و مربیان به طور کامل از مسئولیت مصون نیستند ولی یکی از راههایی که می تواند. موجب کاهش مسئولیت شود کنترل تجهیزات قبل از مسابقه و توسعه تخصص کافی در همین زمینه به منظور اطمینان از شرایط مطلوب تجهیزات موجود است. برای دفاع راه های متعددی به روی مربی باز است که مهمترین آنها قبول خطر و تقصیر زیان دیده است.
۲-۱-۲- نظریه خطر و مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
۲-۱-۲-۱- مفهوم نظریه خطر
در نتیجه صنعتی شدن جامعه و پیدایش مسائل حقوقی جدید ناشی از روابط افراد جامعه، خصوصا در روابط کارفرما و کارگر، و عدم توانایی نظریه تقصیر شخص در پاسخگویی به این مسائل، سالی و ژوسران، دو تن از حقوقدانان فرانسه کوشش نمودند که نظریه تقصیر شخصی را از مبنای مسئولیّت مدنی حذف و نظریه دیگری، که نظریه ای بدون تقصیر است، ابراز کنند که به نظریه خطر معروف شد.
نظریه خطر دارای دو جنبه و بعد، یکی نفی کننده و دیگری اثبات کننده، است. جنبه نفی کننده این نظریه، عبارت از این است که برای تحقق مسئولیّت مدنی، وجود تقصیر لازم نیست و تقصیر باید از شرایط مسئولیّت مدنی حذف شود. سالی در این باره معتقد است: رابطه مسئولیّت مدنی رابطه بین دو دارایی است ورابطه ی بین دو شخص نیست، حقوقدانان به اشتباه رابطه مسئولیّت مدنی را بین دو شخص تصور نموده اند و در نتیجه این تصور نادرست، گرفتار عوامل روانی شده اند و آن را در تحقق مسئولیّت موثر دانسته اند، در حالی که، رابطه مسئولیّت مدنی رابطه بین دو دارایی است که این رابطه، یک رابطه نوعی و غیر شخصی است و ارتباطی با عوامل روانی و باطنی ندارد. بنابراین، تقصیر نقشی در تحقق مسئولیّت مدنی ندارد (کاتوزیان، ۱۳۸۶).
جنبه اثباتی این نظریه بر این توجیه استوار است که با توجّه به عدم کارآیی و عدم لزوم تقصیر در تحقق مسئولیّت مدنی، باید مبنا و ملاک دیگری را برای تحقق مسئولیّت مدنی پذیرفت که آن عبارت از پاسخگویی شخص در قبال اعمال خویش است، اعم از ان که او مرتکب تقصیر شده یا نشده باشد، یا اعم از اینکه او از کرده خویش پشیمان و خود را سرزنش کند یا اینکه به آن افتخار و خود را مستحق پاداش و تشویق بداند.
بنابر این، به اعتقاد طرفداران این نظریه برای تحقق مسئولیّت مدنی، ثبوت یا اثبات تقصیر لازم نیست و صرف انجام عمل زیانبار موجب مسئولیّت عامل می شود.
۲-۱-۲-۲- توجیه مسئولیت مدنی مربیان ورزشی بر مبنای نظریه خطر
برای معاف کردن زیان دیده از اثبات تقصیر طرف دعوی، رویه قضایی در برخی از کشورها مانند فرانسه تعهداتی را ناشی از عقد دانسته است که ذهن طرفین شاید آشنا به آن نباشد. یکی از این تعهدات، فرض وجود تعهد ایمنی است که برای آسان کردن جبران خسارت زیان دیده به کار گرفته شده است. به عنوان مثال می توان از تعهد مقصدی حمل و نقل در سالم رسانیدن مسافران به مقصد، تعهد مربیان یا اداره کنندگان باشگاه ها در پاره ای از رشته های خطرناک ورزشی (مانند استخر شنا) یا تعلیم رانندگی در حفظ سلامت شاگردان خود و تعهد مدیران هتل ها در حفظ سلامت و ایمنی مهمانان نام برد ولی در ایران در این امور رویه قضایی حکمی ندارد. با این حال برخی از نویسندگان، علیرغم اینکه به تبعیت از نظر مشهور در فقه، قائل به تفاوت بین تعهدات مربی در رابطه با نوآموزان کبیر و صغیر می باشند ولی پذیرفته اند که در حقوق ما نیز می توان در مواردی مانند تعلیم پاره ای از ورزش های خطرناک که جلوگیری از بروز حادثه تا حد زیادی در اختیار مربی است و نیز در جایی که کودکی به پانسیون یا مدارس شبانه روزی سپرده می شود، تعهد مربی را نسبت به حفظ ایمنی شاگردان خود از نوع تعهد به نتیجه دانسته و خانواده کودک آسیب دیده را از اثبات تقصیر طرف خود بی نیاز نمود. بنابراین اگر کسی در استخری که برای شنا رفته است غرق شود، صاحب موسسه ورزشی در این باره مسئولیت دارد و تقصیر وی مفروض است (نصیری، ۱۳۸۹).
۲-۱-۳- نظریه تضمین حق و مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
۲-۱-۳-۱- مفهوم نظریه تضمین حق
این نظریه را حقوقدان شهیر فرانسوی بمریس استارک[۵] ارائه کرده است. ایشان بر خلاف واضعان و طرفدران نظریۀ تقصیر و خطر به جای توجه و ارزیابی کارفاعل زیان به منافع از دست رفتۀ زیان دیده و حقوق تضییع شدۀ او عبایت داشته و همیت خویش را در تضمین[۶]حقوق زیان دیده مصروت داشته است.
استارک باطر این مسأله که هر کسی در جامعه حق دارد با آسایش و امنیت[۷]زندگی کند و «نسبت به زندگی و تمامیت جسمی خود و نزدیکان خویش حق دارد» و می تواند از اموال و دارایی خویش منتفع شود و از مزایا و منافع آن بهره مند گردد رسالت قوانین و مقررات را در این دانسته است که از این گونه حقوق حمایت کند و برای متجاوزان آن ها ضمانت اجرای مناسبی قرار بدهد. این ضمانت در هر حال جبران زیان هایی است فاعل زیان وارد می کند. به سخن دیگر تکلیف فاعل زیان بر جبران زیان ها به منظور تضمین حق امنیت زیان دیده است.
مبتکر نظریۀ تضمین حق با این پرسش اساسی روبه رو شد. که: چرا باید همیشه حق زیان دیده مورد توجه قرار بگیرد؟ و به خاطر حفظ حقوق او حق دیگران نادیده گرفته شده یا حق او بر دیگران ترجیح داده شود؟ به دیگر سخن گاهی حقوق زیان دیده (حق امنیت و سلامت) با حقوق دیگران (حق فعالیت و تلاش) در تزاحم است. زیرا وارد کنندۀ زیان با بهره گرفتن از حق خویش تلاش و فعالیتی را دنبال می کند که لازمۀ زندگی اجتماعی است ولی براثر آن دیگران متضرر می شوند. اگر رسالت حقوق این است که فقط از حق زیان دیده حمایت کند، حق فعالیت و تلاش دیگران بی ثمر می شود، به علاوه معلوم نیست که چرا باید تضمین حق زیان دیده مبنای مسئولیّت مدنی قرار بگیرد و به حق دیگران ترجیح داده شود؟ حقوقدان فرانسوی مسألۀ مهم تزاحم حق زیان دیده و حق فعالیت و آزادی فاعل زیان را مورد توجه قرار داده، با توجه به قوانین و رویۀ دادگاه های فرانسه دو راهکار ذیل را ارائه کرده است:
۱-طبع برخی از حقوق چنان است که از اجرای درست آن ها به دیگران زیان می رسد؛ یعنی اضرا به دیگران لازمۀ اعمال آن هاست، زیرا الزام به جبران زیان های ناشی از اجرای این گونه حقوق به منزلۀ نفی و انکار آن هاست. این حقوق در صورتی که درست اعمال شوند و در اجرای آن ها تقصیری رخ ندهد به هیچ وجه مسئولیّت ایجاد نمی کنند برای مثال حق تظلم دادخواهی و توسل به طرق قانونی و قضایی برای احقاق حق، حق اشتغال به تجارت مشروط بر اینکه مکارانه نباشد، حق اعتصاب و حق انتقاد ادبی و هنری بر حق امنیت دیگران تقدم و برتری دارند و به طور کلی ضررهای صرفاً اقتصادی یا معنوی در برابر اجرای حق فعالیت تضمین نگردیده اند.
۲-ضررهای جسمانی و مادی به طور نوعی و بدون اینکه به اثبات تقصیر فاعل زیان نیازی باشد مورد تضمین قرار گرفته اند زیرا لازمۀ اجرای هیچ حقی ضرر زدن به امنیت جسمی و مالی دیگران نیست؛ هر کس حق دارد سالم و ایمن زندگی کند و این حق بر حق فعالیت و اقدام فاعل زیان برتری دارد. بنابراین حق حیات و تمامیت جسمی خود و نزدیکان و حق مالکیت از جملۀ حقوقی به شمار می روند که در مقام اعمال هرگونه حق اقدام و فعالیت به آن ها نمی توان لطمه و خسارت وارد کرد؛ به سخن دیگر در این موارد اضرار به دیگران از لوازم منطقی و متعارف حق فعالیت به شمار نمی آید (کاتوزیان، ۱۳۸۶).
۲-۱-۳-۲- توجیه مسئولیت مربیان ورزشی بر مبنای نظریه تضمین حق
همانطور که گفتیم بر خلاف نظریه تقصیر که باید تقصیر زیان زننده ثابت شود در نظریه خطر نیازی به اثبات تقصیر نیست و صرف اثبات انتساب ضرر به رفتار مرتکب کافی است. اما در نظریه تضمین حق یا استارک که ارائه کننده این نظریه در اواسط قرن بیستم می باشد به جای توجه به زیان زننده به حقوق تضمین شده زیان دیده توسط قانون گذار توجه می شود مطابق این نظریه هر کس در جامعه حق دارد که سالم و ایمن زندگی کند و از اموال خود سود برد این حق به وسیله قوانین حمایت شده است و ضمانت اجرای این حمایت مسئولیت مدنی متجاوز است: همه وظیفه دارند که به حقوق دیگران احترام گذارند و ایمنی سایرین را به خطر نیندازند (کاتوزیان، ۱۳۹۱).
استارک ارائه کننده نظریه تضمین حق با انتقاد از نظریه تقصیر و خطر که به وضیعت زیان دیده توجه نمی کند حقوق ار را به دو دسته تقسیم می کند. حقوق راجع به امنیت خسمی و مالی از یک سو و حقوق اقتصادی و معنوی از سوی دیگر (صفایی، رحیمی، ۱۳۹۱). دسته نخست قطع نظر از تقصیر عامل ورود زیان، در هر حال باید جبران شود و مسئولیت ناشی از آن نوعی است، اما دسته دوم اگر همراه با زیان های بدنی و مالی نباشد، مسئولیت در صورتی ایجاد می شود که مرتکب کار زیان بار مقصر باشد (کاتوزیان، ۱۳۹۱).
بنابراین به نظر نگارنده مثالی که در مورد مسئولیت مدنی مربیان ورزش می توان در این بند آورد بیمه است، اشخاصی که در معرض مسئولیت هستند به بیمه گر مبلغی به عنوان حق بیمه پرداخت می کنند و در صورت وقوع ضرر، بیمه گر به جای شخص مسئول، خسارت می پردازد، بدینسان مسئولیت به گونه ای میان افراد جامعه تقسیم می شود که مبتنی بر تعاون و هم بستگی اجتماعی است و جایگزین مسئولیت فردی است.
۲-۲- مبانی مسئولیت مدنی درحقوق ایران و مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
قانون گذاران درمورد مسئولیت مدنی درنظام حقوق کنونی ایران مبانی متفاوتی را مد نظر قرارداده اند. به طوری که قانون مدنی به عنوان قانون مادر درمورد مسئولیت مدنی درمعنای خاص آن در باب اتلاف و سبیب بیان کرده است و از مواد ۳۲۸ تا ۳۳۵ قانون مدنی راتشکیل می دهد و حقوقدانان همانند فقها در مبانی اتلاف و تسبیب اختلاف نموده اند ونظریات متفاوتی ارائه کردند. ازسوی دیگر قانون مسئولیت مدنی که اولین قانون با عنوان مسئولیت مدنی می باشد و قاعده کلی را بیان می کند تقصیر را مبنا قرار داده است وسبب گردیده تا اختلافی دیگر در جمع قانون مدنی وقانون مسئولیت مدنی به وجود آید. ذیلاً طی چهار گفتار موارد مذکور را بررسی می کنیم.
۲-۲-۱-مبانی مسئولیت مدنی درقانون مدنی
الف:اتلاف
دربحث دیدگاه های فلسفی در مورد مبانی مسئولیت مدنی، ذیل بحث نظریه ایجاد خطر بیان کردیم که مطابق اعتقاد حقوق دانان معتقد به این نظریه، صرف اثبات رابطه علیت بین رفتار زیان زننده و خسارت به وجود آمده، برای تحقق مسئولیت کافی می باشد. در حقوق ایران که ازفقه شیعه اقتباس شده است، قاعده اتلاف ماده ۳۲۸ قانون مدنی، هم تقریباً همین مفهوم را دارد.
اتلاف که در مقابل تسبیب به کار می رود عبارت است از اینکه شخص به طورمستقیم مال دیگری را تلف کند: (کاتوزیان، ۱۳۸۶، ص۲۱۱) یعنی در اتلاف برخلاف تسبیب فرد زمینه چینی برای تلف مال دیگری نمی کند بلکه شخصاً به این کار اقدام می کند چه به صورت جسمی یا استفاده از ابزار وآلات دیگر، این نوع رفتار در تعیین مسئولیت کیفری مباشرت نامیده می شود. این قاعده که درماده۳۲۸قانون مدنی آمده است و مقرر می دارد: «هر کس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد، اعم از اینکه از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد واعم از اینکه عین باشد یا منفعت، واگرآن را نقص یا معیوب کند، ضامن نقص قیمت آن مالاست».
همان طور که ملاحظه می کنیم در ماده فرق الذکر، ذکری از تقصیر نیامده است وبه نظر حقوق دانان در این صورت همانند نظریه ایجاد خطر در مفهوم مطلق خود نیازی به اثبات تقصیر مرتکب فعل زیان بار نیست وصرف اثبات رابطه علیت بین اعمال زیان زننده ونتیجه حاصل شده، زیان زننده را ملزم به جبران خسارت می نماید (صفای، رحیمی، ۱۳۹۱، ص۷۸).
ب:تسبیب
منظور از تسبیب در امور کیفری حالتی است که کسی تنها بعضی از اجزا علت جرم را پدید آورد. به طوری که اگر بقیه اجزا علت، به وجود آید جرم تحقق یافته والا به هیچ وجه، نتیجه مجرمانه محقق نخواهد شد. (گرجی، ۱۳۸۷، ص۱۳۸) همین مفهوم در مسئولیت مدنی نیز حاکم می باشد به طوری که در اینجا هم شخص به طور مستقیم مباشر تلف مال نیست، ولی مقدمه تلف آن را فراهم می کند، یعنی انجام می دهد که در نتیجه آن کارا همراه با علت های دیگر تلف واقع می شود. در اینجا برخلاف اتلاف وجودتقصیر شرط ایجاد مسئولیت است: یعنی باید عملی که باعث خسارت شده است ناشایسته باشد (کاتوزیان، ۱۳۶۸، ص۲۱۲).
در تسبیب نیز همانند اتلاف عبارت تقصیر در هیچ ماده ی به کار نرفته است به طوری که ماده ۳۳۱قانون مدنی که مقرر می دارد: «هرکس سبب تلف مالی بشود، باید مثل یا قیمت آن را بدهد واگر سبب نقض یا عیب شده باشد باید از عهده نقص قیمت آن برآید». اما در پاره ای مثال ها مسئولیت درحالت تسبیب منوط به خطای مسبب شده است. به طوری که از مفهوم مواد ۳۳۳ تا ۳۳۵ قانون مدنی استنباط می شود. حتی در ماده ۳۳۴ به کلمه تقصیر تصریح شده است که مقرر می دارد: «مالک یا متصرف حیوان مسئول خسارتی نیست که از ناحیه آن حیوان وارده می شود؛ مگر اینکه تقصیر کرده باشد.. . ».
۲-۲-۲- مبانی مسئولیت مدنی در قانون مسئولیت مدنی
قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ تحول چشمگیر در حقوق ایران به وجود آورد به طوری که بر خلاف قانون مدنی به مبنا بودن تقصیر در مسئولیت مدنی تصریح کرد. ماده ۱ قانون فوق مقرر می دارد: «هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا درنتیجه بی احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا هرحق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه ای وارده نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می باشد».
این ماده بیانگر قاعده کلی در مورد مسئولیت مدنی می باشد وبراساس آن در هر زمینه که مسئولیت مدنی به وجود آید ابتدا باید تقصیر زیان زننده اثبات گردد و اما نویسندگان این قانون که ادعا می کردند با تصویب آن قانون مدنی را تکمیل نموده اند ملزم به پاسخگوی به این سؤال هستند که آیا با تصویب این قانون موارد اتلاف و تسبیب در قانون مدنی نسخ می گردد یا همچنان به فوت خود باقی است. به خصوص در مورد اتلاف که به نظریه ایجاد خطر به مفهوم مطلق آن نزدیک است؟
حقوق دانان برای جمع بین این موارد اختلاف نظر نموده اند. به طوری که برخی به نسخ ضمنی قوانین مربوط به اتلاف به خصوص اتلاف غیر عمدی نظر دارند و برخی دیگر با استناد به دلایل گوناگون همچون، ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی در مقام بیان قاعده کلی است ونه نسخ مواد قانون مدنی، ماده ۱ قانون موٌخر عام است که در تعارض باخاص مقدم، ناسخ آن نمی شود؛ اگر تلف مستقیم مال را تقصیر بدانیم منافتی بین آن دو نخواهد بود؛ تقصیر را در مفهوم اجتماعی آن در نظر بگیرم بیشتر تعارض های ماده ۱ با قاعده اتلاف برطرف می شود (کاتوزیان، ۱۳۸۶، ص۲۱۷-۲۱۹) و.. . قائل به این هستند که ماده ۱ قانون مدنی به عنوان قاعده کلی در مسئولیت مدنی است و اتلاف یا ایجاد خطر در موارد تصریح شده مبنای مسئولیت مدنی قرار می گیرد همانند قانون بیمه اجباری که دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی را در برابر اشخاص ثالث مسئول می داند.
۲-۲-۳- مبنای حقوقی مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
منظور از مبنای مسئولیّت مدنی، این است که به چه دلیل و وجه عقلایی، عامل فعل زیانبار باید زیان وارد شده به دیگری را جبران نماید، آیا خود زیاندیده، که زیان مستقیم به او وارد شده است، سزاوارتر به تحمل زیان از دیگری نیست؟ چرا دیگران مسئول جبران زیان وارده نباشند و فقط قانون عامل فعل زیانبار را مسئول جبران خسارت وارده برغیر، محسوب نموده است.
در حقوق ایران قانون خاصی در مورد مسئولیت مدنی مربیان ورزشی وجود ندارد و در این مورد براساس قواعد عمومی مسئولیت مدنی تعیین تکلیف می شود. قواعد عمومی در مورد مسئولیت مدنی در قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ بیان شده است اما مسئولیت مدنی در معنای خاص خود در قانون مدنی هم تحت عنوان اتلاف وتسبیب بحث شده است، که حقوق دانان اعتقاد بر آن دارند که مبانی ذکرشده در دو قانون متناوت است و از طرف دیگر در فقه شیعه حکم خاصی در مورد مسئولیت مربی شنا بیان شده که براساس اصل ۱۶۷ قانون اساسی در موارد خاص باید براساس آن حکم داده شود.
برای اثبات مسئولیت مدنی اشخاص در هر موردی که ضرر و زیانی مادی یا معنوی بوجود آید، باید انجام اقدام یا خود داری از انجام عملی که به عهدۀ شخص بوده، خلاف اصول است و حتی در خصوص جرائم که اصل قانونی بودن جرم و مجازات مرعی است، باز تعیین مجازات برای عناوین است نه موارد. مانند جرائم ورزشی که قانونگذار با کاربرد کلمه حوادث همه موارد را در آن منظور می نماید و به عبارت دیگر موارد با عناوین تطبیق داده می شوند.
مسئولیت مدنی در ورزش نیز به همین نحو است. قانونگذار با تصویب قانون مسئولیت مدنی و بخصوص در مادۀ یک مشخص می نماید که هر گاه خسارتی وارد آید و در نتیجۀ عمد یا بی احتیاطی باشد مرتکب باید خسارت را جبران نماید و اصولاً هیچ ضرری نباید جبران نشده باقی بماند.
این قاعدۀ کلی در همه موارد که ضرر و زیانی بوجود آمده، قابل اعمال و تسری است و ورزش صدمه و یا خسارتی به شخص یا اموال وارد آید، باید با استناد به قانون مسئولیت مدنی مشخص شود این ضرر و زیان ناشی از اقدام چه شخصی یا اشخاصی بوده است؟ آیا اقدامی که منتج به ضرر و زیان شده خلاف قانون بوده و یا به دستور قانونگذار انجام گردیده است؟ و بالاخره در صورت خلاف قانون بودن، باید ثابت شود که علت و سبب وقوع ضرر، اقدام مرتکب بوده است.
این علت و سبب که گاهی عمدی و زمانی در نتیجۀ مسامحه است و منجر به ورود خسارت شده به اشکال مختلف در ورزش متجلی می شود مانند سستی در آموزش مهارتها، تسامح در بازدید وسایل ورزشی، بی توجهی در بازرسی و اطمینان در صحت اسباب و تجهیزات، بکارگیری ورزشکاران در شرایط جوی خطرناک و دهها مورد دیگر که در مباحث آتی از آنها صحبت خواهیم کرد.
۲-۲-۴- نوع مسئولیت و تعهد مربیان ورزشی
مسئولیت مدنی مربیان ورزشی ممکن است ناشی از قرارداد یا تخلف از وظیفه قانونی باشد و همچنین تعهدات افراد مذکور حسب مورد می تواند تعهد به نتیجه یا به وسیله باشد که ذیلا طی دو بند بررسی می کنیم.
۲-۲-۴-۱- نوع مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
از ایام گذشته در یک تقسیم بندی مسئولیت مدنی را به دو گروه یعنی مسئولیت مدنی قراردادی و مسئولیت مدنی قهری یا مسئولیت خارج از قرارداد تقسیم می کنند. هر چند بعضی از علمای حقوق، این تفکیک را مورد انتقاد قرار می دهند و با اینکه تحول کنونی حقوق گرایشی به این دارد که دو شکل سنتی مسئولیت مدنی به یکدیگر نزدیک سازد، این دو شکل همچنان باقی هستند (میشل لوراسا، ۱۳۷۵، ص۳۰). قانون مدنی نیز بین این دو مسئولیت تفکیک قائل شده است و مسئولیت قراردادی را با عنوان «خسارت حاصله از عدم اجرای تعهدات» مواد ۲۲۶ تا ۲۳۰ قانون مذکور بررسی کرده، در حالی که به مسئولیت خارج از قرارداد در باب ضمان قهری به ویژه دو مبحث اتلاف (مواد ۳۲۸ تا ۳۳۰) و تسبیب (مواد ۳۳۱ تا ۳۳۵) پرداخته است (صفایی، رحیمی، ۱۳۹۱).
در مسئولیت قراردادی، یک قرارداد بین طرفین وجود دارد. که عدم اجرای آن موجب مسئولیت و حق مطالبه خسارت است. در حالی که در مسئولیت ناشی از جرم و شبه جرم مسئولیت ناشی از قانون است؛به دیگر سخن تفاوت اساسی بین مسئولیت قراردادی و مسئولیت خارج از قرارداد آن است که مسئولیت قراردادی ناشی از قرارداد و اراده طرفین و مسئولیت ناشی از قانون است (صفایی، رحیمی، ۱۳۹۱).
در مورد مسئولیت مدنی مربیان ورزشی باید بین دو گروه قائل به تفکیک بشویم. گروه اول صدمات بدنی که به ورزشکارانی که تحت تعلیم مربیان ورزشی قرار دارند وارد می شود و گروه دوم اشخاص ثالثی که از دانش آموزان تحت تعلیم مربیان ورزشی خسارت می بینند که اعم از خسارت جانی و مالی می تواند باشد مانند خسارت وارده به اماکن ورزشی یا اشخاص ثالث در آنجا. در مورد گروه اول مسئولیت مربی ریشه قراردادی دارد و پایه آن را باید نقض عهد شمرد. زیرا، مربی در اثر قرارداد با ورزشکار یا ولی او مکلف به حفاظت شده است. به همین دلیل، صاحب جواهر اعلام کرده است که، اگر در این پیمان مربی از خود سلب مسئولیت کند، اخذ برائت، همانند آنچه در مورد پزشکان گفته شده است، ضمان از بین می رود.
اما در مورد گروه دوم یعنی اشخاص ثالثی که از فعل ورزشکار صدمه می بیند چون بین افراد مذکور با مربی قراردادی وجودندارد مسئولیت در هر حال قهری است نه قراردادی. (کاتوزیان، ۱۳۹۱، ص۱۹۷). چه مربی برای مراقبت از افراد تحت تعلیم خود قرارداد دارد. اما در این حالت باید بین نوآموزان و افرادی که تنها با نظارت و هدایت عمومی مربی فعالیت می کنند تفکیک کرد. در حالت اول یعنی نوآموزان و کودکان که در شرایطی هستند که دستورهای مربی را اجرا می کنند و موضعی انفعالی دارند، باید همانند کارگری فرض شوند که به دستور یا هدایت کارفرما به دیگران ضرر می زند و سبب اقوی از مباشر و مسئول جبران خسارت است (قانون مدنی ماده۳۳۲وقانون مسئولیت مدنی ماده۱۲) به عنوان مثال، اگر نوآموز رانندگی درمسابقه های اتومبیلرانی خسارتی به دیگران وارد نماید، باید مربی را مسئول شمرد. همچنین، اگر کودکی که درحال آموختن شنا است طفلی را که درحال شنا است به زیر آب کشد وصدمه بزند، مربی را باید مسئول شمرد، هرچند در بعضی شرایط کودک هم ضامن باشد. (کاتوزیان، ۱۳۸۶ ص۲۰۰-۱۹۹) دراین خصوص می بایست ابتدا رابطه سبیت میان عمل هم شاگردی و ضرر وارده احراز شود وسپس چنانچه تقصیر مربی در مراقبت از شاگردان و اثبات برسد، مسئولیت مدنی مربی تحقق می یابد. (شکری، ۱۳۹۱، ص۵۳)
اما درفرض که ورزشکار در سطحی است که تنها با نظارت و هدایت عمومی مربی تمرین می کند، مربی در صورتی مسئول است که غفلت و تقصیر او ثابت شود. در این فرض نیز، هیچ رابطه قرار دادی مربی و اشخاص خارجی رابه هم مربوط نمی کند و در نتیجه، مربی درصورتی مسئولیت دارد که اضرار مستند به تقصیر او باشد. (کاتوزیان، ۱۳۸۶، ص۲۰۰) در مورد خسارت های وارده به امکانات ورزشی نیز اساس قانون که مربی مسئول به مراقبت می باشد تحت شرایطی در بالا ذکر شد مسئول خواهد بود.
۲-۲-۴-۲- نوع تعهد مربیان ورزشی
تعهددر یک تقسیم بندی به تعهد به نتیجه و تعهد به وسیله تقسیم می شود. در تعهد به وسیله متعهد درحد امکانات و توان خود ملزم به تدارک حق ذی حق می گردد و باید وسایلی که تعهد له برای حصول نتیجه لازم دارد فراهم سازد؛ (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۹، ص۴۸۳۰) لذا متعهد مکلف به حفاظت است، ومقدمات کار معین، تهیه می گردد و کوشش می شود تا در انجام کار، مراقبت گردد (قهرمانی، ۱۳۸۶، ص۵۲) و متعهد ضامن. وصول نتیجه و غرض متعهد له نیست بلکه ملتزم می گردد تا وسیله رسیدن به نتیجه را فراهم کند. (تفرشی، مرتضوی، ۱۳۹۲، ص۱۱) تعهد به نتیجه که ازآن به نتیجه به کار معین هم یاد شده است (کاتوزیان، ۱۳۹۲، ص۲۱۷) تعهدی است که متعهد ملزم به قرار دادن نتیجه معین در اختیار متعهد له می باشد مانند تعهد راه آهن به رساندن مسافر به مقصد که در صورتی تعهد مزبور ایفا شده تلقی میگردد که مسافربه مقصد رسیده باشد و صرف قراردادن وسیله سفر در اختیار مسافر یعنی تهیه مقدمات سفر موجب ایفاء تعهد نمی گردد زیرا در این موارد، اخذ نتیجه، منظور نظر متعهد له است اعم از اینکه تعهد به انجام کار یا ترک از انجام کار معین باشد. در این گونه تعهدات موضوع تعهد متعهد انجام کار معین است؛ و متعهد به نتیجه باید، دقیقاً آنچه راکه در قراردادبه عهده گرفته است انجام دهد و در صورتی که، نتیجه تعیین شده را در اختیار متعهد له قرار ندهد مسئول تلقی می گردد. زیرا متعهد مکلف به تدارک حق ذی حق میباشد (تفرشی، مرتضوی، ۱۳۹۲، ص۱۲).
در مورد مسئولیت مربیان ورزشی حسب مورد تعهد نسبت به حفاظت از کودک ورشید متفاوت می نماید به این معنا که تعهد مربی ورزشی در قرارداد خود به حفاظت از اطفال می کند از نظر مشهور فقها از قبیل تعهدهای به نتیجه است. بنابراین اگر کودک غرق شود. نقض عهد صورت می گیرد یا به عبارت فقها تلف کودک کاشف از تفریط مربی می باشد. زیرا فرض این است که بدون تقصیر او کودک غرق نمی شده است. ولی در مورد رشید تعهد مربی به تمهید وسایل ایمنی و مواظبت از نوآموز و دادن تعلیم به او است. در نتیجه، اگر حادثه ای رخ دهد، در صورتی ضمان آور است که مستند به تفریط او باشد. (کاتوزیان، ۱۳۸۶، ص۱۹۷) در مقام علت این تفاوت می توان به حاکم بودن انسان عاقل بررفتار خود برخلاف کودک، رضایت ورزشکار به تعلیم و داوطلبی بودن او اشاره کرد به عبارت دیگر با اقدام به آموزش ورزش خطر ناشی از آن را پذیرفته می پذیرد.
به بیان دیگر می توان گفت برای تشخیص نوع تعهد مربیان ورزشی باید به مسئله احراز انتساب تلف به فعل مربی و ورزشکار توجه نمود. در صورتی که تلف به تفریط مربی منسوب باشد تعهد به نتیجه است چون فرض بر این است که مربی توان پیشگیری از وقوع حادثه را دارد و اگر اتفاقی هم رخ دهد ناشی از تفریط اوست. ولی در صورتی که نوآموز بالغ و رشید باشد از خود ابتکار دارد و مطیع و کارگذار محض نیست و تعلیم های او را به انتخاب خود به کار می بندد و دیگر نمی توان ادعا کرد که مرگ او در هر حال به فعل و تفریط مربی نسبت داده می شود. به بیان دیگر، مربی ناظر به مواظبت است نه سلامت.
۲-۳- شرایط تحقق مسئولیت مدنی مربیان ورزشی
در بخش سوم از فصل دوم به شرایط تحقق مسئولیت مدنی مربیان ورزشی از جمله شرایط عمومی و شرایط اختصاصی به بررسی خواهیم پرداخت.
۲-۳-۱- شرایط عمومی تحقق مسئولیت مدنی مربیان ورزش
۲-۳-۱-۱- ضرر
هدف از قواعد مسئولیّت مدنی جبران ضرر است، و به گفتۀ بعض از نویسندگان، از نظر فنی، مسئولیّت با دین مربوط به جبران خسارت بیان می شود. به بیان دیگر، باید زیانی به بار آید تا برای جبران آن مسئولیّت ایجاد شود و دینی بر عهدۀ مسئول قرار گیرد.
از نظر مدنی پور در تله تفاوت افتادن و ندیدن رشته اتصال میان انسانها مارا از پدید آوردن محیطی فیزیکی و اجتماعی بهتر ناتوان می کند به طور کلی در جستجوی مفهومی ازفضا به این نتیجه رسیده ایم که در درک فضای شهری باید ابعاد فیزیکی، اجتماعی و نمادین آن را هم زمان به حساب آورد. بنابر این فضا را هم می توان انباشت هایی از مردم و اشیاء مادی دانست و نیز فضای شهری را از دید مردم و زندگی روزمره آنها نگاه کرد. به عقیده سنت۱۹۹۴ ;اکنون ما فضاهای شهری را بر حسب سهولت گذشتن با اتومبیل از میان آنهامحاسبه می کنیمیعنی سرعت حرکت در شهر با کاستن از تماس ما با بافت شهری ارتباط مستقیم دارد.این عدم تماس با دیگر انسانها و با فضای شهری بر درک ما از فضای شهری و نیز بر رویکردهای ما به طراحی شهری تاثیر چشمگیری دارد.(همان )
پاکزاد۱۳۸۵ فضای شهری را ظرفی برای وقوع انواع فعالیت های فردی و یا گروهی شهروندان دانسته و آنرا به دو دسته کلی ۱)فضاهای باز ۲)فضاهای بسته تقسیم می کند:فضاهای باز آندسته از فضاهایی که همچون محیط طبیعی در درون و اطراف شهرها جای گرفته اند و فضاهای بسته آندسته از فضاهایی که ساخته شده و به صورت محصور هستند.
لوئیز ممفورد به همبستگی اجتماعی و ارتباطات متقابل چهره به چهره ، تحرک فکر و اندیشه تاکید داشته و معتقد است که طراحی شهری قرین بازسازی تمدن است و باید امکان همزیستی و مشارکت را برای زندگی جمعی پدید آورد.بنابراین توجه بیش از حد به فضاهای خصوصی را نفی می کند چراکه در آن صورت ارزش های اجتماعی نادیده گرفته می شود و نهایتا انسان شهری هرچه بیشتر از گذشته منزوی شده و زندگی جمعی در فضاهای شهری کمرنگ می شود.(پاکزاد،۱۳۸۶)او معتقد بود که عملکرد اساسی شهر شامل دادن شکل جمعی به شهر است و عملکرد اجتماعی فضاهای آزاد در شهر تجمع افراد را ممکن می سازد.(شوای،۱۳۸۴)
فضاهای شهری در ارتباط متقابل با شهروندان هستند پس در راستای پاسخ به سوال این پایان نامه که آیا فضاهای شهری پاسخگوی برقراری امنیت وتردد زنان و نیازهای ساکنین خود هست یا خیر؟باید فضاهای شهری را به عنوان ظرفی برای روابط انسانی شهروندان ببینیم.فضای شهری نه صرفا دارای بعد مکانی _ فیزیکی است و نه فقط دارای بعد اجتماعی بلکه هردوی این ابعاد باهم در رابطه ای دو سویه می باشند.
بنابراین در این پایان نامه ملزم به شناسایی نیازهای افراد و عوامل جذب شهروندان به فضاهای شهری هستیم و همچنین ضروریست که عوامل موثر بر کیفیت فضاهای شهری مورد بررسی قرار گیرد.بعلاوه همانطور که اشاره شد فضاهای شهری دارای ۲ دسته بندی عمده می باشد که فضاهای باز و فضاهای بسته را شامل می گردد ، تاکیدپایان نامه حاضر بر فضاهای باز ومیزان تردد و احساس امنیت درک شده زنان در هریک از فضاهای شهری می باشد .
۲-۳-۶) فضاهای عمومی در ایران
سابقه فضاهای باز شهری در ایران به فضاهای باز وسیعی بر می گردد که دارای محدوده ای محصور یا کمابیش معین بودند و در کنار راه ها و یا در محل تقاطع آنها قرار داشته و دارای کارکردی اجتماعی ،ارتباطی ،تجاری ،ورزشی ،نظامی یا ترکیبی از دو یا چند کارکرد مزبور بودند و میدان نامیده می شدند ونیز میدانهای کوچک ارتباطی درون محله های مسکونی که میدانچه نام داشتند.(سلطانزاده،۱۳۷۰)
در شهرهای سنتی ایران که رشدی ارگانیک داشته اند فضاهای عمومی شکل مطلوب تری داشته اند بازارها و میادین عمومی به عنوان شکلی از فضاهای عمومی نقش مهمی در ایجاد ارتباط میان مردم ایفا میکردند.بعلاوه این فضاهاکه در ایجاد حس اعتماد به مردم کمک کرده و باعث افزایش حس همبستگی و تعلق و در مردم میشوند در حقیقت این فضاها فراتر از مکانهایی صرفا برای تفریح هستند.(رفیعیان و سیفایی،۱۳۸۴)
۲-۳-۷) مفهوم فضای جمعی
در رابطه با مفهوم فضای جمعی بر اساس فرهنگ انگلیسی آکسفورد واژه public به معنای کلی و در اکثر معانی متضاد خصوصی است.همچنین شامل این تعاریف نیز می شود ؛ مربوط و یا متعلق به مردم به عنوان یک کلیت که بر جامعه یا ملتی که متعلق است تاثیر می گذارد یا متوجه آن است.از دیدگاه والرز ؛ فضای عمومی ، فضایی است که در آن با غریبه ها سهیم هستیم مردمی که اقوام ، دوستان و یا همکار ما نیستند ، فضایی است برای سیاست ، مذهب ، داد وستد و ورزش ؛ فضایی برای همزیستی مسالمت آمیز و برخوردهای غیر شخصی.(مدنی پور،۱۹۹۶) .
بطور کلی فضاهای عمومی شهری ۲ معیار اصلی را باید داشته باشند تا به عنوان یک فضای شهری قابل تعریف باشند:
پور جعفر و محمودی نژاد شرط اساسی فضاهای عمومی را تعامل و مراودات اجتماعی دانسته و وظایف فضاهای عمومی را به تعبیر کریست۲۰۰۰ اینچنین توصیف می کنند:
تیبالدز ۱۹۹۲عرصه عمومی را چنین می داند ؛« تمام بخشهای بافت شهری که عموم مردم به آن دسترسی فیزیکی و بصری دارند، بدین ترتیب خیابانها ، پارکها و میادین شهرک یا شهر به ساختمان هایی که محصورشان می کند و محدوده شان را مشخص می کنند گسترش مییابد.»بنابر این عرصه عمومی مهمترین بخش از شهرک ها و شهرهای ما است جایی که بیشترین اندازه از تماس و تعامل انسانها روی می دهد.
لینچ عنوان کرده است که فضاهای باز عمومی امکان انگیزش و انتخاب آزاد میان رفتارها، حرکت ها و اکتشافات بصری را برای تعداد معنی داری از مردم شهر فراهم می آورد ،در این فضا فرصت آن وجود دارد که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شوند و برخوردهای از پیش تدوین نیافته به وقوع بپیوندد و افراد در یک محیط اجتماعی جدید باهم اختلاط یابند.(پاکزاد،۱۳۸۳) .
به نظر می رسد تعاریف مطرح شده در رابطه با فضای عمومی بر دسترسی بدون محدودیت شهروندان به فضاهای موجود در شهرها و همچنین مشارکت در فعالیت های متنوع تاٌکید می کنند که قابل ذکر ترین این فعالیت ها، تعاملات اجتماعی است که در نتیجه این دسترسی محدود نشده در فضاهای شهری به خصوص فضاهای باز پیاده محور روی می دهد.موید این مطلب گفته اموس راپاپورت(۱۹۷۷) است که معتقد است فضای شهری ،فرایند اجتماعی شدن افراد را تسهیل و عرصه مهم اعمال هنجارها و موازین اجتماعی است.
قاسمی ۱۳۸۳در رابطه با فضاهای باز شهری اینچنین می گوید ؛«فضای باز شهری برای شهروندان و تبلور زندگی جمعی آنهاست و باید پاسخگوی نیاز زندگی اجتماعی و جمعی آنها باشد .در این فضاها شهروندان با همدیگر برخورد اجتماعی چهره به چهره دارند تصویر ذهنی شهروندان از این فضاها و مقیاس آنها به گونه ای است که فضایی متنوع و پر از رویداد را توقع دارند مخاطبان این فضاها را طیف وسیعی از اقشار اجتماعی ،گروه های سنی مختلف و نظایر آن تشکیل می دهند.»
پاکزاد۱۳۸۳ فضای باز شهری را به اینصورت تعبیر می کند: عرصه تجمع انسانها ،فعالیت ها و رفتارها و در یک کلام رویدادهایی که در گذشته حادث شده و در خاطرات جمعی و فردی ثبت می شوند وقایعی که در حال حاضر در زندگی روزمره شهروند نقش ایفا کرده و همچنین امیال و توقعاتی که از آن مکان برای بهبود زندگی جمعی اش تصور می کند.
پارسی ۱۳۸۱ عنصر نسبتا پایدار محتوای فضای شهری را حیات مدنی می داند و معتقد است فضای شهری بستر آن زندگی عمومی و اجتماعی جامعه است که در فرایند تحول زندگی زیستی_اجتماعی به یک زندگی اجتماعی و روانشناختی بواسطه بن مایه های خردگرایانه ،مشارکت آگاهانه و فعالانه نظری و عملی واجد کیفیت عالی ارزشهای انسانی و مدنی شده است.او عقیده دارد موضوع خلق فضای شهری مطلوب ،پویا و سرزنده به لحاظ کارکرد اجتماعی ،روانی ،فرهنگی ،اقتصادی و محیطی_کالبدی آن یکی از اهداف راهبردی ارتقای کیفیت محیط مصنوع شهری وبا راهبردهای اجتماعی پیونددارد.
چنین نتیجه می گیرد که فضای شهری محصول نیروهای تاریخی و اجتماعی _فرهنگی جامعه است و این فضاها بیش از هر فضای دیگری در شهر عرصه اعمال متقابل اجتماعی وغلبه هنجارها و موازین و ارزش های اجتماعی _فرهنگی بوده نیازمند عقلانیت رفتاری ،کنترل اجتماعی ،مشارکت اجتماعی در ارزشها و اعمال و بیش از سایر فضاها با سرمایه گذاری اجتماعی _فرهنگی مردم عرصه بیان خویشتن مردم ،آزادی ،تکثر،تنوع،هماهنگی و تحمل اجتماعی است.در یک کلام فضای شهری بستر حیات مدنی جامعه می باشد.
جدول ۲-۱ نظریه ها ودیدگاههای مختلف برخی اندیشمندان به رابطه فضای شهری و پدیده های اجتماعی
زمینه های اصلی توجه برخی اندیشمندان به رابطه فضای شهری و پدیده های اجتماعی | |
فرانسوا شوای | فضاهای شهری موجب تسهیل روابط اجتماعی و پالایش ساخت اجتماعی می شود. |
جین جیکوبز | فضای شهری موجب گسترش حس اعتماد و اطمینان گردیده بر امنیت و کنترل اجتماعی می افزاید. |
لوئیس مامفورد | فضای شهری مشارکت و مسئولیت شهروندان را میدان می دهد و توان خودگردانی و کنترل درونی انسان هارا ارتقا می دهد. |
اموس راپاپورت | فضای شهری فرایند اجتماعی شدن افراد را تسهیل می کند و عرصه مهم اعمال هنجارها و موازین اجتماعی است. |
ادموند بیکن |
توان علمى زراره در مناظرهها و مباحثهها:
ابوغالب زراری از نوادگان اعین که با شش واسطه به پدر زراره میرسد در سال ۳۵۰ هجری، رسالهای در وصف خاندان اعین نوشته است.با توجه به اطلاعات دقیق او،در همان رساله درباره زراره مینویسد: مینویسد، زراره در مباحث علمی اهل جدل، گفتگو و مناظره بود و هیچ کس در مقابل استدلال و مناظرات او قدرت پایداری نداشت.مگر اینکه در اواخر عمر به خاطر پرداختن به عبادت از کلام فاصله گرفت. [۱۲۷]
همانگونه که پیشتر گفتیم، وى شخصى عالم، فقیه، ادیب، شاعر و متکلم بود، و در فقاهت نیز مانند سایر علوم به درجه والایى رسیده بود، به حدى که توانست فقه صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهد و به انحراف استادش حکمبن عتیبه پى برد، و از هوادارى او دستبردارد، و ملازم درگاه ائمه(علیهم السلام) گردد.[۱۲۸]
البته دربحث مناظرات، به مناظره ای اززراره که در مباحث کلامی باشد دست نیافتم.اما ازگزارش ابوغالب زراری که اورا اهل جدل، گفتگو و مناظره معرفی نمود و اینکه هیچ کس در مقابل استدلال و مناظرات او قدرت پایداری نداشت و این که زراره به خاطر پرداختن به عبادت در اواخرعمر بابرکتش از کلام فاصله گرفت، میتوان استنباط نمود که زراره در مباحث کلامی هم مناظراتی داشته است. همچنین از مناظرات او در علوم دیگربه خصوص فقه میتوان به توان بالای او در مناظرات پیبرد.
زراره در فقاهت به حدى رسیده بود که امام صادق(علیه السلام) او و برخى دیگر از یارانش را براى مباحثه با علماى دیگر مذاهب انتخاب مىکرد، و با صراحت تمام به مخالفان مىفرمود: اگر بتوانید اصحاب مرا در مباحثه علمى شکست دهید، چنان است که مرا شکست دادهاید. [۱۲۹]
این سخن امام صادق (علیه السلام) بیانگر میزان اعتماد آن حضرت به مرتبه والاى علمى زراره و امثال او است. در میان مناظرهها و احتجاجهاى امام صادق(علیه السلام)با مخالفان به نمونهاى برمىخوریم که حضرت بعضى از اصحاب خود را براى مباحثه با خصم انتخاب مىنمایدو میفرماید: با آنان مناظره کن اگر بر آنها غلبه یافتى، چنان است که بر من غلبه یافتهاى.[۱۳۰] امام (علیه السلام) از این کار چند هدف را دنبال مىکند.
۱- از این طریق مزیتیاران و اطرافیان خود را به همگان بشناساند.
۲- ناتوانى خصم را آشکار کند.
۳- به آنها گوشزد نماید که آنان توانایى مباحثه و مقابله با یاران وى را ندارند، چه رسد به خود آن حضرت.
توانایى زیاد زراره در مباحثی که درآن تخصص داشت از دقت و باریکبینى وى نشات مىگرفت. او در پارهاى موارد به سؤال کوتاه اکتفا نمىکرد، بلکه تا موضوعى دقیقا برایش روشن نمىشد، دست از سؤال کردن برنمىداشت.[۱۳۱]
در این زمینه به روایتى برمىخوریم که مصداق کامل ادعاى ما است، روایت از این قرار است.
زراره مىگوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم. دو خبر یا حدیث معارض از شما به ما مىرسد. کدام یک را بگیریم و به آن عمل کنیم؟
حضرت فرمود: اى زراره، آن حدیث را که بین اصحاب مشهورتر استبگیر، و آن را که اندک و نایاب است رها کن.
عرض کردم: آقاى من; گاهى آن دو خبر هر دو مشهورند و هر دو بصورت ظاهر از جانب شما رسیده است.
حضرت فرمود: آن حدیث را که رواتش نزد شما عادلتر و موثقترند بگیر و به آن عمل کن.
عرض کردم: روایتگران هر دو حدیث عادل و موثق و مورد رضایتند.
امام علیه السلام فرمود: بنگر و ببین کدام یک از آنها موافق مذهب عامه است پس آن را رها کن و به دیگرى که مخالف عامه است عمل نما.
عرض کردم: چه بسا هر دو موافق عامه باشند یا مخالف آنها در این صورت چه کنم؟
حضرت فرمود: آنچه که احتیاط دین تو در آن استبگیر، و آن را که مخالفت احتیاط است رها کن. عرض کردم: بدرستى که گاهى آن دو موافق با احتیاط است و یا مخالف با احتیاط در این حال چه کنم؟
حضرت فرمودند: در این صورت مخیر هستى که یکى را بگیرى و دیگرى را ترک نمایى. [۱۳۲]
این روایتبخوبى تلاش و کوشش و دقت نظر زراره را مىرساند، که چگونه احادیث را از زوایاى مختلف بررسى مىکرده است، و همین دقت و کاوشگرى وى بود که توانست از او دانشمندی زبردستبسازد.
راویان حدیث زراره:
در موردرونق کلاس درس اونقل شده است که افرادزیادی از زراره روایت کردهاندکه درادامه نام آنها را ذکر خواهیم کرد.البته ممکن است،بعضی ازاین افرادباعنوان شاگرد، ازمحضرجناب زراره کسب فیض کرده باشند.
جمیل بن دراج که در زمان خودش از فقها بهشمار مىرفت در پاسخ محمدبن ابى عمیر که از وى سؤال مىکند:مجلستان چه نیکو و محفلتان چه آراسته است، مىگوید: «به خدا سوگند ما، در کنار زراره همانند کودکان هستیم در مقابل معلم.[۱۳۳]
کلماتى که جمیل بن دراج راجع به آراستگى محفل درس زراره بیان داشته دست کم مشتمل بر دو نکته اساسى است:
۱- این که زراره قبل از آن تاریخ در کوفه حوزه درسى داشته است و کسانى در جلسات درسى وى حاضر مىشدهاند.
۲- این که سطح آگاهى و دانش زراره آن قدر بالا بوده است، که افرادى چون جمیلبندراج خود را چونان کودکى بىسواد در برابر کوهى از علم و دانش مىدیدهاند.
اسامی راویان حدیث زراره:
۱- حریزبن عبدالله حزیر ۲- عبدالله بن بکیر ۳- عمربن اذینه ۴- موسى بن بکر ۵- جمیل بن دراج ۶- على بن رئاب ۷- ابان ۸- جمیل ۹- ابان بن عثمان ۱۰- ثعلبه بن میمون ۱۱- عبداللهبن مسکان ۱۲- مثنى الحناط ۱۳- مثنى ۱۴- محمد بن حمران ۱۵- حمادبن عثمان ۱۶- هشام بن سالم ۱۷- حماد ۱۸- ربعىبن عبدالله ۱۹- ابى جمیله ۲۰- محمدبن على الحلبى ۲۱- اسحاق بن عبدالعزیز ۲۲- قاسم بن عروه ۲۳- درست الواسطى ۲۴- داودبن سرحان ۲۵- خالدبن نجیح ۲۶- اسماعیل بن جابر ۲۷- حمادبن عیسى ۲۸- صفوان ۲۹- مسمع بن عبد الملک کردین ۳۰- علىبن سعید ۳۱- علىبن عطیه ۳۲- هشام بن حکم ۳۳- یونس ۳۴- ابن نویه ۳۵- ابوجعفر احول ۳۶- ابراهیم بن عبدالحمید ۳۷- حسن بن موسى ۳۸- حسینبن عثمان ۳۹- داود عجلى ۴۰- صالح ۴۱- عبدالعزیز بن حسان ۴۲- على بن عقبه ۴۳- فراش ۴۴- فضیل ۴۵- مثنى بن عبدالسلام ۴۶- محمدبن سماعه ۴۷- محمدبن عطیه ۴۸- معاویه بن وهب ۴۹- هیثم بن حفص ۵۰- ابن ابى قره ۵۱- ابن ابىلیلا ۵۲- ابن رباط ۵۳- ابوعیینه ۵۴- ابىبصیر ۵۵- ابىزیاد الهندى ۵۶- ابى الهیثم ۵۷- ابى ایوب خزار ۵۸- ابان الاحمر ۵۹- ابان بن تغلب ۶۰- ابراهیم بن عمر ۶۱- اسماعیل البصرى ۶۲- اسماعیل بن فراش ۶۳- بکیربن اعین ۶۴- جمیل بن صالح ۶۵- حسنبن عبدالملک ۶۶- حسن بن عطیه ۶۷- حسن بن على ۶۸- حسینبن احمد المنقرى ۶۹- حسین بن موسى ۷۰- حمادبن ابى طلحه ۷۱- حمران بن اعین ۷۲- حنان ۷۳- رومى بن زراره ۷۴- سیف التمار ۷۵- عبدالله ۷۶- عبداللهبن ابى یعفور ۷۷- عبدالله بن محمد ۷۸- عبدالله بن یحیى کاهلى ۷۹- عبدالحمید الطائى ۸۰- عبدالرحمان بن حجاج ۸۱- عبدالرحمان بن یحیى ۸۲- عبدالعزیز عبدى ۸۳- عبدالکریم ۸۴- عثمان ۸۵- عبید ۸۶- عبیدبن زراره ۸۷- عقبه بن خالد ۸۸- علىبن حدید ۸۹- علىبن جعفر حضرمى ۹۰- على بن حمزه ۹۱- عیسى بن ابى حمزه ۹۲- فضاله بن ایوب ۹۳- قاسم بن محمد ۹۴- مثنى بن ولید ۹۵- محبوب بن شهاب ۹۶- محمدبن حسن ۹۷- محمدبن حمران ۹۸- محمدبن مسلم ۹۹- معاذ ۱۰۰- یحیىبن مثنى ۱۰۱- یعقوب. [۱۳۴]
در میان نامهاى روایتگران از زراره تعدادى از آنها به نظر شخص واحد جلوه مىکنند، و ممکن است گمان شود، نام یک فرد دو یا چند بار تکرار شده است ولى چنین نیست، مخصوصا زمانى که تنها در سلسله سند حدیث آمده باشد چون این نامها مردد بین دو تا سه راوى است. از اینرو این نامها را در جاهایى که بدون پسوند یاد شده است ما نیز بدون پسوند یاد کردیم و چنین است در جاهایى که با پسوند ذکر شده است. هر چند در بعضى موارد احتمال یکى بودن بعضى از نامها نیز مىرود. [۱۳۵]
بخش دوم:
اندیشههای کلامی
مقدمه:
در مقدمه به اختصار به برسی منابعی که ازاندیشههای کلامی زراره سخن به میان آوردهاند میپردازیم وتا حدودی با جایگاه آن منابع و صحت و سقم استنادات آنها، آشنا خواهیم شد.
در دستهبندی شخصیتهای علمی شیعه در عصر حضور سه جریان علمی متمایز وجود دارد. یک جریان، جریان متکلمان هستند، جریان دیگر خط حدیثی است و جریان آخر جریان متهم به غلو است.
در جریان کلامی به شهادت آثار کهن تا متأخر، چهار شخصیت از بقیه متمایز هستند و هرکدام صاحب یک سبک کلامی شیعی میباشند. که علیرغم مشابهتهای فراوان دارای اختلافاتی هم میباشند.
یکی زراره و خاندان او که در رأس آن حمرانبن اعین، برادر بزرگ زراره، عبدالله و عبیدالله و فرزندان زراره، عبدالله بن بکیر فرزند برادر زراره میباشند.همچنین گروه دیگری مثل محمدبن مسلم که بعنوان متکلم مطرح نشدند ولی متصل به این مدرسه کلامی هستند، میباشند.
دیگری مومن الطاق است که برخلاف زراره یک شخصیت عرب اصیل است که سابقه تشیع او در اعقاب او وجود دارد که از زمان اما سجاد(ع) جد، پدرو عموی او از اصحاب اهلبیت (ع)بودند.
شخصیت سومی که در جریان متکلمان حضوردارد، هشامبن سالم است.
ودرآخر، شخصیت چهارمی که در نقطه اوج قرار دارد، هشامبن حکم است که به لحاظ فراوانی شاگردان و تولید نظریههای کلامی و به لحاظ کیفیت آثار کلامی بر دیگران برتری دارد.
لذا اگر بنا باشد در دوران حضور چند نفر را بعنوان متکلم نام ببریم، این چهار نفر خواهند بود.
لکن از آنجا که هیچ اثر مستقیمی از این شخصیتها بر جای نمانده است، این مساله یکی از دشواریهای ما در تحلیل دوران حضور است. لذااگر بنا بر این باشد که ازآراءآنها اطلاع پیدا کنیم، ازاین چند راه میتوان به آراء شان پی برد، یکی آثار بر جای مانده از آنهاکه کتب مکتوب آنهاست، دیگری مقالاتی است که از آنها توسط دوستان یا مخالفان منعکس شده است، یا روایاتی که از آنها نقل شده است، با این اعتقاد که نقل روایات متکلمان و محدّثان متکلم، ناظر بر دیدگاه آنها میباشد، یعنی آنها روایات معارض با اندیشههای خود را نقل نمیکنند.ومنبع چهارم شناخت اندیشههای آنان، مراجعه به آثار و ایدههای شاگردان یا مرتبطان نزدیک به این شخصیتهاست.
لذا از این چهار راه میتوان به شخصیت آنان پی برد و از طریق ارتباطات آنان و همخوانی اعتقادی آنان مدرسه آنها را کشف میکنیم. و از طریق ردّ و اشکالاتی که نسبت به سایر جریانهای مقابل دارند به اختلافات این چهار مدرسه میتوان علم پیدا کرد.
قدیمیترین فهرستی که آثار شیعه را منعکس نموده است، فهرست ابنندیم است که درذیل بابی با عنوان فهرست آثار متکلمان، فصلی دارد به نام (ما صنفوه من الکتب من الشیعه الامامیه و الزیدیه) [۱۳۶].
افرادی که ابنندیم از دوره حضور، ذکر میکند سه شخصیت بیشترنیست و بعد دو شخصیت دیگر اضافه میکند ولی از آنها چیزی نقل نمیکند،که یکی هشامبن سالم و دیگری ابومالک حضرمی،شاگرد هشامبن حکم میباشد. ابنندیم برای این دو نفر هیچ کتابی ذکر نکرده است. پس در مجموع پنج شخصیت مطرح در این دوره از نگاه ابن ندیم، این افراد هستند، یکی علیبن اسماعیلابن میثم تمار که ابن ندیم از او به عنوان (اوّل من تکلّم فی مذهب الامامیه) [۱۳۷]یاد میکند، که البته این مطلب نادرست است، زیرا او از شاگردان هشامبن حکم است.
شخصیتهای چهارم و پنجمی که نقل میکند، هشامبن حکم ومومن الطاق است.
نکته آنکه، مرحوم شیخ از فهرست ابن ندیم فراوان استفاده کرده است، اگرچه مرحوم نجاشی هم از ابن ندیم استفاده میکند، ولی از آنجا که خود، صاحب فن و متخصص میباشد، مباحث خود را با منابع دیگر تطبیق میدهد. اینجاست که بین تعریف ابن ندیم از این افراد یا تعریفی که شیخ طوسی نقل میکند، با نسخه نجاشی اختلاف مشاهده میشود. لذا توصیفات نجاشی به لحاظ تحقیق علمی، تقریباً در هر جا مقدم است. بعبارت دیگر، هنگام اختلاف میان نجاشی، شیخ و ابن ندیم، نجاشی را بدلیل اینکه متخصصتر و متأخر است، مقدم میدانیم.
نکته مهم دیگر، این است که از میان چهار شخصیتی که از آنان به عنوان صاحبان اندیشه در دوره حضور یاد کرد ه ایم، ابن ندیم، هشام بن حکم را بسیار مفصل بیان میکند.ولی از زراره بحث چنانی نمیکند، چرا که زراره متکلمی بود که دراواخر عمر خود از عرصه کار کلامی کنار رفت و آثار محدودتری هم نسبت به دیگرا ن دارد. اگرچه به دلیل جایگاه فکریاش و تقدمش، نفوذ بسیار گستردهای داشته است.
جملهای را ابن ندیم در فهرست خودش درباره زراره به این مضمون نقل میکند: زراره اکبر رجال شیعه، فقهاً و حدیثاً و معرفه بالکلام و التشیع [۱۳۸]. زراره بزرگترین شخصیت شیعی به لحاظ فقهی، حدیثی، دانش کلام و آشنایی با تشیع است.
به لحاظ فقهی و حدیثی در این عبارت بحثی نیست، زیرا با توجه به حجم روایات زراره در این مسأله این ادّعا به دور از واقعیت نیست.
ولی آیا میتوان به واقع زراره را اکبر رجال شیع در حوزه کلام دانست یا نه؟
فاناس هم زراره را به عنوان نخستین شخصیت کلامی شیعه معرفی میکند. [۱۳۹]
البته کلمه نخستین، ترجمه دقیقی از کلمه اکبر نیست.زیرا یقیناً ابن ندیم معتقد نیست که زراره اولین متکلم شیعی است، چون خودش علیبن اسماعیل ابن میثم تمار را اولین متکلم شیعی معرفی میکند.[۱۴۰]
ون دین وهمکارانش[۵۷] (۱۹۹۴) مدل زیر را برای رفتار شهروندی سازمانی مطرح نمودند(۹۸).
شکل ۲-۲: مدل رفتار شهروندی سازمانی (ون دین و همکاران ۱۹۹۴)
مهم ترین مطالعات انجام شده پیرامون شناسایی ابعاد رفتار شهروندی سازمانی به صورت زیر خلاصه می شود (۲۷):
نوع دوستی : چیون لو و همکاران (۲۰۰۶) ، مسیر و وایت(۲۰۰۶)، پیرسی و همکاران (۲۰۰۶)، کیم (۲۰۰۶)، دسیریلیا و همکاران (۲۰۰۶) ودوناوان و همکاران (۲۰۰۴).
فضیلت مدنی : ائویاگی،کاکس و مک گوییر (۲۰۰۸)و چیون لو و همکاران (۲۰۰۶).
وفاداری سازمانی : کرنودل (۲۰۰۷)، بینستوک و همکاران (۲۰۰۳) و بولن (۱۹۹۷).
وجدان کاری : کاسترو و همکاران (۲۰۰۴)، نایلزو جولی(۲۰۰۳)و ماتینز (۲۰۰۱).
روحیه جوان مردی و مردانگی :ائویاگی،کاکس و مک گوییر (۲۰۰۸)، آدکک(۱۹۹۹)، ماتینز (۲۰۰۱) ،کویز(۲۰۰۱) ،بل و منگوک (۲۰۰۲) و یون و سو (۲۰۰۳).
اطاعت سازمانی : بینستوک و همکاران (۲۰۰۳)و ون دین، گراهام و دینش (۱۹۹۴).
تواضع و فروتنی : چیون لو و همکاران (۲۰۰۶)، دسیویلیا و همکاران (۲۰۰۶) و بل و منگوک (۲۰۰۲).
ابتکارات فردی : کرنودل (۲۰۰۷).
باید اشاره نمود که مطالعات بر روی درک بهتر رفتار شهروندی سازمانی تا به اکنون ادامه دارد و هر یک از صاحب نظران نیز در مطالعات خود به ابعاد متفاوتی از این پدیده اشاره داشتهاند. به دلیل جلوگیری از اطاله کلام، سایر مطالعات انجام شده پیرامون شناسایی ابعاد رفتار شهروندی سازمانی، در جدول۲-۱ ارائه شده است(۶).
جدول۲-۱: ابعاد رفتار شهروندی سازمانی از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۸
ابعاد رفتارهای مشارکتی | نویسندگان - سال |
رفتار شهروندی سازمانی:۱- نوع دوستی، ۲- پذیرش عمومی (وجدان) | اسمیت، ارگان و نیر-۱۹۸۳ |
رفتار شهروندی سازمانی:۱- نوع دوستی ۲- وجدان کاری غیرشخصی ۳- توجه | ویلیامز،پودساکف و هوبر- ۱۹۸۶ |
رفتارهای اجتماعی گرا: ۱- رفتارهای خارج از نقش ۲- رفتارهای داخل نقش | اوریلی و چتمن - ۱۹۸۶ |
۱رفتار شهروندی سازمانی :۱ -وظیفه شناسی ، ۲- نوع دوستی ،۳- فضیلت شهروندی ، ۴- جوان مردی ، ۵- احترام و تکریم | ارگان۱۹۸۸ |
رفتار شهروندی سازمانی: ۱- نوع دوستی ۲- وجدان کاری مثبت ۳- وجدان کاری منفی | ارگان و کونووسکی- ۱۹۸۹ |
رفتارهای شهروندی سازمانی:۱- کمک بین فردی،۲- کوشای شخصی، ۳- خلاقیتهای فردی ۴- تشدیدکنندگی وفاداری | کارامبایا – ۱۹۹۰ |
رفتار شهروندی سازمانی:۱- نوع دوستی ۲- وجدان کاری ۳- روحیه جوانمردی ۴- فضیلت مدنی ۵- تواضع و ادب | پدساکف،مک کنیز،مورمن و فتر- ۱۹۹۰ |
۱۵ – ۱ مرز[۱۱]
مفهوم مزر از جمله مفاهیم بنیادین در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است که در اگر ارتباط با مفهوم مهم دیگر جغرافیای سیاسی، یعنی قوم قرار گیرد، اهمیّت فراوانی به خود می گیرد. این امر در قبال مطالعات مربوط به جغرافیای سیاسی کشور ایران از آن جهت اهمیت یافته است که این کشور از جمله کشورهای معدود در نقشه سیاسی کشورهای جهان است که دارای تعدد قومیّت است و گستره انسانی این اقوام در آنسوی مرزها در کشورهای همسایه کشور ایران ادامه یافته است. در برخورد کلی از مفهوم مرز، باید آن را جایگاه جدا کننده محدوده سرزمینی یک کشور از کشور دیگر دانست؛ به عبارتی روشن تر، مرز تحدید کننده حدود سرزمین تحت حاکمیت حکومت و مشخص کننده محل استقرار ملت است. از این رو، مرز دارای مفهوم سیاسی است که بعنوان معیار جدا قلمرو کشورها و تعیین محدو - ده سرزمینی و مشخص کننده قلمروی قدرت اجرایی هر نوع حاکمیتی مطرح می شود؛ تعیین کننده حدود اختیارات دولت آن حکومت نیز هستند؛ به عنوان مثال، دولتی نمی تواند از مردمی که در خارج از خط مرزی تثبیت شده آن دولت زندگی می کنند مالیات بگیرد یا از آنها بخواهد به خدمت نظام در آینده یا در خاک کشور همسایه بدون اجازه به اجرای عملیات نظامی بپردازد. گذر از خطوط مرزی بین المللی بدون اجازه ممکن نیست و نیازمند به دریافت اجازه عبور، لازمه مسافرت به کشور های دیگر است. در میان گونه های مختلف مرز،مرزهای بین الملل، به دلیل آنکه در آن بیش از سایرگونه هاامکان بروز اختلاف و منازعه سیاسی وجود دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است. بررسی چگونگی پیدایش و کارکرد و گروه بندی مرزها وظایف ویژه جغرافیدانان سیاسی است (میرحیدر، ۱۳۸۷: ۱۶۱). تعیین و ترسیم مرزها برا اساس ویژگی خاص هر کشور انجام می گیرد؛ این معیارهای جداسازی می توانند بر اساس عوامل طبیعی (جغرافیایی) یا انسانی صورت می پذیرد، ولی قراردادی بودن از مشخصه های اصلی مرزها محسوب می شوند. منافع سیاسی، اقتصادی، استراتژیکی و اجتماعی و دخالت های کشورهای استعماری باعث ایجاد اختلافاتی در مرزها بین کشورها گردیده است؛ که گاهی به نزاع، کشمکش و جنگ های خونین انجامیده است؛ در هر صورت توجه خاصی به این عوامل مبذول گردد تا از هرگوجه چالش ژئوپولیتیکی ممانعت شود. در حالی که مفهوم مرز که پدیده ای جدید است، مفهوم سامان به عنوان مفهومی نزدیک به مرز قرار گرفته است. در حالی که «مرز» در فارسی از مفهوم «سامان» فراتر نمی رود و آن خطی است جدا کننده دو سرزمین که هیچ گونه نگاه به درون یا بیرون را نمی رساند، «سرحد» در حقیقت مفهوم میزان نهایی یا «اندازه» را می رساند که در جای خود مفهوم «بس بودن» یا کفایت داشتن را می رساند و بیشتر جنبه نگاه به درون را دارد و از پویایی سیاسی «نگاه به بیرون» داشتن بهره چندانی ندارد (مجتهدزاده، ۱۳۸۶: ۴۳).
فصل دوم: ادبیات تحقیق (مبانی نظری)
۱ – ۲ ژئوپلیتیک ژئوپلیتیک عنوانی پرکاربرد است. نویسندگان، ناظران و دست اندرکاران سیاست بین الملل به طور مداوم این عنوان را برای شرح، توصیف یا تحلیل بحثهای خاص سیاست خارجی به کار می برند Sempa, 2002: 3)). واژه ژئوپولیتیک، مرکب از دو واژه انگلیسی Geo «زمین» و Politics«سیاست - قدرت سیاسی» است و موضوع آن بررسی قدرت سیاسی در رابطه با سرزمین یا جغرافیاست. معنی کردن ژئوپلتیک با یک معنی ویژه کاری بس مشکل است زیرا معنی مفاهیمی نظیرژئوپلتیک تمایل به تغییر و تحول دارند همانطور که دوره های تاریخی و ساختارهای نظم جهان تحول می یابند. ژئوپلیتیک در کاربرد تاریخی و بدون نظم ترتیب آن بخوبی فهمیده می شود (اتوتایل، ۱۳۸۰: ۲۰). ژئوپلیتیک علم نیست، بلکه بخشی از دانش جغرافیای سیاسی محسوب می شود؛ ژئوپلیتیک عبارتند از مطالعاتی که به بررسی رقابت قدرتهای جهانی بر اساس امکاناتی که زمین در اختیارشان قرار داده است، می پردازد. بنابراین ماهیت این علم را باید در رابطه میان جغرافیا و سیاسی (فعل سیاسی) دانست. ژئوپولیتیک از نقش آفرینی های سیاسی - محیطی در چارچوب مفهوم قدرت بحث می کند (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۲۱). همچنین ژئوپلیتیک به عنوان شرح محیط های سیاسی - جغرافیایی و ارتباط آنها با قدرت سیاسی و تنظیم فضایی چارچوب واحدهای قدرت سیاسی مانند نیمکره ها، اقیانوسها، سرزمین ها و مرزهای دریایی، منابع طبیعی و فرهنگ (Bert Chapman, 2011 :3). به عبارتی روشن تر، ژئوپلیتیک مطالعات سیاست کشورها، بر اساس عوامل و پدیده هاى جغرافیایى است. از این رو، ژئوپلیتیک یا سیاست جغرا - فیایی به طور کلی به ارتباط سیاست و سرزمینها در مقیاس منطقه ای و جهانی است؛ بنابراین ژئو - پلیتیک دارای نقش برجستهای در روابط بینالملل است.
(حوزه افقی) Vertical
سرزمین
قدرت اندیشه
حکومت
سرزمین، مردم، منابع
(حوزه افقی) Horizontal
مدل از: علیرضا محرابی ، ژئوپلتیک و تحول اندیشه حکومت در ایران، انتشارات انتخاب، صفحه ۱.
در فرهنگنامه فرانسوی روبر (۱۹۶۵)، درباره واژه ژئوپلیتیک آمده است: «ژئوپلیتیک علمی است که به مطالعه روابط بین داده های طبیعی جغرافیا و سیاست حکومت ها می پردازد». در فرهنگنامه لاروس (۱۹۶۵)، چنین تعریف شده است:«مطالعه روابطی که هر کشور به وسیله آن سیاست هایش را با قوانین طبیعی را به هم پیوند می زند و در این پیوند قوانین طبیعی، از عوامل دیگر تعیین کننده تراند» (عزتی، ۱۳۸۸: ۵). کارل هاوس هوفر، بنیانگذار مکتب آلمانی ژئوپلیتیک می گوید:«ژئوپلیتیک تحقیق درمورد رابطه میان زمین و سیاست است». ریمون آرون در کتاب «جنگ و صلح» در تعریف خود، ژئوپلیتیک را عبارت از طراحی جغرافیایی روابط استراتژیک همراه با تحلیل اقتصادی - جغرافیایی منابع و تفسیر نگر - ش دیپلماتیک حاصل از حیات جوامع بشری و محیط زیست پیرامون آنها می داند (داداندیش، ۱۳۸۶: ۷۸).
سیاست جغرافیایی به طوری خاص، می تواند راهکاری برای تعیین سیاست های متخده برای کشورها بر اساس عوامل جغرافیایی ارائه شده برای کشورها باشد؛ عواملی همچون: موقعیّت جغرافیایی کشور یا کشورهای مورد نظر و یا وسعت های آن، پدیده های سرزمینی، سرزمین، منابع طبیعی همچون منابع انرژی و… . درگذشته این اصطلاح بیشتر تأثیرجغرافیا در سیاست می پرداخت ولی در سالهای گذشته این مبحث رشد یافته است و معانی گستردهتری را دربر گرفته است. در انگلیسى، به آن Geopalitics، در آلمانى به خاستگاه اصلى آن، Geopolitike و در فرانسوى Geopolitique اطلاق شده است. ژئوپلیتیک پویا است، ایستا نیست. آن نشان دهنده واقعیت های بین المللی و مجموع قدرتهای در حال ظهور جهان که از تعامل جغرافیا از یک سو و تکنولوژی و توسعه از سویی دیگرهستند، است (Bert Chapman, 2011 :3). تعاریف متعددی توسط دانشمندان جغرافیای سیاسی از مفهوم و ماهیت علم ژئوپولیتیک شده است؛ اما در همه این تعاریف، وجود دو عامل “سیاست” و “جغرافیا"، یک مقوله مشترک خاص تمامی آنهاست. در یک بیانی روشن، این علم را این گونه تعریف کرد: «ژئوپولیتیک یا سیاست خارجی اثر محیط و اشکال یا پدیده های محیطی چون موقعیّت جغرافیایی، شکل زمین، منابع کمیاب، امکانات ارتباطی و انتقالی (زمینی، دریایی و هوایی)، وسایل ارتباطات جمعی و … را در تصمیم گیری سیاسی، بویژه در سطوح گسترده منطقه ای و جهانی را بررسی می کند (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۱۲۸).
تمامی مفاهیم دارای تاریخند و جغرافیا و اصطلاح ژئوپلتیک نیز استثنا نمی باشد. واژه ژئوپلتیک ابتدا در سال ۱۸۹۹ بوسیله دانشمند علوم سیاسی سوئدی رودلف کی اِلن به کار گرفته شد این واژه ابتدا از تاریخ طولانی و متنوع و پرفراز و نشیبی در قرن بیستم برخوردار بوده است و پس از معنی اصلی آن در کارهای کی الن، وجود دارد بخوبی توانسته است در ساختن معنی ارتباط کلی جغرافیا و سیاست (ژئو پلیتیک) موثر باشد (اتوتایل، ۱۳۸۰: ۲۰). جنبه کاربردی مطالعات ژئوپولیتیک - و نه جنبه آکادمیک آن - را باید در دوران باستان و در شکل گیری نخستین دولت ها و امپراطوری ها در عرصه جهانی دانست؛ زمانی که عامل رقابت جهت دستیابی به سرزمین میان آنها، نخستین برخورد های بشری بر روی کره زمین را معنا می بخشید. در واقع قدمت ژئوپلتیک، مطمئناً به اندازه قدمت جستجوی انسان برای قلمرو، امنیّت و نیز به اندازه قدمت دیپلماسی، استراتژی، حسادت و ترس بوده است (مویر، ۱۳۷۹: ۳۶۵). آنچه به عنوان بحث های ژئوپلیتیکی یاد می شود دارای سابقه بس طولانی تری نسبت به دو سه سده اخیر و دوران کی «اِلن» یا «راتزل» است و جنبه عملیاتی مطالعات ژئوپلیتیک به عنوان بخش از دانش جغرافیای سیاسی را باید به دوران باستان و رقابتهای قدرتهای امپراطوریهای ایرانی تحت عنوان هخامنشی و یا ساسانی و رومی جستجو کرد.[۱۲] از نوشته های هرودوت، اَفلاطون، مُنتسکیو، هِردر و هِگل چنین برمی آید که این نویسندگان مشاهدات جغرافیایی- سیاسی خود را بدون آگاهی از وجود چنین شاخه مستقلی تحت عنوان جغرافیای انسانی به رشته تحریر درآورده اند (میرحیدر، ۱۳۸۷: ۹). ژئوپلتیک به دلیل شکل گیری آن به دست نخستین کارشناسان خود در اروپا، موجود خام دوره خود بود و در مادی گرایی جغرافیای کهنه قرون گذشته، ریشه داشت (مویر،۱۳۷۹ : ۳۶۶). این مطالعات در دوره معاصر مشخصاً در قاره اروپا توسط دانشگاهیان شکل گرفت، توسط سیاسیون مورد توجّه و پرورش قرار گرفت از این رو توسط آنان بصورتی افراطی و دیوانه وار در سیاست های مخرب و جنگجویانه سردمداران اروپایی خود در قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت و بر همین اساس، بعد از آن، تا مدتها مورد بی مهری و عدم توجّه واقع شد تا آنجا که از دانشگاهها بیرون رانده شد. ژئوپلتیک در قرن بیست زاده شد، با پیچ و خم های آن در هم آمیخت و در پرتلاطم ترین مقاطع آن هویت یافت. با جنبش های ملی نیمه نخست سده همراهی کرد، اما نقش الهام بخش آن در توسعه طلبانه هیتلر آن را بنام بی اعتبار کرد که پس از جنگ جهانی دوم، از اندیشهای بین المللی رخت بربست (دورو، ۱۳۸۱: ۱). ژئوپلیتیک به منزله ابزاری برای نزدیک کردن سیاست دولتها به یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است. در یک قرن گذشته و در زمانی که جغرافیای سیاسی در عرصه علوم انسانی ظاهر شد، هدف آن تجزیه و تحلیل عینی نبود، بر عکس گرایش سیاسی آن به نفع یکی از دولتها بود. در زمان جنگ جهانی دوم و گرایش نازی ها به سلطه طلبی و سیطره بر اروپا مشروعیت آن از بین رفت (سوتاژ، ۱۳۸۶: ۱۰). تا آنکه بار دیگر دانشمندانی علم دوست از دانشگاهیان که دانش را در خدمت انسانی به کار می بردند و نه مانند سیاست مدراران در بند مطامع سلطه جویانه و نژادپرستانه خود به کار می بردند و بدین وسیله بار دیگر ژئوپلیتیک در دانشگاه زاده شد و به جهانیان تنها جهت خدمت انسان و دور از جنگ مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۰۵ کلین واژه آلمانی «گئوپلتیک» را که به معنای«علم حکومت در حکم قلمرو - ی در فضا» بود به کار گرفت. نه به این دلیل که کار رودلف کلین به نحو چشمگیری علمی بود، بلکه به این دلیل که اثر او آمیخته به افراط در ناسیونالیسم و داروینیسم بود (مویر، ۱۳۷۹: ۳۶۶).
ژئوپلیتیک در تعریف سنتی خود به نقش عوامل جغرافیایی به ویژه موقعیت کشورها در روابط بین الملل توجه خاصی مبذول می دارد. نظریه هایی که در سالهای آخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم توسط آلفرد تایر ماهان، هالفورد مکیندر، هاوس هافر و اسپایکمن و دیگران ارائه شد همه در راستای چنین تعریفی قرار داشتند (میرحیدر، ۱۳۸۶: ۳۷). بهطور کلی ژئوپلیتیک از یک طرف علم سیاست جغرافیاست برای درک واقعیتهای محیط جغرافیایی و عوامل جغرافیایی که بر سیاستهای جهانی تأثیر میگذارد و آنها را متحول میکند و منافع ملی را تأمین یا حفظ میکند و از طرف دیگر اندیشه و تفکر انسانها و نهادهای صاحب قدرت است که بر خط مشی سیاستهای ملی - منطقهای و جهانی تأثیر میگذارند. ژئوپلتیک از زمان وضع واژه آن از نظر مفهومی و از نظر موقعیت اجتماعی و علمی دچار فراز و نشیب شده و از حالتی شناور در موضوعات مورد علاقه نیز برخوردار بوده است (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۲۱).
۲ – ۲ نظریات پایه ارائه شده در تاریخ مطالعات ژئوپلیتیک
در طول تاریخ مطالعات ژئوپلیتیک، نظریاتی ارائه شده است که هر مطالعاتی که در حوزه مطالعاتی ژئوپلیتیک قرار دارد، بر این نظریات متکی خواهد بود؛ علاوه بر راتزل که به عنوان بنیانگذار مکتب آلمان و نخست کس که توجه به مطالعات ژئوپلیتیک رابا ارائه نظریه ارگانیکی حکومت در جنبه کاربری آن و در ارتباط با کشور ارائه نمود، نظریات دیگری توسط دانشمندان دیگری همچون هلفورد مکیندر بریتانیایی با ارائه هارتلند، آلفرد هامان ـ افسر بازنشسته نیروی دریایی ـ با ارائه قدرت دریایی عوامل جغرافیایی که موجب کسب قدرت دریایی میشوندرا به طورکامل توضیح داد و … از جمله بنیان گذاران نظریات بنیادین جغرافیای سیاسی، نیز به گسترش و ترویج جغرافیای سیاسی مدرن اقدام کردند.
جدول ۱ - ۲: مهمترین نظریات ارائه شده در رابطه با مناطق مهم و راهبردی
نظریه پردازان | منطقه مهم (راهبردی) | شاخص ها و دلایل |
مکیندر | هارتلند | دارا بودن منابع تولید قدرت در جهت تفوق نظامی |
اسپایکمن | ریملند | مناطق حائل بین قوای برّی و بحری |
سورسکی | قطب شمال (منطقه تصمیم) | همپوشانی بین حوزه های نفوذ هوایی قدرتهای برّی و بحری |
ماهان | مناطق دریایی جهانبین مدار ۳۰ تا ۴۰ درجه شمالی | تولید قابلیت جهت کنترل قلمرو برّی |
ماینگ | ریملند | رقابت قدرت ها بر سر نفوذ در منطفه و حفظ متحدین |
مک کول | مناطق جنگ | تهدید موجودیت یک کشور در صورت تفوق دشمن بر این منطقه |
کوهن | کمربند شکننده - مناطق گذرگاهی |