وبلاگ

توضیح وبلاگ من

واژه‌نامه نجومی و تنجیمی بندهشن‌- فایل ۱۳

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

Duš-farragān [dwšplkˀn’]
(احکام بروج: اوتاد)
* دُشفَرِّگان: بیتُ الأعداء، وتد دوازدهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد اثناعشر، که خانه دوازدهم است، «بیت‌الأعداء» نام دارد (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Duš-farragān به معنی «بدبختان» است. در تنجیم سنتی، میخ دوازدهم، خانه دشمنان (Enemies)، اسیران (Prisoners) و مصیبت زدگان (Unfortunates) است که معادل آنها در لاتین به ترتیب Inimici و Carcer نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان، در وتد طالع (وتد اول) واقع است، برج دوپیکر نیز در «میخ دُشفرگان» جای دارد. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۳۰)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «دشمنان و بدبختی و اندهان و زندان و اوام و تاوان و بایندانی و ترس و محنت و بیماری و ستور و بنده و چاکر و سپاه و غریبی و حیات و پرخاش و آنچ مادر پیش از زادن دید». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
پایان نامه
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: پیشوند duš- «بد» + اسم farrag «فره» + پسوند نسبت ~ān . واژه farrag در فارسی میانه xwarrah «فره، شکوه، بخت» نیز گفته می‌شود (مکنزی، ۱۹۷۱: ۹۶)؛ هند و ایرانی آغازین: *duš- + *suHar-, *suHan- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۴۰، ۱۰۶)؛ سانسکریت: dus-, duṣ- + svara-, súvar- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۴۸۸، ۱۲۳۶؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۷۳۵؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۷۹۳)؛ svàraṇara- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۸۱)؛ اوستایی: duš- «شر، بد» + xvarənah-, xͮarənah- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۵، ۲۸۱)؛ فارسی باستان: duš- + farnah- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۹۲، ۱۹۷)؛ فارسی میانه: Duš-farragān «بدبختان» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۸۸؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۶؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ duš- [dwš-] + xwarrah [GDE< A gdh] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۲۸، ۹۶)؛ دوشپَرگان یعنی «بدبختان» (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۹)؛ فارسی میانه ترفانی: [dwš-] + [prh] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۲۸، ۹۶)؛ فارسی نو: (دُشـ + فَرّه + ـآن) = دشفرگان؛ معادل انگلیسی: Carcer «زندان» (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰)؛ Inimici, Carcer - Enemies, Prison (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ معادل عربی: بیت‌الأعداء.

 

    • §§

 

dwāzdahān [dwˀcdhˀn, 12′-ˀn’]
(نجوم)
* دوازدهان: بروج دوازده‌گانه، دوازده اختر، دایره البروج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه «دوازده» در ادبیات فارسی به معنی «دوازده برج فلکی است». به قول رودکی (به نقل از دهخدا): «هفت سالار کاندرین فلکند || همه گرد آمدند در دو و داه». در این بیت مراد از «هفت»، هفت سیاره و منظور از «دو و داه = دوازده» یعنی بروج دوازده‌گانه فلکی است. این دوازده بروج فلکی که هر کدام ۳۰ درجه از دایرهالبروج را گرفته اند، بجز «دوازده»، به نامهای دیگری نیز معروفند، از جمله: دوازده کوشک، دوازده جوسق، دوازده برج، دوازده منزل. این دوازده برج به ترتیب عبارتند از: بره (حمل)، گاو (ثور)، دوپیکر (جوزا)، خرچنگ (سرطان)، شیر (اسد)، خوشه (سنبله)، ترازو (میزان)، کژدم (عقرب)، نیمسب (قوس)، بز (جدی)، دول (دلو) و ماهی (حوت).
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: *duaHdaća- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۴۱)؛ سانسکریت: dvā́daśa-; dvādaśá- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۷۶۴؛ پوکورنی، ۱۹۵۹: ۲۲۸-۲۳۲)؛ اوستایی: duua.dasa-, duuadasa- (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۳۵)؛ فارسی میانه: dwāzdahān (مکنزی، ۱۳۷۳: ۶۹)؛ dvāzdahān (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۶۹؛ بهار، ۱۳۴۵: ۲۴۹)؛ مشتق از dwāzdah (مکنزی، ۱۳۷۳: ۶۹؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۴۴؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۷۶۴)؛ فارسی میانه ترفانی: از dwāzdah [dwˀzdh] (بویس، ۱۹۷۷: ۳۶)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: از dwāδes [dwˀds, dwˀdys] «دوازده» (بویس، ۱۹۷۷: ۳۶)؛ فارسی نو: مشتق از، دوازده «بروج دوازده‌گانه»؛ انگلیسی: مرتبط با two + ten .
ترکیبات:
dwāzdah axtar «دوازده برج فلکی»
dwāzdah māhīgān «دوازده ماه»
dwāzdah kadag ī axtarān «دوازده خانه بروج فلکی».

 

    • §§

 

E
ēbārag (gāh) [ˀdypˀlk’, ˀdwˀlk’ (gˀs) | Paz. ēvāra | Av. ay.pāra- | N ēwār]
(تقسیمات روز)
* ایواره: ایوارگاه، عصر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ایواره نام سومین بخش از گاه های پنج‌گانه روز یعنی عصر است که از بعدالظهر تا غروب آفتاب را در بر می‌گیرد. معادل اوستایی و نام ایزد گاه سوم از روز، Uzaiieirina- از uz.aiiara- به معنی «به سوی پایان روز» می‌باشد (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۶۶). (برای توضیحات بیشتر رک. Asnyanąm)
ریشه شناسی: واژه ēbārag از ریشه اوستایی aiipāra- مرکب است از: aii- «رفتن»+ pāra- «مرز، آخر» (مرز افق، آخر روز، غروب)+ پسوند اسم ساز -g : هند و ایرانی آغازین: *Hai- + *pāra- «پایان، مرز» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۹، ۸۲)؛ سانسکریت: پیشوند éti- از ریشه ay- «رفتن»+ pārá- «پایان، آخر، حد آخر، مرز» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۶۱۹)؛ اوستایی: از ریشه aii.pāra- «دور شدن، پایان یافتن، غروب کردن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۱۷)؛ فارسی میانه: ēbārag (مکنزی، ۱۳۷۳: ۶۹)؛ ēvārag [ˀypˀlk] (بهار، ۱۳۴۵: ۸۸)؛ ēvārak [ˀdwˀlk’] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۷۳)؛ پازند: ēvāra (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۷۳)؛ فارسی نو: ایوار، ایواره؛ معادل انگلیسی: afternoon ؛ معادل عربی۰: عصر، غروب.

 

    • §§

 

Ēbsrūsrim [ˀ(d)yp-, ˀ(d)ybslw(k)slym | AV. aiβisrūϑrima-]
(تقسیمات روز)
* شامگاه، گاه چهارم از شبانه روز، زمان بین غروب خورشید و نیمه شب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: این واژه وام گرفته از اسم مصدر اوستایی aiβi.srūϑrima- به معنی «فرارسیدن (شب)» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۶۶) می‌باشد. ایوسروسریم، نام ایزد و مینوی شامگاه است که عهده دار گاه چهارم یعنی زمان بین غروب خورشید و نیمه شب است. (برای توضیحات بیشتر رک. Asnyanąm)
ریشه شناسی: این واژه را می‌توان به صورت زیر نیز تجزیه کرد: aiβi- + srū- + ϑrima- . در این حالت می‌توان در سانسکریت آنرا به صورت abhi- + ṡru-/sru- + ṡrīṇā- نوشت که هریک از اجزای آن به ترتیب زیر معنی می‌شوند: abhi-√sru- یا abhi-√ṡru- به معنی «حرکت کردن به، نزدیک شدن به، همراه شدن با، لبریز شدن از، سرازیر شدن به» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۴، ۱۱۰۲، ۱۲۷۴)+ ṡrīṇā- به معنی «شب» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۰۰) که رویهم به معنی «حرکت کردن به درون شب؛ پر شدن شب» است. واگ (۱۹۴۱: ۱۲۰) این واژه را مشتق از ریشۀ اوستایی aiβi-sru- به معنی «راندن گله بسوی خانه» بعلاوۀ پسوند ϑrima- [مرکب از پسوند -tra + پسوند -ima] می‌داند. عمل برگرداندن گله به سوی خانه در هنگام غروب برای جلوگیری از گم شدن گله در تاریکی و حمله جانوران وحشی، عملی است که هنوز هم در ایران به هنگام غروب در میان گله‌داران رایج است. آلموت هینتز (۲۰۰۳: ۱۴۵-۱۵۴) آنرا از ریشه اوستایی sru- به معنی «شنیدن، سرودن» محسوب کرده و معتقد است که معنی این ترکیب «زمان شنیدن سرود و نیایش مذهبی» می‌باشد. این در حالی است که بارتولومه این معنی را قبلاً رد کرده است (هینتز، ۲۰۰۳: ۱۴۵): اوستایی: اسم مصدر aiwi-srūϑrima- از ریشۀ aiwi.srūϑra- به معنی «فرارسیدن (شب)» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۶۶)؛ فارسی میانه: aivisrūsīm, aivisurūsrīm [ˀdyps(w)lwkslym] «مینوی آغاز شب» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۰)؛ Ēbsrūsrim (مکنزی، ۱۳۷۳: ۶۹؛ بهار، ۱۳۷۸: ۱۶۶)؛ [ˀybslw(k)slym] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۱۵پ۱۶۹)؛ معادل فارسی نو: شامگاه؛ معادل انگلیسی: evening.
ترکیبات:
Ēbsrūsrim mēnōg «مینوی شامگاه؛ ایزد شامگاه»
gāh ī Ēbsrūsrim «شامگاه».

 

    • §§

 

ē̆stādag [YKOYMWN-ˀtk’ | Av. stāta-]
(نجوم: سیارات)
* ایستاده: ساکن، ایستا، ایستوَر، مقیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: طبق بندهشن (۵-الف: ۱۰)، حرکت سیارات در دایرهالبروج، از دید ناظر زمینی، بسته به اینکه در کجای مدار خود باشند، دارای دو حالت اولیه (پیشرونده، پسرونده) و ۳ حالت ثانویه (تند؛ کند؛ ساکن) می‌باشد. هنگامی که یک سیاره به علت تفاوت سرعتش با سرعت زمین، قرار است از زمین عقب یا جلو بیفتد و، از دید یک ناظر زمینی، شروع به حرکت پسرونده یا پیشرونده (رک. abāz-rawišn) کند، قبل از پسروی یا پیشروی، به دلیل اینکه آن سیاره با زمین دوشادوش هم قرار دارند چنین به نظر می‌رسد که آن سیاره در یک جا ایستاده است. در نجوم، به این نقطه از مسیر سیاره که سرعت ظاهری آن موقتاً صفر است، stationary point «نقطۀ ایستور» می‌گویند (مور، ۲۰۰۲: ۳۸۸؛ حیدری ملایری، ۲۰۰۷). بیرونی (۱۳۵۲: ۸۰) تندی حرکت سیارات را «سبکی»، کندی حرکت آنها را «گرانی»، و حالت سیارگان را در این دو نقطۀ ایست، «مقیم الرجوع» و «مقیم الاستقامه» می‌نامد و آنرا چنین توضیح می‌دهد: «چون کمیِ رفتن بحدّی رسد که ایستادن واجب کند، ایشان را مقیم الرجوع خوانند. آنگاه باز گردند و باشگونه روند از پسِ این ایستادن، و سبکتر همی‌شوند اندر رجوع … و گرانی ایشان اندر رجوع همی‌افزاید تا بحدّ ایستادن بر جای رسد. آن هنگام ایشان را مقیم الاستقامه خوانند» (نک. شکلهای ۵ و ۶). (برای توضیحات بیشتر رک. rawišn)


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و میزان بهره وری در سازمان- ...پژوهش های پیشین در مورد نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم در اشعار فریدون مشیری و تاگور هندی۹۱- فایل ۱۱ »
 
مداحی های محرم