ناخودآگاه
خلق فرصت
فرد
آگاهانه
طبقه بندی آلسوس و همکاران[۱۰۱]
در این طبقه بندی نظریه های رقیب با بهره گرفتن از دو معیار آگاهی کارآفرین و منشأ فرصت از یکدیگر تفکیک میگردند، لذا چهار دسته نظریه از یکدیگر قابل تمایزند:
الف- ایده و فرصت درونی– تصادفی
در این نظریه منشاء ایده درون (ذهنی) کارآفرین است که در یک سطح ناخودآگاه توانسته آن را تشخیص دهد.
ب- ایده و فرصت بیرونی– تصادفی
در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که دیده شدن آن توسط کارآفرین به صورت ناخودآگاه است.
ج- ایده و فرصت بیرونی– غیر تصادفی
در این نظریه منشاء ایده بیرون (محیط اطراف) کارآفرین است که کشف آن ناشی از جستجوی فعالانه (آگاهانه) توسط کارآفرین بوده است.
د- ایده و فرصت درونی– غیرتصادفی
در این نظریه ایده و فرصت در درون (ذهنیت) کارآفرین و در سطح ضمیر خودآگاه وی شکل گرفته است. این فرصتها چون منشاء درونی و فعال دارند برای نمود عینی در جهان واقع بایستی توسط کارآفرین خلق گردند.
خلاصه این طبقه بندی در شکل ذیل مشاهده میگردد:
شکل ۲‑۵: طبقه بندی آلسوس و همکاران، ۲۰۰۴
طبقه بندی ونکاترامن و ساراسواتی[۱۰۲]
در طبقه بندی این دو محقق از یک رویکرد عرضه و تقاضا به موضوع پرداخته می شود. در این رویکرد ایده جدید یا موجود به مثابه بخش عرضه است و مسائلی که ایده قادر به حل و فصل آنهاست در حکم بخش تقاضا می باشند.
با این رویکرد محققین مذکور سه نوع از نظریه های رقیب را از یکدیگر تفکیک می کنند :
الف – الگوی تشخیص فرصت
در این الگو هر دو بخش عرضه و تقاضا موجود بوده و کارآفرین به واسطه هوشیاری خود[۱۰۳] که به معنی جستجوی ناخودآگاه است، نقش میانجی بین عرضه و تقاضا را برعهده دارد. در این الگو تشخیص [۱۰۴]فرصت معنی دارد.
ب – الگوی کشف فرصت
در این الگو که متأثر از نظرات شومپیتر و هایک ارائه شده اند یکی از دو بخش عرضه و تقاضا موجود می باشند و نقش کارآفرین جستجوی آگاهانه برای کشف بخش غایب و ایفای نقش میانجی بین آنهاست.
ج – الگوی خلق فرصت
در این الگو هر دو بخش عرضه و تقاضای در محیط عینی غایب بوده و نقش کارآفرین آفرینش ذهنی هر دو بخش و تلاش همزمان برای عینیت بخشیدن به آن در جهان واقع می باشد.
نظریه کارآفرینی کرزنر
کرزنر در تئوری کارآفرینی خود بیان می کند که کارآفرینی دارای نقش متعادل کننده در شرایط نامتعادل بازار است. فرصتهای کارآفرینی وجود دارند و کارآفرینان بعد از کشف آنها با عمل کارآفرینانه خود بازار را در جهت تعادل پیش میبرند. کرزنر تنها بر رفتار کارآفرینان در محیط اقتصادی تمرکز می کند.
پایهترین مفهوم در تئوری کرزنر، مفهوم” هوشیاری “[۱۰۵] است.
هوشیاری افراد موجب می شود که آنان در محیط اقتصادی ، موقعیت های سودآوری را کشف کنند و به بهره برداری برسانند. در واقع هوشیاری کارآفرینانه شامل توانایی فردی است که بدون تحقیقات گسترده فرصتهایی را به بهره برداری نرسیدهاند را شناسایی می کند.
هوشیاری افراد برای کشف فرصتهای ارزشمند لازم است، از این رو کرزنر هوشیاری را ویژگی بارز کارآفرینان و عامل تمایز آنان با افراد غیر کارآفرین عنوان می کند.
کرزنر در سال ۱۹۸۲ نظریه خود را تا حدودی اصلاح می کند[۱۰۶]. کرزنر بین دو نوع بازار تفاوت قائل می شود: بازار یک حلقه ای و بازار دو حلقه ای[۱۰۷]. در بازار دو حلقه ای دو عامل زمان و عدم قطعیت را بیان می کند و نقش خلاقیت و تخیلات در فرایند کارآفرینی را در این بازارها موثر میخواند. ویژگی بارز تئوری کرزنر مبتکرانه بودن و نقش متعادل کننده فرایند کارآفرینی است .
جایگاه فرصت کارآفرینانه در مدل تیمونز
تیمونز معتقد است که کارآفرینی عبارت است از یک شیوه تفکر، استدلال و اقدام، که با مشغولیت ذهنی معطوف به فرصت، رویکرد کلگرا، و رهبری متوازن همراه است. در دل این فرایند، ایجاد و تشخیص فرصتها قرار دارد که با رویا و ابتکار عمل برای چسبیدن به این فرصتها دنبال می شود. این امر در هرجا و در هر سازمانی امکان وقوع دارد. مهم این است که یک کارآفرین وجود داشته باشد که برای تحقق آرمان خود تلاش کند(تیمونز۱۹۹۹).[۱۰۸]
ویژگی اصلی مدل ارائه شده توسط تیمونز این است که از “فرصت” آغاز می شود. در این مدل، نیروهای محرک فرایند کارآفرینی به این شرح تعریف شده اند: ۱٫ فرصت ۲٫ هدایت توسط یک کارآفرین رهبر یا یک تیم کارآفرینانه ۳٫ کمبود منابع و خلاقیت ۴٫ توازن و فاصله بین نیروها و سازمان ۵٫ کل نگری و یکپارچه بودن ۶٫ پایدار بودن(همان منبع).
عوامل بالا را میتوان اجزای قابل کنترل و ارزیابی فرایند کارآفرینی نامید. بنیانگذاران و سرمایه گذاران کسب و کارها، با تمرکز بر این نیروها، میتوانند ریسکهای محیط را تحلیل کنند و در مورد تغییرات بهتر تصمیم گیری کنند. در شکل زیر این مدل را می بینیم:
عدم اطمینان
ابهام
نیروهای برونزا
زمینه بازار سرمایه
ارتباطات
رهبری
فرم در حال بارگذاری ...