وبلاگ

توضیح وبلاگ من

تحقیقات انجام شده درباره واژه‌نامه نجومی و تنجیمی بندهشن‌- فایل ۴۱

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

ترکیبات:
rōzān [YWMˀn | lwcˀn’] «شبانروز، روزها»
nēmrōz «نیمروز؛ جنوب؛ سمت الرأس».

 

    • §§

 

rōz ī keh 
(گاه‌شماری)
* روز که: روز انقلاب زمستانی، کوتاه ترین روز سال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: روز که، به کوتاهترین روز سال اطلاق می‌شود که مصادف است با روز انقلاب زمستانی و شب یلدا یا شب اول دیماه خورشیدی. در این روز خورشید از جنوبی ترین نقطۀ طلوع خود در شرق، طلوع کرده و در جنوبی ترین نقطۀ غروب خود در غرب، غروب می‌کند (نک. شکل ۸).
ریشه شناسی: (رک. rōz و keh)

 

    • §§

 

rōz ī meh (mahist) 
(گاه‌شماری)
* روز مه: روز انقلاب تابستانی، بلندترین روز سال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: روز مهست یا روز مه، به بلندترین روز سال اطلاق می‌شود که مصادف است با روز انقلاب تابستانی و اولین روز از تیرماه خورشیدی. در این روز خورشید از شمالی ترین نقطۀ طلوع خود در شرق، طلوع کرده و در شمالی ترین نقطۀ غروب خود در غرب، غروب می‌کند. (نک. شکل ۸)
ریشه شناسی: (رک. rōz و meh)

 

    • §§

 

rōz-šabān [YWM, lwc špˀn’ | N šabān(a)rōz]
(گاه‌شماری)
* شبانروز، شبانه روز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: شبانه‌روز برابر است با ۲۴ ساعت و در اصطلاح نجوم به آن روز نجومی می‌گویند (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۷۰). این ترکیب با šabān rōz برابر است و در بندهشن بجای آن از واژه‌های rōzān, rōz ud šab, šab ud rōz نیز استفاده شده است و در حالت مفرد یعنی rōz-šap با واژه rōz (اگر منظور از آن ۲۴ ساعت باشد) نیز هم‌معنی است. واژه šabān نیز می‌تواند به معنی «شبانه‌روز» و بجای rōzān بکار رود. معادل این واژه در اوستایی واژه xšfan- و xšapan- است که به معنی «شب و شبانروز» آمده است (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۹). (برای توضیحات بیشتر رک. rōz)
پایان نامه - مقاله - پروژه
ریشه شناسی: واژه فوق اسم و در حالت جمع است. این واژه ترکیبی است از دو واژه rōz و šab بعلاوۀ پسوند جمع ān (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۳۲؛ بهار، ۱۳۴۵: ۳۹۵). نیبرگ (۱۹۷۴: ۱۷۰) این واژه را rōcak šapān خوانده است. (رک. rōz و šab)
ترکیبات:
šabān rōz [špˀn’ YWM] «شبانروز، شبانه‌روز».

 

    • §§

 

S
Sadwēs 
(نجوم: ستارگان)
* سدویس: فم الحوت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات بندهشن: مطابق بندهشن (۵: ۴)، ستارۀ سدویس، سپاهبد اختری نیمروز (=جنوب) و رقیب ناهید اباختری (=سیارۀ زهره) محسوب می‌شود. از آنجا که سدویس از رقیب خود، یعنی ناهید اباختری، فرا-نیروتر است، به ناهید اجازۀ گناهکاری نمی‌دهد؛ به همین خاطر، در تنجیم بندهشن و سنتی، سیارۀ ناهید از کرفه گران یا سعدان محسوب شده است (بندهشن، ۵ب: ۱۲). به دلیل اینکه، ستارۀ سدویس، سپاهبد جنوب و آب-سرشت است (بندهشن: ۵ب: ۱۴)، یکی از دریاهای جنوبی به «دریای سدویس» نامگذاری شده است. دربارۀ رابطۀ ستارۀ سدویس با دریای سدویس، در بندهشن (۱۰: ۱۱) آمده است: «بند این دریا به ماه و باد پیوسته است، [یعنی] با افزایش و کاهشِ ماه برآید و فرو شود [و] از آن روی که گردشِ او [=ماه] به نیمروز است، بندِ دریایِ سدویس نیز به ستارۀ سدویس بسته است که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی اوست» (بهار، ۱۳۷۸: ۷۴).
شناسایی: طبق نظر هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۶) به تعداد ترجمه های اوستا، نظرات گوناگونی در مورد سدویس ارائه شده است، اما او نظریه خارگت و تقی زاده مبنی بر برابر دانستن سدویس با سهیل (Canopus) را از همه این نظرات امکانپذیرتر محسوب می‌کند. بهار (۱۳۷۵: ۶۴) نیز همین نظر را دارد. اما به عقیدۀ هنینگ (۱۹۴۲: ۲۴۶)، این نظریه صحیح نیست به این دلیل که ستاره سهیل را نمی‌توان به هیچ وجه در سغد دید. او معتقد است به خاطر اینکه نام سدویس، در ترکیب هفدهمین منزل قمر سغدی به صورت Mɣn-Sdwys آمده است و از آنجا که منزل Mɣn-Sdwys برابر با منزل هندی Mula و منزل عربی «شوله» (= نیش صورت عقرب) است، به احتمال زیاد سدویس همان قلب العقرب (Antares) است. این نظر را قبلاً وست (۱۸۸۰: ۱۲) نیز ارائه کرده بود. به احتمال زیاد، درست ترین نظریه، نظریه مکنزی (۱۹۶۴: ۵۱۳) است که نظریۀ هنینگ را رد کرده و سدویس را با فم الحوت (Fomalhaut) که نام نجومی آن (α Piscis Austrini) بوده و با هفت اورنگ سپاهبد شمال در یک راستا می‌باشد، یکی می‌داند (نک شکل ۷). ماوندر (۱۹۱۳: ۱۳۸)، اولین پژوهشگری است که سدویس را با ستارۀ فم الحوت یکی گرفته است.
ریشه شناسی: اوستایی: Satauuaēsa- «احتمالاً الدبران» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۹۶)؛ vaēs- «وارد شدن، قصد کردن، آماده شدن، عمل کردن بعنوان» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۷) [ veṡī́- «وارد شدن، سوراخ کردن؛ سوزن»]؛ فارسی میانه: Sadwēs [stwys] «فم الحوت؟» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۷۳)؛ «سدویس. یکی از اختران دوازده‌گانه» (بهار، ۱۳۴۵: ۱۹۸)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: sadwēs [sdwys] «نامی برای دوشیزۀ نور» (بویس، ۱۹۷۷: ۸۱)؛ فارسی نو: سدویس؛ معادل عربی: فم الحوت.
ترکیبات:
war ī Sadwēs «دریای سدویس، نام یکی از دریاهای جنوب».

 

    • §§

 

sāl [ŠNT’, ŠNT < A šnt; (sˀl-) | Av. sarəd- | OP ϑard- | (M sˀr) | Paz., N sāl]


فرم در حال بارگذاری ...

« تاثیراستراتژی‌های تحول براثربخشی سازمانی درشهرداری کاشان- فایل ۲۹طرح های پژوهشی انجام شده درباره نقش اکراه بر اراده و اثر آن- فایل ۴ »
 
مداحی های محرم