۵- کولی[۱۱] (۲۰۰۲) پایان نامه دکترای خود را تحت عنوان سازمان یادگیرنده و بهبود تدریس در موسسات آموزشی تدوین نمود. یافته های پژوهش رابطه رفتارهای سازمان یادگیرنده با بهبود تدریس را تایید نمود. براساس نتایج پژوهش تلاش های دانشگاهی به منظور بهبود تدریس باید بر استفاده از اطلاعات درباره تدریس مانند ارزیابی دانشجویان و توسعه حمایت های محیطی از فرایند تدریس تاکید نماید.
۶- میلر [۱۲] (۲۰۰۳) در پایان نامه دکترای خود تحت عنوان « ارتباط بین جو سازمانی و فرسودگی شغلی در کتابخانه ها و مراکز کامپیوتری در موسسات آموزش عالی غرب ویرجینا » به این نتیجه رسید که بین تعداد سال های آموزش رسمی با ابعاد خستگی عاطفی و مسخ شخصیت ارتباط مثبتی وجود داشت . بین رده کارمندی با خستگی عاطفی ارتباط منفی وجود داشت. سن نیز به طور منفی با خستگی عاطفی و مسخ شخصیت ارتباط داشت . هیچ ارتباطی بین ابعاد فرسودگی با ارتباط با مشتری، تعداد سا ل های خدمت، وضعیت تاهل، و جنسیت وجود نداشت.
۷- هادکینسون[۱۳] (۲۰۰۶) پژوهشی انجام داده که نتـایج آن را در مقاله خود تحت عنوان « به سوی دانشگاه ها به عنوان سازمان های یادگیرنده » آورده است. نتایج این پژوهش نشان داد که دانــشگاه ها مؤســساتی هــستند که هم دارای فرصت های ویژه برای تطـابق با ایـده ها و فعالیـت های مربوط به سازمان یادگیرنده بوده و هم مـسئولیت های عمــده ای در این جهت دارند.
۷- اهداف تحقیق (شامل اهداف علمی۱،کاربردی۲ و ضرورتهای۳ خاص انجام تحقیق)
هدف کلی: بررسی رابطه ابعاد سازمان یادگیرنده با فرسودگی شغلی در معلمان
اهداف ویژه:
۱- بررسی رابطه ویژگی های رهبری و فرسودگی شغلی معلمان
۲- بررسی رابطه ویژگی های نیروی انسانی و فرسودگی شغلی معلمان
۳- بررسی رابطه ویژگی های طرح سازمانی و فرسودگی شغلی معلمان
۴- بررسی رابطه ویژگی های فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی معلمان
۵- بررسی رابطه ویژگی های ماموریت / استراتژی و فرسودگی شغلی معلمان
فرضیه اصلی پژوهش: بین ابعاد سازمان یادگیرنده با فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
فرضیه های ویژه:
۱- بین ویژگی های رهبری و فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
۲- بین ویژگی های نیروی انسانی و فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
۳- بین ویژگی های طرح سازمانی و فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
۴- بین ویژگی های فرهنگ سازمانی و فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
۵- بین ویژگی های ماموریت / استراتژی و فرسودگی شغلی معلمان رابطه وجود دارد.
امضاء استاد راهنما
شاخصهای آموزشی: علائم و معیارهایی هستند که مسیر را مشخص ساخته و به تشخیص وضعیت موجود نظام آموزشی کمک میکند. سیر تکوین این امر نخست در ایالات متحده آمریکا آغاز شد. سپس سازمان همکاری توسعه اقتصادی در دهه ۱۹۹۰ کوشش کرده است تا یک سیستم نشانگرهای آموزشی مورد استفاده در سطح بینالمللی را تدوین کند. این سازمان موفق شده است که مجموعه نشانگرهای آموزشی متشکل از حدود ۳۰ نشانگر را تدوین کند. دادههای حاصل از این نشانگرها در یک نشریه سالانه با عنوان نگاهی به آموزش[۱۲] منتشر میشود (بازرگان، ۱۳۸۸).
نظر به این که نشانگرها (شاخصهای آموزشی) از یک سو به عنوان ابزاری برای سنجش عملکرد یک ملاک، به کار رفته و از سوی دیگر به منظور شفافیت در نظام آموزشی تدوین شده و مورد استفاده قرار میگیرند، بنابراین اطلاعات و دادههای موجود که از عملکرد اجزای نظام آموزشی ناشی می شود، به شرط متعارف و همسان بودن آنها در نشان گرها، معنیدار بوده و میتوان دربارهی آنها قضاوت کرد. لذا ضروری است که برای استفاده از دادهها در نشانگرهای آموزشی، ویژگیهای خاص مورد توجه قرار گیرد تا این نشانگرها برای سنجش میزان دست یابی به کیفیت درونی نظام آموزشی و مقایسهی آن با دیگر نظامهای آموزشی، ابزاری مطمئن محسوب گردند. تحقق چنین امر مهمی به دقت نظر در گردآوری و کیفیت دادهها، و در نهایت به کیفیت نشانگرها که به عنوان ابزار اندازهگیری مورد استفاده قرار میگیرند بستگی دارد (وفادارو همکاران، ۱۳۸۵).
نشانگرها یا شاخصهای آموزشی به عنوان ابزاری برای شناخت بیش تر نظام آموزشی، نقشی منحصر به فرد بر عهده دارند، زیرا با تدوین و بررسی آنها ضمن پاسخ گویی به پرسشهای متعدد نظام آموزشی، شناخت بیشتر و درک درست از موقعیت آن نیز به وجود میآید. بررسی نشانگرها نقاط ضعف و قوت نظام آموزشی را مشخص میسازد؛ امری که به نوبهی خود، زمینههای لازم جهت انتخاب برنامههای مورد نیاز نظام آموزشی را به وجود میآورد تا بدین وسیله اقدامات مورد انتظار و برنامههای آتی آن برای رفع مشکلات، مشخص شود. این تشخیص، برای بهبود وضعیت نظام آموزشی اهمیتی حیاتی دارد. زیرا نظامهای آموزشی برای کارایی بیشتر و بهبود عملکرد خود به راهنمای عمل نیاز دارند تا اطمینان حاصل نمایند که به مقصد مورد نظر دست خواهند یافت. تجزیه و تحلیل اجزای مختلف نظام آموزشی به وسیلهی نشانگرها منجر به نتایج ذیل میگردد:
قوت یا ضعف عملکرد نظام های آموزشی در مقایسه با یکدیگر تشخیص داده میشود
قوت یا ضعف نظام آموزشی در مقایسه با خود در طول زمان مشخص میگردد
نقاط ضعف یا قوت نظام آموزشی مشخص شده و به شفاف سازی آنها کمک میشود
نقاط ضعف بخشهایی از نظام آموزشی که متناسب با بقیهی اجزای آن عمل نکردهاند مشخص میشود. این امر به تعیین اولویت برنامهها کمک میکند
کیفیت آموزشهای ارائه شده مشخص میشود تا بدین ترتیب زمینههای لازم برای پاسخ گویی بخشهای مختلف آموزش و پرورش فراهم گردد
شاخصهای مورد نظر و فرمولهای آنها به شرح ذیل میباشند:
شاخصهای کارایی درونی بر اساس نتایج امتحانات ( نرخ ارتقاء، مردودی، ترک تحصیل).
شاخصهای کارایی درونی بر اساس الگوی جریان دانشآموزی ( نرخ ماندگاری، درصد فارغالتحصیلی، میانگین طول تحصیل، نسبت اتلاف و ضریب کارایی).
شاخصهای کارایی درونی بر اساس ترکیب دانش آموزی( تعداد و میزان رشد دانش آموزان مقطع ابتدایی، سهم دانش آموزان دختر در مدارس ابتدایی، سهم دانش آموزان روستایی در مدارس ابتدایی، سهم دانش آموزان غیر انتفاعی در مدارس ابتدایی).
شاخصهای کارایی درونی بر اساس پوشش تحصیلی ظاهری( پوشش تحصیلی ظاهری).
شاخصهای کارایی درونی بر اساس منابع انسانی( نسبت دانش آموز به معلم ، معلم به کلاس دایر، میزان تحصیلات معلمان).
شاخصهای کارایی درونی بر اساس فضای آموزشی (تراکم دانش آموز در کلاس دایر، تراکم کالبدی، سرانه فضای آموزشی و ضریب بهره برداری از کلاس فیزیکی مدارس).
هنگامی که برای محاسبهی کارایی داخلی از شاخصهایی هم چون نرخهای ارتقاء، تکرار پایه، ترک تحصیل، ماندگاری ( بقاء، نگهداری، نگهداشت) در هر پایه، تکمیل دوره (فارغ التحصیلی)، اتلاف، درصد اتلاف ناشی از تکرار پایه، درصد اتلاف ناشی از ترک تحصیل، میانگین طول سالهای تحصیل برای هر فارغ التحصیل، نسبت درونداد به برونداد مطلوب و واقعی استفاده میشود، مجموع این نرخها را میتوان در نرخ ترکیبی ضریب کارایی داخلی مشاهده کرد (مؤسسه بین المللی برنامه ریزی آموزشی، ۲۰۰۰).
ج) نرخ قبولی[۱۳](نرخ ارتقاء):
نرخ قبولی شاخصی است که نسبت قبول شدگان به کل ثبت نام شدگان را مشخص میکند (مشایخ،۱۳۸۲). این شاخص نشان دهندهی آن است که چه درصدی از دانش آموزان یک پایه تحصیلی مورد نظر را با موفقیت به پایان رسانده و توانستهاند به پایه بعدی راه یابند.
چ) نرخ ترک تحصیل[۱۴]:
نرخ ترک تحصیل مشخص میکند که چه نسبتی از دانش آموزان یک پایه تحصیلی، مجبور به ترک تحصیل می شوند و دوره تحصیلی را ناقص رها میکنند (عزیز زاده و همکاران، ۱۳۷۹).
در این تحقیق منظور از نرخ ترک تحصیل دانش آموزان ابتدایی استان ایلام طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ اجرای برنامه ملی آموزش برای همه میباشد.
ح) تکرار پایه[۱۵](مردودی):
عبارت است از تکرار یک پایه(کلاس) برای دانش آموز در خلال یک سال تحصیلی در همان کلاس در اثر عدم توفیق در امتحانات ارتقایی(معیری، ۱۳۸۵).
میزان و سهم جمعیت دانش آموزی ای که در یک پایهی مشخص در سال تحصیلی معین ثبت نام کرده باشند اما در سال تحصیلی آینده نیز در همان پایهی تحصیلی ثبت نام نمایند را، نرخ تکرار پایه مینامند. به این نشان گر نسبت مردودی نیز گفته میشود ( وفادار وهمکاران، ۱۳۸۵).
خ) نرخ ماندگاری[۱۶]:
نرخ ماندگاری یعنی چه تعدادی از دانش آموزان ورودی به یک دوره در هر یک از پایههای تحصیلی، ترک تحصیل میکنند و چه تعدادی در نهایت میتوانند به یک پایه یا دوره تحصیلی معین برسند و یا توانایی جذب و نگه داشت دانش آموزان توسط نظام آموزشی تا پایان فارغ التحصیلی (وفادار وهمکاران، ۱۳۸۵).
د) نرخ تکمیل دوره[۱۷] ( فارغ التحصیلی):
این نرخ بیان کنندهی آن است که چه درصدی از ثبت نام کنندگان در پایه اول یک دورهی تحصیلی معین ( ابتدایی)، به تکمیل و فارغ التحصیلی(پنجم) از همان دورهی تحصیلی موفق شدهاند (وفادار و همکاران، ۱۳۸۵).
ذ) میانگین طول دوره تحصیلی[۱۸]:
میانگین طول دوره تحصیل یعنی میانگین تعداد سنواتی که فارغ التحصیلان به تحصیل اشتغال دارند.
مطلوب است کلیه دانش آموزان ابتدایی بتوانند دوره تحصیلی ابتدایی را پنج سال سپری کنند اما به دلیل
مردودی، ترک تحصیل چنین نخواهد شد (عزیز زاده و همکاران، ۱۳۷۴).
ر) نسبت درونداد به برونداد مطلوب:
این نسبت حاکی از آن است که تمامی دروندادها باید در زمان مقرر (طول سالهای دوره تحصیلی معین)از دوره تحصیلی فارغ التحصیل شده باشند، چراکه هیچگونه افت تحصیلی (تکرار پایه و ترک تحصیلی) وجود نداشته است (وفادار و همکاران، ۱۳۸۵).
ز) نسبت درونداد به برونداد واقعی:
نسبت درونداد به برونداد مطلوب حاکی از نبود اتلاف (تکرار پایه و ترک تحصیل) در یک نظام آموزشی، همانطور که از عنون آن پیداست، امری مطلوب و ایدهآل است، به همین دلیل نسبت درونداد به برونداد واقعی محاسبه میشود که حاکی از آن است که به دلیل وجود اتلاف (تکرار پایه و ترک تحصیل) در هر نظام آموزشی، تمامی دانشآموزان در طی زمان مقرر از دوره تحصیلی معین، فارغ التحصیل نمیشوند (وفادار و همکاران، ۱۳۸۵).
ژ) نسبت اتلاف[۱۹]( نرخ اتلاف):
اتلاف عدم توفیق در تحقق هدفها و مقاصد تربیت است. به بیان کوتاهتر هر گونه عاملی که بازده کار مدرسه، خانواده و اجتماع را از لحاظ نیل به مقاصد تربیتی کاهش دهد نوعی اتلاف و ضایعه است. نسبت اتلاف یعنی نسبت درونداد به برونداد واقعی، به نسبت درونداد به برونداد ایده آل ( معیری، ۱۳۸۵).
در نظام آموزش ابتدایی همه دانش آموزان باید طی پنج سال فارغ التحصیل شوند. در غیر این صورت هزینه انجام شده به هدر رفته است. در پژوهش حاضر میزان اتلاف را در هر سال از نسبت ورودیهای آن سال در پایههای اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم به نسبت ارتقاء یافتگان آن به دست آوردهایم.
س) ضریب کارایی درونی[۲۰]:
نسبت سال- دانش آموز ایده آل به سال– دانش آموز واقعی که برای دانش آموزان فارغ التحصیل هزینه میشود، با فرض این که هیچ کس تکرار پایه و واحد یا ترک تحصیل نداشته باشد. در واقع ضریب کارایی عکس نسبت اتلاف میباشد ( عزیز زاده و همکاران،۱۳۷۴).
ش) پوشش تحصیلی ظاهری[۲۱]:
پوشش تحصیلی ظاهری یعنی چه نسبتی از یک گروه سنی در پایه یا دوره متناسب با سن خود ثبت نام کردهاند و نظام آموزشی تا چه حد موفق به جذب دانش آموزان مقاطع و رشتههای تحصیلی مربوط شده است (عزیز زاده و همکاران، ۱۳۸۴).
ص) نسبت دانش آموز به معلم: یعنی به ازاء هر معلم چه تعداد دانش آموز وجود دارد. (وفادار و همکاران، ۱۳۸۵).
۱-۶) تعاریف عملیاتی شاخصها:
(مراجعه کنید به صفحه ۹۳ و ۹۴ همین پژوهش)
۲-
در من ادراکیست از تو عاشقانه عاشقانه/ از تو تصویریست در من جاودانه جاودانه// تو هوای عطری از صحرای دور آرزویی/ از تو سنگین شهر ذهنم کوچه کوچه خانه خانه// آه ای تلفیق ناب بیریایی با محبت!/ شادی تو کودکانه، رأفت تو مادرانه// شهربانوی وجودم باش و کابین تو بستان:/ اینک اقلیم دل من بیکرانِ بیکرانه// □// آتش او؟ آه این افسانه را بگذار و بگذر/ در من اینک آتش تو شعله شعله در زبانه// فصل، فصل توست دیگر فصل فصل ما- من و تو/ فصل عطر و فصل سبزه فصل گل فصل جوانه// فصل رفتن در خیابانهای شوخ مهربانی/ فصل ماندن در تماشاهای شنگ شاعرانه// فصل چیدنهای گلها- چیدن گلهای بوسه/ از بهار و از لب تو، خوشه خوشه، دانه دانه// □// دفتری که حرف حرف برگ برگش مرثیت بود/ اینک اینک در هوایت پر ترنّم، پر ترانه// □// بار دیگر ظلمتم را میشکافد شبچراغی/ تا کیاش از من بدزدی بار دیگر ای زمانه!// (همان: ۴۸)
در بسیاری از ابیات این شعر، کلمات تکرار و بعضی از مفاهیم مؤکد شدهاند، مثل عاشقانه و جاودانه در بیت اول، تأکیدِ کوچه کوچه و خانه خانه در بیت دوم، تکرار فصل در بیتهای دیگر، مؤکد بودنِ خوشه خوشه و دانه دانه و مواردی از این دست. این تکرارها و تأکیدها کلام شاعر را بیش از حد اطلاعدهنده کرده و در نتیجه اصل کمیت نقض شده است، معنای ضمنی میتواند این باشد که معشوق همواره به سختی عشق شاعر را باور میکند و شاعر مجبور است که کلامش را با تأکید و تکرار همراه کند. از سوی دیگر در بیت پنجم، گویی پس از پرسشی که معشوق مطرح کرده است دربارۀ آتش دیگری که ممکن است شاعر را سوزانده باشد، شاعر در پاسخ میگوید: آتش او؟ آه این افسانه را بگذار و بگذر/ در من اینک آتش تو شعله شعله در زبانه. در اینجا اصل ربط نقض میشود، زیرا تا حالا در حال وصف عاشق بودن است و ناگهان حرف دیگری خارج از این وصف میزند؛ معشوق تصور میکند که کس دیگری هست که آتش او دل شاعر را سوزانده باشد، و این شخص هنوز هم هست، اما شاعر با پاسخی تأکیدآمیز مبنی بر اینکه آن یک افسانه است و باید از آن گذشت، در صدد اقناع معشوق است، ادامۀ شعر در واقع پاسخ به همین پرسش است که به طور متقن پاسخ داده نمیشود زیرا باید از نبودن او صحبت کند چون معشوق از وجود عشق دیگری در شاعر نگران بوده است، اما پاسخی که به معشوق داده میشود همچنان دربارۀ خود معشوق است نه کس دیگر و معنای ضمنیِ این نقض در اواسط شعر و دوباره برگشتنِ شاعر به وصف قبلی، این است که شاعر در مقابل معشوق حتا برای نفیِ وجود معشوقی دیگر، از آن دیگری سخن نمیگوید زیرا قاعدتا عاشق نباید جز معشوق و ارتباط با آن و شرح حالات عاشقیاش چیز دیگری در پاسخ به هر سوال معشوق بگوید. در واقع شاعر، در تمام شعر در صدد این است که یگانه بودنِ معشوق را تأکید کند. در بیت پایانی باز هم اصل ربط نقض میشود و خطابِ شاعر از معشوق به زمانه تغییر پیدا میکند، در این نقض، معنای ضمنی همان ناپایداریِ عشق و معشوق است، از سوی دیگر میتواند این معنای ضمنی را هم داشته باشد که شاعر اولین بار نیست که عاشق شده است و قید «بار دیگر» مؤید این امر است، اما همین جمله را به زمانه میگوید نه به معشوق، چون معشوق مثل مخاطبِ منکر است و شاعر به همین دلیل برای گفتن این حرف، خطابش را از معشوق به زمانه تغییر داده است.
۳-
لیلا دوباره قسمت ابنالسلام شد/ عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد// □// میشد بدانم این که خط سرنوشت من/ از دفتر کدام شب بسته وام شد؟// اول دلم فراق تو را سرسری گرفت/ وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد// گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت/ دیگر تمام شد گل سرخم! تمام شد// شعر من از قبیلۀ خون است خون من،/ فواره از دلم زد و آمد کلام شد// ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را/ شعر من و شکوه تو، رمزالدّوام شد// □// بعد از تو باز عاشقی و باز… آه نه!/ این داستان به نام تو، اینجا تمام شد.// (همان: ۹۳)
در بیت آخر شاعر اصل کمیت را رعایت نکرده است، زیرا اطلاع لازم را نمیدهد و جمله را ناتمام میگذارد و میگوید: «آه نه!» اینجا این معنای ضمنی را مد نظر دارد که بیزارشدنش و خستگیاش از عشق رنجآور را بگوید و شاید از سوی دیگر بخواهد خیال معشوق را راحت کند که دیگر جز او عاشق کسی نیست، البته این معنای ضمنی را هم دارد که آن لیلا که دوباره قسمت ابنالسلام شده است همان معشوق است که نصیب عاشق واقعی یعنی شاعر نشده است. و این امر با لحن شکوهآمیز کلمۀ آه و تمام شدن داستان ایجاد میشود.
۴-
زنی که صاعقهوار آنک ردای شعله به تن دارد/ فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد// همیشه عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد/ که گاه پیرهن یوسف، کنایههای کفن دارد// کیم، کیم که نسوزم من؟ تو کیستی که نسوزانی؟/ بهل که تا بشود ای دوست هر آنچه قصد شدن دارد// دوباره بیرق مجنون را دلم به شوق میافرازد/ دوباره عشق در این صحرا هوای خیمه زدن دارد// □// زنی چنین که تویی بیشک شکوه و روح دگر بخشد/ به آن تصور دیرینه که دل ز معنی زن دارد// مگر به صافی گیسویت هوای خویش بپالایم/ در این قفس که نفس در وی همیشه طعم لجن دارد// (همان: ۱۰۳و۱۰۴)
شاعر در بیت سوم، استفهام انکاری به کار برده است، یعنی من میسوزم و تو میسوزانی. اما به اندازه کافی اطلاع دهنده نیست زیرا معلوم نیست که شاعر با چه چیزی قرار است بسوزد و معشوق با چه چیزی قرار است بسوزاند. پس اصل کمیت نقض شده است، در مصراع بعد شاعر دوست یا معشوق را به رها کردنِ امور به حال خودشان فرا میخواند. اینجا این معنی ضمنی را دارد که اموری که مربوط به عشقند غیر قابل پیش بینی هستند و در این میان عاشق میسوزد و معشوق میسوزاند به هر روشی که عشق قرار است چگونگیِ آن را تعیین کند.
۵-
آیا چه دیدی آن شب در قتلگاه یاران؟/ چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!// … (همان: ۱۰۷)
(مراجعه کنید به صفحه ۹۸ و ۹۹ همین پژوهش)
۶-
شود آیا که پر شعر مرا بگشایند؟/ بال زنجیری مرغان صدا بگشایند؟// گره سرب به طومار نفسها زدهاند/ کی شود کاین گره از کار هوا بگشایند؟// به هوای خبری تنگدلم چون غنچه/ شود آیا که ره باد صبا بگشایند؟// □// آری، آری رسد آن روز که این کهنه طلسم/ بشکند تا که دژ هوشربا بگشایند// رسد آن روز که این شبزدگان برخیزند/ تا به روی سحر، این پنجرهها، بگشایند// با کلیدی که به نام تو و من میچرخد/ قفلها از دل و از دیدۀ ما بگشایند// (تا بریزند ز بنیاد به هم، نظم ستم/ پیشتازان ره توفان شما، بگشایند)// □// زآسمان آنچه طلب میکنی از خود بطلب/ باورم نیست که درها، به دعا بگشایند// حکم، حکم تو و دستان گشایندۀ توست/ تا اشارت کنی: این در بگشا! بگشایند// (همان: ۱۰۹)
در مصرع آخر این در بگشا اصل کمیت را با اطلاع دهندگی بیش از حد نقض میکند. زیرا دستان اشارتگر اصلا سخنی نمیگویند اما شاعر با نقض این اصل این معنای ضمنی را ایجاد کرده که دستان گشاینده مثل زبانی سخنگو هستند که در حالی که دارند یک در را باز میکنند در واقع میگویند این در بگشا یعنی همین بیت تایید گر بیت قبلی است (زآسمان هر چه طلب میکنی از خود بطلب باورم نیست که درها به دعا بگشایند) دعا در واقع به دست هم بر میگردد چون دستها را وقت دعاکردن بالا میبرند اما در بیت آخر این طلب کردن از خود همان حرکت دستها برای گشایش است که جایگزین زبانی برای همان گفتن و به نوعی دعا کردن است.
۷-
دشمن شکست اگرچه ز تو پرّ و بال تو/ اما به جز شکست نبرد از جدال تو// آغاز پر زدن به سوی آفتاب بود/ در انفجار آتش و خون بال بال تو// آتش گرفت یکسره نیزار، شیر من!/ وقتی به خون گرم تو آغشت یال تو// این خاکدان سزای چو تو پاکجان نبود/ حالی به باغ خلد چگونه است حال تو؟// آن «سایه» تو بود که از ریشه تیشه خورد/ سرو است اگر نه تا به قیامت «مثال» تو// آوازهات دهان به دهان میرود چو عشق/ بیآنکه کهنگی بپذیرد مقال تو// در باغ مه گرفته روحم همیشگی است/ رعنایی تو، سبزی تو، اعتدال تو// □// پیداست جای تیغ تو بر شب اگر چه بود/ کوتاه چون شهاب شتابان، مجال تو// بر سینه چار لاله در آفاق ذهن من/ پر میزند پرندۀ سبز خیال تو// امسال هفت ماهی خونین شناورند/ دنبال هم به برکۀ یاد زلال تو// آری به جرم خواستن صبح راستین/ سرب مذاب بود جواب سوال تو// «گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار»/ پاسخ رسید، چون زدم از خواجه فال تو// (همان: ۱۳۸)
شاعر تا بیت یکی مانده به آخر، در حال توصیف محبوبی است که به دلیل خواستن صبح راستین، تیرباران شده است. در بیت آخر گویی دیالوگی بین شاعر و حافظ رخ میدهد، زیرا شاعر دربارۀ این ماجرا از حافظ سوال میکند و حافظ در پاسخ میگوید: گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار. در اینجا اصل ربط و کمیت نقض میشود، به این صورت که شاعر میداند چه بر سر آن محبوب آمده است، ولی با این حال باز هم برای اطلاعدهندگی بیشتر میخواهد حافظ را هم با خود همصدا کند، اما از سوی دیگر حافظ در پاسخ به شاعر چیز دیگری میگوید، که ارتباطی با توصیفهای شاعر ندارد، در اینجا نقض این اصول این معنای ضمنی را میتواند داشته باشد، که حافظ با گفتنِ اینکه حتا سنگ هم از این ماجرا مینالد، در صدد گفتن این است که دشمنانِ محبوب حتا از سنگ هم سختدلتر بودهاند.
۸-
جز همین دربدر دشت و صحاری بودن/ ما به جایی نرسیدیم ز جاری بودن// چالشت چیست که تقدیر تو هم زین دو یکیست/ از کبوتر شدن و باز شکاری بودن// دوستخواهیست به تعبیر تو یا خودخواهی/ در قفس عاشق آواز قناری بودن// چه نشانیست به جز داغ خیانت به جبین/ این یهوداصفتان را ز حواری بودن// □// مرهمی زندگیام زخمی اگر مرگم باش/ که به هر کار خوشا یکسره کاری بودن// □// گر خزان این همه رنگین و اگر مرگ این است/ دل کند گل به تمامی ز بهاری بودن// □// عشق را دیده و نشناخت ترنج از دستش/ آن که میخواست ز هر وسوسه عاری بودن// باز بودن و نبودن؟ اگر این است سوال/ همچنان بودن اگر با توام آری بودن!// □// دل من! دشت پر از آهوکان شد تا چند/ تو و در قلعۀ یک یاد حصاری بودن؟// آتش عشقی از امروز بتابان تا کی/ زیر خاکستر پیراری و پاری بودن؟// (همان: ۲۱۵,۲۱۶)
در دو بیت مانده به آخر شعر، شاعر سوال بودن و نبودن را مطرح میکند و خودش برای پاسخ شرط میگذارد، یعنی اصل کمیت را که فقط پاسخ به بودن و نبودن است، نقض میکند و شرط بودن را با معشوق بودن میداند. معنای ضمنی این نقض این است که گویا سوال فقط بهانهای است که شاعر از معشوق و عشق بگوید، یعنی اگر سوالی مبنی بر انتخاب بودن یا نبودن وجود داشته باشد، پاسخش این است که فقط با عشق و معشوق است که میتوان بودن را ترجیح داد و بدون معشوق اصلا سوال بودن و نبودن، وجه مطرح شدن ندارد.
۹-
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟/ زخمیام – زخمی سراپا میشناسیدم؟// با شما طی کردهام راه درازی را/ خسته هستم خسته آیا میشناسیدم؟// راه ششصدسالهای از دفتر حافظ/ تا غزلهای شما! ها، میشناسیدم؟// این زمانم گرچه ابر تیره پوشیدهست/ من همان خورشیدم اما، میشناسیدم// پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر/ اینک این افتاده از پا، میشناسیدم؟// میشناسد چشمهایم چهرههاتان را/ همچنانی که شماها میشناسیدم// □// اینچنین بیگانه از من رو مگردانید/ در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم!// من همان دریایتان ای رهروان عشق!/ رودهای رو به دریا! میشناسیدم!// اصل من بودم بهانه بود و فرعی بود/ عشق قیس و حسن لیلا، میشناسیدم// در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!/ من بریدم بیستون را میشناسیدم// مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایّام/ با همین دیدار حتا میشناسیدم// □// من همانم مهربانِ سالهای دور/ رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم؟// (همان: ۲۳۶)
در بیت پایانی، شاعر با وجودی که خودش را تا اینجای شعر و به این وسعت و با این همه جمله تعریف و معرفی کرده است، باز هم سوال میکند که آیا از یاد رفته است یا او را هنوز هم میشناسند، بنابراین در کل شعر و به خصوص در بیت آخر، اصل کمیت نقض میشود، به این شکل که شاعر در صدد دادن اطلاعات بیش از حد است. معنای ضمنی این است که عشق با آنکه به نظر همه مفهومی تجربی و قابل درک است، اما هیچ کس او را نمیشناسد و باید مدام این مفهوم را با مصادیق مختلف شرح داد تا از یاد انسانها نرود. و از سوی دیگر شاید همه عشق را بشناسند اما گویا خودشان را به نشناختن و جهالت میزنند.
۱۰-
یک بار دیگر عشق یک بار دیگر تو/ شور مجدد تو شوق مکرر تو// ای ذات معناها! پنهان پیداها!/ جان مجسم تو، روح مصور تو// آنان که با تکرار ما را عرض گفتند/ هربار در هر کار گفتند: جوهر تو!// هم مینویسی و هم مینویسانی/ ای نامه و خامه! ای شعر و دفتر تو!// ای بهترین تمثیل از افعل التفضیل!/ زیباترینها را زیباترینتر تو// جز تو نفهمیدیم دیدیم و سنجیدیم/ هم قهر را از تو هم مهر را در تو// زآبم بریدی و بر آتشم دادی/ ای کرده با سحرت ماهی، سمندر تو// ای جان هر واژه در جملۀ دریا/ ساحل تو، توفان تو، کشتی تو! لنگر تو!// تو برکت باغ و بیداری جنگل/ صبح گشایش را شبنم تو! شبدر تو!// □// ای آتش پنهان در زیر خاکستر/ شهریوری سوزان با نام آذر تو// (همان: ۲۴۶)
شاعر در تمام بیتها به خصوص در بیت سوم، اطلاعاتی مؤکد و بیشتر از حد، دربارۀ عشق و معشوق ارائه میدهد و کمیت را نقض میکند، اما این نقض، این معنای ضمنی را در بردارد که عشق در هر امری میتواند ظهور داشته باشد. اگرچه شاعر میتوانست در یک کلام بگوید که این عشق است که فاعل همه چیز است اما این معنی را به شکل گستردهتری بیان میکند، مثلا فاعل بودن و قادر بودن عشق را توضیح بیشتری میدهد به این صورت که عشق هم مینویسد و هم مینویساند و به همین شکل در باقی شعر همین فاعل بودن عشق را در جنبههای مختلف حیات تبیین میکند.
نقض اصل ربط
در ۲۱ شعر و در ۲۳ مورد از آنها اصل ربط نقض شده است، به این شرح:
۱-
ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر/ چشمانت از چشمهساران صاف سحر باصفاتر// با تو برای چه از غربت دستهایم بگویم؟/ ای دوست! ای از غم غربت من به من آشناتر// من با تو از هیچ از هیچ توفان هراسی ندارم/ ای ناخدای وجود من ای از خدایان خداتر// ای مرمر سینۀ تو در آن طرفه پیراهن سبز/ از خرمن یاس در بستر سبزهها دلرباتر// ای خندههای زلال تو در گوش ذرات جانم/ از ریزش می به جام آسمانیتر و خوشصداتر// بگذار راز دلم را بدانی: تو را دوست دارم/ ای با من از رازهایم صمیمیتر و بیریاتر// آری تو را دوست دارم وگر این سخن باورت نیست/ اینک نگاه ستایشگرم از زبانم رساتر// (همان: ۴۲)
شاعر در بیت دوم میگوید: با تو برای چه از غربت دستهایم بگویم؟ و در مصراع بعد دوست را از غم غربت آشناتر میداند، در اینجا میتوان گفت که اصل ربط رعایت نشده است، زیرا این مسئله که دوست از غم غربت به شاعر آشناتر باشد، ربطی به نگفتن غربت دستها به او ندارد، پس معنایی ضمنی وجود دارد که میتواند این باشد که وقتی دوست در کنار شاعر است، دیگر غم فراموش میشود و بنابرین معنای مصراع اول که استفهام انکاری است بهتر القا میشود، یعنی نیازی نیست که با تو از غربت دستهایم بگویم یا معلوم است که با تو از غربت دستهایم نمیگویم، چون وقتی تو در کنار منی دیگر غربت معنایی ندارد.
۲-
لبت صریحترین آیۀ شکوفاییست/ و چشمهایت شعر سیاه گویاییست// …(همان: ۴۳,۴۴)
(مراجعه کنید به صفحه ۹۳ و ۹۴ همین پژوهش)
۳-
کنون پرندۀ تو – آن فسرده در پاییز/ به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز// بسا شگفت که ظرفیت بهارم بود/ منی که زیسته بودم مدام در پاییز// چنان به دام عزیز تو بسته است دلم/ که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز// شدهست از تو و حجم متین تو پربار/ کنون نه تنها بیداریام که خوابم نیز// چگونه من نکنم میل بوسه در تو، تویی/ که بشکنی ز خدا نیز شیشۀ پرهیز// هراس نیست مرا تا تو در کنار منی/ بگو تمام جهانم زند صلای ستیز// □// تو آن دیاری، آن سرزمین موعودی/ فضای تو همه از جاودانگی لبریز// شکستهام ز پس خود تمام پلها را/ من از تو باز نمیگردم ای دیار عزیز!// (همان: ۴۵)
در چهار بیت اول غزل، شاعر خود را پرندهای میداند که به سبب وجود معشوق از زیستن همیشگیاش در پاییز دست کشیده و به بهار رسیده است و تازه فهمیده است که چقدر ظرفیت بهاری بودن داشته است. اما در بیت پنجم اصل ربط را نقض میکند، زیرا از فضای وصف رابطهاش با معشوق ناگهان سوالی مطرح میکند (چگونه من نکنم میل بوسه…)، این سوال در واقع جوابی برای یک پرسشِ محذوف است؛ گویی معشوق پرسیده است که چرا میل بوسه داری و شاعر با سوالی که استفهام انکاری است جواب او را میدهد که: من چارهای جز داشتن میل بوسه تو ندارم و پاسخش را مفصلتر با دلیل میآورد: زیرا تو شیشه پرهیز خدا را هم میشکنی، این عدم رعایت اصل ربط میتواند این معنای ضمنی را در بر داشته باشد که بوسه (همان بلیغترین مبحث شناسایی در شعر قبل) مهمترین مسئله است و اینکه آن پرندۀ افسرده در پاییز، اکنون بهاری شده است به خاطر همین میل بوسه است یا همین میل بوسه مهمتر از بهاری شدنِ آن پرندۀ پاییزی است. علاوه بر این، در تأیید وجود این معنای ضمنی میتوان گفت که شاعر در بیتهای بعد میگوید: اگر تمام جهان هم با من جنگ داشته باشند مهم نیست زیرا تو در کنار منی. بنابراین وقتی تمام جهان برای شاعر به اندازۀ معشوق نمیارزد، پس بهاری بودن یا پاییزی بودنش هم در برابر میل بوسیدنِ معشوق ارزش چندانی ندارد و اگر دارد به دلیل این است که بوسه اتفاق بیفتد.
در پایان شعر، شاعر دوباره به فضای بیتهای اولِ همین غزل برمیگردد؛ معشوق را دیار و سرزمین موعود میداند که آن پرندۀ افسرده در پاییز وقتی به آن رسیده، بهاری شده است و گویا جاودان در این بهار خواهد ماند و تمام پلها را شکسته است و قرار نیست از این دیار که معشوق است برگردد.
۴-
در من ادراکیست از تو عاشقانه عاشقانه/ از تو تصویریست در من جاودانه جاودانه// … (همان: ۴۸)
مراجعه کنید به صفحات ۹۹ و ۱۰۰ و ۱۰۱ همین پژوهش)
۵-
امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه/ در کوچههای ذهنم- اکنون بیتو ویرانه// … (همان: ۴۹)
(مراجعه کنید به صفحه۹۴ و ۹۵ همین پژوهش)
۶-
گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم/ چراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم// چه تلفیقیست با چشم تو- این هر دم اشارتگر/ به استعلای کوهستان و استیلای دریایم// به بال جذبهای شیرین عروجی دلنشین دارم/ زمانی را که در بالای تو غرق تماشایم// غنای مردهام را بار دیگر زنده خواهی کرد/ تو از اینسان که میآیی به تاراج غزلهایم// □// گل من! گلعذار من! که حتا عطر نام تو/ خزان را میرماند از حریم باغ تنهایم،// بمان تا من به امداد تو و مهر تو باغم را/ همه از هرزههای رسته پیش از تو بپیرایم// بمان تا جاودانه در نی سحرآور شعرم/ تو را ای جاودانه بهترین تحریر! بسرایم// □// دلم میخواست میشد دیدنت را هر شب و هر شب/ کمند اندازم و پنهان درون غرفهات آیم// و یا چون ماجرای قصهها یک شب که تاریک است،/ تو را از بسترت در جامۀ خواب تو بربایم// (همان: ۵۰)
در بیت دوم در ظاهر کلام، نقض اصل ربط مشاهده میشود، یعنی مخاطب از خود میپرسد که چشم چه ارتباطی با کوهستان و دریا دارد، حتا خودِ شاعر برای این تصویر از وجه سوالی یا تعجبی استفاده میکند و در خودِ همین بیت، در واقع از معشوق میپرسد که چشم تو چه ارتباطی به دریا و کوهستان دارد. در اینجا همین سوال یا تعجب، باعث میشود که خود مخاطب به فکر فرو برود که گویا شاعر هم برایش عجیب است که چشم ربطی به کوهستان و دریا ندارد، اما معنای ضمنی این نقض، این است که چشم معشوق یا خودش بلندنظر است یا شاعر را با دیدن آن، آن را کوهستانی دانسته که بر فراز آن ایستاده و بلند نظر شده است، مؤید این امر بیت بعد است که شاعر در آن، این تصور را ایجاد کرده است که در بالای معشوق که با نگاهش برای او یادآور بلندی کوهستان است، به عروجی دلنشین و غرق شدن در تماشا از بالا، رسیده است، و از سوی دیگر بدون هیچ اشارهای میتوان به یاد آورد که چشم میتواند در سنت ادبی به دریا تشبیه شود و دریا مظهر وسعت و طراوت است.
۳-۱۱-۱ ناهمسانی واریانس
یکی از مهمترین فروض مدل کلاسیک رگرسیون خطی این است که اجزای اخلالUi که تابع رگرسیون جامعه ظاهر میشوند، دارای واریانس همسان هستند. اگر ناهمسانی واریانسها وجود داشته باشد آزمونهای t و F نتایج غلطی را ارائه میدهند و آنگاه نمیتوان فرضیهها را با آزمون F و t تجزیه و تحلیل کرد (گجراتی[۱۴۴]، ۱۳۸۶).
۳-۱۱-۲- عدم خود همبستگی جملات خطا
اصطلاح خود همبستگی را میتوان چنین تعریف کرد: همبستگی بین سری مشاهداتی که در زمان (مانند دادههای سری زمانی) یا مکان (مانند داده های مقطعی) ردیف شده اند (گجراتی، ۱۳۸۶).
در مدل کلاسیک رگرسیون خطی فرض می شود که در اجزاء اخلال چنین خود همبستگی وجود ندارد. به این معنی که جزء اخلال مربوط به یک مشاهده، تحت تأثیر جزء اخلال مربوط به مشاهده دیگر قرار نمیگیرد. زمانی که بین جملات خطا ارتباط وجود داشته باشد، مشکل خود همبستگی بین جملات خطا پیش می آید. در صورت وجود خود همبستگی مشکلات زیر بروز مینماید:
الف- هر چند تخمینزنهای OLS بدون تورش باقی میمانند، اما کارا نیستند (در بین همه تخمینزنهای بدون تورش دارای حداقل واریانس نیستند).
ب-آزمونهای t و F معمولی جهت معنیداری مدلها نمی توانند به کار گرفته شوند.
ج-واریانس خطا اریبدار است.
د-واریانس ضرایب مدل نیز اریبدار است.
برای تشخیص وجود خود همبستگی میتوان از روش ترسیمی، آزمون دوربین_ واتسون[۱۴۵] و LM[146] استفاده نمود.
الف- روش ترسیمی
اگر بتوان باقیماندههای روش OLS را در مقابل زمان ترسیم نمود آنگاه وجود خود همبستگی به وسیله مشاهده یک الگوی پیوسته در جملات خطا شناخته می شود؛ بدین معنی که اگر اندازه جمله خطا به تدریج بزرگتر یا کوچکتر شود، یا یک الگوی سیکلی را نشان دهد، معرف آن است که متغیر دیگری وجود دارد که به طور سیستماتیک بر متغیر مستقل اثر دارد (گجراتی، ۱۳۸۶).
ب- آزمون دوربین- واتسون
این آزمون از مشهورترین آزمونها جهت تشخیص خود همبستگی است. زمانی که آماره دوربین واتسون در حدود دو باشد، معرف آن است که خود همبستگی وجود ندارد، ولی مقادیر بالاتر یا کمتر از ۲ معرف آن است که جملات خطا به صورت تصادفی اتفاق نمیافتند و بنابراین، نتایج غیرواقعی است (گجراتی، ۱۳۸۶).
ج- آزمون LM
آزمون LM که منتسب به بروش- گادفری[۱۴۷] است، یکی از کاملترین آزمونهای تشخیص خود همبستگی است. در این روش علاوه بر خود همبستگی از درجه یک، خود همبستگی از درجات بالاتر نیز قابل تشخیص است (گجراتی، ۱۳۸۶).
۳-۱۲ نرم افزارهای تجزیه و تحلیل
اطلاعات مورد نیاز پس از گردآوری، در نرم افزار Excel جمع بندی شده و به منظور تجزیه و تحلیل به کمک نسخه ۶ نرم افزار Eviews و Stata تجزیه وتحلیل نهایی مورد نیاز انجام شده است.
۳-۱۳ خلاصه فصل
در این فصل روش شناسی، جامعه و نمونه آماری، روش های گردآوری اطلاعات و روش های آماری تجزیه و تحلیل آن ها، فرضیه ها و مدل های تجربی مورد استفاده برای آزمون آنها تشریح گردید. پژوهش حاضر، اثباتی، غیرآزمایشی (شبه آزمایشی)، توصیفی- هم بستگی، تجربه گرایانه و از منظر نوع مطالعه و نحوه ی گردآوری داده ها میدانی-کتابخانه ای می باشد. مشاهدات مورد بررسی در این پژوهش مشتمل بر ۹۹ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در فاصله زمانی سا لهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ می باشد.
در فصل آتی با بهره گرفتن از روش های اندازه گیری و مدل های معرفی شده در این فصل و در قالب چارچوب نظری که در فصل دو و تا حدی در فصل حاضر تبیین گردید، فرضیه های تحقیق براساس داده های گردآوری شده مورد تجزیه و تحلیل و بررسی آماری قرار خواهند گرفت.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱ دیباچه
از مهمترین عوامل موفقیت در یک پژوهش، انتخاب روشهای مناسب آماری برای کلیه فرآیندهای لازم در طول پژوهش، از مرحله فرضیهسازی تا تجزیه و تحلیل داده ها و ارائه نتایج است. پژوهشگر باید درک درستی از مفاهیم و روشهای آماری داشته باشد تا بتواند با انتخاب مناسبترین تکنیکها به هدف پژوهش نائل شود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به عنوان بخشی از فرایند روش پژوهش علمی یکی از پایه های اصلی مطالعه و بررسی است. به عبارتی دیگر در این فصل پژوهشگر برای پاسخگویی به مسئله تدوینشده و یا تصمیم گیری در مورد تأیید یا رد فرضیه یا فرضیههایی که برای پژوهش در نظر گرفته است از روشهای مختلف تجزیه و تحلیل استفاده می کند. پس از آنکه در فصل گذشته روش پژوهش مشخص شد، اکنون نوبت آن است که دادههای مورد نیاز برای آزمون فرضیه پژوهش جمعآوری شود و با بهره گرفتن از روشهای آماری متناسب با روش پژوهش و نوع متغیرها، دستهبندی و تجزیه و تحلیل گردد.
دادههای جمع آوری شده از صورتهای مالی شرکتهای نمونه آماری، با بهره گرفتن از نرمافزار Excel دستهبندی شدند و مقدار متغیرهای پژوهش به کمک این نرمافزار محاسبه شدند. سپس با بهره گرفتن از نرمافزار آماری Eviews و STATA آزمون فرضیه پژوهش انجام شد که خلاصه نتایج آزمونهای آماری صورت گرفته بر فرضیه پژوهش در ادامه این فصل ارائه میشود.
ساختار فصل با توجه به فرضیههای مورد بررسی تنظیم گردیده است. در این فصل نخست آمار توصیفی و پس از آن نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات مرتبط با آزمون فرضیهها ارائه شده است. کلیه جداول مرتب با آزمونهای آماری در پیوست پژوهش ارائه شده است.
۴-۲ جامعه آماری پژوهش
از میان شرکت موجود در فهرست شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، شرکتهای سرمایه گذاری، بانک ها و مؤسسههای مالی و اعتباری به دلیل تفاوت قابل توجه در اهداف و فعالیتها و به تبع آن متفاوت بودن ترکیب دارائیها و بدهیهای این گونه واحدهای تجاری در مقایسه با سایر
شرکتها کنار گذاشته شدند. در گام دوم با در نظر گرفتن شرایط ارائه شده برای انتخاب نمونه (فصل سوم) و این موضوع که قلمرو زمانی پژوهش شامل پنج دوره مالی منتهی به سالهای ۱۳۸۷،۱۳۸۸،۱۳۸۹،۱۳۹۰،۱۳۹۱ است، شرکتهایی که اطلاعات مربوط به صورتهای مالی آنها برای هر پنج دوره مالی فوق دردسترس نبوده است کنار گذاشته شد و در نتیجه ۹۹ شرکت در نمونه پژوهش باقی ماند که نتایج حاصل در نگاره ۴-۱ نشان داده شده است.
نگاره۴-۱ نحوه انتخاب نمونه آماری پژوهش
شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرح | تعداد | درصد |
شرکتهایی که در دوره زمانی۱۳۹۱-۱۳۸۷ در سازمان بورس اوراق بهادار تهران فعالیت داشته اند. | ۴۸۶ | ۱۰۰ |
شرکتهایی که در گروه شرکتهای سرمایه گذاری، بانکها، شرکتهای لیزینگ و هلدینگ و بیمه بوده اند. | (۳۴) | (۷) |
ها
دسترسی
ارتباطات
امنیت
شبکه
و
بندی
طبقه
اطلاعات
ها
رویه
امنیت
فرآیندها
و
پرسنلی
امنیت
امنیت
فیزیکی
امن
سازمان
شماره
شکل
۲
-
۹
:
اطلاعات
امنیت
مختلف
های
جنبه
)
پاییز
،
فاوا
فصلنامه
۱۳۸۶
:
۱۶
(
۲-۴-۴-۵-۲) امنیت سامانه های جامع اطّلاعاتی:
منظور از امنیت سامانه ها، جلوگیری از سرقت و دسترسی غیر مجاز به سامانه ها و داده های طبقه بندی شده، جلوگیری از آلوده شدن شبکه و سامانه های جامع به وسیله ویروس، جلوگیری از هر گونه بهره برداری غیر مجاز از داده ها و برنامه های طبقه بندی شده و بالاخره حفاظت از سامانه های اطّلاعاتی و داده های طبقه بندی شده در برابر تهدیدات طبیعی می باشد. حفاظت سامانه ها وداده های طبقه بندی شده، به کلیه اقدامات و تمهیداتی گفته می شود که نرم افزار ها و داده های طبقه بندی شده را در برابر تهدیدات رایانه ای حفظ می نماید (شریفی، ۱۳۸۱: ۴۴).
۲-۴-۴-۵-۳) مدیریت امنیت اطّلاعات:
تا اوایل دهه هفتاد، فعّالیّت های مربوط به دسترسی و محافظت از اطّلاعات در سازمان ها محدود به محل نگهداری این اطّلاعات شامل: آرشیو اسناد و شبکه های محلی رایانه بود که حفاظت فیزیکی، امنیت سامانه ها و اطّلاعات را تا حد بسیار بالایی تأمین می کرد (بهاری, ۱۲۰:۱۳۸۴).
حال یکی از وظایف مدیریت امنیت، بررسی و ایجاد یک سامانه امنیت اطّلاعات است که متناسب با اهداف سازمان باشد. برای طراحی این سامانه باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت. (جعفری، فصلنامه فاوا، تابستان ۱۳۸۷: ۷۷). لذا مجموعه مراحلی که در طراحی یک سامانه مدیریت امنیت اطّلاعات در نظر گرفته می شود به شرح زیر می باشد:
الف- آشنایی با منابع اطّلاعاتی موجود در سازمان ب-ارزیابی ارزش اطّلاعات ج-هزینه فاش شدن اطّلاعات
د-تهدیدات سامانه اطّلاعاتی (شریفی،دوماهنامه شبکه ۱۳۸۵: ۴۴-۴۵).
۲-۴-۴-۵-۴)تهدید های سامانه های اطّلاعاتی:
مهمترین تهدید های سامانه های اطّلاعاتی را می توان به شرح زیر دسته بندی نمود:
الف- اشتباهات انسانی: بیشترین خسارات از این طریق به سامانه های اطّلاعاتی وارد می شود.
عدم ارائه آموزش های مناسب و عدم آگاهی و بروزرسانی اطّلاعات توسط کاربران و تولیدکننده اطلاعات وگاه بی توجّهی آنها در کار موجب تحمیل هزینه های سنگین بر سازمان می شود. در جهانی که اطّلاعات سرمایه ای برای رقابت سازمان ها و شرکت ها می باشد، با داشتن امکانات و تجهیزات امنیتی نمی توان مطمئن بود که سیستم امن است، ممکن است مشاور یک سازمان برای رقیب نیز نقش مشاوره داشته باشد، در این صورت احتمال فاش شدن اطّلاعات سازمان وجود دارد. کارمندان خوب، وجود رابطه مناسب و خوب در محیط کاری، تا اندازه زیادی موجب کاهش این خطرات می شود (صالحی, ۵۱:۱۳۸۱).
۱-ایمان: در نظام اسلامی اینگونه انسان ها را با اوصاف و عنایتی چون: صالحین (شایستگان)، متّقین(پرهیزگاران)، صادقین (راستگویان)، مخلصین (خالص شدگان)، مطهّرین (پاکیزگان) می شناسیم.
۲-دانش و آگاهی: اسلام این اصل عقلی را که » باید کار را به کاردان سپرد قبول« دارد و در تعلیمات خود چنین آموزشی می دهد که اداره امور در بخش های گوناگون جامعه باید به کسی سپرده شود که دانش آن کار را داشته باشد و به اصطلاح اهل فن باشد
۳-کفایت: منظور از کفایت آن توان و برجستگی ویژه ای که در محدوده مسئولیت هماهنگی لازم را ایجاد می کند، مشکلات پیش آمده را از سر راه برداشته ضعف را تقلیل و قوّت را افزایش داده و در یک جمله باید گفت: ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یکدیگر در آمیخته و به آن نمود عینی می بخشد.
۴-تقدّم فاضل بر مفضول: سعی این است، آنان که از شایستگی و لیاقت بیشتری برخوردارند مقدم باشند و بر طبق اعتقادات مکتبی و وظیفه شرعی مسئولیت از آن کسی باشد که از نظر تقوی و عقیده به ارزش های مکتبی، آگاهی، لیاقت و کفایت بیشتری داشته باشد. حضرت امام صادق(ع) فرمودند:
«از رحمت خداوند دور است، آن بی صلاحیتی که با ظاهر سازی و تصنع، پست و مدیریت را اشغال کند، یا برای رسیدن به آن تلاش نماید و یا چنین فکری را در سر بپروراند»(تقوی دامغانی, ۱۲۷:۱۳۷۰).