از حوادث جریان ساز در تاریخ تفکر مسیحیت اولیه، ظهور آرای گنوسیک بود. مواجهه و مقابله با تفکر گنوسی و مرقیون در حیات درونی کلیسای پیش از قسطنطین، انتخابی سرنوشت ساز را صورت بخشید که در نهایت به رد و طرد گنوسیان انجامید.[۳۱۹]
فرقۀ گنوسی که عقاید آن اساساً با تعالیم رایج کلیسا در تعارض بود؛ برای عیسی جنبه ای کاملاً ملکوتی قائل بودند و جنبۀ بشری او را تماماً مجازی می دانستند؛ خدای برتر و خالق جهان ماده را روح سفلی یا همان «یهوه» مذکور در عهد قدیم می دانستند. در صورتی که مرقیونی ها عهد عتیق را منسوخ و یهوه را خدای بی رحم و تجاوزگر می دانستند؛ مسیح را منجی نمی دانستند و در اصالت اناجیل تردید داشت. در واکنش به ثنویت گنوسی، ایرنایوس (اسقف شهر لیون) و دیگران بر ارزش تاریخی مسیح تأکید کردند. آنها تصریح کردند که عیسی ما را از «جهان» نجات نمی دهد بلکه، «باجهان» نجات می دهد، هم چنین خدا و پدر خدای ما عیسای مسیح «خالق جهان» است. شخصیت های برجسته و صاحب اثر گنوسی عمدتاً به سوریه و مسیحیت سریانی تعلق داشتند.[۳۲۰]
بر اساس گفتار ایرنایوس «اعتقاد نامۀ حواریون» تدوین شد و ایمان به کلیسای مقدس در کنار ایمان به روح القدس قرار گرفت.[۳۲۱]
۵-۷-۳. مهر پرستی و مسیحیت:
مهر یا میترا که در کیش هند و ایرانی از آن خداوند روشنایی و عدالت و راستی و پیمان اراده شده و معادل شمشا (شمس) خدای بابلیان است، از ادیان ایران قدیم بوده است. مهر پرستان یکدیگر را برادر و مربیان خویش را پدر می خواندند. آیین مهر پرستی از ایران به روم رفت و در پرستشگاههایی برای این خداوند در روم شناخته شد و مهر پرستی هفت درجه وجود داشت و برای ورود به هر درجه شتشویی لازم بود که اساس غسل تعمید مسیحیان بر آن است. رومیان قدیم روز یکشنبه را که بعدها مسیحیان عید گرفتند، مخصوص به خورشید دانسته و مقدس شمردند. بزرگترین جشن مهر در ۲۵ دسامبر بود که روز تولد مهر تصور شده است و کوتاه ترین روز سال بوده. زیرا در شب «یلدا» اولین شب زمستان یا شب آخر ماه آذر که بلندترین شب سال است رومیان مهر پرست گمان می کردند که دیگر خورشید از افق مشرق سر بر نخواهد آورد.
بدین جهت چون دیدند فردای آن روز با وجود درازی شب باز خورشید طلوع کرد. از این رو آن روز را تولد مهر پنداشته اند و برای او جشن گرفتند و این عید را تالیس نویکتیوس* یعنی «خورشید عدالت» می گفتند همانطور که در هنگام تولد مهر شبانان او را پرستیدند، در هنگام تولد مسیح نیز شبانان بروی نماز بردند.
در بهار نیز جشنی نزد مهر پرستان معمول بوده است که بجای آن در مسیحیت عید فصح (پاک) در روز صعود عیسی آمده است.
باری از ناقوس و ارغنون کلیسا گرفته تا عقیدۀ به اینکه مسیح خود را برای نجات گیتی و بشر خدا ساخت از آیین مهرپرستی مأخوذ می باشد. مهر پرستان معتقد بودند که آخر الزمان روز رستاخیز مردگان از گورهایشان است تا در برابر مهر حاضر شده از روی عدالت پاداش و کیفر بینند. اگر در ایران که زادگاه این آیین است آثار زیادی از مهر پرستی در دست نیست. در کشورهای اروپایی از ایتالیا و آلمان گرفته تا انگلستان، میترائوم یا مهرابه های مهر فراوان است.حاصل سخن آنکه چون دولت روم کیش مسیحی را در قرن چهارم میلادی به رسمیت شناخت و در این چهار قرن اولیه مسیحیت آیینی گمنام بود و شعائر و تشریفات مشخصی نداشت، آداب و رسوم مهر پرستی در روم یعنی مذهب پیشین رومیان عیناً به مسیحیت انتقال یافت. [۳۲۲]
مهر پرستی ایرانی در دوره اشکانی زمینه شکوفایی دین مسیحیت را فراهم نمود. در بسیاری از بخش های مسیحیت می توان نشانی از مهر پرستی ایرانی یافت.[۳۲۳]
مسئله عنوان و لقب (میان آیین میترا و مسیح) بود. ارباب کلیسا عنوان و لقب بود. ارباب کلیسا عنوان «پیامبر» و رسول [ملاکی هم به معنی پیک، رسول و پیامبر و هم نام آخرین پیامبر بنی اسرائیل است] و یا «خورشید عدالت»[۳۲۴] را با «خورشید شکست ناپذیر» مقایسه می کردند، آنگاه مقایسه شعاع های خورشید به عنوان نمادگر سر خورشید شکست ناپذیر پیش آمد، که آنان هاله ای از نور را پیرامون سر عیسا، همان روشنایی توجیه کردند که به جهان تابید. این همانندی ها که به مقایسه می انجامید از نظر تیزبین بسیاری نباید پنهان مانده باشد. سرانجام هالۀ خورشیدی را که میان میترایی ها نماد مشخص خداوند عالی جناب خورشید بود. اُرتدوکس ها به عنوان نماد دو نشان خداون عیسای مسیح پذیرفته و بر آن صحه نهادند و در طول سده پنجم، ریشه شرک آمیز خورشید پرستی آن چنان ژرف و خفته در سرشت مردمان بود که نه تنها خورشید پرستان مشرک یا پیروان میترا، بلکه پیروان مسیح و کلیسا نیز هنوز به سنت دیرینه عادت داشتند که در برابر خورشید تابان که در افق پس از طلوع فراز می رفت ایستاده و سر فرود آورده و نیایش کنند. بخشایش خود را بهره ی ما فرما.[۳۲۵]
عبادت و شعایر آیین میترا، در معبدهای زیرزمینی اجرا می گردید، ولیمه های مذهبی که با نان و شراب توأم بود به غذای تناول القربان مسیحیان شباهت داشت.
مراسم دینی میترا مانند مراسم دین مسیح، محل هایی برای غسل تعمید داشته است و دارای آب تبرک و عشاءِ ربانی و تناول القربان بوده است. هر دو آئین، بیمرگی و جاودانگی را در افکار پیروان القا می کردند و زندگانی پس از مرگ را با بهشت و دوزخ و واقعیت روز جزا تبلیغ می نمودند.
دین مسیح، ایجاد عبادات و شعائر خود را از ادیان رایج در قرن دوم، بخصوص از مذهب میترایی اقتباس کرده است.[۳۲۶]
از تأثیر پذیری های دیگر مسیحیت از آیین میترایی می توان به چند مورد زیر اشاره کرد:
۱.در انجیل ها آمده که هنگام به صلیب کشیدن حضرت عیسی (ع) قبا با شنل ارغوانی بر تنش انداختند و تاجی از خار بر سرش نهادند. در مهرکده هایی که در امپراتوری روم باستان پیدا شده، هر جا شمایلی از ایزد مهر به جا مانده است، تن پوش مهر را به رنگ ارغوانی یا سرخ کشیده اند. امروز در مراسم بزرگ تاج بخشیدن به پاپ و کاردینال ها لباس سرخ می پوشند.
۲.در آیین میترایی، پس از آموزش پیروان ایزد مهر بر روی دستان یا پیشانی آنها مُهر زده یا خالکوبی می شد. پولس در نامه یی به غلاطیان می نویسد: ….داغ هایی بر بدن خود دارم که نشان می دهند، من غلام مسیح هستم.
۳.در آیین میترایی، پسران و دختران مجرد، برای خدمت به ایزد- بانوی مهر، وقف میترا می شدند تا در مهرکده زندگی و به آن الاهه خدمت رسانی کنند. همین دوشیزدگان خدمت گزار که عروس خوانده می شدند، در روزگار پس از حضرت عیسی (ع) خواهران راهبه یی بودند که از زناشویی چشم پوشیده و خود را وقف عیسای مسیح کردند.
۴.مهرپرستان و سپس مزدا پرستان، در آداب دینی خود از یک نان مقدس و آب روحانی بهره می بردند. آن نان «دُرون» و آن آب «هوم» (هئومه/ هوما) نامیده می شد. این آداب نخست به راحتی در میان یهودیان و سپس مسیحیت جای خود را باز کرد؛ …. همه همان نان روحانی را می خوردند و همان آب روحانی را می نوشیدند. آن ها از صخره ی روحانی می نوشیدند که همراه شان بود، و آن صخره؛ خود مسیح بود…
۵.می دانیم که یهودیان روز شنبه را روز مقدس می شمردند و مسیحیان روز یکشنبه را و در آن روز به نیایش و به جا آوردن آداب و مراسم ویژۀ دینی خود می پردازند. پیش از آن ها، مهرپرستان نیز روز یکشنبه را روز بزرگ نیایش خویش برگزیده بودند.
۶.عقیده به اینکه را حضرت عیسی (ع) خون خود را به خاطره جهانیان ریخت و هنگام به صلیب کشیدنش بر سر وی تاجی از خار نهادند، او را تازیانه زدند و پهلویش را با زوبین سوراخ کردند و… چه بسا دنباله ی راز دیرینه یی است که در میان مهرپرستان رواج داشت؛ آن ها عقیده داشتند ایزد بانوی مهر به پهلوی گاو نر مقدس، از روی خوش نیتی، ضربه یی زد، از پهلوی آن خون فواره کرد، آن گاه هر مهرپرست بالغ این بود؛ او باید زیر داربستی قرار گیرد که روی آن گاو نری را برای کشته شدن آماده می کردند و خون او بر تن آن مهرپرست جاری می شد تا به حیات مقدس برسد. این رسم دیرین، همان خون قربانی به هنگام کاشتن تخم است که در میان بشر نخستین رایج بوده است.
۷.شب زایش حضرت عیسی (ع) (شب یلدا یا همان کریسمس) برابر با شب زایش ایزد بانوی مهر است.
۸.وجود درخت کاج و سرو هنگام جشن کریسمس و نوعی تقدس دادن به آن با همان آداب و رسوم مهرپرستان برابری می کند. چون عقیده داشتند که ایزد بانوی مهر از سرو زاده شده است.
۹.تثلیث مسیحیان برگرفته از سه گانه انگاری میترا و دو یا او (گاو نر و پرتو خورشید) است.
۱۰.رواج نام های ویژه و مرسوم در میان مهرپرستان، چون: پاپ (پیشوای کاتولیک های جهان)، پدر (لقبی برای کشیشان کاتولیک)، برادر (لقبی برای راهب های مسیحی)، تیار( نام تاجی که پاپ هنگام بر پایی مراسم دینی بر سر می گذارد، این همان نام تاج پادشاهان ماد و پارس است). میترا (نام سرپوش بلندی که کار دینال ها آن را بر سر می گذارند.) و …
۱۱.سرود خوانی و نواختن ناقوس هنگام برپایی مراسم و آداب دینی، و بسیاری کارهای دیگر که میان مهرپرستان با مسیحیان مشترک است و در واقع، دیرینه ی آنها به روزگار مهرپرستان برمی گردد.
مولودی جایگاه حضرت عیسی (ع) را در آسمان چهارم می داند و این چیزی جز ادامه ی باورهای ایرانیان باستان (مهرپرستان) به هفت آسمان که در برابر با مقام های مقدس هفتگانه آسمانی میترایی است نمی توان باشد. [۳۲۷]
آیین مهر (میترا)، در واقع آخرین مذهبی بود که تا قرن چهارم میلادی در برابر بسط و توسعۀ مسیحیت مقاومت و پایداری کرد و بعد از آن، در رقابت با مسیحیت، جای خود را به آیین مانی داد.[۳۲۸]
۵-۷-۴. هزارۀ سلطنت عیسی مسیح:
در آخرالزمان عیسی مسیح با تمامی شکوه و جلالش به منظور برقراری برابری و عدالت و غلبه بر نیروهای شیطانی و تأسیس حکومتی شکوهمند بر زمین، برای برخورداری و تمتع انسان ها از عالی ترین نعمات روحانی و مادی، باز خواهد گشت؛ در این زمان وی خود فرمانروا است و تمامی انسان های عادل از جمله ِقدیسان زنده شده و در آن حکومت سهیم خواهند شد. در پایان این سلطنت، قدیسان به همراه عیسی مسیح به ملکوت آسمان عروج کرده و در همین حال انسانهای شرور که آنها نیز دوباره زنده گردیده اند به عذاب ابدی دچار می شوند. مدت زمان فرمانروایی شکوهمند عیسی مسیح و قدیسان او بر روی زمین غالباً دوره ای برابر هزار سال تلقی شده که عموماً از آن به «هزارۀ سلطنت مسیح» تعبیر می شود و در عین حال اعتقاد و باور به تحقق سلطنت یاد شده در آینده با عنوان «هزاره گرایی» مشخص شده است.
عناصر اصلی این باور و عقیده می تواند چنین باشد:
-
- رجعت عیسی مسیح با تمامی شکوه و قدرت و جبروتش؛
-
- تأسیس حکومتی زمینی توأم با عدالت؛
-
- ستاخیز قدیسان و سهیم شدن آنها در این حکومت؛
-
- نابودی قدرت هایی که دشمن خداوند به شمار می آیند؛
و بالأخره در پایان این حکومت و سلطنت و پس از آنکه انسان های عادل به ملکوت آسمان عروج کنند، رستاخیز کبری و روز داوری نهایی آغاز می شود، در حالی که انسان های شرور به اعمال آتش دوزخ و عذاب همیشگی در خواهند افتاد.
اعتقاد به سلطنت یاد شده با تلفیقی از وجهی طبیعی و وجوهی فوق طبیعی فی نفسه ریشه در باورهای یهودیان به ظهور منجی این جهانی و در زمینۀ سنت پیشگویان عهد عتیق دارد. مشهور آن است که قوم یهود به جهت پیشینه خاص اجتماعی شان و محرومیت از دولت و حاکمیت ملی واحد، همواره در انتظار ظهور «مسیحا» و نجات دهنده ای بودند که در ضمن به ویژگی های قدرت و کشورگشایی نیز مجهز باشد.
در آموزه های انجیلی عهد جدید آشکارا بر این امر تأکید شده که چگونه یهودیان در زمان عیسی مسیح عمیقاً در انتظار یک سلطنت مسیحایی زمینی بوده اند، ولی منجی ای که آمد، تنها بشارت ملکوت خداوند و تطهیر و رهایی انسان از گناهانشان را داد، ملکوتی که واقعاً با تولد او آغاز شد، بدین ترتیب هیچ نشانه ای درباره سلطنت هزار ساله عیسی مسیح در اناجیل و رساله های پولس قدیس دیده نمی شود و همه چیز حول یک فضای روحانی و دینی می گردد؛ حتی آنجا که از رستاخیز و روز داوری سخن گفته می شود.[۳۲۹]
۵-۷-۵. دعای اوزیریس برای خدای آفتاب (مقایسه با دین مسیح):
دعای اوزیریس برای خدای آفتاب در مصر قدیم بسیار است و از مطالعه در این ادعیه و اوصافی که در کتیبه های مصری برای خدای آفتاب آمده است بعضی از دانشمندان غربی دین مصریان قدیم ارمنی بر وحدت و توحید پنداشته اند و معتقد شده اند که مردم مصر در عهد قدیم خداوند واحد و یکتا را به نام خورشید می پرستیدند. این عقیده صحیح نیست زیرا خورشید در آسمان به چشم دیده می شد و مانند آن در میان ستاره ها بسیار است اما خدا موسی و عیسی و محمد نادیده و بی جسم و مدبر و بی همتا است و با آفتاب و ماه قابل قیاس نیست. ایزیس زن و همسر اوزیریس در میان خدایان مصری موقعیت برجسته ای داشته است و هیکل وی به تنۀ انسانی و سر یک گاو به حالتی که طفل خود هروس را شیر می دهد مجسم می شد و این خداوند به لقب ملکۀ آسمان ستارۀ دریا، کدبانو، مادر زمین، گل سرخ، مادر خدا و نجات دهندۀ ارواح نامیده شده است. نطفۀ هروس وقتی در جنین مادر بسته شد که پدر وی اوزیریس به قتل رسیده بود و از این جهت بعضی از روحانیان مسیحی وی را با حضرت مریم مادر حضرت عیسی تطبیق کرده اند.[۳۳۰]
فصل ششم:
بررسی تطبیقی آموزه های مانوی با مسیحیت
در عصر ساسانی
بخش اول: ۶-۱. سرگذشت مانی و عیسی (ع):
۶-۱-۱.خانواده مانی و عیسی (ع):
پدر و مادر مانی پس از انقراض سلسله اشکانی به شهر بابل مهاجرت نمودند و مانی در محیط مرفه و معین به زندگی مشغول شد. مانی نقص عضو داشت. ولی با داشتن نقص عضو خود توانست مراحل پیشرفت را طی نماید. از کودکی همراه پدرش به فرقۀ مغتسله پیوسته بود و با آموزه های مذهبی و جهان بینی عارفانه آشنا بود.[۳۳۱]
عیسی (ع) در بیت لحم زاده شد. مادرش مریم بود. در قرآن کراراً باکره بودن مریم و خلقت شگفت انگیز عیسی اعجازی بر قدرت و حقانیت خداوند و فرستادۀ او یعنی عیسی به شمار آمده است. عیسی روح الاهی است که در رحم مریم دمیده شده است. عیسی مانند یک استاد نجار در کارهای نجاری خانه های ناحیه جلیل به کار اشتغال داشته، مخصوصاً ادوات و آلاتی فلاحتی مانند گاو آهن و طوق و عرابه برای کشاورزان اطراف ناصره می ساخته است.[۳۳۲]
نگارنده بر این باور است که حضرت عیسی (ع) از جانب خداوند متعال به پیامبری برگزیده شده است و نام مادر عیسی (ع) با نام مادر مانی که مریم نام داشت شباهت دارد. عیسی (ع) از ابتدای بدو تولد دارای مذهبی برگزیده از جانب خداست که به دین مسیحیت معروف شد، ولی مانی در دوران کودکی با فرقه مغتسله که در بین النهرین رواج داشت آشنا شد که بعدها در اندیشه مانی برای رواج دین مانوی تأثیر داشت.
۶-۱-۲. دوازده سالگی مانی و عیسی (ع):
بنا به قول مانی «توم» نخستین بار هنگامیکه دوازده ساله شد از سوی خداوند بهشت نور بر وی نازل شد، بدو وحی کرد که پرهیزگاری پیشه کرده از مردم کناره بگیرد و ترک شهوترانی کند. ولی چون هنـوز
خردسال است هنگام ظهورش نرسیده است.[۳۳۳]
مانی در چهل سالگی به پدرش ملحق شد و به این فرقه پیوست که در ضمن «سپید جامگان» نیز نامیده می شدند، زیرا افرادد گروه همیشه جامه سپید بر تن داشتند تا حالت پاک و بی پیرایه آنان نمودار باشد.[۳۳۴]
فرم در حال بارگذاری ...