وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نگارش پایان نامه درباره مبانی و روش معناشناسی واژگان قرآن در کتاب التحقیق فی ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

فخر رازی در تفسیر کبیر به رد این نظریه پرداخته است. از نظر وی دلالت الفاظ بر مدلولهایشان ذاتی و حقیقی نیست، چرا که الفاظ به اختلاف مکانها و زمانها تغییر کرده است حال آنکه ذاتی نمیتواند متغیر باشد. وی در جواب این اشکال که چنانچه بین الفاظ معین و معانی معین مناسبت وجود نداشته باشد، اختصاص هر لفظ بر مسمای خود ترجیح بلا مرجح خواهد بود، پاسخ میدهد که این اشکال با اختصاص حدوث عالم در یک زمان مشخص و نه قبل از آن و یا بعد نقض میشود، ضمنا مشکل دیگری که به وجود میآید اینکه در این صورت میبایست تمامی انسانها اسم علم مشخصی میداشتند. البته فخر رازی معتقد است که در برخی الفاظ میان لفظ (آوا و صوت آن) و معنای مورد نظر، مناسبت وجود دارد.
نکته شایان توجه آنکه خود فخررازی در ادامه مطالب قبلی اشکالی را بر نظریه عدم دلالت ذاتی الفاظ وارد نموده و بر آیه «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»[۱۶۱] اشاره کرده و آن را شاهدی میگیرد که ممکن است توقیفی بودن دلالت الفاظ، به معنای دلالت ذاتی آنها را تأیید مینماید. بر این اساس خود او در پایان اینگونه بحث را جمعبندی مینماید: «از آنجا که تمامی این دلایل مطرح شده ضعیف هستند، بنابراین جایز است که تمامی الفاظ را توقیفی دانسته، یا تمامی آنها را اصطلاحی و یا اینکه برخی را توقیفی و برخی دیگر را اصطلاحی بدانیم.[۱۶۲]
پایان نامه - مقاله
اما سخن امام خمینی(ره) در این رابطه صریحتر و برهانیتر است. از نظر ایشان جهت ترجیح لفظی خاص برای معنایی خاص، وجود ترجیح در اختیار واضع کافی است. این ترجیح میتواند برای برخی مناسبات و جهاتی باشد که در نظر واضع است نه اینکه میان لفظ و معنا دلالت ذاتی وجود داشته باشد.[۱۶۳] اما در این مورد که برخی وجود ترجیح در انتخاب واژه را دلالت ذاتی دانستهاند امام(ره) بر خلاف آن اینگونه برهان اقامه نموده است که اگر معنایی را که از جمیع جهات بسیط است در نظر گرفته شود، در زبانهای مختلف الفاظ متعددی برای آن وضع شده است، مانند «الله» در زبان عربی و واژه «خدا» در فارسی و همچنین واژگان دیگر، حال سه احتمال وجود دارد، یا اینکه دلالت تمامی این واژگان ذاتی است، یا اینکه دلالت هیچکدام ذاتی نیست و یا اینکه دلالت برخی ذاتی بوده و دلالت برخی دیگر ذاتی نیست. در فرض اول لازم است به علت دلالت ذاتی الفاظ متفاوت، معنای مورد نظر دارای جهات مختلف باشد، حال آنکه این خلاف فرض است چرا که یک معنای بسیط را در نظر گرفته شده بود. پس تنها فرض دوم و سوم باقی میماند که در هر صورت مدعای دلالت ذاتی را نقض نموده است.[۱۶۴]
سوالی که در اینجا مطرح است آنکه چنانچه دلالت الفاظ را امری اعتباری و قراردادی بدانیم که به دست بشر حاصل شده است، چگونه خداوند حقایق و معارف تکوینی خود را در قالب این واژگان اصطلاحی نازل فرموده است. استاد جوادی آملی در این خصوص میفرماید:
«در حلّ این اشکال میتوان گفت اگرچه هماهنگی حلقات سلسله‌ علل و درجات یک واقعیّت متنزّل، لازم است، ولی انسان همواره حقایق معقول را از نشئه‌ی‌ عقل به موطن مثال متصّل تنزل می دهد و از آنجا به صورت فعل یا قولی اعتباری در موطن طبیعت پیاده میکند. انسان به منزله‌ی‌ حلقه اتصال بین باید و بود و همچنین بین نباید و نبود و به مثابه حس مشترک بین تکوین و اعتبار است چه در قوس نزول که گفته شد و چه در قوس صعود که همواره از راه خواندن یا شنیدن و ارتباط با الفاظ اعتباری صعود می کند و به تکوین محض می رسد، ممکن است جریان تنزّل وحی از مقام بساطت تکوینی به موطن کثرت اعتباری از مسیری بگذرد که آن مَعبر، صلاحیّت جمع بین تکوین و اعتبار را داشته باشد که محتملاً انسان کامل است.
توضیح اینکه: ایجاد حقیقت وحی اختصاص به ذات اقدس اله دارد چنانکه تنزیل آن حقیقت به لباس عربی مبین و الفاظ اعتباری نیز کار خدای متعال است نه آنکه فقط معنای کلام و وحی الهی در قلب پیامبر۹ تنزّل یافته باشد و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظی را به عنوان لباس آن معارف قرار داده باشد. الفاظ قرآن کریم نیز از سوی خداوند تعیین شده و لذا جنبه‌ اعجازی دارد ولی تنزّل حقیقت تکوینی قرآن باید مسیری داشته باشد تا در آن مسیر حقیقت قرآن تنزل یابد و با اعتبار پیوند بخورد که محتملاً آن مسیر ویژه نفس مبارک رسول اکرم۹ است؛ زیرا روح پاکی که از رنگ تعلّق به غیر حق آزاد گشته و به قرب نوافل و فرائض راه یافته است، سمع و بصر و نطق او مظاهر و نمودار سمع و بصر و نطق خدا است و تنزّل تکوین به اعتبار، در نفس مطهّر او صورت می گیرد و اگر مسیر دیگری همانند نفس معصوم پیامبر اکرم۹ تصور شود که به منزله‌ حسّ مشترک بین تکوین و اعتبار باشد، می تواند راه حل دیگری باشد.»[۱۶۵]
دلالت ذاتی از منظر استاد مصطفوی
آقای حسن مصطفوی معتقد است که دلالت الفاظ ذاتی است؛ اگر چه فهم از ادراک تفصیلی آن عاجز باشد. همانطور که اختلاف اشکال و ظواهر بدنها دلالت میکند بر اختلاف باطنها و صفات، مواد الفاظ و هیأت آنها نیز موجب خصوصیت و امتیازی در معانی آنها میشود. در واقع دلالت ذاتی باعث میشود تا تناسب حقیقی بین حروف کلمه، ترکیب آنها، هیئت آنها و بین معنایی که از آن کلمه فهمیده میشود وجود داشته باشد. این تناسب ارتباطی است ویژه، مانند تناسب خاص بین روح و تن، و صفات نفسانیّه و صورت، و شکل و ظاهر بدن و حرکات آن و خصوصیّات صوت آن.[۱۶۶]
آقای مصطفوی دلایلی را نیز در اثبات مدعای خود مطرح مینماید همچون وجود نظم در تمامی مراتب هستی[۱۶۷] و اینکه چه واضع اولیه الفاظ خدا باشد و چه انسان خارج از حکمت الهی که بر همه وجود احاطه دارد نیست. نیز اینکه انتخاب یک لفظ برای معنایى خاص تنها پس از تصوّر آن معنى، سپس وضع لفظی مناسب و دارای برتری نسبت به سایر الفاظ برای آن معنا صورت میگیرد. در غیر این صورت انتخاب یک لفظ برای یک معنا ترجیح بلا مرجّح خواهد بود.[۱۶۸]
ناگفته نماند که مرحوم مصطفوی وجود اشتقاق کبیر و اکبر در میان واژگان را نیز به عنوان دلیل دیگری برای اثبات دلالت ذاتی الفاظ مطرح نموده است که بحث پیرامون این نظریه به صورت مبنایی مستقل شرح و نقد شد.
جمعبندی موضوع دلالت ذاتی
در ذاتی دانستن دلالت الفاظ اشکالاتی طرح شد که برای آنها دلایل مورد قبولی از سوی استاد مصطفوی ارائه نشد بالاخص با توجه به اینکه واضع بشری تنها یک نفر نبوده و کلمات در سیر تطور زندگی انسان به وجود آمده و چه بسیار کلماتی که پس از یک سری تحولات عمرشان به پایان رسیده از عرصه ذهن بشر به کلی حذف میشود. علاوه بر اینکه وضع الفاظ و استفاده از حروف که بشر انجام داده به صورت ذهنی و قراردادی است. در اصطلاح وجود آنها اعتباری است و نه حقیقی در نتیجه از این منظر بحث از حکمت الهی به صورتی که مد نظر استاد مصطفوی است وارد نیست. در نتیجه از این حیث نمیتوان ذاتی بودن دلالت الفاظ را پذیرفت.
اما نکته قابل توجه آنکه قبول یا عدم قبول این مبنا تأثیر زیادی بر اثر گرانبهای التحقیق ندارد و فقط در مواردی که بر اساس معنای حروف به معنا کرده لغات پرداخته شده است محل بحث خواهد بود. که این موارد نیز محدود و هر یک در محل خود قابل بررسی است.
ششم) اعجاز الفاظ قرآن
در قسمت مبانی عام بحث اعجاز قرآن مطرح شد. در اینجا بحث اعجاز قرآن از منظر نگاه ویژه آقای مصطفوی به نحوه بهره گیری از الفاظ در قرآن مجید است. از این روی در این قسمت به عنوان مبنایی خاص از مبانی مورد نظر آقای مصطفوی در تألیف التحقیق فی کلمات القرآن الکریم مطرح میگردد.
علاوه بر تأکید مؤلف در مقدمه التحقیق، به صورت طبیعی با در نظر گرفتن نظراتی که در مبانی خاص از استاد طرح شد، در نظر گرفتن موضوع اعجاز لغوی قرآن مجید به عنوان یکی از مبانی ویژه استاد مصطفوی لازم به نظر میرسد. به عقیده ایشان، در کلمات خداوند و به خصوص در قرآن حکیم استعمال کلمات در معنا، بر اساس اعجاز صورت گرفته است. بدین معنی که کلمات دلالت بر حقیقت دارد در حالی که تعارضی با معنی کلمات عرب ندارد. در صورتی که مجاز در شعر و نثر عرب بسیار شایع بوده و آنها در اطلاق کلمات به هر صورت که بپسندند مسامحه میکنند.[۱۶۹]
ایشان در جای دیگر در این رابطه میگوید: «از توصیف نحوه استعمال ألفاظ در قرآن آنچه آشکار میشود آنکه این روش خارج از عهده بشر و قدرت اوست، زیرا برای بشر إمکان إحاطه کامل و حضوری به تمام جزئیّات، به طوری که بتواند هر کلمه را در موارد استفاده ویژهاش و تنها در جایگاه حقیقیّ آن، بدون تجوّز به کار گیرد، نیست. این موضوع نشان دهنده اعجاز الهی از جهت به کارگیری ألفاظ است.»[۱۷۰]
احتمالا منظور علامه در بحثی که پیرامون اعجاز در الفاظ مطرح نمودهاند توجه ویژهای به همان مباحث مطرح شده در قبل داشته است. اینکه واضع الفاظ در هر صورت خدای تعالی بوده و الفاظ دلالت ذاتی دارند و قرآن کریم در عین اینکه به زبان مردم زمان خود سخن گفته فاقد هرگونه مجاز است. حال آنکه همانطور که در بخشهای گذشته آمد مبانی مطرح شده از سوی آقای مصطفوی، پیرامون وضع الفاظ از جانب خداوند و همچنین دلالت ذاتی الفاظ اموری است که نمیتوان آن را مورد پذیرش قرار داد، چه اینکه دلایل و براهین اقامه شده درست بر خلاف ادعای مطرح شده است. با این توضیحات دیگر بحث اعجاز قرآن در الفاظ را اینگونه که صاحب التحقیق بیان میکند، نمیتوان قبول کرد، اگرچه بحث وضع الفاظ برای روح معانی با ادله بسیاری قابل اثبات است و میتوان بحث اعجاز در الفاظ را از این منظر مورد پذیرش قرار داد که خداوند باریتعالی از طریق توسعه معنا حقایق تکوینی و ناب هستی را با بهره گرفتن از الفاظ بشری بیان کرده و در اختیار او قرار داده است.
جمع بندی بحث مبانی استاد مصطفوی
در این بخش مبانی عام و خاص علامه مصطفوی پیرامون قرآن و زبان ویژه آن مورد بررسی و نقد قرار گرفت. با مروری بر مبانی عام و خاص مطرح شده به نظر میرسد اصل چالش مربوط است به مبانی خاص مرحوم مصطفوی. آنچه از مجموع این مبانی میتوان حاصل نمود اینکه اگرچه برخی مبانی خاص مورد استفاده ایشان درست به نظر نمیرسد، همچون وضع الفاظ از سوی خداوند و همچنین دلالت ذاتی الفاظ، لیکن این مسئله نمیتواند خدشهای به کار انجام شده در کتاب التحقیق وارد نماید.
حتی با این فرض که واضع الفاظ بشر بوده و میان الفاظ وضع کرده با معانی نیز رعایت هیچگونه دلالت ذاتی را ننموده است، با این وجود این حقیقت همچنان پابرجاست که این وضع الفاظ نیز در نهایت برای یک روح معنایی صورت گرفته که واضع بشری آن روح معنا را در مصداق مورد نظرش یافته است. پس خدواند به نحو توسعه و البته نه مجاز، واژه را اخذ نموده و به جای مصداق، همان معنای مورد نظر را اختیار نماید. بر این اساس شناسایی روح معنای واژگان مورد استفاده در قرآن کلید فهم اشارات قرآن را فراهم خواهد نمود.
در این راستا تلاش صورت گرفته از سوی مرحوم علامه مصطفوی نه تنها راه را به غلط نرفته، که گامی موثر و مفید را در این راستا برداشته است. چنانکه ایشان با بررسی تمامی موارد استفاده از واژه در کلام عرب و البته در خود آیات قرآن، سعی نموده تا اصل الواحد مشترک میان تمامی این موارد را کشف نماید. طبیعی است کشف این اصل الواحد گام مهم و موثری در رسیدن به روح معنای واژهی مورد نظر میباشد. البته به نظر میرسد که باور ایشان در خصوص وضع الهی الفاظ و همچنین دلالت ذاتی آن، باعث شده تا در تمامی موارد استعمال واژه به دنبال بررسی و اثبات اصل الواحد باشند که این اصرار در برخی موارد جنبه ذوق را بر استدلال برتری داده است.
فصل سوم
روش واژه​شناسی واژگان قرآن در کتاب
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم
مقدمه
در فصل گذشته مبانی و اصولی که کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم نگاشته شده است ارائه و بررسی شد. بنابراین پس از آنکه اساس روش تحقیق استاد حسن مصطفوی در این اثر ماندگار مشخص شد، در این فصل روش و نحوه پیاده شدن مبانی مورد نظر در التحقیق مورد کنکاش قرار گرفته است. به بیان دیگر در این قسمت تلاش شده از زوایای مختلف عملکرد استاد را که طی آن منجر به حاصل شدن غرض نهایی از تألیف این کتاب که همان «تحقیق و کشف معانی حقیقی کلمات(و یا روح معنا)»‏[۱۷۱] است، هویدا گردد.
آنطور که استاد مصطفوی در مقدمه التحقیق و سایر نوشته های خود بیان میدارد،[۱۷۲] مراحل و نحوه تحقیق و تألیف این اثر از این قرار است:
مراجعه به کتب لغت درجه اوّل و کتبی که بر مبنای دقّت و تمییز معانی بر اساس تحقیق و ارائه مطالب صحیح‏ نگاشته شدهاند.
بر اساس آنچه از منابع در مورد معنای لغت بدست آمد، در این مرحله سعی شده موارد استعمال مجازی لغت از حقیقی آن تمییز داده شده به معنای حقیقی کلمه نزدیک شود. در این مرحله توجه به علاقه بین مجاز و حقیقت، عامل و وجه ارتباط معنای مجازی به حقیقی بسیار مفید و مؤثر است.
اگر در مرحله قبل در نهایت یک معنای جامع به عنوان اصل الواحد به دست نیاید و یا اطمنان از آن یقینی و صددرصد نباشد، معنا یا معانی که از مرحله قبل حاصل شده است در این مرتبه، تک به تک با استعمال آن واژه در قرآن کریم تطبیق داده میشود.
البته هر چه موارد استعمال یک لغت و مشتقات آن در قرآن مجید بیشتر باشد، کار را دشوارتر و لزوم دقت را نیز بیشتر میکند. در این میان توجه به خصوصیات معنای در هیأتها و صیغههای مختلف نیز الزامی است و نباید آنرا در مفهوم اصیل ماده دخیل کرد.
بعد از مشخص کردن معنای «أصل الواحد» برای هر ماده اشتقاق، حال نوبت به ذکر مفهوم و خصوصیات واژه در کلام الهی میرسد. پس از ذکر معنای در نظر گرفته شده برای اصل الواحد، صاحب التحقیق در ذیل هر لغت(در صورت لزوم) إشاره به کلمات به اصطلاح مترادف با آن کلمه، و فروق آنها نموده ، و امتیاز انتخاب آن مادّه را از میان موادّ مترادف آن، ذکر کرده است. همچنین در ضمن هر لغت، مشتقّات استفاده شده از آن درون قرآن در ادامه بحث آن لغت آورده شده (مجرّد و مزید و اسم و فعل و صفت)، در چندین جای از کتاب به خصوصیّات آن صیغهها نیز اشاره نموده است.
همچنین استاد مصطفوی سایر معانی که در کتب مربوطه برای آن لغت ذکر شده بیان و وجه استعمال آن را ذکر کرده است. البته در این زمینه مواردی که از نظر استاد ضعیف و سست بودهاند حذف گردیدهاند.
آنچه گفته شد روش کلی استاد برای استخراج اصل الواحد برای کلمات قرآن مجید است. اما علاوه بر اصل الواحدها مداخل دیگری نیز در التحقیق وجود دارد مانند اعلام، حروف مقطعه که روش بیان در این موارد مقداری متفاوت است. توضیح این موارد پس از شرح روش کلی مرحوم مصطفوی در همین فصل خواهد آمد.
در این فصل در توضیح موارد فوق سعی شده در هر بخش برای واضح شدن مطلب مثالهایی نیز آورده شود و برای وضوح بیشتر و عدم نیاز خواننده برای مراجعه به متن اصلی و در ضمن جلوگیری از اطاله مطلب، اصل متن التحقیق بدون دخل و تصرف در پاورقی آورده شدهاست.
منابع مورد استفاده در تألیف التحقیق
کیفیت بهره بردن از منابع موثق و متعدد در ایجاد یک اثر برجسته و ماندگار نقشی عمده را برعهده دارد. به طور کلی می توان منابع مورد استفادهی مرحوم علامه حسن مصطفوی را در اثر ماندگارش یعنی کتاب «التحقیق فی کلمات قرآن الکریم» را از منظری خاص به سه دسته تقسیم کرد.
دستهی نخست شامل آن گروه از منابعی است که معمولاً در تحلیل و تعریف هر واژه نقل میکند و جمع بندی و نقطه نظر خود را بعد از ذکر آنها اعلام میدارد. در واقع این فهرست را میتوان شامل کتبی دانست که بیشترین کاربرد را برای استاد داشتهاند. منابع یاد شده به ترتیب ذکر شده در مقدمه التحقیق شامل موارد ذیل میشوند:

کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی(م۱۷۵)
تهذیب اللغه، ابو منصور، محمد بن احمد ازهرى(م۳۷۰)
معجم مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا(م۳۹۵)
الجمهره اللغه، ابوبکر محمد بن حسن بن درید(م۳۲۱)
الاشتقاق، ابن درید(م۳۲۱)
الصحاح اللغه، ابو نصر، اسماعیل بن حماد جوهرى(م۳۹۳)
المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (مصباح اللغه)، احمد بن محمد مقرى‏ فیومى(م۷۷۰)
اساس البلاغه، أبو القاسم محمود بن عمر زمخشری (م۵۳۸)


فرم در حال بارگذاری ...

« فایل ها درباره : بررسی مؤلفه های مؤثر بر موفقیت شعب در تجهیز منابع مالی- ...مطالب در رابطه با متدلوژی انتخاب مدل موثر ترافیکی جهت کارکردهای آنالیزی۹۳- فایل ۶ »
 
مداحی های محرم