در برخی از جرایم، وجود ابزار و اسباب خاصی جهت ارتکاب عمل مجرمانه، لازم و ضروری است. به عنوان مثال، انجام جرایم محاربه و سرقتهای مسلحانه، مستلزم داشتن سلاح، اعم از سرد یا گرم می باشد.
یکی از تدابیر پیشگیرانه وضعی جهت از بین بردن زمینه و فرصت بزهکاری، از دسترس خارج کردن اسباب و آلات مجرمانه، به یکی از شیوه های ضبط یا معدوم ساختن است. توضیح آنکه، اسباب و آلات جرم، گاهی تنها جهت انجام اعمال مجرمانه کاربرد دارد؛ مانند آلات و اسباب قمار؛ و گاهی، هم در مصارف عقلایی و مشروع و هم ارتکاب اعمال مجرمانه دارای کاربرد است؛ مانند سلاح های سرد یا گرم. بدین لحاظ، با توجه به ماهیت اسباب جرم، باید تدابیر پیشگیرانه مناسب در هر مورد اتخاذ شود.
در سیاست جنایی اسلام، استفاده از شیوه های پیشگیری وضعی، ناظر به اسباب و آلات جرم جهت از بین بردن زمینه های ارتکاب جرم و ایجاد شرایط مساعد و امن برای رشد و تعالی افراد اجتماع، مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که فقها و صاحبنظران اسلامی، در موارد متعددی در آثار خود، اسباب و ادوات جرم را مورد اشاره قرار داده و داشتن، ساختن، خرید و فروش و هر نوع مشارکت در ساخت یا تهیه آلات برخی جرایم، از جمله آلات قمار، بت، ابزار لهو لعب، صلیب، کتابها و نوشته های گمراه کننده و … را ممنوع و حرام دانسته و از بین بردن آنها را مستلزم هیچ مسئولیت حقوقی یا کیفری ندانسته اند. [۳۴۰]
توجه گسترده فقه اسلامی- که برگرفته از آموزه های اسلامی است- به موضوع پیشگیری از توزیع و نشر آلات مجرمانه و از بین بردن زمینه های ارتکاب جرم، به دلیل توجه به ضرورت مبارزه با علت، به جای مبارزه با معلول است. در جامعه ای که اسباب و ادوات منحصر به امور مجرمانه، به راحتی در اختیار افراد قرار می گیرد و مجرم برای به دست آوردن آنها با خود را با هیچ زحمت و خطری مواجه نبیند، زمینه ارتکاب جرم به آسانی بروز و ظهور می کند و قبح اجتماعی آن نیز از بین می رود. در مقابل، اگر مجرمان در مراحل مقدماتی با خطرات و زحمتهای فراوان مواجه باشند و برای تحقق شرایط عمل مجرمانه، خود را با مشکلات عدیده ای رو به رو ببیند، علاوه بر کاهش انگیزه آنها، درصد احتمال وقوع جرم نیز کاهش می یابد. [۳۴۱]
در مجموع، آنجه از منابع اسلامی به دست می آید، آن است که ابزارهای مختص به ارتکاب عمل مجرمانه، از هر قبیل که باشد، باید از دسترس افراد به دور بوده و در صورت وجود شرایط، معدوم یا مورد تخریب قرار گیرد و در این میان، موارد مصروحه در روایات (آلات قمار، بت و …) واجد خصوصیاتی نیستند که این احکام، تنها شامل این موارد شود، بلکه وضع این احکام، پاک کردن صحنه جامعه از لوث وجود اسباب و آلات مختص به جرم است که این اسباب مجرمانه، ممکن است برحسب تغییر شرایط زمان و مکان به مصادیق دیگری تبدیل شوند.
گفتار دوم: کنترل مکانهای ارتکاب جرم
مکان نیز یکی از شرایط تحقق عمل مجرمانه است. هر جرم الزاماً در مکانی ارتکاب می یابد، اما طبق آمار ارتکاب جرم در برخی مکانها بیشتر است؛ به عبارت دیگر، شرایط مستعد برای مجرمان، جهت دست زدن به عمل مجرمانه، در برخی از مکانها مهیاتر می باشد، لذا با کنترل مکان، می توان اعمال مجرمانه را نیز کنترل درآورد.
آنچه مسلم است اینکه، مجرمین در انتخاب مکان ارتکاب جرم، بسیار سنجیده و منطقی عمل می کنند و مکانهایی را جهت اعمال مجرمانه خود بر می گزینند، که در آنها اهمیت بیشتری داشته و با ارتکاب جرم، منافع بیشتری را به دست آورند. از این رو، ویژگیهای و ساختار محیط، به ویژه محیطهای شهری در بروز جرایم مختلف، تأثیر بسزایی دارد و تغییر در این ساختارهای مکانی و شرایط محیطی، منجر به تغییر در الگوهای رفتاری مجرمین خواهد شد. [۳۴۲]
در جرم شناسی، یکی از رویکردهای پیشگیرانه برای جلوگیری از وقوع بزه، «رویکرد محیط محور[۳۴۳]» است. در این رویکرد با توجه به نقشی که محیط؛ از جمله مکانهای ارتکاب جرم، می تواند در بروز و تکوین بزه داشته باشد، سازوکارهایی جهت تغییر یا دستکاری در وضعیتهای محیطی، برای جلوگیری از بروز جرم اندیشیده می شود. در همین راستا، برخی از جرم شناسان، روشی را مورد توجه قرار داده اند که در آن، چگونگی طراحی ساختمانها، می تواند بر نرخ ارتکاب جرم تأثیر گذارد؛ استدلال آنها این است که فقدان «فضای قابل دفاع» در معماری، می تواند موجب رواج بزهکاری و خرابکاری گردد. [۳۴۴]
در سیاست جنایی اسلام، مکان به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر بزه کاری مورد توجه واقع شده و تأکید بر تغییر شرایط آن، یا برحذر داشتن آن از حضور در برخی مکانها از جمله تدابیری بوده که در راستای پیشگیری وضعی از بزهکاری پیش بینی شده است.
امام علی (ع) در نامه ای به حارث همدانی، به مکانهای گردهم نشینی و وقت گذرانی؛ همچون بازارها اشاره کرده و چنین مکانهایی را مستعد جرم و انحراف بر می شمرد:
«ایاک و مقاعد الاسواق فانّها محاضر الشیطان و معاریض الفتن» [۳۴۵]
از نشستن در گذرگاههای عمومی و بازار پرهیز کن که جای حاضر شدن شیطان و برانگیخته شدن فتنه هاست.
ابن ابی الحدید در شرح این نامه، وضعیت بازار آن زمان را چنین وصف می کند:
بدعت گذاران جمع می شوند. در این صورت، گاه دو تن از ایشان، درباره مظاهر و نحله ها به بحث و جدل می پردازند و همین منجر به درگیری ها و فتنه ها می شود.» [۳۴۶]
بر حذر داشتن از حضور در این محلها، از آن جهت است که زمینه ی بزهکاری و کجروی در آنجا، از جهات مختلف مساعدتر و فراهم تر است. بنابراین، باید به هر طریق ممکن از ایجاد چنین زمینه هایی برای بروز بزهکاری جلوگیری به عمل آید و شرایط ارتکاب بزه و استفاده افراد از این فرصتها از بین برود. [۳۴۷]
از جمله دیگر اقدامات پیشگیرانه امام علی (ع) در مورد مکانهای جرم خیز، دستور ایشان مبنی بر تخریب مکان خاصی در بازار است. ایشان با مشاهده محلی در بازار که افرادی با تجمع در آنجا، زمینه ایجاد مزاحمت برای دیگران را فراهم آورده بودند، دستور تخریب این جایگاه را صادر فرمود. [۳۴۸]در روایات متعدد دیگر نیز آمده است که آن حضرت، نشستن در معابر عمومی را به لحاظ ایجاد مزاحمت ممنوع می کرد و محلهایی را که اشخاص هرزه و ولگرد در آنجا تجمع می کردند را تخریب می نمود. [۳۴۹]
ازدیگر نمونه های مقابله با مکانهای جرم خیز، جریان معروف مسجد ضرار در صدر اسلام است که خداوند متعال با پرده برداشتن از انگیزه منافقان در ساخت این مسجد (توطئه و تبانی علیه حکومت اسلامی)، حکم به تخریب این مسجد توسط پیامبر اسلام (ص) صادر شد.
نتیجه گیری
گذری در آموزه های اسلامی و تعالیم رسیده از قرآن و سنت معصومین (ع)، توجه این دین به مقوله ی پیشگیری- اعم از پیشگیری فردمدار (اجتماعی) و پیشگیری موقعیت مدار (وضعی) را کاملاً نمایان می سازد، به گونه ای که حتی می توان ادعا نمود که عمده ی آموزه های اخلاقی، اجتماعی، حتی عبادی این دین، پیشگیری محور بوده و به طور مستقیم و بی واسطه یا بطور غیرمستقیم، تدابیری مؤثر جهت اصلاح رفتار و عملکرد انسانها در زندگی فردی و اجتماعی و دوری از هرگونه انحراف و کجروی را ارائه می کند.
اصولاً دین مبین اسلام به پیشگیری بیش از اصلاح اهتمام دارد و به همین دلیل قبل از هر چیز به عوامل بوجود آورنده و زمینه های گناه و جرم توجه کرده و برای مقابله آنها با واقع بینی تمام چاره اندیشی نموده است. شاید بهترین و پربارترین بخش از تأکیدات اسلام روی همین بعد باشد. در این مقاله به دو محور از تدابیر پیشگیری کننده از جرم و گناه اکتفا می کنیم.
اسلام با توجه به جهان بینی و توحیدی خود به هستی معنی می بخشد و در نتیجه به زندگی، هدف و نشاط داده و در نهایت به انسان آرامش و به جامعه آسایش می بخشد. اسلام آگاهی علم و تفکر را که مایه اساسی هر نوع پیشرفت و سعادت است بسیار می ستاید و از جهل و نادانی که مایه بنیادی بدبختی و گناه و جرم می باشد نهی می کند. اخلاق و فرهنگ عظیم دینی به واقع پشتوانه غنیو مطمئنی است که جامعه را از بسیاری امراض، مفاسد و انحرافات غکری و عملی مصون می دارد؛ البته اگر علما، دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان و … این سرمایه بی پایان را جدی گرفته و با بهره گرفتن از ابزارهای نوین تبلیغاتی مردم را دائماً متذکر شوند و هدایت نمایند.
ریموندکسن محقق هوشمند و جرم شناس که حتی عقایدش را بعد از تحقیق روشمند و علمی و با احتیاط و سواس بیان می کند در این زمینه می گوید: سیستم های گوناگون کنترل غیرکیفری، نقشی متغیر اما مسلم در امر پیشگیری از تبهکاری و تکرار جرم دارند. وی همچنین معتقد است سیاست نوین جنایی که متمرکز در پیشگیریهای ثانویه است به طور قطع اثر بسیار محدود کننده ای بر روی تبهکاران دارد.
در جرم شناسی برای تبیین جرم از دیدگاه های متفاوتی استفاده می شود. از دید روانشناسی به رابطه فرد و دین پرداخته می شود و جامعه شناسی به جایگاه دین در زندگی اجتماعی، تحولات آن و ارتباطش با دین توجه می کند وسؤالاتی نظیر نقش دین در کاهش یا افزایش جرم در آن مطرح می شود.
در همین راستا برخی جرم شناسان به بررسی نقش دین مسیحیت در میزان جرم پرداخته اند و افرادی چون گابریل تارد، گرازمیک و دیوید ایوانز به این نتیجه رسیده اند که دین نقش مهمی در تعدیل تمایلات بشری داشته است و بین دینداری و جرم رابطه معکوس وجود دارد. چنانکه دساتایوفسکی می گوید:
«اگر خدا را از جامعه برداریم هر عملی مجاز می شود».
ژورژ پیکا جرم شناس فرانسوی نیز به کم بودن جرم در جوامع مذهبی اشاره و بیان می کند: دین تکالیف و دستوراتی دارد که فاصله طبقاتی را کاهش می دهد و این باعث همگونی بیشتر افراد جامعه و کاهش جرک می شود. البته نوی به طور ویژه به آموزه های اسلامی تأکید می کند.
از سویی افرادی نظیر انریکوفری دینداری را عامل افزایش ارتکاب جرم دانسته و خواستار از بین بردن کلیسا و صومعه ها بود. وی صومعه را کانون های وحشتناک هتک حرمت و گدایی می خواند.
در اینجا ذکر این مسئله اساسی است که در نظرهای مذکور دین به صورت امر عینی که از جنبه آسمانی بودنش خارج شده و یک قالب اجتماعی پیدا کرده بررسی شده است. با این توضیح که جنبه آسمانی و محتوایی دین در سه بخش، اخلاقیات، اعتقادات و احکام ارائه می شود. تجلی دین در قالب نهادهای دینی نظیر مسجد، کلیسا، صومعه و حسینیه و اشخاص مبلغ آن صورت می گیرد. بدین ترتیب، دین فرآیندی بشری می شود که پدر، مادر، روحانیت و … آموزش آن را به مردم بر عهده می گیرند. دین با کنترل افراد آنان را به سوی زندگی بدون جرم فرا می خواند؛ چرا که:
دین نوعی ضمانت اجراهای درونی برای افراد به همراه دارد که وقتی با مقررات و نظارت های بیرونی جامعه جمع شود، بازدارندگی قوی برای افراد در برابر ارتکاب جرم ایجاد می کند. به عقیده علامه طباطبایی: هر چند قوانین و مقررات عادلانه ای وضع شود و احکام جزئی سخت و تهدید کننده هم وجود داشته باشد، در عین حال، جلوی تخلف و ارتکاب جرم را جز به وسیله اخلاق فاضله انسانی نمی توان گرفت.
باید گفت تقویت و تربیت وجدان یا نفس سرزنشگر یکی از کارکردهای اساسی دین برای رویارویی با انحراف و پیشگیری از جرم است. ویژگی این نفس آن است که با انجام گناه و جرم، صاحبش را مورد سرزنش قرار می دهد و در نتیجه، سبب پشیمانی او می شود و زمینه را برای رهایی وی از انحرافات آماده می سازد. اهمیت این نفس تا آنجاست که خداوند در قرآن به آن سوگند یاد می کند و می فرماید: «وَ لا اُقسِمُ بُالنَفسِ اللّوّامَه؛ و سوگند به نفس لوامه و سرزنشگر». اگر وجدان انسان همواره براساس آموزه های دینی تربیت شود، میزان گناه و جرم او به میزان فراوانی کاهش می یابد.
اساساً دین ضمانت اجراهای قوی اخروی می آورد؛ آموزه های دین در رابطه با معاد و زندگی پس از مرگ و ترسیم انذار و تبشیر، پاداش و عقاب می تواند تأثیر زیادتری از ضمانت اجراهای دنیوی داشته باشد. دین با تبشیر و انذار و تأکید بر این نکته که انسان پاداش یا کیفر کارهای نیک و بد دنیوی را در روز حساب خواهد دید، انسان را ترغیب می کند که مراقب رفتارهای خویش باشد و خود را از لغزش ها و جرم ها که سبب گرفتاری او در روز رستاخیز خواهد شد، باز دارد. امام باقر (ع) می فرماید: تعجب است از کسی که به خاطر ترس از بیماری از خوردن غذا پرهیز می کند، چگونه از ترس آتش دوزخ از گناهان پرهیز نمی کند. فرهنگ سازی درباره اعتقاد به روز قیامت، یکی از عوامل سالم سازی جامعه از ارتکاب جرم و بزه است.
در اینجا باید توضیح داد، یکی از پیام های دین، یاد خداست، یاد خدا و حاضر و ناظر دانستن او به سبب حیامند ساختن انسان، وی را از بزه ها و جرم ها باز می دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می گوید: «هر اندازه که ایمان مذهبی انسان بیشتر باشد، بیشتر به یاد خداوند است و هر اندازه که انسان به یاد خداوند باشد، کمتر معصیت می کند. معصیت کردن و نکردن، دایر مدار علم و آگاهی نیست. بلکه دایر مدار غفلت و تذکر است. به هر اندازه که انسان غافل باشد، یعنی خداوند را فراموش کرده باشد، بیشتر معصیت می کند و هر اندازه که خداوند بشیتر به یادش بیاید، کمتر معصیت می کند. عصمت، نهایت درجه ایمان است و ایمان به هر اندازه که بیشتر باشد، انسان بیشتر به یاد خداوند است.
اگر کسی دائم الحضور باشد و همیشه خداوند در نظرش باشد، طبعاً هیچ وقت گناه نمی کند. البته ما یک چنین دائم الحضوری غیر از معصومین علیهم السلام نداریم… و عبادت برای این است که انسان زود به زود به یاد خداوند بیفتد و هر چه که انسان بیشتر به یاد خدا باشد، بیشتر پایبند اخلاق و حقوق خواهد بود. اگر حس کنیم که چشمانی همیشه بیدار، همواره مراقب ماست، شرم حضور او ما را از هر آنچه سبب ناخشنودی اوست، باز می دارد.
۳- دین نوعی پیوستگی و نظارت بیرونی از سوی دینداران بر فرد ایجاد می کند، همان مسئله ای که ساترلند در نظریه معاشرت های ترجیحی خود مطرح می کند. وی معتقد است: ما انسان ها با هم معاشرت داریم، برخی از این معاشرت ها پیوستگی و برخی فراوانی بیشتر دارد. هر چقدر این معاشرت ها از مدت، شدت و تکرار زیادتری برخوردار باشد، در شکل گیری رفتار ما مؤثرتر است؛ لذا بزهکاران با کسانی معاشرت دارند که خودشان بزهکارند و معاشرت آنها با افراد ناباب، مدت، شدت و تکرار بیشتری دارد.
هیرشی نیز در نظریه قیود اجتماعی خود، یکی از علل رفتار انسان را پیوستگی او با دیگران و نظارت آنها می داند. با این وصف انسان با دین وارد بشکه عظیمی از دینداران می شود که این پیوستگی، نظارت بیشتری را برای وی به همراه دارد و باعث دور ماندن او از انحراف و جرم می باشد. در اینجا می توان به اصل امر به معروف و نهی از منکر، که یکی از اصول عملی پیشرفته دین اسلام و واجب است، اشاره نمود. عملی شدن این اصل در جوامع اسلامی، ساز و کار بسیار نیرومندی برای کنترل کج روی های اجتماعی به وجود می آورد.
در واقع، دین اسلام با سفارش به امر معروف و نهی از منکر، افراد دیندار را مؤظف می کند در برابر رفتار مجرمانه افراد احساس مسئولیت کنند و سکوت اختیار نکنند و با گفتار و رفتار مناسب پاسدار فضیلت ها و نیکی ها در جامعه باشند و از گسترش هرگونه هنجارشکنی و کج روی و جرم و بزه در اجتماع پیشگیری کنند. بی گمان، اگر دو واجب امر به معروف و نهی از منکر به درستی، صورت می گرفت، اکنون از بسیاری از جرم ها و بزه ها خبری نبود و دامان جامعه از بسیاری از آلودگی های برخاسته از تبهکارها پاک بود. در جامعه جرم ها و بزه های فراوانی رخ می دهد؛ زیرا دیگران در برابر آنها احساس مسئولیت نکرده و در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند.
در مکتب اسلام، رویکرد به انسان- برخلاف برخی مکاتب و نحله های فکری و عقیدتی دیگر- رویکردی مثبت و الهی است؛ اعتقاد به وجود ذات و سرشت مشترک انسانی در ساحت اصیل وجود انسان (روح)، که شکل دهنده ی اصلی هویت، شخصیت و انسانیت بشر است از یک سو؛ و پاک بودن، الهی بودن و میل به نیکی داشتن این سرشت در انسانها از سوی دیگر، اصل تربیت پذیر بودن افراد انسانی را به امری ممکن و در عین حال، سهل الوصول تبدیل می کند؛ چه آنکه علی رغم وجود تمایلات و خواهشهای نفسانی و حیوانی در وجود انسانها- که منشأ بروز زشتیها و میل به انحرافات است- به علت غیر اصیل بودنشان در وجود آدمی، در تضاد و کشمکش با فطرت و سرشت اصیل وجود آدمی، به راحتی قابل مهار و کنترل به دست عقل و فطرت می باشد. به همین دلیل، از نظرگاه اسلام و آموزه های اسلامی، گناه نکردن و دست به ارتکاب جرایم و انحرافات نیالودن، بسیار سهل تر است از انجام گناه و معصیت و ارتکاب بزه.
بر همین اساس، پرورش انسان اخلاقی و اخلاق محور- که با پاسخگویی به ندای فطرت و دین بر تمایلات و خواهشهای نفسانی، لجام زده و آنها را تحت کنترل و در خدمت اهداف والای زندگی انسانی قرار داده است- مال و منتهای مقصود این دین است.
تأمین اهداف پیشگیری اجتماعی یا تربیت مدار- که مبتنی بر اعمال اقداماتی در جهت جامعه پذیر کردن و هنجارمند نمودن افراد با تأکید بر مسائل تریبتی و آموزشی است- در این دین، به همین صورت انجام می پذیرد. بدین لحاظ، تأکید اسلام در درجه ی اول، بر پرورش و تربیت انسانهایی است که با مجهز بودن به ابزارهای درونی، در مواجهه با زمینه های مساعد برای ارتکاب بزه و رفتارهای نابهنجار اجتماعی، با قدرتی درونی و بازدارنده، از دست زدن به این اعمال اجتناب ورزند. مراتب دینی در این مکتب، در مرحله ی اول بر تقویت و تثبیت این قِسم از کنترل کننده های رفتاری بنا نهاده شده است؛ چرا که براساس این دیدگاه، عامل خودنگهداری یا خودکنترلی (تقوا)، حکم درمان ریشه ای برای تمامی مفاسد اخلاقی و رفتاری را در زندگی انسانی دارد، به گونه ای که هر کوشش دیگر در جهت اصلاح رفتارهای انسانی و جلوگیری از ارتکاب جرایم و انحرافات، بدون توجه و تقویت این عامل، توفیق چندانی نخواهد داشت. اقدام نکردن به رفتارهای نابهنجار، حتی در جرم زائرین مناطق و در وسوسه انگیزترین موقعیت ها و عدم تعدی از حدود و خطوط قرمز مقرر شده الهی در این مکتب، تنها با وجود همین عوامل کنترلی میسر است.
ساز و کارهای تثبیت و تقویت کنترلهای درونی در اسلام، با ابتنای کامل بر نقش علم و آگاهی در افراد، بر عنصر آگاهی بخشی و غفلت زدایی استوار است. توجه دادن انسانها به ارزشها و سرمایه های وجودی خویش از اصلی ترین مفاد این ساز و کارها می باشد. بر این اساس، اعتقاد بر این است که می توان با آگاهی بخشی به انسان از طریق شناساندن و یادآوری مقام رفیع و مرتبه ی والای انسانیش (عزت نفس)، چنان کنترل درونی به وی عطا نمود که آزادانه و با اختیار خویش، به هیچ وجه حاضر نباشد گوهر وجودی خود را به بهای اندک بفروشد و دست خویش را به ارتکاب اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی بیالاید. تقویت عزت نفس و احساس خود ارزشمندی و جلوگیری از خدشه دار شدن آن نیز، با آموزه های بسیاری در اسلام تضمین گردیده است؛ تعالیمی که از یک سو، خود افراد را از دست زدن به اعمالی که عزت نفس آنها را لکه دار می کند، باز می دارد (مانند دراز کردن دست نیاز به سوی مردم، حتی در صورت احتیاج، منع از همسفر شدن و رفت و آمد کردن با افراد با مکنت تر و …) و از سوی دیگر، سایر انسانها را ملزم به حفظ احترام همه ی افراد جامعه و عدم تعرض به حس خودارزشمندی در افراد می نماید. مواردی همچون (منع از توهین نمودن و تحقیر اشخاص، انفاق بدون منت و با تواضع به نیازمندان، حرمت غیبت، تهمت و لزوم بزه پوشی، رازداری و …) همگی تعالیم اخلاقی در اسلام، در جهت لزوم رعایت و پاسداشت این مهم می باشد.
از دیگر ساز و کارهای تثبیت و تقویت کنترل های درونی در اسلام، ایجاد نگرشهای ایمانی و توحیدی در انسان است؛ نگرشی که مبتنی بر یک سلسله عقاید و باورهای ویژه، همراه با علقه های عاطفی و احساسی است که جهت دهنده ی رفتارها در یک مسیر مشخص و هدفدار است. بر این اساس، ادعا این است که شخص مؤمن و تربیت یافته براساس آموزه ای این مکتب، با جهت گیری از این نگرش اساسی، از انجام رفتارهای نامطلوب اجتماعی و ارتکاب جرایم و انحرافات به دور خواهد بود؛ چرا که این نحوه و نوع نگرشهای افراد است که واکنشهای رفتاری آنها را در خارج شکل می دهد. ایمان در بینش اسلامی، نقش اصلی و اساسی را در میان سایر نگرشهای انسان بر عهده دارد، به گونه ای که علاوه بر ایجاد هماهنگی و همخوانی در میان افراد سایر نگرشهای انسان، در نوع و نحوه ی این نگرشها و در تکوین و نمو آن نیز، نقش اساسی ایفا می کند.
نگرش ایمانی، علاوه بر جهت دهی به اعمال و رفتار خارجی انسان به طور مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق حالت روانشناختی فرد نیز بر رفتار او مؤثر واقع می شود؛ حالاتی همچون آرامش روانی، عدم ترس و حزن، اعتماد و اتکای بر خداوند، دل بسته نبودن به زندگی دنیوی، امید داشتن به زندگی پس از مرگ و صبر در برابر سختی ها، بالا بودن درجه ی تحمل و کارآمدی و … که هر یک از این حالات روحی- روانی، تأثیرات خاصی در تعادل بخشی به شخصیت انسان و نحوه ی عملکرد و رفتار او خواهد داشت.
ایمان به خدای یگانه، به عنوان مبدأ هستی و اعتقاد راسخ به وجود علم و تدبیر الهی، هدفمند بودن خلقت، نظارت، ثبت و ضبط شدن و محاسبه تک تک اعمال انسانها از یک سوء و اعتقاد به معاد، به عنوان روز پاسخگویی در مقابل عملکرد دنیایی و وجود نظام ثواب و عقاب از سوی دیگر، اساس نگرش ایمانی را در دین اسلام شکل می دهد.
در بخش پیشگیری وضعی (موقعیت مدار) نیز- که ناظر به اقداماتی است در جهت از بین بردن و کاستن زمینه های ارتکاب جرم برای بزهکاران بالقوه- تدابیر گسترده ای در دین اسلام مورد پیش بینی قرار گرفته است. توجه به زمینه های مساعد کننده ی ارتکاب بزه در اسلام و پیش بینی اقدامات پیشگیرانه در این زمینه، بیانگر توجه این دین به جایگاه فرصتها و موقعیتهای پیش بزکهاری و اهمیت آنها در پیدایش و وقوع انحرافات و جرایم است. هر چند تأکید اسلام در خصوص پیشگیری از وقوع جرایم و انحرافات، بیشتر متوجه پیشگیری از نوع اجتماعی و تربیت مدار است و آموزه های این دین، به طور عمده، سعی در پرورش انسان اخلاقی و باتقوا که مجهز به ابزارهای کنترل درونی، جهت خویشتن داری و کف نفس در مواجهه با وسوسه ها و تمایلات نفسانی و عدم اقدام به رفتارهای نابهنجار و بزهکارانه است، اما به هیچ وجه از تأثیر و نقش موقعیتهای جرم زا و جاذبه های کشاننده به سمت انجام جرم، غفلت نکرده است. این بدان دلیل است که انسانها در درجه ی تجهیز به ابزارهای کنترل درونی، در یک سطح قرار ندارند و متیغرهای گوناگونی- اعم از متغیرهای روحی و روانی، جسمانی، وضع خانوادگی، چگونگی تربیت یافتگی و … - قوت یا ضعف این کنترل کننده ها در وجود اشخاص را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، آستانه ی تحمل افراد در مقابل وسوسه ها و لذتهای ناشی از جرم، به یک میزان نبوده و لذا نمی توان صرفاً با اتکا به پیشگیری های مبتنی بر تربیت اشخاص، از نقش محیط و فرصتهای جرم زا غفلت نمود. نکته دیگر در این زمینه آنکه، در دین اسلام، تربیت انسانی صالح و بهنجار نیز- که قاعدتاً در یک بازه زمانی درازمدت و در بستر محیط اجتماعی حاصل می شود- تنها در شرایط طبیعی و محیط سالم هماهنگ با فطرت و به دور از هرگونه محرک و وسوسه ی کاذب نفسانی، امکان پذیر است و اساساً پرورش و تربیت بر مبنای فطرت، به معنای رفع همین موانع و شرایط ناسالم است.
ناکارآمدی تکیه صرف بر ابزارهای خودکنترلی و بی توجهی به محیط و موقعیتهای جرم زا، امری است که در اسلام، خصوصاً در مورد جرایم و انحرافات جنسی، دقیقاً مورد توجه قرار گرفته است. غریزه جنسی، به جهت تأثیر قوی و تحریک پذیری شدید آن از جاذبه های بیرونی، به آسانی قابل کنترل نبوده و بدین لحاظ، ضمانت اثربخشی تقوا و خودنگهداری، هر اندازه هم که قدرتمند و مستحکم باشد، در مقابل سرکشی و طغیان این غریزه برداشته شده است، به عبارت دیگر، خطر موقعیت های تحریک کننده غریزه جنسی، در کشاندن انسان به انجام بزه، به حدی است که در چنین مواقعی، حصار تقوا و خودکنترلی به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. به همین جهت، در آموزه های اسلامی ملاحظه می گردد که بسیاری از تدابیر و اقدامهای پیشگیرنده در این دین، متوجه اوضاع و احوال و موقعیتهای پیش بزکهاری جرایم و انحرافات جنسی است.
تدابیر پیشگیرانه وضعی در اسلام هم از طریق تغییر وضعیت فرد در معرض بزهکاری (با دشوار یا ناممکن ارتکاب بزه برای بزهکار)، هم از طریق تغییر وضعیت افراد یا اشیاء در معرض بزه دیدگی (با جاذبه زدایی، مصون سازی و محافظت از آماجهای جرم) و هم از طریق تغییر در شرایط محیطی (کنترل مکان، زمان و ابزار جرم) انجام می پذیرد.
در قسمت مربوط به تدابیر پیشگیرانه وضعی ناظر به بزهکاری، توجه به نقش نظارت کنترل اجتماعی و مشارکت مردم در جلوگیری از وقوع انحرافات، از جایگاه ویژه ای برخوردار گردیده است که در سطح عمومی، با پیش بینی نهاد امر به معروف و نهی از منکر و در سطح نیمه اختصاصی، با تقویت پیوندهای اجتماعی، به ویژه پیوندهای خویشاوندی و در سطح اختصاصی، از طریق کنترلهای درون نهادی خانوادگی محقق گردیده است. استفاده از لایه های مختلف نظارت و کنترل اجتماعی به شرح فوق، علاوه بر نشان دادن اهتمام دین اسلام به نقش والا و جایگاه رفیع مشارکت مردم در اقدمات پیشگیرنده وضعی، بیانگر استفاده حداکثری از امکانات بالقوه و بالفعل در مبارزه پیش دستانه با پدیده بزهکاری و انحرافات اخلاقی و اجتماعی در جامعه است.
نتایج کار فردی
اگر قرار باشد هدف (ونه وسیله) مورد توجه باشد، درآن صورت مدیریت باید نتیجه کار کارگر با کارمندرا ارزیابی کنند.(رابینز،۱۳۸۶، ص ۳۴۸) هر سیستم ارزیابی ای که نتیجه عملکرد کارکنان را معیار اصلی برای ارزیابی قرار دهد، از این مزیت بزرگ برخوردار است که موجبات تشویق آنها را برای نیل به اهداف سازمان فراهم می کند. ولی مشکل این است که اگر تنها نیل به هدف و دستیابی به نتایج، ملاک و معیار ارزیابی قرار گیرد، وسیله نیل به هدف، همچنین منابع هدر رفته و ضایعات احتمالی در شغل، در سیستم ارزیابی منعکس نمی گردد.(سعادت، ۱۳۸۱، ص ۲۲۱)
رفتارها
در بسیاری از موارد نمی توان نتیجه خیلی از کارها را مشخص نمود و نتایج آن چنان غیر ملموس هستند که نمی توان آن را اندازه گیری نمود و به عمل کارگر یا کارمند نسبت داد. این امر به خصوص در مورد کار کسانی که به صورت تلویحی و غیرمستقیم به عنوان جزئی از تلاش گروه به حساب می آید، صادق می باشد(میرسپاسی، ۱۳۸۵، ص ۲۴۴)، بزرگترین مزیت معیار قراردادن رفتارها و فعالیت های کارمند برای ارزیابی عملکرد او، آگاهی از کم و کیف اعمالی است که برای رسیدن به هدف انجام می دهد. با بهره گرفتن از اطلاعاتی که از این طریق به دست می آید، مسئولان سازمان درموقعیت مناسبی قرار می گیرند تا برای بهبود عملکرد کارکنان ضعیف، برنامه های آموزشی سودمندی طراحی نمایند.(سعادت، ۱۳۸۱، ص ۲۲۱)
ویژگی ها
اگرچه ویژگی های فردی از متداولترین شاخص هایی است که سازمان ها برای ارزیابی عملکرد کارکنان خود به کار می برند، ولی از همه ضعیف تر است. این شاخص در مقایسه با نتیجه ی عملکرد با رفتار فرد ضعیف تر است؛ زیرا با عملکرد واقعی فرد به هنگام انجام وظیفه (در مقایسه با دو شاخص دیگر) فاصله بسیار شدیدی دارد. این یک واقعیت است که غالباً سازمان ها، ویژگی های فرد را به عنوان شاخص هایی برای ارزیابی سطح عملکرد کارکنان مورد استفاده قرار می دهند و ساده لوحانه است که ما این واقعیت را نادیده بگیریم. (رابینز، ۱۳۸۶، ص ۳۴۹)
۲-۸- چه کسی عملکرد را ارزیابی می کند
اطلاعات لازم برای ارزیابی عملکرد را می توان از منابع بسیاری گردآوری کرد. برای ارزیابی می توان از موارد زیر استفاده نمود:
ارزیابی توسط سرپرست مستقیم
سرپرست، رئیس بلافصل مستخدمی است که مورد ارزیابی قرار می گیرد. فرض بر آن است که سرپرست از هر کس دیگری شغل و عملکرد ارزیابی شونده را بهتر می شناسد.(دولان و شولر، ۱۳۸۱، ص ۳۲۵) در واقع این نوع ارزیابی، از قدیمی ترین و متداولترین روشهاست. شناخت دقیق سرپرستان مستقیم کارکنان از چگونگی کارکردن و مسئولیت های محول کارکنان به آنان و آگاهی آنان از شرایط محیط کاری و اثرات آن برکیفیت و کمیت نتایج کار کارکنان که ممکن است برای دیگران غیر ملموس باشد از محاسن این روش می باشد. از معایب آن، اعمال نظرهای آگاهانه یا ناآگاهانه سرپرستان مستقیم است و دیگری دراینکه چنین ارزیابی هایی معمولاً در دوره های یکساله صورت می گیرند و درسازمان هایی که زمان تصدی سرپرستان کمتر از یک سال می باشد و یا سرپرست مستقیم یکی دو ماه قبل از زمان ارزیابی به سرپرستی واحدی گمارده شده باشد، کار ارزیابی مخدوش و از اعتبار آن کاسته می شود.(ابطحی، ۱۳۸۵،ص ۲۷۵)
ارزیابی به وسیله همکاران
بعضی از نویسندگان بیان می کنند که همکاران می توانند نقاط قوت و نقاط ضعف فرد را بهتر از دیگر افراد یک سازمان شناسایی کنند. این تصور و عقیده، حمایت از منابع ارزیابی غیر سنتی را افزایش می دهد. همکاران موقعیت های بیشتری نسبت به سرپرستان برای مشاهده ی یکدیگر در شرایط کاری قابل اعتماد دارند و همچنین فرصت بیشتری برای عکس العمل مستقیم به هر رفتاراجتماعی یکدیگر دارند. به همین دلیل، Borman، بیان می کند که ارزیابی های همکاران، امید بیشتری برای فراهم کردن ارزیابی های دقیق و صحیح از عملکرد شغلی می دهد. &Miller , 2000 , p612)Cardy)
ارزیابی به وسیله زیردستان
گاهی اوقات سازمان ها از زیردستان می خواهند که عملکرد سرپرستان را ارزیابی کنند و بسیاری از افراد، این فرایند را بازخورد نمودن نتیجه درمسیر رو به بالا می نامند. گاهی بازخورد نمودن این نتیجه ها باعث می شود مدیران نقاط ضعف شیوه مدیریت خود را بشناسند، ازمسأله های بالقوه در رابطه با افراد، آشنا شوند و در صورت لزوم اقداماتی در جهت اصلاح خود به عمل آورند.(دسلر، ۱۳۸۷، ص ۲۰۳) با وجود این، گاهی ممکن است زیردستان سرپرست خود را صرفاً برمبنای شخصیت وی یا برآورده شدن نیازهای خودشان ( و نه نیازهای سازمان) ارزیابی کنند. البته گاهی هم در ارزیابی سرپرستان خود مبالغه می کنند، بویژه اگر احساس خطر کنند یا ارزیابی به صورت مخفی صورت نگیرد.( دولان، شولر، ۱۳۸۱، ص ۳۲۷)
خود ارزیابی[۳۶]
اگر افراد از اهداف و همچنین ازاستانداردهای عملکرد، آگاهی کامل داشته باشند تا حد زیادی می توان گفت که بهترین موقعیت برای ارزیابی، خودشان هستند. در این روش کارکنان باکمک سرپرست، به تدوین اهداف کاری برای دوره معین و همچنین به تعیین شرح وظایف شغلی و مسئولیت ها و اختیارات می پردازند و پس از پایان دوره، عملکرد واقعی خود را با هدف های تعیین شده،مقایسه و ارزیابی می کنند.( زارعی متین، ۱۳۷۹، ص ۱۶۰) اگر چه خود ارزیابی همیشه یکی از اغراق آمیزترین مکانیسم های ارزیابی می باشد و به نظر می رسد. به طور ضعیفی با ارزیابی ها به وسیله همکارا
ن و سرپرستان در ارتباط باشد. برای مثال، نوعاً یافته ها در تحقیقات خود ارزیابی نشان داده است که حداقل ۴۰% کارکنان، در زمان خود ارزیابی عملکردشان، خودشان را در رده های بالاترقرار می دهند.(&Miller , 2000 , p612Cardy)
روش فراگیر: ارزیابی ۳۶۰ درجه ای
با ارزیابیهای ۳۶۰ درجه ای، اطلاعات کاملی درباره ی کارکنان به دست می آید و کارگر با کارمند به وسیله سرپرستان، زیردستان، همکاران و مشتریان داخلی و خارجی، مورد ارزیابی قرار می گیرد. این روش بسیار متداول شده است و معمولاً برای آموزش دادن به افراد (ونه افزایش حقوق) از آن استفاده می کنند.(دسلر، ۱۳۷۸، ص ۲۰۴)
۲-۹- روش ها متداول ارزیابی عملکرد
روش های مختلفی برای ارزیابی عملکرد کارکنان وجود دارد؛ ولی اینکه کدام روش، مناسب ترین یا بهترین روش ارزیابی است به هدف سازمان از ارزیابی کارکنان بستگی دارد و معمولاً نیز ترکیبی از روش های مختلف برای ارزیابی کارکنان به کارگرفته می شود. متداولترین روش های ارزیابی عملکردها ازاین قرارند: (سعادت، ۱۳۷۹، ص۲۲۷)
۱-روش رتبه بندی[۳۷]
روشی که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد و به درجه بندی کارکنان براساس یک سلسه عوامل تعریف شده می پردازد، روش معیارهای رتبه بندی است. به کارگیری این روش از طریق قضاوت و داوری درباره ی نحوه ی انجام کار بر مبنای معیارهای تعیین شده می باشد. معیارها به درجاتی تقسیم می شود که معمولاً بین پنج تا هفت درجه است. یک دلیل برای معروفیت عامه این روش، سادگی آن می باشد، زیرا بدین طریق می توان کارکنان را به طور نسبتاً مناسب و سریع ارزیابی کرد. عوامل انتخاب شده، برای ارزیابی نوعاً به دو گروه تقسیم می گردد:
یکی مشخصات مربوط به شغل و یکی هم مشخصات مربوط به شخص.(زارعی متین، ۱۳۷۹،ص ۱۶۱)
۲-روش درجه بندی[۳۸]
در این روش از ارزیاب خواسته می شود تا کارکنان را براساس یک معیار کلی(مبتلا عملکرد آنها در مجموع)، از بهترین تا ضعیف ترین، درجه بندی نمایند. بدین ترتیب، فردی که بهترین عملکرد را داشته باشد. در بالای جدول، فردی که ضعیف ترین عملکرد را داشته باشد، در پایین ترین جدول و سایر کارکنان بین این دو حد قرار می گیرند. اگر چه معمولاً تشخیص بهترین و ضعیف ترین کارمند چندان مشکل نیست، ولی تعیین جایگاه درست سایر افراد کار ساده ای به شمار نمی آید، بخصوص هنگامی که تعداد کارکنان بیش از بیست نفر باشد.(سعادت، ۱۳۸۱، ص ۲۳۳)
۳-روش مقایسه افراد با یکدیگر[۳۹]
این روش فرد ارزیابی کننده راملزم می سازد تا هر کارمند رابا کارمند دیگر مقایسه کرده و شخص برتر را با قضاوت ذهنی انتخاب نماید. این روش به طور معمول جهت مقایسه بین افراد به صورت کلی مورد استفاده قرار می گیرد، اما برخی ممکن است این مقایسه را بر مبنای عواملی مانند: کمیت کار، کیفیت کار، انضباط، اخلاق کار، وفاداری افراد به سازمان و میزان تلاش مورد ارزیابی قرار دهند.(سید جوادین، ۳۸۲، صص ۳۳۶-۳۳۵)
۴-روش وقایع حساس[۴۰]
در استفاده ازاین روش، وظیفه اصلی سرپرست یا ارزیاب، عبارت است از مشاهده و ثبت و ضبط رفتارهای غیر متعارف مثبت و منفی که در فرد مورد نظر ملاحظه گردیده است. ثبت و ضبط رفتارهای مثبت و منفی کارکنان درزمان های مختلف می تواند دلایل تصمیم گیری های بعدی را در مورد فرد توجیه کند، مشروط بر اینکه سرپرست یا ارزیاب در فواصل معینی نقاط مثبت و منفی رفتارهای کارکنان را به آنان منعکس کند تا در رفع عیوب رفتاری و تقویت رفتارهای مثبت خود باکمک سازمان و مدیریت شان بکوشد.( ابطحی، ۱۳۸۵، ص ۲۸۷) چون این روش بسیار وقت گیر است و نیاز به حوصله زیادی دارد، اگر تعداد کسانی که از این طریق ارزیابی می شوند زیاد باشد، ارزیابی چندان دقیق نخواهد بود و نمی توان به نتایج حاصل ازآن اعتماد کرد.( سعادت، ۱۳۷۹، ص ۲۳۲)
۵-روش تشریحی
در این روش بدون داشتن ضابطه یامعیار خاص سرپرست به صورت انشائی تشخیص خود را از نحوه کار ارزیابی شونده در مدتی که با وی همکاری نزدیک داشته می نویسد. این شرح توضیحی با اینکه ذهنی است، معذالک می تواند نشان دهنده ی بسیاری از ویژگی های فرد باشد. این روش ارزیابی به ویژه زمانی که فلسفه ارزیابی صفات شخصی به کار برده می شود، مفید می باشد.(میرسپاسی، ۱۳۸۵، ص ۲۵۶) از آنجائی که برخی از سرپرستان مهارت های نوشتاری بهتری نسبت به دیگران دارند، ممکن است تفاوتهایی در کیفیت ارزیابی ها پدید آید. سرپرستانی که چنین مهارت هایی را ندارند یا وقت کافی برای گزارش نویسی ندارند، نباید این روش را به کار برند.(دولان وشولر، ۱۳۸۱، ص ۳۰۴)
۶-روش استاندارد کار[۴۱]
یک روش ارزیابی هملکرد است که از طریق آن، عملکرد هر فرد با استاندارد ازپیش تعیین شده باسطح ستاده موردانتظار مقایسه می شود. استانداردهای عملکرد معمولی برای یک فرد متوسط است که با سرعت عادی کار می کند. استانداردهای کار ممکن است برای انواع مشاغل مورد استفاده قرار گیرد، اما بیشتر برای مشاغل تولیدی محصولات به کار گرفته می شوند. یک مزیت استفاده ازاین روش آن است که معیار ارزیابی، عینی و معین است. برای اینکه کارکنان از سطح استانداردهای رضایت داشته باشند، باید از ای
نکه چگونه استانداردها برقرار شده اند، آگاهی کامل داشته باشند.این، بیان می دارد که سطح استانداردها و تغییر آنها باید برای کارکنان منطقی و عقلانی باشد.(زارعی متین، ۱۳۷۹، ص ۱۶۷)
۷-روش توزیع اجباری[۴۲]
برای کاهش اعمال نظرهای شخصی و ذهنی، روش توزیع اجباری توسط ژرف لی فین پیش از یک سری مطالعات آماری ابداع گردیده است. در این روش توزیع شایستگی کارکنان یک توزیع نرمال در نظر گرفته شده به صورتی که اکثریت دارای شایستگی متوسط بوده و اقلیتی در دو حد منحنی در سطح برجسته و یا غیرقابل قبول می باشد؛
حداقل شایستگی ۱۰درصد کارکنان
کمتر از متوسط ۳۰درصد کارکنان
متوسط ۴۰درصد کارکنان
خوب ۲۰درصد کارکنان
عالی ۱۰درصد کارکنان
بی شک ملزم نمودن ارزیاب به رعایت توزیع نرمال از آزادی عمل آنها در اعمال نظرشخصی تا حدودی می کاهد، که البته هدف اصلی از به کار بردن این روش نیز همان است. اما باید توجه داشت که شایستگی با توانایی انجام کارکنان یک موسسه الزاماً تابع توزیع نرمال نیست. بلکه ممکن است برچسب درجه دقتی که در امور کارمندیابی و انتخاب می شود، منحنی چولگی به راست یا چولگی به چپ داشته و در نتیجه انتخاب درصدهای مساوی برای دامنه های متقارن منحنی مناسب نباشد. به هر صورت اگر این روش همراه با روش های دیگر به عنوان یک مکانیزم کنترل به کار رود بی نتیجه نخواهد بود، نمونه ای ازتوزیع نرمال در نمودار ۲-۳ نشان داده شده است.( میرسپاسی، ۱۳۸۵، ص۲۵۲)
۲۰% ۲۰%
۲۰% ۲۰%
۱۰% ۱۰%
عالی خوب متوسط زیر متوسط ضعیف
نمودار ۲-۳ :نمونه ای ازتوزیع نرمال
(زارعی متین ، ۱۳۷۹ ، ص ۱۶۸ )
۸-روش مدیریت مبتنی بر هدف[۴۳]
فرآیندی است که براساس آن مدیران سطوح بالاتر و پایین سازمان به طور مشترک هدف های مشترک را معین می نماید، وظایف و مسئولیت هر فرد را براساس نتایجی که از آن ها انتظار می رود معلوم نموده و سپس این برنامه به عنوان راهنمایی جهت سنجش کار واحد و ارزیابی کارکنان به کار گرفته می شود. در این روش مدیرو کارمند دررابطه با هم متعهد می شوند که در زمان مقرر جهت کسب هدف و براساس مفهوم کنترل خارجی کارمند توسط مدیریت و کنترل خودی توسط فرد کارمند تلاش نمایند. در به کارگیری این روش میزان رشدو بلوغ کارکنان شرط اساسی است(سید جوادین، ۱۳۸۱، ص۵۳۰) مدیریت بر مبنای هدف یک سیستم عمل گرا است. به وسیله ی آن، فرایند ارزیابی ازنگرش های شخصی کارکنان به عملکرد شغلی آنها تغییر می کند. نقش سرپرست از نقش داوری به نقش مشاوره و تسهیل کننده تغییر می کند و کارکنان هم در ارزیابی، مشارکت فعالی را خواهند داشت(ابطحی، ۱۳۷۹، ص۱۶۹)
برخوردهای تند و موضع گیری ها به حداقل می رسد؛ زیرا رئیس، نقش خود را بیشتر درارشاد و راهنمایی مرئوس می بیند تا محاکمه و صدور حکم، همچنین، در حالی که در روش های معمول، کارفرد بعد از انجام آن بررسی میشود؛ در مدیریت بر مبنای هدف، تأکید بر حال و آینده است. این را نیز می توان یکی ازامتیازات مهم مدیریت بر مبنای هدف به شمار آورد؛ زیرا گذشته، غیرقابل تغییر است، ولی برای حال و آینده می توان برنامه ریزی کرد.(سعادت، ۱۳۸۱، ص ۲۴۰)
۲-۱۰- مسائل موجود درارزیابی عملکرد
اگرچه سازمان ها همواره می کوشند تا بدون هیچ نوع تبعیض، تعصب یا پیش داوری عملکرد کارکنان و اعضای خود را ارزیابی کنند، ولی باز هم در این فرایند مسائل و مشکلات بالقوه ای دامنگیرشان می شود.آنچه در زیرمی آید از جمله عواملی است که موجب مخدوش شدن این فرایند می شود.(رابینز، ۱۳۸۶، ص۱۳۵۶)
همین طور تحقیقات یانگ و همکاران[۸۵] در سال ۱۹۹۹ نشان داد که AGRPدارای طول کامل دارای ۳ برابر قدرت کمتر نسبت به AGRP87-132 در آزمایش اتصال به سلولها دارد. نکته جالب اینکه AGRP83-132 به طور چشمگیری در مغز و خون پایداری و ثبات بیشتری دارد(۵۲). بنابراین به نظر میرسد که فرآوری مولکول برای ثبات آن نیز مورد نیاز باشد. بخش پایانی حاوی N نقش فیزیولوژیکی مستقل از اثر روی سیستم ملانوکورتین دارد. این عمل آن ممکن است از طریق سیندکان ۳ یا سایر شرکای اتصالی باشد که هنوز شناخته نشدهاند(۵۱).
۲-۴-۱۳ AGRP و شرایط پاتولوژیک:
همان گونه که پیشتر هم توضیح داده شد AGRP در شرایط پاتولوژیکی خاصی نیز فراتر از محدوده فیزیولوژیک تظاهر می یابد. در زیر به برخی از این شرایط اشاره می شود.
۱) AGRPبه عنوان یک عامل پراشتهایی در دیابت
پراشتهایی به عنوان یکی از نشانههای کلاسیک دیابت شیرین است که هنوز علت آن به خوبی شناخته نشده است. اما شواهدی در دست است که نشان میدهد سطح انسولین و لپتین سرم میانجیهایی هستند که بر تظاهر نروپپتاییدهای مؤثر در مرکز غذا خوردن در مغز اثر میگذارند. گلوکز خون یکی از عواملی است که مستقیماً بر پراشتهایی دیابت تأثیر دارد۵۳).
در سالهای اخیرAGRP به عنوان یکی از نروپپتایهای اشتهاآور توجه محققین را به خود در خصوص اثر احتمالیاش روی پراشتهایی ناشی از دیابت جلب کرده است. این مسئله در مطالعه کیو و همکاران در سال ۲۰۰۱ مورد بررسی قرار گرفت. ایشان دریافتند کهAGRP mRNA در موشهای دیابتیک در مقایسه با گروه کنترل غیردیابتی به میزان ۱۸۶ درصد افزایش مییابد. این امر در موردNPY mRNA هم صادق بود هرچند میزان افزایشAGRP mRNA بیشتر ازNPY mRNA بود.
همچنین باید دانست که تفاوتهایی بین گونهها از لحاظ تغییراتAGRP mRNA به ناشتایی وجود دارد. به طوری که در چندین مطالعه ۷ تا ۱۸ برابر افزایش درAGRP mRNA در موشهای طبیعی پس از ۴۸ ساعت ناشتایی مشاهده شده است که بسیار بیشتر از آن مقداری است که در موشهای صحرایی (Rat) دیده شده است ( ۵۳).
۲) بیاشتهایی عصبی
بیاشتهایی عصبی (AN) یک اختلال روانی است که اغلب توسط بیاشتهایی شدید، ترش شدید از چاق شدن و پرتحرکی مشخص میشود. مکانیسم آن به خوبی شناخته نشده است. بر همین اساس تحقیقات نشان میدهند که چنانچه به موشهای صحرایی دچار بیاشتهایی عصبی AGRP تزریق شود پراشتهایی و تمایل به غذا خوردن در آنها تحریک میشود(۲۲). همین طور تزریق مرکزی AGRP از خود گرسنگی[۸۶] به وسیله جلوگیری از بیش فعالی فیزیکی و تحریک دریافت غذا، پیشگیری می نماید. بنابراین AGRP می تواند تغییرات وابسته به بیماری را در دریافت غذا تعدیل نموده و به حفظ تعادل انرژی کل بدن در پاسخ به تحریکات هورمونی یا سوبسترایی کمک نماید.
۳ AGRP (و سرطان:
موشهای آگوتی شبیه به موشهای ob/ob بوده که یک مول چاقی بوده و تمایل به افزایش رشد تومور دارند. نقص ژنی در این موشها مربوط به یک پپتاید ۱۳۳ اسیدآمینهای بوده که با MCs مثل α-MSH برای اتصال به گیرنده آن رقابت میکند.α-MSH که از پیشساز POMC بوده، پس از تزریق مرکزی غذا خوردن را کاهش میدهد در حالیکه مهارکننده گیرندهMC-4 دریافت غذا را افزایش میدهد(۲۲).
غیرفعال کردن گیرنده MC-4 توسط دستکاری ژنی سندرمی چاقی شبیه موشهای آگوتی را باعث میشود. هم موشهای زرد و هم موشهای فاقد گیرنده MC-4 سطح NPY بالا در هیپوتالاموس دارند . AGRP هم که همولوگ آگوتی میباشد و در پایین دست لپتین قرار دارد به عنوان آنتاگونیست گیرنده MC-4 عمل میکند. گیرنده MC-4 احتمالاً در تنظیم پاسخ به سایتوکینهای التهابی نقش دارد. تزریق α-MSH به صورت icv اثر ضدالتهابی و ضد تب بسیار قوی دارد.α-MSH قویترین هورمون درونزای ضدتب بوده و تب ناشی ازIL-4 وIL-6 یا TNF- α را مهار میکند. بنابراین سیستم MC در تنظیم مرکزی پاسخهای ایمنی دخالت دارد، اما نقش این سیستم در کاشکسی مشاهده شده در بیماران سرطانی هنوز بررسی نشده است(۲۲).
اشتاتز و همکاراندر سال۲۰۰۵ نشان داد که درمان با AGRP در حیوانات دارای تومور منجر به حفظ توده بدون چربی بدن (LBM ) و الگوی فعالیت روزانه طبیعی در حین رشد تومور، بدون اثر منفی بر اندازه تومور می شود.
نتیجه: در سرطان، توده تومور تعداد زیادی از انرژی مصرفی کل ارگانیسم را به خود اختصاص میدهد بنابراین موجود حامل تومور با گرسنگی و تعادل منفی انرژی روبرو میشود. در این بیماران به علت عدم تنظیم مناسب نروپپتایدهای هیپوتالاموس پاسخ جبرانی به کاهش وزن مهار میگردد، به طوری که در این شرایط سیگنالهای اشتهاآور (مثل NPY و AGRP ) کاهش و نروپپتایدهای ضداشتها (مثل CRF ) افزایش مییابد. بنابراین افزایش شبکه اشتهاآورNPY( و AGRP) یکی از اهداف کلیدی بالقوه برای درمان کاشکسی سرطان میباشد(۲۲).
۲-۴-۱۵ تعاملAGRP و سایر نروپپتایدها
AGRP وNPY: همAGRP و همNPYپپتاییدهای بسیار قوی اشتهاآور هستند. هر چند در موردNPY مشخص شده است که آن بر متابولیسم انرژی از طریق کاهش تولید حرارت بافت چربی و افزایش فعالیت آنزیمی لیپوپروتئین لیپاز اثر میگذارد اما اثرAGRP هنوز تا حدود زیادی ناشناخته مانده است. به طور کلی گفته می شود که AGRPمیتواند هزینه کرد انرژی را مستقل از اثر آن روی دریافت غذا و اکتساب وزن کاهش دهد( ۵۴). لی و همکاران[۸۷] معتقدند با توجه به اینکه AGRP وNPY توسط نرونهای یکسانی تولید میشوند، منطقی است چنین فرض شود که عواملی که بر سنتز و رهاییNPY اثر میگذارند در موردAGRP هم صادق باشند.
از طرفی هرچند تزریقAGRP وNPY هر دو باعث افزایش غذا خوردن میشود اما الگوی این تغییر رفتار درAGRP وNPY متفاوت میباشد. تزریقNPY به صورتicv درPVN منجر به افزایش فاحش ولی کوتاهمدت (یک تا ۴ ساعت) در رفتار دریافت غذا میشود. این اثر در موشهای صحرایی حتی هنگامی کهNPY در ساعات فاز روشنایی یعنی موقعی که حیوان به طور طبیعی غیرفعال است تزریق شده است نیز دیده شده است. از طرف دیگر، هنگامی کهAGRP به صورتicv تزریق شود رفتار دریافت غذا را حداقل به مدت ۲۴ ساعت افزایش میدهد( ۵۵).
از طرفی عقیده بر آن است کهAGRP برخلافNPY که شروع غذا خوردن را تحریک میکند، باعث ادامه و حفظ رفتار غذا خوردن میشود که ابتدائاً توسط سایر نروپپتاییدها شروع و تحریک شده بود. به عبارتی NPY شروع غذا خوردن را تحریک کرده ولی ادامه غذا خوردن به AGRP وابسته است.
از طرفی این دو نروپپتاید با سایر نروپپتاید ها هم تعامل داشته به طوری که یافتههای اخیر نشان میدهند که تعاملی بین گرلین و سیستم اشتهاآور هیپوتالاموس در موشهای صحرایی وجود دارد. به طوری که تزریق گرلین محتوی NPY mRNA وAGRP mRNA را در هستههای کمانی افزایش میدهد(۵۶).
گرلین و AGRP: محققین معتقدند که AGRP میانجی اثر گرلین بر دریافت غذا است(۵۷). به عبارتی گرلین نمیتواند به تنهایی اثر خود را بر دریافت غذا اعمال نماید بلکه واسطه عمل آن AGRP است. مؤید این نظریه تحقیق چن و همکاران[۸۸] است که نشان دادند با تزریق محیطی گرلین اثر اشتهاآوری آن در موشهای تراریخته NPY-1- وAGRP-1- بروز نمیکند. بنابراین نشان میدهد که NPY و AGRP میانجی اجباری اثر گرلین میباشند. به عبارت دیگر گرلین برای اعمال نقش خود در افزایش دریافت غذا AGRP را فراخوانی میکند.
علاوه بر تعامل این نروپپتایدها با یکدیگر برین و همکاران بیان داشتند که AGRPیکی از اهداف مهم برای لپتین و انسولین در هیپوتالاموس می باشد..
۲-۱۵ تحقیقات در مورد اثر تمرین رویAGRP
با جستجوهای انجام شده، به نظر می رسد که در زمینه اثر تمرین مقاومتی طولانی مدت برAGRP مطالعه ای صورت نگرفته است. به هر حال در این قسمت به معدود تحقیقات انجام شده در زمینه اثرتمرین (یا فعالیت بدنی ) روی AGRP ( و همچنین NPY ) اشاره می شود. جالب اینکه مطالعات انجام گرفته در این زمینه همگی مربوط به سال ۲۰۰۵ به بعد می باشند.
۲-۱۵-۱ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
اولین مطالعه در این زمینه مربوط به تحقیق ریجک و همکاران[۸۹] در سال۲۰۰۵ تحت عنوان بیان هیپوتالاموسی نروپپتایدها متعاقب محدودیت غذایی مزمن در موش های صحرایی بی تحرک و موش های صحرایی تمرین کرده داخل چرخ، می باشد، ایشان برای این منظور ۱۶ موش را به مدت ۱۰ روز داخل چرخ قرار دادند ( دوره آشنایی با چرخ). در این دوره موش ها آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند. سپس موش ها به ۴ گروه تقسیم شدند. گروه بی تحرک با دسترسی آزاد به غذا، گروه بی تحرک با محدودیت غذایی، گروه تمرین با دسترسی آزاد به غذا و گروه تمرین با محدودیت غذایی. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بیان mRNA AGRP و NPY هم در گروه موش های بی تحرک دارای محدودیت غذایی و هم موش های تمرین کرده با محدودیت غذایی، در مقایسه با موش هایی که آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند، افزایش یافته است. البته این افزایش بیان در گروه تمرین در مقایسه با گروه بی تحرک دارای محدودیت غذایی به مراتب بیشتر بود ( ۸/۴ برابر در مقایسه با ۳/۲ برابر)
یک سال بعد چن و همکاران[۹۰] اثر تمرین حاد و مزمن را بر سطح پلاسمایی لاکتات و سطح مغزی NPY بررسی کردند. ایشان موشها را به سه دسته تقسیم کردند: گروه شاهد بی تحرک، گروه تمرین کرده یک (۳۵ متر بر دقیقه، ۲۰ دقیقه در روز، بمدت ۲ هفته) ،گروه تمرین کرده ۲(پس از ۵ هفته تمرین سازگاری، ۲هفته با شدت ۳۵ متر در دقیقه، ۲۵ دقیقه در روز). سپس موش ها در سه نوبت: بلافاصله پس از تمرین و ۳۰ و ۱۸۰ دقیقه پس از تمرین کشته شدند. نتایج تحقیق نشان داد که محتوای NPY در بخش مختلف VMN,DMV,PVN هیپوتالاموس، پس از تمرین در مقایسه با قبل از تمرین مدام در حال افزایش بود.
لوین و همکاران[۹۱] در سال۲۰۰۴ اثر تمرین داخل چرخ و محدودیت کالری را بر روی چاقی، تنظیم وزن و تظاهر نروپپتایدهای هیپوتالاموس در موش های چاق بررسی کردند. نتایج تحقیق نشان داد که ۶ هفته تمرین داخل چرخ هر چند باعث کاهش معنی داری در وزن بدن موش ها می شود ولی تمرین اثر معنی داری بر تظاهر ARC NPY mRNA یا ARC AGRP mRNA نداشت.
بنابر این از سه تحقیق که به نوعی اثر تمرین یا فعالیت بدنی را بر تظاهر AGRP بررسی کرده اند می توان چنین نتیجه گیری کرد که هر چند به نظر می رسد تمرین باعث کاهش وزن یا چربی بدن شده و تعادل منفی انرژی را ایجاد می کند و بایستی انتظار داشت که تظاهر AGRP افزایش یابد ولی اولا اجماعی در این زمینه وجود ندارد و ثانیا تمرین باعث چه تغییراتی در AGRPعضله و پلاسما می شود هنوز ناشناخته مانده است.
۲-۱۵-۲ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
تنها تحقیقی که اثر تمرین را بر غلظت AGRP پلاسمای انسان مورد مطالعه قرار داده است، مربوط به مطالعه قنبری نیاکی و همکاران (۵۸) می باشد. ایشان اثر یک جلسه تمرین مقاومتی دایره ای را بر غلظت AGRP ، انسولین و هورمون رشد در دانشجویان مرد بررسی کردند. نتیجه تحقیق نشان داد که سطح AGRP پلاسما بلافاصله پس از تمرین بطور معنی داری افزایش یافته و در دوره ریکاوری به سطح پیش از تمرین برمی گردد.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
مقدمه
در این فصل روش شناسی تحقیق شامل جامعه و نمونه آماری، روش نمونه گیری، روش اجرای تحقیق، مواد و وسایل مورد استفاده و روش آماری توضیح داده می شود.
۳-۱ روش تحقیق:
تحقیق حاضر از نوع روش نیمه تجربی می باشدکه بر روی تعداد ۲۰نفر از جودوکاران تمرین کرده انجام شده است.
۳-۲ جامعه و نمونه تحقیق:
جامعه تحقیق را کلیه جودوکارانتمرین کرده خراسانی(که ۲ تا ۴سال تمرین مداوم جودو داشته اند و دارای حداقل یک مقام در سطح استان خراسان بودند همچنین تمامی آزمودنیها در مرحله پیش از مسابقه بودند و وجود یا عدم وجود اضافه وزن در آزمودنیها جزء شرایط انتخاب نبوده است) تشکیل می دهندکه از بین آنها تعداد ۲۰ نفر به طور داوطلبی انتخاب و به طور تصادفی به ۲ گروه ۱۰ نفره تقسیم شدند.
۳-۳ متغیرهای پژوهش
۳-۳-۱ متغیر مستقل
- تمرین جودو معمولی ۳ جلسه در هفته
- تمرین جودو + تمرینات دایره ای مبتنی بر فنون جودو ۳جلسه در هفته
۳-۳-۲ متغیرهای وابسته
- مقادیر AGRPپلاسمای آزمودنیها
۳-۴ ابزار جمع آوری داده ها:
وزن آزمودنیها : برای اندازه گیری وزن آزمودنیها از ترازوی دیجیتالی با حساسیت ۰٫۱ کیلوگرم استفاده شد که آزمودنیها در قبل از نمونه گیری اولیه و همچنین در انتهای برنامه تحقیق و پس از نمونه گیری انتهایی وزن کشی شدند.
قد آزمودنیها : قد آزمودنیها با بهره گرفتن از متر نواری با دقت ۱ سانتی متر اندازه گیری شد.
شاخص توده بدن(BMI): شاخص توده بدنی با تقسیم وزن بدن(بر حسب کیلوگرم) بر مجذورقد آزمودنیها(بر حسب متر) بدست آمد.
زمان : زمان های تمرین توسط کرنومتر دیجیتال با دقت ۰٫۰۱ ثانیه اندازه گیری شد.
ضربان قلب: ضربان قلب آزمودنیها توسط دستگاه ضربان سنج پولار مدل F1tm ساخت کشور فنلاند، اندازه گیری شد.
درصد چربی بدن آزمودنیها: درصد چربی آزمودنیها با بهره گرفتن از کالیپر لافایت و با بهره گرفتن از فرمول ۵ نقطه ای(دال و واگنر[۹۲] ۱۹۹۶) اندازه گیری شد.
کیت اندازه گیری :کیت رادیوایمونواسی از شرکت کاوشیار ایران
آیت الله صافی: جایز نیست (صافی، ۱۳۷۸، ج ۲، س ۱۶۷۰ و ۱۶۷۵).
همه مراجع (به جز صافی): اگر باعث تهییج شهوت و مفسده نشود، اشکال ندارد. (فاضل،۱۳۷۹، ج ۱، س ۱۷۲۵؛ نوری ۱۳۷۸، ج ۲، س ۵۴۵ و ۵۴۹؛ خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۴۵؛ تبریزی، ۱۳۷۸، س ۱۰۷۶ و ۱۶۰۹؛ سیستانی،www.sistani.org (غنا) س ۳؛ بقیه پرسش تلفنی از مرکز ملی پاسخ گویی به سؤالات دینی).
۳-۳-۱-۶-۷- صدای کودکانه ی زن
۳-۳-۱-۶-۷-۱- پرسش
آیا زن میتواند در برنامههای کودکان و امثال آن، صدای خود را به لحن کودکانه در بیاورد و آواز بخواند؟
آیات عظام امام، بهجت، صافی، فاضل و مکارم: خیر، خوانندگی زن (به هر شکلی که باشد). جایز نیست و گوش دادن به آن نیز حرام است(صافی،۱۳۷۸، ج ۲، س ۱۶۷۱؛ فاضل،۱۳۷۹، ج۱، س ۱۷۲۴؛ مکارم،۱۳۷۹، ج ۲، س ۷۰۹؛ بقیه پرسش تلفنی ازمرکز ملی پاسخ گویی به سئوالات دینی۰۹۶۴۰).
آیات عظام تبریزی، خامنه ای، سیستانی، نوری و وحید: اگر به صورت غنا نباشد و باعث تهییج شهوت شنونده نشود و مفسده ای بر آن مرتبت نگردد، اشکال ندارد و گوش دادن به آن نیز جایز است (تبریزی، ۱۳۷۸، س ۱۰۵۸ و ۱۰۴۹ و ۱۰۷۵؛ خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۴۵؛ وری،۱۳۷۸، ج ۱، س ۴۴ و سایت سیستانی www.sistani.org، س ۵).
پس طبق این مباحث مطلق خوانندگی زن؛ چه به صورت آواز، مداحی، گریه، خنده، دکلمه، قرائت قرآن، صدای کودکانه زن، هم خوانی با زنان و مردان، حرام است. حتی آواز زن برای شوهر نیز اگر به صورت غنایی باشد جایز نیست. به پرسشهای در این رابطه میپردازیم:
۳-۳-۱-۶-۸- حکم هم خوانی زنان
۳-۳-۱-۶-۸-۱- پرسش
هم خوانی زنان در سرودها و تواشیح، چه حکمی دارد و آیا شنیدن آن جایز است؟
آیات عظام امام، تبریزی، خامنه ای، سیستانی، فاضل، نوری و وحید: اگر باعث تهییج شهوت و مفسده نگردد، اشکال ندارد (خمینی،۱۳۷۲، ج ۳، س ۶۴؛ فاضل، ۱۳۷۹، ج ۱، س ۱۷۲۲؛ تبریزی،۱۳۷۸، س ۱۰۵۸؛ خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۴۵؛ نوری،۱۳۷۸، ج ۲، س ۵۴۴ و ۵۴۵ و ۵۴۹؛پرسش تلفنی از مرکز ملی پاسخ گویی ۰۹۶۴۰).
آیات عظام بهجت، صافی و مکارم: اگر باعث مفسده شود، حرام است و بدون آن نیز بنا براحتیاط واجب جایز نیست (مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۲۲؛ صافی، ۱۳۷۸، ج ۲، س ۱۶۷۴
و ۱۶۷۵؛ بهجت: پرسش تلفنی ازمرکز ملی پاسخ گویی به سؤالات دینی ۰۹۶۴۰)
۳-۳-۱-۶-۹- جمع خوانی زن و مرد
۳-۳-۱-۶-۹-۱- پرسش
هم خوانی زنان و مردان در سرودها و تواشیح، چه حکمی دارد؟ آیا شنیدن آن جایز است؟
آیات عظام امام، تبریزی، خامنه ای، سیستانی، فاضل، نوری و وحید: اگر به صورت غنا نباشد و باعث تهییج شهوت نشود و مفسده ی دیگری نیز نداشته باشد، اشکال ندارد(تبریزی،۱۳۷۸، س۱۰۵۸؛خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۴۵؛ نوری،۱۳۷۸، ج ۲، س ۵۴۴ و ۵۴۵ و ۵۴۹؛ سیستانی غنا، س ۶،www.sistani.org؛فاضل،۱۳۷۹، ج ۱، س ۱۷۲۲ و ۹۹۷؛ بقیه پرسش تلفنی از مرکز ملی پاسخ گویی ۰۹۶۴۰).
آیات عظام بهجت، صافی و مکارم: اگر باعث مفسده شود، حرام است و بدون آن نیز بنابراحتیاط واجب جایز نیست (مکارم،۱۳۷۹، ج ۱؛ بقیه پرسش تلفنی از مرکز ملی پاسخ گویی ۰۹۶۴۰).
۳-۳-۱-۶-۱۰- آواز زن برای شوهر
مسأله ی غنای زن آن قدر مهم است که حتی فقها آواز زن برای شوهر را اشکال میدانند.
پرسشی در این زمینه مطرح شده است:
۳-۳-۱-۶-۱۰-۱- پرسش
آیا آواز خواندن زن برای شوهرش جایز است؟
همه ی مراجع: اگر به صورت غنا باشد، جایز نیست (خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۵۵؛ خمینی،۱۳۷۲، ج ۲، س ۳۴؛ تبریزی،۱۳۷۸، س ۱۰۸۳؛ مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۲۹؛ نوری،۱۳۷۸، ج ۱، س ۵۲۹؛ بقیه؛ پرسش تلفنی ازمرکز ملی پاسخ گویی ۰۹۶۴۰).
۳-۳-۱-۶-۱۱-پرسش و پاسخ احکام آواز زن در شب عروسی
۳-۳-۱-۶-۱۱-۱- پرسش
آیا جایز است زن در شب عروسی (در مجلس زنان)، غنا و آواز بخواند و عده ای به رقص و زدن بر روی میز و صندلی مشغول شوند؟ حکم چنین مجلسی از نظر شرع چیست. (البته از آلات موسیقی استفاده نمیشود)؟
همه ی مراجع (به جز تبریزی و خامنه ای): در فرض مذکور اشکال ندارد (مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۳۵؛ صافی،۱۳۷۸، ج ۱، س ۱۰۲۳؛ فاضل،۱۳۷۹، ج ۱، س ۱۷۶۳ و ۱۷۳۷؛ بقیه: پرسش تلفنی از مر کز ملی پاسخ گویی به سؤالات دینی ۰۹۶۴۰).
آیت الله تبریزی: اگر مرد یا پسر ممیز در مجلس زنانه حضور نداشته باشد و از موسیقی لهوی نیز استفاده نکنند، آواز زن در مجلس زنان و رقص زن برای زنان و زدن بر میز و صندلی و مانند آن – که از آلات موسیقی محسوب نمیشود – اشکال ندارد (تبریزی،۱۴۱۷ ق، ج ۶، س ۱۴۵۶،۱۴۴۸ و ۱۴۴۴).
آیت الله خامنه ای: اگر کیفیت زدن به شیوه متداول در عروسیهای سنتی باشد و لهو محسوب نشود و نیز رقص زن برای زنان، باعث تحریک شهوت و یا مفسده ی دیگر نگردد، اشکال ندارد (خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۳۳ و ۱۱۳۴ و ۱۱۶۶).
۳-۳-۱-۶-۱۱-۲- پرسش
اگر زن در شب عروسی غنا بخواند، آیا مردان محرم میتوانند به آن گوش فرا دهند؟
همه مراجع (به جز سیستانی، صافی و مکارم): اگر باعث تهییج شهوت مرد گردد، جایز نیست (خواه محرم باشد یا نامحرم). (خمینی،۱۳۷۲، ج ۱، ص ۲۳۴؛ تبریزی، ۱۳۷۹ وحید۱۴۱۹ق،
م ۱۷).
آیت الله صافی: خیر، استماع آن بر مرد (خواه محرم باشد یا نامحرم)، حرام است (صافی، بی تا، ج ۱، م ۱۶۹۸).
آیات عظام سیستانی و مکارم: بنا براحتیاط واجب، آواز خوانی زن در شب عروسی جایز نیست (مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۲۳ سیستانی، بی تا، ج ۲، منهاج الصالحین به نقل از، www.sistani.org).
۳-۳-۱-۶-۱۱-۳- پرسش
استفاده از آهنگهای مبتذل (موسیقی حرام)، در مجالس عروسی زنان چه حکمی دارد؟
همه ی مراجع: گوش دادن به موسیقی حرام – هر چند در مجالس عروسی زنان باشد – جایز نیست.
تبصره. «موسیقی» و «غنا» دو مقوله است. آن چه که در مجالس عروسی زنان جایز شمرده شده، غنا و آوازخوانی زن است؛ ولی موسیقی لهوی در هر حال حرام است (خمینی،۱۳۶۵، ج ۱، م ۱۳؛ خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۳۴؛ بهجت،۱۳۷۹، م ۲۰؛ فاضل، ۱۳۷۹، ج ۱،، ص ۹۹۷؛ سیستانی، بی تا، ج ۲، م ۲۰؛ وحید،۱۴۱۹ ق، ج ۳، م ۱۷؛ تبریزی، ۱۳۷۸، م ۱۰۵۷؛ خمینی،۱۳۸۱، م ۱۷؛ مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۲۸؛ صافی، بی تا، ج ۱، م ۱۶۹۸ و نوری پرسش تلفنی از مرکز ملی پاسخ گویی به سوالات دینی ۰۹۶۴۰).
۳-۳-۱-۶-۱۱-۴- پرسش
آیا جایز است همراه غنا و آوازخوانی زن در مجالس عروسی، دف و دایره بزنند؟
همه ی مراجع (به جز سیستانی و مکارم): آوازخوانی زن در شب عروسی اشکال ندارد، ولی باید از دف و دایره زدن اجتناب شود (صافی،۱۳۷۸، ج ۱، س ۱۰۱۵؛ تبریزی،۱۳۷۸، س ۱۰۵۷؛ فاضل،۱۳۷۹، ج ۱، س ۱۷۴۰ و ۹۹۷؛ خامنه ای،۱۳۸۱، س ۱۱۳۴؛ وحید،۱۴۱۹ ق، ج ۳، م ۱۷).
آیات عظام سیستانی و مکارم: آوازخوانی زن در شب عروسی، بنابراحتیاط، واجب نیست و دف و دایره زدن، حکم سایر آلات موسیقی را دارد (سیستانی، بی تا، ج ۲، م ۲۰؛مکارم،۱۳۷۹، ج ۱، س ۵۲۸ و ۵۲۳).
تبصره: دف و دایره زدن در این نوع مجالس، غالباً به صورت لهوی مورد استفاده قرارمیگیرد، لذا مراجع بزرگوار تقلید آن را حرام میدانند.
۳-۳-۱-۶-۱۱-۵- پرسش
ممکن است این باور وجود داشته باشد که اهمیت تقاضای داخلی در نتیجه جهانی شدن رقابت کاهش می یابد اما این طور نیست. بازار محلی به دلایل زیادی، معمولاً اثری قوی روی توان شرکت برای تشخیص و تفسیر نیازهای خریدار دارد. مزیت های رقابتی محلی از آنجا ناشی می شوند که شرکت ها یا کارآفرینان محلی نیازهای مصرف کنندگان محلی را شناسایی می کنند، آنها را تفسیر می نمایند و بدانها پاسخ می دهند.
در اینجا توجه به نیازهای مصرف کننده داخلی مهم است، زیرا فشار برای بهبود محصولات از سوی مصرف کننده ناشی می گردد و این نیازها در بازارهای داخلی راحت تر احساس می شوند؛ چرا که در بازارهای داخلی وابستگی و تشابه فرهنگی به ایجاد یک ارتباط مستقیم تر کمک می کند.
۲-۲-۷-۲-۱- ترکیب تقاضای داخلی
پورتر با بررسی ترکیب تقاضای داخلی به سه ویژگی که برای کسب مزیت رقابتی ملی مهم هستند اشاره می کند.
این سه ویژگی عبارتند از:
الگوی تقاضای یک بخش: بدین معنی که شما باید پراکندگی تقاضای مصرف کنندگان را در بخش های مختلف دریابید.
این کار برای شرکت های محلی آسان تراست، زیرا شرکت های محلی غالباً از برخی مزیت های طبیعی که به خاطر نزدیک بودن با بازار خانگیشان ایجاد می گردد در مقایسه با شرکت های خارجی بهره مندند. مزیت هایی همچون زبان،قوانین و مقررات و نزدیکی فرهنگی.
خریداران زیاده طلب و سختگیر: پورتر همچنین معتقد است که شرکتهای صنعتی و تجاری در یک کشور هنگامی مزیت رقابتی به دست می آورند که مشتریان داخلی آنها پیچیده اند و انتظارات آنها در ارتباط با کیفیت و خدمات بالاست. چنین مشتریانی شرکت های داخلی را وادار می کنند تا به استانداردهای بالایی در زمینه کیفیت کالا نائل شده و محصولات ابتکاری و جدید تولید نمایند. وجود یا ظهور خریداران زیاده طلب و آگاه، به شرکت ها فشار وارد می کند تا بینش خود را با توجه به نیازهای موجود آتی بازار را اصلاح کرده و بتوانند ازآن در بازارهای خارجی سود ببرند.
به عنوان مثال، خریداران پیچیده و آگاه ژاپنی (خریداران دوربین)، صنایع دوربین ژاپن را تشویق نموده اند که کیفیت محصولات خود را ارتقا داده و مدل های نوآورانه ای را تولید کنند. مثال مشابه دیگر، به صنعت تلفن های همراه مربوط می شود. جایی که مشتریان زیاده طلب و سختگیر در اسکاندیناوی باعث شدند که شرکت نوکیا از فنلاند و اریکسون از سوئد در زمینه تکنولوژی تولید تلفن های همراه قبل از اینکه تقاضا برای این نوع تلفن در سایر کشورهای توسعه یافته افزایش یابد سرمایه گذاری نمایند. در نتیجه، شرکت های نوکیا و اریکسون همراه با شرکت موتورولا، امروزه به عنوان بازیگران اصلی صنعت جهانی تجهیزات تلفن همراه محسوب می شوند.
پیش بینی نیازهای خریداران: این ویژگی تنها در صورتی که نیازهای خریداران محلی پیش بینی کننده نیازهای سایر مصرف کنندگان در مناطق دیگر باشد با اهمیت شمرده میشود. در چنین مواردی تقاضای داخلی، آشنا کننده شرکت با نیازهای خریدارانی است که بسیار پراکنده اند. تقاضای داخلی می تواند به طور مشخص تر و راحت تری درک شود در حالی که پیش بینی تقاضای خارجی با عدم اطمینان بیشتری روبرو است؛ حتی اگر شرکت ها تصور کنند که توانایی انجام آن را دارند. اگر در کشوری سطوح درآمد و طبقات متنوعی از افراد با جمعیتی قابل توجه وجود داشته باشند، می توان گفت که صنایع آن کشور به دلیل پاسخگویی به طیف متعددی از نیازها در داخل کشور، آمادگی بیشتری جهت پاسخگویی نیازهای مناطق مختلف جهان دارند.
علاوه بر موارد فوق، تقاضای داخلی به موقع (زودتر)[۱۰۱] نیز مهم است. تقاضای داخلی به موقع، پیش بینی کننده نیازهای خریداران در سایر کشورها است. تقاضای به موقع داخلی برای یک محصول یا خدمت در یک کشور به شرکت های محلی کمک می کند تا زودتر از رقبای خارجی حرکت کنند و در یک صنعت تثبیت گردند. آنها در ساختن محصولات در مقیاس بزرگ جهش می یابند و تجربه می اندوزند. یک مثال در این زمینه شرکت زنجیره ای مک دونالدز است که با شروع از نیازهای مصرف کننده آمریکایی، تبدیل به یک بازیگر جهانی شد.
۲-۲-۷-۲-۲- اندازه و الگوی رشد تقاضای داخلی
پورتر همچنین معتقد است دسترسی ترجیحی به حجمی بزرگ از خریداران داخلی، می تواند محرک سرمایه گذاری برای شرکت های محلی باشد. وقتی که بازار داخلی برای جذب ظرفیت اضافه شده کافی باشد، نگرانی کمتری نسبت به سرمایه گذاری در تسهیلات تولیدی بزرگ و برنامه ه ای تحقیق و توسعه گران قیمت وجود دارد. هنگام داد و ستد با بازارهای آشنا و مناسب، بازارهای بزرگ داخلی فرصت های خوبی را برای یادگیری و دستیابی به صرفه جویی های ناشی از تولید انبوه عرضه می نمایند. البته در این میان، گرایش مردمان یک کشور به محصولات بومی نسبت به برندهای خارجی حائز اهمیت بسیار است. اگر مردم یک کشور میلی به استفاده از محصولات تولید شده در وطن خود نداشته باشد و نوع مشابه خارجی را ترجیح دهند، آنگاه حجم تقاضای داخلی به عنوان یک مزیت عمل نخواهد کرد.
به هر حال، رشد سریع بازار محلی و چشم انداز مثبت این رشد، به شرکت ها انگیزه لازم را برای سرمایه گذاری و احداث تسهیلات تولیدی بزرگ می دهد. برای مثال، رشد سریع بازار داخلی در ژاپن در شرکت ها انگیزه لازم برای سرمایه گذاری سنگین در تسهیلات خودکار سازی جدید را ایجاد کرد.
۲-۲-۷-۲-۳- مکانیزم های بازاریابی که می توانند ترجیحات مح
لی یک کشور را به بازارهای خارجی مرتبط سازند
موضوع مورد بررسی در اینجا آن است که آیا افراد و بازرگانانی که به خارج مسافرت می کنند، درآنجا متقاضی کالاها و خدمات کشور خود هستند یا خیر. برای مثال وقتی که پس از جنگ جهانی دوم تقاضا جهت خدمات شرکت های مهندسی ساختمان آمریکا در خارج از کشور افزایش یافت، آنها اقدام به درخواست تجهیزات سنگین ساختمانی از ایالات متحده کردند. در نتیجه به علت حجم زیاد تقاضا از خارج، شرکت کاترپیلار فعالیتهای خود را در بازارهای جهانی افزایش داد.
موضوع مرتبط دیگر آن است که آیا خارجیانی که برای آموزش، تفریح، تجارت و یا تحقیقات به یک کشور مسافرت می کنند پس از بازگشت به کشور خود کالاها و خدماتی را که با آن آشنا شده اند درخواست می نمایند یا خیر. به همین ترتیب، روابط حرفه ای، علمی و سیاسی بین کشورها نیز نتایج مشابهی دارند.
۲-۲-۷-۳- صنایع مرتبط و پشتیبان
سومین عنصر با اهمیت در ایجاد مزیت ملی برای یک صنعت، وجود صنایع مرتب و حمایت کننده ای است که در مقیاس بین المللی دارای توان رقابتی هستند. این همان مبحث بسیار مهم زنجیره تأمین و ارزش در یک صنعت است که همواره مورد توجه صاحب نظران بوده و هست.
مطالعات موردی بین المللی انجام شده به وسیله پورتر نشان می دهد که وجود یک صنعت پشتیبان قوی آغاز کننده نوآوری ارزیابی و بهبود فزاینده است و در نتیجه آن مزیت های رقابتی حاصل می گردند. به علاوه، همکاری با وحدت رویه ای که غالباً در شاخه های مرتبط با شاخه های یک صنعت شکل می گیرد نقش خیلی مهمی در ارتباط با مزیت رقابتی ملی ایفا می کند.
بهرهوری یک شرکت می تواند به وسیله وجود صنایع پشتیبان نزدیک (جغرافیایی و یا فرهنگی) و خدمات حمایت کننده وبا کیفیت بالای آنها به میزان زیادی افزایش یابد. علیرغم اینکه حمایت از سوی عرضه کنندگان دیگر کشورها نیز امکان پذیر است، اما به اندازه استفاده از خدمات عرضه کنندگان توانای محلی و اجزا و ماشین آلات داخلی کارایی ندارد؛ چرا که نزدیکی، پاسخگویی و مبادله اطلاعات و نوآوری را بالا می برد، و به علاوه هزینه حمل و نقل و نگهداری موجودی را کاهش می دهد.
منافع انجام سرمایه گذاری در عوامل پیشرفته تولید به وسیله شرکت ها یا صنایع مرتبط و پشتیبانی کننده نیز می تواند اثرات مثبتی برای یک صنعت داشته و آن را در دستیابی به موقعیت رقابتی ممتاز بین المللی یاری رساند. به عنوان مثال، برتری سوئد در تولید فولاد سخت آلیاژی (ابزارهای برش و بلبرینگ) صنعت فولاد این کشور را به مقام ممتازی سوق داده است و یا اینکه رهبری تکنولوژیک ایالات متحده آمریکا در صنعت تا اواسط دهه ۱۹۸۰ زمینه لازم را برای موفقیت این کشور در کامپیوترهای شخصی و چندین کالای پیشرفته الکترونیک دیگر مهیا نمود. به همین ترتیب موفقیت کشور سوییس در محصولات دارویی با موفقیت بین المللی که این کشور در زمینه صنعت داشته ارتباط نزدیک دارد.
یکی از پیامدهای این ارتباط آن است که صنایع موفق در یک کشور عملاً به چند گروه یا دسته از صنایع مرتبط تقسیم می شوند و این موضوع یکی از مهم ترین یافته های مطالعه تحقیقی پورتر می باشد. یک نمونه از این مجموعه یا گروه های صنعتی بخش منسوجات می باشد که شامل نخ، پنبه، پشم الیاف مصنوعی، سوزنهای ماشین خیاطی و طیف وسیعی از ماشین آلات نساجی است. نکته جالب اینکه کشور ژاپن در صنعت نساجی دارای مزیت رقابتی در سطح جهان است و در تمامی این گروه های صنعتی از کیفیت بالایی برخوردار می باشد، امکان دسترسی پایدار و مستمر به قطعات و مواد اولیه مورد نیاز در صنعت نساجی ژاپن، نشان از وضعیت مساعد زنجیره تأمین این صنعت در کشور ژاپن است.
۲-۲-۷-۴-استراتژی و ساختار شرکت و وضعیت رقابتی
چهارمین عنصر کلی مزیت رقابتی ملی در مدل پورتر استراتژی، ساختار و وضعیت رقابتی شرکت های فعال در داخل یک کشور می باشد. اختلافات بین سبک های مدیریتی، مهارت های سازمانی، دیدگاه های راهبردی و فشردگی رقابت داخلی برای شرکت هایی که در صنایع مختلف فعالیت می کنند، مزیت و یا عدم مزیت هایی ایجاد می کند.
پورتر در اینجا به دو نکته اصلی اشاره می کند:
از طرف دیگر، به تسلط مدیرانی که زمینه مالی دارند در تیم مدیریت عالی بسیاری از شرکت های آمریکایی اشاره می نماید و کم توجهی این شرکت ها را به بهبود فرایندهای تولید و طراحی محصول به ویژه در دهه های ۷۰ و ۸۰ و در مقابل تأکید بیشتر بر حداکثر نمودن بازدهی مالی کوتاه مدت را به این موضوع ارتباط می دهد. از دیدگاه پورتر یکی از پیامدهای متفاوت بودن ایدئولوژی های مدیریت این بود که آن دسته از شرکت های آمریکایی که مدیریت آنها گرایش شدید مهندسی داشتند و عمدتاً بر فرایند تولید و طراحی محصول تأکید می نمودند (نگرش تولید) توان رقابتی خود را در مقابل شرکت های رقیب تا حد زیادی از دست دادند.
رابطه تنگاتنگ بین رقابت شدید داخلی و موفقیت در بازارهای جهانی وجود دارد. به طوری که اقتصادهای دارای بهره وری پایین از طریق رقابت محلی اندک تشخیص داده می شوند. وجود فضای رقابتی در یک کشور یا منطقه، صنعت را به صورت پویا نگه می
دارد و شرکت ها را وادار می سازد تا در جستجوی راه هایی برای بهبود کارایی باشند و در نتیجه آن، توان رقابتی بین المللی بیشتری به دست آورند. رقابت جدی در داخل، فشارهایی در جهت نوآوری، بهبود کیفیت، کاهش هزینه های تولید و سرمایه گذاری کردن در ارتقاء عوامل پیشرفته تولید ایجاد می کند. همه اینها به نوبه خود منجر به این واقعیت می شود که شرکت هایی که در یک مدت زمان طولانی تری در معرض رقابت داخلی قرار داشته اند در بازارهای بین المللی بهتر کار می کنند.
حرکت به سوی یک اقتصاد توسعه یافته مستلزم توسعه رقابت محلی نیرومند است. رقابت باید از دستمزدهای پایین به هزینه کل پایین تغییر جهت دهد و این، مستلزم ارتقاء کارایی تولید و تحول خدمات است. همچنین، رقابت باید از هزینه به دربرگیری تمایز تکامل پیدا کند. رقابت باید از تقلید به نوآوری و از سرمایه گذاری اندک به سرمایه گذاری بالا تغییر جهت دهد، آن هم نه تنها سرمایه گذاری در دارایی های فیزیکی بلکه سرمایه گذاری در دارایی های ناملموس همانند فناوری، مهارتها و غیره.
۲-۲-۷-۵- دولت
زمانی که اصلاح تئوری پورتر برای مطرح شدن در سطح مزیت های رقابتی محلی اجتناب ناپذیر به نظر می رسید، پورتر دولت و شانس را به عنوان متغیرهای مؤثر بر مدل خود مورد بررسی قرار داد که از طریق نفوذ مستقیم روی چهار عامل تعیین کننده الماس که در بالا به آنها اشاره شد می توانند مزیتهای رقابتی را تحت تأثیر قرار دهند.
دولت به طور واضح و برجسته به دلیل رفتارهایش در رقابت بین المللی مورد بحث قرار می گیر.د بسیاری از افراد، اثر دولت بر رقابت پیشرفته بین المللی را به عنوان یک عامل حیاتی می بینند. در واقع، حکومت یا دولت از طریق عامل سیاست و جایگاه سیاسی خود می تواند باعث بهبود یا تضعیف برتری های رقابتی ملی گردد.
پورتر در سال ۱۹۹۰ دولت را ایفاگر نقش های زیر می دانست:
خود پورتر در سال ۱۹۹۹ نقش دولت در مدل الماس ملی را به موارد زیر اصلاح نمود:
اساسی ترین نقش دولت عبارت است از دستیابی به ثبات سیاسی و اقتصادی که مهم ترین عامل جهت جذب سرمایه های خصوصی است.
دومین نقشی که می توان برای دولت در نظر گرفت عبارت است از: بهبود ظرفیت اقتصادی خرد و کلان از طریق بهبود کیفیت و کارای ورودی های تجارت و بنگاه ها که آنها را در تئوری الماس مشخص می سازد. از جمله این ورودی ها می توان به نیروی کارآموزش دیده، زیرساختار فیزیکی مناسب و صحت و به موقع بودن اطلاعات اقتصادی اشاره نمود. اثرگذاری دولت بر منابع و عوامل تولید می تواند از طریق سیاست های یارانه ای، سیاست های آموزشی و نظایر آن تحقق یابد. همچنین نگرش دولت یک کشور به تجارت و صادرات حائز اهمیت بسیار است.
سومین نقش دولت عبارت است از: وضع قوانین و مقررات اقتصادی و محرک ها و هنجارهای حاکم بر رقابت که رشد بهره وری را تشویق خواهد کرد. دولت می تواند از طریق تعیین استانداردهای مربوط به کالاها و یا مقرراتی که نیازها و الگوی مصرف خریداران را تحت تأثیر قرار می دهد، به تقاضای داخلی شکل دهد. سیاست های دولت می تواند بر صنایع مرتبط و حمایت کننده (به وسیله وضع قوانین و مقررات مختلف) و همچنین بر رقابت داخلی (از طریق ابزارهای مالیاتی، مقررات مربوط به بازار سرمایه، محدودیت های وارداتی و یا قوانین ضد انحصار) اثر بگذارد.