آیا گزینه های مختلفی برای انجام دادن وجود دارد ؟
:Dمعاشرت پذیری فضا :
D1
آیا افراد در گروه هستند ؟ آیا آن ها با دیگر گروه ها صحبت می کنند؟
D2
افراد همدیگر را با اسم می شناسند و یا با چهره؟
D3
آیا افراد به هم لبخند می زنند ؟ آیا با چشم با هم ارتباط برقرار می کنند؟
D4
آیا افراد مرتبا از فضا استفاده کرده و گزینه / حق انتخابی دارند؟
D5
آیا افراد تمایلی برای برداشتن زباله، زمانی که آن را می بینند، دارند؟
۳-۳-۴-۱- تاثیر ابعاد و شکل عرصه های گروهی برمیزان استفاده از آنها
مسئله پیچیده در این گونه طراحیها شناخت خصوصیات استفاده کنندگان است. راه حل طراحی این گونه فضاها از شناخت طراح از تعامل بین محیط و استفاده کنندگان پدید میآید، برای نمونه، افراد برونگرا به تعامل با دیگران علاقهمند هستند ولی افراد درونگرا ضمن تمایل به اطلاع از رویدادها، به رابطه اجتماعی با دیگران تمایلی ندارند و یا این که افرادی که نیاز ندارند تحت کنترل باشند نسبت به کسانی که نیاز به کنترل دارند تعامل اجتماعی پایین تر، فضای شخصی بزرگتر، خلوت بیشتر و قلمرو مکانی وسیعتری دارند.
مجاورت میتواند علت شروع رابطه اجتماعی باشد. اما شرط کافی آن نیست و میزانی از تجانس برای حفظ این روابط لازم است هربرت گنز (۱۹۶۷). از مطالعات انجام گرفته شده از جانب لویتاون چنین برآمده است که مجاورت مکانی تنها یکی از زمینههای ایجاد تعامل اجتماعی است. زمانی زمینههای تعامل براساس مجاورت مکانی به وجود میآید که، به کمک متقابل نیاز باشد یا مسئله مشترک وجود داشته باشد. در برابر چنین روابطی، در بیشتر خانههای مجلل مناطق مرفه، ساکنان افتخار میکنند که همسایههای خود را نمیشناسند. در مناطقی که شیوه سکونت مردم متفاوت بوده است، مجاورت مکانی آنها در بهترین حالت منجر به سردی روابط و در بدترین شرایط منجر به خصومت شده است. اگر ساکنان شخصیت همگون نداشته باشند، مجاورت مکانی به تماسهای منفی منجر میشود، به ویژه زمانی که خلوت کافی برای خانوادهها وجود نداشته باشد. وقتی که خانوادهای کم درآمد در منطقهای متوسط ساکن میشود ممکن است به جای همگرایی با ساکنان دچار انزوا شود.
فرصتهای دیدار و ملاقات با دیگران، پیش نیاز ترویج روابط متقابل اجتماعی پیشبینی نشده و غیررسمی است. قرارگاهها و مکانهای رفتاری باید در فضاهای مورد قبول مردم قرار بگیرد تا مردم تمایل به حضور در آنها را از خود نشان دهند. این قرارگاهها میتواند حتی راهروی پهنی باشد که به علت گشادگی و نور مناسب سایر شرایط، ملاقاتهای گذری را فراهم آورد یا با نمایش آثار هنری به فضای زندهای تبدیل شود. گرد آمدن مردم و رویداد در فضا و زمان، پیش نیاز تمام رویدادها است.
اما اینکه چه فعالیتهایی امکان گسترش دارند اهمیت بیشتری دارد. در فضاهایی که امکان ملاقات افراد فراهم میآید برای این ملاقاتها میانجیهایی مورد نیاز است این میانجیها چه بسا افرادی باشند که دیگران را گرد هم میآورند یا فعالیتی مشترک یا موضوعی باشد که تعامل اجتماعی را فراهم میآورند. فعالیتهای بسیاری وجود دارد که هرگاه با برنامه صحیح اجرا شوند، فضاها را به محیطهای زنده تبدیل میکنند.
فضاهای تفریحی چه از نوع داخلی و سرپوشیده و چه بیرونی و در فضای باز(اهمیت وجود فضای نشستن، تابش آفتاب، محافظت از وزش باد، در فضاهای باز فعال)، وجود میز و خدمات غذاخوری در این فضاها تأیید شده است. خدمات مشترکی چون فضاهای گذران اوقات فراغت، رستوران و فضاهای اجتماعی را عامل تشویق تعامل اجتماعی میدانند. یکی از نکات حائز اهمیت در شکلگیری چنین فضاهایی مکان قرارگیری آنهاست. (قرارگیری یا عدم قرارگیری آنها در مسیر فعالیتهای روزمره) این مکانها در صورتی خوشایند هستند که استراحت و آسایش را تأمین کند و امکان مشاهده افراد دیگر را فراهم آورند.
چیدمان فضا در موارد بسیاری بیانگر نوع وضعیت تعاملات اجتماعی استفاده کنندگان آن است. در مکانهایی که چیدمان فضا به گونهای است که امکان تماس چهره به چهره وجود دارد و فاصله فضاهای نشستن در حد فاصلههای اجتماعی ـ مشورتی است، تعامل اجتماعی به وجود میآید، و به عکس در مکانهایی که نیمکتها پشت به پشت هستند از تعاملات اجتماعی خودداری میشود. در اغلب موارد طراحی میزها و چیدمان فضاهای نشستن و جلسه، مفاهیمی نمادین دارند.
بکتل در این مورد، این گونه اظهار نظر کرده است که برای این که نهادهای انسانی بهره مثبتی از محیط ببرند باید مقیاس مناسبی داشته باشند، اگر سازمان از مقیاس خارج شود نه تنها بهره محیط تقلیل مییابد بلکه شکل گرفتن فشارهای محیطی زیانآور برای کارکرد سازمان آغاز میشود. همچنین فرض نظریه انسان سازی محیط این است که در مکانی که نیروی انسانی موجود کمتر از حد مورد نیاز است افراد نقشهای بیشتری بازی میکنند، بیشتر مورد چالش قرار میگیرند و مسئولیت بیشتری به عهده آنها گذاشته میشود به این ترتیب افراد در مسائل بیشتر مشارکت کرده و کمتر احساس بیگانگی میکنند (Bechtel, 1977).
جوانترها زیر آفتاب سوزان روی چمنها مینشینند؛ در حالی که مسنترها خواهان فضایی تاریک و خنک هستند چرا که تاب تحمل آن را از دست دادهاند، با توجه به تنوع این گونه فعالیتها عاقلانه نیست که تنها بر تعداد اندکی از آنها تأکید شود. حتی اگر بعضی از آنها مشتاقان بیشتری داشته باشند باز هم تنوع آنان باید ترقیب گردد اینها چیزهایی هستند که مجتمعی شادتر و سالمتر را به وجود میآورد. ادعای این که محیطی که ساخته شده نوعی نهاد اجتماعی را شکل میدهد ساده و راحت نیست. یکی از دلایل وجود ابهام در بسیاری از بحثها رابطه معماری عرصه های گروهی و کارکرد اجتماع است و نبود تعریف دقیق از ویژگیهای کارکرد و گونههای نهاد اجتماعی است. چرا که نهادهای اجتماعی تفاوتهای بسیاری دارند حتی در صورتی که کارکردهای یکسانی داشته باشند، ممکن است دارای هویت و فرهنگ متفاوتی باشند که بازتاب این تفاوتها در محیط کالبدی آنها قابل مشاهده است در غیر این صورت محیط ساخته شده تغییر مییابد تا تطبیق داده شود و در این فرایند تغییر به دلیل عدم شناخت و نداشتن الگوهای صحیح، محیط ساخته شده دچار مشکل میگردد.
فضاها و محلها در صورتی که صرفاً به عنوان اثری هنری که دارای مقیاس معینی بوده و به صورت خاص تزیین شده، بستری را به وجود نمیآورند که مردم علاقهمند به بازدید از آن باشند و یا از زندگی در آن احساس غرور کنند. عنصر هنری، طراحی آن چیزی است که بودن در آن و یا نگاه کردن به آن لذت و انبساط خاطر را پدید آورد. ولی مهمتر از همه، هر محله باید برای استفاده کنندگان، این امکان را فراهم آورد که احساس کنند فضا فعالیتهای مورد نظرشان را تسهیل میکند، نه این که مانع انجام آنها میشود. پس طراحی هر محیط باید با داشتن ایدههایی از تصویر کیفیت محیطی مورد نظر مردم، نه فقط طراح، آغاز شود.
۳-۳-۴-۱-۱- سرزندگی
سرزندگی به صورت زیر تعریف می شود: امکان تماشای مردم و شنیدن صدای آنها، امکان گرد هم آمدن غیر رسمی مردم در عرصه های عمومی، فرصت اجتماعی شدن برای کودکان و جوانان در عرصه های عمومی، تایید و ارزش قائل شدن همه شهروندان برای یکدیگر و احترام به معرفت و آگاهی های تمام ساکنان.
درعرصه های سرزنده همه می توانند یکدیگر را ببینند و صدای یکدیگر را بشنوند. این نقطه مقابل شهر مرده است که در آن مردم جدا افتاده اند.عرصه عمومی فعالیت ها و جشن های بسیاری را به وجود می آورد که همه ساکنین را کنار هم جمع می کند و رویدادهایی را رقم می زند که ساکنین صرفنظر از موقعیت و مقامی که دارند به عنوان انسان هایی کامل با هم باشند. همچنین همه ساکنان به هم اعتماد دارند و برای یکدیگر ارزش قائل اند.
در راهنمای مکان های عمومی برای مردم در سال ۲۰۰۷، برای فضاهای شهری موفق، کیفیت سرزندگی یک مکان؛ پویایی، فعال بودن، امنیت، راحتی، تنوع و قابلیت سرگرم کنندگی آن تعریف شده است.
معیارهای سرزندگی:
ایجاد اختلاط کاربری به ویژه اختلاط کاربری تجاری و مسکونی.
خلق و تقویت هویت محلی
ایجاد نظارت و امنیت
حفظ فضاها و کریدورهای سبز برای تنوع زیستی و تفریحات
نفوذپذیری کالبدی و بصری
فرم در حال بارگذاری ...