تعیین کننده آن، میسر است. با توجه به گستردگی و طولانی بودن ماجراها و ظهور شخصیتهای ریز و درشت، تأثیر نیروهای نامرئی در شکست و پیروزی قهرمانان مدنظر است و توصیف کمی و کیفی و عینی محتوای مفاهیم به صورت منظم و مبسوط صورت میگیرد. تجزیه و تحلیل و توصیف شخصیتها، از اهداف اصلی روش تحلیل محتوا است. در این پژوهش اطلاعات مورد نیاز خود را با بهرهگیری از روش کتابخانهای و سند کاوی و به صورت استقرای تام استخراج میکند. در سند کاوی با بهرهگیری از ابزار برگه های یادداشت اطلاعات را جمع آوری و با بهرهگیری از فنون تحلیل محتوا، مطالب این پایان نامه پس از مقوله بندی، ارائه تعاریف، تطبیق مطالب، به شکل توصیفی و نیز بیان روابط علی و معلولی، تجزیه و تحلیل خواهد شد و در موارد لازم با بهره گرفتن از نمودارها و جداول به کمیسازی مطالب اقدام خواهد شد. از آنجا که اطلاعات فراهم آمده از رمان یاران حلقه به موضوعات، مسائل، علل، خاستگاههای تاریخی و جغرافیایی به عناصر اسطورهای کهن الگویی، پیش زمینههای فرهنگی، بستگی دارد، باری تعدد ، تراکم و تنوع اطلاعات نگارنده را مصمم به تقسیم بندی اطلاعات می کند و از رهگذر تقسیم بندی آگاهانه، با توجه به محوریت یاران حلقه می توان برداشت هایی در حوزه رمان شناسی، جامعه شناسی، اسطوره و قهرمان شناسی، از رمان مزبور داشت و این روشی است مبتنی بر اصول روش تحقیق. چرا که، پژوهشگران پس از انتشار هر رمان موفق به چنین کاری اقدام می نمایند.
ابزار گردآوری اطلاعات جهت آماده نمودن و پدید آوردن، زمینهها و طلیعه های تحقیق و پژوهشی اصیل و عالمانه در ارتباط با داستان متعدد و امیدبخش است. امروز شبکههای کامپیوتری و اینترنتی و ماهوارهای آگاهیهای کلی در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. از سویی دیگر آثار تالکین در کشور به طور محدود و جزئی مورد مطالعه قرار گرفتهاند و بیشتر پژوهشگران فیلم ارباب حلقهها را مورد عنایت قرار دادهاند. عدم دسترسی و کمبود منابع و مآخذ لاتین، وجود اغلاط فراوان چاپی در ترجمه این منابع، در بعضی موارد راه را بر پژوهشگر دشوار و سخت می کند.
این پژوهش شامل یک مقدمه وچهار فصل میباشد. در فصل اول ابتدا به زندگی نامه وآثار تالکین پرداخته شده است ودر ادامه اندیشه های او مورد بحث و بررسی قرار می گیرند.درآغاز فصل دوم ابتدا به تعریف رمان و تاریخچه آن درغرب و انگلستان پرداخته شده و سپس عناصر داستان ومخصوصا عنصر شخصیت بررسی می شود. فصل سوم که موضوع اصلی تحقیق به شمار می آیدابتدا به توصیف موجودات افسانه ای غربی وبعد به تحلیل شخصیتها در رمان یاران حلقه می پردازیم. و فصل چهارم به جمع بندی و نتیجه گیری اختصاص داده شده است.
امید است این مختصر منظور نظر دوستداران و علاقمندان ادبیات داستانی ،علی الخصوص آثار تالکین واقع شود.
محمد امین زاده گوهری
بردسیر –بهار ۹۱
یادداشتهای مقدمه
۱-به اثر سه گانهای گویند که رویهمرفته داستان دنباله داری را تشکیل دهند و افسانه یا اسطوره کاملی را دربردارد. تراژدی سهتایی در جشنهای مذهبی اجرا میشده است. اورست اثر اشیل (قرن ۵ قبل از میلاد) بهترین نمونه تراژدی سه تائی است که سرگذشت آگاممنون و اورست را به طور کامل در بر میگیرد. داد، سیما(۱۳۷۸) وازه نامه مفاهیم و اصطلاحات ادبی،فارسی و اروپایی به شیوه تطبیقی و توضیحی، مروارید،تهران .
۲-برای اطلاعات بیشتر بنگرید به مقاله : «افسون قدرت و افسانه حلقهها»،ماهنامه نقد سینما ،صفحات ۳۱- ۳۴ .
۳-میرهادی زاده ،هادی،(۱۳۸۹)« فرمانروای حلقهها در سیمای اساطیر»،کتاب ماه کودک ونوجوان،سال سیزدهم،صفحات ۲۵ – ۲۶ .
۴-کورن،مایکل،(۱۳۸۹)،جی.آر.آر .تالکین،خالق ارباب حلقه ها،ترجمه منصوره بی طرف ،تهران .
۵-کارن،وین فونستاد،(۱۳۸۷)،اطلس سرزمین میانه ،ترجمه رضا علیزاده،روزنه،تهران .
فصل اوّل:
معرّفی پروفسور تالکین ، آثار و اندیشه ها ی او
۱- ۱ زندگی نامه تالکین
جان رونالد روئل تالکین( John Ronald reuel talkien) در شهر لومفونتین واقع در آفریقای جنوبی از پدر و مادری انگلیسی زاده شد. چهار ساله بود که همراه با مادرش به انگلستان بازگشت اما پدرش که قرار بود چند ماه بعد به آنان بپیوندد در اثر تب روماتیسمی در گذشت. مرگ او باعث بدبختی خانواده تالکین شد و سخت در تنگنای مالی قرار گرفتند. مادرش تغییر مذهب داد و کاتولیک مؤمنی شد و همین مسئله باعث دوستی خانواده با کشیشی به اسم «مورگان» شد که بعدها در زندگی تالکین تأثیر گذاشت. تالکین در ۱۲سالگی مادرش را نیز بر اثر بیماری دیابت از دست داد. کشیش مورگان سرپرستی او را برعهده گرفت و او را اول به یکی از خویشانش و بعد هم به یتیم خانه سپرد. جان تا ۱۶ سالگی در این یتیم خانه ماند و با به دست آوردن بورسیه دانشگاه آکسفورد در رشته زبانهای باستانی به تحصیل پرداخت و با افسانهها و اسطورههای گوتیک، نروژی و ایسلندی آشنا شد و تحت تأثیر آنها قرار گرفت.
او در ۲۲ مارس۱۹۱۶ با دختری به نام «ادی برت» ازدواج کرد. و سپس می بایست برای حضور در جنگ جهانی اول شرکت کند. ابتدا قرار بود جنگ تا کریسمس ۱۹۱۴ پایان یابد ولی عملاً چنین نشد. جایی که برای اولین بار مسلسل و گاز سمی مورد استفاده قرار گرفت. میدان نبرد به باتلاقی از گل و خون و اشک و گنداب تبدیل شده بود. تالکین به عنوان ستوان دوم در دسته تفنگداران لنکشایر(Lancashire) خدمت می کرد. این جنگ را جنگ بزرگ می نامیدند. اما به عقیده تالکین هیچ چیز بزرگی در این جنگ نبود. خوشبختانه تالکین از آسیب ها مصون ماند و با وجود اینکه واحد او به سوم(somme) یکی از خونبارترین و وحشتناک ترین عملیات
جنگ اعزام شده بودند آسیبی ندید. در پایان سال ۱۹۱۵ تالکین به تب سنگر مبتلا شد. بیماری عفونی شدیدی که در محیط آلوده سنگرهای محل تجمع سربازان از طریق شپش انتقال می یافت. او قادر به ادامه جنگ نبود و به خانه بازگشت.او احساس گناه می کرد و عده ای از دوستان صمیمی و هم رزمش را از دست داده بود. در حالی که در بیمارستان ارتش بستری بود و دوران نقاهت پس از تب را سپری می کرد به سرودن شعر و نوشتن داستان می پرداخت. در شانزده نوامبر ۱۹۱۷ اولین فرزند وی به نام فرانسیس روئل(francis Reuel) به دنیا آمد. در پایان جنگ، سال ۱۹۱۸، تالکین از ارتش مرخص شد و به زندگی مجدد خود با همسرش بازگشت آن ها به اکسفورد بازگشتند. و تمام روز را با کلمات می گذراندند، آن ها را تعریف می کرد و به ریشه یابی آنها می پرداخت،شکل و فرم آنها را تغییر می داد و آرایش می کرد. این پروژه در سال های ۱۸۸۰ آغاز شده بود و تالکین به جدیت به انجام آن می پرداخت. تاکین در سال ۱۹۲۰ برای دانشگاه لیدز(Leeds) تقاضای کار فرستاد و در مصاحبه ورودی آن که خیلی خوب از عهده آن برآمده بود، پذیرفته شد. در دانشگاه لیدز، زیر نظر جورج گوردون(Gorge Gordon) مشغول به کار شد.
تالکین در سال ۱۹۲۲ با پروفسور جوانی به نام ای.وی.گوردون(E.v.Gordon) آشنا شد و خیلی از او خوشش آمد. و توانستند کلوپ و ایکینگ ها(Viking club) را تشکیل دهند. تالکین بیشتر عمرش را از سلامت کامل برخوردار بود ولی در اوایل سال ۱۹۳۲ دچار ذات الریه شد. بعد از بهبودی مدتی را با برادرش در شهر ورسسترشایر(Worexestershire) گذراند.
وی از این دوران به عنوان سال های خوب زندگی اش یاد می کند و در سال ۱۹۲۴ فرزند دیگرش کریستوفر رئول(Christopher Revel) به دنیا آمد و باعث خوشحال مجدد تالکین شد. او توجهش را در ملأ عام به فرزندشان ابراز می کرد و ابایی نداشت، آن ها را می بوسید و شب ها زمانی که بیمار بودند بیدار می ماند و برایشان قصه تعریف می کرد. در بازگشت به آکسفورد خانواده تالکین در نورثمور(northmor) اقامت گزیدند. تدریس در دانشگاه آکسفورد برای او لذت بخش بود. دانشجویانش او را فردی دوست داشتنی، مودب، لاغر ولی فعال می شناختند. او به دوچرخه سواری، باغبانی علاقه داشت، و به خاک سرزمینش عشق می ورزید و از اینکه می دید مناطق روستایی و اطراف شهر در حال از بین رفتن هستند بشدت اظهار تاسف می نمود. سی.اس.لوییس(C.s.lewis) در یازدهم ماه مه ۱۹۲۶در دپارتمان انگلیس با تالکین دیدار نمود لوییس بعداً در کتاب خاطراتش این گونه نوشت.«تالکین آدم ملایم، صریح، خوش بیان و دوست داشتنی است»(کورن،۱۳۸۹: ۲۵ - ۲۶). این آغاز یکی از بزرگترین و پربارترین دوستی های ادیبانه بود. جای تعجب نیست اگر گفته شود. خود تالکین هم نمی داند دقیقاً چه زمانی شروع به نوشتن هابیت (Hobbit) نمود.
او می گوید:« روی یک کاغذ سفید با خطوط خرچنگ قورباغه نوشتم، درون سوراخی در زمین هابیتی زندگی می کند. نمی دانستم چرا؟ مدت طولانی هیچ کاری نکردم و در ابتدای دهه ۱۹۳۰ نوشتن هابیت شروع شد.» (همان : ۳۱ - ۳۲). در اواخر دهه ۱۹۳۰ نوشتن شاهکارش ارباب حلقه ها را آغاز نمود. این داستان که به نوعی ادامه هابیت هست برای بزرگسالان نوشته شد. در سال ۱۹۴۵ تالکین به عنوان استاد زبان و ادبیات انگلیسی، به ویژه زبان و ادبیات قرون وسطی تا سال ۱۵۰۰،کالج مورتون معرفی شد،کالج مورتون از کالج های دیگر آکسفورد مجهزتر بود.
تالکین در سال ۱۹۵۹، زمانیکه شصت و هفت سال داشت از تدریس تمام وقت در آکسفورد بازنشسته شد. او تقریباً چهل سال تدریس کرده بود و حالا وقت بازنشستگی اش فرا رسیده بود. در سال ۱۹۶۳ دکترای افتخاری کالج اکستر را دریافت کرد و به عنوان استاد ممتاز مرتون معرفی شد. همسر تالکین از بیماری سوء هاضمه رنج می برد و در سال ۱۹۷۱ مورخه بیست و نهم نوامبر درگذشت. تالکین دچار غم و اندوه فراوانی شد و تا چند روز قادر نبود کار کند و چیزی بگوید. او احساس غربت می کرد و در سال ۱۹۷۲ به آکسفورد مراجعه نمود. در همین سال بود که نشان برجسته امپراطوری بریتانیا را در کاخ باکینگهام از ملکه دریافت نمود و به سمت دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه آکسفورد نائل شد.
مدت ها بود که از سوء هاضمه رنج می برد و خوب نمی شد. دکترها معتقد بودند بهتر می شود ولی اینطور نبود. عفونت به ریه هایش رسیده بود، و هر روز بدتر می شد،تا اینکه سرانجام در روز یک شنبه دوم سپتامبر ۱۹۷۳،هنگامی که برای جشن تولد یکی از دوستانش به بورنمورث مسافرت کرده بود،همراه با نسیم باد که پرده های اتاقش را تکان می داد در سن هشتاد و یک سالگی درگذشت (همان: ۱۳۲- ۱۳۴).
۱-۲آثار تالکین
جان رونالد روئل تالکین استاد مطالعات قرون وسطی و انگلوساکسون از نویسندگان پرکار به شمار میآید . بسیاری تالکین را به عنوان خالق ارباب حلقهها میشناسند، در حالی که آثار دیگر وی از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار هستند. تالکین هم در زمینه داستان کوتاه و هم داستان بلند موفق ظاهر شد، و توانست اعتبار قابل ملاحظهای به دست آورد. در ادامه ما به طور اجمالی این آثار را مورد بررسی قرار می دهیم و ارتباط میان هریک مشخص می شود.
۱-۲-۱ رمان و داستانهای بلند
۱-۲-۱-۱ سیلماریلیون(silmarilion):
اولین و آخرین کتاب تالکین است. کار تألیف این کتاب در سال ۱۹۱۷ آغاز شد و تالکین به طور پیوسته و مداوم بر روی آن کار میکرد، تا اینکه سرانجام چهار سال پس از مرگ نویسنده به کوشش پسرش کریستوفر تالکین منتشر شد. سیلماریلیون کتابی است که به داستانهای قبل از ارباب حلقهها اختصاص داده شده است.
سیلماریلیون به ما داستان روزگاران پیشین را بازگو میکند یعنی دوران اول، داستان ساخت «آردا » و قدرتهایی که آن را ساختند.
«ایلو و اتار» ( Iluvatar) نخستین موجوداتی را که آفرید «آینور» (Aynor)بودند و «والار» (valar) نامی بود که به آینور بزرگ داده شد. و آنان در همان آغاز جهان وظیفه حفاظت و فرمانروایی را بر دوش گرفتند و به همین خاطر به حکمرانان بزرگ معروف شدند. آغاز کتاب با نغمههای آینور شروع میشود و بعد نیز حکایت والار که وظیفه حکمرانی و سیادت را بر عهده گرفتهاند، ادامه مییابد. والار برای اقامت اداین جزیره بزرگ به نام نومه نور(Numenor) (در سرزمین غربی) به وجود آورد. داستان نبرد خیر و شر در سرزمین میانه و جنگ با پادشاه سیاه «مورگوت»نیز از وقایع مهم به حساب می آید.مورگوت همان کسی است ،که سائورون تنها یکی از خدمتکاران وفادار او بود. نومه نور و شکوه افسانهای آن در جنگ با مورگوت نابود شد. تاریخچه «سیلماریلی ها » و دشمنی ملکور با آنان نیز از وقایع مهم به حساب میآید. پایان کتاب به داستان حلقههای قدرت و ذکر چگونگی آنان، قدرت گرفتن سائورون و جنگ او میان الف ها و انسانها، رسیدن حلقه به ایزیلدور(isildur) و بسته شدن آخرین اتحاد میان انسان و الف ها در برابر زیاده خواهی سائورون پرداخته شده است. لحن کتاب بسیار باشکوه و وقار است و سخن از بوجود آمدن جهانی تازه و پر از رمز است. در این کتاب بسیاری از شخصیتهای تأثیرگذار در داستان ارباب حلقهها متولد میشوند و آماده ماجراهای جدیدی میشوند. بنابراین ارتباط این کتاب با آثار دیگر تالکین به وضوح به چشم میخورد و بسیاری از حوادثی که در این کتاب به طور موجز روی میدهد در ارباب حلقهها بسط پیدا میکنند. برای مثال چگونگی نابود شدن حلقه به وسیله فورودو و در آتش کوه نابودی، رسیدن حلقه به ایزیلدور(Isildur)، جنگ نهای سائورون با الف ها و انسانها، و به پادشاهی رسیدن آراگورن(Aragorn) نظیر آن چیزی است که در ارباب حلقهها مشاهده میکنیم .
۱-۲-۱-۲ هابیت(Hobbit) :
تالکین این داستان را در سال ۱۹۳۰ منتشر نمود. و خود تالکین یک سال پس از چاپ هابیت، زمانی که شروع نوشتن اولین جلد ارباب حلقهها کرده بود، به حس لذت بخش و در عین حال ناخرسندی خود در هنگام نوشتن هابیت، اشاره میکند و اینکه آرزو داشت این شگرد را در اثر دیگری ادامه دهد:این کاری سطحی است، نهچندان جدی یا بهتر بگویم صرفاً یک دستمایه خیال بافانه بود. هر کس از زبان انسانی، به عنوان وسیلهای برای بیان چیزهای باورنکردنی و افسانه ای استفاده کند، میتواند بگوید «خورشید سبز» آنگاه بسیاری میتوانند آن را تصویر کنند ولی این کافی نیست. هرچند این خورشید سبز، از بسیاری از طرحهای موجز یا رونوشتهایی که درباره زندگی است بسیار قانع کنندهتر و مؤثرتر است،. باورپذیر ساختن خورشید سبز که «اعتقاد ثانوی» آن را کنترل میکند، نیازمند تلاش و اندیشهای سخت و مهارت ویژه و فنی اعجابانگیز است(صاعلی،۱۳۸۲: ۱۰۵).
نام دیگر کتاب هابیت «یا آنجاو بازگشت دوباره » میباشد. این اثر به چگونگی پیدایش حلقه قدرت بدست بیلبو بگینز( Bilbo,Bagins) هابیتی از ناحیه شایر میپردازد. بیلبو روزگار آرام و ساکتی را در خانه هابیتی اش میگذراند. تا اینکه یک روز ساحر اعظم گندالف(Gondalf) با ۱۳ تن دورف همراهش وارد خانه بیلبو شدند. سرپرست و رئیس دورف ها کسی جز تورین(thorin) فرزند خلف پادشاهان دورف نبود. گندالف و دورف ها صحبت از گنج افسانهای میکنند که در زیر کوهستان واقع در دیل (Dale)در شرق دور قرار داشت که مربوط به اجداد تورین میشد بیلبو در آغاز از این سفر استقبال نمیکند و از پای گذاشتن در سفر تن می زند و طفره میرود ولی سرانجام دریک صبح آوریل سال ۱۳۴۱ تاریخ شایر، با آنان عازم سفر و جستوجوی گنج میشود. آنچه که موجب هراس بیلبو شده این بود که ممکن است از این سفر زنده باز نگردد و همچنین ترس از رویارویی با اژدهایی به نام اسماگ(Smag) که از این گنجینه محافظت میکرد، بیلبو را هرچه بیشتر از این سفر منصرف مینمود. گروه به راه افتاد و به کوهستان بزرگی رسیدند و با دسته ای از گابلین ها مواجه شدند. پس از تعقیب و گریز بیلبو از یاران جدا میماند و ناگهان از بالای کوه به زیر افتاد و در اثر ضربهای که به سرش اصابت کرد بیهوش شد و خود را در غاری بزرگ و تاریک یافت. اینجا نقطه عطفی در زندگی بیبلو بود،ولی خودش خبر نداشت.
در تاریکی غار زمانی کورمال کورمال شروع به چهار دست و پا رفت و راه رفتن کرد که یک لحظه احساس کرد دستش به جسم سرد و سفتی خورد. بیلبو گنج یافت. او توانست حلقه قدرت را پیدا کند. بیل بو در ادامه خروج از غار با گالوم(Gollum) روبهرو شد. گالوم وقتی که حلقه را در دست نداشت برای این که از پس بیل بو بربیاید شروع به طرح معما و چیستان نمود. بیل بو توانست معماهای گالوم را جواب دهد. ولی گالوم نتوانست جواب معمای بیل بو را به درستی پاسخ دهد. بیلبوموفق میشود به سلامت همراه حلقه قدرت از دست گالوم نجات پیداکند و دوباره به جمع دوستان خودش ملحق شود. بیلبو تا آنجا که میتوانست حلقه را از چشم همراهیانش مخفی میکرد و بارها و بارها توانست با کمک حلقه (قدرت نامرئی شدن) استفاده کند و دوستانش را از چنگ اورک ها و دیگر موجودات شریر رهایی بخشد. سرانجام گروه توانست گنجینه بزرگ را پیدا کند و در این میان اژدهای نگهبان گنج نیز هلاک شد. اما پیش از پیروزی کامل نبرد سختی درگرفته بود و تورین کشته شد. و بالاخره بیلبو پس از سفری پرماجرا در بیست و دوم ژوئن، هنگامی که ۵۲ ساله بود یعنی مصادف با ۱۳۴۲تاریخ شایر به خانهاش در بگ اند(Begand) بازگشت.
کشته شدن اژدهای مخوف و مغرور این داستان ((اسماگ)) با اژدهاکشی منظومه بیوولف ((beowoolf شباهت دارد.بیوولف که یکی از حماسی ترین و کهن ترین منظومه پهلوانی انگلستان به شمار می آید،از شاعری گمنام است و دارای ۱۳۸۲ بیت است .موضوع ان همانند آثار تالکین نبرد خیر و شر است ، وچنین اندیشه ای اساسا برگرفته از یک تفکر باستانی انگلو ساکسون است.هر دو آیین پهلوانی و عیاری را وقع می نهند.(در رمان هابیت بیلبو با نام عیار و پهلوان دست به اعمال قهرمانانه می زند).بییولف با شرح داستان به خاک سپردن اسکیلد (scyld) بنیان گذار دودمان سلطنتی دانمارک آغاز می شود.فرزند اسکیلد هروتکار نام دارد و کاخی بزرگ به نام هیورات بنا کرده است دیوی نیمه جانور پس از شنیدن بانگ شادی و غلغله ای که انسانها در کاخ افکند ه اند ،به خشم می آید و شبانگاه به ایوان شاهی می تازد و سی تن از دانمارکیان را هلاک می کند.بیولف پس از شنیدن این موضوع به جنگ دیو می رود.این دیو که گرندل نام دارد ، با بیوولف درگیر میشود و سرانجام بردست او (بیوولف) کشته می آید.روز دیگر شهریار و شهربانو به مناسبت پیروزی بیولف جشنی برپا می کنند و هدایای فراوان بدو می بخشند.اما نیمشب ماده دیوی که مادر گرندل است ،به خونخواهی فرزند بر کاخ می تازد و یکی از یاران باوفای پادشاه را می کشد.دانمارکیان ردوپای غول را دنبال می کنند تا به دریاچه ای می رسند که ماده دیو خفته است.بیوولف در آب فرو می رود و پس از جنگ با ماده دیو او را نابود میکند .اینجا منظومه نخست به پایان می رسد(امیری ،۱۳۸۵: ۸۰۵- ۸۰۶) .
منظومه دوم که موضوع آن کشتن ا ژدها و دیوهاست ، شبیه آن چیزی است که در داستان هابیت اتفاق می افتد(رویارویی بیلبو با اژدها یی به نام اسماگ که از گنجینه دورفها مراقبت می کند).
مهمترین حادثه ای که در این داستان روی میدهد پیدا شدن حلقه قدرت به دست بیلبو است. موجودی که اصلاً انتظارش نمیرفت حلقه را پیدا کند و اتفاقات بعدی که در تریلوژی ارباب حلقهها دنبال میشود.
اما سبک نوشتاری تالکین در این اثر بسیار شوخطبعانه و هزل آمیز است. همچنین دخالت مکرر نویسنده که به تقلید از سبک نقالی شفاهی است که در آن، راوی خط روایت داستان را با بذلهگویی و اظهار نظر شخصی میشکند. شگرد دیگر تالکین در قصهگوی اش را شاید بتوان خوش آهنگی روایت گرانه اش دانست. نثر او تأثیر آوایی لذت بخشی در گوش مخاطب بهوجودمیآورد. به عنوان مثال صدای زنگ در خانه بیلبو چنین است: دینگ، دونگ، لینگ، دنگ، پیپ کشیدن گندالف صدای پوپ می دهد.
آوازهای گابلین ها و اِلف ها(Elves) تأثیرات آوایی زیبایی را به وجود می آورند. در خط روایت داستان در صحنهها و حوادث توصیف شده همه جا بیلبو حضور دارد . درون مایه کتاب هابیت از ساختار جستجو و یک طرح مرکزی، یعنی بلوغ قهرمانی ضعیف و ناکارآمد برخوردار است. هرچه به پایان کتاب نزدیکتر میشویم و مخصوصاً در بخش دوم به طور فزایندهای داستان پیچیده و حوادث آن خارقالعاده تر میشوند قهرمان داستان از غرائب و نوادر بسیار وارد قلمرو دشمن میشود و آزمایشهای سخت و دشوار را پشت سر میگذاردو پاداش خود را میگیرد. داستان تالکین داستانی درباره وارد شدن به جهان ضرورتهای قهرمانی و نزول پیوسته در عمق تاریکی، طبق الگوی قهرمانی شکل میگیرد جوزف کمپل آن را چنین توضیح میدهد که: حرکت قهرمان اسطورهای از کلبه معمولی ، با انواع وسوسهها در توفان و باد ، ره سپردن یا دیگر مراحل همراه است. آنجا در آستانه ماجرا، سایهای رضایت او را جلب کند که زنده وارد قلمرو و فرمانروای تاریکی شود، درغیراینصورت، باید به وسیله دشمن هلاک و کشته شود( صاعلی،۱۳۸۲: ۱۰۹).
۱-۲-۱-۳ داستانهای سهگانه ارباب حلقهها:
الف )رمان یاران حلقه:
نخستین بخش از تریلوژی ارباب حلقهها با این کتاب آغاز میگردد که داستان شگفتانگیز ماجرایی را شروع میکند که در دو برج ادامه مییابد و در بازگشت پادشاه به اوج خود میرسد.
پس از بازگشت بیلبو یابنده حلقه قدرت از سفر ماجراجویانه اش خویش به خانهاش در شایر چیز قابل توجهی رخ نداد تا این که آقای بگینز تدارک جشن تولد ۱۱۱ سالگیاش را میبیند و قصد دارد شایر را برای همیشه ترک کند. در این میان همه چیز آماده این جشن تولد است و گندالف قصد شرکت در این جشن تولد را دارد. مهمانان زیادی در جشن تولد شرکت میکنند. گویا تمام اهالی شایر آمده بودند. ولی اتفاقی افتاد که همگان را شگفت زده نمود. حتی گندالف را. بیلبو در میان حضار پس از خیرمقدم و خوشامدگویی ناگهان حلقه قدرت را به آرامی در دست میکند و ناپدید میشود. مدعوین از این عمل اظهار تعجب میکنند و با تأسف میهمانی را ترک میکنند. اما بیلبو به خانه خودش باز میگردد تا بدون اطلاع به سفر برود. گندالف که از نیت بیلبو آگاه است وارد خانه بیلبو میشود و درباره حلقه قدرت به بیلبو هشدار میدهد و میخواهد که حلقه را برای برادرزادهاش فورودو(Forodo) بگذارد و برود. بیلبو که با حلقه انس پیدا کرده ، این درخواست را رد میکند و سر سختی نشان میدهد. سرانجام گندالف بیلبو را متقاعد میکند که حلقه را برای فورودو به ارث بگذارد گندالف درباره حلقه قدرت و سرگذشت صاحبان پیشینش به فورودو اطلاعات زیادی می دهد و میگوید که دشمن دوباره بیدار شده و به دنبال حلقه قدرت میگردد. فورودو که از همه چیز بیاطلاع است به همراه دوستانش شایر را ترک میگویند و پای در سفر مینهند. بدین ترتیب سرنوشت حلقه قدرت به دست هابیت ها میافتد. در این میان دشمنان نیز دستبهکار شده اند و سواران سیاه را برای به دست آوردن حلقه به شایر گسیل میکند. فورودو و دوستانش پس از عبور از جنگل قدیمی به میهمان خانه ای میرسند که قرار بود گندالف به آنان ملحق شود. ولی این اتفاق نمیافتد. گندالف دوست خود به نام استرایدر(Straider) را برای حفاظت از آنان در برابر سواران سیاه میفرستد و این موضوع را از طریق صاحب مسافرخانه طی نامهای به اطلاع فورودو میرساند. استرایدر که همان آراگورن (Aragorn)است با سواران سیاه زدوخورد میکند و آنها را فراری میدهد. ولی قبل از شکست، سواران سیاه توانستند فورودو را مجروح کنند. راه سفر کمی به تعویق میافتد و برای رسیدن به ریوندل(Rivendell) راه درازی در پیش روی آنان قرار داشت. گلورفیندل(Glorfindel) دوست آراگورن فورودو را پس از یک تعقیب و گریز طولانی به ریوندل میرساند . فورودو که در اثر ضربه بیهوش شده بود وقتی چشمانش را باز میکند گندالف را میبیند که بالای سرش ایستاده است بدین گونه حلقه قدرت به ریوندل میرسد و ارباب آنجا الروند(Elerond) به آنان خوشامد میگوید و از جنگهای گذشته و نبردهایش با سائورون افسانههایی نقل میکند.
ملاقاتها و دیدارهای زیادی در ریوندل صورت میگیرد. منجمله دیدار فورودو با عموی خویش بیلبو. نمایندگان و فرستندگان زیادی از همه ی اقوام و نژادها در ریوندل گرد هم آمده بودند تا تصمیمی را بگیرند که حاکم بر سرنوشت خودشان میشد. شورایی که الروند تشکیل داد نقش تعیین کنندهای داشت و تصمیم بر این نهادند که حلقه را نابود کنند و بدین منظور «گروه یاران حلقه» مرکب از نه نفر به سرکردگی گندالف عازم سفر شدند تا حلقه را به همان جایی برسانند که ساخته شده. زیرا طلسم نابودی حلقه در سرزمین موردوربود. آن هم در آتش کوه نابودی؛ سفر سخت و مصیبتبار حلقه به سرزمین موردور آغاز شد. گروه در ادامه سفر خود به سرزمین باستانی دورف ها میرسند. سرزمین موریا (Moria) سرزمین تاریک در اعماق زمین. در همین جا بود که گندالف مدتی راه خروج را گم میکند و در فکر رهایی از تالارهای سنگی باقی میماند. راه خروج پیدا میشود و گروه با تعداد بیشماری از دشمنان مواجه میشوند. اورک ها، گرگها، گابلین ها، دیوها همگی آماده جنگ بودند.
گندالف گروه را به طرف پل، پل معروف به «خزد دوم» راهنمایی میکند و در روی این پل با اهریمنی قوی و هولناک به اسم (بالروگ)(Balroug) مصاف میدهد و با او به اعماق تاریکی سقوط میکند و گروه فرمانده و رهبر خود را از دست میدهد و به رنج و اندوه فراوانی فرومیرود. سرزمینی موریا و حوادث شوم آن به پایان میرسد و گروه به سرزمین الف هایی به نام گالادریل ها (Galadriel) میرسد. سکونتگاه فرمانروا کلبورن(Celeborn) وگالادریل (Galadriel) .کلبورن و همسرش گالادریل استقبال گرم و دلنشینی از گروه به جای میآورند و از غیبت گندالف سئوالاتی میپرسند. در این سرزمین فرصت خوبی برای تجدید قوا و استراحت پیش میآید و پس از حدود یک ماه دوباره سفر آغاز میشود. سفر به سمت جنوب در میان جنگل سخت و نفسگیر بود. و در همین جا بود که گروه یاران حلقه در پی زدوخوردی با اورک ها از هم گسیخته میشوند و اولین زمزمههای خیانت و دودستگی در گروه به وجود میآید. برومیر حلقه را برای خودش میخواهد و از فورودو حلقه را مطالبه میکند و بعد اظهار پشیمانی میکند ولی دیگر سودی نداشت فورودو برای حفظ حلقه گروه را ترک میگوید و به همراه پیشکار باوفای خود سام از گروه جدا میشود و بدین ترتیب یاران از هم پراکنده میشوند.
ب )دو برج:(Two towers)
قسمت دوم رمان ارباب حلقه ها،یکی از شاهکارهای ادبیات غرب است. در این قسمت ادامه ماجراهای فورودو و دیگر یاران حلقه جهت نابودی حلقه پیگیری می شود.
پس از پراکنده شدن گروه یاران حلقه، این کتاب با مرگ برومیر (Boromir) و ربوده شدن مری برندی با یک، پره گرین توک توسط اورکها و تعقیب آنها توسط آراگورن، لگولاس الف و گیملی دورف از یک سو، خیانت سارمان سفید و اتحاد او با سائورون برای بدست آوردن حلقه و سفر فورد و بگینز و سام گامگی به سوی سرزمین نابودی آغاز می شود.
وجود داستانهای مختلف و مرتبط با هم با هم به گونه ای زیبایی به چشم می خورد. سارومان به سائورون می پیوندد و جنگ با مردمان روهان را آغاز می کند. ولی سر انجام با کمک گند الف که دوباره به ماجرا بازگشته، جادوی سائورون را خنثی می کند.
سارومان در برابر مردمان روهان و جنگل خفته منگورن شکست می خورد و با ماجرای اسارت فرودوبگینر در غار عنکبوتی بزرگ به اسم شیلاب (Chelobe) توسط اورکها و انتقال حلقه قدرت به بیشکار فوردو بگینر پایان می پذیرد.
پ )بازگشت پادشاه (the retorn of the king)
قسمت سوم از سه گانه ارباب حلقه ها که در آن سرنوشت حلقه رقم می خورد و شاهکار تالکین در نبرد پایانی به اوج خود می رسد.
ماجراهای این کتاب در واقع ادامه ماجراهای دو برج است. آراگورن برای رسیدن به پادشاهی با کمک سواران روهان برای شکستن محاصره شهر گوندور (Gondor) می تازد ولی نیروی سائورون بسیار قوی است. آراگورن به دنیای مردگان می رود و آنها را برای شکستن سائورن بسیج می کند و شهر در بازگشت پادشاه از سقوط نجات پیدا می کند ولی قبل از ان دنه تور(Denethor) نایب السلطنه فرمانروای گوندور پدر بومیر، به علت جنون و ترس خود کشی می کند. اما در این حال نیروهای سائورون با تمام قدرت به دنبال فورودو و سام هستند. به پیشنهاد گند الف تصمیمی مهم گرفته می شود و آراگورن برای نبرد نهایی به دروازه های کوه نابودی حمله می کند تا از توجه سائورون و نیروهای اهریمنی به فورد و حلقه قدرت بکاهد.
فرم در حال بارگذاری ...