عصر و دوران امروز دنیای پیچیدهای از دانش و فناوری و فنون و ابزارهای مختلفی است که دانش مدیریت نیز از آن مجزا نمیباشد. در این میان هر روزه در عرصه دانش مدیریت شاهد مطالعات، نظریهها و فنون نوینی هستیم که هر یک در تلاش هستند تا راهکارهای تازهای را در جهت بهبود عملکرد مدیریت و اثربخشی بیشتر سازمانها فراهم سازند. اکثر این عرصهها و حوزهها، ریشه در اصول اقتصادی و سیاسی داشته و بیشتر جنبه سودآوری و منافع سازمانی دارند. اما حقیقت آن است که در دهه های اخیر جنبه دیگری از وظایف سازمانی نقش پراهمیتی یافته است و آن، مسئولیت اجتماعی و اخلاقی سازمان است. اخلاق، میتواند نقش پراهمیتی در بهبود روند فعالیتهای سازمان ایفا کند (امیرکبیری و داروئیان، 1390).
اخلاق حرفهای برای همه افراد اهمیت دارد، اما برای مدیران به چند دلیل اهمیت ویژهای دارد. یک دلیل آشکار این است که رفتار مدیر معیار یا ارزشی برای کارکنان و سازمان محسوب میشود. دلیل دیگر این است که رفتار مدیران به شدت زیر نگاههای موشکافانه کارکنان قرار دارد و چون امروزه مردم به اطلاعات دسترسی بیشتری دارند، بنابراین رفتار نامناسب به سرعت شناخته و منتشر خواهد شد. در نتیجه، شهرتی که یک سازمان یا یک فرد ممکن است طی سالها کار و ممارست به دست آورده باشد، امکان دارد در ظرف چند دقیقه به کلی از بین برود (مولانا، 1387).
اعظمیان بیدگلی(1388) که مؤلفههای اخلاقی مدیریت در نظام اسلامی را با هدف بررسی لوازم و نیازمندیهای اخلاقی مدیران در این نظام، مورد بررسی قرار داده است، نتیجه میگیرد اخلاق در کنار دانش و مهارت از مهمترین ابزارهای کار مدیریت است چرا که اگر مدیر بترسد، متزلزل باشد، فاقد استقامت و پشتکار باشد، شتابزده و عجول باشد، نفوذپذیر باشد، مستبد و متکبر باشد و از رأفت و رحمت نسبت به زیردستان و همکاران بیبهره باشد، از سازمانبخشی مطلوب و ایجاد هماهنگی بین اجزای مختلف تحت مدیریت خویش عاجز خواهند ماند.
ازگلی (1384)، در پژوهشی با بررسی هدف رهبری یعنی اثر بخشی به جستجوی معیارهای موفقیت رهبران می پردازد و نشان می دهد که موفقیت رهبران در صورتی که با اخلاق و صداقت همراه نباشد، پایداری و اعتبار خود را به مرور از دست میدهد. به اعتقاد وی اگر بپذیریم که حداقل یکی از رویکردهای رهبری، رویکرداخلاقی است که درمقابل رویکرد غیراخلاقی قرار میگیرد، باید بتوانیم تفاوتهای این دو رویکرد را در ابعاد هدف، ابزار وآثارهریک به روشنی نشان دهیم. بدیهی است برای ترسیم وشفافسازی هریک از این ابعاد،باید معیارهای مشخصی در جهت تعیین میزان کمی و کیفی اثر بخشی اقدامات رهبران ارائه کرد . تجلی حدود این اثر بخشی در ابعاد و میزان نفوذ رهبران در پیروان و پایداری این نفوذ بازتاب می یابد. هنگامی که اثربخشی[7]، هدف رهبری میشود به این معنی است که رهبران تنها به دنبال انجام دادن کار به گونهای صحیح نیستند بلکه آنها میخواهند کارهای صحیح را به نحو صحیح انجام دهند و این مستلزم اخلاقگرایی در رهبران و مدیران است و نشانههای فراوانی از بهبود بهرهوری و موفقیت سازمانی در پرتو رعایت اخلاق و ارزشها را در سازمانها و حتی در سطح ملی شاهد هستیم (یوکل[8]، 2002).
همل[9](2007)، معتقداست مدیریت کهنه شده است، فرسودگی مدیریت برای همه هزینه دارد وتنها راه ایجاد سازمانی برازنده آینده، ساختن سازمانی برازنده انسان است. شهید مطهری درنظریه رشد بیان میدارديكي ازسرمايهها و بلكه مهمترين آنها، سرمايه انساني است و اداره اين سرمايه و نگهداري آن وهدرندادن آن واستفاده وبهرهبرداري صحيح ازآنهارشداست. بهرهبرداري از سرمايههاي انساني، به كارگرفتن آنها،پرورش دادن آنهاوآزادكردن،حرارت بخشيدن وازسردي وخمودي خارج كردن آنهايعني پاره كردن زنجيرهاي معنوي وروحي آنها، يعني«يضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم»[10] اين چنين رشد همان است كه امروز به نام «مديريت» و يا رهبري ناميده ميشود. باید دانست اهميت وجود انسان، به ذخاير و نيروهايى است كه در او نهفته است. اهميت ذخاير انسانى، آن چيزى است كه در اسلام درباره مقام انسانى آمده است كه خليفه اللَّه و مسجود ملائك و داراى روح الهى است و پيامبران آمدهاند كه دفاين عقول را ظاهر كنند و اينكه اى انسان!
«خلقت الاشياء لأجلك و خلقتك لأجلى» و«سخر لكم ما فى السموات و الارض جميعا»
اين سرمايههاى انسانى، يعنى انسانها نيازمند مديريت و رهبرى و اكتشاف و استخراج هستند که همان فلسفه بعثت انبيا است. نکته دیگر اين است كه انسانها و رفتار و حيات روحى آنان داراى قوانين يا راهكارها و فعل و انفعالهاى اختصاصى هستند. اگر بخواهيم با آنان كار كنيم، بايد راهكار و قوانين حاكم بر رفتار آنان را بشناسيم. انسانها به مثابه صندوق رمزند. گشودن كتاب روح و جلب همكارى آنان بيش از هر چيز، آگاهى و ظرافت مىخواهد، نه زور. قوانين رفتار انسانى را بايد مانند قوانين فيزيك و شيمى و فيزيولوژى كشف كرد، نه وضع. در اسلام اهتمام به هر سه اصل، به طور روشن ديده مىشود. (قوامی ، 1383) .
این مسئله در خصوص سازمانهای آموزشی و مخصوصاً مدیران مدارس که نقش والایی در تربیت و انسانسازی دارند، خطیرتر مینماید. مدیران آموزشی از جهات مختلف با مسئله اخلاق روبرو هستند. تصمیمات روزمره مدیران در زمینه های تقسیم کار و سازماندهی، تدریس، استفاده از فن آوری، نمره دادن، قضاوت درباره افراد و تشویق و تنبیه، برافکار، شخصیت و رفتار کنونی و آتی دانشپژوهان تأثیر مثبت یا منفی میگذارد. اهداف، سیاستها و برنامه های درازمدت سازمانهای آموزشی از قبیل فراهم کردن بسترهای مناسب و مساوی برای استفاده از فرصتهای آموزشی، اجتماعی بارآوردن دانش آموزان و ایجاد روح تفکر و تحقیق در افراد، رابطه تنگاتنگی با بهسازی جامعه دارد. به همین دلیل تصمیمات و برنامه ها در لحظه انعقاد، مستلزم در نظر داشتن ملاحظات بسیاری است که در صورت عدم رعایت آنها منجر به بروز مشکلات در ابعاد فردی و اجتماعی می شود(میرکمالی،1382). یکی از نظریههای اثربخش در مورد سازمانهای آموزشی در نظر گرفتن این سازمانها به عنوان یک جامعه اخلاقی است. این نگرش موجب ایجاد ارتباط اخلاقی میان مدیریت، کارکنان، مدرسان و فراگیران شده و به آنها کمک میکندتا به خود رهبری برسند (سرجیوانی[11]، 2004).
مایک باتری[12](1993)با اشاره به گفته پیتر دراکر میگوید که اغلب نظریه های سازمانی، مربوط به سازمانهای اقتصادی و تجاری است و نتایج آنها الزاماً به سازمانهای آموزشی قابل تعمیم نیست و ضمن آنکه هر سازمانی با سازمان دیگر تفاوت دارد سازمانهای آموزشی تفاوت عمده و قابل ملاحظهای با سازمانهای دیگر دارند. منظور وی توجه دادن به اهمیت، ارزش و حساسیت مسئله اخلاق در سازمانهای آموزشی است. از همه مهمتر اگر نظر و عمل مدیر جنبه اخلاقی نداشته باشد، معلمان نسبت به اینکه رفتار مدیرشان در راستای پشتیبانی ارزشهاست دچار تردید می شوند و به همکاری با او متقاعد نمیشوند (لشوی[13]، 1996).
بک و مورفی[14] (1994) در کتاب خود تحت عنوان «اخلاق در رهبری آموزشی» بحث مفصلی در رابطه با مطالعه اخلاق در مدیریت آموزشی دارند و معتقدند که آموزش اخلاق مدیریت یکی از کارهای مراکز تربیت مدیر است و این مراکز باید مدیران آتی را برای درک و پذیرش اخلاق بیشتر آماده کنند. سیادت و همکاران)1389) ، در پژوهش «رهبری اخلاقی در سازمانهای آموزشی» با هدف آشنا ساختن هرچه بیشتر مدیران مؤسسات آموزشی با فضیلتها و ارزشهای اخلاقی و ترویج آنها در محیط کار، سعی دارند به توصیف رهبری اخلاقی در سازمانهای آموزشی بپردازند و بیان میدارند مدیران و رهبران آموزشی باید بتوانند مرزها،ضابطهها و رفتارهای اخلاقی را مشخص کرده وهنرمندانه، ارزشها را در محیط سازمان خود حاکم گردانند. هنرمدیریت سازمانهای آموزشی حاصل تعامل پیچیده ارزشها، تفکر و رفتار است. مدیر آموزشی با بهرهگیری از بصیرت،باید معیارهای اخلاقی را تعیین نماید و اهمیت آنها را با دیگران در میان گذارد و از آنان بخواهد که وظایف خود را به روش اخلاقی انجام دهند و از نظام مدیریت عملکرد برای مسئول نگه داشتن کارکنان نسبت به رفتارشان استفاده کند. مهمترین وظیفه مدیر در این سازمانها نظارت هوشیارانه بر منابع انسانی در سازمان است ودر راستای آن افرادی را که ازارزشهای سازمان آموزشی پشتیبانی میکنند ترفیع دهد و کسانی را که حمایت نمیکنند، اصلاح نماید. والکرو همکاران[15] (2007) درپژوهشی با هدف بررسی توسعه سواد اخلاقی برای رهبران مدارس نتیجه گرفتندپایه و اساس توسعه سواد اخلاقی در مدارس نیاز به وجود رهبرانی است که دارای دانش، فضائل اخلاقی و مهارتهای استدلال اخلاقی باشند. شالیباف (1388)، در پژوهش «نگاهی به معضلات و الگوی راهبردی ترویج اخلاق در سازمانهای آموزشی» با مطالعه توصیفی–تحلیلی به بررسی عناصر درونی و بیرونی سازمانهای آموزشی میپردازد و مسئولیتهای اخلاقی هر یک از آنها را در قبال خود و دیگران ترسیم می نماید و بیان می دارد بروز رفتارهای غیراخلاقی ورواج آن درسازمانهای آموزشی و به ویژه مدیریت این سازمانها درعصر جهانی شدن یک تهدید جهانی است و گرهگشایی ازآن نیازمند برنامه جهانی است. سازمانهای آموزشی به لحاظ تقدس رسالت خود (تعالی انسانها) بینیاز از مباحث اخلاقی نیستند ودرقبال محیط داخلی و خارجی دارای مسئولیتهای اخلاقی هستند که عملیاتی کردن آنها در محیط آموزشی، در رشد تربیتی انسانها وشکوفایی جوامع نقش موثر دارد. عناصر محیط داخلی عبارتند ازهیئت مدیره، استادان،کارکنان، مشاوران، برنامهنویسان و متخصصان و عناصر خارجی اولیا، ناشران، جامعه، دولت، رقبا و محیط زیست.
هرچند امروزه سازمانهای بزرگ برای اداره امور مربوط به رفتارهای اخلاقی و رعایت قوانین و مقررات توسط کارکنان برنامههای رسمی مهمی را تدارک میبینند ولی متأسفانه تاکنون به دلایلی بیشتر این تلاشها به ویژه در کشورهای جهان سوم بیثمر بوده و یا آنطور که باید به اهداف خود نرسیدهاند. به نظر میرسد که دلیل عمده عدم موفقیت برنامههای فوق بیتوجهی به ریشهیابی و دلایل عدم رعایت اخلاقیات به وسیله منابع انسانی درسازمانها باشد (ابطحی،1383). درهمین زمینه (مارتین[16]، 2012 ) در پژوهشی به بررسی موانع التزام به اخلاق حرفهای پرداخته است. یافتههای وی نشان میدهد که عدم رضایتمندی از شغل، ناکارآمد بودن نظام جبران خدمات، احساس عدم شایستگی شغلی در کارکنان و عدم وجود عدالت رویهای و توزیعی از مهمترین موانع تعهد آنان به اخلاق حرفهای به شمار میرود.کریستیبل من وفانگ هو، [17] (2009) در یک بررسی انتقادی از ادبیات تصمیمگیری اخلاقی طی سالهای 2008-1980 فاصله آشکارتئوری و عمل را نشان دادهاند. آگاهی اخلاقی (تشخیص جنبههای اخلاقی یک موقعیت مشخص) نخستین گام تفسیری در فرایند تصمیمگیری اخلاقی محسوب میشود. در صورتی که شخص تشخیص ندهد که یک مسئله دارای محتوای اخلاقی میباشد، در آن صورت فرایندهای قضاوت اخلاقی، مورد استفاده قرار نمیگیرد. شرایط بغرنج اخلاقی، تأثیر محیط اخلاقی و رهبری اخلاقی را افزایش میدهد (تروینو و براون[18]، 2006).
علوی متین و همکاران (1391)، در پژوهش «چالشهای رفتار اخلاقی و رعایت اخلاقیات توسط مدیران در سازمان» در پاسخ به این سوال اساسی که چرا اخلاقیات به صورت شایسته مورد توجه مدیران قرار نمیگیرد، با بهره گرفتن از روش کیفی داده بنیاد، به این نتیجه رسیدهاند که عواملی مانند عدم توجه به شایستهسالاری در سازمانها و نظامهای مدیریتی نامناسب، به علاوه منفعتجویی شخصی بر بروز این حالت تأثیر دارند و تأثیر عوامل ساختاری بیشتر است. برت و همکارانش[19] (2012) به بررسی ابعاد زیر بنایی قضاوتهای معلمان برای اخلاقی و یا غیراخلاقی بودن رفتارهای مختلف پرداخته اند. آنها 593 معلم را به عنوان نمونه انتخاب کرده و با بهره گرفتن از پرسشنامه دادههای لازم را گردآوری کردهاند. یافتههای بدست آمده نشان میدهد که تخلفات فردی و تخلفات مربوط به مسامحه از جمله عواملی هستند که قضاوت معلمان در مورد اخلاقی بودن و غیراخلاقی بودن رفتارها را تحت تاثیر قرار میدهد.
آراسته وجاهد (1390) دربحث و نتیجهگیری از پژوهش خود که به اخلاق در آموزش عالی در چهار بعد مدیریتی، آموزشی، پژوهشی و دانشجویی و عوامل رشد و گسترش روش به کارگیری اخلاق حرفهای در سازمان میپردازد، بیان میدارند مداومت در عمل براساس ارزشهایی همچون تسلط بر نفس، مدارا در حد امکان، انتقادپذیری، مشورتخواهی، قاطعیت اجرایی، حسن تدبیر، عدالت و انصاف، بردباری و شکیبایی، پرهیز از فخر فروشی و استبداد، ایجاد انگیزه، خوشرفتاری با جامعه دانشگاهی، احترام به کلاس درس و فضای یادگیری، تواضع، تکریم کارکنان و دانشجویان، مضایقه نکردن در آموزش مداوم و کمک به دانشپژوهشی، قائل بودن به هنجارها و آییننامهها و …باعث بهبود و گسترش اخلاق حرفهای در آموزش عالی خواهد شد.
کشور ما به رغم دورنمای روشن تاریخی و تمدنی و میراث زرین فرهنگی و دینی در افق کنونی نسبت به کشورهای صنعتی غرب و حتی برخی جوامع شرقی پیشرو با وضعیتی مناسب شأن تاریخی خود در توسعه اخلاق حرفهای فاصله دارد. این در حالی است که تاریخ فرهنگی و دینی این سرزمین همانطور که به اجمال اشاره گردید حامل گنجهای گرانباری در این مورد است. نکته مهم اینکه باید توجه داشت رویکرد غرب به اخلاق حرفهای در بخش مدیریت یک رویکرد ابزارگرایانه به نظر میرسد نه غایتگرایانه. اخلاق حرفهای در کشور اسلامی، باید اسلامی و علمی باشد. غربیها به اصول اخلاقی تکیه میکنند که در متون دینی ماآمده است ولی جامعه ما هنوز شناخت کافی از این گنجینه معارف ندارد(قراملکی،1388) .
درحوزه تحقیقات مقایسه کمی و اجمالی بین تحقیقاتی که درکشورهای صنعتی دراین خصوص انجام میشود و مطالعات منتشرشده به وسیله محققان جامعه ما حکایت از فقر معرفتی نسبت به اخلاق حرفهای دارد. در سازمانهای آموزشی ما به منشور اخلاقی ارزش و بهای لازم داده نشده است. هر چند معدود همایشهایی با محوریت اخلاق در مدیریت نشاندهنده اقبال به موضوع می باشد اما همچنان جای پرداختن به تنگناهای اخلاقی خاص مدیران آموزشی خالی است پژوهشهای انجام شده در این مورد نیز به ابعاد نظری موضوع پرداختهاند. عابدی جعفری و حسینزاده(1391) درپژوهشی نقشه دانش اخلاق مدیریت وسازمان در ایران را ترسیم نمودهاند. نتایج حاکی از آن است که عمدهترین محتوای موجود درادبیات اخلاق مدیریت وسازمان مباحث عمومی علم اخلاق است واخلاق کار رتبه دوم را دارا میباشد و بدین معناست که اخلاق حرفهای هنوز نتوانسته جایگاه خود را به عنوان حلقه تکمیل کننده وتئوری مکمل اخلاق کار پیداکند. همچنین دراین پژوهش به جای خالی فلسفه اسلامی دراندیشههای اخلاق سازمان و مدیریت اشاره شده است. بنابراین باتوجه به جایگاه اخلاق درمدیریت و موقعیت خطیر مدیران در سازمانهای آموزشی فقرپژوهشی قابل ملاحظهای در زمینه اخلاق درمدیریت آموزشی وجود دارد و خلا نبود الگوی مناسب اخلاق حرفهای مدیران آموزشی توجه عموم دستاندرکاران تربیتی را به خود جلب میکند و همچنان این سوال مطرح است که الگوی مناسب اخلاق حرفهای مدیران آموزشی منطبق با تعالیم اسلامی و اقتضائات بومی چگونه است؟ تاکنون کسانی هم که به این مباحث پرداختهاند، فلاسفه، دانشگاهیان و منتقدان اجتماعی بودهاند و نه مدیران. درنتیجه بسیاری ازمطالب که درباره اخلاق کسب وکار نوشته شده مطابق با نیازهای عملی مدیران نیست(سلطانی،1382). بنابراین انجام این پژوهش گامی است درراستای توسعه ادبیات مدیریتی مشخص دراین حوزه وکمک به مدیران علاقمند به داشتن عملکرد اخلاقی .
1-3- اهمیت وضرورت پژوهش
امروزه به دلیل گسترش انواع فعالیتهای شغلی و صنایع متنوع و نیز روابط تجاری و ارتباطات، ضرورت وجود اصول اخلاقی برای هر حرفهای از هر زمان دیگری بیشتر احساس می شود. چرا که یکی از لوازم پیشرفت در کار و حرفه در محیط رقابتی، داشتن ویژگیهایی است که سازمانها و مشاغل مختلف، خود را بدان مجهز می کنند تا درمقابل رقبای خود توان عملکردی بیشتری داشته باشند (رضایی، 1389). بنابراین در تجزیه و تحلیل رفتار سازمانها، پرداختن به اخلاق و ارزشهای اخلاقی یکی از الزامات است. نقش اخلاق در عملکردها، تصمیمگیریها و ارتباطات تعیینکننده است از این روست که امروزه بحث اخلاقیات یکی از مباحث عمده رشته مدیریت گردیده است. موضوعات اخلاقی به طور مستمر با فعالیتهای سازمانی، حرفهای وزندگی روزمره افراد مرتبط اند. درمباحث مربوط به تصمیمگیری، خط مشیگذاری، منابع انسـانی و غیره موضوعات اخلاقی حائز اهمیت اند (گباداموسی،2004). بیشترین نمود پیشرفت در مباحث اخلاق حرفهای تشکیل انجمنهای مختلف در مشاغل میباشد که هر کدام از آنها به تعریف اساسنامهها و کدهای اخلاقی مربوط به حیطهی خود در قبال جامعه دست زدهاند، اما برخی صاحب نظران اخلاق کسب و کار، آییننامههای اخلاقی را دارای ارزش نمیدانند. آنها معمولا معتقدند که تأکید بیش از حد بر آییننامههای اخلاقی ظاهرسازی است و این آیین نامهها فی نفسه در مدیریت اخلاق در محیط کار تأثیر چندانی ندارد (مکنامارا[20]،1385).
اخلاق برای مدیر همچون مشاوری آگاه و معاونی آشناست که مشکلات را میگشاید و مدیریت با استمداد از روشهای آمیخته به اخلاق انسانی میتواند بسیاری از نابسامانیها را سامان بخشد و شور و انگیزه را بالا ببرد. چه بسیارند مدیرانی که با داشتن خصوصیاتی همانند قاطعیت، تخصص، قدرت و آگاهیهای لازم در سطحی بالا به دلیل رعایت نکردن مسائل اخلاقی در حوزه مدیریت، موفقیت مطلوب را کسب نکردهاند و در نتیجه با ناکامی روبرو شدهاند (عباسزاده، 1388).
ماکسول(1388) هم در این باره میگوید به گمان من، مشکلات پیش آمده برای بعضی از مدیران عامل که منجر به نابودی شرکتها و از دست دادن مشاغلشان شده، ناشی از همین مسئله است. آنان قبل از دستیابی به قدرت، زمینههای اخلاقی را در خود تقویت نکرده بودند. با دارا بودن شخصیتی ضعیف، تصمیماتی نادرست اتخاذ میکرده و بر مشکلات خود میافزودند. در سالهای اخیر، محققان و اندیشمندان در پی شناخت دلایل موفقیت و شکست منسجمترین اجتماعات بشری یعنی سازمانها هستند. سازمانهای آموزشی هم به عنوان یکی از اساسیترین و حیاتی ترین سازمانهای هر جامعه جایگاه خاصی دارند. موفقیت چشمگیر سازمانهایی با حداقل امکانات مادی و انسانی از یکسو و شکست و فروپاشی سازمانهایی با بهترین امکانات و تواناییها از سوی دیگر بیانگر تصمیمگیریهای صحیح یا غلط مدیران می باشد (بهرامزاده و مراتی،1383).
وظیفه سازمان آموزشی نه تنها آراستن فراگیران به زیور دانش و مهارتهاست بلکه رسالت شخصیتسازی و القای تقوی در آنها را نیز برعهده دارد. گذشته از اين كه صاحبنظران و اخلاق پژوهان در يك نظرسنجي كه در آغاز تأسيس شاخه مطالعاتي اخلاق كاربردي از سوي مركز اخلاق و تربيت انجام پذيرفت، اخلاق مديريت را به عنوان يكي از پر ابتلاترين حوزههاي اخلاق كاربردي در كشور ما معرفي نمودند كه امروز در تمام سطوح و عرصههاي حيات، تأثيرات قاطعي بر زندگي افراد بر جاي ميگذارد، اگرمعتقديم كه مكتب اخلاقي اسلام براي انواع روابط انسان با خويشتن و ديگران برنامهاي راه گشا دارد و اين برنامه ميتواند دقيقترين و صحيحترين راه حلها براي دشوارترين و پيچيدهترين مسائل اخلاقي را از منبع وحي در اختيار بشر قرار دهد، پس بايد همت كرد تا جاي خالي پژوهشهاي اسلامي در زمينه اخلاق مديريت را پر نمود. جستجوی دیدگاههای نوین در اندیشههای متفکران کهن و حتی معاصر در کشور ما آنقدرها مرسوم نیست، حال آن که در سایر نقاط جهان چنین سنتی بسیار متداول و پسندیده است. به علاوه، تعداد زیادی از نویسندگان جهان به تجزیه و تحلیل آرای اندیشمندان کشورهای غیر خودی میپردازند که نمونه بارز آن سلسله نوشتههای دهه اخیر یونسکو است و آرای متفکران متعدد، از جمله چند متفکر کشور ما را درباره آموزش و پرورش شامل می شود. با این همه، معدود مواردی که در کشور ما چنین کاری صورت گرفته، استقبال خوانندگان از آن قابل ملاحظه بوده و این استقبال مؤید آن است که در جامعه ی ما نیز عده ی کسانی که به این بررسیها علاقه داشته باشند، نسبتا زیاد است (سرمد، 1389).
در روزگار اخیر دیگر از جزمیتهای کلاسیک، خبری نیست و نظریهپردازان پست مدرن، ما را به خودنگری در فرهنگ و شناخت هویت و شالوده اساسی خودمان دعوت میکنند. خودنگری، شمشیری دولبه است که بر اثر آن ممکن است کسانی به این توهم بیفتند که هنر نزد ایرانیان است و بس و بنابراین درها را باید به روی جهان و جهانیان بست. عدهای هم ممکن است با رویکردی بدبینانه دچار بیهویتی شوند که حرفی برای گفتن نداریم. اما آنچه در این میان میتواند مورد توجه هر خردمندی باشد،«خودباوری معقول» است که ما گذشته و هویت خودمان را مورد نقد قرار دهیم و ارزشگذاری کنیم، نه دچار خود-کمتربینی شویم و نه توهم. هردوی اینها غفلت زا هستند، لذا باید دانست ایران یک مجمع الجزایر فرهنگی دارای متغیرها و پیچیدگیهایی است که باید جملگی را به صورت یک کل دید و در تحلیل مسائل هم باید وحدت ایران را دید و هم کثرت خرده فرهنگها را (خاکی، 1389).
بنابراین می توان ویژگیهای خاص این پژوهش را ازچند منظر بیان نمود:
-
- موضوع:هرچند محققین برای اخلاق حرفهای تدریس وپزشکی ارائه الگو نمودهاند اما تاکنون برای اخلاق حرفهای مدیران آموزشی الگوی قابل توجهی ارائه نگردیده است.
-
- روش:دربین پژوهشهای انجام شده با محوریت موضوع مورد بحث پژوهشی با روش تحقیق آمیخته اکتشافی انجام نشده است.
-
- کارکرد:ارائه الگوی اخلاق حرفهای همچون نقشه راهنمایی است که به مدیر کمک می کند تا نقشهای خود را به روشنی ایفا نماید. ازآنجا که رفتار واخلاق مدیران مدارس میتواند الگوی دانشپذیران گردد،نبود چنین الگویی و بیتوجهی به اخلاق حرفهای اثرات سوئی درپی خواهد داشت ازجمله زیر پاگذاشتن حقوق مربی و متربی،خسته و فرسوده شدن معلمان ونظایر آن. بنابراین در بعد دانشی،انجام این تحقیق والگوی برخاسته از آن چراغ راهی خواهد بود فرا راه مدیران علاقمند به داشتن عملکرد اخلاقی وارتقای سازمانهای آموزشی. درعمل نیز نتایج این تحقیق،اتخاذ تصمیمات اخلاقی را برای مدیران سهل مینماید همچنین مشخص کردن اصول و موازین اخلاقی و رفتار براساس آنها به طور دقیق از طرف مدیر، اسباب تعریف ارزشهایی چون آزادی، تعاون، حمایت، استقلال، مسئولیتهای اجتماعی، پاسخگو بودن، رفتار منصفانه و خود کنترلی و کیفیت را فراهم می سازد.
-
- رویکرد:انجام این پژوهش با رویکرد اسلامی ایرانی ازدیگر جنبههای منحصربه فرد بودن آن است. بدیهی است تفاوت درجهان بینی و اعتقادات وفرهنگ به تفاوت در اخلاق می انجامد. خاستگاه اخلاق نزد مردمانی که جهان هستی را مخلوق خالقی حی و قیوم می دانند و خودرامسافر راهی که مبدا و مقصدآن با"انالله واناالیه راجعون”[21]مشخص شده با اخلاق مردمی که میگویند” آن هی الا حیاتنا الدنیانموت ونحیاومانحن بمبعوثین”[22]یکسان نیست. بااین وصف ضروری است الگوی ارائه شده درچهارچوب اخلاق اسلامی ومنطبق باویژگیهای فرهنگی،اجتماعی و ایران باشد. بنابراین ارائه الگویی دراین خصوص آن هم با معیارهایی برگرفته از فرهنگ بومی ومتاثرازدین مبین اسلام بسی ضروری مینماید.
1-4-اهداف تحقیق
1-4-1- هدف اصلی
طراحی الگوی اخلاق حرفهای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی– ایرانی
1-4-2- اهدف فرعی
-
- استخراج مولفههای اخلاق حرفهای مدیران آموزشی بارویکرداسلامی ایرانی
-
- شناسایی عوامل موثر بردستیابی به اخلاق حرفهای مدیران آموزشی
-
- شناسایی پیامدهای اخلاق حرفهای مدیران آموزشی
-
- تعیین قابلیت تعمیم پذیری الگوی به دست آمده
1-5- سوالات پژوهش
سؤال اصلی
الگوی اخلاق حرفهای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی- ایرانی چه ویژگی هایی دارد ؟
سؤالات فرعی
-
- مولفههای اخلاق حرفهای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی ایرانی کدامند؟
-
- عوامل موثر بر دستیابی به دانش اخلاق حرفهای مرتبط با مدیران آموزشی چیست؟
-
- عوامل موثر بر دستیابی به خود انگیختگی مدیران آموزشی نسبت به تحقق اخلاق حرفهای چیست؟
-
- عوامل موثر بردستیابی مدیران آموزشی به مهارتهای تشخیص وحل مسائل اخلاقی کدامند؟
-
- پیامدهای تخلق به اخلاق حرفهای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی- ایرانی چیست؟
- یافتههای مرحله کیفی تا چه میزان از قابلیت تعمیم برخوردارند؟
فرم در حال بارگذاری ...