۵-۸- پیشنهادها …………………………………………………………………………………………………………………………………………۱۳۹
۵-۸-۱- پیشنهادهای پژوهشی …………………………………………………………………………………………………………………۱۴۰
۵-۸-۲- پیشنهادهای کاربردی ………………………………………………………………………………………………………………….۱۴۰
۵-۹- منابع………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۴۲
فصل اول:
کلیات تحقیق
-
-
-
- مقدمه
-
-
در این فصل به بررسی کلیات تحقیق میپردازیم. در ابتدا مسئلۀ پژوهش روشن میشود. در این قسمت دغدغههایی که منجر به شکلگیری این مسئله شده است مورد بررسی قرار میگیرد. سپس ضرورت بحث از بررسی سبک زندگی لیبرالیستی، وجوه تقابل آن با سبک زندگی اسلامی و تأثیر آن بر برنامۀدرسی پنهان بیان میشود. در ادامه اهداف و سؤالات تحقیق که شامل بررسی ویژگیهای سبک زندگی لیبرالیستی در زمینۀ دو شاخص اوقات فراغت و روابط انسانی، ویژگیهای سبک زندگی اسلامی در زمینۀ دو شاخص نامبرده، وجوه تقابل این دو سبک زندگی و تأثیر سبک زندگی لیبرالیستی در ایجاد برنامۀ درسی پنهان ذکر میگردد. در پایان اصطلاحات پژوهش تعریف میگردد.
-
-
-
- بیان مسئله
-
-
هر مکتبی دارای مبانی جهان شناسی، دین شناسی، ارزش شناسی و انسانشناسی خاص خود است و هر یک از این مبانی در ساختار تعلیم وتربیت آن مکتب تأثیرگذار خواهد بود چرا که در مکاتب گوناگون جایگاه انسان در جهان هستی، تعریفی که از او داده میشود، روشهای کسب معرفت و در نهایت ارزشهایی که برای زیستن عرضه میگردد متفاوت است. پرواضح است که انسانمحور تعلیم و تربیت است و هر مکتبی از دریچۀ ایدئولوژی خود به تعلیم و تربیت انسان مینگرد. یکی از ایدئولوژیهایی که در حال جهانی شدن است، لیبرالیسم است. فرهنگ لیبرالی که در اروپای مسیحی شکل گرفت، در کلّیت خویش علیه همۀ ارزشهای قدسی و ماورایی به وجودآمده و به عنوان یک مکتب اجتماعی، تعریف خاصی از انسان دارد و متناسب با آن نیز اشکال خاصی از نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی عرضه میکند. لیبرالیسم امروز دیگر نه در قالب یک نظریۀ فلسفی یا سیاسی، بلکه به عنوان یک الگوی زندگی و برنامهریزی، بر موج مدرنیسم به گوشه گوشۀ جوامع نفوذ کرده است و بسیاری را بدین گمان کشانده که توسعه و ترقی را جز از این راه نمیتوان تأمین کرد. اندیشههایی چون لیبرالیسم، استواری و استحکام خود را مرهون نمودهای عینی و عملی هستند و صحنه کارزار با آنها بیش از هر جا در میدان مدیریت و برنامهریزیهای اجتماعی و بینالمللی است. یکی از عرصههای ساختاری مدیریت و برنامهریزیاجتماعی در هر کشور نهاد آموزش و پرورش، به ویژه آموزش متوسطه است. چرا که این دوره درفاصلۀکوتاهی نسبت به ورود جدی دانشآموزان به عرصۀ جامعه را دارد و از طرفی نیز این دوره مصادف با دورۀ نوجوانی است. دورهای که انسان در معرض انتخابهای مختلف و متعدد در زمینههای گوناگون از جمله انتخاب رشته، شغل و گرایشهای مذهبی قرار میگیرد و ذهن و روح دانشآموز آمادگی بالایی را برای پذیرش عقاید و نگرشهای برآمده از مکاتب مختلف را دارد؛بنابراین، نهاد آموزش و پرورش نقش تعیینکنندهای در انتخابهای سرنوشتسازافراد جامعهدارد که اهمیت این نهاد را دو چندان میکند. از طرفی نیز با توجه به اینکه ایران کشوری است اسلامی وحاکمیت دین در قالب جمهوری اسلامی نمود بیرونی یافته است باید به این مسئله بپردازیم که در عرصۀ اعتقادات اسلامی و به تبع آن در تعلیم وتربیت، نقاط رویارویی ما با لیبرالیسم چه خواهد بود. در واقع باید بررسی نماییم سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی لیبرالیستی که هریک تأثیرات متفاوت و محسوسی را بر ترجیحات و سلایق افراد جامعه در انتخابها و گزینشهای آنان ایجاد میکنند در چه محورهایی با یکدیگر تقابل وتناقض دارند.
بر این اساس در این تحقیق نگارنده در رابطه با اندیشههای لیبرالیسم و تعلیم وتربیت اسلامی مدعی است: ۱) مبانی و اصول فکری لیبرالیسم دارای وجوه تقابل جدی با اصول فکری اسلام است ۲) این اصول فکری متناقض با اسلام در تعلیم و تربیت ما نفوذ کرده است اما این رخنه، چندان در برنامۀ درسی آشکار به چشم نمیخورد و مسئلۀ نگرانکننده این است که برنامۀ درسی پنهان ما دچار این تأثیرپذیری شده است که به اعتقاد برخی از صاحبنظران، تأثیرگذاری این نوع از برنامۀ درسی میتواند به مراتب بیشتر از برنامۀ درسی آشکار باشد. این در صورتی است که مکتب ما اسلاماست و پیرو آن هدف نهایی تعلیم وتربیت ما رساندن افراد جامعه به حیات طیبه خواهد بود به گونهای که فرد در تمام ابعاد زندگی خود، چه فردی و چه اجتماعی، زندگانی مطابق با مبانی و اصول اسلامی داشته باشد. امّا بانفوذ تفکرات لیبرالیستی از جمله سکولاریزایسیون که قائل بهجدا کردن امور دنیوی از امور دینیو جدا کردن سیاست و حکومت، اقتصاد، قضاوت، تعلیم وتربیت، هنر و امثال آن از امور مقدس است، نگرش این مکتب به غایت زندگی انسان و محدود نمودن آن به دنیای مادی، تأکید بیش از اندازه و غلوآمیز در رابطه با امیال انسانی و دهها آموزۀ دیگر، چگونه میتوان این هدف والا را به سرانجام رساند.
نگارنده سعی دارد در این تحقیق، ابتدا ۱) به معرفی لیبرالیسم و اسلام و مبانی فکری این دو مکتب بپردازد و در گام بعدی ۲)وجوه تقابل در مبانی فکری و همچنین در زمینۀ دو شاخص سبک زندگی که عبارتاند از:اوقات فراغت و روابط انسانی را روشن نموده ۳) و در نهایت، نفوذ اندیشههای لیبرالیسم را از طریق برنامۀ درسی پنهان در رابطه با دوشاخص نامبرده مورد بررسی قرار دهد.
-
-
-
- اهمیت و ضرورت مسئله
-
-
طبق فرمایشهای مقام معظم رهبری: «سبک و فرهنگ زندگی که به معنی همۀ مسائلی است که متن زندگی انسان را شکل میدهند، یکی از شاخصههای پیشرفت تمّدن اسلامی محسوب میشود کهآسیبشناسی و علتیابی در زمینۀ عدم پیشرفت لازم در این بخش ضروری است» (www.khamenei.ir. 2013). یکی از نهادهایی که میتواند از پایه در تغییر سبک و فرهنگ زندگی، مؤثر باشد نهاد آموزش و پرورش است. این نهاد میتواند تغییرات بسیار عمیقی را از اوان کودکی در افراد جامعه ایجاد کند و این حرکت را تا دوران نوجوانی افراد در همۀ ساحتهای اعتقادی، اخلاقی، علمی-آموزشی، فرهنگی – هنری، اجتماعی، سیاسی، زیستی و اقتصادی که در سند ملّی آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، ادامه دهد. در این راستا این نهاد به عنوان یکی از مهمترین فرصتهای اجتماعی شدن دانشآموزان میباید کارکردهای متناسب جهت دستیابی به این هدف را ایجاد کند و تنها به مشخص نمودن اهداف قانع نبوده و عملکردهایی را که در فضای کلی آموزش و پرورش از جمله مدرسه منجر به تغییرات اساسی و پایهای میشود شناسایی نموده و بر این اساس اقدام نماید.
یکی از اقدامات بسیار مهم و ضروری آموزش وپرورش در این راستا که میبایست از سالهای پیش به آن پرداخته و در اهداف و عملکردهای آن در نظر گرفته میشد بازگشت به متن دین و استفاده از نکات و دستورات متعدد و متنوع آن برای ابعاد مختلف زندگی است که در واقع سبک زندگی اسلامی را میسازد. این در صورتی است که مدارس ما در دهه های اخیر تلاش خود را صرف برخی از اقدامات دینی ظاهری نمودهاند که در بسیاری موارد نتیجۀ عکس داشته و در نهایت روحیهای ضد دینی در دانشآموزان ایجاد کرده است.یکی از مصادیق این اقدامات منحصر نمودن فعالیتهای دینی در دروسی مانند «بینش اسلامی» یا «دین و زندگی» است که حتی موجب تغییرات جزئی در جهانبینی دانشآموزان نشده است.
از طرفی نیز جای خالی اندیشهها و نگرشهای اسلامی در مدارس بانفوذاندیشهها و بینشهای لیبرالیسمی در قالب برنامۀ درسی پنهان در حال پر شدن است، امری که میتواند در حال حاضر مسئلهای نگرانکننده و درعینحال قابل تأمل باشد. چرا که اولاً اندیشههای این مکتب به صورت جهانی و با رشد مدرنیته در کشورها و فرهنگهای مختلف در حال گسترش است و ثانیاً دارای وجوه تقابل بسیاری با مکتب اسلام میباشد، ثالثاً یادگیری در این از طریق برنامۀ درسی پنهان علیرغم زمانبر بودن به صورت عمیق و بسیار مؤثر اتفاق میافتد و سوم اینکه فرایند یادگیری در چنین برنامهای با عدم آگاهی مرّبیان و دانشآموزان و از طریق منش، کردارها، طرز تلقیها و قضاوتهای معلمان و دیگر مسئولین مدرسه نسبت به رفتارهای دانشآموزان، تعاملاتی که دانشآموزان با یکدیگر دارند، نحوۀ گذران اوقات فراغت آنها و غیره همراه میباشد؛ بنابراین امکان آن میرود که در چنین وضعیتی برنامۀ درسی پنهان مدارس با برنامۀ درسی آشکاری که نهاد آموزش و پرورش کشور در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی تدارک دیده است در تضادی نه چندان آشکار قرار گیرد و تأثیر این تضادها به صورت زنجیره وار از دانشآموزان به خانوادهها و از خانوادهها به جامعه و در قالب فرهنگ باز تولید شده از جامعه به خانواده در حال یادگیری باشد و در نهایت منجر به تشکیل جامعهای که افرادش به دلیل حاکم بودن فرهنگ از هم گسیختهای که ماهیت چندان روشنی ندارد و ملقمهای از فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی است، دچار تناقضات شخصیتی فراوانی هستند. به گونهای در حال حاضر با موج انتقادات والدین و حتی جامعه به نهاد آموزش و پرورش روبه رو هستیم که چرا فرزندان امروز این کشور سلایق و ترجیحات مبتنی بر ارزشهای اسلامی را در تعارض با سلایق و ترجیحات خود در زندگی میدانند و سبک زندگی خود را بر پایۀ را ارزشها و نگرشهایی غیر از مکتب اسلام بنا مینهند.
بر این اساس یکی از مجراهای نفوذ تفکرات لیبرالیسمی مدارس و به ویژه برنامۀ درسی پنهان است. بسیاری از آموزههای این مکتب از این طریق به صورت ناخودآگاه در حال آموخته شدن به دانشآموزانمیباشد. تفکراتی نظیر سکولاریسیون، فردباوری، رویکرد مادی نسبت به غایت زندگی، مدارا و سهلانگاری، انسانمداریو صدها آموزۀ ضد اسلامی داده میشود که از طریق مدارس، «خانۀ دوم»دانشآموزان به آرامی در حال رشد است و بر ترجیحات و سلایق آنان مؤثر بوده و این در حالی است که هدف تعلیم و تربیت در ایران حیات طیبه میباشد و این تناقض غیرقابل انکاری است که در آموزش و پرورش کشور در حال رخ دادن است. بر اساس مطالبی که گفته شد نگارنده این ضرورت را احساس کرد که اندیشههای لیبرالیسم را مورد مطالعه قرار داده و نقاط تقابل آن را با رویکرد اسلامی مشخص نماید و تأثیر آن را بر برنامۀ درسی پنهان دورۀ متوسطه که برههای بسیار حساس و سرشار از انتخابهای گوناگون در مسائل مختلف زندگی است، بررسی کند. امید است که این تحقیق تأثیری هر چند کوچک و در حد آگاهی در کشور و در مسئولین نظام آموزش و پرورش ایجاد کند.
-
-
-
- اهداف پژوهش
-
-
۱-۴-۱- هدف کلی
بررسی وجوه تقابل سبک زندگی لیبرالیستی و اسلام و تأثیر آن بر برنامۀ درسی پنهان دورۀ متوسطۀ کشور
۱-۴-۲- اهداف ویژه
فرم در حال بارگذاری ...