تمرکز
۰٫۳۱۲
۰٫۰۳۹
۰٫۴۲۷
۷٫۹۰۰
۰٫۰۰۰
با توجه به این یافته ها معادله رگرسیونی زیر برای پیش بینی میزان کارآفرینی استراتژیک به وسیله ابعاد ساختار سازمانی ارائه می شود:
تمرکز (۳۱۲/۰) + رسمیت (۱۳۳/۰) + ۱٫۴۱۴=کارآفرینی استراتژیک
از این معادله میتوان برای پیشبینی سطح کارآفرینی استراتژیک در سازمانهای مشابه استفاده کرد.
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
مقدمه
در فصل کنونی به ارائه نتیجهگیری از طریق مقایسه یافتههای پژوهش با چارچوبهای نظری و ادبیات موجود در زمینه ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک پرداخته میشود. علاوه بر این مقایسه به بررسی کاربردهای پژوهش درعمل، ارائه پیشنهادهایی برای تعیین مسیرپژوهشهای آتی و ارائه پیشنهادهای کاربردی پژوهش پرداخته میشود.
مرور خلاصه یافتههای پژوهش
در این تحقیق ارتباط دو متغیر ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک در جهاددانشگاهی بررسی شد. برای سنجش متغیر ساختار سازمانی از پرسشنامه استاندارد رابینز(۲۰۱۳) و برای سنجش متغیر کارآفرینی استراتژیک از پرسشنامه شیرکوا و همکاران (۲۰۱۲) استفاده شد. طبق سنجههای مذکور متغیر ساختار سازمانی از سه بعد رسمیت، پیچیدگی و تمرکز و متغیر کارآفرینی استراتژیک از هفت بعد تغییرات توسعهای و اساسی، نوآوری، ریسکپذیری، تهاجم رقابتی، فوق فعال بودن، بهره برداری از منابع داخلی، رهبری استراتژیک تشکیل شده است. مکانیسم ارتباط بین این دو متغیر به طور مفصل در فصل دوم تحقیق تشریح شد. برای سنجش ارتباط این دو متغیر از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه استفاده شد. جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان در واحدهای جهاددانشگاهی مستقر در شهر تهران بوده و حجم نمونه تحقیق نیز ۳۰۵ نفر بوده است.
بحث و مقایسه با ادبیات پیشین
بر اساس نتایج تحقیق ۳/۶۲ درصد از نمونه آماری را مردان و ۷/۳۷ درصد آن را زنان تشکیل دادهاند. ۵۲/۸ درصد از پاسخدهندگان دارای تحصیلات دیپلم و پایین تر، ۲۰/۸ درصد از پاسخدهندگان دارای تحصیلات فوق دیپلم، ۵۷/۴۵ درصد از پاسخدهندگان دارای تحصیلات کارشناسی، ۷۴/۳۵ درصد آنان دارای کارشناسی ارشد و ۹۷/۱ درصد آنان دارای مدرک دکتری هستند. میانگین سنی پاسخگویان نیز در این تحقیق ۱/۳۵ سال بود.
نتایج توصیفی تحقیق نشان داد که از بین مؤلفه های کارآفرینی استراتژیک، مؤلفههای رهبری استراتژیک و بهره برداری از منابع داخلی هر کدام با میانگین ۲۱/۳ از ۵ دارای بیشترین میانگین است. تغییرات توسعهای با میانگین ۱۹/۳، فوق فعال بودن با میانگین ۸۸/۲، نوآوری با میانگین ۷۰/۲، ریسکپذیری با میانگین ۶۶/۲ و تهاجم رقابتی با میانگین ۵۷/۲ به ترتیب در ردههای بعدی قرار دارند. میانگین متغیر کارآفرینی استراتژیک برابر با ۹۱/۲ از ۵ است که از نقطه وسط طیف (عدد ۳) اندکی کوچکتر است.
نتایج مربوط به متغیر ساختار سازمانی نیز نشان میدهد که متغیر تمرکز با میانگین ۱۷/۳ از ۵ نسبت به سایر ابعاد ساختار سازمانی میانگین بیشتری دارد. میانگین مؤلفه پیچیدگی برابر با ۰۳/۳ و میانگین مؤلفه رسمیت نیز برابر با ۸۱/۲ است.
یافتههای استنباطی تحقیق نشان داد که مولفه رسمیت ساختار سازمانی رابطه مثبت و مستقیمی با کارآفرینی استراتژیک دارد (ρ=۰٫۲۸۲). این نتایج بدان معنی است که با افزایش میزان رسمیت در ساختار، سطح کارآفرینی استراتژیک افزایش مییابد. مقدار معناداری برابر با ۰۰۰/۰ است که نشان میدهد همبستگی مشاهده شده در نمونه معنادار بوده و میتوان آن را به جامعه آماری تعمیم داد.
دلیل این یافته پژوهشی را میتوان در ویژگیهای ساختار سازمانی و ماهیت کارآفرینی استراتژیک جستجو کرد. یکی از ویژگیهای سازمانهای کار آفرین، غیررسمی بودن آنها است و چنین سازمانهایی مخالف محدود کردن کارکنان از طریق دستور العمل ها، قوانین و آئین نامههای رسمی هستند، چون معتقدند هر چه افراد آزاد تر باشند، خلاقیت بیشتری خواهند داشت. معمولاً ایدههای جدید با شکستن و گذشتن از حصارها و قراردادهای ضروری (قالبهای ذهنی)، سازمانی و حتی اجتماعی شکل میگیرد. سازمانهای کار آفرین برای سازگاری با محیط نیازمند تغییر، انعطاف و نوآوری هستند که بالطبع با ثبات و کنترل از طریق مقررات و دستور العملهای رسمی مغایر است. بنابراین، رسمی بودن نه تنها کمکی به سازمانهای کار آفرین نمیکند بلکه خود مانعی برای آنها محسوب میشود. با این وصف، رابطه کارآفرینی استراتژیک و رسمیت رابطه ای معکوس خواهد بود. اما نتایج تحقیق در خصوص وضعیت جهاددانشگاهی عکس استدلال فوق را نشان داده است به عبارت دیگر طبق نظریات موجود که در فصل دوم به آن اشاره شد بین ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک رابطه معکوس برقرار است در صورتی که یافتههای تحقیق حاضر رابطه بین دو متغیر را مستقیم نشان میدهد. شاید این اتفاق به خاطر تاکید بر استراتژیک بودن در متغیرکارآفرینی استراتژیک ایجاد شده است. مسایل مربوط به استراتژی از جنس سازمانی و سخت هستند و همانگونه که چندلر (۱۹۶۲) اعلام میکند ساختار بایستی از طریق استراتژی تعیین شود. این دیدگاه اقتضایی کسب مزیت رقابتی را هدف اصلی شرکت میداند و به همین دلیل رسمی بودن یا غیر رسمی بودن شرکت مساله ای وابسته به استراتژی است. برای مثال یک شرکت فعال در حوزه طراحی شخصیتهای عروسکی معمولاً دارای رسمیت کمتری است؛ در حالی که یک بانک یا موسسه مالی به دلیل استراتژی خود بایستی کاملاً به صورت رسمی فعالیتهای خود را پیش ببرد.
این امر نشان میدهد که ارتباط بین ساختار و کارآفرینی استراتژیک میتواند به صورت اقتضایی و با توجه به ویژگیهای زمینه ای، نوع فعالیت سازمان و سطح بلوغ سیستمهای سازمانی ترسیم شود. برای طراحی چنین طرح اقتضایی میتوان از نظریه خانم جوان وودوارد[۱۴۹]، جامعهشناس سازمانی بریتانیایی بهره گرفت. سوال پژوهشی که وودوارد را به خود جلب کرد این بود که «چه نوع چیدمان (ساختار) سازمانی، بالاترین سطح عملکرد را به دنبال دارد؟» طبقهبندی وی نشان داد که ساختار با عملکرد ارتباط دارد، اما فقط زمانی که انواع فنآوریهای مورد استفاده سازمان مدنظر قرار داده میشوند، یعنی بهترین ساختار برای یک سازمان به نوع فنآوری مورد استفاده بستگی دارد. بالاترین سطوح عملکرد در بین شرکتها زمانی محقق میشود که فنآوریهای تولید انبوه با شکلهای سازمانی ماشینی و فنآوریهای تولید واحدی یا تولید فرآیندی پیوسته با شکلهای سازمانی پویا ترکیب شوند. به همین ترتیب میتوان ارتباط بین رسمیت و کارآفرینی استراتژیک را با توجه به مجموعه ای از متغیرهای اقتضایی ترسیم کرد. برای مثال سازمانهایی که نوپا هستند برای دستیابی به مزیت رقابتی بایستی از رسمیت کمتری برخوردار باشند و در نقطه مقابل سازمان هایی که در مرحله رشد و تثبیت قرار دارند برای کسب مزیت رقابتی بایستی رسمیت بیشتری داشته باشند (متغیر اقتضایی سطح بلوغ سازمانی) جهاد دانشگاهی یک سازمان باسابقه است که هم اکنون در مرحله بلوغ خود قرار دارد و برای کسب مزیت رقابتی پایدار که هدف کارآفرینی استراتژیک است بایستی رسمیت بالایی داشته باشد.
همچنین یافتههای حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که مولفه پیچیدگی ساختار سازمانی رابطه مثبت و مستقیمی با کارآفرینی استراتژیک (ρ=۰٫۱۸۸) دارد. این نتایج نشان میدهد که با افزایش میزان پیچیدگی، سطح کارآفرینی استراتژیک افزایش مییابد. ساختار سازمانی یک سیستم رسمی از وظایف و روابط اختیار است که چگونگی هماهنگی فعالیتهای افراد و استفاده از منابع برای تحقق اهداف سازمانی را کنترل میکند (جیمز، ۱۹۹۸ ). سیمونس[۱۵۰](۲۰۰۰) بیان میکند که زمانی که سازمان بزرگتر و پیچیده تر میشود با یک چالش اساسی برای یافتن یک شیوه مناسب جهت پرورش و توسعه کارمندان نوآور، فرصت گرا و کارآفرین مواجه میشود زیرا آنها به دنبال افزایش حساب پذیری هستند. بنابراین آنها نیازمند یک شیوه تفکر جدید برای مدیریت سازمان میباشند. اگر سازمان در سطح افقی ( تعداد مشاغل و وظایف) و یا در سطح عمودی (تعدد پستهای مدیریتی) از پیچیدگی برخوردار باشد و ارتباطات سازمانی آن قانونمندتر و رسمی تر شود، امکان تعامل گروهی در سازمان به شدت تقلیل مییابد و این امر سازمان را از اهداف کار آفرینی خود دور میسازد. نتایج تحقیق در خصوص ارتباط دو متغیر پیچیدگی و کارآفرینی استراتژیک نیز عکس مبانی نظری را نشان میدهد. در حالی که طبق مبانی نظری تحقیق انتظار میرفت بین دو متغیر ارتباط معکوس برقرار باشد اما رابطه مستقیم بین دو متغیر مشاهده شد. تحقیق حاضر نشان میدهد در جهاددانشگاهی اگر سطح افقی ( تعداد مشاغل و وظایف) و یا سطح عمودی (تعدد پستهای مدیریتی) زیاد باشد باعث میشود مسئولیتها به صورت روشن مشخص شود و اینکه چه کسی کنترل کند، چه کسی ارزیابی کند وهمچنین نظام گزارش گیری و پاسخدهی قویتر خواهد شد و از این طریق تعهد نسبت به اجرای استراتژی در کلیه سطوح سازمان ایجاد میشود.
نهایتاً یافتههای حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که مولفه تمرکز رابطه مثبت و مستقیمی با کارآفرینی استراتژیک (ρ=۰٫۴۸۳) دارد. این نتایج نشان میدهد که با افزایش میزان تمرکز، سطح کارآفرینی استراتژیک افزایش مییابد. در سازمانهای کار آفرین که اختیارات تصمیم گیری میبایست به واحدها و افراد تفویض شده باشد تا بتوانند در زمان مناسب، حرکت مناسب را طراحی و به اجرا در آورند مفهوم تمرکز رنگ میبازد و با توجه به خلاقیت، استعداد و قدرت فکری و اجرایی متخصصین و کارشناسان اینگونه سازمانها، عدم تمرکز جلوه شفافی پیدا خواهد کرد. این در حالی است که دیگر ابعاد محتوایی سازمان به ویژه اندازه و فناوری نیز بر سطح تمرکز تأثیر به سزایی دارند. به طوری که هر قدر اندازه سازمان بزرگتر شود و یا سازمان از وجود متخصصین مجرب بهره گیرد و شبکه ارتباطی متناسب با فناوری روز در اختیار داشته باشد، مسأله تفویض اختیار و تمرکز زدائی بیشتر معنی پیدا میکند. اگر کارکنان از نظر تخصص واجد شرایط لازم باشند، خطرات مربوط به تفویض اختیار کمتر میشود و زمینه تمرکز زدایی بیشتر فراهم خواهد شد. (سالاریان زاده، ۱۳۸۰) تمرکز به این معنا که تصمیمات در سطوح بالای سازمان گرفته شود، اساساً در سازمانهای کار آفرین دیده نمی شود، زیرا اینگونه سازمانها نیاز دارند تا نسبت به تغییرات محیطی و خواستهای مشتری واکنش سریع نشان دهند از این رو بسیاری از تصمیمات در سطوح پایین اتخاذ میشود. یکی از مشخصات سازمانهای کار آفرین داشتن کارکنان توانمند است و به این منظور تشویق تفویض اختیار، گزینش بر اساس ضوابط (نه روابط)، ایجاد جو اعتماد، پذیرش و تحمل ریسک و خطا، خارج کردن اطلاعات از انحصار افراد و مدیریت مشارکتی، از ایجاد «تمرکز» در سازمان جلوگیری میکنند. تحقیق حاضر نشان میدهد در جهاددانشگاهی اگر تمرکز زیاد باشد باعث میشود قدرت تصمیم گیری متمرکز شده و از تشکیل گروه های کاری خود مختار جلوگیری کرده که این امر خود موجب تعهد نسبت به اجرای استراتژی در کلیه سطوح سازمان شود. به عبارت دیگر این یافته تحقیق نیز عکس مبانی نظری تحقیق را نشان داده است.
مرور پیشینه پژوهشی نشان میدهد که تاکنون نظریههای متنوعی (و گاهاً متناقض) در زمینه رابطه بین ساختار و کارآفرینی بیان شده است؛ اما به صورت کلی میتوان از دو چارچوب نظری برای توضیح رابطه بین این متغیرها استفاده کرد. این دو چارچوب عبارتاند از رویکرد اقتضایی[۱۵۱] و رویکرد مبتنی بر منابع[۱۵۲].
این دو رویکرد از نظر تاریخی و شیوه استدلال خود در زمینه رابطه علی بین ساختار و استراتژی تفاوتهای بنیادین با هم دارند. بر اساس تئوری اقتضایی اثربخشی طراحی ساختار سازمانی از هماهنگی و انطباق بین زمینه (متغیرهای اقتضایی) و ساختار سازمانی به دست میآید (توشمن، ۱۹۷۹). این فرضیه که تغییر در استراتژی شرکت منجر به تغییرات در ساختار سازمانی میشود (چندلر، ۱۹۶۲) بهوسیله پژوهشگران متعددی مورد تائید قرار گرفت (روملت، ۱۹۷۴؛ سوزوکی، ۱۹۸۰). به این ترتیب این دیدگاه میگوید که تأثیر استراتژی بر عملکرد شرکت از طریق ساختار سازمانی انجامپذیر است (اوکوماس، ۲۰۰۳).
اما همانگونه که میلر (۱۹۸۷) گزارش کرده است شاهد آن هستیم که سازمانها در دستیابی به ۷۰ درصد از اهداف استراتژیک خود شکست میخورند. این شکست به این خاطر رخ میدهد که تغییر استراتژی در کوتاهمدت اتفاق میافتد اما تغییر ساختار امری بلندمدت و نیازمند پشتیبانی است. این نرخ بالای شکست هشداری جدی برای طراحان سازمان است تا درک کنند که استراتژی رقابتی سازمان بایستی بهوسیله منابع و ظرفیتهای در اختیار سازمان پشتیبانی شود.
رویکرد منبع محور به استراتژی، ساختار سازمانی را هم بهعنوان یک منبع و هم به مثابه یک ظرفیت سازمانی در نظر میگیرد (بارنی، ۱۹۹۱). حتی به باور تیس (۱۹۹۷) ساختار سازمانی را بهعنوان فرا منبع[۱۵۳] یا فراظرفیت[۱۵۴] میتوان در نظر گرفت (لانگ کویست، ۲۰۰۷). در این دیدگاه، ساختار سازمانی میتواند بر استراتژی رقابتی تأثیر بگذارد اما نمیتواند بهصورت مستقیم عملکرد شرکت را تحت تأثیر قرار دهد (ادلمن، ۲۰۰۵).
یکی از اهداف عمده مدیران کسبوکار، دستیابی به عملکرد بهینه است. ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک دو عامل مهم در بهبود عملکرد سازمانی هستند. تحقیقات قبلی نشان داده اند که تدوین و پیادهسازی استراتژی یکی از عوامل کلیدی در دستیابی به عملکرد بالا به شمار میرود (چاتوت و السن[۱۵۵]، ۲۰۰۷). استراتژیهای رقابتی معمولاً با ارزیابی منابع داخلی شرکت (مثل داراییهای مشهود و نامشهود و قابلیتهای شرکت) تدوین میشوند. شرکتهای دارای منابع قدرتمند میتوانند خود را از رقبای خود متمایز کرده و در محیط رقابتی به حیات خود ادامه دهند. ساختار سازمانی یکی از این منابع سازمانی به شمار میآید. چنانچه مدیران نتوانند یک ساختار سازمانی پیاده کنند که منابع داخلی را کنترل کند و به آنها امکان پاسخگویی به محیط کسبوکار در زمان مناسب و به شیوهای مناسب را بدهد، دستیابی به عملکرد بهینه امری دشوار است (گالتیک و همکاران[۱۵۶]، ۲۰۰۷).
تصمیمگیری در زمینه شیوه طراحی ساختار و استراتژی رقابتی شرکتها و نوع برهمکنش آنها برای کسب مزیت رقابتی و ارتقای عملکرد شرکت امری بسیار حیاتی است. تاکنون اغلب پژوهشهای انجام گرفته در زمینه رابطه بین ساختار و عملکرد بیشتر مبتنی بر رویکرد اقتضایی چندلر (۱۹۶۲) بوده است؛ بر اساس رویکرد اقتضایی طرح بهینه ساختار به استراتژی سازمان بستگی دارد. با این وجود از ارائه رویکرد اقتضایی بیش از پنج دهه گذشته است و در این مدت طولانی بسیاری از شرایط محیطی و ویژگیهای سازمانها و شرکتها تغییر کرده است. شرکتها هماکنون در یک محیط بسیار متغیر و بسیار رقابتی در حال فعالیت هستند که در زمان چندلر (۱۹۶۲) حتی قابل تصور هم نبوده است. در دوره کنونی، ترجیحات مشتریان و فناوریهای اطلاعات و ارتباطات تعیینکننده بسیاری از ویژگیهای شرکتها هستند (گالان و سانچزبونو، ۲۰۰۹) در چنین شرایطی شاید رویکرد مبتنی بر منابع[۱۵۷] (RBV) بهتر بتواند دانش ما در زمینه منابع دستیابی به مزیت رقابتی پایدار را افزایش دهد. رویکرد مبتنی بر منابع بر ویژگیهای درونی تأکید میکند و رابطه بین ساختار و استراتژی را با در نظر گرفتن ساختار سازمانی بهعنوان یک منبع ارزشمند برای مزیت رقابتی بازآفرینی میکند. نکته دیگر این است که رویکرد اقتضایی بر استراتژی شرکت تمرکز دارد اما رویکرد مبتنی بر منابع استراتژیهای رقابتی را مورد توجه قرار میدهد.
یافتههای مطالعات جدید (نظیر چمیلوسکی و پالادینو: ۲۰۰۷، شیهان و فوس، ۲۰۰۷) این نکته را نشان میدهد که میتوان رویکردهای سنتی مانند چندلر (۱۹۶۲) را که در آن ساختار سازمانی بهعنوان یک متغیر جانبی و وابسته به استراتژی شرکت در نظر گرفته میشد کمرنگ دانست و به جای آن دیدگاه جدید مبتنی بر منابع که ساختار را بهعنوان یک منبع مهم کسب مزیت رقابتی برای استراتژیها (میلر، ۱۹۸۸) در نظر میگیرد در متن قرار داد.
در رویکرد اقتضایی گفته میشود که در صورت تغییر رویکرد کارآفرینی استراتژیک شرکت، ساختار سازمانی نیز بهتبع آن تغییر میکند. در رویکرد مبتنی بر منابع نیز چنین استدلال میشود که هر میزان از کارآفرینی استراتژیک که برای شرکت در نظر داشته باشیم یک شکل ساختار ویژه میتواند بهعنوان منبع توانمند ساز آن استراتژی عمل کند. یافتههای پژوهش حاضر این نکته را تائید میکند که ساختار سازمانی یک منبع ارزشمند برای تقویت کارآفرینی استراتژیک است و از این طریق بر عملکرد سازمان تأثیر میگذارد.
پیشنهادها
از میان ۷ مؤلفه متغیر کارآفرینی استراتژیک، ۴ مؤلفه نوآوری، فوقفعال بودن، تهاجم رقابتی و ریسکپذیری کمتر از حد متوسط میباشد؛ لذا در صورتی که جهاد دانشگاهی در نظر داشته باشد خود را در قامت یک سازمان کارآفرین مطرح کند لذا ضروری است نسبت به ارتقای ابعاد فوق تلاش بیشتری کند.
با توجه به یافتههای پژوهش حاضر میتوان پیشنهادات زیر را برای محققان ارائه داد:
محدودیتهای تحقیق
مهمترین محدودیت پژوهش حاضر زمینه غیر خصوصی جامعه آماری تحقیق است. سازمان جهاد دانشگاهی یک نهاد عمومی و غیر دولتی است که مساله کارآفرینی استراتژیک در آن بایستی به مانند سایرموسسات و سازمان ها با ملاحظات زیادی بررسی شود. انگیزه هایی که شرکتهای بخش خصوصی برای دستیابی به کارآفرینی استراتژیک دارند در موسسات و نهادهای بخش عمومی دیده نمی شود. از این رو ضروری است که پژوهشهای دیگر شرکتها و موسسات خصوصی را بررسی کنند.
محدودیت دیگر پژوهش به مساله سطح تجزیه و تحلیل متغیرهای پژوهش باز میگردد؛ ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک هر دو متغیرهایی در سطح سازمانی هستند. زمانی که سطح تجزیه و تحلیل سازمان باشد نیاز است که تعداد نمونههای بیشتری از سازمانها در تحقیق گنجانده شوند. یعنی برای دستیابی به نتایج کاملاً قابل تعمیم از دادههای حداقل ۳۰ شرکت یا سازمان مشابه استفاده شود و بر اساس آن در زمینه رابطه بین متغیرها بحث و نتیجه گیری انجام شود. با توجه به محدودیتهای زمانی و بودجه ای گردآوری اطلاعات در این سطح در پژوهش حاضر امکان پذیر نبوده است.
۱۲۰-۱۱۵
خرمشهر در چنگال دشمن
بیست و سوم
دوازدهم (آزادی خرمشهر)
۲۳
۱۲۴-۱۲۱
خرمشهر در دامان میهن
بیست و چهارم
۲۴
۳-۴ : روش نمونه گیری و جمع آوری اطلاعات
جامعه و نمونه آماری در این پژوهش یکسان می باشد، روش نمونه گیری در پژوهش مورد نظر تمام شماری و مقیاس اسمی می باشد
.
۳-۵ : ابزار اندازه گیری و گردآوری داده ها:
شیوه جمع آوری اطلاعات استقرایی(تمامشماری)است و با بهره گرفتن از چک لیست محقق ساخته، فیش نویسی و جدول اطلاعات لازم جمع آوری شده است.
تحلیل محتوای کتاب درسی تعلیمات اجتماعی پایه ششم ابتدایی بر اساس مولفه های حقوق شهروندی کلیه ی مولفه های حقوق شهروندی که در جدول ۳-۳ ذیل نشان داده شده است از کتاب های درسی این دوره در قالب تصاویر و متن استخراج شده و فراوانی و تکرار هر کدام از مولفه ها را شمارش و ثبت می نماییم.
۳-۶ واحد تحلیل
واحد تحلیل، کلمه مورد نظر بر اساس مولفه های مورد بررسی بوده که این کلمه در متن، جمله، تصاویر، فعالیت های پیشنهادی و اشکال، تعداد مواردی است که از دانش آموز خواسته می شود تا از آنها استفاده نماید.
۳-۷ روش تحلیل
براساس فراوانی یا شمارش جملات، تصاویر، متن، فعالیت ها و فعالیت های پیشنهادی و اشکال تعداد مواردی است که از دانش آموز خواسته می شود تا از آنها استفاده نماید.
۳-۸ : روایی پژوهش :
روایی این پژوهش از نظر اساتید راهنما و مشاور و متخصصان تعلیم و تربیت گذشته است و مورد تایید قرار گرفته است.
۳-۹ پایایی ابزار
برای بدست آوردن پایایی ابزار کدهای حاصل از فرایند تحلیل محتوا، از فرمول ویلیام اسکات استفاده می شود که براساس میزان توافق چند کدگذار در درس های متشابه میباشند. به صورتی که ابتدا ۱۰% از کل صفحات به همراه تعاریف عملیاتی برای کدگذار به سه پژوهشگر ارائه گردید که کدگذاری مقوله ها و مولفه ها، برابر دستورالعمل انجام شد. سپس جداول فراوانی هر مقوله با درصد مربوط به آن تعیین گردید. درصد توافق سه کدگذار از طریق فرمول ضریب پایایی اسکات می باشد.
در تحلیل محتوا ضریب پایایی باید بزرگتر از ۷۰% باشد تا محقق با جامعیت و عینیت کدگذاری از طریق ابزار اطمینان نماید.
۳-۳ : ماتریس مولفه های مورد بررسی هر درس
مولفه ها
زیر مجموعه ها
اول
حق آزادی بیان
۱-آزادی در گفتن
۲- آزادی در نوشتن
دوم
حق برخورداری از صلح
۱-جلوگیری از جنگ
۲-مداراو همدلی، میانجیگری
به منظور جدا کردن چارچوب تصوّرى اساسى قرآن به عنوان یک کل، نخستین کارِ لازم، آن است که بکوشیم تا قرآن را بدون تصوّر قبلى و تعصّب بخوانیم. به عبارت دیگر، باید بکوشیم تا قرآن را نه از طریق اندیشههایى که به توسط متفکّران مسلمانِ دورههاى پس از قرآن در تلاش ایشان جهت فهمیدن و تفسیر کردن این کتاب و هر یک به شکلى خاص پیدا شده است، بخوانیم؛ بلکه باید کوشش ما، مصروف آن باشد که ساخت مفاهیم کلمهاى قرآنى را به صورت اصلىِ آنها بفهمیم؛ یعنى به همان صورت که معاصران پیامبر(|) و پیروان بلاواسطۀ او آن را مىفهمیدهاند. حقیقت، آن است که به چنین کمال مطلوبى دسترسى نیست؛ ولى لااقل باید سعى خود را مبذول داریم تا هر چه ممکن است، به این کمال مطلوب، نزدیکتر شویم.[۲۰۱]از این جهت شایسته است ابتدا مروری داشته باشیم بر معناشناسی قرآن تا در سایه آن بتوانیم به فهم معنایی ألم نایل شویم و بر اثر شناخت میزان تاثیرگذاری قرآن در نهج البلاغه، معنای ألم در این کتاب را نیز حاصل کنیم.
واژگان قرآن
ویژگی واژگان قرآنی این است که یکی به واسطه دیگری تکمیل میشود و تنها با وجود دیگری به وجود میآید.[۲۰۲] برای مثال هرگاه از ایمان سخن میگوید به لوازمات آن چون تقوا، عمل صالح، انفاق، جهاد و… اشاره میکند.
مکان استواری که آن واژه در میان دیگر واژگان دارد؛ و به منزله نقطه مرکز دایره است را توان جایگاه مینامیم؛ و همان طور که هر چیزی در دایره قرار میگیرد، پیرامون آن نقطه میگردد و آن نقطه در جای خود ثابت است، واژگان قرآنی نیز چنین است و هر واژه در آیه پیرامون آن میگردد و اهمیت آن به میزان دوری یا نزدیکی از آن مرکز میباشد؛ منظور از نقش برجسته و تأثیرگذار، توانمندی موجود در واژه؛ یعنی همان معنا یا مفهومی است که با عقل خواننده ژرف اندیش تماس پیدا کرده، هرچه بیشتر عقلش را تابناک میسازد و در کنار زدن موانع و دیدن ماوراء، وی را یاری میدهد. پس معنا، دلالت، رساندن پیام و تأثیرگذاری بر خرد و اندیشه و دیگر انواع بیان و روشنگری، همگی همان نقشی را ایفا میکنند که واژگان قرآن مجید بازیگر چنین نقشی است.[۲۰۳]
واژه ألم و مشتقات آن در مجموع هفتاد و پنج بار(در ۷۳ آیه و۴۴ سوره) در قرآن آمده است. این واژه به صورت اسمی (ألم) در قرآن نیامده است و به صورت فعلی هم تنها سه بار و همه در یک آیه ( نساء/۴ ) آمده است و به رنج در جنگ اشاره دارد. در اکثر موارد (۷۲ مورد) به صورت صفت (ألیم) و در اکثر موارد به صورت ترکیب وصفی (عذاب ألیم) آمده است (ألم با عذاب همنشین شده است). به غیر از آیه هجده سوره یس در بقیه موارد تنبیه و عذاب رنج آور از سوی خداوند است. [۲۰۴] در بعضی موارد نوع عذاب نیز مشخص شده است.[۲۰۵] صفت ألیم به معنای درد زیاد میباشد راغب در معنای “ألیم” قید شدّت را نیز به درد اضافه کرده است.[۲۰۶]
نمودار ۲ـ۵ مشتقات ألم در قرآن
مفردات، قاموس و اقرب الموارد، ألیم را به معناى اسم فاعل (مُؤْلِم) دردآور گرفتهاند، ولى بهتر است بگوییم صفت مشبهه است مثل شریف و دالّ بر دوام و ثبوت است؛ خاصّه که عذاب اخروى با آن توصیف شده است، پس عذاب ألیم؛ یعنى عذاب دردناک ِدائم .[۲۰۷] در عین حال صفت مشبهه در معنای اسم فاعل هم به کار رفته است.تفاوت صفت مشبهه و اسم فاعل تنها در وزن نیست بلکه هرگاه کلمه بر رنگ و نقص وعیب دلالت کند، در معنای صفت مشبهه به کار رفته است.در دو مورد به عذاب ألیم و دردناک خداوند، هم در دنیا و هم در آخرت اشاره شده است.[۲۰۸] ابوهلال عسکری در باب تفاوت میان ألم و عذاب میگوید:« میان آن دو رابطه عموم و خصوص مطلق حاکم است .هر عذابی ألم است ولی هر ألمی عذاب نیست. در واقع عذاب خاصتر از ألم است چرا که عذاب درد مستمر است در حالیکه ألم میتواند مستمر و یا نامستمر باشد. و در تأیید کلام مثال زیر را میآورد: « ألا ترى أن قرصه البعوض ألم و لیس بعذاب فان استمر ذلک قلت عذّبنی البعوض اللیلهَ» و اینکه گفته میشود ” ماء عذب” به دلیل استمرار آن در حلق است».[۲۰۹]
در قرآن کریم در یک مورد ترکیب “رجز ألیم” آمده است:
﴿ وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلیمٌ﴾[۲۱۰]
و کسانى که در [ابطال] آیات ما کوشش مىورزند که ما را درمانده کنند، برایشان عذابى از بلایى دردناک باشد.
در اینجا واژه ألیم به عنوان صفت برای کلمه رجز به کار رفته است و این نشان میدهد که ألم در مواردی جنبهی عامی مانند بلاء را پیدا میکند. در آیه مذکور ألیم در توصیف عذاب و رجز است، اشاره دارد به شدّت درد انسان که بهترین و رساترین تفسیر در بیان انسان دردمند است.[۲۱۱]
همانطور که در فصل اول اشاره نمودیم برای فهم معنای کلمه به ترسیم میدان معنا شناسی یا حوزه معنایی که شامل مجموعهای از روابط معنایی واژه با واژگان دیگردر یک زبان است، میپردازیم. اجزا و عناصر یک مفهوم کلیدی نیز میتواند سبب بسط و گسترش حوزه معنایی آن واژه شود. ما در اینجا برای فهم معنای ألم به بررسی حوزه معنایی آن در آیات قرآن به میپردازیم.
قبلاَ اشاره کردیم که تفاوت ألم با عذاب در جنبه استمرار و دوام آن است و عذاب دردی مستمر است. حال در مورد تفاوت معنایی عقاب و عذاب گفتهاند که عقاب بر استحقاق شخص بنا شده است و به معنای کیفر اعمال است. به خاطر اینکه فاعل (کننده کار) مستحقِ نتیجه عملش است، عقاب نامیده شده، اصل کلمه عقاب، “تلو"(به دنبال هم آمدن) است. [۲۱۲] در حالیکه درمورد عذاب ممکن است شخص مستحق و یا غیر مستحق باشد. درقرآن ألیم با عقاب همنشین شده است.
﴿ ما یقالُ لَکَ إِلاَّ ما قَدْ قیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَهٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلیمٍ﴾[۲۱۳]
به تو جز آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شده است گفته نمىشود. به راستى که پروردگار تو داراى آمرزش و دارنده کیفرى پردرد است.
در این آیه عقاب در همنشینی با عذاب و در تقابل با مغفرت قرار گرفته است. در معنای مغفرت گفته شده که غفران خداوند، بنده را از اینکه به او عذاب برسد، حفظ میکند.[۲۱۴]
ظلم از واژه های کلیدی قرآن است. ظلم در بیشتر موارد در قرآن معنای مصداقی دارد که انسان با رفتار نابجای خود، خسارتهای جبران ناپذیری به خود، جامعه و تاریخ، فرهنگ وارد سازد.[۲۱۵]
قرآن در بیان فرجام قومی که به خاطر ظلم، به عذاب دردناک گرفتار شدند میگوید:
﴿وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِی ظالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدیدٌ [۲۱۶]؛
این گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتى شهرها را در حالى که ستمگر بودند [به قهر] مىگرفت. آرى [به قهر] گرفتن او دردناک و سخت است﴾.
در این آیه ظلم، علت عذاب دردناک آن قوم است. ألم با ظلم در رابطه همنشینی قرار دارد.
رجاء به معنای امید در برابر خوف میآید. غزالی رجاء را آرامش درونی انسان و پیوسته در انتظار حادثه خوشایند قرار داشتن، معنا نموده است.[۲۱۷] خداوند میفرماید:
﴿ وَ لَا تَهِنُواْ فىِ ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا [۲۱۸]
و در تعقیبِ گروه [دشمنان] سستى نورزید. اگر شما درد مىکشید، آنان [نیز] همان گونه که شما درد مىکشید، درد مىکشند، و حال آنکه شما چیزهایى از خدا امید دارید که آنها امید ندارند، و خدا همواره داناى سنجیدهکار است﴾.[۲۱۹]
در اینجا ألم همنشین با رجاء شده است. عمومیت درد را برای تمامی انسانها چه مؤمن و چه کافر و… بیان کرده و از طرفی امید به خداوند در میان مؤمنان عامل برتری آنان دانسته است به طوری چنانچه درد و رنج با امید رهایی ازآن در پرتو ایمان به خداوند همراه باشد، آنگاه عذاب ناشی از ألم فروکاسته میشود.[۲۲۰]
اعتداء به معنای “پا فراتر گذاشتن از حدّ خود” است. در موارد بسیاری واژه اعتداء به مثابه مترادف تام و تمام ظلم عمل میکند. [۲۲۱] یکی از وجوه و جنبههای ظلم، شکستن و تجاوز به حدود الله است. درقرآن دو فعل “عصی"(سرکشی کردن از فرمان کسی) و “اعتدی” اغلب در کنار هم دیده میشوند.[۲۲۲]
۱ـ ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِصاصُ … فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ ﴾[۲۲۳]؛
اى کسانى که ایمان آوردهاید، در باره کشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده… و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. این [حکم] تخفیف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناک است.
در این آیه که اشاره به اهل ایمان است، سرپیچی از حکم خداوند، عذاب او را به دنبال خواهد داشت. ألم با تعدی همنشین شده است به تعبیری دیگر، یکی از علل ألم تعدی است.
کذب با توجه به آیات قرآن از مفاهیم همنشین با ألم است چنانکه در آیه زیرآمده است:
﴿ بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ … فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ ﴾[۲۲۴]؛
[نه!] بلکه آنان که کفر ورزیدهاند، تکذیب مىکنند … پس آنان را از عذابى دردناک خبر ده.
با توجه به آیات قبل،کفر و کذب با ألم در یک حوزه معنایی مرتبط با هم قرار گرفتهاند. نتیجه کذب کافران،عذاب دردناک است.بنابراین کذب و ألم در یک رابطه همنشینی باهم قرار گرفته که یکی علت دیگری است. در اینجا (و در موارد بسیار دیگر) خداوند ، تهدید به عذاب را ، از باب تهکم و استهزاء تعبیر به مژده به عذاب فرموده است، و چون در ابتداى جمله حرف” فاء” آمده، مىفهماند این تهدید، نتیجه تکذیب است.[۲۲۵]
نور عظیم اول است، نه به عدد، و او خدا، پادشاه بهشت های روشنی است و او راست پنج اندام: حلم و علم و عقل و غیب و فظنت و پنج [اندام] روحانی دیگر دارد و آن حب و ایمان و وفا و مودت و حمکت است.
[مانی] پنداشته است که او با این صفاتش ازلی است و با اوست دو چیز ازلی، یکی از آن دو جو و دیگری زمین است. گوید مانی: اندام های جو پنج است: حلم و علم و عقل و غیب و فطنت. و اندام های زمین نسیم و با دو نور و آب و آذر است. هستی دیگر، و آن ظلمت است. اندام هایش پنج است: نزم و حریق و سموم و سم و ظلمت.[۱۷۴]
این دو نیرو هم پیش از آفرینش و هم در پایان جهان، کاملاً از هم جدایند و به گونه ی دو اقلیم ضدین دربرابر هم استقرار یافته اند: اقلیم نور و اقلیم ظلمت[۱۷۵]
پادشاه قلمرو نور «پدر ظلمت» است یا «پدربزرگی» است و پنج تجلی و تظاهر او عبارتند از: عقل وفهم و هوش و تفکر وتأمل.
پادشاه قلمرو ظلمت «اهریمن» نامیده می شود و از ذات او نیز پنج عنصر ظلمانی متجلی می شوند که عبارتند از: دخان یا مِه غلیظ ، آتش مخرب یا حریق، باد مهلک یا طوفان، لجن یا آب گل آلود و ظلمات. [۱۷۶]
نابسامانیها و ناسازگاریها زندگی را [مانی] از پیکار روشنی و تاریکی و نبرد خدای نیکی اهورامزدا و اهریمن، شیطان می داند. [۱۷۷]
اهریمن در قلمرو خود در حالت امکانی بود و زمانی که به حالت فعلی در آمد، دیوی شد که سرش به سان سرشیر، بدنش همانند بدن اژدها و بالش به سان بال عقاب و تنش همچون دُم ماهی و دارای چهار پا بود. اهریمن در عالم ظلمت و تاریکی به جولان در آمده همه چیز را بلعید و سپس قصد بالا رفتن نمود. ناگهان درخشانی و جذبه نور را دیده مجذوب و مفتون آن گشت، ولی عظمت نور او را به لرزه در آورده به قعر عالم ظلمت فرو انداخت. پس از مدتی اهریمن دگرباره قصد بالا رفتن نمود.[۱۷۸]
این شیطان که از ظلمت بوجود آمد و ابلیس قدیم نامیده می شود. پس اهریمن قصد بالا کرد، پس سرزمین روشن از امر شیطان و از قصد او به قتال و فساد آگاهی پیدا کرد. پس هنگامی که،[سرزمین روشن] از او آگاهی یافت، عالم فطنت، پس عالم علم، پس عالم غیب، پس عالم حلم از او آگاهی پیدا کرد.[۱۷۹]
بنابراین درصدد برآمد تا به جای استفاده از اسلحه و جنگ افراز، دشمن را با «جان» خود و یا به اصطلاح مانویان با «من» خود، دفع نماید. بدین منظور یک موجود یا شکل اولی از خود ساطع می کند که «مادر زندگی» خوانده می شود. مادر زندگی نیز «انسان نخستین» را از خود تراوش می کند. [۱۸۰]
اشغال دنیای برتر به دست اهریمن وضع وخیمی را درآن پدید می آورد که اقدامات فوری و اضطراری را ایجاب می کند. خدای متعال که سراسر صلح و لطف است، نمی تواند خودش بجنگد و بنابراین « مادر زندگی» را می خواند که با اناهیت خوشیزگ[۱۸۱] مطابقت دارد.
نام «مادر زندگی» به یاد ما می آورد که در گذشته نزد منداییان نخستین این اصطلاحات را پیدا می کنیم: «زندگی نخستین»، «زندگی دومین» و «زندگی سومین».
«مادر زندگی» به نوبۀ خود انسان قدیم یا به دیگر سخن انسان نخستین را «می خواند» در نوشته های مانوی به زبان ایرانی، وی اورمزد نامیده می شود. در حقیقت، اورمزد پسر زروان چهار شکلی است. [۱۸۲]
بدین ترتیب، زروان، مادر زندگی و اهرمزد، تثلیث نخستین مانوی هستند. اینک، انسان نخستین که به واسطه از ذات پدر عظمت ساطع شده و در حکم جان اوست باید آمادۀ نبرد با اهریمن بشود. از همین رو، پنج فرزند می آفریند که همگی منبعث از وجود خود او هستند. این پنج عنصر نورانی که «مهر اسپندان» خوانده می شوند عبارتند از: هوا، باد، آتش، آب و نور. انسان نخستین از این پنج عنصر، هوا، آب و نور را چون زره بر تن می کند و خود را در باد می پیچد و آتش را همچون گرزی به دست می گیرد و به سوی عالم ظلمت فرود می آید. اهریمن نیز خود را مسلح به پنج عنصر تاریکی یعنی طوفان، حریق، ظلمت، گِلابه و مه نموده با انسان نخستین گلاویز می شود. انسان نخستین چون دشمن خویش را حریص و زورمند می بیند، داوطلبانه عناصر نورانی خود را بدو تسلیم می کند تا مگر با بلعیدن آنها اشتهای او تسکین بیابد. در این هم آمیغی، پنج عنصر«ظلمانی» با پنج عنصر «نورانی» در می آمیزند و از این اختلاط عناصر و موجودات عالم هستی که صغات «خیر» و «شر» در آن ها ممزوج شده است بوجود می آیند.
بدین ترتیب در نبرد آغازین نور و ظلمت، انسان نخستین شکست خورده و همین شکست و تسلیم نیروهای او به اهریمن اصل امتزاج می باشد که در عین حال این اسارت و امتزاج منشأ نجات هم هست. زیرا آنچه ظلمت بلعیده و اسیر خود کرده جزیی است از جوهر نورانی که اینک در تاریکی حبس شده است و باید نجات یابد.
شکست و اسارت پسران انسان نخستین، به وسیلۀ اهریمن، یک فداکاری اختیاری تلقی می شود زیرا مصدر خیر، آگاهانه بدین کار رضایت داده با این عمل اشتهای بهیمی ماده را فرو نشانده است و در واقع با فدا کردن قسمتی از نور خود، در ظلمت سوراخ کرده آن را تحت حکم و تسخیر خود در آورده است تا بدین طریق فساد و خرابکاری «شر» را محدود سازد و به تدریج مغلوبیت ظلمت مادی را فراهم آورد.
انسان نخستین پس از نبرد آغازین در اعماق تاریکی فرو افتاده برای نجات از عالم ظلمت از «مادر زندگی» هفت بار کمک می طلبد. مادر زندگی نیز از «پدر عظمت» در خواست می کند تا برای نجات او اقدامی بکند. در این مرحله، پدر عظمت موجود دیگری را به نام «دوست روشنان» بنای بزرگ و روح زنده، دومین تثلیث مانوی به شمار می آیند. در متون تورفانی فارسی میانه بنای بزرگ «نوشهر آفرین ایزد» و روح زنده «مهر ایزد» نامیده شده اند.
بنای بزرگ، شهر تازه ای به نام «بهشت جدید» بنا می کند. در حقیقت این بهشت برای آن ساخته شده است تا در زمان گمیزش نور و ظلمت و رهایش تدریجی انوار، آرامش و سکون قلمرو نور(بهشت اصلی) حفظ شود و ذرات نوری که لحظه به لحظه از اسارت ظلمت آزاد می شوند در آن جا جمع گردند. روح زنده نیز که مأمور نجات انسان نخستین شده است به طرف جهان تاریکی حرکت می کند و در مرز میان نور و ظلمت برای آگاهی از محل اسارت انسان نخستین، با بانگی بلند او را می خواند. انسان نخستین که بانگ او را می شنود، با صدایی بلند پاسخ می دهد. همین فرا خواندن منجی و پاسخ دادن اسیر یا به عبارت دیگر «دعوت» و « اجابت» به صورت دو فرشته به نام های «خروشتگ» و « پد و اختگ» تجسم می یابند که در آیین مانوی تمثیلی از اصل دعوت به نجات انسان ها است.[۱۸۳]
روح زنده به همراه پنج پسرش که آنها را احضار کرده بودف تا مرز تاریکی پیش رفت و از آن جا به سوی انسان اولیه که در آن اعماق زندانی شده بود فریاد بلندی برآورد و انسان اولیه نیز در جواب او درود فرستاد. این خطاب و جواب به منزلۀ دو شخصیت الاهی به شمار می آیند خطاب و جواب یا بهتر بگوییم آنچه که خطاب شد و آنچه که خطاب شد و آنچه که جواب داده شد در ایرانی میانه Xrostag و Padvaxtag و به سریانی qarya وeanya است. آنها به هم ملحق می شوند و در پیشگاه مادر زندگی و روح زنده می ایستند.
نکته بسیار قابل توجه، گفتگوی بین خطاب و جواب است زیرا این مؤبد همان وصفی است که هر بار که روحی در روی زمین فریاد نجات برمی آورد، درود رهایی دریافت می دارد. نویسنده سریانی تئودور بارکونای در این زمینه کلمات مانی را جمع و ضبط کرده است.
درودهای روح زنده مؤید تضاد بین وضع جاری انسان اولیه با سرنوشت و سر منشأ اصلی اوست. [۱۸۴]
وی با کمک پسران خود موسوم به پادشاه شکوه، الماس نور، فرشتۀ حامل، پادشاه افتخار و پیرایه تجلی، سران و ارکان دیوان را کشته از پوستشان ده آسمان، از گوشتشان هشت زمین و از استخوان هایشان کوه ها را می سازد و نگهداری و پاییدن افلاک، زمین ها و کوه ها را به عهدۀ پسران خویش می گذارد. روح زندۀ بقیۀ دیوهایی را که اسیر کرده است، در آسمان به بند می کشد و سپس به جمع آوری نورهای پراکنده در عالم ظلمت می پردازد. او از روشنی ها خلاص شدۀ پاکیزه، ماه و خورشید را می سازد و از روشنی های آلوده به تاریکی ستارگان را درست می کند.[۱۸۵]
در متنهای مانوی ایرانی میانه، این فرستادۀ سوم نام پارتی میانه نرسیف یزد[۱۸۶]، پارسی میانۀ نریسه یزد[۱۸۷] را دارد و اینها شکلهای رایجی هستند که از اوستایی نریوسنگهه مشتق می شوند که در پهلوی کتابی نریوسنگ[۱۸۸] است، در گذشته دربارۀ این شخصیت اسطوره های گوناگون رایج داشت. به طور مثال، برخی حکایت می کردند که اوهرمزد زنان را به پارسایان داده بود، اما زنان به نزد اهریمن گریخته بودند. اهریمن به زنان اجازه داد تا هر چه می خواستند آرزو کنند. اوهرمزد نترسید که زنان آمیزش با پارسایان را آرزو نمایند. بنابراین، خدای نرسه* را به صورت مرد جوان ۱۵ ساله بیافرید و او را کاملاً در پشت اهریمن جای داد تا زنان ببیند و او را آرزو نمایند و از اهریمن خواستار شوند: زنان دستهای را به سوی اهریمن دراز گردند و به او گفتند: « ای اهریمن، پدر ما، خدای نرسه را به عنوان هدیه به ما ببخش».
نبرد بزرگ قاطع میان نیروهای خوبی و بدی با پیروزی پارسایان به پایان می رسد. اجتماع پراکنده از نو جمع می شود و آیین مانوی سرانجام ظفر می یابد. «شاه بزرگ» خواهد آمد و این شخصیت نیز در علم آخرت ایرانی به خوبی شناخته شده است. وی قدرت را خواهد گرفت و بر داوری انجامین سرپرستی خواهد کرد و بدین منظور روانها در برابر تخت شاهی او گرد می آیند. در اینجا، سبک از ادبیات مسیحی الهام می گیرد؛ به طور مثال، شاه بزرگ، عیسی نامیده شده است. سپس این شاه و برگزیدگان و نیز خدایان حامی عالم، دنیا را ترک می کنند و به قلمرو نورباز می گردند. طی واپسین عملیات، روانهایی که برایشان هنوز بخت نجات وجود دارد، تصفیه می شوند. بدین منظور، آنها را در یک «پیکره» یا آندریاس می آمیزد و این مانند یک متون کیهانی نور به آسمان صعود می کند. آنگاه، زمین نابود می شود. دوزخیان و دیوان، ماده و تاریکی، به توده ای بی شکل تکه و پاره می گردند و این توده در حفره ای عمیق با ابعاد کیهانی فرو می رود. سرانجام دهانۀ این حفره به هم می آید.
مانی در برابر این چشم انداز است که تحلیل خود را از تاریخ نتیجه گیری می کند. «زمان سوم» پایان پذیرفته است. «زمان نخستین» وضع دنیا را پیش از اختلاط در بر می گرفت، زمان دوم عصر اختلاط نور و تاریکی بود و زمان سوم این دو را باز از هم جدا کرده بود. این آموزۀ سه زمان یکی از جزمهای بزرگ عقیدتی را نشان می دهد. و دیگری آموزۀ دو اصل مخالف، نور و تاریکی است. تقسیم زمان به سه بخش به همان اندازۀ اساسی به اصل دو بن ایرانی است.[۱۸۹]
۴-۲-۳. آگاهی راه رستگاری است:
یکی از ویژگی های مهم و بارزترین آیین مانوی جنبه ی گنوسی آن است که آمیخته ای از دین و دانش به گونه ای عرفانی است. آیین مانوی تلاش می کرد تا تعریفی جامع و فراگیر از جهان بدست می دهد و بر این باور نبود که تنها ایمان و عقیده ی دینی ابزار موثری در راه رسیدن به رستگاری است. برعکس، آموزه ی رستگاری مانوی مبتنی بر دانش بود. بنابراین، روشن است که آگوستین می بایست اقرار می کرد که در دوران گرایش خود به مانویت(۳۷۷-۳۸۲م.)، بیش تر جذب این جنبه ی آیین مذکور بوده است، جنبه ای که نوید می داد انسان می تواند از چنبره ی ایمان و سنت به درآید و تنها با نیروی خود به سوی خداوندگار باز گردد.
مانویان سنت مأخوذ از عهد جدید یا سنن برگرفته از دست نوشته های زردشتی (کفالایا،۷) را نمی پذیرفتند، مگر آن که از پیش، راست و موثق بودن آن را با آنچه بنا به نظر آنان نتیجه ی اصلاحات و تحریفات فریبکارانه ی شاگردان جاهل یا ریاکار بود، تمیز داده باشند. تنها مقام مانی وثوقی ارزشمند داشت، چه مبتنی بر خرد و نشأت گرفته از اشراق بود او خود نیز با دقت بسیار و نگاهی موشکاف به نوشتن می پرداخت و اجازه نمی داد آموزه هایش به گونه ای ناگوار ارائه گردد. بنابراین مانویان از اینکه بدون عقل و منطق هیچ حقیقتی را مکشوف نکرده اند و پیش از هر چیز، درهای معرفت را به روی خود گشوده اند، فخر و مباهات می ورزیدند.
این معرفت نهایت بیدار کننده و هوشاگین بود، یعنی اپیگنوس، که همان شناخت و یا کردگی نفس، آگاهی از خود حقیقتی و در عین حال، آگاهی از خدا است. موجود پیشین باشند، پسین هم گوهر است، پاره ای از نور که به آمیختگی تیره ی ماده فرو افتاده است. بنابراین، خدا «منجی» رستگاری شده است . یا باید رستگاری شود. این اصل متعالی و درخشان، روح یا خرد است و همان بخش برتر من انسانی است که در تن تبعید گردیده، موضوع کنش معرفت است، خوشا آن که بدانیم در کجاییم، از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت. انسان گوهر خویش را فراموش کرده، آمیزه ای از نور و تاریکی، مینو و ماده است. نیروی روشنگر معرفت باعث می گردد که انسان گوهر خویش و گوهر باشندگان گیتی وسرنوشت آن ها را بشناسد. بنابراین دانشی جهانی و آمیزه ای از خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی و رستاخیز شناسی است که همه چیز را، از طبیعت جسمانی گرفته تا تاریخ، در بر می گیرد.
همه چیز خردمندانه است: « انسان نباید چیزی را باور کند، مگر زمانی که آن را با چشم های خود ببیند.»[۱۹۰]
۴-۲-۴. معاد و قیامت از نظر مانی:
مانی می گوید: « اگر مرگ به سراغ شخص صدیقی آید، انسان قدیم، فرشته ای را به صورت حکیمی راهنما به سوی او می فرستد و سه فرشته با او همراه اند که با خود کوزه آب و جامه و تاج و دیهیمی از نور دارند و جوانی
شبیه به آن صدیق همراه آنها خواهد بود، اهریمن و حرص و شهوت و اهریمنان دیگر بر او ظاهر شوند.
همین که صدیق آنها را مشاهده می کند از فرشته ای که به صورت حکیم راهنماست و آن سه فرشته دیگر یاری می جوید، آنها به وی نزدیک می شوند چون چشم اهریمنان به آن فرشتگان می افتد پا به فرار می گذارند. همراهان جامه و تاج و دیهیم را به او می پوشانند و کوزۀ آب را به دستش می دهند و او را در ستونی از ستایش به فلک ماه نزد انسان قدیم و نهنهه ام الحیات، به همانگونه که در جنان النور بوده می برند. ولی جسدش همانطور که هست می ماند تا آفتاب و ماه و الهه تابان، قوای او را که آب و آتش و نسیم است به خود جذب کنند و سپس به آفتاب در آمده و در آنجا الهه گردد. و باقیمانده جسدش را که ظلمت محض است به دوزخ اندازند.
و اما انسان ستیزجویی که این کیش و نیکوکاری را پذیرفته و با این دو چیز و صدیقان همراهی داشته، هنگامی که مرگش فرا رسد، آن الهه ها حاضر گردند و اهریمنان نیز حاضر شوند و او به استغاثه در آید و به کردار نیک خود و نگهبانی که از کیش و صدیقان داشته توسل جوید و آنها وی را از اهریمنان رهایی بخشند. او در این عالم مانند کسی است که بر خواب چیزهای هراس انگیز بیند و در گل و لای فرو رفته باشد و این حال ادامه دارد تا وقتی که نور او و روح او خالص شود و لایق پیوستن به صدیقان گردد و جامعۀ آکفا را پس از مدتی که در حال تردد بود بپوشد.
ولی انسان گناهکار که حرص و شهوت بر او غلبه داشته هنگامی که مرگ به سراغش آید، اهریمنان حاضر شوند و او را گرفته و شکنجه و آزار دهند و آن الهه ها نیز حاضر شوند و آن پوشاکها را با خود دارند. و او گمان کند که برای نجاتش آمده اند، در حالیکه آمدن آنها برای سرزنش و یادآوری کارهای زشتش بود. و قصد اتمام حجت را دارند که از همراهی و کمک به صدیقان خودداری کرده است و در همین حالت آنقدر در این عالم می ماند تا کارش به سر رسد و به دوزخ سرازیر گردد.»
مانی می گوید: « این است سه راهی که روان انسانی با آنها سروکار دارد. بهشت برای صدیقان و عالم هول و بیم (دوزخ) برای نگهبانان کیش و یاوران و صدیقان و دوزخ برای انسان گنه کار و شریر.»
۴-۲-۵. بهشت و جهنم در مذهب مانی:
مانی پس از یک سال انزوا از غاری بیرون آمد و اثر خود را پیش چشمان همگان قرار داد حکایت گوشه نشینی مانی در کوهستان، ناپدید شدن مرموزش و پدیدار گشتن او در زمان و وقت مقرر، قوۀ تخیل قصه گویان را به شدت تهیج کرد که از دهکده ای به دهکدۀ دیگر رفته برای مردم تعریف می کردند که نگارگری چیره دست، بی آنکه از واژۀ خاطر انگیز پیامبر کلامی به میان آورند- کمی لنگ- بسیار جذاب، برخاسته از یک خانوادۀ شهریاری تبار، خویشاوندان و دوستان خود را رها کرد و در دل کوهستان در غاری تنگ و تاریک مسکن گزید. در آنجا او به کسانی که همراهیش کرده بودند اعلام کرد که به آسمان عروج خواهد کرد، یک سال در آنجا به سر خواهد برد و در بازگشت ماجرای سیر وسفر خود را برای آنان نقل خواهد کرد. در روز مقرر، قصه گویان نیز در میان حاضران دیده می شدند. اجتماع کنندگان هیجان زده و در انتظار شنیدن این ماجرای فوق العاده، بر روی زمین سرسبز و مرطوب کوهستان نشستند و با آفرینش رابطۀ ذهنی برقرار کردند. پرندگان، ستارگان و سرچشمه های زلال نیز به سخنان کسی که از آن عالم می آمد گوش فرا دادند. بانگ صدای مانی برگ درختان را لمس کرده، نسیم را پیمود و زنان و مردان را شیفته ساخت:
ـ من وارد سرزمین روشنایی می شوم. در اینجا زیبایی، هماهنگی و آرامش حکمفرماست باغها، برجها، دروازه ها و سرزمینه با درخشندگی فوق العاده پرتو افکنی می کنند. همه چیز آینه است و انعکاسی از نور داردو من قلم موی خود را برمی دارم و نقاشی میکنم: نور سپید، آتش قرمز، باد آبی، آب سبز و نسیم طلایی است. من پدر روشنایی را می بینم. قصه گویان متفق القول می گویند به رغم سئوالات متعدد آنان، مانی درباره ملاقاتش با پدر روشنایی کاملاً سکوت کرد و کوچکترین توضیحی دربارۀ قدرت برتر به آنان نداد. مانی ادامه می دهد:
ـ من به سوی اقلیم تاریکی پایین می روم، توده ای ضخیم و عمیق که در آنجا انواع نفرین شدگان مسکن دارند. دود، حریق، بادهای مهلک، آب گل آلود و تاریکی که بر روی یکدیگر قرار دارند، پنج عنصر سرزمین ظلمت را تشکیل می دهند و تحت فرمان پنج شهریار یعنی دیو، شیر، عقاب، ماهی و اژدها هستند. نه آسمانی هست و نه زمینی. پس دو اصل وجود دارد: روشنایی و تاریکی.[۱۹۱]
هفت که در صحبتهای عامیانه جا گرفته است از کیش مانوی سرچشمه میگیرد. چون در کیش مانوی انسان اولیه از گیجی وکرختی بیرون می آید و دعایی می فرستدکه هفت بار تکرار می شود که نمونه ای از هفت در این کیش است. [۱۹۲]
بخش سوم: ۴-۳.آفرینش جهان و ماه و خورشید در مذهب مانی
۴-۳-۱. آفرینش جهان:
مهر ایزد، پس از رها ساختن هرمزدبغ به جهان تاریکی می تازد و نیروهای تاریکی را شکست می دهد. از تن دیوهایی که کشته است: ۱. هشت زمین می سازد. ۲. از پوست آنان ده آسمان بنا می کند.؛ ۳. بازماندگان را که سروران و بزرگان دیوان اند، در بند میکند و زند در طاق آسمان می بند؛ ۴. از بخشی از نورهایی که اندکی آلوده گشته اند، ستارگان را پدید می آورد که در آسمان دیگری، آسمان یازدهم، قرار می گیرند؛ ۵. برای نجات دیگر نورها که هنوز اسیر مانده اند، سه چرخ می سازد: چرخ آتش، چرخ آب و چرخ باد که آنها را شهریار افتخار نگهبان است. نگهدار شکوه ده آسمان را از بالا نگه می دارد و ما نبد ایزد(اطلس) که بر زمین پنجم ایستاده است، سرزمین فوقانی را بر شانه های خود نگه می دارد. [۱۹۳]
۴-۳-۲. دولاب کیهانی:
یکی از فرضیه های شگفت آور و غامض کیش مانی، دولاب کیهانی است. به گفتۀ مانویان، خداوند در عالم وجود، دلوهایی پیدا کرده که پیوسته در پی یکدیگر در حرکت اند و آنها از عالم سفلی ذرات نور را نجات می دهند و به عالم بالا می برند، در آن جا تصفیه می کنند و در آستان جلال (کهکشان) فرو می ریزند. بعد از آن تمام ذرات نور پس از ۴۵۰ سال تصفیه شدند و دیگر دو مادۀ لطیف و کثیف به کلی از یکدیگر تجزیه و جدا گردیدند، زمین از میان خواهد رفت و جهان نور و سرزمین پاک و مطهر، جاودانه برقرار خواهد ماند.[۱۹۴]
۴-۳-۳. خلقت ماه و خورشید بر اساس متون مانوی:
خلقت ماه و خورشید بر اساس متون مانوی به دست روح زنده «جوهر حیات» که در منابع ایرانی گاه «مهریزد» نامیده شده انجام گرفته و «جوهر حیات» یا مهریزد خود مخلوق با واسطه «پدر عظمت» است. در اینجا لازمست باز به داستانی که زینر از قول یک منبع مانوی در باب منشأ روشنائی ها ذکر کرده اشاره ای شود.
در این داستان هرمزد و اهریمن برادرند و به نابودی یکدیگر می کوشند. به هرمزد تهمت زده شد و بر علیه وی دروغ گفتند که دیوی به نام «مهمی» آفرینش روشنی ها را به او آموخته. چناچه قبلا نیز ذکر شد در باب نام «مهمی» اختلاف نظرها بسیار است. نتیجه گیری نیبرگ این لغت را منشعب شده از لغتی می داند که معنای آن واسطه است و در نتیجه معتقد است «مهمی» مساوی است با میترا. با وجودیکه نیز این ادعا را به کل مردود می داند و معتقد است میترا هرگز جزو دیوان به حساب نیامده است ولی از آنجا که بر اساس اعتقاد مانویان خلقت ماه و خورشید در منابع ایرانی به دست میترا انجام گرفته ارتباطی که بین این دو داستان به وجود می آید جالب توجه است.
به این ترتیب ماه که مانند خورشید گردش چرخهای فلکی را بر عهده دارد و در نتیجه وسیله اصلی جهت بازیابی ذرات نور و فرستادن ارواح اموات مؤمنین به جایگاه آسمانی آنان محسوب می شود در مذهب مانویان از موجودات خیر است، زورق او خود مسکن موقت ذرات نور است تا به جایگاه اصلی خود برسند و هم چنین مرکب میترا «قاصد سوم» است برای به ثمر رسیدن اهداف والای او.[۱۹۵]
۴-۳-۴. صفت زمین و آسمان نورانی:
مانی گوید: « زمین نور دارای پنج عضو:نسیم، باد، نور، آب و آتش است. و آسمان پنج عضو: حلم، علم، عقل، غیبت و فطنت دارد و این اعضاءِ ده گانه زمین و آسمان را عظمتی است. زمین نور، جسمی شاداب، و شادی بسپیدی، صفا بصفا، درخشندگی بدرخشندگی، نور بنور، روشنائی بروشنائی، مناظر بمناظر، خوشبوئی بخشبوئی، خوشگلی به خوشگلی، درها بدرها، برجها به برجها، خانه ها به خانه ها، منزلها به منزلها، باغها به باغها، درختها به درختها، شاخه ها به شاخه های پر از جوانه و میوه، پرتو افشانیها داشته، منظره ایست شادی بخش، و نوریست که برنگهای گوناگون پرنو افشان بوده، پارۀ دیگر بهتر و با شکوفه تر است. همه جا ابرهای سپید بهم پیوسته و همه جا سایه در سایه بوده، و آن خداوند نور، بر این زمین تا ابد بوده و هست.
گویند روی این زمین، خدا دوازده بزرگوار دارد که صورتشان همچو صورت اوست، و همه دانا، و همه خردمند هستند. و بزرگانی دارد که نامشان- جاویدانهای پر کار توانا- بوده و نسیم، حیات این دنیاست. [۱۹۶]
۴۴ ۱۵٫۳%
۳۸ ۱۳٫۲%
۲۸۷
پیامدهای پیامک
مکانیسمهای استقرار نظام تخصصی
انقلاب ارتباطات و بویژه اینترنت و امکانات ناشی از آن نه تنها ابعاد جدیدی به «جهانی شدن »داده بلکه در فضای زمان و مکان تغییراتی ایجاد کرده و زمان و مکان را به صفر نزدیک کرده و به فشردگی زمان انجامیده است(تافلر،۱۳۷۱: ۶۸) .
تلفن همراه به عنوان یک وسیله ارتباطی همه جا حاضر در اضطراب ها و فشارهای ناشی از نقش های اجتماعی افراد تاثیر متضادی دارد. تلفن همراه می تواند در انعطاف پذیری این نقش ها ، نقش بسیار مهمی داشته باشد.از جمله زنان می توانند در محل کار خود نقش مادری را نیز ایفا کنند و یا در خانه کار کنند و یا اینکه فرزندان خود را در راه برگشت از مدرسه و یا بیرون از خانه نیز کنترل کنند( ذکایی و ولی زاده، ۱۳۸۶، به نقل از سبحانی نژاد،۱۳۸۷: ۲۲). در این میان تلفنهمراه می تواند در انعطاف پذیری در ایفای نقش های مختلف نقش مثبت داشته باشد . در این رابطه مثال بارز آن این است که به زنان امکان دهد که بدون نیاز به تغییر مکان، نقشهای خود را عوض کنند. در نتیجه تلفن همراه زنان را قادر میسازد که زمانیکه از خانه دور هستند به مسئولیتهای خانگی خود رسیدگی کنند. جامعهشناسان این امر را «مادری از راه دور» مینامند. یعنی استفاده از تلفنهمراه برای ارتباط با فرزندانی که از مدرسه برگشتهاند و نیاز به کنترل توسط والدین دارند (خیرخواه و علی آبادی، ۱۳۸۸).
بدین ترتیب باورود موبایل می توان پیش بینی کرد عوامل سخت افزاری مانند مکان و موقعیت ، فضا و عناصر محیطی اهمیت گذشته خود را در شکلدهی به روابط و کنشهای انسانی بتدریج از دست داده و عوامل نرم افزاری همچون خود افراد و ارتباطات موبایلی میان فردی نقش کلیدی پیدا خواهد نمود ( موسوی، ۱۳۸۹: ۹۲).
سمیرا در این باره نظر جالبی دارد : «قبلا محوریت پیامک خیلی زیاد بود حتی اگر حرفی هم نبود بالاخره یک پیامک می دادیم که بگوییم به یادتم. از ۱۱ شب شروع می کردیم به پیامک بازی تا دیروقت شب که مثلا برنامه فردا را چه کار کنیم اما الان دیگر پیامک دارد حذف می شود. الان من دیگر با گوشیم یا میروم فیس بوک یا دانلود می کنم یا ایمیلم را چک می کنم.به این خاطر که دیگر چیزهای جدیدی آمده الان تا یک اینترنت وایرلس پیدا میکنی فوری میروی فیس بوکت را چک می کنی . چیزی مثل لپ تاپ یا تب لت نیست که همه گیر شده باشد فعلا همه از گوشی شان استفاده میکنند. برای اینکار وقتی تو فیس بوک دوستانتو می بینی باهاشون ارتباط برقرار می کنی پیامک حذف می شود دیگر. وقتی آن مجانی است چرا من بیایم با گوشی پیامک بدهم که حالا قبض بیاد یا از شارژ گوشیم کم شود… پیامک فقط یک پیامک است یک پیام متنی. در همین حد که کجایی چه کار می کنی؟ الان دیگر اینترنت هم می تواند تصویری باشد هم مولتی مدیا… هرکسی باشد اینترنت را ترجیح می دهد حتی اگر رایگانم نباشد ارزون تر درمیاید از پیامک. بخصوص اگر از خط ثابت یا خارج از شبکه بخواهی پیامک بزنی یا زنگ بزنی خب خیلی گران در میاید. من خودم بیشتر قرارومدار هایم را هماهنگ می کنم. بیشتر پیامک کجایی برایم می آید . شاید کسانی که سنشان زیاد است به من پیامک می دهند چون با دوستان همسن و سال خودم بیشتر اینترنتی و تلفنی در ارتباطم.۱۱ شب به بعد انگار همه تب میگیردشون. ولی اگر بخواهی یک ذره official باشد مثلا نمی خواهد رویش تو روی طرف باز شود غروب پیامک می زنه کاراشو خبر می دهد… اما بالاخره همه که اینترنت ندارند گاهی اوقات کار داری یا نداری فقط می خواهی بگویی به یادتم هنوز هم جایگاه خودشو داره . پیامک نوشتن برایم سخته . می گویم بگذار حالا یک شکلک بگذارم( یک چشمک یک لبخند) {تا منظورش را بهتر برساند}یک محدودیت هایی دارد. من و دوستام خیلی رابطه پیامکی داشتیم هر شب هماهنگ می کردیم با دوستانم چی بپوشم چی نپوشم و… یا با پسرهای دانشگاه ترجیح میدادم پیامک بدهم تا زنگ بزنم. الان ولی دیگر کمرنگ شده است».
محسن: « اصلاً توکار پیامک نیستم. حس می کنم اگر با کسی کاری داری باید صداشو بشنوی. اگر می خواهی حالش را بپرسی اینقدر برایت ارزش داره که زنگ بزنی ، اگر هم کار داری که دیگه باید تلفن بزنی دیگر چه کاریه که پیامک بزنی. حالا معلوم نیست برسه نرسه، اون جواب بده نده ، حوصله داشته باشه جواب بده …» . حسنا اما نظر دیگری دارد: «تماس گرفتن آدم را محدود می کند هم خود من را و هم کسی که به او تلفن می شود وقتی پیامک می دهم آن فرد این قدرت را دارد که الان یا هر وقت که وقتش آزادتر شد جواب بدهد ، ولی وقتی زنگ میزنم باید همان لحظه پاسخ بدهد واگر پاسخ ندهد ممکن است ذهنش را مشغول کند. برای همین تا خیلی لازم نباشد زنگ نمیزنم مگر اینکه کار واجبی باشد. حتی به اساتیدم هم ترجیح میدهم باز پیامک بدهم که اگر در حال استراحت باشند یا در جلسه یا کلاسی هستند باز این قدرت انتخاب را داشته باشند که هروقت خواستند پاسخ بدهند. دیگر اینکه برای تماس آدم باید یکسری مقدمات بچینه ولی در پیامک ادم خیلی راحت و سریعتر می تونه بره سر اصل مطلب.البته این مسئله هم هست که وقتی من به کسی پیامک می دهم فکر می کنم خیلی مزاحم وقتش نشدم بنابراین بیشتر بهش پیامک میزنم و سعی می کنم ارتباطاتم را بیشتر اینجوری شکل بدهم ولی بهرحال آن شخص دارد یک وقتی برای من می گذارد و شاید بخواهد در کنار خانواده اش باشد ولی دائم مجبور باشد به پیامک های من جواب دهد.مثلا من پدرم وقتی به خانه می آید گوشی اش را خاموش می کند چون بالاخره مجبور است همان کارهایی را که سرکار می کند را دوباره در خانه هم انجام دهد . بنابراین از این جهت پیامک می تواند آدم ها را ۲۴ ساعته مشغول خودش کند. ارتباطاتی که می توانست در ۷-۸ ساعت کاری یا در ساعات درسی برقرار شود پیامک گسترش می دهد به کل روز».
روشنک: «معمولا کارهایی که می خواهیم با هم چک کنیم ، انجام بدیم، زمانشو چک کنیم یا چیزی باید بیاوریم برسانیم بهمدیگر کتابی جزوه ای ، گاهی برای یادآوری… ».اکرم: «بیشتر پیامکهام کار راه انداختنه برای اینکه به کارهام برسم بقیه پیامک هام به همسرم هست. ترجیح میدهم به طرف مخاطبم معمولا زنگ بزنم مگر اینکه نتوانم یا دسترسی نداشته باشم. بیشتر مواقعی که نتونم صحبت کنم یا نخواهم کسی حرفهای من را بشنود یا در جلسه ای باشم، پیامک می دهم چون پیامک را زیاد قابل اطمینان از لحاظ انتقال احساس و درک و … نمیدونم.مثلا یک مشکلی که بین من و همسرم پیش میاد با پیامک هی میایی یک چیزی را درست کنی چون احساس را منتقل نمی کند تو چشماش نمی توانی نگاه کنی آن چیزی که مینویسی چیزی نیست که فی البداهه میاد و هی پاک می کنی می نویسی، اون چیزی نیست که از دلت بلند می شود اینها همه تاثیر دارد ».
موژان: «بنظرم پیامک بازی چیز جالبی نیست. فقط بخاطر اینکه کار راه اندازه مثل جاهایی که آدم نمی تواند با موبایلش حرف بزند، کار آدم را راه می اندازد». نرگس : « بیشتر تو موقعیت های فان ترجیح میدم ازش استفاده کنم تو موقعیت های جدی و کاری و ضروری بیشتر تماس می گیرم». ناصر: «اگر مکالمه طولانی داشته باشم زنگ میزنم ولی برای کارای کوچیک ترجیح میدم پیامک بدم چون کارو سریع راه میندازه. بیشتر باهاش احوالپرسی و قرار مدارهامو چک می کنم ».
محمدجواد که زمانی با دوست دخترهایش در روز چیزی حدود ۱۰۰۰ پیامک می داده است ، گفت: تو پیامکها حرفای جدی زیاد نمی زدیم. اینکه آینده اون چی میشه، آینده من چی میشه، خانواده ها مون چه جوری اند و… ولی خب هیچکدوم به نتیجه ای نمیرسید بخاطر همین بیخیالش شدم . چون همش دروغ بود، حقیقتی بهم نمیگفتیم، نه من نه اون . همه دروغ میگن اما خب برای وقت پر کردن خوب بود البته آخرش فهمیدیم همش وقت تلف کردن بود» .طاهره:« اگر تو شرایطی باشم که وقت نداشته باشم زنگ میزنم وگرنه به اکثر آدمها خصوصا آدمهایی که میدونم پیامک بازند، پیامکی حرفهامو بهشون میزنم». شقایق: « از پیامک بیشتر واسه احوالپرسی و پیگیری اینکه دوستام کجا هستند و برنامه هایی که داریم استفاده میکنم. بهزاد: پیامک محدودیت زمانی و مکانی رو شکست . همه چیز رو بهم دیگر چفت کرد، نزدیک کرد، الان فرد می تونه در کمترین زمان بیش ترین بهره وری رو داشته باشه ». موژان: «برای مسائل کاری خیلی مفیده. یعنی وقتی تو خونه ات هستی می تونی دورادور این منیج رو انجام بدی. مثلا من مرخصی میگیرم از اداره بهم تلفن بشه باعث میشه خانواده ام دلخور بشن بگن یک روز هم که مرخصی هستی همش پای تلفنی ولی پیامکی کسی متوجه نمیشه … ولی خب از اون طرف هم برای خودت هم راه چاره رو میبنده و راه فرار نداری».
آمارها حاکی از آن است ۳۵٫۸ % پاسخگویان بمیزان زیاد و بسیارزیادی ، بسیاری از کارها و برنامه هایشان را پیامکی جلو می برند . ۲۷٫۵ % نیز بمیزان متوسطی این موضوع را قبول داشته اند. ۳۶٫۷% پاسخگویان اصلا یا بمیزان اندکی چنین استفاده ای از سرویس پیامک دارند.
در این میان ۷۶٫۳ % پاسخگویان پیامک را باعث تداخل هرچه بیشتر حوزه کاری و خصوصیشان می دانند. ۱۷٫۳ % نیز با نظری بینابین تا حدودی این موضوع را تائید کرده اند. ۶٫۴ % پاسخگویان این موضوع را رد کرده یا میزان کمی با این نظر موافقند.
جدول ۴۰ : توزیع پاسخگویان بر حسب ارزیابی آنها از مکانیسمهای استقرار نظام تخصصی پیامک
گویه ها
اصلا
کم
متوسط
زیاد
بسیار زیاد
جمع
بسیاری از کارها و برنامه هایم را پیامکی جلو می برم.
۴۲
۱۴٫۴%
۶۵
۲۲٫۳%
۸۰
۲۷٫۵%
۸۲
۲۸٫۲%
۲۲
۷٫۶%
۲۹۱
پیامک باعث تداخل هرچه بیشتر حوزه کاری و خصوصی ام شده است.
۳
۱٫۱%
۱۵
۵٫۳%