این نهادها مسئول توسعه قوانین ساختاری برای یک فعالیت ورزشی خاص و همچنین برگزاری مسابقات در سطوح مختلف محلی و بین المللی هستند. تمامی رشته های ورزشی دارای یک فدراسیون یا کمیته مخصوص هستند که مسئولیت انتخاب تیمها، بودجهبندی و سایر خدمات اجرایی را به عهده دارند.
اصلیترین هدف حامیان در حمایت از این نهادها، شناخته شدن به عنوان “حامی رسمی” آن نهاد است. حامی رسمی بودن به این معنی است که عموم جامعه از این حامیگری آگاهی داشته باشند و محصولات حامی به عنوان تنها محصول مرتبط با آن نهاد شناخته شود. حامیان رسمی همچنین از امتیاز مشارکت در تمامی برنامه های بازاریابی نهاد مورد نظر و استفاده کردن از طرح و نشان[۵۸] آن نهاد در برنامه های بازاریابی شخصی خود برخوردار هستند.
معمولا شرکتهای بزرگ ملی یا بین المللی از حامیگری نهاد های ورزشی استفاده می کنند چرا که این نوع از حامیگری نیازمند سرمایه گذاری فراوان و پرهزینه است(عبدوی، ۱۳۹۱، ص۲۲).
۲-۳-۲-۲) حمایت از تیمهای ورزشی
حمایت از تیمهای ورزشی مختلف یکی ار رایجترین انواع حامیگری است که بیشتر برای شرکتهای محلی یا منطقهای که بودجه بازاریابی محدودتری دارند، اما در عین حال میخواهند از مزایای حامیگری نیز بهرهمند شوند، مناسب است.
هدف بیشتر شرکتها از حمایت از تیمهای ورزشی، ایجاد روابط بلندمدت و سودمند برای هر دو طرف است. ایجاد آگاهی از محصولات و خدمات شرکت، توسعه فرصتهای بهبود روابط با مشتریان جدید، تداعی شناسه و ایجاد تصویر مثبت از شناسه، از برجستهترین نتایج حاصل از این نوع حامیگری است(عبدوی،۱۳۹۱، ص۲۳).
۳-۳-۲-۲) حمایت از ورزشکاران
در این نوع از حامیگری، یک شرکت سعی می کند از طریق ایجاد مشارکت با یک ورزشکار، محصولات خود را به بازار معرفی نماید و از مزایای این مشارکت بهرهمند شود. حمایت از چهره های ورزشی بیشتر مناسب ورزشهای انفرادی است تا ورزشهای تیمی چراکه حامی بهتر می تواند بر فعالیتهای خود تمرکز داشته باشد و برداشتهای قابل توجهی برای مشتریان ایجاد نمایند(عبدوی،۱۳۹۱، ص۲۳).
۴-۳-۲-۲) حمایت از رسانه ها و برنامه های ورزشی
این نوع از حامیگری شامل خرید امتیاز مشارکت با یک برنامه ورزشی خاص است که این برنامه ورزشی می تواند یک گزارش ساده رادیویی محلی و یا یک برنامه تلوزیونی بین المللی باشد(عبدوی،۱۳۹۱، ص۲۳).
۵-۳-۲-۲) حمایت از امکانات و تاسیسات ورزشی
حمایت از امکانات و تاسیات ورزشی شامل گرفتن حق امتیاز ورزشگاهها و سالنهای ورزشی است. این نوع از حامیگری از سال ۲۰۰۰ به بعد شاهد رشد چشمگیری بوده و بسیاری از ورزشگاهها به فروش حق نامگذاری و حق تبلیغات به شرکتهای مختلف، اقدام می کنند(عبدوی،۱۳۹۱، ص۲۳).
۶-۳-۲-۲) حمایت از رویدادهای ورزشی
حمایت از رویدادهای ورزشی یکی از کاملترین انواع حامیگری است که در آن یک شرکت، با یک رویداد ورزشی مانند لیگ بسکتبال، جام جهانی فوتبال و غیره، قرارداد میبندد تا در قبال حمایت از آن رویداد، به پیشبرد اهداف بازاریابی خود بپردازد(اشوارز و هانتر، ۲۰۰۸، ۲۵۱).
۵-۲-۲) شناسهی تیم
شناسهی تیم به عنوان درک تماشاگران در ارتباط با یک تیم و تجزیهی نقاط ضعف و دستاوردهای تیم به عنوان مالک تعریف می شود در این مفهوم، میتوان آن را به عنوان یک نمونه خاص از شناسهی سازمانی درک کرد(میل و آشفورد، ۱۹۹۲، ص۶۰)
همگام با پیشنهادات در پیشینهی شناسهی تیم سه مولفه را ( اعتبار، شناسهی هواداری، حوزه مشارکت) برای پیش بینی شناسهی تیم میان هواداران ورزشی بررسی میکنیم. درک اعتبار و ارتباط آن با یک سازمان کانونی قبلا در یک موزهی هنری در زمینه کاربران مورد بررسی قرار گرفته شده بود(باتاچاریا و همکاران، ۱۹۹۵، ص۵۱) یک مطالعه توسط فیشر و ویکفیلد (۱۹۹۸) نشان داد که این سه مولفه به طور مداوم در ارتباط با شناسهی تیم بودند.
پیشینهی شناسهی تیم، تا حد زیادی بوسیلهی ون و همکارانش پیش برده شد، به این نتیجه رسیدند که شناسهی تیم روی انواع مولفهها تاثیر می گذارد:
پیشینهی نتایج رقابت(ون و دولان[۵۹]، ۱۹۹۴، ص۷۸۵)
دانش و اعتقادات تیم(ون و برانسکومب[۶۰]، ۱۹۹۵، ص۵۵۸)
احساسات (ون و برانسکومب، ۱۹۹۵، ص۵۵۸)
اعتماد به نفس (ون و برانسکومب، ۱۹۹۰، ص۵۵۸)
درک از اعمال نفوذ (ون و همکاران، ۱۹۹۴، ص۱۲)و
اعتقاد به صلاحیت شخصی(گوینر و اسوانسون، ۲۰۰۳، ص۲۷۸)
متاسفانه، با وجود پتانسل برای درک و بینش کلی برای سنجش تاثیر شناسهی تیم نسبت به نتایج حامیگری (برای مثال به رسمیت شناختن حامی، رضایت و نگرش نسبت به حامیان مالی، حمایت حامیان مالی) ولی باز هم مشاهده می شود که اینها بررسی نشدهاند. با این حال، بیشتر پیشینهی شناسهی تیم نشان میدهد که تیمی که اهمیتش افزایش مییابد، هواداران میتوانند افراد بزرگتر و سرشناستر را در ارتباط با تیم خود جستجو کنند(میل و آشفورد، ۱۹۹۲، ص۷۳).علاوه بر این، بیشتر نتایج شناسه به این صورت است که افراد تمایل دارند در رفتار هوادرانی که بوسیلهی گروه ها حمایت میشوند شرکت کنند(فیشر و ویکفیلد[۶۱]، ۱۹۹۸، ص۲۸). بنابراین بایستی که از سازمانها و شرکتهای حامی حمایت شود. در زیر تعریفی کلی از مولفههای شناسهی تیم آورده می شود:
۱-۵-۲-۲) اعتبار
هوادار ورزش می تواند یک حس اجتماعی مطلوب را ایجاد کند. ورزش با درگیر کردن مردم به صورت مشترک به هدف مشترک، یک شناسهی جمعی را فراهم می کند. همچنین می تواند بوسیلهی ایجاد ارتباط تیم با جامعه از طریق تاریخ، نمادها، اهداف مشترک و نیاز هواداران به تعلق غرور و افتخار جامعه را بسازد. ارتباط یک تیم به یک جامعه وابسته ” به طور بالقوه بیشترین ابزار در ساخت شناسهی هواداری، و در نتیجه، قویترین اثرات دراز مدت را دارد"(ساتون و همکاران[۶۲]، ۱۹۹۷، ص۱۹). همچنین، تیم به هوادار اجازه میدهد که برای تعلق به جامعه بزرگ راه یابد. بنابراین، اعتبار در اینجا به عنوان جامعه خاص مورد بحث است.
حمایت از تیم باشگاهی یک راهی برای توسعه خود و ارتباط آن با دیگران است. فرصت بیشتری برای افزایش اعتماد به نفس از طریق شناسه وجود دارد اگر جامعه باشگاهی به عنوان اعتبار تلقی شود. هوادار می تواند سود بدست آمده از اعتبار جامعه را که به طور غیر مستقیم از شناسهی تیم کسب می کند، دریافت کند. اعتبار درک شده و وضعیت یک رویداد حمایت شده نیز نشان داده است که با نیت هواداران نسبت به شرکت تاثیر دارد، و نسبت به شرکتهای حامی پاسخ مثبت می دهند(اسپید و تامپسون[۶۳]، ۲۰۰۰، ص)
۲-۵-۲-۲) شناسهی هواداری
شناسهی هوادار، به تعهد شخصی و درگیری احساسی فرد به یک بازیکن، تیم یا سازمان ورزشی گفته می شود. برای شناسهی هواداری سه سطح را میتوان در نظر گرفت؛ پایینترین سطح ” هواداران اجتماعی” اند که برای سرگرمی در رویداد ورزشی حاضر میشوند و نگران نتیجهی بازی نیستند. “هواداران متمرکز” یا نیمه متعصب که از یک بازیکن یا تیم هواداری می کنند، اما این هواداری زمان زیادی ندارند و با نتیجه نگرفتن تیم یا بازیکن دلبستگی خود را نسبت به آن تغییر می دهند؛ دسته سوم هواداران همیشگی یا بسیار متعصباند که برای مدت طولانی دلبستگی احساسی زیادی به بازیکن یا تیم مورد علاقه خود دارد. هر چه تعصب هوادار بیشتر باشد، بیشتر در رویدادها حاضر می شود (دهقان قهفرخی و همکاران، ۱۳۸۹، ص۱۵۴).
هواداران با حضور گستردهی خود به حمایتهای مادی و معنوی از تیم میپردازند. آنها با خرید بلیط بخشی از هزینه تیم را تامین می کنند، به علاوه با حمایت هواداران ارزش معنوی باشگاه افزایش مییابد و شرکتها برای بهدست گرفتن حامیان تیم با هم رقابت کرده و منابع مادی زیادی را برای استفادهی تبلیغاتی سرمایه گذاری می کنند(ولفیر، کاپیتان و انادئو[۶۴]، ۲۰۰۸، ص۱۱۰)
۳-۵-۲-۲) حوزه مشارکت
برخی از افراد ممکن است علاقه به یک سبک ورزشی خاص نشان دهند، علاوه بر این علاقه خود را به یک تیم ورزشی خاص نشان می دهند. فیشر و ویکفیلد (۱۹۹۸) پشتیبانی تجربی برای استدلالشان پیدا کردند که ارتباط شخصی یک شی خاص، وضعیت، یا اقدام از ابعاد مهم در توسعه شناسه با یک گروه خاص است. این ارتباط شخصی حوزه مشارکت را برچسب میزند و به زمینه خاص به جای یک گروه یا گروه های خاص اشاره دارد. لاسکیو و همکاران (۱۹۹۵) با توجه به تعهد به بازی گلف پیدا کردند افرادی را که در مشارکت گلف در رده بالا هستند از افراد رده پایین در مشارکت گلف متفاوت است. فیشر و ویکفیلد (۱۹۹۸) مطرح کرد که حوزه مشارکت مخصوصا برای هواداران تیمهای با موفقیت کم نفوذ می کند به خاطر اینکه آن به آنها اجازه میدهد تا با یک خود شناسهی مثبت بوسیلهی ارتباط تیم (و بنابراین در گروه عضو میشوند) با دامنه وسیع به جای یک تیم در یک رشته موفق حفظ کنند. در این مطالعه ما بررسی میکنیم که زمانیکه موضوع با حوزه ورزش بیشتر گره بخورد شناسهی تیم قویتر خواهد بود.
در تحقیق حاضر نیز محقق برآنست تا با ارائه الگویی از شناسهی هواداری و پیامدهای حامیگری و تاثیری که متغیرهای مربوط به شناسهی هواداری بر شناسهی تیم می گذارد و متعاقبا شناسهی تیم تاثیری که روی پیامدهای حامیگری می گذارد را مورد بررسی قرار دهد.
۳-۲) بخش دوم: روند مطالعات حامیگری
رشد سریع صنعت حامیگری، مطالعات دانشگاهی در حوزه های مختلف این صنعت را مطالبه می کند. مطابق با مینگهان (a2001)، مطالعات مربوط به حامیگری را می توان به سه مرحله تقسیم کرد:
در مرحله اول، توجه اکثر تحقیقات حامیگری به تقسیم بندی فعالیتها و وظایف مربوط به حامیگری معطوف بود. اگر چه این مطالعات در ایجاد دانش توصیفی درباره خود حامیگری بسیار موثر بودند، اما درحوزه تاثیرات و ویژگیهای حامیگری ابهاماتی وجود داشت.
بنابراین در مرحله دوم، بسیاری از تحقیقات به بررسی تاثیرات حامیگری از جمله آگاهی از شناسه، تصویر شناسه و قصد خرید پرداختند. اما در این مرحله نیز محدودیتهایی وجود داشت و روشی که از طریق آن تاثیرات حامیگری بوقوع میپیوست، مشخص نبود. در نتیجه در مرحله سوم، محققین بر آن شدند تا متغیرهایی که اثرات حامیگری را تحت تاثیر قرار می دهند شناسایی کنند.
نتایج این تحقیقات نشان داد که متغیرهای جمعیت شناختی ( سن، جنسیت، درآمد و …) و متغیرهای روانشناختی (مثل وابستگی به تیم)، اثرات حامیگری را تحت الشعاع خود قرار می دهند.
با وجود مطالعات زیادی که در این سه مرحله انجام گرفته است، مینگهان (a2001) خاطر نشان می کند که هنوز هیچ یک از این مطالعات نتوانستهاند الگوی جامعی که بتواند چگونگی کارکرد حامیگری را نشان دهد، ارائه کنند.
از اواخر دهه ۱۹۹۰، پژوهشگران، حامیگری را به صورت نظری مورد بررسی قرار دادند. آنها علاقهمند بودند بدانند وقتی که مشتریان (یا هواداران ورزش) در معرض حامیگری ورزشی قرار میگیرند، چه واکنشی از خود نشان می دهند. الگوی انتقال اثر[۶۵]، الگوی همخوانی[۶۶] و الگوی اتحاد اجتماعی[۶۷]، مشهورترین الگوهایی هستند که در باره مکانیسم حامیگری مطرح شدند(لی، ۲۰۱۰، ص۹).
الگوی انتقال اثر، بیان می کند که حامیگری از طریق انتقال تصویر مثبت تیم ورزشی یا بازیکنان به شرکت حامی آن تیم یا بازیکن، بر روی افراد تاثیر می گذارد. الگوی همخوانی، پیشنهاد می کند که تجانس بین حامی و حمایت شونده می تواند موجب تقویت اثر حامیگری شود. و در نهایت الگوی اتحاد اجتماعی، تأکید می کند که همراهی و یکدلی میان هواداران ورزش، تیمها و حامیان، موجب تاثیر گذاری حامیگری می شود. بر اساس الگوهای فوق، مهمترین متغیرهایی که حامیگری را تحت تاثیر قرار داده و یا از آن تاثیر میپذیرند عبارتند از: تجانستصویر یا همخوانی، اشتیاق به ورزش، متغیرهای جمعیت شناختی، آگاهی از شناسه، تصویر شناسه و قصد خرید.
علاوه بر الگوهای فوق، الگوهای دیگری نیز درباره چگونگی کارکرد حامیگری مطرح شده است. همانطور که پراسیجوس (۲۰۰۴) میگوید، یک رویکرد جامع درباره کارکرد حامیگری وجود ندارد و الگوهای مختلفی برای این کار مطرح شده است.
حامیگری وسیلهای است برای متقاعدسازی و ترغیب افراد. مطابق با کریمینز و هورن (۱۹۹۶)، حامی گری با احاطه ادراک فرد نسبت به یک شناسه و مربوط ساختن آن با یک سازمان یا رویداد خاص موجب ارتقاء ادراک فرد از شناسه می شود. با این حال، کسب مزایای تجاری از این طریق، امری پیچیده است. هدف این بخش ارائه بینش نظری در رابطه با مطالعات حامیگری است. در ادامه به معرفی شش الگوی مجزا که برداشتهای هواداران از حامیگری را تحت تاثیر قرار می دهند، پرداخته می شود.
۱-۳-۲) الگوی نمایش محض[۶۸]
الگوی نمایش محض یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی-روانشناختی است که بهموجب آن تمایل به یک محرک با تکرار نمایش آن محرک، افزایش مییابد. ایده اصلی این الگو این است که هنگامی که چیزی بصورت مداوم به یک شخص ارائه می شود، شخص کم کم نسبت به آن شیء نگرش مثبت پیدا می کند. اگرچه ماهیت این اثر به طور کامل درک نشده است، اما تاثیر آن حتی برای محرکهایی که فرد نسبت به آن آگاهی ندارد نیز کشف شده است. در ادامه به توضیح این مسئله که چگونه این الگو میتوانند کارکرد حامیگری را توجیح کند، پرداخته می شود(کیهان، ۲۰۰۶، ص۴۲).
هنگامی که هواداران به تماشای یک واقعه یا مسابقه مشغول می شود، وی در معرض نام شناسه حامی قرار میگیرد. با توجه به اینکه نمایش مداوم یک شیء باعث ایجاد تصویر مثبت نسبت به آن شیء می شود، هوادار نیز حس خوبی نسبت به شناسه پیدا می کند؛ که این حس خوب در نهایت ، موجب ارتقاء شناسه حامی می شود. پراسیجوس (۲۰۰۴) بیان می کند که هرچه هوادار بیشتر در معرض نمایش شناسه قرار گیرد، نگرش مثبت تری نسبت به شناسه پیدا می کند.
در حوزه حامیگری ورزشی، لوین و همکاران (۲۰۰۱)، مطالعه ای انجام دادهاند که اثر الگوی نمایش محض را تأیید می کند. این دو محقق در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که شناسهها و طرحهایی که در طول مسابقات ناسکار[۶۹] ، حتی بصورت کوتاه و تصادفی، نمایش داده شده بودند، تصویر مثبتی نزد تماشاگران پیدا کرده بودند. نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان داد، افرادی که از اشتیاق بالاتری نسبت به این مسابقات برخوردار بوده و در معرض محرکهای حامی قرار گرفته بودند، نگرش مثبتی نسبت به حامی در ذهنشان شکل گرفته بود و در مقابل، افرادی که در گروه کنترل، در معرض هیچ محرکی قرار نداشتند، هیچ نگرشی نیز نسبت به حامیان پیدا نکرده بودند.
یکی از محدودیتهایی که الگوی نمایش محض دارد این است که آن فقط به افزایش میزان نمایش شناسه در رویدادها می پردازد و به چگونگی این نمایش توجه ندارد. به عنوان مثال این الگو هیچ تفاوتی بین نمایش شناسه بر روی ماشین یا کنار یکی از موانع، قایل نمی شود(پراسیجیوس[۷۰]، ۲۰۰۴، ص).
۲-۳-۲) نظریه تعادل[۷۱]
دن (۲۰۰۲)، کریمنز و هورن (۱۹۹۶)، نظریه تعادل هیدر (۱۹۵۸) را به عنوان یکی از الگوهای توضیح دهنده فرایند حامیگری مطرح کرده اند. نظریه تعادل، به روابط میان متغیرهایی می پردازد که ممکن است از نظر مصرف کننده به هم مربوط باشند. این نظریه یک رابطه مثلثی میان سه متغیر را در نظر میگیرد و تأکید می کند که افراد تمایل دارند که این رابطه سه طرفه، همیشه در تعادل باشد. نظریه تعادل همچنین بیان می کند که افراد ممکن است نگرش خود را تغییر دهند تا بین این سه عنصر تعادل برقرار شود. توضیج کارکرد حامیگری از طریق نظریه تعادل بدین صورت است که هنگامی که عمل حامیگری صورت میگیرد، یک رابطه سه طرفه میان حامی، حمایت شونده و مصرف کننده برقرار می شود. اگر مصرف کننده از قبل نگرش مثبتی نسبت به حمایت شونده داشته باشد، انتظار میرود که این نگرش مثبت نسبت به حامی نیز ایجاد شود؛ چراکه برای رسیدن به تعادل، نمی توان یک عنصر مثبت را در کنار یک عنصر منفی قرار داد یا آن دو را به هم مربوط ساخت.
بر اساس نظریه تعادل، کریمنز و هورن (۱۹۹۶)، نشان دادند که مربوط ساختن یک شناسه نسبتاً ضعیف با یک رویداد با ارزش، معمولا موجب افزایش ارزش شناسه می شود. به طور مشابه، دن (۲۰۰۲) ، در آزمایشی نشان داد که حمایت یک شرکت از یک رویداد خیرخواهانه موجب بهبود ادراک مصرف کنندگان از شرکت شده است. (عبدوی، ۱۳۹۱، ص۲۸)
۳-۳-۲) الگوی انتقال اثر و الگوی همخوانی
الگوی انتقال اثر، مکانیسمی است که در برخی از تحقیقات حامیگری به آن اشاره شده است. ایده اصلی نظریه انتقال اثر آن است که حامیگری موجب می شود تا احساسات مثبت نسبت به یک واقعه یا رویداد، به شناسه حامی منتقل شود(پراسیجیوس[۷۲]، ۲۰۰۴، ص۱۸۱). مطابق با الگوی انتقال اثر، تأثیرات حامیگری بهواسطه بروز حس مطلوب نسبت به تیم ورزشی و تصویر شناسه حامی، آشکار می شود(مینگهان، ۲۰۰۱،ص۱۱۱).
این تأثیر بدین صورت است که ابتدا، مصرف کنندهها (هواداران تیم ورزشی) نگرش مثبتی نسبت به تیم ورزشی خود نشان می دهند؛ سپس بهواسطه تبلیغات و وجود شناسه حامی بر روی پیراهن و یا محل برگزاری مسابقات، این حس مثبت نسبت به حامی نیز به وجود می آید. الگوی انتقال اثر، از نظریه شرطیسازی سنتی که چگونگی شکل گیری نگرشها را توضیح میدهد، برگرفته شده است. بر اساس نظریه شرطیسازی، ترکیب یک محرک خنثی با یک محرک مثبت یا منفی، موجب شکل گیری نگرشها می شود. بهعنوان مثال، هنگام تبلیغ یک نام تجاری ناشناخته (محرک خنثی) اگر آن را با یک موسیقی مطبوع که موجب بر انگیخته شدن احساسات می شود (محرک مثبت) همراه کنیم، آنگاه احساساتی که در اثر موسیقی به وجود می آید به نام تجاری نیز منتقل می شود(کیهان،۲۰۰۶،ص۲۲).
اسپید و تامسون (۲۰۰۰)، بر اساس نظریه شرطیسازی کلاسیک استدلال کردند که واکنش مصرف کنندگان به حامیگری ورزشی، تحت تاثیر نگرش آنان به رویداد مورد نظر قرار میگیرد. نتایج حاصل از این تحقیق، نشان داد که تمایل مصرف کنندگان به استفاده از محصولات حامی با نگرش آنان نسبت به رویداد مورد نظر و میزان علاقه به آن، رابطه مستقیم و معنی داری دارد (اسپید و تامسون، ۲۰۰۰، ص۲۳۱).
الگوی همخوانی، پیشنهاد می کند که تجانس بین حامی و حمایت شونده می تواند موجب تقویت اثر حامیگری شود. بنابراین تناسب (همخوانی) میان حمایت شونده و حامی بسیار مهم است و هر چه این تناسب بیشتر باشد، میزان انتقال اثر نیز بیشتر می شود. بهعنوان مثال، گوینر و بنت (۲۰۰۸)، به بررسی تاثیر تناسب (میان حامی و حمایت شونده) بر قصد خرید مصرف کنندهها از محصولات یک حامی ورزشی پرداختهاند. یافتههای حاصل از این تحقیق نشان داد که یک رابطه مثبت و خطی، بین تناسب میان حامی و حمایت شونده و قصد خرید مصرف کنندگان نسبت به محصولات حامی وجود دارد و با توجه به اینکه الگوی انتقال اثر، تصویر سادهای از چگونگی کارکرد حامیگری ورزشی ارائه می کند، اما این نظریه، تاثیر معانی و تداعیهای ذهنی از رویداد مورد نظر بر ادراک مصرف کننده از حامی را مشخص نمیکند (گوینر و بنت، ۲۰۰۸، ص۴۱۶).
۴-۳-۲) الگوی انتقال تصویر[۷۳]
فرم در حال بارگذاری ...