وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مطالب پایان نامه ها درباره : بررسی تطبیقی تناسخ از دیدگاه شیخ اشراق و صدرا و آئین ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

لازم است، قبل از ورود به بحث تناسخ و بیان اقسام آن، به آراء و عقایدی که درباره معاد بیان شده است بپردازیم.
۱- دهریون و مادیون و عده‌ای از اطباء، منکر معاد هستند زیرا به زعم این افراد، حقیقت انسان جز هیکل ظاهری و محسوس او چیز دیگری نیست و با مرگ همه اینها از بین رفته و نابود می‌شود، بنابراین سعادت و شقاوت انسان هم منحصر در همان لذات و آلامی است که در دنیا چشیده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲- عده‌ای از متکلمین و فقها و اهل حدّیث فقط به معاد جسمانی معتقدند.
۳- مشائیان و جمهور فلاسفه نیز تنها به معاد روحانی اعتقاد دارند زیرا بدن بعد از مرگ از بین می‌رود اما نفس، جوهر مجردی است که نابود نمی‌شود.
۴- عده زیادی از بزرگان حکما و عرقا و متکلمین مثل غزالی، راغب اصفهانی، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی علم الهدی و علامه طوسی و … هم به معاد جسمانی اعتقاد دارند و هم به معاد روحانی، این عده معتقدند که ارواح به ابدان برمی‌گردند اما در عالم قیامت و معاد نه در عالم دنیا.
۵- عده‌ای قائل به تناسخ هستند. این افراد، منکر معاد به معنای پاداش و کیفر در عالم دیگرند و می‌گویند:
ارواح بعد از رهایی از بدن‌های خود، به عالم دیگر منتقل نشده بلکه در همین دنیا به بدن دیگر وارد می‌شوند و به این ترتیب عالم آخرت و معاد مصطلحی که ادیان از آن گفتگو می‌کنند و همچنین بهشت و جهنم جسمانی را انکار می‌نمایند.
از این عقیده، عدّه‌ای نفوس و ارواح را دائماً در حال تردّد از یک بدن به بدن دیگر دانسته و به عالم معاد اعتقاد ندارند. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۵۴، صص۳۷۵-۳۷۳)
صدرالمتألهین نیز تعداد معتقدین به این گونه تناسخ را گروهی اندک می‌شمارد که از تحصیل و تحقیق بی‌بهره هستند و دامان فلاسفه‌ای همچون سقراط، فیثاغورث، آغاثاذیمون و انباذقلس را از اعتقاد به تناسخ بری دانسته و حقیقت عبارات آنان را به حشر اخروی عمل می‌کند. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۹، صص۷-۶)

۴-۳-اقسام تناسخ از دیدگاه صدرا

واژه تناسخ از ماده نسخ به معنای «نقل» است. (وجدی، ۱۹۷۱، واژه نسخ)
و در اصطلاح کلامی و فلسفی عبارت است از:
اینکه نفس روح بعد از مرگ و رهایی بدن خود، به بدن انسان دیگر یا حیوان، نبات و یا جماد تعلّق گرفته و به نشئه‌ای غیر از عالم دنیا رجوع ننماید.
نفس بر حسب اینکه بر بدن انسان، حیوان و یا جماد تعلّق بگیرد، نام‌های متفاوتی دارد که در فصل قبل به آن اشاره کردیم اما برای یادآوری مجدداً در این فصل نیز به آن اشاره می‌کنیم اما قبل از بیان آن معنای دیگری از تناسخ را مطرح می‌کنیم:
«تناسخ» در بیان کسانی که بدان قایلند، عبارت است از:
انتقال نفس از بدنی عنصری یا طبیعی به بدن غیر اوّلی. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۸، ص۴)
روشن است که این تعریف فقط تناسخ در روح انسانی را شامل نمی‌شود بلکه روح سایر حیوانات و حتی گیاهان را هم شامل می‌شود. از این رو، تعریف مزبور نظر کسانی است که هر نوع تناسخی را ممکن و قابل قبول می‌دانند.
اما کسانی که تناسخ را فقط در دایره روح انسانی پذیرفته‌اند آن را این گونه تعریف کرده‌اند:
انتقال نفس انسانی، که مبدأ پیدایش صورت یک انسان خاص مثل «زید» بوده (پس از مردن زید) به بدن انسان دیگری به عنوان مبدأ پیدایش آن انسان دوم. (حلّی، ۱۳۷۳، ص۲۰۳)
با توجه به این دو تعریف، باید گفت: همه قایلان، تناسخ قسم دوم را قبول دارند، ولی بر سر قسم نخست اختلاف است؛ یعنی انتقال روح انسانی به بدن انسان دیگر برای همه آنها مقبول و مسلم است، اما انتقال آن به جمادات و نباتات محل اختلاف است که آیا این نوع انتقال جایز است یا نه؟
این دو تعریف دارای یک نتیجه هستند و آن عبارت است از:
جابه‌جایی روح انسان در بدن‌های متعدد بدون انتقال به عوامل مجرد از ماده.
نام‌های مختلفی که در مورد تناسخ در فصل قبل اشاره کردیم عبارتند از اینکه:
اگر نفس بعد از رهایی بدن خود، به بدن انسان دیگر (به عنوان مثال جنین انسان) تعلّق گیرد به آن «نسخ» گفته می‌شود و اگر به بدن حیوان تعلّق گیرد «مسخ» و در صورتی که نفس انسان بعد از مرگ وارد بدنه نبات شود «فسخ» و در صورت تعلّق به جماد «رسخ» گفته می‌شود.
به علاوه اینکه نوعی دیگر از تناسخ که ملاصدار در پی اثبات آن اقامه دلیل می‌کند که آن را تناسخ ملکوتی می‌گوییم. در واقع همان تجسم اعمال است چه در این دنیا چه در عالم پس از مرگ.
پس اقسام تناسخ به شرح ذیل می‌باشد:
۱- تناسخ مُلکی: انتقال روح از یک بدن به کالبد دیگر. این نوع تناسخ تناسخی معروف است که تناسخیه به آن معتقد هستند.
۲- تناسخ ملکوتی: این نوع از تناسخ عبارت است از انتقال نفس از بدن دنیوی به بدن اخروی مناسب با اوصاف و اخلاقی است که در دار دنیا کسب کرده است. چنین نفسی در آخرت به صورتی زشت و ناپسد و یا زیبا و پسندیده که صفات نفس وی در آن صورت غالب خواهد بود، ظاهر می‌شود.
صدرالمتألهین اذعان دارد که صحت این مسأله در بحث معاد جسمانی خود ثابت می‌کند و صاحبان کشف و شهود با رؤیت ملکوتی خود آن را شهود کرده‌اند که افراد حاضر در همین دنیا دارای صور و کالبدهای مثالی متناسب با اعمال و نیّاتشان دارند که برای همه قابل رؤیت و شهود نیست. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، ص۳۴۲)
صدرالمتألهین می‌فرماید:
«ما من مذهب الاّ و للتناسخ فیه قدم راسخ»
آیاتی از قرآن کریم که به نحوی بر تغییر صورت دلالت دارد، بر این معنا از تناسخ تفسیر و توجیه می‌گردد. صدرالمتألهین می‌فرماید: به نظرمن اصرار و تأکید بر ثبوت تناسخ از ناحیه اساطین و بزرگان حکمت، مثل افلاطون و قدمای او درباره همین قسم از تناسخ است. پس این نوع از تناسخ در واقع همان تجسم اعمال است و صدرالمتألهین نه تنها به آن اذعان کرده بلکه درصدد اثبات آن است. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، ص۳۴۲)
ملاصدرا در کتاب خود «شواهد الربوبیه» اقسام تناسخ را از دیدگاه خود توضیح می‌دهد:
ان التناسخ عنده یتصور علی ثلاثه انحاء”
احدّها: انتقال نفس من بدن الی بدن مباین له منفصل عنه فی هذه النشأه بان یموت حیوان و ینتقل نفسه الی حیوان آخر او غیر الحیوان سواء کان من الأخس الی الأشرف او بالعکس و هذا مستحیل بالبرهان.
و ثانیها: انتقال النفس من هذا البدن الی بدن اخروی مناسب لصفاتها و اخلاقها المکتسبه فی الدنیا فیظهر فی الآخره بصوره ما غلبت علیها صفاته
و ثالثها: ما یمسخ الباطن و ینقلب الظاهر من صورته … و اما مسخ صوره الباطن دون الظاهر
(صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰، ص۲۳۳-۲۳۲)
«تناسخ در نزد ما سه قسم تصور می‌شود:
۱- قسم اول عبارت است از انتقال نفسی در این عالم از بدنی به بدن دیگر مباین و جدا از او، بدین نحو که حیوانی بمیرد و نفس او به بدن حیوان دیگری و یا به بدنی غیر از حیوان، منتقل گردد، خواه (انتقال نفس از بدنی به بدن دیگری) انتقال از موجود اخس به موجود اشرف باشد (مانند انتقال نفس اسب مثلاً به بدن انسان) و یا بالعکس (مانند انتقال نفس انسان به بدن اسب و یا به جسم جمادی)، و این قسم از تناسخ با برهانی که به زودی بیان خواهیم کرد محال و ممتنع است.
۲- قسم دوم عبارت است از انتقال نفس از این بدن دنیوی به بدن اخروی که مناسب با اوصاف و اخلاقی است که در دنیا کسب کرده است و چنین نفسی در آخرت به صورت حیوانی که صفات وی در آن نفس غلبه نموده است ظاهر می‌گردد، چنانکه صحت این مطلب در مبحث معاد جسمانی روشن خواهد شد و این امری است که در نزد بزرگان اهل کشف و شهود ثابت و مسلّم گردیده و از ارباب شرایع و ادیان و ملل نیز نقل شده است.
زیرا ایشان بصیرت و فروغ کشف و شهود باطن نفوس و آن صوری را که بر طبق نیات و اعمالشان بدان صور، محشور می‌شوند را مشاهده کرده‌اند که اعمال و افعال آنان در نظرشان مجسّم می‌شوند. و نیز با همین چشم ملکوتی دیده‌اند که چگونه در دار دنیا برای نفوس اشخاص به علت تکرار اعمال و افعال جسمانی، ملکاتی مناسب با آن اعمال و افعال پدید می‌گردد، تا بدان حدّ که صدور آن اعمال و افعال از آنان پس از حصول ملکات سهل و آسان می‌گردد.
(لذا وجود و رسوخ آن ملکات باعث می‌شود که شخص در عالم آخرت به صورت حیوانی ظاهر گردد که آن اوصاف در وی غلبه دارند) و چون ایشان به این مرتبه از کشف و شهود نایل شده بودند، لذا صریحاً قائل به تناسخ شدند و معنای این تناسخ، حشر نفوس است به صوری که مناسب با اوصافی است که بر آنها غلبه نموده است. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۸۳، صص۳۴۴-۳۴۱)
۳- یکی دیگر از اقسام تناسخ ارواح و تحول و انقلاب، مسخ است و آن بر دو قسم است یکی مسخ باطنی بدون تغییر صورت. و اما مسخ بدون ظاهر، شاهد و گواه بر صحت آن گفتار پیامبر است درباره گروهی از امت خویش، که می‌فرماید ایشان در علانیه و آشکار، برادران و دوستداران شمایند، ولی در باطن و پنهان دشمنان شمایند و زبانهایشان در مقام گفتار از عسل شیرین‌تر است ولی دلهایشان دلهای گرگ خونخوار. آنان برای فریب مردم و نشان دادن نرمی و شفقت، لباس میش بر قامت خویش می‌پوشند و خویشتن را به سان میش، شخصی نرم و رئوف و عاری از خطر جلوه می‌دهند.
این است مسخ باطن که قلب او گرگ و صورت انسان است. امید است که خداوند متعال ما را از شراین افراد و از این نابکاری‌های درهم‌شکننده روح و جسم رهایی بخشد.
پس این مسخ، مسخ باطنی است بدون آن که صورت تغییر کند و اثری از صورت مسخ شده در ظاهر آشکار گردد، بدان گونه که صورت‌های اشخاص در باطن مسخ شده را به صورت انسان مشاهده کند ولی آنها در باطن خویش موجود دیگری هستند به نام “ملک” (اگر از سنخ اولیاء و مقربین درگاه الوهیت باشند) و یا به نام شیطان (اگر رانده و مردود و اهل فسق و فجور و ریا باشند) و یا به نام کلب و خنزیر و یا شیر و یا حیوان دیگری که مناسب با باطن آنان است (اگر صفت آنها در آنان رسوخ کرده باشد)
ناگفته نماند که مسخ باطنی بدون تغییر صورت ظاهری در این زمان معاصر بسیار است و کسانی را می‌شناسیم که به ظاهر انسان هستند، ولی در باطن حیوانی درنده و یا حشره‌ای گزنده و دشمن انسان‌های واقعی هستند.
۴- دیگری مسخ باطنی با تغییر صورت که در ذیل به بیان آن خواهیم پرداخت:
و اما از قسم سوم (به نظر می‌رسد چهارم باشد) از اقسام تناسخ که ما آن را مسخ یا تغییر صورت نامیدیم، آن است که باطن انسان مسخ شود و ظاهر او نیز از صورت اولی انسانی که قبلاً داشت به صورت باطنی وی که بدان صورت مسخ شده است، انتقال یابد.
و این مسخ که در حقیقت بدترین اقسام تناسخ و رسواکننده است، به علت طغیان و غلبه قوه نفسانیه است، تا به حدّی که مزاج و شکل او را از مزاج و شکل آدمی به مزاج و شکل حیوانی مناسب با صفت باطنی او تغییر و تبدیل می‌دهد. این قسم از تناسخ و مسخ از نظر علمی و فلسفی جایز و ممکن است، بلکه در مورد گروهی از کفار و فساق و فجار، که شقاوت نفس در آنها غالب و نیروی عقل و درایتشان ضعیف و قاصر بوده است، به وقوع پیوسته است.
همانطور که مسخ باطنی توأم با مسخ ظاهری و خروج از صورت انسانی، طبق آیات قرآنی در طایفه بنی‌اسرائیل روی داده چنانکه خدای متعال در قرآن مجید می‌فرماید:


فرم در حال بارگذاری ...

« ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول در شرکت های ...دانلود فایل ها در مورد : احتضار و حقیقت مرگ در اندیشه امام خمینی و ملاصدرا و مناسبات آن ... »
 
مداحی های محرم