۱-۱
نوع تحقیق : بنیادی نظری کاربردی توسعه ای
پایان نامه جنبه عملی ندارد● دارد○
۲-۱
تعداد واحد پایان نامه :۶
۳-۱
مدت اجراء : ۱۰ ماه
۴-۱
تعریف مسأله و بیان اصلی تحقیق :
در تکمیل این بند به منابع مورد استفاده اشاره شود.
ظهور بانکداری الکترونیکی موجب تغییر در انجام ارتباطات ، عملیات و تراکنش های بانکی شده است . در این میان سرقت هویت و اطلاعات به روش های مختلف صورت می گیرد که فیشینگ رایجترین آنهاست که بیشتر از طریق وب سایت بانکداری الکترونیکی و ایمیل انجام می شود. ما در اینجا به بررسی سیستم های هوشمند برای تشخیص سریع تر و کار آمد تر این وب سایت ها با بهره گرفتن از طبقه بندی مجموعه های فازی می پردازیم . در اینجا ، بازیابی اطلاعات مربوطه با توجه به نیاز های اطلاعاتی کاربر است . به طور کلی فرایند بازاریابی اطلاعات از دو مرحله تشکیل شده است. مرحله اول مدل های بازیابی احتمالی که به محاسبه ی ارتباط بین نیاز کاربر به اطلاعات و هریک از اسناد موجود در مجموعه می پردازد. در مرحله دوم به تمرکز روی چگونگی رتبه بندی اسناد محاسبه شده پرداخته می شود [۱]. همانطور که حجم و وسعت اطلاعات آنلاین به سرعت در حال افزایش است ، محققان از طیف وسیعی از روش ها برای بررسی و کاهش پیچیدگی در بازیابی اطلاعات استفاده می کنند[۲] . افزایش وب سایت های اجتماعی و پیشرفت در وب امکانات بی سابقه ای برای توسعه روش های جدیدی به منظور افزایش بازیابی اطلاعات فراهم می کند [۳] . داده کاوی روند جست وجو مقدار زیادی داده از مجموعه ی داده ای بزرگ و استخراج داده های مرتبط و مهم برای محققان است [۴] ، داده کاوی می تواند سازمان را در شناسایی اطلاعاتی که برای قرار دادن بر روی وب مناسب تر است به وسیله تجزیه و تحلیل رقبا و مشتریان بالقوه و تعیین تخصص سازمان کمک کند. هر سازمان نیاز دارد تا تصمیم بگیرد که چه اطلاعاتی را روی وب سایت خود در شبکه جهانی قرار دهد [۵] . در اینجا به تشخیص و پیشگیری از حملات فیشینگ در وب سایت های بانکداری الکترونیکی پرداخته می شود. در راستای مقابله با مشکل تشخیص وب سایت های فیشینگ , نرخ تشخیص را با شش معیار بررسی می کنیم ، موجودیت دامنه ، امنیت و رمز نگاری ، کد منبع و جاوا ایسکریپت ، سبک صفحه و فهرست مطالب ، نوار آدرس وب ، عوامل انسانی و اجتماعی با بهره گرفتن از منطق فازی و داده کاوی.
۵-۱
سابقه و ضرورت انجام تحقیق:
به منابع مورد استفاده اشاره شود.
در مرجع [۱] ، به ظهر بانکداری الکترونیکی ، سرقت هویت و اطلاعات به روش فیشینگ اشاره کرده است، که به چگونگی رتبه بندی اسناد محاسبه شده می پردازد . در مرجع [۲] ، روش های بررسی و کاهش پیچیدگی در بازیابی اطلاعات را بررسی می کند، که باعث کنترل حجم و وسعت اطلاعات آنلاین می باشد. در مرجع [۳] ، توسعه روش های جدید به منظور افزایش بازیابی اطلاعات، که امروزه با افزایش وب سایت های اجتماعی و پیشرفت در وب امکانات بی سابقه ا ی در اختیار قرار میدهد. در مرجع [۴] ، توضیحی از داده کاوی است، استخراج داده های بزرگ را امکان پذیر می کند. در مرجع [۵] ، در مورد داده کاوی در سازمان ها برای شناسایی اطلاعات و قرار دادن روی وب سایت به کمک تجزیه و تحلیل بحث می کند. تصمیم گیری این که چه اطلاعاتی باید روی شبکه جهانی باید قرار گیرد. در مرجع [۶] ، در این مرجع از منطق فازی به عنوان روشی برای رتبه بندی داده ها در شرایط غیر قطعی و مبهم استفاده می شود، که باعث تشخیص و پیشگیری از حملات فیشینگ می شود. در مرجع [۷] ، طبقه بندی داده کاوی را ابزاری مفید برای تشخیص و شناسایی وب سایت های بانکداری الکترونیکی می داند.
۶-۱
فرضیه ها ( هر فرضیه به صورت جمله خبری نوشته شود )
منبع: (آقاجانی و همکاران ،۱۳۸۸ )
۳-۱-۲- ارتباطات[۷۳]
واژه ارتباط در فرهنگ های لغت فارسی به معنای مشارکت یافتن، رساندن، بخشیدن، انتقال دادن، آماده ساختن ، مکالمه و مراوده داشتن آمده است . واژه ارتباط که در علوم ارتباطات کاربرد دارد مفاهیم گوناگونی نظیر انتقال و انتشار آگاهی ها و اندیشه ها ایجاد پیوستگی اجتماعی و اشتراک فکری و همکاری عمومی را در برمیگیرد. ارتباط در زبان لاتین و دیگر زبانهای اروپائی از کلمه COMMUNICATION گرفته شده است و معنی های گوناگونی مانند گزارش دادن، بیان نمودن، منتقل کردن، پیوند دادن، تماس گرفتن، منتشر کردن و عمومی ساختن از آن استنباط میشود . میکی اسمیت ارتباطات را فراگرد اتتقال اطلاعات احساس ها حافظه ها و اندیشه ها در میان مردم تعریف کرده است . دیوید برلو ارتباط را جستجوی پاسخ از سوی گیرنده می داند و به نظر رایت فراگرد انتقال معنی بین دو نفر است . ویلبر شرام در فراگرد و تاثیر ارتباط همگانی می گوید در فراگرد ارتباط بطور کلی می خواهیم با گیرنده پیام خود در یک مورد یا مسئله معینی اشتراک فکر ایجاد کنیم . چارلز کولی یکی از مهمترین روانشناسان اجتماعی ارتباط را مکانیزمی می داند که از خلال آن روابط انسانها پدید می آید برقرار میشود و گسترش پیدا می کند . شاید بتوان تعریف ذیل را یک تعریف جامع و مانع از ارتباط قلمداد کرد که ارتباط عبارتست از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده به شرط آنکه در گیرنده پیام شباهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود . ( فلاحی،۱۳۸۴: ۱۷-۲۱ ).
بنابراین ارتباطات برای هر گروه و سازمان مجرد از بزرگی و کوچکی و حتی برای هر فرد انسانی در زندگی اجتماعی لازم است. علاوه بر آن هر عضو گروه برای برقراری ارتباط مناسب با دیگران باید قادر باشد خوب صحبت کند، خوب گوش کند و سنجیده جواب دیگران را در مواقع لازم بدهد. اعضای گروه باید قادر باشند که به نحو مؤثر و مناسبی با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرار کنند تا بتوانند به اهداف مورد نظر برسند.
در ذیل برای آشنائی بیشتر با ارتباطات انواع مدلهای ارتباطی را بیان می نمائیم.
۱-۳-۱-۲- انواع مدلهای ارتباطی
مدل بیکر و ریموند
بیکرو ریموند یک الگوی عملی از فرایند ارتباطات ارائه داده اند. با توجه به جامعیت این الگو ابعاد آن مدل، مورد بررسی قرار می گیرد. این مدل در نمودار۲-۴ آمده است .
فرستنده پیام: فرستنده پیام یا منبع پیام، آغازگر ارتباطات است. در یک سازمان، دهنده پیام کسی است که دارای اطلاعات، نیاز یا نوعی تمایل است و هدف وی این است که آن را به یک یا چند نفر رساند.
به رمز درآوردن پیام: به رمز درآوردن پیام زمانی انجام می شود که دهنده پیام، اطلاعات را به صورت یک رشته علامت یا نماد درآورد. به رمز در آوردن پیام از آن نظر لازم است که اطلاعات باید تنها بین یک نفر و نفر دیگری از طریق علامت و نشانه مبادله شود.
منبع پیام
کانال ارتباطی
دریافت کننده
بازخورد
پاسخ
نمودار۴-۲ : مدل بیکر و ریموند از فرایند ارتباطات (Kotler , 2000 : 551)
از آنجا که هدف از به رمز درآوردن پیام این است که دهنده پیام باید با گیرنده آن از طریق علائم نشانه ها «یک رابطه متقابل» ایجاد کند، معمولاً دهنده پیام بر این باور است که گیرنده هم از این علائم و کلمات،معنا و مقصود مورد نظر او را دریافت خواهد کرد. نبودن درک متقابل، مهمترین عامل سوء تفاهم یا ضعف پیام به حساب می آید.
پیام: پیام اطلاعاتی است که دهنده پیام آن را از نظر فیزیکی، به صورت رمز در می آورد. پیام ممکن است به هر شکل و صورتی باشد که فرد دیگری آن را تجربه یا درک کند.
کانال ارتباطی: کانال وسیله ای است برای ایجاد ارتباط بین دهنده و گیرنده پیام که غالباً نمی توان آن را از پیام جدا کرد. به طور کلی برای اینکه ارتباطات به صورت موثر و با راندمان بالا صورت بگیرد، نوع کانال باید مناسب باشد.
دریافت کننده پیام: گیرنده پیام، شخصی است که اندامهای حسی او احساس می کنند که پیام را دریافت کرده اند.
از رمز خارج کردن پیام: از رمز خارج کردن پیام فرآیندی است که بدان وسیله گیرنده پیام را تفسیر می کند. و آن را به صورت اطلاعات معنی دار در می آورد که آن یک فرایند دو مرحله ای است گیرنده باید نخست پیام را بگیرد سپس آن را تفسیر کند. به طور کلی از رمز خارج کردن پیام تحت تأثیر عوامل زیر قرار می گیرد: تجربیات گذشته گیرنده پیام، ارزیابی ها قضاوت های شخصی و داشتن درک یا پنداشت متقابل بین گیرنده و دهنده پیام. به طور کلی هر قدم فرایند از رمز خارج کردن پیام به وسیله گیرنده آن با پیامی که مقصود دهنده پیام بوده است هماهنگی و سازش بیشتری داشته باشد ارتباطات به شیوه ای موثر تر انجام خواهد شد. در جدول ذیل انواع مدلهای ارتباطی به همراه شاخص های آنان آمده است :
جدول ۵-۲: خلاصه ای از انواع مدل های ارتباطی
نام متغیر
انواع طبقه بندی
شاخص های طبقه بندی فرایند ارتباطات
فرایند ارتباطات
مدل کانر
سه وجهی: دهنده پیام، پیام، گیرنده پیام
مدل شاتون- وبور
پنچ وجهی: منبع اطلاعات، وسیله انتقال، سروصدا، دریافت کننده، مقصد
مدل میچل و رایس
پنج وجهی: رمز گذاری، انتقال، وسیله، دریافت، رمزگشایی
مدل کتز و کان
هشت وجهی: منبع، به رمزدرآوردن، کشف کردن،دریافت کننده از رمز خارج کردن، حلقه بازخور کشف کردن
۳- تعهد هنجاری[۳۴] .
تعهد عاطفی : تعهد عاطفی زمانی رخ می دهد که کارمند به دلیل وابستگی عاطفی دوست دارد در سازمان باقی بماند ( اسپکتور[۳۵] ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۵۹ ).
همچنین دلبستگی هیجانی می تواند در رابطه با همکاران ، مرئوسان ، روسا و سازمان شکل بگیرد ( ساعتچی ، ۱۳۸۹ ، ص ۲۷۲ ).
در تعهد عاطفی کارکنان با سازمان همانند می شوند و ارزشها و نگرشهای سازمان را درونی میکنند و خواست هایشان در سازمان اجابت می گردد . تعهد عاطفی به میزان زیادی با حمایت سازمانی ادراک شده همبسته است ( مهداد ، ۱۳۸۷ ، ص ۱۶۱ ).
به عبارت دیگر تعهد عاطفی یعنی نیروی خواست و میل خود فرد به ادامه کار برای یک سازمان به دلیل قابل پذیرش بودن اهداف و ارزشهای سازمان . این بعد از تعهد با تعهد نگرشی رابطه بسیار نزدیکی دارد و به عنوان وابستگی و تعلق خاطر به سازمان از طریق قبول ارزش های سازمانی و میل به ماندن تعریف می شود ( اینانلو ، ۱۳۸۹ ).
تعهد مستمر : این تعهد زمانی وجود دارد که فرد به دلیل نیاز به حقوق ومزایای سازمانی یا عدم امکان پیدا کردن شغلی دیگر باید در سازمان باقی بماند ( اسپکتور[۳۶] ، ۱۳۸۸ ، ص ۲۵۹ ).
این بعد از تعهد دربردارنده هزینه های ناشی از ترک سازمان است. تعهد مستمر یکی از شاخص های قابل توجه تعهد است که تعهد را بر حسب سرمایه گذاری های مزبور توجیه می کند. هرچه میزان سرمایه گذاری ها بیشتر باشد، احتمال ترک خدمت کاهش مییابد. و فرد نمی تواند سازمان را رها کند ( اینانلو ، ۱۳۸۹ ).
تعهد هنجاری : تعهد هنجاری از ارزشهای فرد شاغل در یک سازمان ، سرچشمه می گیرد ؛ یعنی فرد معتقد می شود که به سازمان محل کارش مدیون است و احساس می کند درست آن است که به کار خود در همان سازمان ، ادامه دهد ( ساعتچی ، ۱۳۸۹ ، ص ۲۷۳ ).
به عبارت دیگر یعنی احساس الزام کارمند به ادامه کار در یک سازمان به سبب فشاری که از جانب دیگران بر او وارد می شود. آنها که دارای درجه بالایی از تعهد هنجاری هستند، اشخاصی هستند که به شدت نگران آنند اگر کار خود را ترک کنند، دیگران درباره ایشان چه قضاوتی خواهند داشت. این گونه اشخاص میل ندارند کارفرمای خود را ناراحت سازند و نگرانند که استعفای آنها موجب نگرش نامطلوبی از طرف همکارانشان واقع شود ( اینانلو ، ۱۳۸۹ ).
نقاط مشترک سه بعد فوق از این قرار است :
- روابط کارمندان را با یک سازمان مشخص می کند .
- به طور ضمنی اشاراتی مبتنی بر تداوم یا قطع عضویت فرد در سازمان دارد ( اینانلو ، ۱۳۸۹).
اما با این حال ماهیت این حالتهای روانی با هم متفاوت است. بدین معنی که تعهد عاطفی بیانگر پیوستگی عاطفی کارمند و تعیین هویت وی با ارزش ها و اهداف و میزان درگیری وی با سازمان است. کارکنانی که دارای تعهد عاطفی قوی هستند، عضویت خویش را در سازمان حفظ نموده و به فعالیت در آن ادامه می دهند، چرا که قلباً و باطناً مایل به انجام چنین کاری هستند. اما تعهد مستمر بیانگر هزینه های ناشی از ترک سازمان می باشد. کارکنانی که ارتباط اولیه آنان با سازمان بر مبنای مستمر می باشد نیز در سازمان باقی خواهند ماند، زیراکه باقی ماندن در سازمان برای آنها یک ضرورت است و به آن نیاز دارند. نهایتاً تعهد هنجاری بیانگر احساس دین و الزام به باقی ماندن بوده و افرادی که این نوع تعهد در آنان وجود دارد فکر می کنند که ادامه فعالیت در سازمان وظیفه آنهاست و دینی است که برگردن دارند ( سابقی ، ۱۳۹۱ ).
۱٫۲٫ ۲ انواع تعهد سازمانی
رضائیان (۱۳۷۴) اظهار می دارد که مدیران در مجموعه ای مرکب از تعهدات زیراتفاق نظر دارند :
ـ تعهد نسبت به مشتریان یا ارباب رجوع[۳۷];
ـ تعهد نسبت به سازمان ;
ـ تعهد نسبت به خود;
ـ تعهد نسبت به افراد و گروه کاری ;
ـ تعهد نسبت به کار ( رجبی پور میبدی ، ۱۳۸۹ ).
هرسی و بلانچارد [۳۸] "به نقل از کبیری ، ۱۳۷۱"، بیان می کنند که هریک از تعهدات به طور جداگانه فوق العاده در کار مدیریت موثر و بااهمیت است . حال به ترتیب به عنوان تعهدهای ذکرشده می پردازیم :
۱ ) تعهد نسبت به مشتری
اولین و شاید مهمترین تعهد سازمانی بر مشتری تاکید دارد. مدیران ممتاز می کوشندبه مشتریان خدمت مفید ارائه کنند. مدیران از دو طریق عمده تعهد خود را نسبت به مشتری نشان می دهند، یکی انجام خدمت و دیگری ایجاد اهمیت برای او (صحرایی کیونانی ، ۱۳۹۱ ).
۲ ) تعهد نسبت به سازمان
دومین تعهد مدیریت بر سازمان تاکید دارد. مدیر موثر خود تصویرگر افتخار سازمان خویش است . مدیر این تعهد را به گونه ای مثبت به سه طریق نشان می دهد. خوش نام کردن سازمان ، حمایت از مدیریت رده بالا و عمل کردن براساس ارزشهای اصلی سازمان .
۳ ) تعهد نسبت به خود
سومین تعهد تکیه بر شخص مدیر دارد. مدیران ممتاز تصویری قوی و مثبت ازخویش برای دیگران رقم می زنند. آنها در همه موقعیتها به عنوان قدرتی قاطع عمل می کنند. این طلب را با خدمت به خود و یا خودپرستی نباید اشتباه کرد. تعهد به خود ازسه فعالیت خاص معلوم می شود: نشان دادن خودمختاری ، مقام خود را به عنوان مدیرتثبیت کردن و قبول انتقاد سازنده ( بذرافکن ، ۱۳۸۷).
۴ ) تعهد نسبت به مردم
چهارمین تعهد مدیریت بر کار تیمی و فرد فرد اعضای گروه تاکید دارد. مدیران ممتازنسبت به کسانی که برای آنها کار می کنند ایثار نشان می دهند. این عمل به استفاده مدیر ازشیوه صحیح رهبری به منظور کمک به افراد در حصول توفیق در انجام وظایفشان اشاره دارد. تمایل مدیر به صرف وقت و انرژی و کار روزانه با زیردستان نشان دهنده تعهد مثبت او نسبت به مردم است . بخصوص سه عمل حیاتی زیر از اجزای تشکیل دهنده این تعهدهستند: نشان دادن علاقه مندی مثبت و بازشناسی ، دادن بازخورد پیشرفتی و ترغیب ایده های نوآورانه (صحرایی کیونانی ، ۱۳۹۱).
۵ ) تعهد نسبت به وظیفه “تکلیف “
پنجمین تعهد مدیریت بر وظایفی تکیه دارد که باید انجام گیرند. مدیران موفق به وظایفی که مردم انجام می دهند، معنا می بخشند. آنان برای زیردستان کانون توجه وجهت را تعیین کرده و بدین طریق انجام موفقیت آمیز تکالیف را تضمین می کنند.
چنین تعهدی زمانی عملی است که هدف اصلی و صحیح ، سادگی و عمل گرایی آن حفظ شود و موجب مهم جلوه دادن تکلیف “وظیفه ” شود. در صورتی که این پنج تعهد به طور مستمر انجام گیرند کلید موثر مدیریت خواهند شد. مدیر حلقه اتصال اصلی میان هریک از تعهدات است . مدیر ممتاز ضمن اعمال دیدگاه های خود، نباید این پنج تعهد را از نظر دور داشته باشد. مدیر ممتاز در مورد روند پیشرفت و حمایت از تعهدات ، فرداصلی است . مدیر با قبول مسئولیت شخصی و عمل کردن در مقام نیرویی مثبت می تواند قویاً در سازمان ، مردم آن ، وظایف و مشتریان تاثیر گذارد. این مدیران ممتاز تشخیص می دهند که تکلیف خود آنان این است که نسبت به مشتری ، سازمان ، وظایف کلیدی مردم و خودشان تعهد ایجاد کنند. معنای این سخن آن است که برای هر تعهدی بایدنگرشهای مناسب به وجود آورد و علاقه مثبت نشان داد. این کار وظیفه تک تک افرادمی شود و نه وظیفه مدیر تنها. مدیر ممتاز باید خود را به معیارهای این پنج تعهد نزدیک کند و با هماهنگی دیگران برای ایجاد آنها به تلاش و کوشش بپردازد. به وجود آمدن تعهدات ، به کمک فداکاری و خدمت انجام می گیرد. وقتی مدیر ممتاز نسبت به زیردستان خود به طور واقعی وفادار باشد زیردستان نیز نسبت به وظایف خود گذشت و تعهد نشان می دهند ( رجبی پور میبدی ، ۱۳۸۹ ).
۳٫۱٫۲ . عوامل موثر بر تعهد سازمانی از دیدگاه های مختلف
الف) عوامل موثر بر تعهد سازمانی از دیدگاه ، مودی و استیرز و پورتر [۳۹]
استیرز، پورتر و مودی برخی از عوامل مؤثر برافزایش تعهد سازمانی را به صورت ذیل مطرح کردهاند: ( تولایی ، باقری ، ۱۳۹۱)
۱-عوامل شخصی : اصلیترین عامل شخصی، میزان تعلق و پیوستگی بالقوهای است که کارمند در اولین روزکاری خود، به سازمان میآورد. افرادی که در اولین روزکاریشان خود را خیلی متعهد به سازمان نشان میدهند احتمالاً با سازمان باقی خواهند ماند. افرادی که در آغاز ورود به سازمان خیلی متعهد باشند، احتمالاً مسؤولیتهای اضافی را خواهند پذیرفت و عضویت خویش را با سازمان ادامه خواهند داد. این فرایند تعهد اولیه ممکنست به شکل یک سیکل خود تقویت کننده درآید، یعنی اگر افراد در بدو ورود به سازمان تلاش و کوشش وافر مبذول دارند، ممکن است آنها تلاش بیشتر را بر مبنای تعهد بیشتر خود به سازمان توجیه نمایند.
۲- عوامل سازمانی: عوامل سازمانی چون حیطه شغل، بازخورد، استقلال و خودمختاری در کار، چالش شغلی و اهمیت شغلی، درگیری و مشارکت رفتاری را افزایش میدهد. توانایی مشارکت در تصمیمگیری مربوط به شغل بر سطح تعهد مؤثر میباشد. سازگاری بین اهداف گروه کاری و اهداف سازمانی، تعهد نسبت به این اهداف را افزایش میدهد. ویژگیهای سازمانی چون، توجه به منافع بهتر کارکنان و مالکیت کارکنان، بطور مثبت باعث افزایش تعهد سازمانی میگردد.
۳- عوامل برون سازمانی : عامل برون سازمانی مهمی که باعث افزایش تعهد میشود، قابلیت توانایی دستیابی به جایگزینهای شغلی بعد از انتخاب شغل فعلی فرد میباشد. تحقیقی در یک سازمان نشان داد که افرادی که شغلی با حقوق بالاتر پیدا نکردهاند (یعنی توجیه خارجی ضعیف از انتخاب خود)، بطور قابل ملاحظهای سطح بالاتری از تعهد سازمانی را نسبت به زمانیکه مشاغل جایگزین برای آنها در دسترس بوده، از خود نشان دادند. افرادی که شغلی با بالاترین حقوق دریافت کرده بودند (توجیه خارجی کامل از انتخاب خود) چه در زمانی که شغل جایگزین برای آنها در دسترس بوده و چه زمانی که شغل جایگزین در دسترس نبوده، سطح تعهد یکسانی را از خود نشان دادند. بنابراین به نظر میرسد بالاترین سطح تعهد اولیه در میان افرادی وجود دارد که:
۱) توجیه خارجی و ضعیفی برای اولین انتخاب آنها وجود دارد.
۲) انتخاب اولیه را قطعی و غیرقابل تغییر میبینند یعنی فرصتی برای تغییر تصمیم اولیه خود ندارند ( تولایی ، باقری ، ۱۳۹۱ ) .
ب) عوامل موثر بر تعهد سازمانی از دیدگاه بارون و گرینبرگ [۴۰](۱۹۹۳)
در پژوهشی که بارون و گرینبرگ [۴۱](۱۹۹۳)عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی کارکنان را چنین تبیین میکنند:
۱- تعهد تحت تأثیر جنبههای مختلف شغل قرار میگیرد : مشاغلی که میزان مسئولیت و اختیار واگذار شده در آن زیاد، تکرار پذیری آن کم و جذابیت آن زیاد میباشد ، متصدی آن سطح بالایی از تعهد را از خود نشان میدهد. از طرف دیگر فرصتهای کم برای ارتقاء ، تنشهای زیاد در شغل و ابهام زیادی در نقش باعث شکلگیری سطح پایینی از تعهد سازمانی میشود.
۲-تعهد سازمانی تحت تأثیر وجود فرصتهای شغلی جایگزین قرار میگیرد : شانس بیشتر برای یافتن شغل دیگر، و مطلوبیت بیشتر چنین جایگزینهایی، باعث میشود که فرد تعهد کمتری نسبت به سازمان خود داشته باشد.
بارهای خطی نشان داده شده در شکل (۱-۵)توان اکتیو و راکتیو مصرف میکنند. سیستم DG باید کل توان راکتیو بار و همچنین بخشی یا تمامی توان اکتیو بار را تولید کند. در نتیجه شبکه تنها توان اکتیو تولید می کند که باعث سینوسی شدن جریان شبکه می گردد. تولید کل توان راکتیو بار توسط سیستم DG باعث هم فاز شدن جریان و ولتاژ شبکه می شود. نکته ای که باید در نظر گرفته شود این است که تامین کل توان راکتیو و اکتیو باربه ظرفیت و توانایی اینورتر تکفازدر تولیدتوانها بستگی دارد. باید اینورتری انتخاب شود که توانایی تولید کل توان راکتیو بار را داشته باشد. به طورکلی انتخاب سیستم تولید پراکنده برای اتصال به شبکه به میزان بار بستگی دارد.] ۶[
شکل (۱-۶): سیستم تولیدپراکنده مبتنی بر اینورتر تکفاز متصل به شبکه بابارهای غیرخطی
بارهای غیرخطی نشان داده شده در شکل (۱-۶) جریانهای هارمونیکی مصرف میکنند که باعث هامونیکی شدن جریان شبکه می شود. این جریانهای هارمونیکی دارای دو مولفه اکتیو و راکتیو هستند که به طور مفصل راجب ان در فصلهای بعدی بحث خواهد شد. این بارتوان اکتیو ثابت و هارمونیکی مصرف می کند. سیستم DG باید کل توان اکتیو هارمونیکی و بخشی از توان اکتیو ثابت را تولید کند. توان راکتیو مصرفی این بار فقط هارمونیکی می باشد که باید کل ان توسط
سیستمDG تامین گردد. مجموع این عملکرد باعث سینوسی شدن جریان شبکه میگردد. سیستم نشان داده شده در شکل (۱-۷) شامل هر دو بار خطی و غیر خطی می باشد که این امر باعث میشود که بار مجموع علاوه بر توان راکتیو هارمونیکی توان راکتیو ثابت نیز مصرف می کند. در این حالت سیستم DG باید کل توان راکتیو ثابت و هارمونیکی بار را جهت بهبود کیفیت ولتاژ و توان شبکه تامین کند. هدف این پایان نامه مواردی است که در این قسمت به طور مختصر بیان شده است.
.
شکل (۱-۷): سیستم تولیدپراکنده مبتنی بر اینورتر تکفاز متصل به شبکه بابارهای خطی و غیرخطی
۱-۲: اهداف پروژه
ما در این پایان نامه قرار است تا به کنترل یک اینورتر تکفاز در سیستم تولید پراکنده متصل به شبکه بپردازیم. قبل از کنترل این سیستم باید به طور کامل مشخصه های یک DG تکفاز متصل به شبکه را توصیف کرده و هدفهای کنترلی این مجموعه (اینورتر, شبکه و بارهای خطی و غیر خطی را مشخص کنیم. شکل (۱-۸) سیستم تولید پراکنده تکفاز متصل به شبکه را نشان می دهد. نقطه PCC را نقطه اتصال مشترک در سیستم تولید پراکنده می نامند. شبکه بوسیله Ls و Rs , اینورتر منبع ولتاژ یا VSI بوسیله L وR و بارشامل بارهای خطی و غیر خطی به طور مستقیم به نقطه اتصال مشترک متصل می شوند.
بار غیر خطی میتواند یکسوکننده تک فاز دیودی یا کنترل شونده باشد که باعث ایجاد مشکلاتی در سیستم DG متصل به شبکه می شود, همچون: غیر سینوسی شدن ولتاژ نقطه PCC , هارمونیکی شدن جریان شبکه که از Ls و Rs میگذرد و همچنین ایجاد اختلال در توانهای اکتیو و راکتیو تولیدی و مصرفی اینورتر, شبکه و بار .
شکل (۱-۸): سیستم تولید پراکنده متصل به شبکه با اینورتر تکفاز
سیستم نشان داده شده در شکل (۱-۸) دارای معادله فضای حالت بر حسب جریان اینورتر و ولتاژ نقطه PCC است که بطور کامل مسیر جریانها را در نظر می کیرد و یکی از روش های دقیق برای توصیف چنین سیستمهایی است. هدف در این پایان نامه این است که با اعمال شرایط حالت پایداربه معادلات غیرخطی سیستم تولید پراکنده و تعریف تابع لیاپانو براساس روش مستقیم لیاپانو هدفهای زیر دست یابیم:
ایجاد ولتاژ سینوسی خالص در نقطه PCC
کاهش هارمونیک جریان شبکه با ایجاد هارمونیک توسط اینورتر
رساندن THD جریان شبکه به حد استاندارد IEEE
تولید کل توان راکتیو بار و بهبود کیفیت توان
تولید کل یا بخشی از توان اکتیو بار توسط اینورتر با توجه به ظرفیت اینورتر. روش کنترل پیشنهادی اعمالی به اینورتر تکفاز در سیستم DG متصل به شبکه درمحیط MATLAB/SIMULINK شبیه سازی خواهد شد . این روش دارای ویژگی های زیر است:
روش کنترلی غیر خطی تغییری در دینامیک غیر خطی سیستم DG تکفاز ایجاد نخواهد کرد و هردو حالت پایدار و دینامیک ان را به طور جداگانه تحلیل می کند.
این روش چند هدفه است. یعنی میتوان همزمان جریان شبکه, ولتاژ PCC و توانهای اکتیو و راکتیو را کنترل کرد.
بعلت در نظرگرفتن تابع کل انرژی سیستم یا همان تابع لیاپانو , روش کنترل براساس روش مستقیم لیاپانو باعث پایداری یکپارچه سیستم به طور مجانبی[۴] می شود و همچنین نتایج پاسخهای حالت پایدار و حالت دینامیکی بسیار خوبی خواهند داشت.
لذا اهداف زیر در این پایان نامه بررسی می شود:
بررسی جامعی از انواع روش های کنترل غیرخطی که به سیستمهای DG در حالتهای مختلف اعمال شده است.
بررسی مشکلات و مسایل مربوط به سیستمهای DG متصل به شبکه می باشند.
بررسی و ارائه روشی جدید براساس روش کنترل لیاپانوف تا به هدفهایی همچون کاهش هارمونیک جریان شبکه, سینوسی کردن ولتاژ نقطه PCC و کنترل توانهای اکتیو و راکتیو دست یافت.
۱-۳: سوابق تحقیقاتی
در مرجع (۱) اینورتر همراه با یک فیلتر L به شبکه جهت کاهش هارمونیک فرکانس بالا استفاده می شود. (۲) روشی را با نام تزریق توان برای کاهش رزونانس پیشنهاد کرد. مراجع (۳-۴) روش چند حلقه ای را در حالتیکه اینورترهای منبع جریان و ولتاژ از فیلترهای LC/CL/LCL پیشنهاد کرده اند. مراجع (۵-۶) روش کنترل جریان دیجیتالی را که از فیلتر استفاده کرده اند را پیشنهاد می کنند. در (۷-۸) یک قانون کنترل جدید براساس مقاومت واقعی جهت کنترل اینورتر برای افزایش پایداری سیستم استفاده شده است. یک نوع از روش کنترل پسیویتی به نام [۵] IDA-PBC براساس سیستمهای همیلتون در مراجع (۹-۱۲) ارائه شده است که این روش در سیستمهای موتور, وسایل الکترونیک قدرت و سیستمهای قدرت جهت پایدارسازی شکل دهی انرژی پتانسیل انها بسیار موثر است.
در مراجع (۱۷-۱۳) روش های کنترل جریان مختلف از جمله روش کنترل جریان غیرخطی، هیسترزیس و پسیویتی مورد بررسی قرار گرفته است. که روش کنترل هیسترزیس در فصل ۳ و نتایج روش کنترل پسیویتی در فصل پنجم آورده شده اند.
فصل دوم:
بررسی اجمالی کنترلرهای غیرخطی و
اینورترهای تکفاز و روشهای کلیدزنی آنها
۲-۱- مقدمه
روش های کنترل غیر خطی یکی از راه حلهای رایج در تحلیل معادلات دیفرانسیل غیرخطی است. این روشها در بسیاری از سیستمهای قدرت که در آن از مبدلهای اینورتر و یکسوکننده استفاده شده است میتواند مورد استفاده قرار گیرند. این سیستمها شامل معادلات دیفرانسیل با مرتبه های مختلف است که این مرتبه ها بستگی به نوع مبدل و تعداد عناصر ذخیره کننده انرژی دارد. از آنجا که سیستم DG مورد بحث ما نیز دارای یک معادله دیفرانسیل است در این قسمت سه روش کنترل غیرخطی] ۸-۷[ که دارای کاربرد زیادی در صنعت می باشد به طورمختصر بررسی میکنیم.
۲-۲- کنترل تطبیقی
۲-۲-۱- مقدمه
کنترل تطبیقی یک روشی برای پرداختن به سیستم های مجهول یا تغییرپذیر با زمان است. طراحی کنترل های تطبیقی رایج اساساً به سیستم هایی با ساختار دینامیکی معلوم اعمال می شود اما پارامترها ثابت یا با تغییرات کند، مجهول می باشند. از آنجائیکه چنین کنترلرهایی چه برای سیستمهای خطی و چه غیرخطی توسعه مییابند، به طور ذاتی غیر خطی می باشند از اینرو برای آنالیز و طراحیشان اکثراً از تئوری لیاپانو استفاده می شود. تئوریهای سیستماتیک برای کنترل تطبیقی سیستمهای خطی وجود دارد. همچنین با وجود تکنیکهای کنترل تطبیقی می توان در مورد کلاسهای مهمی از سیستمهای غیر خطی با حالتهای قابل اندازه گیری و دینامیکهایی که به طور خطی قابل پارامتری شدن هستند بحث کرد. بسیاری از سیستمهای دینامیکی کنترل شده پارامترهای ثابت یا با تغییرات کند دارند. برای مثال سیستمهای قدرت می توانند در شرایط بارگذاری در معرض تغییرات بزرگ باشند. کنترل تطبیقی شیوهای برای کنترل کردن چنین سیستمهایی است. ایده اصلی در کنترل تطبیقی تخمین پارامترهای طراحی (پارامترهای متناظر کنترلر) به طور لحظه به لحظه براساس سیگنالهای اندازه گیری شده سیستم و استفاده از پارامترهای تخمینی در محاسبه ورودی کنترل است. بنابراین سیستم کنترل تطبیقی می تواند بعنوان یک سیستم کنترل با تخمین لحظه به لحظه ای پارامتر محسوب شود.
۲-۲-۲ روش های کنترل تطبیقی
در یک کنترلر تطبیقی پارامترهای کنترلر متغییر هستند ویک مکانیزمی برای تنظیم این پارامترها بصورت لحظه به لحظه براساس سیگنالهای موجود در سیستم وجود دارد. دو روش کنترلر تطبیقی وجود دارد ۱.روش کنترل تطبیقی مدل مرجع(MRAC) [۶] ۲.روش self-tuning
۲-۲-۲-۱ روش کنترل تطبیقی مدل مرجع(MRAC)
به طور کلی شماتیک سیستم کنترل تطبیقی مدل مرجع در شکل (۲-۱) نشان داده شده است. این روش شامل ۴ قسمت است:
شکل(۲-۱):سیستم کنترل انطباقی مدل مرجع(MRAC)
یک طرح شامل پارامترهای مجهول: فرض کنید که طرح ساختار معلوم داشته باشد اما پارامترهای آن مجهول باشد. برای طرحهای خطی این بدان معنی است که تعداد قطبها و صفرها معلوم باشد اما موقعیت آنها مجهول فرض شود و برای طرحهای غیرخطی دلالت می کند بر اینکه ساختار معادلات دینامیکی معلوم است اما بعضی از پارامترها مجهولند.
یک مدل مرجع برای تعیین خروجی مطلوب سیستم کنترل به طور فشرده و خلاصه: مدل مرجع برای تعیین پاسخ ایده ال سیستم کنترل تطبیقی به فرمان خارجی استفاده می شود. یعنی این پاسخ ایده ال طرح را که مکانیزم تطبیق باید درصدد تنظیم پارامترها بر بیاید را فراهم می کند. انتخاب مدل مرجع قسمتی از طراحی سیستم کنترل تطبیق است که باید دو نیاز را برآورده سازد.
از یک طرف باید مشخصات اجرا را در وظایف کنترل منعکس کند، همچون زمان صعود ، زمان نشست ، overshoot و ویژگی های حوزه فرکانس. از طرف دیگر این رفتار ایده ال باید برای سیستم کنترل تطبیقی قابل دستیابی باشد یعنی تعدادی قیدهای ذاتی در ساختار مدل مرجع وجود دارد(همچون درجه نسبی و مرتبه اش) که ساختار فرض شده مدل طرح را معین می کنند.
یک قانون کنترلر فیدبک شامل پارامترهای قابل تنظیم : کنترلر معمولا توسط یک تعداد پارامترهای قابل تنظیم پارامترسازی می شود و باید توانایی ردیابی کامل را داشته باشد. یعنی هنگامیکه پارامترهای طرح به طور دقیق معلوم هستند ، پارامترهای کنترلر متناظر باید خروجی طرح را به طور یکسان برای آن مدل مرجع ایجاد کنند. زمانیکه پارامترهای طرح معلوم نیستند ، مکانیزم تطبیق پارامترهای کنترلر را تنظیم خواهد کرد بطوریکه ردیابی کامل به طور یکپارچه بدست آید. اگر قانون کنترل بر حسب پارامترهای قابل تنظیم خطی باشد گفته می شود که به طورخطی پارامترسازی شده است. وجود طرحهای کنترل تطبیقی به طور طبیعی به پارامترسازی خطی کنترلر به منظور بدست آوردن مکانیزم های تطبیق با تضمین کردن پایداری و همگرایی ردیابی نیاز دارد.
یک مکانیزم تطبیق برای احیاء کردن پارامترهای قابل تنظیم: مکانیزم تطبیق برای تنظیم کردن پارامترها در قانون کنترل استفاده می شود. در سیستمهای MRAC قانون تطبیق چنان برای پارامترها جستجو می شود که پاسخ طرح تحت کنترل تطبیقی مشابه پاسخ مدل مرجع شود یعنی هدف تطبیق ایجاد خطای ردیابی همگرا به صفر است. موضوع اصلی در طراحی تطبیق، ترکیب یک مکانیزم تطبیقی است که بتواند تضمین کند که سیستم کنترل پایدار باقی بماند و خطای ردیابی به صفر همگرا شود بطوریکه پارامترها تغییر کنند. بسیاری از روشها در کنترل غیرخطی میتوانند برای این هدف استفاده شوند، همچون تئوری لیاپانوف، تئوری hyperstability و تئوری پسیویتی هرچند روشها ممکن است نسبت به همدیگر راحتر باشند اما نتایج اغلب یکی است.
۲-۲-۲-۲ کنترلرهای self-Tuning(STC)
در طراحی کنترل غیر تطبیقی (همچون جایابی قطب) پارامترهای کنترلر از همان طرح محاسبه میشوند. اما اگر پارامترهای طرح معلوم نباشند آنها توسط مقادیر تخمین شان که توسط یک تخمینگر پارامتر فراهم می شود جایگزین خواهند شد. کنترلری که توسط اتصال یک کنترلر با یک تخمینگر پارامتر on-line (بازگشتی) بدست می آید کنترلر self-tuning(ST) نامیده می شود. شکل (۲-۲) شماتیک ساختار چنین کنترلر تطبیقی را نشان می دهد. بنابراین کنترلر ST کنترلری است که شناسایی هم زمان طرح مجهول را اجرا می کند. عملکرد کنترلر ST به این صورت است که در هر لحظه زمانی، تخمین گر به کنترلر یک سری از پارامترهای تخمین شده طرح را که براساس ورودی u و خروجی y قبلی طرح محاسبه می شود، میفرستد( a در شکل ۲-۲) آنگاه محاسبه کننده پارامترهای متناظر کنترلر را بدست می آورد و سپس یک ورودی کنترل u براساس پارامترهای کنترلر و سیگنالهای اندازه گیری شده محاسبه می کند، این ورودی کنترل u باعث می شود تا یک خروجی جدید طرح بوجود آید و در تمام سیکل احیاءشدن ورودی و پارامترها تکرار خواهد شد. اگر پارامترها ، پارامترهای واقعی طرح باشند و پارامترهای کنترلر از تخمین آنها محاسبه شوند، این اصل را اصل تعادل مسلم مینامند. تخمین پارامتر می تواند بعنوان یک فرایندی برای یافتن مجموعه ای از پارامترهایی که با داده های ورودی-خروجی موجود در طرح تطبیق دارند، درک شود.
شکل(۲-۲):کنترلر self-Tuning(STC)
پارامترها در سیستمهای MRAC متفاوت است که در ان پارامترها طوری تنظیم میشوند که خطاهای ردیابی به صفر همگرا شود. برای سیستمهای خطی تکنیکهای زیادی جهت تخمین پارامترهای مجهول طرح موجود می باشد که عمومیترین آن روش حداقل مربع و تعمیم آن است و همچنین تکنیکهای کنترل زیادی برای طرحهای خطی همچون جایابی قطب ، PID ، LQR (کنترل خطی درجه دوم) ، کنترل واریانس مینیمم یا طراحیهای وجود دارد. با اتصال کنترلرها و تخمین طرحهای مختلف می توان به تنظیم کننده های ST[7] متنوعی دست یافت. اساساً در شیوه کنترل ST ، پارامترهای طرح تخمین زده شده و سپس پارامترهای کنترلر محاسبه می شوند. چنین طرحی اغلب کنترل غیرمستقیم تطبیقی نامیده می شود چون نیاز دارد تا پارامترهای تخمین زده شده به پارامترهای کنترلر انتقال یابند. اما این امکان پذیر است تا قسمت محاسبه را حذف کنیم. برای انجام دادن این کار توجه کنید که پارامترهای قانون کنترل و پارامترهای طرح نسبت به همدیگر برای یک روش مخصوص کنترل می باشند یعنی می توان مجدداً مدل طرح را با بهره گرفتن از پارامترهای کنترلر پارامترسازی کنیم و سپس تکنیکهای تخمین استاندارد را در چنین مدلی استفاده کنیم. از آنجاییکه هیچ انتقالی در این طرح نیاز نیست به آن طرح کنترل مستقیم تطبیقی گوییم. در سیستمهای MRAC ، میتوان به طور مشابه روشهای مستقیم و غیر مستقیم احیاء کردن پارامترهای کنترلر را در نظر گرفت.
۱- اصل انسجام[۱۷۶]
این اصل براین نکته تأکید دارد که یادگیرندگان از مواد چند رسانه ای عاری از مطالب نامربوط بیشتر یاد می گیرند تا از مواد چند رسانه ای دارای مطالب غیر مربوط. این اصل توصیه بر حذف مواد زائد از چند رسانه ای های آموزشی دارد. ظرفیت پردازش شناختی افراد محدود است و باید به پردازش های مرتبط با بارهای شناختی بیرونی و درونی ضروری اختصاص یابد. زمانی که مواد آموزشی محدود و سازمان یافته باشند، یادگیرنده با بار شناختی بیرونی کمی درگیر می شود. در این صورت ظرفیت حافظه ای بیشتری برای پردازش های ضروری و مطلوب وی باقی می ماند و احتمال وقوع یادگیری های معنادار بیشتر می شود. در واقع، مکانیسم عمل این اصل را می توان در ارتباط با ظرفیت محدود حافظه کاری برای ثبت رویدادها دانست. مطالب اضافی و نامربوط مانع از شکل گیری بازنمایی های منسجم و سازمان یافته در یادگیرنده می شوند.
اصل انسجام را می توان در سه بعد مطرح کرد:
الف) وجود کلمه ها و تصویرهای جالب اما نامربوط در مطالب اصلی چند رسانه ای، به یادگیری یادگیرندگان آسیب می زند.
ب) وجود جلوه های شنیداری[۱۷۷] و موسیقی جالب، اما نامربوط در چند رسانه ای، به یادگیری یادگیرندگان صدمه می زند.
ج) وقتی کلمه ها، صداها، تصویرها و پویانمائی های غیر ضروری از متن چند رسانه ای حذف می شوند، یادگیری یادگیرندگان بهبود می یابد. به عبارت دیگر، تأثیر مطالب خلاصه و مرتبط، در مقایسه با مطالب مفصل و غیر مرتبط بر یادگیری بیشتر است (امیرتیموری، ۱۳۹۰).
۲- اصل پرهیز از زیاده کاری[۱۷۸]
این اصل بیانگر این مطلب است که، یادگیرندگان از یک چند رسانه ای متشکل از مجموعه ای پویانمایی و توضیحات شفاهی بیشتر از مجموعه ای متشکل از پویانمایی، توضیحات شفاهی و متن نوشتاری، می آموزند. عدم توجه به اصل پرهیز از زیاده کاری موجب ایجاد اضافه بارهای بیرونی می شود. زیرا، یادگیرندگان تلاش می کنند تا عکس، نوشته و کلام را با هم تطبیق دهند.
مکانیسم اثر این اصل چنین است که، همراهی تصویر و متن نوشتاری (که هر دو را باید دید)، سبب پر شدن ظرفیت مجرای دیداری/تصویری و اختلال در یادگیری می شود. اما هنگامی که از تصویر یا پویانمایی (دیدنی) و توضیحات شفاهی (شنیدنی)، استفاده می شود، چون آنها از دو مجرای حافظه کاری مجزا ( یعنی ظرفیتی دو برابر) استفاده می کنند، در یادگیری اختلال ایجاد نمی شود. با رعایت اصل پرهیز از زیاده کاری بار شناختی بیرونی کمتری بر یادگیرنده وارد می شود و ظرفیت حافظه کاری بیشتری برای پردازش های ضروری و مطلوب باقی می ماند.
۳- اصل علامت دهی[۱۷۹]
گاهی اوقات امکان عملی حذف اضافه بارهای بیرونی اضافی از محتوای چند رسانه ای آموزشی وجود ندارد. در این موارد مفید است که به طور تناوب نشانه هایی را برای یادگیرندگان فراهم کنیم که توجه شان بر مواد ضروری درس متمرکز شود. به عنوان مثال، عنوان های مطالب می توانند نشانه هایی از عمده ترین و مهم ترین قسمت یک متن تلقی شوند.
علامت هایی مانند: عنوان ها، رئوس مطالب، برجسته کردن و غیره می توانند به یادگیرنده کمک کنند تا به طور مستقیم توجه اش را به مواد ضروری متمرکز سازد. این کار، سبب کاهش بار شناختی بیرونی و آزاد سازی ظرفیت بیشتر برای پردازش های ضروری و مطلوب می شود و احتمال شکل گیری یادگیری معنی دار را افزایش می دهد.
۴- اصل مجاورت مکانی[۱۸۰]
برخی مواقع، بار شناختی بیرونی از بی توجهی نسبت به سازماندهی مکانی مناسب مواد آموزشی ناشی می شود. بر اساس این اصل، زمانی که تصویرها و متن های نوشتاری مربوط به آنها در صفحه نمایش در مجاورت یکدیگر باشند، نسبت به زمانی که آنها از هم دورند، سبب یادگیری بهتری می شوند. نزدیکی مکانی هر چه بیشتر تصویر و متن مربوط به آن، موجب شکل گیری بازنمایی های یکپارچه در ذهن یادگیرنده می شود که یادگیری و یادداری مطلب مورد آموزش را تسهیل می کند.
عدم توجه طراح به این اصل، موجب بار شناختی بیرونی اضافی در یادگیرنده می شود، زیرا، یادگیرنده باید پس از خواندن متن و تا زمانی که تصویر را ببینند، مقداری از ظرفیت حافظه کاری خود را برای نگهداری آن متن در حافظۀ کاری اختصاص دهد. باید از توصیه این اصل در جهت در مجاورت هم قرار دادن، مطالب مربوط استفاده نمود، زیرا یادگیری معنی دار حاصل پیوند بین اطلاعات (به طور مثال تصویر و کلام) در یک زمان است. این اصل بیشتر مربوط به همراهی تصویر و توضیحات نوشتاری همراه آن است.
۵- اصل مجاورت زمانی[۱۸۱]
گاهی نیز سنگینی بار شناختی بیرونی ناشی از عدم توجه به سازماندهی زمانی مناسب مطالب می شود. این امر هنگامی روی می دهد که در یک چند رسانه ای، کلمات و تصاویر مربوط به هم از نظر زمانی در مجاورت یکدیگر نبوده و بین ارائۀ آنها اختلاف زمانی وجود داشته باشد. در این اصل بر لزوم مجاورت زمانی تصویر و توضیحات بیانی تأکید می شود.
مکانیسم عمل این اصل بدین صورت است که به دلیل هم خوانی و مجاورت زمانی صدا و تصویر، اضافه بار شناختی بر یادگیرنده تحمیل نمی شود، و ظرفیت حافظه کاری او برای پردازش ضروری و مطلوب، باقی می ماند در نتیجه یادگیری معنی دار می تواند صورت گیرد.
ب) اصولی برای مدیریت بار شناختی درونی
چند رسانه ای های آموزشی باید به یادگیرندگان کمک کنند تا بر پردازش های ضروری خود، مدیریت داشته باشند، تا اضافه باری در سامانه شناختی آنها ایجاد نشود. اگر طراح، مطالب آموزشی اضافی را کنار بگذارد و در سازماندهی مناسب درس چند رسانه ای دقت لازم را به عمل آورد، مانع از مصرف بیهوده ظرفیت حافظه فعال یادگیرندگان می شود و ایشان می توانند از ظرفیت حافظه کاری خود برای پردازش های ضروری (بازنمایی های ذهنی مواد ضروری[۱۸۲]، پردازش های مطلوب، سازماندهی ذهنی مواد ضروری و یکپارچه سازی آنها با دانش قبلی) استفاده کنند.
به هر حال، در بعضی موقعیت ها، مطالبۀ پردازش ضروری، ممکن است از ظرفیت حافظه کاری یادگیرندگان فراتر رود، که نتیجۀ آن اضافه بار ضروری[۱۸۳] است (مایر و مورینو[۱۸۴]، ۲۰۰۳؛ مایر، ۲۰۰۵). اضافه بار ضروری می تواند زمانی رخ دهد که مطالب آموزشی ضروری، پیچیده و نا آشنا باشند، یا در یک گام سریع و به یکباره ارائه شوند.
مواد آموزشی زمانی پیچیده هستند که شامل عناصر زیادی باشند که در تعامل با یکدیگر هستند. سوئلر (۱۹۹۹)، پیچیدگی را تعامل بین عناصری (تعدادی از عناصر که با یکدیگر در تعامل اند و یادگیری آنها به صورت مجزا امکان پذیر نیست) تعریف می کند. مواد آموزشی زمانی نا آشنا محسوب می شوند که یادگیرندگان دربارۀ آنها دانش قبلی اندکی دارند. دانش قبلی یادگیرندگان می تواند به عنوان قطعه ای[۱۸۵] در مواد ورودی در بخش های معنی دار باشد و در کاهش بار شناختی اثربخش باشد. ارائۀ مواد آموزشی در یک گام سریع، زمانی روی می دهد که سرعت ارائه بیشتر از مقدار زمانی است که یادگیرنده برای فهم مواد نیاز دارد.
همانطور که بحث شد برای یادگیری مواد آموزشی چند رسانه ای، مدیریت بار شناختی درونی یا پردازش های مربوط به بازنمایی ذهنی آن مواد ضروری است. هرچه که ارتباط و تعامل بین عناصری محتوای آموزشی بیشتر باشد، آن محتوا دارای بار شناختی درونی بالاتری بوده و یادگیرنده الزام به پردازشهای ضروری بیشتری خواهد داشت. این نوع بار شناختی قابل کاهش نیست و باید مدیریت شود. در ادامه از چند اصل جهت مدیریت بار شناختی درونی، بحث خواهد شد.
۱- اصل، قطعه بندی[۱۸۶]
در صورتی که اطلاعات ارائه شده به یادگیرنده زیاد باشد و بین آنها نیز ارتباط و تعامل بالایی وجود داشته باشد، استفاده از این اصل مفید خواهد بود. چنان که بخواهیم چنین اطلاعاتی را در یک گام به یادگیرنده ارائه کنیم، با توجه به محدودیت ظرفیت حافظۀ کاری، صرفاً به بار شناختی درونی وی، اضافه کرده ایم. اما وقتی بخواهیم بدون وارد کردن اضافه بار بر سامانه شناختی یادگیرنده، وی را به یادگیری معنادار برسانیم، یک راه قطعه بندی کردن عناصر محتوا به بخش های کوچک تر است. مثلاً برای به خاطر سپاری شماره تلفن ۷۶۳۲۴۸۱ که دارای هفت عدد یا مقوله اطلاعاتی است، این هفت مقوله را به سه مقوله و به شکل ۸۱ ۲۴ ۷۶۳ قطعه بندی کرده و به خاطر بسپاریم.
۲- اصل پیش نیاز آموزش[۱۸۷]
در این اصل، با هدف مدیریت بار شناختی درونی، بر لزوم اکتساب دانش پیش نیاز توسط یادگیرنده تأکید می شود. در صورتی که یادگیرنده از قبل دانش پیش نیاز مربوط به مطلب مورد آموزش را کسب کرده باشد، دارای چنان ساخت شناختی خواهد بود که یادگیری مطالب جدید توسط وی با سهولت بیشتر و بار شناختی درونی کمتری صورت می گیرد. در عین حال، این یادگیری عمیق تر، پایدار تر و یادگیری معنادارتر خواهد بود.
۳- اصل مجراهای حسی[۱۸۸]
زمانی که تصویرها و توضیحات مربوط به آنها به صورت دیداری (یعنی متن نوشته شده) ارائه می شوند، بر اساس پیش فرض کانال های دوگانه، بار مجرای دیداری/ تصویری بیش از ظرفیت آن خواهد شد، در حالی که ظرفیت مجرای شنیداری/ کلامی خالی می ماند و این امر موجب اختلال در یادگیری می شود. اما، زمانی که از هر دو مجرا استفاده شود، یعنی توضیحات مربوط به تصاویر به صورت بیانی (شنیداری) ارائه شوند، این امرسبب تقسیم توجه شده و یادگیری عمیق تر می شود، زیرا از هر دو ظرفیت حافظه کاری (هر دو مجرای دیداری و شنیداری) استفاده می شود. با رعایت این اصل نیز از ایجاد بار شناختی درونی اضافی بر یادگیرنده جلوگیری می شود، و بار شناختی درونی وی به نحو بهتری مدیریت می گردد.
ج) اصولی برای افزایش بار شناختی مطلوب
در نهایت، هدف این است که یک درس چند رسانه ای به طریقی طراحی و ارائه شود که بار شناختی بیرونی را کاهش دهد تا یادگیرنده ظرفیت حافظه کاری لازم برای درگیری در افزایش بار شناختی مطلوب را در دسترس داشته باشد.
پردازش شناختی مطلوب، به معنی سازماندهی ذهنی اطلاعات جدید در ساخت شناختی و یکپارچه سازی داش جدید با دانش پیشین است. هدف بار شناختی مطلوب نیز، شکلدهی پردازش مطلوب است که سبب یادگیری معنی دار می شود. بار شناختی مطلوب حاصل تلاش ذهن برای فهمیدن مطالب است. بار شناختی مطلوب، تنها نوع بار شناختی است که باید در طول فرایند یادگیری افزایش یابد، زیرا، در ایجاد یادگیری نقش مثبت و افزایش دهنده دارد. چگونه می توان پردازش مطلوب در چند رسانه ای آموزشی را افزایش داد؟
هدف اصلی چند رسانه ای آموزشی باید این باشد که مفاهیم آموزشی آنچنان به یادگیرندگان ارائه شوند که موجب کاهش بار شناختی بیرونی و مدیریت پردازش ضروری شود تا ظرفیت مناسبی از حافظه جهت درگیری در پردازش مطلوب خالی بماند. برای انجام این مهم، در ادامۀ بحث، به معرفی پنج اصل خواهیم پرداخت که با رعایت آنها می توان بار شناختی مطلوب یا پردازش مطلوب در چند رسانه ای های آموزشی را افزایش داد. این پنج اصل عباتند از: اصل چند رسانه ای[۱۸۹]، اصل شخصی سازی[۱۹۰]، اصل بازخورد[۱۹۱] و اصل تأمل و تفکر[۱۹۲]( پلاس و همکاران، ۲۰۱۰).
۱- اصل چند رسانه ای
این اصل به این نکته اشاره دارد که، آموزشی که شامل بازنمایی های کلامی و تصویری است، نسبت به آموزشی که در آن صرفاً از اطلاعات کلامی استفاده می شود، به احتمال بیشتری به یادگیری معنی دار منجر می شود. مثلاً زمانی که در یک چند رسانه ای آموزشی لایه های مختلف زمین به صورت کلامی آموزش داده می شود، بهتر است که از تصاویر نیز استفاده شود.
مبنای اصل چند رسانه ای بر نظریۀ رمزهای دوگانه بنا شده است. این نظریه بیان می کند که پردازش ذهنی انسان شامل کانال های مجزایی برای پردازش مواد تصویری و کلامی است (مورینو و مایر، ۲۰۰۷). زمانی که یادگیرندگان تصاویر و کلام ارائه شده را برای یادگیری بازنمایی می کنند، از نظر شناختی بیشتر فعال می شوند، زیرا آنها نیاز به سازماندهی و ایجاد ارتباط بین آن دو نوع مواد دارند. در حقیقت ایجاد ارتباط بین بازنمایی های مواد کلامی و تصویری یک گام با اهمیت در یادگیری مفهومی است (سوفرت، جانن و برونکن[۱۹۳]، ۲۰۰۷).
۲- اصل شخصی سازی
بر اساس این اصل، پیام های کلامی نوشتاری و گفتاری در چند رسانه ای ها، زمانی که شخصی سازی شوند- یعنی به صورت دوستانه، محاوره ای و غیر رسمی ارائه شوند- نسبت به زمانی که به صورت رسمی و غیر محاوره ای ارائه شوند، در یادگیری مؤثرتر خواهند بود. به این ترتیب، امکان اینکه پیام های شخصی شده به یادگیری معنی دار منجر شوند، بیشتر از زمانی است که پیام ها خشک و رسمی باشند. شخصی سازی پیام آموزشی در چند رسانه ای ها می تواند باعث افزایش بار شناختی مطلوب شود.
استفاده از ضمیرهای اول و دوم شخص مانند “من” و “شما” می تواند سبب برقراری ارتباط انسانی قوی تری بین گوینده یا نویسنده و مخاطب او شود. مثلاً تأثیر جمله ” به این عکس نگاه کن"، از تأثیر جمله ” این عکس را ملاحظه کنید” بیشتر است.
۳- اصل بازخورد
بازخورد دادن به یادگیرندگان در چند رسانه ای آموزشی موجب پردازش شناختی لازم برای فهم عمیق تر می شود. در واقع، بر اساس نظریۀ شناختی یادگیری چند رسانه ای، اثربخشی چند رسانه ای آموزشی به میزان ارتباط بین مقدار بازخورد دادن سیستم و دانش پیشین یادگیرندگان وابسته است (مایر، ۲۰۰۴). استفاده از بازخورد در چند رسانه ای موجب افزایش انگیزه یادگیری می شود (مورینو، ۲۰۰۹). برای مثال، در چند رسانه ای آموزشی که به موضوع آموزش نواحی جغرافیایی ایران اختصاص یافته است از یادگیرنده سوال پرسیده می شود که “نواحی جغرافیایی ایران را می توان به چند دسته تقسیم کرد؟” سپس لازم است که به یادگیرنده بازخورد داده شود تا به صحیح یا غلط بودن پاسخش آگاهی یابد.
بر اساس نظریۀ شناختی یادگیری چند رسانه ای، زمانی که یادگیرندگان از قوت و ضعف دانش ها، راهبردها و انگیزه هایشان آگاه شوند، بهتر می توانند یادگیریشان را با مدیریت پردازش شناختی خود نظم دهند (مورینو، ۲۰۰۵، ۲۰۰۶، ۲۰۰۹).
۴- اصل تأمل و تفکر
تأمل و تفکر یادگیرنده موجب یادگیری عمیق تر می گردد. اصل تأمل و تفکر در محیط های چند رسانه ای آموزشی می تواند به شکل های مختلفی به کار رود. یکی از این راه ها «پرس و جوی شرح و بسطی»[۱۹۴] است که در آن با سوال هایی چرایی امور از یادگیرنده سوال می شود (مورینو و همکاران، ۲۰۰۱). به طور مثال، در چند رسانه ای آموزشی از یادگیرنده سوال شود که “چرا ناحیۀ معتدل داری بیشترین بارش است؟”
شکل دیگر تفکر و تأمل، «خود تفسیری»[۱۹۵] است، که در آن از یادگیرنده خواسته می شود پاسخش را تفسیر نماید (چی، دی لیو، چیو و لا ونچر[۱۹۶]، ۱۹۹۴). خود تفسیری سبب افزایش پردازش مطلوب می گردد. برای مثال، از یادگیرنده پرسیده می شود که “چرا در ناحیۀ معتدل زندگی جانوری بیشتر است؟ دلایل این وضعیت را شرح دهید.”