آنگاه با هیبت، یک نظر به آب نگریست. آن آب از هیبت خدای تعالی بر خورشید و دودی از میان آب بر آمد و از آن دود آسمانها را آفرید. آب با سه عنصر به خاک و باد و آتش عناصر اربعه را تشکیل میدهد.
«در اساطیر ایران آب «به ویژه دریا» در پیش پیروان مزدیسنا از ارزش چشمگیر برخوردار است. نمودی از آن را میتوان در باور به بودن نطفه موعودهای سه گانه زردشتی در آب دریای مقدس (هامون) دانست به گونهای که پارسایان مزدیسنان، روزهای مهرگان و نوروز برای دریافت این نطفهها، دختران خود را برای آبستنی، به دریای هامون میفرستادند.»
(واحد دوست،۱۳۷۹: ۳۴۷)
کمبود آب و طلب دعای باران: فلات ایران خشک و کم آب و ویژگی جغرافیایی ایران و کمبود آب سبب شده است که نزد ایرانیان آب از مقام ویژهای برخوردار باشد. خشکسالیهای بسیار و چرخههای خشکسالی و حیاتی بودن باران سبب شده که همانند سرزمینهای دیگر در شهرها و روستاهای ایران مراسمی برای طلب باران پدیدار شود که شکل بسیاری از آنها با اساطیر کهن پیوند مییابد. «باران سازی در جامعههای اولیه و نمودهای بازمانده از آن کار ثمنها، کاهنان، جادوگران و افراد خاصی است که در هر جامعه به دلایلی خاص آنان را دارای توانایی تأثیرگذاری بر طبیعت و به ویژه باران سازی میدانند. این کار در ایران نیز مزید پیوند با اساطیر کهن چون سرزمینهایی دیگر، اعتقاد به توانمندی افراد خاص به ویژه زنان، یتیمان، یاری جستن از خدا، خدایان اساطیری و … انجام میگیرد.» (هینلز، ۱۳۸۳: ۳۹۴)
مردی به روانی موج در بر خاستن، به صفای باران
از آسمان آمدن و نوشاندن، مردی که پولاد از چین ابرویش به هم پیچید
(صدای سبز گرمارودی،۱۳۸۹ ، ۲۷۲)
سبزواری در بیت زیر
سلام شاد بهاران به گلبنان برسان | دعای حضرت باران به دشت و دانه بخوان | |
خوشا تبسم صبح و ترنم باران | سرود رویش و شعر تر جوانه بخوان | |
(سرودی دیگرسبزواری،۱۳۸۸، ۲۴۰) |
آب رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند، و زهدان همهی امکانات هستی است. آب مبدأ هر چیز نامتمایز و بالقوه و مبنای تجلی کائنات است. رمز جوهر آغازین و اولاست که همه صور از آن زاده است. آب همیشه نامیه است و در برگیرندهی همهی صور بالقوه آب در آفرینش کیهان و اساطیر و آیینها، همواره یک نقش دارد.
نمودگاری آب حیات که رمز آفرینش کیهان و مخزن همهی جرثومههاست، جوهر جادویی با خاصیت درمانی یا جادو پزشکان و درمانگر است.» (الیاده،۱۳۷۹: ۱۹۳)
تجلی عنصر آب در شعر شاعران
شهیدان را به نوری ناب شوییم | درون چشمهی مهتاب شوییم | |
شهیدان همچو آب چشمه پاکند ج |
شگفتا آب را با آب شوییم ج |
|
(قیصر امین پور، ۱۳۸۸، ۴۵۶) |
فرم در حال بارگذاری ...