وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد نقش آموزش عالی در توسعه فرهنگی- فایل ۱۶

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

در سال ۱۹۸۲،در قطعنامه شماره ۲۷ کنفرانس جهانی سیاست های فرهنگی مکزیکوسیتی،به کنفرانس عمومی یونسکو توصیه شده بود که اعلام دهه جهانی توسعه فرهنگی را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد کند.(دوپویی[۵۹]،۱۳۷۴: ۲۳ ).در نتیجه توجه به توسعه فرهنگی به تدریج یک ضرورت تلقی شد،زیرا این اعتقاد وجود داشت که توسعه فرهنگی همگام با توسعه اقتصادی نیست بلکه فراتر از آن است و عامل پویایی و نوآوری است.(همان ،ص:۳۹).
در بیان تعریف “توسعه فرهنگی” گفته شده است:"فرایند ارتقا و اعتلای شئون گوناگون فرهنگ جامعه در راستای اهداف و مقاصد مطلوب را توسعه فرهنگی می نامند که بستر و زمینه مناسب را برای رشد و تعالی انسان ها فراهم می سازد[۶۰]“.دراین تعریف چند نکته حایز اهمیت وجود دارد، از جمله این که منظور از شئون گوناگون فرهنگ،نگرش ها،ارزش ها،آداب و رسوم،قوانین،سنت ها و هنجارها و…..است.(صباغ پور،۱۳۸۵). توسعه فرهنگی جریان دائمی و همیشگی است که نمی توان برای آن در جوامع انسانی حد نهایی معین کرد و از جمله ابعاد اصلی فرایند توسعه محسوب می شود،به نحوی که زمینه و بستر مناسب را برای توسعه فراهم می سازد.بنابراین توسعه فرهنگی از سویی علت توسعه و از سوی دیگر معلول آن است،با توجه به این نکته که محوری ترین هدف در توسعه فرهنگی کمال انسان هاست.گرچه توسعه فرهنگی،بعدی از ابعاد توسعه است اما فرهنگ در تمامی جنبه های زندگی بشری به صورت آشکار و نهان حضور دارد.(همان منبع).بنابراین با توسعه فرهنگی در ابعاد دینی،اجتماعی و سیاسی،بعد اقتصادی فرهنگ نیز توسعه می یابد.در واقع توسعه فرهنگی منجر به توسعه اقتصادی (توسعه تکنولوژیکی و رشد اقتصادی)شده به نوبه خود از آن تاثیر می پذیرد.(صباغ پور،۱۳۸۵).
پایان نامه - مقاله - پروژه
مفهوم توسعه فرهنگی توسط سازمان یونسکو در دهه ۶۰ میلادی در جهان رواج یافت. این سازمان طی جلسات گوناگونی شرایط توسعه موزون وآگاهانه را به صورت برنامه ریزی آموزشی،سیاست فرهنگی وسیاست اطلاعاتی در دستور کار خودقرار داد.همچنین این مفهوم تا آنجا برای یونسکو با اهمیت بود که دهه ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ توسط این سازمان به عنوان دهه توسعه فرهنگی نامیده می‌شود(تابش ،۱۳۸۸).
فرهنگ عنصری است که شامل همه کنش‌هاوواکنش‌های فرد و محیط پیرامون او با بعد زیرین زندگی گروه‌های اجتماعی می‌شود،یعنی مجموعه روش‌هاوشرایط زیست یک جامعه بر اساس بنیاد مشترکی از سنت‌ها و دانش و نیز اشکال مختلف بیان جایگاه فرد در درون جامعه،به هم پیوند خورده است و تنها با دخالت عوامل فرهنگی در راه حل های انتخاب شده برای توسعه می توان به طور کامل نیازها و خواست‌های گروه‌های اجتماعی و ملت‌ها را برآورده ساخت.(همان منبع)
شاکله اصلی تمام فعالیت‌های نظام یک کشور از ماهیت فرهنگی آن،هویت می گیرد.به عبارتی حفظ یک نظام گرچه به ظاهر،بستگی به پویایی و استقلال فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی دارد،لیکن نحوه فعالیت در اقتصاد و یا سیاست گذاری در بخش‌های دیگر متاثر از فرهنگ آن نظام اجتماعی است.فرهنگ،ارزش‌هاوباورهای آن علت محدثه و ایجادی اقتصاد و سیاست و فعالیت‌های دیگر اجتماعی می باشند(تابش،۱۳۸۸).
مفهوم توسعه فرهنگی به عنوان زمینه ساز شکل‌گیری یک توسعه همه جانبه مطرح می شود.تعابیر مختلفی در باب توسعه فرهنگی وجود دارد.اما می توان تعریف"ژیرار اگوستین”[۶۱]را یکی از تعاریف قابل توجه این مفهوم برشمرد:«ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان،افزایش علم و دانش انسان‌ها،آمادگی برای تحول و پیشرفت و پذیرش اصول کلی‌توسعه نظیر قانون پذیری،نظم و انظباط،بهبود روابط اجتماعی و انسانی،افزایش توانایی‌های علمی و اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه».
هدف نهایی توسعه فرهنگی در واقع غرض اصلی هر نوع توسعه ای است؛یعنی رشد و تعالی انسان،هم در ابعاد مادی و هم در بعد معنوی.البته روشن است که دستیابی به این هدف جز در صورت مناسب بودن بستر زیست انسان ،که همانا جامعه است محقق نمی شود(تابش،۱۳۸۸).
توسعه فرهنگی در جامعه ما در برگیرنده سه بخش یعنی فرهنگ بنیادی،فرهنگ تخصصی و فرهنگ عمومی می باشد.فرهنگ بنیادی در واقع تعیین کننده خطوط کلی،زیر بناها و آرمان های فرهنگی جامعه می باشد.در بخش فرهنگ تخصصی،اصول و خطوط کلی فرهنگ جامعه که در بخش فرهنگ بنیادی ساخته شده است توسط گروهی خاص از اندیشمندان و متخصصین هر بخش از فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته و زمینه های مفهومی یافته،قابلیت استفاده برای اجرا می یابد.(دکتر ناظمی اردکانی،دکتر کشاورز، ۱۳۸۵).در بخش فرهنگ عمومی ،مفاهیم و دست آوردهای فرهنگی در قالب های مختلف و از طریق نرم افزارها و ابزارهای گوناگون به جامعه عرضه می گردد.این مفاهیم بر حوزه تمایلات،اندیشه ها و رفتارها تاثیرمی گذارند و می توانند آنها را در جهت تکامل و یا تنازل توسعه دهند.مراکز و افرادی که عهده دار انجام فعالیت های فرهنگی می باشند مانند:صدا و سیما،رسانه های مطبوعاتی و اطلاعاتی،نویسندگان،مبلغان دینی و …..در این گروه جای دارند(مرعشی،۱۳۷۶،صص:۱۰۹-۱۰۸).
نکته ای که در بحث از فضای مفهومی توسعه فرهنگی حایز اهمیت است این است که در مواردی توسعه فرهنگی را با فراموش کردن و بریدن و گسستن با سنت های گذشته یکسان می انگارند؛در حالی که به تعبیری «توسعه فرهنگی به معنای گسستن از سنت های گذشته نیست؛زیرا سنت ها انباشت و ذخیره تجارب گذشته یک جامعه است(صباغ پور،۱۳۸۵).توسعه بر مبنای گسترش سنت ها و تجارب گذشته انجام می گیرد و نه بر اساس نفی آن ها.توسعه فراگردی است که در آن سنت ها و تجارب گذشته از نو و بر اساس نیازها و شرایط تازه باز اندیشی و باز سازی می شوند و از این طریق جامعه خود را بارور می کند و توانایی های بالقوه انسان ها شکوفا می شود.از این جهت مفهوم هویت فرهنگی از مفهوم توسعه جدا نیست(صباغ پور،۱۳۸۵).
توسعه فرهنگی را در علوم فرهنگی این چنین تعریف کرده اند:«ارتقا و اعتلای زندگی فرهنگی جامعه و دستیابی به اهداف و ارزش های متعالی فرهنگی؛نیز،کارآمدی یک فرهنگی در پاسخگویی به نیازهای فرهنگی،معنوی و مادی انسان ها»توسعه فرهنگی را می توان فرایند ارتقای شئون گوناگون فرهنگ جامعه در راستای اهداف مطلوب دانست که زمینه ساز رشد و تعالی انسان ها خواهد شد(شیرکوند،۱۳۹۱).سازمان جهانی یونسکو نیز توسعه فرهنگی را چنین تعریف نموده است:«توسعه و پیشرفت زندگی فرهنگی یک جامعه با هدف تحقق ارزش های فرهنگی ،به صورتی که با وضعیت کلی توسعه اقتصادی و اجتماعی هماهنگ شده باشد.»(شیرکوند،۱۳۹۱).
در این مقاله توسعه فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجایی‌که فرهنگ یکی از مولفه های مهم و اساسی در توسعه هر کشوری می باشد.لازم است بدانیم تا چند دهه قبل عقیده اکثر قریب به اتفاق صاحب نظران بر این بود که توسعه دارای مفهومی است اقتصادی،به عبارت دیگر توسعه صرفا جنبه ی اقتصادی داشت و کشورها در جهت دست یابی به توسعه به تقویت اقتصاد خویش می پرداختند.اما این وضعیت با شکست کشورهایی که صرفا معیارهای اقتصادی را در برنامه ریزی خود در دستیابی به توسعه گنجانده بودند تغییر یافت،و موجب از دست رفتن مفهوم یک بعدی توسعه شد.اکنون مشخص شده است که مبنای هر نوع توسعه،توسعه فرهنگی است واز آنجا که دغدغه اصلی دولت ها در ر سیدن به توسعه همه جانبه است واز آنجایی‌که مبنای این توسعه انسان(موجودی فرهنگی) می‌باشد.زیر بنای توسعه حقیقی و پایدار توسعه فرهنگی می خواهد و لازم است تلاش و کوشش فراوان شود که در ارتقاء سطح فرهنگ جامعه کوشا بوده و تلاش مضاعف به کار بندیم(رامشک،۱۳۸۸).
۲-۲۸-۶- اهمیت توسعه فرهنگی و ضرورت آن
هدف نهایی توسعه فرهنگی در واقع غرض و منظور اصلی هر نوع توسعه ای است؛یعنی رشد و تعالی انسان،هم در ابعاد مادی و هم در بعد معنوی.البته روشن است که دستیابی به این هدف جز در صورت مناسب بودن بستر زیست انسان،که همانا جامعه است،محقق نمی شود.بنابراین در یک الگوی مناسب برای توسعه،باید راهکارهایی برای بهبود شرایط زندگی پیش بینی شود.فرهنگ تمامی ابعاد مادی و معنوی جامعه را در بر می گیرد.لذا توسعه فرهنگی تمامی شئون زندگی بشر را شامل خواهد شد.(شیرکوند،۱۳۹۱).
بستر مناسب توسعه از مسیر تغییر نگرش ها و ارزش ها به دست می آید.از این رو،در روند توسعه ایجاد تغییر در این دو مقوله باید در صدر برنامه ها قرار گیرد.البته نباید این امر را دال بر از دست رفتن کامل فرهنگ یک جامعه و جایگزینی آن با فرهنگ یک جامعه و جایگزینی آن با فرهنگی بیگانه قلمداد کرد.باید توجه داشت که توسعه فرهنگی همان طور که از سویی زمینه ساز و علت توسعه ابعاد دیگر جامعه است،در دیگر سو،معلول آن ها نیز می باشد(همان منبع).
با نگاهی کل نگرانه به فرهنگ به روشنی مشخص است که فرهنگ حوزه ای فرا بخش است که سایر حوزه ها را از جمله سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و نظامی را در خود جای داده است.از این رو،لازم است همه بخش ها و عرصه های سیاسی،اجتماعی و حتی اقتصادی از توسعه فرهنگی تأثیرپذیرند تا خود نیز با بهره مندی از توسعه فرهنگی در مسیر امنیت ملی قرار گیرند.(شیرکوند،۱۳۹۱).با اذعان به اهمیت و ضرورت توسعه فرهنگی به عنوان مبنای امنیت ملی‌وهویت ملی،اینک لازم است برخی از روش ها یا شیوه های توسعه فرهنگی را نام برد.(شیرکوند،۱۳۹۱).
۱-سیاست گذاری های فرهنگی‌وترسیم بایدها و نبایدهای فرهنگی در راستای هدایت‌و نظارت بر جامعه.
۲-برنامه ریزی فرهنگی به معنای علمی نیازهاوتعیین اقدامات مناسب.
۳-آموزش و تعلیم مهارت های فرهنگی با تربیت مدیران‌وکارگزاران عرصه فرهنگ.
۴-اطلاع رسانی وبه روز نمودن اطلاعات فرهنگی‌درسطح جامعه.
۵-پژوهش فرهنگی به معنای واقعی کلمه تا مرحله تولید علم.(همان منبع).
با توجه به تعاریف مطرح شده فرهنگ سیاست گذاری‎وبرنامه ریزی‌وطراحی اقدامات و فعالیت ها در حوزه مدیریت فرهنگی می باید همواره بعد زیرین فرهنگ را مورد توجه قرار دهد.زیرا هرگونه برنامه ریزی در این حوزه بدون توجه بعد معنوی فرهنگ اثربخش نخواهد بود(رامشک،۱۳۸۸).از سوی دیگر اثرات ابعاد معنوی فرهنگ از طریق: محصولات، آثار،فعالیت ها و مصرف فرهنگی در قالب سطح مشهود آن می توان مورد ارزیابی قرار داد.بنابراین برای بهبود آثار سیاست ها و اقدامات فرهنگی توجه متعادل به هر دو بعد فرهنگ الزامی است. علاوه بر این هرگونه برنامه ریزی در حوزه فرهنگ باید به کمال رسیدن استعدادها و شایستگی های انسان در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار دهد(همان منبع). از این حیث می باید میان برنامه ریزی فرهنگی وبرنامه ریزی در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ارتباطی زنده وپویا طراحی نمود تا از مجرای امکان استفاده از ظرفیت های متقابل در راستای توسعه همه جانبه جامعه وکشور فراهم شود(رامشک،۱۳۸۸).این امر نشان می دهد اولا برنامه ریزی در حوزه فرهنگ،گستره ی بیشتری را در مقایسه با دیگر حوزه ها در بر می‌گیرد.ثانیا در طراحی برنامه ها و اقدامات مرتبط با سطح شهود فرهنگ همواره باید این تعاملات در نظر گرفته شود.فرهنگ در بسیاری از موارد نه تنها راه رسیدن به اهداف دیگر توسعه است،حتی مهم‌تر از آن، بنیاد هویتی و معنایی تمامی آرزوها و اهداف زندگی نیز هست.(دکوئیار)[۶۲]زیرا فرهنگ است که تعیین می کند اعضای آن فرهنگ،رابطه شان را با محیط و مردم درون و بیرون فرهنگشان چگونه تنظیم و حفظ کنند.فرهنگ است که معین می سازد،چگونه اطلاعات دریافتی از محیط ،روش تفسیر و روش مورد استفاده آن را درک کرده و به کار بریم.به عبارت دقیق تر ،فرهنگ واقعیات را برایمان معنا می کند.(تری یاندیس[۶۳]،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷ ) .
فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی دو مفهوم بسیار مهم در برنامه ریزی ملی در دوره های اخیر،مفاهیم فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی است،مفهوم فرهنگ توسعه ناظر است به مشکل اقتصادی توسعه اقتصادی-اجتماعی جوامع و توسعه فرهنگی یعنی فراهم آوردن شرایط و امکاناتی برای آحاد افراد جامعه تا به شاخص های رشد فرهنگی جامعه عمل بپوشانند.توسعه فرهنگی یعنی ارتقاء و اعتلای زندگی فرهنگی در جامعه،یعنی دستیابی به ارزش‌های متعالی فرهنگی (همان منبع). در مقوله فرهنگ توسعه فرهنگ هدف نیست آنچه هدف و غایت برنامه و فعالیت است،توسعه و مشخصه های توسعه یعنی تولید،بهره وری ،بالا رفتن درآمد سرانه و رشد اقتصادی جامعه است(تری یاندیس،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷).اما در رویکرد توسعه فرهنگی توسعه انسانی و داشتن انسان‌های پویا سرزنده،آگاه،درست کردار،ارزشگرا و …..اهداف اصلی توسعه قرار می گیرند.مفهوم توسعه فرهنگی مفهوم تازه ای از فرهنگ را در بر دارد که اهمیت کمتراز مفهوم تازه توسعه نیست.به محض اینکه فرهنگ را یک عامل و عامل اساسی در فراگرد توسعه شناختیم باید همچون خود توسعه آن را موضوعی مربوط به تمامی جامعه بدانیم،وارد کردن جنبه فرهنگی در توسعه به معنی گسترش دادن توسعه تا آن اندازه است که تمامی انسان را در بر می گیرد(همان منبع).از سوی دیگر فرهنگ را جنبه ای از توسعه دانستن به معنی گشودن فرهنگ به روی همگان است.اصول توسعه فرهنگی:

 

    1. آموزش نقش بزرگی در سرعت بخشیدن به گردش چرخه فرهنگی و ایجاد تعادل فرهنگی برعهده دارد.

 

    1. به عنوان مثال توسعه زمانی تحقق می یابد که علم به فرهنگ تبدیل شود.علوم و فنون در درجه اول دستاورد فرهنگ خاصی هستند.فرهنگ سرچشمه‌ی شناخته شده علمی است و دستاوردهای علمی به نوبه خود بر فرهنگ تاثیر می‌گذارد و آن را متحول می کنند.

 

    1. هرچه سرعت چرخه فرهنگی بیشتر باشد،آن فرهنگ غنی تر می گردد.در این راه وسایل ارتباط جمعی باید تقویت گردند.

 

    1. با توجه به توسعه همه جانبه کشورها باید در اهداف توسعه فرهنگی موسسات و ادارات فرهنگی تقویت گردند(همان منبع ).نقش رسانه ها و مطبوعات در توسعه فرهنگی امروزه، جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخصه های اقتصادی بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تاکید کند. (تری یاندیس[۶۴]،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷ ).در چنین جامعه ای رسانه و رسانه هاومطبوعات با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات، نقش مهمی در بالا بردن سطح اطلاعات و فرهنگ دارند و جامعه را به سوی توسعه کمک می کنند.اگر معضلات جامعه را خوب بشناسیم و اهمیت فناوری را در حل مشکلات در نظر بگیریم کمبودهای فکری،دیدگاه های غلط و موانع مفهومی و فرهنگی که وجود دارد را می‌توان به جامعه معرفی کرد.در اینجا رسانه ها در توسعه نقش مهمی به شمار می آیند(همان منبع)..اگر می خواهیم در کشورمان توسعه و پیشرفتی حاصل شود باید ضعف های فرهنگی خودمان را بشناسیم.در اینجاست که تاثیر رسانه ها به عنوان پارامتر های مهم توسعه فرهنگی آشکار می شودودر جامعه با کارکردهای اطلاع رسانی،آموزشی،تفریحی و سرگرمی خود به توسعه همه جانبه کمک می کند(تری یاندیس،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷ ).جایگاه توسعه فرهنگی در سند چشم انداز در سیاست گذاری ها درک دو مفهوم اساسی در حوزه توسعه فرهنگی،یعنی “سیاست فرهنگ” و “استراتژی فرهنگی” بسیار ضروری است. به طور خلاصه می توان گفت سیاست های فرهنگی، مجموعه تصمیمات کلان و چارچوب های قانونی خاصی هستند که حکومت ها برای حفظ و استقرار شرایط فرهنگی- اجتماعی مطلوب و مناسب در جامعه اتخاذ می کنند.به عبارت دیگر سیاست فرهنگی مایل به حفظ وضعیت فعلی جامعه(ایستایی نه تغییر و پویایی)هستند(تری یاندیس،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷).شایان ذکر است که سیاست های فرهنگی نوین و پیشرفته، ناظر به پویایی نظام مند و در نتیجه کند هستند.در مقابل استراتژی فرهنگی،ناظر به نحوه توسعه فرهنگی کشور(در راستای اهداف استراتژی کلان توسعه ملی )است ودر واقع نحوه تغییر شرایط فرهنگی فعلی کشور به وضعیت مطلوب آینده را تعیین می‌کند.پس استراتژی فرهنگی، صریحا بر ایجاد” تغییر و بهبود” تاکید می ورزد و در یک کلام، حالت انفعالی ( هم چون سیاست های فرهنگی) ندارد بلکه حالت تهاجمی تر و یا به تعبیری آینده نگرانه به خود می گیرد.نقش و جایگاه توسعه فرهنگی در سند چشم انداز فرهنگ و هنر بنیان جامعه را پی ریزی می‌کندوهر جامعه ای هرقدر هم که نوپا باشد،دوام و بقای آن مبتنی بر اصول فرهنگی است که هویت جامعه و افراد آن را می سازد(همان منبع).بنابراین مهم ترین رکن هویت بخش در هر جامعه پیشینه و غنایم فرهنگی آن است.با توجه به این امر و تاکید بر این نکته که کشور ایران دارای یکی از کهن ترین و اصیل ترین فرهنگ های جهان است،سیاست گذاران و مسئولان کشور را برآن می دارد که فرهنگ را از ارکان اساسی جامعه محسوب و جایگاه ویژه ای برای آن در تدوین و تعیین اهداف و سیاست های کلان و بلند مدت کشور قائل شوند.این رویکرد تا جایی پیش رفته که روح حاکم بر چشم انداز بیست ساله ایرا ن نیز مبتنی بر فرهنگ و مولفه های هویت بخش آن است(تری یاندیس،۱۳۷۸ : ۷۴ – ۷۷).

 

اما تعاریف هر چه که باشد،می توان توسعه فرهنگی را از جمله مهم ترین مفاهیم مرتبط با فرهنگ دانست.شکاف ایجاد شده بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و نیز آگاهی روز افزون فعالان سیاسی،اجتماعی،اقتصادی این جوامع از نقش تاثیر گذار توسعه فرهنگی(در ابعاد کمی و کیفی)به عنوان زیر بنای توسعه پایدار و همه جانبه این امر،ماهیت چشمگیری پیدا کرده است(محمدی،۲۱۹:۱۳۷۷ ) .ژاپن در سال ۱۹۶۸ با تاسیس امور فرهنگی،گام های موثری را در توسعه فرهنگی برداشت ،از جمله ماموریت های منظور شده در سیاست های فرهنگی این کشور،عبارتند از :بهبود شرایط جشنواره های فرهنگی و هنری افزایش کمک به فعالیت های گروه های فرهنگی،فراهم کردن مواد و تجیهزات فعالیت های هنری جوانان،کشف و پرورش استعداد های هنرمندان جوان و بهبود اطلاع رسانی و تحقیقات فرهنگی(محمدی،۲۱۹:۱۳۷۷ ).
توسعه فرهنگی به دنبال توسعه بخشیدن به فرهنگ جامعه است و البته این امر،مستلزم برخورداری از رویکردی فرهنگی نسبت به توسعه است.به عبارت دیگر،رابطه متقابلی میان فرهنگ و توسعه برقرار است وهر یک از دیگری تاثیر می پذیرد.مقصود از توسعه فرهنگی،ایجاد شرایط‌وامکانات مادی ومعنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان و رشد و افزایش علم‌ودانش‌ومعرفت انسان ها و آمادگی برای تحول و پیشرفت و پذیرش اصول کلی توسعه،نظیر قانون پذیری،نظم‌وانظباط ،بهبود روابط اجتماعی و انسانی و افزایش توانایی های علمی و اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه است(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
پیر بوردیو[۶۵] به نوعی توسعه فرهنگی را شامل توسعه سرمایه فرهنگی می داند.سرمایه فرهنگی که از قیاس با سرمایه اقتصادی رواج یافت،” مجموعه ای از روابط،معلومات و اطلاعات و امتیازات است که فرد برای حفظ کردن یا به دست آوردن یک موقعیت اجتماعی از آن استفاده می کند.(بوردیو و ژان کلود پاسون[۶۶]) در تحقیقی که براساس فرضیه عدم تساوی فرهنگی انجام داده اند چنین نتیجه گیری می کنند که نا برابری فرهنگی فقط با رفتار و اعمال فرهنگی که برای افراد و گروه ها مقدور است،مشخص می شود.تئاتر و اپرا رفتن،مجله‌وروز نامه خواندن،سینما رفتن،دوربین عکاسی داشتن و امثال آن،می تواند به عنوان نشانه ها و امکانات سرمایه فرهنگی به شمار آید"(روح الامینی ۱۱۶:۱۳۷۲).
بوردیو از سه شکل سرمایه فرهنگی نام می برد:
۱-سرمایه بدنی و فردی،که با کوشش و استعداد فرد حاصل شده و امکان انتقال به غیر را نداردوبا مرگ شخص‌از بین می‌رود.
۲- سرمایه عینی فرهنگی ،مجموعه میراث های فرهنگی مانند شاهکارهای هنری ،فناوری ماشینی‌وقوانین علمی که به صورت اسناد،کتب‌واشیا در تملک فرد است‌وامکان انتقال به غیررا ندارد.
۳-سرمایه نهادی و ضابطه ای،این سرمایه به کمک ضوابط اجتماعی و به دست آوردن عناوین برای افراد کسب موفقیت می کندوقابل انتقال نیست،مانند مدرک تحصیلی و گواهی حرفه و کار.توسعه توسعه فرهنگی با تاکید بر هویت فرهنگی،بهینه سازی شرایط فرهنگی‌و رشد کمی‌و کیفی مسائل مربوط به خود را نوید می‌دهدواخلاق و آداب و سنن جامعه را بهبود می بخشدوبررونق بازار فنون‌و دانش می‌افزاید(ناظمی اردکانی و کشاورز،۱۳۸۵).با پذیرش این سخن اشپنگلر[۶۷] که حیات و پویایی یک جامعه را در حیات و توسعه فرهنگی آن جامعه می داند،باید اذعان داشت که پرداختن به توسعه فرهنگی برای تمامی جوامع و به ویژه جوامع توسعه نیافته،امری اجتناب ناپذیر است‌و اینکه برای دستیابی به این مهم،همه نهادهاوسازمان‌های‌جامعه ملزم به مشارکت درزمینه تحقق‌آن می‌باشند.
توسعه فرهنگ‌وعناصر‌فرهنگی‌از ضروری ترین ابزار ایجاد صلح و آزادی در جوامع بشری است.در روزگار کنونی،توسعه فرهنگی‌مهم‌ترین ابزار ایجاد زیر ساخت لازم برای توسعه پایدار سایر بخش‌های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی،به خصوص در کشورهای توسعه نیافته است.داداش پور(ستاری،۶۷:۱۳۶۶ )فرهنگ وتوسعه فرهنگی را ابزاری کارآمد برای ایجاد دموکراسی می داند.وی معتقد است که عدم توسعه فرهنگی منجربه‌ایجاد حکومت های مستبدوسنت گرا(ارتجاعی)می‌شود.ازآنجا یی‌که پیش شرط هر گونه توسعه ای،توسعه فرهنگی است،توسعه و باروری فرهنگ حاکم بر جامعه یکی از ابعاد بسیار مهم توسعه ملی است.دیدگاه ها،شیوه گفتار ،جهان بینی ،مسئولیت پذیری،منطقی بودن،از عوامل و عناصر تعیین کننده رشد و توسعه علمی جامعه اند.بسیاری ازرفتارهای فردی و جمعی ما،از فرهنگ نشأت می‌گیرد.توسعه در تمامی ابعاد آن به شدت تحت تاثیر باورهای فرهنگی است.بنابر این باید” فرهنگ را محور همه برنامه های توسعه قرار داد"(طباطبایی، ۱۳۷۴).
۲-۲۹- رابطه بین آموزش عالی و توسعه فرهنگی
توسعه بیش از آنکه مفهومی اقتصادی باشد،امری فرهنگی است و دانشگاه به عنوان نهادی فرهنگ ساز می‌تواند در فرایند توسعه نقش ممتاز ایفا کند.(رشید پور،۱۳۸۷) با توجه به ۱۴۶ شاخص ارائه شده از سوی یونسکو برای سنجش‌توسعه فرهنگی می‌توان به اهمیت نقش آموزش عالی بر فرایند توسعه فرهنگی پی برد با نگاهی به این شاخص‌ها به خوبی متوجه می شویم که آموزش عالی‌در تولید علم و بومی سازی‌آن‌راه را برای توسعه فرهنگی جامعه هموار می سازد و بستر ساز مناسبی می باشد جهت توسعه علمی و فرهنگی جامعه(حسینپور فیضی،نوظهور،۱۳۸۳).
۲-۳۰- نقش دانشگاه در توسعه فرهنگی جامعه
دانشگاه در سده های میانه،نقش تک بعدی داشته و صرفا وظیفه انتقال دانش را به عهده داشته است.با گذشت زمان،در قرن نوزدهم،دانشگاه علاوه بر انتقال دانش،وظیفه تولید دانش را نیز عهده دار شد."دوران پس از جنگ جهانی دوم،دوران رشد بی سابقه بوده است.در این دوران،آموزش عالی تقریبا در همه جوامع نوین،نقش محوری داشته و این نقش همچنان رو به فزونی است"(آلتباخ[۶۸]،۱۷:۱۳۷۹).
انجام پژوهش‌های کاربردی،تربیت متخصصان‌و هنرمندان از وظایف دانشگاه بود.دانشگاه به عنوان” محور عقلانیت"جامعه،نقش موثری‌در تغییرات جامعه پیدا کرد.و مرکز تجمع اندیشمندان و نخبگان جامعه‌و مهم‌ترین مرکز پرورش خلاقیت‌ها و تخصص‌ها شدواین همه باعث شد تا نگاه اجتماع به دانشگاه،نگاهی حساس و توام با مسئولیت خواهی شود.
“دانشجو،نیروی جوانی است که بنا به مقتضیات سنی،سرشار از شور،هیجان و تکاپو و ماجرا جویی است و دانشگاه نیز بنا به ماهیت خود که ساختی مختص دانش‌وفکر انتقادی است،دانشجو را به فردی پرسشگر،کنجکاو،با ذهنی علمی و منتقد بدل می کند “(اسماعیلی،۱۴۱:۱۳۷۴).
حساسیت توجه به نسل جوان دانشجو ،زمانی بیشتر خود را نشان می دهد که به تحقیق فرانسوا ژاکوب[۶۹] فرانسوی،زیست شناس و دانشمند برجسته تشریح توجه کنیم.وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که هر موجود انسانی از سن ۲۵ سالگی به بعد،هر روز ۳۰۰۰۰۰ تار عصبی از دست می‌دهد.از ۲۵ سالگی به بعد،قدرت و ظرفیت خلق و ابداع و کشف در انسان ضعیف‌ترمی‌شود(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
بررسی و تحلیل رابطه میان دانشگاه و توسعه فرهنگی،از دو بعد حائز اهمیت است:از یک طرف،میان علم و فناوری و فرهنگ جامعه،رابطه مستقیم وجود دارد،تا وقتی فرهنگ مناسب و مساعد توسعه علم و دانش در جامعه ایجاد نشود،علم و دانش بازار در خور نخواهد یافت و هیچ‌گاه راهگشای مشکلات بنیادی و اساسی جامعه نخواهد بود.ساخت علمی و ساخت فرهنگی ،دو نظام کاملا مرتبط اند،هیچ یک بدون دیگری نمی توانند کارآمدی داشته باشند(بشیریه،۱۳۷۰).از طرف دیگر،دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی-به شیوه جدید-در کشور ما و سایر کشورهای در حال توسعه بومی نبوده،بلکه از فرهنگ مغرب زمین وام گرفته شده اندو به این لحاظ،بیشتر با فرهنگ غرب پیوند دارند تا با فرهنگ ملی‌وسنتی کشورما(بشیریه،۱۳۷۰).
دانشگاه‌های بزرگ غرب (آکسفورد ،کمبریج و سور بن)به تدریج از درون حوزه های علمی سنتی قرون وسطی و قدیم سر برافراشته اند و در واقع ،ادامه طبیعی همان روند می باشند.از این رو ،دارای ریشه‌و هویت تاریخی‌واجتماعی اند.دانشگاه‌ها از یک سو باید حافظ ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی‌جامعه باشند و از سوی دیگر،ملتزم به اشاعه ارزش های‌جدیدو علم‌و فناوری مورد نیاز جامعه.دانشگاه باید توان آشتی دادن این دو مولفه را با هم داشته باشد،در غیر این صورت،دچار تعارض و بحران درونی و بیرونی خواهد شد(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
۲-۳۰-۱- نقش فعالیت‌های فرهنگی دانشگاه ها در توسعه فرهنگی
در هزاره سوم ،بحث در باب فرهنگ و توجه به ابعاد مختلف آن و نیز تاثیر گذاری هایش در ابعاد مختلف زندگی بشری،بیش از پیش مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است.اولین توجه عمیق و تخصصی به این مسئله،با هدایت یونسکو در دهه ۶۰ قرن بیستم رخ داد و از آن به بعد،دولت ها در عرصه های مختلف،فصل جدیدی را به این مهم اختصاص دادند(اشنایدر[۷۰]۴:۱۳۷۹).امروزه با توجه به فاصله ایجاد شده بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه‌وآگاهی فعالان سیاسی،اجتماعی و اقتصادی این جوامع از نقش تاثیر گذار فرهنگ و توسعه فرهنگی(در ابعاد کمی و کیفی )به عنوان زیر بنای توسعه پایدار و همه جانبه ،این امر اهمیت چشمگیری پیدا کرده‌واندیشمندان و متفکران و مدیران و سیاست‌مداران بسیاری را وادار به تفکر و تعمق کرده است(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود منابع پایان نامه در رابطه با ارائه الگویی بمنظور افزایش دقت برآورد نرخ تقریبی ریسک بیمه- ...پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره مبانی تدوین الگوی اسلامی ‌ایرانیِ سیاست جنایی- فایل ۴۴ »
 
مداحی های محرم