مسئولیت ناشی از امضای ظاهر در سند تجاری، مبتنی بر اراده های ظاهری بوده و ظاهر امضاء مسئولیت آور است. تجلی این قاعده حقوقی در عملکرد نماینده دیده می شود و بطور عمده ۳ حالت برای آن متصور می باشد:
الف-عمل نماینده با تصریح به نمایندگی و در حدود اختیارات است.
در این مورد، قاعده مسئولیت ناشی از امضاء ظاهر در سند تجاری منطبق بر قاعده مسئولیت ناشی از اراده باطنی بوده بدین معنی که مقتضای هر دو قاعده، مشترکاً یک چیز است و آن ، مسئولیت منوب عنه. چرا که بموجب قاعده نخست، آنچه در متن سند و موقع امضای آن ظاهر شده است، انجام عمل به نیابت بوده و امضاء کننده ظاهری سند آشکار ساخته که برای دیگری عمل کرده است. در عین حال قاعده دوم هم همین نتیجه را در بر دارد چون امضاء کننده ، قصد واقع کردن برات برای منوب عنه خود را دارد و همین اراده باطنی نیز محقق شده و منوب عنه مسئولیت پیدا می کند.
ب-عمل نماینده در حدود اختیارات بدون تصریح به نمایندگی بوده است.
در این مورد دو قاعده با یکدیگر فرق دارد چرا که به اقتضای قاعده نخست، بر اثر امضای ظاهر در سند تجاری، خود نماینده مسئولیت براتی پیدا می کند ولی در نتیجه قاعده دوم، خود منوب عنه مسئول خواهد بود ( عدم ذکر نمایندگی تغییری در آثار اراده های باطنی نمی دهد و کماکان عمل نماینده از قصد او مبنی بر متعهد کردن منوب عنه وی پیروی می کند.)
ج - عمل نماینده خارج از حدود اختیار یا بدون اختیار بوده است.
در این مورد هم مانند مورد پیشین، نتایج دو قاعده متفاوت از یکدیگرند. قاعده نخست ایجاب می کند که بر اثر امضای ظاهر در سند تجاری، خود نماینده مسئولیت براتی پیدا کند ولی بنا بر قاعده دوم، مسئولیت براتی نماینده وجاهتی ندارد چون عمل حقوقی براتی فضولی بوده و عمل نماینده آثار در پی نخواهد داشت. در این صورت مسئولیت متصوره برای نماینده از جنس مسئولیت مدنی و نتیجه تقصیر نماینده است.
صرف نظر از ردیف الف که دو قاعده نتیجه مشترکی می دهند، در ردیفهای ب و ج مواضع دو قاعده از هم فاصله می گیرد. خصوصیت موجود در ردیفهای ب و ج که تفاوت مواضع دو قاعده را رقم می زند در یک جمله خلاصه می شود: ” نماینده اختیار ندارد یا نمایندگی خود را تصریح نمی کند.”
اولاً: وقتی نماینده ای، سمت خود را تصریح نمی کند این سئوال پیش می آید که مسئولیت شخص نماینده بر طبق قاعده مسئولیت ناشی از امضای ظاهر از چه مبنای برخوردار است؟
مسلماً اعتماد دارنده به ظاهر عمل نماینده موجب می شود تا خود او جوابگو باشد. مبادله سند تجاری به اعتبار نماینده و به تصور پاسخگو بودن خود او انجام شده و حمایت از این اعتماد مشروع در تجارت ایجاب می کند که همان نماینده در برابر دارنده پاسخگو و مسئول باشد. پس مبنای صحیح، نظریه ظاهر است.
ثانیا: وقتی نماینده ای، اختیار ندارد چه وضعی پیش می آید؟ آیا کماکان مسئولیت شخص نماینده بر طبق قاعده مسئولیت ناشی از امضای ظاهر، دارای مبنای فوق الذکر است؟
آری فرض اخیر نیز از همین مبنا تبعیت می کند. لزوم گردش ساده و سهل اسناد تجاری و کاربرد آنها بجای پول ایجاب میکند که گیرنده سند تجارتی نگران حدود اختیارات امضاء کننده ای که بعنوان نماینده مبادرت به امضاء سند می نماید نباشد. بعبارت دیگر به دارنده باید این اطمینان داده شود که بر فرض فقدان اختیار امضاء کننده، وی شخصاً مسئول سند تلقی خواهد شد. بدین ترتیب حمایت از گیرنده سند تجاری و مطمئن ساختن او به حمایت از اعتماد مشروعش، مبنای تحمیل مسئولیت بر امضاء کننده می باشد.
استفاده از مبنای یاد شده ( نظریه ظاهر ) این امکان را می دهد تا با وجود سکوت قانون تجارت ایران، اصل مسئولیت ناشی از ظاهر امضائات سند تجاری را در حقوق کشورمان نیز جاری سازیم و مطابق نتایج مذکور در ردیفهای الف، ب، ج مذکور در فوق، از نتایج قواعد کلاسیک تعهدات فاصله بگیریم و بر خلاف اصل کلاسیک، نماینده بی اختیار یا پنهان کننده سمت خود را محکوم به پرداخت شخصی وجه سند بدانیم[۳۰۲] ( هر چند که در ردیف الف، نتیجه مشترکی بدست می آید.
قانون تجارت ایران در این زمینه به ذکر ماده ۲۲۷ بسنده کرده است:
“برات ممکن است به دستور و حساب شخص دیگری صادر شود.” این ماده که صدور برات به حساب و شخص دیگر را مقرر کرده است، قید سمت وکالت را در برات الزامی ندانسته است، مع ذلک علیرغم سکوت قانون تجارت ایران می توان گفت : دارنده ای که برات را بدون اطلاع از سمت صادر کننده دریافت کرده است، حق دارد بر اساس ظاهر برات وکیل را اصیل تلقی و برای پرداخت برات به او مراجعه کند.[۳۰۳]
راجع به حقوق ایران نباید از یاد برد که ماده ۱۹ قانون صدور چک ایران در مقام بیان مسئولیت نماینده ( علیرغم تصریح به نمایندگی و داشتن اختیارات و ذکر نام منوب عنه ) حکمی غیر قابل توجیه بیان کرده است.
ماده ۱۹ ق.صدور چک” در صورتیکه چک به وکالت یا نمایندگی از طرف صاحب حساب اعم از شخص حقیقی یا حقوقی صادر شده باشد، صادر کننده چک و صاحب حساب متضامناً مسئول پرداخت وجه چک بوده و اجرائیه و حکم ضرر و زیان بر اساس تضامن علیه هر دو صادر می شود…”
قاعده حکم می کند که با وجود تصریح به نمایندگی و ذکر نام منوب عنه، دیگر خود نماینده مسئولیتی نداشته باشد و معلوم نیست چرا قانونگذار بطور مطلق و در هر حال، صاحب حساب ( منوب عنه ) و امضاء کننده ( نماینده ) را متضامناً مسئول پرداخت وجه چک دانسته است.
خوشبختانه این حکم غیر منطقی و خلاف قاعده در اصلاحات قانون تجارت ایران، مورد توجه تهیه کنندگان پیش نویسان اصلاحیه قرار گرفته و طی ماده ۱۸۲ لایحه اصلاح قانون تجارت ایران مصوب هیئت وزیران (۱۳۸۴) بشرح زیر تغییر یافته و منطبق بر قاعده شد است:
ماده ۱۸۲- پیش نویس اصلاح قانون تجارت ایران :” در صورتیکه چک به نمایندگی از طرف صاحب حساب اعم از شخص حقیقی یا حقوقی صادر شده باشد، امضاء کننده یا امضاء کنندگان و صاحب حساب متضامناً مسئول عدم پرداخت هستند مگر اینکه :
۱- در متن چک سمت امضاء کننده آشکار باشد. در این صورت فقط صاحب حساب نماینده بعدی دارای مسئولیت تضامنی خواهد بود”[۳۰۴]
بنا بر آنچه گفته شد چنین می توان نتیجه گرفت که یکی از مهمترین اصول حقوقی منتج از ” نظریه ظاهر ” در اسناد تجاری، این است که امضاء کننده برابر آنچه هنگام امضای سند ظاهر می سازد. مسئولیت دارد و هرگاه راجع به نمایندگی خود سکوت اختیار کند یا نمایندگی واقعی نداشته باشد مطابق ظاهر عمل براتی و امضای منعکس در سند، مسئولیت شخصی خواهد داشت و این امر نتیجه حمایت از اعتمادی است که دارنده سند تجاری به ظاهر عمل و امضای نماینده موصوف می کند و بالعکس هر گاه نمایندگی را تصریح کند و اختیارات کافی نیز داشته باشد ، به حکم ظاهر مصرحات وی، منوب عنه مسئول خواهد بود.
مسئله بسیار مهم باقیمانده در این گفتار عبارت از این است که هرگاه امضای دو یا چند نفر مجتمعاً بعنوان صدور سند، ظاهر شده باشد مسئولیت ایشان نسبی است چون دارنده بر حسب ظاهر سند می توانسته تشخیص دهد که امضاء کنندگان مجتمعاً بعنوان یک صادر کننده، عمل صدور سند را انجام داده اند و اعتماد دارنده بر اساس همین ظاهر استقرار و تکوین یافته است.
آقای دکتر فخاری از اندیشه نسبی بودن مسئولیت امضاء کنندگان جمعی طرفداران کرده لیکن مبنای عقیده خود را عبارت از ” اصل نسبی بودن مسئولیت در حقوق تجارت ایران ” ذکر نموده است[۳۰۵] و بالعکس آقای دکتر ستوده تهرانی ضمن اقرار به وجود اصل عدم مسئولیت تضامنی در حقوق تجارت ایران، بدون بیان هیچ گونه استدلال حقوقی، هر یک از امضاء کنندگان را دارای مسئولیت تضامنی دانسته، و از اندیشه حقوقی مسئولیت تضامنی یکایک امضاء کنندگان جمعی سند طرفداری نموده است.[۳۰۶]
با فرض قبول اندیشه نخست یعنی نسبی بودن مسئولیت امضاء کنندگان جمعی، سئوال بسیار مهمی که به ذهن می رسد این است که هرگاه چکی از حساب مشترکی صادر شود، بطوری که صاحب حساب عبارت از دو نفر شخص حقوقی مشترک باشند، لیکن ظاهر چک مرقوم هیچ حکایتی از مشترک بودن حساب آن دو نفر نداشته باشد ( بانکها غالباً از درج اسامی صاحبان حساب در ذیل اوراق چکها کوتاهی می کنند) و بعبارتی بر حسب ظاهر سند تشخیص مشترک بودن حساب متعارفاً برای هر دارنده ثالثی مقدور نباشد و بنا به فرض فقط یکی از آندو، چک مرقوم را امضاء نماید آیا با توجه به نسبی بودن مسئولیت جمعی آندو، هر نفر امضاء کنندگان فقط نیمی از مسئولیت را بعهده خواهد داشت و باید فقط نصف وجه چک مرقوم را پرداخت کند؟ در پاسخ باید گفت مقتضای نظریه ظاهر و حمایت از اعتماد کننده به ظاهر این است که چنین امضاء کننده ای مسئولیت کامل داشته باشد؛ چرا که برای دارنده احراز و تشخیص مشترک بودن امضائات بر حسب ظاهر سند و بطور نوعی و متعارف مقدور نبوده است. علت اینکه در فرض قبلی، قائل به مسئولیت نسبی امضاء کنندگان جمعی شدیم این بود که دارنده، سند را با توجه به وضع ظاهری آن قبول می کند و از مشترک بودن امضائات اطلاع دارد، لذا اعتماد و اتکاء مشروع و قابل حمایت وی نیز به همین وضع ظاهری است و نتیجتاً نسبی بودن مسئولیت هر یک از امضاء کنندگان با توسل به نظریه یاد شده توجیه پذیر است، در حالی که در فرض اخیر، دارنده اطلاع و آگاهی از مشترک بودن امضائات ندارد و بنابراین اعتماد مشروع وی به وضع ظاهری امضاء؛ یعنی امضای منفرد ذیل چک است که نتیجتاً مسئولیت کامل امضاء کننده را در پی خواهد داشت و جایی برای برقراری مسئولیت نسبی نخواهد بود. در این باره شعبه ۱۴ دادگاه حقوقی (عمومی ) اصفهان طی دادنامه شماره ۶۱۵ مورخ ۱۱/۴/۸۴ از همین اندیشه دفاع نموده و علیرغم مشترک بودن حساب جاری مربوط به چک متنازع فیه و علی رغم امضای خوانده ردیف یک بعنوان یکی از سه نفر صاحبان حساب، خوانده ردیف یک را در قبال کل وجه چک موصوف محکوم نموده است.[۳۰۷]
گفتار هشتم : مفهوم اصل یا قاعده تمامیت ظاهری وارتباط آن با نظریه ظاهر
در این گفتار به بررسی و ارائه تعریف از اصل یا قاعده تمامیت ظاهری و ارتباط آن با نظریه ظاهر می پردازیم.
بند اول: مفهوم اصل یا قاعده تمامیت ظاهری
منظور از اصل تمامیت ظاهری این است که سند تجاری باید از لحاظ ظاهری و شکلی کامل باشد و دارنده ای که قرار است مورد حمایت نظریه قرار گیرد باید سند مذکور را بدون هرگونه نقص ظاهری دریافت کرده باشد؛ چرا که سند ناقص و فاقد تمامیت ظاهری، متعارفاً نمی تواند مورد اعتماد دارنده قرار گیرد.
به همین دلیل است که هر گونه نقایص ظاهری و شکلی در اسناد تجاری موجب خروج سند از زمره اسناد تجاری شده است. ماده ۲۲۶ قانون تجارت ایران ناظر به ماده ۲۲۳ همان قانون به این امر در حقوق ایران تصریح می نماید. این ماده مقرر می دارد: ” در صورتیکه برات متضمن یکی از شرایط اساسی مقرر در فقرات ۲ الی ۸ ماده ۲۲۳ نباشد مشمول مقررات مراجعه به بروات تجارتی نخواهد داد.”
در قلمرو حقوق مدنی، اعمال حقوقی بیشتر متکی بر حاکمیت اراده و قصد متعاقدین هستند و ماهیت عقد درآنها چشمگیرتر و تشریفات شکلی اهمیت کمتری دارد؛ بطوری که در خصوص عقود، حاکمیت اصل رضایی بودن قراردادها مبین این واقعیت می باشد. بالعکس جنبه شکلی و تمامیت ظاهری سند تجاری اهمیت فوق العاده ای داشته و نقایص شکلی موجب بی اعتباری آنها می گردد.
تاکنون در مورد ” ضرورت وجودی تمامیت ظاهری و فقدان نقص شکلی سند تجاری ” کمتر گفتگو شده است. برخی آن را نتیجه وجود سنتهای دیرین و مصالح اجتماعی دانسته اند و گفته اند که تأکید قانوگذار برای این بوده است که راه تفسیرهای مختلف را اراده های مشترک اطراف سند بسته شود.[۳۰۸]
همچنین گفته شده است، لزوم احترام به شکل و صورت سند بدین جهت است که به امضاء کنندگاه سند تفهیم نماید تعهد ایشان جنبه تجریدی دارد و نیز اشخاص بدانند که چنین سندی آنها را از حقوق ویژه دارنده اسناد تجاری برخوردار خواهد کرد.[۳۰۹]
برخی دیگر گفته اند:حقوق اسناد تجاری، حقوق شکل گرا (فرمالیست) است و قانونگذاران علاقمندند آزادی عمل اشخاص را محدود کرده و حتی الامکان محتویات سندی را که چک، سفته یا برات نامیده می شود راساً معین نمایند.
آقای دکتر اخلاقی نیز در این باره گفته اند که لزوم احترام به شکل و صورت سند از این جهت می باشد که از قصد و رضای اعتماد کننده سند حمایت لازم بعمل آید.
در اینکه تمامی قوانین راجع به اسناد تجاری، اصل تمامیت ظاهری و شکل گرایی ( فرمالیسم) سند تجاری را مورد تأکید قرار داده و عدم رعایت آن را موجب بطلان سند براتی و بطلان تعهدات براتی می دانند تردیدی نیست. مواد ۲۲۳ و ۲۲۶ قانون تجارت ایران، مواد ۲ و بعد قانون بروات انگلیس، مواد ۱۱۰ و بعد قانون تجارت فرانسه، مواد ۱ و ۲ کنوانسیون ۱۹۳۰ ژنو راجع به برات و سفته، مواد ۱ و ۲ کنوانسیون ۱۹۳۱ ژنو راجع به چک، مواد ۳ و ۱۲ کنوانسیون آنسیترال ، مواد ۳۷۹ و ۳۸۰ قانون تجارت مصر راجع به چک همگی به این واقعیت اساسی و مشترک اذعان دارند که ” سند ناقص “ [۳۱۰] اصلاً سند تجارتی تلقی نشده و از حکومت مقررات اسناد تجاری خارج است.
البته همه قوانین ترجیح داده اند که نسبت به برخی از نواقص شکلی انعطاف نشان دهند بدون اینکه این انعطاف، جنبه شکلی گرایی و تأکید بر اصل تمامیت ظاهری در حقوق اسناد تجاری را تحت الشعاع قرار دهد؛ مثلاً بند ط پارگراف ۱ ماده ۹ کنوانسیون آنسیترال در خصو عدم درج تاریخ پرداخت انعطاف نشان داده و سند فاقد تاریخ پرداخت را سند به رویت تلقی نموده است. همچنین قسمت اخیر ماده ۲ کنوانسیون ژنو در جهت تلطیف حکم قانونی لزوم تمامیت ظاهری، مقرر داشته است که عدم درج محل پرداخت به منزله قابل پرداخت بودن در اقامتگاه قانونی است و یا قانوگذار ایرانی طی ماده ۲۲۶ قانون تجارت، عدم قید کلمه برات بر روی سند تجاری را موجب بطلان سند تجاری و خروج آن از زمره اسناد تجاری نمی داند.[۳۱۱]
به همین نحو بندهای الف و ب و ج ماده ۳۸۰ و بندهای الف و ب و ج ماده ۴۶۹ و بندهای الف و بد ماده ۴۷۴ قانون تجارت مصر از همین انعطاف برخوردارند.
لایحه اصلاح قانون تجارت ایران مصوب ۱۳۸۴ هیئت وزیران نیز نسبت به قانون تجارت فعلی ، انعطاف و تلطیف بیشتری داشته و در خصوص چک، قید نشدن محل پرداخت و یا محل صدور را موجب بطلان چک ندانسته و احکام تکمیلی برای آن مقرر کرده است ( بند های ۱ و ۲ ماده ۱۷۴ لایحه ) همچنین طی بندهای ۱ و ۲ و ۳ ماده ۲۵۳ لایحه راجع به پاره ای نواقص سفته نرمش نشان داده است و بالاخره همین برخورد ملایم را طی بندهای سه گانه ماده ۳۲۱ لایحه در خصوص برات انجام داده است.
از موارد استثنایی انعطافهای فوق الذکر که بگذریم بطور کلی هرگونه نقصی در شرایط شکلی که به تمامیت ظاهری سند لطمه بزند بدون هیچ اغماضی، سند را از جنبه براتی بودن خارج می کند و در این زمینه سختگیری قابل توجهی مشاهده می شود.
یکی از مسائل مهم مربوط به بحث ” تمامیت ظاهری ” این است که ” تکمیل سند ناقص از لحاظ حقوقی چه وضعیتی دارد ؟”
پاسخ به این سؤال را موقع بیان نحوه ارتباط نظریه و اصل تمامیت ظاهری خواهیم داد.
بند دوم- چگونگی ارتباط نظریه و اصل تمامیت ظاهری در اسناد تجاری
این ارتباط در مفهوم خود اصل بیان شده است، چه بموجب اصل تمامیت ظاهری، ” دارنده حمایت شده کسی است که سند ظاهراً کامل و منظمی را دریافت کند” این نوع تعریف در برخی قوانین ملاحظه می شود و تأکید قانونگذار بر ” ظاهر کامل و منظم سند” را نشان می دهد.
بنابراین پر واضح است که اصل تمامیت ظاهری، موجودیت و مشروعیت خود را از ” نظریه ظاهر” کسب می کند و فلسفه وجودی این قاعده حقوقی که سند تجاری باید ظاهر منظم و کامل داشته و بدور از هر عیب و نقص ظاهری و شکلی باشد، در مفاد نظریه خلاصه می شو؛ چون مطابق نظریه، فقدان ظاهر منظم و کامل سند، مانع از اعتماد متعارف دارنده به سند خواهد بود و سند را از چتر حمایت نظریه دور میکند.
اینک وقت آن رسیده است که مسئله غامض ” تکمیل سند ناقص ” را با در نظر گرفتن مبانی مربوطه؛ یعنی ” نظریه ظاهر در اسناد تجاری ” بررسی نماییم.
مسئله این است که اگر سندی بصورت ناقص صادر و به گردش در آمد و سپس توسط یکی از گیرندگان سند و یا دارنده نهایی سند تکمیل شد، آیا اعتبار سند تجاری را خواهد داشت یا خیر؟ برای مثال صادر کننده چکی، بدلیل فرصت اندک و سنگین بودن حسابهای فی مابین با طرف تجاری خود، مبلغ چک را درج نمی کند و بنا بر اطمینانی که به طرف مقابل دارد محاسبه میزان دقیق بدهی و درج آن در چک را به خود او وا می گذارد. در این مثال چک مرقوم هنگام صدور فاقد مبلغ بوده و شرایط سند تجاری را داراست اما گیرنده چک آن را تکمیل می کند و به شخص ثالث انتقال می دهد. سؤال اینجاست که آیا شخص ثالث دارنده، چک مزبور می تواند از حمایت نظریه و حقوق و مزایای براتی آن استفاده کند یا بدلیل نقص شکلی، چک مزبور از اعداد اسناد تجاری و شمول حمایت نظریه خارج است؟
در پاسخ به این سؤال آقای دکتر ستوده تهرانی بطور مطلق پاسخ مثبت داده و تکمیل سند ناقص را بطور مطلق جایز دانسته اند :” در عرف و عادت تجاری، صدور برات ناقص با این تفسیر که دارنده آن اختیار دارد به میل خود نواقص آن را تکمیل کند اشکالی ندارد و در هر حال براتی که نواقص آن تکمیل شده و به جریان افتد در حکم براتی است که در اصل کامل صادر شده باشد مگر آنکه ثابت شود دارنده برات برخلاف قراری که بین او و براتکش گذاشته شده است برات را تکمیل کرده است.”[۳۱۲]
آقای دکتر عرفانی بدون اینکه مستقیماً فصل خاصی را به این مقوله اختصاص دهند، هنگام ترجمه کنوانسیون آنستیرال ( ماده ۱۲) بطور غیر مستقیم بر تکمیل سند ناقص صحه گذاشته اند، [۳۱۳] اما توضیحی نداده اند که آیا همانند آقای دکتر ستوده، معتقد به امکان تکمیل سند ناقص بطور مطلق می باشند یا این اختیار را بطور محدود و با قیودی می پذیرند؟
تعداد
۲۴۱
مواد آموزشی
ضریب همبستگی
۰۷۷/۰-
سطح معنیداری
۲۴۰/
تعداد
۲۴۱
نمره کل
ضریب همبستگی
۱۷۹/-
سطح معنیداری
۰۰۶/۰
تعداد
۲۴۱
جدول۴-۲۱: همبستگی بین استفاده از مولفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات و سن معلمان را نشان می دهد. ملاحظه می شود بین کامپیوتر و نرم افزار های کامپیوتری و سن معلمان همبستگی به مقدار ۵۲۰/۰ به دست آمده و حاکی از رابطه مثبت و معنی دار بین دو متغیر است. ضریب همبستگی بین اینترنت و سرویس های اینترنتی با سن به ۱۳۲/.- بدست آمد که حاکی از رابطه منفی و معنی دار بین دو متغیر است. ضریب همبستگی بین تلویزیون و ویدئو پروژکتور با سن ۸۲۸/۰ بدست آمد که رابطه مثبت و معنی دار بین این دو متغیر را نشان می دهد. ضریب همبستگی بین نقش ICT در روش تدریس با سن ۲۲۵/۰- بدست آمد که رابطه منفی و معنی دار بین دو متغیر را نشان می دهد. ضریب همبستگی بین نقش ICT در تهیه و تولید مواد آموزشی و سن
۲۴۰/. بدست آمد که رابطه مثبت و معنی دار بین دو متغیر را
نشان می دهد و بالاخره نمره کل ضریب همبستگی بین مولفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات و نقش آنها در روش تدریس و تهیه و تولید مواد و منابع آموزشی ۱۷۹/- بدست آمد که رابطه منفی و معنی دار بین متغیر ها را نشان میدهد.
۳- برای پاسخ به این سوال که آیا بین فناوری اطلاعات و ارتباطات و روش های تدریس معلمان رابطه وجود دارد، داده های مربوط به پرسشنامه از طریق همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
برای محاسبه رابطه بین میزان استفاده از اینترنت، تلویزیون و کامپیوتر و روش تدریس از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است. ملاحظه می شود که بین میزان استفاده از اینترنت و روش تدریس، همبستگی به مقدار ۱۴۹/۰ به دست آمده است و حاکی از رابطه مثبت و معنیدار بین دو متغیر است. ضریب همبستگی عاملهای تلویزیون و پروژکتور و کامپیوتر با روش تدریس معلمان به ترتیب ۲۰/۰، ۲۱/۰ به دست آمد که نشان می دهد بین فناوری اطلاعات و ارتباطات و روش های تدریس معلمان رابطه مثبت وجود دارد.
جدول ۴-۲۲: ضریب همبستگی بین روش تدریس و میزان استفاده از اینترنت، تلوزیون و ویدئو پروژکتور وکامپیوتر
تلوزیون و ویدئو
پروژکتور
کامپیوتر
اینترنت
مقیاس و زیر مقیاس ها
۲-۴-۲ تظاهر بافتیAGRP
بیان AGRP هم در انسان و هم در موش نشان میدهد که در هر دو گونه بیشترین بیان در هیپوتالاموس، هستههای زیر تالاموسی، و نسخه کوتاهتر فاقد اگزون غیر کد کننده [۵۴]۵‘ در آدرنال و سطوح بیانی کمتر آن در بیضهها، ریه، کلیه، نخاع و ریشههای پشتی گانگلیا میباشد(۲۶).
AGRP همچنین در خوک ،گوسفند، ماهی فوگو[۵۵]، ماهی زبرا[۵۶]، ماهی طلایی، بلدرچین ژاپنی و کبوتر شناسایی شده است. به عنوان مثال مشخص شده است که در جوجه در مغز، غده آدرنال، عضله اسکلتی, بافت چربی بیان می شود. در بسیاری از این گونهها سطح AGRP در نتیجه ناشتایی افزایش مییابد که نشاندهنده نقش آن در هموستاز انرژی است (۱۲).
۲-۴- ۳ خصوصیات فیزیولوژیکی AGRP
AGRP به سه طریق عمل می کند:
۱) تحریک دریافت غذا: شاید مهمترین جنبه ثابت شده عمل AGRP نقش آن در تحریک دریافت غذا باشد. موشهای تراریخته که دارای تظاهر بیش از حد AGRP میباشند دچار افزایش طول بدن، افزایش انسولین، تأخیر در شروع افزایش قند خون[۵۷]، هایپرپلازی جزایر پانکراس و کاهش
سطح کورتیکوسترون میشود. این اثرات AGRP که از طریق مغز اعمال میشود، هم در انسان و هم در موش هنگامی که به صورت ICVتزریق شود باعث تحریک پراشتهایی میگردد. بر این اساس AGRP یکی از قویترین پپتایدهای اشتهاآور است که تا کنون شناخته شده است به طوری که هنگامی که یک وهله تزریق ICV آن انجام میشود پراشتهایی را به مدت ۷ روز افزایش میدهد(۲۸). هر چند مکانیسم این اثر طولانیمدت روشن نیست، به نظر میرسد اثر آن مستقل از مسدود کردن گیرندههای ملانوکورتین باشد (۲۹).
۲) سرکوب هزینه انرژی: علاوه بر نقش AGRP در تحریک رفتار دریافت غذا، یافتههای اخیر بیان میکنند که AGRP همچنین هزینه انرژی را سرکوب میکند و AGRP از این طریق نیز تأثیر معنیداری بر هموستاز انرژی میگذارد. تزریق مرکزی AGRP بیان UCP1 و حرارت را در داخل بافت قهوهای چربی (BAT) کاهش میدهد که اثر آن شاید از طریق مهار جریان سمپاتیک باشد (۳۰). جالب اینکه تزریق قسمت انتهایی- [۵۸]NAGRP وزن چربی و وزن بدن را در بدون تحریک اشتها، افزایش میدهد. بعلاوه کاهش سطح AGRP به میزان ۵۰ درصد با بهره گرفتن از مداخله [۵۹]RNA، منجر به افزایش هزینه انرژی و از دست دادن وزن بدن بدون تغییر در دریافت غذا میشود (۳۱). این اطلاعات در مجموع بیان میکنند که تغییر در هزینه انرژی نقش مهمی در تنظیم هموستاز انرژی به وسیله AGRP ایفا میکنند.
۳) تنظیم محور هیپوفیز- هیپوتالاموس: AGRP همچنین علاوه بر اثر بر هزینه انرژی و دریافت غذا بر سیستمهای فیزیولوژیکی دیگر هم اثر میگذارد. شواهد اخیر بیان میکنند که AGRP بر عملکرد نرواندوکرین از طریق تنظیم محور هیپوتالاموس هیپوفیز تأثیر میگذارد(۳۲). تزریق icv، AGRP انسانی به میمونهای رسوس فاقد تخمدان[۶۰] منجر به افزایش کورتیزول، هورمون آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) و ترشح پرولاکتین (PRL) میشود. به علاوه، تزریق icv، AGRP توانایی IL-1ß را برای افزایش ACTH تحریک میکند . این مشاهدات از نقش میانجی AGRP در پاسخهای نرواندوکرین به التهاب، که به نوبه خود میتواند چاقی و دیابت نوع دو را افزایش دهد، حمایت میکند. شواهد همچنین بیان میکنند که AGRP اثر مهاری بر محور هیپوتالاموس – هیپوفیز- تیروئید دارد به طوری که مصرف (القاء) [۶۱]AGRP هورمون ترشح کننده TSH یعنی TRH را سرکوب و سطح هورمونهای تیروئیدی گردش خون را کاهش میدهد ( ۳۲).
۲-۴-۴ مکانیسم مولکولی عمل AGRP
شواهد موجود حاکی از آن است که AGRP آنتاگونیست گیرنده ملانوکورتین بوده، اثر MSH-α و سایر آگونیستها را برای تحریک این گیرندهها مسدود میکند(۳۳). هرچند مطالعات زیادی نشان دادهاند که فراتر از یک آنتاگونیست ساده بوده و به عنوان یک آگونیست معکوس MC4R عمل میکند. فعالیت آگونیستی معکوس بیانگر اثر AGRP بر روی رفتار غذا خوردن و هموستاز انرژی است که مستقل از MSH-α با سایر لیگاندهای گیرنده ملانوکورتین است.
علاوه بر MSH-α ، سایر لیگاندهای مشتق از پرواوپیوملانوکورتین (POMC) از قبیل MSH-ß ، دساسیتیل MSH-α ، ACTH و هورمون بتالیپوتروفیک گیرندههای ملانوکورتین را تنظیم میکنند.
بیشتر مطالعاتی که به عملکرد AGRP در حالت in vivo میپردازند از پپتاید AGRP حاوی بخش انتهایی کربوکسیل[۶۲] استفاده میکنند که اثرات پروتئین دارای طول کامل AGRP را تقلید میکند. این روش به نظر منطقی میرسد چرا که پپتایدهای مصنوعی ناحیه پایانی آمین، h AGRP(aa-25-51)، و پروتئین میانی،h AGRP(aa-54-82)، پروتئین AGRP انسانی فاقد عمل آنتاگونیستی بر روی MSH-α میباشند در حالیکه پپتاید مصنوعی حاوی ریشه پایانی C، h AGRP(aa87-132) ، فعال بوده و از لحاظ قدرت عملکرد مشابه همولوگ موش بالغ است (۳۴).
به علاوه پپتاید (۱۳۲-۸۷aa )hAGRP قادر است به طور موثری با گیرنده های ملانوکورتین MC3R ، MC4R و MC5R متصل شود و بنابراین اتصالMSH - را مهار نماید (۲۷).علاوه بر این نقش روشن ناحیه پایانی C یکی از مطالعات جدید نشان داد که ناحیه پایانی N در AGRP که قادر به اتصال با گیرنده هاای ملانوکورتین نیست، بر هزینه کرد انرژی تاثیر داشته و بنابراین اثر آن مستقل از گیرنده های ملانوکورتین است. یک مرتبه تزریق icv ، AGRP ( 132-831-aa ) دریافت غذا را افزایش می دهد در حالیکه تزریق بخش پایانی N (51-23) aa ) و (۸۲-۵۴)aa برمقدار مصرف غذا تاثیری نداشت(۳۵).
البته باید خاطر نشان ساخت تزریق هر کدام از سه بخش AGRP منجر به کاهش مصرف اکسیژن و درجه حرارت روده بزرگ می شود که هر دو نماینده هزینه کرد انرژی می باشند. تزریق دو ناحیه پایانی N باعث افزایش وزن بدن و وزن چربی مزانتریک و اپی دیدیم، در غیاب پراشتهایی و واکنش متقابل با MC4R می شود (۳۵).
۲-۴-۵ نقش فیزیولوژیک AGRP
AGRP نقش های فیزیولوژیک متعددی بر عهده دارد که در زیر به اختصار به آنها اشاره می شود.
۱) تعادل منفی انرژی، تظاهر (بیان) درونزا AGRP وNPY در شرایط مختلف فیزیولوژیک تغییر میکند. این شرایط عبارتند از : تعادل منفی انرژی یا افزایش نیاز به انرژی، از قبیل محرومیت غذایی یا در حین شیردهی، که طی آنها سطح لپتین و انسولین کاهش و سطح گرلین و CORT افزایش مییابد و ترشح AGRP و همچنین NPY را تحریک میکند(۳۶).
هم AGRP و هم NPY تحت شرایط تعادل مثبت انرژی، که لپتین و انسولین افزایش و گرلین کاهش مییابد، سرکوب میشود. از طرفی تظاهر ژن AGRP و NPY در موشهای صحرایی با رژیم کمانرژی در مقایسه با رژیم پرچربی بیشتر است. همچنین تظاهر ژن AGRP در شرایطی مثل پس از تزریق ۲-DG یا دیابت ناشی از استرپتوزوتوسین[۶۳] ، که در آنها مصرف گلوکز کاهش مییابد، افزایش پیدا میکند( ۳۶).
این شواهد در مجموع بیان میکنند که AGRP در ARC در پاسخ به کمبود انرژی ترشح شده در شرایط محرومیت از غذا، رژیم کمکالری یا افزایش نیاز به انرژی تولید AGRP افزایش مییابد تا دریافت غذا تحریک شده، اکسیداسیون چربی همراه با کربوهیدرات کاهش یافته و سنتز چربی افزایش یابد.
۲) انتخاب غذا، نشان داده شده کهAGRP نه تنها در دریافت کالری بلکه در انتخاب غذا و ویژگیهای پاداشدهندگی دریافت غذا هم دخالت دارد. AGRP بویژه دریافت غذاهای پرچرب را در جوندگان افزایش میدهد. همچنین موشهای صحرایی که به غذای حاوی ۲۰ درصد محلول ساکروز دسترسی داشتند غذای بیشتری مصرف کردند نسبت به موشهایی که به غذای استاندارد دسترسی داشتند (۲۸).
۳)بازسازی ذخایر کربوهیدرات، AGRP علاوه بر نقش قوی تحریککنندگی دریافت غذا، ذخایر کربوهیدرات را بازسازی میکند و گلوکزهای اضافی را برای ایجاد اثرات آنابولیکی از جمله لیپوژنز de NOVO به مصرف میرساند ( ۳۶).
۴) اثرات حاد و طولانی مدت بر دریافت غذا،AGRP هم اثرات حاد و کوتاه مدت و هم اثرات درازمدت بر روی دریافت غذا دارد. اثر حاد آن احتمالاً از طریق سیستم اوپیوئید و گیرندههای مرکزی ملانوکورتین بویژه MC4R است، در حالیکه مکانیسم اثرات طولانیمدت آن بر رفتار دریافت غذا ناشناخته است ولی اثر دراز مدت آن احتمالاً از طریق این سیستم صورت نمیگیرد و تا حدود زیادی ناشناخته است. AGRP بر هزینه انرژی و تولید حرارت از طریق ارتباط با سیستمTRH اثر میگذارد. به طوری که تزریق بخش انتهاییC آن منجر به کاهش TSH وT4 کل پلاسما در موشهی صحرایی میشود(۳۷).
۲-۴-۶ تنظیم AGRP
AGRP عمدتا از زیر مجموعه های نرونی در داخل هسته های کمانی هیپوتالاموس (ARC ) تولید می شود. با توجه به اینکه ARC واسطه یک سری از سیگنال های متابولیکی محیطی می باشد، این وضعیت آناتومیکی بیان می کند که AGRP همچنین نقشی در هموستازی انرژی ایفا می کند. AGRP عمدتا از دسته جات نرونی در داخل بخش میانی ARC تولید می شود که همچنین نروپپتایدY (NPY ) را تولید می کنند. NPY نیز درتنظیم هیپوتالاموسی رفتار دریافت غذا دخالت داشته و با توجه به هم بیانی AGRP و NPY به نرون های مترشحه این دو نرون های AGRP/NPY گفته می شود که به عنوان میانجی کلیدی در پاسخ به تخلیه غذایی وتنظیم تعادل انرژی در نظر گرفته می شوند.
AGRP از طریق چندین سیگنال هورمونی و سوبسترایی کنترل می شود.
الف) سیگنال های هورمونی: چندین سیگنال هورمونی بر تظاهرAGRP اثر می گذارند که از جمله مهمترین آنها می توان به لپتین، انسولین، گرلین و گلوکوکورتیکوئیدها اشاره کرد. سیگنال های سیری که دارای اثر طولانی[۶۴] می باشند، از قبیل لپتین یا انسولین، باعث کاهش AGRP شده درحالیکه حفظ سطوح فیزیولوژیکی این هورمون ها، افزایش ناشی از ناشتایی AGRP را مسدود می کند (۳۸). فقدان گیرنده های انسولین یا لپتین در مغز منجر به افزایش معنی دار تظاهر AGRP شده ،همچنین AGRP درموش های چاق با کمبود لیپتین[۶۵]، صرف نظر از ناشتایی افزایش می یابد(۱۸). در مجموع این مشاهدات حاکی از آن است که این هورمون ها (انسولین و لپتین) اشتها را کاهش می دهند که حداقل بخشی از این اثر به واسطه مهار بیان AGRP ( وNPY ) می باشد. بعلاوه، تحقیقات جدید نشان می دهند که این هورمون ها می توانند بسرعت پتانسیل غشا را تغییر داده و شلیک کردن نرون های حاوی NPY را کاهش دهند این بدان معنی است که این هورمون ها می توانند به سرعت فعالیت نرون های AGRP / NPY را مهار نمایند. هر چند پیشرفت های جدید فاکتورهای پایین دست لپتین را تا حدودی شناسایی کرده اند ولی هنوز مشخص نیست که لپتین از طریق چه مکانیسمی AGRP را تنظیم می کند.
مسیر سیگنالی بالقوه معرفی شده تا کنون عبارتند از مسیر Kinase- AMP ، مسیر STAT-JAK و مسیر PI3k. احتمالا یک یا ترکیبی از این مسیرها ، مسئول اثر میانجی گری لپتین بر روی AGRP می باشد که به موجب آن دریافت غذا کاهش و هزینه انرژی افزایش می یابد(۳۹).
همچنین گفته می شود گرلین که یک پروتئین مشتق از روده است،در تنظیم نرونهای AGRP دخالت دارد، گرلین برخلاف انسولین و لیپتین دریافت غذا و اکتساب وزن را تحریک کرده و نرون های حاوی AGRP /NPY را فعال سازی می نماید. گرلین یک لیگاند درون زای R–GHS بوده که بیان AGRP را افزایش می دهد (۴۰). شواهدژنتیکی از نقش مهم نرون های AGRP /NPY درعمل گرلین حمایت می کنند به طوری که موش های دارای ژن های AGRP/ NPY منهدم[۶۶] در برابر افزایش وابسته به گرلین دریافت غذا مقاوم هستند. البته موش های فاقد ژن های NPY یا فاقد AGRP این فنوتیپ را بروز نمی دهند و بیان AGRP در موش های فاقد ژن گرلین نرمال می باشد. علاوه بر لپتین ،انسولین و گرلین سیگنال های اندوکرین دیگری نیز بر سطح AGRP در داخل هیپوتالاموس اثر می گذارند. گلوکوکورتیکوئیدها در تنظیم هموستاز انرژی دخالت دارند و حذف سیگنالینگ گلوکوکورتیکوئید ( مثلا از طریق برداشتن آدرنال)[۶۷] چاقی را در تعدادی از مدل های ژنتیکی و فیزیولوژیکی بهبود[۶۸] می بخشد(۴۱).
برداشتن آدرنال حساسیت را هم به AGRP و هم NPY کاهش در حالیکه حساسیت را به MSH- و لیپتین افزایش می دهد. در یک مطالعه متفاوت برداشتن آدرنال افزایش ناشی از ناشتایی در AGRP را مهار کرد(۴۲). از طرف دیگر تزریق خارجی گلوکوکورتیکوئیدها ، دریافت غذا، وزن بدن و همچنین تظاهر AGRP و NPY را افزایش می دهد. در یک مطالعه دیگر از نقش اساسی گلوکوکورتیکوئیدها بر تظاهر AGRP حمایت شد به طوری که نشان داده شد ترشح کورتیکوسترون به طور موقتی با فاز بالا رفتن روزانه بیان AGRP[69] مقارن است (۴۲). تخلیه کورتکوسترون از طریق برداشتن آدرنال ریتم روزانه AGRP را مختل نمود[۷۰]، که با جایگزینی ( تزریق ) خارجی کورتیکوسترون مجددا به حالت طبیعی اولیه برگشت این شواهد بیانگر نقش کورتیکوسترون برای حفظ چرخه بیان روزانه AGRP می باشد.
در مجموع این مطالعات حاکی از آن است که گلوکوکورتیکوئیدها اثر مهمی بر هموستاز انرژی دارند که به طور بالقوه نقش خود را از طریق اثر بر نرون های AGRP / NPY هیپوتالاموس اعمال می کنند. هورمون های دیگری که می توانند به طور بالقوه بیان AGRP را تنظیم کنند عبارتند از PYY ، کوله سیستوکینین (CCK )، گاسترین، GLPI و وازوپرسین که به عنوان سیگنال های آوران از طریق عصب واگ به مغز منتقل می شوند. مطالعات بسیار زیادی لازم است تا نقش این هورمون ها را در تنظیم AGRP مشخص نمایند.
ب) سیگنال های سوبسترایی: چندین سوبسترا نیز شناسایی شده که بر تظاهر AGRP اثر می گذارند. از جمله مهمترین آنها اسیدهای چرب و گلوکز می باشد. اسیدهای چرب ( FAs) می توانند بر تظاهر AGRP اثر بگذارند. دریافت غذا و اشتها در انسان به شدت تحت تاثیر ورود روده ای[۷۱] چربی های داخلی [۷۲] وامولسیون های روغن های غنی شده با اسیدهای چرب استئاریک، اولئیک و لینولئیک قرار می گیرد. به طوری که تزریق icv اسید اولئیک در حیوانات ، اثر ضد اشتهایی لپتین را تقلید کرده و تظاهر NPY را کاهش می دهد. بعلاوه تغذیه موش ها با رژیم غنی از چربی اشباع شده ، اما نه اسیدهای چرب اشباع نشده چندگانه[۷۳] ( PUFAs )، تظاهرAGRP را کاهش می دهد(۴۳). مکانیسم دقیقی که به موجب آن FAs می تواند بربیان AGRP اثر بگذارد در حال حاضر شناخته شده نیست، اما چنین فرض می شود که آن احتمالا از طریق فعال سازی عوامل نسخه برداری مهمی به انجام می رسد. براستی که FAs در فعال سازی PPARs و PUFAs دخالت داشته و به ویژه با فعال سازی SREBP و سرکوب سایر عوامل نسخه برداری ارتباط دارند. FAs همچنین در فعال سازی لپتین دخالت دارد، بنابراین مشاهده می شود که مسیرهای متعددی برای تنظیم بیان AGRP وجود دارند(۱۲).
تغییر در غلظت گلوکز به عنوان یکی دیگر از عوامل اثر گذار بر تظاهر AGRP شناخته شده است. تزریق مرکزیDG 2[74]، یک آنالوگ غیر قابل متابولیزه شدن گلوکز که مصرف گلوکز را مهار می کند بیان ژن AGRP را افزایش میدهد (سرگییف و همکاران۲۰۰۰). اخیرا اثر سطوح بالای گلوکز در کاهش بیان AGRP به کاهش فسفوریلاسیون kinase- AMP نسبت داده شده است. مطالعات بیشتری لازم است تا نقش گلوکز را در تنظیم AGRP در حالت in vivo تائید نماید(۴۴).
علاوه بر اینکه AGRP در پاسخ به روزه داری افزایش می یابد، AGRP همچنین در موقعیت های فیزیولوژیکی دیگری که به موجب آن افزایش دریافت غذا مورد دلخواه یا مورد نیاز است نیز افزایش می یابد. به عنوان مثال: در حین حاملگی سطوح AGRP ونه POMC ، MC4R یا NPY، در موش های صحرایی نژاد ویستار بالا می رود که بیانگر آن است که AGRP در پر اشتهایی همراه با حاملگی نیز نقش ایفا می کند. همین طور AGRP درگوسفندان شیرده نیز افزایش می یابد. در حالیکه در کبوتران سطوحAGRP پس از تخم گذاری ، یعنی در مراحلی که والدین بایستی غذای بیشتری بخورند تا به جوجه ها یشان غذا بدهند، افزایش می یابد (۴۵).
۲-۴-۷ عمل AGRP در بافت های محیطی
فراوان ترین محل بیان hAGRP ، hCART، hPOMC در بافت های محیطی ، غده آدرنال می باشد. ایزوفورم کوتاه AGRP دررت ها در حین ناشتایی به موازات ۱۸ برابر افزایش در هیپوتالاموس در قشرآدرنال نیز افزایش می یابد. بعلاوه سطوح پلاسمایی AGRP درمردان چاق و موش های ناشتا افزایش می یابد. با این وجود عملکرد AGRP در بافت های محیطی هنوز نامشخص است.
هر چند فقط مطالعات اندکی بر نقش AGRP تمرکز کرده اند. این مطالعات به طور بالقوه به AGRP در گردش خون یا AGRP تولید شده در موضع خاصی پرداخته اند. سوال اساسی این است ” نقش AGRP در این بافت های محیطی چیست؟” احتمالا AGRP در بافت های محیطی همان نقش هیپوتالاموسی خود را ایفا می کند یعنی اتصال به گیرنده های ملانوکورتین یا شاید سایر گیرنده های جفت شده با پروتئین G. هم AGRP و هم آگوتی اثر مستقیمی بر روی سلول های چربی ( آدیپوسیت ها) داشته، بر تظاهر فتی اسیدسینتاز و لپتین اثر گذاشته و اثرات وابسته به MSH - را بر تظاهر ژن لپتین مهار می کند.
علاوه براثر AGRP بر روی سلولهای چربی، AGRP همچنین یک نقش پاراکرین در عملکرد آدرنال داشته به طوری که AGRP مشتق از آدرنال توسط گلوکوکورتیکوئیدها تنظیم شده و القا ترشح کورتیکوسترون بوسیله MSH - را مهار می کند. بعلاوه تحقیقات بر روی جوجه ها نشان داده اند که AGRP درآدرنال به گیرنده های MCsR متصل می شود(۴۶). اینکه آیا یک حلقه باز خوردی منفی وجود دارد که AGRP به عنوان تنظیم کننده منفی لپتین عمل می کند، که اولین بار توسط ابیهارا و همکاران [۷۵] در سال ۱۹۹۹ پیشنهاد شد ، هنوز کاملا مشخص نیست.
در دو تحقیق دیگر تزریق مرکزی AGRP در موش های صحرایی منجر به افزایش معنی داری در سطح پلاسمایی لپتین به مدت ۳ و ۷ روز شد، حتی وقتی که از پر اشتهایی ناشی از AGRP جلوگیری شد ۴۲). در یک مطالعه جدید مشاهده شد که AGRP به شدت در چربی ایپدیدیم بیان شده و در این بافت در حالت غذا خوردن (سیری) و نه ناشتایی افزایش می یابد. در حالت غذا خوردن لپتین هم در چربی اپیدیدیم و همچنین به طور غیر قابل انتظاری در غده آدرنال افزایش می یابد. این مشاهدات در مجموع بیان می کنند که بیان محیطی AGRP به ویژه در غده آدرنال می تواند نقش مهمی در هموستاز انرژی داشته باشد. این مسئله در مورد انسان نیز صادق است چرا که AGRP انسانی ( برخلاف ارتولوگ موشی آن ) نه در چربی احشایی و نه زیر جلدی بیان نمی شود(۴۷).
۲-۴-۸ مدل های ژنتیکی AGRP
در تلاش برای شناسایی ویژگی های عملکردی AGRP ، مدل های موشی که درآن AGRP دارای بیان بیش از حد یا بدون بیان است تولید شده اند(جدول ۲-۱۰)
جدول ۲-۱۰ فنوتیپ های مدل های موشی AGRP(48).
مدل | فنوتیپ |
مدل تراریخته AGRP | دریافت غذا، وزن بدن، طول بدن، سطح کورتیکوسترون |
مشکلات مربوط به هزینههای تحقیق
و ….
فصل دوم
مبانی نظری تحقیق
۲-۱- مقدمه
پیوندهای روستایی – شهری حاصل تعامل دوسویه سکونتگاههای روستایی و کانونهای شهری در عرصه منطقه ای است. از لحاظ نظری تحقیق این گونه جریانها در بستر دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جاری، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، با تنوع و تقویت اشتغال در محیطهای روستایی همراه است. علاوه بر روابط دوسویه برخی ویژگیهای محیطی و جغرافیایی، ساختارهای فضایی نیز بر این فرایند مؤثر است. به دلیل تنوع مفاهیمی که برای شناخت و رسیدن به یک مخرج مشترک لازم است در زیر علاوه بر توضیح برخی مفاهیم جغرافیایی که در این مطالعه به کرات از آنها استفادهشده است ابتدا مفاهیم شهری با تاکید بر کلانشهرها که با موضوع مطالعه منطبق است مورد بررسی قرار می گیرد و سپس روستا و پیوندهای شهری – روستایی را بررسی خواهیم کرد و سپس به مفهوم اصلی رساله یعنی پدیده خزش خواهیم پرداخت.
۲-۲- واژهها و مفاهیم کلیدی
۲-۲-۱- مکان
واژه جا یا مکان جغرافیایی معادل کلمه Place در نظر گرفتهشده و به بخشی از فضای جغرافیایی گفته میشود که از سوی فردی یا پدیدهای اشغالشده است. مکانها، مراکز و محل ترکیب انسان و نظمی طبیعیاند. «اگینو» سه عنصر اصلی یک مکان را به شرح زیر میداند: «جا» بستری است که در آن روابط اجتماعی شکل میگیرد؛ «موقعیت» که به معنی ناحیهای جغرافیایی است که بستری را در برمیگیرد که در آن تعامل اجتماعی روی میدهد، تعاملی که با فرایندهای اجتماعی و اقتصادی عملکننده در مقیاسی وسیعتر تعریف میشود و بالاخره «حس مکان» یعنی «ساخت یافتن محلی احساس». مفاهیم «مکان» و «حس مکان» از مفاهیم کلیدی بودند که متخصصان جغرافیایی انسانگرا در دهه ۱۹۷۰ جهت تمیز گرایش خود از گرایش جغرافیدانان پیرو مکتب تحصلی روی آنها تاکید کردهاند. در این مسیر خصوصا «رلف» و «توان» با تکیهبر پدیدارشناسی بسیار پافشاری کردند این گرایش فلسفی نسبت به «جا» در دو دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ از سوی دیگر جغرافیدانان پیگیری شده است. در دهه ۱۹۸۰ علاقه به مفهوم مکان در خارج از چارچوب جغرافیایی انسانگرا نیز رشد کرده است. متخصصان جغرافیای اقتصادی مانند «مسی و آلن» که در درون گرایش رادیکال و ساختاری – کلی مطرح سازند. متخصصان جغرافیایی تاریخی مانند «پرد» با الهام از گیدنز به مکانها بهعنوان «بخشی از فرایند ساخت یابی» مینگریستند که از سوی رفتارهای اجتماعی شکل میگیرد و همچنین بهنوبه خود آن رفتارها را شکل میدهد. «جانسون» مانند اگینو مکان را بهعنوان یکی از زیربناهای جغرافیایی سیاسی مطرح کرده است. وی جغرافیای انسانی را بهعنوان علمی اجتماعی مطرح کرد که به مطالعه جنبههای اجتماعی مربوط به مکان و فضا که مشتمل بر محیط طبیعی است میپردازد.
بهاینترتیب مکان از پیوند یک و یا چند نظام در ارتباط با فعالیتها یا نقشهای واحد جغرافیایی منتج میشود. نظیر: موقع یک مزرعه، نسبت بهنظام داخلی بهرهبرداری کشاورزی و نسبت بهنظام مناسبات در روابطی که مزرعه با خارج برقرار میسازد تعیین میشود.
علاوه بر این هر مکان دارای سه ویژگی، شامل:
«مقر»، «موقعیت نسبی» و «مشخصات» طبیعی و انسانی است که بین متغیرها و عناصر طبیعی و انسانی مکان در درون یک ناحیه و عوامل برونزاد همواره روابط دوسویه و متقابل وجود دارد (شفیعی، ۱۳۸۶: ۸).
۲-۲-۲- کالبد
در فرهنگ فارسی کالبد در معنای قالب هر چیز، نمونه، الگو، سرمشق و پیکر معرفیشده است؛ اما باقر پرهام آن را به صورتی نسبتا دقیقتر و منظم به شرح زیر تعریف کرده است:
«… هر بنا ساختی دارد و ساخت همان ویژگیهای فردی ساختمان یک بنا است…؛ اما ساختمان و ساخت بناها باید بر اساس طرحی منطقی انجام گیرد؛ یعنی باید میان عناصر سازنده، روابطی سازمانی و شکلدهنده برقرار باشد. این روابط که همانا صورت ساختمان یک بناست از پیش در اندیشه طراح یا سازنده آن شکل میگیرد. شکل واقعیت یافته همین طرح منطقی بر بنیان عواملی که در حقیقت بستر زمانی-مکانی بنایی را تشکیل میدهند، شالوده آن بنا میگوییم؛ اما هر بنا، اگر غیر ارگانیک باشد شالوده آن در حقیقت شالودهای است بسته و تمام، یعنی سامان آن تغییرپذیر نیست، مگر آن بنای مذکور بهکلی فرو ریزد و نابود شود… هرگونه شالوده بسته و تمام چه در حوزه موجودیتهای ارگانیک، کالبد نامیده میشود. پس هر بنا یا ساختمان، کالبدی دارد و کالبد درواقع طرحی است بسته که همه اجزا و ترکیب عناصر یک بنا یا یک ساخت را در خود گرفته و بیحرکت کرده است. پس کالبد خودش تحرک ندارد و هر نوع تغییر در آن از بیرون خواهد بود… .» (ضیاء توانا، ۱۳۸۰، ۲۷).
۲-۲-۳- تغییر و تحولات کالبدی – فضایی
بر اساس تعاریف واژههای تغییر، تحول، کالبد و فضا، تحولات کالبدی – فضایی، به مفهوم تغییر و دگرگونی
شکل و موقعیت ساختمانها، پدیدهها، فعالیتها و پیوند میان آنها تحت تاثیر عوامل درونزا و برونزا
و پیوند اثرات متقابل آنها است (شفیعی، ۱۳۸۶: ۲۰).
۲-۲-۴- فضا:
فضا، عینیتی حاصل از نقشپذیری اثرگذاری افراد و گروههای انسانی در مکان و یا به سخن دیگر، پیامد عملکردهای متعامل دو محیط اجتماعی-اقتصادی و طبیعی-اکولوژیک است. ازاینرو فضا را میتوان نوعی تولید اجتماعی در مکان به شمار آورد. ازآنجاکه فضا متشکل از اجزایی مرتبط است، میتوان آن را یک نظام (سیستم) به شمار آورد و چون این نظام واقعیتی مکانی –فضایی است، میتوان از واقعیتی مکانی-فضایی سخن گفت.
فضا در بستر مکان و درگذر زمان، همچون هر پدیده اجتماعی دیگر در معرض تحول و دگرگونی قرار دارد. عنصر اصلی تحول در فضا قابلیتهای محیط فرهنگی (به مفهوم عام) و عوامل و نیروهای مادی و معنوی دخیل در آن است؛ بنابراین با توجه به اینکه فرهنگ گروههای انسانی در اصل بهآرامی دگرگون میگردد، دگرگونی در نظام فضایی نیز بهکندی پدیدار میگردد. بررسی و شناخت فضا همواره برمبنای مقیاس معین به انجام میرسد؛ ازاینرو نظامهای فضایی در مقیاس بزرگ (جهانی، کشوری و منطقهای)، مقیاس متوسط (ناحیهای، محلی، شهری و یا روستایی) و مقیاس کوچک (دهکده، مزرعه، محله و …) موردبررسی قرار میگیرد (سعیدی، ۱۳۸۸: ۶۱۴).
۲-۲-۵- پخش فضایی
پخش به مفهوم انتشار، گسترش، پراکندگی و به هم آمیختگی است و پخش فضایی را میتوان، گسترش یک پدیده از کانون یا کانونهای اصلی در پیرامون آن دانست که در طول زمان صورت میگیرد. درواقع پخش فضایی، گسترش پدیدهای را در سراسر فضا و زمان، از خاستگاه اصلی فراهم میسازد. در این فرایند دو عامل اساس کار است:
ا – وجود پدیدهها، ۲ – امر گسترش.
یعنی حرکت پدیده از خاستگاه اصلی خود، پخش فضایی را موجب میشود. در جریان پخش روابط یا تعاملاتی بین دو حوزه جغرافیایی برقرار میشود که میتوان آن را در جریان جابجایی سرمایه، مردم، کار، عقاید، اطلاعات و … با اهداف مختلف مشاهده کرد. این فرایند ممکن است بلافاصله بعد از ظهور پدیده صورت گیرد و یا در زمان نسبتا طولانی و حتی در جریان قرنها عمل گردد. بهعنوانمثال در مقیاس جهانی، پخش تمدن، تغییر کیفیت سکونتگاههای انسانی، پخش تکنولوژی جنگ و جریان شهرنشینی از مواردی هستند که در طول قرنها و زمینهای نسبتا زیاد صورت گرفتهاند. در مقیاس ناحیهای نیز شیوع امراض، توسعه شهرهای ویژه، گسترش گتوهای فقر و گتوهای قومی نمونههایی از بخش فضایی در سطوح ناحیه است. درهرصورت، نسبت و وسعت پخش فضایی از مرکز یا کانون به پیرامون، بیش از هر چیز تحت تاثیر عامل فاصله قرار دارد؛ بنابراین پخش فضایی است که میتواند دگرگونیهایی در چشماندازهای طبیعی، انسانساخت، رفتار و نگرشهای مردم به وجود آورد (شکویی، ۱۳۸۱: ۳۰۲).
۲-۲-۶- شهر:
یافتن تعریف واحد برای شهر بهنحویکه نیاز پژوهشهای تجربی متنوع و متعدد را برآورد و برای همه انواع شهر در زمانها و جوامع گوناگون مناسب تلقی گردد. بهراحتی امکانپذیر نیست اما در یک جمعبندی از برخی تعاریف متعدد ارائهشده توسط تعدادی از محققان درباره شهرمیتوان گفت که: شهر سکونتگاهی است با جمعیت و وسعت نسبتا زیاد و تراکم نسبی بالا که ازنظر اقتصادی در محدوده آن غلبه با مشاغل غیر کشاورزی بوده و ازنظر اجتماعی ناهمگن است. چشماندازهای انسانی در این مکان غالب و محل تمرکز فعالیتهای سیاسی، اداری و خدماتی است (قادرمرزی، ۱۳۸۲، ۱۷ و ۱۶).
۲-۲-۷- کلانشهر و رشد شهری
واژه کلانشهر معادل مترو پلیس به کار گرفتهشده است که معنای عام آن بزرگترین شهر و به بیانی شهر اصلی در منطقهای مشخص است که معمولا بیش از یکمیلیون نفر جمعیت دارد و دارای بالاترین سطح نظام شهری است. اصطلاح منطقه شهری یا متروپلیتین برای تعیین مجموعههای شهری به کار میرود که شامل حداقل یک شهر بزرگ و چندین شهر کوچک و شهرک است که ازلحاظ جغرافیایی و اقتصادی به هم وابستهاند؛ و شهر اصلی در آنها نفوذ اقتصادی و اجتماعی اعمال میکند. درواقع کلانشهرها در مرحلهای از رشد خود پس از افزودن چند پوسته جدید به کالبد اولیه، قادر به تداوم رشد پیوسته نیستند و گرایش به انتشار جمعیت و فعالیت در پیرامون آنها بهصورت ناپیوسته تشدید میشود. برخی از این فعالیتها به سبب «زمینبر» بودن و برخی دیگر به سبب کارایی و وابستگی مکانی به ورودیها، به حومه منتقل میشوند و یا در آنجا احداث میگردند. ازاینرو، بخشی از جمعیت کلانشهری، گاه برای بقا و کسب حداقل سرپناهی که در حد توان مالیشان باشد، به شکل حاشیهنشینی استقرار مییابند. اینگونه برونفکنیها، معمولا در روستاها و شهرهای موجود پیرامون کلانشهرها شکلگرفته و باعث گسترش ساختوسازهای پراکنده در اطراف آنها میشود (شفیعی، ۱۳۸۶: ۱۶).
۲-۲-۸- شهرگرایی:
شهرگرایی فرایندی عمومی است که طی آن جوامع روستایی و مناطق در اختیار آنان به عرصههای شهری تبدیل میشوند، این فرایند به لحاظ زمانی طی زمانی نسبتا طولانی تحقق مییابد و با باز توزیع بنیادین افراد در فضا و عرصههای شهری تحقق میپذیرد (سعیدی، ۱۳۷۷: ۱۲۴).
۲-۲-۹- حریم شهر:
قسمتی از اراضی بلافصل پیرامون محدوده شهر است که حدود آن طبق تشریفات مقرر در قانون شهرداری معین و نظارت و کنترل شهرداری در آن ضرورت دارد و از مرز تقسیمات کشوری شهرستان و بخش مربوط تجاوز ننماید. درواقع حریم شهر منطقه تحت نفوذ مستقیم گسترش شهر و محدودهای است که جهت توسعههای بعدی در محل زمانی آینده در نظر گرفته میشود بنابراین حریم شهر محدودهای است قردادی و رسمی که بخشی از فضای مجاور و پیرامون شهر را در برمیگیرد. بر این اساس روستاهای واقع در حریم شهرها را میتوان روستای پیرا شهری یا روستای مجاور شهر دانست (شیعه، ۱۳۸۳، ۱۶۷).
۲-۲-۱۰- حومه شهر
حلقه بیرونی ناحیه کلانشهر (بخشهای غیر مرکزی شهر)، حومه شهر نامیده میشوند. آنتونی داونز، حومه شهر را همه بخشهای مادر شهر پیرامون شهرهای مرکزی تعریف میکند در دانشنامه برنامهریزی، حومهها، بخشهای گسترشیافته و رو به گسترش پیرامون شهر مرکزی در ناحیه کلانشهر تعریفشده است. (سیف الدینی، ۱۳۷۹: ۴۰۴) این بخشها از شهر مرکزی، از راه همگنی بیشتر ویژگیهای اقتصادی اجتماعی و فیزیکی متمایز میشوند. رایجترین انواع حومهها، شامل: «حومههای قدیمی» و «حومههای نوین» است. حومههای قدیمی، پیش از بهرهگیری گسترده از خودرو و راههای ارتباطی، پدید آمدهاند که در مجاورت بخش مرکزی شهر جا گرفتهاند. حومههای نوین شهر، با افزایش فعالیتهای اقتصادی بیرون از شهر همراه بوده و در طی سالها کارخانههای بزرگ در حومه شهرها استقراریافتهاند در دهه های اخیر، کلانشهرها، بیشتر در بخشهای حومهای شکلگرفتهاند؛ زیرا زمین در شهرها، کم و گران و در حومه تااندازهای فراوان و ارزانتر است.
کاربری مفاهیمی همچون «حومه» و «حوزه نفوذ» از ابزارهای اولیه بحث روابط شهر و روستا بوده که برای نخستین بار توسط جغرافیدانان آمریکایی در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی مورداستفاده قرار گرفت. در این زمان این مفهوم به معنای عرصهای به کار رفت که در آن رشد و گسترش حومه اتفاق افتاد و کاربریهای روستایی زمین بهصورت بینابینی و مخلوط به انجام میرسید. در بررسیهای این جغرافیدانان اساسا تاکید بر تحلیل عوارضی نظیر تراکم، ریختشناسی و تحول کاربریهای زمین در قالب الگوهای برآمده از اثرگذاریهای شهر استوار بود (سعیدی،۱۳۸۲: ۷۸-۷۷).
۲-۲-۱۱- روستا
یک گروه از ساختها (شامل: مساکن، مزارع، مغازهها و غیره) و فعالیتها (غالبا کشاورزی، صنایعدستی و کارگاهی و غیره) در محیط روستایی که کوچکتر از «شهرک» و بزرگتر از «ده» بوده و فاقد شهرداری است. روستا معمولا بهعنوان سکونتگاههای کشاورزی شناخته میشود البته در اطراف شهرهای بزرگ بعضی از روستاها در درون حوزههای رفتوآمدی شهرکها و شهرها قرار دارند که به آنها روستاهای خوابگاهی میگویند. سعیدی عقیده دارد: «روستا را ازنظر مفهوم و تعریف، پیوسته در مقایسه با شهر موردبررسی قرار میدهند. بهطوریکه شاخصهای تمایز شهر از روستا، شامل: وسعت، وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی، درجه اشتغال، قشربندی اجتماعی، درجه پیچیدگی روابط و مناسبات، چگونگی بهرهگیری از نهادهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و میزان و ترکیب جمعیت است».
در این زمینه، ضیاء توانا، «روستا را عمدتا یک واحد همگن طبیعی، اجتماعی – اقتصادی، فرهنگی و کالبدی میداند که از یک مرکز جمعیت و محل کار و سکونت (اعم از متمرکز و پیوسته و یا پراکنده) با حوزه و قلمرو معینی ثبتی و یا عرفی مستقل تشکیل میشود و اکثریت ساکنان شاغل دایمی آن بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم به یکی از فعالیتهای اصلی کشاورزی، صنایع روستایی و یا ترکیبی از این فعالیتها اشتغال دارند؛ و از آن ارتزاق میکنند و پیوند فرهنگی و اجتماعی عمیقی مابین اعضای جامعه آن برقرار است».
بر این مبنا، در این تحقیق روستا بهمثابه یک واحد اجتماعی – اقتصادی و کالبدی همگن بودهاند که شناخت تحولات روابط و فعالیتها و نحوه چینش ساختها متاثر از عوامل درونزا و برونزا موردنظر است. (ضیاء توانا، ۱۳۶۹، ۵).
۲-۲-۱۲- چشمانداز روستایی
یکی از مفاهیم اصلی در بحثهای جغرافیایی است. اگر چه برپایی، نحوه شکلپذیری، امکان دگرگونی و تغییرپذیری و نیز اجرای گوناگون چشماندازهای مختلف موردتوجه خاص برخی جغرافیدانان است اما درزمینهٔ مفهوم دامنه و اهمیت چشمانداز جغرافیایی اختلافنظرهای اساسی وجود دارد. دراینارتباط سعیدی مطرح میکند «تعبیر عمومی از چشمانداز «بخشی از سطح زمین» یا «نوع معینی از سطح زمین» است. در این تعبیر، چشمانداز سیمای ظاهری یک منطقه یا یک ناحیه به شمار میرود و عبارت است از: «منظر و نمای خارجی یک مکان» به این فرض که ویژگیهای ریختشناسی و طبیعی آن همگون و منسجم است. با این تعبیر مفهوم چشمانداز به مفهوم «منطقه» و «ناحیه» نزدیک میشود و میتواند بهعنوان یک نظام محیطی (اکوسیستم) که نمایانگر گستره مکانی محیط خاصی است به کار رود و گستره جغرافیایی گیاهان با جانوران با سایر پدیدهای طبیعی و انسانی تلقی میشود». چشمانداز، فضایی است از اشکال طبیعی که آثار انسانی آن را در محیط خود در طول زمان نشان میدهد. چشمانداز حوزهای است که انسان نیز بخشی از آن محسوب میشود. با آن زندگی میکند، بهوسیله آن محدودیت پیدا میکند و بالاخره آن را تغییر میدهد. یک چشمانداز گرایش به تعیین اوصاف و خصائص هر ناحیه دارد و تلفیقی است میان وجوه طبیعی و وجوه انسانی در آن ناحیه. تحت تاثیر رابطه انسان با محیط طبیعی و محیطزیستی او بسیاری از منابع جغرافیایی انسان چون معادن، خاک، آب، گیاه و حیوان دچار دگرگونی و تغییر شدهاند که در این تغییرات عامل انسانی بهعنوان یک عامل تصمیمگیرنده نقشی فعال را در تغییر محیط دارد. هر جامعه گروهی سازمانیافته در هر بخش از جهان است که به علت تبادل و ارتباط دائم بین فرهنگ جوامع بشری، فرهنگ ملتها و جوامع در حال تغییر و تبدیل دائمی است و مدل چشمانداز فرهنگی توسط کارل ساور در سال ۱۹۲۵ مطرح شد. وی عامل فرهنگ را مؤثر بر چشمانداز طبیعی استقرارگاههای روستایی طی زمان میداند. این مدل در قالبی تلفیقی از دیدگاههای انسانی – محیطی و ناحیهای متشکل شده است (سعیدی، ۱۳۸۸: ۳۲۸).
۲-۲-۱۳- حاشیه روستایی – شهری
یک منطقه با مرز پایانی بین شهر که کاربریهای روستایی و شهری در همدیگر ترکیبشده است و یک تمایز روشنبین شرایط زندگی روستایی و شهری وجود ندارد. حاشیه در ارتباط با شهر توصیفشده است و در حوزه نفوذ کشاورزی جایی که کاربری در حال تغییر است وجود دارد؛ که بین ناحیه ساختهشده شهری پیوسته و «سایه شهری» قرار میگیرد؛ و ازنظر اکولوژیکی میتواند بهعنوان یک ناحیه مهاجرت سریع در نظر گرفته شود؛ که تراکم جمعیت بهسرعت در حال افزایش و ارزش زمینها نیز در حال بالا رفتن است.
مفهوم «حاشیه شهری» همانند حومه برای اولین بار توسط جغرافیدانان آمریکایی در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورداستفاده قرار گرفت. ازنظر این جغرافیدانان حاشیه شهر جایی به شمار میآمد که عرصه در حال گذار بین شهر و روستا را تشکیل میداد. درواقع، مفهوم حاشیه – شهری تحت تاثیر، گذار بین شهر و روستا الزاما منتج از روندهای اثرپذیری از کانونهای شهری نیست. بر همین مبنا بود که اصطلاحاتی مانند روستا – شهری یا روستایی – شهری را وضع و پیشنهاد کردند. در همین ارتباط در دهه ۱۹۷۰ میلادی اصطلاحات تازهای مطرح شد. بعضی کوشیدند تا بین «حاشیه» و «حومه» تفاوت قائل شوند. برخی دیگر فراتر رفته اصطلاحاتی همچون شبه حومه، اقمار شهری، شبه اقمار و حاشیه درونشهری و یا حاشیه برونشهری را مطرح ساختند. در همین ارتباط، بعضی دیگر سعی نمودهاند میا ن حاشیه شهر و حاشیه روستایی شهری تفاوت قائل شوند و حتی برخی برای تبیین تفاوت در قلمروهای پیرامونی شهرها، مفاهیم «نواحی روستایی غیر زراعی» و «نواحی روستایی زراعی» را پیشنهاد نمودند. در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، کوشید تا مفهوم پیچیده و متنوع مورداستفاده در تبیین دگرگونیهای حاصله در «تعامل حاشیه – شهری» را بر اساس تحلیل مراحل مختلف نحوه تلفیق کاربری زمین طبقهبندی نموده، برای تبیین تمایز «نواحی حاشیه – شهری» از «حاشیه پیرامونی روستا – شهری» به کار گیرد. این تفاوت گذاری بر این اساس استوار بود که نواحی حاشیه – شهری دارای ویژگیهای خاص هستند که مبین این واقعیت است که اینگونه عرصه نسبت به میانگین نواحی شهری و روستایی از تراکم بیشتر مسکونی، تجاری و صنعتی و همچنین از نرخهای بالاتر رشد جمعیت، روندهای شتابانتر تبدیل اراضی و «الگوهای سیال» ارتباطات جمعی و مواصلات بین نواحی سکونتی و شغلی (محل زندگی و محل فعالیت شغلی) برخوردارند. در مقابل، «حاشیه پیرامونی روستا شهری» بهواسطه تراکم جمعیتی، نسبت بیشتر اراضی و اراضی زراعی و همچنین روندهای کمتر پویای تبدیل و تغییر کاربری اراضی و آمدوشد روزانه به نواحی شهری مشخص میگردد (سعیدی، ۱۳۸۲: ۸۰-۷۹).
۲-۲-۱۴- روستاهای خوابگاهی
استقرارگاههای روستایی که جمعیت فعال ساکن در آن جای دیگر مشغول به کار میباشند. این اصطلاح اغلب برای روستاهایی که جابهجاشوندگان روزانه استخدامشده در شهر به داخل آن حرکت میکنند، به کار گرفتهشده است (Johonston, 2000: 114). اینچنین سکونتگاههایی پیامد رشد و توزیع دوباره جمعیت مراکز شهری بزرگ و متروپلیتن است (شفیعی، ۱۳۸۶: ۲۰)
۲-۲-۱۵- تغییرات فیزیکی
۸۰/۰
۴۲۸/۰
۰۰۰۱/۰
هنجار توصیفی
۸۴/۰
۷۱/۰
۷۱/۰
۷۰/۰
۳۷/۰
۱۵۸/۰
۰۰۰۱/۰
۰۰۰۱/۰ Sig=
۱۹/۱۱۲=F
۳۵/۴- Constants=
جدول ۳۰-۴ تحلیل رگرسیون عوامل مؤثر بر تمایل نسبت به اشتغال در حرفه ی کشاورزی
۴-۶ همبستگی
۱-۴-۶ همبستگی بین ویژگی های فردی با سازه های نظریه شغلی شناختی اجتماعی
بر اساس نتایج مندرج در جدول ۳۱-۴، می توان چنین بیان نمود بین متغیر سن و سازه های نظریه شغلی شناختی اجتماعی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. به این معنی که با افزایش سن، فرد مسئولیت و نیاز بیشتری برای کار و کسب درآمد احساس می کند بنابراین وارد حرفه ای می شود و از آن جایی که حرفه ی کشاورزی نیاز به شرایط خاص و رده ی سنی خاصی ندارد با افزایش سن تمایل برای اشتغال در این حرفه بیشتر می شود. همچنین بین تعداد اعضای خانوار با تمام متغیرهای نظریه شغلی شناختی اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بدین معنی که هر چه تعداد اعضای خانوار شاغل در بخش کشاورزی بیشتر باشد فرد با دیدن موفقیت و کسب درآمد در این حرفه انگیزه و تمایل بیشتری برای اشتغال در این حرفه پیدا می کند. از طرف دیگر سابقه کشاورزی فرد و سابقه کشاورزی والدین نیز با تمام متغیرهای نام برده شده به جز موانع مثبت و معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر با افزایش تجربه فرد و همچنین سابقه کشاورزی والدین تمایل جوانان برای اشتغال در حرفه ی کشاورزی افزایش می یابد. همچنین بین مساحت زمین زراعی خانواده نیز با هریک از متغیرها به جزء موانع همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. بدین معنی که هر چه مساحت زمین زراعی خانواده افزایش پیدا کند تمایل جوانان نیز برای اشتغال در این حرفه افزایش می یابد. یعنی با افزایش میزان زمین این امکان برای کشاورزی فرد وجود دارد یا به عبارت دیگر درآمد کشاورزی حاصل از آن زمین برای وی ملموس تر است لذا تمایل بیشتری برای ماندن در شغل کشاورزی دارد.
ویژگی های فردی
خودکارآمدی
نتیجه انتظارات
درک رفتار دیگران
علاقه
حمایت
موانع
تمایل
سن
**۲۳/.
** ۲۰/۰
*۱۴/۰
** ۲۳/۰
**۲۰/۰
۰۶/۰
**۲۴/۰