«عبادت کردن» موضوعی است که همیشه و در تمام طول زندگی، فکر وذهن هر انسان مسلمان و یکتاپرستی را به خود مشغول می دارد و طبیعتاً سوالات بسیاری نیز پیرامون این موضوع برای هر مسلمانی مطرح می شود. این که چرا باید عبادت کرد؟ چرا با این کیفیت های مشخص باید به عبادت پرداخت؟ آیا عبادت منحصر به همین آیین های ظاهری است یا این که خیر در پس این آداب و مراسم مغز و باطنی نیز نهفته است؟ آیا در نزد شارع قالب وشکل ظاهری اعمال عبادی از اهمیّت بیشتری برخوردار است یا ماهیّت و محتوای آن ها؟ و همچنین برای حفظ و نگهداری ظواهر و قالب عبادات چه اندازه می توان حساسیّت و وسواس به خرج داد؟ لازمه ی پاسخ دادن به این سوالات و ده ها سوال دیگر نظیر آن ها، این است که در ابتدا با مفهوم عبادت و فلسفه آن آشناتر شویم و سپس به تعمّق و تفکّر در باب سوالات مفروض بپردازیم.
۳-۱-۳-۱- تعریف عبادت
عبادت از ریشه ی «عبد» و به معنای پذیرفتن قید و بند و خضوع کردن است و درمقابل حرّ یعنی آزاد، قرار می گیرد.[۴۷۵] عبادت یعنی نهایت فروتنى، تذلّل و خاکساریِ همراه با اطاعت و فرمانبرداری در برابر مولا و صاحب اختیار، یعنی خداى تعالى، کسی که نهایت کمال و فضیلت از آن اوست و تنها اوست که شایستگى و استحقاق پرستش را دارد، [۴۷۶]و «عبودیّت» یعنى اظهار فروتنى و اطاعت و فرمانبردارى که امری قهری و تکوینی است. اصل عبودیّت اظهار ذلّت و خضوع در برابر پروردگار است. [۴۷۷]
عبادت خود بر دو گونه است: عبادت قهرى و بدون اختیار، عبادت با اختیار، که ویژه صاحبان نطق و سخن است که مأمور به آن هستند مثل مفهوم آیات: «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»،[۴۷۸] پروردگارتان را پرستش کنید. «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ»،[۴۷۹] خدای را بپرستید.
امام صادق (ع) درباره حقیقت عبادت می فرمایند: «نیّت خوب قربت داشتن در اطاعت، آنگونه که خداوند دستور داده است.» [۴۸۰] منظور از «قصد قربت» در تعریف عبادت، آن است که عمل، انگیزه و جهت الهى داشته باشد، اعمّ از این که به خاطر محبّت و رضاى حق باشد یا امتثال امر او یا شکرگذارى به درگاهش یا دستیابى به بهشت و نیز فرار از عذاب.
کمال عبادت و عمل، آن است که در مسیر و خط سنّت و سیره پیامبر (ص)و اولیاء دین باشد، نه بر اساس تشریفات یا سنّت های موروثی از نیاکان یا محیط و سلیقه های شخصی افراد. عبادت، هر چه به روش معصومین (ع) نزدیک تر باشد ارزشمندتر است. آنجا که فشارهای محیط بیرون و غرائز درون، دست به دست می دهد تا مانع عبادت و عبودیت شود، غلبه بر این فشارها و پرستش خدا، ارزش و کمال است. بی نشاطی در عبادت، نشانه ای از نفاق است. قرآن منافقان را چنین توصیف می کند که وقتی به نماز می ایستند، نشاط ندارند. [۴۸۱] در مقابل، نشاط بندگی، ارزش است و نیز کمال آفرین است. آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن، عمل فاقد ارزش لازم است.[۴۸۲]
علاوه بر شرایط صحّت و قبول عبادت، اموری هم جزء شرایط کمال عبادت است که نشان دهنده ارزش والاتر و محتوای بهتر و تأثیر بیشتر عبادات است.( نه ظاهر وسواسی تر) شرایط کمال عبادات، از این قرار است: مشکل تر، مهم تر، دارای اثر پایدارتر بوده در خطّ پیامبر(ص) باشد، سبقت داشته باشد، در شرایط دشوار انجام شود، نشاط و دوام داشته باشد، بزرگ شمرده نشود و با بصیرت همراه باشد. بهترین عبادت آن است که طبق فرمان معبود انجام شود نه طبق فرمان نفس؛ چراکه «تو را خواستی است و خدا را خواستی، اگر تو تمنای خود را روبروی خواست خداوند قرار دادی خود نوعی شرک است. بنابراین، مقام رضا آنکه تو خواست خود را در خواست خدا فانی کنی و این خود مقدمه مقام فناست.»[۴۸۳] بنابراین عبد واقعی کسی است که هر جا معبود او را به انجام کاری امر کرد آن را انجام دهد و هرگاه او را از انجام فعلی نهی کرد، از عمل باز ایستد؛ نه آن که نفس، خواست یا احساس خود را به میان آورد. مثلاً وقتی خداوند و فرستاده اش دستور می دهند که در وضو گرفتن بیش از مقدار معینی نباید آب مصرف کرد، اگر بگوید دلم راضی نمی شود و بازهم آب بریزد، این دیگر عبادت خدا نیست بلکه بندگی نفس است.
۳-۱-۳-۱-۱- فلسفه و مبنای عبادت
احکام و برنامه های عبادی اسلام، همه دارای حکمت و فلسفه هستند اگرچه ما قادر به درک و دریافت همه ی آن ها نباشیم. غالب این احکام و برنامه ها با هدف جلب مصالح و دفع مفسده طراحی شده اند. صدها آیه و حدیث، در قرآن و از قول معصومین (ع) روایت شده است که مردم را به تعقّل و تفکّر فرا میخواند و هیچ مکتبی به اندازه اسلام به اندیشیدن دعوت نکرده است. ثانیاً یکی از انتقادهای شدید قرآن بر مشرکان و بت پرستان، تقلید کور کورانه و بی دلیل از نیاکان است. ثالثاً خود قرآن، بارها در کنار بیان احکام و دستورها، به دلیل آن هم اشاره کرده است. امامان معصوم نیز در روایات، به بیان این حکمتها پرداخته اند و دانشمندان مسلمان نیز با توجه به پیشرفت دانش بشری، روز به روز پرده از اسرار احکام الهی و دستورهای دینی برداشته و کتاب هایی را پیرامون این موضوع به رشته ی تحریر درآورده اند. در فلسفه احکام، تنها نباید نظر به فواید و آثار مادّی آنها داشت و تنها به بعد اقتصادی و بهداشتی توجّه کرد و از آثار روحی و معنوی آخرتی آن غافل بود.
عبادت، وسیله تکامل و سعادت انسان است و دستور خداوند به اتیان اعمال عبادی، در واقع نوعى لطف و رحمت و هدایت است که انسان را به کمال مى رساند. برای مثال درآیات قرآن و نیز روایات، فلسفه و حکمت هایِ تشریع نماز، این گونه بیان شده اند:
یاد خدا: «وَ أَقِمِ الصَّلَوهَ لِذِکْرِى»؛ [۴۸۴] نماز را برپا دار تا به یاد من باشى.
بازداشتن از گناه و زشتى ها: «إِنَّ الصَّلَوهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر»؛[۴۸۵] همانا نماز (انسان را در دنیا ) از زشتى ها و گناه باز مى دارد.
پاکیزگى روح: «إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ ى وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»؛[۴۸۶] (تو) تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مى ترسند و نماز برپا مى دارند، هشدار مى دهى و کسى پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مى جوید، و فرجام (کارها) به سوى خداست.
تمسّک به نماز و اقامه ی آن، یاریگر انسان در مسیر تکامل است: «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوهِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِینَ»؛[۴۸۷] از شکیبایى و نماز یارى جویید، و به راستى این کار گران است، مگر بر فروتنان.
پاک شدن از کبر و غرور: حضرت فاطمه(س) در این باره مى فرمایند: «و الصلاه تنزیهاً من الکبر» [۴۸۸]خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند.
رستگارى: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ»؛[۴۸۹] به راستى که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان فروتنند. در حدیثی از قول نبی اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند:«نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مى گذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شستوشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟!»[۴۹۰]
در دستورهای عبادی و احکام الهی، گاهی هدف، تسلیم و پذیرش دستور و تمرین برای جلب رضایت معبود و اطاعت محض از آفریدگار می باشد. هدف عبادت، پرورش روح انسان است، عبادت، به معنای اظهار ذلّت، عالی ترین نوع تذلّل وکرنش در برابرخداوند است .در مورد اهمیّت آن همین بس که خداوند متعال می فرماید آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است: «وما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون»[۴۹۱] هدف آفرینش هستی و جن و انس ،عبادت خداوند است.
عواملی همچون عظمت خدا، احساس فقر و وابستگی، فطرت و توجه به نعمت ها، انسان را به کرنش و بندگی در محضر خداوند یکتا فرا می خواند. عبادت، قرار دادن همه ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است. عبادت، حرکت در مسیر مستقیم الهی است: «و أن أعبدونی هذا صراط مستقیم»[۴۹۲] عبادت، انسان را از بردگی هوس ها و گناهان و شیطان نجات می دهد. عبادت فقط شامل آیین های مذهبی نمی شود، بلکه مفهومی بسیار گسترده تر و وسیع تردارد. به عنوان مثال نماز ایجاد نزدیکترین رابطه و مستقیم ترین ارتباط است.
دقّت در تمام آن چه که در خصوص تعریف عبادت، فلسفه و حکمت های تشریع عبادات و احکام آن ها گذشت، می توان این گونه استنباط کرد که اگرچه هر عبادتی با شکل و قالب خاصی تشریع گردیده است و التزام به آن قالب نیز به هنگام امتثال امر پروردگار، منظور نظر شارع مقدس بوده است، اما توقّف کردن در قالب و ظاهر عبادات، هدف شارع نبوده و نیست؛ بلکه اطاعت و بندگی و عبادت و عبودیتِ خاضعانه و خاشعانه و فروتنانه ی خداوند بلندمرتبه مطلوب خداوند عزیز بوده است که در سایر اعمال خداپسندانه( مثل دستگیری از فقرا، اکرام ایتام و…) نیز جاری می شود تا ذرّه ذرّه ی اعمال و رفتارهای انسان صبغه ی الهی به خود بگیرند. توقّف در ظاهر و هدف قرار دادن آن، می تواند یکی از علّت های اصلیِ وسواس های مذهبی تلقّی گردد. زیرا وقتی که انسان مسلمان هدف از عبادت را فقط در آئین های عبادی خلاصه می کند، تمام تلاشش صرف امتثال بسیار دقیق و جزء به جزء این آئین های عبادی می گردد؛ به طوری که خیلی از مواقع این دقّت های افراطی و بیمارگونه منجر به شکل گیری و یا تشدید و تقویت زمینه های وسواس در مومنین می گردد.
بدین ترتیب باید بگوئیم وسواس آفتی است که انسان مومن را از رسیدن به مغز و معنای عبادت بازمی دارد و در واقع عبادت را فاسد و باطل می سازد. عمل به وسواس، با هدف عبادت کردن، که همانا اطاعت ازفرمان پرودگار بزرگ، به منظور دست یافتن به مقام قرب الهی،آرامش، طمانینه واطمینان قلبی است، مغایرت دارد. زیرا لازمه عبادت صحیح وکامل، «حضورقلب» است؛ حال آن که وسواس توقّف کردن در ظواهر عبادات ومقدّمات آنهاست. توّقف کردن درجزئیّات ومقدّمات امر، موجب بازماندن ازمعنا ورسیدن به هدف می گردد.
شخصی که درهنگام نمازخواندن تمام نگرانی اش، تلفّظ صحیح کلمات است به طوری که کلمات را بارها تکرار می کند وگاهی دراثر تکرار لفظ، فراموش می کند چه گفته و در رکعت چندم بوده است، با به پایان رساندن نماز، فقط قالب وپوسته ای ازنماز نصیبش می شود که مغزو باطنی اندک دارد. از آن جایی که عبادات اعمال مکرّری هستندکه درتمام طول عمر یک مسلمان باید تداوم داشته باشند، پرداختن افراطی و وسواسی به ظواهر عبادات واعمال دینی، به مرور زمان به جای آرامش بخشی و ایجاد ایمان واطمینان قلبی به خداوند، به یک عامل اضطراب و بی قراری، تشویش خاطرو نگرانی، تشتّت افکار و عدم تمرکز و بالاخره زایل ساختن حضورقلب تبدیل می گردد. نگفته پیداست که ظاهرآئین های عبادی فقط یک قالب مناسب ویک شکل همسان ومنحصر به فرد است برای حفظ محتوا و باطن آن آئین های عبادی، دریک شکل و صورت خاص که مطلوب شارع مقدس است. البته التزام وتقیّد به حفظ این قالب، امری است واجب که برعهده تمام مکلّفین است و بدون حفظ قالب و ظاهر، محتوای عبادت نیز فاسد و باطل خواهد بود، چراکه هر مظروفی، ظرفی را می طلبد که برازنده و زیبنده ی آن باشد. عبادات نیز این گونه اند.
خلاصه این که شناختن بهتر و دقیق تر مفهوم، فلسفه و حکمت عبادات، باعث می شود که انسان مومن از ظاهر عبادات عبور کند و به مغز ومعنای آن، یعنی به عبودیت و تذلّل در برابر نور هستی و آن واجب الوجودِ یکتای بی همتا، دست یابد و از اسارت دیو وسوسه و وسواس ِ خنّاس در امان بماند.
۳-۱-۳-۱- ۲- مقدمات عبادت
مقدمات عبادت شامل اعمالی است که قبل از آغاز عبادت انجام می شوند. این مقدمات عبارتند از تطهیر کردن بدن و لباس، غسل کردن، وضو گرفتن و تیمم نمودن. انجام هر یک ازاین مقدمات شرایطی دارد که در بحث های فقهی به تفصیل راجع به آن ها صحبت شده است که در این جا فقط به بررسی فلسفه ی این مقدمات می پردازیم.
اولین مقدمه که از آن صحبت می کنیم «وضو» است. بلاشک، وضو دارای دو نتیجه ی آشکار است یعنی نتیجه ی بهداشتی و دیگر نتیجه ی اخلاقی و معنوی آن. از نظر بهداشتی، شستن صورت و دستها آن هم پنج بار و یا لااقل سه بار در شبانه روز اثر قابل ملاحظهای در نظافت بدن دارد. مسح کردن بر سر و روی پاها که شرط آن رسیدن آب به موها یا پوست تن است سبب میشود که این اعضا را نیز پاکیزه بداریم و از طرفی تماس آب با پوست بدن اثر خاصی در تحریک حسی مغز و فعال سازی آدمک حسّی مغز دارد. تحقیقات نشان داده اند که وقتی انسان وضو می گیرد فقط ۲۰درصد از پوست بدنش خیس می شود، اما در مقابل ۸۰درصد از سطح آدمک حسی مغز که به طور فرضی رسم می شود، تحریک شده و هوشیار می گردد. این مسئله می تواند ثابت کند که وضو گرفتن علاوه بر این که اطاعت از فرمان شارع می باشد به قصد هوشیار سازی انسان به هنگام عبادت انجام می شود .[۴۹۳] اکنون باید بپرسیم که اگر هدف این است آیا این همه وسواس و اسراف در مصرف آب، برای یقین پیدا کردن از اتیان کامل عمل و حتی مدنظر قرار دادن یک سرسوزن، قابل توجیه و عقلانی می باشد؟
از طرفی چون وضو گرفتن با قصد قربت و برای کسب رضایت پروردگار انجام میشود، از نظر اخلاقی و معنوی اثر تربیتی دارد، مضافاً به این که وضو گرفتن سمبل ونمادی است از این مفهوم که با وضو گرفتن از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام برمیدارم. در روایتی از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که: «برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا میایستند و با او مناجات میکنند، پاک باشند، دستورات او را بکار بندند، از آلودگیها و نجاسات دور بمانند. علاوه بر این وضو سبب میشود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد. »[۴۹۴]
مقدمه ی دیگری که گاهی لازم می شود قبل از عبادات انجام شود، غسل کردن است. در ارتباط با غسل این سوال بسیار پیش می آید که چرا مثلاً فرد جنب باید غسل انجام دهد و تطهیر کردن بعضی از اعضای بدن کفایت طهارت او را نمی کند؟ پاسخ تفصیلی این پرسش را در یافته های دانشمندان عصب شناسی می توان جستجو کرد.[۴۹۵] اما اجمالاً باید گفت که خارج شدن منی از انسان یک عمل موضعی نیست و اثر آن، که نوعی حالت سستی است، در تمام بدن آشکار میگردد. البته غسل کردن علاوه بر این، یک نوع عبادت و پرستش نیز میباشد که اثرات اخلاقی آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن بدون نیّت و قصد قربت و اطاعت فرمان خدا شسته شود، غسل باطل است و اثر یک غسل صحیح را ندارد. در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی هم روح متأثر میشود و هم جسم. روح به سوی شهوات مادی کشیده میشود و جسم به سوی سستی و رکود. غسل کردن که هم شامل شستشوی جسم است و هم به این علت که با قصد قربت انجام می شود، شستشوی جان به شمار می آید، اثر دوگانهای را به جا می گذارد؛ یعنی روح را به سوی خدا و معنویت سوق میدهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت.[۴۹۶]
این دلایل در مجموع بر این واقعیت تأکید میکنند که تمام دستورهای الهی و برنامههای اسلامی به نفع انسان هاست و برای تأمین و حفظ سلامت جسم و جان آن ها وضع گردیده اند و قطعاً به هیچ وجه قصد شارع به زحمت انداختن و عذاب دادن بندگانش نبوده است. از این روست که خداوند در قرآن تأکید می کند که چیزی از حرج و سختی بر انسان قرار نداده است؛ و به همین لحاظ است که وقتی پارهای از تکالیف در مورد بعضی از اشخاص صورت مشقّتباری به خود می گیرد و تحمّل آن از وسع و طاقت آنان خارج می گردد، آن حکم در این مورد خاص تخصیص میخورد و تکلیف از عهده ی مکلّف ساقط میشود. در این جا لازم است یادآوری کنیم اختلال وسواس نیز که یک ناتوانی و ناهنجاری روانی و رفتاری است و بعضاً در پی افراطی گری های افراد در عمل به تکالیف دین پدید می آید، با استناد به مفاد قاعده ی لاحرج، استثناء می پذیرد و موجب ساقط شدن برخی ار اعمال از عهده ی فرد وسواسی می گردد. [۴۹۷]
۳-۱-۳-۲- شناختن مفهوم گناه و ثواب
شناختن مفهوم گناه و ثواب می تواند به مکلّفین وسواسی کمک کند تا ترس و اضطراب آن ها از نادیده گرفتن جزئیات افراطی در به جا آوردن اعمال و تکالیف دینی، کاهش یافته، تعدیل شده و در مجرای صحیحی هدایت گردد. شناختن مفهوم گناه کمک می کند که فرد وسواسی بداند ماهیّت گناه چیست و چه اعمال و رفتارهایی گناه آلود محسوب می شوند که او باید از آن ها دوری کند.
اگر معنای گناه به درستی برای فرد وسواسی تبین گردد، در تشخیص مصادیق گناه دچار خطا و اشتباه نمی شود؛ در این صورت مثلاً چشم پوشی کردن از یک ذرهّ ی مشکوک به نجاست، یا ندیده گرفتن یک سرسوزن خشک ماندن اعضای وضو یا غسل را گناه فرض نمی کند و برای جبران آن ها و گناه نکردن، خود را به مشقّت و حرج نمی اندازد. یا اگر فرد مکلّف به درستی بداند منظور از «ثواب» و «ثواب کردن» چیست، وقت، انرژی و سرمایه ی خود را صرف اعمال بیهوده ی وسواسی نمی کند تا شاید از انجام تکلیف خود ثواب بیشتری درو کند. اگر انسان مسلمان شناخت درستی از ثواب کردن داشته باشد، به عنوان مثال با تکرار کردن زیاد ونابجای برخی کلمات در نماز یا بعضی از اجزای وضو یا غسل، به قصد اتیان کامل تر تکلیف و جمع کردن ثواب بیشتر، دچار رفتارهای انحرافی و مشمئزکننده ی وسواسی نمی گردد. از این رو به تبیین وتعریف این دو اصطلاح کلیدی می پردازیم.
۳-۱ -۳-۲- ۱- تعریف گناه
راغب در مفردات می گوید: «گناه» یا «اثم» نام کارهائى است که انسان را از ثواب باز میدارند. گره زدن (عقد الشیء) و حبس به قهر، سنگینى که صاحبش را اصر یعنى حبس و بى حرکت می کند اما معنى جامع و کامل آن سنگینى است. برخی هم گفته اند که معنى اصلى «اثم»، ضرر است. در قرآن آمده است «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[۴۹۸] از تو از خمر و قمار می پرسند، بگو در آن دو ضررى بزرگ و نیز منافعى براى مردم هست ولى ضررشان از نفعشان بیشتر است. از مقابلۀ اثم با منافع و اثمهما بانفعهما استنباط می شود که معنى اصلى آن ضرر است زیرا همیشه ضرر مقابل نفع است.[۴۹۹] در عرف وقانون، گناه به معنای خطا، جرم، غلط، جفا وظلم آمده است.[۵۰۰]
در اسلام و دستورات دین، گناه به معنای «خلاف» است و شامل هر گونه کاری می شود که برخلاف فرمان خداوند باشد. «گناه» عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده ، با ایجاد نوعی«تاریکی معنوی» در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که «نور» آسمان ها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خداوند مىگردد. خداوند در قرآن می فرماید: «ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر»،[۵۰۱] ای کسانی که ایمان آورده اید پیروی و متابعت از گامهای شیطان نکنید ، هر کس پیرو گامهای شیطان شود او را به فحشاء و منکر فرمان می دهد .«خطوات شیطان» یعنی راههایی که شیطان برای انسان ها ترسیم می کند و آنها را به آن راه دعوت می کند و آن جز منکر و فحشاء و خلاف شرع و عقل سلیم چیز دیگری نمی باشد.
خطوات شیطان به طور مرحله ای انجام می شود؛ بدین ترتیب که شیطان ابتدا نقطه ی ضعف یک انسان مو من را می یابد؛ سپس به وسوسه می پردازد. نقطه ی ضعف در انسان ها متفاوت است، شکم، شهوت، ضعف اراده، سوءظن، داشتن شخصیت وسواسی و بسیار ضعف های دیگر از این دسته اند. وقتی وسوسه ایجاد شد دیگر انسان خود ابتکار عمل را به دست می گیرد و شیطان فقط اعمال انحرافی او را تزیین می کند. اول افکار رنگ شیطان می گیرند، بعد این رنگ در ظاهر ولباس تجلّی پیدا می کند و سرانجام سرزمین قلب و روح را تسخیر می کند.
لازم به ذکر است که قلب پاک با حفظ ظاهر، مصونیّت بیشتری پیدا می کند و پایدارتر می ماند. به همین جهت است که بزرگان حکمت گفته اند برای پایداری در «طریقت» و رسیدن به «حقیقت» حفظ «شریعت» لازم است و اگر احکام ظاهری شریعت حفظ نشود احتمال فسق، التقاط و انحراف بسیار زیاد است و بهترین دلیل بر درستی این مطلب، سیره و روش تمامی پیامبران و امامان و اولیای خداست که علاوه بر این که به ریشه و باطن توجه داشتند ظاهر را نیز مطابق احکام شریعت رعایت می کردند.[۵۰۲]
با توجه به مفهوم گسترده لغوی و معرفتی گناه در قرآن و احادیث، و مقایسه و انطباق آن با آثار مخرّب وسواس که همسنگ گناهان کبیره است، می توان نتیجه گرفت که سنگینیِ گناهانِ حاصل از اعمال وسواسی، به مراتب، از نادیده گرفتن جزئیاتی که هنگام عمل به احکام، باعث تولید وسواس می شوند، بیشتر است. وسواس یک صفت رذیله است که تا برطرف نشود تهذیب نفس اتّفاق نمی افتد. در نگاه دیگر، گناه کردن به معنای مخالفت با خواست و فرمان خدا، رسول و اولیاء خداست، و از طرفی شک های افراطی و وسواسی و حتی بیمارگونه نیز که ده ها پیامد ریز و درشت ویران کننده به همراه دارند، عین مخالفت با فرمان خداوند است.
۳-۱ -۳-۲- ۲- شناختن مفهوم ثواب وعقاب
ثواب و عقاب دو واژه قرآنی و کلامی، به معنای پاداش کار نیک و کیفر کار بد هستند. ثواب، از ریشه ث و ب (در اصل به معنای بازگشتن) اشتقاق یافته[۵۰۳] و بیشتر برای پاداش کار نیک[۵۰۴] و در باب هایی نظیر طهارت، صلات، خمس، صوم، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ارث، به کار رفته است. واژه عقاب، از ریشه ع ق ب، دو کاربرد و معنای اصلی دارد: یکی مصدر باب مفاعله است به معنای در پی آمدن[۵۰۵] و چون در پی هر کار بدی کیفری سزاوار است به معنای کیفر کار بد و مترادف عذاب به کار رفته است؛ دوم، جمع عَقَبه، به معنای راه سخت کوهستانی است. [۵۰۶]
در قرآن واژه ثواب سیزده بار آمده است، و در همه موارد به معنای پاداش کار نیک به کار رفته است و واژه عقاب بیست بار، و در همه موارد به معنای سزای کار بد، استعمال شده است.
هر عمل صالح و محبوب و مطلوب خداوند از عبادات و طاعات، خواه واجب باشد یا مستحب؛ از افعال جوارحی باشد، همچون نماز یا از افعال قلبی، همچون اعتقادات صحیح و محبوب خداوند، مستحق پاداش است. نیت کار خیر، هرچند نیّت کننده توفیق به جا آوردن آن را نیابد پاداش دارد؛[۵۰۷] بلکه اعمال مباحی که به قصد قربت انجام میگیرند ـ مانند خوردن برای توانمندی بر عبادت، خوابیدن جهت رفع خستگی و کسب نشاط برای طاعت نیز دارای ثواب هستند.[۵۰۸]
قصد قربت و ایمان دو شرط پاداش است و بدون آن دو، پاداشی به صاحب عمل تعلّق نمیگیرد.[۵۰۹] افزایش یا کاهش ثواب معلول عواملی چند است، از جمله: نیّت که میزان خلوص آن در افزایش یا کاهش ثواب دخیل است؛ [۵۱۰] دشواری عمل؛ به این معنا که عمل دشوارتر دارای ثواب برتر است و عوامل بسیار دیگری مثل زمان و مکان در این موضوع تأثیرگذار هستند.
۳-۱-۳-۳- شناختن مفهوم طهارت و نجاست
یکی از علل و ریشه های اصلی برانگیختن آشفتگی های ذهنی و افکار مزاحم و تکرار شونده و نیز رفتارهای وسواس عملی جبری ، به ویژه در بین مسلمانان، اهمیت فوق العاده قائل شدن برای عمل به احکام طهارت و دوری کردن از نجاسات یازده گانه می باشد. از این رو، در ابتدا و قبل از هر درمانی برای وسواس، باید شناخت فرد مبتلا را نسبت به واژه های طهارت و نجاست تصحیح کرده و بهبود بخشید؛ تا به دنبال آن عملکرد ذهنی و سپس واکنش رفتاری او تغییر یابد.
۳-۱-۳-۳- ۱- تعریف طهارت
دین اسلام یک برنامه کامل براى زندگی بشر بوده و برای تمام جنبههاى حیات مادی و معنوى او برنامه های مدوّن و جامعی را پیش بینی کرده است. از جمله ی این برنامه ها احکام و دستورات طهارت و نجاست است که موجب حفظ بهداشت و سلامت جسم و روح انسان می گردد. قرآن مجید در این باره مىفرماید: «رِجالٌ یُحِبُّونَ انْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین»، [۵۱۱] مردانى که دوست دارند، پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
از پیامبر اکرم (ص) در این باب احادیث زیادی نقل شده است: «طهارت نیمى از ایمان است» ؛[۵۱۲] «طهارت کلید نماز است»؛[۵۱۳] «دین بر پایه نظافت بنا شده است»؛[۵۱۴] «چه بد بندهاى است بنده کثیف»؛[۵۱۵]
در این سخنان نکته ای نغز نهفته است و آن این که اصل ایمان و عبادت، پاک نمودن و آراستگی قلب و درون است و منظور حضرت رسول از جمله طهارت نصف ایمان است این است که آراستگی و پاکیزگی ظاهر با ریختن آب، نصف ایمان است و نصف دیگر آن اصلاح دنیای درون انسان است که به وسیله ی اعمال صالح و اخلاق پسندیده اتفاق می افتد. پاک شدن، حالتى معنوى است که در نتیجه وضو، غسل یا تیمم، براى انسان حاصل مىشود. طهارت چهار مرتبه دارد که عبارتند از: پاک نمودن و نظافت ظاهر از چرک و نجاست و کثافات، پاک نمودن اعضاء و جوارح بدن از جرائم و گناهان، تطهیر قلب از رذایل اخلاقى، تطهیر اندرون از غیر خدا «یعنى عدم توجه به مخلوق در تمام شئون زندگى هیچ کسى به طهارت اندرون از غیر خدا و اصلاح آن به وسیله شناخت و کشف جلال و عظمت او نمىرسد مگر این که خود را از اخلاق ناپسند خالى کرده و با اخلاق پسندیده اصلاح نماید و هیچ کسى به این مرتبه نمىرسد مگر این که از طهارت جوارح و اعضاء از گناهان و اصلاح آنان با اطاعت و عبادات فارغ شده باشد.[۵۱۶]
نکته دیگر در باب مفهوم طهارت این است که دست یافتن به طهارت واقعی، یعنی آگاهی کامل و تام و تمام درباره آن ،برای آدمیان ممکن نیست. این حکم درباره بسیاری از وظایف دیگر شرعی نیز صادق است. شارع مقدس، با لحاظ این نکته، بر اهل شریعت آسان گرفته و راه بندگی و عبادت را هموار ساخته است. بنابراین، رسیدن به طهارت ظاهری، و نیز بسیاری از یقین های ظاهری دیگر، برای شارع کفایت می کند. یعنی خداوند عمل به این یقین ظاهری را عبادت و اطاعت امر خود می داند و آن را شایسته ی ثواب و پاداش می شمارد. پس نیازی به کنکاش و وسواس نیست. چون فقط عمل کردن براساس حکم شارع است که اهمّیّت ویژه دارد؛ یا به عبارت دیگر هدف از وضع کردن تمام این تکالیف توسط شارع و امتثال آن ها از سوی مکلّف، فقط و فقط ابراز بندگی و اطاعت تمام و کمال و بی چون و چرای عبد از معبود است.
فرم در حال بارگذاری ...