۲-۳-۶-۴٫ نظام پذیرش پیشنهادها
این نظام نوعی از طرحهای رسمی است که بر اساس آن کارکنان برای بهتر شدن کارها پیشنهادهایی را به سازمان ارائه می دهند. این پیشنهادها می تواند در جهت بهتر کردن شیوه های کار، کاهش ضایعات، صرفهجویی در هزینه و کیفیت زندگی کاری کارکنان باشد.
۲-۳-۶-۵٫ شوراهای مدیریتی
بهمنظور گسترش مشارکت مدیران در ردههای میانی و عملیاتی، از این شوراها استفاده می شود. در این شوراها به مدیران تازهکار فرصت داده می شود تا مشکلات سازمان خود را بررسی کرده و راه حلهای پیشنهادی خود را به مدیریت ردهبالای سازمان ارائه دهد. حضور مدیران ارشد در این شوراها الزامی نیست و اطلاعات لازم و کافی در اختیار اعضای شورا قرار داده می شود. اندیشهها، پیشنهادها و راهحلها در این شورا مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه آن به مدیریت بالای سازمان گزارش داده می شود.
۲-۳-۶-۶٫ مردمسالاری سازمانی
شکلی از مدیریت مشارکتجو است که موجبات شرکت اجباری کارکنان در تصمیم گیری درباره موضوعهایی فراهم میکند که بر کار آنان اثر میگذارد. این شوراها به تناسب خدماتی که سازمان ارائه میدهد یا محصولاتی که تولید می کند، تشکیل می شود. مردمسالاری سازمانی میکوشد تا مشارکت کارگران و کارکنان را در مدیریت سازمان نهادینه و قانونمند کند تا به طریقی فاصله میان کارکنان و مدیران کمتر شود و همکاری و همدلی در بین آنان افزایش یابد. (دیویس، ۱۳۷۰)
۲-۳-۶-۷٫ طرح مالکیت کارکنان
این طرح بیشتر در شرکتهای صنعتی و تولیدی کاربرد دارد تا سازمانهای خدماتی و آموزشی و بیشتر به این منظور به اجرا درمی آید که کارکنان بخشی از سهام را خریداری کرده و در حمایت و نگهداری آن تعهد و کوشش لازم را داشته باشند. (اسمعیلی، ۱۳۸۱)
۲-۳-۷٫ طرفداران مشارکت
آنها که موافق مشارکت هستند، بحث می کنند که از طریق مشورت با کارکنان و اجازه به کارکنان برای سهیم شدن در تصمیمهایی که بر کار آنها تاثیر می گذارد، سازمانها میتوانند نگرانیهای آنها را منعکس، ایدههای جدید را کسب و حس یکپارچگی در بین کارکنان را ترویج کنند. برنامه های مشارکت بهبود کیفیت، بهرهوری، روحیه و انگیزش کارکنان را نوید می دهند. مدیریت مشارکتی چیزی بیش از یک چالش برای استقلال کارکنان است. چنین مدیریتی ابزاری برای بقا در محیط رقابتی امروز محسوب میشود. (برندا[۸۴]، ۲۰۰۴)
طرفداران مشارکت با تأکید بر نتایج دیگر تحقیقات، مدیریت مشارکتی را بهترین روش قلمداد میکنند. نتایج این دسته از تحقیقات نشان میدهد:
-
- مشارکت، گرایشهای کارکنان را بهبود میبخشد (کانر[۸۵]، ۱۹۹۲؛ سیجی و کوزوسکی[۸۶]، ۱۹۹۴)
-
- مزایای شناختی مشارکت از آثار انگیزشی آن مهمتر هستند. (لاتام[۸۷]و همکاران، ۱۹۹۴)
-
- تصمیم گیری مشارکتی راهی برای مبارزه با بوروکراسی و راهی برای خودیابی و ایجاد انگیزش است.
کول[۸۸]و همکاران (۱۹۹۳) نقاط قوت مشارکت را بهطور عمیقتری طبقه بندی و خلاصه کرده اند که عبارتند از:
-
- مشارکت زمانی بهترین نتیجه را میدهد که داوطلبانه شکل بگیرد، در این صورت، مشارکت میتواند به خودیابی و یکپارچگی انسانی بینجامد.
-
- مشارکت روشی برای همسوسازی اهداف سازمانی و افراد بهشمار می آید.
-
- مشارکت بر فرایندهای انسانی مانند ارتباطات، کار تیمی، تنشزدایی و بهبود کیفیت تصمیم گیری تأکید زیادی دارد.
-
- مشارکت، بهبود سرمایه انسانی را از طریق آموزش تشویق می کند.
-
- مشارکت، استراتژی مناسبی را برای یکپارچگی وظایف مستقل فراهم می کند.
-
- مشارکت کارکنان سطوح پایین، سازمان را برای نگهداری و بهبود فرایندهای کاری مسئول می کند.
-
- مشارکت، این امکان را برای کارکنان فراهم می کند تا سهمی اساسی در بهبود عملکرد کاری داشته باشند.
-
- بعضی از دانشمندان و فعالان نیروی کارگری، مشارکت را نیروی دموکراتیزه قوی میدانند که سرانجام مزایای دموکراسی سیاسی را به محیطهای کاری تعمیم میدهد.
۲-۳-۸٫ منتقدهای مشارکت
مخالفهای مدیریت مشارکتی مدعی هستند که برنامه های مشارکت آخرین شکل از کوششهای مدیریت سنتی برای تأمین همکاری داوطلبانه کارکنان در تحقق اهداف سازمان است. مدیران و کارکنان ممکن است در شرایط سخت با هم همکاری کنند، اما بعد از آن، به همان روشهای قدیمی برگشت خواهند کرد، زیرا مدیران مشارکت را پرهزینه ارزیابی خواهند کرد و کارکنان در مییابند که مزایای همکاری بسیار جزئی است. (لویتان و جانسون، ۱۹۸۳) طبق نظر این نویسندگان، مدیریت مشارکتی به هر دو طرف تحمیل شده است. آنها بحث می کنند که ارتباطات نمیتواند شکاف بین منافع متضاد مدیران و کارکنان را پر کند. جز سهیم شدن در مسئولیت ها، قدرت و سود حاصل، ترتیبات مدیران مشارکتی نمیتواند نیروی کار را به همکاری درست و بیریا وادار کند. مدیریت مشارکتی ممکن است منافع محدودی را برای مدیران و کارکنان به بار آورد، اما در سبز فایل، روابط مدیریت نیروی کار را تنظیم نخواهد کرد، زیرا مدیریت کنترل نهایی ترتیبات مدیریت مشارکتی را بر عهده خواهد داشت که بهطور ذاتی با روح همکاری واقعی و درست سازگار نیست. (شریفیان، ۱۳۸۴)
هلال[۸۹] و براون[۹۰] (۱۹۸۱) در بررسی مسائل عمده و محدودیتها، اعتراضهای انتقادی زیادی را علیه مدیریت مشارکتی مطرح ساختهاند. به عقیده آنها، مشارکت:
۱- انتظارات و قولهای غیرواقعی ایجاد می کند؛
۲- وقتگیر است؛
۳- به تصمیمهای میانهای منجر می شود؛
۴- جوابگویی را خدشهدار میسازد؛
۵- تضادهای شکنندهای را ایجاد و موجب از بین رفتن اقتدار مدیریتی می شود.
کول و همکاران (۱۹۹۳) این نقاط ضعف را به شرح زیر خلاصه کرده اند:
-
- افراد اغلب برنامه های مشارکتی را عامل تهدیدکننده ای برای امنیت اقتصادی خود میدانند که باعث کاهش تقاضا برای نیروی کار می شود.
-
- سرپرستان سطوح پایین و مدیران میانی برنامه های مشارکتی را تهدید برای نقش و حق سنتی خود به حساب میآورند و منافع شخصی کمتری برای حمایت از آنها دارند.
-
- مشارکت بیشتر بهعنوان یک فلسفه و به موازات فرایندهای کاری دیده می شود که جدای از فعالیتهای اصلی سازمان به راه انداخته شده است.
-
- تأکید بسیار بر مزایای انگیزشی مشارکت، دیگر شرایط لازم برای موفقیت سازمانی را نادیده میگیرد.
۲-۳-۹٫ تصمیمگیری
تصمیمگیری[۹۱] چهارچوبی برای عملکرد کارکنان سازمان فراهم میسازد، از این رو، نقشی پراهمیت در مدیریت ایفا میکند. برخی از صاحبنظران تصمیمگیری را از پراهمیتترین وظایف مدیریت دانستهاند و گاهی مدیریت و تصمیمگیری را بهعنوان یک مقوله تعریف کردهاند.
گریفیث[۹۲] معتقد است که تصمیمگیری عصاره یا چکیده شغل مدیریت است و تصمیمگیری را قلب سازمان و مدیریت میداند. (رابینز، ۱۹۸۹)
سایمون[۹۳] مفهوم مدیریت و تصمیمگیری را مترادف دانسته و فرایند مدیریت در یک سازمان را در فرایندهای تصمیمگیری سازمانی خلاصه میکند. او معتقد است تصمیمگیری یک فرایند سازمانی است که به موجب آن، کوشش سازمان مییابد، خودمحوری مدیران کم شده و تصمیمگیری سازمانی جایگزین آن میشود. (همان منبع، ۱۹۹۱)
فرم در حال بارگذاری ...