۳-۱ تاریخچه تبریز
۲۶
تبریز (پارسی میانه تَپَریز)،[۲۸] این شهر بزرگ ترین شهر منطقه ی شمال غرب کشور و مناطق آذربایجانینشین بوده و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[۲۹] شهرستان تبریز در مغرب استان آذربایجان شرقی واقع است. از شمال به شهرستان شبستر، از شمال شرقی به شهرستان اهر، از مشرق به شهرستان هریس و شهرستان بستان آباد، از جنوب به شهرستان مراغه، از جنوب غربی به شهرستان اسکو و از شمال غربی به شهرستان شبستر محدود می شود. مشتمل است بر دو بخشِ مرکزی (به مرکزیت تبریز) و خسروشهر (خسروشاه سابق، به مرکزیت خسروشهر)، چهار شهر تبریز و باسمِنج و سردرود و خسروشهر، و شش دهستانِ آجی چای، اِسپَران، میدانْچای، سردصحرا (از بخش مرکزی)، تازه کَنْد و لاهیجان (از بخش خسروشهر).[۳۰] تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگه ی تبریز قرار گرفته است. این شهر از سمت شمال به کوه های پکه چین و عون بن علی، از سمت شمال شرق به کوه های باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنه ی پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست.[۲۹]
زبان مردم تبریز ترکیِ آذری و فارسی است. آنان پیش از رواج یافتن زبان ترکی، به گویش آذری سخن می گفتند که تا حدود قرن یازدهم در آذربایجان رایج بود و هنوز هم بقایایی از آن با نام «تاتی» در برخی از روستاها متداول است.[۳۱] از زبان آذریِ مردم تبریز از قرن یازدهم مطالبی وجود دارد.[۳۲] زبان آذری با نفوذ زبان ترکی در آذربایجان به تدریج ضعیف شد و در دوره محمود غزنوی (۳۸۹ـ۴۲۱) و سلجوقیان و بویژه پس از یورشهای تیمور و دوره اتابکان و مغولان و ترکمانان قره قویونلو و آق قویونلو و صفوی کم کم ترکی در آذربایجان رایج و سپس زبان رسمی آنجا شد.[۳۲] نام این شهر به شکل تُوریز آمده است. هنوز هم در زبانهای کردی (مردوخ) و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار می رود. در کتیبه ی سارگُن دوم (۷۲۲ یا ۷۲۱ـ۷۰۵ ق م)، پادشاه آشور، از تبریز با دژ «تارویی ـ تارمکیس» یاد شده است که نام تارویی با نام ایرانی شهر، یعنی توری، و نشان می دهد. این نام را مادها به این دژ یا شهر داده اند.[۳۳] تبریز در طول حکومت چهارصد ساله ی خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیله ی عرب «اَزْد» به شکوفایی رسید. [۲۹]
این شهر پایتخت سیاسی حکومتهای اتابکان، ایلخانان، چوپانیان، جلایریان، قره قویونلوها، آق قویونلوها و نخستین پایتخت حکومت صفویان بودهاست.[۳۴] این شهر در دو سده اخیر، مبدا بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور محسوب میشود. به طوری که آغازگر انقلاب مشروطه بوده و نقشی کلیدی در تحولاتی مانند انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزهکردن کشور داشته است.[۲۹] مردمان تبریز هماکنون به لهجه تبریزی -زبان ترکی آذربایجانی تکلم مینمایند؛ هرچند اسناد و شواهد موجود نشان میدهد که پیشتر زبان آذری، که زبانی ایرانی بوده، در این شهر تکلم میشده است. [۲۹]
۳-۲ شیوه معماری آذری
۲۷
این سبک با آمیزش و ترکیب و تلفیق معماری جنوب و سنت ها و روش هایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بودند پدید آمد و به حق نام آذری گرفت.[۳] پیش از پیرنیا، آندره گدار در گفت و گو از مقابر مراغه، که در نیمه ی دوم قرن ۶ ق/ ۱۲ م (پیش از یورش مغول) ساخته شدهاند تعبیر «نوع ساختمانهای آذربایجان» و «معماری آذربایجان» را به کار بردهاست.[۳] همچنین وی در گفت و گو از آرامگاه الجایتو (سلطان محمد خدابنده)، به نام ترین اثر معماری عصر ایلخانان، به «ابنیه ی پیشین آذربایجان» و «معماری قدیمی آذربایجانی» عنایت داشتهاست.[۳]
خاستگاه: برخی از محققان چون عباس اقبال معتقدند روابط میان جهان اسلام و چین (مرکز حکومت خان مغول) که از روزگار هولاکو آغاز گردید، تاثیرات متقابلی در معماری این دو سرزمین بر جای نهاد. از معماری چینی آنچه بیشتر در معماری جهان اسلام موثر افتاد. یکی شکل گنبدهاست که در مقابر و مساجد کاملاً از معابد چینی و بودایی تقلید شده است. دیگر رنگ آبی شفاف در کاشی کاری و پوشاندن خارج گنبدها از کاشی های کبود براق. مخصوصاً بعضی از بناهایی که از عهد ایلخانان باقی مانده از دور هیات چادرها یعنی یورتهای مخصوص ایلات را دارد، تاثیر شکل یورتها در مقبره ی مشهور به دختر هولاکو واقع در مراغه از همه جا نمایانتر است.[۳۵] ارنست کونل نیز از سرازیر شدن سیلوار طرح هایی از شرق آسیا به ایران و کشورهای مجاور و تاثیر عنصر مغولی بر هنر ایران در عهد ایلخانان سخن گفتهاست: «ابداعات و تکامل گذشته ی آن، قدر نیرومند بود که در مقابل این خطر بتواند استقامت کند. در بادی امر نوع برج در ابنیه ی دوره سلجوقی به همان شکل باقی ماند. مثلاً قبر دختران هلاکو در مراغه، درست همان سبکی را دارد که در مقابر نخجوان رعایت گردید».[۳] کارل دوری عقیده دارد که در معماری این دوره (ایلخانان) به طور کامل آنچه سلجوقیان به طور سنتی توسعه داده بودند، پذیرفته شد و طرح های مسجد و مدرسه سلجوقی تقریباً بدون تغییر چشمگیری اجرا میگردید. آرامگاه مادر (دختر) هولاکو در مراغه شبیه به معماری آل سلجوق است.[۳۵] گدار شیوه ی «ساختمان گنبد فوقانی گنبدهای دو پوشه» را که از آغاز دوره مغول معمول گردید دنباله شیوه ساختمانی دوره ساسانیان معرفی میکند و مینویسد: این شیوه در دوره سلجوقیان نیز گاه به کار رفته و همچنان تا دوره مغول تداوم یافتهاست.[۳] وی حتی آشکارا مقبره سلطان سنجر و بنای گنبددار سنگ بست و گنبد هارونیه را،که هر سه در خراسان و از دوره سلجوقیاند. به عنوان الگوهای گنبد سلطانیه و شنب غازان، دو اثر مهم معماری عصر ایلخانان (مغول سبک آذری) معرفی میکند.[۳] با ورود مغولان (ایلخانی) این شیوه معماری آغاز گردید و تا زمان صفویه ادامه داشته است. چون اولین بناها در تبریز احداث گردید به سبک آذری معروف است. دورهی حکومت غازان خان را آغاز سبک آذری میدانند. شیوه آذری دارای دو دوره است: دوره نخست از زمام هلاگو و پایتخت شدن مراغه و دوم آن از زمان تیمور و پایتختی سمرقندآغاز می شود. در دوره دوم که معماران بزرگی چون قوام الدین شیرازی و پسرش غیاث الدین و زین العابدین شیرازی، در خراسان بزرگ به کار گمارده شدند و سازنده ساختمان های بزرگی در آن جا بودند. یکی از ویژگی های دیگر معماری این شیوه بهره گیری بیشتر از هندسه در طراحی معماری است گوناگونی طراحی در تهرنگ ساختمان در نهاز یعنی بیرون زدگی در کالبد و نخیر یعنی تورفتگی در آن نمودار می شود.[۳] همچنین در این شیوه ساختمان هایی با اندازه های بسیار بزرگ ساخته شد که در شیوه های پیشین مانند نداشت، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه در تبریز. انواع نقشه ها با میانسرای چهار ایوانی برای مسجدها و مدرسه ها به کار رفت. آرامگاه ها همچون گذشته، برونگرا و بیشتر با تهرنگ چهار گوشه، بویژه در دوره دوم ساخته شدند. نمونه آن در ارسن شاه زنده سمرقند بود که آرامگاه بسیاری از فرمانروایان تیموری است. بیشتر آنها چهار گوشه و دارای گنبدهای دو پوسته گسسته ناری هستند.[۳] آرایه های هندسی رایج در شیوه آذری سپس آمود و نماسازی به آن افزوده می شود. که یا با پوسته ای از آجر،گره سازی آجری و گل انداز و رگچین بود یا با گچ، اندود و نقاشی روی آن می شد. گاه نیز گره سازی آجری با کاشی و گره سازی در هم(معقلی) برای آمود به کار می رفت. کم کم از کاربرد آجر کاسته و جای آن را (سفال لعابدار) و سفال نگارین با نگاره برجسته (مهری) گرفت. یکی از گونه های آمود، کاشی تراش، یا معرق بود که تا پیش از آن کمتر به کار رفته بود کاشی تراش یا معرق کاری در این شیوه بسیار پیشرفت کرد. سپس در دوره دوم این شیوه بهره گیری از کاشی هفت رنگ و کاشی خشتی در برخی ساختمان ها باب شد.[۳] مسجد کبود تبریز در میانه ی دو شیوه آذری و اصفهانی که در شیوه آذری بررسی شده است.[۳] مسجد کبود تبریز آواز قوی شیوه آذری (۸۷۰ ق) و در زمان خود به فیروزه اسلام نام آور بوده است. تهرنگ این مسجد که بدون میانسرا می باشد از مسجد شاه ولی تفت بر گرفته شده و سپس از آن نیز در مسجد شیخ لطف اله اصفهان بکار رفت.[۳]
سبک آذری خود به دو شیوه قابل تفکیک میباشد:
۲۸
الف: شیوهی اول سبک آذری مربوط به دورهی ایلخانی به مرکزیت تبریز با ویژگیهای زیر:
ساخت بناهای سترگ و عظیم توجه به تناسبات عمودی بنا ساخت ایوان با پلان مستطیل شکل تنوع در ایوان سازی استفاده از تزییناتی چون گچبری، کاشی زرین فام و کاشی نقش برجسته.
ب: شیوه ی دوم سبک آذری مربوط به دورهی تیموری به مرکزیت سمرقند با ویژگیهای زیر:
ساخت ساقه (گلوگاه) بین فضای گنبد و گنبد خانه، ایجاد سطوح ناصاف در تمامی بنا، استفاده از تزیینات کاشی معرق (موزاییک کاری) دورهی تیموری اوج معماری سبک آذری میباشد.
۳-۲-۱ بناهای سبک آذری
شنب غازان، ربع رشیدی، رصدخانهی مراغه، ارگ علیشاه در تبریز، مدرسه و تکیهی امیر چخماق، زندان اسکندر یا مدرسهی ضیاییه در یزد، مسجد جامع ورامین، گنبد سلطانیه یا مقبرهی اولجایتو، حرم امام رضا (ع)، مقبرهی شیخ صفی الدین اردبیلی، مسجد کبود تبریز یا جهانشاه، مدرسهی امامی اصفهانی، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مجموعهی تاریخی سنگ بست مقبره ی شاه نعمتالله ولی در ماهان کرمان، مدرسهی غیاثیه خردگرد در خواف، مسجد جامع عتیق شیراز، مقعه هارونیه در توس، گور امیر تیمور در سمرقند، مزار شیخ احمد جام در تربت جام، مقبرهی سلطان بخت آغا در اصفهان، مسجد و مدرسهی طلاکاری در سمرقند، مجموعهی آرامگاههای شاه زند در سمرقند، مدرسهی گوهرشاد در هرات، مسجد بیبی خاتون در سمرقند، مدرسهی میر عرب در بخارا، کاروانسرای انجیره در جاده یزد – طبس، کاروانسرای چهار آباد درجادهی نطنز – اصفهان، پل قافلانکوه، منارجنبان.[۳۶]
۳-۳ مختصری از دولت قره قویونلو
۲۹
روم (۷۰۸ هـ ق) و ایلخانیان (۷۳۶ هـ ق)، و خلا قدرت ناشی از دو واقعه مهم، امرا و سرداران زیر نفوذ این حکومت ها را به فکر تعقیب امیال و آرزوهای بلند پروازانه خود سوق داد. به تدریج جلایریان در این منطقه (آناتولی و آذربایجان) به حکومت رسیدند.که قره قویونلوها، حاکمیت آنها را بر خود پذیرفتند.[۳۷] سالها بعد، با مرگ شیخ اویس جلایر، بیرام خواجه که در راس قره قویونلوها قرار داشت، از پرداخت خراج مقرر سرباز زد. به قلمرو جلایریان تجاوز کرد نتیجه درگیری سرانجام به شکست قره قویونلوها منجر شد و آنها دوباره خراج دهی به جلایریان را پذیرفتند تا اینکه در زمان پادشاهی قرا محمد (۷۹۱ـ۷۸۲ هـ ق)، قره قویونلوها تا حدود زیادی به استقلال و خود مختاری رسیدند. در این زمان با ظهور تیمور و لشکر کشی های او، قلمرو قرا محمد نیز مورد تجاوز قرار گرفت. اما به علت پناه گرفتن قرا محمد در کوه های صعب العبور نواحی ارزروم، تیمور موفق به دستگیری وی نشد و چون پی برد که قادر نخواهد شد قره قویونلوها را به علت سنگر گرفتن در مناطق کوهستانی و صعب العبور شکست دهد، بازگشت. دوری تیمور سبب شد که قره قویونلوها با کمک نیروهای هوادار جلایریان، برای اولین بار در سال ۷۹۰ هـ ق وارد تبریز شوند. یک سال بعد، قرا محمد در جنگی با یکی از خویشاوندان خود کشته شد و بعد از او فرزندش قره یوسف به حکومت رسید.قره یوسف پس از تثبیت قدرتش در سال ۷۹۳ هـ ق وارد تبریز شد. اما با یورش دوباره تیمور مجبور به عقب نشینی گردید ودر نقاط کوهستانی و دره های تنگ و باریک کوههای آناتولی شرقی موضع گرفت. با مرگ تیمور و تضعیف سلسله نوادگان او بر نـواحی متصرفی، قـره یوسف به سمت تبریز حمله ور شد. توانست آنجا را ازچنگ جانشینان تیموریان در آورد. به تدریج قلمرو حکومتی خود را به دیگر نواحی آذربایجان نیز گسترش دهد. سالها بعد جهانشاه، فرزند قره یوسف به حکومت قره قویونلوها رسید که فرمانروایی او اوج حکومت قره قویونلوها به شمار می آید. در این زمان قلمرو حکومت قره قویونلوها توسعه یافت و جهانشاه با فتوحات درخشانی که انجام داد. از فرمانروایی محلی آذربایجان به پادشاهی قسمت اعظم ایران رسید. البته همزمان با این فتوحات با دشمن خانوادگی و دیرین خود یعنی آق قویونلوها نیز کشمکش داشت. چندی بعد جهانشاه با لشکری برای سرکوب و جنگ با آق قویونلوها به سمت آنها حرکت کرد. سپاه دو رقیب دیرین در محلی به نام «سنجیق» در آناتولی در مقابل هم قرار گرفتند. با وجود اینکه تعداد افراد سپاه جهانشاه قره قویونلو بسیار بیشتر از سپاه «اوزون حسن»، پادشاه آق قویونلوها بود. اما به دلیل دست کم گرفتن قدرت دشمن و غفلت از فعالیتها و تحرکات نظامی آنها از طرف جهانشاه، اوزون حسن توانست سحرگاه سیزدهم شوال ۸۷۲ هـ ق به اردوی غافل جهانشاه حمله کند و سپاهیان وی را به سختی شکست دهد. اندکی بعد جهانشاه نیز به دست یکی از سپاهیان اوزون حسن به قتل رسید. سپس بعد از هرج و مرج های زیادی که با مرگ جهانشاه در بین قره قویونلوها به وجود آمد. پرونده ی سیاسی آنها پس از فراز و نشیب های فراوان در طول یک قرن به پایان رسید. جانشینی آن دوباره به دست یک اتحادیه قبیله ای خویشاوند و رقیب یعنی آق قویونلوها افتاد.[۳۷] خطرناکترین دشمن آق قویونلوها در این راه اتحادیه ترکمانان قره قویونلو بود. بنابراین وقتی تیمور وارد صحنه شد و قرایوسف و دیگر روسای قره قویونلو با وی از در خصومت درآمدند. رهبر آق قویونلوها به تیمور ملحق شد و به خدمت او درآمد.[۳۸] قراعثمان در نخستین لشکرکشی تیمور به آناتولی طلایهدار سپاه تیمور بود و در لشکرکشی بعدی تیمور به سوریه هم نام او در میان بود. قراعثمان بعدها در نبرد انگوریه شرکت کرد. تیمور به پاس خدمات رهبر آق قویونلوها لقب امیر بدو بخشید و سرتاسر اراضی دیاربکر را تیول وی ساخت.[۳۸] بعد از درگذشت تیمور، درگیری طولانی عمر و ابوبکر آغاز شد و تبریز دست به دست گشت. در محرم ۸۰۹ تبریز دوباره به دست سلطان احمد جلایر افتاد و مردم تبریز از این پیشامد، بسیار شاد شدند. هرچند این واقعه سبب رفع فقر و ترمیم خرابیها نشد.[۳۹] گزارش کلاویخو که پیش از این رویدادها، در اواخر ۸۰۶ و در اوایل ۸۰۸، در تبریز بوده، گویای رستاخیز تبریز و آبادانی آن در آن زمان است.[۴۰]
هانس شیلت برگر آلمانی که هم زمان با کلاویخو در ایران اقامت داشت، می نویسد که: «پایتخت ایران تبریز است و پادشاهی که در این شهر سلطنت می کند از این شهر مالیات و خراجی به دست می آورد که از درآمد کلیه سلاطین و فرمانروایان غرب بیشتر است، زیرا تجار بسیاری از کشورهای مختلف جهان در تبریز به سر می برند و کالای فراوانی را وارد و خارج می کنند».[۴۱] نابسامانی های تبریز در دوران حکومت سلطان احمد جلایر، فرصتی برای ابوبکر، پسر میرانشاه، پدید آورد تا بار دیگر قصد تسخیر تبریز کند که در پی آن، سلطان احمد از تبریز به بغداد گریخت و ابوبکر وارد شهر شد.[۳۹] در اول جمادی الاولی ۸۰۹ قره یوسف، یکی از ترکمانان قره قوینلو، ابوبکر را در کنار رود ارس شکست داد. ابوبکر موقع عقب نشینی، شهر تبریز را تاراج کرد.[۴۲] قره یوسف تا سلطانیه پیش رفت و ساکنان آن شهر را به تبریز و اردبیل و مراغه کوچاند. اندکی بعد ابوبکر به آذربایجان برگشت، اما قره یوسف در حوالی سردرود (در هشت کیلومتری جنوب تبریز) او را شکست داد. میرانشاه، که در این جنگ همراه پسرش بود، به قتل رسید و در گورستان سرخاب تبریز به خاک سپرده شد.[۴۰] قره یوسف بر اساس عهدی که با سلطان احمد جلایر داشت. فرزند خود پیربوداق را که پسرخوانده سلطان احمد بود، با تشریفات در تبریز به تخت نشاند.[۴۲] سلطان احمد جلایر ظاهراً با سلطنت او موافقت نمود ولی موقعی که قره یوسف به ارمنستان رفت، وی تبریز را تصرف کرد. در جنگی که در ۲۸ ربیع الاخر ۸۱۳ روی داد، سلطان احمد شکست خورد و سپس به قتل رسید. اهل تبریز تا آخرین لحظه به آخرین پادشاه جلایری اظهار محبت می کردند.[۴۰] تبریز مرکز عملیات نظامی و لشکرکشی قره یوسف بود. شاهرخ از بسط نفوذ وی وحشت داشت و به فکر تسخیر آذربایجان بود.[۴۲] وی در ۸۲۳ به آذربایجان حمله کرد در هفتم ذیقعده ۸۲۳ خبر درگذشت قره یوسف را شنید. اختلاف بین سپاهیان ترکمن موجب شد تا میرزا بایسنغر تبریز را فتح کند.[۴۳] شاهرخ نیز پس از شکست دادن پسران قره یوسف در ارمنستان، در تابستان ۸۲۴ به تبریز رفت. در ۸۳۲ اسکندر، پسر قره یوسف، به سلطانیه دست یافت. شاهرخ با سپاهی گران قره قوینلوها را در سلماس شکست داد. وارد شام غازان شد و در زمستان ۸۳۴ آذربایجان را به ابوسعید پسر قره یوسف-که به اطاعت وی در آمده بود- بخشید. سال بعد، ابوسعید به دست برادرش اسکندر به قتل رسید. در زمستان ۸۳۸ شاهرخ برای بار سوم به تبریز رفت. اسکندر صلاح کار را در عقب نشینی دید، ولی برادرش جهانشاه فوراً به شاهرخ پیوست و اظهار اطاعت و مودت کرد. شاهرخ تابستان ۸۳۹ را در تبریز ماند و نزدیک زمستان حکومت آذربایجان را به جهانشاه قره قویونلو (۸۳۹ ـ۸۷۲) سپرد.[۴۰] جهانشاه تبریز را پایتخت خود کرد و لقب ابوالمظفر و مظفرالدین را برای خود برگزید.[۴۴] اوزون حسن آق قویونلو (۸۵۷ ـ۸۸۲)، در ۸۷۳ تبریز را تصرف کرد و آنجا را پایتخت خود قرار داد.[۴۰] قدرت آق قویونلو در دوران اوج خود، یعنی در زمان اوزون حسن و فرزندش یعقوب بیگ ترکمان (۸۸۳ ـ۸۹۶)، در سیاست بین المللی تاثیر فراوانی داشت. با انتقال پایتخت به تبریز، به تدریج ایران تمامیت سیاسی خود را به دست آورد. قدرتهای اروپایی (مخصوصاً ونیز) و پاپ خواستار اتحاد با آق قویونلو در برابر خطر عثمانی بودند.[۴۵]
۳۰
۳-۴ نقش دولت قره قویونلو در تاریخ هنر ایران
۳۱
تبریز در فاصله بین سلطنت جهانشاه قره قویونلو و سلطنت اوزون حسن و پسر او یعقوب آققویونلو از مراکز عمده هنر کتابآرایی و معماری بود.[۳۸] از ابنیه دوره اوزون حسن به غیر از مرمت مسجد جامع اصفهان، چیزی باقی نمانده. یکی از تاجران ونیزی که حدود سال ۱۵۱۰م از تبریز دیدن کرده، باغ و قصر هشت بهشت و سایر ابنیه این شهر را توصیف نموده است.[۳۸] خمسه نظامی موجود در توپقاپیسرای و تاریخالرسل و الملوک طبری که در سال ۸۷۴ ق/۱۴۷۰م تحریر شده از آثار تذهیب شده این دوره میباشند.[۳۸] دربار حکام ترکمان در تبریز در روزگاری که نگارگری هرات به دلیل اوضاع آشفته سیاسی در قلمرو شرقی تیموریان رو به افول گذاشته بود از هنر کتاب آرایی حمایت شایانی به عمل آورد. فی المثل یعقوب بیک تا پایان عمر خود دوستدار فرهنگ ایران باقی ماند.[۳۸] اوزون حسن مسجدی ساخت که گویا قدری خارج از شهر تبریز، در قریه صاحب آباد (میدان صاحب الامر کنونی) بوده و نهری آن را از تبریز جدا می کرده است. امرای آق قویونلو در این قریه دربار داشتند. مسجد اوزون حسن در میدان با شکوهی قرار داشت که خلیل ترکمان در ۸۸۲ و یعقوب بیگ ترکمان، برادر وی، در ۸۸۳ در آنجا به تخت نشستند. این مسجد بسیار بزرگ بود و اتاقهای بسیار داشت. که همه با گچ بری و رنگ آبی و طلایی آراسته شده بودند.[۴۶] به این مسجد، مدرسه ای عالی برای طلاب علوم دینی ضمیمه بود. اوزون حسن را در صحن باغ مسجد به خاک سپردند. این بنا را «مدرسه ی نصریه» نامیده اند.[۴۶] در نزدیکی این مدرسه، مسجد مقصودیه قرار دارد که در دوره ی مقصود، فرزند اوزون حسن، ساخته شده است.[۴۶] نادرمیرزا علاوه بر این مسجد و مدرسه، از خانقاه عظیمی در میدان صاحب آباد نام برده است.[۴۴] در میدان صاحب آباد، علاوه بر قصر کوچکتری که شاهان آق قویونلو از ایوان آن مسابقات و بازیها را تماشا می کردند یا سفیران خارجی را به حضور می پذیرفتند. بیمارستان بزرگی هم وجود داشت که دیواری آن را از مسجد اوزون حسن جدا می کرد. جلو این بیمارستان، سکویی تعبیه کرده و سرتاسر این سکو و حتی دیواره ی آن را زنجیر آهنی مستحکمی کشیده بودند تا از ورود اسب ها به بیمارستان جلوگیری شود. در دوران اوزون حسن و یعقوب، بیش از هزار مستمند و بیمار در این بیمارستان، که اتاق های وسیعش با قالی مفروش بود، زندگی می کردند. تزیینات داخل این بیمارستان بهتر از تزیینات مسجد بود. در سفره خانه مجاور آن که به فقرا اختصاص داشت، به خرج دربار به تهیدستان غذا داده می شد. با مرگ یعقوب، این تاسیسات اجتماعی که برای آن عصر امری تازه و غیرعادی بود، برچیده شد.[۴۶] از دیگر آثار دوره اوزون حسن، میدان ـ بازاری به نام قیصریه بود. در این میدان هشت گوشه و بسیار وسیع،کالاهای گرانبهایی مانند جواهر و پارچه های کمیاب فروخته می شد.[۴۷] سلجوق شاه بیگم، همسر اوزون حسن،نیز در محل قدیم قبله ی مسجدجمعه تبریز،قبه ی رفیعی برپا ساخت و آن را با کاشی های رنگین آراست.[۴۶]
۳-۵ معماری در دوره قره قویونلو
۳۲
ترکمانان قره قویونلو از جمله اقوامیاند که حدود یکصد سال، در قرن نهم هجری،بر نواحی مرکزی، غربی و شمال غرب ایران، به پایتختی تبریز، حکومت کردند. شامل حکومتهای قره قویونلو و آق قویونلو بودند. در برخی از کتب تاریخی این حکومتها در قالب حکومت تیموریان بررسی میشوند ولی در اصل نژاد و حکومتی مستقل از تیموریان داشتند. معماری آنها هویتی ایرانی متاثر از معماری منطقهی آناتولی داشت. مجموعهی مظفریهی تبریز (مسجد کبود و بافت پیرامون آن) از جمله مجموعه های مهم و تاثیرگذار در تاریخ معماری ایران، در قرن دهم هجری، است که در دورهی ترکمانان قره قویونلو (۳۷۸ هـ ق) به دستور همسر جهانشاه،خاتون جان بیگم، با سرکاری و مدیریت عزالدین بن ملک ساخته شده است. از بناهای ذکرشده در وقفنامه و سفرنامهها تنها مسجد کبود و مقبرهی جهانشاه باقی مانده است و باقی بر اثر زلزله و مدیریت نامناسب از بین رفتهاند. در چند دهه گذشته، محققان داخلی و خارجی مطالعات خوبی را در تاریخ، معماری و زمینههای مختلف وابسته به آنها انجام دادهاند. که جایگاه و مرتبهی والا و ارزشمندی برای پژوهشگران تاریخ معماری دارد. این نوشتهها حاصل جمع آوری متون تاریخی، نوشتههای گردشگران داخلی و خارجی و هم چنین کتیبهخوانی کتیبههای موجود در دیوارههای باقیماندهی بنا هستند. اما موضوعی که در این بنا کمتر و شاید هم اصلاً به آن پرداخته نشده، موضوع هندسه و تناسبات معماری و تزیینات وابسته به معماری، ریاضیات و نحوهی ترسیم و اجرای آنهاست. در معماری این دوره، تزیینات، هندسه و تناسبات آنها و اشکال تزیینات به کار رفته است. شامل اسلیمی، هندسی و تلفیق این دو، مصالح مختلف و اسلوبی که براساس آن موتیفها و اشکال اسلیمی و هندسی کنار همدیگر قرار گرفتهاند ترسیم شده است.[۴۸] در اواسط قرن هشتم هجری، حمله ی تیمور بار دیگر شهرها و مراکز اسلامی را به ویرانی کشید، ولی دوباره شهرها آباد شده. سمرقند و بخارا پایتخت تیموریان گردید و بناهای متعدد مذهبی و غیر مذهبی آراسته شد. در تزیینات این بناها از کاشی کاری معرق، که بهترین نمونه کاشی کاری است، استفاده شده است. در اوایل قرن دهم صفویان به حکومت رسیدند و بناهای مختلف این دوره با تزیینات متنوع کاشی کاری که به تدریج جایگزین آجرکاری و گچ کاری دوره های قبل گردیده بود آراسته شد.[۱] در زمان ابوالمظفر جهانشاه قره قویونلو در تبریز مجموعه بناهای بسیار زیبا، از جمله مسجد و خانقاه و صحن و کتابخانه و مقبره، ساخته شد. که از آن همه فقط ویرانه های مسجدکبود (در ترکی: «گوی مسجد») باقی مانده که در سال های اخیر مرمت و گنبد آن بازسازی شده است.[۴۹] نوشته ابن کربلائی صالحه خاتون (دختر جهانشاه) و بیگم خاتون (همسر جهانشاه) بانی آن بوده اند، اما کتیبه سردر مسجد نشان می دهد که بانی آن ابوالمظفر جهانشاه بوده است، ازینرو به این بناها، «مظفریه» نیز می گفته اند.[۵۰]
۳-۶ مسجد کبود
۳۳
مسجد کبود در ضلع شمالی خیابان امام خمینی بعد از چهارراه منصور، درکنار پارکی خاقانی، قرار دارد این عمارت که به عمارت مظفریه نیزمعروف بوده، به سعی و اهتمام خاتون بیگم همسر ابوالمظفر جهانشاه پادشاه بن قرا یوسف بن توره مش خان بن بیرام خواجه ترکمان بنا شده است. جان بیگم و جهان شاه که در سال ۸۷۲ هـ. ق به دست اوزون حسن آق قویونلو کشته شدند، در عمارت مظفریه مدفونند.[۵۱] این مسجد، گوی مسجد (مسجد کبود) و در منابع مسجد جهانشاه نامیده می شود. اما در گذشته به مسجد و عمارت معروف بوده استبانی بنا، میرزا جهانشاه بن شاه یوسف ترکمن و به روایت دیگر، همسر وی: جان بیگم خاتون یا دخترش صالحه خاتون- سومین پادشاه از سلاطین قره قویونلو است.که در سال ۸۳۹ هـ ق در آذربایجان و نواحی شمال غرب ایران حکومت می کرده است. برطبق بقایای کتیبه ی موجود، این بنا در سال ۸۷۰ هـ. ق به پایان رسانده است.[۵۲]
تاورنیه جهانگرد فرانسوی که در سال ۱۰۴۶ ق. به ایران سفر کرده بود. درباره ی فضاهای داخلی مسجد کبود نکات ارزشمندی نگاشته است. از جمله درباره خصوصیات معماری و تزیینات گنبدهای مسجد، منبرهای درون آن و نحوه ی نورگیری مسجد از جبهه ی جنوب چنین نوشته است: «در اطراف میدان بزرگ تبریز و مجاور آن بقیه ی آثار بناهای با شکوهی دیده می شود و چهارپنج مسجد را که در عظمت بنا بی نظیر هستند بخرابی واگذارده اند. یکی از آن مساجد که بهتر و عالی تر از سایر مساجد تبریز می باشد در خارج از شهر سر راه اصفهان واقع شده است… بنای این مسجد بسیار عالی و نمای آن که پنجاه قدم ارتفاع دارد هشت پله از سطح زمین کرسی دارد. از خارج دیواره های آن همه از کاشی اعلی به رنگهای مختلف پوشیده شده است، از طرف داخل با نقش و نگاره های زیبا به سبک معماری اعراب و کلمات بسیار به خط عربی از طلا و لاجورد زینت یافته است. از دو طرف بنا دو مناره با برج خیلی بلند اما کم قطر ساخته اند و در میان آنها راه پله ای تعبیه شده است که بالا می رود و سطح ظاهر منارها هم کاشی است. این آجرهای منقش براق زینت معمولی است که در ایران ابنیه را بدان می آرایند. درب مسجد چهار پا بیشتر عرض ندارد. در وسط یک تخته سنگ سفید شفافی تراشیده شده که بیست و چهار پا طول یعنی ارتفاع دوازده پا عرض آن سنگ است و در میان سطح داخلی آن نمای بزرگی مسجد خیلی زیبا و عظیم به نظر می آید. از راهرو مسجد داخل گنبد می شود که سی و شش قدم قطر آنست. این گنبد از طرف داخل روی دوازده مجردی بنا شده که شانزده مجردی هم از خارج تکیه گاه آن است و این مجردی ها خیلی بلند و شش پای مکعب حجم آنهاست. در پایین ستونها سکویی از مرمر سفید ساخته شده که زیر آن خالی و خانه خانه است. برای اینکه کفش ها را وقت دخول به مسجد می کنند در آن سوراخ ها بگذارند.[ ۵۳]
کاتب چلبی در تاریخ جهان نما می نویسد: «درگاه مسجد جهانشاه بلند تر از طاق کسری است. بنایی عالی است که با کاشی های زیبا آراسته شده،گنبد های بلندی دارد….جامع دل انگیزی است که هر کس داخل شود دلش اجازه بیرون شدن را نمی دهد. لیکن شیعیان غالباً از رفتن بدان مسجد خودداری می کنند.این بنا با کاشی های زیبا آراسته شده، گنبدهای بلندی دارد و همه در و دیوار آن با کاشی های رنگارنگ زینت یافته است».[۵۴] مادام دیولافوا جهانگرد فرانسوی می نویسد: «عظمت و زیبایی و ظرافت معماری و کاشی کاری مسجد کبود حیرت آور است. این مسجد حیاط بزرگی داشته که در اطراف آن طاقنماهای جالب توجهی بوده و در مرکز آن حوض بزرگی برای وضو گرفتن وجود داشته است. سطوح داخلی رواق از کاشی های رنگارنگ مستور است. این کاشی ها به صورت قطعات کوچک بریده شده و با مهارت تمام چنان به هم اتصال یافته اند که گویی یکپارچه هستند. در نقاشی و ترکیب رنگ ها به اندازه ای لطف و ظرافت به کار رفته که انسان خود را در مقابل تابلوی بسیار عالی پر از سبزه و گل می بیند».[۵۴]
۳۴
پس از سردر، دهلیز گنبددار یا رواق واقع است. این رواق، در سه سمت شمالی، غربی و شرقی شبستان بزرگ واقع گردیده و ۴۰/۴ متر عرض آن است. این رواق با گنبدهای کم خیز و طاق های ضربی پوشیده شده. ازاره های آن با کاشی های معرق، با تزیینات هندسی و کتیبه های متعدد پوشش یافته است. این رواق توسط جرزهای بزرگی، از شبستان بزرگ مجزا می شود. از طریق راه های ارتباطی متعددی به شبستان راه دارد. شبستان بزرگ مسجد به شکل مربع و به طول و عرض۵۰/۱۶ متر است و از چهار جهت به رواق و شبستان کوچک مرتبط می شود.در قسمت پایین ازاره ی این شبستان، به اندازه ی سی سانتی متر سنگ مرمر با طرحهای طاق گونه کار کرده اند. که در حال حاضر، نمونه هایی از آنها برجای مانده است. بالای این قسمت تا کمره ی دیوار، کاشی کاری معرق با طرح های هندسی که ترکیب دل انگیزی از انواع کثیرالاضلاع های مکرر دارد، پوشانده است. بالای این قسمت را حاشیه ای از کاشی معرق با طرح های گیاهی اسلیمی، ختایی و بالای آن، کتیبه ای ازآیات به خط ثلث سفید در زمینه ی فیروزه ای بسیار خوش و بالای این کتیبه نیز طرح های متنوعی از انواع گل ها، بوته ها، اسلیمی ها، ترنج ها و کتیبه هایی با خطوط مختلف نسخ، ثلث، کوفی و تعلیق پوشانده است.[۵۲] صفه ی جلوخان مسجد کبود قریب ۲متر از کوچه ی مقابل بلندتر است که ۷ متر طول و ۵ متر عرض دارد. بلندی طاق سردر از صفه ۹ متر است که قبل از تخریب بیش از ۱۰ متر بوده است. در پاطاق شمالی دهلیز پشت در ورودی یک بیت شعر فارسی به خط ثلث، با کاشی معرق سفید به این مضمون نوشته شده است:
«کرداربیار و گردگفتار مگرد چون کرده شود کار، بگویند که کرد»[۵۴]
این مسجد بر خلاف بیشتر مسجد ها میانسرا ندارد و به دلیل سردی هوای تبریز به گونه ای برونگرا ساخته شده است. مسجد دارای گنبد خانه ای است که گرداگرد آن را شبستان های فراوان گرفته اند. محراب نخستین مسجد ویران شده و آن را درگاه کرده اند. پیش از آن از دو سوی محراب رفت و آمد می کرده اند. همه اندام ساختمان با کاشی آجر (معقلی) و کاشی تراش (معرق) آمود شده است. کتیبه ای از شعر فارسی دارد که با خط زیبای نستعلیق نوشته شده است. درگاه اصلی مسجد زمانی چار چوب مرمرین داشته و در دو سوی سردر، نگاره های چهار باهو (چلیپا) و چهار پیلی (چلیپای شکسته) یافت می شود. که هر دو از کهن ترین نگاره های ایرانی هستند، این نگاره ها در حمله روس ها کنده شده اند. جای درگاه و پنجره های کنونی هم درست نیست. در این مسجد افزون برساخت گنبد ساده و بی شکنج، چند گونه ریزه کاری هنر آرایشی به کار رفته است.کاشی آجر (معقلی)، معرق، کتیبه برجسته و کاربندی های گوناگون، که همه در چنان اندازه ای از زیبایی است که تنها باید آنها را چنانکه به نوای دلپذیری در آرامش محض گوش می دهند با چشم دل نگریست.[۳]
۳۵
تزیینات کاشی کاری این بنا در حد کمال و یکی از غنی ترین تزیینات کاشی موجود در بناهای اسلامی ایران است - علی رغم اینکه بخش وسیعی از بنا و تزیینات آن از بین رفته - و درست به همین خاطر و همچنین تسلط رنگ آبی در کاشی ها، این مسجد به «فیروزه اسلام» شهرت یافته است.[۵۲] در بازسازی گنبد مسجد به دست معمار توانای معاصر تبریز، استاد رضا معماران تبریزی، گنبدی دو پوسته پیوسته میان تهی با آهیانه ای با چفد خاگی و خودی با چفد شبدری تند بر روی گنبد خانه زده شد. گوشه سازی گنبد ساده است و تنها یک پا باریک دارد که روی آن گریوار ساخته شده و سپس گنبد آغاز شده است.[۳] گنبد آجری مسجد کبود یکی از بزرگترین ساخته های آجری معماران اسلامی قرن نهم هجری (۸۷۰ هـ ق) است که ادامه ی معماری عصر ایلخانی به حساب می آید.[۵۴]
طبق مدارک، این بنای عظیم بعد از زلزله ۱۱۹۳ هجری قمری صدمات زیادی دیده بود و آب برف و باران و یخبندانهای زمستانی در طی سالیان متمادی به تزیینات و کاشی کاری های باقیمانده زیانهای جبران ناپذیری وارد آورده بود. که در سال ۱۳۱۸ شمسی سردر اصلی مسجد و در سالهای ۱۳۲۷و ۱۳۲۸بعضی ازدیوارها توسط آقای اسمعیل دیباج و حاج ابوالقاسم معمار مرمت و بازسازی شده است. در سال های اخیر نیز برحسب نیاز بنا مرمت های لازم بر روی آن انجام پذیرفته و اینک فضای مسجد قابل استفاده بوده و بنای آن از استحکام کافی برخوردار است.[۵۴] در مورد بناهای تاریخی، همواره هدف اصلی و اساسی مرمت است. روش کار در مرمت مسجد کبود به این صورت می باشد که قسمت های تخریب شده بعد از اینکه زیر سازی و سفید کاری گردید طرحها و کتیبه ها و امثال اینها بازیابی شده. سپس بر روی دیوار منتقل می شود. بعد از شیارزنی، دور خطوط رنگ آمیزی شده و در انتها با لایه پارالویید تثبیت می شود .از سال ۱۳۷۶ مرمت نقش و نگار و از آبان ماه ۱۳۷۷ مرمت کتیبه ها آغاز و تا به حال نیز ادامه داشته است. در شبستان اصلی چهار پایه کتیبه های هفت پایه تکمیل و دوباره نویسی شده است. طرح های گره بندی اضلاع هر پایه تقریباً ۶۰% مرمت شده است. طرحهای لچک و ترنج. چهار گوشه شبستان اصلی ۹۰% مرمت شده است. کتیبه های فوقانی لچک و ترنج نیز ۷۰%مرمت شده است.
۳-۷ بررسی نقوش مسجد کبود تبریز
۳۶
دیوار غربی طاق نمای سردرب مسجد کبود که از قسمتهای مختلفی برای تزیین آن بهره برده اند. خط ثلث که با کاشی معرق سفید تزیین شده و در حاشیه آن از اسلیمی طلایی و ختایی فیروزه ای و گل های سفید بهره برده اند.در قسمت راست طاقچه «یا نعم الکفیل» به خط ثلث و رنگ سفید در زمینه آبی و ختایی فیروزه ای و گل های طلایی است در متن این کتیبه یک نوشته ریز یا ریز نوشته ی «یا نعم الکافی» به خط کوفی تزیینی و به رنگ طلایی است .
کتیبه ی بالای طاقچه دیوار غربی سردرب «قال اله تعالی ادخلو مساجد اله … بسلام آمنین» به خط کوفی تزیینی و به رنگ سفید سایه دار (کوفی مغزدار) که بر روی کاشی اجرا شده است. متن این کتیبه آبی و اسلیمی و گل ها نیز در این کتیبه دیده می شود.[۱]
تصویر۳-۱
فرم در حال بارگذاری ...