وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پژوهش های پیشین در مورد اثبات امامت حضرت علی از نظر حدیث منزلت با تأکید ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

روایت ابن المغازلی
ابوالحسن علی بن محمد جلابی، معروف به ابن مغازلی واسطی، حدیث منزلت را این‌گونه بیان می‌کند: عامر بن سعد از پدرش که گفت: شنیدم رسول خداk به علی بن ابی طالب فرمود: تو نسبت به من در مقام هارون نسبت به موسی هستی، جز آن‌که پس از من، پیامبری نیست. راوی گوید: دوست داشتم آن را از زبان سعد بشنوم، او را ملاقات کردم و گفت: آری، آن را شنیدم که می‌فرمود. گفتم تو خودت آن را شنیدی؟ دستش را در گوش فرو برد و گفت: آری، و اگر نه، ناشنوا باد.[۷۳]
روایت ابن عساکر
ابن عساکر در کتاب تاریخ دمشق، روایت حدیث منزلت را با اسناد و لفظ‌های زیادی به کار برده است.
ایشان در کتاب تاریخ دمشق، حدیث منزلت را از عبدالرحمان و محمد، پسران جابر بن عبدالله، از پدرشان جابر بن عبدالله انصاری چنین نقل می‌کند:
رسول خداk در حالی که ما در مسجد دراز کشیده بودیم، وارد شدند و در دستشان شاخه‌ای رطب بود و فرمودند: آیا در مسجد می‌خوابید؟ همانا کسی در آن نمی‌خوابد. ما ترسیدیم و علی بن ابی طالب نیز ترسید. رسول خداk فرمودند: ای علی بیا، آن‌چه برای من در مسجد حلال است، برای تو هم حلال است. ای علی! آیا راضی نمی‌شوی که نسبت به من در مقام هارون نسبت به موسی باشی جز نبوت؟ سوگند به کسی که جانم در دست اوست، به درستی که تو روز قیامت، مردانی را از حوضم با شاخه‌ای تمشک دور می‌کنی. همان‌گونه که شتر گم‌شده را از آب دور می‌کنند. گویی که جایگاه تو را در کنار حوضم می‌نگرم.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ابن عساکر حدیث منزلت را به طور مفصل[۷۴] با روایات مختلفی از اسماء، ام سلمه، ابوالفیل، حسن بن علی حلوانی، مالک بن حویرث، شهریار، از سلیمان بن احمد طبرانی، حبشی بن جناده، زید بن ابی اوفی، انس( بن مالک)، جابر بن سمره، براء وزید، احمد بن محمد بن ابراهیم، ابو سعید خدری، ابو هریره، معاویه، عبدالله بن جعفر، ابن عباس، علی، عمر بن خطاب و… نقل کرده است.[۷۵]
روایت نَسائی‏
احمد بن شعیب نَسائی، حدیث منزلت را این‌گونه نقل می‏کند:
بسر بن هلال بصری از جفر –که ابن سلیمان است- از حرب بن شداد، از قتاده، از سعید بن مسیب از سعد ان ابی وقاص که گفت: رسول خداk به جنگ تبوک رفت و علی را در مدینه جا گذاشت. درباره‌اش گفتند: از او دل‌تنگ شد و هم‌صحبتی او را خوش نداشت. علی دنبال پیامبرk رفت تا در راه به ایشان رسید. گفت: ای رسول خدا! مرا در مدینه با کودکان و زنان جا گذاشی؟ تا این که گفتند: از او دل‌تنگ شد و هم صحبتی او را دوست نداشت؟ پیامبرk به او فرمود: ای علی جز ان نیست که تو را بر خانواده‌ام جا گذاشتم. آیا راضی نمی‌شوی که نسبت به من در مقام خارون نسبت به موسی باشی جز این‌که پس از من پیامبری نیست.[۷۶]
و یا در روایتی دیگر، نسائی در کتاب الخصائص این‌گونه می‌آورد:
محمد بن مثنی، از ابوبکر حنفی، از بکر بن مسمار، از عامر بن سعد که می‌گفت: معاویه به سعد ابن ابی وقاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن فرزند ابی طالب باز داشت؟ گفت: او را دشنام نمی‌دهم به این جهت که رسول خداk درباره‌ی او سه خصلت بیان رمود که اگر یکی از ن‌ها را داشتم، برایم از شتران سرخ‌موی دوست‌داشتنی‌تر بود. او را دشنام نمی‌دهم از آن جهت که به یاد آورم وقتی بر ایشان وحی نازل شد، علی و دو فرزند ش را در بر گرفت و زیر پیراهنش وارد کرد و فرمود: پروردگارا، اینان اهل من و خانواده‌ی من هستند. او را دشنام نمی‌دهم به ین جهت که هنگامی که در جنگ تبوک او را جا گذاشت، علی گفت: مرا با زنان و کودکان جا گذاشتی؟ فرمود: آیا راضی نمی‌شوی که نسبت به من در مقام هارون نسبت به موسی باشی، جز این‌که پس از من نبوتی نیست؟ او را دشنام نمی‌دهم از آن جهت که روز خیبر را به یاد آوردم. آن‌گاه که رسول خداk فرمود: به یقین پرچم را به دست مردی می‌دهم که خداوند و رسولش او را دوست می‌دارند و او خداوند و رسولش را دوست می‌دارد و خداوند بر دستان پیروزی بخشید. ما گردن‌کشی کردیم. فرمود: علی کجاست؟ گفته شد: چشم درد دارد. فرمود: او را بخوانید.او را حاضر کردند. در چشمانش آب دهان انداخت. سپس پرچم را به او داد و خداوند بر دستانش پیروزی بخشید. گفت: به خدا سوگند، معاویه حرفی با او نزد تا این‌که از مدینه خارج شد.[۷۷]
روایت سیوطی‏
سیوطی حدیث منزل را این‌گونه نقل می‏کند:
بخاری و مسلم از سعد بن وقاص نقل کرده‌اند که رسول خداk در جنگ تبوک، علی بن ابی طالب را به جای خود گماشت. گفت: ای رسول خدا مرابا زنان و کودکان به جای خود می‌گذاری؟ فرمود: آیا راضی نمی‌شوی که نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی باشی غیر از این‌که پس از من، پیامبری نیست؟
احمد و بزار آن را از حدیث ابو سعید خدری آورده و طبرانی از حدیث به اسماء بنت عمیس، ام سلمه، حبشی بن جناده، ابن عمر، ابن عباس، جابر بن سمره، براء بن عازب و زید بن از قم نقل کرده‌اند.
روایت ابن کثیر
ابن کثیر نیز این حدیث را در تاریخ‏ خود چنین آورده است که حضرتش فرمود:
أو ما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلّا النبوّه؟[۷۸]
آیا خشنود نمی‏شوی که برای من به منزله هارون برای موسی باشی مگر در پیامبری؟
شایان ذکر است که در این روایات سه تعبیر آمده است:
۱) «إلا النبوه»؛ مگر در پیامبری.
۲) «إلا أنک لست بنبی»؛ جز آن که تو پیامبر نیستی.
۳) «إلا أنه لا نبی بعدی»؛ مگر آن که پس از من پیامبری نیست.
بدیهی است که بین این تعابیر تفاوت بسیاری وجود دارد.
ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می‏گوید: سند این حدیث صحیح است؛ ولی کتاب‏هایی که به احادیث صحیح پرداخته‏اند این حدیث را نقل نکرده‏اند.
هم‌چنین ابن کثیر در تاریخ‏ خود، در ضمن حدیث معاویه و سعد نقل می‏کند که روزی معاویه در نزد جمعی بر علی دشنام می‏داد!
سعد به او گفت: به خدا سوگند! اگر من دارای یکی از سه خصوصیتی که او دارد بودم، برای من از آن چه آفتاب بر آن می‏تابد دوست داشتنی‏تر بود….
سپس حدیث منزلت را به عنوان یکی از آن سه خصوصیت ذکر کرد.[۷۹]
گوناگونی الفاظ روایت
همانطورکه در منابع اهل بیتb و اهل سنت مشاهده شد حدیث منزلت با الفاظ مختلفی نقل شده است اما درعین حال از نظرمعنا همه متحد است وجمله‌ی بمنزله هارون من موسی نیزدر همه منابع یکسان است. در این منابع روایت با یکی از واژه‌های أما، والا، و أنت ویا علی… آغاز شده است تفاوت لفظی نشان می‌دهد حدیث نقل به معنا است. البته از نظر مفهومی تفاوت ماهوی به چشم نمی‌آید. هیچ کدام خلاف همدیگرنیستند زیرا قرینه‌ی لفظیه و حالیه دلالت بر یک مطلب دارد:
وجود حضرت امیر مؤمنانg وزیر و خلیفه پیامبر اسلامk است. کلمات میانی حدیث با جمله‌هایی چون ترضی، ان تکون منی، بمنزله هارون من موسی ادامه پیدا کرده است. جمله‌های پایانی حدیث هم با لا نبی بعدی، یا لا نبوه بعدی، یا الا انک لست بنبی یا الا وانت خلیفتی، انت ولیی فی کل مؤمن بعدی می‌باشد.
راویان حدیث منزلت‏
پیش از آن که به بررسی طرق و موارد بیان حدیث منزلت بپردازیم، اسامی برخی از اصحاب پیامبر که این حدیث را روایت کرده‏اند می‏آوریم.
حدیث منزلت را تعداد قابل توجهی از اصحاب رسول خداk نقل کرده‌اند که از جمله‌ی آن‌ها:[۸۰]
۱) امیر مؤمنان علی‏g
در رأس راویان این حدیث از اصحاب پیامبر اکرم‏k‏، نام امیر مؤمنان علی‏g‏ می‏درخشد.
هم‌چنین این حدیث را این عده‏ای از صحابه نقل کرده‏اند که عبارتند از:
۲) عبدالله بن عباس؛
۳) جابر بن عبدالله انصاری؛
۴) عبدالله بن مسعود؛
۵) سعد بن ابی وَقاص؛
۶) عمر بن خطاب؛
۷) ابو سعید خُدری؛
۸) براء بن عازب؛
۹) جابر بن سمره؛
۱۰) ابو هریره؛
۱۱) مالک بن حویرث؛
۱۲) زید بن ارقم؛


فرم در حال بارگذاری ...

« یکپارچه سازی زنجیره تأمین و جهت گیری بازار و اثرات ...سنجش بنیادهای نظری و مواد اعلامیه جهانی حقوق‌بشر با مبانی و ... »
 
مداحی های محرم