۲۰٫۰۸
۰٫۱۳
۰٫۱۳
۰٫۱۲-
۱٫۱۳
۰٫۱۶
خیلی زیاد
بازنده
۱۴۸
۵٫۶۷
۲۶٫۲۴
۰٫۱۲
۰٫۱۲
۰٫۰۹-
۱٫۰۸
۰٫۱۹
برنده
۱۷۵
۸٫۳۳
۲۵٫۷۱
۰٫۰۹
۰٫۰۹
۰٫۰۵-
۱٫۱۹
۰٫۱۲
مقادیر سطح معناداری برای متغیر میانگین بازدهی ۳ ماه آتی در هر ۴ پرتفوی تشکیل شده بیشتر از ۰۵/۰ است. یعنی فرض صفر در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد نمیشود پس توزیع داده ها برای متغیر تحقیق در تمام رده ها نرمال است.
۴-۴)آزمون فرضیه اول
همان گونه که در فصل سوم تحقیق اشاره شد ، فرضیه اول این تحقیق آن است که بین میزان عدم اطمینان اطلاعاتی و واکنش کمتر از حد سرمایه گذاران ، مبتنی بر سودآوری راهبرد شتاب سود ، رابطه مثبت معناداری وجود دارد. آزمون این فرضیه ، مستلزم رده بندی دوگانه سهام بر مبنای سیگنال های راهبرد شتاب سود (نوع اخبار) از یک سو و درجه عدم اطمینان اطلاعاتی از سوی دیگر می باشد. بر این اساس در ابتدای هر دوره تشکیل پرتفوی ، سهام شرکت ها را بر مبنای سود پیش بینی شده ۳ ماهه به سه دسته دارای اخبار خوب ، بدون اخبار و اخبار بد تقسیم نموده ایم. و از سوی دیگر سهام شرکت ها را بر مبنای سطح عدم اطمینان اطلاعاتی از نزولی به صعودی رده بندی نموده و در پنج طبقه (از خیلی کم تا خیلی زیاد) تقسیم نموده ایم. در نهایت میانگین نتایج حاصل از ۲۰ پرتفوی تشکیل شده در دوره تحقیق (از ابتدای سال ۱۳۸۶ تا پایان سال ۱۳۹۰) مورد آزمون قرار گرفته است.
آزمون این فرضیه مستلزم برداشتن دو گام عمده است. نخست به بررسی تفاوت بازدهی پرتفوی های دارای اخبار خوب و اخبار بد پرداخته می شود. بر این اساس در صورتی که راهبرد شتاب سود از سودآوری اضافی برخوردار باشد ، باید بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب بیش از پرتفوی شرکت های دارای اخبار بد باشد. در گام دوم و برای بررسی اثر عدم اطمینان اطلاعاتی بر راهبرد شتاب سود ، به بررسی این موضوع پرداخته می شود که آیا سطح عدم اطمینان اطلاعاتی تفاوت بین بازدهی شرکت های دارای اخبار خوب و اخبار بد را تحت تاثیر خویش قرار می دهد و یا خیر؟ لازم به توضیح است که گام دوم ، مبنای اصلی تجزیه و تحلیل برای تصمیم گیری نسبت به تایید یا رد فرضیه را تشکیل می دهد.
از آن جا که هدف این تحقیق بررسی اثر سطح عدم اطمینان اطلاعاتی بر واکنش کمتر از حد سرمایه گذاران می باشد ، بنابراین در تجزیه و تحلیل نتایج بر پرتفوی های دارای کمترین سطح عدم اطمینان اطلاعاتی و بیشترین سطح عدم اطمینان اطلاعاتی تمرکز می شود. تا از این طریق بتوان به نتایج قابل مقایسه ای دست یافت.
اگر فرضیه مطرح شده به مقایسه میانگین دو جامعه (گروه) بپردازد برای برسی درستی یا نادرستی آن باید از آزمون مقایسه میانگین دو جامعه استفاده کرد. برای آزمون تساوی میانگین دو جامعه ، لازم است ابتدا بررسی شود که آیا واریانس دو جامعه برابرند و یا خیر. به عبارت دیگر آزمون تساوی واریانس ها مقدم بر آزمون تساوی میانگین ها است. برای آزمون تساوی واریانس ها از آزمون لوین استفاده می شود. آماره آزمون لوین ، F (فیشر) می باشد. بدین ترتیب آماره t برای آزمون تساوی میانگین دو جامعه ، در دو حالت تساوی و عدم تساوی واریانس دو جامعه مورد نظر ، به صورت جداگانه محاسبه می شود(مومنی و قیومی ، ۱۳۸۷).
برای برداشتن گام نخست ، ابتدا مقدار میانگین بازده سه ماهه آتی شرکت های دارای اخبار خوب و بد مقایسه می گردد. فرض صفر و فرض مقابل در این آزمون به صورت زیر فرمول بندی میشود :
میانگین بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب و بد با هم برابر میباشد.
میانگین بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب و بد با هم برابر نمی باشد.
اﺳـﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﮔﻮﻧﻪای ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺗﺮ از ﺑﻘﻴﻪ ﺳﺒﺰ ﺷﺪه و اﺳﺘﻘﺮار ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ در رﻗﺎﺑﺖ ﺑﺎ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪ ﺳﺒﺰ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﻣﻮﻓﻖ ﺗﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.
مشکل علفهایهرز و کنترل آنها با آنکه در کشور ما ایران سابقه ای بسیار طولانی دارد امّا تا دهههای اخیر به عنوان فعّالیتی جنبی به حساب می آمد. در سالهای اخیر با افزایش سریع جمعیّت، نقش علفهایهرز در افزایش عملکرد باعث شد که توجه به کنترل آنها بیشتر شود بطوری که امروزه تلاش کشاورزان در جهت کنترل علفهایهرز مبتنی بر روش های علمی است که در کشورهای توسعه یافته رایج میباشند.
Rapistrum rogosum L. 3. . Phalaris minor L ۲. . spp Lolium 1.
امروزه در کشورهای پیشرفته مدیریت علفهایهرز به صورت علمی مجزا در کشاورزی مطرح است و کنترل تلفیقی علفهایهرز بااستفاده از تکنولوژی روز جایگاه ویژه خود را یافته است. از طرف دیگر، مشکلات زیست محیطی ناشی از کاربرد مواد شیمیایی سبب شده است که در رابطه با کنترل علفهایهرز قبل از هر چیز توجه ویژه ای به بیولوژی و اکولوژی علفهایهرز شود.
وجود علفهایهرز در مزارع یکی از مهمّترین عوامل کاهش عملکرد محسوب می شود. در این ارتباط دامنه کاهش عملکرد غلّات از نابودی کامل مزرعه تا خسارتهای ناچیزی است که به راحتی قابل اندازه گیری نیستند. مقایسه عملکرد گیاهان زراعی در شرایط دارای علف هرز و بدون علف هرز اختلاف قابل ملاحظه ای را نشان داده است. به عنوان مثال عملکرد برنج در شرایط بدون علف هرز از ۱/۴ به یک تن در هکتار در حضور علفهایهرز کاهش یافته است. در شرایط مشابه وجود علف هرز در مزرعه ذرّت عملکرد را از ۱/۵ به ۵۳/۰ تن در هکتار کاهش داده است (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰). نتایج فوق نشان میدهد که کنترل دقیق علفهایهرزمیتواند نقش زیادی در افزایش عملکرد داشته باشد؛ امّا، به این نکته نیز باید توجّه کرد که مدیریّت علفهایهرز هنگامی موفقیّت آمیز است که در فصل رشد و همچنین در سالیان متمادی تلفیقی از روش های مختلف به کار گرفته شود.
در سالهای اخیر عوامل متعدّدی باعث تغییر پوشش علفهایهرز مزارع غلّات شده است مهمّترین این عوامل به قرار زیر است :
۱ . استفاده وسیع ازیک نوع علفکش باعث جایگزینی تعداد دیگری از علفهایهرز می شود.
۲. تمایل به کشت مداوم غلّات، باعث شیوع علفهایهرزی می شود که در پاییز جوانه زده و نیاز به فصل رشد طولانی داند.
۳. کاهش عملیّات شخم کمک به جوانه زنی گونه هایی از علفهرز می کند که در لایه های سطحی خاک جوانه زده و یا بذر آنها طول عمر کمی داد.
۱-۲: اثر علفهایهرز بر غلّات
رقابت برای کسب فاکتورهای تولید از مهّمترین اثرات علفهایهرز بر گیاهان زراعی محسوب می شود. غلّات در اوایل دوره ی رشد حسّاسیت بیشتری نسبت به رقابت داشته و در کشت پاییزه آنها علفهایهرزی همچون یولاف وحشی۱، دم روباهی موشی۲، جارو علفی نازا۳، میتوانند در مراحل اوّلیّه رشد و به خصوص در مزارعی که عمایّات شخم کمتری در آنها صورت پذیرفته رقیب جدّی محسوب شوند.
تعادل عاملهایی که رشد نسبی گیاه زراعی و علفهرز را تحت تأثیر قرار می دهند، میتوانند روی میزان رقابت نیز مؤثر واقع شوند. به عنوان مثال چنانچه پس از کاشت گیاه زراعی هوا خشک باشد جمعیّت علفهایهرز کاهش پیدا می کند و به دنبال آن گیاه زراعی قادر خواهد بود مراحل حسّاس اوّلیّه را سپری نموده و در رقابت با علفهایهرز پیروز شود. در موارد دیگر چنانچه بذر گیاه زراعی در عمق زیاد کشت شود، به آهستگی جوانه میزند. در این حالت بذور و علفهایهرزی که در سطوح بالایی تر خاک قرار گرفتهاند سریعتر جوانه زده و رقیب جدّی تری برای گیاه زراعی خواهند بود. بسیاری از علفهایهرز نقش میزبان آفات و بیماریها را به عهده داشته و در این ارتباط عاملی برای شیوع آنها در مزرعه محسوب میشوند. ریزوم علفهایهرزی همچون بید گیاه۴ و علف بوریا۵ میزبان مناسبی برای قارچ مولد بیماری غش غلّات۶ هستند. این قارچ آسیبهای زیادی به مزارع گندم و جو وارد میسازد (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
قارچ سپتوریا۷ نیز از دیگر عوامل بیماریزایی است که به مزارع گندم خسارت زیادی وارد میسازد. میزبان این قارچ نیز تعداد زیادی از علفهایهرز برگ باریک مانند چمن معمولی۸ هستند.
۷.Septoria tritici 8. Poa trivialis
وجود علفهایهرز ، برداشت غلّات را نیز با مشکل روبرو میسازد. هزینهء برداشت ، پاک کردن و خشک نمودن بذرهایی که از یک مزرعهء آلوده به علفهایهرز برداشت میشوند بیشتر از بذرهایی است که از مزارع عاری از علفهرز برداشت شده است. علاوه بر این ، در چنین مزارعی عملیّات برداشت با مشکلاتی همراه است که این مسأله به خصوص در فصول مرطوب و هنگامی که زمان از نظر مساعد بودن شرایط آب و هوایی برای برداشت با ارزش است ، حادتر خواهد بود. علفهایهرز رونده همچون پیچک۱، هفت بند۲ ، جارو علف نازا ۳ ، و ماشک گل خوشه ای۴ و بی تی راخ۵ با اتصّال به گیاه زراعی موجب ورس در آنها میشوند که در نهایت برداشت محصول را با مشکلات زیادی همراه میسازد (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
۲-۲: روش های کنترل علفهایهرز غلّات
روش های کنترل علفهایهرز در مزارع غلّات می تواند شامل انتخاب تاریخ کاشت مناسب ، جلوگیری از تولید ، انتشار و گسترش بذر و یا اندامهای رویشی علفهایهرز ، انجام عملیّات شخم و تهیّه مناسب بستر بذر ، انتخاب تراکم و استفاده از بذر خالص ، استفاده از ارقام سریع الرّشد ، مدیریّت صحیح ، تناوب زراعی و در نهایت کنترل شیمیایی باشد.
اغلب کشاورزان بنا به دلایل مختلف تمایل به کاشت هر چه زودتر غلّات پاییزه دارند. تعجیل در کاشت گیاه زراعی ، زمان لازم برای مبارزه با علفهایهرز را در قبل از کاشت کاهش داده و بدین ترتیب احتمال جوانه زنی و رشد بیشتر علفهایهرز افزایش خواهد یافت. تأخیر در کاشت تا هنگام جوانه زنی بذر علفهایهرز این فرصت را به کشاورزان خواهد داد تا با انجام یک شخم سطحی ، با بهایی ارزان و به طور مؤثرتر بسیاری از علفهایهرز را از بین ببرند؛ امّا، از طرفی نیز ممکن است تأخیر در کاشت باعث کاهش عملکرد غلّات شود.
این اعتقاد که باید مزرعهای عاری از علفهرز داشته باشیم عملی نبوده و حتّی در صورت امکان اقتصادی نیز نخواهد بود؛ امّا، میتوان با اعمال روش های صحیح جمعیّت گونه خاصی از علفهایهرز (مثل یولاف وحشی در گندم) و یا گروهی از آنها (مثل برگ باریکهای چند ساله) را چنان کاهش داد تا رقابت آنها با گیاه زراعی به حدّاقل برسد. برای رسیدن به این هدف باید از تولید بذر در این گیاهان جلوگیری کرده و مانع استقرار کامل آنها را در مزرعه شویم (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
با توّجه به مشکلات زیست محیطی ایجاد شده در اثر استفاده از علفکشها ، کنترل زراعی و مکانیکی علفهایهرز اعّم از شخم زمینهای آلوده ، وجین دستی و قطع علفهای هرز، استخوان بندی فن آوری جدید کنترل علفهای هرز محسوب می شوند.
رقابت و تداخل نیز از جنبه های مهّم اکوبیولوژیکی علفهای هرز به شمار میآیند. چنانچه ما از چگونگی واکنش علفهای هرز در رقابت با سایر گیاهان آگاه باشیم ، قادر به طراحی استراتژی و برنامهء مدیرّیتی مناسبی هستیم. اگر گیاه زراعی دارای رشد سریع باشد و در حدّ امکان به صورت متراکم کشت شود ، خود قادر به رقابت با علفهای هرز، بوده و آن را حذف خواهد کرد. به عنوان مثال غلّات ریز دانهء زمستانه و همچنین علفهای چمنی سرما دوست قادراند به خوبی با علفهرز قیاق۱ رقابت و موجب کاهش رشد آن شوند (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
۳-۲: مدیرّیت پایدار علفهای هرز
کنترل علفهای هرز یکی از مهّمترین جنبه های تولید در هر نظام کشاورزی است. هر چند که کشاورزان در طول تاریخ کشاورزی راه های مختلفی را جهت مقابله با علفهای هرز تجربه کرده اند؛امّا، امروزه به دلیل تمایل بیشتر آنها به استفاده از روش های شخم حداقل و همچنین عدم امکان شخم به موقع به دلیل افزایش سطح مزارع نسبت به گذشته و کاهش تنوع محصولات انتخاب جهت کشت و کار ، کاربرد علفکشها جهت مبارزه با علفهای هرز به طور روز افزون بیشتر شده است. امّا همچنانکه در قبل نیز اشاره شد کنترل شیمیایی
علفهای هرز تنها راه علاج و بهترین روش حلّ مشکل علفهای هرز و مدیرّیت آنها نیست. استفاده مداوم از علفکشها با توجه به اثرات جانبی و توصیههای فراوانی که امروزه در جهت توسعه سیستمهای پایدار کشاورزی و حفظ محیط زیست می شود از اهمیّت کمتری برخوردار است. علاوه بر موارد متعددی که تاکنون در ارتباط با مشکلات ناشی از مصرف مداوم علفکشها بیان شده است به این نکته نیز باید توجّه کرد که در هر سال زراعی تنها حدود شش تا نه درصد بذر علفهای هرز، موجود در خاک جوانه میزنند، لذا علفکشها تأثیر چندانی بر کاهش جمعیّت بذور علفهای هرز داخل خاک نخواهند داشت. به علاوه با مصرف مداوم علفکشها این امکان وجود دارد که در آینده به دلیل ورود ژنهای مقاوم به علفکشها و سایر ژنها از گیاهان زراعی به علفهای هرز خویشاوند با مشکلات جدیتری مواجه شویم. بدین ترتیب و در شرایط فعلی مسئولان و متولیان بخش کشاورزی و همچنین بسیاری از کشاورزان زبده به این درک رسیده اند که باید در کنار استفاده از سموم شیمیایی روش های دیگری را نیز برای کنترل علفهای هرز مورد استفاده قرار داد (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
جهت دستیابی به مدیرّیت پایدار علفهای هرز کاربرد دامنه ای از تکنیکهای کنترل اعم از فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی بدون بها دادن به یک روش خاص که در اصطلاح مدیریّت تلفیقی نامیده می شود؛ کار ساز خواهد بود. کنترل بیولوژیکی ، فیزیکی و زراعی علفهای هرز در کنار کنترل شیمیایی راه های مناسبی جهت رسیدن به این هدف خواهد بود. در مدیریّت تلفیقی علفهای هرز اصراری بر استفاده توأم و مداوم چهار روش فوق نیست بلکه یک مدیر باید بسته به امکانات موجود، ترکیب مناسبی از این روشها را به کار ببندد. بنابراین مدیرّیت پایدار علفهای هرز عبارتست از : ایجاد نوعی تغییر بیولوژیکی ، تلفیقی از روش های فیزیکی کنترل و استفاده از سموم علفکش ، تنها هنگامی که این مواد با شرایط محیطی منطبق بوده و از نظر اقتصادی نیز مصرف آنها ضروری باشد. در این ارتباط مؤثر واقع شدن روش یا روش های مورد استفاده مستلزم سازگاری کامل آنها با محیط ، موفق بودن در عمل ، زمان مناسب اجرا؛ و آگاهی از روابط پویای بین گیاه زراعی، علفهرز و محیط آنها خواهد بود.
در مدیریّت تلفیقی علفهایهرز مفهوم آستانه خسارت و توانایی تخمین آن یک اصل مهّم مدیریّتی محسوب میشوند. آستانه خسارت در واقع حداقل تراکمی از علفهرز است که بتواند موجب خسارت اقتصادی شود. به بیان دیگر آستانه خسارت تراکمی از علفهرز است که سود حاصل از کنترل آن بیش از هزینه لازم برای مبارزه با آن باشد. بدین ترتیب آستانه اقتصادی نیز از اهمیّت فراوانی برخوردار میباشد. بنابراین با توّجه به اینکه تلفات عملکرد گیاهان زراعی با افزایش جمعیّت علفهایهرز کم و بیش و به طور خطی افزایش مییابد، لازم است در نهایت دقّت نسبت به تعیین این آستانه، اقدام تا بیشترین سود عاید شود. البته باید به این نکته نیز توجّه کرد که به دلیل تأثیر بسیار زیاد عواملی چون شرایط زراعی و آب و هوایی، مرحله نموی گیاه و وجود سایر آفات و بیماریها آستانه خسارت ثابت نخواهد بود (راشد محصل و همکاران، ۱۳۸۰).
۱–۳–۲: اثر تراکم
انتخاب تراکم مناسب از جمله راههایی است که به خاطر سایه اندازی و کاهش جذب نور توسط علفهای هرز موجب افزایش عملکرد گیاهان زراعی می شود. بیشترین ممانعت از رشد علفهای هرز با توجه به میزان کاشت هنگامی بدست خواهد آمد که مقدار بذر مصرفی در حداکثر مقدار توصیه شده برای رقم مورد نظر با توجه به شرایط آب و هوایی و تاریخ کاشت باشد. علاوه بر تراکم گیاه زراعی فواصل ردیف و فاصله بوتهها روی ردیف کاشت نیز بر جمعیّت علفهای هرز اثر قابل توجهی دارند. به طور معمول آرایش کاشت مربعی موجب کسب بهترین نتیجه خواهد شد. این عوامل بیشتر در ارتباط با گیاهان زراعی ردیفی ثمربخش است ولی در مورد گیاهان زراعی که با تراکم بالا کشت می شود بر قدرت رقابت علفهای هرز اثری نخواهد داشت. در مزارعی که از علفکشها استفاده نمی شود، فاصله بین ردیفهای کاشت در مقایسه با فاصله بوتهها در روی ردیفها اثر بیشتری بر عملکرد خواهد داشت، یعنی در حالت کاشت مستطیلی رقابت علفهای هرز کمتر از حالت مربعی خواهد بود. در این حالت کاهش جذب نور توسط کانوپی علفهای هرز از مهمترین عواملی است که قدرت رقابت آن را به حداقل میرساند. در ردیفهای باریک و در مقایسه با ردیفهای عریض تر قدرت تولید بذر در علفهای هرز کاهش خواهد یافت. جهت کنترل مؤثر علفهای هرز همراه با تنظیم تراکم ویا فاصله ردیفهای کاشت از علفکشها نیز استفاده خواهد شد. در این صورت میتوان با بهره گرفتن از تراکمهای بالاتر و ردیفهای باریک میزان علفکش مورد نیاز را به مقدار قابل توجهی کاهش داد.
چنانچه بذر گیاه زراعی در عمق زیاد کشت شده باشد ، به آهستگی جوانه زده و گیاهچههای ضعیف تولید خواهد کرد . در این صورت علفهای هرزی که از سطح خاک سر در آورده اند قدرت رقابت بیشتری نسبت به گیاه زراعی دارند. در هر صورت هنگامی که از علفکشهای آمیخته با خاک (مثل ترفلان و دیوران) استفاده می شود ، بذر گیاه زراعی باید در عمقی پایین تر از محل استقرار علفکش قرار گرفته باشد.
سرعت جوانه زنی بذور و توسعه کانوپی و علاوه بر این حجم و دوام کانوپی گیاه زراعی توانایی رقابت آن با علفهایهرز را تحت تأثیر قرار می دهند. هر قدر رقم انتخاب شده جهت کاشت، زودتر سبز شود و ارتفاع آن بیشتر و توسعه جانبی کانوپی بیشتر باشد قدرت رقابت گیاه جهت کسب نور بیشترخواهد بود. رشد سریعتر و گسترده ریشهها نیز قدرت رقابت جهت جذب آب و موادّغذایی را افزایش خواهد داد. این مهم از دو طریق انتخاب رقم مناسب جهت کاشت و در دسترس بودن منابع غذایی و آب برای گیاه زراعی به دست می آید و از این طریق قدرت و توانایی رقابت با علفهایهرز در گونه های زراعی افزایش خواهد یافت. رقابت اولیه بین گیاه زراعی و علفهرز برای کسب ازت است. چنانچه این کود به صورت نواری و در کنار بذر گیاه زراعی قرار گیرد، سریعتر آنرا جذب نموده و ضمن رشد بیشتر قدرت رقابت بالاتری پیدا خواهد کرد.
در مجموع میتوان نتیجه گرفت که امروزه، در رابطه با بهبود استراتژی مدیریّت تلفیقی و کنترل علفهایهرز بیولوژی و اکولوژی علفهایهرز حایز اهمیت زیادی بوده و باید در جامعه تحقیقاتی علم علفهایهرز به عنوان یک فعالیت علمی پذیرفته شود. کنترل علفهایهرز پدیده ای مداوم بوده و نیاز به پیش بینی روش های جدید و برنامه ریزیهای متعدد دارد که بر اثر کار به روی اکولوژی و بیولوژی گونه به گونه و تقابل آنها با اکوسیستم حاصل می شود. جهت نتیجه گیری از تحقیقات باید دیدگاهی مکانیستی با مرکزیت علفهایهرز اقتباس شده و هدف برای مدیریّت تلفیقی این باشد که آنها را کمتر و کم تولیدتر کنیم.
وجود علفهای هرز فرصت طلب در گیاهان زراعی مختلف محدود کننده عملکرد هستند. طبق برآورد ونز (۲۰۰۰)، وجود علفهای هرز در غلات سبب افزایش ۳۰ درصدی هزینه های تولید میگردد. به طور کلی تولید بهینه محصولات زراعی در مزرعه به دلیل وجود شرایط نامساعد و تنشزای محیطی در مورد گیاهان زراعی مختلف و در مناطق مختلف، مستلزم رویکردی جامع در مدیریت سیستمهای زراعی است. در این زمینه مدیریت برای افزایش توانایی رقابت گیاه زراعی با علفهای هرز یک جزء مهم از سیستمهای تلفیقی مدیریت علفهای هرز است.
۲–۳–۲: اثر رقابت
اهمیت رقابت، توصیف کننده نقش رقابت در مقایسه با سایر فرآیندهای تاثیرگذار بر فراوانی، تراکم یا ترکیب گونه آتی جامعه گیاهی است (رادوسویچ و همکاران، ۱۳۸۳). پدیده رقابت بین گیاه زراعی و علفهای هرز در سامانههای زراعی فرایند بسیار پیچیدهای است، زیرا عوامل بسیاری در ایجاد و پیامدهای آن دخالت دارند. آب، مواد غذایی و نور بهعنوان سه عامل اصلی در ایجاد رقابت شناخته شده است (داگوویچ و همکاران، ۱۹۹۹). علفهای هرز در طول مراحل رشد با گیاه زراعی برای استفاده از عوامل رشد رقابت می کنند و با جلوگیری از استفاده آنها توسط گیاه زراعی، باعث کاهش عملکرد آن میشوند (اینامورا و همکاران، ۲۰۰۳). برای تأمین امنیّت غذایی باید به افزایش توان تولید و حفظ حداکثر پتانسیل موجود توجه شود. یکی از روشهای موثر در حفظ پتانسیل تولید، مدیریت علمی علفهای هرز، بهجای سعی در جهت حذف علفهای هرز در مدیریت جوامع علفهای هرز میباشد که خود مستلزم شناخت دقیق روابط پویای علفهرز با گیاه زراعی است. رقابت علفهای هرز با گیاهان زراعی یک فرایند پویا است و عوامل متعددی در غلبه رقابت بین گیاه زراعی و علفهای هرز موثر است به این دلیل که گونه ها عکس العمل متفاوتی به تغییرات میزان منابع و شرایط محیطی از خود نشان می دهند. بهعبارت دیگر عکس العمل رشد گیاهان به مقادیر قابل دسترس مواد غذایی یک واکنش انعطاف پذیر است. این مرحله هم بر عملکرد و هم روی تولید بذر علفهای هرز تاثیر می گذارد. به طور کلی رقابت بین افراد یک گونه گیاهی و یا در بین دو گونه گیاهی مجاور هم (رقابت درون گونه ای یا رقابت برون گونه ای)، اتفاق میافتد (رادوسویچ و همکاران، ۱۳۸۳). گیاهان زراعی و علفهای هرز برای بدست آوردن مواد غذایی، آب، انرژی خورشید و فضای لازم جهت رشد با یکدیگر رقابت می کنند (راجکان و سوآنتون، ۲۰۰۱ و رشدی همکاران، ۲۰۰۸). هنگامی که گیاه زراعی و علف هرز نزدیک به یکدیگر رشد می کنند، رقابت شروع می شود و وقتی که تأمین هر یک از عوامل ضروری رشد کمتر از مقدار مورد نیاز علف هرز شود، علف هرز با خصوصیت سازگاری بیشتر و رشد سریع تر می تواند رشد گیاه زراعی را در زیستگاه اصلی تحت تأثیر قرار داده و پتانسیل تولید آنرا کاهش دهد (ساتوره و اسلافر، ۱۳۸۴). هم چنین ونگریس و همکاران (۱۹۹۵) در مطالعات خود نشان دادند که در برخی از موارد از همراه بودن علفهای هرز با گیاهان زراعی، علفهای هرز ممکن است در مقایسه با گیاه زراعی ، عناصر غذایی را به میزان بیشتری مورد استفاده قرار دهند.
چیکوی و همکاران (۱۹۹۶) دریافتند که رقابت علفهای هرز -گیاه زراعی باید بر اساس وجود و کارایی استفاده از منابع توسط هر کدام از گونه های رقابت کننده توصیف شود. مطالعات اگزلی و اسنایدون (۱۹۹۲) نشان دادند که گیاهان عمدتاً برای نیتروژن رقابت می کنند. در این ارتباط ساتور و اسنایدون (۱۹۹۲) تلاش کردند که نوع منبع و یا منابعی که گندم و یولاف وحشی برای آن رقابت می کنند را مجزا نمایند. آنها دریافتند که رقابت برای منابع زیرزمینی به خصوص نیتروژن نسبت به رقابت برای نور بیشتر اتفاق میافتد. زمانی که سایر منابع موجود باشند، رقابت بین گیاه زراعی و علف هرز بیشتر برای نور حادث می شود. به طور کلی علاوه بر نوع منابع رقابت، فراوانی نسبی آنها نیز، رقابت برای منابع موجود را تحت تاثیر قرار میدهد.
بعد از آن با سرعت تمام دو منزل یکی میکرد، تا به دروازه شام رسید. خبر لشکرکشی جمشید از روم را به «مهراج» پادشاه شام بردند، وی هیجده پسر خویش را فراخواند که مهتر آنها شادی شاه بود. لشکری فراهم کردند و چون دو کوه آهنین در صحرای حلب در مقابل هم قرار گرفتند. یکی جمشید و دیگری شاه مهراج.
جهان برق یمان از عکس شمشیر | فلک را آب میشد زهره شیر | |
برآمد ناگهان ابر سیهگون | تگرگش ز آهن و بارانش از خون | |
(همان: ۷۵۴/ ۱-۳) |
و سرانجام:
سپاه شام در یک دم چو انجم | شدند از صبح تیغش یک به یک گم | |
(همان: ۷۵۵/ ۴) |
جمشید شام را از تصرف مهراج خارج میکند و تاج و تخت پادشاهی را به «نوذر» از خویشاوندان افسر و قیصر بوده است – میسپارد و خود با غنایم فراوان به روم بازگشت. قیصر او را گرامی داشت و دو هفته جشن گرفتند و در هفتهی سوم مهیای عروسی گشتند، جشن بزرگ فراهم شد. بعد از یک سال هوای چین به سرش افتاد، اما افسر مخالف بود، چرا که طاقت دوری فرزندش را نداشت.
سرانجام پادشاه ده روز به شکار رفت و از آنجا عازم چین شد و سالهای سال فرمانروای کشور چین بود (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۲۸).
۴-۲٫ بررسی عناصر داستان
۴-۲-۱٫ طرح (پیرنگ)
طرح داستان مثنوی جمشید و خورشید ساده و ابداعی است که در خواننده و مخاطب کشش و لذت چندانی ایجاد نمیکند. حوادثداستان در کل طبیعی و باورنکردنی است. هرچند حوادث غیرواقعی و غیرطبیعی نیز به چشم میخورد؛ مانند: دعوت پریان از جمشید به مهمانی و یا جنگ جمشید با اکران و صحبت با انواع گلها و …
داستان دارای نقطه بحران و اوج و کشمکش است ولی چندان خواننده را درگیر خود نمیکند. قهرمان داستان عازم راهی پرخطر میشود که این حوادث هفت خان را تشکیل میدهد و در نهایت جنگ با رقیب بر سرعشق خورشید است که او را هم برکنار زده و به وصال خورشید میرسد.
داستان دارای پیرنگ بسته است زیرا داستان شامل حوادث طبیعی و غیرطبیعی چون گذشتن از مراحل سخت هفت خان، گفتوگو با شمع، اشیاء، حیوانات، گلها و موجودات بیجان که به زبان میآیند و نقش آفرینی میکنند؛ مثل سخن گفتن و دلجویی گلها از جمشید برای رفع ملال خاطر وی، ورود به شهر جنیان و آشنایی با حورزاد، جنگیدن با اژدها و دیو و شکست دادن آن دو و … که در تمام داستانهای اساطیری نیز دیده میشود.
۴-۲-۱-۱٫ عناصر ساختاری طرح
۴-۲-۱-۱-۱٫ شروع و گره افکنی
گرهافکنی داستان از آنجا شروع میشود که جمشید در اوان جوانی است که با دیدن یک رویا تصمیم میگیرد زندگی خود را تغییر دهد. جمشید که با دیدن رویای خود تصمیم میگیرد با زندگی حقیقی و آنچه که بیرون از دنیای محدود قصر وجود دارد، روبهرو میشود. او که در خواب دختری به نام خورشید را میبیند، شیفته او میشود و از مهراب که بازرگان و جهان دیده و نقاش بود، میخواهد که تصویر خورشید دختر قیصر روم را به او نشان دهد. اینجاست که او دست از خانه و خانواده خود میشوید. آنها را ترک میکند و در دنیایی ناشناخته برای بهدست آوردن معشوق قدم میگذارد در حالی که مطمئن است خطرات بسیار برایش به دنبال دارد. شروع راهی که جمشید خود آن را انتخاب کرده یعنی جست و جوی هویت و آنچه که قرار است در زندگی بدست آورد.
۴-۲-۱-۱-۲٫ بحران
قیصر، پدر خورشید که از شادی شاه دلسرد شده بود و برای اینکه او را از سر راه خورشید بردارد، برای آزمودن شادی شاه می زیاد به او میخوراند ولی پسر خسرو شام از عهده این کار برنیامده و رسوایی به بار میآورد و در چوگان بازی با جمشید نیز شادی شاه عاجز میشود. جمشید در همان میدان چوگان بازی قیصر روم را از چنگ شیر میرهاند و شیر را به هلاکت میرساند و در نتیجه قیصر جمشید را بر شادی شاه به خاطر شجاعت، دلاوری و جوانمردی و … ترجیح میدهد.
قیصر همچنین برای پذیرفتن شادی شاه به دامادی بهانه میآورد و پیشنهادهای سختی را از او مطالبه میکند. شادی شاه هم به شام باز میگردد. افسر از این نگران است که مبادا شادی شاه به روم لشکرکشی کند موضوع را با جمشید در میان میگذارد. جمشید هم از قیصر اجازه میخواهد تا کار شام را یکسره کند.
۴-۲-۱-۱-۳٫ کشمکش و ناپایداری
جمشید در پیمودن راهی که پیشرو دارد، بسیار مصّر است و با وجود آن از راهنمای خود میشوند که راهی که در پیش دارد، بسیار پر مخاطره است. این مشکلات را با دل و جان پذیرا میشود و به راه میافتد. حتی نصایح پدر و التماسهای مادر نیز بر او کارگر نیستند. این قهرمان یا شخصیت اصلی با نیروهایی که در طی این مسیر علیه او برخاستهاند و یا با او سر مختلفت دارند به نزاع و مجادله و کشمکش میپردازد. بسیاری از این موانع و مشکلات از جمله: رسیدن به سرای جنیان، رویارویی با اژدها، مبارزه با اکوان دیو، غرق شدن در دریای مهیب و جنگ با رقیب، مواجه میگردد.
الف)انواع کشمکش
⃰ F مشاهده شده در سطح (۰۵/۰p≤) معنیدار است.
۴-۳- تحلیل یافتههای آماری پژوهش
۴-۳-۱-آزمون فرضیه ها
۴-۳-۱-۱- فرضیه اول
فرض صفر (H0): “تمرین هوازی بر برخی از عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
۴-۳-۱-۱-۱- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر تریگلیسرید بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان تریگلیسرید بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیشآزمون وجود ندارد (۹۱/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون تریگلیسرید آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش معنیداری مشاهده شد (۰۱/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان تریگلیسرید خون بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود داشت (۸۱/۰p=)؛ اما، معنادار نبود. بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۱- میانگین تریگلیسرید (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۱-۲- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر LDL –C بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان LDL –C بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۴۸/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون LDL –C آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش معنیداری مشاهده شد ( ۰۰/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان LDL –C خون بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود داشت (۳۸/۰p=)؛ اما، معنادار نبود. بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۲- میانگین LDL-C (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۱-۳- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر کلسترولتام بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان کلسترولتام بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۲۱/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون کلسترولتام آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش مشاهده شد (۲۱/۰p=)؛ اما، این کاهش معنیدار نبود. به علاوه، نشان داده شد که میزان کلسترولتام خون بیماران MS در پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود ندارد (۳۱/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر پذیرفته می شود.
نمودار۴-۳- میانگین کلسترول تام (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۱-۴- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر HDL –C بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان HDL –C بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۳۲/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون HDL –C آزمودنیهای گروه آزمایش افزایش معنیداری مشاهده شد (۰۲/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان HDL –C خون بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود ندارد (۰۸/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۴- میانگین HDL-C (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون(۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۱-۵- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر نسبت بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان نسبت بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۱۸/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون نسبت آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش مشاهده شد؛ اما، این کاهش معنیدار نبود (۰۶/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان نسبت خون بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود ندارد (۸۷/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر پذیرفته می شود.
نمودار۴-۵- میانگین (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون(۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۱-۶- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر نسبت بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان نسبت بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۲۷/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون نسبت آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش معنیداری مشاهده شد (۰۰/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان نسبت خون بیماران MS در پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود دارد (۱۵/۰p=)؛ اما، معنادار نبود. بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۶- میانگین (میلیگرم بر دسیلیتر) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون(۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۲- فرضیه دوم
فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
۴-۳-۱-۲-۱- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر فشار خون دیاستولیک بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان فشار خون دیاستولیک بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۴۵/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون فشار خون دیاستولیک آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش معنیداری مشاهده شد (۰۳/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان فشار خون دیاستولیک بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود دارد (۳۴/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۷- میانگین فشار خون دیاستولیک (میلیمترجیوه) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۲-۲- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر فشارخون سیستولیک بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان فشار خون سیستولیک بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۵۱/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون ن فشار خون سیستولیک آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش مشاهده شد (۴۵/۰p=)؛ اما، این کاهش معنیدار نبود. به علاوه، نشان داده شد که میزان فشارخون سیستولیک بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود ندارد (۹۶/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر پذیرفته می شود.
نمودار۴-۸- میانگین فشار خون سیستولیک (میلیمترجیوه) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۳- فرضیه سوم
فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر شاخص هزینه فیزیولوژیکی بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
۴-۳-۱-۳-۱- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر سرعت متوسط راه رفتن بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
نتایج آماری t مستقل نشان داد که بین میزان سرعت متوسط راه رفتن بیماران MS در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پیش آزمون وجود ندارد (۹۸/۰p=)؛ همچنین، برای این فرضیه از آزمون t همبسته استفاده شد که بین میانگین پیشآزمون و پسآزمون سرعت متوسط راه رفتن آزمودنیهای گروه آزمایش کاهش معنیداری مشاهده شد (۰۰/۰p=)؛ به علاوه، نشان داده شد که میزان سرعت متوسط راه رفتن بیماران MSدر پسآزمون دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنادار وجود دارد (۰۰/۰p=)؛ بنابراین، فرضیه صفر رد می شود.
نمودار۴-۹- میانگین سرعت متوسط راه رفتن (m/min) در دو گروه آزمایش و گواه.
* تفاوت معنیداری بین پیشآزمون و پسآزمون (۰۵/۰p≤).
۴-۳-۱-۳-۲- فرضیه صفر (H0): “تمرین هوازی بر ضربان قلب استراحت بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیدار ندارد.”
از نظر جغرافیایی اقتصادی، ایران یک بنگاه تولیدکننده نفت در ابعاد ملّی محسوب میشود وبا توجه به طبقهبندیهای متعارف اقتصادی در گروه کشورهای صادرکننده قرار میگیرد. بی گمان نفت یکی از مهمترین ابزار تولیدکنندگان برای تأثیرگذاری بر اقتصاد و سیاست جهان پیرامون،محسوب میشود. آینده اقتصادی کشور با آینده بازار نفت پیوندی وثیق خواهد داشت و غفلت از این امر میتواند نتایج خطرناکی را برای وضعیت اقتصادی و در پی آن امنیت ملّی جمهوری اسلامی ایران به بار آورد. [۲۷۰]
مطابق آنچه بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت در همایش نفت، توسعه و دموکراسی عنوان کرده است.۱۲ میلیارد بشکه دیگر نفت قابل استحصال داریم و این میزان نفت با تکنولوژی متوسطی که استخراج میکنیم این تصویر را پیش روی ما قرار داده که چه بخواهیم و چه نخواهیم نفت همچنان پیش روی ماست، و این در صورتی است که بنا به گفته وزیر نفت اگر ۱۲ منبع گازی داشته باشیم هنوز یک دوازدهم از آن را مصرف کردهایم.
همچنین وی با اشاره به درآمد ۲۰۶ میلیارد دلاری ایران در سالهای گذشته از بخش نفت، این صنعت را از طریق چهار مؤلفه در اقتصاد ایران تأثیرگذار دانسته است. اول در تولید ناخالص داخلی که ۵۰% آن مربوط به منابع بالادستی نفت است. دوم در تراز پرداختهای خارجی که بیش از ۸۰% وابسته به نفت است. سوم نقش نفت در تأمین درآمدهای بودجه عمرانی که دراواخر دولت هشتم کم شده و امروزه به بیش از ۶۵% رسیده و چهارم یارانه ای که برای مصارف داخلی پرداخت میشود.
بنابر آنچه گفته شد به این نتیجه میرسیم که درآمدهای نفتی کشور در صورت مصرف بهینه آنها همچنان که به عنوان مطمئن ترین منبع بالقوه ارزی جهت رفع نیازهای سرمایه و ارتقاء سطح رفاه افراد جامعه محسوب میشود می تواند نیاز به منابع ارزی جهت افزایش تشکیل سرمایه که رشد و توسعه اقتصادی تابعی از آن دست را رفع نماید.
از سوی دیگر با در نظر گرفتن دو عامل تأثیرگذار درآمدهای نفتی۱-قیمت جهانی نفت ۲-توان صادراتی کشور بیش از پیش درمییابیم که افزایش سرمایهگذاری در صنعت نفت بویژه گاز طی سالهای آینده جهت جبران کمبودهای گذشته و ایجاد ظرفیتهای جدید تولید برای کسب سهم بیشتر از تقاضای رو به رشد جهان ضروری می کند. [۲۷۱]
لازم به ذکر است سطح تکنولوژی تعیین کننده میزان منابع قابل دسترسی در حال است. منابع قابل دسترسی نفت به تناسب پیشرفت تکنولوژی و استخراج افزایش مییابند که این خود از زمان کشف نفت تکامل یافته است. واین در حالی است که سودآوری و بهرهبرداری از منابع متناسب با پیشرفت تکنیک حفاری و روندهای فنی استخراج تغییر مییابد. [۲۷۲]
بنابراین دسترسی به سطح تکنولوژیهای برتر نیز از ابعاد منافع اقتصادی نهفته در سرمایهگذاریهای صنعت نفت و گاز است که به طور زنجیره به افزایش میزان تولید در میادین مشترک و غیرمشترک و ارتقای درآمدهای نفتی و در پی آن کاهش تورم و توسعه سایر بخشهای صنعتی و تولیدی خواهد انجامید.
بنددوم: بررسی چهره سیاسی منافع ملی در قراردادهای نفتی
با توجه به اینکه دولتها برای یافتن جایگاه مناسب و قدرتمند در نظام اقتصاد جهانی ارتباط ساختار اقتصادی و امنیت ملی در نظام اقتصاد سیاسی جهانی را در دستور کارخود قرار داده اند.نیاز است که امنیت تولیدی، مالی و تجاری که از مهمترین اولویتهای امنیت ملی کشورها در نظام اقتصاد سیاسی جهان هستند مورد توجه ویژه قرار گیرد. بنابراین، هر دولتی در جهان در حال توسعه که تلاش میکند به سیاستهای امنیتی کارآمد دست یابد و ثبات و امنیت ملی خود را ارتقاء بخشد باید توان اقتصادی خود را تقویت کند. در این راستا ارتقای امنیت ملّی و پیشبرد اهداف اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در حوزه عدالت و رفاه اجتماعی و نیز دست یابی به اهداف چشم انداز ۲۰ ساله و کسب جایگاه رفیع و قدرتمند در نظام جهانی بدون بهرهمندی از مواهب توسعه اقتصادی وابسته و بکارگیری سرمایههای داخلی و خارجی ناممکن است.
با این دیدگاه که در تقابل بودن دو حوزه اقتصاد و سیاست می تواند تاثیر چشمگیری در نظام اقتصاد سیاسی جهان داشته باشد نیاز است که به تهدیدات اقتصادی درحوزه داخلی و بینالمللی که به آسانی امنیت ملّی یک کشور را مورد هجوم قرار میدهند توجه داشت. مشروعیت سیاسی می توانند رشد اقتصادی و افزایش شاخصهای اقتصاد ملی و غیره، را در پی داشته باشد. چین با وجود تداوم حضور حزب کمونیست و برخی سوابق سرکوبگرانه به دلیل برخورداری از قدرت اقتصاد ملی توانسته است بسیاری از چالشهای مشروعیت داخلی را پشت سر گذارد. در حالی که شوروی سابق بدلیل تضعیف ساختارهای اقتصاد ملّی زمینههای فروپاشی خود را فراهم کرد. [۲۷۳]
اگرچه در طی چند دهه اخیر بویژه پس از فروپاشی بلوک شرق تلاش بسیاری از کشورها این بوده است که براساس تجربه کشورهای توسعه یافته و نظریه پردازان اقتصاد سیاسی سطح تصدی گری دولت در حوزه اقتصاد کاهش یابد و این عرصه به بخش خصوصی واگذار شود. اما این به معنای آن نیست که همسو با عرصه داخلی در عرصه روابط و سیاست خارجی نیز از وظایف اقتصادی دولتها کاسته شود و برعکس در این عرصه نه تنها وظایف اقتصادی دولتها از رونق نیفتاده است بلکه بدلیل توسعه فرآیندهایی که از آن تحت عنوان جهانی شدن نام برده میشود و تغییراتی که در معادلات و مفهوم قدرت در جهان پس از جنگ سرد بوجود آمده است. این وظایف ابعادی ظریف تر و در عین حال جدی تر و پراهمیت تر پیدا کرده اند به گونه ای که امروزه سطح توسعه یافتگی کشورها رابطه مستقیمیبا راهبردها و جهت گیری های کلان سیاست خارجی آنها پیدا کرده است. [۲۷۴]
در آغاز دهه ۱۳۸۰ رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی ایران با عنایت ویژه به این دگرگونیها و ضرورت اتخاذ رویکردی تازه به روش های ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقهای و بینالمللی در چارچوب سند چشم انداز ۲۰ ساله استراتژی تعامل سازنده را به عنوان اصل راهنمای سیاست خارجی ایران مورد تأکید قرار داده اند.
یکی از مهمترین اهداف این استراتژی باز تعریف روابط جمهوری اسلامی ایران با برخی کشورهای جهان به منظور ارتقای سطح توسعه اقتصادی در کشور میباشد. انرژی به طور مشخص نفت و گاز یکی از مؤلفه های تأثیرگذار در تولید ثروت و قدرت در جهان کنونی محسوب میشود. آیا تأمین قدرت برای یک کشور مستقل منفعت به حساب نمی آید. اقتصاد جهانی همچنان به انرژی نفت و گاز و تأمین امنیت آن وابسته است زیرا انرژی بنیان توسعه میباشد. از سوی دیگر همچنان که در بحث حاکمیت ملی بیان خواهد شد انرژی خود یکی از ارکان قدرت محسوب میشود چون در جهان امروز توسعه میتواند تولید قدرت کند.
در میزان افزایش تقاضای جهانی نفت به گفته وزیر نفت استنادمیکنیم که در گفتگو با شانا اظهار نمودند با توجه به روند رو به رشد تعداد خودرو و افزایش جمعیت جهان هیچگاه بازار مصرف از نیاز به فرآورده و نفت خام اشباع نمیشودواین درحالی است که تا سال ۲۰۳۰ تقاضای جهانی نفت خام از روزانه ۸۵ میلیون بشکه به روزانه ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیون بشکه افزایش خواهد یافت.
در چنین روندی کشورهای برخوردار از ذخایر عمده انرژی اهمیتی استراتژیک در سیاست بینالمللی مییابند. و فرایند تصمیم سازی در آنها از تأثیرات گستردهای برخوردار میگردد و در این فضای جهانی، ایران از دو نظر در کانون توجه و مرکز تعاملات بینالمللی قرار دارد. اول: موقعیت ژئوپلتیک کشور دوم: نقش حیاتی ایران در امنیت جهانی انرژی. این به معنای ضرورت مشارکت و تعامل ایران در امور جهانی با انگیزه استفاده از امکانات خارجی برای توسعه، رفع موانع و تهدیدات بینالمللی و از همه مهمتر ارائه تصویری از ایران به عنوان یک فرصت بینالمللی است در این میان انرژی و امنیت آن میتواند به یکی از مهمترین عاملهای پیوند ایران با قدرتها و کشورهای در حال توسعه بویژه آسیا و اروپا تبدیل شود و کمک مؤثری به تحقق الزامات سند چشمانداز و توسعه کشور نماید. [۲۷۵]
همچنین باید یادآور شد اهمیت انرژی از دو بعد بالادستی و پایین دستی همواره باید مد نظر باشد چرا که افزایش تقاضای نفت طبیعتاً توأم با افزایش تقاضای محصولات نفتی و نفت خام تصفیه شده خواهد بود. و نباید فراموش کرد از تبعات منفی کاهش اعتبارات سیاسی و یا به تعبیری از دست دادن منافع سیاسی که بالا رفتن ریسک ملّی ایران است که بواسطه کاهش درآمدهای نفتی پدیدار میشود. همانگونه واضح می کند منطقه خاورمیانه بخاطر تراکم بحرانهای گوناگون سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی در مقایسه با سرمایه مناطق تجاری، صنعتی جهان از ریسک بالایی برخوردار است. واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست در گزارش ماه مه سال ۲۰۰۷ خود شاخص ریسک سرمایهگذاری در ایران در سال ۲۰۰۶ را ۴۳/۴ (از شاخص کل ۲۰) اعلام کرده است. طبق اعلام منابع رسمیبرای رسیدن به اهداف سند چشم انداز صنعت ایران نیازمند ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری است. این در حالی است که سرمایهگذاران خارجی بدون در نظر داشتن میزان ریسک ملّی ایران اقدام به آوردن سرمایه به داخل کشور نمیکنند و باید در نظر داشت که شاخص ریسک ملّی براساس معیارهای مختلفی چون فضای سیاسی و زیر ساختارها و… محاسبه میشود. [۲۷۶]
البته بدیهی است که حصول امنیت ملّی از دیدگاه اقتصادی منحصر به افزایش درآمدهای نفتی نیست ولی با توجه به وابستگی شدید اقتصاد ایران به نفت و مشکلات ساختاری آن حداقل در کوتاه مدت افزایش درآمدهای نفتی از طریق افزایش سرمایهگذاری در صنعت نفت میتواند به میزان قابل توجهی باعث بهبود مزیت امنیت مالی به همراه ثبات و مشروعیت سیاسی گردد.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که مسائل اقتصادی یکی از مهمترین عوامل ابعاد و گسترش ناامنی در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران محسوب میشود. در همین راستا تغییر در زمینهها و توانهای اقتصادی زمینه ساز تقویت یا تضعیف دولتها تلقی میشود. منابع نوین تأمین امنیت ملّی عمدتاً در نظام اقتصاد سیاسی جهانی و در بیرون از مرزهای ملّی شکل میگیرند. البته منابع داخلی کشورها همچنان در ایجاد، تقویت و گسترش قدرت اقتصادی نقش دارند و اقتصاد جهانی از تعامل ارگانیک اقتصاد ملّی و نهادهای تجاری جهانی برخوردار است.
در جهان امروز سرمایه و فناوری های جهانی از منابع تولید قدرت و ثروت در ابعاد مختلف از جمله بعد سیاسی هستند. [۲۷۷] در واقع کمبود سرمایه در کشورهای در حال توسعه موجب شده است که آنها امروزه مترصد جلب سرمایهگذاری خارجی در کشور خود باشند. پس قاعدتاً ایران نیز به عنوان یک کشور دارای ذخایر عظیم نفت و گاز و یا به تعبیری سرمایهدار را که مستثنی از این قاعده نیست که بدنبال دست یابی به امنیت ملّی و ثبات سیاسی داخلی و خارجی استوارتری نباشد. نباید غافل از این واقعیت بود که مهمترین منبع درآمدهای ارزی کشور نفت است و مقدم بر آن ایران از کمبود منابع مالی داخلی برای سرمایهگذاری در بخش صنعت علی الخصوص نفت و گاز منطبق بر فناوری های روز جهان میباشد و نیز هر نوع تنش در روابط خارجی که نفت به عنوان یک کالای استراتژیک اما اولیه در آن مصرف میشود و امنیت سیاسی ایران را با وضعیت نامطمئنی روبرو میکند. مهمتر اینکه نفت جمهوری اسلامی ایران نوعی سپر دفاعی و امنیتی برای کشور ایجاد کرده است.
نگاهی گذرا به اعداد و ارقام آماری من جمله گزارش سال ۲۰۰۴ سازمان تجارت جهانی که بر طبق آن ایران از تجارت کالایی جهان با احتساب نفت و گاز از ۴۵ صدم درصد در سال ۲۰۰۳ به ۴۰ صدم درصد در سال ۲۰۰۴ کاهش یافته است به این واقعیت پی خواهیم برد که اگر صادرات نفتی از کالاهای صادراتی مستثنی شود تراز حساب جاری ایران دچار کسریهای سنگین و گسترده است. [۲۷۸]
آنچه ذکر شد مؤید این مطلب است که باید در گام نخست با شناخت اصول موانع سرمایهگذاری خارجی در رفع آنها بکوشیم موانعی که با شفافسازی قوانین و مقررات، اختصاص بودجههای مکفی، بهرهگیری از مکانیزمهای تشویقی و مهمتر از همه کاهش ریسک سرمایهگذاری و بهبود روابط با مناسبات بینالمللی و… مرتفع شده و به ارتقاء سطح جامعه در مقام ابعاد منجر شود.
در پایان به منظور تأکید بر اولویت بخشیدن به میادین مشترک با همسایگان که طبیعتاً از حیث تأمین منافع سیاسی از اهمیت مضاعفی برخوردار خواهند بود به اشارهای بسنده میکنیم که همزمان با برداشت روزانه دو میلیون بشکه نفت توسط همسایگان، ایران به دلایلی چون عدم مدیریت و از دست دادن فرصتهای سرمایهگذاری در شمال کشور از ماراتن برداشت نفت در دریای خزر عقب است و در جنوب کشور نیز در برداشت گاز از میدان مشترک خود با قطر هم عقب افتاده است.
بند سوم: بررسی چهره اجتماعی منافع ملی در قراردادهای نفتی
نرخ رشد بالای جمعیت ایران بخصوص در دهه اول انقلاب، ایران را به یکی از جوانترین کشورهای جهان تبدیل کرده است که به تبع آن تقاضای اشتغال هر ساله به طور صعودی رو به فزونی می گذارد. بحران بیکاری در کشور به حدی جدی است که علائم تبعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن بروز نموده است. از نمونههای آن میتوان از افزایش چشم گیر اعتیاد، انحرافات اجتماعی، طلاق، بیماریهای روانی و ناسازگاریهای اجتماعی، جرم و. . . که از تبعات مستقیم و غیرمستقیم بحران بیکاری است نام برد. بنابراین مشاهده میشود در بحرانهای اجتماعی نیز امنیت به مخاطره می افتد.
پس در جهان امروز امنیت فراگیر بوده و به امنیت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی تقسیم میشود و برخورداری از سطح قابل قبول از امنیت در سطوح ملی، منطقهای و جهانی منوط به کسب امنیت در تمام زمینهها است. [۲۷۹]
پیرو آنچه در دو عنوان پیشین گذشت در عنوان مورد بحث نیز به لزوم چارهاندیشی از طریق سرمایهگذاری برای رفع معضلات اجتماعی تأکید میکنیم. اما آنچه در این بخش بیش از پیش واضح می کند لزوم دخالت دولت در تسری دادن منافع حاصل از سرمایهگذاری به تمام بخشهای اجتماع که در دیدی واضح بینانه از تبعات نهایی این اقدام خواهد بود. همانگونه که در مباحث پیش گذشت افزایش سرمایهگذاری خارجی در گام نخست موجب رفع نیازهای ارزی و به دنبال آن افزایش توان سرمایهگذاری داخلی و بالارفتن توان فنی و مالی و کارایی نیروهای انسانی و صنعتی داخلی و متعاقباً افزایش درآمدهای عمومی از جمله درآمدهای نفتی میشود که مدیریت صحیح و تزریق بهینه این درآمدها در بدنه اجتماع مقابله با بیکاری و به تبع آن مشکلات عدیده اجتماعی را در پی خواهد داشت.
لذا جهت تداوم و افزایش درآمدهای حاصل از صدور نفت و گاز باید سرمایهگذاری در آنها افزایش یافته و از منابع درآمدی آن به صورت کارا و مؤثر در جهت ایجاد اشتغال در کشور استفاده گردد.
انتقال تکنولوژی در قراردادهای نفتی منافع آموزشی و اجتماعی سرشاری را نصیب کشور میکند. برای اینکه انتقال تکنولوژی به معنای حقیقی واقع شود لازم است که سرمایهگذاری مداوم و آرام از سه مرحله صورت پذیرد. در مرحله اول قابلیت انتخاب مستقل تکنولوژیک، ایجاد شده و در مرحله دوم نوآوری جزئی در داخل کشور انتقال گیرنده صورت میگیرد و در مرحله سوم قابلیت خلق تکنولوژی جدید بوجود می آید. برای اینکه به مرحله سوم برسیم لازم است که انتقال تکنولوژی به عنوان برنامه آموزشی تحقق یابد. پس از عبور از مراحل سهگانه فوق قابلیت تکنولوژی کشور به حد مطلوب نائل میشود. [۲۸۰] در کنار انتقال دانش و فن آوری، استفاده از امکانات داخل کشور و استفاده از نیروهای بومی و محلی و لزوم رعایت قوانین و مقررات زیست محیطی و تقویت بخش خصوصی در آینده به نفع منافع اجتماعی است که در پی انعقاد درست قراردادهای نفتی بوجود میآید.
گفتار چهارم: مکانیزمهای حفظ منافع ملی در قراردادهای نفتی
نقش نفت در تحولات سیاسی و اقتصادی سده اخیر منطقه و ایران واضحتر از آن است که نیاز به شرح مبسوطی داشته باشد نفت به عنوان یک کالای سیاسی- اقتصادی از بزرگترین عوامل انگیزش برای حضور دولتهای ملی بیگانه در منطقه خاورمیانه بوده است. در این میان تحولات سیاسی ایران بویژه تا قبل از انقلاب اسلامی به شدت تحت الشعاع مقوله نفت قرار داشته بطوریکه سرازیر شدن دلارهای نفتی به سوی تقویت قدرت نظامی انجامیده است. همچنین نفت را باید ابزار سیاسی- اقتصادی در تقابل دیگر قطبهای قدرت توسط کشورهای تولیدکننده نفت دانست. با این حال با افزایش تعداد عرضه کنندگان نفت، وجود انرژیهای جایگزین و وابستگی کشورهای صادرکننده به نفت، قابلیت استفاده از این اسلحه سیاسی برای تحت فشار قراردادن مصرف کنندگان کاسته شده است. و از سوی دیگر به رغم سیاستهای توسعهای ایران و کشورهای منطقه به شدت وابستگی به دلارهای نفتی در حدی است که تنها نوسانات قیمت نفت، این کشورها را دچار بحران میسازد چه رسد به توقف آن، میتوان گفت اقتصاد بدون نفت برای ایران مثل اقتصاد بدون الکترونیک برای ژاپن، بدون کشاورزی برای استرالیا و بدون لبنیات برای دانمارک است. بنابراین در عین حال باید از وابستگی بودجه مملکت به نفت کاست. نگاه به نفت چهار فصل دارد سرفصل اول به عنوان انرژی سرفصل دوم نفت به عنوان درآمد ارزی، سرفصل سوم نفت به عنوان خوراک برای صنایع زیردستی و سرفصل چهارم نفت به عنوان قدرت ملی[۲۸۱].
تمام این عوامل گویای این خواهد بود که سرمایهگذاری در صنعت نفت یک ضرورت میباشد. ضرورتی که به عنوان یک عامل استراتژیک در پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی و شناسه تأثیر حضور دارنده آن در محیط بینالمللی در تقابل با سایر کشورها بکار میرود.
ایران علاوه بر این که دارنده ذخایر عظیم نفت در سطح جهان میباشد دارای ذخایر مشترک و با ظرفیت بالا در دو موقعیت استراتژیک که دریای خزر و خلیج فارس با همسایگان خود نیز میباشد. این در حالی است که همین همسایگان مشترک در ذخائر نفتی ظرفیت علمی و تکنولوژیک ایران را ندارند از این رو باید فن تعریف پروژههای مشترک انرژی نفتی با همسایه های خود، امنیت ملی کشورها را به هم پیوند زنیم چرا که برای توسعه نیاز به ثبات و امنیت است.
امنیت و توسعه دو وجهه اساسی، منافع ملی یک کشور هستند که میتوان آنها را از قابل دسترسی ترین دارایی یک ملت تأمین کرد و این دارایی برای ایران نفت است که در مباحث پیش رو به مکانیزمهای تأمین منافع کشور و چگونگی کاربرد آنها در قراردادهای نفتی میپردازیم.
مبحث دوم: ماهیت حقوقی قراردادهای نفتی
از این جهت که قراردادهای نفتی هم به هر حال قرارداد هستند و قاعدتاً از جهت مباحث عام حقوق و بویژه مباحثی که در حقوق خصوصی تحت عنوان حقوق قراردادها مورد بحث قرار میگیرد، می توانند مورد توجه قرار گیرند ولی اینکه چرا به این نوع از قراردادها باید به عنوان یک تقسیم جداگانه نگاه کرد، دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل مهمی که ایجاب میکند که قراردادهای نفتی علاوه بر الزامات عام حاکم بر قراردادها تابع یک سری از قواعد ویژه قرار بگیرد و به عنوان نظام خاصی تحت عنوان قراردادهای نفت و گاز مطرح شوند، این است که قراردادهای نفتی هم وجوه حقوق خصوصی و هم وجوه حقوق عمومی دارند. یعنی این قراردادها خصلت دوگانه دارند و به تعبیر دیگر دوزیست هستند. علاوه بر این ویژگی و خصلت دوگانه ، چون در قراردادهای نفتی در همه کشورها معمولا یک طرف خارجی هم وارد قراردادها میشده و بخش قابل توجهی از صنعت نفت در اختیار پیمانکاران خارجی بوده بنابراین جنبه دیگری هم اضافه میشود یعنی قراردادهای نفتی عمدتاً جنبه بینالمللی هم دارند. این عنصر خارجی باعث میشود همه کشورها ملاحظاتی به دلیل ورود نیروهای خارجی در صنعت نفت را مورد بحث قرار دهند[۲۸۲]. در باب ماهیت حقوق خصوصی و حقوق عمومی بودن قراردادهای نفتی و دوزیست بودن آنها، این نکته مهم است که قراردادهای نفتی در هر حال قرارداد هستند پس طبیعی است که قواعد حقوق خصوصی مثل قواعد صحت قراردادها و اصولی که در حقوق خصوصی برای تحقق حاکمیت اراده یا تامین عدالت معاوضی که بنیان حقوق خصوصی است، باید رعایت شود، در این قراردادها هم لازم الرعایه هستند.اما این قراردادها یک وجه حقوق عمومی بسیار پررنگی نیز دارد. علتش هم این است که در قراردادهای نفتی و به خصوص در صنایع بالادستی نفتی ما با یک موضوعی به نام مخزن نفت، مالکیت بر منابع نفت یا مفهومی به نام معدن که نفت هم به نوعی میتواند ذیل آن تقسیمبندی قرار بگیرد، مواجه هستیم و همه کشورهای تولیدکننده نفت به این موضوع توجه دارند که دولت ، مالکیت و کنترل دقیق و منظم بر این منابع داشته باشد. اینکه نفت اساساً در بسیاری از کشورها ، مهم ترین منبع درآمد آنها است و به علاوه سابقه استعماری و استثماری بسیار قوی که در اغلب این کشورها وجود داشته، باعث شده نظامهای حقوقی این کشورها، صنعت و قراردادهای نفتی را علاوه بر شرایط عمومی قراردادها ، تابع ملاحظات حقوق عمومی نیز قرار داده اند. با این حال ، این بخش از حقوق نفت ، یعنی جنبه حقوق عمومی آن در ایران کمتر توسعه پیدا کرده است. تقریبا اغلب تحقیقاتی که در ایران در حوزه قراردادهای نفتی بوده، عمدتا معطوف به مدلهای قراردادی بوده که بیشتر تحت تاثیر مفاهیم حقوق خصوصی است. در حالی که بخشی از حقوق نفت و گاز که در دنیا به شدت گسترش پیدا کرده، بخش حقوق عمومی صنعت نفت است. حقوق عمومی نفت دقیقا به همین موضوعات میپردازد؛ بحث مالکیت دولت، بحث منافع عمومی و مقررات گذاری صنعت نفت هم در این بخش وارد است. مثل قاعده نفی سبیل که معمولا به آن استناد میشود یا مفهوم انفال که در قانون اساسی ما هم به آن اشاره شده است. در کشورهایی که بخشی از صنعت نفت در اختیار بخش خصوصی است، ما شاهد یک شاخه جدید در این حوزه هستیم به نام رگولاتوری یا همان قاعدهگذاری یا تنظیمگری صنعت نفت. بر این اساس دولت فعالیتهای بخش خصوصی را در صنعت نفت تنظیم میکند مثل مجوزهایی که برای ورود به این صنعت لازم است یا ایجاد استانداردهای کیفی یا نرخگذاری و قیمتگذاری یا استانداردهای ایمنی و امنیت که محل بحث است[۲۸۳].
در این مبحث برای اینکه به جمع بندی کلی درخصوص ماهیت قراردادهای نفتی برسیم ناگزیر در ابتداء به بررسی دیدگاه ها و رویکردهای گوناگون در مورد قراردادهای نفت و گاز پرداخته شده است ودر این زمینه سعی شده است که با جمع بندی نظرات کارشناسان که عموماً از داوری های بین المللی و اظهار نظرهای آنان حاصل شده است، طبقه بندی کلی و جامعی ارائه شود. و برای اینکه به نتیجه کلی دست پیدا کنیم به نقد و تحلیل استدلالهای هر یک از این نظرات میپردازیم.
در این طیف از نظرات، می توان شاهد وجود دیدگاه هایی بود که مدعیاند باید در قرارداهای، بین دولت و شرکت بینالمللی یک رابطه تعریف شده در حقوق باشد و عملاً دولت به واسطه دولت بودنش، اختیار خاص دیگری بر خلاف اصل قرارداد نداشته باشد و حتی در یک مقام بالاتر مقوله شرط ثبات را (در قالب های گوناگون اعم از تمامی ارکان تا مباحث مالی) پیش می گیرند. و در سوی دیگر طیف، بیان می گردد که دولت چون دولت است، اساساً حق ندارد که حق اختیار خود به قوانین را از خود ساقط کند و حتی اگر چنین کاری هم انجام دهد این شرط خود به خود فاسد است و ارزشی ندارد لذا بیان میدارد که دولت چون در مقام مصلحت عامه و به عنوان نماینده ایشان عمل میکند می بایست در هر حال، تلاش بسیاری برای حفظ حقوق ملت داشته باشد.
هرچند که هر دو طرف برای خود ادعاهایی و ادله ای مطرح می کنند ولی چه در مقام نظر و چه در مقام عمل؛ نظریات مربوط به گروهی که برای دولت شان خاصی قائلند و آن را به عنوان حافظ منافع ملت بر اساس حق حاکمیت دولت می دانند بسیار مستدل تر، قانع کننده تر و مطابق به نحوه عمل در دنیای امروز است. ضمن اینکه سیر تاریخی قراردادهای نفتی نیز به این سمت پیش رفته است که برای دولت ها حق حاکمیت خاصی ایجاد کند و آنها را در مقامی نشان دهد که توانایی مقابله با سوء استفاده های احتمالی طرف مقابل را داشته باشند.
بند اول: نظریها وانتقادات در خصوص ماهیت قراردادها نفتی
۱-۱: نظریه قراردادهای بی قانون
اصل: در این نظریه، قرارداد را تابع قانون خودش می دانند و آن را صاحب نظام مستقلی تصور میکنند که می تواند در طی آن هر نوع شرطی قید شود.
نقد: اینکه طرفین قرارداد بتوانند قوانینی مابین خود جعل کنند که بر تمامی قوانین ملی و بین المللی تفوق داشته باشد با مبانی حقوقی چه در مقام نظر و چه در مقام عمل سازگار نیست به عبارت دیگر الزامآور بودن یک تعهد به این دلیل است که قانونی بالاتر از اراده طرفین وجود داشته باشد که آن را متعهد به انجام تعهد نماید[۲۸۴].
۱-۲: نظریه تابعیت قرارداد از حقوق بین الملل
اصل: طرفداران این نظریه از این نظر که باید قراردادهای توسعه بینالمللی را از اختیار قانونهای ملی درآورد با نظریه قراردادهای بی قانون هم عقیده اند ولی بیان میدارند که اینگونه نیست که بی قانونی مطلق وجود داشته باشد هر چند که هیچ قانونی نمی تواند تمامی ارکان و شرایط قراردادهای بین المللی را نشان دهد لذا بر این باورند که باید قراردادهای را در چارچوب قراردادهای بین المللی تعریف کرد که اعتماد طرفین “به ویژه شرکت سرمایه گذار” بیشتر باشد.
نقد: این عمل در واقع فشار آوردن بر کشورهای صاحب منابع که عموماً در حیطه بین المللی از نظر سیاسی قوتی ندارند می باشد و در عمل در بسیاری از کشورهای صنعتی نظیر انگلستان حاضر نشدهاند که قانونی غیر از قانونی ملی شان بر قراردادها احاطه یابد. ضمن اینکه در حقوق بین الملل نیز، قواعد خاصی برای قراردادهای این چنینی وجود ندارد. و همه تلاش در این نوع از قراردادها بر خارج کردن قرارداد از حکومت قانون ملی “به ویژه قانون ملی صاحبان منابع” است[۲۸۵].
۱-۳: قرارداد فرا ملی
اصل: در این نوع از قراردادها با یک نگاه بینابینی"حقوق ملی- حقوق بینالملل” در صدد ایجاد جایگاهی جدید در حقوق هستند. و آن را در شرایط و موارد خاصی بیان میدارند که عموماً در داوری ها مورد استناد قرار می گیرند.
نقد: اولین نکته این است که اگر قرارداد فرا ملی وجود دارد پس چرا فقط در داوریها مورد استفاده قرار می گیرد و ساختار جامعی ندارد ضمن اینکه تجربه نشان داده است که در داوری ها نیز، داور بین المللی بر اساس جمع بندی"به ویژه جمع بندی شخصی” به مقام قضاوت و اعلام رای می پردازد. در واقع این مورد نیز تلاشی برای خارج کردن قرارداد از حیطه قانونی ملی است.
۱-۴: قواعد بازرگانی
اصل: برخی نیز بر این اعتقادند که باید از قواعد بازرگانی بین الملی تبعیت کرد که یک دسته از آداب و مواردی است که بین تاجران و پیشه وران فارغ از ملیت و نژاد مورد استناد قرار می گیرد.
نقد: این مورد نیز از جهات گوناگون مورد خدشه است اولاً اینکه استناد به قانونی که در ذهن ها وجود دارد و به صورت مدون نیست، امکان عملی ندارد و بیشتر امری سلیقه ای است و همچنین عرف و عادت بازرگانی همواره طرفدار بازرگان و حقوق خصوصی است در حالی که در قراردادهای نفتی عملا منافع عامه در اولویت قرار دارد.
۱-۵: اصول عمومی حقوق
اصل: برخی نیز بیان میدارند که باید از اصولی کلی حقوقی که در عرف بین الملل مورد استناد است و بر اساس قواعد عمومی به اعلام رای پرداخت. این قواعد را می توان در قالب مواردی نظیر اصل همزیستی، مسالمت، اصل منع تهدید و.. . نشان داد. البته برخی نیز اصول عمومیرا همان قطعنامه ها و معاهداتی میدانند که از سوی سازمان ملل در اجلاس ها و. . . بیان می شود. هرچند که در دیدگاه برخی حقوقدانان این اصول تنها برای پرکردن خلاهای موجود در قانون هاست[۲۸۶].
نقد: اساسی ترین مشکل این نظر این است که قابل استفاده نیست و عملاً در عرف حقوقی در دادگاه ها مورد استناد قرار نمی گیرند ضمن اینکه در عمل بسیاری از موارد دعوا و جزئیات در این اصول نیست و اگر قرار باشد بر اساس این موارد به اعلام رای پرداخته شود، در عمل فقط اعلام صلح از طرف داور امکان پذیر است. لذا این قوانین را که در واقع تعدادی اصل هستند به تنهایی راهگشا و کارگشا نمی دانند. اگرچه در بسیاری از داوریها به این اشاره شده است.
از آنجا که متصدی و طرف قراردادهای نفتی و گازی ایران دولت به مبنای عام کلمه است و وزارت نفت یا شرکت ملی نفت به عنوان یک شرکت دولتی طرف قرارداد واقع میشوند، لذا در اینجا بی مناسبت نیست تا در خصوص عملکرد و قدرت دولت صاحب منابع نفت و گاز بطورکلی جنبههای ماهیتی قراردادهای نفتی بررسی مختصری داشته باشیم.
از نظر حقوق اداری یا حقوق حاکمیت، اعمال دولت بطورکلی بر دو نوع است:
۱- اعمال حاکمیت
۲-اعمال تصدی.