فناوری اطلاعات به تامین اطلاعات لازم برای تصمیم گیری سرعت و دقت میبخشد(زفانه،۱۹۹۲b؛ چایلد،۱۹۸۴؛ زوبوف[۳۵]، ۱۹۸۵).
رایانه به انتشار اطلاعات در درون سازمان بین واحدهای اصلی و فرعی و همچنین بین سازمانها کمک میکند. رایانه، اطلاعات مورد تبادل را با سرعت، دقت و حجم زیادی انتشار داده و زمینه ارتباط متقابل افراد را به گونهای انعطاف پذیر فراهم میکند. فناوری اطلاعات روش های جدیدی برای نمایش و انتقال اطلاعات ایجاد کرده که ارتباطات سریعتر و کاراتر را بدنبال دارد. اطلاعات موردنیاز سازمان شامل مقررات، روشها و خطمشیهای سازمانی و موارد دیگر میباشد و در اغلب سازمانها آگاهی گسترده و دسترسی سریعتر به چنین اطلاعاتی دارای اهمیت حیاتی است و فناوری اطلاعات که به محض نیاز اطلاعات لازم را فراهم میکنند. بزرگی سازمانهایی که مایل به اجرای دقیق مقررات و روشها میباشند، بسیار مفید و ثمربخش است. نمونه هایی از این سازمانها، سازمانهای بوروکراتیک میباشد که مایل به اداره (ارائه) متمرکز سازمان از طریق مقررات و روشها میباشند.بنابرنظر برخی از صاحبنظران، فناوری رایانه موجب تقویت نوع مطلوب ساختار سازمان میشود(لیریت و ویسلر[۳۶]،۱۹۵۹).
از این دیدگاه، فناوری مزبور وظیفه ایجاد هماهنگی بین واحدهای اصلی و فرعی را در جهت نیل به اهداف سازمانی افزایش میدهد. نیل به هماهنگی از طریق دسترسی سریع و آسان به اطلاعات موجود در سطح بالاتر سازمان میسر میگردد. شبکههای گسترده رایانهای حتی در بعضی موارد، هماهنگی بین سازمانهای بزرگ (مانند شرکتهای چندملیتی) را به خوبی ایجاد میکند.
یکی از جذابیتهای نسلهای جدید رایانه و فناوری اطلاعات، توانایی آنها در ذخیره، پردازش و انتشار اطلاعات در سازمان است ولی آنچه که دارای اهمیت است آن است که انتشار سراسری اطلاعات در سازمان و تاحدی نیازمند رعایت استانداردهای خاص است. برای مثال، چنانچه یک فروشگاه زنجیرهای را در نظر بگیریم برای تبادل اطلاعات موجودی تا حدی فروشگاه ها باید یک روش یکسان موجودی را داشته باشند. سیستمهای اطلاعاتی و رایانهای از طریق بکارگیری فناوریهای پیشرفته اطلاعاتی میتوانند از حالت استاندارد برخوردار بوده و تبادل اطلاعات بر مبنای یکسان و به نحو متمرکز را تسهیل نماید. به عبارت دیگر، برای نیل به هماهنگی و روند سریع گردشی اطلاعات نیاز به وجود یکنواختی منوط به رعایت استانداردها است که سیستم اطلاعات استاندارد این امکان را برای سازمان بوجود میآورد.
مدیریت منابع انسانی
کارکردها و نقشهای منابع انسانی در طول دو قرن گذشته به خاطر تغییر ماهیت محیط کسب و کار و تشدید رقابت تغییرات زیادی داشته است. مدیریت منابع انسانی معمولاً موقعی که نقش و مسئولیت مدیریت منابع انسانی در سازمان مورد بازبینی قرار گرفته است، باز تعریف شده است(استمبرگر[۳۷]،۲۰۰۲).
تعاریف مدیریت منابع انسانی
تفاوتهای موجود بین تعاریف مدیریت منابع انسانی عموماً ناشی از دیدگاه افرادی است آنرا تعریف کردهاند. اما تعریف بنیادی و اساسی که تا کنون از مدیریت منابع انسانی شده و هنوز نیز مورد استفاده قرار میگیرد این است که مدیریت منابع انسانی عبارت است از مدیریت افرادی که در سازمان کار میکنند(گومز-مجیا و همکاران[۳۸]،۲۰۰۱). تعریف دیگری که توسط رنکلی[۳۹](۱۹۹۷) ارائه شد بر مبنای این تفکر است که مدیریت منابع انسانی در جهت تثبیت، توسعه، حفظ و نگهداری کارکنان و برقراری رابطه بین سیاستهای پرسنلی با سیاستهای کل سازمان است. بیر و اسپکتور[۴۰](۱۹۸۵) از دیدگاه رابطهای آنرا مدیریت روابط بین افراد و سازمان تعریف میکند که مخصوصاً در برگیرنده همه تصمیمات مدیریتی است که بر ماهیت این روابط اثر میگذارد. از سوی دیگر ندلر(۱۹۹۰)، از دیدگاه یادگیری سازمانی، مدیریت منابع انسانی را به صورت تجارب یادگیری سازماندهی شده در دورههای زمانی محدود به منظور افزایش و بهبود عملکرد شغلی و رشد فردی تعریف میکند. با توجه به تعریف ندلر(۱۹۹۰)، هدف از یادگیری در سازمان سه چیز است: بهبود عملکرد شغلی، تشویق رشد فردی در سازمان و بهبود رشد شخصی است.
تاریخچه مدیریت منابع انسانی
دراکر(۲۰۰۱) بیان میکند که هر سازمان و موسسهای، تنها یک منبع حقیقی دارد و آن افراد آن سازمان است. و آن سازمان تنها زمانی موفق میشود که این نیروی کار را مولد و بارور تربیت کند. کسب و کارها در یک بستر اجتماعی و در واقع، در جامعه در حال انجام شدن است. بنابراین هر تغییر اجتماعی بر فعالیت افراد به صورت مستقیم اثر میگذارد، به عنوان مثال اقتصاد، سیاست، قانون گذاری ، فرهنگ، ویژگیهای جمعیت شناختی، سبک زندگی و آموزش از عوامل موثر در این زمینه هستند. به منظور روشن تر شدن موضوع، لازم است تا به روند شکل گیری و توسعه مدیریت منابع انسانی پرداخته می شود .
قبل از ۱۸۰۰: همانگونه که ندلر و ندلر(۱۹۹۰) بیان میکنند در طول این دوره، مدیریت منابع انسانی تنها توسط سازمانهای بزرگی از قبیل کلیساها، ارتش و حکومتها که منابع فراوانی نیز داشتند، بکار رفته شده است. رویهها مقدمتاً در آموزشهای حرفهای فرد با فرد انجام میشد. رفته رفته، این رویهها به صورت دورههای کارآموزی در آمد. شرمن، بوهلندر و اسنل(۱۹۹۶) متذکر شدند که اولین اعتصاب ثبت شده در ایالات متحده توسط کارگران چاپخانههای فیلادلفیا به منظور تصویب قانونی برای تعیین حداقل دست مزد ۶ دلار در هفته انجام شده است.
دوران انقلاب صنعتی(۱۸۸۰~۱۹۰۰): این مرحله را شاید بتوان “مرحله تولد مدیریت منابع انسانی” نامید. معرفی ماشینها و فناوریهای جدید، تمایل به انجام گروهی کارها، و تلاش برای فرار از کارهای روتین و ورزمره، اقداماتی است که اگرچه به صورت خفیف بوده، اما در طول این دوره رخ داده است. در بسیاری از سازمانها در طول این دوره، بدلیل پیچیدگی و گستردگی کار، آموزشهای فرد با فرد و کار آموزی، دیگر پاسخگوی انتظارات سازمانها نبود، آنها شروع به بکارگیری کارگران قدیمی در حال بازنشستگی به منظور آموزش کارگران جدید بودند. بنابراین، یک شکل بسیار رسمیتر از آموزش گروهی در چنین سازمانهایی در این دوره توسعه یافت.
جنگ جهانی اول (۱۹۰۰~۱۹۲۰): سال ۱۹۰۰ را میتوان به عنوان سال آغاز مدیریت پرسنلی به عنوان یک کارکرد تخصصی معرفی کرد(مایل و اسنو، ۱۹۸۴). دلایلی که میتوان برای این امر ذکر کرد یکی افزایش تولیدات صنعتی است که موجب افزایش تقاضا برای رویههای مدیریت منابع انسانی شد و دلیل دیگر را میتوان در رشد مهاجرت و افزایش اتحادیهها دانست. در پایان این دوره جنگ جهانی اول پایان یافت. هزاران سرباز، برای یک جنگ جان فرسا در یک دوره زمانی کوتاه مدت آموزش دیده و اماده شده بودند. این امر ثابت کرد فعالیتهای مرتبط با کار نیز میتواند در یک دوره زمانی کوتاه مدت اموزش داده شود و همچنین اینکه مدیریت منابع انسانی میتواند سازمانها را در رسیده به موفقیت کمک فراوانی بکند.
پس از جنگ جهانی اول (۱۹۲۰~ ۱۹۴۰): چندین تجربه ذکر شده در دهه ۲۰ میلادی عموماً توسط دانشکدههای منابع انسانی انجام شده که به طور قابل توجهی توسعه مدیریت منابع انسانی را تحت تاثیر قرار داد. یکی، روش نقطهای ارزیابی شغل است که بوسیله انجمن تولید کنندگان ملی الکترونیک[۴۱] در ۱۹۲۴ توسعه یافته است(شرمن و همکاران، ۱۹۹۶). دیگری مطالعاتهاثورن است که توسط التون مایو در سال ۱۹۲۷ انجام شد که هدف آن بررسی تاثیر عواملی از قبل ساعات کاری ، میزان استراحت و میزان نور محیط کار بر بهره وری نیروی کار بود(برت،۱۹۴۲). این مطالعات عاملی شد تا کارفرمایان توجه بیشتری بر انسانی کردن محیط کار کنند و توجه بیشتری به روابط انسانی در محیط کار داشته باشند و منجر به شکل گیری نهضت روابط انسانی در مدیریت و به طور خاصتر در مدیریت منابع انسانی شد. این نهضت منجر به توسعه شایستگیهای میان فردی و پیشرفت اهداف سازمانی از طریق مدیریت تغییر گردید(راش، ۱۹۶۹).
جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱~۱۹۴۵): سال ۱۹۴۱، سال آغاز مشارکت ایلات متحده در جنگ جهانی دوم است که در همین شرایط، بسیج افراد آموزش دیدهی مورد نیاز در مدیریت پرسنلی و توسعه سریع برنامههای پرسنلی هم در ارتش و هم در صنعت به خوبی رخ میدهد(شرمن و همکاران، ۱۹۹۶). در این دوره پنج ساله ساختار نیروی کار در ایالات متحده تغییر کرد. تا قبل از آن عمده نیروی کار مردان جوان بودند اما پس از این دوره و در طول این دوره نیروی کار به مردان و زنان مسن تر تبدیل شد همان افراد بیکاری که تا قبل از این دوره به صورت سنتی مورد حمایت قرار نمیگرفتند.
بعد از جنگ جهانی دوم(۱۹۴۵~۱۹۶۰): یک ضعف کوچک در توسعه مدیریت منابع انسانی در طول این دوره آشکار شد، در عین حال،از بسیاری از کارگزاران مدیریت منابع انسانی در دهه ۵۰ میلادی خواسته شده بود تا برای توسعه برنامههای خاص در روابط انسانی یا آموزش حساسیت در محیط کار برنامههای خاصی را توسعه دهند. در طول این دوره، مدیریت منابع انسانی حرکت صعودی خود را به عنوان یک رشته مهم و تاثیر گذار با انجمنهای رسمیشبیه به انجمن آمریکایی برای مدیریت پرسنلی -که در سال ۱۹۴۸ تاسیس شده بود و بعداً به انجمن مدیریت منابع انسانی تغییر نام داد-، آغاز کرد(شرمن و همکاران، ۱۹۹۶). اگرچه در پایان این دوره، مدیرین منابع انسانی به عنوان یک حوزه نرم[۴۲] در سازمان یا صرفاً یک چیز خوب بدون خاصیتی که فقط خوب است سازمان داشته باشد، نشان داده شد(ندلر و ندلر؛ ۱۹۹۰).
بین سالهای۱۹۶۰~۱۹۷۳ : این دوره از ۱۹۶۰ شروع میشود که آشفتگی محیطی فشار زیادی به سازمانها برای تغییر وارد میکرد و همچنین آنها را مجبور میکرد تا به صورت فعالانه در محیط عمل کنند(فلتچر، ۲۰۰۵). این فشارهای محیط شامل موارد زیر میشود:
مخالفت عمومی با جنگ ویتنام
قوه مقننه جدید که متعهد به گذراندن قوانینی در جهت اطمینان از برابری استغال و امنیت نیروی کار بود
ظهور کشورهای جدید صنعتی به عنوان رقبای جدید برای امریکا
زنان و اقلیتهای سازمان یافته
فشارهای سیاسی و اقتصادی به کسب و کارها(فلتچر،۲۰۰۵).
در فاصله سالهای ۱۹۷۳~۱۹۸۰ : ندلر و ندلر(۱۹۹۰) سال ۱۹۷۳ را به این خاطر سال آغاز این دوره انتخاب کردند که در این سال چندین تغییر اساسی و مهم رخ داد(تغییراتی از قبیل شکل گیری سازمان کشورهای صادر کننده نفت). فلتچر(۲۰۰۵) چندین رویداد مهم دیگر که در طول این دهه رخ داد را بیان میکند: بسته شدن چندید کارخانه اتومبیلسازی به خاطر رقابت سنگین با کارخانههای ژاپنی، افزایش مصرف کالاهای خارجی در ایالات متحده، خریده شدن بسیاری از سازمانها توسط سازمانهای دیگر و بسیاری از ادغامها، لرزشهای شدید در شرکتهای بزرگ، ناامنی شغلی نیروی کار، و تاکید زیاد بر جهانی شدن. بدلیل تحریکات ایجاد شده توسط چنین شرایطی، کارگزاران مدیریت منابع انسانی به سمت منابع مالی و فیزیکی سوق پیدا کردند و از منابع انسانی غفلت یافتند.
بین۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ : پس از دهه ۸۰ میلادی، مدیریت منابع انسانی بوسیله وقایع اجتماعی-اقتصادی فراوانی تحت تاثیر قرار گرفت، به عنوان مثال نگرش کارفرمایان نسبت به نیروی کار تغییر کرد و یک تغییر جهت را به سمت نیروی کار جوان و بدون تجربه برای کسب بیشترین مزایای ممکن داد. در طول این دهه، تغییر نقش مدیریت منابع انسانی به طور وسیعی در مجامع دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته بود و مدیریت منابع انسانی نقش استراتژیکتری را در کسب و کارها کسب کرد و در واقع به نقش استرتژیک مدیریت منابع انسانی در کسب و کارها پی برده شد(فلدچر، ۲۰۰۵). محققانی شبیه به چیاوناتو[۴۳](۲۰۰۱) مشاهده کردند که در طول این سالها، سازمانهای امریکایی توجه مجدد و بیشتری به ساختمان و تقویت مشارکت کسب و کار بواسطه طراحی سیستمهای مدیریت منابع انسانی استراتژیک میکنند. در سال ۱۹۹۰، دیوار برلین فرو ریخت و جنگ سرد به پایان یافت، بازارهای شرق اروپا برای سایر کشورها باز شد و بسیاری از آنها تمایل فراوانی برای جهانی شدن داشتند. مدیریت منابع انسانی بار دیگر، با چالشی روبرو شد که هیچگاه قبلا مشابه آنرا ندیده بود.
دوره ۱۹۹۰~۲۰۰۰ : فناوری اینترنت در این دوره انقلابی به پا کرد که کمتر قبلاً مشابه آن اتفاق افتاده بود. همانگونه که رقابت جهانی به خاطر فناوری اینترنت در حال تشدید شدن بود ، موانع ورود به رقابت در حال تخریب شدن بود، کارکردها و وظایف سازمانهای خدماتی و تولیدی تمرکز زدایی میشد و بسیاری از آنها نیز برون سپاری میشد(فلتچر،۲۰۰۵) و همچنین نقشها، کارکردها، مهارتها و شایستگیهای مورد نیاز مدیریت منابع انسانی به طور قابل توجهی تغییر کرده است. نقشی جدید برای مدیریت منابع انسانی در سازمانها پدیدار شد(تاور پرین[۴۴]،۱۹۹۲). گیلی و کافرن[۴۵](۱۹۹۴) مدیریت منابع انسانی را به عنوان یک مشاور داخلی در بسیاری از سازمانها مشاهده کردند. شرمن و همکاران(۱۹۹۶) در مطالعات خود گزارش دادند که در این مرحله تقسیم مسئولیت بین مدیران منابع انسانی و مدیران خطوط عملیاتی بشدد مورد حمایت هر دو گروه بوده است و مهمترین ویژگی کارگزاران منابع انسانی در این دوره را شاید این مطلب دانست که مدیران منابع انسانی تلاش نسبتاً زیادی برای آموزش مدیران خطوط عملیاتی در زمینه موضوعات منابع انسانی انجام دادند.
در ۲۰۰۰ تا کنون: همانگونه که شمار زیادی از محققان(رایت و دایر[۴۶]، لاولر و مهرمن[۴۷]، گاربرایت[۴۸]، سیبسون[۴۹]، والکر[۵۰] و غیره) پیشبینی کردند: فناوری اطلاعات نقش مهم در کارکرد مدیریت منابع انسانی بازی میکند و بدلیل رشدی که دارد و قابلیتهایی که برای سازمانها فراهم میآورد، بسیاری از کارکردهای مدیریت منابع مدیریت منابع انسانی اکنون توسط کارفرمایان و مدیران سازمانها بوسیله بکارگیری فناوری اطلاعات و مدیریت منابع انسانی الکترونیک انجام میشود(لاولر و مهرمن، ۲۰۰۳). سیستمهای مبتنی بر رایانه که موجود است میتواند به صورت مجازی هر فعالیت منابع انسانی را از قبیل حقوق و دستمزد، جایابی برای افراد، مشخص کردن تغییرات مورد نیاز و اداره منافع را به خوبی انجام دهد. بعلاوه، این سیستمها چهار مزیت دارند:
در هر لحظه در دسترس است
از هر مکانی به صورت مجازی قابل اداره شدن است
دارای این توانایی است که فعالیتهای منابع انسانی سازمان را تجزیه و تحلیل کند و نتایح را به صورتی که برای مجریان و مدیران ارشد قابل استفاده باشد در بیاورد.
میتواند به منظور توسعه و اختصاص اثربخش تر سرمایه اجتماعی سازمان بکار گرفته شود.
آشکار است که با کمک فناوری اطلاعات، مدیریت منابع انسانی به سمت مدیریت منابع انسانی الکترونیک حرکت کرده و وارد این عرصه شده است. از اجرا تا کارکردهای آن ، منابع انسانی الکترونیک اثرات مداومی روی ساختار محیط کار و اساس محیطهای کار ما داشته، دارد و خواهد داشت.
نقشها و فعالیتهای مدیریت منابع انسانی
اولریچ(۱۹۹۷) نقشهای متخصصان منابع انسانی را که در طول سالهای گذشته دگرگون شده است را به شرح زیر لیست کرده است:
عملیاتی به استرتژیک
کیفی به کمی
سیاست گذاری صرف به شریک استراتژیک
کوتاه مدت به بلند مدت
اداری به مشاوره ای
وظیفه محور به کسب و کار محور
تمرکز درونی به تمرکز بیرونی
واکنشی به فعال
متمرکز بر فعالیت به تمرکز بر راه حل ها
البته اولریچ(۱۹۹۷) متذکر میشود که این نوع تقسیم بندیها بسیار ساده لوحانه است و نقشهای مدیریت منابع انسانی در واقع، چندگانه است و برای اینکه متخصصان منابع انسانی به عنوان یک بازیگر اصلی در افزایش ارزش افزوده به سازمان شناسایی شوند باید نقشهای چندگانه و گاه متضاد را به عهده گیرند. وی در ادامه مدل نقشهای چندگانه برای مدیریت منابع انسانی را پیشنهاد میکند.
تمرکز استراتژیک و آینده | |||
افراد | مدیریت تغییرات | مدیریت منابعانسانیاستراتژیک | فرایند ها |
فرم در حال بارگذاری ...