وبلاگ

توضیح وبلاگ من

سیمای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در کشف‌الاسرار- فایل ۳

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

طبری پس‌ازاین که، واقعه‌ی غدیر را در تاریخش مسکوت می‌گذارد، بالاخره بر کتمان این واقعه‌ی مهم دینی آرام نمی‌یابد و کتابی مستقل به نام «الولایه فی طرق حدیث الغدیر» درباره‌ی این ماجرای مهم اسلامی و اسناد حدیث آن، تألیف می‌کند. اما بعد چه می‌شود؟ ملک اشعراء بهار، درباره‌ی نگارش این اثر و پیامدهای آن چنین می‌نویسد:
«طبری بی‌اندازه از تهمت رفض بیم داشته است. مع‌ذلک روزی می‌شنود که مردی از شیوخ اهل سنّت بر ضد حدیث «غدیر خم» در فضیلت علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) سخن می‌گوید. محمد بن حریر، علیرغم وی، مجلس درسی در تأیید و اثبات «غدیر خم» بر پا کرد و سخنانی در فضایل علی (علیه‌السلام) آغاز نمود. ولی هنوز تمام نشده، مقتضی دید کتابی هم در فضایل شیخین بنویسد و آن را در دست داشت که باز ناچار شد تا کتابی هم در فضیلت عباسی، جدّ بنی العباس تحریر کند، نتیجه این شد که هر سه کتاب ناتمام ماند»[۲۰].
یعنی در آن فضای مسموم عباسیان، اگر مورخی هم مانند طبری، بخواهد سخن حقی بگوید و فضیلتی راستین بپراکند ناچار می‌شود تا چیزهای دیگری نیز بگوید. این‌گونه حوادث در تاریخ، در تأییدها، تکذیب‌ها و به‌اصطلاح در (مناقب، مثالب) بسیار قابل‌توجه است.
باری، سخن درباره‌ی برخی از ناروائی‌هایی بود که در کشف‌الاسرار راه‌یافته است. برای عرضه‌ی موارد بیشتری فرصتی دیگر باید[۲۱].
پایان نامه - مقاله - پروژه
۶-۲-۲- عرفان در کشف‌الاسرار
گفتیم، میبدی تفسیرش را در سه نوبت نگاشته است، که نوبت سوم آن به تعبیر وی «بر لسان اهل اشارت و بر ذوق جوانمردان طریقت» است[۲۲]. این بخش به‌راستی گفته یکی از محققان گلگشتی است: «جان‌فزا از ذوق و کلام و حال و احوال عارفان و مشایخ. دریایی است آرام که آسمان زیبای اندیشه‌ی عرفان را در آیینه‌ی زلال خویش می کند و در ژرفای آن دردانه‌های شعر و شعور موج می‌زند»[۲۳].
این بخش از بخش‌های سه‌گانه‌ی تفسیر میبدی، یکسر مطالب ذوقی و عرفانی است. مؤلف در این بخش، اقوال بسیاری از عارفان، به‌ویژه خواجه عبداﷲ انصاری را به مناسبت‌های مختلف آورده و از عرفان و مبادی آن، سیر و سلوک، منازل سیر الی اﷲ، توشه‌ی راه، بایدونبایدهای سالک و دیگر مسائل سخن گفته است.
روش میبدی در «النوبه الثالثه» بر این است که یکی از آیاتی را که قبلاً ترجمه کرده و بر اساس شیوه‌ی دیگر مفسران به تفسیر آن پرداخته و مضمونش همگون با دریافت‌های عرفانی اوست، برمی‌گزیند و با توجهات صوفیانه و ذوقی به نثری مسجع و موزون در اطرافش قلم‌فرسایی می‌کند. گیراترین و دلکش‌ترین بخش تفسیر میبدی نوبت سوم آن است، که مطالب طوق پسند، لطیف و شیرین بدیع را در جملاتی خوش‌آهنگ و بلیغ با اشعاری از سرایندگان، به‌ویژه سنائی و سخنانی از صوفیان مخصوصاً خواجه عبداﷲ انصاری هم‌آمیخته و آن‌چنان چیده و ردیف کرده که خواننده را به وجد می‌آورد. اینک یکی از قطعات عرفانی آن را می‌آوردیم:
«گفته‌اند: صاحب دل چهار کس‌اند: زاهد است، دل او به شوق خسته، خائف است، دل او با شک شسته، مرید است، دل او به خدمت کمربسته، محب است دل وی به حضرت پیوسته. به داوود پیامبر (علیه‌السلام) وحی آمد که: «یا داوود طهرلی بیتااسکنه؛ یا داوود خانه‌ای که میدان مواصلت ما را شاید پاک‌کن و از غیر ما، با ما مپرداز». داوود (علیه‌السلام) گفت: «خداوندا و آن کدام خانه است که جلال و عظمت ترا شاید؟» گفت: دل بنده مؤمن «یادآور ودانا عندالقلوب المحومه». هرکجا خرمن‌سوخته‌ای بینی درراه جست‌وجوی ما که سوز عشق ما را می‌جوید آنجایش نشان ده که خرگاه قدس ما جز فنای دل‌سوختگان نزنند. دل بنده‌ی مؤمن خزینه‌ی بازار ماست، منزلگاه کلام ماست، محراب وصال ماست، خیمه‌ی اشتیاق ماست، مستقر کلام ماست، گنج‌خانه‌ی اسرار ماست، معدن دیدار ماست، هر چیزی که بسوزند بی‌قیمت گردد و دل که بسوزد قیمت گیرد»[۲۴].
وی، در این بخش از تفسیر متعارف پا فراتر نهاده و از وادی تفسیر معمول به روش مفسران بیرون رفته و با جداسازی این بخش از بخش‌های دیگر، عملاً مرز بین تفسیر و تأویل را بازشناس‌اند است. توضیح این‌که ابوالفضل میبدی - که از اهل سنّت و اصحاب حدیث است- تفسیر را موقوف به سماع و اخذاز گفتار رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و مفسران پیشین می‌داند، اما تأویل را - که حمل آیه است بر آن معنی که پذیراست به‌شرط موافقت با کتاب و سنّت - بر علما ممنوع نمی‌داند[۲۵]. لذا گاه در نوبت سوم چون شاعری خیال‌انگیز یا نویسنده‌ای آزاداندیش - نه محدثی اشعری مذهب و تنگ‌نظر – و ارادت قلبی و دریافت‌های لطیف خود را از سخن خداوند شرح می‌دهد وبیانی گرم و شیوا دارد. ولی خالی از تأویلات بعید و توجیهات با رد نیز نمی‌باشد[۲۶].
این بخش از تفسیر میبدی مطالب دلپذیر فراوانی دارد. زیبایی‌های لفظی، داستان‌های شیرین، تعبیرات بلند و ترکیبات کارآمد در نگارش، بسیار دارد. آقای دکتر مهدی محقق، در ضمن معرفی تفسیر ازجمله نوشته‌اند:
«در نوبت سوم مطالب شیرین و دلپذیر و داستان‌های اخلاقی فراوان آورده است که سخت‌ترین دل‌ها را نرم می‌کند و آدمی، هنگام مطالعه آن، خود را فراموش می‌کند. این داستان‌های جذاب و حکایات جالب که در نوبت سوم آمده اگر گردآوری شود خود، مجموعه نفیسی از حکمت و عرفان عملی خواهد بود و برای آنان که با آثار مولوی و حافظ عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانی آشنایند کاملاً آشکاراست که این‌گونه داستان‌های و مطالب چقدر دلپذیر و روح‌بخش می‌باشد»[۲۷].
افزون بر آنچه یاد شد، این بخش نشانگر قدرت قلم، لطافت ذوق، حسن سلیقه و تسلط شگرف میبدی بر آیات و اخبار و مباحث تصوف و سخنان مشایخ است. اما لازم به یادآوری است که این بخش از تفسیر میبدی را نباید یکسر تفسیر دانست و بی‌گمان، بسیاری ازآنچه در نوبت سوم آمده است از دیدگاه میبدی، مثل بسیاری از تأویلات صوفیان، از ارزش تفسیری برخوردار نیست.
۸-۲-۲- اسرائیلیات در کشف‌الاسرار
تعبد خشک بر آثار نقلی و اهمیت دادن بی‌جا بر روایات تفسیری که آمیخته به وضع جعل است، باعث شده است تا تفسیر [کشف‌الاسرار] از آمیختگی به احادیث مجعول و اسرائیلیات در تاریخ پیامبران سلف، مصون نماند. وی، در داستان آدم و حوا، همان اخبار مجعول را ردیف کرده و در چگونگی وسوسه‌ی شیطان نیز، آنچه را از اسرائیلیات یافته، در تفسیرش به‌هم‌بافته و عرضه کرده است.
میبدی، در ذیل آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی ص، یاوه‌های روایت سازان یهودی را درباره‌ی پیامبر بزرگواری چون داوود (علیه‌السلام) آورده و بااینکه سخن علی (علیه‌السلام) را که صریح در ردّ این حدیث مجعول است نقل کرده، به دنباله‌ی داستان پرداخته، بدون این‌که آن را نقد و رد کند[۲۸]. ما بارها در این سلسله مقالات، خطر احادیث جعلی، روایات ساخته‌ی ذهن دروغ‌پردازان و اسرائیلیات و نصرانیات را گوشزد کرده‌ایم و معتقدیم، آنان که دست به تحقیق می‌زنند و پژوهش‌هایشان بر روایات و آثار پیشینیان استواراست، باید با دقت و وسواس علمی، با این آثار برخورد بکنند. متأسفانه، کسانی هستند که چون آهنگ تألیف و نگارش می‌کنند بیشتر و پیش‌تر از استحکام اثر خود، به سریع عرضه کردن آن می‌اندیشند و آنچه را عالمان در آثارشان آورده‌اند – بااینکه با هیچ معیاری از معیارهای علمی، کلامی و اعتقادی همسان نیست - دوباره‌نویسی کرده عرضه می‌کنند[۲۹].
باری، [کشف‌الاسرار] در این زمینه تا حدود زیادی از اعتبار ساقط است. این سیر را اگر در صفحات دیگر این تفسیر نیز ادامه دهیم، در غالب موارد، با همین سهل‌انگاری‌ها و تسامح‌های بی‌جا در نقل تاریخ پیامبران و انبیاء سلف و قصص قرآنی مواجه خواهیم بود. در همین‌جا اشاره‌کنیم که [کشف‌الاسرار] از جهت تاریخی نیز، با توجه به این‌که در ذیل آیات، حوادث تاریخی را نیز عرضه کرده است قابل‌توجه است. وی در نوبت دوم تفسیر، داستان‌های تاریخی زمان پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و حوادث حیات سیاسی- اجتماعی آن حضرت را به‌عنوان سبب نزول آیات با تفصیل آورده است. ولی آنچه در این بخش و بخش‌های دیگر- چنان‌که پس‌ازاین خواهیم گفت - همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، انشای شیوا و زیبا، نثر دل‌انگیز و جذاب میبدی است[۳۰].
۹-۲-۲- نقاط قوّت تفسیر میبدی

 

    1. با تألیف این کتاب خدمتی عظیم به زبان و ادبیات و شعر فارسی شده است و از این حیث دریایی است پر از مطالب ارزنده که باید استخراج شود. در این راستا کوشش‏هایی قابل‌تقدیر انجام‌شده و هنوز ادامه دارد؛ مانند مقاله‏های «فواید لغوی تفسیر کشف‌الاسرار»، «مفردات و ترکیبات کلمات فارسی کشف‌الاسرار»، «لغات تازه یاب در کشف‌الاسرار»، «ویژگی‏های لفظی و لغوی و ترکیبی کشف‌الاسرار»، «خصائص دستوری کشف‌الاسرار» که قبل از برگزاری این کنگره نوشته‌شده و مقالات متعددی که در این زمینه برای این کنگره نگاشته شده است[۳۱].

 

    1. بخشی از تفسیر و نثر بسیار زیبا و مؤثّر خواجه عبد اللّه انصاری توسط این تفسیر حفظ‌شده است؛ و مناسب است مجموعه‌ی این منقولات، استخراج و به‌صورت جداگانه در اختیار محققان، ادیبان و دوستان عرفان قرار گیرد و شاید هم این کار انجام‌شده باشد و این‌جانب از آن آگاهی نداشته باشم.

 

    1. بااینکه میبدی شیعه نیست، امّا در تفسیرش برخی از فضائل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و همچنین برخی از روایات صادره از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را با احترام کامل از آن بزرگواران نقل‌شده است و روشن است که ذکر فضائل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از زبان غیر شیعه در ترویج و تبلیغ مکتب تشیّع اثر به سزایی دارد. مرحوم محقق اردبیلی در کتاب آیات الاحکام خود به خاطر همین تأثیر، این وعده را می‏دهد که اگر توفیق یابد سخنانی که از علماء غیر شیعه در مدح و حقانیت تشیّع صادرشده را گردآوری کند و این خود یکی از الطاف الهی است که به‌طور ناخودآگاه مطالب حقّ و مؤید حقّ از زبان و قلم افراد غیر شیعه شنیده و دیده شود[۳۲].

 

    1. این تفسیر قدیم‏ترین مصدر و مأخذ برخی از احادیث و مطالب است، مثلاً حدیث قدسی «کنت کنزا مخفیّا» را که بعضی از اساتید گفته‏اند در کتاب‌های قدیمی دیده نشده در این تفسیر هست[۳۳]و همچنین داستان پیکان درآوردن از پای امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) در حال نماز در این تفسیر یادشده است[۳۴].

 

    1. نیز یکی از فواید مهم این کتاب وجود منقولاتی است در آن‌که اگر این کتاب نبود آن منقولات هم ازمیان‌رفته بود و مدرک منحصر آن منقولات، همین تفسیر است.

 

۱۰-۲-۲- نقاط ضعف تفسیر میبدی

 

    1. بد قضاوت کردن درباره‌ی روافض که همان شیعه و مکتب تشیّع است تا آنجا که رافضه را گاهی مشرک و گاهی ملعون و گاهی معتقد به جسم بودن خدا معرفی می‏کند.

 

    1. آیات و احادیث مربوط به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مانند «لا ینال عهدی الظالمین» و حدیث ثقلین را بد معنی می‏کند[۳۵]و در یک جمله در خصوص آیات ولایت، یکی از بدترین تفسیرهاست.

 

    1. در نقل احادیث سست و ضعیف و بلکه جعلی، بسیار سادگی و نپختگی از خود نشان داده است، مثلاً حدیث: «انّا معاشر الانبیاء لا نورّث» - که با قرآن مخالف است - را می‏آورد[۳۶]و بر آن ترتیب اثر می‏دهد و حدیث «لو لم ابعث لبعثت یا عمر» - که باعقل مخالف است - را نقل می‏کند[۳۷]و نبوت را تا حدّ یک انسان معمولی تنزل می‏دهد.

 

    1. همچنین حدیث «خلقت انا و ابو بکر من طینه واحده فسبقته بالنّبوه و لم یضرّه و لو سبقنی بها لم یضرّنی»[۳۸]را که نیز حاکی از عدم درک مقام نبوّت و رسالت است نقل می‏کند؛ و حدیث «یا علی ان اللّه عزّوجلّ امرنی أن اتّخذ ابا بکر والدا (ولدا)»[۳۹]را که جعلی بودن آن آشکار است، زیرا با توجّه به اینکه ابوبکر فقط دو سه سال از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) کوچک‏تر بوده، نه والد بودن او معنا دارد و نه ولد بودن و جعل کننده‌ی حدیث به این مطلب توجه نداشته و اینکه معروف است: «دروغ‌گو حافظه ندارد» یک معنایش همین است که در جعل و دروغ‌پردازی از برخی جهات غفلت می‏کند و همین باعث رسوایی‌اش می‏شود.

 

    1. تأویلاتی که در نوبت سوم تفسیر می‏آورد علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد، سبک و خنک و غیرقابل‌قبول است، در موارد قابل‌قبول هم تفسیر و یا تأویل به معنی صحیح آن نیست بلکه برداشت از آیه و یا تداعی معانی و منتقل شدن ذهن از مطلبی به مطلب دیگر است[۴۰].

 

    1. بی‏مدرکی و عدم ذکر مصادر بسیاری از مطالب که موجب خلط مطالب غثّ و سمین شده است.

 

    1. میبدی در فقه، شافعی مذهب بوده، اما از فقه همه‌ی ائمه‌ی اربعه در تفسیرش آورده است، پس چرا بااینکه از امام صادق (علیه‌السلام) نام‌برده و حدیث و مطلب نقل می‏کند، متعرض فقه شیعه که همان فقه امام صادق (علیه‌السلام) است، نشده و تعصّب به خرج داده است؟

 

فصل سوم
سیمای اهل بیت (علیهم السلام) در کشف الاسرار به طور عام
۱-۳- سیمای اهل بیت (علیهم السلام) در کشف الاسرار
نکات تاریخی بسیار زیبا و قابل توجه و دقت نظر در رابطه با برخی از فضائل آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) که گاه با نثر ادبی فوق العاده زیبایی مشحون و آمیخته شده است، در این تفسیر به چشم می خورد. در ذیل گزارشی کوتاه از آیاتی را که در شأن نزول اهل بیت (علیهم السلام) و همچنین روایات و حکایاتی را که در مورد ایشان در تفسیر میبدی به چشم می خورد را تقدیم می کنیم.
الف) چهار آیه از آیات کریمه مربوط به فضائل اهل بیت (علیهم السلام)؛ حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه (سلام الله علیه)، حضرت حسن و حسین (علیهما السلام) دانسته، گرچه دو آیه از آنها به دیگران یا به معنای دیگر نیز تعمیم داده است[۴۱].
ب) هشت آیه از آیات کریمه را به حضرت علی (علیه السلام) ارتباط داده است. به این نحو که سبب نزول چهار آیه را عمل صالح آن حضرت معرفی کرده است و چهار آیه ی دیگر را بر آن حضرت همراه با افراد دیگر تأویل و تطبیق نموده است[۴۲].
ج) در ضمن ده آیه از آیات کریمه سخن دیگران را در مورد نزول آن آیات در شأن و فضیلت حضرت علی (علیه السلام) و یا تأویل آن آیات به حضرت علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، حضرت حسن و حسین (علیهما السلام) نقل نموده است. گرچه خود، رأیی دیگر اختیار کرده است و در بعضی موارد با تعبیر «قیل» که اشعار به ضعف دارد، آن را نقل کرده است[۴۳].
د) در ذیل آیه ی کریمه ی «إنَّ اللهَ وَ مَلائکَتُهُ یُصَلّونَ علَی النَّبی یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا صَلّوا عَلیه وَ سَلِّمُوا تَسلیماً»، در بیان کیفیت درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، درود بر آل را هم ضمیمه نموده و روایاتی را هم آورده است که بر آن دلالت می کند و در مواردی هم پس از ذکر نام آن حضرت، درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را گفته است، گرچه در بعضی موارد هم درود بر آن حضرت را بدون آل ذکر کرده است[۴۴].
ه) حدود چهل و دو خبر در فضیلت حضرت علی (علیه السلام) ذکر کرده است که بیست مورد آن روایت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است[۴۵] و در بعضی موارد از حضرت علی (علیه السلام)[۴۶] یا امام حسین (علیه السلام)[۴۷] روایت کرده و تعدادی از آن ها را از زبان افرادی چون ابن عباس، ابن عمر، براء بن عاذب، مجاهد، عفیف حکایت نموده و مواردی را هم به صورت نقل مرسل با تعابیری چون «در آثار بیاورند»، «در خبر است»، یادآور شده است[۴۸].
و) حدود شش روایت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد سفارش عترت و اهل بیت (علیهم السلام) و فضیلت و محبت آنان و نفرین و لعنت بر تارکان حرمت آنان نقل کرده است[۴۹]؛ و همچنین یک روایت از امام حسن (علیه السلام) در مورد نفرین قنبر (شانه به سر) بر دشمنان آل محمد یادآور گردیده است[۵۰].
ز) سه خبر نیز در فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آورده است که یکی از آنها روایت از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و دو تای دیگر از زبان جابر و انس بن مالک نقل شده است[۵۱]؛ و همچنین دو روایت در فضل و محبت امام حسن و حسین (علیهما السلام) همراه با هم[۵۲] و دو خبر در خصوص علم امام حسین (علیه السلام) به اشارات قرآن و گریه ی آسمان بر شهادت وی[۵۳] و دو خبر در مورد خدا ترسی امام سجاد (علیه السلام) آورده است[۵۴].
ح) در بیان بعضی از خصوصیات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و وعده ی ظهور آن حضرت و پر شدن زمین از قسط و عدل توسط آن حضرت نیز روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است. گرچه در نقل یک جمله ی آن اشتباهی رخ داده است[۵۵] و همچنین روایات دیگری را ذکر نموده که مشتمل بر کلمه ی «المهدی من اهل بیتی» است[۵۶]، هرچند محتوای حدیث محل تأمل است.
ط) حدود دویست و هشتاد و دو مورد از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) روایت نقل کرده است، صد و نود و هشت مورد از حضرت علی (علیه السلام)[۵۷]، دو مورد از حضرت زهرا (سلام الله علیها)[۵۸]، هفت مورد از امام حسن (علیه السلام)[۵۹]، نه مورد از امام حسین (علیه السلام)[۶۰]، چهارده مورد از امام سجاد (علیه السلام)[۶۱]، شش مورد از امام باقر (علیه السلام)[۶۲]، چهل مورد از امام صادق (علیه السلام)[۶۳]، یک مورد از امام کاظم (علیه السلام)[۶۴]، پنج مورد از امام رضا (علیه السلام)[۶۵] می باشد.
البته نه تنها صدق همه ی آن روایات معلم نیست، بلکه روایاتی در بین آنها وجود دارد که مخالف با سنّت معتبر و دیدگاه شیعه است و یقیناً از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) صادر نگردیده است[۶۶].
ی) هر چند وی در موارد متعددی حضرت علی (علیه السلام) را در رتبه ی چهارم معرفی کرده و مرتبه ی آن حضرت را پس از خلفاء ثلاث قرار داده است[۶۷]، ولی در مواردی هم نام حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را با عظمت یاد نموده است و اوصاف والایی را برای آنها ذکر کرده است.
به عنوان نمونه در ذیل آیه ی کریمه ی «إنّما وَلِیّکُم الله وَ رَسوله وَ الَّذینَ آمَنُوا، اَلَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاهَ وَ یُؤتونَ الزَّکاهَ وَ هُم راکِعونَ»، بعد از نقل روایاتی در فضلت حضرت علی (علیه السلام) چنین می گوید:
علی مرتضی ابن عم مصطفی شوهر خاتون قیامت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) که خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر و بدر بود … رقیب عصمت و نبوت بود، عنصر علم و حکمت بود، اخلاص و صدق و یقین و توکل و تقوی و ورع، شعار و دثار وی ود، حیدر کرّار بود، صاحب ذوالفقار بود، سیّد مهاجر و انصار بود[۶۸].
و در بیان تأویل و اشارت کلمه ی «طه» کلماتی را آورده است که در آنها جمله ذیل به چشم می خورد: «به طهارت اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) شمع های تابان»[۶۹].


فرم در حال بارگذاری ...

« جایگاه غبن در استیفای ناروا به لحاظ فقهی و حقوقی- فایل ...دانلود مطالب پژوهشی با موضوع اثر امواج مایکروویو بر جوانه زنی، شاخص های رشد و فعالیت برخی آنتی ... »
 
مداحی های محرم