ولی در بعضی احادیث اسلامی لفظ «معازف» وارد شده است که مقصود از آن آلات و ابزار طرب است. موسیقی غنایی در بدو پیدایش به ابزار و آلات مقرون نبود، ولی چون پدید آورندگان دیدند که آنها در پرداختن و جا انداختن آوازها و تاثیر نیکوتر شدن نقش مهمی دارند، لذا کلام و ابزار را ضمیمه نمودند. تاثیر و دخالت ابزار و آلات به حدی است که بدون اقتران به آنها غنا از فنون محسوب نمیگردد.
موسیقی یک هنر است و از وقتی که انسان در جهان هستی پیدا شد هنر هم پا به عرصه وجود نهاد.
هیچگاه هنر از انسان و انسان از هنر جدا نبوده است . شاید نخستین باری که انسان می خواست روی حرفش تاکید کند، صدایش را بالا برد و چون دید بالا بردن صدا و اوج دادن به آن، تاثیر بیشتری در شنونده دارد به اهمیت آن پی برد، اینجا بود که به هنر پناه بردهاند. شعر سرودند، نقاشی میکشیدند و خط مینوشتند. پس موسیقی پیش از اسلام بوده است و در این راستای زمان توسط هنرمندان مطابق شرایط زمان کیفیتهای گوناگونی پیدا کرده است.
موسیقی چیست؟ و تعریف آن از نظر موسیقی دانان به معنای عام
تا به حال تعریفهای زیادی در مقام موسیقی شده است که چیست یا چگونه است یا چرا آنقدر بر روح ما مسلط و دارای جذبه است جوابهای مختلفی به این سئوال داده شد، عدهای از منظر علم نگاهی به آن میاندازند و سعی میکنند بسیار دقیق و علمی پاسخی ارائه دهند. جوابی مثل موسیقی چیزی نیست به جز توالی یک سری امواج صوتی و اغلب مردم با آن جواب علمی در رابطه با موسیقی موافق نیستند اکثریت میدانند که دنیای موسیقی فقط محدود به دنیای انسانها نیست.
بسیاری از حیوانات مثل پرندگان در روابط خود برای برقراری ارتباط با یکدیگر اصواتی موسیقیایی تولید می کنند اما در دنیای انسانها موسیقی به این منظور خاص تولید نمیشود اساساً چیزی است که از درون انسانها بر می خیزد و چون چهره درون هر انسانی با دیگری متفاوت است و از آنجایی که فکر انسان بازتابی از درونش است پس همیشه جوابهای موافق و مخالف و متفاوت درباره موسیقی وجود دارد. موسیقی جدا از زندگی و نیازهای روزمره انسان نیست.
واقعیت این است که بگوییم چه چیزی موسیقی نیست همه موسیقیها قدرت ایجاد تاثیر و اعمال نفوذ براحساسات افراد را دارند هر چند به گونهای متفاوت و این خاصیت موسیقی است.
میگویند، همه هنرها میخواهند به موسیقی برسند موسیقی هنر بیان احساسات به وسیله صداهاست که در قالب حنجره انسان یا آلتی خاص از انسان بروز و ظهور پیدا میکند.
در اینجا نمونههایی مختصر از تعاریف ارزشمند به لسان بزرگان را از موسیقی بیان میکنیم.
الف) لاوینیاک موسیقیدان فرانسوی معتقد است:
موسیقی برای موسیقیدان هنر برای شاعر زبان و برای دانشمند و ریاضی دان علم است پس هر کس از دیدگاهی خاص به موسیقی نگاه میکند حال آنکه منتقد و محقق باید همه وجوه را در نظر بگیرد.[۴]
ب) بتهون، موسیقیدان نامی و شهیراروپا چنین میگوید
موسیقی مظهری است عالی تر از عمل و هر فلسفهای، احساس و درک لذت از موسیقی بستگی تام با میزان ادراک و استنباط شنونده دارد.[۵]
ج) افلاطون: افلاطون فیلسوف و دانشمند بیبدیل در این خصوص تعریفی بیان داشته که منصفانه باید اذعان کرد که از هر تعریفی عمیق تر و لطیف تر است.
او معتقد است: موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان و بال به تفکر و جهش به تصور و زیباش به غم و شادی و حیات به همه چیز میبخشد، جوهر نظمی است که خود برقرار میکند و تعالی آن بسوی هر چیزی است که نیک و درست و زیباست بنابراین با اینکه نامرئی است شکلی است خیره کننده، هوس انگیز و جاودان[۶]
د) ارسطو: موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این قول را پذیرفته اند ولی از آنجا که همه قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیر قابل تغییر نیست بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت دارد آنرا هنر نیز محسوب داشتهاند.
ذ) شیخ محمدرضا آل الشیخ:
علامه در تفسیر غناء و موسیقی کتاب مستقلی نوشته و میگوید: غناء عبارت است از صوت انسانی که کار آن ایجاد طرب و رامشگری به تناسب آن برای مردم معمولی است و «طرب» حالت رخوتی است که به انسان دست میدهد و تقریباً عقل را کنار میزند و همان کاری را میکند که نوشیدنیهای مست کننده روی مردم عادی انجام میدهد آنگاه در توضیح موسیقی مینوسید هرگاه صدا بم و زیر ، و کشش و بالا و پایین و اتصال و انفصالش متناسب باشد، غناء و موسیقی نامیده میشود و برای این تناسبها «عبدالرحمن بن خلدون» میگوید:
انسان به مقتضای فطرت شیفته دیدنی یا شنیدنی زیبا است زیبایی در شنیدن این است که آوازها متناسب باشد، نه متنافر، چرا که آوازها دارای کیفیات گوناگون هستند مانند آهستگی، بلندی، نرمی، سختی، جنبش و فشار و جز اینها و هرگاه آوازها برحسب قواعد دانندگان این فن در کیفیات گوناگون بروفق تناسب معین باشد، آن وقت سازگار و لذت بخش خواهد بود و اقسام آن فن موسیقی وضع شده که آن یکی از اقسام علوم ریاضی است.[۷]
ر) فخر رازی راجع به علم موسیقی مینویسد: سبب پیدایش آواز، امواج هوا است که از برخورد دو جسم سخت، یا کنده شدن جسمی از جسم دیگر پدیده میآید و آوازها گاه بلند و گاه آهسته گاه تیز و گاه نرم باشد و سبب اختلاف نغمهها متناسب بود و اگر متناسب نباشد نغمهها ناموزون است.[۸]
ز) خواجه نصیر طوسی در کتاب «معیار الاشعار» میگوید:
«در علم ایقاع از صناعت موسیقی مقرر شده است که حدوث اوزان از نواختنهای متتابع باشد و از سکونات متناسب که میان نواختنها افتد[۹]
در میان آلات موسیقی، عود(چنگ) میزان موسیقی است که بوسیله آن موسیقی صحیح از غیر صحیح شناخته میشود.
و با سیمهای چهارگانه آن و چگونه بستن و انگشتانی که با آن زده میشود میتوان اقسام موسیقی را شناخت، مانند منطق که با آن قضایای صحیح از ناصحیح شناخته میشود.
و شاید بدین جهت، سازی را که فارابی اختراع کرده است «قانون» مینامند گفته میشود که فارابی ساز دیگری اختراع کرده بود که از چند چوب و سیم تشکیل مییافت و همین که ترکیبات آن را تغییر میداد، صدایش عوض میشد.
و نیز میگویند فارابی بطور ناشناس در بزم سیف الدوله وارد شد و سازندگان و نوازندگان عیب جویی کرد سیف الدوله از وی پرسید که مگر از موسیقی اطلاع دارد؟ فارابی ساز مشهور خود را از انبان در آورد و آن را سوار کرد و قسمی مینواخت که همه به خنده در آمدند. سپس آن ساز را پیاده کرد و طور دیگر سوار کرد و آنچنان نواخت که همه گریستند آنگاه به شکل سوم آن را ترکیب کرد و نوای تازهای نواخت که همه حتی دربان به خواب رفنند و فارابی مجلس را رها کرد و رفت.[۱۰]
آنگاه امام خمینی، ضمن تحسین از بیان و تحقیق علامه شیخ محمدرضا اصفهانی مناقشاتی بر تعریف وی وارد میسازند و میفرمایند:
بهتر است غناء را این چنین تعریف کرد:
«غناء صوت انسانی است که دارای رقت (احتمالا منظور بحرخفیف) است که در رقص بکار میرود با دف- تنبور- و مزمار- نی لبک همراه است و مایه تحریک و هیجان و سبک روحی میشود.[۱۱]
و حسن ذاتی است ولافی الجمله، و ایچاد طرب (شادی) و راهشگری با تناسب و هماهنگی، برای مردم معمولی از آن برآید.[۱۲]
س) فخر رازی در کتاب«جامع العلوم» مینویسد:
«هر آوازی مناسب حالتی مخصوص است»
۱-آوازی که مناسب شادی و طرب است. در این نوع، آوازهای کران به آوازهای تیز تبدیل شوند تا روح از نشیب غم به اوج طرب و سرور رسد.
۲- آواز مناسب با غم و نوحه که از آواز تیز به آواز کران رود تا روح از بلندی شادی به نشیب غم آید.
۳- آنچه لایق نیروی فکر و خشم باشد ثقیل و آنچه لایق تحریک نیروی شهوت باشد، سبک یابد[۱۳]
گفتار دوم: پیدایش موسیقی
پیدایش موسیقی نزد انسان عزیزی و فطری است همچنانکه نهاد و شعرگوئی او نیز چنین است میتوان گفت این پدیده از بدو خلقت بشر در نهاد او بصورت بالقوه وجود داشته و در حوادث مختلف بصورت بالفعل نمایان شده لذا در ابتدا هرگز اکتسابی نبوده و نیاز به تعلم نداشته مثلاً حنجره انسان سازی طبیعی است که انسان اولیه از قابلیت صدا دهی آن برای ابراز احساسات گوناگون خود و تقلید از صداهای موجود در طبیعت پیرامون بهره جسته است پس که از زمانهای قدیم برای انسان اهمیتی خاص داشته است انسان اولیه تحت تاثیر اصوات طبیعی از صدای پرندگان ریزش برگها و آب و رعد و برق طوفان و تلاطم امواج دریا و ترس از آنچه نمیشناخته دچار هراس یا نشاط میشده و با خواندن آواز بصورت ایجاد اصواتی هر چند ساده و ابتدائی از حنجرهاش این احساسهای مختلف و نیازمندی ها را بیان میکرد.
در طی تکامل انسان و در ارتباط با پیدایش و پیشرفت زبان موسیقی آوازی نیز با کلام در آمیخت و تغییراتی را پذیرا شد و اندک اندک فرمهای مشخص و جدا از یکدیگر یافت.
به عنوان مثال اگر انسانها قصد شکار داشتند آواز مخصوص شکارچیان و هنگام کارهای بدنی آوازهای هماهنگ با حرکت بدنی و ریتم آن خصوصاً در کارهای گروهی سر میدادند و یا وقتی عازم جنگ میشدند سرودها و آوازهای جنگی میخواندند و در مراسم مذهبی و یا در برابر نیروهای ماوراء الطبیعه و جلوگیری از مصائب آوازهایی میخواندند همین طور در مواقع پیروز بر دشمن برداشت محصول و سوگ عزیزان خود از کلمات و اصوات حنجری خود استفاده میکردند.
لذا براثر رشد تدریجی و گذشت زمان به جز حنجرههای خود قابلیت صداسازی اشیائی که او را احاطه کرده بود درک و کشف کرد و به تدریج به فکر ساختن آلات موسیقی ساده و ابتدایی افتاد پس از گذشت قرنها انسانها آموختند که با بهره جستن از کلمات و وقایع و حوادث را در قالب شعر و اصوات موزون ریخته و آنها را در دهان به دهان منتقل و حفظ کنند که موسیقی و ترانههای «فولکلور»[۱۴] نمونهای از این احساس بشر بوده است.
بنا به نقل رسائل اخوان الصفا[۱۵] فن موسیقی و فنون دیگر را حکیمان الهی به حکمت و درایت خود پدید آوردند و سپس آن را به دیگران تعلیم دادند و بعد هم برای جهانیان به میراث گذاشتند.
گویند فیثاغورث فیلسوف و ریاضیدان نامی، بر طبق مکاشفهای به چگونگی موسیقی افلاک آسمانی آشنا شد و بر طبق آن، موسیقی زمینی را بوجود آورد.
انگیزه پدید آورندگان موسیقی این بوده است که: زمانی که حکمای الهی این پدیده را بوجود آوردند، مردم به ستاره شناسی گرایش داشتند و براین بینش و اعتقاد بودند که ستارگان در حوادث جهان و خوبیها و بدیها و سعادتها و شقاوتها دخالت دارند. از راه ستاره شناسی این مسئله شایع شد که هر سال وقایع بدی در انتظار آنهاست. به این جهت از کارهای روزمره دلسرد شدند و دست از کار کشیدند و زندگانی آنها رو به اختلال رفت. لذا برای سرگرم کردن و بر طرف کردن یاس و ناامیدی از آنها حکمای الهی این فن را بوجود آوردند تا با بکارگیری آن، مردم را سرگرم و از آنچه که فکرشان را مشغول کرده بود، منصرف نمایند، ولی این پدیده در راستای زمان دستخوش تحولات کمی و کیفی و فراز و نشیب بود و چون مردمان دارای اغراض گوناگون بودند، هر یک این وسیله را در مورد غرض خاص خود به کار گرفتند و در نتیجه انواع گوناگون و مختلفی از موسیقی غنایی پدید آمد.
برخی آن را در فرح و شادی و برخی دیگر در غم و خون و اندوه بکار می گرفتند و الهیون و دارندگان نوامیس الهی قبل از اسلام آن را در بیوت عبادت و مراکز به کار گرفتند. سپس آنان در پدید آوردن این فن و هنر جز صلاح و اصلاح مردم غرض دیگری نداشتند ولی این وسیله در بستر زمان مورد سوء استفاده سلاطین و اشراف قرار گرفت و آن را در مسیر فساد و افساد قرار داده و از سر تکامل خارج نمودند[۱۶]
فیثاغورث حکیم مینویسد: هنگام تاجگذاری داریوش سیصد و شصت زن آواز خوان به شمار روزهای سال (بعنوان جمع همخوان) روانه مرکز و همگی با آهنگ غنایی هم آواز شدند.[۱۷]
همین شیوه در ایران باستان هنگام نشستها و جشن و سرور رایج بود. در زمان ساسانیان هر روز خوانندگان و نوازندگان دور معبد آتش جمع میشدند و سرودهایی را که از اوستا بر میگزیدند با آهنگ و نغمه غنایی میخواندند. اوج موسیقی غنایی در زمان خسرو پرویز بود و بنا به نقل مورخین زمانی که به شکار میرفت دو هزار خواننده و نوازنده او راه همراهی میکردند. شاهان ساسانی گاه برای نواختن یک قطعه کوتاه پولهای زیادی میدادند.
با پدیدار شدن اسلام و مخالفت آن با موسیقی غنایی متداول بین اهل گناه، که وسیله فساد و انحراف جامعه بود، این نوع موسیقی از گسترش و پیشرفت باز ایستاد و در قوس نزول قرار گرفت. فقط موسیقی غنایی پسندیده در اشعاری که دارای مضمون پسندیده بود در مجالی عروسی و آواز شتربانان برای تنظیم سیر شتران و رجز خوانیها و نوحه سراییها حفظ شد و قسم ناپسندان روبه رکود رفت.
کمکم موسیقی در مسیر مطلوب و هدف اصلی و پسندیده خود قرار گرفت یعنی جامع ارزشها و جنبههای مثبت و مانع از ضدارزشها و جنبه منفی گردیده با پدیدار شدن شیوه نوین که براساس غرض صحیح و متمایز از الحان اهل فسوق و شیوههای باطل انجام میشد، مردم مسلمان از آن استقبال کردند و گرایش مردم بسوی موسیقی غنایی فاسد و سرودهای مشتمل برالفاظ باطل آهنگهای مهیج شهوانی سد شد.
و باروی کارآمدن امویان دوباره جایگاه ناپسندی یافت. و یا آمیخته شدن آن با امور حرام و معاصی، روح مردم دیندار را از آن متنفر کرد.
فرم در حال بارگذاری ...