فقدان تعهد
خصوصیات و ویژگی های افراد در هر کدام از مدل پایگاه های هویت :
روحیات و رفتار نوجوانان در هر یک از مدل وضعیت های چهارگانه مطابق نظر مارسیا و محققانی که کار او را دنبال می کنند به شرح زیر است: (لطف آبادی، ۱۳۸۰).
۱-هویت تحقق یافته
افرادی که در این وضعیت قرار دارند، بحران هویت یعنی مرحله فعال وپرسشگری درباره خود و تعریف خویشتن را پشت سر گذاشته اند. این افراد، شخصا به مواضع فکری خاصی دست یافته و به آنها پایبندند و در مورد شغل خود نیز به تصمیم قطعی رسیده اند. این قبیل افراد باور های مذهبی وسیاسی خانواده را بررسی کرده اند و آنچه با هویتشان همخوان نبوده کنار گذاشته اند(اتکینسون و همکاران،۲۰۰۰؛ ترجمه براهنی و همکاران، ۱۳۸۴) . این افراد دارای یک احساس سلامت روانی، در طول زمان هستند. دستیابی به هویت عموماً پس از یک دوره تعلیق هویت برای نوجوانان و جوانان حاصل می شود و رسیدن به هویت خود بسیار هیجان بخش و محرک است (لطف آبادی، ۱۳۸۰)، زیرا این گونه افراد، هویت من نیرومندی را پرورش داده اند . آنها با ثبات و علاقه مند به هدف های واقع گرایانه می باشند و در کنار آمدن با درخواست های محیطی متغیر، توانا هستند . عملکرد آنها در تکالیف دشوار بهتر از نوجوانانی هستند که دچار سردرگمی هویت هستند. این نوجوانان با ثبات ف در رشته های مشکل تر مدارس عالی تحصیل می کنند و متمایل به مهندسی و علوم طبیعی هستند (شولتز و شولتز،۲۰۰۲،ترجمه یحیی سید محمدی، ۱۳۸۶). ازنظر دید گاه های سیاسی این افراد ممکن است لیبرال (آزادیخواه) یا محافظه کار باشند، زیرا خودشان موقعیت سیاسی خود را انتخاب کرده اند (کرامر[۲۱۴] و همکاران، ۲۰۰۴). این افراد سطوح بالاتری از اعتماد به نفس، خود مختاری و استدلال برحسب ارزش های اخلاقی و پیچیدگی های شناختی را دارا می باشند. همچنین سطوح بالاتری از خود بیانگری، در گیری بیشتردر روابط بین فردی و رشد و تکامل بیشتری را نسبت به گرو ههای هویت زود شکل گرفته و پراکنده از خود نشان می دهند. خود مختاری عاطفی و خود رهبری بدون نیاز به تصدیق و تایید دیگران، قدرت تحمل و پذیرش دیگران و روابط باز و بی ریا با دیگران، ازدیگر مشخصات این گروه است (میوس[۲۱۵]، ۱۹۹۹).
نوجوانان و جوانان که به رشد هویت می رسند خود پیشرفته تری دارند اما باید در نظر داشته باشیم، این بدان معنا نیست که آنها الزاماً، هیچ مشکل یا اضطرابی ندارند . شناخت هدف های زندگی فقط مقدمه وصول به آنهاست ولی پیمودن مسیر و رسیدن به این هدف ها نیز نگرانی های خاص خود را دارد (لطف آبادی، ۱۳۸۰).
۲-تعلیق هویت (معوق)
این نوجوانان در حال تجربه بحران هویت هستند. آنها فعالانه میکوشند پاسخ هایی به پرسش های خود بیایند . آنها هنوز گرفتار تعارض بین علایق خود و برنامه هایی هستند که والدینشان برای آنها در نظر گرفته اند. این افراد ممکن است برای مدتی برخی باورهای غیر مذهبی و سیاسی را با شور وشوق فروان مطرح کنند ولی پس از تامل بیشتر آنها را کنار بگذارند. این افراد در بهترین شرایط، آدم هایی حساس و اخلاقی و روشنفکر و در بدترین شرایط، افرادی اضطراب زده، مردد و جزم اندیش به نظر می رسند (اتکینسون و همکاران۲۰۰۰، ترجمه محمد نقی براهنی و همکاران ۱۳۸۴). برخی از این افراد به بحران های مختلف دچار می شوند و این موضوع می تواند آنها را به سردرگمی و بی ثباتی و نارضایتی و گاهی به سرکشی و ناسازگاری بکشاند. گروهی از این نوجوانان ممکن است از مبارزه با مشکلات و شکل دادن به هویت خود خسته شوند و آنقدر در این کار مسامحه کنند تا اوضاع زندگی، آنان را مجبور به پذیرش باورها و واکنش های رفتاری معین کند(برزونسکی، ۱۹۸۹؛ به نقل از لطف آبادی، ۱۳۸۰). گاهی این افراد تمایل دارند تجربه های واپس روی را نشان دهند یعنی به خیال پردازی، به اعتقاد داشتن به پدیده های فوق طبیعی، و یا لذت بردن از رفتار کردن به شیوه های بچه گانه متمایل می شوند. با وجود مشکلاتی که برخی از نوجوانان و جوانان در دوره تعلیق هویت پیدا می کنند، این دوره می تواند برای بسیاری از آنان جنبه های مثبت و سازنده نیز داشته باشد. بررسی های طولانی مدت برای یافتن راه های زندگی موفق در این افراد می تواند باعث دستیابی به اطلاعات بیشتر، رشد و پیچیده تر شدن نظام شناختی، انعطاف پذیری آگاهانه و در نتیجه موجب استحکام بیشتر طرز فکر نیز بشود (لطف آبادی، ۱۳۸۰). از این رو از حالت تعلیق در هویت یابی اغلب به عنوان با ملا حضه ترین حالت از چهار حالت یاد شده نام برده می شود، زیرا بیانگر فرایند عمیقی است که در آن فرد راه ها و انتخاب های متفاوت را دسته بندی کرده و با دقت درباره انتخاب های خود می اندیشد و فکر می کند (اسکورتز[۲۱۶]، ۲۰۰۰).
تعلیق هویت در میان جوانان دانشگاهی رواج بیشتری دارد. جوانان دانشجو، که در محیط باز و مملو از اندیشه ها و باورهای متفاوت دانشگاهی هستند، بیشتر از جوانانی که به دانشگاه وارد نمی شوند در مرحله تعلیق هویت قرار می گیرند و به بازنگری و تغییر نگرش های خود می پردازند. برعکس، پسران جوانی که از همان آغاز جوانی وارد بازار کار می شوند و همچنین دختران جوانی که زود ازدواج می کنند. زودتر نیز به هویت تثبیت شده ای می رسند (لطف آبادی،۱۳۸۰). محیط دانشگاه نیز ممکن است برای دانشجویان آزادی عمل بیشتری را ایجاد کند تا به کشف و جستجوی گزینه ها و راه های مختلف بپردازند (تعلیق هویت نهادینه شده[۲۱۷])، در حالی که محیط کارگری و کارمندی ممکن است جوانان را ترغیب کند تا دیدگاهی را انتخاب کرده و از آن حمایت وپشتیبانی نمایند. این ترغیب و تشویق ممکن است به این موضوع منجرشود که جوانان شاغل، مجموعه ای از اهداف و ارزش ها (تحقق ودست یابی به هویت) را به جای تلف کردن وقت در کاوش و جستجوی هویت (تعلیق در هویت) سریعتر اتخاذ نمایند (بیرد[۲۱۸]، ۲۰۰۵) و یا اینکه جوانان شاغل ممکن است مسیر خود را در جهت دستیابی و تحقق هویت را انتخاب کرده باشند که همانگونه که میوس و دئوس[۲۱۹] (۱۹۹۵) نیز اشاره کردند این مسیر به جای گذشتن از مرحله تعلیق در هویت که در ابتدا توسط مارسیا فرضیه سازی شده بود، از مرحله وقفه در هویت یابی عبور می کند.
۳-ضبط هویتی (هویت زود شکل گرفته)
افراد این گروه نیز نسبت به شغل وجهان بینی خود احساس تعهد میکنند، ولی در آنها علائمی از تجربه ی بحران هویت دیده نمی شود. آنها هویتی از پیش تعیین شده را که افراد صاحب نفوذ (معمولاً والدین و گاهی معلم، یا یک فرد قدرتمند مذهبی،و یا یک دوست پرنفوذ) برایشان تعیین کرده اند، پذیرفته اند (لطف آبادی، ۱۳۸۰). هنگامی که از آنها در مورد موضع سیاسی شان سوال می شود غالباً می گویند هیچ وقت درباره این موضوعات زیاد فکر نکرده اند بعضی از آنها افراد پایبند به باورهایشان به نظر می رسند و روحیه ی همکاری دارند. برخی دیگر نیز انعطاف ناپذیر (خشک)، جزمی و دنباله رو هستند، به نظر می رسد اگر رویداد مهمی ارزش های آزمون نشده آنها را به چالش بطلبد، احساس سردرگمی خواهند کرد.(اتکینسون و همکاران،۲۰۰۰؛ ترجمه براهنی و همکاران ۱۳۸۴). این دسته از نوجوانان و جوانان نمی توانند بین اهداف خود و والدینشان تفاوتی قائل شوند. رابطه عاطفی و تبعیت آنان از خانواده به قدری است که به اسارت نزدیک تر است تا به روابط دوستانه خانوادگی، استقلال این جوانان از خانواده به قدری دشوار است که سلامت روانی آنها در مخاطره قرار می گیرد. نوجوانان با هویت زود شکل گرفته، در بیان فردی، کارآمدی فردی و پیچیدگی شناختی سطح پایینی دارند(آقا سلطانی، ۱۳۷۸).وضعیت ضبط هویت غالباً حالتی از وابستگی نوروتیک را نشان می دهد. افرادی که چنین هویتی دارند در سلطه گرایی و نابردباری نمره بالا می گیرند و درجه بالایی از دنباله روی و سنت پرستی را از خود نشان می دهند(مارسیا، ۱۹۹۶).
جوانانی که دچار وضعیت ضبط هویت یابی شده اند، اغلب در مقابل تغییر و تحول مقاومت کرده و ممکن است بر میزان وابستگی و اتکای خود به موقعیت و وضع کنونی و نیز ان دسته از افرادی که به ایجاد وضعیت کنونی کمک می کنند، بیفزایند. مثلاً، جوانی که دچار حالت هویت ضبط شده است و وارد دانشگاه می شود ممکن است، مدت زمانی را که با خانواده خود صرف می کند افزایش دهد، تا در مقابل تاثیرات خارجی که ممکن است دز محیط تحصیلی جدید خود با آنها مواجه شود، مقاومت و ایستادگی نماید. این وضعیت منجر به ایجاد یک «پتوی محافظ»[۲۲۰] برای فرد میگردد (اسکوارتز، ۲۰۰۰) و بالاخره نوجوانان دارای هویت زود شکل گرفته، امنیت و حمایت را در خارج از خود، و از اشخاص مهم اطرافشان می گیرند. اگر با فشاری روبرو شوند کم طاقت هستند و با اجتناب از تغییر و دوری کردن از درگیری های طبیعی زندگی برای خودشان ایجاد امنیت می کنند (لطف آبادی، ۱۳۸۰).
۴-پراکندگی هویت (هویت آشفته)
پرکندگی در هویت زمانی به وقوع می پیوندد که جوان نتواند مجموعه ای از آرمان های منحصر به فرد را که به عنوان پایه واساس زندگی او در دوران بزرگسالی می باشد، درخود ایجاد کند (بیرد، ۲۰۰۵). پراکندگی هویت اصطلاحی است که مارسیا برای مفهوم «سردرگمی در هویت یابی» اریکسون به کار برده است. براساس چارچوب نظری اریکسون این نوجوانان ممکن است در حل یک یا چند بحران رشدی در مراحل قبلی زندگی شکست خورده باشند. برای نمونه در مرحله قبل از نوجوانی، کودکان باید با احساس کفایت[۲۲۱] دست پیدا کنند، یعنی احساس اینکه در بعضی موارد خوب هستند(اتکینسون و همکاران،۲۰۰۰ ؛ ترجمه براهنی و همکاران، ۱۳۸۴)..
کودکانی که به دلایل مختلف، مثلاً به دلیل نارسایی یادگیری یا غفلت شدید والدین، دراین راه شکست می خورند، فاقد تجهیزات کافی برای، مواجهه با مسئله هویت هستند و اغلب ف به جایگاه سردرگم سقوط می کنند (میکوچی،۱۳۸۴). افرادی که پراکندگی یا اغتشاش هوست دارند جهت گیری روشنی در زندگی ندارند.آنان به ارزش ها و باور های معینی رسیده اند و نه به کوششی برای دستیابی به آنها عمل می آورند. با آنکه این گروه هیچ آزمایش و کوشش قابل ملاحضه ای در این مورد نکرده اند فکر می کنند چنین کوششی بسیار دشوار و مستاٌصل کننده است (لطف آبادی،۱۳۸۰). از مشخصات افراد این گروه، پایین بودن حرمت خود فقدان توانایی انعطاف موفقیت هستند (آقا سلطانی،۱۳۷۸). این نوجوانان روابط کمی با والدین خود دارند و آنها را بی تفاوت و پذیری در مقابل استرس، بیان حالت شخصی، وپایین بودن سطح شناختی می باشد (میوس،۱۹۹۹). افراد متعلق به حالات هویت آشفته، نمرات پائینی در همه وظایف رشدی و تکاملی خود کسب می کنند، همچنین این افراد فاقد حس تعهد و فاقد اهداف و ارزش های درونی برای تلاش در کسب طرد کننده می دانند. حتی یک هویت منفی(به گونه ای که جامعه آن را تعریف می کند) به بی هویتی ترجیح دارد، اگر چه به اندازه هویت مثبت رضایت بخش نیست(شولتزو شولتز[۲۲۲]،۲۰۰۲، ترجمه یحیی سید محمدی، ۱۳۸۶).
۲-۱۰-۶ تغییر هویت در نوجوانی
همانطور که قبلاً اشاره شد، شکل گیری هویت در نوجوانی با عواطف، خوانگاره و عزت نفس فرد رابطه ای جدایی ناپذیر دارد. هویت نوجوان با رشد فکر و احساس وی درباره خود همراه است (لطف آبادی،۱۳۸۰). ریشه های روانی-اجتماعی هویت در حرمت خود یا خود ارزشیابی انعکاس می یابد. طبق سنت پایدارمانده از زمان ویلیام جیمز، مفهوم خود و حرمت خود، به عنوان یک موضوع واحد در نظر گرفته می شود و میان آنها تفکیکی را قایل نبوده اند. ولی در حقیقت مفهوم خود و حرمت پدیده های یکسانی را تشکیل نمی دهند. ادراک از خود یا مفهوم خود، برداشت ونظریه ای است که هر فرد درباره خویشتن دارد. در حالی که حرمت خود، بهائ وارزشی ایت که شخص برای خود قائل است، وبنابراین جنبه کمی دارد، واز نظر انگیزشی نقش مهمی در رفتار فرد ایفاء می کند. (محسنی،۱۳۸۳). عده ای از محققان معتقدند(مفهوم) خود نه یک فرایند است و نه یک فرایند ایستا وراکد. به نظر ما در وجودمان یک هسته ثابت و پایدار وجود دارد. که هویت حقیقی و تغییر ناپذیر است. البته تمام انسان ها با مجموعه ای از توانایی های زیست شناختی و محدودیت های مشخص به دنیا می آیند که دامنه هویتی را که می توانند اتخاذ کنند محدود می کند. اما با وجود محدودیت های ژنتیک و زیست شناختی، انسان ها آزادی زیادی در تعیین هویت خویش دارند. همین قضیه که در طول زندگی خویش بارها تغییر می کنند، گواهی است بر این ادعا که می توانند در خود نوسازی کنند و موجودات کمال یافته تری شوند (وود،۱۳۷۹).
۲-۱۰-۶-۱ مکانیسم های تغییر هویت
همه با این نظر موافقند که رشد هویت هم تحت تاثیر عوامل روانشناختی درونی و هم وقایع خارجی زندگی می باشد. از این رو تغییر، ممکن است به واسطه ویژگی های شخصیتی فرد شروع شود که این ویژگی های شامل شخصیت، توانایی های شناختی و ادراک، هویت کنونی و نیز تجارب زندگی میباشد(کرامر و همکاران، ۲۰۰۴). لاویی[۲۲۳] (۱۹۹۴) تعداد زیادی از مکانیسم های احتمالی را برشمرد که در طول انتقال یا ایجاد انتقالات بین پایگاه های هویت می توان از آن استفاده کرد. این مکانیسم ها عبارتند از تعادل جویی[۲۲۴] (در نظریه پیاژه)، آمدگی تغییر، فردیت وتعارض. مکانسم های بالقوه دیگری که در انتقالات پایگاه های هویت وجود دارد ممکن است ایجاد یا درونی کردن خودهای ممکن باشد. فرد ممکن است اینگونه استدلال کند که ایجاد خودهای ممکن مکانیسمی است که با فرایند تلاش ودستیابی به هویت مرتبط است. با این حال، فرد ممکن است خودهای ممکن را براساس توانایی های یا محدودیت های درونی و ذاتی یا براساس امکانات محیط، محدود کند. خودهای ممکن به عنوان شمایلی از اید ها ونظرات اشخاص درباره آنچه که دوست دارند بشوند، آنچه می ترسند بشوند وآنچه واقعاً می شوند بیان می گردد (دانکل[۲۲۵]،۲۰۰۰). مطالعات میوس(۱۹۹۶) نشان می دهد که پایگاه های هویت از نظر سلامت روانی با یکدیگر تفاوت هایی دارند، یعنی افراد دارای هویت تعلیق و متعاقب آن هویت سردرگم دارای پایین ترین سطح سلامت روانی هستند و پایگاه های دارای تعهد بالا (هویت زودرس وموفق) بالاترین سطح سلامت روانی هستند.
۲-۱۰-۷پیشینه پژوهش
۲-۱۰-۷-۱پیشینه داخلی پژوهش
شعاع کاظمی (۱۳۸۷) در بررسی مقایسه ای راهبردهای مقابل های و نگرش نسبت به مصرف مواد در معتادان، نشان داد که تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابل های و نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد وجود دارد. همچنین گزارش کرد که نتایج حاکی از عدم تفاوت معنادار بین راهبردهای مقابله و نوع مصرف مواد است.
بخشی پور رودسری و همکاران (۱۳۸۷) در مقایسه راهبردهای مقابله ای و ویژگی های شخصیت معتادان خود معرف و گروه بهنجار، نشان دادند که افراد معتاد در مقایسه با گروه افراد عادی در ابعاد شخصیتی روانرنجوری نمره بالاتر و در ابعاد شخصیتی دلپذیر بودن، انعطاف پذیری و با وجدان بودن نمرات پایین تری کسب نمودند.
در پژوهشی که توسط رستمی (۱۳۸۸) با هدف مقایسه سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت، صورت گرفت نتایج به دست آمده نشان داد که بین سبک های اسنادی و سبک های مقابله ای در بین معتادان خود معرف و غیر خود معرف به مرکز درمان بهبودی اقامتی میان مدت تفاوت معناداری وجود دارد و معتادان خود معرف در مقایسه با غیر خود معرف از راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و همچنین سبک های اسنادی بیرونی بیشتری برخوردار بودند.
احمدی و همکاران (۱۳۸۹) در نتایج مطالعه خود گزارش کردند افراد سو ءمصرف کننده مواد، نمرات بالاتری در سبک هویت یابی هنجاری و سردرگم / اجتنابی داشتند، در حالی که افراد بدون سوء مصرف مواد بیشتر دارای سبک هویت یابی اطلاعاتی بودند
عبداله زاده جدی و همکاران (۱۳۸۹) در بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری در پیش بینی سوء مصرف مواد، نشان دادندکه بین سیستم های مغزی/ رفتاری با سوء مصرف مواد رابطه وجود دارد و همه مولفه های سیستمهای مغزی/ رفتاری به جز مولفه بازداری رفتاری(BAS)، می توانند سوء مصرف مواد را پیش بینی کنند.
نتایج تحقیقات اوراکی (۱۳۸۹) نشان داد که بین سبک مقابلۀ و خشم با میل مصرف مواد همبستگی معنیداری وجود دارد. افراد دارای سبک مقابله هیجانی و عصبانیت زیاد، میل بیشتری به مصرف مواد مخدر داشتند. همچنین نشان داد که این افراد در مقایسه با افراد عادی در صورت ترک مواد مخدر، بیشتر در معرض مصرف دوباره مواد هستند.
محمدی و همکاران (۱۳۹۰) تحقیقی با عنوان بررسی ارتباط میان سبکهای هویتیای که افراد در دوره نوجوانی و بلوغ شکل میدهند با افکار مربوط به خودکشی و گرایش به خودکشی انجام دادند، علاوه بر این سعی کردند نقش برخی دیگر از متغیر های تاثیرگذار در افکار مربوط به خودکشی جوانان از جمله جنس و عوامل خانودگی نیز مورد بررسی قرار گیرد. شرکتکنندگان ۳۳۰ نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودند که به پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسشنامه سبکهای هویتی برزونسکی پاسخ دادند. داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای این پژوهش نشان داد که میان دختران و پسران در افکار مربوط به خودکشی تفاوت معناداری وجود دارد. بعلاوه زمانیکه نقش جنس و سبکهای هویتی همراه با تعهد وارد رگرسیون میشوند تنها تعهد پیشبینی کننده منفی افکار مربوط به خودکشی است.
کیامرثی و ابوالقاسمی (۱۳۹۰) در پژوهشی تحت عنوان بررسی ارتباط راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین راهبرد مقابله هیجان مدار و راهبرد مقابله مساله مدار و هیجان خواهی با استعداد سوء مصرف رابطه معناداری وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی می تواند سوء مصرف را پیش بینی کند.
عبدی و همکاران(۱۳۹۰) در مطالعه خود به بررسی سطح حساسیت سامانه گرایش وبازداری رفتاری، به عنوان یک عامل سبب ساز احتمالی در گرایش به سوء مصرف مواد پرداختند. بدین صورت که تفاوت میان سطح حساسیت سیستم فعالیت رفتاری (BAS) و سیستم بازداری رفتاری (BIS) درسه گروه افراد سوء مصرف کننده مواد و دو گروه گواه سیگاری و بهنجار بررسی شد. یافته ها نشان داد که نمره های خرده مقیاس BAS دو گروه سومصرف کننده مواد و سیگاری بالاتر از نمره های افراد سالم بود، ولی دو گروه سوء مصرف کننده مواد و سیگاری تفاوتی از این نظر نداشتند. درخرده مقیاس BIS نمره های گروه سیگاری بالاتر از دو گروه دیگر بود. همچنین نتیجه گیری این پژوهش نشان داد افراد سوء مصرف کننده مواد و سیگاری نسبت به افراد سالم،BAS حساس تری دارند و این امر آنها را نسبت به رفتارهای گرایشی مستعد می کند. این یافته ها هم سو با نظریه حساسیت به تقویت گری ، مبنی بر رابطهBAS ،رفتارهای گرایشی و سوء مصرف مواداست.
محمدی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با هدف مقایسه ویژگی های سرشتی منشی شخصیت در میان افراد معتاد، افسرده و مضطرب با افراد عادی، نشان داد در بعد پشتکار، گروه اضطرابی و گروه عادی نسبت به افراد معتاد تفاوت معناداری دارند. بعد نوجویی، گروه معتاد از سه گروه دیگر و در بعد اجتناب آسیب، گروه اضطرابی نسبت به دیگر گروه ها تفاوت معناداری داشتند. در بعد وابستگی به پاداش، افراد عادی بالاترین نمره را کسب کردند و تفاوت بین افراد عادی و گروه معتاد معنادار بود. اما نتایج نشان داد که در بعد خودراهبری، بین گروه های چهارگانه پژوهش تفاوت معناداری وجود ندارد.
ملازاده و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی تحت عنوان مقایسه سبک های مقابله و سرسختی روان شناختی با فشار روانی در افراد معتاد و عادی، نشان دادند بین سبک مقابله متمرکز بر هیجان و سرسختی روان شناختی در افراد معتاد و عادی تفاوت معنی داری وجود دارد، ولی از نظر به کارگیری سبک متمرکز بر مساله تفاوت معنی داری بین دو گروه بدست نیامد. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سرسختی روان شناختی می تواند پیش بینی کننده معناداری برای سبک متمرکز بر هیجان باشد.
شاهنده وهمکاران (۱۳۹۱)در تحقیقی با عنوان تعیین و مقایسه سیستم های مغزی فعال سازی /بازداری رفتاری ومنبع کنترل درونی وبیرونی دانشجویان دختر وپسر ،نشان دادند .میزان فعایت سیستم فعال سازی رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل درونی بیشترواین میزان درپسران بالاتر از دختران بود ومیزان فعالیت سیستم بازداری رفتاری در آزمودنی های با منبع کنترل بیرونی بیشتر واین برتری با گروه دختران بود .درسیستم جنگ-گریز،درک از مرکز کنترل بیرونی میانگین بالاتری را نشان دادومیانگین دختران در گریز ومیانگین پسران درجنگ بیشتر بود .ودر مجموع ،براساس دیدگاه گری ،سیستم فعال سازی رفتاری با عواطف مثبت وسیستم بازداری رفتاری با عواطف منفی در رابطه است وبراثر محرک های درونی وبیرونی فعال می شوند.تفاوت های این دو سیستم می تواند علت واکنش های مغزی برای انواع گوناگون آسیب شناسی روانی وروش های پیشگیری آن را تبیین کند.
اصغری و همکاران (۱۳۹۲) در بررسی رابطه نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد، نشان دادند که بین نگرش مذهبی، منبع کنترل و گرایش به سوء مصرف مواد رابطه معناداری وجود دارد. به طوری که توانستند به عنوان پیش بینی کننده های معنادار وارد معادله رگرسیون شوند. همچنین، رابطه معناداری بین نوع نگرش مذهبی و منبع کنترل به دست آمد. در مجموع، نتایج حکایت از آن داشت که افراد دارای نگرش مذهبی درونی بیشتر منبع کنترل درونی و گرایش کمتر به سوء مصرف مواد دارند و کسانی که گرایش مذهبی بیرونی دارند، منبع کنترل بیرونی و گرایش بیشتر به سوء مصرف مواد دارند.
سلیمانیان و همکاران(۱۳۹۲) در تحقیقی با عنوان پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبک های هویت در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بیان کردند که در مفهوم رشد شغلی رهنمودهای مهمی برای انتخاب شغل و اشتغال، که یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رشد هویت است، وجود دارد. هدف این پژوهش پیش بینی رشد شغلی بر اساس سبکهای هویت (مدل برزونسکی) در دانشجویان مراکز آموزش عالی شهر بجنورد بود. یافته ها نشان داد که بین سبک هویت اطلاعاتی و رشد شغلی ارتباط آماری مثبت و معنادار و بین سبک هویت سردرگم و رشد شغلی ارتباط منفی و معنادار وجود دارد.
معصومی (۱۳۹۲) در پژوهشی تحت عنوان نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد، نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحواره های ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد رابطه وجود دارد. براساس نتایج این پژوهش مدل فرضی وسوسه مواد از برازش برخوردار است و واریانس معناداری را از وسوسه مصرف مواد تبیین می کند. براساس این مدل متغیرهای مذکور میانجی گری وسوسه مصرف مواد را می کنند.
آذری(۱۳۹۲) در مطالعه ای تحت عنوان مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، پایگاه هویت ومکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار، نشان داد بین طرحواره های ناسازگار اولیه، پایگاه هویت ومکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد. براین اساس که افراد مبتلا به سوء مصرف مواد از ناسازگار اولیه بیشتر، پایگاه هویت نامنظم تر ومکانیسم های دفاعی بیشنری استفاده می کنند.
فتحی و همکاران (۱۳۹۳) در نتایج بررسی خود گزارش نمودند که سبک هویت اطلاعاتی در دانشجویان غیر معتاد بیشتر از دانشجویان معتاد بود و سبک هویتی هنجاری و سردرگم/ اجتنابی در دانشجویان معتاد بالاتر بود.
گمچی وهمکاران (۱۳۹۳)در تحقیقی با عنوان مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری (BAS/BIS)در افرادوابسته به مواد وبهنجار ،نشان دادندتفاوت معنی داری درسیستم های مغزی –رفتاری افراد معتادوغیر معتاد وجود دارد بطوری که سطح سیستم فعال سازی رفتاری (BAS)در افراد معتاد بالاتر از افرادغیر معتاد وسطح سیستم بازداری رفتاری (BIS)در افراد غیر معتاد بالاتر از افراد معتاد است . همچنین یافته ها بیانگر آن بود که سیستم فعال ساز رفتاری در مردان فعال تر از زنان وسیستم بازداری رفتاری در زنان فعال تر از مردان بوده است .ولی درسیستم فعالساز رفتاری در مردان وزنان معتاد تفاوت معنی داری مشاهده نشده است .
وجودی و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی تحت عنوان پیش بینس آمادگی به اعتیاد براساس سبک های هویت، سبک های فرزندپروری و راهبردهای مقابله ای، نشان دادند که آمادگی به اعتیاد با سبک های هویت سردرگم – اجتنابی، سبک فرزندپروی سهل گیرانه و راهبردهای هیجان مدار رابطه مثیت معناداری دارد. همچنین براساس نتایج بین سبک هویت اطلاعاتی و تعهد و سبک مسوله مدار رابطه منفی دارد
۲-۱۰-۷-۲پیشینه خارجی پژوهش
در]پژوهشی که اسلوباداسکایاز[۲۲۶] و همکاران (۲۰۰۱) که در روسیه صورت گرفته است؛ براساس نتایج عامل فعال سازی رفتاری، همبستگی مثبت با اختلال سلوک و بیش فعالی و با رفتار اجتماعی معین و مشکل های ارتباطی با همسالان در دختران رابطه منفی دارد. در عین حال، عامل بازداری رفتاری با مشکل های هیجانی و اضطرابی در پسران، رابطه مثبت دارد ولی با اختلال سلوک و بیش فعالی ورفتارهای اجتماعی معین، رابطه منفی دارد.
مطالعه کور (۲۰۰۲) نشان داد که دو سیستم فعال ساز رفتاری و بازدارنده رفتاری دو تأثیر مجزا تسهیل کننده و بازدارنده بر رفتار افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی دارد.
جانسون و همکاران (۲۰۰۳) در تحقیق خود نشان دادند که نمرههای BAS بالا پیشبینیکننده سوء مصرف مواد و وابستگی به آن میباشد.
پژوهش ادلند و همکاران (۲۰۰۴) نشان داد که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است. همچنین عنوان کردند سیستمهای مغزیرفتاری میتواند پیشبینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد.
سیمونز و کاروی[۲۲۷] (۲۰۰۵) به بررسی راهبردهای مقابلهای و استفاده از موادمخدر بر روی نمونه ای ۴۵۰۰ نفری از جوانان پرداختند. این پژوهشگران به دنبال شناسایی و پیش بینی گرایش به مصرف مواد، تفکر نسبت به مصرف مواد و راهبردهای مقابل های تحت عنوان متغیرهای پیشبینی کننده پرداختند و با بهره گیری از مدل آماری رگرسیون چند متغیره، به این نتیجه رسیدند که نوع راهبردهای مقابلهای مورد استفاده، پیش بینی کنندۀ مصرف مواد در آینده می باشد.
هنسون[۲۲۸] و همکاران (۲۰۰۶) در نتایج بررسی خود گزارش نمود افراد معتاد در مقایسه با افراد عادی در هنگام مواجهه با فشار روانی بیشتر از مقابله متمرکز بر هیجان و کمتر از روش مقابله متمرکز بر مسئله استفاده می کنند
نیزورسکی و گارب[۲۲۹] (۲۰۰۷) در مطالعه ای به بررسی نقش سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل در بازگشت اعتیاد پرداختند. نتایج این مطاعه نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری و منبع کنترل و بازگشت اعتیاد رابطه وجود دارد(نقل از معصومی، ۱۳۹۲).
هانت و همکاران (۲۰۰۸) در نتایج مطالعه خود گزارش نمودند در مردان معتاد هر دو مؤلفه سیستم فعالساز رفتاری و در زنان معتاد مؤلفه روی آوری سیستم فعال ساز رفتاری، در مقایسه با همتایان غیرمعتاد، فعالیت بیشتری دارد
در مطالعه ای که توسط رواسون و ریچاردسون[۲۳۰] (۲۰۰۹) با هدف بررسی رابطه سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان ترک کرده صورت گرفت، نتایج به دست آمده نشان داد که رابطه معنادار بین سبک های مقابله ای و گرایش به مصرف مواد دوباره در معتادان وجود دارد. براساس نتایج این بررسی معتادان ترک کرده ای که بیشتر از سبک های مقابله ای هیجان مدار استفاده می کردند، در معرض بازگشت بیشتری به مصرف مواد قرار داشتند.
فرم در حال بارگذاری ...