مرغ: لوازم یدکی مرغ کالباس: گل لگو شده
خورش سبزی: خورش علف عدس پلو: سا چمه پلو
خیار شور:شیار شور آب خنک: داریم آب خنک می خوریم(یعنی زندانی می کشیم)
*زندانی نئشه: هنگامی که آهنگ می گذارند یا می خوابند.
*دستشویی: همیشه توی صف هستند(بشوت) قیچی کن
*بگاز آماره:هنگامی که صف دستشوی شلوغ است
*نظافت: هر اتاقی یکی از کارها را انجام می دهد که شهردار می گویند.
*مه خان: شخصی بوده در زندان کرمان کشته شده و فردی قوی و به نوعی قالتاق بوده است و برای زندانیان حکومت می کرده است بعد از فوت ایشان این اصطلاح مه خان در میان زندانیان مانده است ورد زبان آنها شده است و در حال حاضر کسی که قلدر بازی در بیارود مه خان می گویند و معمولاً شهردار شخصی دارند.
مشخصات مه خان: شلوار ۴ متری جیرفتی دوز- داشتن دستمال لاتی – داشتن انگشتر زیادی(۷ تا ۸)- زنجیر توی گردن – یقه باز- گیوه شیطونی- دستبند چرمی و دکمه ای
*یحیی ای: مشخصات مه خان با یحیی مطابقت دارد اصطلاحی که از آن می ترسند.
*مگر من شهردار شخصی اتم: کسی که موقعی که کاری را بهش واگذار می کنند و بهش بر می خورد
*رانندگی بلدی بده گاز- فوتبال بلدی بشوتش – چوپانی بلدی برونتش
*من: فردی می گوید من، طرف مقابل می گوید من سه کیلو تو سر آب بندی هم نیستی(به نوعی تحقیر)
*من: منجقی هم نیستی / شپشی هم نیستی
*روز آزادی زندانی
*برای سلامتی صلوات – آزادی زندانیان صلوات – پشت دیوار رسیدی ما را از یاد نبری – زنگ زدیم ما را توی دیوار نکنی – آروقی بکن به طرف زندان(یادی کن)
بوقی بزن(یادی کن)
برو دیگه ور نگردی – جشن پتو می کیرند
*آزادی زندانی سابقه دار
پس صبا جات همیجایه
این دفعه لااقل چیز درستی بدزد
انگشتری بده – شلواری بده – گیوه بده
*موقع آزادی زندانی مواد مخدر
چهار تا همرات بیار – اینباری با یه تُن- نری با یه شیشی برگردی
*آزادی قاتل
بیشترین احترام را دارد(اعتقاد دارند پاک شده)
کمترین آزادی به زندانیان قاتل چون باعث تعجب زندانیان می شود، می گویند شاکی اش آدم درستی بوده.
دگر پولی خرج کرد- خرج زیادی کرد
وقتی زندانی قاتل آزاد می شود زندانیان بیشتر خوشحال می شوند
*اعدام
زیر تیغ- از مرگ پرید(نجات پیدا کرد)- پاک رفت(دمش گرم) – فرصتی بود توبه کرد
فکر منفی (راحت شد از دست این نامردا) – بی معرفتا کشتنش- بیچاره زن و بچه اش- چی می کشن زن و بچه اش- بی معرفتا به زن و بچش رحم نکردند – مردا خدا ایستاده می میرند.
بعد از ااعدام زندانی دوستانش پارچه مشکی روی تخت آن می زنند وبرایش مراسم ختم می گیرند. توی تعریف های از آنها زیاد یاد می کنند.
*زندانی مریض
لاشی خودش را به مریضی می زند(بهونه گیر)
*جاسوس
آدم فروش – بد و بیراه به او می گویند – آب جوش- اول و آخر آدم فروش- مرده و زنده آدم فروش (نوعی فحش رکیک) – ناموسو گذاشته پشت در – معرفتو گذاشته پشت در
*زندانی کتاب خوان
بچه مثبت- آقای مهندس- دکتر- حاج آقا- با کلاس- عقل محل- توها مانه- ماتف توی آبشار نیاگارا
*وقتی طعنه می زنند
خیلی حالیته – خیلی کارت درسته- کار درست- حالیت باشه
*خودفروش
کفترو- بچه خوشگل- طرف کته – تهش باد میده – با یه شپشی می شه
کسی وارد بحث دیگران می شود
ای کت دیگه می گیره- بنجل- برو گمشو – بلند گم شو لاش پت- به تو چه گه خوردی- بشوتش
*مرخصی
فرم پر کند- بنویسد- فرهنگی بگیرد- فنی و حرفه ای بگیرد- تست مورفیس منفی باشد
فرم در حال بارگذاری ...