شاید اگر اولین چالش را ما در حوزه استاد و مربی باشد، اما دومین مشکل به نوعی به محتوا و ثمر بخشی محتواهای موجود بر می گردد.
به این صورت که:” هم استاد و هم کتاب. کتابهایی هم که ما الآن در حوزه فلسفه داریم، هیچ کدام. حالا نمیگویم هیچ کدام ولی واقعاً کتابهایی که این ویژگی را داشته باشند که ذهن را درگیر بکنند انگشتشمار هستند. کتابهای درسی که اصلاً نداریم. کتابهای درسیای که ما الآن در فلسفه داریم تدریس میکنیم، اینها بیشتر میآیند و به ذهن دانشجو یک سری مفاهیمی میدهند. حالا حوزه خودم را مثال بزنم. مثل اصالت وجود، اصالت ماهیت، بحث زمان، حرکت، اینها مباحثی نیست که دانشجو اولاً و به قول خودمان بالذات در این حوزهها سؤال داشته باشد. به خاطر همین دانشجو را میآوریم و وارد یک کتابی میکنیم. مثلاً کتاب یا کتاب بدایه.”
مساله آنجا سخت می شود که دانشجو رابطه ای بین آنچه که مطالعه می کند و دغدغه ها و هدفش نمی یابد و انگیزه اش را برای حرکت از دست می دهد. یعنی: ” بعد از همان اول که دانشجو میخواند، میگوید این مباحث به چه درد من میخورد. واقعاً هم راست میگوید. حق میگوید. ولی اگر ما بیاییم قبل از این یعنی کتابهایی نوشته بشود که قبل از این بیاید و دانشجو را درگیر یک سری سؤالات بکند. بعد دانشجو بفهمد که اگر بخواهد این سؤالات را جواب بدهد، بایستی برود و مباحث حرکت را بخواند. بایستی برود و بعضی مبانی فلسفی را مطالعه بکند. آن موقع انگیزه او بیشتر میشود. آن موقع تازه میفهمد که این مطالب و مباحث به چه دردش میخورد.”
شرایط امکانی نوع ارائه(استاد، روش تدریس و ملاحظات یاددهی- یادگیری) چه میزان در آموزش فلسفه در فضای دانشجویان غیر علوم انسانی تاثیر گذار می باشد؟
آنچه در عمل مهم ترین نقش را ایفا می کند پرداختن به نحوه عملیاتی کردن نظرات و برنامه ریزی و برنامه درسی تحقق فلفسه ورزی می باشد.
تغییر ساختار ظاهری و محتوایی کلاس
برای رسیدن به اهداف فلسفه ورزی بایستی حتی به چینش کلاس توجه نمود. چون مراد از کلاس بحث و گفتگو و ارتباط دو طرفه می باشد می بایست افراد حاضر در بحث همدیگر را ببینند و با هم تعامل داشته باشند. شکل نشستن دایره ای و بیضی شکل بهترین نوع نشستن می باشد.
در این ساخت ظاهری می بایست:” که با هم گفتگو کنیم. به نظر من کلاسهای سنتی مناسب نیستند. به نظر من ساختار همه اینها عوض بشود. کلاسها باید دایرهای باشند. بیضی شکل باشند. یک جوری باشند که همه بتوانند همدیگر را ببینند".
برنامه ریزی دقیق و جامع
براری رسیدن به اهداف آموزش فلسفه برنامه ریزی همه جانبه و در نظر گرفتن نسبت صحیحی بین روش تدریس، محتوا، استاد و دانشجو و فعالیت های حاشیه ایست که نیاز به برنامه ریزی دقیق و قابل توجه دارد.
شبکه اطلاع رسانی پویا و منسجم
ما برای تحقق فلسفه ورزی در محیط دانشگاهی نیازمند توجه به پرداختن صحیح به تبلیغات و طالاع رسانی پیرو برگزاری دوره ها و نشست ها و حضور در این محافل برای رونق گرفتن آموزش فلسفه در محیط دانشگاه می باشیم.
آموزش دوطرفه، تطبیقی و درگیر
آموزش فلسفه در شرایط کلاسی نیازمند به ارتباط آموزشی دوطرفه استاد و دانشجو می باشد. این ارتباط بایستی در تمام جوانبش به صورت تطبیقی مورد توجه قرار بگیرد تا رشد بیابد. همچنین تا استاد و دانشجو به یک نسبت مشخص با موضوع درگیر نشوند نمی توانیم به هدف فلسفه ورزی و تحقق زمنه های آن برسیم.
یکی از صاحبنظران می فرمایند:” چون دانشجویان هم که میآیند، واقعاً تلاشی برای پرورش افکار آنها صورت نمیگیرد بلکه عمده تلاش برای دادن معلومات به آنها است. معلوماتی که کمک کمی به تفکر میکند. ….”
مساله سازی و چالش گری
پرسش ها زمانی کارآمد هستند و آموزش آن زمان اتفاق خواهد افتاد که پرسش های برای فرد پرسش گر مساله شود و به عبارتی به جان شخص بیفتد و برایش پاسخ به آن همراه با درد باشد . درد فهم داشتن و روبرو شدن و استقبال ار چالش ا باعث می شود که فلسفه ورزی تحقق یابد و ذهنیت فلسفی و نگرش فلسفی فرد رشد یابد.
روش ارائه متفاوت، متحیر، مهیج و کارگاهی
آنچه به عنوان محوری ترین مساله در آموزش فلسفه محل توجه می باشد استاد است. استاد با ارائه روش تدریس متفاوت، سوال محور، تفکر مبنا، مساله ساز و همچنین با ایجاد فضایی متفاوت و چالش برانگیز و مهیج و با ارائه کارگاهی و پر چالش سعی بر این دارد که به دانشجو را با موضوعات فلسفی درگیر نموده و باعث رشد ذهنی و نگرشی وی گردد.
به این منظور که: ” طبیعتاً برای رفع ابهام در اصطلاحات و مفاهیم لازم است که حضور داشته باشد اما نقش معلم که چطور باشد و چی باشد هم مهم است. بعضی از معلمان در آموزش فلسفه صرفاً به ارائه اطلاعات فلسفی میپردازند اما مهمترین نقشی که معلم دارد، این است که معلم خودش به مثابه روش باشد.”
ما باید این نکته را در نظر بگیریم که استاد در این تعبیر ما به معنای دقیق فیلسوف می باشد و ما باید به جنبه های فلسفی استاد توجه داشته باشیم. استاد بایستی فلسفه ورزی را بداند و به معنی تمام آن را به دانشجویان انتقال بدهد.
یا به تعبیر دیگر: ” نوع پرسشهای فیلسوف باید مشخص باشد. یعنی اگر شما آمدی و سؤالهای تکنیکی و اجرایی و این جور چیزها پرسیدی، فیلسوف به شما جواب نمیدهد. میگوید هنوز برای شما چگونگی فلسفیدن روشن نشده. اگر ما طرح پرسشهای بنیادی بکنیم”
یا به عبارتی:” یا خواندن مطلبی که چنین زجرآور است، چه فکری را تولید میکند؟! چه ایدهای را میدهد؟! من متعجب هستم که چرا سالها از پس سالها ما باز این کار را میکنیم. بنابراین متأسفانه دانشگاه هم، مگر دانشجویان خودشان اتفاقی و خودجوش، خارج از سیستم آکادمیک بشوند. البته هستند. میشود تعدادی را پیدا کرد. چون ممکن است بچهها خودشان خودجوش راههایی را بروند که این راه ها را سیستم به آنها نمیدهد. حتی سیستم مانع آن میشود. یک دانشجوی متفاوت و با حرف متفاوت را کی در کلاسش تحمل میکند. هیچ کس.”
شرایط مکانی و محیطی(مکان، زمان، فردی و گروهی بودن، سبک آموزش و محیط آموزشی) به چه میزان در امکان آموزش فلسفه تاثیر دارد؟
از دیر باز آموزش فلسفه همانند فلسفه محل بررسی و نقد بوده است و همواره از جنبه های گوناگون مورد بررسی بوده است. این نکته در یافته ها به نظر می رسد که: ” حداقلش این است که نمیتواند یک درس اضافهای باشد. به همان دلیلی که به شما گفتم که به نظر من میرسد که تفکر زمینهمند است. یعنی بیش از این که دانشجویان باید آموزش ببینند، اول باید اساتید آموزش ببینند.”
البته آنچه نقد است این که باید تکنولوژی آموزشی را به عنوان موردی که بایستی در این بین لحاظ گردد مورد بررسی قرار داد تا بتوان محل مساله را پیدا نماییم.
این نکته آمده است که:” شرایط محیطی و مکانی و تمام آنچه در مطالعات تکنولوژی آموزشی در مورد سخت افزارهای آموزشی گفته می شود در آموزش فلسفه اهمیت دو چندان می یابد تا از خشکی و انتزاعی شدن مباحث بکاهد”
کرسی ازاد اندیشی
برگزاری جلسات آزاد اندیشی به همراه ارائه مستقیم و مورد نقد دانشجویان باعث رشد وحرکت اتفاقا موثر در فضای دانشگاهی می باشد.
فعالیت فوق برنامه
آموزش فلسفه از یک جهت می تواند به عنوان فعالیتی فوق برنامه وارد شود که به یاددهی مهارت های فلسفی بپردازد. البته نقطه ایده آل این است که بتوان کلیه محتوا ها را در ساختار فلسفه ورزی ارائه نمود. یعنی طرح پرسش، ایجاد دغدغه، ارتباط دیالکتیک و چالش بر سر فهم فلسفه موضوع مهمی می باشد.
این مساله حداقل در نگاه ا.ل به عنوان یک مساله کلاس مجزا نگاه نمی شود و نیازمند سیاست های خاص خود می باشد. یه عبارتی: ” این که شما بیایید و بگویید یک درس مجزا میگذارم یا یک کتاب میدهم، اینها در واقع خیلی کمککننده نیست تا وقتی که شما در هر گروه آموزشی یک اساتیدی را داشته باشید که اینها نگاه های فلسفی هم داشته باشند، آن موقع ممکن است دانشجو سر کلاس این اساتید آرام آرام یک کمی این منش را یاد بگیرد. فلسفهورزی در واقع یک منش است و منش قابل تقلیل به محتوا و کتاب و اینها نیست..”
مشارکت، مباحثه و گفتگوی فعال کلاسی
مشارکت کلاسی در قالب سوال و پرسش و نقد و بررسی نظرات، مباحثه در راستای استدلال و فهمیدن و فهماندن موضوع، همچنین مهارت گفتگوی دو طرفه و مساله محور باعث رشد دانشجو شده و نگاه او را عمیق می نماید.
هر فرد در جایگاه خود بایستی به این موضوع بپردازد که فلسفیدن نیاز حیاتی و عمومی و مداوم او می باشد.
در این باره این نکته حائز اهمیت است: ” با بحث. با به چالش کشیدن. من برای خودم دوتا چیز دارم. یکی میگویم دیالکتیک با خود، یکی هم دیالکتیک مرسوم. دیالکتیک با دیگری. با خود یعنی مثال، من الآن بیرون را نگاه میکنم و دارم این جهان را میبینم. من الآن یک برشی از جهان را از پنجره میبینم. …. یعنی مدام که شما از خودت پرسش کنی، به پرسشهای اساسیتر و عمیقتری میرسی و از این رهگذر نظریهها و درک عمیقتری از اوضاع جهان و انسان و هر چه در او هست به دست میآوری..”
در این بین دانشجو با عنایت به فلسفه ورزی به خصوصیاتی واقف می شود که قوت این خصوصیات سبب می شود او با دنیای فلسفه ورزی به شکل جدی آشنا گردد و از استاد می آموزد که:"یعنی معلم خودش روش باشد، خودش فلسفی فکر کند، دنبال این نباشد که هی اطلاعات فلسفی انتقال بدهد. نه. بلکه خودش کنش فلسفی داشته باشد..”
این درگیری گروهی از تک تک افراد شروع می شود و سپس همگانی و فراگیر می گردد:” چون فلسفه با اساسی ترین نیاز انسان سروکار دارد لذا هر انسانی به مسائل فلسفی توجه دارد گرچه ممکن است نام فلسفه به آن اطلاق نکند. این ضرورت ناظر به بعد هستی شناسی فلسفه است. که یکی از ابعاد اساسی فلسفه است که در مورد انسان، خود، واقعیت و جهان مطالعه می کند.”
از جهتی اینکه:” فلسفهورزی یک امر تدریسی است و در محتوا اتفاق نمیافتد. چون چیزی از جنس عمل است و شما باید عمل را ببینید. بعد در شما نهادینه بشود و آن اتفاق ادامه پیدا بکند. “
البته این نگرانی محوری وجود دارد که اساتید به فلسفه به دید یک واحد درسی اجباری برای گذراندن در دوره ای محدود در نظر نگیرند و به مسائل به شکلی جدی تر نگاه نمایند: ” برای ایجاد انگیزه هم قاعدتاً باید کسانی باشند که فلسفه را صرفاً به عنوان، اساتیدی که سر کلاس میروند، فلسفه را صرفاً به عنوان یک واحد دانشگاهی نبینند. اینها باید کسانی باشند که قاعدتاً با فلسفه زندگی کرده باشند و متأسفانه ما از این جور استادها کم داریم. الآن ما در عرصه جامعه خودمان که میبینیم و نظام دانشگاهی خودمان میبینیم، واقعاً همچین استادانی که زندگی آنها فلسفه باشد نداریم. انگشتشمار هستند. به خاطر همین دانشگاه های ما نمیتوانند به دانشجو انگیزه بدهند..”
شرایط نظارتی، ارزیابی و تشخیصی عملکرد امکان آموزش فلسفه نیازمند به درنظر گرفتن چه ملاحظاتی است؟(بررسی مفهوم دانشگاه و نقش آن در امکان آموزش فلسفه)
ارزشیابی کمی نگر و نمره ای و رویکرد حافظه محوری
ما باید در عرصه آموزش فلسفه با توجه به اینکه ناظر به تربیت است سعی بر این نماییم که ساختار ارزش یابی آموزش فلسفه را کیفی، مبتنی بر فرایند زمان و به دور از حفظیات در نظر گرفت.
در این باره داریم که:” ارزشیابی کمی نگر و نمره ای و رویکرد حافظه محوری در اموزش فلسفه نباید همه جا اجرا شود. در مواردی نوع استدلال و اعتماد به نفس دانشجو و تربیت مقدماتی برای دفاع از نظر خود (هر چند نادرست) ارزش بیشتری از حافظه محوری در آزمون ها دارد (البته مفروض دانشجویان غیر علوم انسانی است)”
شیوه نوین ارزش یابی
شیوه نوین بر اساس فرایند ها و رفتار ها و بازخورد ها صورت می پذیرد که می توان به دو رویکرد غالب ارزشیابیهای عملکردی و ارزشیابیهای رفتاری اشاره نمود.
این نکته به همین موضوع بر می گردد که: ” ارزیابی و سنجش فلسفی بودن دانشجویان قطعاً تنها به معنای سنجش اطلاعات فلسفی دانشجو نیست. معلم میتواند بگوید من اطلاعات دانشجو را سنجیدم. خیلی بااطلاعات است، پس فیلسوف است؟. نه. فیلسوف بودن یک دانشجو به داشتن اطلاعات فلسفی نیست. اگر چه آن هم مقدمه است. آن هم لازم است اما کافی نیست. معلم چطور میتواند بفهمد دانشآموزش فیلسوف شده. این است که معلم بیاید و ذهن دانشآموز را با چالشهای قوی فلسفی مواجه بکند..”
محدودیت های پیش رو آموزش فلسفه چیست؟
نبود درک جامع از آموزش فلسفه
عمده نگاه ما از درک فلسفه بیشتر متناظر به تاریخ فلسفه و محتوای نگاه فیلسوفان بوده است و کمتر به تحلیل و فلسفه ورزی می پردازیم.
باور و عقاید مسلم غیر عقلانی
توجه به عقاید مسلم و غیر قابل خدشه ای که به صورت تقلیدی مورد توجه بوده است و پذیرفته شده است باعث محدودیت هایی در آموزش فلسفه شده است. از جهتی مساله قابل توجه و چالش برانگیز مساله رابطه دین و فلسفه بوده است.
مسلما در تمامی وجوهی که ما پس از تحلیل به آن رسیده ایم این نکته قابل توجه و بارز می باشد که ما همواره با دو وجه روبرو هستیم. یکی فرصت ها و نقاط قوت پیش رو که می بایست تقویت شده و توسعه یابد و دیگری نقاط ضعف و چالش ها که می بایست پس از پاسخگویی هدایت، کنترل و هدفمند گردد و در صورتی که به نتایج قابل قبولی نرسید پس از بررسی حذف گردد.
از این منظر می توان گفت که:” فلسفه زدگی و مطلق انگاری دیدگاه های فلسفی و به محاق بردن (دیگر منابع و ابزار های شناخت وحی، شهود و تجربه) بزرگترین آسیب است که جهان های فلسفه ستیز را به مقابله و محاکمه می خواند.”
فرم در حال بارگذاری ...