پاسخ به انتقاد و مخالفت پیروان
تشویق ارزشیابی انتقادی به منظور پیدا کردن راه حل های بهتر برای مسائل
تحقیر و سرکوب هر نوع انتقاد و مخالفت
پرورش مهارت ها و اعتماد به نفس پیرو
فراهم کردن امکان استفاده بی اندازه از روش های مربی گری ، استاد شاگردی و آموزش برای پرورش پیروان
عدم تاکید بر توسعه و رشد تا پیروان
ضعیف و به رهبر وابسته بمانند
( راهداری شمالی ، ۱۳۹۰ : ۳۷ )
۲-۱-۱-۶- ضرورت رهبری اخلاقی
نفوذ ، جوهره رهبری است ، رهبران می توانند از نفوذشان به طور مثبت برای ترویج رفتارهای رهبری اخلاقی و یا به طور منفی برای تشویق رفتارهای غیراخلاقی استفاده کنند . رهبری اخلاقی اخیرا طلایه دار مطالعات رهبری شده است که این ناشی از تعداد زیاد رسوایی های اخلاقی است که در سازمان ها اتفاق می افتد .
سازمان ها باید به رهبری اخلاقی بسیار اهمیت بدهند مشخص شده است که رهبری اخلاقی نتایج مثبتی برای سازمان خود دارد.تریوینو و همکاران در تحقیقات خود بیان داشته اند که رهبری اخلاقی نتایج مثبتی برای سازمان خود دارد آنها در تحقیقات خود بیان داشته اند که رهبری اخلاقی با افزایش تعهد ، کاهش رفتار غیراخلاقی در سازمان و افزایش ارزش مداری ارتباط دارد. رهبری اخلاقی همچنین اگر رهبران دوست دارند که زیردستانشان را در کار برانگیزند ، مهم می باشد. اگر درستی اخلاقی رهبر مشکوک و سوال برانگیز باشد همه تلاش های رهبر برای نفوذ زیردستان برای رسیدن به اهداف سازمانی شکست می خورد (مک مانس[۵۶]، ۲۰۱۱ : ۳۸ ) .
در نتیجه ارزش های اخلاقی ویژگی لازم برای رهبران می باشند چون دانشمندانی که در زمینه ی رهبری مطالعه دارند بیان داشته اند که اخلاق و رهبری موثر با هم ارتباط تنگاتنگی دارند( ییلماز ، ۲۰۱۰ : ۳۹۴۹). مطالعات نشان می دهد هنگامی که رهبران از استانداردهای اخلاقی خود تجاوز می کنند ، هم خود کاملا صدمه می بینند و هم از قدرت نفوذشان کاسته می شود . این صدمات جبران ناپذیر در قالب آزارهای مستقیم جسمی و روحی به دیگران در درون و بیرون سازمان تجلی پیدا می کند. همچنین رفتارهای ضد اخلاقی این نوع رهبران ، فضایی ایجاد می کند که زمینه های توسعه درک عمومی درخصوص اهمیت نیاز به اخلاق و رفتار اخلاقی را از بین می برد . توجه به اخلاق کاری به عنوان عاملی مهم، دیگر نامانوس نیست. به همان نسبت که ماهی به آب نیاز دارد و انسان به هوا، رهبران هم نیازمند اخلاق می باشند ( ازگلی ، ۱۳۸۳ : ۶) . شواهدی مبنی بر بحران در زمینه رهبری اخلاقی و تصمیم گیری اخلاقی در تقریبا همه بخش های زندگی حرفه ای هم سازمانی و هم اجتماعی وجود دارد مانند فسادهای اخلاقی شرکت های بزرگ ، بد به کاربردن منابع شرکت ، عملکرد بد مالی و فعالیت ها ی بازاریابی غیرقانونی و سلطه جو (وینستون[۵۷] ، ۲۰۰۷ ،به نقل از راهداری شمالی، ۱۳۸۹ : ۱). رسوایی های اخلاقی اخیر در تجارت اهمیت سوالاتی درباره نقش رهبری اخلاقی را افزایش داده است(براون[۵۸]، ۲۰۰۵، به نقل از راهداری شمالی، ۱۳۸۹ : ۲).
امروزه در هر جایی با نشانه هایی از سقوط ارزش های اخلاقی می توان روبرو شد. در صنعت و تجارت نیز افرادی زرنگ و حریص وجود دارند که با ارائه اطلاعات داخلی به دیگران به طور نامشروع به ثروت های هنگفتی دست یافته اند ( بلانچارد و وینسنت پل ، ۱۳۸۵ : ۱۸ ) .
بنابراین با توجه به اهمیت مبحث رهبری اخلاقی در سازمان ها بخصوص سازمان ها و موسساتی چون بانک ها که بدلیل نزدیکی با مسائل مالی و پولی بیش از دیگر سازمان ها نیاز به رعایت و بسط و گسترش مفاهیمی چون اخلاقیات و تعهد دارند در این فصل به بیان تعاریفی چون رهبری و رهبری اخلاقی و ابعاد مختلف آن پرداخته شده است .
۲-۱-۱-۷- سبک های رهبری اخلاقی
اغلب به نظر میرسد که رهبری اخلاقی باید نوعی رهبری نرم و آرام باشد و هیچ چیزی جز حقیقت نباشد.
رهبری اخلاقی بودن یعنی در هر موقعیتی به میزان درست از اقتدار استفاده کردن . بعضی مواقع ، شرایط ایجاب می کند تا رهبر چیزی جز مهربانی نباشد . در عوض ، رهبری سخت و خشن نمی تواند برای مدت طولانی بدون خشم و بدبینی دوام بباورد . شکل درست این است که رهبر اخلاقی را فردی تصور کنیم که در تشخیص ها و عملکرد ها ، با توجه به پنج سبک یا معیار زیر ، از اقتدار خود استفاده می کند :
۱ ) سبک الهام بخشی : الگو شدن به گونه ای که دیگر اعضای متعهد ، استعداد های بالقوه خود را برای نیل به اهداف سازمان ارائه دهند ( پایین ترین حد مداخله ).
۲ ) سبک تسهیل گری : حمایت از افراد متعهد و هدایت کردن آنها در مواقع لازم ، تا بتوانند از استعدادشان به طور کامل استفاده کنند .
۳ ) متقاعد سازی : متقاعد کردن اعضا برای همکاری در راستای رسیدن به اهداف سازمانی .
۴ ) سبک تشویق : بیشنهاد مشوقانه به دلیل فقدان مشارکت لازم برای کسب اهداف سازمانی در جایی که تعهد انجام کار وجود دارد.
۵ ) سبک اعمال زور : مجبور کردن دیگر اعضا به ارائه درجه ای از استعدادشان در جایی که افراد ، تعهد اندکی به انجام وظایف خود دارند و یا اصلا تعهدی ندارند ( بالاترین حد مداخله ).
برای یکپارچه سازی اجزاء و سبک ها رهبر باید از اقتداری که سازمان به او عطا کرده است به منظور دستیابی به اهداف سازمان استفاده کند. همزمان میبایستی متوجه باشد که دانش مورد نیاز برای استفاده از این اقتدار، در سازمان و محیط آن وجود دارد. او باید مطمئن باشد که اهداف سازمان شناخته و به اشتراک گذاشته شدهاند و او دارای توان حمایت از اعضایی است که از استعدادشان استفاده میکنند.
او باید مطمئن شود که ارتباط بین مدیران و دیگر کارکنان، آزاد و صادقانه است. نوع مداخلهای که انتخاب میشود، به سلامت سازمان و فشارهای موجود در آن بستگی دارد. ایدهآل این است که دیگران را ترغیب کنیم تا به عنوان مسئول، بینش، ارزشها و تعالی سازمانی را در فرهنگ خود منعکس سازند. از متقاعدسازی و تسهیل، اغلب زمانی استفاده میشود که اعضا از توانایی خودشان مطمئن نیستند، اما این انتظار از آنان وجود دارد.
بعضی اوقات استفاده کردن از تشویق و اعمال زور مناسب است ، مثلا هنگامی که سازمان سالم نیست و لاجرم اعمال زور و فشارها شدید هستند .
روشهای مداخله رهبری اخلاقی، به طور عمده به فرهنگ سازمانی بستگی دارد. اگر فرهنگ به سازمان اجازه یادگیری و رشد بدهد، رهبری اکثرا الهامبخش خواهد شد.
اگر فرهنگ از یادگیری و رشد سازمانی حمایت نکند، تشویق و اعمال زور رهبری ضرورت پیدا میکند. گاهی، رهبری به صورت تسهیل کننده یا متقاعدکننده نمود مییابد. در هر رویدادی، رهبران باید نقش خود را به عنوان قهرمانی کامل و به صورت وسیعتر از زندگی خود، ایفا کنند. در غیر این صورت، آنها و الگو هایشان در میان فشارهای روزمره زندگی از بین خواهد رفت. آنها باید براساس بینش، ارزشها و صداقت صحبت کنند و زمانی که رهبر در قسمتی از کسب و کار سازمان درگیر نشود، باید بداند که چه کسی به جای او در خصوص ارزشها و صداقت صحبت میکند.
سبک رهبری اخلاقی با درجهای از آن که فرهنگ سازمانی و فوریت موقعیت آن را در محیط منعکس میسازد، متفاوت خواهد بود.
در کمترین حد انتظار، رهبری اخلاقی نظارتی است که از آرمان و فرهنگ سازمان محافظت میکند.
در بیشترین حد انتظار، رهبری اخلاقی پیشرفت یک گروه یا جمعیت را به تصویر میکشد و آرمانهای سازمانی را منتقل میسازد. هدف و ارزشهای اصلی سازمان، چشمانداز آینده مطلوب، انتظارات و انجام دادن ماهرانه کارها، کارفرمایان را وادار به اطاعت میسازد تا زمانی که فرهنگ جا بیفتد. رهبری اخلاقی بین کسب آرمانهای سازمانی که به طور قطع در این زمان قابل دسترسی است و توسعه فرهنگ سازمانی توازن برقرار میکند( محسن وند ، ۱۳۸۷ :۳۹- ۳۸ ) .
در جدول ۲-۲ سبک های رهبری اخلاقی معرفی شده اند . این سبک ها به منظور محافظت یا اجرای تغییر در فرهنگ سازمانی که امری مهم برای بقای سازمان و پیشرفت موقعیت آن است ، ضروری هستند.
۲-۲ جدول سبک های رهبری اخلاقی
(محسن وند ، ۱۳۸۷ : ۴۰)
۲-۱-۱-۸- دیدگاه های رهبری اخلاقی
دیدگاه های گوناگونی در خصوص رهبری اخلاقی وجود دارد که است کثرا متاثر از چند صاحب نظری است که به رهبری از منظر گسترده تر – نسبت به نظریه های موجود – نگریسته اند . در ذیل برخی از آنها به اختصار معرفی می گردد :
برنز [۵۹] ( ۱۹۷۸ ) بر مبنای تحقیق توصیفی درباره رهبران سیاسی ، نظریه رهبری تحول آفرین را تدوین کرد . از منظر برنز وظیفه اولیه رهبری ، افزایش آگاهی پیروان نسبت به موارد اخلاقی و کمک آنان در جهت حل ارزش های متعارض است . برنز رهبری تحول آفرین را فرایندی می داند که در آن رهبران و پیروان ، یکدیگر را به سطوح بالاتر از اخلاق ، معنویت و انگیزش ارتقاء می دهند . از دید او رهبری تحول آفرین را می توان توسط هر فردی در سازمان ، در هر پست و موقعیتی مطرح کرد. این نوع رهبری فرایندی است که قدرت بسیج تغییر سیستم های اجتماعی پیروان را در بر می گیرد، بلکه متضمن تلاش های جمعی برا تحقق اصلاحات اجتماعی نیز هست ( علیزاده مجد ، ۱۳۸۹ : ۴۳ ) .
جدول۴-۴٫ متغیرهای تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی برای شرکت کننده ج ۹۵
جدول۴-۵٫ متغیرهای تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی برای شرکت کننده الف ۱۰۴
جدول۴-۶٫ متغیرهای تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی برای شرکت کننده ب ۱۱۱
جدول۴-۷٫ متغیرهای تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی برای شرکت کننده ج ۱۱۸
فهرست تصاویر و نمودارها
شکل۲-۱٫ سیستم تقویت ۱۶
شکل۲-۲٫ مسیر انتقال دهنده های عصبی موثر در سوء مصرف مواد ۱۹
شکل۲-۳٫ نمای کلی یک EEG را در ساده ترین حالت ۲۶
شکل۲-۴٫ نظام بین المللی ۲۰-۱۰ ۲۷
شکل۲-۵٫ نمایی از جلسه درمانی نوروفیدبک ۳۷
شکل۴-۱٫ اثربخشی درمان نوروفیدبک بر کاهش ولع مصرف بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون ۷۴
شکل۴-۲٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده الف ۷۶
شکل۴-۳٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده الف ۷۸
شکل ۴-۴٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده ب ۸۳
شکل۴-۵٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده ب ۸۵
شکل۴-۶٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده ج ۹۰
شکل۴-۷٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده ج ۹۲
شکل۴-۸٫ اثربخشی درمان نوروفیدبک بر کاهش افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون ۹۷
شکل۴-۹٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده الف ۹۹
شکل۴-۱۰٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده الف ۱۰۱
شکل۴-۱۱٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده ب ۱۰۶
شکل۴-۱۲٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده ب ۱۰۸
شکل۴-۱۳٫ ترسیم خط میانه و نوار ثبات برای شرکتکننده ج ۱۱۳
شکل۴-۱۴٫ ترسیم خط روند و نوار ثبات برای شرکتکننده ج ۱۱۵
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱٫ پیش درآمد
اختلال مربوط به مصرف مواد، مجموعه علائم شناختی، رفتاری و روانشناختی است که باعث میشود علیرغم مشکلات موجود در زمینهی مواد، فرد به استفاده از مواد ادامه دهد (DSM-V[1]). در این دسته اختلالات، محور اصلی مشکلات، ولع[۲] شدید و اجتناب ناپذیر بیمار به ادامه مصرف مواد است؛ عاملی که ریشه اصلی عود و شکستهای درمانی شناخته شده است (کافمن،۲۰۰۱؛ به نقل از دهقانی و رستمی،۱۳۸۹). همچنین در بیماران وابسته به مواد اختلالات سلامت روانی از جمله افسردگی شایع است (وزارت بهداشت کانادا، ۱۳۸۴؛ حاجی حسنی، شفیع آبادی، پیر ساقی و کیانی پور، ۱۳۹۱).
آمارهای جهانی حاکی از شیوع ۲۰۰ میلیونی وابستگی به مواد، اعم از مواد افیونی سبک یا سنگین و مواد طبیعی یا مصنوعی است (هاشمی، ۱۳۸۳). نتایج بررسیهای انجام شده؛ در مورد اعتیاد در ایران هم طی چهار دهه اخیر در نوسان بوده است. به گونهای که در سال ۱۳۹۰، برآورد بین جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال (طبق سرشماری ۱۳۸۵، معادل ۵۰ میلیون نفر) برابر با یک میلیون و سیصد و بیست و پنج هزار نفر اعلام شده است (صرامی، قربانی و مینویی، ۱۳۹۲).
در سبب شناسی اختلال وابستگی به مواد، نظریههای گوناگون بر عوامل بین فردی، عوامل رفتاری –روانی و عوامل زیستی – ژنتیکی تأکید دارند (زکریایی، ۱۳۸۲). در سالهای اخیر در حوزه سبب شناسی این اختلال ابعاد عصب شناختی، مورد توجه قرار گرفته است. طی ۳۰ سال گذشته فعالیتهای علمی بسیاری جهت کشف ظرفیت ذهن برای تأثیر بر بدن و شناخت راههایی که ذهن روی بدن و عملکردهای آن تأثیر میگذارد و از آن تأثیر می پذیرد؛ از جمله ارتباط مغز و روان انجام شده است (لاورنس[۳]، ۲۰۰۲).
پژوهش حاضر به دنبال بررسی شیوهی درمانی جدید نوروفیدبک در کاهش ولع مصرف و بهبود میزان افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده متادون[۴] است.
۱-۲٫ بیان مسئله
اهمیت تجربه ولع مصرف در وابستگی به مواد، تداوم اعتیاد به مواد، پدیدهی بازگشت و شکستهای درمانی در پژوهشهای بسیاری مورد تأیید قرار گرفته است. ولع مصرف مواد، یک موقعیت انگیزشی قدرتمند یا گرایش شدید به ولع مصرف در فرد معتاد است. با وجود اهمیت این پدیده در ادامه فرایند
سوء مصرف، تا کنون ساز و کارهای روانشناختی و عاطفی مرتبط با این پدیده هنوز به طور کامل شناخته نشده اند، پژوهشها نشان داده اند که نشانههای محیطی مربوط به مواد، می توانند به ایجاد ولع مصرف در معتادان، بیانجامند (هیمن[۵]،۲۰۱۱؛ آبرامز[۶]، ۲۰۰۰؛ انستیتو ملی سوء مصرف مواد،۱۹۹۶؛ چایلدرس[۷]، اهرمن[۸]، روزنش[۹]، روبینز[۱۰] و اُبراین[۱۱]، ۱۹۹۲؛ آلترمن و همکاران،۱۹۹۰). در دسته اختلالات مربوط به مواد، محور اصلی مشکلات، ولع شدید و اجتناب ناپذیر بیمار به ادامه مصرف مواد است؛ عاملی که ریشه اصلی عود و شکستهای درمانی شناخته شده است (کافمن،۲۰۰۱؛ به نقل از دهقانی و رستمی،۱۳۸۹). پس ضروری به نظر میرسد که به پدیدهی ولع مصرف بیشتر پرداخته شود. از ولع مصرف مواد تعاریف گوناگونی شده است، ولی به هر حال ولع مصرف مواد را میتوان یک تجربهی شخصی و یک پدیدهی چند بعدی آمیخته با میل و هوس به دست آوردن یک احساس خوشایند و یا غلبه بر یک احساس ناخوشایند دانست (اختیاری،۲۰۰۸). همچنین در بیماران وابسته به مواد اختلالات سلامت روانی از جمله افسردگی شایع است (سمپل[۱۲]، پترسون[۱۳] و گرانت[۱۴]،۲۰۰۵؛ وزارت بهداشت کانادا، ۱۳۸۴؛ حاجی حسنی، شفیع آبادی، پیر ساقی و کیانی پور، ۱۳۹۱). همچنین اگر ولع مصرف مواد برطرف نشود میتواند باعث رنجهای روانشناختی مثل ضعف، بی اشتهایی، اضطراب، بی خوابی، پرخاشگری و افسردگی گردد (آدولوراتو[۱۵]، لگیو[۱۶]، آبن آولی[۱۷] و گاسبارینی[۱۸]،۲۰۰۵). اختلالات افسردگی[۱۹] در DSM-V به عنوان دستهی جداگانه قرار گرفته است. ویژگی مشترک همه این اختلالات وجود غم است، احساس تهی بودن، یا تحریک پذیری خلق و خوی، همراه با تغییرات جسمی و شناختی است که به طور قابل توجهی بر ظرفیت فرد برای عملکرد تاثیر میگذارد (DSM-V).
QEEG[20]، جهت تعیین مشکلات عملکرد مغز در شماری از اختلالات وابستگی به مواد، از جمله وابستگی به کوکایین و متاآمفتامینها به کار رفته است. تحقیقات حاکی از افزایش موج بتا در حین انجام عملکردهای ذهنی بالا در افراد نرمال هشیار میباشد، در حالی که در بیماران وابسته به مواد شواهد نشان دهنده کاهش این امواج میباشد (آلپر و همکاران،۱۹۹۸).
QEEG، افراد وابسته به الکل الگوی غالب افزایش امواج بتا و دلتا و تتا و کاهش موج آلفا را نشان داده است. افزایش دامنه امواج غیرآلفا و کاهش آلفا با اضطراب همراه است. با مصرف الکل فرد در حالت فیزیولوزیکی آرامش و افزایش آلفا قرار میگیرد و در واقع با بهره گرفتن از این مواد دروازه فعالیت آلفا را می گشاید (ماروین[۲۱]،۱۹۹۵). این روش در تشخیص برخی از عوارض مغزی و وابستگی به کوکائین و بررسی روند تغییرات آنها نیز سودمند بوده است (آلپر[۲۲] و همکاران، ۱۹۹۸).
در حوزه درمان اختلالات روانشناختی نیز، پژوهشهای نوروفیزیولوژیکی با بررسی ارتباط بین امواج مغزی، تشریح مکانیزمهای زیربنایی تالاموکورتیکی مغز و حالات روانشناختی فرد، نشان داده اند که تغییرات بهینه در ریتم و فرکانس امواج مغزی، با بهره گرفتن از روشهای عصب درمانی؛ میتواند منجر به تغییر در حالات روانشناختی افراد شود (استرمن[۲۳]، ۱۹۹۶).
هم اکنون این مسئله مطرح است که آیا میتوان از این روش نوین در درمان اختلال وابستگی به مواد استفاده کرد؟ و آیا این روش میتواند نابهنجاریهای عصب شناختی امواج مغز را برطرف سازد؟
بسیاری از محققان حوزه وابستگی به مواد بر این عقیده اند که وابستگی به مواد را باید به عنوان یک مشکل مغزی در نظر گرفت. همانطور که به طور مختصر اشاره شد تحقیقات علوم اعصاب جدید هم نشان داده است که وابستگی بر پایه توانایی مواد در تقلید از فعالیت انتقال دهندههای عصبی مغز و اثر بر مرکز لذت و در نهایت بروز اختلال در عملکرد مغز و فعالیت الکتریکی مغزی است. بر این اساس رویکرد این متخصصان در درمان وابستگی به مواد یاری گرفتن از درمانهای عصب روانشناختی است. درمانهایی که قادر به اصلاح اختلالات موجود در عملکرد مغزی و به دنبال آن رفع عوارض منفی درباره مصرف مواد در مغز، رفتار و روان فرد میباشد. اخیراً تلاشهای درمان در سوءمصرف مواد، گرایش به سوی درمانهای عصبی و تلاش در جهت اصلاح سیستم مغزی است.
با وجود آمارهای ۸۰ درصد عود در دارودرمانیهای وابستگی به مواد به نظر بهترین رویکرد جهت کاهش این خطر، تنظیم عمل لوبهای مغزی به وسیله درمانهای عصب روان شناختی، از جمله نوروفیدبک است (ریچارد[۲۴]، مونتویا[۲۵]، نلسون[۲۶] و اسپنس[۲۷]، ۱۹۹۵).
۱-۳. اهداف پژوهش
هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی روش آموزشی درمانی نوروفیدبک بر کاهش ولع مصرف مواد مخدر در بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده متادون است. اهداف فرعی عبارتند از:
۱- بررسی اثربخشی روش آموزشی درمانی نوروفیدبک بر بهبودی میزان افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده است.
۱-۴. فرضیههای پژوهش
فرضیه اول: درمان نوروفیدبک باعث کاهش ولع مصرف در افراد وابسته به مواد مخدر میشود.
فرضیه دوم: درمان نوروفیدبک باعث بهبود میزان افسردگی افراد وابسته به مواد مخدر میشود.
۱-۵. اهمیت و ضرورت پژوهش
بدون درمان موثر، وابستگی به مواد، به ویژه مواد افیونی، هزینههای بالایی در رابطه با فعالیتهای غیر قانونی، مراقبتهای پزشکی، معامله دارو، از دست دادن توان تولید و بهره وری، افزایش انتقال HIV[28] و دیگر عوامل بیماری زای خونی به همراه دارد. همچنین اختلالات سلامت روانی مثلاً افسردگی و احساس کنترل کم برزندگی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی یا فوبی[۲۹] یا هراس در میان بیماران وابسته به مواد و شایع است (وزارت بهداشت کانادا، ۱۳۸۴).
لذا سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد امروزه معضل بزرگی برای جوامع بشری محسوب شده و تاکنون تلاشهای بسیاری به ویژه در حوزه سبب شناسی و درمان آن انجام گرفته است.
هادی وادی تفسیر که در حل کلام خاطرش بود ز اسرار یقین پرده گشا
ملکی ذات فلک مرتبه فتح الاسلام که بد از قوت او رایت اسلام به پا
قدوه اهل فقاهت که به مصباح دروس همه را بود به ارشاد به حق راهنما
کرد پرواز به شهباز سبک جنبش عزم دل وسعت طلبش ناگه از این تنگ فضا
فقها را چو ملاذی به جز آن قدوه نبود بهر تاریخ نوشتند ملاذ الفقهاء= ۹۸۸[۸۰]
( که به حساب ابجدی، سال ۹۸۸ه.ق می شود.[۸۱])
نسبت زنده شدن پس از مرگ
یکی از داستان های معروف در مورد ملا فتح الله کاشانی که در کتب تاریخی آمده است داستان زنده شدن وی پس از مرگ و نبش قبر وی است. نقل شده است که ملا فتح الله در زمان نوشتن منهج الصادقین سکته ای کرد که آن را فوت دانستند و در قبر به امانت نهادند. وی در قبر به هوش آمد و نذر کرد که اگر نجات یافت تفسیر را به پایان رساند. شامگاه مرد قبر کن برای برداشتن لوازم خود که در دخمه فراموش کرده بود درگاه دخمه را گشود. کاشانی نجات یافت و تفسیر را به پایان برد.[۸۲]
نظیر همین داستان با تفصیل بیشتر در روضات الجنات آمده است که آن را از ریاض العلما نقل کرده و به مرحوم طبرسی نسبت داده شده است. صاحب روضات الجنات در انتهای نقل داستان بیان می کند:
«این داستان به مولی فتح الله کاشانی نیز نسبت داده شده است و گفته شده که او بعد از نجاتش از این واقعه تفسیر کبیر منهج الصادقین را تالیف کرده است و الله العالم.[۸۳]»
علاوه بر این در ریحانه الادب پس از نقل این داستان در مورد طبرسی و نسبت دادن به ملا فتح الله کاشانی به نقل از روضات الجنات، صاحب ریحانه الادب می نویسد:
«در قصص العلما نظیر قضیه مذکور را به آقا محمد هادی پسر ملا صالح مازندرانی و دختر زاده علامه مجلسی نیز نسبت داده و گوید که او از مشاهیر فضلاء بوده و آثار بسیاری داشته که از آن جمله ترجمه قرآن با شأن نزول و نیک وبد و استخاره است.[۸۴]»
ب) نگاهی گذرا به تفسیر منهج الصادقین
همانطور که قبلاً هم اشاره شد تفسیر منهج الصادقین مهم ترین و بزرگترین اثر ملا فتح الله کاشانی است این تفسیر که تفسیری ترتیبی از قرآن کریم است می توان آن را تفسیری واعظانه نامید چرا که مولف جون در پی نگارش تفسیری برای عامه مردم بوده است هر جا لازم می بیند به ذکر داستان و قصه های قرآنی می پردازد و غالباً این قصص و روایات آن ها را بدون سند- همچنان که بعداّ ذکر خواهیم کرد- می آورد. برخی[۸۵] نیز این تفسیر را در سنخ تفاسیر روایی ارزیابی کرده اند. در واقع تفسیر منهج الصادقین تفسیری جامع است که عهده دار پرداختن به تمامی قرآن بوده و مولف مباحث مختلف و مطالب متنوع از جمله مطالب اجتماعی، ادبی، روایی و … در آن گنجانده است.
انگیزه نوشتن و وجه تسمیه منهج الصادقین
در دوران حیات ملا فتح الله با روی کار آمدن دولت صفوی حرکت تفسیری شیعه مضاعف شد به طوری که بیشترین آثار قرآنی در این دوره به زبان فارسی نگاشته می شد از جمله تفسیر مواهب علیه و ترجمه الخواص.[۸۶]
با این وجود ملا فتح الله کاشانی این تفاسیر را مفید حال عموم مردم ندانسته و در صدد تدوین تفسیری بر می آید که در عین سادگی و قابل فهم بودن برای عامه مردم بتواند از عقاید تشیع دفاع و شیعیان را از انحرافات فکری و عقاید غیر شیعی مصون بدارد.
وی علم به قرآن را به این دلیل که خاستگاه اصول و فروع اسلام است تنها علمی می داند که هم موجب سعادت اخروی و هم ضامن اصلاح امور دنیوی است.[۸۷] از طرف دیگر ملا فتح الله استفاده از تفاسیر عربی را به خاطر مشکل بودن آن ها، مانع فراگیری علم قرآن برای غیر عرب ها می داند. وی حتی استفاده از برخی واژه های کهن در تفاسیر فارسی و عبارات نامفهوم در آن ها را مورد نقد قرار می دهد و در مقدمه تفسیرش هدف و انگیزه خود از تالیف آن را این گونه بیان می کند:
«علم قرآن اصل علوم شریعت است و دانستن آن ضرورت و چون که بعضى از عجم از مطالعه تفاسیر عربیه عاجز بودند و از تفاسیر فارسیه مغلقه نیز بهره تمام نداشتند به واسطه آنکه بعضى از آن به جهت تفاصیل جمیع لغات و مأخذ مشتقات آن و ذکر وجوه ترکیبات باسرها و بیان قرائت عشره و شاذه و سایر متفرعات و ایراد دلایل هر یک از قراء بر آن و غیر آن از سخنان غیر موثوق به که مطالعه آن موجب کلال می شد و بعضى دیگر به جهت کثرت الفاظ فرس قدیم و اسلوب نامربوط و عبارت نامستقیم باعث ملال و برخى دیگر در غایت اختصار که از آن فایده تامه حاصل نمی شد.[۸۸]»
ایشان در ادامه هدف و انگیزه دیگر خود یعنی تدوین تفسیری که مشتمل بر روایات اهل بیت:باشد اشاره می کند و تفسیر کاشفی را اگر چه به خاطر ایجاز و اختصار می پسندد و به دلیل بلاغت و فصاحت می ستاید، اما چون بر خلاف مذهب شیعه از روایات اهل بیت:چیزی نقل نمی کند آن را به مار زرنگار تشبیه کرده است و می نویسد:
«و تفسیر کاشفى اگر چه به جواهر عبارات بلیغه و لآلى الفاظ بلیغه فصیحه مُحَلّى بود اما چون که موافق روش مخالفین و مخالف مذهب ائمه صادقین:بود در نظر اعتبار به مثابه مار زرنگار می نمود چه ظاهر آن مزین بود به نقوش جمیله و باطنش مملو از سموم عقاید قاتله و با وجود این در غایت ایجاز و اختصار.[۸۹]»
ملا فتح الله کاشانی در نهایت، انگیزه خود را تدوین تفسیری می داند که برطبق قرائت سبعه بوده و عاری از بحث قرائت به جهت اختلاف در آن و مفید نبودن آن برای عامه باشد، وی می نویسد:
«بناء على هذا به خاطر فاتر این فقیر ضعیف جانى المفتقر الى غفران اللطیف سبحانى ابن شکر اللَّه فتح اللَّه الشریف الکاشانى کساهما جلابیب رضوانه و سقاهما شآبیب غفرانه رسید که (تقربا الى اللَّه تعالى و طلبا لمرضاته العلى) مطالعه تفاسیر عربیه و فارسیه و کتب تواریخ و احادیث و غیر آن از کتب کلامیه و اصول و فروع فقهیه کرده تفسیرى از آن انتخاب نماید که مبتنى باشد بر حل معانى قرآن بر طبق قرائت سبعه که مسلم الثبوت و مجمع علیه جمیع موافق است و متعرض قرائت دیگر نمی شود به جهت تطرق اختلاف در آن و محتوى باشد بر ذکر اسرار و نکات و اسباب نزول آیات و احادیث سید البریات۹و اخبار و قصص و حکایات ائمه هدى:و فضل سور و آیات و وجه ارتباط و اتصال آن به یکدیگر و بیان مسائل فقهیه در ضمن تبیین آیات احکام و مناقب اهل البیت:منطوى بر رفع شبهات مخالفان و ابطال مذهب ایشان و در بیان اعراب و لغت بر طریق خیر الامور اوسطها سلوک نماید و بعضى از سخنان ارباب تحقیق را نیز بحیز تحریر درآورد.[۹۰]»
ملا فتح الله نامگذاری و عدد مجلدات تفسیر خود را نیز هم سو با انگیزه و هدف تالیف تفسیر بیان می کند و در مقدمه تفسیرش این چنین می نویسد:
«و چون مقصد اقصى و مطلب اعلا از این منتخب ایضاح طریق ائمه صادقین:است به حجج واضحه و الزام مخالفین به براهین باهره از این جهت مسمى شد به منهج الصادقین فى الزام المخالفین و بر پنج مجلد ترتیب یافت به جهت موافقت آن به عدد آل عبا اثر تیمن و تبرک پذیرفته.[۹۱]»
از این رو می توان نتیجه گرفت که چون این تفسیر می خواهد از یک سو منهج و روش درستکاران را معرفی کند و از سوی دیگر ابطال نظریات مخالفان و کج اندیشان را وجهه همت خود قرار دهد، به این نام تسمیه شده است.
مباحث مقدماتی
ملا فتح الله کاشانی قبل از ورود به تفسیر در مقدمه تفسیر ابتدا انگیزه نگارش تفسیر و اینکه تفاسیر عربی و فارسی دشوار سبب علم به قرآن نمی شود، را بیان می کند و سپس ده فصل در مقدمات تفسیر و علوم قرآن می آورد این ده فصل عبارتند از:
فصل اول در ذکر اسامى بعضى از قراء قرآن و صحت اسناد ایشان است.
مفسّر در این فصل نام قراء سبعه را ذکر کرده، تاریخ ولادت و وفات آن ها و سند قرائت هر کدام از قراء را بیان می کند.
فصل دوم در ذکر اسامى قرآن و معنى سوره و آیه و وجه تسمیه هر یک.
ملا فتح الله کاشانی در این فصل اسامی قرآن از قبیل«قرآن»، «ذکر»، «فرقان»و «مکتوب» را بیان می کند و وجه تسمیه آنها را نیز ذکر می کند. وی همچنین به حدیثی از پیامبر اشاره می کند که در آن اسامی سور از قبیل «سبع طوال»، «مثانی»، «مائین»، «حوامیم» و «مفصل»، آمده است سپس وجه تسمیه هر کدام از این اسامی را ذکر می کند.
فصل سوم در بیان اصح اعداد آیات قرآنى و فایده معرفت آن
مفسّر دراین فصل عدد کوفی را به جهت اسناد آن به حضرت علی۷صحیح ترین عدد معرفی می کند و عدد مکه و مدینه، بصره و شام را به علّت اینکه به هیچ یک از ائمّه:اسناد داده نشده است، صحیح نمی داند.
فصل چهارم در تبیین معنى تفسیر و تأویل قرآن و ذکر اقسام معانى فرقان
صاحب تفسیر منهج الصادقین در این فصل بعد از تعریف تفسیر و تاویل اقسام معانی قرآن از قبیل محکم، نص، ظاهر، مجمل و مفصل را ذکر کرده است و به ناسخ و منسوخ قرآن و عام و مطلق آن اشاره می کند.
فصل پنجم در تفسیر حدیثى که عامه از پیغمبر۹روایت کردهاند که (نزل القرآن على سبعه احرف کلها شاف کاف)
مفسّر بعد از بیان این حدیث اقوال گوناگون را در مورد آن بیان می کند.
فصل ششم در بیان حدیث (من فسر القرآن برایه و اصاب الحق فقد اخطا)
فصل هفتم در آنکه قرآن مصون است و محفوظ از زیاده و نقصان
در این فصل بعد از بیان عقاید حشویه و دیگران، با استناد به آیه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون)[۹۲] « بىتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود» قرآن را از زیاده و نقصان و تحریف مصون می داند.
فصل هشتم در آنکه قرآن در عهد رسول اللَّه۹مجموع و مرتب و مؤلف بود
در این فصل مفسّر، با استناد به اقوال صحابه، جمع و تدوین قرآن را در عصر حیات پیامبر۹می داند.
فصل نهم در بیان اعجاز قرآن و خرق عادات و استدلال به آن بر صدق دعوى خاتم پیغمبران
در این فصل نیز مفسّر، با معرفی کتب مشایخ متکلمان، در مورد اعجاز قرآن از قبیل «موضح ایضاح» علم الهدی، اعجاز قرآن و استدلال آن بر صدق دعوی نبوّت پیامبر۹را بیان می کند.
فصل دهم در ذکر احادیث و اخبارى که دلالت می کند بر ترغیب قرائت قرآن و دانستن معانى فرقان
این فصل مفصل ترین فصلی است که مفسّر در مقدمه تفسیر خود آورده است و در آن به ذکر روایاتی از ائمه معصومان:و پیامبر اسلام۹در ثواب قرائت قرآن، خواندن قرآن با صوت خوش، ثواب قرائت از روی مصحف و قرائت همراه با فهم معانی قرآن و تدبر در قرآن، پرداخته است.[۹۳]
منابع تفسیری
ملا فتح الله کاشانی در تفسیرش از منابع مختلفی بهره گرفته است. وی در مقدمه تفسیرش، منابع تفسیر خود را، تفاسیر عربی و فارسی و کتب تواریخ و احادیث و غیر آن از کتب کلامی و اصول و فروع فقهی، ذکر می کند.
«از تفاسیر عربیه و فارسیه و کتب تواریخ و احادیث و غیر آن از کتب کلامیه و اصول و فروع فقهیه، تفسیرى انتخاب نماید.[۹۴]»
و در متن تقسیر خویش نیز از منابع مختلف استفاده می کند که گاهی از منابع مورد استفاده خود نامی نمی برد و گاه هم به آن اشاره کرده و نام کتاب یا نام نویسنده را ذکر می کند.
برخی از منابع مورد استفاده ملا فتح الله عبارتند از:
کل توان آبی شهرستان بندر انزلی ناشی از؛ میزان بارندگی سالانه، میزان آبدهی سالانۀ رودخانههای جاری در آن و حجم آبهای زیرزمینی در شهرستان است که استحصال، ذخیرهسازی و در نهایت مصرف بهینه این آّبها در امر کشاورزی، صنعت و تأمین آب آشامیدنی سالم برای مردم این دیار بسیار حائز اهمّیت است. (سیمای اقتصادی اجتماعی، ۱۳۷۷، ص۱۰۲). از کل ذخایر آبی شهرستان، مقدار ۸/۶۲ میلیون مترمکعب آن به مصارف کشاورزی، صنعت و شُرب میرسد. (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان گیلان، ۱۳۸۶).
موقعیت مکانی شهرستان بندر انزلی در جلگه گیلان سبب شده تا از توان آبی مناسبی برخوردار باشد. بعنوان مثال تالاب بندر انزلی از عمدهترین منابع آب سطحی در شهرستان مورد مطالعه بهشمار میرود که در اختلاط با آب دریا و آبهای شیرین رودخانههای متعدد که به آن وارد میشوند تشکیل شده است و طبیعتاً بخشی که مرز بین دریا و تالاب میباشد دارای آّب شورتر و بخشهای داخلی و جنوبی تقریباً دارای آب شیرینتر میباشد. رودخانههای شهرستان بندر انزلی شامل رودخانههایی هستند که به این تالاب سرریز میشوند. تعداد این رودها حدوداً ۳۴ رودخانه کوچک و بزرگ بوده که برخی از آنها عبارتند از چافرود، بهمبر، نَرگستان، مرغک، خالکائی، پلنگ آور، ماسوله رودخان، پسیخان، ترغهرودبار، گازرودبار، هندخاله و پیربازار. رودخانههای کوچکی هم با نامهای پاشا روگا، نهنگ روگا، راستهخاله روگا، سوسر روگا در محدوده داخلی شهرستان جریان دارند. غیر از سفیدرود (شاخه فرعی) تمامی رودخانههایی که به این تالاب سرریز میشوند از ارتفاعات جنوبی استان گیلان یعنی دامنههای شمالی رشته کوههای البرز سرچشمه میگیرند. (شرکت سهامی آب منطقهای استان گیلان، ۱۳۸۵).
۳-۲-۵٫ خاک شناسی
شنهای ساحلی که در نوار شمالی منطقه و در کناره دریای خزر قرار گرفتهاند بخشی از جلگه گیلان است که در این شهرستان در مناطق نزدیک به دریا فاقد پوشش گیاهی بوده و قابلیت زراعی ندارند. در حالیکه در نقاط دورتر بهعلت بوجود آمدن هوموس (گیاهخاک) و ایجاد چسبندگی در ذرات خاک که امکان نگهداری آب و رشد گیاه را پدید میآورد، رویش گیاهان در این خاکها مشاهده میگردد. خاکهای چمنی مرطوب، نسبتاً مرطوب و خاکهای نیمه تالابی بخش دیگری از اراضی جلگه گیلان را تشکیل میدهند. اما انواع خاکهای موجود در شهرستان بندر انزلی عبارتند از:
۳-۲-۶٫ پوشش گیاهی
شهرستان بندر انزلی به دلیل داشتن خاک مناسب و مرغوب، میزان آب کافی و اقلیم مناسب شرایط بهینهای را برای رشد انواع گیاهان زراعی و آبزی فراهم نموده است. بهطوریکه چیزی در حدود ۳۵% از وسعت اراضی شهرستان از جنگل، باغ و زراعت تشکیل شده است. عمدهترین پوشش گیاهی منطقه به گونههای زیر طبقهبندی میشود:
۳-۳٫ تاریخچه شهر بندر انزلی
بندر انزلی از نظر قدمت سابقه چندان دوری ندارد، قدیمیترین زمانی که از بندر انزلی در کُتب تاریخی یاد شده، سال ۸۶۳ هجری قمری برابر با ۸۳۸ خورشیدی و با ۱۴۵۹ میلادی است. آنچه مسلم است انزلی قدمت خیلی بیشتری داشته است که شاید مسائل جنگی و یا جریانات دیگری که در این جا صورت نگرفته است تا در تاریخ مطرح گردد. امّا بعلت چند بار حریق عمدی که در این شهر بوقوع پیوست با توجه به اکثر خانههای آن زمان که بیشتر با بدنهای از «نی» و سرپوش «لی» ساخته میشد خیلی سریع در آتش سوخت کمااینکه در سال ۱۸۰۵ میلادی برابر ۱۱۸۴ شمسی این شهر توسط روسها به آتش کشیده شد. بدون شک اهالی اولیه بندر انزلی را مهاجرینی تشکیل میدادند که از نواحی ساحل جنوبی تالاب انزلی، نواحی طالش و اهالی خلخال بودند که بهمنظور ماهیگیری (تورکِشی) و جهت تخلیه و بارگیری از کشتیهای تجاری به آنجا وارد گردیدند.
بدون شک بندر انزلی در صدههای پیشین ولو بهصورت یک دهکده کوچک وجود داشته و خواه ناخواه توقفگاهی برای ماهیگیران و شکارچیان پرندگان دریایی و همچنین پناهگاه کرجیبانان حامل کالا بوده است. تا اینکه از اوایل دوره صفویه بندر انزلی مورد توجه انگلیسیها، روسها و حکومت مرکزی ایران که پایتختش قزوین بوده قرار گرفت. شاید مهمترین بخش تاریخی بندرانزلی، شرح پیدایش آن است زیرا همه با اشتیاق میخواهند بدانند که باریکه خشکی بندرانزلی در چه تاریخ و چگونه سر از آب بیرون آورده و شکل گرفته و امروزه بهصورت شهری معتبر در پهنه ایران زمین و بندری مهم در سواحل جنوبی دریای خزر درآمده است. انگلیسیها که در تجارت ابریشم از جمله خریداران عمده ابریشم گیلان بهویژه ابریشم مرغوب لاهیجان بوده، با مشکل حمل ابریشم به اروپا روبرو بودند. زیرا میبایستی از خاک عثمانی کالای خود را عبور دهند و یا از طریق خلیج فارس خصوصاً هندوستان و اقیانوس هند که هر دو راه هم طولانی و هم ناامن بوده است. مخصوصاً پرتغالیها با ناوگان جنگی نیرومند خود بر اقیانوس هند تسلّط داشتند. از اینرو انگلیسیها تصمیم گرفتند نواحی شمالی را کشف و راه دیگری را به طرف آسیا بگشایند. در نتیجه با برنامهریزی و دایر کردن شرکت تجاری در مسکو، راه سوم را انتخاب کردند که از طریق رشت- بندر انزلی- بادکوبه به اروپا میرسیدند و همین راه باعث شد بعدها به بندرانزلی عنوان «دروازه اروپا» داده شود. (طویلی، ۱۳۷۰، ص۵۹) در زمان نادر شاه بندر انزلی به پایگاهی در جهت حملونقل وسایل از جمله برنج برای قشون ایران که در ناحیه داغستان میجنگیدند تبدیل شد. از اوایل قاجاریه، خصوصاً پس از جنگهای معروف سیزده ساله روس و ایران، تردد کشتیها به بندر انزلی روز به روز افزایش یافت. بهطوریکه در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه تخلیه و بارگیری کالای تجاری در بندر انزلی به اوج خود رسیده بود بهنحوی که روزانه تعداد زیادی کشتی تجاری برای حمل یا تخلیه روی لنگر میماندند. با روی کارآمدن بلشویکها و تشکیل حکومت شوروی سابق، در وضع تجارت بین ایران و شوروی، دگرگونیهایی ایجاد شد و با اینکه تا شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی فعالیت کشتیرانی و حملونقل کالا با بهره گرفتن از راه ترانزیت ادامه داشت، بندر انزلی دیگر آن رونق گذشته تجاری و تردد دریایی را نداشته است و از طرفی، ایجاد جادههای شوسه و حملونقل مسافر و بار، بهوسیله اتومبیل و کامیون باعث شد تا بتدریج حرکت کاروانها و کرجیهای باربری تعطیل شود. با روی کار آمدن رضاخان و توجه وی به بندرانزلی سبب شد تا این بندر بازسازی و اسکلههای جدید در بندر انزلی و غازیان ساخته شود و به اداره بندر و کشتیرانی مجهز شود. در نتیجه بندر انزلی بهصورت یک بندر مهم و یکی از شهرهای زیبا در گیلان به خصوص در ایران تبدیل شد.
بعد از شهریور سال ۱۳۲۰و اشغال بندر انزلی بهوسیله شوروی سابق، بیکاری، بیماری و فقر دامنگیر مردم بندر انزلی شد و پس از خروج متفقین از ایران و رونق بنادر جنوبی ایران بعلت ارتباط تجاری با بنادر غرب، بندر انزلی فقط به تجارت محدود با شورویها پرداخت و در نتیجه از فعالیت بندری آن نیز بهطور چشم گیری کاسته شد تا اینکه از حدود ۴۰ سال پیش تاکنون، بندر انزلی نگین زمرد سواحل جنوبی دریای خزر با بهرهگیری از برنامهریزی مناسب و جلوهگاه خاص طبیعی و. . . به یکی از بنادر زیبا در شمال کشور تبدیل شده است. هنگامی که بندر انزلی بهصورت بندر مهم و پُر رفتوآمد درآمد، بتدریج مردم قفقاز هم به آن روی آوردند که شامل ارامنه، مسلمانان باکو و گرجیان بودند. در خلال این احوال بر تعداد تجارت خانههای تهرانیان، آذربایجانیها، اصفهانیها و یزدیها و غیره در بندر انزلی افزوده میشد. بدین ترتیب بندر انزلی که در شمال ایران دروازه اروپا محسوب میشد به مرکزی پر جوش و خروش و بازرگانی مبدل گردید. امّا در سال ۱۹۱۷ میلادی برابر با ۱۳۲۶ هـ. ق به علت انقلاب روسیه دروازه اروپا در بندر انزلی بسته شد. بندر انزلی بعنوان یکی از شهرهای زیبای گیلان از دو جهت اهمّیت دارد. نخست اینکه مهمترین بندر تجاری ایران در ساحل دریای خزر است و دیگر اینکه به علت قرار گرفتن در ساحل ماسهای دریا از موقعیت مناسب برای توریسم تفریحی و استراحتی برخوردار است. بندر انزلی در محل پیوستن تالاب به دریای خزر و بر روی رسوبهای دلتایی آن قرار گرفته و به همین جهت شهر از سه قسمت تشکیل شده است؛ بخش غربی یا انزلی، بخش میانی یا شبه جزیره میان پشته و بخش شرقی بنام غازیان (طویلی، ۱۳۷۰، ص۱۳۳). نقشه شمارۀ ۳-۴ توسعه تاریخی شهر بندر انزلی (لایههای تاریخی رشد شهر) را از دوران گذشته تاکنون نشان میدهد.
نقشه ۳-۴: توسعه تاریخی شهر بندرانزلی در دوران های مختلف
ماخذ نقشه: لایه های رقومی سازمان نقشه برداری کشور و محاسبات نگارنده
۳-۳-۱٫ جمعیت و خانوار
با توجه به آمار و اطلاعات اخذ شده از آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران، شهر بندرانزلی در سال ۱۳۹۰، ۱۱۶۶۶۴ نفر جمعیت را در قالب ۳۸۱۲۸ خانوار در خود جای داده است. شایان ذکر است که این شهر بعد از شهر رشت به عنوان دومین شهر پرجمعیت استان گیلان محسوب میشود(جدول شمارۀ ۳-۱).
جدول ۳-۱: جمعیت و خانوار شهرستان بندر انزلی
واحد سیاسی | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ | ۱۳۹۰ | ||||||
تعداد جمعیت |
تعداد خانوار |
بعد خانوار |
تعداد جمعیت |
تعداد خانوار |
بعد خانوار |
تعداد جمعیت |
تعداد خانوار |
میرود عمل نمیکنند (گل پرور و همکاران، ۱۳۸۴).
ب) دام هوش از نظر کیاروچی (۲۰۰۵):
بسیاری از مردم که خود را بسیار باهوش میدانند، الزاماً متفکران خوبی نیستند. آنان در «دام هوش» گرفتارند. این دام جنبههای بسیاری دارد، که در اینجا فقط به دو مورد از آنها اشاره میکنیم:
شخص بسیار باهوش میتواند دربارهی موضوعی عقیدهای را بپذیرد و از هوش خود جهت دفاع از این عقیده استفاده کند. این شخص هر چه باهوشتر باشد بهتر میتواند از عقیدهاش دفاع کند. هر چه دفاع از عقیده بهتر باشد، شخص نیاز کمتری به انتخابهای دیگر پیدا میکند، یا به حرف دیگری گوش میدهد. اگر شما خود را محق بدانید، چرا باید این کار را بکنید؟ در نتیجه، بسیاری از ذهنهای بسیار باهوش در دام فکرهای ضعیف میافتند؛ زیرا قادرند از این فکرها دفاع کنند.
جنبه دوم دام هوش، آن است که شخص با این اندیشه بزرگ میشود که خود را از اطرافیانش باهوشتر میداند (شاید هم این تصور درست باشد)، میخواهد بیشترین سود ممکن را از هوش خود ببرد. سریعترین و مطمئنترین راه برای سود بردن از هوش «اثبات اشتباه دیگران» است. یک چنین سیاستی فوراً نتیجه میدهد و برتری شما را محرز میسازد. سازنده بودن، پاداش کمتری دارد؛ زیرا ممکن است سالها کار لازم باشد تا مؤثر بودن عقیدهای آشکار گردد. بنابراین، بدیهی است انتقادی و مخرب بودن، کاربرد بسیار خوشایندتری برای افراد باهوش است (اسپیرمن، ۲۰۰۱).
۲-۲-۹- تیزهوشی
” تیزهوشی ” مجموعهای است از استعدادها، ویژگیهای شخصیتی، و الگوهای رفتاری. تیزهوشی به معنای وسیع آن ویژگی برجستهای است که ورای مفهوم صرف هوشبهر (IQ)[37] قرار دارد. آزمونهایی برای سنجش میزان تیزهوشی ساخته شدهاند که تنها بخشی از مفهوم تیزهوشی را میسنجند، تشخیص، روانسنجی و ساختار تیزهوشی محل بحث و اختلاف نظر است و حوزهای در حال پیشرفت است (جان، ۲۰۰۴).
۲-۲-۹-۱- تیزهوشی پنهان
تیزهوشی پنهان (نهفته) برای گروه بزرگی از افراد بهکار میرود: تیزهوشان ناتوان از یادگیری، تیزهوشان معلول، تیزهوشان در معرض خطر، تیزهوشان متفاوت از نظر فرهنگی یا نژادی، تیزهوشان کم آموز و زنان تیزهوش (گنجی، ۱۳۸۶).
گروهی از اینان در شرایط نامساعد محیطی، طبقه اقتصادی - اجتماعی پایین، اقلیت نژادی و قومی قرار دارند یا زبان رسمی زبان دوم آنهاست . دانشآموزان دختر نیز در این گروه جای میگیرند (عظیمی، ۱۳۸۵).
گروه دوم با معیارهای تشخیص سنتی مدارس غیرپیشرفته تلقی میشوند مانند دانشآموزانی که در زمینههای متفاوت خلاقیت و هوشهای گوناگون برجستهاند مانند هنرهای تجسمی و نمایشی، رفتار روانی - اجتماعی رهبری[۳۸]، تواناییهای حرکتی (پورشریفی، ۱۳۸۲).
گروه سوم دانشآموزان کم آموز تحصیلی، معلولان حرکتی، ناتوانان در یادگیری و افراد دچار مشکلات عاطفی را شامل میشود (جلالی، ۱۳۸۱).
۲-۲-۱۰- مروری بر گذشته هوش هیجانی
سالهاى زیادى بر روانشناسى حاکم بود که مهمترین استعداد افراد را بهره هوشى یا هوشبهر (IQ) مىنامیدند و با همین استعداد، پذیرش و گزینش کارمندان را انجام مىدادند که افراد، یا باهوش هستند یا نیستند و به هر حال، چنین زاده شدهاند و کار زیادى براى آنها نمىتوان انجام داد. این طرز تفکر در جامعه آن زمان - که گاردنر آن را «دوران تفکّر هوشبهرى» مىنامد - نیز نفوذ کرده بود (هومن، ۱۳۸۴).
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) که به اختصار (EI) گفته میشود و معمولاً معیار ارزیابی آن را «ضریب هوش هیجانی» یا (EQ) مینامند، به توانایی، ظرفیت یا مهارت ادراک، سنجش و مدیریت هیجانات خود و دیگران، دلالت دارد. البته به دلیل تازه بودن نسبی این ایده، تعریف دقیق آن هنوز در بین روانشناسان مورد اختلاف است هوش هیجانی یا (EQ) نقطه امیدی را در زندگی ایجاد می کند زیرا بر خلاف(IQ)یا بهره هوشی سنتی که تحت تأثیر عوامل ژنتیک است، تا اندازه زیادی با آموزش سر و کار دارد و اکتسابی است؛ تحقیقات نشان داده است، تنها ۴ تا ۲۴ درصد از موفقیت افراد به (IQ) یا بهره هوشی بستگی دارد و یکی از عوامل موثر در موفقیت به هوش هیجان بستگی دارد (پورافکاری، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۱- تاریخچه هوش هیجانی
مبحث هوش عاطفی به سال ۱۹۸۵ بر میگردد که یک دانشجوی مقطع دکتری رشته هنر در یکی از دانشگاه های آمریکا پایان نامهای را به اتمام رسانید که در آن هوش عاطفی ( هوش هیجانی ) را مطالعه کرده بود. سپس در سال ۱۹۹۰ دو استاد دانشگاه در آمریکا «جان مایر» و« پیتر سالوی» دو مقاله در مورد هوش عاطفی نوشتند و پژوهشهای خود را در این رابطه آغاز کردند. این دو استاد دریافتند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود و دیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمندتر هستند ( هین، ۲۰۰۴). آنان نقل می کنند که نظریه آنها در مورد هوش عاطفی، عامل انگیزه گلمن برای نوشتن کتاب پر فروش خود به نام «هوش عاطفی» در سال ۱۹۹۵ گردید ( هین، ۲۰۰۴ ). و همچنین افلاطون۲۰۰۰ سال پیش، گفت: «تمام یادگیریها دارای زیربنای هیجانی و عاطفی هستند». براساس گفته افلاطون، از آن زمان تاکنون دانشمندان، پژوهشگران و فیلسوفان زیادی برای اثبات یا نفی نقش احساسات در یادگیری، مطالعات زیادی انجام دادهاند. متأسفانه تفکر حاکم در این ۲۰۰۰ سال این بود که: «هیجانها مانع انجام کار و تصمیم گیری صحیح میشوند و تمرکز حواس را مختل میسازند». در دهه گذشته، حجم روبه رشد تحقیقات، خلاف این مطلب را ثابت کرد. در ۱۹۵۰ دکتر «ابراهام مازلو» مقالهای در زمینه ارتقای نیازهای هیجانی – جسمی، معنوی و روانی نوشت که بعد از دوره رنسانس، انقلاب و تحول عظیمی در زمینه تجلیل از مکتب انسانگرایی بهوجود آورد. نظریه مازلو موجب رشد و تحول علوم مربوط به توان و استعداد انسانها شد. در طول چند دهه گذشته، باورها در مورد هوش هیجانی دچار تغییر شده اند (دانیل و همکاران، ۲۰۰۳). زمانی، هوش را کمال انسانی دانستند و معتقد بودند که افراد باهوش باید دارای زندگی بهتری باشند. «دیوید کارسیو»
میگوید: «مهم است که بدانید هوش هیجانی ضدهوش نیست و بهبیانیدیگر، نشانه برتری احساس (دل) به عقل (سر) نیست، بلکه نقطه تلاقی احساس و عقل است». دکتر «بارون» هوش هیجانی را آرایشی از استعدادهای غیرشناختی، قابلیتها و مهارت هایی میداند که توانایی فرد در سازگاری با شرایط و فشارهای محیطی را افزایش میدهد. تحقیقات، ثابت می کنند که مهارت ها و قابلیت های هیجانی و عاطفی، عامل پیش بینی کننده موفقیتها، پیامدهای مثبت در محیط کار، خانواده و مدرسه محسوب میشوند و آثاری قابلمشاهده دارند (منصوری، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۲- هوش هیجانی چیست؟
هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال ۱۹۹۵ کتاب خود را با عنوان ” چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ ” به چاپ رساند (جان، ۲۰۰۴).
هوش هیجانى، یک توانایى جدا از «هوش منطقى» به حساب مىآید که با آن تناقض ندارد؛ ولى وجود هر دوى آنها در یک فرد، باعث موفّقیت او مىگردد. کسى که از هر دو هوش منطقى و هیجانى بالایى برخوردار است، مىداند که چگونه هیجاناتش را کنترل کند و هوش منطقى خود را در راه صحیح به کار گیرد. اما کسى که از هوش هیجانى پایینى برخوردار باشد، ولو آنکه هوش منطقى خوبى داشته باشد، گرفتارىهاى زیادى در زندگى خواهد داشت. همه افراد، منطقاً مىدانند که مصرف مواد مخدّر، کار درستى نیست و در دراز مدت، باعث ناتوانى آنها مىشود؛ ولى عدم کنترل خود در کسب لذّتى فورى، موجب نادیده گرفتن منطق و فدا کردن سود دراز مدت مىشود. منبع هوش هیجانی مفهوم نسبتاً جدیدی در روانشناسی است که میتوان آن را در مقابل (یا به تعبیر بهتر، در کنار) هوش ذهنی تعریف نمود. بسیاری از موفقیتها و عدم موفقیتهای ما در زندگی بیش از آنکه مرهون هوش ذهنی ما باشند، متأثر از سطح هوش هیجانی ما هستند (گرود پاروت، ۲۰۰۱).
هوش هیجانی به توانایی درک، ابراز، و کنترل هیجانها و انگیزههای خود و دیگران اشاره دارد. هوش هیجانی به معنی تواناییهایی از این قبیل است که فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری کند، تکانشهای خود را کنترل نماید و کامیابی خود را به تعویق بیندازد، حالات روحی خود را کنترل کند و نگذارد پریشانی خاطر قدرت تفکر او را خدشهدار نماید (گل پرور و همکاران، ۱۳۸۴).
هوش هیجانی، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی را نشان میدهد. به عبارتی هوش هیجانی مجموعهای ازخصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد موثر است. این خصوصیات شخصیتی موجب میشود که فرد از شیوههای مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده میکند. این افراد رضایت از زندگی بیشتری دارند، شادابتر هستند. ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار میکنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند. از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند. دلسوز و پرملاحظه هستند. مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند. با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند (افروز و همکاران، ۱۳۷۵).
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنهای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنها است به افراد آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این طریق عملکرد آنها بهبود یابد (هوپر، ۱۹۹۹).
هوش عاطفی، نقش موثری در آرامش انسان دارد. در واقع این هوش عاطفی است که میتواند هوش عقلانی را بهکار گیرد و در جهت مقصودش به پیش ببرد. شاید تاکنون افراد باهوش زیادی را دیده باشید که نه در شغل و کارشان، نه در روابط خانوادگی و روابط بین فردیشان و نه در تفریح و عشق ورزیدشان موفقیتی حاصل نکردهاند. بیشک کسانی را هم میشناسید که بهرغم عدم برخورداری از هوش سرشار، زندگی آرام و موفقی داشته و حتی به سطوح بالای موقعیتهای اجتماعی دست یافتهاند (کاروس، ۱۹۹۹).
۲-۲-۱۳- هوش هیجانی
از منظر صاحب نظران، مغز انسان دارای دونوع متفاوت از هوش غیرشناختی و هوش شناختی است. این دو هوش متفاوت بوده اما برای ساختن زندگی فرد دائماً در تعامل با یکدیگر میباشند. به عبارت دیگر آنها تواناییهای مجزا از هم نمیباشند. در جریان رشد آدمی دو مغز در او پدید می آید. این دو مغز همسان، نیمکرههای راست و چپ میباشند. اولین مغز یا مغز هیجانی در نیمکره راست است و درنتیجه در آغاز، آن عمل می کند و سپس مغز دوم که در نیمکره چپ است، فعال می شود. مغز دوم، مغز منطقی نام دارد و حاوی اطلاعاتی است که روشهای استدلال، مبانی رفتار درست، قواعد و قوانین فرهنگی را میآموزد. مطلب فوق، مشابه این نظریه است که ما بطور غریزی عمل میکنیم، سپس سعی میکنیم برای نتایج و اعمال خود دلیل منطقی ارائه نماییم. تقریباً میتوان اذعان داشت که ۹۰% اعمال ما احساسی و تنها ۱۰ % اعمال بر اساس تفکر و منطق است (گاردنر، ۲۰۰۴).
گلمن(۱۹۹۵) معتقد است در واقعیت امر، دو ذهن فعال داریم که یکی فکر می کند و دیگری احساس می کند. این دوره اساساً متفاوت در کنشی متفاوت، حیاتی روانی ما را میسازند. ذهن
خردگرا همان فهم است که ما به آن آگاهیم اما در کنار آن نظام دیگری برای دانستن وجود دارد که نظامی تکانشی یا ذهن هیجانی است. این دو ذهن، خردگرا و هیجانی در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می کنند. ذهن خردگرا و هیجانی نیروهای مستقل و در عین حال درهم تنیدهای هستند که هریک، نتیجه فعالیت متمایز بخش خاص خود در مغز میباشند. بسیاری از مواقع یا شاید در اکثر مواقع، این دو ذهن هماهنگی فوق العادهای با هم دارند، احساس لازمه فکر و فکر لازمه احساس است. زمانی که هیجانها به غلیان درآیند، این تعادل به هم میخورد در این موارد ذهن هیجانی در مکان برتر قرار میگیرد و بر ذهن خردگرا مسلط می شود (کاروسو، ۱۹۹۹).
کارسو معتقد است; هوش هیجانی ضد هوش شناختی نیست به عبارتی نشانه برتری احساس بر عقل نمی باشد بلکه هوش هیجانی، نقطه تلاقی احساس و عقل است (براهنی، ۱۳۸۳).
گلمن (Daniel Goleman) از مؤلّفان هوش هیجانی، در مصاحبهای اظهار میدارد که «هوش شناختی» در بهترین شرایط، تنها عامل ۲۰ درصد از موفقیتهای زندگی است. ۸۰ درصد موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها، در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل میدهند (پورافکاری، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۴- تفاوت بین هوش شناختی بهر هوشی (IQ)و هوش هیجانی(EQ)
نظریهپردازان هیجانی معتقدند که EQ به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم، درواقع EQ، یعنی داشتن مهارتهایی تا بدانیم کی هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و رفتاری داریم، یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم براساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق وجدان اجتماعی داشته باشیم (فورگاس، ۲۰۰۵).
ما برای موفقیت در قبولی در دانشگاه نیازمند IQ هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم. در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیتها از قبیل هوششناختی یا مهارتهای فنی ایفا میکند، لذا با پرورش و رشد هیجانی و قابلیتهای آن، هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهرهمند میشوند (جان، ۲۰۰۴).
EQمانند IQ قابل اندازهگیری است و در آموزش و پرورش از ویژگیهای اکتسابی بالاتری نسبت به IQ برخوردار است؛ EQ امکان آگاهی از هیجانات و بهطور کلی، کنترل، جهتدهی و مدیریت آن را فراهم می کند تعداد زیادی از افراد جامعه IQ بالایی دارند اما کارهای احمقانه انجام میدهند، چون مدیریت هیجان ندارند (انتوناکپولو، ۲۰۰۱).
در واقع هیجان در موارد مختلف بر آنها مدیریت میکند. یکی از مهمترین تفاوتهای هوشبهر با هوش هیجانی این است که IQ از طریق ژنتیک اما EQ از طریق آموزش ایجاد میشود (گابریل، ۲۰۰۱).
بهنظر میرسد ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسامآوری که در علوم ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسانهای اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز در عکسالعمل انسان درقبال خشم، جریان خون به سمت دستها و تندتر شدن ضربان قلب است (گلمن، ۱۹۹۸).
دربرابر ترس، خون به عضلات پا جریان مییابد و گریختن را آسان میکند و درنتیجه صورت رنگ خود را از دست میدهد و دربرابر عشق دچار انگیختگی پاراسمپاتیکی میشود که واکنش از آرامش کلی و خردمندی را پدید میآورد و درهنگام تعجب ابروها را بالا میاندازد تا میدان دید وسیعتری داشته باشد. درواقع با وجود رشد بسیار بالای خردورزی در انسان که فاصله زیاد با اجرا پیدا کرده است، قلب و عواطف و احساسات انسانها تغییرات زیادی نکردهاند و انسان در این زمینه رشد چشمگیری نداشته است (انتوناکپولو، ۲۰۰۱).
با وجود آنکه خیلی پیش از آنکه مغز متفکر و منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است درواقع مسائل هیجانی مربوط به بادامه مغز است که بهعنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند (اسپیرمن، ۲۰۰۴).
مغز انسان در قرن ۲۱ زندگی میکند، درصورتیکه قلب او در عصر پارینه سنگی است آیا تا به حال با افرادی روبهرو شدهاید که از هوش کافی برخوردار بوده اما در زندگی اجتماعی و شغلی خود موفق نبودهاند؟
این پرسش نشان میدهد که ما از مطالعه جنبههای مهمی از توانمندیهای انسانی در ارزیابی هوش غافل ماندهایم. تئوریهای جدیدی درباره هوش ارائه شده که بهتدریج جایگزین تئوریهای سنتی میشوند (دانیل و همکاران، ۲۰۰۳).
زمانی که روانشناسان درمورد مسائل هوش و تفکر به پژوهش پرداختند، مرکز توجه آنها جنبههای شناختی مانند حافظه و حل مسئله بود. اما پژوهشگرانی بودند که در همان زمان خاطرنشان میساختند جنبههای غیرشناختی نیز باید مورد توجه قرار گیرد (منصوری، ۱۳۸۵).
پیشینه هوش هیجانی (EQ) را میتوان در ایدههای وکسلر (روانشناس) بههنگام تبیین جنبههای غیرشناختی هوش عمومی جستوجو کرد. وکسلر درصدد آن بود که جنبههای غیرشناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در زمینه درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز «موقعیتهای اجتماعی» بود (افروز، ۱۳۷۵).
در سال ۱۹۶۸ کتل[۳۹] و بوچر روانشناسانی بودند که سعی داشتند تا هم پیشرفت تحصیلی در مدرسه و هم خلاقیت را از طریق توانایی، شخصیت و انگیزه افراد پیشبینی کنند. آنها موفق شدند اهمیت این موضوع را حتی در پیشرفت دانشگاهی نیز نشان دهند. پژوهشهای انجام شده توسط سیپس و همکارانش (۱۹۸۷) نشان میدهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخصهای هوش اجتماعی همبستگی معناداری وجود دارد (ریچارد ۱۹۹۹).
لیپر[۴۰] (۱۹۴۸) نیز بر این باور بود که «تفکر هیجانی» بخشی از «تفکر منطقی» است (هوپر، ۱۹۹۹).
روانشناسان دیگری نظیر مییر (۱۹۹۳) و سالوی نیز پژوهشهای خود را بر جنبههای هیجانی هوش متمرکز کردهاند. ایده EQ پس از ۵۰ سال بار دیگر توسط گاردنر (۱۹۸۳) استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد (سایت همشهری آنلاین).
۲-۲-۱۵- گفتگویی بین هوش هیجانی( EQ) و هوش شناختی(IQ)
EQ به IQ می گوید: تو ۱۰۵ سال است که به دنیا آمدی و من ۱۰ سال است که به دنیا آمدهام. من یک کودک ۱۰ ساله هستم و تو یک انسان بزرگسال ۱۰۵ ساله هستی ولی ۱۰۵ سال است که هنوز نمیدانی باید چه کاری انجام دهی. اشتباه تو در دو چیز است:
الف ـ چون فکر می کنی از جنس تفکر و اندیشه های انتزاعی هستی، درباره هرچیزی فکر میکنی و به هر ایده انتزاعی دسترسی داری، دارای قدرت بالایی هستی و در مورد هر چیزی (از چیزی که اصلاً به تو ارتباطی ندارد تا چیزی که به تو ارتباط دارد) اظهار نظر میکنی. تو میتوانی در مورد شیمی، فیزیک، ریاضی و علوم حرف بزنی اما نمیتوانی راجع به علوم انسانی و اجتماعی اظهارنظر کنی.
ب ـ از نظرات خود با اطمینان دفاع میکنی. این برای ما پیام بزرگی دارد. انسان باهوش راجع به نظری که داده است، دفاع می کند چون فکر می کند که درست و صحیح است، بدون اینکه اندکی تردید منطقی داشته باشد. بدون اینکه طبق منطق احتمالات، احتمال بدهد که ممکن است اشتباه
می کند!
هوش هیجانی و اجتماعی این دو اشتباه را کمتر مرتکب می شود و به همین دلیل است که محبوبتر است و در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و هرآنچه که در حوزه مناسبات و روابط انسانی، اجتماعی و فرهنگی میگنجد، بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. به این دلیل که در این حوزه یک سؤال لزوماً یک پاسخ از قبل تعیین شدهای ندارد (شریفی، ۱۳۷۶).
۲-۲-۱۶- مولفههای هوش هیجانی