(سرود درد سبزواری، ۱۳۸۸: ۳۷۷)
سبزواری در بیت زیر سد سکندر را نمادی برای شاه فرض کرده است که با پیروزی ایران در بهمن ۱۳۵۷ آن سد شکسته میشود.
ز بهمنی که به نیروی عزم ملت ما
جج
شکست سدی محکم چو سد سکندر
(سرود سپیده سبزواری، ۱۳۸۸: ۱۵۱)
۴-۴- قهرمانان اسطورهای
اسطورهی قهرمانی تصویرساز انسانهایی است که هم از نظر نیروی مادی متمایزند و هم از لحاظ نیروی معنوی.
اسطورهی پهلوانی سرشار از یاد جنگها، پهلوانیها، جانفشانیها در قرنهای معینی از ادوار حیاتی ایشان است.
«اسطورهی قهرمان عادیترین و مأنوسترین اسطوره در جهان است. تخیلات عامه همیشه طالب حتی در ضمن مخاصمات و اشتباهات خود، همیشه به مبدأ الوهیت نزدیک بوده است و چون حقیقت الوهی و بشری، در زندگی … به هم در آمیخته بود، در شخصیت قهرمانان داستانی نیز، همین که خصوصیات تجلی میکرد. پس توجه به منشأ خدایی یا انسانی آنها بی فایده است.»
(واحددوست،۱۳۷۹: ۲۱۷)
اما چگونه قهرمان در میان مردم پدیدار میشود باید گفت: «قهرمانها بیشتر، افراد واقعی و تاریخی هستند که بنا به نیاز زمان، اسطورهای میشوند تا رسالتی بنیادی را در راهبری مردم به دوش گیرند اما اسطورهای کردن افراد تاریخی که در اثر آن، شخصیتهای تاریخی در منظومههای حماسی به پهلوانان مبدل میشوند، مطابق با الگو و نمونهای از پیش پرداخته، انجام میپذیرد. این پهلوانان، از روی تصویر و نگار پهلوانان اساطیری کهن ساخته و پرداخته میشوند.» (همان:۲۱۸)
واژهی قهرمان با واژهی پهلوان در پیوند است قهرمان میتواند ویژگیهای قداست و معنویت داشته باشد.
قهرمانان، کارکردی بنیادی در روند حماسه دارند. پدیداری حماسه و هستیبخش به قهرمان یا قهرمانان نیازی است سرشتین در جامعهای که مزهی شکستها ناملایمات، تحمیل قدرتهای بیگانه و … را چشیده است. قهرمان میتواند، الگو و اسوه در یک جامعه قرار بگیرد.
شاعران مقاومت با حفظ حماسهی ملی، با توجه به شرایط اجتماعی رزمندگان را قهرمانان میدانند. عناصر اسطورهای قهرمان در شعر شاعران بازتاب یافته است که عبارتند از: رستم، سهراب، کاوه، اسفندیار و …
در روایتهای اسطورهای عصر تاریخی- افسانهای پیشدادیان و کیانیان آمده است؛ ایران سرزمین قهرمانان ماجرای زندگانی در افسانههای مردمی و نیز شاهنامهی فردوسی و دیگر آثار کلاسیک ایران فریدون را سه پسر است که سلم، تور، ایرج، فرمانروای ایران نام دارند. فریدون قلمرو فرمانروایی خود را میان سه پسر خود تقسیم میکند و در این کار سلم را فرمانروای روم و سرزمینهای غربی، تور فرمانروای چین و ترکستان و ایرج جنگهای ایران و توران یا نبرد نیک و شر را پدید میآورد. از ایرج دختری به نام گوزک بر جای میماند که همسر پشنگ برادرزادهی فریدون میشود و به یاری قهرمانانی چون قارن، سام نریمان، گرشاسب و قباد لشکریان سلم و تور را پراکنده میسازد.
آرش کمانگیر:
«یکی از قهرمانان این نبرد اسطورهای و در ادبیات زرتشتی «آرخش» و از قهرمانانی که در دورهی ساسانیان بهرام چوبین خود را از اعقاب او میخواند. در روایتی افراسیاب تبرستان را محاصره و پس از راضی شدن به صلح منوچهر از افراسیاب میخواهد که در حد یک تیر پرتاب از خاک ایران را به او باز گرداند؛ افراسیاب میپذیرد و منوچهر به یاری اسپندارمذ، امشاسپند بردباری و نگهبان زمین تیر و کمانی میاندازد. تیر تمام روز را پرواز میکند و شبگیر بر دامنهی کوه خوان ونت در کنار جیحون بر تنه درخت تناور گردویی مینشیند و مرز ایران و توران را مشخص میسازد.
پس از غلبه افراسیاب بر منوچهر و محاصرهی او در تبرستان حدود خاک ایران با پرش تیری تعیین شود. در این هنگام فرشتهی اسفندارمذ به یاری منوچهر برخاسته و تیر کمانی مناسب برای وی بساخت. پس آرش را که پهلوانی دیندار و شریف بود بدین کار مأمور ساختند؛ و آرش پس از نشان دادن تن سالم خویش به مردمان تیر از شست رها و جان خود را در تیر کرد و تیر در هزار فرسنگ فاصله در تنهی گردویی نشست. محل پرتاب این تیر را کوه رویان و روضهالصفا قلهی دماوند ذکر کردهاند. در این کار آرش بدان سان که پیش از پرتاب تیر گفته است جان خویش را در تیر مینهد و با تبدیل ماده به انرژی از کالبد او پس از پرتاب تیر نشانی نمییابند و بدینسان در شمار قهرمانان اسطوره ای قرار میگیرد.» (هینلز،۱۳۸۳: ۱۲۰)
نمود آرش در شعر معلم دامغانی:
آفتاب رادی و آزرم و رزم و روشنایی
مردی و هنجار، یعنی مردمان آریایی، مرداویج مرد آیین
به مردستان و دیگر زن و دیگر زن
مردم آزادهی ایران زمین از «آرش»
و «گرد آفرید» و «آریو برزن»
مثل سرو و سرفرازی جفت نی؛ طاقاند
جاودان مشهور آفاقاند
(شرحه شرحه صدا در باد معلم، ۱۳۸۹: ۷۹)
هفت خوانهای قهرمانی:
قهرمان نمادین برای رسیدن به بلوغ و برای نشان دادن شایستگی خود آزمونی دشوار را بر میتابد. با رویی گشاده به پیشواز از خطرها میروند و سفرهای نمادین را با رخدادهای هولناک پذیرا میشوند این سفرها سفرهایی درونی و روحانی نیز میتواند باشند.
هفت خوان: «مرکب از هفت + خان = خانه، یا هفت مرحله است. میان ایران و توران که رستم و اسفندیار در آن مواضع به مخاطرات بزرگ دچار شدند. هفت خان اصلاً به سرگذشت رستم مربوط میشود، هنگامی که جهان پهلوان ایرانی برای نجات کاووس به مازندران شتافت وی را هفت آفت بزرگ پیش آمد که همه را نیروی مردی و توکل بر یزدان از پیش برداشت.» (یاحقی، ۱۳۸۶: ۸۸۵)
فرم در حال بارگذاری ...