ممکن است این باور وجود داشته باشد که اهمیت تقاضای داخلی در نتیجه جهانی شدن رقابت کاهش می یابد اما این طور نیست. بازار محلی به دلایل زیادی، معمولاً اثری قوی روی توان شرکت برای تشخیص و تفسیر نیازهای خریدار دارد. مزیت های رقابتی محلی از آنجا ناشی می شوند که شرکت ها یا کارآفرینان محلی نیازهای مصرف کنندگان محلی را شناسایی می کنند، آنها را تفسیر می نمایند و بدانها پاسخ می دهند.
در اینجا توجه به نیازهای مصرف کننده داخلی مهم است، زیرا فشار برای بهبود محصولات از سوی مصرف کننده ناشی می گردد و این نیازها در بازارهای داخلی راحت تر احساس می شوند؛ چرا که در بازارهای داخلی وابستگی و تشابه فرهنگی به ایجاد یک ارتباط مستقیم تر کمک می کند.
۲-۲-۷-۲-۱- ترکیب تقاضای داخلی
پورتر با بررسی ترکیب تقاضای داخلی به سه ویژگی که برای کسب مزیت رقابتی ملی مهم هستند اشاره می کند.
این سه ویژگی عبارتند از:
الگوی تقاضای یک بخش: بدین معنی که شما باید پراکندگی تقاضای مصرف کنندگان را در بخش های مختلف دریابید.
این کار برای شرکت های محلی آسان تراست، زیرا شرکت های محلی غالباً از برخی مزیت های طبیعی که به خاطر نزدیک بودن با بازار خانگیشان ایجاد می گردد در مقایسه با شرکت های خارجی بهره مندند. مزیت هایی همچون زبان،قوانین و مقررات و نزدیکی فرهنگی.
خریداران زیاده طلب و سختگیر: پورتر همچنین معتقد است که شرکتهای صنعتی و تجاری در یک کشور هنگامی مزیت رقابتی به دست می آورند که مشتریان داخلی آنها پیچیده اند و انتظارات آنها در ارتباط با کیفیت و خدمات بالاست. چنین مشتریانی شرکت های داخلی را وادار می کنند تا به استانداردهای بالایی در زمینه کیفیت کالا نائل شده و محصولات ابتکاری و جدید تولید نمایند. وجود یا ظهور خریداران زیاده طلب و آگاه، به شرکت ها فشار وارد می کند تا بینش خود را با توجه به نیازهای موجود آتی بازار را اصلاح کرده و بتوانند ازآن در بازارهای خارجی سود ببرند.
به عنوان مثال، خریداران پیچیده و آگاه ژاپنی (خریداران دوربین)، صنایع دوربین ژاپن را تشویق نموده اند که کیفیت محصولات خود را ارتقا داده و مدل های نوآورانه ای را تولید کنند. مثال مشابه دیگر، به صنعت تلفن های همراه مربوط می شود. جایی که مشتریان زیاده طلب و سختگیر در اسکاندیناوی باعث شدند که شرکت نوکیا از فنلاند و اریکسون از سوئد در زمینه تکنولوژی تولید تلفن های همراه قبل از اینکه تقاضا برای این نوع تلفن در سایر کشورهای توسعه یافته افزایش یابد سرمایه گذاری نمایند. در نتیجه، شرکت های نوکیا و اریکسون همراه با شرکت موتورولا، امروزه به عنوان بازیگران اصلی صنعت جهانی تجهیزات تلفن همراه محسوب می شوند.
پیش بینی نیازهای خریداران: این ویژگی تنها در صورتی که نیازهای خریداران محلی پیش بینی کننده نیازهای سایر مصرف کنندگان در مناطق دیگر باشد با اهمیت شمرده میشود. در چنین مواردی تقاضای داخلی، آشنا کننده شرکت با نیازهای خریدارانی است که بسیار پراکنده اند. تقاضای داخلی می تواند به طور مشخص تر و راحت تری درک شود در حالی که پیش بینی تقاضای خارجی با عدم اطمینان بیشتری روبرو است؛ حتی اگر شرکت ها تصور کنند که توانایی انجام آن را دارند. اگر در کشوری سطوح درآمد و طبقات متنوعی از افراد با جمعیتی قابل توجه وجود داشته باشند، می توان گفت که صنایع آن کشور به دلیل پاسخگویی به طیف متعددی از نیازها در داخل کشور، آمادگی بیشتری جهت پاسخگویی نیازهای مناطق مختلف جهان دارند.
علاوه بر موارد فوق، تقاضای داخلی به موقع (زودتر)[۱۰۱] نیز مهم است. تقاضای داخلی به موقع، پیش بینی کننده نیازهای خریداران در سایر کشورها است. تقاضای به موقع داخلی برای یک محصول یا خدمت در یک کشور به شرکت های محلی کمک می کند تا زودتر از رقبای خارجی حرکت کنند و در یک صنعت تثبیت گردند. آنها در ساختن محصولات در مقیاس بزرگ جهش می یابند و تجربه می اندوزند. یک مثال در این زمینه شرکت زنجیره ای مک دونالدز است که با شروع از نیازهای مصرف کننده آمریکایی، تبدیل به یک بازیگر جهانی شد.
۲-۲-۷-۲-۲- اندازه و الگوی رشد تقاضای داخلی
پورتر همچنین معتقد است دسترسی ترجیحی به حجمی بزرگ از خریداران داخلی، می تواند محرک سرمایه گذاری برای شرکت های محلی باشد. وقتی که بازار داخلی برای جذب ظرفیت اضافه شده کافی باشد، نگرانی کمتری نسبت به سرمایه گذاری در تسهیلات تولیدی بزرگ و برنامه ه ای تحقیق و توسعه گران قیمت وجود دارد. هنگام داد و ستد با بازارهای آشنا و مناسب، بازارهای بزرگ داخلی فرصت های خوبی را برای یادگیری و دستیابی به صرفه جویی های ناشی از تولید انبوه عرضه می نمایند. البته در این میان، گرایش مردمان یک کشور به محصولات بومی نسبت به برندهای خارجی حائز اهمیت بسیار است. اگر مردم یک کشور میلی به استفاده از محصولات تولید شده در وطن خود نداشته باشد و نوع مشابه خارجی را ترجیح دهند، آنگاه حجم تقاضای داخلی به عنوان یک مزیت عمل نخواهد کرد.
به هر حال، رشد سریع بازار محلی و چشم انداز مثبت این رشد، به شرکت ها انگیزه لازم را برای سرمایه گذاری و احداث تسهیلات تولیدی بزرگ می دهد. برای مثال، رشد سریع بازار داخلی در ژاپن در شرکت ها انگیزه لازم برای سرمایه گذاری سنگین در تسهیلات خودکار سازی جدید را ایجاد کرد.
۲-۲-۷-۲-۳- مکانیزم های بازاریابی که می توانند ترجیحات مح
لی یک کشور را به بازارهای خارجی مرتبط سازند
موضوع مورد بررسی در اینجا آن است که آیا افراد و بازرگانانی که به خارج مسافرت می کنند، درآنجا متقاضی کالاها و خدمات کشور خود هستند یا خیر. برای مثال وقتی که پس از جنگ جهانی دوم تقاضا جهت خدمات شرکت های مهندسی ساختمان آمریکا در خارج از کشور افزایش یافت، آنها اقدام به درخواست تجهیزات سنگین ساختمانی از ایالات متحده کردند. در نتیجه به علت حجم زیاد تقاضا از خارج، شرکت کاترپیلار فعالیتهای خود را در بازارهای جهانی افزایش داد.
موضوع مرتبط دیگر آن است که آیا خارجیانی که برای آموزش، تفریح، تجارت و یا تحقیقات به یک کشور مسافرت می کنند پس از بازگشت به کشور خود کالاها و خدماتی را که با آن آشنا شده اند درخواست می نمایند یا خیر. به همین ترتیب، روابط حرفه ای، علمی و سیاسی بین کشورها نیز نتایج مشابهی دارند.
۲-۲-۷-۳- صنایع مرتبط و پشتیبان
سومین عنصر با اهمیت در ایجاد مزیت ملی برای یک صنعت، وجود صنایع مرتب و حمایت کننده ای است که در مقیاس بین المللی دارای توان رقابتی هستند. این همان مبحث بسیار مهم زنجیره تأمین و ارزش در یک صنعت است که همواره مورد توجه صاحب نظران بوده و هست.
مطالعات موردی بین المللی انجام شده به وسیله پورتر نشان می دهد که وجود یک صنعت پشتیبان قوی آغاز کننده نوآوری ارزیابی و بهبود فزاینده است و در نتیجه آن مزیت های رقابتی حاصل می گردند. به علاوه، همکاری با وحدت رویه ای که غالباً در شاخه های مرتبط با شاخه های یک صنعت شکل می گیرد نقش خیلی مهمی در ارتباط با مزیت رقابتی ملی ایفا می کند.
بهرهوری یک شرکت می تواند به وسیله وجود صنایع پشتیبان نزدیک (جغرافیایی و یا فرهنگی) و خدمات حمایت کننده وبا کیفیت بالای آنها به میزان زیادی افزایش یابد. علیرغم اینکه حمایت از سوی عرضه کنندگان دیگر کشورها نیز امکان پذیر است، اما به اندازه استفاده از خدمات عرضه کنندگان توانای محلی و اجزا و ماشین آلات داخلی کارایی ندارد؛ چرا که نزدیکی، پاسخگویی و مبادله اطلاعات و نوآوری را بالا می برد، و به علاوه هزینه حمل و نقل و نگهداری موجودی را کاهش می دهد.
منافع انجام سرمایه گذاری در عوامل پیشرفته تولید به وسیله شرکت ها یا صنایع مرتبط و پشتیبانی کننده نیز می تواند اثرات مثبتی برای یک صنعت داشته و آن را در دستیابی به موقعیت رقابتی ممتاز بین المللی یاری رساند. به عنوان مثال، برتری سوئد در تولید فولاد سخت آلیاژی (ابزارهای برش و بلبرینگ) صنعت فولاد این کشور را به مقام ممتازی سوق داده است و یا اینکه رهبری تکنولوژیک ایالات متحده آمریکا در صنعت تا اواسط دهه ۱۹۸۰ زمینه لازم را برای موفقیت این کشور در کامپیوترهای شخصی و چندین کالای پیشرفته الکترونیک دیگر مهیا نمود. به همین ترتیب موفقیت کشور سوییس در محصولات دارویی با موفقیت بین المللی که این کشور در زمینه صنعت داشته ارتباط نزدیک دارد.
یکی از پیامدهای این ارتباط آن است که صنایع موفق در یک کشور عملاً به چند گروه یا دسته از صنایع مرتبط تقسیم می شوند و این موضوع یکی از مهم ترین یافته های مطالعه تحقیقی پورتر می باشد. یک نمونه از این مجموعه یا گروه های صنعتی بخش منسوجات می باشد که شامل نخ، پنبه، پشم الیاف مصنوعی، سوزنهای ماشین خیاطی و طیف وسیعی از ماشین آلات نساجی است. نکته جالب اینکه کشور ژاپن در صنعت نساجی دارای مزیت رقابتی در سطح جهان است و در تمامی این گروه های صنعتی از کیفیت بالایی برخوردار می باشد، امکان دسترسی پایدار و مستمر به قطعات و مواد اولیه مورد نیاز در صنعت نساجی ژاپن، نشان از وضعیت مساعد زنجیره تأمین این صنعت در کشور ژاپن است.
۲-۲-۷-۴-استراتژی و ساختار شرکت و وضعیت رقابتی
چهارمین عنصر کلی مزیت رقابتی ملی در مدل پورتر استراتژی، ساختار و وضعیت رقابتی شرکت های فعال در داخل یک کشور می باشد. اختلافات بین سبک های مدیریتی، مهارت های سازمانی، دیدگاه های راهبردی و فشردگی رقابت داخلی برای شرکت هایی که در صنایع مختلف فعالیت می کنند، مزیت و یا عدم مزیت هایی ایجاد می کند.
پورتر در اینجا به دو نکته اصلی اشاره می کند:
-
- کشورها با ایدئولوژی های مدیریتی خود، مشخص و شناسایی می گردند که آنها را در کسب مزیت رقابتی ملی کمک می کند یا نمی کند. به طور مثال، پورتر به تسلط گروه مهندسین در مدیریت عالی شرکت های آلمانی و ژاپنی اشاره می کند که باعث تأکید زیاد بر بهبود فرایندهای تولیدی و طراحی محصول شده است.
از طرف دیگر، به تسلط مدیرانی که زمینه مالی دارند در تیم مدیریت عالی بسیاری از شرکت های آمریکایی اشاره می نماید و کم توجهی این شرکت ها را به بهبود فرایندهای تولید و طراحی محصول به ویژه در دهه های ۷۰ و ۸۰ و در مقابل تأکید بیشتر بر حداکثر نمودن بازدهی مالی کوتاه مدت را به این موضوع ارتباط می دهد. از دیدگاه پورتر یکی از پیامدهای متفاوت بودن ایدئولوژی های مدیریت این بود که آن دسته از شرکت های آمریکایی که مدیریت آنها گرایش شدید مهندسی داشتند و عمدتاً بر فرایند تولید و طراحی محصول تأکید می نمودند (نگرش تولید) توان رقابتی خود را در مقابل شرکت های رقیب تا حد زیادی از دست دادند.
رابطه تنگاتنگ بین رقابت شدید داخلی و موفقیت در بازارهای جهانی وجود دارد. به طوری که اقتصادهای دارای بهره وری پایین از طریق رقابت محلی اندک تشخیص داده می شوند. وجود فضای رقابتی در یک کشور یا منطقه، صنعت را به صورت پویا نگه می
دارد و شرکت ها را وادار می سازد تا در جستجوی راه هایی برای بهبود کارایی باشند و در نتیجه آن، توان رقابتی بین المللی بیشتری به دست آورند. رقابت جدی در داخل، فشارهایی در جهت نوآوری، بهبود کیفیت، کاهش هزینه های تولید و سرمایه گذاری کردن در ارتقاء عوامل پیشرفته تولید ایجاد می کند. همه اینها به نوبه خود منجر به این واقعیت می شود که شرکت هایی که در یک مدت زمان طولانی تری در معرض رقابت داخلی قرار داشته اند در بازارهای بین المللی بهتر کار می کنند.
حرکت به سوی یک اقتصاد توسعه یافته مستلزم توسعه رقابت محلی نیرومند است. رقابت باید از دستمزدهای پایین به هزینه کل پایین تغییر جهت دهد و این، مستلزم ارتقاء کارایی تولید و تحول خدمات است. همچنین، رقابت باید از هزینه به دربرگیری تمایز تکامل پیدا کند. رقابت باید از تقلید به نوآوری و از سرمایه گذاری اندک به سرمایه گذاری بالا تغییر جهت دهد، آن هم نه تنها سرمایه گذاری در دارایی های فیزیکی بلکه سرمایه گذاری در دارایی های ناملموس همانند فناوری، مهارتها و غیره.
۲-۲-۷-۵- دولت
زمانی که اصلاح تئوری پورتر برای مطرح شدن در سطح مزیت های رقابتی محلی اجتناب ناپذیر به نظر می رسید، پورتر دولت و شانس را به عنوان متغیرهای مؤثر بر مدل خود مورد بررسی قرار داد که از طریق نفوذ مستقیم روی چهار عامل تعیین کننده الماس که در بالا به آنها اشاره شد می توانند مزیتهای رقابتی را تحت تأثیر قرار دهند.
دولت به طور واضح و برجسته به دلیل رفتارهایش در رقابت بین المللی مورد بحث قرار می گیر.د بسیاری از افراد، اثر دولت بر رقابت پیشرفته بین المللی را به عنوان یک عامل حیاتی می بینند. در واقع، حکومت یا دولت از طریق عامل سیاست و جایگاه سیاسی خود می تواند باعث بهبود یا تضعیف برتری های رقابتی ملی گردد.
پورتر در سال ۱۹۹۰ دولت را ایفاگر نقش های زیر می دانست:
-
- کمک های مالی
-
- سیاست آموزشی
-
- عملیات مربوط به بازار سرمایه
-
- ایجاد استانداردها
-
- وضع مقررات ضد تراست
-
- خرید کالا و خدمات
-
- مقررات مالیاتی
خود پورتر در سال ۱۹۹۹ نقش دولت در مدل الماس ملی را به موارد زیر اصلاح نمود:
اساسی ترین نقش دولت عبارت است از دستیابی به ثبات سیاسی و اقتصادی که مهم ترین عامل جهت جذب سرمایه های خصوصی است.
دومین نقشی که می توان برای دولت در نظر گرفت عبارت است از: بهبود ظرفیت اقتصادی خرد و کلان از طریق بهبود کیفیت و کارای ورودی های تجارت و بنگاه ها که آنها را در تئوری الماس مشخص می سازد. از جمله این ورودی ها می توان به نیروی کارآموزش دیده، زیرساختار فیزیکی مناسب و صحت و به موقع بودن اطلاعات اقتصادی اشاره نمود. اثرگذاری دولت بر منابع و عوامل تولید می تواند از طریق سیاست های یارانه ای، سیاست های آموزشی و نظایر آن تحقق یابد. همچنین نگرش دولت یک کشور به تجارت و صادرات حائز اهمیت بسیار است.
سومین نقش دولت عبارت است از: وضع قوانین و مقررات اقتصادی و محرک ها و هنجارهای حاکم بر رقابت که رشد بهره وری را تشویق خواهد کرد. دولت می تواند از طریق تعیین استانداردهای مربوط به کالاها و یا مقرراتی که نیازها و الگوی مصرف خریداران را تحت تأثیر قرار می دهد، به تقاضای داخلی شکل دهد. سیاست های دولت می تواند بر صنایع مرتبط و حمایت کننده (به وسیله وضع قوانین و مقررات مختلف) و همچنین بر رقابت داخلی (از طریق ابزارهای مالیاتی، مقررات مربوط به بازار سرمایه، محدودیت های وارداتی و یا قوانین ضد انحصار) اثر بگذارد.
فرم در حال بارگذاری ...