این افراد برای دستیابی به هدف تحقیق مبنی بر چگونگی شکل گیری هویت معلم غنی از اطلاعات بودند و من می توانستم از آنها در ارتباط با مسائل مهم پژوهش، اطلاعات با ارزشی کسب کنم. افراد بدون دخالت پژوهشگر به شرح تجربه های زندگی خود در حیطه سوالات مصاحبه پرداختند.من نیز به عنوان شخصیت اصلی از ابتدای شروع کار پژوهش به نوشتن روایت خود مشغول بودم.مشارکت کنندگان در تحقیق، بسته به زمان فراغت خود بعد از یک هفته تا یک ماه دست نوشته های خود را به من بازگرداندند .تعداد صفحات دست نوشته معلمان از نه صفحه تا بیست صفحه متغیر بود.
زن شماره ۱ زن شماره ۲ مرد شماره ۱ مرد شماره ۲ |
از آنجا که بدلیل کلی گویی (جزئیات بسیار کم و توضیحات کلی)، ابهاماتی در برخی مفاهیم و جملات به کار رفته توسط مصاحبه شوندگان از جانب پژوهشگر احساس شد و در برخی مقوله ها نیازمند توضیح بیشتر از سوی مصاحبه شوندگان بودم،مقوله های بدست آمده را در قالب سوالات مصاحبه مستقیم و نیمه ساختار یافته از پیش طراحی کردم(پیوست د) .تعیین محل ملاقات و مصاحبه با شرکت کنندگان به اختیار مصاحبه شوندگان گذاشته شد.فرم رضایت آگاهانه(پیوست ج)برای انجام مصاحبه غیر مستقیم و مستقیم در اختیار افراد قرار گرفته بود. مدت زمان هر مصاحبه بین ۶۰ الی ۹۰ دقیقه بود. متن مصاحبه ها به وسیله دستگاه ضبط صدا[۲۱۸] و با کسب رضایت و اجازه شرکت کنندگان، ضبط شد و سپس توسط پژوهشگر و با بهره گرفتن از نرم افزار ورد ۲۰۰۷ تایپ گردید و مجدداً برای بررسی مصاحبه شوندگان و اطمینان از صحت داده ها به افراد بازگردانده شد.
۳- ۵ . برچسبگذاری[۲۱۹]
برچسب گذاری و طبقه بندی داده ها با بهره گرفتن از معیار ۴w [۲۲۰]( (چهکسی، چهموقع، چهچیزی، کجا)صورت گرفت.
برچسب دادهها، اطلاعاتی دربارهی فعالیتهای مربوط به جمع آوری دادهها و محتوای آنها فراهم میکند. برچسب -سازمانی- اولیه، بهسرعت نشان میدهد که مجموعهدادهها چگونه جمع آوری شده است و نشانگر زمان و مکان جمع آوری دادهها، ضبطکننده / جمع آوریکنندهی دادهها، تکنیک جمع آوری و منبع دادهها است. برچسب – موضوعی- ثانویه که معمولاً در پرانتز قید می شود، به روشنکردن اطلاعات زمینهای یا محتوای دادههایی میپردازد که در بازهی زمانی اصلی دادهها بیان شده است و بازیگران اصلی جایگرفته در دادهها، موضوع دادهها و اطلاعات جغرافیایی درباره دادهها را نیز مشخص میکند(چنگ،۲۰۰۸).
اطلاعات حاصل از مولفهی زمان ، در برچسبگذاری اولیه، زمان جمع آوری دادهها را مشخص میکند و در برچسبگذاری ثانویه، زمان اصلی وقوع محتوای دادهها را نشان میدهد.
مولفهی شخص در برچسبهای اولیه و ثانویه آشکارکنندهی اطلاعاتی است دربارهی اینکه: ۱٫چهکسی دادهها را جمع آوری و ثبت کرده است ۲٫چه کسانی بازیگران اصلی مجموعهدادههای شما هستند (با ذکر ترتیب).
مولفه، چیستی، در برچسب اولیه، حاکی از انواع دادهها یا ابزار جمعآوریشان است.
اطلاعات حاصل از مولفهی مکان، اولاً به ثبت این میپردازد که دادهها کجا جمع آوری / ثبت شدهاند و ثانیاً زمینهی فیزیکی و اصلی وقوع دادهها کجاست.
با بهره گرفتن از نرمافزارهای رایانهایِ ایجاد متن (مانند میکروسافت ورد) بهآسانی اطلاعات برچسب و صفحهگذاری در قسمت هدر (سرصفحه) وارد شد.برای مثال، یک برچسب سرصفحه در یکی از فایلهای دادههای من به این صورت بود: «۱۲/۱۱/۱۳۹۰ ؛حیدری؛ محصولات متنی / مرودشت» و «۱۳۶۶ / حیدری / شعر درباره معلم/ مرودشت».برچسب اولیه بدین معنی است که در ۱۲بهمن، ۱۳۹۰ (when) حیدری (who) محصولات متنی را (what) در مرودشت (where) جمع آوری کرد. برچسب ثانویه میگوید این محصول متنی شعری(what) بود که حیدری (who)دربارهی علاقه به معلمی در سال ۱۳۶۶ (when) در مرودشت (where) سروده بود. در واقع اطلاعات اولیه و ثانویه در یک سرصفحه جمع شده بودند.
در پایان مرحله برچسب گذاری و طبقه بندی داده ها، سیاهه ای از اطلاعات فراهم شد تا بنا به نیاز در مراحل بعدی پژوهش مورد استفاده قرار بگیرندسپس مرحله بعدی تحلیل اطلاعات آغاز شد. در این مرحله واحدهای اطلاعاتی(کدها)، به منظور یافتن قواعد تکرار شونده در آنها باهم مقایسه شدند. مجموعه ای از واحدهای اطلاعات به دلیل داشتن قواعد تکرار شونده و تشابهات معنایی و تفسیری در یک مقوله جای داده شدند و به تناسب محتویات داخل آن، یک نام برای آن مقوله
کاهش هزینه- خدمت به مشتری
حفظ و نگهداری
حفظ مشتری برای حیات خود (تمرکز بر ارائه خدمات بر طبق میل مشتریان)
انطباق
توجه به مشتری- عرضه محصولات جدید
۲-۲-۱۱-۵- مدل سوئیفت
از نظریههای دیگر درباره فرایندهای CRM مدل سوئیفت میباشد. بر اساس این مدل چرخه فرایند سوئیفت شامل مراحل زیر میباشد (سوئیفت ۲۰۰۲):
سوئیفت CRM را فرایند یادگیری مستمری میداند که درآن اطلاعات مربوط به هر مشتری تبدیل به ایجاد ارتباط با آنها میشود و تنها داشتن اطلاعات مشتری کافی نیست، بلکه باید نیازهای تک تک آنها جمعآوری و تحلیل شده و پاسخ مناسب به آنها داده شود (سوئیفت ۲۰۰۲).
۲-۲-۱۲- عوامل مؤثر در پیاده سازی مدیریت ارتباط با مشتریان
عوامل مؤثر جهت دستیابی به اهداف CRM عبارتند از: فرایندها، عامل انسانی و تکنولوژی (مندوزا ۲۰۰۶).
۲-۲-۱۲-۱- فرآیندها
مدیریت ارتباط با مشتری یک استراتژی درون سازمانی است که هدفش رضایت مشتری و برقراری ارتباط بلندمدت با مشتری است. یک عامل مهم این است که فرایندهایی که در تعامل با مشتری هستند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. چیزی که بابد به خاطر داشته باشیم این است که با توجه به نوع تجارت، فرآیندها متفاوت هستند. بنابراین فرآیندهایی که شامل تعامل با مشتری می باشند عبارتند از: بازاریابی، فروش و خدمات (تامپسون ۲۰۰۰).
الف) بازاریابی
با در نظر گرفتن اینکه فرآیندهایی بازاریابی در هسته قرار دارند و به طور وضوح در جهت نیازهای مشتری میباشند، استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری اثرش را بر یکپارچه کردن فرآیندهای سازمان میگذارد. مدیریت ارتباط با مشتری، درک نیازهای مشتری، دانستن رفتار خرید مشتری همه اینها فعالیتهایی هستند که در فرایند بازاریابی اتفاق میافتند (برکویتز[۴۷] ۱۹۹۷).
ب) فروش
در فرآیندهای فروش رابطه بین مشتری و فرشنده در چارچوب مدیریت ارتباط با مشتری ضروری میباشد. فروشندگان و مشتریان به صورت متقابل با هم تعامل دارند در حالی که یک همکاری بلند مدت را شکل می دهند. مدیریت ارتباط با مشتری همواره یکی از جنبههای طبیعی فروش بوده است و تأثیر مهمی در چگونگی ایجاد ارتباط دارد. پیگیری فروش و جمع آوری اطلاعات کلیدی به توسعه طرحهای بازاریابی کمک میکنند و مدیریت ارتباط با مشتری کمک میکند تا رابطه دو طرفهای بین این دو فرایند وجود دارد، مفهوم سازی شود. چشم پوشی از این مسائل ممکن است یکی از علتهای اصلی شکست یا نتیجه ندادن باشد (کرامتی و همکاران ۱۳۸۹)
ج) خدمت
در محیط استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری، رابطه با مشتری جنبه بنیادی است. از این نتیجه گیری میشود که همه مسائل مرتبط با خدمات یا خدمات مشتری مهم هستند. سطح خدمتی که شرکت ارائه میدهد بستگی به تجربه خاص مشتری دارد که در نتیجه تعامل شخصی یا تلفنی مشتری با کارکنان به وجود آمده است. شرکتهای موفقی که میتوانند کیفیت بالایی از خدمات را حفط کنند آنهایی هستند که توانایی یکپارچه کردن دو عنصر کلیدی را دارند: طراحی خوب خدمات و اجرای اثربخش آن خدمت. مهم است که تأکید کنیم که این فرآیندها (بازاریابی، فروش، خدمات) تنها فرآیندهایی که مشتری در آن درگیر هستند نمیباشند. این فرآیندها رایج ترین آنها هستند و مکرراً در یک استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری روی میدهند. واضح است که فرآیندهایی مثل بازاریابی، فروش و خدمات با تقاضاهای جدید بازار منطبق میشوند. در استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری تکامل این فرآیندها به سمت یک هدف رایج در حرکت است: رضایت و خلق یک رابطه بلند مدت با مشتری (کرامتی و همکاران ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۲-۲- عامل انسانی
عامل کلیدی در استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری این است که رابطه با مشتری چگونه مدیریت شود. این رویکرد تکیه بر این دارد که در یک رابطه حداقل دو بخش درگیر هستند: تأمین کننده و خریدار. مطابق با استراتژی بسیاری از شرکت ها، بیشترین وزن بر روابط و فرایندها فردی بوده و در این حال به سایر جوانب مشتری توجه نمیشود (تامپسون ۲۰۰۰).
الف) جوانب مرتبط با مشتری
برای اینکه یک رابطه با ثبات مشتری داشته باشیم یک شرکت باید نسبت به سه جنبه کلیدی آگاهی داشته باشد: نخست اینکه شرکت باید بداند که تعریف مشتری از ارزش چیست. سپس شرکت باید رضایتمندی را بر طبق نیازها و استانداردهای ارزشی برای مشتری باید تأمین کند. نهایتاً باید در جهت نگهداری و وفاداری به مشتری اقدام کند (بارنس ۲۰۰۱):
ب) جنبههای سازمانی
چندین جنبه در رابطه با جوانب سازمانی وجود دارد که در زیر ذکر میشود (کرامتی و همکاران ۱۳۸۹):
همسان سازی
نسبت دادن خبرهای ناخواسته خود به موضوع خارجی همراه با همسان سازی با موضوع یاد شده. در این دفاع، حالت های آنکار شده درونی خود در دیگران ایجاد و در همان حال با آن حالت همسان سازی می شود. فرد با تحریک دیگران، افکار و احساسات نفی شده خود را در آنها به وجود می آورد. سپس به عنوان واکنش به رفتار فرد مقابل، خود همان افکار و احساسات نفی شده را نشان می دهد. از این طریق هم نگرش منفی نسبت به موضوع خارجی شکل می گیرد و هم امکان مهار موضوع فراهم می گردد. در این حال موضوع خارجی تحت فشار قرار می گیرد تا تجربه ای مشابه تجربه فرد داشته باشد و از این طریق هم صفات منفی خود دور شود و هم خود امکان شناخت خود را توسط موضوع خارجی فراهم می سازد. در شکل گیری علائم اختلالات کنشی و روان تنی این دفاع با هدف مهار تکانه و خود تنبیهی بکار می رود.
انکار
اجتناب از آگاهی نسبت به یک واقعیت دردناک. این دفاع می تواند رویداد، خاطره آن و یا عواطف همخوان با آن را شامل شود. اجتناب از پذیرش آن چه فرد دیده یا شنیده و یا یک تجربه، مواردی از این دفاع ها هستند. استفاده فزاینده از انکار می تواند آشکارساز یک سایکوز باشد.
تحریف
درک دگرگون واقعیت خارجی به منظور همسازی با نیازهای درونی. هذیان خود بزرگ بینی ازجمله این موارد دفاع است. تحریف های بسیار ضعیف نیز در شرایط بهنجار قابل مشاهده است.
دفاع های نابالغ
برون ریزی
تخلیه یک تکانه با آرزوی ناهشیار به شکل عمل به منظور گریز از آگاهی عاطفه همراه آن تکانه بصورت نگهانی و انفجاری بسوی عمل جهت داده می شود. در این حالت خیال پردازی های ناهشیار، به شکل تکانشی در رفتار تجلی می یابند و بدین ترتیب تکانه بازداری نشده بلکه ارضا می شود. به عبارت دیگر خود به خاطر رهاشدن از تنش ایجاد شده در پی افکار و احساس های به تعویق افتاده به تکانه تسلیم می شود.
وقفه
بازداری موقت و گذرا در تفکر. این دفاع ممکن است عواطف و تکانه ها را نیز شامل شود و شبیه سرکوبی است. با این تفاوت که وقفه در افکار و احساسات تنش ایجاد می کند.
خودبیمار پنداری
تبدیل ملامت و سرزنش ناشی از داغدیدگی و تنهایی، و یا تکانه های غیرقابل پذیرش پرخاشگری، به سرزنش خود و شکایت های جسمانی همچون درد، ضعف اعصاب و ناراحتی های جسمانی. در این دفاع، در یک بیماری با هدف و پس روی یا فرار اغراق می شود. در خود بیمارپنداری از مسئولیت اجتناب می شود احساس گناه مهار می گردد و تکانه های غریزی از خود رانده می شوند.
درون فکنی
در ونی سازی یک موضوع بیرونی، در کنار اهمیت درون فکنی برای تحول، به شکل یک دفاع نیز ظاهر می شود. در حالت دفاعی تمایز بین فرد و موضوع از بین می رود. درون فکنی موضوع عشق برای مثال درد ناشی از جدایی و خطر جدایی را مهار می کند. درون فکنی یک موضوع تهدیدآمیز سبب کاهش اضطراب می شود. زیرا خطر ناشی از پرخاشگری را درونی و تحت کنترل قرار می دهد. همسان سازی با پرخاشگری مثال بارزی از این پدیده است.
رفتار پرخاشگرانه فعل پذیر
ابراز غیرمستقیم به پرخاشگری به دیگران ازطریق ا نفعال؛ خودآزاری و آسیب به خود تجلی های این دفاع عبارت است از: شکست خوردن، طفره رفتن، بیمار شدن، و بطور کلی اعمالی که بیشتر به دیگران آسیب می زند تا خود فرد.
فرافکنی
اسناد نادرست و یا درک نادرست انگیزه ها, احساسات و افکار دیگران در سطحی بالاتر از فرافکنی نارسیستیک، مواردی همچون پیش داوری، طرد یک رابطه صمیمی به سبب حساسیت بیش از حد، یک خطر و یا حساسیت زیاد به بی عدالتی، در مقوله این سطح از فرافکنی قرار می گیرند.
واپس روی
تلاش برای بازگشت به افکار، احساسات و واکنش های هیجانی مربوط به سطوح فروتر تحول به منظور گریز از تنش و تعارض که فرد در سطح تحولی حاضر با آن روبروست.
خیالبافی
استفاده از تخیل برای ارضای خیالی امیال ناکام شده و حل مشکلات در این دفاع از روابط بین شخصی صمیمی پرهیز و دیگران از خود رانده می شوند.
بدنی سازی
عوامل رفتاری و استقرار بورس الکترونیک
۳۸۴
۳۶۸۸/۳
۶۴۳/۸
۰۰۰/۰
به دلیل این که سؤالات پرسشنامه مؤلفۀ عوامل رفتاری و استقرار بورس الکترونیک، دارای پنج گزینه برای انتخاب بوده است، میانگین فرضی برای این مؤلفه در این مرحله عدد “سه” قرار گرفته است که با مقایسه نتایج به دست آمده (میانگین =۳۶۸۸/۳ ؛ P<0/01) از بین خبرگان و متخصصین حوزه ی تجارت الکترونیک و فعالان و کارگزارن در بازار بورس، می توان گفت که از نظر این افراد، عوامل رفتاری در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری (p<0/01) دارند.
:H0 عوامل زمینهای در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری دارند.
H1 : عوامل زمینه ای در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری ندارند.
برای پاسخگویی به این فرضیه از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شده است که نتایج آن به شرح زیر میباشد:
جدول۴-۹- نتایج مربوط به عوامل زمینهای و استقرار بورس الکترونیک
T معیار = ۳
متغیر
درجه آزادی
میانگین
T
Sig.
عوامل زمینهای و استقرار بورس الکترونیک
۳۸۴
۳۳۴۵/۳
۳۴۱/۹
۰۰۰/۰
به دلیل این که سؤالات پرسشنامه مؤلفۀ عوامل زمینهای و استقرار بورس الکترونیک، دارای پنج گزینه برای انتخاب بوده است، میانگین فرضی برای این مؤلفه در این مرحله عدد “سه” قرار گرفته است که با مقایسه نتایج به دست آمده (میانگین =۳۳۴۵/۳ ؛ P<0/01) از بین خبرگان و متخصصین حوزه ی تجارت الکترونیک و فعالان و کارگزارن در بازار بورس، می توان گفت که از نظر این افراد، عوامل زمینهای در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری (p<0/01) دارند.
فرضیه های فرعی تحقیق:
:H0 نیروی انسانی متخصص در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری دارند.
:H1 نیروی انسانی در استقرار بورس الکترونیک در ایران تأثیر معناداری ندارند.
برای پاسخگویی به این فرضیه از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شده است که نتایج آن به شرح زیر میباشد:
جدول۴-۱۰- نتایج مربوط به نیروی انسانی متخصص و استقرار بورس الکترونیک
T معیار = ۳
متغیر
درجه آزادی
میانگین
T
Sig.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری شهودی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری شهودی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر ندارد، برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج بدین شرح بود، مقدارf به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر است با ۲۴۶/ که سطح معنیداری به دست آمده برابر است با ۶۲۴/ که نشان دهنده آن است که آموزش رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری شهودی تاثیر معنیداری نداشته است. و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با ۰۰۸/۰٫
تصمیم گیری شهودی فرآیندی ناخودآگاه است که درسایه تجربههای استنتاج شده به دست میآید(رابینز، ۱۳۸۵). در ا ین شیوه تصمیم گیری فرد تصمیمگیرنده منطق روشنی در رابطه با درست بودن تصمیم خود ندارد، بلکه با تکیه بربینش و فراست درونی خود آن چیزی را که فکر می کند درست است انجام می دهد(پاتون[۱۹۰]، ۲۰۰۳) افرادی که از سبک تصمیم گیری شهودی برخورداند کاملاً تجزیه و تحلیل بخردانه مساله را رد نمی کنند، ولیکن معتقدند در برخی شرایط نظیر هنگام مواجهه با یک بحران، در شرایط عدم اطمینان و زمانیکه با حجم عظیمی از اطلاعات پردازش نشده مواجه می شوند و در شرایطی که به علت ماهیت پیچیده مساله و بحرانی بودن شرا یط امکان جمع آوری تمامی اطلاعات موجود پیرامون موضوع تصمیم گیری و بررسی دقیق و سیستماتیک این اطلاعات وجود ندارد، شهود و فراست درونی به کمک افراد آمده ودر انتخاب تصمیم مناسب می تواند نقش مهمی را ایفا کند. از نظر اسپایسر و سادلر اسمیت[۱۹۱](۲۰۰۵)، ﺳﻪ ﻣﻨﺒﻊ ﻣﻬﻢ ﺷﻬﻮد و ﺑﻴﻨﺶ دروﻧﻲ در اﻳﻦ ﺳﺒﻚ ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮی ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از:
۳٫آموزش های متمرکز : این آموزش ها در راستای کاهش وابستگی فرد به تحلیلهای کاملاً بخردانه در شرایط مبهم و ناشناخته و بهبود توانمندی های شهودی می باشد .بر این اساس می توان گفت تصمیم گیری شهودی در محیطهای متلاطم و ناشناخته ازجامعیت و انعطاف پذیری بیشتری برخوردار است.
به نظر میرسد تاکید بر اندیشیدن و تامل و تانی و همچنین خودداری از رفتار تکانشی طی جلساتی که بویژه در خصوص مدیریت خشم برگزار شده در پاسخ دانش آموزان موثر بوده است. نتیجه بدست آمده با نتایج تحقیقات اسپایسر و سادلر اسمیت (۲۰۰۵)، و یافتهها ی ثانهلم(۲۰۰۴) و هادی زاده مقدم و طهرانی(۱۳۸۷) همگرا میباشد. چراکه در همه این موارد میان تصمیم عقلانی و شهودی نسبتی معکوس حاکم است و در مواردی که تصمیم گیری عقلانی افزایش داشته تصمیم گیری شهودی یا افزایش نداشته و یا روند نزولی داشته است.
اسپایسر و سادلر اسمیت (۲۰۰۵)، در بررسی پنج سبک تصمیم گیری مورد نظر در بین دو گروه ۲۰۰نفری از دانشجویان رشته بازرگانی در یکی از دانشگاهها ی انگلستان ، در گروه اول بین سبک عقلانی و هر یک از سبک های تصمیم گیری شهودی، آنی و اجتنابی رابطه معنادار منفی، بین سبک تصمیم گیری شهودی و آنی و بین سبک تصمیم گیری وابستگی و اجتنابی رابطه معنادار مثبت به دست آوردند ، در گروه دوم نیز روابط بین سبک های تصمیم گیری همانند گروه اول به دست آمد ، علاوه بر آن در گروه دوم وجود همبستگی معنادار مثبت بین دو سبک اجتنابی و آنی نیز تا یید شد(پارکر و همکاران، ۲۰۰۷). ثانهلم(۲۰۰۴) در تحقیق خود در زمینه سبک تصمیم گیری ۲۰۶ نفر از افسران ارتش کشور سوئد بر اساس سبک های عمومی تصمیم گیری، بین سبک تصمیم گیری عقلایی و هر یک از سبک های شهود ی، اجتنابی و آنی افراد مورد مطالعه رابطه معنادار معکوس ، بین سبک تصمیم گیری شهودی و آنی و بین سبک تصمیم گیری وابستگی و اجتنابی رابطه معنادار مثبت به دست آورد.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری آنی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری آنی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر معنیداری داشته است. برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج به دست آمده بدین صورت بود، مقدار f به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر بود با ۴۵۳/۶۶ که در سطح ۰۰۱/ معنیدار است، یعنی آموزش رفتار جراتمندانه موجب کاهش سبک تصمیم گیری آنی شده است. و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با۶۸۹/۰٫
ثانهلم[۱۹۲]( ۲۰۰۴) معتقد است سبک تصمیم گیری آنی بیانگر احساس اضطرار تصمیمگیرنده و تما یل وی به اخذ تصمیم نها یی در کوتا هترین و سر یع تر ین زمان ممکن است. به عبارت دیگرافرادی که از سبک تصمیم گیری آنی برخوردارند در هنگام مواجه شدن با موقعیت تصمیم گیری بلافاصله و بیدرنگ تصمیم اصلی خود را اتخاذ می کنند.
در این سبک تصمیم گیری فرد توجه چندانی به آینده و تاثیرات احتمالی تصمیمش ندارد بعضی از افراد در زمان اتخاذ تصمیم دچار اضطراب میشوند و تعارض بین انتخاب چند گزینه آنچنان برایشان دشوار است که نمی توانند بهدرستی تصمیم بگیرند. این افراد در این شرایط بدون فکر کردن و بدون اینکه سعی کنند اطلاعاتی در مورد انتخابشان به دست آورند، برای اینکه از اینهمه تنش و فشار رهایی یابند یکی از گزینهها را بدون فکر کردن انتخاب میکنند. در واقع انتخاب آنها به منزلهی فرار و رهایی از تنش موجود است.
از نظر آلبرتی و امونس(۱۹۸۲) ﻣﻨﻈﻮر از اﺑﺮاز وﺟﻮد، رﻓﺘﺎری اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ را ﻗﺎدر ﻣﻲﺳﺎزد ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮد ﻋﻤﻞ ﻛﻨﺪ، ﺑﺪون ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ اﺿﻄﺮاﺑﻲ روی ﭘﺎﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﺎﻳﺴﺘﺪ، اﺣﺴﺎﺳﺎت واﻗﻌﻲ ﺧﻮد را ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ اﺑﺮاز ﻛﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﻮدن ﺑﻪ ﺣﻘﻮق دﻳﮕﺮان ﺣﻖ ﺧﻮد را ﺑﮕﻴﺮد . و همچنین آمس[۱۹۳](۲۰۰۹) معتقد است، ﺷﻴﻮهای ﻛﻪ در ﺑﺮﻗﺮاری رواﺑﻂ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان اﺗﺨﺎذ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺘﻲ ﺑﻮﻳﮋه در ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﻫﺎی ﺑﻴﻦ ﻓﺮدی اﺳﺖ. ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺿﻌﻴﻒ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ رواﺑﻂ ﻧﺎﺳﺎﻟﻢ ﻣﻨﺠﺮ ﺷﻮد و ﻓﺸﺎر رواﻧﻲ را اﻓﺰاﻳﺶ دﻫﺪ. در واﻗﻊ اﺑﺮاز وﺟﻮد ﻣﺸﺨﺼﻪ ﻣﻬﻢ ﭘﺎﺳﺦ اﻓﺮاد در ﻳﻚ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ در آن ﻣﻮﺿﻊ و ﻋﻼﻳﻖ ﻓﺮد در ﺗﻌﺎرض ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻊ و ﻋﻼﻳﻖ دﻳﮕﺮان ﻗﺮار ﻣﻲ ﮔﻴﺮد ﻛﻪ ﺧﻮد ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻀﺎدﻫﺎی ﺑﺎﻟﻘﻮه ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. در حقیقت آموزش رفتار جراتمندانه سبب میشود فرد به حقوق خود واقف شود و همچنین خود را نسبت به پیامد تصمیماتی که اخذ میکند مسوول بداند و از اینکه صرفا برای رهایی از تنش و اضطراب مسیری را برای خود برگزیند اجتناب کند. هرچند که در بعضی از موارد فرد ناگزیر از تصمیم گیری آنی است. اسکات و بروس (۱۹۹۵) معتقدند، ممکن است این شیوه تصمیم گیری معلول شرایطی باشد که برای فرد ایجاد می شود، و استفاده از این سبک لزوما به معنی گرفتن تصمیمات خام و ناپخته نیست.حیدری و مرزوقی(۱۳۹۱) نیز در بررسی سبک های عمومی تصمیم گیری مدیران دانشگاه شیراز به این نتیجه ای همسو با اسکات و بروس دست یافتند. نتیجه این پژوهش مشخص نمود که سبک غالب تصمیم گیری مدیران دانشگاه شیراز، سبک آنی است. پژوهشگران در تبیین آن عنوان نموده اندکه مدیران دانشگاه در هنگام مواجهه با موقعیت تصمیم گیری، در سریع ترین زمان ممکن تصمیم گیری میکنند. این تصمیمات لزوماً تصمیمات خام و ناپخته ای نیستند، بلکه آنها را بر اساس تجربه و اطلاعاتی که قبلاً کسب کرده اند، اتخاذ میکنند. زیرا محیط آموزش عالی دچار تغییرات سریع و پویایی و پیچیدگی هایی است که شرایط و چالش هایی را برای آموزش عالی ایجاد کرده و باعث می شود تا پیچیدگی،الزامات و محدودیت های خاصی برای تصمیم گیری ایجاد شود. در این راستا چالش برانگیزترین الزام عملکردی، محدوده زمانی برای تصمیم گیری است؛ یعنی مدیران باید بسیار سریع و به موقع تصمیم گیری نمایند، زیرا فرصت ها در حال گذراند.
ولیکن با توجه به جمیع جهات اگر چنین سبک تصمیم گیری در فرد به صورت عادت در بیاید لطمات جبران ناپذیری را متحمل خواهد شد خصوصا در مواردی همچون انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب محل زندگی، انتخاب همسر و… که این تصمیمات نقش پر رنگ و برجسته ای در آینده وی داشته به همراه خواهد داشت.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری وابستگی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری وابستگی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیرمعنیداری دارد، برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج به دست آمده بدین شرح بود که مقدار f به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر بود با ۲۱۴/۴۵ که در سطح ۰۰۱/ معنیدار است، یعنی آموزش رفتار جراتمندانه موجب کاهش سبک تصمیم گیری وابستگی شده است. و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با ۶۰۱/۰٫
براساس نظر پارکر[۱۹۴] و همکاران(۲۰۰۷) سبک تصمیم گیری وابستگی بیانگر عدم استقلال فکری و عملی تصمیمگیرندهو تکیه بر حمایتها و راهنماییهای دیگران در هنگام اتخاذ تصمیم است. مدیرانی که از سبک تصمیم گیری وابستگی برخوردارند در هنگام مواجه شدن با یک مشکل یا فرصت نیازمند این هستند که حتماً فردی در کنار آنها باشد تا کاملاً مطابق گفتههای او عمل کنند. چنین افراد ی به جای اینکه در هنگام اتخاذ تصمیمات مهم با دیگران مشورت نموده و در نهایت تصمیم نهایی را خودشان انتخاب کنند، کاملاً متکی و وابسته به دیدگاههای سایر افراد عمل می کنند.
در تبیین علل وابستگی فرد به اطرافیان می توان گفت کودک در بدو تولد، موجودی کاملا وابسته و ناتوان است و اگر مادر یا مراقب اولیه اش به او رسیدگی و از او حمایت نکند، قادر به ادامه حیات نخواهد بود.به مرور و با رشد فکری و جسمی انسان از میزان این وابستگی به طرز چشمگیری کاسته میشود، اما مشکل وقتی پدیدار میشود که وابستگی اولیه با شدت و در تمام امور ادامه پیدا کند.گاهی رشد شخصیت انسان به گونه ای است که ویژگیهای وابستگی در او به شکل بارز باقی میمانند و با شکل دادن الگوهای پایدار و فراگیر فکری، احساسی و رفتاری، به ویژگیهای شخصیتی فرد تبدیل میشوند. گاهی این ویژگیهای شخصیتی آنچنان شدید و فراگیرند که باعث بروز اختلال در عملکرد اجتماعی، تحصیلی، شغلی و خانوادگی فرد میشوند.
یکی از نتایج این الگوی فرزندپروری، فرزندانی هستند که بیش از حد به والدین خود وابسته و به شدت از آنها متوقعاند و توان حل و فصل مشکلات خود را در بزرگسالی هم ندارند. حس مسئولیتپذیری و تحمل سرخوردگی و ناکامی باید از همان دوران کودکی تمرین و به کودک یاد داده شود. از همان ابتدا باید وظایفی را متناسب با مرحله رشد برعهده کودک گذاشت تا خطا کند و روش درست را بیاموزد، زمین بخورد تا ایستادن و راه رفتن را بیاموزد، ناکامی و سرخوردگی را تجربه کند تا تحمل زندگی بزرگسالی را که ناگزیر با بسیاری ناکامیها همراه است، داشته باشد. خانوادهها این شیوه تربیتی را کاملا خیرخواهانه در پیش میگیرند، غافل از آنکه نتیجه آن فرزندی وابسته و ناتوان خواهد بود. چنین فرزندی وقتی وارد اجتماع میشود به دنبال مراقب و مادر میگردد و وقتی ازدواج میکند، از همسرش انتظار مراقبت مادرانه دارد و اگر همسر نتواند یا نخواهد چنین نقشی را به عهده بگیرد، ناسازگاری و مشکلات بین زوج اتفاق می افتد. بدتر از آن زمانی است که هر دوطرف چنین ویژگی ای داشته باشند و هر دو به دنبال مادر و حامی باشند. در این صورت هم این روابط پایدار و مسوولانه نخواهند بود.
نکته بعدی در تربیت این است که بعضی از والدین خود خواستار اینند که تمامی مسئولیت ها را بپذیرند و هیچ وظیفه ای به دیگران محول نمیکنند و می گویند)کار کسی را قبول ندارند,یا از هدر رفتن وقت جلوگیری میکنیم(ولی این والدین از این حقیقت غافلند که اگر در این زمان به کودکان یا فرزندانشان اجرای صحیح کارها را نیاموزند ,در آینده این والدین فردا دچار مشکلات زیادی خواهند شد و از عهده کارهای عادی هم بر نخواهند آمد)
در آموزش مهارت رفتار جراتمندانه خصوصا در جلسات انتهایی بر حقوق فردی و اجتماعی تا کید فراوان شد و همچنین اهمیت استقلال هر فرد بیان شد. از آنجاییکه به لحاظ تئوریک آموزش مهارتهای زندگی تا حدود زیادی وامدار نظریه شناختی- اجتماعی بندورا میباشد سعی بر آن بوده است در تمام مسیر آموزش بر مبنای این نظریه الگویی مناسب رفتاری به دانش آموزان ارائه گردد و این امر با ایفای نقشی که بازیگران اصلی آن خو دانش آموزان بودند میسر شد. با افزایش تعداد جلسات آموزشی، افرادی که وابسته تر بودند و کمتر نقشی بعهده میگرفتند مشارکت بیشتری از خود نشان دادند و به حقوق فردی و اجتماعی خود واقف تر شدند. بنابراین دور از انتظار نیست که افرادی که در ابتدا تمایل کمتری به استقلال داشتند و از انتخاب مسیر سر باز میزدند در پایان جلسات آموزشی تمایل بیشتری به ابراز وجود و رهایی از سایه اطرافیان خود داشته باشند.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری اجتنابی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر سبک تصمیم گیری اجتنابی دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر معنیداری دارد، ، برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج به دست آمده بدین شرح بود که مقدار f به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر بود با ۹۹۴/۱۰که در سطح ۰۰۲/ معنیدار است، یعنی آموزش رفتار جراتمندانه موجب کاهش سبک تصمیم گیری اجتنابی شده است. و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با ۲۶۸/۰٫
طبق نظر پارکر و همکاران(۲۰۰۷) افرادی که از سبک تصمیم گیری اجتنا بی برخوردارند درهنگام مواجه با مساله مشکل یا فرصت تا آنجا که امکانپذیر باشد تصمیم گیری را به تعویق انداخته و از هرگونه واکنش نسبت به مساله رخ داده طفره میروند بنابر این سبک تصمیم گیری اجتنابی ر ا می توان تلاش و تما یل فرد تصمیمگیرندهبه اجتناب از اتخاذ هر گونه تصمیم و تا حد امکان دوری از موقعیت ها ی تصمیم گیری تعریف نمود(ثانهلم، ۲۰۰۴). یکی از بزرگ ترین موانع بر سر راه تحقق آرزوها و رسیدن به اهداف در زندگی، مشکل در تصمیم گیری برای برداشتن نخستین گام است. قدرت تصمیم گیری مهم ترین مولفه ای است که نداشتن و یا حتی ضعف در آن می تواند مسیر زندگی را تغییر دهد.
اما اجتناب از تصمیم گیری خود معلول است، معلول علتی به نام نداشتن اعتماد به نفس است. این مشکل از روی اضطراب مفرط و خود ناتوان سازی فرد ظاهر می شود. آنهایی که دارای کمبود اعتماد به نفس هستند زندگی محدودتری دارند و دنیای شخصی آنها بسیار کوچک و محدود به استعداد بالقوه آنهاست. در حالی که به محض اینکه به ارزش های خود واقف میشوند( اتفاقی که شاید به جرات بتوان گفت بزرگترین دستاورد آموزش مهارت ابراز وجود خواهد بود) در موقعیتی قرار خواهند گرفت که می توانند افق دید خود را گسترش دهند. گیل لیندن فیلد در کتاب اعتماد به نفس برتر می نویسد: “اگر می خواهیم واقعا اعتماد به نفس داشته باشیم باید این عادت را که همیشه می خواهیم دیگران را از خودمان راضی نگهداریم را از بین ببریم.”
البته بدیهی است که برای متزلزل نبودن در تصمیم گیری، انتخاب و اقدام به برقراری هر ارتباطی بهتر است ابتدا فرد خود را به درستی بشناسد و چارچوب های اصلی و مهم در زندگی خود را مشخص کند تا در مواردی که ناگزیر از تصمیم گیری است دچار سردرگمی نشود شاید برایتان پیش آمده باشد که در ابتدای کاری متوجه شده اید که بنای کار تا چه حد در هم و برهم و بی پایه است و به طور ناخودآگاه با معجون درهمی از ارزش ها نسبت به پدر و مادر، معلمان، رهبران دینی، سیاستمداران، روسا، همسر، دوستان و سایر اشخاص مهم زندگی تان پیش رو دارید. ارزش هایی که اغلب با هم در تضادند و در نهایت اثرات تضعیف کننده ای در قالب یک جنگ درونی پایان ناپذیر دارند. چنین درگیری فکری می تواند تحت تاثیر ترس از طرد شدن باشد. بنابراین باید در ازای داشتن یک سیستم ارزشی بهای آن را پرداخت.
بزرگترین نگرانی افرادی که در تصمیم گیری سستی از خود نشان میدهند و در مراحل حادتر از اتخاذ تصمیم اجتناب میکنند ترس از مواجهه با پیامد تصمیم است.
ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﻌﻠﻢ و ﻣﺮﺑﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺗﺮﺑﯿﺖ و ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮎ و ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻬﯽ و ﺍﻫﻤﺎﻝ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ، ﻋﻮﺍﻗﺐ ﻭﺧﯿﻤﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ . ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻮﺩﮎ و ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺤﯿﻄﯽ و ﺧﺼﻮﺻﺎً ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﻭﺍﻟﺪﯾﻨﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﭼﻨﺎﻥ ﭼﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮎ و ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺻﺪﺍﻗﺖ ، ﺩﻭﺳﺘﯽ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﭘﺬﯾﺮﺵ و ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ و ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﻨﯽ و ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺭﺷﺪ و ﻣﻠﺤﻮﻅ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺻﻞ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ ، ﮐﻮﺩﮎ و ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺁﺭﺍﻣﺶ و ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺍﺯ ﺍﺑﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و ﺍﺧﺘﻠﺎﻟﺎﺕ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ و ﺑﺰﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ.
از آنجاییکه کلاس آموزشی مهارت ابراز وجود به شیوه مشارکتی و با بهره گرفتن از گفتگوی سقراطی اداره میشود تقریبا همه دانش آموزان در روند آموزش مشارکت فعال خواهند داشت و پس از طی جلسات اولیه و آشنایی بیشتر با سبک حاکم بر کلاس گرایش بیشتری به اظهار نظر خواهند داشت.
افرادی که در جلسات اول از هرگونه مشارکتی اجتناب میکنند تحت تاثیر همسالان و نشاط حاکم بر کلاس به مرور اعتمادشان جلب خواهد شد و محدودیتهای را که پیش از این برای خود متصور بودند برای مدتی به فراموشی میسپارند و دلیل اصلی این تغییر وجود فضایی امن در محیط آموزشی است که هیچ کس حق سرزنش و بی احترامی به فرد دیگر را ندارد. وقتی طی تنها ده جلسه چنین تغییر شگرف در رفتار دانش آموزان حاصل میشود بدیهی است آموزش معلمین و والدین که زمانی بسیار طولانیتر در کنار دانش آموزان به سر میبرند تاثیرات عمیقتری را به همراه خواهد داشت.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر کمالگرایی خویشتن مدار دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر کمالگرایی خویشتن مدار دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر معنیداری دارد، و کاهش آن را پیش بینی میکند. برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج به دست آمده بدین شرح بود که مقدار f به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر بود با۸۶۵/۷که در سطح ۰۰۹/ معنیدار است، یعنی آموزش رفتار جراتمندانه موجب کاهش کمالگرایی خویشتن مدار شده است.و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با ۲۰۸/۰٫
شاید اگر انسانها می پذیرفتند که نقص هایشان جزء زیبایی آنها به شمار می رود و همین تناقض است که آنها را منحصر به فرد و دوست داشتنی می سازد(پپ،۱۹۸۴) بسیاری از مشکلات روانشناختی به وجود نمیآمد. مولفهی کمالگرایی خویشتن مدار عبارت است از تمایل به وضع معیارهای غیر واقع بینانه برای خود و ارزیابی سختگیرانه از رفتار بر اساس آن معیارها، در واقع کمالگرایان خویشتن مدار مهم و تلاش کمالگرایانه و استانداردهای خود تحمیل شده دارند و عقیده شخصی دارند که بسیار مهم است تا فردی کامل و بی نقص باشند . کمالگرایی خویشتن مدار یک مولفهی انگیزشی است که از یک طرف تلاش فرد برای دست یابی به کمال و از طرف دیگر اجتناب از شکست را در بر میگیرد . در حقیقت این مولفه با مشخصه های مثبت ، تلاش ، رقابت برای پیشرفت وخود شکوفایی از یک طرف و مشخصه های منفی خود سرزنش گری و خود انتقادگری از طرف دیگر ارتباط دارد (استوبر و یانگ ، ۲۰۱۰).
انتقاد از خود شدیدترین نوع انتقاد محسوب می شود. اغلب مواقع دیگران با انتقادهای خود به ما آسیب میرسانند، اما انتقادی که ما از خود میکنیم ضربهای عمیقتر بر ما وارد میکند و اثر آن پایدارتر است. گاهی با گفتن جملههای منفی و سرزنش کننده، از خود انتقاد میکنیم و آن را سازنده می دانیم در حالی که این سبک انتقاد، فقط تصویر منفی را که از خود داریم تقویت میکند به خصوص زمانی که در زمینههایی با شکست مواجه می شویم.
انتقاد از خودکار چندان رضایت بخش و مفیدی نیست زیرا معمولاً با پیش داوری همراه است. در بسیاری از موارد با برچسب زدن به خود و افتادن در این تله به خود حمله میکنیم.
انتقاد از خود یک ویژگی شخصیتی است که فرد به وسیله ی آن خود را شدیداً مداقه و ارزیابی میکند. این خصیصه پیامدهای منفی نظیر افسردگی، روابط بین فردی مختل، هیجانات منفی و سطوح بالای ناراحتی به همراه دارد که در ادامه به آن ها می پردازیم.
تحقیقات مربوط به منابع رشد انتقاد از خود ابتدا بر تعامل میان کودک - والد و یک مجموعه الگوهای هم سان مبتنی است. گرچه والدین تأثیر زیادی بر رشد انتقاد از خود دارند اما عوامل بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید در رشد شخصیت به آن ها توجه کرد.
متغیرهای نظیر سوء استفاده ی جسمی و جنسی از کودک، نادیده گرفتن او و تجربه ی وقایع ناگوار در دوران کودکی، رشد انتقاد از خود را تحت تأثیر قرار می دهد. شخصیت های روان رنجور معمولاً در کودکی وقایع ناگواری نظیر نادیده گرفته شدن از نظر جسمانی و هیجانی و سوء استفاده ی جنسی و جسمی را تجربه میکنند.
مشکلات دوران کودکی تأثیر مهمی بر رشد شخصیت دارد و این مشکلات به رشد انتقاد از خود نیز نسبت داده می شود. در مطالعه ای رابطه بین میزان مشکلات دوران کودکی و انتقاد از خود بررسی شد و نتیجه ی آن نشان داد که نحوه رفتار والدین و تجربیات دوران کودکی منبع مهم انتقاد از خود به شمار می رود(دلالی،۱۳۸۸)
نحوه ی نامناسب گفت و گوی والدین با کودک نیز در شکل گیری انتقاد از خود در بزرگ سالی نقش دارد. تحقیقات متعددی نشان داده است که بین گفتار نامناسب والدین و اختلالات روان پزشکی در بزرگ سالی رابطه ای وجود دارد. این اختلالات در طیفی از درونی سازی و برونی سازی قرار دارد.بر اساس تحقیقات موجود، گفتار نامناسب والدین با کودک موجب شکل گیری یک سبک شناختی منفی می شود که عامل مهمی در بروز افسردگی است.
کاوامورا[۱۹۵] و همکاران(۲۰۰۵) در پژوهشی به بررسی رابطه کمالگرا یی، اضطراب و افسردگی پرداختند نتایج حاصل از پژوهش بیانگر رابطه معنیدار بین کمالگرایی با افسردگی و اضطراب می باشد. و همچنین آکوردینو[۱۹۶] و همکاران(۲۰۰۸) در پژوهشی به بررسی کمالگرایی با افسردگی و سلامت روانی ۱۲۳ دانش آموز کلاس ۱۰ تا ۱۲ پرداخته اند که نتایج تجزیه و تحلیل چند متغیری بیانگر رابطه معنیدار بین کمالگرایی با افسردگی می باشد.
این در حالی است که فردی جراتمند همواره نگاهی واقع بینانه نسبت به توانمندیهای خود دارد و اهداف خود را متناسب با نقاط قوت و ضعف خود و فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط برمیگزیند. و کمتر اسیر خواستههای نامعقول خود میشود. این خط مشی سبب خواهد شد فرد جراتمند از آسیبهای روانی همچون افسردگی و اضطراب در امان باشد. نوجوانان معمولا اهدافی رویایی در سر می پرورانند و به گفته آلکایند در جستجوی افسانه شخصی هستند. آموزش ابراز وجود و سایر مهارتهایی که سبب خودآگاهی در نوجوان میشود او را در اتخاذ اهدافی واقع بینانه یاری میرساند.
- آیا آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر کمالگرایی دیگر مدار دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر دارد؟
آموزش مهارت رفتار جراتمندانه بر کمالگرایی دیگر مدار دانش آموزان دختر دبیرستانی تاثیر معنیداری دارد، برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج به دست آمده بدین شرح بود که مقدار f به دست آمده با درجه آزادی ۱ برابر بود با۹۷۹/۳۷که در و اندازه اثر آن ویا اندازه تاثیر متغیر مستقل بر وابسته برابر است با ۵۵۹/۰٫
این مولفه تمایل فرد به در نظر گرفتن معیارهای افراطی برای رفتار دیگران و ارزیابی سخت گیرانه از عملکرد آنان را در بر می گیرد . افراد کمالگرا این مولفهها را برای فرد یا افرادی که در زندگی شان اهمیت بیشتری دارند وضع میکنند مانند : انتظارات کمالگرایانه والدین برای فرزندانشان . این مولفه منجر به سرزنش دیگران و اساس اعتماد و خصومت نسبت به دیگران می باشد .افراد کمالگرا ی دیگر مدار بیش از دیگران ، دچار هراس ، تنهایی ، پارانویا ومشکلات زناشویی و خانوادگی می شوند (استوبر و یانگ ، ۲۰۱۰).
بسیاری از کسانی که در مورد کمالگرایی نظریه پردازی کرده اند در مورد نقش خانواده در ایجاد رشد کمالگرایی اتفاق نظر دارند به طور کلی این نظریه پردازان معتقدند که کمالگرایی ریشه در تعامل با والدین کمالگرا و پر متوقع دارد .
(فراست و همکاران، ۱۹۹۱) معتقدند والدین کمالگرا ، نه تنها موفقیت فرزندانشان را کم اهمیت جلوه می دهند بلکه برایشان سخت است که تلاش های آنان را بپذیرند و به آن ها پاداش بدهند .آنان به جای ارزیابی مثبت و تشویق فرزندانشان مدام از آن ها می خواهند که بهتر از قبل عمل کنند به دنبال این طرز فکر و رفتار ، فرزندان هیچ وقت از عملکردشان احساس رضایت نخواهند کرد .
(هولندر ، ۱۹۶۵) بیان کرد که کمالگرایان آنقدر به تلاش خود ادامه می دهند تا برخی ارزیابی های والدین را به نفع خود تمام کنند . به عقیده ی وی کمالگرایان معتقدند اگر بهتر کار کنند آدم کاملی خواهند بود و والدینشان آنان را دوست دارند . او کمالگرایی را نتیجه سخت گیری شدید والدین در مقابل فرزندان با اعمال روش « دو مقوله ای » و تایید مشروط فرزندان بیان کرد ، به نظر وی کودکان معتقدند ،که اگر بسیار سخت فعالیت کنند سرانجام والدین شان آنان را خواهند بخشید و پذیرفته می شوند .
(فلت و سینگر ، ۱۹۹۵) بیان کردند بین شیوههای فرزند پروری والدین ومیزان کمالگرایی فرزندان ارتباط وجود دارد . از نظر (فراست و همکاران، ۱۹۹۰)والدین کمالگرا از تایید فرزندان خود اجتناب میکنند و به بهتر انجام دادن کارها توسط آنان اصرار می ورزند . حتی ممکن است این تاکید والدین برای انجام دادن کارها به صورت هیچ و بدون اشتباه و تاکید بر رقابت جویی و برنده شدن به تدریج باعث نابهنجار شدن کمالگرایی نسبت به سال های ابتدایی شود در ضمن ممکن است کمالگرایی در ابتدا به عنوان مولفههای مثبت و پاداش دهنده آغاز شود اما با گذشت زمان به دلایل زیر منفی و مخرب شود :