واژه ” هوی ” در اصطلاح و غالب استعمالات، در تمایلات و خواسته های مذموم به کار می رود، به یکی از این دو دلیل : یا این که غالباً نفس به هوس رانی و شهوت های مذموم مایل است؛ یا به خاطر این که مقتضای طبیعت نفس ــ اگر مهار عقل و شرع نباشد ــ به شهوت های باطل و هواهای نفسانی میل دارد . ( خمینی ( امام ) ، اربعین حدیث ، حدیث دهم ، ص ۱۶۷ ) .
۱ . ۸ . ۵ . پرستش در لغت :
بر اساس ریشه ی آن ” پرستی ” به معنای طاعت و عبادت است . ( ابن خلف تبریزی، برهان قاطع ، ۱۰۶۳ ، ص ۲۴۸ ) .
پرستش اسم مصدر از پرستیدن، عبادت ، نیایش ، عبودیّت .
اگر بر پرستش فزایم رواست که از بخت وی کار من گشت راست ( فردوسی )
( دهخدا ، لغت نامه دهخدا ، ج ۴ ، ص ۵۵۰۰ ) .
۱ . ۸ . ۶ . پرستش در اصطلاح :
در مورد خداوند دو گونه پرستش داریم: یکی اطاعت از فرامین او و این که در زندگی روزمرّه راجع به حلال و حرام از دستورات خداوند و دین او پیروی می کنیم؛ این پرستش به معنای اطاعت و فرمانبرداری است.
دوم : تذلّلی است توأم با تقدیس: یعنی بنده نهایت خضوع و دقّت را در برابر حقّ اظهار می دارد و در عین حال او را از تمام نقایض، پاک و به تمام کمالات دارا می داند . ( قرشی، قاموس قرآن، ج ۴ ، ص ۲۷۹ ) .
امام هادی ( علیه السّلام ) می فرمایند: « کسی که به سخن ِ سخن گویی گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است اگر این سخن گو از سوی خدا سخن گوید خدا را پرستیده ، و اگر از سوی ابلیس سخن گوید ابلیس را عبادت کرده است » . ( مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۴ ، باب ۱۴ ) .
۱ . ۸ . ۷ . نفس در لغت :
نفس ( بر وزن فلس ) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل « وَ مَا یَخدَعونَ إلّا أنفُسَهُم » . بقره ( ۱ ) : ۹ . فرموده : نفس سه معنی دارد یکی به معنی روح ، دیگری به معنی تأکید مثل « جائنی زید نفسه » سوم به معنی ذات و اصل همان است . (قرشی، قاموس قرآن، ج ۷، ص ۹۴ ــ طبرسی ، مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۱ ــ راغب اصفهانی، مفردات، ج ۴، ص ۳۸۰ ــ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج ۳۱، ص ۲۹۸ ) .
در قاموس قرآن نیز آمده که نفس در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته است: ۱٫ روح ۲ . ذات و شخص ۳ . در آیاتی نظیر « وَ ما أُبَرِّی ُ نَفسِی إنَّ النَّفسَ لَأمّارَهٌ بالسّوء ِ إلّا ما رَحِم َ رَبّی » یوسف ( ۱۲ ) : ۵۳ .
منظور تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده می تواند آن ها را در مسیر حق ّ یا باطل قرار دهد.
در آیاتی نظیر « وَ لا اُقسِم ُ بِالنَّفس ِ اللّوّامَهِ » قیامت (۷۵) : ۲ . « وَ نَهی النّفسَ عَن ِ الهَوی » نازعات ( ۷۹) : ۴۰ .
ظاهراً وجدان و درک آدمی مراد است . ۴٫ قلوب و باطن . ( قرشی، قاموس قرآن، ج ۷، ص ۹۴ ــ ۹۵ ) .
در لغت نامه دهخدا آمده که معانی زیر را برای نفس نقل می کند : ۱٫ جان و روح و روان، قوه ای که جسم زنده بدان زنده است . ۲٫ حقیقت شی ء و هستی هر چیز، ذات و خمیر و طینت . ۳٫ تن و جسد : مراد از نفس شخص، همگی شخص و سراپای انسان است . چنان که سعدی می گوید :
هر چه بر نفس خویش نپسندی نیز بر نفس دیگری مپسند
-
- شخص و فرد و جمع آن انفس و نفوس است . ۵٫ به معنی نفس امّاره : چنان چه مولوی می گوید :
مادر بت ها ، بت نفس است ز آن که آن بت ، مار و این بت ، اژدهاست
( دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۱۴، ص ۲۲۶۳۰ – ۲۲۶۳۱ ) .
۱ . ۸ . ۸ . نفس در اصطلاح :
نفس جوهری است که ذاتاً مستقل و در فعل نیاز به ماده دارد و متعلّق به اجساد و اجسام است و بالأخره جوهری است مستقل قائم به ذات خود که تعلّق تدبیری با بدن دارد و یا جوهری است غیر مائت ، و در تصرّف و تدبیر، نیاز به جوهر روحانی دیگر دارد که روحانیت آن از نفس کمتر است و آن واسطه روح حیوانی است که آن هم واسطه ای دارد که قلب است، در ماهیّت و حقیقت نفس اقوالی است بر حسب مکاتب مختلف فلسفی و عرفانی و کلامی از جمله ، ۱٫ نار ۲٫ هواء ۳ . ارض ۴ ماء ۵ . عدد …….. .
و به نقل از ناصر خسرو ، نفس جوهری است بسیط و روحانی و زنده به ذات و دانا است به قوت و فاعل به طبع و او صورتی است از صورت های عقل فعّال .
و این نفس به اعتبار طواری حالات درجاتی دارد :
۱ . نفس امّاره : مراد نفوس پست اند که تابع هوا و هوس بوده و بر حسب دستورات مهلکه انسان را وادار به کارهای زشت می کنند و بالأخره روح انسانی را به اعتبار غلبه ی حیوانیّت نفس امّاره گویند .
۲ . نفس لوّامه : نفس انسان را در مقام تلألو نور قلب از غیب برای اظهار کمال آن و ادراک قوّت عاقله به وخامت عاقبت و فساد احوال آن ، نفس لوّامه گویند . از جهت لوم و سرزنش بر افعال خود و این مرتبت مقدّمه برای ظهور مرتبت قلب است که هرگاه نور قلبی ظاهر شود و غالب شود و سلطنت آن بر قوای حیوانیّه آشکار گردد یعنی تسلّط پیدا کند و نفس مطمئن شود مطمئنّه گویند . ( ر.ک : سجّادی ، فرهنگ معارف اسلامی، ج ۴، صص ۴۶۷ ــ ۴۷۳ ) .
نفس ، مشترک بین چند معنی است، گاهی مراد از آن جامع قوّه ی غضب و شهوت در انسان است و گاهی حقیقت انسان است که همان ذات اوست که با اوصاف و احوال مختلف وصف می شود . ( هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج ۳۱ ، ص ۲۹۸ ) .
پس هوی پرستی در قرآن و نهج البلاغه به معنای اطاعت کردن از هوای نفس ( تمایلات نفسانی ) می باشد. هوی پرستی، از درون انسان سرچشمه می گیرد و آن بزرگ ترین خطری است که انسان را تهدید می کند، انسان با پرداختن بیش از اندازه به جنبه های مادی و تأمین خواسته ها و تمایلات شهواتی و إرضاء غرائز حیوانی به هوی پرستی به عنوان مرتبه ی نازل حیوانیّت گرفتار می شود. در واقع هوی نتیجه شهوت و داعی ضلالت می باشد که در قرآن و نهج البلاغه به آن پرداخته شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.
۱ . ۹ . شناختی بر فضایل و رذایل اخلاقی :
موضوع علم اخلاق انسان است، از این نظر که می تواند دارای صفات نیک و بد باشد . علم اخلاق از صفاتی بحث می کند که سازنده ی شخصیت انسان است و نیز صفاتی که او را از انسانیّت دور می کند، معیار تشخیص این صفات و خوب یا بد بودن آن ها بر اساس بینش و نگرش ما به انسان و جهان هستی خواهد بود. بر اساس جهان بینی اسلامی، دو دسته صفات اخلاقی برای انسان وجود دارد: صفات پسندیده یا (فضائل اخلاقی)، و صفات نکوهیده یا (رذائل اخلاقی) . فایده علم اخلاق نیز همین است که رذائل اخلاقی را بشناسیم و آن ها را از خود دور کنیم و محاسن اخلاقی را بشناسیم و خود را به آن ها بیارائیم. فضائل به مزایا، کمالات، و خوبی ها و در کل به مجموع ملکات و صفات راسخ نفسانی اطلاق می شود که منشأ صدور افعال مناسب با آن می شود. در مقابل، رذائل و نقایص اخلاقی قرار دارند که به پستی ها، کمبودها و بدی ها اشاره دارند. از نظر اسلام، فضیلت فعل اخلاقی، به تأثیر گذاری آن فعل در رسیدن به کمال انسانی بستگی دارد از این رو هر فعلی که در بازسازی روح آدمی و وصول به کمال نهایی تأثیر بگذارد، فضیلت، و در غیر این صورت، رذیلت اخلاقی شمرده می شود. البته باید توجّه داشت که مراد و مقصود، آن فعلی است که با اراده و اختیار آدمی انجام بپذیرد. نیاز به یادآوری است که این اثر بخشی، یا به طور مستقیم صورت می پذیرد و یا زمینه را برای کمال یابی فراهم می سازد لذا اسلام چنین فعلی را اخلاقی می شمرد. چون کمال نهایی انسان، رسیدن به قرب الهی و بهره وری از صفات پروردگار عالم است، هر آن چه در رسیدن به این مقصد والا، کارآمد و نقش آفرین باشد، از نظر اسلام فضیلت اخلاقی شمرده می شود. مانند، امید به خدا، حبّ به خدا، ذکر، صداقت، امانت و وفاداری به عهد، صبر و مقاومت، حکمت، توکل، توسل و ….. و هر آن چه انسان را از مقصد و مسیر کمال، منحرف نماید و از توجّه به خدای متعال باز دارد، رذیلت اخلاقی به حساب می آید. مانند خودخواهی، پیروی از هوای نفس، عجب و خودبینی و …. . از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصی، از بزرگ ترین رذایل شمرده می شود. امام صادق(ع) از رذائل اخلاقی با عنوان (لشکریان جهل ) یاد می کنند. یعنی کسی که قدرت تجزیه و تحلیل و فهم و درک ندارد و فضائل اخلاقی را با عنوان (لشکریان عقل) معرفی کرده و جهل را دشمن عقل می دانند و برای هر کدام هفتاد و پنج لشکر قرار داده، که به مواردی از آن ها اشاره می کنیم: ایمان و ضد آن کفر است، تصدیق و ضد آن انکار است و ….. ( اسلامی، کلیات اخلاق اسلامی، صص ۳۳ـ ۳۹ )
همانگونه که ملاحظه می شود: پیروی از هوای نفس جزء صفات نکوهیده و از لشکریان جهل معرفی شده است، پس وظیفه ماست که این صفات را به خوبی بشناسیم و نفس خود را از رذائل پاک کنیم. زیرا اگر نفس آلوده به رذائل باشد، نمی تواند مکارم اخلاق که در قرآن از اهمیّت والایی برخوردار است را درک کند.
فصل دوم
عوامل هوی پرستی از نگاه
قرآن و نهج البلاغه
مقدمه
بی شک در وجود انسان، غرائز و امیال گوناگونی است که همه آن ها برای ادامه حیات او ضرورت دارد: خشم و غضب، علاقه به خویشتن، علاقه به مال و زندگی مادی و امثال این ها، و بدون تردید دستگاه آفرینش همه ی این ها را برای همان هدف تکاملی آفریده است امّا مهم این است که گاه این ها از حدّ تجاوز می کنند و پا را از گلیمشان فراتر می نهند و از صورت یک ابزار مطیع در دست عقل در می آیند و بنای طغیان و یاغی گری می گذارند، عقل را زندانی کرده و بر کلّ وجود انسان حاکم می شوند و زمام اختیار او را در دست می گیرند.
برخی از مفسران هوی پرستی را از تمام انواع بت پرستی خطرناک تر می دانند، حتّی بت پرستی نیز از آن ریشه می گیرد. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۱۰۳ ) .
در روایتی نیز از امام علی ( علیه السّلام ) آمده است که « الشَّقِیُّ مَنِ انخَدَعَ لِهَواهُ و غُرُورِه ِ» . بدبخت کسی است که فریب هوی و غرور خویش را بخورد . (صبحی صالح، نهج البلاغه ، خطبه ۸۶، ص ۱۱۷).
خداوند در برخی آیات پیروی هوی را در تعارض با هدایت در راه خدا دانسته و می فرماید: …….. وَ لا تَتَّبِعِ الهوی فَیُضِلَّکَ عن سَبیل ِ الله إنَّ الَّذین َ یَضِلّون َ عن سبیل ِ الله …. . ص (۳۸): ۲۶ . ( …. از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، …. ) .
و گمراه ترین مردم گروهی معرفی شده اند که رهبر خود را هوای نفس خویش قرار داده اند و هرگز هدایت الهی را نپذیرفته اند. ( مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۱۰۵ ) .
امام علی ( علیه السّلام ) می فرمایند: آنچه مردم را به هلاکت و نابودی می کشاند دو خصلت است که مردمان پیش از شما را نیز این دو خصلت هلاک کرد و کسانی هم که پس از شما بیایند نیز همان دو خصلت نابود و هلاکشان سازد. آرزویی که آخرت را فراموش سازد و هوی و هوس که از راه حق بازدارد. (صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه ۲۸، ص۷۱ـ ۷۲ ؛ سید هاشم محلاتی، کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن ، ص ۳۶ ) .
دنیایی که در آن زندگی می کنیم، دنیای اسباب و مسبّبات است و هیچ معلولی بدون علّت به وجود نمی آید؛ امّا مسئله ای که نباید ازآن غافل شد، اقتضاءات و زمینه هاست که انسان اندیشمند اموری را که زمینه ساز به وجود آمدن علل و اسباب می شود، با دقّت کافی مورد توجّه قرار می دهد؛ و لذا به موقع هشدارها را دریافت نموده و ناگهان خود را در عمل انجام شده نمی بیند. یکی از مهم ترین اسباب انحراف بشر، پیروی از هواهای نفسانی است که گاهی از شیاطین بیرونی نیز گوی سبقت را می ربایند. لذا باید اموری که زمینه پیروی از هواهای نفسانی را مساعد می کند، با دقّت مورد ارزیابی قرار گیرد.
امیر المؤمنین ( علیه السّلام ) در جای جای نهج البلاغه، با هشدارهای بیدار کننده و در قالب جملات گوناگون، مخاطبان خود را از پیروی هوای نفس بر حذر داشته اند، گاهی با سفارش به تقوا وگردن نهادن به دستورات الهی، گاهی با ترغیب به ترک گناه، گاهی در قالب نامه هایی که حاوی دستوراتی است از جمله، پرهیز از هوای نفس است و گاهی در قالب کلمات قصار. قرآن کریم هم نیز در آیات مختلف از پیروی هوای نفس برحذر داشته است. در این پایان نامه که مسئله “هوای نفس ” از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه بیان شده است از چند بُعد به این مسئله نگاه شده است. ابتدا زمینه های هوی پرستی بیان شده، سپس به بیان آثار سوء آن پرداخته ایم و در پایان نیز راه رهایی از هوی پرستی را ارائه داده ایم. لازم به ذکر است که خداوند متعال و مولای متّقیان علی (علیه السلام )، اهتمام بیشتری به بیان آثار زیانبار هوی پرستی داشته اند لذا صفحات بیشتری از این پایان نامه به این موضوع اختصاص پیدا کرده است.
عوامل هوی پرستی
به نظر می رسد هوی پرستی همچون پدیده های دیگر معلول علل و عوامل مختلفی است که عبارتند از:
۲ . ۱٫ غفلت از یاد خدا
غفلت در اصل لغت به معنای پوشیده و مخفی بودن است. (ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۹۸ ــ ۴۹۹) .
غفلت از یاد خدا، سر منشأ خود فراموشی و بیگانگی از خویشتن و سرآمد دردها و بیماری های بشر و زمینه اصلی همه گناهان و رذایل اخلاقی می باشد.
فرم در حال بارگذاری ...