۱-۸-۴- قیمت حاملهای انرژی
از شاخص بهای عمده فروشی سوختهای معدنی و فراوردههای آن به عنوان شاخص قیمت حاملهای انرژی استفاده می شود. شاخص عمده فروشی، معیار سنجش تغییرات متوسط قیمت کالاها در بازارهای عمدهفروشی نسبت به سال پایه، شاخص بهای عمدهفروشی کالاها نامیده می شود. این شاخص برای اندازه گیری تغییرات سطح عمومی قیمتها محاسبه می شود و نموداری از تغییرات قیمتها در سطح تولیدکننده و عرضهکننده دست اول است (مرکز آمار ایران، ۱۳۹۲).
۱-۸-۵- رشد اقتصادی
رشد اقتصادی، دلالت بر افزایش تولید یا درآمد سرانه دارد. اگر تولید کالاها یا خدمات به هر وسیله ممکن در یک کشور افزایش پیدا کند، میتوان گفت که در آن کشور، رشد اقتصادی اتفاق افتادهاست. ما از تولید ناخالص داخلی سرانه به عنوان شاخص رشد اقتصادی استفاده میکنیم. لازم به ذکر است، میزان تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین شاخص های عملکرد اقتصادی است، چرا که این شاخص اندازه اقتصاد یک کشور و ظرفیتهای تولیدی آن را نشان میدهد. تولید ناخالص داخلی، بنا به تعریف، ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک سال در یک کشور تولید می شود. البته باید توجه داشت که میزان رفاه و برخورداری مردم یک کشور، صرفا به واسطه تولید ناخالص داخلی تعیین نمی شود، بلکه شاخص بهتر، تولید ناخالص داخلی سرانه که میزان تولید به وسیله هر نفر را به صورت سرانه نشان میدهد. در واقع رفاه مردم یک کشور متاثر از تولید ناخالص داخلی و میزان جمعیت آن کشور است که در تولید ناخالص داخلی سرانه منعکس می شود. (بانک مرکزی)
۱-۹- سازماندهی تحقیق
بعد از بیان کلیات تحقیق، در فصل دوم به بررسی ادبیات تحقیق (مبانی نظری و پیشینه تحقیق) پرداخته میشود. بررسی توصیفی متغیرها و روابط بین آنها در فصل سوم ارائه میشود. در فصل چهارم متدلوژی و مدل تحقیق معرفی شده، در ادامه و در فصل پنجم مدل تحقیق برآورد و یافتههای حاصل از برآورد تجزیه و تحلیل میشود. در نهایت در فصل ششم به نتیجهگیری و ارائه توصیههای سیاستی و پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی پرداخته خواهد شد.
فصل دوم
مروری بر ادبیات موضوع
۲-۱- مقدمه
مرور پایههای نظری و تجربی هر تحقیق میتواند در تجزیه و تحلیل یافتههای نهایی حاصل از تحقیق مورد استفاده قرار گیرد. لذا در این فصل ادبیات موضوع تحقیق، مورد بررسی قرار میگیرد، لذا مطالب این فصل در سه قسمت تنظیم شده است. پس از مرور مبانی نظری، در قسمت دوم مطالعات تجربی مرتبط که در داخل و خارج انجام گرفته، بیان شده است. در قسمت پایانی نیز جمعبندی کلی از این مطالعات و وجه تمایز مطالعهی حاضر نسبت به مطالعات تجربی موجود ارائه شده است.
۲-۲- مبانی نظری تحقیق
با توجه به اینکه هدف مطالعهی حاضر بررسی تأثیر جهانیشدن بر شدت انرژی است، در ذیل ابتدا به تعاریف و تاریخچه جهانی شدن میپردازیم، سپس تعریف شدت انرژی و عوامل موثر بر آن بیان میگردد. در ادامه تاثیر جهانیشدن بر شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد و پس از آن چگونگی اثرگذاری کارایی انرژی، قیمت حاملهای انرژی و رشد اقتصادی بر مصرف و شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۲-۱- جهانیشدن
در این بخش، مفاهیم و تعاریف جهانی شدن، روند و امواج جهانیشدن، ویژگیها و پیامدهای جهانیشدن مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۲-۱-۱- مفهوم جهانیشدن
امروزه صدها میلیون نفر واژه جهانیشدن را به کار میبرند، اما تعداد اندکی، تعریف روشن، اختصاصی و مشخصی از این اصطلاح را همواره به کار میبرند. تعاریف در اصل موجب شکل گیری توصیفها، تبیینها، ارزیابیها، توصیهها و اقدامات میشوند. به عبارت دیگر، بر درک ما از موضوع مورد نظر تاثیر میگذارند. اگریک تعریف اساسی، بیثبات یا غیرقابل اعتماد باشد، در این صورت دانش مبتنی بر آن نیز احتمالاً غیردقیق است، در نتیجه سیاستهای متکی بر دانش موردنظر نیز ممکن است نادرست باشند. بنابراین لازم است «جهانی شدن» به دقت تعریف شود، هر چند میدانیم که هر تعریفی در معرض انتقاد،تجدیدنظر و اصلاح قرار دارد (آرت شوات ۲۰۰۳،ص ۴۴).
کاربرد اصطلاح «جهانیشدن[۷]» به دوکتابی برمیگردد که در سال۱۹۷۰منتشر شد. کتاب اول تالیف «مارشال مک لوهان[۸]» با عنوان «جنگ وصلح دردهکده جهانی» و کتاب دوم نوشته «برژینسکی[۹]» مسوول سابق شورای امنیت ملی در آمریکا دردوران ریاست جمهوری «رونالدریگان[۱۰]» بود (پیتر مارتین و شومن، ۲۰۰۷).
نکتهای که باید به آن اشاره شود، این است که جهانیشدن فرآیندی پیچیده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه تازهای از ابعاد گوناگون آن مشخص و نمایان می شود و به رغم کاربرد زیاد، هنوز هیچگونه اتفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق آن وجود ندارد. به اعتقاد روزنا[۱۱] "به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانیشدن و نیز به این دلیل که مفهوم جهانیشدن میان سطوح گوناگون مانند اقتصاد، سیایت،فرهنگ و ایدئولوژی ارتباط برقرار می کند، هنوز زود است که تعریف کامل از این پدیده ارائه شود” (عبدالحمید علی ۱۳۷۹،ص ۱۵۳).
تعاریف مختلفی در مورد جهانیشدن بیان شده است که عمده تعاریف را می توان در دودسته قرار داد. برخی از تعاریف جهانشدن را از دید گشوده شدن مرزها بررسی می کنند، برای مثال: تعاریف مگ گرو، کول، صندوق بین المللی پول، بوردو، ساکر، سیموز، شولت و پراتون، اما یک قسمت از تعریف از دید گسترش و توسعه تجارت جهانیشدن را بررسی می کنند مانند تعاریف سازمان همکاری و توسعه، مکایوان، پل کروگسن، و برخی از هردو دید جهانیشدن را تعریف می کنند مانند قزلسفلی.
برخی از تعاریف جهانیشدن عبارتند از:
به اعتقاد مک گرو[۱۲] در جهانیشدن الگوی فعالیتهای مختلف بشری به سوی فراقارهای و بین منطقهای شدن در حرکت است. وی همچنین معتقد است جهانیشدن در تمام حوزه های زندگی مدرن در ابعاد مختلف ظهور و بروز دارد. از اینرو جهانی شدن یک فرایند چندبعدی است (قریب ۱۳۸۰،ص ۵۸).
«سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[۱۳]» عنوان میدارد که جهانیشدن اقتصاد اساساً معرف روندی است که دربرگیرنده گسترش و توسعه تجارت بینالملل و سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی، بین المللی شدن روزافزون بازارهای پولی، مالی، اعتباری و نیز رشد وگسترش بازارهای سرمایه خارجی میباشد (پوراحمدی میبدی ۱۳۷۹، ص ۱۸۷).
«کول[۱۴]» با بهره گیری از تعریف سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، جهانی شدن را الگوی تکامل یابندهای از فعالیتهای فرامرزی بنگاهها و شرکتها تعریف می کند که شامل سرمایه گذاری بین المللی، تجارت و همکاری برای نوآوری و توسعه فرآورده های تازه و نو، تولید، منبعشناسی و بازاریابی است (بهکیش ۱۳۸۴،ص ۲۴).
«مک ایوان[۱۵]» معتقد است که روند جهانی شدن اقتصاد به سوی توسعه و توزیع گستردهتر،آزاد و بین المللی و البته بیحدومرز روابط و مبادلات تجاری و اقتصادی میباشد و «پل کروگسن[۱۶]» جهانیشدن اقتصاد را همچون یک اقبال و به عنوان گشایش گسترده بازارهای ملی به روی تجارت بین المللی تعریف می کند.گشایشی که تمام قدرت و فشارهای ساختاری خود را جهت اتحاد و ادغام تنگاتنگ و بینظیر بازارهای جهانی به کار میگیرد (پیلتن ۱۳۸۴، ص ۹۸).
«صندوق بین المللی پول[۱۷]» جهانی شدن را ادغام وسیعتر و عمیقتر تعریف می کند. به عبارت دیگر، صندوق بین المللی پول، جهانیشدن را رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماورای مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده و وسیع تر تکنولوژی می داند (بهکیش ۱۳۸۴، ص ۲۵).
به طور کلی جهانیشدن مجموعه ای از دگرگونیهایی است که بر توانایی دولتها اثر می گذارد و به همگرایی اقتصادی و فرهنگی در سراسر جهان میانجامد. در واقع آنچه در حال رخ دادن است و شرایط زندگی انسان را از همه جنبهها، دستخوش دگرگونی ژرف می کند،جهانی شدن نام دارد. به طور کلی جهانیشدن به منزله کمرنگ شدن و سرانجام از میان رفتن مرزهایی است که جوامع انسانی را از هم جدا کرده است. این روند گامی است به سوی پیوستگی کمابیش همه جنبه های زندگی اجتماعی در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (رضایی ۱۳۸۴، ص ۱۲۷).
بوردو[۱۸](۲۰۰۲:۲۰) جهانیشدن را به عنوان افزایش شدید همگرایی ملی بازارهای کالاها، خدمات و عوامل تولید، کار و سرمایه تعریف می کند.
«بانک توسعه آسیایی[۱۹]» جهانیشدن را “همگرایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژی بین کشورها” تعریف کرده است. همچنین جهانیشدن را فرآیندی پویا معرفی کرده است که دارای سه بعد است: بعد اول آن مربوط به افزایش بین المللی شدن بازارهای اقتصادی از طریق تحرک سرمایه،کالا، نیروی کار و خدمات متنوع میان کشورها صورت گرفته و میگیرد. بعد دوم تغییرات اجتماعی و نهادی که در داخل مرزهای جغرافیایی کشورهای مختلف شکل میگیرد و نهایتاً بعد سوم که تغییراتی در اقصاد بینالملل و روابط سیاسی بین کشورها ایجاد می کند. (ولی بیکی ۱۳۸۲، ص ۲۱۳)
ساکر[۲۰] (۲۰۰۴) معتقد است که جهانیشدن می تواند به عنوان تغییر فعل و انفعالات طبیعی بشر در میان طیف وسیعی از فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تکنولوژیکی و محیط زیستی تعریف شود.
«سیموز[۲۱]» جهانیشدن را از دست دادن مرزهای ملی برای جداسازی بازارها، تخصصی شدن فعالیتهای تولیدی فرامرزی، شکل گیری قدرتهای چند پایه تکنولوژیکی و وابستگی بیشتر شبکه های اطلاعاتی جهانی میداند.
به اعتقاد شولت[۲۲] (۲۰۰۰) جهانیشدن به معنای تحول جغرافیایی اجتماعی است که با رشد فضاهای فرامرزی مشخص می شود. این تحول به محو مرزهای جغرافیایی کشیده نمی شود، بلکه مرز و بیمرزی با ارتباط پیچیدهای همزیست خواهند بود.
«پراتون[۲۳]» جهانیشدن را فرآیندی از تحول میداند که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کمرنگ کرده، ارتباطات را گسترش داده و تعامل فرهنگها را افزون مینماید. به نظر وی جهانیشدن پدیدهای چندبعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری است . همچنین فعالیتهای اجتماعی همچون محیطزیست را متاثر می کند. (دادگر و ناجی میدانی ۱۳۸۲، ص ۱۰۴)
جهانی شدن اقتصاد را میتوان به معنی گشوده شدن مرزها، توسعه تجارت و سرعت بخشیدن به تحولات تکنولوژیک در جهت بهرهوری هرچه بیشتر اقتصادی دانست. (قزلسفلی ۱۳۷۹، ص ۱۴۵)
جهانیشدن اقتصاد فرآیندی تاریخی و ماحصل قدرت ابتکار انسان و پیشرفتهای فناورانه دانست. این واژه به افزایش یکپارچگی اقتصادهای جهان به ویژه از طریق جریان تجارت و منابع مالی اشاره دارد. این واژه برخی مواقع به جابه جایی و تحرک افراد (نیروی کار) و دانش (فنآوری) در سراسر مرزهای بین المللی اشاره می کند. (گودرزی ۱۳۸۳، ص ۳۱)
مفهوم جهانیشدن در علم اقتصاد عبارت است از افزایش آزادی افراد و بنگاهها جهت انجام معامله با افراد و بنگاههای سایر کشورها، به گونه ای که موانع موجود بر سر راه معاملات فرامرزی برداشته شده و بازارهای داخلی و خارجی به سوی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان گشوده می شود. (توصیفیان و سلامتی ۱۳۸۳، ص ۳۲۳)
۲-۲-۱-۲- سابقه تاریخی جهانی شدن
واژه «جهانی[۲۴]» بیش از چهارصد سال عمر دارد ولی استفاده عمومی از واژه هایی چون «جهانیشدن[۲۵]»، «جهانیکردن[۲۶]» و «در حال جهانیشدن[۲۷]» تقریباً تا دهه ۱۹۶۰ شروع نشده بود. مجله «اکونومیست[۲۸]» در سال ۱۹۵۹ گزارش داد که «سهمیه جهانی[۲۹]» واردات اتومبیل ایتالیا افزایش یافته است و در سال ۱۹۶۱، «وبستر[۳۰]» اولین دیکشنری مهمی بود که تعریف «جهانیشدن» را ارائه داد. در سال۱۹۶۲ مجله «اسپکتیتور[۳۱] » اعلام کرد که «جهانیشدن در واقع یک پدیده جدید و در حال تغییر سریع میباشد» (بهکیش ۱۳۸۴،ص ۱۷ و وارترز ۱۳۷۹، ص ۱۰)
مفهوم جهانیشدن از اوایل دهه ۱۹۸۰ به بعد متداول شد و در دهه ۱۹۹۰ ظهور و بروز عینیتری پیدا کرد. پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در تشدید روند جهانی شدن نقش اساسی داشت و زمینه های بسط و گسترش وجوه آن را بیش از بیش فراهم ساخت. (قریب ۵۸-۵۷ : ۱۳۸۰)
در مجموع میتوان گفت دو عامل افت نرخ رشد اقتصادی در دهه ۱۹۷۰ که منجر بدان گشت که شرکتهای بزرگ در جستجوی بازارهای نو برآیند و نیز تحولات فنآوری و انقلاب انفورماتیک، زمینه ساز بروز فرایند جهانیشدن اقتصاد شدند. ( صداقت ۱۳: ۱۳۷۹)
برخی تحولات مهمی که میتوان آنها را از پیشزمینه های جهانی شدن دانست در جدول ۲-۱ فهرست شده اند:
جدول ۲-۱ پیشینهی جهانی شدن
۱۹۴۵ | تاسیس سازمان ملل متحد |
فرم در حال بارگذاری ...