۱-الگوی عملی و آزمایشگاهی لوین[۱۲۷]
۲-الگوی یادگیری دیویی[۱۲۸]
۳-الگوی یادگیری و تحول شناختی پیاژه
هر یک از این سه الگو تضاد بین روشهای گوناگون مقابله و تعارض با جهان را توصیف میکنند و نشان میدهند که یادگیری نتیجه حل این تضادهاست. الگوی لوین بر تعارضهای بین تجربه عینی و مفاهیم انتزاعی و بین مشاهده و عمل تاکید میکند، ولی الگوی دیویی بر تکانههایی تاکید میکند که نظریات و عقاید را به کار میاندازند که به اصطلاح نیروی حرکت نامیده میشوند و به تمایلات جهت میدهند.
در الگوی پیاژه فرایند تطابق نظرات و عقاید با دنیای بیرونی و جذب تجربیات به ساختار مفهومی موجود با نیروی حرکت و تحول شناختی مرتبط هستند. روشهای یادگیری تجربهای فرایند تعارض مقابله و راه حل را در بین چهار روش اساسی مرتبط با جهان نشان میدهند. تجربه عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگاهی فعال در مقابل مشاهده تاملی، هنگام پاسخ به موقعیت یادگیری، یاد گیرنده را مجبور میکنند تا یک روش را در برخورد با اطلاعات انتخاب کنند. (کانو و هوگز، ۲۰۰۰)
با آزمایش فرآیندهای یادگیری در مییابیم که افراد چگونه از تجارب خود، مفاهیم، قوانین و اصولی را به وجود میآورند تا رفتارشان را در موقعیتهای جدید هدایت کنند و اینکه چگونه این مفاهیم را تغییر میدهند تا اثربخشتر شوند. این فرآیندها به دو صورت فعال و منفعل، عینی و انتزاعی هستند. این فرآیندها میتوانند به صورت یک چرخه چهار مرحلهای نشان داده شوند :
تجارب عینی که منجر میشوند به ← مشاهده و تامل که این نیز منجر میشود به ← مفهوم سازی انتزاعی و بعد ← آزمایش مفاهیم در موقعیتهای جدید که منجر به تجارب جدید میشود.
تجربه عینی
آزمایشگری فعال
مشاهده تاملی
مفهوم سازی انتزاعی
نمودار ۲-۴ چرخه یادگیری کلب
چرخه یادگیری از دو جهت اهمیت دارد :
۱)استفاده از عینیت (تجربه در اینجا و اکنون در آزمایش عقاید)
۲)استفاده از پسخوراند برای تغییر اعمال و نظریهها.
کلب معتقد است که چرخه یادگیری میتواند از هر یک از چهار مرحله شروع شود ولی ادامه آن برای فرایند یادگیری از این مراحل میگذرد . (کلب و فرای، ۱۹۷۵، به نقل از براری، ۱۳۸۶)
این چهار مرحله در واقع چهار شیوه یادگیری را تشکیل میدهند که ویژگیهای افراد در این چهار شیوه از این قرار است :
-تجربه عینی، افرادی که جهت گیری آنها شیوه عینی است، درگیر تجارب میشوند و با موقعیتهای انسانی با روش شخصی روبرو میشوند و بر احساسهای خود تاکید میکنند و یک رویکرد هنرمندانه و شهودی نسبت به مسائل دارند. این افراد از ارتباط با دیگران لذت میبرند. در این مرحله از چرخه یادگیری فرد بیشتر با احساسها و تواناییهای خود روبه رو است تا یک رویکرد منظم به حل مسئله ، به احساس خود اعتماد میکند وی نسبت به امور و قضایا به طور انعطاف پذیری میکند.
-مشاهده تاملی، کسانی که جهت گیری آن ها مشاهده تاملی است روی فهم و تفسیر ایدهها متمرکز میشوند و موقعیتها را به دقت مشاهده میکنند و بدون تعصب آن ها را توصیف میکنند. آن ها بر فهم واقعیتها تاکید میکنند که مقابل کاربرد عملی است و به آنچه درست است و چگونگی رخ دادن آن میپردازند و بر تفکر و تامل تاکید میکنند. آن ها در دیدن چشم اندازهای مختلف بهتر عمل میکنند. این افراد برای پشتکار، نظری بودن، قضاوتهای متفکرانه و ملاحظه ارزش زیادی قائل اند.
-مفهوم سازی انتزاعی، افراد این شیوه بر استفاده از منطق، ایدهها و مفاهیم تمرکز دارند. آن ها بر تفکر و اندیشه تاکید میکنند تا احساس و نظریههای جامع و وسیع میآفرینند. این افراد از برنامهریزی منظم و دست کاری نمادهای انتزاعی و تحلیل کمی آن ها لذت میبرند و برای دقت و شیوه تحلیل ایدهها و کیفیت زیبایی شناختی و سیستم مفهومی ارزش زیادی قائل هستند.
-آزمایشگری فعال، افرادی که دارای این شیوه هستند به طور فعال دیگران را تحت تاثیر قرار میدهند . بر موقعیتهای چالش انگیز تمرکز زیادی دارند. این افراد از موقعیتهایی که احتیاج به عمل دارند، لذت میبرند. آنها برای رسیدن به اهداف خود ریسک میکنند و دوست دارند نتیجه کارشان را ببینند.
با توجه به این چهار شیوه دو بعد قابل شناسایی هستند؛ بعد نخست شامل تجربه عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی و بعد دوم هم شامل آزمایشگری فعال در مقابل مشاهده تاملی میباشد. (دونکلارک[۱۲۹]، ۲۰۰۰)
ایجاد سبکهای یادگیری حاصل از ترکیب شیوههای یادگیری کلب (کلب، ۱۹۸۱، به نقل از براری ۱۳۸۶)
انطباق یابنده
CEتجربه عینی
واگرا
AE آزمایشگری فعال
RO مشاهده تأملی
همگرا
جذب کننده
ACتفکر انتزاعی
نمودار ۲-۵ ترکیب چرخه و سبک یادگیری کلب
سبکهای یادگیری در این نظریه چنین معرفی میشوند :
-سبک همگرا[۱۳۰] : افراد دارای این سبک اساساً بر شیوههای یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال متکی هستند. این افراد در حل مسئله ، تصمیم گیری و کاربرد عملی ایدهها موفقترند. در این سبک افراد دارنده آن به نظر میرسد در موقعیتهایی نظیر آزمون هوش عمومی موفقترند، چون در این شرایط تنها یک جواب صحیح با یک راه حل درست برای سوالها و مسائل وجود دارد. در این سبک دانش با یک روش خاص از طریق استدلال فرضی- قیاسی سازمان دهی میشود که میتواند بر حل مسئله خاصی متمرکز شود. تحقیقها نشان میدهد که افراد این سبک در کارهای فنی و تخصصی موفقترند.
-سبک واگرا [۱۳۱]: افراد دارای این سبک بر شیوههای یادگیری تجربه عینی و مشاهده تاملی تاکید میکنند . نیرومندترین جهتگیری آنها توانایی تخیل قوی و آگاهی از ارزشها و معانی است. رویکرد آن ها برای درک موقعیتها مشاهده کردن است. این سبک به این دلیل واگرا نامیده میشود که افراد دارای آن در موقعیتهایی که مستلزم خلق ایدههای مختلف است، موفق تر عمل میکنند و در شرایطی که روش بارش مغزی [۱۳۲] اجرا میشود بهترین عملکرد را دارند. افراد این سبک علاقهمند به افراد دیگر هستند و علایق فرهنگی وسیعی دارند. این سبک در مدیران و متخصصان سازمانی و مشاوران دیده میشود.
سبک جذب کننده [۱۳۳]:شیوههای یادگیری مسلط این سبک مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تاملی میباشد. نقطه قوت افراد این سبک استدلال استقرایی و توانایی خلق الگوهای نظری و جذب مشاهدههای ناهمخوان برای ایجاد تبیینهای منسجم است. این افراد کمتر به وسیله ارزش عملی شان سنجیده میشوند و بیشتر روی درست بودن ایده ها تاکید میشود. افراد این سبک اغلب به کارهای عملی و تحقیقی میپردازند.
-سبک انطباق یابنده[۱۳۴]: افراد این سبک بر شیوههای یادگیری تجربه عینی و آزمایشگری فعال تاکید میکنند و برای این افراد انجام کارها و اجرای برنامه ها در اولویت قرار دارد افراد این سبک درگیر تجارب تازه و دست اول میشوند. این افراد در جست و جوی فرصتها و خطر کردن هستند. این سبک به این دلیل انطباق یابنده نامیده میشود که درخور و مناسب موقعیتهایی است که شخص باید زود خودش را با شرایط تازه چالش انگیز سازگار کند. افراد دارای این سبک تمایل دارند که به شیوه کوشش و خطا مسائل را حل کنند و در حل مسائل به جای تکیه بر توانایی تحلیلی خود به اطلاعاتی که از دیگران به دست میآورند تکیه میکنند. این افراد در مشاغل بازاریابی و فروشندگی موفقترند. (کلب، ۱۹۸۱، به نقل از حسینی لرگانی و سیف ۱۳۸۰)
۲-۲۷- تاثیر سبکهای دانش آموزان در ارتباط با معلم
افراد جذب کننده معلم را به عنوان فردی آگاه میدانند و از او انتظار دارند تا برای آنها سوالهای چالش برانگیز مطرح کند. هم چنین آن ها ارتباط رسمی و صریح همراه با احترام نه صمیمیت و نزدیکی، و ارتباط علمی را با معلم ترجیح میدهند. افراد انطباق یابنده ارتباط همراه با اعتماد، تشویق، صمیمیت، حمایتی را ترجیح میدهند و معلم را به عنوان یک فرد کمک کننده و منبع اطلاعات میدانند.
افراد واگرا رابطه دوستانه و ارتباط نزدیک همراه با احترام و توجه به علائم شخصی و غیر رسمی و هم چنین فرصت یافتن برای گفت و گو و گوش کردن از طرف معلم را دوست دارند.
افراد همگرا معلم را به عنوان منبع اطلاعات و یک فرد متخصص، به عنوان کسی که نظریه را با عمل پیوند میدهد و به عنوان یک تشویق کننده و سازمان دهنده میپذیرند. (بنک و تامپسون، ۱۹۹۵، به نقل از براری ۱۳۸۶)
۲-۲۸- سبکهای مختلف یادگیری در فرایند آموزش
سبکهای یادگیری بیش از هر چیز به عنوان یکی از ویژگیها و رفتارهای ورودی دانش آموزان و دانشجویان به حساب میآید. در نتیجه در فرایند آموزش معلم یا استاد باید بداند که هر دانش آموز یا دانشجو با سبک و روش یادگیری خاص خود به یادگیری پرداخته و باید آماده باشد تا با هر یک از آنها برخوردی مناسب و متناسب با سبک یادگیری ویژه خودش داشته باشد.
گاه برخی یادگیرندگان باید برای توجه به نکات مهم در هنگام خواندن یک مطلب و نادیده گرفتن نکات بی اهمیت و جزئی آموزش ببینند. برخی ممکن است در یک موقعیت پیچیده یادگیری، گیج شده و نیاز به راهنماییهای قدم به قدم داشته باشند و هم چنین ممکن است تعدادی از آنها در موقعیتهای پیچیده توان خوبی برای سازمان دهی موقعیت و حل مستله داشته باشند. اگر چه سبکهای مناسب یادگیری در موقعیتهای مقتضی قابل آموزش دادن هستند، اما نهایتاً سبک یادگیری یک خصوصیت شخصی است که احتمالاً برای هر فرد مناسب ترین شیوه است. در نتیجه این معلم است که باید روش آموزش و ارتباط خود را با هر دانش آموز بر اساس سبک خاص او شکل دهد. شاید این انتظار تا حدی غیر ممکن، زیاد باشد. اما میتوان از معلم انتظار داشت که چندین روش و موقعیت آموزشی را تدارک دیده و برای دانش آموزان یا دانشجو حق انتخاب جهت فعالیت در موقعیت و روش دل خواهشان را قائل شود. به عنوان مثال در کنار پروژههای گروهی، فعالیتهای انفرادی را هم در نظر بگیرد. هم نیمکتها و فضاهای پرنور و هم محیطهای کم نور، هم تکالیف سازمان یافته کامل و تکالیف کامل کردنی و هم استفاده از کتاب درسی و هم فیلم و نوار صوتی آموزش را در برنامه آموزشی خود لحاظ کند و بدین صورت، تا حدی امکان فعالیت دانشجویان بر اساس سبکهای یادگیریشان را فراهم کند.
در نتیجه هریک از سبکهای یادگیری بسته به شرایط و موضوعات یادگیری میتوانند مفید باشند و هیچ سبکی بر دیگری برتری ندارد و این بخش از تفاوتهای فردی باید در برنامه درسی در نظر گرفته شده و امکان به کار بستن هر یک از سبکها در شرایط مختلف و در نتیجه ایجاد یادگیری عمیق و پایدار فراهم گردد (شمس اسفند آباد و امامی پور، ۱۳۸۳)
۲-۲۹- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
-حسینی لرگانی (۱۳۷۷) در مطالعهای تحت عنوان “مقایسه سبکهای دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد زن و مرد قوی و ضعیف سه رشته تحصیلی علوم انسانی، فنی و مهندسی و پزشکی شهر تهران” نشان داد که :
بین سبکهای یادگیری زنان و مردان تفاوت معنی داری وجود ندارد.
دانشجویان رشته پزشکی دارای سبکهای یادگیری جذب کننده هستند.
دانشجویان رشته فنی و مهندسی، غالباً دارای سبک واگرا میباشند.
دانشجویان مقطع کارشناسی علوم انسانی، انطباق یابنده و دانشجویان مقطع ارشد این رشته دارای سبک همگرا میباشند.
رابطه معنی داری بین سبک یادگیری و مقطع تحصیلی به دست نیامد.
-یار محمدی واصل (۱۳۷۹) در مطالعهای با عنوان “مقایسه سبکهای یادگیری کلب استادان و دانشجویان زن و مرد در رشتههای علوم انسانی، فنی مهندسی، پزشکی و هنر با ویژگی های شخصی آیزک” به این نتایج رسید:.
بیشتر دانشجویان علوم انسانی دارای سبک انطباق یابنده هستند.
دانشجویان پزشکی اغلب دارای سبک جذب کننده هستند.
سبک یادگیری بیشتر دانشجویان فنی مهندسی واگرا و جذب کننده اند.
دانشجویان هنر دارای سبک یادگیری همگرا هستند.
-منصوری (۱۳۷۹) در مطالعهای به مقایسه سبکهای یادگیری دانش آموزان از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و پیشرفت تحصیلی پرداخت و به این نتایج رسید :
سلولهای هانسونلا به هر دو صورت سلولهای دیپلوئیدی و هاپلوئیدی رشد می کنند. کلنی ها بر روی محیط کشت جامد دارای طیف رنگی صورتی هستند که به علت آسکوسپورها می باشد. کلنی سلولهای هاپلوئیدی و دیپلوئیدی از نظر رنگ، اندازه، چیدمان سلولی و سایر ویژگیها با یکدیگر متفاوت می باشند.
تاکنون اطلاعاتی در مورد توانایی هانسونلا پلی مورفا در تشکیل میسلیوم کاذب پیدا نشده است (Teunisson, 1960; Wickerham, 1970).
شکل ۱-۱ مخمر H. polymorpha
هانسونلا پلی مورفا میتواند در دمای بالا و در °C42 رشد کند. به نظر می رسد در این مخمر سنتز تره هالوز قسمتی از پاسخ به قحطی منبع کربن و شوک حرارتی است و پیشنهاد شده که این ترکیب، فاکتور مهمی در مقاومت دمایی است (Reinders, 1999).
مطالعات انجام شده بر روی هانسونلا پلی مورفا به طور عمده به بررسی پروتئین های سلولی، ساختار سلولهای مخمر در حال رشد و یا بررسی متابولیسم مخمر پرداخته اند.
در سویه هایی از این مخمر که از متانول به عنوان منبع انرژی استفاده می کنند، آنزیمهای متانول اکسیداز و کاتالاز، به فرم کریستالی درون اندامکی به نام پراکسی زوم قرار گرفته اند (Van Dijken, 1975).
هانسونلا پلی مورفا بعنوان یک ارگانیسم متیلوتروف، یک مدل مطلوب برای تحقیق در مورد عملکرد پراکسی زم ها و تکامل حیات می باشد. همچنین به منظور بررسی ژنتیکی جنبه های مختلف متابولیسم سلولی از جمله متابولیسم متانول، جذب نیترات و مقاومت به فلزات سنگین مورد مطالعه قرار می گیرد ( (Mannazzu, 2000.
با وجود این ویژگیها، هنوز قابلیت های ژنتیکی و طبیعی سویه های مورد استفاده از این مخمر کاملاً مشخص نیست و کنترل ژنتیکی فرایندهای سلولی پایه از جمله کنترل تقسیم سلولی، تولید مثل و اسپورزایی هنوز با سؤالات زیادی مواجه می باشد.
با اینحال هانسونلا پلی مورفا به عنوان یک میزبان برای تولید پروتئین های خارجی(ترشحی به خارج از سلول) توجه زیادی را به خود جلب کرده است ( (Gellissen, 2000.
۱-۲مطالعات ژنتیکی
تحقیقات ژنتیکی تاکنون تنها بر روی سه سویه از این مخمر انجام شده است که شامل سویه های DL-1، CBS 4732 و NCYC 495 می باشند.
پیدایش سویه های هانسونلا پلی مورفا از سویه های جهش یافته اکسوتروف شروع شده است.این موتانت ها از سویه هایی که در بالا نام برده شد با بهره گرفتن از ترکیب شیمیایی N-متیل-N-نیترونیتروزو گوانیدین[۱] یا اتیل متان سولفونات به دنبال یک مرحله غنی سازی با نیستاتین به دست آمده اند.
از طرف دیگر اشعه ماوراء بنفش نیز یک موتاژن بسیار قوی است که طیف موتانت های ایجاد شده بوسیله آن در مقایسه با موتانت های حاصل از مواد شیمیایی متفاوت و گسترده تر می باشد (Roggenkamp, 1986).
بطور کلی فرایندهای جهش زایی متعددی در این مخمر انجام شده است که یکی از این فرایندها، جهش های ژنتیکی است که منجر به سنتز اسیدآمینه های آروماتیک می شود که به مخمر اجازه رشد در محیط غنی YPD را نمی دهند (Krappmann, 2000).
از جمله انواع جهش یافته های اکسوتروف میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
سویه هانسونلا پلی مورفای جهش یافته ای که برای رشد بر روی محیط های معدنی الزاماً به ریبوفلاوین نیاز دارد و محدود نمودن منبع ریبوفلاوین تأثیر شدیدی بر روی سنتز مجموعه الکل اکسیداز و تکثیر پروکسی زومهای سلولی دارد (Evers, 1994).
نوع دوم جهشهای ایجاد شده در ژن FAD1 است که اسید چرب دلتا[۲] را کد می کند. کاربرد این سلولهای جهش یافته در بررسی ژنتیکی سنتز اسیدهای چرب غیراشباع می باشد ( (Anamnart, 1998.
تحقیقات اخیر نشان داده است که هانسونلا پلی مورفا میتواند برای بررسی مقاومت به فلزات سنگین مورد استفاده قرار گیرد چراکه توانایی رشد در حضور تجمع فلزات سنگین متفاوت را که برای سایر موجودات سمی است دارا می باشد (Mannazzu, 1997).
در طی رشد در محیط حاوی vanadate، سلول ها افزایش قابل توجهی از پلی فسفات های واکوئلی پیدا میکنند. احتمالاً نقش این واکوئل ها در فعال کردن مکانیسم های اتوفاژی است که شاید برای جبران کمبود مواد مغذی و یا حذف ساختارهای سلولی ناهنجار القاء شده توسط این یون فلزی لازم باشند (Mannazzu, 1998).
سلول های هانسونلا پلی مورفا در مقایسه با S. cerevisiae به یون های کادمیوم(cd2+) بسیار مقاومند )این مقاومت به شدت به ماهیت منبع کربن استفاده شده بستگی دارد. سلول ها اغلب زمانیکه بر روی محیط حاوی گلوکز رشد میکنند به کادمیم مقاومتراند اما در طی رشد بر روی محیط حاوی متانول، به عنوان منبع کربن و انرژی، به این یون بسیار حساس می باشند. سویه های جهش یافته مقاوم به کادمیوم به سه گروه cds1، cds2 و cds3 تقسیم میشوند ( (Lahtchev, unpublished data.
جهش در ژنهای کدکننده آنزیم های پراکسی زومی یا سیتوپلاسمی درگیر در متابولیسم متانول
ژن AOX1 (MOX)، کدکننده آنزیم الکل اکسیداز (AO) موجود در ماتریکس پروکسی زوم است و یکی از بهترین ژن های هانسونلا پلی مورفا در تحقیقات می باشد (Ledeboer, 1985). الکل اکسیداز یک آنزیم فلاووهومواکتامری است که اولین مرحله در متابولیسم متانول را کاتالیز میکند. مونومر این آنزیم در سیتوپلاسم سنتز شده و به صورت هومواکتامر فعال، تجمع یافته و در داخل پراکسی زوم قرار میگیرد. حدود ۲۱۰ نوع جهش یافته از ژن AO وجود دارد ( (Titorenko, 1995. بیان این ژن در مرحله رونویسی تنظیم میشود.
شکل ۱-۲ مورفولوژی سلولهای H. polymorpha جهش یافته
در هانسونلا پلی مورفا وقایع مربوط به مهار و القاء ژنهای کد کننده آنزیم های اختصاصی متانول و یا آنزیمهای پراکسی زومی به شدت کنترل می شوند. تنظیم در سطح رونویسی با مکانیسم های کنترلی قابل ملاحظه ای انجام میشود. عناصر تنظیمی به فرم سیس[۳] در بالادست ژنهای DAS، CAT[4] و FMD[5] با نقش مهاری برای گلوکز شناسایی شده اند.
۱-۳ نقشه ژنتیکی
آنالیز تتراد در هانسونلا پلی مورفا امکان پذیر است اما اندازه کوچک اسپورها روند این آنالیز را کند می نماید. در کشت سلول های دیپلوئیدی تفکیک مندلی نرمال در مورد بیشتر مارکرهای ژنتیکی مشاهده شده است.
الکتروفورز DNA کروموزومی هانسونلا پلی مورفا به روش pulse field، ۳ تا ۷ باند را نشان داده است که به نوع سویه وابسته است (Mari, 1993)اما بطور کلی مشخص شده است که هانسونلا پلی مورفا حداقل ۷ کروموزوم دارد که بعضی از آنها مضاعف (دو تایی) هستند (Naumov, 1992).
۱-۴ تولیدمثل و اسپورزایی
فاکتورهایی در تولیدمثل و اسپورزایی هانسونلا پلی مورفا درگیرند که هنوز بطور کامل شناسایی نشده اند. از القاء کننده های قوی تولیدمثل جنسی میتوان به مالتوز، گلیسرول و سوربیتول اشاره کرد (Lahtchev, unpublished data).
سلول های هاپلوئید بر اساس نوع فنوتیپشان به چهار گروه تقسیم میشوند:
سویه های گروه ۱ و ۲ میتوانند هیبریداسیون متقاطع[۶] داشته باشند. این سویه ها سریع الرشد و تهاجمی بوده و پس از گذشت یک روز در محیط انتخابی، دیپلوئیدی می شوند. سویه های گروه ۳ توانایی جفتگیری با اعضای گروه ۱ و ۲ را دارند و سویه های مثبت (+) نامگذاری می شوند. سویه های گروه ۴ تنها میتوانند با گروه مثبت جفتگیری کنند و گروه منفی (-) را تشکیل دهند.
۱-۴-۱ اسپورزایی
در هانسونلا پلی مورفا سلولهای هاپلوئیدی توانایی اسپورزایی دارند. اسپورزایی هاپلوئیدها بعد از گذشت ۸ روز در محیط حاوی ۳% مالتوز در دماهای پائین قابل تشخیص است. اسپورزایی با ظاهر شدن کلنی های دیپلوئیدی به رنگ صورتی روشن همراه می باشد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ کشف شد که مخمرها توانایی رشد بر روی محیط حاوی متانول به عنوان منبع کربن و انرژی را دارند (Ogata, 1969). اخیراً در تحقیقات پایه، متیلوتروف ها به عنوان منبع پروتئین های تک سلولی[۷] (SCP) ((Cooney and Levine, 1976) و آنزیم های غیرمعمول و متابولیت ها توجه بسیاری را به خود جلب کرده اند. با بهره گرفتن از روش های جدید کلونینگ، ژن های کد کننده آنزیم های کلیدی در متابولیسم متانول شناسایی شده اند (Wegner, 1990).
پروموترهای MOX و FMD بعد از القاء، بسیار قوی عمل می نمایند. این مطلب با مشاهده میزان بالای بیان محصولات تحت تأثیر این پروموترها قابل انتظار است.
این یافته ها استفاده از هانسونلا پلی مورفا، به عنوان یک میزبان مناسب برای بیان به میزان زیاد ژنهای هترولوگ با بهره گرفتن از این پروموترها، به عنوان اجزاء کنترل کننده بیان، را قابل قبول نماید (Roggenkamp, 1984; Hollenberg and Janowicz, 1988).
سیستم بیانی شامل هانسونلا پلی مورفا سویه RB11 و پلاسمیدهای حاوی توالی های URA3و HARS1[8] است که به دنبال هم قرار گرفته اند. استفاده از پروموترهای FMD یا MOX و ترمیناتور MOX همراه با جایگاههای برش آنزیمی کوتاه مربوط به کلونینگ[۹] (MSC) بین این دو واحد، کلونینگ و بیان ORF[10]های هترولوگ را ممکن ساخته است.
آنالیز سویه های بیانی، پایداری میتوزی قابل توجه پلاسمید های الحاق شده به درون ژنوم را نشان می دهد که در بعضی موارد بیانگر سرعت بیان بالای ORF هترولوگ می باشد.
از طرف دیگر، سویه RB11، اغلب دستکاری های ژنتیکی به صورت نوترکیبی را به راحتی نمی پذیرد که شاید ناشی از پایداری میتوزی فوق باشد. به نظر می رسد سویه DL-1 نسبت به سویه RB11 توانایی پذیرش بیشتری را دارد (Gellissen, 1992).
۱-۶ پروموترهای مورد استفاده در سیستم های بیانی هانسونلا پلی مورفا RB11
یکی از پروموترهای مورد استفاده برای تولید پروتئینهای هترولوگ در هانسونلا پلی مورفا سویه RB11، پروموتر ژن MOX می باشد که طول آن بیش از ۵/۱ کیلوباز بوده و در حضور منبع کربن تنظیم می شود. به این صورت که در حضور گلوکز، پروموتر MOX مهار می شود ولی در حضور متانول، القاء می گردد.
پروموتر سایر ژن های کدکننده آنزیم های کلیدی در کاتابولیسم متانول از جمله FMD، DAS و CAT نیز مشابه با پروموتر ژن MOX کنترل می شوند اما سطح تنظیمی بعضی از آنها همچون CAT مشخص نیست (Veenhuis, 1983).
اگرچه پروموترهای FMD و MOX به طور واضحی مقایسه نشده اند اما بعضی مقایسه ها نشان داده است که مزایای پروموتر FMD از پروموتر MOX بیشتر است. بعنوان مثال، هانسونلا پلی مورفا سویه RB11 بیان کننده ژن فیتاز تحت کنترل پروموتر FMD، بازده زیادی در تخمیر در شرایط قحطی گلوکز دارد.
۱-۶-۱ HARS1
پلاسمیدهای بیانی مورد استفاده در هانسونلا پلی مورفا سویه RB11 دارای عنصر HARS1 به طول تقریبی ۵/۰ کیلوباز می باشند. این قطعه ژنی در سالهای اخیر در طراحی وکتورهای مناسب برای انتقال به هانسونلا پلی مورفا مورد توجه قرار گرفته است Roggenkamp, 1986)). پلاسمیدهای حامل توالی HARS1 در ۳۰-۲۰ نسل ابتدایی رشد سلولها به صورت اپی زومال باقی می مانند اما پس از آن در ژنوم سلول مزبان به صورت تکرارهای متوالی به تعداد زیاد الحاق می شوند. این در حالی است که ناحیه ای که این پلاسمیدها دقیقاً در ژنوم ادغام می شوند هنوز مشخص نیست Gellissen, 1990)). چهار عنصر دیگر از خانواده قطعه ژنی HARS در سویه های DL-1 به دست آمده است اما تعداد کپی آنها از تعداد عناصر HARS1 در سویه RB11 کمتر است.
جزئیات مکانیسم ادغام شدن پلاسمیدهای حاوی توالی HARS1 در ژنوم این مخمر هنوز مشخص نیست. تنها ویژگی شناخته شده، توانایی ادغام شدن به صورت توالیی تکراری و غیرتصادفی است که قسمت خاصی از ژنوم را انتخاب می کند (Sohn, 1996).
شکل ۱-۳ تصویر پلاسمید بیانی مخمر H. polymorpha
۱-۷ بیان همزمان[۱۱]:
ـ مجموعه معارف نظری و عملی قدسی است؛ یعنی مجموعه گزارههای ناظر به واقع و ناظر به عمل که حول محور قدسی شکل گرفتهاند. البته منظور از معارف، معارف دست اول و مهم است که معمولاً در متون مقدس گرد آمدهاند.[۲۴۳]
ـ دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین فقهی و حقوقی است که از سوی خداوند برای هدایت و رستگاری بشر تعیین شده است.[۲۴۴] این تعریف به صراحت دین را مجعول خداوند میداند و انسان بایستی زندگی خود را بر پایه آن بنا نهد، زیرا براساس آن فرد به رستگاری میرسد.
تعاریف بالا همه در این مطلب مشترکاند که دین حداقل از دو بخش اعتقادی و عملی تشکیل شده است. اما آنچه که در کانون توجه است و حائز اهمیت، بعد اعتقادی و نظری دین است. بدین ترتیب سروکار ما با گزارههای دینی است و گزارهها نیازمند توجیه هستند. از این رو است که عقل و فلسفه وارد عمل شده و تلاش فیلسوفان و علما در طول تاریخ گواه و شاهد عینی است که آنها در جهت عقلانی کردن و هماهنگی گزارههای دینی با عقل برآمدهاند.
۲-۲-۱-۲. دین از دیدگاه صدرا
با تتبع در آثار صدرا میتوان فهمید که دین از منظر وی به معنای لغوی یا اصطلاحی نیست، بلکه منظور صدرا ازدین، ادیان آسمانی و مشخصاً دین اسلام است.[۲۴۵] به استشهاد قرآن دین اسلام کاملترین دین است و خداوند با فرستادن آن نعمت را بر بندگانش تمام کرد. } الیوم الکملت لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دیناً {.[۲۴۶]
دین اسلام، دین جهان شمولی است که منحصر به ملت و اقوام خاصی نیست، بلکه گستره آن چنان فراخ است که متعلق به همه ملل و همه زمانها و همه مکانها است. این دین کامل کننده ادیان قبل از خود است و فصل الخطاب آنها به شمار میآید. حرکت جوهری صدرا حوزه دین را نیز در نوردیده و آن را مستثنی قرار نداده است، به طوری که عقول انسانها از اولین پیامبر صاحب شریعت تا عصر نبی مکرم اسلام روند تکاملی پیموده و در زمان پیامبر(ص) به چنان کمالی عقلی رسیده است که خداوند دینش را بر ایشان تمام کرد.
حکیم شیرازی گرچه در فضای دینی تنفس میکرد، اما گوهرهای نابی را که در دوران گوشهگیری و انزوا در باب مبدأ و معاد بر قلبش افاضه شده بود، عامل و انگیزه مهمی شد تا دین و مسائل مربوط بدان، رکن اساسی فلسفه او را تشکیل دهد. وی مقامات دین و معالیم شریعت پیامبر اکرمr را متشکل از سه امر میداند: ۱. معارف، ۲. احوال ۳. اعمال.
صدرا تصریح میکند که منظور از معارف همان اصول اعتقادی دین است که در بسیاری از آیات قرآن از آنها نام به میان آمده است که باید آنها را شناخت و بدان تصدیق کرد. این اصول اعتقادی شامل ایمان به خدا، پیامبرش، روز رستاخیز، کتبش، فرشتگان، حشر و نشر، نامه اعمال و … است که باید به آنها معرفت یقینی داشت. این امور اساس دین را تشکیل میدهند و ایمان به آن ها ضروری است و کسی که به آن ها ایمان نداشته باشد مستوجب عقاب الهی میگردد.
اما احوال؛ یعنی دوری از اغراض طبیعت، آلودگی نفسانی، وسوسههای عادی مثل شهوت، غضب، کبر، عجب و…است.
اعمال نیز مربوط به انجام هر آنچه که خداوند بدان امر فرموده و پرهیز از آنچه که نهی فرموده است، میباشد که شامل اموری چون نماز ، روزه و جهاد و ….. است. در رابطه با اصل و فرع بودن این سه مقام دو نظر وجود دارد. کسانی که در حیطه ظاهر اشیاء باقی ماندهاند و نشأ حسی را اهمیت قائلند، معتقدند معارف و اصول مقدمه احوال و احوال مقدمه اعمال هستند. از آن روی آن چه که اصیل است و دارای قدر و منزلت، اعمال است. امّا صاحبان بصائر، کسانی که انوار معرفت را از چراغدان نبوت اقتباس کردهاند و از منبع وحی و رسالت اسرارحکمت الهی را مستفیض گشتهاند، امر را کاملاً بر عکس میدانند. آنان اعمال را برای احول میخواهند و هر دوی آنها را مقدمهای برای رسیدن به اصول و معارف میدانند. بدین ترتیب اصول و معارف است که حائز اهمیتند و در خور توجه.
صدرا توضیح میدهد که چرا اعمال و احوال دارای ارزش نیستند و تنها از باب مقدمه بودن برای علوم محترم و مورد ملاحظه قرار میگیرند. وی تصریح میکند که اگر به وجود اعمال بذات نگریسته شود خیری در آن وجود ندارد؛ زیرا اعمال از باب انفعالات و از جنس حرکات است و آنچه که متغیر و زوالپذیر است، خیری در آن نیست. در رابطه با نفس احوال نیز قائل است، آنها از قبیل اعدام هستند و قوایی که این احوال از آنان سر میزند مثل شهویه و غضبیه، وجودی برایشان متصور نیست و هر آنچه که وجودی برایش نباشد، بیشک خیر و فضیلتی هم ندارد؛ زیرا در فلسفه صدرا خیر و فضیلت تنها از آن ِوجود است و هرآنچه غیر آن است تنها در پرتو نور وجود دارای شأن و منزلت میگردد. او در ادامه از موجوداتی که «خیر کثیر»اند و اشرف موجودات، نام میبرد. وجودهایی که دارای خیر و فضیلت هستند و اصلاً منبع خیر به شمار میآیند شامل موجودات مقدس و معقولات صوریه مجرد از تغییر و زوال مثل باری تعالی و ملائکه علوی و ارواح مطهره میباشند.[۲۴۷]
صدرا اعمال را از این نظر مغتنم میداند که اصلاح آنها، به معنای اصلاح قلب است. به عبارتی اعمال خیر باعث تصفیه و طهارت قلب میگردد و قلبی که اینگونه باشد دریچهاش رو به سوی عالم ملکوت باز میگردد و میتواند ذات، صفات و افعال خداوند را مشاهده کند. بنابراین این رفیعترین و والاترین علوم مکاشفهای؛ یعنی همان معارف ایمانی است که عظیم ترینشان همانا شناخت و معرفت به ذات حق و سپس صفات و افعالش میباشد.
۲-۲-۲-۱. معنای لغوی ایمان
واژه ایمان ضد «کفر» مصدر باب اِفعال از ریشه «ا م ن» در لغت به معنای تصدیق کردن، اذعان نمودن وگرویدن است.[۲۴۸] ابن منظور در لسان العرب چهار استعمال مختلف برای سه کلمه نزدیک به هم «الأمنُ والأمانه و الإیمانُ »که از ریشه واحد «امن» أخذ شدهاند را ذکر کرده است.
وی در اولی «امن » را به معنای مخالف ترس ، در دومی امانت و امان را به معنای ضد خیانت، در سومی ایمان را به معنای ضد کفر و در نهایت در چهارمی همان کلمه ایمان را به معنای تصدیق؛ ضد تکذیب به کار برده است.[۲۴۹] از معانی ذکر شده میتوان چنین برداشت کرد که ایمان فعلی است اختیاری ،که کار قلب است، قابل پنهان کردن، قابل افزایش وکاهش، از بین رفتنی و قابل تبدیل به ضد خودش است.
صدرا نیز در رابطه با معنای لغوی ایمان چنین بیان داشته است که «ایمان از لحاظ لغوی، آن چنانکه صاحب تفسیر کشاف آورده، مأخوذ از آمن است» و در ادامه برای معنای لغوی آن مثال میزند و میگوید «آمنه إذا صّدقه»: به او ایمان آوردم در حالیکه او را تصدیق کردم. گویا خود تصدیق کننده از تکذیب کردن و مخالفت در امان است.[۲۵۰]در ادامه معنای اصطلاحی ایمان را از منظر متکلمان شیعه بیان میکنیم تا مشخص شود صدرا در کدام یک از این گروه ها جای میگیرد.
۲-۲-۲-۲. تعریف اصطلاحی ایمان
در رابطه با تعریف ایمان، اجماعی وجود ندارد و همیشه در طول تاریخ میان فیلسوفان و متلکمان شیعی اختلاف نظر بوده و هست و همین اختلاف نظرها جناح بندیهای مختلفی را در رابطه با ایمان موجب شده است. اختلاف نظرها بر سر داخل کردن سه عنصر تصدیق قلبی، عمل به جوارح و اقرار زبانی است که ارکان و ابعاد اصلی ایمان را تشکیل میدهند.
ـ معتزله حقیقت ایمان را عمل میدانند و در این رابطه خود به گروههایی تقسیم میشوند. عدهای از آنان قائلند ایمان یعنی انجام واجبات بدون نوافل. برخی معتدند ایمان عبارت است از دوری و اجتناب از هر آنچه که پرهیز داده شده است. گروهی نیز بر این باورند که حقیقت ایمان، انجام هر چیزی است که در رابطه با اقوال، افعال یا اعتقادات مطرح است؛ خواه واجب باشد خواه مندوب.[۲۵۱] آنچه بین همه آنها مشترک است، این مهم است که آنان معنای لغوی ایمان را وقعی نمینهند و تنها عمل را در مفهوم ایمان دخیل میدانند و کسی که ترک عمل کند، هر چند کافر به حساب نمی آید، ولی مؤمن نیز نامیده نمیشود.[۲۵۲]
ـ اشاعره: ایمان را تصدیق قلبی میدانند که اقرار زبانی بیانگر آن است.[۲۵۳]
ـ مرجئه: آنان عمل را از مفهوم ایمان خارج کردند[۲۵۴]؛ اما در رابطه با دو عنصر دیگر،گروهی از آنان تصدیق قلبی را برای تحقق ایمان لازم دانستند و عدهای نیز اقرار زبانی را کافی به شمار آوردند.[۲۵۵]
ـ اهل حدیث: این گروه همان طور که از نامشان پیدا است ،اصل را بر ظواهر آیات و روایات گذاشتند و مطابق آن ایمان را متشکل از نیّت، عمل جوارحی و اقرار زبانی دانستند .[۲۵۶]
اکثر فلاسفه و علما نیز ایمان را ذاتاً تصدیق قلبی میدانند و بس .و اقرار زبانی را از آن رو که دلالت بر مسلمان بودن فرد به طور علنی و آشکارا در زندگی دنیوی دارد، میپذیرند. زیرا تصدیق قلبی حالتی نفسانی و درونی است و برای خود فرد حجت است، اما برای این که دیگران نیز بر ایمان او صحه گذارند،ضرورتاً نیازمند این است که بر زبان جاری شود وبدین ترتیب زبان نشانه ظاهری تصدیق
قلبی به حساب میآید.[۲۵۷]
با این بیان میتوان گفت اگر ایمان همان تصدیق قلبی باشد، به این معنا است که متعلقات ایمان
در قالب گزاره بیان میشوند و گزارهها نیز متصف به صدق و کذب میشوند. از این رو معرفت به متعلقات ایمان نیازمند نظر و استدلال است.
۲-۲-۲-۳. ایمان از نظر ملا صدرا
صدرا ایمان را به معنای لغوی آن میپذیرد و با اشاره به آیه{ءامن الرّسول بمـا أنزل إلیـه من ربّه و المومنون کلّ ءامن بالله و ملائکته وکتبه و رسله…{[۲۵۸]معتقد است که شناخت این امور ـ خدا، ملائکه، کتب آسمانی و پیامبران الهی ـ و تصدیق به آنها منجر به حصول ایمان میگردد.[۲۵۹] ایمان حقیقی از منظر صدرا از آن کسانی است که به گزارههای وحیانی علم داشته و آن ها را به پشتیبانی برهان مورد تأیید قرار میدهند. وی ایمان را «مجرد علم و تصدیق» میداند و عمل را از حوزه مفهومی ایمان خارج میکند. به همین منظور در ضمن شش دلیل و به استناد پارهای از آیات قرآن سخن خود را مورد تأیید قرار میدهد.
۱). دلالت آیاتی از قرآن مبنی بر اینکه محل ایمان قلب است و ایمان همان تصدیق قلبی است. به یقین میتوان گفت منظور وی از قلب، همان معنایی است که یکی از ابزار معرفت به شمار میآید نه قلب عضوی. از این رو ایمان به اعضاء و جوارح تعلق ندارد.}اولئک کتب فی قلوبهم الإیمان{.[۲۶۰]
۲). ایمان در برخی آیات عطف به عمل صالح شده است و این دلالت بر خارج بودن عمل از ایمان میکند؛ چرا که میان کلمه معطوف و معطوف الیه باید تغایر وجود داشته باشد و الاّ تکرار پیش خواهد آمد و تکرار خلاف اصل اولی است.[۲۶۱]
صدرا یک جا سخن از ایمان اسلامی به میان میآورد و آن را تصدیق گزارههای وحیانی میداند که ضرورتاً جزء دین اسلام است[۲۶۵] و درجای دیگر ایمان را تصدیق مجموعه گزارههای وحی شدهای میداند که در ضمن آیات قرآن آمده است.[۲۶۶]
بنابراین در نظر صدرا وحی مجموعهای از گزارهها است که از سوی خداوند و توسط رسول برگزیدهاش بر انسان نازل شده است. طبق این طرز تلقی ایمان معرفت به این گزارهها و تصدیق قلبی به آنها است. بدین ترتیب ایمان از سنخ معرفت عقلی و یقینی به حساب میآید که متعلقات آن گزارهها و قضایایی هستند که مورد اعتقاد شخص قرار میگیرد. ویژگی بارز این رویکرد این است که فردی که به متعلقات ایمان معتقد است مدعی است هر آنچه بدان اعتقاد دارد، صادق است، و می تواند صدق آنها را به نحو متقنی توسط ادله و براهین عقلی اثبات کند.
سخنان صدرا گواه این مهم است که عقل شرط شناخت اصول اعتقادی دین و در نهایت ایمان به آن هاست. کسی که عقلی ندارد، تکلیف الهی که همان شناخت خدا و عبادتش میباشد از او ساقط میگردد و با این بیان ایمان نیز به خودی خود مطرح نخواهد شد. بنابراین در نظر صدرا عقل بر ایمان تقدم دارد.
۲-۲-۲-۴. مراتب ایمان
صدرا ایمان را مفهومی مشکک و ذو مراتب میداند. از نظر وی:
۱). گاهی مراد از ایمان، ایمانی است که عامی از آن استفاده میکند. این ایمانی از روی تقلید یا تسلیمی بدون بصیرت کشفی و بدون معرفت کسبی است. این مرتبه از ایمان همان اقرار ظاهری و جاری کردن شهادتین بر زبان است. با این بیان شخص مسلمان میشود و اسلام میآورد.
} قالت الأعراب ءامنا قل لّم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم{.[۲۶۷]
این آیه به صراحت بیان میدارد که مسلمان بودن یک شخص منوط به اقرار زبان است؛ ولی ایمان حقیقی باید بر قلب جاری شود. این نوع ایمان، انکار و غفلت قلبی از آن را در پی دارد. مثل ایمان منافقین.
آیت الله میلانی میگوید:« مرحوم آیت الله خوئی در جلسات درس به اشکالات ایشان بسیار توجّه میکردند و گاهاًً نقل میکردند که در فلان بحث هنگامی که من اشکالی کردم آقای خوئی بسیار خشنود شدند. مورد مربوط به زمانی است که ایشان در درس فقه مرحوم آیت لله میلادی(ره) شرکت میکردند. در آن ایّام ایشان تحقیقی کرده بود تحت عنوان «حقوق حیوانات در اسلام» این تحقیق را به نظر مرحوم میلانی رسانده بودند که بسیار مورد توجّه ایشان قرار گرفته بود تا جایی که خطاب به علاّمه فرموده بودند: آقای شیخ محمّد تقی! من تاکنون تحقیقی در این موضوع با این عمق و جامعیّت ندیده بودم» (عباسی، ۱۳۸۸، ص۱۷).
مواردی که علاّمه در ارتباط با حقوق حیوانات مد نظر دارد:
۱) هر جاندارى که در اختیار کسى قرار بگیرد، بایستى وسایل زندگى آن جاندار را تأمین نماید. کلمه ی جاندار شامل همهی انواع حیوانات است، مگر حیواناتى که آزار و ضررى به انسان وارد کنند، مانند عقرب و افعى و مار که بالذّات موذى مىباشند و مانند سگ هار و دیگر حیوانات بیمار که بیمارى آنها علاج ناپذیر و موجب ضرر مىباشد. بنا بر این، احکام حقوقى مقرّر شامل هر حیوانى مىباشد، خواه گوشتش خوردنى باشد یا نه، بلکه خواه به نحوى از انحاء قابل بهره بردارى باشد یا نه.
۲) قرار گرفتن جاندار در اختیار کسى که موجب احکام حقوقى است، شامل ملک و امانت و عاریه و دیگر اختیارات مىباشد.
۳)مقصود از وسایل زندگى، اعم از خوراک و پوشاک و آشامیدنى و مسکن و دارو و. .. است.
۴) اگر حیوان بتواند در مراتع و دیگر جایگاههاى قابل تغذیه، زندگى خود را تأمین نماید، مالک حیوان مىتواند آن را براى چریدن و آشامیدن رها کند و اگر حیوان نتواند از آن جایگاهها زندگى خود را تأمین نماید، واجب است مالک، وسایل معیشت حیوان را اماده کند. هم چنین اگر حیوان نتواند به حدّ کافى تغذیه ی خود را اداره کند، واجب است مالک بقیه ی تغذیه ی او را به حد کفایت تأمین نماید.
۵) اگر صاحب حیوان از انجام وظایف فوق خوددارى کرد؛ حاکم [شرع]، نخست او را ارشاد مىکند و او را به اداره ی زندگى حیوان مجبور مىسازد.
۶) اگر صاحب حیوان از اطاعت حاکم تمرّد نماید، باید حاکم راههاى دیگرى انتخاب کند که حیوان را از فشار زندگى نجات بدهد، مانند فروش حیوان و یا ذبح آن، اگر گوشت آن خوردنى باشد و یا رها کردن حیوان، تا دیگران معیشت آن را به عهده بگیرند. البته اگر رها کردن حیوان موجب تزاحم تصرف کنندگان باشد، حاکم مىتواند حیوان را به یک بار یا تدریجا بفروشد و قیمت آن را به صاحب مال بدهد.
۷) اگر زندگى حیوان با یکى از راههاى فوق تأمین نگردد؛ حاکم به جاى صاحب مال، اقدام به تأمین زندگى حیوان مىنماید و به هر نحوى که وضع حیوان مقتضى است و امکانات موجود براى رهایى آن اجازه مىدهد، عمل مىکند.
۸) در صورت امتناع صاحب حیوان، حاکم مىتواند [مقداری] از سایر اموال صاحب حیوان [را] فروخته و معیشت آن [حیوان] را تأمین نماید. و اگر تأمین زندگى حیوان با اجاره دادن آن امکان پذیر باشد، حاکم مىتواند آن را به اجاره بدهد. صاحب جواهر (ره) مىگوید: به مجرد این که صاحب حیوان از اداره ی زندگى حیوان امتناع بورزد و هیچ راهى را براى رهایى جاندار انتخاب نکند، حاکم مجبور نیست که صاحب حیوان را به اداره ی زندگى حیوان اجبار نماید، بلکه حاکم به جهت ولایتى که دارد، اقدام به تأمین حیات جاندار مىنماید (جعغری، ۱۳۷۷، ص ۱۱۳).
۹) اگر مواد (و غذای مورد نیاز برای) معیشت حیوان در نزد صاحب حیوان وجود نداشته باشد و شخص دیگرى آن مواد را داشته باشد واجب است که صاحب حیوان آن مواد را بخرد.
۱۰) اگر کسى که ماده معیشت حیوان در نزد او است از فروش آن ماده امتناع بورزد، جایز است صاحب حیوان در موقع ضرورت آن را با ضمانت مثل همان مادّه یا قیمت آن، غصب نماید، چنان که غصب مادّه ضرورى معیشت براى انسان جایز است. البته غصب مادّه ضرورى معیشت براى ابقاى حیوان، هنگامى جایز است که خود صاحب آن مادّه و یا حیوانى که در اختیار او است، احتیاج حیاتى به آن مادّه نداشته باشد. موادّ ضرورى معیشت شامل دارو و دیگر وسایل ادامه حیات نیز مىباشد.
۱۱) اگر شیر مادر فقط به اندازه ی احتیاج تغذیه بچهاش بوده باشد، دوشیدن شیر مادر حرام است.
۱۲) اگر دوشیدن شیر براى حیوان ضرر داشته باشد، مانند این که حیوان نتواند از تغذیه ی کافى اشباع شود، حرام است.
۱۳)در صورتى که دوشیدن حیوان ضررى به خود او یا بچه ی او نداشته باشد؛ دوشیدن شیر واجب است، زیرا در صورت ندوشیدن شیر، مال مفید اسراف مىشود و به هدر مىرود.
۱۴) نباید شیر را تا آخرش دوشید، زیرا حیوان اذیّت مىشود.
۱۵) سزاوار است که کسى که شیر را مىدوشد ناخن هاى انگشتانش را بگیرد تا حیوان اذیت نشود.
۱۶) بایستى مقدارى از عسل در کندوى عسل بماند، تا زنبوران گرسنه نمانند.
۱۷) هر گونه آزار حیوان ممنوع است، مانند گذاشتن بار سنگین بر پشتش، و اجبار حیوان به حرکت سریع که موجب اذیّت حیوان باشد و زدن حیوان بیش از اندازه ی احتیاج.
۱۸ (دشنام و لعنت به حیوان و زدن به صورت آن، ممنوع است.
۱۹) زدن در موقع رم کردن حیوان به اندازه ی احتیاج جایز است، ولى زدن در موقع لغزیدن حیوان ممنوع است.
۲۰) شکار حیوانات براى تفریح و بدون احتیاج حرام است، به همین جهت کسى که براى تفریح به شکار مىرود، سفرش معصیت است و باید نماز را تمام بخواند.
۲۱) وادار کردن حیوانات به جنگ با یکدیگر مکروه است و در صورت اضرار مىتوان گفت حرام است. شکار جوجه ی پرندگان در آشیانه مادامى که به پرواز در نیامده است، حرام است، زیرا جوجه در آشیانه در پناه خدا است.
۲۲) در مواردى که وسیله ی حیات به یکى از چند حیوان کفایت کند، به طورى که یکى از آنها با آن وسیله مىتواند نجات پیدا کند و بقیه هلاک خواهند شد. مانند این که مقدارى آب داریم که فقط یکى از حیوانات را مىتواند نجات بدهد. این فرض بر دو گونه است:
الف) حیواناتى که از همه جهات حیاتى مساوى بوده باشند، در این صورت مکلّف در به کار بردن وسیله ی حیات براى ادامهی زندگى هر یک از حیوانات که داراى جهات حیاتى مساوى هستند، مخیّر است.
ب) حیواناتى که از همه جهات مساوى نبوده باشند، مانند سگ غیر مضرّ و گوسفند؛ بدان جهت که پایان دادن به حیات گوسفند با ذبح شرعى، امرى قانونى است ولى مردن سگ از تشنگى خلاف قانون است، لذا آب به سگ داده مىشود تا بدون علّت هلاک نشود. با نظر به ملاک فوق مثلا اگر جاندارى بتواند تا دو روز از تشنگى هلاک نشود، مانند شتر ولى جاندار دیگر تا آن مدت نمىتواند دوام بیاورد، مسلّم است که آب را به جاندار دوّم باید داد.
علاّمهی جعفری دربارهی حقوق حیوانات میگوید: احترام ذات حیوان بدان جهت است که داراى حیات است، نه بدان جهت که یک ماده ی اقتصادى مفید است، بلکه دلیل و عامل رشد و کمال انسانى است، با نظر به این مواد و دستورات است که مىتوان ارزش و احترام ذات انسان را که از نظر عظمت قابل مقایسه با دیگر جانداران نیست درک کرد. (جعغری، پیشین، ص ۱۲۱).
و ضمنا این حقیقت هم اثبات مىشود که هر فرد و جامعهاى که به ذات حیات انسانى ارزش و احترامى قایل نشود، آن فرد و جامعه هر ادعایى که دربارهی رشد و کمال داشته باشد، جز دروغ و خود فریبى و به مسخره گرفتن دیگران چیز دیگرى در بر ندارد.
۴-۹) دیدگاه فقاهتی علاّمه در ارتباط با حقوق بشر
بر اساس تاریخچه ی حقوق بشر انسان به حسب فطرت، موجودی درونی و اجتماعی است و از ابتدا به صورت اجتماعی زندگی میکرد و تشکیل اجتماع نیز به صورت واحد و یکنواخت برای کسب مزایای حیاتی، اختلافاتی بین آنها بروز داد و با فراوانی تعداد انسانها این اختلافات افزایش یافت. حلّ این مشکل نیاز به قوانین و مقرراتی داشت، خداوند متعال برای هدایت و تکامل بشر پیامبرانی را برانگیخت و با آنها احکام و قوانین و مقرراتی در قالب دین برای بشر فرستاد و بشارت ها و تهدید هایی جهت ضمانت اجراء به آنها ضمیمه کرد و با وظایف عبادی کامل نمود.
بشر با هدایت و راهنمایی انبیاء الهی، طریقه ی سالم و درست زندگی کردن را یاد میگرفت. البته امروز آن چه از تاریخ حقوق بشری در اختیار ماست، محدود میباشد. (جعفری، ۱۳۷۰، ص۱۴ )با توجّه به حقوق انسانی، انسان یک موجود اجتماعی است. بوجود آمدن اجتماعات همراه با اجتماع انسانهای متفاوت بروز اختلافات و منازعات را به دنبال دارد برای حلّ مشکل نیاز به قوانین و مقرراتی است که حیات جامعه را استمرار بخشد. وضع چنین قوانینی اقتضاء میکند روحیات و نیازهای مادّی و معنوی افراد انسان شناخته شود. هر چند پیشرفت علم و تمدن، پیشرفت های عالی در زمینههای مختلف داشته است ولی هنوز نتوانسته انسان را به طور کامل بشناسد و برای او یک برنامه ی سعادتمند ارائه دهد و به هر حال، انسان یک پایگاه مطمئن و قوانین کافی برای بهتر زیستن به دست نیاورده است.
روسو میگوید: «عقل هایی یکی هستند که شهوات انسانی را می بینند، ولی خود، هیچ حسّی نمیکنند، با طبیعت هیچ رابطه ای ندارند ولی کاملا آن را می شناسند. سعادت آنها به ما مربوط نیست ولی حاضرند به سعادت ما کمک کنند» (روسو، ۱۳۷۹، ص۱۸).
این، قوانین و مقررات اجتماعی لازمه، برای زندگی اجتماعی ارائه میدهد و علاوه بر اعتقاد و ایمانی که در بیرون خود به وجود میآورد در اصطلاح روابط اجتماعی نقش دارد. ایمان مذهبی به ارزشهای اخلاقی اعتبار میدهد، افراد را به هم پیوند داده و احترام به روابط متقابل و عدالت و تقوی را در افراد بوجود میآورد.
در آنها مقاومت و شکست ناپذیری در برابر تلخی ها و شکست ها ایجاد میکند. همهی این ها در تنظیم امور جامعه و ایجاد جامعهی سالم نقش دارند. ازطرف دیگر، انسان موجودی است که صفت زیاده طلبی دارد و این موجب میگردد محدودیتی برای خود قایل نشود و حدود و حقوق دیگران را رعایت نکند و محترم نشمارد. برای حفظ زندگی دسته جمعی وجود ضوابط و مقررات ضروری است تا افراد از نتیجهی تلاش دیگران بهره مند شوند و همچنین حاصل تلاش خود را در اختیار دیگران بگذارند که حدود وظایف افراد در قبال یکدیگر روشن باشد تا وضع مطلوب در جامعه به وجود آید، مجموع این قوانین و مقررات همان نیاز انسان به حقوق را روشن میکند(مرادی، ۱۳۷۹، ص ۴۴۹).
علاّمهی طباطبایی در ذیل آیه ی «کان النّاس امر واحده» ( سورهی بقره آیه۲۱۳). چنین بیان نموده که: انسان به حسب فطرت، مدنی و اجتماعی است و در آغاز تشکیل اجتماعات نیز به صورت گروه واحد بودند، بعدا در میان ایشان به مقتضای فطرت، اختلافاتی در کسب مزایای حیاتی بروز نمود که رفع این اختلافات نیاز به قوانین و نظامات داشت، لذا خداوند پیامبران را مبعوث کرد و همراه آنها قوانین در شکل دین برای بشر فرستاد و تهدید و بشارت ها نیز ضمانت اجرایی آن بودند ( طباطبایی ، ج۲، ص۱۶۲).
از آن جا که انسان محور اصلی در حقوق است و وضع مقررات و تنظیم روابط و به وجود آوردن زمینهی رشد و جامعهی سالم همه به خاطر این موجود است دیدگاههای مختلفی برای تعریف انسان وجود دارد و این تفاوت دیدگاهها موجب تعاریف و راه حل های گوناگون گردیده است اکنون باید دید انسان در حقوق بشر جهانی چگونه تعریف و توصیف میگردد و اسلام چگونه به آن می نگرد.
توجّه به کرامت انسانی یکی از مسایل اساسی است که بیاعتنایی به آن یکی از عوامل بسیار مهمّ رکود انسانها و محرومیت آنان از تکامل اخلاقی و روحی میباشد (کرامت عبارت است از آن حیثیت والای انسانی که از مراعات حقوق خویشتن و دیگران و انجام تکالیف و وظایف، نه با استناد به هدف های مادّی مشخص بلکه مستند به احساس عمیق وجدان انسانی که خداوند متعال به عنوان بزرگ ترین عامل ترقی در نهاد انسانها به ودیعت نهاده است، سرچشمه میگیرد.
علاّمهی جعفری معتقد است که ازدیدگاه اسلام کرامت ذاتی عنایت خداوندی دربارهی بندگان خویشتن است(جعفری، ۱۳۷۷، ج۱، ص۱۶۱).
علاّمهی مطهری در این زمینه میگوید: «انسان غربی تا حد ماشین تنزّل کرده روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است اعتقاد به علّت غایی و هدف داشتن طبیعت یک عقیده ی ارتجاعی تلقی شده است از نظر غرب صحنهی حیات برای همهی جانداران از جمله انسان میدان خونینی است که نبرد لا ینقطع زندگی آن را بوجود آورده است. اصل اساسی حاکم بر وجود جانداران و از جمله انسان اصل تنازع بقاء است» (مرتضی مطهری، ۱۳۸۵، ص۱۳۸).
از نظر برخی انسان، ماشینی است که محرّک او جز منافع اقتصادی نیست و عدّهای دیگر محرک و انگیزه ی اصلی همهی حرکت ها و فعّالیتهای انسان را عوامل جنسی میدانند. در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر از حقوق فطری انسان سخن به میان آمده است در حالی که اوّل باید تعریف و تفسیری از انسان ارائه داده و سپس به حقوق مقدس او بپردازد و به نظر میآید دیدگاههایی که انسان را در حد حیوان و ماشین مصرفی میکند قادر نخواهد بود موانع حقوق اساسی و فطری انسان باشند و باید ابتدا جایگاه انسان روشن گردد و سپس در مورد حقوق او سخن به میان آید.
حقوق اسلامی با ایجاد جامعهی سالم در صدد تامین سعادت انسانی است و هدف از وضع حقوق و قوانین و مقررات فراهم آوردن زمینههای قرب الهی است تا انسانها بعد از تعلیم و تربیت و رشد فکری و فرهنگی به سوی سعادت ابدی گام بردارند. بنابراین در زندگی انسانی باید هم به ابعاد فردی و هم به ابعاد اجتماعی توجه شود و این موضوع در حقوق اسلامی کاملا مدّ نظر میباشد (مرادی، ۱۳۷۹، ص ۴۵۴).
مکتب های گوناگون هر کدام در یک بعد و مسیر خاص شرکت نموده اند یا اصالت فرد را اصل قرار داده و همه چیز را در جهت تامین خواسته های او قرار داده اند و از این طریق به سازماندهی زندگی اجتماعی بشر پرداختهاند که اگر آزادی های فردی تامین شود و اقتصاد در جهت تأمین منافع فردی باشد، جامعه نیز بهره مند خواهد شد در مقابل، مکتب هایی نیز به تامین منافع جامعه اصالت داده اند و گفتهاند اگر منافع جامعه تامین گردد افراد از آن بهره مند خواهند شد.
امّا در مکتب اسلام منافع و مصلحت های اجتماعی کاملا مورد توجّه است امّا گرایش ها و خواسته های فردی و فطری نیز زمینهی رشد و فعالیت دارند. اگر در اقتصاد، طرحی برای اجتماعی ارائه میدهد، مصلحت های اجتماعی و فردی در نظر میگیرد در مسایل خانوادگی و اجتماعی نیز مصلحت فرد در کنار مصلحت اجتماع مطرح است (پیشین).
علاّمهی جعفری میفرماید: «در بررسی نظریات مختلف از دانشمندان به این نتیجه میرسیم که در بین ژرف اندیشان و مصلحانی از شرق و غرب وجود یک قانون عام بین المللی مورد پذیرش است.
تحقیق از عناصر فرهنگی و ادبی و اقوام و ملل گوناگون، پذیرفتن این نظریه را سهل خواهد نمود و وجدان عام بشری (فطرت)، گوهر مادّی مکنون و پایدار الطاف اندیشهی بشری امروز میتواند به عنوان عالی ترین مبانی هماهنگی و اتّحاد بشری مورد تحقیق قرار گیرد. اگر ما بخواهیم انسانها را باید اندیشه های خود محوری و خود کامگی که داشتند و دارند و خواهند داشت ملاحظه کنیم، هیچ نوع اتّحاد و هماهنگی میان انسانها قابل تصوّر نیست، اوّلین کار خود محوری و خود کامگی تلقین این اصل است که من (هدف دیگران، وسیله) و این باعث ازبین رفتن وجدان و فطرت پاک انسانی میگردد، در نتیجه امکان ندارد انسانهایی پیدا شوند که با کمال آزادی و از صمیم قلب از هماهنگی و اتّحاد برخوردار باشند» (باقرزاده، ۱۳۸۳، ص ۲۲).
هر چند انسانها در وجوه مختلف، تفاوت هایی با هم دارند که قرآن نیز میفرماید: «ما شما را با اختلاف رنگ ها و زبآنها آفریدیم» (سوره روم آیه ۲۲).
تذکر: مطابق بخشنامه مورخ ۱۱/۷/۸۹شماره ۲۴۲۹۳/۳ وزارت علوم وتحقیقات وفناوری انتخاب موضوع رساله از اولویتهای پژوهشی کشور الزامی است.
کد اولویت پژوهشی | عنوان اولویت پژوهشی | سازمان حمایت کننده | موضوع مورد حمایت |
۳-۵ (مهندسی هسته ای) |
بررسی زیست محیطی | معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز سازمان محیط زیست استان فارس |
تهیه وسیله نقلیه و همکاری به ورز کمک مالی و در اختیار گذاشتن تجهیزات |
۱-کاربردی n 2-بنیادی □ ۳-توسعه ای □
ج- کلید واژه ها:
فارسی: انگلیسی:
۱- هسته پرتوزا ۱- Radionuclid 2- اورانیوم Uranium 2-
۳- توریوم ۳- Thorium
۴- دریاچه بختگان ۴- Bakhtegan Lake
۵- آلودگی هسته ای ۵- Nuclear pollution
د- هزینه ها: ۱- پر هزینه n2- هزینه متوسط □ ۳- کم هزینه□
و - شرح تحقیق (موضوع, پیشینه تحقیق, اهداف تحقیق):
موضوع تحقیق:
قرار گرفتن در معرض پرتوهای گاما ، آلفا و بتا ناشی از هسته های پرتوزای طبیعی ، در محیط باز ناشی از حضور عناصر پرتوزا طبیعی در زمین، آب، هوا و تمام محیط اطراف ما است. آگاهی میزان تابش هر یک از آنها و اندازه گیری دز جذبی آنها در جهان و مقایسه با استانداردهای جهانی میتواند راه کارهای مناسبی را برای تثبیت اکتیویته منطقه و جلوگیری از تابش گیری افراد در منطقه را به وجود آورد [۱, ۲]. قسمت اعظم عناصر پرتوزا در سنگها و قسمت های سخت کره زمین قرار دارند. مهمترین آنها معادن اورانیوم، توریوم و نمکهای پتاسیم ونیز شامل محصولات واپاشی اورانیوم و توریوم هستند. تراکم آنها در سنگ گرانیت در حدود ۴ و ۱۳ میلی گرم در کیلو گرم است [۲]. معادن کرومیت خواجه جمالی در یکصد کیلو متری شمال غرب شهرستان نیریز و یکصد و پنجاه کیلو متری شمال شرق شیراز بین طولهای ´۵۵،°۵۳ و ´۴۵،°۴۳ شمالی و عرض های ´۴۵،°۲۹ و ´۵۵،°۲۹ شرقی در استان فارس قرار دارند [۳]. مقدار زیادی از هسته های پرتوزا نیز توسط فعالیتهای انسان از قبیل آزمایش سلاحهای هستهای، به کارگیری راکتورهای تحقیقاتی و قدرت و فرآیندهای مربوط به فرآوری سوخت هسته ای، تولید و وارد محیط می شوند. که منجر به افزایش پرتوزائی می شوند[۴]. تعیین هستههای پرتوزای طبیعی و مصنوعی موجود در محل، برای انجام مشاهدات مربوط به محیط زیست، ایمنی هسته ای و پیگیری های حقوقی هسته ای لازم و ضروری است[۴].
برای تعیین غلظت عناصر پرتوزا در نمونه های رسوبی، از روش طیف سنجی گاما استفاده می شود. بدین منظور تمامی نمونه های رسوبی سطحی (به عمق ۲۰تا ۳۰ سانتیمتری از سطح فعلی ساحل) را مطابق با دستور عمل آژانس بین المللی اتمی آماده میکنیم. سپس از یک نمونه استاندارد برای تعیین فعالیت مطلق نمونه های رسوبی استفاده میشود [۵].
پیشینه تحقیق:
تاکنون تحقیقات مختلفی در نقاط مختلف جهان، برای تعیین و سنجش هستههای پرتوزای موجود در محیط انجام شده است. آرکورگ و همکارانش در سال ۱۹۹۹ آبهای منطقه گرینلند را از نظر پرتوزائی و وجود عناصر و بررسی کردند[۶]. در کشورهای پیشرفته و صنعتی دنیا، آلودگی هستهای اکثر نقاط استراتژیک خود از قبیل رودخانهها، دریاچهها و زمینهای کشاورزی را تعیین کردهاند. لوپی و همکارانش در سال ۲۰۰۳ غلظت اورانیوم را دریای بالکان اندازه گیری کردند [۷]. آکیل و همکارانش در سال ۲۰۰۶ این کار را بر روی سواحل مالزی انجام دادهاند [۸]. در راستای این قبیل تحقیقات در داخل میتوان به پژوهشی که سهرابی و اسماعیلی در سال ۲۰۰۲ در منطقه رامسر انجام دادهاند اشاره کرد [۹]. از کارهای دیگر میتوان به بررسی که پوراحمد و همکارانش در سال ۲۰۰۷ در ساحل خوزستان در جنوب غربی ایران در همسایگی عراق و کویت انجام دادند، اشاره نمود. در این گزارش آنها مقادیر قابل توجهی آلودگی هستهای گزارش کردهاند [۱۰]. در ایران هم وضعیت سواحل خلیج فارس و دریای خزر توسط عبدی و همکارانش از نظر وجود هسته های پرتوزا بررسی شده است[۴]. اخیرا هم مارکس در برزیل در حوضه بزرگ آب خوان رسوبی پارانا نیز از وجود هستههای پرتوزا طبیعی تحقیقاتی داشته اند [۱۱]. تا کنون نیز هیچ گزارشی در رابطه با بررسی در مناطق مورد نظر ما ارائه نشده است.
اهداف تحقیق:
معادن سنگ مرمریت تنگ حنا و چاه سوارآقا در ۵ کیلومتری شمال دریاچه بختگان قرار دارند. تأمین کننده اصلی آب دو دریاچه بختگان و طشک رودکُر است (شکل ۱). مساحت این دو دریاچه جمعا ۱۲۶۰۰۰ هکتار است که از نظر وسعت دومین دریاجه های داخلی کشور محسوب میشود. به دنبال نگرانی های شبکه بهداشت شهرستان نیریز مبنی بر شیوع سراطان برای ساکنین اطراف دریاچه بختگان و نگرانیهای محیط زیست استان فارس نسبت به پرتوزائی این دریاچهها، وجود نقشه ای معتبر از میزان عناصر پرتوزا از این مناطق برای رفع این ابهامات راه کار مناسبی است. اهدافی که از انجام این پایان نامه دنبال میکنیم.
الف) اندازه گیری دقیق و مقایسه پرتوزای منطقه با استانداردهای جهانی و مناطق دیگر ایران
ب) تعیین کیفی و کمی هسته های پرتوزا با تمرکز بر هسته های اورانیوم، توریوم، پتاسیم در معادن کرومیت خاجه جمالی ( این معدن در ۵ کیلومتری
سمت شمال دریاچه طشک قرار دارد) به روش طیف سنجی پرتو گامای حاصل از نمونه های برداشته شده می باشد .
شکل ۱ : معادن کرومیت خاجه جمالی ، معادن تنگ حنا و چاه سوارآقا در شکل بالا نشان داده شده است، همچنین چشمه آب گرم خیر و رود کر در شکل نشان داده شده است و نقاطی که با علامت نشان داده شده اند، نقاطی هستند که از آنجا نمونه های آب و خاک برداشته خواهد شد.
ز- مراجع: