تقویت خودکارآمدی
بندورا(۱۹۹۷) دریافته است که امکان دارد سطح خودکارآمدی یک فردرا به وسیله راهکارهای ذیل بالا ببریم
۱- قراردادن او در معرض تجربه های موفق ازطریق ترتیب دادن هدفهای قابل دسترس و بدین وسیله افزایش دادن امکان حصول عملکرد او.
۲- قرار دادن شخص در معرض الگوهای مناسبی که در عمل ، موفق هستند و بدان وسیله افزودن تجربه های جانشینی موفق او
۳- فراهم کردن متقاعد سازی و تشویق های کلامی ، ازطریق القاء این امرکه توانایی عملکرد موفق را دارد.
۴- تقویت برانگیختگی فیزیولوژیکی از طریق مثلا رژیم غذایی یا برنامه های ورزشی و بدان وسیله افزایش دادن نیرومندی و انرژی حیاتی .
برافی( ۱۹۹۸) راهکارهای زیر را برای کمک به افراد جهت افزایش باورهای خودکارآمدی پیشنهاد میدهد.
-
- بیشتر به عنوان مرجع تا قضاوت گرعمل کنید .
- بیشتر بر فرایندهای یادگیری توجه کنید تا نتایج .
۳- عکس العمل شما نسبت به خطاها به عنوان بخش های مفید وطبیعی امریادگیری باشد تا نشانه شکست.
۴- بر توانایی و استانداردهای شخصی تأکید کنید، بکوشید تلاشهای پیشرفت را ابتدا از طریق راهبردهای انگیزشی درونی[۴۹] تا بیرونی تحریک کنید (نقل ازپاجارس، ۲۰۰۷).
مؤلفه های خودکارآمدی
مطابق نظر بندورا (۱۹۹۷) باورهای خودکارآمدی از لحاظ سه ویژگی میتوانند متفاوت باشند که این ابعاد نقش مهمی در اندازه گیری خودکارآمدی دارند . اندازه (سطح)[۵۰] ، عمومیت[۵۱]، نیرومندی.
الف) سطح :
اولین بعد باورهای خودکارآمدی اندازه یا سطح میباشد . کارآمدی یک فرد در یک قلمرو ممکن است در حد کارهای ساده ، متوسط و یا شامل سطوح سخت گردد . اگر هیچ مانعی وجود نداشته باشد ، انجام آن کار ساده بوده و هر کسی ممکن است احساس خودکارآمدی بالا در مورد آن داشته باشد (بندورا، ۱۹۷۷).
در واقع سطح به دشواری مشکلاتی که شخص آمادگی مقابله با آن ها را دارد ، اشاره میکند به طور مثال برخی ازافراد این نکته را قبول دارند که باید چیزهای جدید را امتحان کرد اما هرگز این کار را انجام نمی دهند. برخی دیگر ممکن است در ارتباط با کودکان خود پرجرأت ، اما در ارتباط با افراد بزرگتر اینطور نیستند ، یا ممکن است مرد یا زنی هنگام صحبت کردن در یک گروه کوچک به خود اطمینان داشته باشند ، اما موقع سخنرانی در یک مجمع بزرگ چنین اطمینانی نداشته باشند(صمدی ،۱۳۸۶).
ب) عمومیت :
دومین تفاوت باورهای خودکارآمدی در بعد تعمیم پذیری است . افراد ممکن است در یک قلمرو و یا بخش کوچکی از آن خود را کارآمد بدانند . دربعد عمومیت خودکارآمدی از چند عامل تأثیر می پذیرد ؛ شباهت فعالیتها ، حیطه بروز آن در رفتار های شناختی و عاطفی ، کیفیت شرایط و خصوصیات اشخاصی که آن رفتار یا فعالیت به آن ها مربوط می شود(بندورا،۱۹۹۷؛ به نقل ازمیرسمیعی ، ۱۳۸۵) .
همچنین به میزان احساس اطمینان شخص به خود برای انجام رفتارهای خاص درشرایط و موقعیت های مختلف اشاره دارد. بدین معنی که عمومیت خودکارآمدی به توانایی فرد برای دادن مناسب ترین پاسخ درتمام موقعیتها اشاره دارد . برخی تجربه ها ، باورهای خودکارآمدی محدودی ایجاد میکنند ، برخی دیگر حس کارآمدی تعمیم یافته را القاء میکنند که به فراسوی موقعیتهای خاص گسترش مییابند(بندورا، ۱۹۹۷).
ج) نیرومندی : باورهای خودکارآمدی ضعیف در اثر تجارب نا موفق به آسانی بی اعتبار میشوند . اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند ، در برابر موانع آن را حفظ میکنند . باورهای خود کارآمدی هر چقدر نیرومند تر باشند ، دوام بیشتری مییابند و رابطه بیشتری با رفتار پیدا میکنند(حمیدی پور،۱۳۷۷).
در واقع نیرومندترین خودکارآمدی به اعتقاد فرد مبنی براینکه میتواند از عهده یک رفتار دشوار برآید، اشاره دارد. قدرت خودکارآمدی به تفاوت بین این فکر که ” شاید بتوانم این کار را انجام دهم” و این فکر که “مطمئنم می توانم این کار را انجام دهم” اشاره دارد( بندورا، ۱۹۹۷) .
منابع خودکارآمدی
گرچه ادبیات و سوابق نظری موجود ، از نقش پیشبینی کننده رویکرد شناختی- اجتماعی در افزایش باورهای خودکارآمدی ، حکایت میکند این سؤال همچنان باقی است که افراد این باورها را چگونه در خود شکل میدهند ؟ تحقیقات انجام شده درموقعیت های مختلف به کشف اثرات فرایند های مختلف آموزشی بر خودکارآمدی دست یافته اند .
بندورا (۱۹۹۷) بیان میکند که باورهای افراد در باره کارآمدی آن ها تحت تأثیر چهار منبع عمده ، رشد و تحول مییابد . این چهار منبع عبارتند از :دستاوردهای عملکرد[۵۲]، تجارب جانشین[۵۳]، قانع سازی کلامی[۵۴]، و حالتهای فیزیولوژیکی هیجانی [۵۵] .
دستاوردهای عملکرد : یکی ازمنابع اطلاعاتی که باورهای کارآمدی بر اساس آن ایجاد و تحکیم مییابد ، دستاوردهای عملکرد است . دستاورد های عملکرد پیشین بازخوردی ایجاد میکند که باعث می شود فرد به توانایی خود در آن عملکرد باور پیدا کند و بر اساس این باور ایجاد شده به فعالیت بیشتر درآن زمینه بپردازد . به این طریق ، باورهای مربوط به توانایی ، هم از دستاوردهای عملکرد قبلی تأثیر می پذیرد و هم باعث افزایش دستاورد های عملکرد بعدی می شود . بندورا معتقد است اولین و مهمترین ، منبع تعبیر و تفسیرهای فرد از نتایج مستقیم عملکرد خود است ، زیرا بر پایه تجربیات موفق شخص قرار دارد . موفقیتهای قبلی که برتسلط شخصی مبتنی هستند، شواهد فوری و ملموس فراهم میکنند که آیا شخص میتواند در انجام یک وظیفه خاص موفق شود یا نه ؟ موفقیتها ، تجارب تبحری را بالا میبرد و شکستهای مکرر، بخصوص اگردراوایل جریان رویدادها یعنی قبل از اینکه حس کارآمدی بطورجدی به وجود بیاید، رخ دهند ، باورهای کارآمدی را کاهش میدهند ) بندورا، ۱۹۹۳) .
پژوهش های بندورا (۱۹۹۷) در زمینه تجارب مسلط نشان میدهد که احساس کارآمدی تحت تأثیر عوامل هفتگانه زیر قرار میگیرد :
-
- توانمندیهای موجود
-
- ادراک درجه دشواری تکلیف
-
- میزان تلاش
-
- میزان نیاز به کمک بیرونی
-
- شرایطی که تکلیف باید در آن انجام شود
-
- الگوهای زمانی موفقیت و عدم موفقیت