در سال اول رشد کند است در سالهای بعد رشد سریع خواهد شد، به طوری که در سال پنجم از هر بوته اسطوخودوس ۵۰۰ گرم برگ خشک تولید خواهد شد. قسمت مورد استفاده این گیاه سرشاخههای گلدار آن است و بهترین زمان برداشت هنگامی است که گلها روی گیاه ظاهر میشود (اوایل تیر تا اواسط مرداد).
در طول زمستان برای جلوگیری از سرماخوردگی، باید روی قلمهها را با پوششهای نایلونی پوشاند. در زمان مناسب باید قلمههایی را که از ریشههای قوی و محکمی برخوردارند به زمین اصلی منتقل کرد. چنانچه ریشهها طویلتر از ۱۵ سانتیمتر باشند (اعم از تکثیر با بذر یا تکثیر رویشی) ریشه را باید هرس کرد. هنگام کاشت قلمههای ریشهدار شده در زمین دایمی، قلمهها باید ۴ تا ۵ سانتیمتر بالای منطقه یقه کشت شوند (عمویی، ۱۳۸۸). چنانچه زمان کافی برای کاشت قلمههای ریشهدار شده وجود نداشته باشد آنها را باید روی هم داخل گودالی قرار داد و با پاشیدن آب بر روی آنها از خشک شدن بوتهها جلوگیری کرد تا در زمان مناسب به کشت آنها اقدام شود. این عمل سبب حفظ قوه رویشی بوتهها میشود (عمویی، ۱۳۸۸)
رشد اولیه اسطوخودوس در سال اول رویش بسیار کند است و علفهای هرز میتوانند بدون رقابت و به سرعت توسعه یابند. از این رو کنترل علفهای هرز قبل از کاشت و تهیه بستر فاقد علف هرز ضرورت دارد. در سال اول رویش به منظور تولید شاخههای متعدد، باید قسمت هوایی گیاهان را به طول ۸ تا ۱۰ سانتیمتر هرس کرد. این هرس نه تنها مانع رشد نامناسب طول ساقه میشود بلکه با تولید شاخههای متعدد سبب پرپشت شدن بوتهها میشود. سال دوم رویش نیز عمل هرس اندام هوایی را از قسمت ۱۵ تا ۱۸ سانتیمتر باید تکرار کرد. در سطوح وسیع کشت، عمل هرس با دست امکانپذیر نیست و باید با ماشینهای مخصوص هرس انجام گیرد. هرس گیاهانی در سال دوم رویش سبب میشود تا ساقههای گلدهنده از طول یکسانی برخوردار شوند. از سال سوم نیازی به هرس نیست زیرا گیاهان به شکل ثابت خود که نیمکره است میرسند. اواخر سال اول رویش نیز زمان مناسبی برای واکاری و جایگزینی کردن بوتههای خشک شده است. وجین علفهای هرز در طول رویش گیاهان ضروری است. از آنجایی که چند سال پس از کشت، خاک بین ردیفها متراکم شده و عمل تهویه هوا به سختی انجام میگیرد. لذا هر چهار تا شش سال باید خاک بین ردیفها را تا عمق ۴۰ تا ۶۰ سانتیمتری برگردان کرد (عمویی، ۱۳۸۸).
گلهای اسطوخودوس از اواخر بهار پدیدار شده و گلهای باز شده از بیشترین مقدار اسانس برخوردارند. برداشت شامل جمع آوری ساقههای گلدهندهی دارای گل میباشد که توسط داس یا ماشینهای برداشت انجام میگیرد. عملکرد گل تازه در سال اول ۴۰۰ تا ۷۰۰ کیلو گرم در هکتار میباشد که در سالهای بعد افزایش چندین برابر مشاهده میشود. از آنجایی که گیاهان معمولاً هفت تا هشت روز در مرحله گلدهی هستند، در سطوح وسیع کشت امکان برداشت آنها در این مدت کوتاه وجود ندارد. به همین خاطر از بدو باز شدن گلها میبایست آنها را برداشت کرد. هنگام برداشت گلها، ساقهها از نیمه قطع شوند سبب ناهماهنگی در نمو گلها در سالهای بعد میشوند و برداشت گلها، آنها را در کیسههای بزرگ ریخته و بلافاصله جهت استخراج اسانس، گلها را به کارخانههای مربوط منتقل میکنند. مقدار عملکرد گل متفاوت است و به نوع گیاه و شرایط اقلیمی محل رویش گیاه بستگی دارد. عملکرد گل تازه در سال اول رویش ۴/۰ تا ۷/۰ تن در هکتار، در سال دوم ۵/۱ تا ۲ تن در هکتار، در سال سوم ۳ تا ۵/۳ تن در هکتار و از سال چهار به بعد ۵/۳ تا ۴ تن در هکتار میباشد. معمولاً از هر ۸ تا ۱۰ کیلوگرم تازه یک کیلوگرم گل خشک به دست میآید (صمصام شریعت، ۱۳۷۴).
برای برداشت بذرها باید گیاهانی سالم، قوی، پر گل و فاقد هر گونه علف هرز را انتخاب کرد. میوهها از اوایل تابستان به تدریج میرسند. هنگامی که رنگ بذرها از اواسط تابستان به تدریج قهوهای تیره شد باید ساقههای گلدار را برداشت و سپس خشک کرد. تاخیر در برداشت سبب ریزش بذرها میشود. پس از برداشت باید آنها را بوجاری و تمیز و بستهبندی نمود و در جای خشک و خنک نگهداری کرد. عملکرد بذر ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم در هکتار است (صمصام شریعت، ۱۳۷۴).
اسانس اسطوخودوس از تقطیر سرشاخههای گلدار با بخار آب حاصل میگردد. با بهره گرفتن از روش تقطیر با بخار آب، زمان لازم برای استخراج اسانس زمانی است که نه تنها حداکثر مقدار اسانس موجود از اندام مورد نظر خارج گردد، بلکه اسانسهای حاصل از کیفیت مطلوبی نیز داشته باشند. تعیین زمان مناسب به منظور استخراج اسانس متفاوت است و به عوامل متعددی نظیر نوع اندام (اینکه گل باشد یا پیکر رویشی یا ریشه یا میوه)، نوع دیگر مورد استفاده، همچنین مقدار و سرعت بخار آب، بستگی دارد. سرعت بخار و مدت زمان لازم برای تقطیر اسانس از گلهای تازهی اسطوخودوس به ترتیب ۳۰۰ تا ۳۵۰ (بر حسب کیلوگرم بر ساعت) و ۴۰ تا ۶۰ دقیقه میباشد. اسانس استحصال شده از گیاهان به روش تقطیر با بخار، معمولاً حاوی مقادیری آب است. مقدار آب موجود در اسانس گیاهان مختلف به عواملی مانند اندازه ظروف جمع آوری اسانس، شکل آنها، درجه حرارت، شدت و مقدار بخار و وزن مخصوص اسانس، عناصر تشکیلدهنده اسانس و قابلیت انحلال اسانس در آب بستگی دارد. اسانسی که در مرحله اول تقطیر استحصال میگردد به اسانس اولیه یا اسانس مستقیم معروف است. در آب خروجی ظروف جداکننده، مقادیر کمی اسانس موجود است که اسانس ثانویه خوانده میشود (امیدبیگی، ۱۳۷۹).
وجود اکسیژن در آب که معمولاً قابل انتقال در اسانس ثانویه است، باعث افزایش وزن مخصوص آن (در مقایسه با اسانس اولیه) میگردد. اسانس اولیه حاصل از گیاه اسطوخودوس حاوی مقادیر فراوانی “استر” است. در حالی که مقدار استر در اسانس ثانویه گیاه مذکور (بر اثر هیدرولیز با آب) بسیار کمتر است. با بهره گرفتن از روش تقطیر با آب یا بخار، میتوان اقدام به استخراج اسانس ثانویه نمود. مقدار اسانس ثانویه در گلهای اسطوخودوس ۱۵۰ تا ۲۰۰ گرم در مترمکعب میباشد. اگر این عمل در محل برداشت محصول صورت بگیرد، بازدهی بیشتری خواهد داشت. برگها و گلهای این گیاه دارای ۵/۰ تا ۵/۱ اسانس، کومارین، فلاونوئید، استرول و تانن هستند. اسانس این گیاه بیرنگ یا به رنگ زرد کمرنگ است و اجزای آن عبارتند از: لینالیل استات، لینالول، کامفور و ژرانیول. لینالیل استات مهمترین ترکیب اسانس میباشد که ۳۵ تا ۶۰ درصد اسانس را تشکیل میدهد (امیدبیگی، ۱۳۷۹).
مجموع هزینههای کاشت، داشت و برداشت و هزینه زمین جهت کشت اسطوخودوس (یک هکتار) (۱۳۸۹)
اقلام هزینه | مبالغ هزینه (به ریال) | توضیحات |
آمادهسازی زمین | ۵۰۰۰۰۰ | |
نشاء اسطوخودوس | ۴۰۰۰۰۰۰ | ۲۰ هزار نشاء هر نشاء ۲۰ تومان |
کود دامی پوسیده | ۴۰۰۰۰۰ | ۲۰ تن کود دامی |
کود شیمیایی | ۵۰۰۰۰ | کود فسفر و ازت |
کارگر (جهت وجین، آبیاری، برداشت و…) | ۷۵۰۰۰۰۰ | |
سایر هزینهها (مشاوره، گیاهپزشکی و…) | ۵۰۰۰۰۰ |
۲- «مجازات قطع عضو : قصاص عضو و بریدن دست و پا سارق، ماده ۲۰۱ و محارب و مفسد فی الارض، ماده ۱۹۰ ق. م. ا) « در شمار کیفر های ترهیبی و ترذیلی است و اجرای این قبیل کیفرها، هیچ تناسبی با برنامه اصلاحی بزهکاران ندارد زیرا، اصلاح به معنی احیاء و اعاده توانایی های جسمانی و روانی بزهکاران است.
حال آنکه کیفرهای قطع عضو تدابیری توانگیر و تحقیر کننده است و همچنین تجربه سال های عمر بشر نشان داده است که هرگز، کیفرهای موهش مردمانی را که مصمم به تجاوز به حقوق دیگران بوده اند از قصد خود، منصرف نکرده است.
با این همه، اقدامات حمایتی پس از اجرای حکم محکومیت به قطع عضو تا حدودی ممکن است مشکلاتی که محکوم علیه در فعالیت های اجتماعی با آن مواجه شد جبران کند.» [۹۸]
۳-«مجازات تازیانه : شلاق نیز در شمار کیفرهای بدنی است، ولی مجازات شلاق در کشور ما برعکس مجازات قطع عضو دارای سابقه قانونگذاری است با آنکه قانون لغو مجازات شلاق (مصوب تیر ۱۳۴۴) موارد خاص و نادر مجازات مذکور را از قوانین کیفری آن زمان حذف کرد، ولی اصلاحات قانون مجازات عمومی، (مصوب خرداد ۱۳۵۲) برآن بود که یک بار برای ابد قلم بطلان بر این مجازات کشید.
پس از انقلاب ، به موجب قوانین مصوب، مجازات شلاق در آغاز با عنوان تنبیه بدنی (مواد ۶ و ۷ و ۸)، لایحه قانونی تشدید مجازات مرتکبین جرائم مواد مخدر و اقدامات تامین و درمانی به منظور مداوا، اشتغال به کار معتادین، مصوب ۱۹ خرداد ۱۳۵۹ شورای انقلاب اسلامی با اصطلاحات بعدی)، پس جلد و تازیانه (قانون حدود و قصاص و مقررات آن، مصوب ۳ شهریور ۱۳۶۱ کمسیون امور قضایی مجلس شورای اسلامی) بار دیگر در شمار ضمانت های اجرایی کیفری درآمد.
از آن پس در قانون تعزیرات (مصوب مرداد ۱۳۶۲) مجازات شلاق که میزان آن از ۷۴ ضربه تجاوز نمی کرد پس از مجازات حبس ضمانت اجرایی متداول گردید و به دیگر قوانین پراکنده کیفری راه یافت.
لیکن در قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات (مصوب خرداد ۱۳۷۵) قانونگذار ضمن کاستن از موارد اعمال مجازات شلاق و جایگزین کردن مجازات حبس به جای آن کوشیده است تا حدودی تناسب میان فعل مجرمانه و این مجازات برقرار سازد و در انتخاب مجازات شلاق و مجازات های دیگر امتیاز بیشتری به قاضی اعطاء می کند.
در نتیجه تازیانه کمترین خوارکننده ایست به خصوص اگر در ملاء عام اجرا بشود. علاوه بر آن، آثاری در بدن مضروب باقی می گذارد که گاهی التیام ناپذیر و کشنده است.
بنابراین به اقتضای اصل قانونی بودن نحوه اجرای مجازات ها در آیین نامه مجازات تازیانه، نوع، شیوه و مکان اجرای حکم دقیقاً باید مشخص و معین گردد، تنها داشتن اینکه در حد حکم نباید در هوای بسیار سرد و یا بسیار گرم جاری نمود» ماده (۹۶ ق.م.ا) و یا «تازیانه را نبایدبه سر و صورت و عورت محکوم زد»
تبصره ماده ۱۷۶ کافی نیست. صراحت و وضوح مقررات ، حافظ حقوق و انسان ها است.» [۹۹]
و در آخردر خصوص بزه آدم ربایی که به موجب قانون مجازات عمومی سابق و قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص در مواردی مثل فوت ربوده شده در ردیف کدام دسته از مجازات های بدنی قرار می گیرند.؟
می توان به جرات بیان کرد که برای آدم ربا مجازات اعدام در نظر گرفته شده است و در ردیف مجازات سالب حیات قرار گرفته است. [۱۰۰]
بند ۲ : مجازات های سالب و محدود کننده آزادی :
«آزادی رفت و آمد به تبع آن اقامت محکوم علیه به ۲ صورت ممکن است از او سلب شود، با اجرای مجازات سالب آزادی و یا مجازات های محدود کننده آزادی.
الف) مجازات سالب آزادی : محرومیت از آزادی عبارت است از محرومیت از پرداختن به حرفه، ممنوعیت از سکونت در محل اقامت خود، دوری از خانواده و ممنوعیت های دیگر که مهمترین آن رفت و آمد است.
حقوق و آزادی های مذکور با نگهداری محکوم علیه به طور دائم و یا موقت در مکان هایی به نام زندان خود به خود از او سلب می شود این مکان ها در گذشته های نه چندان دور در سیاه چال ها و سردابه های تاریک و نموری بود که محکومان را در آن جا به غل و زنجیر می کشیدند و آنان را به دست فراموشی می سپردند.
در کشور ما، سر و سامان دادن به وضع زندان ها با ورود مستشاران خارجی در اواخر دوره قاجار مصادف بود.
نخستین مقررات اداره زندان ها نیز در همین دوره تدوین و اجرا گردید که پس از آن با اصلاحات مکرر آیین نامه های زندان محکومان به حبس به حقوق بیشتری دست یافتند.
امروزه مجازات حبس با هدف بازسازگاری بزهکاران رایج ترین مجازات ها به شمار می آید. البته، این مقصود هنگامی حاصل خواهد شد که گذراندن عمر زندانی در دوران محکومیت با برنامه ای متناسب با وضع حال او و در جهت اعاده و احیاء توانایی های او سازمان یابد.
پوشیده نماند که مجازات حبس به ویژه حبس های دراز مدت آثار و عوارض زیانباری دارد که با هدف تربیتی این نهاد مغایر است. از این رو، با داشتن برنامه ای جامع و هدایت محکومان براساس اصول مندرج در آن ضمن پرهیز از عواقب ناخواسته این مجازات، وصول به هدف های مطلوب زودتر ممکن می گردد.
آیین نامه قانونی و مقررات اجرایی سازمان زندان ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور (مصوب ۱۵ فروردین ۱۳۷۲) آخرین مصوبه ای است که تامین این حقوق و تضمین هدف های اصلاحی محکومیت به حبس را متکفل شده است.
و در آخر لازم به ذکر است که زندان در کشور ما به ۳ شکل مطرح است :
زندان بسته
زندان نیمه باز
زندان باز
محکومان برحسب نوع جرم، مدت محکومیت و گذراندن قسمتی از محکومیت خود به تشخیص مقامات قضایی یا شورای طبقه بندی به یک از زندان های ۳ گانه راه می یابند. (مواد ۴ و ۵ و ۶ و ۷و ۸ آئین نامه)»[۱۰۱]
ب)مجازات های محدود کننده آزادی :گاهی ، مجازات تکمیلی آزادی تحرک و جابه جایی بزهکار را تا حدودی محدود می کند، ولی محکوم علیه امکان ادامه زندگی مادی را از نظر خانوادگی و شغلی از دست نمی دهد. مصداق اینگونه از مجازات ها ممنوعیت از اقامت در نقطه یا نقاط معین و اجبار به اقامت در محل معین است که به موجب ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی به عنوان – مجازات تبعی[۱۰۲] شناخته شده است.
علاوه بر این مجازات ها، نفی بلد ماده(۱۹۰ ق.م.ا) نیز اگر چنانچه مقصود کشتن محارب یا زندانی کردن او نباشد و تبعید مواد ۸۷ و ۱۳۸ ق. م. ا) در شمار مجازاتهای محدودکننده آزادی محسوب می شوند. [۱۰۳]
همچنین اخراج بیگانه از کشور، کیفری است که، در ارتکاب جرایم خاص آزادی متهم را محدود و او را از عمل باز می گرداند. در خصوص ماده ۱۹، صدور حکم محکومیت به اقامت اجباری و یا منع از اقامت در نقاط معین مجازاتهای تکمیلی و اختیاری است. لیکن ممنوعیت از سکونت در نقاط خاص و یا اقامت اجباری ممکن است مجازاتی اصلی و اجباری باشد. به صراحت ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی دادگاه می تواند محکوم علیه را از اقامت در نقطه یا نقاط معین منع کند ولی اجبار به اقامت باید در نقاطی باشد که بر طبق تبصره الحاقی به ماده ۱۹ با همکاری وزارت دادگستری و شورای امنیت کشور تعیین می گردد و اجرای چنین حکمی به عهده نیروهای انتظامی خواهد بود.
بر طبق ماده ۱ آیین نامه تبصره ۲ ماده ۳ قانون حفظ امنیت اجتماعی (مصوب دی ۱۳۵۰ وزارت دادگستری کشور) ماموران مکلف اند : «هرگاه محکوم علیه مخفی یا متواری بوده یا پس از اخطار مامورین شخصا حاضر به رفتن به محل اقامت اجباری یا خروج از نقطه ممنوعه نشود و به وسائل ممکن وی را دستگیر و حکم را اجرا نمایند»
مستفاد از آیین نامه مذکور این است که نیروهای انتظامی محل اقامت اجباری محکوم علیه بر حضور او نظارت مستمر دارند و در صورت خروج از محل مکلف اند مراتب را به مراجع قضایی اعلام کنند (ماده ۴ آیین نامه)
ضمانت اجرای این مجازات، هنگامی که محکوم علیه محل اقامت را ترک می کند و یا به نقطه ممنوعه باز می گردد، به مجب ماده ۲۰ قانون مجازات اسلامی تبدیل آن به جزای نقدی و یا زندان است.
تعیین مدت اقامت اجباری و یا منع از اقامت در نقاط معین جز در مواردی که در قانون صراحت دارد با دادگاه است که باید متناسب با جرم و خصوصیات مجرم باشد.
منع از اقامت در محل معین اقدام تامین محدود کننده آزادی نیز تلقی می گردد. (ماده ۸ قانون اقدامات تامینی) چنان که گذشت، مجازات های محدود کننده آزادی، خللی به فعالیت های اجتماعی محکوم علیه وارد نمی آورد و لازم به ذکر است که حتی قانونگذار آن را تا به آنجا که در بسط کار و فعالیت هایی حرفه ای محکوم علیه، پیش رفته است. [۱۰۴]
و در پایان این مطلب، در خصوص بزه آدم ربایی در اکثر موارد و مصادیق قانون، مجازات سالب آزادی و حبس برای آن در نظر گرفته شده است. [۱۰۵]
بند ۳ مجازات های مالی :
مجازات های مالی شامل جزای نقدی و یا جریمه یا مجازات نقدی که هر ۳ اصطلاح در قانون مجازات اسلامی به کار رفته است. دیه را که بنا به تعریف مالی تلقی شده (مواد ۱۵ و ۲۹۴ قانون مجازات اسلامی) در ردیف کیفرهای ۵ گانه (ماده ۱۲ ق.م.ا) به حساب آمده است. [۱۰۶]
و همچنین در بررسی مجازات اصلی آدم ربایی در صور خاص این گونه می توان اشاره داشت که مجازات ساده اصلی این بزه به افراد بالای ۱۵ سال و طفل تازه متولد شده (۶۳۱ ق.م.ا) اختصاص پیدا خواهد کرد که در زیر به آن اشاره خواهیم داشت.
۱) طفل تازه متولد شده :
اگر کسی طفل تازه متولد شده ای را برباید و مخفی کند و یا به جای طفل دیگری قلمداد کند مرتکب جرم ماده ۶۳۱ قانون اسلامی شده است که براساس این ماده اگر طفل نوزاد ربوده شده زنده باشد، مجرم به ۶ ماه تا ۳ سال حبس محکوم می شود و اگر فوت شده باشد ۱۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال، جریمه نقدی محکوم خواهد شد. [۱۰۷]
و به نظر می رسد که این جرم مجازات متناسب با جرم وضع نشده به دلیل این که طفلی که تازه متولد می شود قادر به مراقبت و مواظبت از خود نیست و باید تحت مراقبت والدین خود باشد و همچنین توانایی دفاع از خود هم به نوعی ندارد و بیشتر به خاطر ضعیف الجثه بودن طفل در معرض خطر قرار می گیرد و به نظر باید قانونگذار به جای مجازات اصلی ساده آن را در زمره جرایم با مجازات مشدد قرار می داد.
در لبنان همین موضوع درباره طفل کمتر از ۷ سال مطرح شده که هرکس طفل کمتر از ۷ سال را برباید یا مخفی کند یا با طفل دیگری عوض کند یا به زنی منتسب کند که او را به دنیا نیاورده است به اعمال شاقه موقتی محکوم می شود، مجازات کمتر از ۵ سال نخواهد بود. [۱۰۸]
این ۲ مساله با کمی تفاوت نسبت به هم بیان شده اند. با اشاره به این که در ایران شامل طفل تازه متولد شده خواهد شد ولی در لبنان همین مورد درباره طفل کمتر از ۷ سال مقرر شده است.
۲) افراد بالای ۱۵ سال اختصاص دارد :
با استنباط از ماده ۶۲۱ می توان نتیجه گرفت که مجازات مشدده آدم ربایی، مخصوص افرادی است که کمتر از ۱۵ سال تمام داشته باشند نه افرادی که بالای ۱۵ سال دارند.
بنابراین باید گفت که اگر فردی مرتکب ربودن فردی شود که بالای ۱۵ سال است مشمول مجازات مشدد آدم ربایی (۱۵ سال حبس) نخواهد بودو از این رو این جرم مجازات ساده اصلی فرض خواهد شد و مجازات ۵ تا ۱۵ سال حبس خواهد بود. [۱۰۹]
به این علت که وصف جرم مشدده آدم ربایی زمانی صدق خواهد کرد که در مورد طفل کمتر از ۱۵ سال باشد چون این طفل بیشتر در معرض آسیب خواهد بود و قدرت دفاع کردن و حمایت از خود را نخواهد داشت ولی در مقایسه با این افراد، افراد بالای ۱۵ سال می توانند از خود تا حدودی دفاع کنند و نیاز حمایت کمتری خواهند داشت و کمتر در معرض آسیب پذیری قرار می گیرند.
اسلام پدران را از کشتن فرزندان منع نموده است و کشتن آنها را اشتباه وگناه بزرگ میداند. قرآن کریم درآیاتی متعددبه سنت سخیف عرب درقتل فرزندان بخصوص دختران حمله کرده وآن را موجب مؤاخذه اخروی میداند. «واذالموؤده سئلت أبای ذنب قتلت.»۱ در یکیازمواد بیعت زنان تازه مسلمان درآیه۱۲سوره «ممتحنه»آمده است: «ولایقتلن اولادهن». قرآن کریم منشاءفرزندکشی را ترسازفقر معرفی میکند ومیفرماید: «ولاتقتلوااولادکم خشیه املاق نحن نرزقهموایاکم». همه مبارزاتی که آئین مقدس اسلام وعموم ادیان آسمانی با فرزندکشی کرده اند، دربرگیرنده کشتن جنین نیز میباشد. از اینرو همانگونه که قتل انسان زندهحرام و موجب ثبوت دیه است، سقط جنین نیز حرام و مستوجب دیه میباشد.۲ علامه محمدتقی جعفری در اینباره میگوید: «نهایت امر این است که به جهت عوارض مربوط به زندگانی خود انسانها، تکالیف ومقررات دینی مربوط به هویت انسان از موقع استقرار دررحم آغاز میشود؛ البته مقصود از هویت انسان درحالت نطفهگی، قرارگرفتن اودرگذرگاه ومسیر استقرار نطفه دررحم آغاز میشود.» روایتیاست از« اسحاق بنعمار» که روزی ازحضرت موسی بن جعفر(ع) سئوال کردم: زن از آبستن میترسد، دوایی میل میکند و آنچهرا درشکم دارد بیرون میاندازد. حکمش چیست؟ حضرت فرمودند: این کار جایز نیست. عمار میگوید عرض کردم: آنچه زن از شکمش بیرون میاندازد نطفه است. آن حضرت فرمودند: آغاز خلقت انسان نطفه است. این روایت با صراحت کامل هم آغاز موجودیت انسان را توضیح میدهد وهم حکم قطعیآن را بیان میکند.
بند ششم : ممنوعیت خرید وفروش کودک
بطور کلی ازدیدگاه اسلام خرید وفروش انسان آزاد، حرام و ممنوع بوده و مجازات قطع ید دارد. محقق خویی(ره) درکتاب «مبانی تکمله المنهاج» میفرماید: «هر کس به خرید وفروش انسان آزاد، اعم از کوچک و بزرگ، مؤنث و مذکر اقدام کند، به قطع ید محکوم خواهد شد.» این نظری است که مشهور فقها مانند شهید ثانی و … بدان اعتقاد دارند. حضرتآیت اله فاضل لنکرانی(ره ) در«الحدود» دراینباره حکم مذکور را به موردی محدود کردهاند که حتی اگر انسان آزاد ربوده شده و سپس خرید وفروش شود نیز حکم فوق صدق میکند. ایشان درنهایت درحکم به قطع ید سارقی که پس از سرقت انسان حر، اقدام به سرقت او کرده است. نیز به تبعیت ازحضرت امام خمینی (ره) احتیاط را در ترک میدانند و به مجازات تعزیری چنین فردی حکم کردهاند.۱
گذشته ازمجازات خرید وفروش انسان، ممنوعیت وحرمت خرید وفروش انسان اعم از کودک و بزرگسال مورد اتفاق فقیهان است. از اینرو یکی از شرایط مبیع را مملوک بودن آن میدانند، صاحب شرایع پساز ذکرشرط مزبور میفرماید: « فلایصح بیع الحر»۲ بنابراین خرید وفروش کودک که یکی از مصادیق کودکآزاری ناشی ازبهره گیری خلاف قانون است، ممنوع و حرام بوده و مستوجب مجازات تعزیری است. علاوه برحقوق فوق، اسلام حقوق دیگری را نیز برای کودکان برشمرده است. ازجمله اینحقوق میتوان به حقتحصیل(آموزش و پرورش)، تأمین خوراک وتغذیه مناسب، بهداشت برای کودک، حق تفریح وبازی، پرهیز از اعمال خشونت جسمی و روحی به کودک واحترام به مقام کودک اشاره نمود.
دراسلام فراگیری دانشیک فریضه است. بگونهای که پیامبر اسلام(ص) به مردم سفارش میکنند: «از گهواره تا گور دانش بجویند» و آموختن علم و دانش را ازجمله حقوق کودکان بخصوص بروالدین میدانند و میفرماید: « ازجمله حقوق فرزند بر پدر ومادر آموختن نوشتن است.» از آنجاییکه شخصیت کودک در مراحل نخستین زندگی درخانواده شکل میگیرد، آموختن دانش به کودکان برعهده والدین وی نهاده شده است تا در ابتدای زندگی آنها را به سلاح دانش وعلم مسلح نمایند تا بتوانند بوسیله آن برمشکلات آینده چیره شوند و این کوچکترین وظیفهای است که از والدین انتظار میرود تا درحق فرزند خود روا دارند.
امروزه امر آموزش وپرورش دراکثر کشورهای جهان از وظایف دولت محسوب میشود و دولت وظیفه دارد آن را بصورت رایگان فراهم نماید. موضوع آموزش و پرورش آنقدر مهم است که حتیدرکنوانسیون حقوق کودک برآن تأکید گردیده و آن را برای کشورهای طرف کنوانسیون اجباری نموده است .
بهرهمندی از تغذیه وخوراک مناسب ازحقوق مسلم کودک و برطرف کننده نیاز جسمی وی است. در اسلام بنا به فرموده حضرت رسول(ص) هیچ کاری بهتر از سیرکردن شکم گرسنه نیست و اگر این شکم گرسنه ازآنِ کودکان باشد، از وظایف وحقوق والدین و دولتها است. چنانکه رسول اکرم(ص)میفرمایند: « از حقوق فرزند بر پدر آن است که جز غذای پاک و خوب (حلال ) به او ندهد.» البته اگر والدین توانایی تأمین مواد غذاییمناسب را نداشته باشند، این وظیفه برعهده افراد وجامعه است که نیازهای غذایی آنان را برطرف سازند. تغذیه خوب، بازدارنده بسیاری از بیماریها است. جسم سالم درسلامت روح اثرگذار است و تغذیه مناسب برسلامت جسم. بنابراینرسیدگی به وضع تغذیه کودکان به شکل غیرمستقیم سامان دادن به روح و روان او نیز بشمار میرود.
بزرگان اسلام آموزش بازیها و ورزشهایی نظیر سوارکاری، شنا و تیراندازی را از وظایف پدر و مادر برشمردهاند وبرآموزش آنتأکید داشتهاند. علاوه براسلام در برخی ازکنوانسیونها تفریح و ورزش و فعالیتهای خلاق بعنوان یکی از حقوق کودکان به رسمیت شناخته شده است.۱
خشونت جسمی وروحی یکی ازعوامل تخریب شخصیت کودکان است. در دین مبین اسلام به این مهم توجه جدی شده است، چنانکه وقتی مردی درحضور امام علی( ع) از فرزند خویش شکایت نمود، امام(ع) فرمود: « او را نزن، بلکه از او دوری کن( قهرکن) ولی نه طولانی.» درواقع این حدیث بیانکننده این است که اگرتنبیه برای تربیت کودک انجام میشود بهتر آن است که این تنبیه، تنبیه بدنی نباشد، بلکه ازعواطف کودک استفاده شود. زیرا تنبیه بدنی، زمینهساز مشکلات روحی وعاطفی فراوانی همچون سرخوردگی وتخریب شخصیت کودکان میشود. ولی وقتی ازکودک دوری شود خود کمکم به اشتباهش پی میبرد. البته این دوری نباید طولانی گردد، زیرا ممکن است از یک سو روی عواطف کودک اثر عمیق بگذارد و زمینهساز مشکلات روحی او شود و ازسوی دیگر بر اثر این طولانیشدن از تأثیر این ابزار تربیتی کاسته شود. رسول خدا (ص) نیز میفرمایند:« خداوند به هیچ چیز خشم نمیگیرد آنچنان که به خاطر زنان و کودکان خشم میگیرد.»
گفتار دوم:
اسلام و حمایت از کودکان دردرگیریهای مسلحانه
محدودیت عملیات نظامی دردایره هدفهای نظامی و استراتژیک یکی از اصول مسلم جنگها در اسلام است. جنگها نظامیان را رو در روی یکدیگر قرار میدهد و نه مردم را. بنابراین تا آنجا که ضروریات نظامیممکن میسازد باید غیرنظامیان از تعرض مصون باشند. این اصل اسلامی فوق نتایج بسیاری را به دنبال دارد. ممنوعیت جنگ با مردم غیرنظامی، تمایز بین جنگجو وغیرجنگجو، منع جنگ با افراد بیسلاح، مجروح، بیمار، زن کودک، پیر و … ازآنجمله است. براین اساس کاربرد سلاحهایی که علاوه برنظامیان، مردم بیسلاح و بیپناه را به کشتن دهد، نهی شده است. تاکتیکهای نظامی که باعث کشته شدن زنان، کودکان وغیرنظامیان شود، ممنوع میباشد.
تاکتیکهایتخریبی وانهدامی از قدیم مورد بحث فقهای اسلامی بوده وجملگی آنها به کاربردن این قبیل تاکتیکها را جز درموارد ضروری که مشروحاً مشخص کردهاند، جایز نشمردهاند. ممنوعیت انهدام منازل و باغات ودژهای دشمن، بستن آب اردوگاه یا شهردشمن، گلوله باران قلعههایی که به جز نظامیان دشمن، غیرنظامیان نیز درآنجا حضوردارند، سوزاندن شهر، مزارع و باغها ازجمله مواردی است که درکتب فقهای بزرگوار مورد بحث و ملاحظه قرارگرفته است.
اما اسلام زمانی ظهور کرد که مصریان، آشوریان، یهودیان و رومیان و … درحین و پس از جنگ رفتار و اعمال زشت وناپسندی را با کسانی که حتی درجنگ شرکت نداشتند انجام میدادند. ازجمله آتش زدن و ویران کردن، غارت شهرهای دشمن، زجر وشکنجه زنان وکودکان در برابرچشم خانواده و انظارعمومی را میتوان نام برد. اما با ورود اسلام این اعمال ظالمانه وشنیع ممنوع گردید وکسانی که درجنگ شرکت نداشتندنه تنها از تعرض و بیاحترامی در زمان جنگ مصون بودند، بلکه با احترام و محبت ورعایت تمام جوانب انسانی با آنها رفتار میشد.۱
طبق اصول کلی حقوق بشر دوستانه اسلام، دشمنان به عنوان انسانهایی به حساب میآیند که قابلیت هدایت وسوق به سوی حق وحقیقت را دارند واین یک تکلیف است که بین دو دسته افراد؛ یعنی نظامیان و غیرنظامیان درمنازعات مسلحانه با هرماهیت وشکلی تفکیک قایل شد و خصومت فقط بین نیروهای مسلح مجاز میباشد و این نکته به صراحت درقرآن اعلام شده است.
آنچه امروزه حقوق بشردوستانه نامیده میشود وهدفش حفظ جان، مال وحیثیت غیرنظامیان، مجروحان، اسرا وکسانی کهدرجنگ شرکت نکردهاند میباشد، ازآغاز مورد توجه اسلام بوده است و دین اسلام این هدف انسانی را بطور جدی مدنظر داشته است. شاید مهمترین مبنای حقوق بشردوستانه دراسلام این باشد که اگرقرار است جنگ و خشونتی رخ دهد باید عادلانه باشد.۲
بند اول: حمایت عام از کودکان درمخاصمات مسلحانه
درآئین آسمانی اسلام است که برای نخستین بار از کودکان وزنان، سالخوردگان و سایر افراد نیازمند به حمایت، حمایت صورت گرفته است وقرنها بعد درکنوانسیون های بین اللملی، تحتعنوان حقوق بشردوستانه این مقررات مورد توجه قرار گرفته است.
تردیدی نیست اصول انسانیت واخلاق دو اصل بنیادیندرآموزههای دینیاست که درهمه حال حتی در مخاصمات، رعایت کردن آنها برایهمه الزامی وضروریاست. افزون براین مفهوم اصلتفکیک بین نظامیان و غیرنظامیان واهدافنظامی وغیرنظامیریشه درآیات قرآن کریم، سنت، سیره نبویورفتار معصومین(ع) دارد.
الف ـ حمایت از کودکان درمخاصمات ازدیدگاه قرآن ومعصومین(ع)
خداوند درآیه۱۹۰سوره«بقره» میفرماید: «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولاتعتدواانالله لایحب المعتدین.» با کسانی که با شما آغاز جنگ میکنند، نبرد کنید و ازحد بیرون نروید که خداوند تجاوزگران را دوست ندارد.
از تفسیری که مفسران درباره آیه فوق نموده اند می وان این پیامها را دریافت کرد:
الف) کسانی که با شما سرجنگ ندارند با آنان آغاز جنگ نکنید.
ب) از حدود مقرر درجنگ وجهاد خارج نشوید. (رعایت حقوق جنگ)
ج) زنان، کودکان و سالخوردگان را درجنگ هدف قرار ندهید.
ازتفسیر مفسران بخوبی میتوان به صراحت به مفهوم تفکیک نظامیان وغیرنظامیان درجنگها پی برد. مفهوم حقوقی اینآیه درحوزه جنگ به صراحت از سوی دولتهای اسلامی درسالهای آغازین قرن هشتم میلادی اعلام شده است. درروایت استکه از «عمربن عبدالعزیز» والی اموی پرسیدهاند: «مقصود از اینآیه چیست ؟»
وی پاسخ میدهد: مقصود آن است که درجنگ تعرض به کودکان، زنان وکسانی که با مسلمانان نمیجنگند، ممنوع شده است.
نهی ازکشتن غیرنظامیان درجنگها همیشه موردحمایت اسلام بوده است. بطوری که پیامبراسلام (ص) هرگاه گروهی را برای مراقبتهای نظامی (سریه ) میفرستادند به آنها میفرمودند: «پیران فرتوت، زنان و کودکان را نکشید ودرختان را جز درصورت ناچاری از بین مبرید.» همه بزرگان دینی درجایز نبودن کشتن زنان وکودکان درجنگ متفقند. بخصوص زمانی که آنها درجنگ شرکت ندارند ودرچنین حالتی نباید آنان را مورد حمله و هدف قرارگیرند وحتی در روایات آمده است که از کشتن کودکان و زنان اگرچه درجنگ هم شرکت نمودهاند پرهیزشود مگر درصورت ناچاری.
به اجماع فقهای اسلام، زنان وکودکان از تعرض مصوناند و مستند فتوای فقیهان، سنت قولی وعملی پیامبر(ص) وجانشینان پسازآن حضرت است. همچنین به نظر بسیاری از مفسران، کشتن کودکان از مصادیق اعتداء وخروج از حد است که درآیه فوق الذکر (آیه۱۹۰سوره بقره ) از آن نهی شده است. اگر زنان و کودکان سپر قرارگیرند حکم اولی برحرمت هدف قراردادن آنان است ولی درصورت ضرورت وناچاری یعنی درصورت وجود درگیری شدید که بیم آن میرود که دشمن پیروز شود، درآن صورت تیراندازی به طرف آنان جایزخواهد بود ولی نباید کسی قصد ونیت کشتن آنان را بنماید. چنانچه ضرورتی نباشد یعنی درگیری شدید نباشد و یا رزمندگان دشمن درسنگرها و مکانهای امن استقرار داشته ودر درگیری حضور نداشته باشند دراین صورت نمیتوان سپر انسانی را هدف قرارداد، زیرا اولاًٌ کشتن زنان و کودکان درجنگ ممنوع بوده و ثانیاً کشتن آنها تأثیرگذار درجنگ نیست .
آنچه ازآیات وروایات برمیآید ودر کتب فقها نیز آمده است، عدم جواز قتل کودکان، زنان و … است. در روایات آمده است هنگامیکه حضرت محمد(ص) متوجه شدند عدهای از مسلمانان به تأسی از دشمن، تعدادی از کودکان را به قتل رساندهاند به خشم آمده و فرمودند: « چرا عدهای امروزآن قدر ستیزهجو هستند که به قتل صغار(کودکان) دست میزنند.»
ب ـ احکام فقهی منع، شرکت وکشتن کودکان وغیرنظامیان جنگ
۱ ـ احکام فقهی منع شرکت اطفال(کودکان) درجنگ
یکی از اصول وقواعدی که درکنوانسیونها و پروتکلهای الحاقی درارتباط با رعایت حقوق بشردوستانه توسط اغلب کشور برآن تأکید واصرار فراوان شده این است که شرکت اطفال درجنگها و درگیریهای مسلحانه ممنوع میباشد. این اصل(منع شرکت اطفال درجنگ) درفرهنگ اسلامی وفقه اسلام فراتر ازآن چه به تصویب گروه های طرفدار حقوق بشر وجمعیتها وکشورهای حامیآن رسیده، آمده است. دراین خصوص روایات متعددی از امامیهآمده است که شرکت اطفال و کودکان درجنگها را ممنوع کردهاند. از جمله اینکه از پیامبراسلام (ص) نقل شده است که ایشان جنگ و جهاد را برای کودکان جایز ندانسته و میفرمایند: «لیسعلی العبید جهاد مااستغنی عنهم ولا علی النساء جهاد ولا علی من لم یبلغ الحلم.» بر بردگان جهاد واجب نیست تا هنگامیکه از آنها بینیازی حاصل شود(آزاد شوند) ونیز بر زنان و کودکان جهاد واجب نیست تا زمانی که به حد حلم(تکلیف) نرسند. همچنین دراین خصوص روایات دیگری نیز آمده ازجمله اینکه: «عن ابیعمر قال عرضت علی رسول الله(ص) فیجیش وانا ابناربع عشره فلم یقبلنی ثم عرضت علیه من قابل فی جیش وانا ابنخمس عشره فقبلنی.» این روایات حکایت ازآن دارد که دراسلام برای شرکت افراد درجنگ قواعد و مقررات خاصی حاکم بوده است و افراد زمانی می توانستند درجنگ شرکت نمایند که به سن تکلیف (۱۵سال) برسند ودرغیر این صورت از شرکت آنان درجنگ ممانعت به عمل میآمده است. شرکت افراد نابالغ درجنگ مورد نهی شارع اسلام قرارگرفته است. همچنان که ملاحظه می گردد این موارد در کنوانسیونهای ژنو نیز مورد تأکید قرار گرفته است و این نشان دهنده این است که اسلام منع و نهیاز شرکت کودکان را از ابتدا یعنی بیش از هزار و چهارصد سال پیش مدنظر و توجه قرار داده است.
۲ ـ احکام فقهی منع کشتار کودکان درجنگ
ازجمله اصول و قواعدی که رکن اساسی و پایه ی کنوانسیونها و پروتکلهایالحاقی بشردوستانهی بین المللی را تشکیل میدهد، عبارت است از منع کشتار اطفال، زنان … و افراد غیرنظامی. تصویب این اصول که مایه افتخار و مباهات بشر قرن بیست ویکم است، هرچند مهمترین اثر را در بازدارندگی داشته، اما به ندرت توسط طرفهای درگیر رعایت شده است.(برای مثال میتوان به حمله ابرقدرتها به افغانستان و عراق اشاره نمودکه هزاران نفر ازجمله کودکان بیگناه کشته یا مجروح شدهاند وحتی آمار آن روز به روز روبه افزایش است وهمچنینحملات رژیم غاصب صهیونیستی بابمبهای لیزری هدایت شونده وبمبارانهای پیدرپی فلسطینیان که امریکا و همپیمانانش دراختیار این رژیم قرار میدهند ازجمله کشته شدن ۵۰ نفراز مردم منطقه «قانا» که اکثر کشتهشدگان را کودکان و زنان تشکیل می دادند.)در هر صورت این اصول در عصر جاهلیت وتوحش عرب که ادعای تمدن وجانبداری از حقوق بشر دوستانه را دارد از سوی پیشوایان دین مقدس اسلام مورد تأکید قرارگرفته و با بیانات گوناگون این مطلب ابراز شده است.
به برخی از آموزههای حقوق بشردوستانه اسلام که به شدت کشتن کودکان را نهی کرده است در زیر اشاره میکنیم. درمنابع امامیه آمده است که امام صادق میفرمایند: « رسول خدا هرگاه میخواست گروهی را برای جنگ اعزام نمایند آنها را میطلبید و کنار خویش مینشاند و به آنها سفارش میکرد که با نام خدا و به کمک خدا و به قصد تحصیل رضای خدا و بر اساس روش رسول خدا (ص) حرکت کنید وهیچ کودکی را نکشید.»۱دربرخی ازمنابع اهل سنت نیز آمده که رسول خدا(ص) کشتن کودکان درجنگ را منع میفرمودند. سنن ابی داوود عن انس ابن مالک: « انّ رسول الله (ص) قال: انطلقوا باسمالله وبالله وعلی مله رسول الله ولاتقتلوا طفلاً» رسول خدا (ص) فرموده است:
«با نام خدا و به کمک خدا و بر اساس روش رسول خدا (ص) حرکت کنید وهیچ طفلی را نکشید.»
۳ ـ احکام فقهی بازدارندهازکشتن اطفال(کودکان) تبعه دشمن درجنگ
همانطور که گفته شد کودکان و نوجوانان معمولاً درجنگها ومخاصمات آسیبپذیرتر از سایر اقشار میباشند وبیشترصدمات جسمی وروحی متوجه آنان است. اینموضوع هنگامیکه جنگها به شهرها ومحلهها سرایت میکند بیشتر نمایان میشود. ازدیدگاه اسلام این کودکان هرچند وابسته به دشمن واز اتباع آنها باشند ولی دارای مصونیت هستند. دراین مورد از پیامبر اکرم(ص)واهل بیت(ع) دستورصریح وروشنی مبنی بر نهی از کشتن اطفال دشمن رسیده است. «لانَّ رسول الله (ص)نهی عن قتل النساء والوالدان فی دارالحرب الاان یقاتلن» همانا رسول خدا (ص) از قتل زنان و کودکان دردارالحرب منع نموده است، مگر اینکه این افراد مشغول جنگیدن باشند. با توجه به آنچه گذشت کودکان درجنگ از مصونیت برخوردارند مگر اینکه آنها درپیشبرد جنگ تأثیرگذار باشند و همانند اتباع دشمن مشغول کارزار نظامی باشند.
در رابطه با مصونیت کودکان اتباع دشمن درجنگ به یک رفتار پیامبر(ص) اشاره میکنیم : بعداز یکی از جنگها به حضرت محمد(ص)گزارش دادند که دختری را از میان صفها کشتهاند. پیامبر به شدت ناراحت شدند. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چراناراحت شدید، او دختر یکی ازمشرکان وکفار بود. پیامبرخدا از شنیدن این سخن بسیارخشمگین شدند و فرمودند: این حرف چه معنی دارد؟ اینها از شما بهترند، زیرا هنوز برفطرت پاک خود هستند؛ مگر شما فرزندان مشرکان نبودید؟ هرگز کودکان را نکشید، هرگز، هرگز.۲
صاحب کتاب «جواهر الکلام» چنین میگوید:« ولایجوز قتل المجانین ولاالصبیان ولاالنساء منهم ولو عاونهم الامع الاضطرار، بلاخلاف احده فی شئیء من ذلک، بل فی المنتهی الاجماع علیه فیالنساء والصبیان.» جایز نیست دیوانگان، کودکان وزنان اتباع دشمن کشته شوند، گرچه این عده اتباع دشمن را یاری رسانند، مگر درهنگام اضطرار. در این مسئله(منع کشتن کودکان و زنان اتباع دشمن) از هیچ کدام از فقها نظر مخالفی دریافت نکردهام بلکه علامه حلیدرکتاب «المنتهی» درمورد عدم جواز قتل زنان وکودکان اتباع دشمن حتی اگر درجنگ ومخاصمات نظامی هم شرکت داشته باشند، ادعای اجماع کرده است.
صاحبکتاب «جامعالمقاصد»، کلامی شبیه علامه حلیدارد وحتیوی مصونیترا درمحدودهی گستردهتری موردتوجه قرارداده است. ازنظرایشان دیوانگان، کودکان و …راحتی اگر درجنگ شرکت داشته باشند نمیتوان آنان را به قتل رساند. ایشان میگوید: « جایز نیست دیوانگان، کودکان وزنان اتباع دشمن را به قتل رساند،اگر چه این عده دشمن را یاری میرسانند. همچنین پیرمرد فرتوت (ناتوان) و خنثای مشکل حتی اگر در پیشبرد جنگ مشارکت داشته باشند، کشته نمیشوند.»
بند دوم : حمایت خاص ازکودکان درمخاصمات مسلحانه
دراسلام روایات متعددی وجود دارد که حمایتهای خاصی از کودکان درجنگ شده است. ازجمله حمایتهای خاص میتوان بهممنوعیت تعرض به کودکان درجنگ، ممنوعیت سربازگیری ومشارکت مستقیم کودکان درجنگ وبازگشت کودکان به خانواده اشاره نمود.
الف: ممنوعیت تعرض بهکودکان درجنگ
روایات متعددی از طریق علما و فقهای اهل سنت واهل تشیع درممنوعیت تعرض به کودکان درجنگ آمده است. روایتکنندگان بهصراحت نقل میکنند که پیامبر عظیمالشأن اسلام از کشتنکودکان نهی فرمودهاند ، آنجا که میفرمایند: «ولا تقتلوا امراه ولاولیدا.» آن حضرت هرگاه گروهیرا برای مراقبتهای نظامی(سریه) میفرستادندآنان را درکنار خویش مینشاندند ومیفرمود: « سالخوردگان، زنان و کودکان را نکشید.» هرچند در زبان روایات ازمصداق کامل تعرض یعنی کشتن کودکان نهی شده است واضح است که مقصود، رعایت حق حیات آنان و عدم خشونت بر علیه کودکان میباشد.
صاحب جواهر، فقیه برجسته شیعی، پس ازنقل این حدیث پیامبر(ص)که فرمودند: پیران وکودکانرا زنده نگهدارید۱، میافزایند مقصود «استبقاء» آنان است. دربرخیازروایات آمده که پیامبر(ص)درشرایط مناقشه فرمودهاست «واستحیواشرخهم» یعنی جوانانآنان ر اباقیگذارید.۲ به نظرلغتشناسان متون روایی«شرخ » کسانی هستند که نزدیک به سن بلوغاند وعنفوان جوانی وقدرت آنها فرا رسیده است. همچنین این واژه را به معنی«خفیف» یعنی آسیبپذیر هم بکار بردهاند.
واژه«استبقاء» در ادبیات عرب بهمعنی حفظ ونگهداری برای تداوم زندگی است. بنابراین شکی نیست که در آموزههای اسلام نقص عضو، ربودن، تعرضجنسی ومانند آن با آموزههای اسلام و بلکه هردین دیگر ناسازگار است.
درمتون فقهیتصریح شده است، حتی اگردشمن ازجرائمعفافی و تجاوزجنسی بهعنوان یک روش جنگی علیه مسلمانان استفاده نماید، مسلمانان در پاسخ نمیتوانند از اینروش استفاده کنند، چون اسلام دین اخلاق وانسانیت است و این رفتارها و کنشها با آموزههای اخلاقی اسلام سازگار نیست. البته درصورت دسترسی به مرتکبان این جنایات آنها محاکمه ومجازات میشوند. این دسته ازمحرمات از این رو پاسخ داده نمیشوند وعکسالعملیرا ازسوی مسلمانان دریافت نمیکنند که اولاً درسرنوشت جنگ هیچ تأثیری نداشته و به پیروزی نیز کمک نمیکنند و ثانیاً از کینهتوزی، انتقال وتشفیخاطرانسانی مرتکبان خبر میدهد. همچنین در این خصوصدراسلام دلیل خاص وفتوایی برممنوعیت مثله کردن بدن دشمن است که مثله کردن بدن دشمن را منع نموده است؛ حتی اگر آنان با مسلمانان چنین عملی را انجام داده باشند.
ب : ممنوعیت سربازگیری وشرکت مستقیم کودکان درجنگ
سربازگیری ومشارکت مستقیم کودکان زیرسن بلوغ درجنگ، قرنهاست که از سوی فقیهان مسلمان ممنوع شده است. علامه حلی میگویند: «کودکان به این دلیل که ناتوان از جنگیدن هستند درمخاصمات شرکت نمیکنند.» سیره عملی پیامبر اسلام (ص) نیزخود گواه برمنع مشارکت کودکان در جنگ میباشد. در جنگ احد آن حضرت به کودک ۱۴سالهای که داوطلب نبرد شده بود اجازه شرکت و مبارزه ندادند. این موضوع نشان دهنده این است که اسلام شرکت کودکان زیرسن بلوغ (۱۵سال) را مجاز ندانسته وحمایت از کودکان را مدنظر داشته است. روایات متعددی درعدم بکارگیری کودکان درجنگ در اسلام وجود دارد که همه آنها دلالت برممنوعیت شرکت کودکان درمنازعات دارد. به هرحال اگر تحولات احتمالی وشرایط زمان، سن ناتوانیرا بالاتر منظور نماید، این امر هیچگونه مانعی بر اساس برداشت فقیهان جعفری در برابر دولت اسلامی نیست تا تعهدی جدید درحمایت بیشتر از کودکان در عرصه بین المللی را بپذیرد. زیرا چنین تعهدی همه کودکان جهان، اعم ازمسلمان وغیرمسلمان را درحمایت خود قرار میدهد. با این تعهد دولت مکلف میگردد با وضع قوانین، سن سربازگیری اجباری و داوطلبانه را درمخاصمات تعیین نماید.
اسلامی مینویسد: «از میان رشتههای پژوهشی مختلف اخلاقی و پیرااخلاقی، تنها سه رشته فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی، اضلاع دانش فلسفه اخلاق را تشکیل میدهند.» (اسلامی, نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق ۴۹) و در جای دیگر از همین مقاله مینویسد: «بسیاری از پژوهشگران اخلاقی امروزه بر این عقیدهاند که میان مسایل مورد بحث در فرااخلاق و اخلاق هنجاری، هیچ فاصلهای ـ یا دستکم فاصلهی معناداری ـ وجود ندارد؛ چنانکه به اطمینان میتوان اذعان کرد میان اخلاق کاربردی و اخلاق هنجاری هیچ فاصلهای نیست.» (اسلامی, نقش اخلاق کاربردی در توجه به فلسفه اخلاق ۵۰). از این عبارت به دست میآید که ایشان اخلاق کاربردی را جزیی از فلسفه اخلاق میدانند بین دو شاخهی دیگر و اخلاق کاربردی فاصلهای نمیبینند.
به نظر میرسد این رویکرد صحیح نباشد و دقت مطلب در این است که اخلاق کاربردی نسبت به اخلاق هنجاری مصرف کننده است و رابطهی بین فقه و اصول فقه بین آن دو نیز برقرار است. با اینکه ما در علم اصول فقه از برخی از مثالهای فقهی استفاده میکنیم ولی دلیلی ندارد که علم فقه را شاخهای از علم اصول فقه بدانیم. همچنین اساتید فلسفه اخلاق برای تفهیم مطالب فلسفه اخلاق از مثالهایی استفاده میکردند و به بررسی آنها میپرداختند و همین سر منشأ توجه به رشته علمی اخلاق کاربردی شده است. توجه داشته باشید اگر کسی عملگرا باشد و در اخلاق کاربردی به تطبیق قواعد بر موارد عینی نپردازد به کلی ارتباط بین اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی را گسسته است و به طریق اولی، اخلاق کاربردی را از تحت فلسفه اخلاق خارج کرده است.
تعبیر اخلاق هنجاری خاص تا حدی مسامحی و خالی از دقت است. خاص بودن مطالب، مربوط به اخلاق کاربردی است و ماهیت مباحث اخلاق هنجاری قواعد کلی و ملاکهای ارزش اخلاقی است و خاص بودن مباین با ذات آن است.
از سوی دیگر اخلاق کاربردی را جزیی از فلسفه اخلاق دانستن نیز ـ در کلام اسلامی ـ صحیح به نظر نمیآید و عدم وجود فاصله به جهت همرتبگی نیست بلکه به جهت استفاده اخلاق کاربردی از نظریههای اخلاق هنجاری است. در مجموع به نظر میرسد اسلامی در این رابطه دچار تسامحی شدهاند و الا خود در ابتدای مقاله بارها تکرار کردهاند که اخلاق کاربردی از این دو رشته دیگر استفاده میکند.
شاید با همین توجه برخی دیگر چنین گفتهاند: «در دهه های اخیر، اخلاق هنجاری در حوزههای خاص زندگی، مورد توجه جدی بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است؛ تا جایی که رشته خاصی با عنوان اخلاق کاربردی پدید آمده است. اخلاق کاربردی در صدد آن است که کاربرد منظم نظریهی اخلاقی را درحوزهی مسایل اخلاقی خاص نشان دهد.» (خواص, حسینیقلعهبهمن و دبیری ۲۱).
۵٫۷٫۱٫۲٫ روش اخلاق کاربردی
در فصل آیند به برخی از روشها که عمومیت دارند و مورد استفاده بودهاند اشاره خواهیم کرد. در این بحث ولی به روشی خاص در بیان مطلب در اخلاق کاربردی خواهیم پرداخت. در اخلاق کاربردی مباحث بر اساس یک ساختار هرمی پایهریزی میشود. این هرم در قاعدهی خود ارزشهای اخلاقی را دارد، سپس به اصول اخلاقی مبتنی بر آن ارزشها میرسیم، بعد از آن باید بر اساس آن اصول کدهای اخلاقی نوشته شود که مجموع آن کدها منشور اخلاقی را میسازند. تا به اینجا کار اخلاق کاربردی در زمینهی تدوین منشور اخلاقی به پایان میرسد.
الف: ارزش اخلاقی، وضعیتی است که به لحاظ اخلاقی مطلوب بوده و نشانگر یک نقطهی هدف در نظام اخلاقی است. ب: اصل اخلاقی، گزارهای است که در آن ارزش عینی به صورت ذهنی، لفظی و کتبی در آمده است. اصل اخلاقی حد وسط تبدیل ارزش اخلاقی به کد اخلاقی است. ج: کد اخلاقی، حکمی است که وظیفهی اخلاقی فرد را با لحاظ موقعیت معین و قیود خاص به صورتی جزئیتر از اصل اخلاقی مشخص میکند.
۸٫۱٫۲٫ کد اخلاقی
در بحث از هرم دانش اخلاق بیان کردیم که بعد از این که اصل اخلاقی مبتنی بر ارزش اخلاقی در یک حوزهی مشخص شد به نگارش کد اخلاقی میپردازیم. کد اخلاقی، حکمی است که وظیفهی اخلاقی فرد را با لحاظ موقعیت معین و قیود خاص به صورتی جزئیتر از اصل اخلاقی مشخص میکند. کد اخلاقی با این که کلی است ولی از آن حد کلیت اصل اخلاقی خارج شده است و موقعیتهای فردی در آن لحاظ شده است. این نکته به فرد کمک میکند تا بتواند وظیفهی عملی خود را تشخیص دهد و تا حدود زیادی دچار تعارض اخلاقی نشود. البته مشخص است که در اخلاق کاربردی به جهت اینکه یک شاخهی علمی است انتظار نتایج جزیی نداریم. بلکه نتایج جزیی به حوزهی فن و مهارت مربوط میشود.
کدهای اخلاقی باید مدام ویراستاری و بازنویسی شوند و نسخههای جدیدی از آن عرضه شود. زیرا فضاها و ایدهآلها به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است. لذا باید برای تدوین کدهای اخلاقی دبیرخانهی دایمی پیشبینی شود تا در پی ارتقای سطح آن منشور اخلاقی باشد.
۹٫۱٫۲٫ منشور اخلاقی
یکی از اهداف اخلاق کاربردی و این پژوهش که مبتنی بر اخلاق کاربردی نگاشته شده است، تدوین منشور اخلاقی است. در تدوین منشور اخلاقی دو نکته باید مورد توجه باشد:
الف: طرح ارزشهای برجسته، ما در تطبیق ارزشهای کلی و قواعد اخلاقی باید توجه داشته باشیم که ارزشهای برجسته در هر حوزهای را برای تدوین منشور اخلاقی آن حوزه در نظر بگیریم. منظور از ارزشهای برجسته، فضایلی است که از ضریب اهمیت بالایی در یک حوزه برخوردارند. مثلاً در اخلاق پژوهش باید بر صداقت و امانت تأکید شود ولی جایی برای بحث از پاکدامنی وجود ندارد. در اخلاق کارگروهی باید از انصاف و همدلی سخن به میان بیاید ولی جایی برای بحث از اجتناب از خوردن و خوابیدن زیاد نیست.
ب: مصداقیابی، در تدوین منشور اخلاقی بعد از این اینکه ارزشهای برجستهی هر حوزه را تعیین کردیم باید به دنبال مصادیق خاص آن ارزش در آن حوزه باشیم. مثلاً ارزش صداقت در پژوهش، صداقت در نقل مطالب از منابع است و نه صداقت با همسر و فرزندان.
در اینجا لازم است یک نکته تذکر داده شود و آن اینکه تدوین منشور اخلاقی نهایی باید توسط کسانی تدوین شود که قدرت اجرایی داشته باشند تا بتوانند ضمانت اجرای آن را فراهم آورند. از این جهت کاری که در این پژوهش در صدد آن هستیم و از اهداف پژوهش به صورت واقعی است این است که راهکارهایی برای تدوین بهترین منشور اخلاقی در اختیار مدیران و رهبران گروههای پژوهشی قرار دهیم و از سوی دیگر منشوری اخلاقی به صورت اولیه طراحی کنیم تا مدیران بتوانند با الگوگیری از آن منشور اخلاقی گروه خود را متناسب با نیازها و مقتضیات گروه خود سامان دهند.
ی در یک
۲٫۲٫ گروه
گروه بخشی از موضوع این نوشتار است، لازم است گروه، تیم، تمایز این دو و تقسیمهای گروه معرفی شوند. این معرفی به شناخت موضوع و طبعاً صدور احکامی اخلاقی در این رابطه کمک خواهد کرد.
۱٫۲٫۲٫ مفهومشناسی گروه
پیش از تعریف گروه باید به این نکته اشاره کنیم که این تعریف توصیفی نیست بلکه هنجاری است. یعنی تعریف در صدد بیان گروه آنگونه که «باید باشد» است و نه آنگونه که «هست». در نتیجه تعریف متضمن توصیههایی برای بهبود کارایی گروه خواهد بود. اهمیت تعریف نیز از همین جهت است یعنی باید گروهها همیشه خود را بر این تعریف عرضه کنند تا در صورت عدم هماهنگی به آسیبزدایی از گروه بپردازند.
با توجه به بررسی تعاریف متعددی که مطرح شده است به این نتیجه میرسیم که گروه عبارت است از: دو نفر [۳۵] یا بیشتر ـ تا حدی که امکان ارتباط رودررو وجود داشته باشد [۳۶]ـ که از طریق تعاملِ [۳۷] پایدار [۳۸] برای رسیدن به هدف مشترک و مشخص [۳۹] به هم وابسته شدهاند [۴۰] و به گروه تعلق خاطر پیدا کردهاند.
قیود زاید
در برخی تعاریف قیودی آمده که به نظر ما لازم نمیباشد:
الف: استقلال اعضا
برخی قید استقلال اعضا را اضافه کردهاند (فورسایت ۳۵). ظاهراً منظور فورسایت از «مستقل» این است که برخی از اعضا تابع اعضای دیگر نباشند و اعضا هم عرض و از نظر شأن شرکت در گروه هم وزن هستند. در غیر این صورت امکان تعامل و تأثیرگذاری بر هم منتفی میشود و فقط متبوع بر تابع اثر خواهد گذاشت. لذا با وجود قید «تعامل» نیازی به این قید نیست. فورسایت این دو قید را در کنار هم آورده است.
ب: تأثیرگذاری
برخی تعامل را وسیلهی تأثیرگذاری اعضا بر یکدیگر میدانند (فورسایت ۳۵ ـ ۳۷ به نقل از شاو و ترنز). برخی از این تأثیرگذاری با عنوان نفوذ تعبیر کرده و نفوذ را مستقل از تعامل مطرح کردهاند (صلیبی, فرهنگ توصیفی روانشناسی اجتماعی ۱۲۹). برخی حوزهی تأثیرگذاری را نگرشها و رفتار اعضا معرفی کردهاند (فورسایت ۳۷ به نقل از ترنر).
به نظر میرسد نیاز به ذکر اصل تأثیرگذاری و حوزهی آن نداریم. زیرا تأثیرگذاری در قید «تعامل» مطرح شده است و حوزهی تأثیرگذاری نیز در هر سه حوزهی گرایش، نگرش و رفتار قابل طرح است و لذا اختصاصی به نگرش و رفتار نداشته و عدم ذکر نشانهی اطلاق تعریف از این جهت است.
ج: اعلام عضویت
برخی اعلام عضویت در یک گروه را جزء قیود تعریف آوردهاند (فورسایت ۳۶ به نقل از براون). چنین قیدی لازم نیست بلکه همین که فرد اقدام به عضویت در گروه میکند و عضویت او پذیرفته میشود کافی است این مطلب با قید «تعلق خاطر به گروه» در تعریف قابل دستیابی است.
د: به رسمیت شناختن توسط یک نفر
برخی به رسمیت شناختن گروه توسط حداقل یک نفر را جزء قیود دانستهاند (فورسایت ۳۶ به نقل از براون). این قید نیز لازم نیست زیرا وجداناً گروه پیش از رسمیت دادن فرد ثالث شکل گرفته است و قبول شخص دیگر در شکلگیری آن نقشی ندارد. شاهد اینکه در مراحل تبدیل گروه به تیم که پس از این از آن سخن خواهیم گفت نیز چنین مطلبی نیامده است.
۲٫۲٫۲٫ تفاوت مفهوم گروه با مفاهیم مشابه
مفهوم گروه با مفاهیم متعددی تشابه و نزدیکی دارد. ایجاد تفاوت بین این مفاهیم مسلماً میتواند در دقتبخشی به مطالب کمک کند. البته مقداری از این بحث ممکن است قراردادی باشد و اصطلاحی شکلگرفته در این زمینه وجود دارد. در اینجا فقط به بررسی سه مفهوم میپردازیم: جمع، تیم و سازمان.
۱٫۲٫۲٫۲٫ تفاوت گروه و جمع
جمع یعنی کنار هم آمدن افراد. جمع در واقع اثری جز اثر افراد ندارد. بین افراد جمع تعاملی تعریف شده وجود ندارد. اگر تأثیر و تأثری بین افراد یک جمع وجود دارد ناخواسته و تعریف نشده است. در جمع افراد بر هم تأثیرات یکسویه دارند. یعنی تأثیری که در جمع مورد توجه و برنامهریزی است تأثیر یکسویه است و نه یک تعامل. مثلاً سرکارگری که تعدادی کارگر دارد و آنها را به کار گرفته است برای تأثیری که خود بر آنها خواهد داشت برنامهریزی کرده است و کارگران یا بر او تأثیری ندارند یا تأثیر مورد غفلت است و یا اینکه تلاش میشود این تأثیر از بین برود. در تمام کلماتی که از این ماده ساخته شده ـ مانند جماعت، جامعه، اجتماع، تجمع ـ میتوانیم این مفهوم را ردیابی کنیم. در جمع به دلیل آنکه تعامل مورد نظر نیست تعداد به هیچ وجه مطرح نیست. مثلاً میگوییم: جامعهی علمی، جامعهی جهانی یا تجمع میلیونی.
این در حالی است که چنانکه در مفهوم گروه گفتیم تعامل بین اعضای گروه رکن اساسی مفهوم گروه است و همین ضرورت تعامل است که تعداد گروه را با محدودیت مواجه کرده است.
۲٫۲٫۲٫۲٫ تفاوت میان گروه و تیم
رابینز و جاج تفاوت میان گروه کاری [۴۱] و تیم کاری [۴۲]را در چهار محور بیان کردهاند:
الف: هدف گروه به اشتراکگذاری اطلاعات است ولی در تیم هدف عملکرد جمعی است.
ب: همافزایی در گروه وجود ندارد ولی در تیم وجود دارد.
ج: پاسخگویی در گروه فردی است و در تیم هم فردی است و هم دوسویه.
د: مهارتهای اعضا در گروه بینظم و متغیر است و در تیم مکمل یکدیگر (رابینز و جاج ۳۱۱).
همچنین ایشان تذکر میدهند که اگر صرفاً گروه را تیم بنامیم، عملکرد به صورت خودکار افزایش پیدا نمیکند (رابینز و جاج ۳۱۲). به ظاهر ایشان سخن از تباین گروه و تیم دارند. شاهد این برداشت این است که رابینز و جاج سخن از مدل پنج مرحلهای تشکیل گروه به میان میآورند که پنج مرحلهی مجزا را در طول روند شکلگیری گروه مشخص میکند: شکلگیری [۴۳]، درگیری [۴۴]، هنجارسازی [۴۵]، اجرا [۴۶] و پایان یافتن [۴۷] (رابینز و جاج ۲۷۸) [۴۸]. رابینز و جاج به گونهای این مراحل پنجگانه را مطرح کردهاند که کاملاً با نام آن ـ یعنی مراحل شکلگیری گروه ـ منطبق است. یعنی تمام این مراحل مربوط به گروه است. البته زارعیمتین این مراحل را به عنوان «مراحل تکامل یک تیم» ذکر کرده است و در توضیحاتی که برای این مراحل ذکر کرده کاملاً در تمام مراحل تیم موضوع بحث است. از توضیحات ایشان کاملاً روشن است که ایشان بین گروه و تیم تباین قایل هستند (زارعیمتین, مدیریت رفتار سازمانی پیشرفته ۱۹۷ و ۲۰۳ و ۲۰۹ ـ ۲۱۱).
با توجه به نکتهای میتوانیم بگوییم: چنین تباینی بین این دو کلمه وجود ندارد. توضیح اینکه ویلن این مراحل را مراحل توسعه و ارتقای گروه دانسته و بر این عقیده است که در مرحلهی چهارم گروه به تیم با عملکرد بالا تبدیل میشود (ویلن ۵۵). در واقع به نظر ویلن تیم شکل متکامل و عیبزدایی شدهی گروه است و در واقع تباینی بین این دو مفهوم وجود ندارد. همچنین ویلن عقیده دارد که اعضای گروه تا وقتی به تیم تبدیل نشده است در رابطه با هدف و نقش هر فرد سردرگمی دارد ولی وقتی در گام چهارم به تیم بدل شد در واقع تغییر در این است که افراد هدف کار تیمی را درک کردهاند و از نقش خود مطابق با توانایی که دارند آگاه شدهاند و آن را پذیرفتهاند (ویلن ۵۶). این مطلب به واقعیت نزدیکتر است زیرا این دو کلمه بارها به جای هم به کار میرود. پس تباین این دو کلمه پذیرفته نیست ولی قبول ترادف این دو کلمه نیز مشکل است. به نظر میرسد راه حل همان است که ویلن میگوید یعنی این دو کلمه اسم برای دو مرتبه از مراتب وجودی گروه است. او میگوید: «آنجا که به گروهها اشاره میشود منظور آنهایی است که به مطلوب از کار گروهی دست پیدا نکردهاند. منظور از تیم، گروههایی هستند که مؤثر و کارا فعالیت داشتهاند.» (ویلن ۲۱).
تفاوتی دیگر نیز ذیل بحث اقسام گروه / گروه هرمی و کروی مطرح شده است.
۳٫۲٫۲٫۲٫ تفاوت بین گروه و سازمان
پیش از این در تعریف گروه گفتهایم: «دو نفر یا بیشتر ـ تا حدی که امکان ارتباط رودررو وجود داشته باشد ـ که از طریق تعامل پایدار برای رسیدن به هدف مشترک و مشخص به هم وابسته شدهاند و به گروه تعلق خاطر پیدا کردهاند.».
زارعی متین در تعریف سازمان چنین گفته آورده است: «سازمان یک واحد هماهنگ اجتماعی است که از دو یا چند نفر با ساختاری مشخص به منظور تحقق اهداف معین تشکیل شده است.» (زارعیمتین, مدیریت رفتار سازمانی پیشرفته ۱۶) و در جای دیگر میگویند: «سازمان عبارت است از یک ماهیت اجتماعی، دارای هدف و ساختار و مرز قابل تشخیص» (زارعیمتین, مبانی سازمان و مدیریت «رویکرد اقتضایی» ۱۸).
نتیجهی توجه به این دو تعریف نزدیک به هم این است که سازمان و گروه از نظر ماهوی شباهت زیادی با هم دارند و تفاوت فقط در ساختارِ مشخص است. یعنی گروه لازم نیست دارای ساختار باشد ولی سازمان باید حتماً دارای ساختار مشخص باشد.
در بررسی خاک حوضه امامزاده ابراهیم از نقشه قابلیت و استعداد اراضی مقیاس ۲۵۰۰۰۰ :۱استان گیلان استفاده شده است.
در بررسی پوشش گیاهی حوضه از نقشه کاربری واراضی مقیاس ۱۰۰۰۰۰ :۱شیت بندر انزلی و منجیل استفاده شده است.
همچنین در این تحقیق از داده های اسنادی چون آمار اطلاعات سازمان هواشناسی و سازمان آب و همچنین برخی از کتب مربوط به مبانی نظری حوضه های آبریز پرداخته شده است.
۳-۲ روش کار
روش بررسی در این تحقیق توصیفی و تحلیلی بوده، همچنین در این روش از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و روش های میدانی (مشاهده ای و مصاحبه ای) بهره گیری نموده و جهت تحلیل آمارهای لازم از روش های تجربی استفاده گردیده است. در این تحقیق جهت ارزیابی توان کاربری ژئوتوریسم درحاشیه رودخانه امامزاده ابراهیم(ع) از نرم افزارGis و روش کرجینگ استفاده شده است.
۳-۲-۱ روش کرجینگ
روش کریجینگ برای داده هایی که پراکنش نا منظم دارند. بکار می رود و روشی محلی، احتمالی، رسا، خطی، ناریب و با واریانس کمینه در یک نقطه به شمار می آید.
میان یابی کریجینگ با شرط احراز صلاحیتهای اولیه و لازم می تواند بهترین میانگین موزون از یک پهنه را ارائه نماید. در این روش برای هریک از ایستگاههای درون و بیرون یک پهنه برحسب فاصله و موقعیت آن وزن آماری مشخصی در نظر گرفته می شود به گونه ای که واریانس تخمین کمینه شود (Isaaks and srinivasta ,1989. 125 )
در روش کریجینگ فرض بر این است که تغییرات مکانی پدیده هایی مانند بارش در یک گستره از توزیع تصادفی برخوردار بوده حاوی سه مولفه ی همبستگی مکانی، روند و خطا ی تصادفی است. وجود یا فقدان و نیز نوع هریک از یک از این مو. لفه ها منجر به تکوین انواع روش های کریجینگ شده است. مولفه و نیمه پراش نگار مربوط ضرایب وزنی پیمونگاه جهت تخمین ارزش نقطه ی مجهول به دست می آید (,۱۹۸۵, ۳۷۰ Tobiosand salos، )
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها ویافته های تحقیق
۴-۱ موقعیت
حوضه آبریز امام زاده ابراهیم جزء حوضه های جنوبغرب استان گیلان می باشد که در شهرستان شفت واقع شده است. از نظر موقعیت ریاضی در محدوده طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۱۵ دقیقه و ۳۱ ثانیه تا ۴۹ درجه و ۲۶ دقیقه و ۴۶ ثانیه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۶ درجه و ۵۷ دقیقه و ۵۰ ثانیه تا ۳۷ درجه و ۸ دقیقه و ۳۵ ثانیه شمالی واقع شده است.
این حوضه یکی از شاخه های مهم رودخانه پسیخان می باشد. که در غرب آن رودخانه سیاه مزگی و در شرق آن رودخانه امامزاده ابراهیم قرار دارد. این حوضه ازکوههای کرم خانی، اسلار، کله چانی، خرکش از ارتفاع ۱۸۰۰ متری سرچشمه گرفته و با جهت جنوبغربی، شمال شرقی از روستای چوبرگذشته و با نام چوبر و در محله نهزم و صیقل کومه با پیوستن به رودخانه سیاهمزگی رودخانه پسیخان را تشکیل می دهند.
مساحت حوضه ی فوق ۱۵/۱۶۸کیلومتر مربع و طول آبراهه اصلی آن تا مصب ۵/۳۰ کیلومتر و محیط آن ۶۳ کیلومتر میباشد.
۴-۲ توپوگرافی
یکی از راههایی که می توان به شرایط حوضه از نظر ارتفاعی پرداخت استفاده از نقشه های توپوگرافی میباشد. شکل توپوگرافی می تواند در نوع فرسایش و جریان سیلابی رود موثر می باشد. زیرا نوع فرسایش در رودهایی که از زمین های هموار عبور می نمایند با قسمت هایی که دارای اختلاف ارتفاع و شیب زیاد می باشند فرق می کند و نیز کشاورزی و سکونتگاه ها در جایی شکل می گیرند که شرایط توپوگرافی به آنها امکان بهره برداری از منابع را بدهد، منطقه مورد مطالعه از نظر توپوگرافی به سه قسمت جلگه ای و دشتی با ارتفاع کمتر از ۱۰۰ متر، ناحیه پایکوهی با ارتفاع ۵۰۰-۱۰۰ متر وناحیه کوهستانی جنگلی با ارتفاع ۵۰۰- تا ۲۴۰۳ تقسیم می شود.
- قسمت جلگه ای و دشتی:
این ناحیه در قسمت شمال و شمال شرق حوضه و در خروجی حوضه واقع شده است. شیب متوسط یا شیب کلی رودخانه اصلی (شیب ناخالص)در این بازه ۳۳/۰ درصد می باشد. که دارای پروفیل طولی هموار می باشد. نوع رودخانه در این بازه ماندری می باشد. شیب متوسط این ناحیه از حوضه ۱/۱ درصد می باشد. این قسمت از حوضه که از ارتفاع کمتر از ۱۰۰ متر را شامل می شود دارای ویژگیهای متفاوتی با دو بخش دیگر طبیعی می باشد. از ویژگیهای عمده این ناحیه شرایط آب و هوایی مناسب، شیب بسیارکم، تراکم زیاد جمعیت، توسعه اراضی زراعی، رسوبگذاری زیاد رودخانه و خاک مناسب و مرغوب می باشد. لذا با توجه به شرایط فوق زمینه های زراعت مهیا گردیده و اغلب در آن برنجکاری صورت می گیرد مساحت این واحد ۲۲/۲۰ کیلومتر مربع و در حدود ۰۳/۱۲ درصد از مساحت حوضه می باشد.
- قسمت ناحیه پایکوهی :
این قسمت از حوضه که از ارتفاع ۵۰۰-۱۰۰ متر را شامل می شود در قسمت میانی حوضه و در بخش جنوبی ناحیه جلگه ای قرار گرفته است. شیب کلی رودخانه در این بازه ۳/۴ درصد می باشد. که دارای پروفیل طولی ناهموار و آثار تنداب می باشد. نوع رودخانه در این بازه مستقیم می باشد. شیب متوسط این قسمت از حوضه ۶۱/۴ درصد می باشد. از ویژگیهای این ناحیه دامنه های کم شیب، ارتفاعات و مخروط افکنه رودخانه ای و دره های کم عمق و دارای نسبتا زیاد و شیب بین ۴ تا ۲۰ درصد می باشد. فواصل دسترسی این روستاها نسبتا طولانی تر از ناحیه اول بوده و کشیدگی آنها در امتداد رودخانه اصلی می باشد. این ناحیه پوشش جنگلی داشته که متناسب با تصرف انسان در ان باغداری و دامداری صورت می گیرد. زراعت برنج نیز در حاشیه رودخانه اصلی انجام می گیرد. نظام توپوگرافیگ در این بخش حداکثر شکل پذیری را از سیستم فرسایش رودخانه بخود گرفته است. مساحت این ناحیه ۱۵/۷۵ کیلومتر مربع بوده و۷/۴۴ درصد از مساحت حوضه را به خود اختصاص داده است.
- قسمت کوهستانی:
این ناحیه در قسمت کوهستانی و در بالا دست ناحیه کوهپایه ای و در قسمت جنوب و جنوب غرب حوضه قرار داشته. شیب متوسط رودخانه در این بازه ۷/۳۰ درصد می باشد. که دارای پروفیل طولی بسیار ناهموار با آثار تند آب فراوان می باشد. نوع رودخانه در این بازه مستقیم می باشد. شیب متوسط این قسمت از حوضه ۳۱/۲۲ درصد می باشد. این قسمت از حوضه که مساحت زیادی از حوضه را نیز به خود اختصاص داده است و عمدتاً دارای پوشش جنگلی متراکم بوده از ارتفاع ۲۴۰۳-۵۰۰ متر را شامل شده و از نظر جمعیتی بسیار کم جمعیت بوده و سکونتگاه های روستایی بصورت پراکنده و عمدتاً در داخل دره ها بوده و از مهمترین فعالیت این روستانشینان دامداری و مشاغلی در ارتباط با چوب و جنگل و در موارد خیلی کم باغداری و مرکبات می باشد. مهمترین سکونتگاه در این ناحیه امامزاده ابراهیم بوده که از نقاط پرجمعیت و توریستی ناحیه در دوره گرم سال یعنی بهار و تابستان محسوب می شوند (نقشه توپوگرافی، ۱۳۸۳).
شکل ۴-۱ نقشه توپوگرافی حوضه آبریز امام زاده ابراهیم شفت
۴-۳ خاک
این گزارش به استناد از نقشه مطالعات ارزیابی منابع و استعداد اراضی سازمان تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مقیاس۱:۲۵۰۰۰۰ استان گیلان تهیه شده از موسسه تحقیقات آب و خاک سال ۱۳۷۰ تهیه گردیده است از نظر خاک حوضه ی امامزاده ابراهیم را به پنج واحد زیر تقسیم بندی می کنند.
۳-۱: این واحد از خاک بر اساس تقسیم فاتُو شامل کوههای جنگلی کم ارتفاع از سلسله جبال البرز با قلل مدور متشکل از ماسه سنگ و شیل و آهک و عمدتاً توف و سنگهای آذرین و دگرگونی بوده که در شیب ۲۵ تا ۸۰ درصد و در ارتفاع حداکثر ۸۰۰ متر دارای خاکهای اسیدی نیمه عمیق تا عمیق یکنواخت با بافت سنگین می باشند این واحد از خاک در مساحت بسیار کمی از شمال شرق و شرق حوضه ی امامزاده ابراهیم قرار دارد. این واحد اراضی با شیب کوهها مشخص شده و پایکوههای حاشیه دشت و کوه خونی آب، درکه دشت، زربینه و حاجی علی و قلعه گل در این محدوده قرار گرفته است.
۵-۱: این واحد اراضی که در جنوب و جنوب غرب حوضه مساحت بسیار زیادی را پوشش می دهد شامل کوههای جنگلی مرتفع از سلسله جبال البرز با قلل تیز متشکل از سنگهای آهکی- شیل و توف و سنگهای آذرین و دگرگونی با شیب ۵۰ تا بیش از ۱۰۰ درصد که در ارتفاع ۳۰۰ تا ۲۵۰۰ متر از سطح دریا دارای خاکهای کم عمق تا نیمه عمیق یکنواخت با بافت سنگین را پوشش می دهند. این قسمت از حوضه مشتمل از ارتفاعات حوضه بوده و کوههای کرم خانی، درودخانه، سیاه که، امامزاده ابراهیم را در برمی گیرد.
۲-۲: این واحد اراضی که کمترین مساحت حوضه ی امامزاده ابراهیم را به خود اختصاص داده است در شمال و شمال شرق حوضه قراردارد شامل تپه های کم ارتفاع تا نسبتاً مرتفع با قلل مدور متشکل از سنگهای آهکی- شیل با شیب ۲۵ تا ۳۰ درصد و در ارتفاع بالای ۷۰۰-۱۰۰ متر، دارای خاکهای کم عمق سنگریزه دار با بافت متوسط تا سنگین می باشد. این واحد از اراضی که با تیپ کوهها مشخص می گردد حوالی چوبتراشان، گنجار، محرمان و بیجارسر را در بر می گیرد.
۱-۵-۴: این واحد اراضی که درشمال حوضه قرار دارد و مساحت بسیارکمی از حوضه را پوشش می دهد شامل قسمت های بالائی دشتهای رسوبی رودخانه های کوچک موجود در منطقه با شیب ملایم و پستی و بلندی کم که دارای خاکهای اسیدی عمیق با بافت متوسط تا سنگین می باشد. مهمترین مناطقی که در نوع خاک وجود دارد عبارتند از چوبر، قلعه کل، ماشاالله کل، کاظم آباد و تاتی محله می باشد. (وزارت کشاورزی، ۱۳۷۰).
شکل ۴-۲ نقشه اراضی و خاک حوضه آبریز امامزاده ابراهیم
۴-۴ پوشش گیاهی و کاربری اراضی
پوشش گیاهی در هر ناحیه متاثر از سه عامل اقلیم، توپوگرافی و خاک می باشد. از نظر توپوگرافی منطقه مورد مطالعه از سه واحد اکولوژیک جلگه و دشت، کوهپایه و کوهستان تشکیل شده است. که در این سه واحد نقش خاک و اقلیم با توجه به حرکت آبهای جاری و سیستمهای فرسایشی، سیمای اکولوژیک خاصی را از نظر پوشش گیاهی بوجود آورده است.
پوشش گیاهی و بخصوص جنگلها و مزارع زیر کشت نیز مانند جنس طبقات زمین، سرعت جریان سطحی میزان تبخیر و تعرق و ظرفیت نگهداری حوضه را تحت تاثیر قرار می دهند روی این اصل بهتر است که درصد مساحت آن بخشی از حوضه که پوشیده از جنگل و پوشش گیاهی است محاسبه شود لذا با توجه موارد فوق حوضه ی امامزاده ابراهیم به طبقات زیر تقسیم می گردد.
- مناطق شهری:
مناطق شهری و اراضی بدون پوشش گیاهی که اغلب در شمال و شمال غرب حوضه بوده و مساحت آن ۰۵۱/۲کیلومتر مربع میباشد.
- اراضی کشاورزی:
این اراضی عمدتاً در ارتفاعات پایین حوضه و در حاشیه بستر رودخانه تا جایی که وضعیت توپوگرافی (از نظر شیب) اجازه داده، اراضی جنگلی به شالیزار و اراضی کشاورزی تبدیل شده است و به کشت برنج و غیره اختصاص دارد و مساحت آن ۳۱/۱۲ کیلومتر مربع می باشد.
- اراضی جنگلی:
این اراضی در حوضه امامزاده ابراهیم بیشترین سطح را به خود اختصاص داده است و متاسفانه روند تخریب در تمامی آنها بخوبی مشخص می باشد. هرچه این اراضی در نقاط مرتفع تر و پر شیب تر و دورتر از روستاها و مناطق مسکونی واقع شده باشند کمتر در معرض تخریب قرار گرفته اند و بالعکس به همین دلیل اراضی جنگلی حاشیه رودخانه امامزاده ابراهیم در مناطق پست تر پوشش نیمه متراکم با میزان تاج پوشش ۷۰-۴۰ درصد را دارا می باشند و در مناطق مرتفع تر و با شیب بالا با تراکم پوشش جنگلی افزوده شده و پوشش متراکم با میزان تاج پوشش ۷۰ درصد به بالا را تشکیل داده اند. در واقع اراضی جنگلی متراکم وسیع ترین اراضی حوضه را شامل می گردند. و پراکنش جغرافیایی آنها در مرکز و جنوب حوضه می باشد. گونه های غالب جنگلی آن عبارتند از انجیلی، خرمندی، لیلکی، راش، ممرز، افرا، توسکا، بلوط و غیره می باشد.
جنگلهای نیمه متراکم: این جنگلها که عمدتاً بطرف غرب حوضه گسترش دارد عموماً مناطقی است که برخی سکونتگاه های انسانی در آن وجود دارد و بتدریج جنگلها را از بین برده و باغات را گسترش می دهد مساحت این محدوده ۵/۱۴۳کیلومتر مربع می باشد.
- اراضی مخلوط زراعت و باغ :
این اراضی شامل عرصه های برنج، توتستان و مرکبات بوده و پراکنش جغرافیایی آن در شمال حوضه میباشد و دارای مساحتی به مقدار ۷/۸ کیلومتر مربع بوده می باشد
- اراضی زراعی با محدودیت کم :
این اراضی که در جنوب حوضه قرار داشته عمتا مراتع موجود در حوضه را تشکیل می دهد و مساحت این واحد از اراضی ۴/۴ کیلومتر مربع می باشد.
اراضی زراعت آبی بدون محدودیت :
این اراضی در حاشیه رودخانه اصلی حوضه و در حوالی خروجی حوضه بصورت مناطق نقطه ای و خطی مساحتی از حوضه را پوشانده و دارای مساحت ۵/۹ کیلومتر مربع می باشد. (وزارت کشاورزی، ۱۳۷۲).
شکل ۴-۳ نقشه کاربری و پوشش اراضی حوضه آبریز امامزاده ابراهیم
۴-۵ زمین شناسی
حوضه رودخانه امامزاده ابراهیم به لحاظ زمین شناسی دارای شرایط متنوعی است. در این حوضه قدیمیترین سنگهای موجود در ایران که متعلق به دوران پرکامبرین می باشد. تا نهشته های عهد حاضر تشکیل شده اند. سنگهای مربوط به دوره پرکامبرین در بالادست و منتهی الیه جزء قدیمی ترین سازندها و رسوبات آبرفتی رودخانه ای (کواترنر) در قسمت پایین دست جزء جدیدترین آنها می باشد. در این منطقه سازندهای فوق از قدیم به جدید به شرح زیر می باشد.