وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پروژه های پژوهشی درباره مبانی نظارت بر ولی فقیه و مسؤولیت وی از منظر ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

ـ مبانی فقهی نظارت بر ولیّ فقیه و مسؤولیت ­های وی در اسلام چیست؟
برخی از سوالات فرعی پژوهش عبارتند از:
ـ زمینه ­های نظارت بر ولیّ فقیه شامل چه مواردی می­ شود؟
ـ حدود و قلمرو نظارت بر ولیّ فقیه تا چه میزان است؟
ـ فقه اسلامی چه شرایط و ویژگی­هایی را برای ولیّ فقیه در نظر گرفته است؟
پایان نامه - مقاله - پروژه
ـ ولیّ فقیه چه وظایف و مسؤولیت­هایی را بر عهده دارد؟
ـ عوامل و مراجع ناظر بر ولیّ فقیه کدام­اند و روش­های اعمال نظارتی آنان چگونه است؟

۵٫ فرضیه­ تحقیق

ولیّ فقیه مسؤولیت ­های گسترده­ای دارد. از جمله : اجرای احکام و قوانین اسلام، ایجاد عدالت، نظارت بر عموم مردم (اعم از کارگزاران و آحاد جامعه)، مسؤولیت تربیت و رشد اخلاقی مردم. بالطبع عموم مردم و افرادی که خواص و خبرگان جامعه هستند، باید بر حسن اجرای این مسؤولیت­ها نظارت داشته باشند. به دلایلی از جمله دلایل عقلی و نقلی مانند سیره­ی پیامبر اکرم (ص) و ائمّه­ی اطهار (ع) و روایات منقول از حضرات معصومین (ع). این ادلّه­­ عبارتند از: عدم عصمت، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، قاعده­ی النصیحه لائمه المسلمین، لزوم مشورت، امانت بودن ولایت و مسؤولیت، جمهوریت حکومت و لزوم صیانت از حکومت اسلامی.

۶٫ سابقه و پیشینه­ی تحقیق

با بررسی­های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که به دلیل اینکه در عصر غیبت و تا قبل از انقلاب اسلامی، حکومتی با حاکمیت و ولایت فقیه تشکیل نشد، علمای متقدمین به این موضوع، به طور مستقل و مفصل نپرداختند. در آثار متأخرین نیز تنها در برخی از متون و مقالات، در ذیل اصول قانون اساسی به نحو موجز و مختصر، مطالبی عنوان گردیده است.
در مجموع، از جمله مهم­ترین کتاب­ها و مقالاتی که به این موضوع اشاره داشته اند، می­توان اشاره کرد به کتاب «فقه سیاسی» نوشته­ی مرحوم عمید زنجانی، کتاب «فقه سیاسی» نوشته­ی سید سجاد ایزدهی، کتاب «نظارت در نظام اسلامی» نوشته­ی بهرام اخوان کاظمی، کتاب «نظارت و نهادهای نظارتی» نوشته­ی محسن ملک افضلی، مقاله­ «خبرگان و نظارت» نوشته­ی محمد سروش محلاتی.
به نظر می­رسد کامل­ترین کتابی که به این موضوع پرداخته است، کتاب «گزینش رهبر و نظارت بر او در نظام جمهوری اسلامی ایران» نوشته­ی حسین جوان آراسته می­باشد.

۷٫ روش تحقیق

این تحقیق به صورت توصیفی از منابع فقهی و حقوقی صورت گرفته است که به شیوه­ تحلیلی و با بهره گرفتن از روش کتابخانه­ای می­باشد.

فصل اوّل

 

مفاهیم و کلیات

 

 

 

طرح بحث

شناخت ماهیت و مفهوم هر موضوع و انجام تحقیق علمی حول محور آن، در وهله­ی نخست مستلزم ارائه­ تعریفی جامع و مانع از آن موضوع می­باشد. آنچه ما را به این هدف می­رساند، شناخت تعریف لغوی و اصطلاحی موضوع و ایجاد یک پل ارتباطی ما­­ بین آن دو است و لذا جهت شناخت دقیق مبانی نظارت بر ولیّ فقیه و مسؤولیت ­های وی، لازم است واژگان مرتبط با این موضوع به طور دقیق تعریف گردد. در این فصل ضمن توجه به این مهم، مطالب مرتبط دیگری نیز مطرح شده تا بدین سان ضمن مشخص نمودن محدوده­ تحقیق و جلوگیری از ورود مطالب خارج از موضوع، سیمای کلی بحث ترسیم گردد.

۱-۱٫ تعریف فقه

واژه­ی «فقه» در لغت به معنای فهم، آگاهی و دانایی است؛ خواه مربوط به دین باشد و یا مربوط به چیز دیگر[۱]. به عبارت دیگر منظور از فقه رسیدن به علم غایب و مجهول از علم شاهد و معلوم می­باشد[۲].
در کتاب لسان العرب معنای فقه فراتر از مطلق دانستن بیان شده و منظور از آن علم و دانستنی است که همراه با دقت نظر و استنباط باشد[۳].
فقه در اصطلاح به معنای علم و آگاهی دقیق نسبت به علوم دین و احکام الهی و توان استنباط آن­ها از طریق ادلّه­ی تفصیلی است.
فقه یکی از شاخه‏های علوم دینی می­باشد و عبارت است از: «علم به احکام شرعی از طریق استنباط و اجتهاد»[۴].

۱-۲٫ تعریف فقیه

«فقیه» در لغت به معنای دانا است و به دانای هر چیز به طور مطلق، فقیه گفته می­ شود[۵]. اما در اصطلاح فقهی، فقیه کسی است که در علوم اسلامی تخصص دارد و احکام الهی را از ادلّه­ی آن استنباط می‏کند.
مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع الشرایط است، نه هرکس که فقه خوانده باشد. یعنی فرد اسلام شناسی است که دارای رتبه­ی اجتهاد بوده و علاوه بر شرایط لازم برای افتاء و قضاوت، مثل: ‌بلوغ، عقل، عدالت، حریّت، مرد بودن، حلال‌زادگی، زنده بودن و شیعه بودن[۶]، باید تدبیر، تدبّر و شجاعت لازم برای اداره­ی حکومت را نیز داشته باشد[۷].

۱-۳٫ تعریف ولایت

«ولایت» واژه‌ای عربی است که ریشه­ آن «ولىّ» می­باشد. اصل این ماده بر قرب و نزدیکى دلالت مى­کند؛ در اصطلاح «ولاء و توالى آن است که دو یا چند چیز به گونه­اى باشند که غیر آن­ها میان آن­ها فاصله نشود. این معنا براى قرب مکانى است ولى در قرب معنوى نیز به لحاظ نسبت خانوادگى یا دین یا یاری و یا اعتقاد، استعاره آورده مى­شود. واژه­ی «وِلایت» به معناى نصرت و واژه­ی «وَلایت» به معناى بدست گرفتن امر است و هر دو واژه یک معنا دارد و حقیقت آن همان تولّى امر و بدست گرفتن کار است»[۸].
به عبارت دیگر ولایت، نوعى قرب و نزدیکى نسبت به چیزى است؛ به ­گونه­اى که موانع و حجاب­ها از میان برداشته مى­شود[۹].
واژه­ی ولایت در آغاز براى قرب و نزدیکى خاص در محسوسات به کار رفته است؛ سپس براى قرب معنوى استعاره آورده شده است. بر این اساس هرگاه این واژه در امور معنوى به کار رود، بر نوعى از نسبت قرابت دلالت مى­کند و لازمه­ی آن این است که ولىّ نسبت به آنچه بر آن ولایت دارد، داراى حقى است که دیگرى ندارد و مى­تواند تصرفاتى بنماید که دیگرى جز به اذن او نمى­تواند؛ مثلاً ولىّ میت مى­تواند در اموال او تصرف کند. این ولایت او ناشى از حق وراثت است. خداوند ولىّ امر بندگان خویش است؛ یعنى امور دنیوى و اخروى آن ها را تدبیر مى­کند و او ولىّ مؤمنان است. بنابراین، معناى ولایت، گونه­ا­ى از قرابت است که منشأ نوعى تصرف و مالک بودن تدبیر است[۱۰].
مقصود از ولایت در بحث ولایت فقیه، همان مفهومی است که در عرف رایج به کار می­رود و هم ردیف واژه ­هایی مانند: امارت، حکومت، زعامت و ریاست می­باشد. ولایت در این مفهوم، درباره کسی گفته می­ شود که بر خطّه­ای حکمرانی کند.

۱-۳-۱٫ اقسام ولایت

با توجه به آنچه که بیان شد، ولایت به معنای مذکور به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‏شود که برای روشن شدن مقصود اصلی، به بیان هر یک از آن دو می­پردازیم.

۱-۳-۱-۱٫ ولایت تکوینی

ولایت تکوینی به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. چنین ولایتی از آن خداست. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست اوست و همه تحت اراده و قدرتش قرار دارند. خداوند متعال مرتبه‏ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می‏کند. معجزات و کرامات انبیا و اولیا، از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایت فقیه مطرح می­ شود، ولایت تکوینی نیست.

۱-۳-۱-۲٫ ولایت تشریعی

ولایت تشریعی خود بر دو قسم است:
الف) قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود. خداوند در قرآن کریم بیان می­دارد: «إنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»[۱۱]. بر این اساس فقط کسی مجاز به جعل قانون است که از طرف خداوند، مأذون باشد. مانند پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع). در قرآن کریم آمده است: «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یُوحی‏ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی»[۱۲]. یعنی: «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید! آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست! آن کس که قدرت عظیمى دارد او را تعلیم داده است»[۱۳].
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَیْنَا»[۱۴].
در شأن ائمه­­ی هدی (ع) باید گفت «اینان حامل ودایع نبوت بودند و طبق تعلیم و تربیت پیامبر اکرم (ص) و تأیید روح القدس، بینش واقعی لازم را دارا بودند و بر ملاکات اصلی احکام، نسبت به پیشامدها کاملاً واقف بودند و بر حسب رخدادهای زمانه و مصالح مقتضی، تشریع احکام می‏نمودند»[۱۵].
در زمان غیبت نیز فقیه جامع الشرایطی که به کتاب و سنت آشنایی دارد و نسبت به اوضاع و احوال زمانه آگاه و از تقوا نیز برخوردار است، از سوی معصومین (ع) مأذون است تا به وضع قوانین متغیر در چارچوب احکام و مصالح جامعه­ اسلامی بپردازد. جعل چنین ولایتی برای فقیه جامع الشرایط، نه تنها منافاتی با ولایت تشریعی ندارد، بلکه شأنی از شؤون ربوبیت الهی و در طول آن است[۱۶].
ب) زعامت و رهبری: از دیدگاه اسلامی، انسان یکتاپرست نباید از هیچ فرد یا نهادی فرمان ببرد و کسی را ولیّ، سرپرست و ارباب خود قرار دهد و بی‏چون و چرا مطیع او گردد. همان­گونه که در قرآن کریم آمده است: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا إِلهاً واحِداً»[۱۷]. یعنی: «آن­ها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و همچنین مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور داشتند فقط خداوند یکتایی را که هیچ معبودی جز او نیست، بپرستند»[۱۸].
مگر آنکه خداوند برای کسی چنین حقی را جعل و تشریع کرده باشد. در قرآن کریم بیان شده است: «النَّبِی أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۹]. یعنی: پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. همچنین در جایی دیگر از قرآن کریم آمده است: «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ»[۲۰]. یعنی: سرپرست و ولیّ شما تنها خدا و پیامبرش است و نیز کسانی که ایمان آوردند؛ آن­ها که نماز را برپا می­دارند و در حالت رکوع، زکات می­ دهند.
بر اساس این آیات، خداوند ولایت تدبیری و حق اداره و تنظیم اجتماعی را برای پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) تشریع کرده است و تنها آنان هستند که می‏توانند حاکمیت سیاسی و زمامداری جامعه را در دست گرفته و در رأس هرم قدرت باشند.
بر اساس دلایل گوناگون که بیان خواهد شد، چنین ولایتی از طرف ائمّه­ی اطهار (ع) به فقیهان واجد الشرایط، واگذار شده است و آنان به نیابت از معصومین (ع) علاوه بر حق قانون‏گذاری، دارای ولایت و رهبری جامعه بوده و موظف به تدبیر، سرپرستی و تنظیم اجتماعی جامعه­ اسلامی هستند[۲۱].


فرم در حال بارگذاری ...

« پژوهش های پیشین در مورد بررسی نقش گروههای چریکی و مسلمان در پیروزی انقلاب ایران۹۳- فایل ۲۸پژوهش های انجام شده با موضوع نگاشت وظایف یک برنامه کاربردی بی‌درنگ سخت بر روی شبکه ... »
 
مداحی های محرم