در مورد افعال ناقص دستور نویسان سخنان فراوان و متفاوتی بیان فرمودهاند. در باب افعال ناقص فرشیدورد چنین میفرماید: «فعل ناقص یا فعل ربطی یا فعل اسنادی آن است که تام نباشد و معنیش به وسیلهی صفت اسنادی یا کلمهای که جانشین آن است تمام شود.» (فرشیدورد، ۱۳۸۲: ۲۵۷)
فعلهای ناقص بر دو قسمند: یکی لازم و دیگر متعدی.
۳-۳-۱-۱- فعلهای ناقص یا فعلهای ربطی لازم در مرزباننامه
فرشیدورد فعلهایی را که دیگران ربطی میدانند، فعلهای ناقص یا ربطی لازم میداند. و دستور پنج استاد در مورد فعل ربطی چنین مینویسد: «هرگاه فعل، دلالت بر وقوع و وجود مطلق کند و بر کار و عمل مخصوصی دلالت نداشته باشد آن را فعل عام یا فعل ربطی نامند، مانند: بودن، استن، شدن و در صورتی که بر کار و عمل مخصوصی دلالت داشته باشد، آن را فعل خاص گویند.» (قریب و …، ۱۳۸۰: ۲۲۹)
بررسی صفحات ۶، ۷ و ۸ هر باب مرزباننامه بیانگر این است که حدود ۲۰% از افعال مرزبان نامه به صورت ربطی و ناقص است. علاوه بر افعال ربطی معمول امروزی (است، بود، شد، گشت و گردید) افعالی نظیر آمدن، افتادن و نمودن نیز در مرزباننامه به صورت رابطه به کار رفتهاند. آمار افعال ربطی و ناقص مرزباننامه به ترتیب کارکرد بدین گونه است: استن ۴۲%، بودن ۱۲%، شدن ۱۲%، رابطه مخفف ۸% ، باشیدن به جای استن ۷% ، آمدن ۷% ، گردیدن ۵%، افتادن ۲%، گشتن ۲% ، بودن به جای استن ۲% و نمودن ۱% . نمونه های زیر از این کاربرد:
پنداری به جهت ذکا و کیاست و دها و فراست نام تو زیرک افتاد. (۴/۳۵۶)
در این شاهد مثال افتادن در معنی فعل ربطی شدن میباشد.
سوادی پیدا آمد، از بیاضِ نسخه فردوس زیباتر و از سواد بر بیاض دیده رعناتر. (۱۲/۱۰۵)
فعل آمدن در این شاهد مثال درمعنی فعل ربطی شدن به کار رفته است.
یادآوری: «م (ام)، ای، ایم، اید، اند (ند) در منم، تویی، اوست، یابیم، شمایید، ایشانند، در اصل یا در معنی: استم، استی، است و استیم، استید، استند بوده که در تخفیف به صورت ضمیر در آمده است و از این جهت آن را رابطه مخفف مینمایم.» (قریب و… ، ۱۳۸۰: ۲۳۰)
رابطه مخفف در مرزباننامه حدود ۲% به کار رفته است که بیشتر آن به شکل شناسهی سوم شخص جمع است. و از این نمونه:
به مناجزت و مبارزت نام بردار جهانیم. (۳۱/۴۸۸)
بعضی خود در سلک اختصاص به خدمت شیر منتظماند. (۲۸/۴۸)
نوعی دیگر از دوستان آنها اند که چون بلائی نازل شود، مرد به ابتلاء دوستان آزادیِ خویش طلبد. (۳/۱۴۳)
خانلری در مورد افعال ناقص نظری دگر گونه دارد و دراین باب چنین میفرماید: «فعل ناقص (یا غیر شخصی) به آن گونه از فعلها گفته میشود که همهی صیغههای ششگانه از آنها به کار نمیرود؛ یا یکی از موارد استعمال آنها چنان است که به شخص معینی نسبت داده
میشود. مانند: بایستن، شایستن، زیبیدن، سزیدن و برازیدن در مورد نخستین؛ و توانستن در مورد دوم.» (ناتل خانلری،۳۴۸:۱۳۸۷)
۳-۳-۱-۲- فعل ناقص متعدی در مرزباننامه
فعل ناقص متعدی فعلی است که با داشتن مفهومی مستقل، برخلاف دیگر افعال تام تنها با فاعل و مفعول صریح یا غیر صریح نمیتواند جمله تشکیل بدهد، بلکه به عنصر دیگری نیز دارد تا معنی تمام شود و جمله کامل گردد. فرشیدورد این گونه افعال ناقص را چنین تعریف
میکند: «فعل ناقص متعدی فعل ناقصی است که مفعول هم داشته باشد و مکمل آن، مفعول را وصف کند.» (فرشیدورد، ۱۳۸۲: ۲۵۹)
فعلها و گروه های فعل ناقص متعدی در مرزبان نامه عبارتند از:
«یافتن»، «دیدن»، «گردانیدن»، «شماردن»، «آگاهی دادن»، «پنداشتن»، «ساختن»، «یافتن» که از این تعداد بیشترین کارکرد را «گردانیدن» و «یافتن» دارند و بقیه به صورت موردی به کار رفتهاند.
یافتن
من چون صحیفه احوال تو مطالعه کردم، قاعده ملک تو مختل یافتم. (۸/۴۸)
اتفاقاً باغبان را نیز به استراحت جای خود خفته یافت. (۶/۲۴۳)
امروز که اشارت شاه بر آن جمله یافتم. (۱/۵۰)
دیدن
فعل دیدن دارای دو معنای تام و ناقص میباشد. خیامپور در این مورد چنین مینویسد: «به جز عدّهی بسیار کمی مانند «پنداشت» و «انگاشت» که همیشه ناقصند، بقیه گاهی ناقصند و گاهی تام و این حال بسته به اختلاف معنی است، چنانکه مثلاً «دید» در معنی رؤیت به چشم تام است و در معنی رؤیت به فهم و باطن ناقص، و همچنین «گردید» به معنی سیر کردن، چرخ زدن تام است و به معنی صیرورت ناقص.» (خیامپور، ۱۳۸۸: ۷۴)
و قضیه عدل مهمل دیدم. (۱/۴۹)
گردانیدن
شگال را در دام بلا آورد و به زخم چوبش بیهوش گردانید.
بعد ازین از درون دلها دَرَن عداوت و خباثت دخلت با یکدیگر پاک گردانیم و عقده موالات و مؤاخات را واهی نگردانیم. (۴/۳۸۳)
شماردن و انگاشتن
همه را جنگی و به کار آمده انگارد و شایسته روز حرب شمارد. (۱/۴۹۸)
پنداشتن
القصه مار افسای نیک تأمل درو نگاه کرد، مرده پنداشت. (۹/۵۸۹)
پنداریم که زادن بچگان ما و خوردن عقاب یکی از آنها است (۴/۶۶۰)
ساختن
شگال خود را مرده ساخت. (۱۱/۸۱)
یادآوری: انوری و گیوی افعالی را ناقص میدانند که تمام صیغههای آنها صرف نشود و افعالی را که فرشیدورد ناقص لازم میداند را فعل ربطی مینامند.
۳-۳-۲- فعل معین
فعل معین فعلی است که در ساخت مورد نظر، خوداسقلال ندارد و به کمک دیگر افعال میآید تا زمان، نمود و وجه تازهای بسازد. فرشیدورد در این مورد چنین میگوید: «فعل معین آن است که معنی اصلی خود را از دست داده باشد و برای ساختن زمان مرکب و صرف کردن فعل دیگر و نشان دادن زمان، نمود، وجه و جهت آن به کار رود.» (فرشیدورد، ۱۳۸۲: ۴۱۵-۴۱۶)
اقسام فعل معین: افعال معین برحسب نقش صرفی آنها به اقسامی تقسیم میشوند از این قرار:
۳-۳-۲-۱- فعلهای معین مجهول ساز در مرزباننامه
فعلهای معین مجهول ساز امروز منحصر به «شدن» است.اما در گذشته چنین نبوده و برای ساختن فعل مجهول از دیگر افعال معین نیز استفاده میشد.
در مرزباننامه علاوه بر آن از فعلهای معین مجهول ساز «گردیدن»، «گشتن» و «آمدن» نیز استفاده شده است که شدن با حدود ۴۷% و آمدن با ۲۶% بیشترین کارکرد را دارند و گشتن و گردیدن نیز هر کدام ۵/۱۳% به کار رفتهاند. نمونه را:
اینک شخصی بر دست من کشته شد. (۸/۱۶۹)
چون تن پوشیده گشت، اندوه برهنگی مبر. (۹/۱۹۷)
حفرهای بغی و طغیان است که به معاول اکتساب شما کنده آمد. (۳/۵۵۰)
۳-۳-۲-۲- افعال معین زمان ساز در مرزباننامه
به فعل معینی که کمک میکند تا زمان خاصی ساخته شود، فعل معین زمان ساز گویند. امروزه فعل معین زمان ساز مخصوص صیغههای خواستن است که بر زمان آینده دلالت دارد و صورت موردی به کار رفتهاست.
پشت بر آفتاب کرد و بخفت، از آن بی خبر که شش جهت کعبتین تقدیر از جهت موش موافق خواهد آمد و چهارگوشهی تخت نرد عناصر بر روی بقای او خواهد فشاند. (۳/۲۴۳)
۳-۳-۲-۳- افعال معین نمودساز در مرزباننامه
فعلهای معین نمودساز افعالی هستند که برای ساخت انواع فعل ماضی به کار میروند که عبارتنداز: بعضی از صورتهای فعل «بودن» یعنی: بودم، بودی و …،ام،ای،است و …، باشم، باشی و…
در مرزباننامه فعل معین نمودساز «استن» با کارکرد ۶۹% بیشترین کاربرد را دارد و «بودن» ۲۵% و باشیدن ۶% به کار رفتهاند.
به دامی که از لعاب عنکبوت گرد زوایای خانه تنیده باشد،نسر طایر نتوان گرفت.(۱/۲۴۲)
اکنون من آمده ام تا ما را ملاقاتی باشد.(۶/۲۵۱)
دیو هر چه شنیده بود، باز گفت. (۷/۲۵۲)
۳-۳-۲-۴- فعل معین مرکب در مرزباننامه
فرم در حال بارگذاری ...