از جمله نظریههایی که دبیرمقدم نقل و نقد میکند یکی نظریه خانلری درباره فعل مرکب است. خانلری فعل مرکب را چنین تعریف میکند:
« اصطلاح فعل مرکب را به افعالی اطلاق میکنیم که از دو کلمه مستقل ترکیب یافتهاند. کلمه اول اسم یا صفت است و تغییر نمیپذیرد، یعنی صرف نمیشود. کلمه دوم فعلی است که صرف میشود… . اطلاق فعل مرکب به اینگونه کلمات از آن جهت است که از مجموع آن ها معنی واحدی دریافته میشود . هرگاه دو کلمه از این انواع که ذکر شد دو معنی را به ذهن القا کنند یعنی هریک از اجزا معنی مستقل و اصلی خود را حفظ کرده باشد،اطلاق اصطلاح فعل مرکب به آن ها درست نیست بلکه ازدو جزءجداگانه باید سخن گفت.در توضیح بیشتر فعل مرکب، خانلری این بیت از حافظ را مثال میآورد:
به یادِ چشمِ تو خود را خراب خواهم ساخت | بنای عهدِ قدیم استوار خواهم کرد |
(حافظ:۶۳)
در این شعر فعل مرکب خراب خواهم ساخت دارای معنی واحدی است یعنی از خواندن آن دو مفهوم خراب وساختن که با یکدیگر متضادند به ذهن نمی آید.بلکه خواننده یک معنی، یعنی ویران کردن را در می یابد. بنابراین ازمجموع دو کلمه تنها یک معنی حاصل می شود.» (خانلری: ۲/:۱۲۸)
دکتر خسرو فرشید ور فعل مرکب را چنین تعریف می کند:
«ساختمان فعل مرکب با کلمات دیگر تفاوت دارد بدین معنا که فعل وگروه فعلی معمولا ازدو قسمت کاملا
متفاوت تشکیل می شود یکی جزء فعلی که هسته فعل مرکب یا گروه فعلی است وآن را فعل یاور یا
کمکی می نامیم مانند کردن در کار کردن دیگر جزء فعلی که ازکلمه یا نیمه کلمه یا گروه تشکیل می
شود وماآن را فعل یار می گوییم مانند کار درکار کردن» (فرشید ورد ،۴۱۳)
استاد مهدی مشکوه الدینی در زمینه فعل مرکب تقریباً نظری شبیه نظر دکتر خیام پور دارد و بحث مفصلی در این رابطه دارد. به نظر مشکوه الدینی فعل مرکب از دوسازه ی نحوی تشکیل می شود:
پایه و عنصر = پایه + عنصر فعلی
ملاک بسیار ساده برای تشخیص فعل مرکب از ترکیب نحوی یاد شده در بالا این است که اگر گروه اسمی از ترکیب نحوی بالا حذف شود؛ فعل باقی مانده، باز هم همان معنی اصلی در ترکیب نحوی را دارا خواهد بود.(مشکوه الدینی،۱۳۶۶: ۱۳۸)
۲-۲-۴-۴-عبارت فعلی
اصطلاح عبارت فعلی را در این جا به دسته ای از کلمات اطلاق می کنیم که از مجموع آن ها معنی واحدی حاصل می شود وغالباً معادل یک فعل ساده یا یک فعل مرکب است. این تعریف شامل عبارت هایی است که علاوه بر این نکته دارای شرایط ذیل باشند:
الف) بیش از دو کلمه باشند.
ب) یکی از مجموع کلمات عبارت حرف اضافه باشد.
ج) مجموع عبارت معنی مجازی داشته باشد، یعنی مفهوم صریح هیچ یک از اجزاء مراد نباشد یا به ذهن شنونده نیاید.
۲-۲-۵-وجوه افعال
وجه فعل به شیوه ای ازاستعمال فعل اطلاق می شود که به وسیله ی آن گوینده وضع خود رانسبت به جریان فعل بیان می کند،به عبارت دیگر طریقه ای که جریان فعل از طرف گوینده نقل می شود ،برحسب آن که از وقوع فعلی خبر بدهد،یا قصد خود را به انجام دادن،یا میل به انجام یافتن،یا شرط انجام گرفتن،یا امر به انجام دادن فعلی رابیان کند.
درصرف فعل فارسی پنج وجه فعل وجود دارد که عبارتند از: وجه اخباری، التزامی، شرطی، امری، تمنایی
۲-۲-۵-۱-وجه اخباری
به مجموع زمان های وصیغه هایی از فعل اطلاق می شود که در آن ها مراد گوینده بیان جریان فعلی است بی آن که درباره ی آن تعبیر وتفسیری بیاورد ؛یعنی میل یا قصد یا تردید یا شرطی را دربارۀ انجام یافتن آن فعل بیان کند.به وسیلۀ این وجه ،گوینده از فعلی خبر می دهد که در زمان گذشته روی داده ، یا اکنون درحال جریان وقوع است ، یا پس از زمان گفتار انجام خواهد گرفت مانند: آمد ، برد ، می آید ، می برد ، خواهد آمد ، خواهد برد ، و…(خانلری،ج۲: ۱۹۸ )
۲-۲-۵-۲-وجه التزامی
به شیوه ای از بیان فعل اطلاق می شود که گوینده ذهن خود را به طریقی درآن دخالت می دهد ، یعنی مثلاً قصدیا اختیار ،یا تردید، یا پیش بینی ، یا فرض ، یا منع ، یا شرط ، یا موافقت خود را درضمن بیان جریان فعل اظهار می دارد:
باید بروم ، می خواهم بروم ، بروم، و…
این وجه ازآن جهت التزامی خوانده می شود که همیشه ملازم یعنی همراه ووابسته فعل دیگری است که
غالباً از وجه اخباری وگاهی ازوجه امری یا تمنایی است(خانلری:۲/ ۱۹۹)
«وجه التزامی یا وابسته یا احتمالی آن است که فعل بر امور احتمالی از قبیل : خواست ، آرزو ، میل ، دعا ، شرط، ولزوم ومانند آن ها دلالت کند ؛مانند: شاید برود، اگرکوشش کنی موفق می شوی.ازاین رو پس از اصوات وحروف وفعل هایی که بر این مسائل دلالت می کنند معمولاً فعل التزامی می آید. «فرشیدور:۳۸۱»
۲-۲-۵-۳-وجه شرطی
وجه شرطی برای بیان فعلی است که به صورت فرضی مطرح می شود ووقوع آن منوط به وجود یا وقوع شرطی است. فعل شرطی ، فرض وقوع فعلی است در گذشته ، یا در حال یا در آینده با قید شرط که غالباً در فراکرد پیرو بیان می شود.(خانلری:۳۲۱)
۲-۲-۵-۴-وجه امری
وجه امری صورتی از فعل است که با آن فرمانی داده می شود ، به اثبات یا نفی ؛ یا درخواست اجرای فعلی بیان می شود.(خانلری،۱۳۸۲ ج۲ :۱۹۹ )
۲-۲-۵-۵-وجه تمنایی
وجه تمنایی صورتی از فعل است که در آن آرزوی وقوع فعلی بیان شودمانند:چنین باد، دست میزاد، مکناد، بزیادو…(خانلری، ج۲ :۱۹۹ )
۲-۲-۶- فعل های ناقص (تمیز پذیر)
فعل ناقص فعلی است که با داشتن مفهومی به استقلال، بر خلاف دیگر افعال (افعال تام ) تنها بافاعل ومفعول صریح یا غیر صریح نمی تواند جمله یی تشکیل بدهد، بلکه کلمه ی دیگری نیز باید آورد تا آن را تمام کند وجمله دارای معنی تامّی باشد.(خیام پور، ۱۳۷۳: ۷۰)
به آن گونه فعل ها گفته می شود که همه ی صیغه های شش گانه از آنها به کار نمی رود، یا یکی از موارد استعمال آنها چنان است که به شخص معینی نسبت داده نمی شود.مانند: بایستن وشایستن،زیبیدن، سزیدن،برازیدن در مورد نخستین وتوانستن در مورد دوم (خانلری: ۱۲۲)
۲-۲-۶-۱-ناگذر (فعل لازم)
فعل را ازاین نظر که اثر آن ازفاعل بگذرد و به مفعول برسد یا تنها متوجه فاعل باشد به دو نوع متعدی (گذرا) و لازم تقسیم می کنند وفعل گذرا دو صورت دارد که یکی را معلوم و دیگری را مجهول می خوانند .امّا در فارسی یک نوع سوم نیز وجود دارد که فعل به ظاهر گذرا است یعنی مفعول می پذیرد امّا مفعول ظاهر در معنی ظاهر در معنی فاعل است.
دراین گونه فعل ها شناسه یعنی جزء صرفی که برشخص دلالت می کند نیست و فعل همیشه یکسان با ساخت دیگر کس مفرد می آید ، امّا به جای شناسه ، ضمیر مفعولی جدا یا پیوسته به کار می رود . این ضمیر ( یا اسم در دیگر کس) از نظر دستوری مفعول است امّا ازجنبه ی معنوی یا منطقی جانشین نهاد ( یا فاعل ) جمله است.مثال: وی را خوش آمد.
فرم در حال بارگذاری ...