همچنین، ذیل اشکال به مفسرانی که روایات صحابه و تابعان، صرفاً به دلیل نزدیکی زمانی آنان به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، روایت مرفوع، تلقی می کنند، می گوید:
«…حتى در میان صحابه که دست اولند، بسیارى را سراغ داریم که چیزهایى را روایت کردهاند که منتهى به یهود و غیر یهود مىشود،…و این گونه اخبار بىشمار است، و اگر بنا باشد حکم روایت مرفوع را بر آن جارى کنیم، بیش از این اقتضاء ندارد که بگوییم: بله، فلان یهودى چنین گفته بوده، ولى مستلزم این نیست که بگوییم آرى رسول خداصلی الله علیه و آله چنین فرموده است».[۱۹۶]
بنابراین، یکی از اسباب در عدم اعتبار اقوال صحابه و تابعان این است که این اقوال در حقیقت، منتهــی به سنت نبوی صلی الله علیه و آله نمی شود؛ بلــکه به اشخاصی از جمــله یهودیان ختم می گردد.
۲-۱-۳-۲-۲٫ اجتهاد راوی
سبب دیگر در عدم اعتبار روایت صحابه و تابعان، این است که گاهی صحابی یا تابعی در تفسیر آیه، نه تنها سند آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله، نمی رساند، بلکه اجتهاد خود را نیز، بدون دلیل و استدلال بیان می نماید.
این در حالی است که علامه اقوال صحابه و تابعان را با وجود وقف آن، در صورتی معتبر می داند، که راوی، دلیــل و استدلالی عقل پسند برای گفته خود بیــان کرده باشد تا به عنوان نظریه ای سازگار با عقل مورد پذیرش قرار گیرد.
مثلاً، ذیل تفسیر آیه ۴۸ سوره توبه، ابتدا روایاتی از ابن عباس و حبیب بن ثابت، نقل نموده و سپس به همین جهت که روایت، موقوف است آن را ضعیف می خواند. پس از آن نیز، استدلال ابن عباس را زیر سؤال می برد.[۱۹۷]
ایشان، در موارد دیگری نیز، دلیل عدم حجّیت خبر واحد در تفسیر را «اجتهاد راویان حدیث» عنوان می کند[۱۹۸] که به نظر می رسد، به همین سبب که دلیلی برای نظراتشان ارائه نداده اند، اعتباری ندارد.
شاید بتـــوان گفت، در مــواردی که راوی صــحابی یا تابعی استدلالی برای گـــفته خود می آورد، در واقع آنچه مورد قبول واقع می شود، گفته او به خاطر صحابی بودن یا تابعی بودنش نیست؛ بلکه دلیل پذیرش گفته، سازگاری نظریه یا تفسیر او با «قرآن، سنت و عقل» می باشد.
به عبارت دیگر، در این مواقع با صحابی یا تابعی به عنوان یک «مفسر صاحب رأی» برخورد می شود که نظر او نیز مانند دیگر مفسران قابل بررسی و تحقیق است.[۱۹۹]
۲-۲٫ آیت الله معرفت و اعتبار حدیث
آیت الله معرفت، بر خلاف علامه، به صورت مستقل، بحثی را در مقدمه تفسیر خود، پیرامون اعتبار حدیث و خبر واحد، عنوان نموده است:
۲-۲-۱٫ اعتبار خبر واحد در تفسیر
ایشان، در بحث پیرامون جایگاه حدیث در تفسیر، پس از معتبر دانستن خبر متواتر و خبر محفوف به قرائن قطعی، به بررسی آرای علما درباره حجّیت خبر واحد می پردازد.[۲۰۰]
ابتدا به نظر شیخ طوسی اشاره می نماید که وی تبعیت از خبر واحد را در جایی که مربوط به غیر احکام شرعی باشد، قابل قبول نمی داند.[۲۰۱]
آیت الله معرفت، در تحلیل و شرح گفته شیخ طوسی می فرماید:
«و اصل در این، آن است که شیخ ابوعبدالله مفید در مورد روایات در باب اعتقادات ذکر کرده است که حجیت آنها فقط از باب تعبد به آن است و در آنچه راه آن علم است نه عمل تعبد نیست تا امکان تعبد در آن وجود داشته باشد. و کار تفسیر، همان کار اصول معارف است که مطلوب در آن علم مبتنی بر فهم قاطع است نه گمان و احتمال».[۲۰۲]
ایشان می گوید: شیخ مفید این مطلب را بارها در کتاب «تصحیح اعتقادات» خود به عنوان پاسخی به شیخ صدوق مطرح می کند؛ زیرا او خبر واحد را به طور کلی نفی می کند و آن را علم آور نمی داند. اما با این حال، در کتابش بارها بدون سنجش روایات، به احادیث نامعتبر نیز اعتماد می کند. مانند آنچه در مسأله قضا و قدر و اراده و مشیت عمل کرده است.[۲۰۳]
آیت الله معرفت، بعد از این مطلب، در مقام جمع بندی روش شیخ مفید، نظر او را طرد کلی خبر واحد نمی داند و به این نکته اشاره می کند که او در حقیقت، جواز تکیه بر خبر واحد را به صورت مطلق انکار نکرده است و فقط به اعتماد بر آنها را بدون بررسی و ارزشیابی خدشه وارد نموده است و به همین دلیل است که در کتبش به بسیاری از خبرهای واحد تکیه کرده؛ چراکه آنها قابل اعتماد یافته است.[۲۰۴]
سپس به تقریر روش سید مرتضی، می پردازد که مانند شیخ مفید، خبر واحد را به طور کلی طرد نکرده و دیگران را به خاطر اعتمادشان به اخبار بدون سنجش آنها، مورد نقد قرار داده است. اما اگر خبری دارای سندی قابل اعتماد و راوی موثق بوده و عقل و ظاهر کتاب،آن را نفی نکند، هیچ مانعی برای تعبّد به آن وجود ندارد.[۲۰۵]
بر این اساس از نظر آیت الله معرفت، حتی علمایی که به ردّ حجّیت خبر واحد، شهرت دارند، آن را با شروطی مورد پذیرش قرار داده اند. و این سخنی است که به استاد خود، نسبت داده و می گوید:
«استاد ما آقای خویی طاب ثراه از استادش محقق نایینی نقل کرده است که در مورد عدم اعتبار خبر واحد، آنچه سید [مرتضی] نفی کرده و شیخ[مفید] از او تبعیت نموده است، فقط در باره اخبار ضعیف یا سست است؛ نه آنچه که رجال ثقه ثَبت[۲۰۶] نقل کرده اند».[۲۰۷]
آیت الله خویی، در توجیه این مطلب، خبر واحد را مشترک لفظی دانسته و آن را به در دو معنا مستعمل می داند: یکی در مقابل خبر متواتر یا محفوف به قرائن قطعی و دومی خبر ضعیف موهون. و در ادامه می گوید: «…بعید نیست که معقد اجماعی که سید و غیر او بر عدم حجّیت ادعا کرده اند، همان خبر واحد به معنای دوم باشد».[۲۰۸]
علت این ادعا این است که شیخ طوسی که خود از طرفداران حجّیت خبر واحد است، در کتاب خود، سبب عمل نکردن به روایتی را «خبر واحد بودن» آن ذکر می کند که منظورش همان خبر ضعیف است.[۲۰۹]
آیت الله معرفت، با بیان این پیشینه و پس از نقل روایاتی از معصومینعلیهم السلام در لزوم اخذ آنچه از افراد ثقه نقل شده،[۲۱۰] می گوید:
«…این مذهب همه اصحاب ماست و آنچه از رویّه آنها سراغ داریم اخذ و قبول روایت ثقه ثبت در امور مختلف دین از معارف، احکام، تاریخ و تفسیر بدون هیچ تفاوتی است».[۲۱۱]
ایشان در ادامه این بحث، می گوید: برخی از کلام شیخ مفید، عدم حجّیت خبر واحد در غیر تکالیف برداشت کرده اند؛ چرا که او حدیث را در تفسیر قرآن، به دلیل اینکه مطلوب در تفسیر، فهم معانی است نمی پذیرد.
به همین دلیل بسیاری از اصولیان حجیّت تعبّدی در باب امارات را- که خبر واحد نیز از آنهاست- ظنی تلقی کرده اند و آن را جز در تکالیفی که دارای اثر شرعی عملی هستند، حجت نمی دانند.[۲۱۲]
نظر علامه را نیز در این باره نقل می کند که خبر واحد را جز در احکام شرعی فرعی حجت نمی داند و دلیل عدم قبول آن را – چنان که گذشت – عدم اثر شرعی و علم آور نبودن آن دانسته است.[۲۱۳]
و در ادامه می گوید: آنچه را علامه طباطبایی آن را «غیر علم» می داند، آقای خویی، و قبل از او محقق نائینی علم بودنش را اثبات می کند.[۲۱۴] زیرا محقق نائینی حجّیت باب امارات را از باب کاشفیتش می داند و آن را بر اساس بنای عقلا در عرف، از دلائل علمی به حساب می آورد و آن را تعبّدی محض نمی داند.[۲۱۵]
آیت الله معرفت در تقریر نظر ایشان می گوید:
«…او در باب طرق و امارات نظرش این است که مجعول[که اعتبار و حجیت به آن تعلق گرفته است] خود کاشفیت و واسطه در اثبات بودن است، پس مجهول طریقیت تامه است یعنی تکمیل کردن کشف بر اساس اصطلاح آنها…».[۲۱۶]
آیت الله خویی این مسئله را در کتاب خود بیان نموده اند.[۲۱۷] و ایشان، در پاسخ به این اشکال که خبر واحد، در غیر احکام شرعی به علت عدم ترتب اثر شرعی حجّیت ندارد می گوید:
«و این اشکال، خلاف تحقیق است؛ زیرا معنای حجّیت در اماره، جعل آن به عنوان علم تعبّدی در حکم شارع است. پس طریق معتبر، فردی از افراد علم است، ولی آن، فرد تعبّدی است و نه وجدانی. پس همه آثار مترتب بر قطع، بر آن هم مترتب می شود و همان گونه که اخبار بر طبق علم وجدانی صحیح است، اخبار بر طبق آن نیز صحیح است و از قبیل قول بغیر علم نیست».[۲۱۸]
بنابر گفته آیت الله خویی، فرقی بین روایات شرعی و غیر شرعی در اعتبار خبر واحد، وجود ندارد.[۲۱۹] ایشان، دلیل ترتیب اثر دادن به طریق معتبر را «سیره عقلا» دانسته و سپس، شرط حجیت آن را نیز بیان می دارد و می گوید:
«…دلیل ما بر این، سیره عقلاست زیرا آنها با طریق معتبر همان معامله علم وجدانی می کنند بدون هیچ فرقی میان آثار…بله، در خبر موثوق به، و دیگر طرق معتبر شرط است که همه شرایط حجّیت را داشته باشد…».[۲۲۰]
وی شرایط حجیت خبر واحد ثقه را عدم مخالفت اجماع، سنت قطعی، کتاب و حکم عقلی می داند.[۲۲۱]
بنابر آنچه بیان گردید، آیت اللّه خویى بر خلاف علمایی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه طباطبایی، «حجّیت تعبّدی» را، «تعبد به عمل» ندانسته، بلکه «علم تعبّدى» گرفته است؛ به عبارت دیگر، «اماره ظنّی» یا دلیل ظنی مانند خبر واحد را که کاشف قطعى از واقع نیست، حجّیت داده و آن را کاشف دانسته و مانند دلایل قطعى اعتبار داده است؛ چرا که حجّیت خبر واحد ثقه، مستند به «سیره عقلا» است و عقلا خبر واحد ثقه را اطمینان بخش و «دلیل علمى» مىدانند و در تمامى موارد به آن ترتیب اثر مىدهند؛ مگر آنکه خللى در آن خبر آشکار باشد.
پس از این بیان، می توان به اختلاف نظر جزئی آیت الله معرفت، و استادش اشاره کرد و گفت، بر خلاف این که آیت الله خوئی، دلیل حجّیت امارات– از جمله خبر واحد– را «علم تعبدی» می داند، ولی ایشان، معتقد است که حجّیت خبر واحد مستند به «سیره عقلایی» است که عرف عام بر طبق آن جریان دارد. وی در این باره می گوید:
«و آنچه به نظر ما می رسد این است که حجیت خبر واحد (دارای همه شرایط اعتبار) مستند به دلیل تعبدی نیست؛ (که شارع ما را به آن متعبد کند) بلکه سیره عقلایی است که عرف عمومی عقلا، بر اساس آن عمل می کند و شارع حکیم نیز در همراهی رشیدانه ای، با آن حرکت کرده است … پس به هیچ وجه تعبدی در اینجا نیست تا ترتب اثر عملی بر آن درخواست شود یا شارع آن را به عنوان تکلیف هدف قرار دهد! فقط همراهی با عرف عُقلا در روش هایشان برای تنظیم زندگی عمومی است و اِخبار ثقه ضابط یکی از اسباب علم نزد آنان است که شارع آن را امضا کرده است…».[۲۲۲]
سپس ایشان، روایات وارد شده در باره حجّیت خبر واحد را در حقیقت امضا و موافقتی بر سیره عقلا در این باره معرفی می کند، نه صرف تکلیف به تعبد آن.[۲۲۳]
جا دارد به این نکته نیز اشاره شود که افراد دیگری نیز، همچون آیت الله فاضل لنکرانی نسبت به «اعتبار روایات تفسیری» موضعی مشابه آیت الله خوئی و آیت الله معرفت اتخاذ نموده و جای هیچ گونه اشکالی در اعتبار احادیث در تفسیر ندیده است.[۲۲۴]
۲-۲-۲٫ جایگاه روایت صحابی و تابعی
آیت الله معرفت، از «ارزش گفته صحابی و تابعی»، در موارد بسیاری سخن به میان آورده است.[۲۲۵]
ایشان در ابتدا ارزش تفاسیر منسوب به صحابه را این گونه بیان می کند:
«تفسیر صحابی ارزش گران سنگ خود را در بخش اعتبار علمی و عملی دارد، زیرا آنان درهای علم پیامبرصلی الله علیه و آله و راه های منتهی به او بوده اند و [پیامبر] آنها را تربیت کرده و آموزش داده و عمیقاً تعلیم داده است تا واسطه هایی میان او و مردم باشند و هنگامی که به سوی قوم خود باز می گردند آنان را انذار کنند. پس آنها چیزی را برای مردم نمی گفتند مگر از منبع مطمئن وحی، و سخن نمی گفتند مگر از زبان گویای به حق آشکار».[۲۲۶]
اقوال تابعین در تفسیر نیز، از نظر ایشان از جایگاه بالایی برخوردار است. چنان که ارزش و قیمت آن را این گونه توصیف می کند:
فرم در حال بارگذاری ...