آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
(۵-۶)
محوی :
به جآ نایآ، دهبآ رِوو کهینه سارا حهقی ئادابی مهجنوونی له شارا
(۷-۱)
ترجمه :
حق آداب عشق در شهر ادا نمی شود باید راه صحرا را در پیش گیریم.
زو ئهو شؤخه له عاشق وهرده ضهرخآ لهطهلَ کهس، ضهرخه ئهو، ناکا مودارا
(۱۰-۱)
ترجمه :
آن معشوق خیلی زود از عاشقان خود روی گردان می شود ؛ او با هیچ کس مدارا نمی کند .
(شارا با مدارا هم قافیه شده است ،الف مدارا جزو حروف اصلی واژه است امّا الف در شارا چنین نیست.)
۵) تغییردر قافیه های میانی : هر چند"نوع اوزان جویباری حافظ طبعاًمجالی برای استفاده از قافیه های میانی و تقسیم شعربه مقطع های خاص را نمی دهد[۵۰]” با این وجود حافظ و به تبع او محوی علاوه بر مصراع اوّل گاهی نیز قافیه میانی را در مصراع دوم می آورند.و با این تغییر نوعی موسیقی به شعر می بخشند.
حافظ :
از همچوتو دلداری دل برنکنم آری چون تاب کشم، باری زان زلف بتاب اولی
(۴۶۶-۶)
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی وآنگه برو که رستی از نیستی و هستی
(۴۳۴-۱)
محوی :
وا هاتهوه ئهی یاران، ئاشؤبی دلَ ئهفطاران "مست از می و، میخواران از نرگس مستش مست”
(۳۳۰-۳)
ترجمه :
ای یاران ، مایۀ آشوب دل افگاران دوباره برگشت .
نیطاری دیده بازی من ئهطهر رِاوی ههوهس بیَنآ به عاشق دیده دهنویِنآ، له نیَضیری دلَ ئهرِفیَنآ
(۳۶۵-۱)
ترجمه :
معشوقۀ من که چشمانش مانند چشم باز است اگر آرزوی شکار داشته باشد ، به عاشق نگاه می کند و از صید دل می رباید .
نو آوری محوی در بخش قافیه:
محوی : قافیه را با افزایش واجی در آخر واژه قافیه تکرار می کند :
ئیتتفاقی، ئافتاب ئانآ موقابیل بوو بهرِووت ئافهتیَکی دآ، نهما، تابی، بوهستآ رِوو به رِووت
(۷۸-۱)
ترجمه :
هنگامی که آفتاب با تو روبرو شد ، با مشکل مواجه گشت و نتوانست یک لحظه در مقابل تو بایستد
(در کل غزل این اعنات رعایت شده است)
باز در غزل های فارسی همین اعنات به شیوه کاهش واج یا هجای آغازی به کار گرفته شده است
تا به رغم من گشودی بر رخ احباب باب امشبم زین در ربودی از دل بی تاب تاب
(ص -۴۷۹)
(جهت اطلاع بیشتر ر.ک به صص ۴۹۳،۵۱۵و۵۲۳)
عیوب قافیه در دیوان محوی
اکفا در غزلیّات محوی بسامد بالایی دارد و آن قافیه قرار دادن” ل” با “ لَ” و” ر” با “ رِ” می باشد.این حروف در تلفظ نزدیک به هم اند امّا در نوشتن با هم تفاوت دارند.
در غزل به مطلع :
ئهرآ دلَ به شهرابی لهعلی طولَ رِهنطت له طولَ ضبکا؟
که جیلوهی طولَ له طولَشهندا نهبآ، بولبول له ضلَ ضبکا؟
(۱۳-۳)
ترجمه :
دلبدونشرابلبقرمزرنگت بهگلتوجّه نمیکند، همانگونه که بلبل بدونگلدرگلشن بهشاخه اعتنایی ندارد.
فهلهک ههرطا کهسیَکی ههلَبرِی، وهقتی هیلاکهتیه
فرم در حال بارگذاری ...