نقیبزاده، احمد، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، تهران، سمت، چاپ اول ۱۳۷۹
نورث داگلاس سی، ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی، ترجمه: غلامرضا آزادارمکی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۹
نورث داگلاس سی، نهادها و تغییرات نهادی عملکرد اقتصادی، ترجمه: حمیدرضا معینی، تهران، سازمان برنامه و بودجه، چاپ اول، ۱۳۷۷
نهاوندیان، محمد، سیاستهای کلی جمهوری اسلامی ایران در خصوص جهانی شدن، تهران، مرکز مطالعات جهانی شدن، نشر فخرکیا، ۱۳۸۶
نیلی مسعود، تحلیل عملکرد سیاستهای تعدیل، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، اقتصاد ایران، ۱۳۷۶
وطنخواه، مصطفی، موانع تاریخی توسعهنیافتگی در ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰
وطنخواه، مصطفی، موانع توسعهیافتگی در ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰
ولی، عباس، ایران پیش از سرمایهداری، تهران، مرکز چاپ اول، ۱۳۸۰
وینسنت، اندرو، نظریههای دولت، ترجمه: حسین بشیریه، تهران، نشرنی، ۱۳۷۱
هادی زنور بهروز، تجربه سیاستهای صنعتی در ایران، (۱۳۷۴-۱۳۸۰)تهران مرکز پژوهشهای مجلس ۱۳۸۲
هالستی، مبانی تحلیل سیاست بینالمللل، ترجمه: بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ اول، ۱۳۷۳
همایونکاتوزیان محمدعلی، اقتصادسیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه: محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، مرکز، ۱۳۸۲
همایونکاتوزیان محمدعلی، تضاد دولت و ملت نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر نی، ۱۳۸۵
همایونکاتوزیان، محمدعلی، دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار پهلوی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۹
یحیایی، علیفرید، فرایند گذر و موانع توسعه و دموکراسی در ایران، تبریز نشر مؤلف، ۱۳۸۰
مقالات
آخوندی، عباس، اقتصاد نفت در عصر جهانی شدن پیشنهاد یک راهکار منطقهای برای حوزه خلیج فارس، سیاست خارجی، سال چهاردهم، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۹
آق اولی، فرید، الگوی پیشنهادی برای ساختار مدیریت نظام رفاه و تامین اجتماعی، مجلس و پژوهش، سال نهم، شماره سی و سوم و چهارم، ۱۳۸۱
آق اولی، فرید، بنیاد در یک نگاه، گفتگو، شماره ۳۹، اسفند ۱۳۸۲
آقاعباسی، ناصر، بررسی نقش بیمه در تولید دامداران استان کرمان، اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال پانزدهم شماره ۵۹، پاییز۱۳۸۶
آقامیرکلاهی، لیلا، وظایف و کارکرد و چالشهای پیش روی صندوق بینالمللی پول و چگونگی روابط ج ۱۰۱ با آن، روند، سال چهاردهم، شمارههای ۴۲ و ۴۳
آموزگار، جهانگیر، اقتصاد ایران در دوران جمهوری اسلامی، مطالعات خاورمیانه، سال هفتم، شماره یک، بهار ۱۳۷۹
ابراهیم آبادی، غلام رضا، جایگاه جامعه مدنی در سیاستگذاری خارجی بررسی موردی ایران، سیاست خارجی، سال نوزدهم، بهار ۱۳۸۴
ابراهیمی، سیدنصرالله، جایگاه ایران در تعامل منطقهای و بینالمللی در چشمانداز ۲۰ساله کشور، تحلیل بر سند چشمانداز جمهوری اسلامی در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی، حکومت اسلامی، سال دهم، شماره۴، ۱۳۸۴
ابهاری، عزت، بررسی وضعیت صنایع خودرو سازی، مجله اقتصادی، دوره دوم، سال پنجم، شماره ۴۳و۴۴، خرداد و تیر۱۳۸۴
اثنیعشری ابوالقاسم و فرهانیان سیدمحمدجواد، عوامل تأثیر گذار بر تقاضای مؤثر مسکن در ایران، پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، سال پانزدهم، شمارههای ۴۱و۴۲، بهار و تابستان ۱۳۸۶
احسانی کاوه و خاتم اعظم، باب گفتگو، گفتگو، شماره ۴۱، بهمن ۱۳۸۳
احمدوند محمد رحیم و دیلمی نژاد رضا، بررسی فرایند جهانی شدن بخش صنعت و معدن در ایران، پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، سال چهاردهم، شماره۳۹و۴۰، پاییز و زمستان ۱۳۸۵
احمدی حبیب و مختاری مریم، تحلیل جامعهشناسی پدیده پول شویی، ه اقتصاد سیاسی، سال سوم، شماره نهم، ۱۳۸۴
احمدی سیدوحید و میرشجاعی فخری، تحولات بخش ساختمان و مسکن کشور در سال ۱۳۸۲، روند، سال چهاردهم، شماره ۴۳-۴۲، اسفندماه ۱۳۸۳
احمدی، حمید، احیای نظریه دولت در علوم سیاسی، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوره ۳۸، ۱۳۷۶
احمدی، حمید، دولت و جامعه مدنی در تئوری روابط بینالملل، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ۳۶؛ ۱۳۷۶
احمدی، سیدوحید، سازوکار اسکان کم درآمدها و تأمین مالی خانههای دستیافتنی، روند، سال پانزدهم، شماره ۴۶
احمدی، کوروش، جمهوری اسلامی ایران و سازمان ملل در دوره آقای خاتمی، سیاست خارجی، سال ۱۹، بهار ۱۳۸۴
اخوان کاظمی، بهرام، نقش سازمانهای منطقه ا ی درپایداری امنیت کشورهای عضو، نگاهی به سازمان همکاری اقتصادی اکو، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال نوزدهم، شماره پنجم وششم، بهمن واسفند۱۳۸۳
ادموند هرتسیگ، منطقهگرایی ایران وآسیای مرکزی، ترجمه: محمدعلی قاسمی، مطالعات راهبردی، سال هفتم، شماره سوم، پائیز ۱۳۸۳
ازغندی علیرضا بررسی روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه، رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، شماره ۵، پاییز و زمستان،۱۳۸۲
ازغندی، علیرضا، آرا عمده در مورد طبقات و قشربندی اجتماعی، رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، شماره ۴، بهار و تابستان ۱۳۸۲
ازغندی، علیرضا، ایران در چهار راه حوادث، راهبرد، شماره ۲۷، بهار ۱۳۸۲
ازغندی، علیرضا، تنشزدایی در سیاست خارجی، مورد: جمهوری اسلامی ایران (۷۸ ـ ۱۳۶۷) سیاست خارجی، سال سبزدهم، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۸
ازغندی، علیرضا، جهانی شدن و سیاستهای اقتصادی ایران در هماهنگی، رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، شماره ۳، تابستان ۱۳۸۱
استادحسین، رضا، بررسی عوامل مؤثر بر اشتغال صنایع کشور، پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، سال دوازد هم، شماره ۳۰، تابستان، ۱۳۸۳
اسدی، بیژن، تنشزدایی گفتگوی تمدنها مناسبات جدید صلح و امنیت منطقه ای، سیاست خارجی، سال چهارم، شماره چهار، زمستان ۱۳۷۹
اسدی، بیژن، مشکل سیاست خارجی ایران، عدم ارتباط و هماهنگی بین پژوهشها وعملکردها، رهیافتهای سیاسی ـ بینالمللی، شماره ۵، پاییز و زمستان ۱۳۸۲
اسلاملوئیان کریم و خدادادی عباس، تأثیر تنوع سازی صادرات از کالاهای اولیه و کشاورزی به محصولات صنعتی بر روند بلند رابطه مبادله در ایران، پژوهش نامه بازرگانی، شماره۳۲، پاییز ۱۳۸۳
اسماعیلنیا، علی اصغر، تحلیل بودجه شرکتهای دولتی طی دوره ۱۳۷۲-۱۳۷۸۷، برنامه و بودجه، سال سوم، شماره ۶ مهر ۱۳۷۷
ضعیف
بسیار ضعیف
مقصود از روایی آن است که وسیله اندازهگیری بتواند خصیصه و ویژگی موردنظر را اندازه بگیرد. روایی یا اعتبار یک ابزار سنجش بدین معنی است که ابزار واقعاً چیزی را اندازهگیری نمایند که برای آن ساختهشده است. ازآنجاکه قابلاعتماد بودن یک مقیاس شرط لازم و نه شرط کافی جهت اعتبار علمی است، لذا واضح است که اگر یک مقیاس اندازهگیری قابلاعتماد نباشد، بیاعتبار هم خواهد بود؛ اما یک مقیاس قابلاعتماد، ضرورتاً دارای ارزش علمی نیست؛ زیرا احتمال دارد چیزی اندازهگیری کند که موردنظر محقق نیست. روشهای متعددی برای تعیین روایی اندازهگیری وجود دارد که در این تحقیق از روایی محتوا استفاده شده است (خاکی, ۱۳۸۷). روایی محتوایی این اطمینان را به وجود میآورد که مقیاس شامل یک سری موارد کافی و نمونه برای استفاده از مفهوم است. هرچه موارد معرف حیطه مفهومی که اندازهگیری میشود، بیشتر باشد، اعتبار محتوایی آن بیشتر خواهد بود. با توجه به اینکه پرسشنامه استاندارد برای این موضوع وجود ندارد از روش صوری جهت تأیید روایی پرسشنامه استفاده شد و جهت انجام این امر چند پرسشنامه با عنایت به عوامل موجود در هر معیار EFQM و در نظرگرفتن مؤلفههای اثربخشی تهیه گردید و در نهایت با نظر استاد راهنمای محترمِ پایاننامه، پرسشنامه موجود در پیوست مورد تأیید قرار گرفت.
پایایی ابزار که از آن به اعتبار، دقت و اعتمادپذیری نیز تعبیر میشود عبارت است از اینکه اگر یک وسیله اندازهگیری که برای سنجش متغیر و صفتی ساختهشده در شرایط مشابه در زمان یا مکان دیگر مورداستفاده قرار گیرد، نتایج مشابهی از آن حاصل شود؛ بهعبارتدیگر ابزار پایا یا معتبر ابزاری است که از خاصیت تکرارپذیری و سنجش نتایج یکسان برخوردار باشد (حافظنیا, ۱۳۷۷). در این تحقیق برای سنجش پایایی پرسشنامهها از آزمون آلفای کرون باخ[۵۷] استفاده شده است؛ که در جدول زیر نمایش داده میشود:
جدول ۳‑۴ پایایی پرسشنامه کلی
آلفای کرونباخ
تعداد سوالات
فرضیه
۹۷۲۲/۰
۱۰
اول
۹۷۰۲/۰
۱۰
دوم
۹۴۶۴/۰
۱۰
سوم
۹۳۷۵/۰
۱۰
چهارم
۹۳۰۷/۰
۱۰
پنجم
ﺍﮔﺭ ﺿﺭﻳﺏ ﺁﻟﻔﺎی کرونباخ بیشتر از ۷/۰ باشد، پرسشنامه ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻳﯽ مطلوبی ﺑﺭﺧﻭﺭﺩﺍﺭ است ﻭ میتوان ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺕ همبستگی ﺩﺭﻭﻧﯽ سؤالات مطمئن بود؛ که برای هر پنج دسته سؤالات پرسشنامه به این صورت هستند.
سرویس دهی به مشتری
مدیریت ارتباط با مشتری و رضایتمندی
اجماع ساختن
برنامه های هدایا و جوایز
شکل ۲-۷: برنامه های ارتباطی مشتری (واینر، ۲۰۰۱)
شرکتها به این نتیجه رسیده اند که گرفتن اطلاعات از افراد نبایستی به صورت مخفیانه باشد و به این ترتیب در زمینه گرفتن اطلاعات محرمانه دو انتخاب زیر در نظر گرفته شد:
- OPT-IN: در این حالت استفاده کنندگان وب با جمع آوری و استفاده از داده های شخصی خود موافقت کنند.
- OPT-OUT: به موجب این دیدگاه مشتری باید در صورت عدم رضایت صراحتا جمع آوری و استفاده از اطلاعات شخصی خود را ممنوع کند.
ز) اندازه گیری: بعضی موارد که پایه اندازه گیری در مدیریت ارتباط با مشتری می باشد در ذیل اشاره شده است:
- هزینه به دست آوردن مشتری
- نرخ های تغییر از مشاهده کننده به مشتری۱
- نرخ های نگهداری
- نرخ های فروش به برخی مشتریان
- اندازه گیری های وفاداری
- مشارکت مشتری
تمامی این اندازه گیری برای افزایش رضایتمندی و تمرکز به مشتری می باشد.
معمولا شرکتهای بزرگ ارائه دهنده بسته های نرم افزاری با توجه به پیاده سازی مدیریت ارتباط با مشتری در شرکتهای مختلف متدولوژی پیاده سازی را نیز ارائه می دهند شرکت ساپ نیز متدلوژی اساپ را که روش معروف و معتبری می باشد ارائه داده است. متدولوژی تسریع کننده ساپ روش اثبات شده، تکرار پذیر و موفق برای اجرای راه حل ساپ در صنایع و محیطهای مشتریان می باشد. اساپ[۳۶] دارای فازهای آماده سازی پروژه، برنامه کار تجارت، تحقیق، آمادگی نهایی و اجرا و حمایت می باشد که در ادامه بهبود مستمر را مورد اشاره نموده است. (شکل ۲-۸)
۱
۲
۳
۴
۵
بهبود مستمر
اجرا و حمایت آمادگی نهایی تحقق برنامه کار تجارت آماده سازی پروژه
شکل ۲-۸: متدولوژی اساپ
الف) آماده سازی پروژه۳: هدف اصلی این مرحله تهیه کردن طرح اولیه و آمادگی اولیه پروژه می باشد. آموزش تیم پروژه و سفارش سخت افزار اولیه از فعالیتهای اصلی این فاز می باشد در پایان این فاز طرح پروژه در سطح بالا و سازماندهی تیم پروژه خروجی می باشد.
ب) برنامه کار تجارت۴: نتیجه برنامه کار تجاری سندهای جزیی که از موارد جمع شده تقاضا و نیازمندی سازمان است می باشد. مشخص شدن فرایند های تجاری و لیست کنترل فرم، گزارش اینترفیس، تبدیل و افزایش ها خروجی این فاز می باشد.
ج) تحقق : هدف این گام اجرا کلیه فرآیندها تجاری بر پایه برنامه کار تجارت می باشد. تست واحدها، تست یکپارچگی، توسعه ، پاک نمودن، آمادگی نهایی، جمع آوری، ارزیابی و تست داده ها و آموزش صاحبان فرایند۲ از قعالیتها این فاز می باشد خروجی کلیدی پذیریش کاربران نهایی می باشد.
د) آمادگی نهایی: برای بدست آوردن آمادگی (شامل تست، آموزش کاربرنهایی، مدیریت سیستم و فعالیتهای برشی نهایی) جهت اجرا در این گام انجام می شود. کامل شدن موفق در این فاز شرکت را برای اجرای سیستم ساپ آماده می نماید این فاز شامل ممیزی نهایی سیستم، آموزش کاربران نهایی، برش کلی و آمادگی حمایت می باشد.
ه) اجرا و حمایت: بعد از اتمام زمانی فوق کل سیستم ساپ در سازمان اجرا می شود که شامل فعالیتهای بازبینی ایده، بازبینی فرآیندهای سیستم و بهبود مستمر می باشد.
شکل ۳-۵، چهارچوب مفهومی مدیریت ارتباط با مشتریان را بر اساس نوع اطلاعات مشتریان در طول مراحل توسعه روابط او با بنگاه نشان می دهد. (پارک و کیم[۳۷]،۲۰۰۳، ۱۴۵) در مراحل اولیه بنگاه با ثبت اطلاعات مرتبط با مشتری، وی را شناسایی می کند.
ثبت مشتری در برنامه های عضویت از جمله روش های شناسایی مشتریان است. آنگاه بنگاه می تواند اطلاعات مرتبط با سازمان، محصولات و خدمات خود را با بهره گرفتن از بولتن، ایمیل و … در اختیار مشتریان خود قرار دهد. بعد از یک دوره روابط رضایت بخش، تعدادی از مشتریان به مشتریان اصلی شرکت تبدیل می شوند و بنگاه وارد مرحله توسعه در مدیریت ارتباط با مشتری می شود. در این مرحله، مشتریان اصلی به طور فعال در تعامل با شرکت قرار دارند و پایه های مشتری مداری شرکت با بازاریابی شفاهی۱ توسعه می یابد. همچنین بازخور یا پیشنهادهای دریافت شده از مشتریان اصلی، در ارائه محصولات جدید، بهبود فرآیندهای سازمانی و ارضا نیازهای مشتریان مورد استفاده قرار می گیرد. در این مرحله موانع بین بنگاه و مشتریان تا حد ممکن کاهش یافته است(پارک و کیم[۳۸]،۲۰۰۳، ۱۴۶)
با توجه به اینکه اهداف تجاری اجرای مدیریت ارتباط با مشتری شامل موارد ذیل می باشد، این مدل پایه ریزی شده است. اطمینان از اینکه هم شرکت و هم مشتری یک نگاه ساده به یکدیگر دارند.
رکودهای ثابت مشتری نگه داشته می شود و در خدمات مشتری استفاده می شود.
تعامل شخصی شده با مشتری برقرار می شود.
مشتریان با کانالهای اختصاص داده شده به نیازهای آنها به دست می آیند.
تجهیزات مدیریت پایگاه داده را برای تجزیه وتحلیلهای تجاری با تجارت هوشمند مهیا می نماید.
در این توسعه مدیریت ارتباط با مشتری بر پایه چهار بلوک: بیانیه ماموریت، فرآیندها، اطلاعات مشتری و تکنولوژی می باشد. در این رویکرد بیانیه ماموریت سیستم مدیریت ارتباط با مشتری توسط مدیر عامل سازمان به کل سازمان جاری می شود، فرایند های فناوری اطلاعات، بازرگانی داخلی و خارج با رویکرد مشتری مدار یکپارچه شده، اطلاعات مشتری به سه دسته اصلی، داده های مشتری، تعاملات تجاری و تاریخچه تعامل در پایگاه داده اطلاعات مشتری ذخیره شده که می تواند با توجه به نیاز مشتری تجزیه و تحلیل شود (تئو[۳۹]، ۲۰۰۰) و تکنولوژی تواناساز سه بلوک دیگر می باشد. طرح معماری مدیریت ارتباط با مشتری در این مدل با توجه به تکنولوژی های اطلاعات در شکل ۲-۹ آمده است.
تحلیلی عملیاتی مشارکتی
پایگاه داده ها سیستم عملیاتی سیستم های تعاملی مشتری کانال ها
-تلفن
- IVR
-وب
- ایمیل
- دورنگار
-نامه
-ارتباط بی سیم
زیربنا یکپارچگی داده و صوت
کنترلگری
در مقابل
خودمختاری حمایتی(دسی و رایان، ۱۹۸۵)
محدودکنندگی
در مقابل
سهلگیری(بکر، ۱۹۶۴)
اقتباس از: گرولنیک، ۲۰۰۳٫
نظریه های مختلفی در مورد فرزندپروری وجود دارد، که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
یکی از پیشگامان حیطه فرزندپروری بامریند است که تلاش کرد فرزندپروری را تعریف کند و اشخاص را در سبکهای فرزندپروری مختلف طبقه بندی نماید. بامریند در سال ۱۹۹۱ دو عامل که در فرزندپروری ضروری بود را تشخیص داد:
عامل اول، پذیرش[۵۸] و پاسخدهی[۵۹]: به میزان حمایت والدین و حساسیت آنها نسبت به نیازهای کودکان و تمایل آنها به تحسین کردن از کودکان خود وقتی که توقع کودکان آنها مناسب و به جا است، گفته می شود. والدینی که دارای پاسخدهی هستند، معمولاً مهربان هستند، اغلب به کودکان خود لبخند میزنند، از آنها تعریف و تمجید می کنند و فرزندان خود را تشویق می کنند. والدینی که میزان پاسخدهی آنها کم است اغلب خیلی سریع از آنها انتقاد می کنند، آنها را تحقیر و تنبیه می کنند، کودکان خود را نادیده میگیرند و خیلی کم با آنها در مورد بالا بودن ارزششان صحبت می کنند(سیگلمن و ریدر[۶۰]، ۲۰۰۹). این عامل به رابطه عاطفی میان والدین و کودک مربوط می شود(دواری، آچوی، ابوسری، فرح، ساخله، فید، خان[۶۱]، ۲۰۰۶). والدینی که پاسخدهی بالا دارند فردیت، جرات ورزی، شایستگی اجتماعی، عملکرد روانشناختی و خودتنظیمی فرزندانشان را پرورش میدهند(بامریند، ۱۹۶۶).
عامل دوم، کنترل سخت و طاقت فرسا: والدین کنترل کننده توقع دارند که کودکان از آنها پیروی کنند و به دقت کودکان را زیر نظر دارند تا مطمئن شوند که کودکان از قوانین آنها پیروی می کنند(سیگلمن و ریدر،۲۰۰۹). این عامل، به نقش فعال والدین در ترویج احترام و اجرای قوانین و آداب و رسوم جامعه به فرزندان اشاره می کند(دواری و همکاران، ۲۰۰۶). والدینی که کنترل بالایی دارند از طریق نظارت منظم فرزندشان به یکپارچگی خانواده میپردازند(بامریند، ۱۹۶۶).
بامریند با توجه به دو بعد مذکور چندین سبک فرزندپروری را به شرح زیر پیشنهاد می کند:
فرزندپروری استبدادی[۶۲]: این سبک فرزندپروری ترکیبی از کنترل و درخواست بالا و پذیرش و پاسخدهی پایین است. این والدین محیطهای ساختاریافته و منظمی را ایجاد میکنند(دارلینگ، ۱۹۹۹)، اغلب قوانین خود را به فرزندان تحمیل می کنند، از آنها انتظار دارند که از این قوانین پیروی کنند، خیلی کم علت پیروی از قوانین را به فرزندان خود توضیح میدهند و برای اینکه کودکان را وادار به پیروی از قوانین کنند، اغلب از مجازات و تنبیه بدنی استفاده می کنند. فرزندان والدین مستبد بیشتر دمدمی مزاج، غمگین، زودرنج، بیهدف، دارای اعتماد به نفس کم و ناراضی هستند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹). میزان افسردگی در این فرزندان بالاست و در مهارت های اجتماعی عملکرد ضعیفی دارند، با همسالانشان به خوبی کنار نمیآیند و در زمینه انگیزه موفقیت و ابراز اجتماعی نسبت به همسالانشان در سطح پایینی هستند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
والدین مستبد معیارهای روشن و مشخصی را برای شکل دادن، کنترل، نظارت و ارزیابی رفتارهای فرزندانشان انتخاب می کنند. اطاعت کردن فرزندان از دستورات پدر یا مادر اهمیت خیلی زیادی دارد و برای اطاعت کامل گاهی این والدین از زور و تنبیه بدنی نیز استفاده میکنند. این والدین از فرزندانشان میخواهند که به صورت کامل رفتارهای مورد نظر آنها را بدون کمترین توضیحی اجرا کنند و مطیع قوانین باشند. در این سبک فرزندپروری تعاملات کلامی میان والد- فرزند کم است و به استقلال و فردیت فرزندان توجه نمی شود(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
فرزندپروری اقتداری[۶۳]: این والدین انعطافپذیر هستند، بر مسائل کنترل دارند و پذیرش و پاسخدهی آنها بالاست. آنها قوانینی را وضع می کنند، علت پیروی از این قوانین را به فرزندان خود توضیح می دهند، به نیازهای فرزندان خود پاسخ می دهند، محدودکننده نیستند و فرزندان خود را در تصمیم گیریهای خانوادگی مشارکت می دهند. این والدین در شیوه خود دموکراتیک هستند، به فرزندان خود احترام میگذارند و استقلال کودک را به رسمیت میشناسند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱). در این شیوه هم استقلال کودک و هم پیروی از قوانین با ارزش میباشد، والدین تصمیمات خود را به عنوان یک بزرگسال اجرا می کنند ولی علایق کودک را هم به رسمیت میشناسند(بامریند، ۱۹۶۶). کودکانی که والدین آنها مقتدر هستند سازگاری بهتری دارند، آنها افرادی هستند جرأتورز، خوشرو و از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود و با والدین و همسالان سازگاری خوبی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹). فرزندان والدین مقتدر فعال، مستقل و مهربان هستند و انگیزه زیادی برای موفقیت دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
والدین مقتدر تعاملات کلامی با فرزندانشان دارند و آنها را تشویق و تقویت می کنند در نتیجه استقلال و فردیت فرزندان برای آنها مهم است. این والدین هنگام مواجهه با مسائل مختلف برای فرزندانشان دلیل و منطق میآورند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
در سبک استبدادی و سبک اقتداری کنترل وجود دارد، میزان درخواست والدین از فرزندان زیاد است، والدین انتظار دارند فرزندانشان رفتار مناسب انجام دهند و از قوانین آنها پیروی کنند. با وجود این، والدین مستبد انتظار دارند فرزندانشان قوانین را بدون پرسشی اطاعت کنند ولی والدین مقتدر مایل به پرسش و پاسخ و توضیح دادن به فرزندانشان هستند. اگرچه در هر دو سبک کنترل روانشناختی وجود دارد ولی سبک اقتداری گرایش به کنترل روانشناختی پایین و سبک استبدادی گرایش به کنترل روانشناختی بالا دارد(دارلینگ، ۱۹۹۹).
فرزندپروری سهلگیرانه[۶۴]: در این سبک فرزندپروری، پذیرش و پاسخدهی والدین نسبت به کودک بالاست اما کنترل کمی بر کودک وجود دارد. این والدین بیش از حد آسانگیر هستند، قوانین و تقاضاهای خیلی کمی از فرزندان خود دارند و به ندرت بر رفتار آنان کنترل می کنند(دارلینگ، ۱۹۹۹). والدین به عنوان منبعی هستند که آرزوهای کودک را تأمین میکنند نه به عنوان ایدهآلی که کودک از آنها تقلید کند و نه به عنوان عامل فعال و مسئول برای شکل دادن یا تغییر رفتار آینده یا رفتار کنونی(بامریند، ۱۹۶۶). کودکان والدین سهلگیر اغلب تکانشگر، پرخاشگر، خودمحور، دارای خویشتنداری پایین، سرکش و بیهدف هستند، استقلال پایینی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹)، قادر نیستند تکانههای خود را کنترل کنند و انگیزه پیشرفت کمی دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه شیرافکن و اسمعیلی،۱۳۹۱) ولی مهارت های اجتماعی بالایی دارند و میزان افسردگی در آنها کمتر است(دارلینگ، ۱۹۹۹).
والدینی که سبک سهلگیرانه دارند، فرزندانشان را تنبیه نمیکنند، از بدرفتاریهای آنها چشمپوشی می کنند، اما مانند والدین مقتدر استقلال و فردیت را تشویق می کنند. آنها قوانین سخت برای رفتارهای فرزندان به کار نمیگیرند. بنابراین، کودکان مسئولیتهای کمی در خانه دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
مک کوبی و مارتین نظریه سبک فرزندپروری بامریند را به روز کردند و به تعریف سبک فرزندپروری با بهره گرفتن از دو بعد درخواست یا تقاضا(کنترل، نظارت، تقاضا) و پاسخدهی والدین(صمیمیت، پذیرش، مشارکت) پرداختند. از تعامل میان این دو بعد، چهار سبک فرزندپروری به وجود می آید که به طبقه بندی چهارسویه معروف است.
براساس نظریه مککوبی و مارتین، والدینی که سبک استبدادی دارند درخواست یا تقاضای زیادی از فرزندشان دارند ولی میزان پاسخدهیشان به فرزندشان کم است. والدینی که سبک اقتداری دارند هم میزان تقاضا و هم میزان پاسخدهی بالایی دارند. در نظریه مککوبی و مارتین دو نوع سبک فرزندپروری سهلگیرانه وجود دارد که سبک فرزندپروری افراطگر و سبک فرزندپروری غفلتکننده نام دارد. والدینی که سبک فرزندپروری افراطگر دارند، میزان درخواست و تقاضایشان از فرزندان کم میباشد اما در مقابل پاسخدهی بالایی دارند. این والدین، صمیمی، پذیرنده و صبور میباشند ولی اعمال قدرت کمی دارند. والدین غفلتکننده هم در تقاضا و هم در پاسخدهی در سطح پایینی قرار دارند، این والدین به کارهای خود مشغول هستند، خیلی به رفتارهای فرزندانشان توجه نمیکنند و اغلب مسئولیتهای فرزندپروری را نادیده میگیرند(بامریند، ۱۹۶۶).
سبک چهارمی که مککوبی و مارتین مطرح کردند، بیتفاوت- درگیرنشده[۶۵]نام دارد. در این سبک والدین درگیری عاطفی با کودک ندارند، انرژی کمی را صرف رابطه خود با کودک میکنند، نسبت به رفتارها و مشکلات کودک غافل هستند و بدون صرف وقت برای بهبود رابطه با فرزندانشان به برقراری ارتباط اقدام می کنند. بهکارگیری این سبک فرزندپروری منجر به رفتارهای غیرانطباقی، رفتارهای تکانشی و وضعیت تحصیلی و اجتماعی ضعیف در فرزندان میشود(شکوهی یکتا و همکاران، ۱۳۸۵).
شیفر از جمله افرادی است که با توجه به دو بعد رفتار والدین یعنی آزادی- کنترل(سهلگیری- سختگیری) و گرمی- سردی(پذیرش- طرد) طبقه بندی انجام داد و به این ترتیب والدین را به ۴ دسته کلی به شرح زیر تقسیم کرد:
والدین گرم(با محبت) و آزادگذارنده: این والدین معمولاً دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. از ویژگیهای کودکان این والدین، داشتن اعتماد به نفس، احساس استقلال، تمایل به تسلط بر محیط و گرایش به رفتارهای دوستانه نسبت به همسالان میباشد(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین گرم(با محبت) و کنترل کننده: این والدین اجازهی کسب تجربه و یادگیری را از کودک میگیرند. آنها به جهت افراطی بودن موجب سلب آزادی لازم از فرزندانشان میشوند. کودکان این والدین معمولاً حالتهای خوداتکایی بیشتری را نشان می دهند و در مقایسه با کودکانی که والدین گرم و آزادگذارنده دارند، خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان می دهند(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین سرد و کنترل کننده: رفتارهای سرد و خصومتآمیز این والدین که بیشتر با تنبیه میباشد به همراه سختگیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندان خود اعمال می کنند، موجب احساس خصومت شدید در فرزندان آنها می شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت، کودکان را عصبی بار می آورد. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفق هستند و گوشهگیری، خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان وجود دارد(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین سرد و آزاد گذارنده: همراه شدن فقدان محبت با عامل آزاد گذارندگی موجب بروز رفتار پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در فرزندان این والدین می شود(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
سبکهای فرزندپروری از نظر کرون و پولساک[۶۶] در برگیرنده دو بعد مثبت و سه بعد منفی است. دو بعد مثبت به شرح زیر است:
حمایت: میزان حمایتی که کودک در فعالیتهای خود از والدینش دریافت میکند.
ستایش: میزان بازخوردهای کلامی مثبت که کودک از والدینش دریافت می کند. همچنین سه بعد منفی عبارتند از:
سرزنش کردن: شیوهای که والدین از طریق آن واکنش کلامی منفی به کودکان خود نشان می دهند.
محدودیت: اجازه ندادن یا تشویق نکردن رفتارهای پاسخگویی خودانگیخته یا تصمیمسازی در کودکان.
بیثباتی یا ناهماهنگی: ادراک بیثباتی در رفتارهای والدین به وسیله کودک به طوریکه کودک رفتارهای والدین را در تمامی اوقات نسبت به خود غیرقابل پیش بینی ادراک میکند(کرون و پولساک، ۱۹۹۵؛ به نقل از پناه علیها، ۱۳۸۹).
در این قسمت پژوهشهای پیشین در زمینه متغیرهای پژوهش ارائه می شود.
تیموری و یوسفی(۱۳۸۷) به مقایسه سبکهای فرزندپروری والدین دارای کودک نارسایی توجه- بیشفعال با والدین دارای کودک بهنجار پرداختند. یافتههای پژوهش آنها بیانگر این بود که میانگین سبک فرزندپروری مقتدرانه در گروه کودکان بهنجار بالاتر بوده و میانگین سبک استبدادی در والدین گروه بیشفعال بیشتر بوده و سبک سهلگیرانه در هر دو گروه یکسان بوده است. همچنین یافتههای پژوهش بیان می کند هر چه میزان مشکلات رفتاری کودکان بیشتر باشد، والدین بیشتر سبک استبدادی را اعمال می کنند.
علیزاده، آپلکویست[۶۷]، کولیج[۶۸](۲۰۰۷) به بررسی اعتماد به نفس والدین، سبکهای فرزندپروری و تنبیه بدنی در خانوادههای دارای کودک با نارسایی توجه- بیش فعالی پرداختند و به این نتایج رسیدند که والدین دارای کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیشفعالی اعتماد به نفس کمتری دارند و در فرزندپروریشان، مشارکت و محبت کمتری را نشان میدهند.
مناسب
قابلیت انطباق
دشوار
علامت قابل طراحی دوباره است
در برخی موارد قابل طراحی دوباره است
قابل تغییر و اصلاح است
اغلب می تواند تغیییر باید
قابلیت حفظ و پشتیبانی
علیرغم وجود برخی محدودیت ها ، در سطح مناسب
عالی
عالی
عالی
به سادگی قابل کپی برداری است
کیفیت و ارزش ادراک شده
کیفیت ادراک شده[۱۰۶] به معنای ادراک کلی مشتری ها از کیفیت یا برتری محصول یا خدمت در مقایسه با سایر گزینه های موجود در بازار و با توجه به اهداف استفاده و کاربردهای آن است.مطالعات بسیاری در زمینه شناسایی ابعاد کیفیت محصول انجام گرفته است که نتایج به دست آمده به این شرح است :
عملکرد : سطح کارکرد مشخصات ابتدایی و اصلی محصول
خصوصیات : ویژگی های ثانویه محصول که مکمل ویژگی های اصلی هستند
کیفیت تطبیقی: میزان انطباق ویژگی های محصول با انتظارات و مشخصات مورد نظر مشتری
قابلیت اطمینان : سطح اطمینان از عملکرد محصول در طول زمان و در هر بار خرید
دوام و ماندگاری : طول عمر مورد انتظار محصول
قابلیت ارائه خدمات : سهولت ارائه خدمات پس از خرید محصول
سبک و طراحی : ویژگی های ظاهری و توانایی ایجاد حس کیفیت در مشتری
ارزش ادراک شده محصول توسط مصرف کننده باید از هزینه های تولید و فروش آن بالاتر باشد.
برچسب های خصوصی
برچسب های خصوصی یا برندهای فروشگاهی عبارتنداز کالاهایی که توسط خرده فروشی ها و سایر اعضای شبکه توزیع بازاریابی شده و به فروش می رسد.برچسب های خصوصی نباید با کالاهای ژنریک و بی نام و نشان اشتباه گرفته شوند. کالاهای ژنریک با بسته بندی بسیار ساده و بدون درج هرگونه اطلاعاتی در مورد محصول و عرضه کننده آن به دست مشتری نهایی می رسند.
مزیت برندهای فروشگاهی این است که از هزینه کمتری در مقایسه با سایر برندها برخوردارند و محصولات خود را با قیمتی کمتر از برندهای تولیدکننده یا برند ملی به مشتری عرضه می کنند و به همین دلیل از جایگاه مناسبی در رقابت برخوردارند.بنابراین جذابیت اصلی این محصولات برای مشتری ها صرفه جویی در هزینه هاست.برندهای فروشگاهی اغلب به طور متوسط بین ۲۵ تا ۳۰ درصد از حاشیه قیمت پایین تری برخوردارند.
با توجه به آن چه گفته شد ، برندهای فروشگاهی یا برچسب های خصوصی در زمره رقبای قدرتمند برندهای ملی و تولیدکننده به شمار می آیند.تولیدکنندگان برای پیشی گرفتن از برچسب های خصوصی ، روش های متنوعی را به کار می گیرند.اول این که متخصصان بازاریابی برندهای تولیدکننده تلاش می کنند تا با کاهش قیمت ها و هزینه های سربار خود ، مهم ترین و اصلی ترین تمایز برندهای فروشگاهی را از آن ها سلب کنند و برای خود نقطه اشتراک ارزشمندی را با این رقبا تعریف کنند.هم چنین با بهره گرفتن از تکنیک های دیگری تلاش می کنند تا با تعریف و افزودن نقاط افتراق خود ، تهدید برچسب های خصوصی را کمرنگ سازند.شرکت های تولیدکننده با افزایش سرمایه گذاری بر فعالیت های تحقیق و توسعه با هدف بهبود کیفیت کالاها و معرفی و به کارگیری نوآوری های جدید در محصولات ، تلاش می کنند تا تمایز میان خود و رقبا را افزایش دهند.علاوه بر آن ، این شرکت ها با صرف بودجه های کلان برای فعالیت های بازاریابی و پیشبرد فروش خود درصدد تاثیرگذاری بیشتر بر آگاهی مشتری ها از برند خود و ترغیب آن ها به خرید بر می آیند.یکی دیگر از واکنش های برندهای تولیدکننده به برچسب های خصوصی ، حذف سیاست های تعمیم برندو تمرکز تمامی تلاش های آن ها بر تعداد محدودی از برندهاست.هم چنین بسیاری از شرکت ها با طراحی برندهای جدید و تعریف آن ها در زمره برندهای ارزان قیمت و ارائه دهنده تخفیف های عمده تلاش می کنند تا بر سر راه برندهای فروشگاهی ، رقبای تازه نفسی را به وجود اورند.
بسیاری از بازاریابان با اتخاذ رویکردهای تهاجمی و سیاست های پشتیبانی قانونی تلاش می کنند تا تهدیدات این رقبا را به تدریج کمرنگ سازند. برخی دیگر از بازاریابان نیز با تامین برندهای فروشگاهی و قرار گرفتن در زمره تامین کنندگان و هم پیمانان آن ها تلاش می کنند تا بازی را به نفع خود تغییر دهند، یعنی به جای مقابله با رقبا ، از بازار مناسب آن ها به نفع خود بهره برداری می کنند.[۲۲]
راهبرد برند مشارکتی
برند می تواند با ایجاد پیوند میان خود و برندهای شرکت های مشابه یا متفاوت ، تداعیات ذهنی مشتری های خود را بهبود بخشد.برند سازی مشارکتی[۱۰۷] که گاه اتحاد برندها یا تجمع برندها نامیده می شود – زمانی به وجود می آید که دو یا چند برند با یکدیگر هم پیمان شده و فعالیت های بازاریابی خود را به هر شکل ممکن با یکدیگر انجام دهند.
مزیت های استفاده از برندسازی مشارکتی و اعطای لیسانس
ارتقای ارزش ویژه برند با بهره گیری از شایستگی های دیگران
استفاده از تجربه های دیگران
کاهش هزینه های معرفی محصول
توسعه مفهوم برند به رده های مرتبط
منبعی برای کسب درآمدهای جانبی
مشکلات استفاده از برندسازی مشارکتی و اعطای لیسانس
کاهش سطح کنترل
خطر ایجاد تاثیرات منفی بر ارزش ویژه برند
تاثیرات بازخوردهای منفی مشتری ها