پیوست ها
« بنام خدا »
پرسشنامه روستاهای دارای طرح هادی اجرا شده بخش مرکزی شهرستان رشت
پرسشنامه حاضر صرفاً به منظور تهیه و تدوین پایان نامه با عنوان « تحلیل اثرات اجرای طرح هادی در بهبود
امیرالمومنین علی (علیه السلام) این رویداد را چنین شرح داده اند:
« حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَهِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّه وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ »
« تا آنکه نخستین، راهی را که باید پیش گرفت و دیگری را جانشین خویش گرفت. (سپس امام مثلی بر زبان راند و این بیت أعشی برخواند که:) «روز مرا با حیّان، برادر جابر، چه مشابهت و این دو را با هم چه مناسبت. من، همه روز در گرمای سوزان بر پشت شتر بوده و او آسوده، به راحت در خانه غنوده.» شگفتا کسی که در زندگی میخواست خلافت را واگذارد، چون اجلش رسید کوشید تا آن را به عقد دیگری در آرد. - خلافت را چون شتری ماده دیدند - و هر یک به پستانی از او چسبیدند، و سخت دوشیدند، و - تا توانستند نوشیدند - سپس آن را به راهی در آورد ناهموار، پر آسیب و جان آزار، که رونده در آن هر دم به سر در آید، و پی در پی پوزش خواهد، و از ورطه به در نیاید. سواری را مانست که بر بارگیر توسن نشیند، اگر مهارش بکشد، بینی آن آسیب بیند، و اگر رها کند سرنگون افتد و بمیرد. به خدا که مردم چونان گرفتار شدند که کسی بر اسب سرکش نشیند، و آن چارپا به پهنای راه رود و راه راست را نبیند. من آن مدّت دراز را با شکیبایی به سر بردم، رنج دیدم و خون دل خوردم.»[۱۷]
۲.۲.۳. نحوۀ روی کار آمدن خلیفه سوم:
هنگامیکه عمر بر اثر ضربه ابولؤلؤ در بستر مرگ قرار داشت، امر خلافت را میان شش نفر از اصحاب پیامبر خدا شورى قرار داد: على بن ابى طالب، عثمان بن عفان، عبد الرحمن بن عوف، زبیر بن عوام، طلحه بن عبید الله و سعد بن ابى وقاص. در شورایی که نتیجه آن از قبل مشخص بود. تا جایی که عباس به على (علیه السلام) گفت : خلافت از دست ما خارج شد ؛ این مرد مىخواهد عثمان خلیفه باشد. امام على (علیه السلام) فرمود: من هم این موضوع را مىدانم ، ولى با آنان در شورى شرکت مىکنم، زیرا عمر اکنون مرا هم سزاوار خلافت دانسته است و در حالی که قبلاً مىگفت : پیامبر (صلىالله علیه وآلهوسلّم) فرمودهاند: نبوت و امامت در یک خانواده جمع نمىشود. بنابراین من در شورى شرکت مىکنم تا براى مردم نقض گفتار و رفتار عمر آشکار شود[۱۸]. عبدالرحمن که با امتیاز خاص عمربن خطاب در شورا نقش تعیین کننده یافته بود، برای علی (علیه السلام) و عثمان بن عفان شروطی گذاشت: عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم)، و عمل به سنت دو خلیفه پیشین. حضرت علی (علیه السلام) فقط عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) را پذیرفت، ولی عثمان تمام شروط را قبول کرد، پس مردم با وی به عنوان خلیفه سوم بیعت کردند.[۱۹]
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در مورد شورا و دوران حکومت عثمان فرمودند:
« حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یخضمون مَالَ اللَّهِ خضم الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ»
« چون زندگانی او (عمر) به سر آمد، گروهی را نامزد کرد، و مرا در جمله آنان در آورد. خدا را چه شورایی من از نخستین چه کم داشتم، که مرا در پایه او نپنداشتند، و در صف اینان داشتند، ناچار با آنان انباز، و با گفتگوشان دمساز گشتم. امّا یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید، و این دوخت و آن برید، تا سوّمین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت، و پیاپی دو پهلو را آکنده کرد و تهی ساخت. خویشاوندانش با او ایستادند، و بیت المال را خوردند و برباد دادند. چون شتر که مهار برد، و گیاه بهاران چرد، - چندان اسراف ورزید - که کار به دست و پایش بپیچید و پرخوری به خواری، و خواری به نگونساری کشید.»[۲۰]
۲.۲.۴. انتخاب خلیفه چهارم:
بعد از کشته شدن عثمان به دست انقلابیون مردم هیچ تردیدى نداشتند که پس از عثمان متولّى امر خلافت على بن ابى طالب است. یک دسته با شتاب نزد على (علیه السلام) رفتند ولی او به خانه خود رفت و گفت: «این به دست شما نیست، به دست اهل بدر است.» عمّار یاسر با فریاد گفت: اى جماعت انصار و اى گروه مهاجر، عثمان را نیکو نگریستید که در میان شما چگونه زیست. خویشتن را دریابید که با چون اویى مواجه نگردید. اینک علىّ مرتضى (علیه السلام) در میان شماست. قربت او را با رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) شناختهاید و سبقت او را در اسلام میدانید. از تفرقه جماعت بپرهیزید و در بیعت با او شتاب کنید. در جواب عمّار یاسر جماعت مهاجر و انصار هم گفتند: اى عمّار درست گفتى. سخن حق جز این نیست. سپس همگی به خدمت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) رفتند و گفتند: اى ابوالحسن، خلیفه را کشتند و تو میدانى که چارهای جز داشتن خلیفه نیست وکسی جز تو اهلیّت این کار را ندارد. قبول کن تا با تو بیعت کنیم. امیرالمؤمنین على (علیه السلام) گفت: اى مردم، من به این کار رغبتى ندارم، و نمىخواهم که کسى با من بیعت کند. ولی بعد از اصرارهای فراوان از جانب مردم و اتمام حجت از طرف علی (علیه السلام) ایشان بر منبر رفتند و مردم با او بیعت کردند.[۲۱]
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در مورد چگونگی بیعت مردم با ایشان می فرمایند:
« فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ الى کَعُرْفِ الضَّبُعِ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عطافى مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ فسق آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ»
« و ناگهان دیدم مردم از هر سوی روی به من نهادند، و چون یال کفتار پس و پشت هم ایستادند، چندان که حسنان فشرده گشت و دو پهلویم آزرده به گرد من فراهم و چون گله گوسفند سر نهاده به هم. چون به کار برخاستم گروهی پیمان بسته شکستند، و گروهی از جمع دینداران بیرون جستند و گروهی دیگر با ستمکاری دلم را خستند. گویا هرگز کلام پروردگار را نشنیدند - یا شنیدند و کار نبستند -، که فرماید: «سرای آن جهان از آن کسانی است که برتری نمیجویند و راه تبهکاری نمیپویند، و پایان کار، ویژه پرهیزگاران است» آری به خدا دانستند، لیکن دنیا در دیده آنان زیبا بود، و زیور آن در چشمهایشان خوشنما. به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند، و یاران، حجّت بر من تمام نمینمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش میانگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری میداشتم، و میدیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمیگذارم»[۲۲]
همچنین در جایی دیگر وقایع تاریخی آن زمان را چنین شرح داده اند:
« أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَهُ وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ وَ کَانَ مِنْ عَائِشَهَ فِیهِ فَلْتَهُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ قَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لَا مُجْبَرِینَ بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ»
« امّا بعد، من سرنوشت عثمان را برای شما به گونهای گزارش کنم که گویی خود ناظر آن بودهاید: مردم در آغاز از او انتقاد کردند و عیوبش برشمردند، و من از مهاجران کسی بودم که بیشترین سعیم نرنجاندن و کمتر سرزنش کردن او بود. امّا «طلحه» و «زبیر»، رامترین حرکتشان در باره او «دویدن» و نرمترین راندنشان «دواندن» بود. «عایشه» نیز در مورد عثمان گرفتار خشم نابهنگام شد و در نتیجه زمینه قتل او به دست مردم خشمگین فراهم آمد، و آنگاه از روی میل و رغبت بدون هیچ اکراه و اجباری با من بیعت کردند.»[۲۳]
همانطور که شرح داده شد چهار نفر بعد از پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شدند. ولی ما سعی داریم شیوه صحیح انتخاب امام را از منظر اسلام شرح دهیم، زیرا که در واقع مهمترین عامل ایجاد تفاوت در مذاهب اسلام ، مسئله انتخاب امام و پیشوای امت است. قبل از آنکه به بررسی نظرات اهل تسنن و امامیه در خصوص انتخاب امام بپردازیم ، لازم است در ابتدا جایگاه امام و منصب خلیفه در اسلام را بررسی کنیم تا با توجه به شأن امام از منظر اسلام بتوانیم روش انتخاب آن را تحلیل کنیم.
۲.۳. تبیین اصطلاحات :
اصطلاحات امام، پیشوا، اولی الامر، وصی و خلیفه با آنکه در معنای لغوی تفاوت های جزئی با یکدیگر دارند، ولی از آنجا که در عرف مسلمانان معمولاً در یک معنا بکار برده میشود، ما هم به ناچار این واژه ها را در کنار هم قرار میدهیم. برای تبیین جایگاه امامت لازم است کاربرد قرآنی و تاریخی این واژها را بررسی کنیم.
۲.۳.۱. امام:
امام آنست که از وى پیروى و بوىاقتدا شود، خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل جمع آن ائمّه است. در قاموس گفته امام آنست که از وى پیروى شود رئیس باشد یا غیر آن، ریسمانى که بنّا به دیوار می کشد تا راست بنا کند، راه، متولّى امر، قرآن، پیغمبر، خلیفه، فرمانده لشگر، و آنچه بچّه هر روز یاد میگیرد، و نمونهای که از روى آن نظیر آنرا میسازند. ناگفته نماند معنى جامع، همان مقتدا بودن است، ریسمانی که بنّا از آن پیروى می کند و طبق آن بنا می کند، راهیکه انسان در امتداد آن قدم بر میدارد، کتابی که می خواند همه امام و پیشوا و مقتدایند.[۲۴] چنانکه در قرآن کریم آمده است:
﴿ یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴾[۲۵]
«روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا بخوانیم و کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، نامه خود را مىخوانند و به اندازه تار موئى ستم نمىشوند. و کسى که در این دنیا کور [دل] و نابینا باشد، در آخرت نیز کور و نابینا و گمراهتر خواهد بود.»
و درباره امام ظالم فرموده:
﴿فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ﴾[۲۶]
«با پیشوایان کفر پیکار کنید که آنها را پیمانى نباشد، شاید که بازایستند».
امام در اسلام، هادى و هدایتگر راه خدا به فرمان خداست. چه انسان باشد و چه کتاب. چنانکه درباره انسان فرموده:
﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین ﴾[۲۷]
«و هنگامى که خداوند ابراهیم را با بلاها و کلماتى آزمود و او به خوبى از عهده آنها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم ابراهیم گفت: از دودمان من نیز. فرمود: پیمان به تبهکاران نمىرسد.»
و نیز فرموده: ﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا… ﴾[۲۸]
«و آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مىکردند…»
و درباره امامت کتاب فرموده:
﴿وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَهً… ﴾[۲۹]
«و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود…»
از مضمون آیات فوق درمىیابیم که شرط امام بودن در اسلام این است که: اگر «کتاب» است، باید نازل شده از سوى خدا بر پیامبران براى هدایت مردم باشد. مانند کتاب حضرت محمد (صلىاللهعلیهوآله وسلّم) : قرآن کریم، و پیش از آن کتاب موسى تورات، و دیگر کتب آسمانى سایر انبیاء (علیهم السلام) و اگر «انسان» است، باید از سوى خداى متعال تعیین شده که به هیچ روى ظالم و ستمگر نیست.
چنانکه فرمود: ﴿إنى جَاعِلُکَ لِلناسِ إمَامَا ﴾ «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم» و فرمود: ﴿لا یَنالُ عَهدى الظالمین ﴾ «پیمان من به ستمکاران نمىرسد».[۳۰]
۲.۳.۲. خلیفه:
خلافت در زبان عرب به معانى نیابت از دیگرى است.[۳۱]
این واژه با همین معنا در آیات بسیارى از قرآن کریم نیز آمده است. چنانکه مىفرماید:
﴿ وَاذکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ… ﴾[۳۲]
«به یاد آورید هنگامى که شما را جانشین قوم نوح قرار داد… »
﴿وَاذْکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ… ﴾[۳۳]
«به یاد آورید هنگامى که شما را جانشین قوم عاد قرار داد…»
﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْکِتَابَ… ﴾[۳۴]
«پس جانشینانى جاى آنها را گرفتند که وارث کتاب شدند…»
و مىفرماید: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاهَ… ﴾[۳۵]
«پس جانشینانى جاى آنها را گرفتند که نماز را تباه کردند…»
همچنین در احادیثی از پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است:
« أَللّهُمَّ ارحَم خُلَفائی ثَلاثَا، قیلَ یا رَسولَ اللَّه و مَن خُلَفائِکَ قالَ: اَلَّذینَ یُبَلِّغونَ حَدیثی وَ سُنَّتی ثُمََََّ یعلّمونَها أُمَّتی.»
«رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) سه بار فرمود: خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده. پرسیدند: اى پیامبر خدا! جانشینان تو چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: آنان که حدیث و سنّت مرا تبلیغ نموده و آن را به امّتم مىآموزند.»[۳۶]
همچنین در جایی دیگر پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:« مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَرْکَبَ سَفِینَهَ النَّجَاهِ وَ یَسْتَمْسِکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى وَ یَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ فَلْیُوَالِ عَلِیّاً بَعْدِی وَ لْیُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْیَأْتَمَّ بِالْهُدَاهِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِی وَ سَادَهُ أُمَّتِی وَ قَادَهُ الْأَتْقِیَاءِ إِلَى الْجَنَّهِ حِزْبُهُمْ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّیْطَانِ»
« هر که دوست دارد سوار کشتى نجات شود و دستاویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد باید على را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدى از فرزندانش باشد آنها جانشینان و اوصیاء منند و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگارانبجانب بهشت حزب ایشان حزب من و حزب من حزب خدا است و حزب دشمنان آنها حزب شیطان است.»[۳۷]
امّا بعد از پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) ، بعد از آنکه «ابوبکر» خلافت را غصب کرد، خلیفه رسول اللّه نامیده مىشد و عمر ابتدا خلیفه خلیفه رسول اللّه، و سپس امیرالمؤمنین نامیده شد. و این عنوان تا پایان دوره خلفاى عثمانى در ترکیه متداول و جارى بود. همچنین پیروان مکتب خلفا از ابتداى عصر اموى تا عصر عباسى حاکم بزرگ را «خلیفه اللّه» مىنامیدند.[۳۸]
امّا پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس احادیث رسیده از پیامبر (صلىالله علیه وآله و سلّم) مصادیق خلیفه و جانشین پیامبر(صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) را، علی (علیه السلام) و فرزندانش میدانند.
۲.۳.۳. امر و اولی الامر:
در لغت عرب، در عرف مسلمانان و در نصوص اسلامى، کتاب و سنت، مراد و مقصود از کلمه «امر» تنها امامت و حکومت بر مسلمانان است. بنابراین، واژه «امر» در شریعت اسلام به همان معنایى است که در زبان عرب و عرف مسلمانان به کار رفته است، و واژه اولیالامر که مصطلح شرعى است به معنای امام پس از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) است. ولى «مصداق اولى الامر» بین دو مکتب مورد اختلاف است. زیرا: مکتب اهلالبیت (علیهم السلام)مىگوید: «چون مقصود از «اولى الامر» امامان هستند، بناچار باید منصوب خدا بوده و معصوم باشند.» و مکتب خلفا مىگوید: «هر کس که مسلمانان با او به حکومت بیعت کنند، او «اولى الامر» است.[۳۹]
اما واژه اولی الامر در کلام پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین آمده است.
تجزیه و تحلیل دادهها
مقدمه:
تجزیه و تحلیل دادهها برای بررسی صحت و سقم فرضیات برای هر نوع پژوهش از اهمیت خاصی برخوردار است. امروزه در بیشتر پژوهشهایی که متکی بر اطلاعات جمع آوری شده از موضوع مورد پژوهش است، تجزیه و تحلیل اطلاعات از اصلیترین و مهمترین بخشهای پژوهش محسوب میشود. دادههای خام با بهره گرفتن از نرم افزار آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و پس از پردازش به شکل اطلاعات در اختیار استفاده کنندگان قرار میگیرند.
برای تجزیه و تحلیل دادههای جمع آوری شده آمار تحلیلی به دو صورت آمار توصیفی و استنباطی مطرح میگردد. در ابتدا با بهره گرفتن از آمار توصیفی، شناختی از وضعیت و ویژگیهای جمعیت شناختی پاسخ دهندگان حاصل میشود و در ادامه در آمار استنباطی پژوهش، به بررسی روابط علّی بین متغیرهای موجود در مدل مفهومی پژوهش میپردازد.
تجزیه و تحلیل دادههای آماری در این پژوهش بوسیله نرم افزارهای SPSS22 و Lisrel 8.5 انجام شده است. دراین بخش سعی شده است که تمام عملیات آماری انجام شده بر روی پرسشنامه در قالب دسته بندی معین، ارائه شود.
۴-۱. تحلیل توصیفی پژوهش:
در این قسمت، وضعیت پاسخ دهندگان شامل جنسیت، سن، میزان تحصیلات ، سابقه خدمت و سمت سازمانی آنها به طور خلاصه بیان شده است.
۴-۱-۱.وضعیت جنسیت پاسخگویان
با توجه به جدول شماره۴-۱، از مجموع ۱۵۳ نفر اعضای نمونه، ۹۹ نفر معادل ۷/۶۴ درصد آقا و ۵۴ نفر معادل ۳/۳۵ درصد خانم بودهاند.
جدول۴-۱: توزیع فراوانی و درصدی پاسخگویان بر حسب جنسیت
جنسیت | فراوانی | درصد فراوانی |
مرد | ۹۹ | ۷/۶۴ |
زن | ۵۴ | ۳/۳۵ |
مجموع | ۱۵۳ | ۱۰۰ |
توزیع فراوانی متغیر وضعیت جنسیت اعضای تحت نمونه در نمودار شماره۴-۱ نیز قابل مشاهده است.
نمودار۴-۱: توزیع فراوانی متغییر جنسیت
۴-۱-۲. وضعیت سنی پاسخگویان: با توجه به جدول شماره۴-۲، از مجموع ۱۵۳ نفر اعضای نمونه پژوهش، ۲۹ نفر معادل ۱۹ درصد دارای سن کمتر از ۳۰ سال، ۵۸ نفر معادل ۹/۳۷ درصد دارای سن ۳۰ تا ۴۰ سال و ۶۶ نفر معادل ۱/۴۳ درصد دارای سن بالای ۴۰ سال بودهاند.
جدول۴-۲: توزیع فراوانی و درصدی پاسخگویان بر حسب سن
سن | فراوانی | درصد فراوانی |
زیر ۳۰ سال | ۲۹ | ۱۹ |
۳۰ تا ۴۰ سال | ۵۸ | ۹/۳۷ |
۷۰/۱
۳۸۹
TSC6
طبق جدول ۴-۷ باند ممنوعه بهدست آمده برای تیتانیای خالص بهخوبی با باند ممنوعه گزارش شده برای نانوذرات تیتانیا مطابقت دارد [۱۴۴]. در تمامی نمونهها، باند ممنوعه مربوط به نانوذرات دارای شیفت آبی (انرژی پایینتر نسبت به بالک تیتانیا، eV2/3 Eg=) بوده است. طبق گزارشات باند ممنوعه غیر مستقیم برای فاز روتایل eV3 و آناتاز eV2/3 اندازه گیری شده است [۱۴۵]. باتوجه به نتایج مشخص است که جذب نور در محدوده نور مرئی بهترتیب برای نمونههای TSC6، TS، TC افزایش مییابد. نمونه TSC6 دارای بیشترین لبهی جذب و متناظر با آن، کمترین انرژی نوار ممنوعه میباشد. برای نمونهی Sn%5 T-به دلیل درصد بالاتر فاز روتایل، باند ممنوعه بدست آمده خیلی نزدیک به باند ممنوعه فاز روتایل تیتانیا میباشد. در نمونه تیتانیا Ce%5 T-نیز باند ممنوعه نسبت به تیتانیای خالص کاهش یافته است. این نتایج حاکی از جذب بالاتر نور در محدوده نور مرئی میباشد. باتوجه به درصد بیشتر مقدار Sn نسبت به Ce در نمونه Ce%2 Sn-%5، تغییر طول موج لبه جذب به سمت نورهای مرئی بیشتر بوده و موجب کاهش بیشتر باند ممنوعهی تیتانیا گشته است. همچنین دلیل این امر می تواند مربوط به تشکیل ترازهای میانی متشکل از عیوب جاهای خالی اکسیژن باشد، چرا که تشکیل جاهای خالی اکسیژنی هنگامیکه یون Ce3+ جانشین یون Ti می شود، برای حفظ خنثایی بار شبکه الزامی است. نتایج تحقیقات انجام شده توسط چن[۶۹] و همکارانش در مورد تاثیر عیوب جای خالی اکسیژن بوجود آمده ناشی از جبران عدم توازن بار در تیتانیای دوپ شده با لانتانیدها بر روی ساختار الکترونیکی این ذرات نشان میدهد که عیوب جاهای خالی اکسیژنی میتوانند سبب بهبود جذب نور مرئی در نانوذرات تیتانیای دوپ شده با این عناصر شوند [۱۴۶]. برای درک بهتر وضعیت قرارگیری باند ظرفیت و هدایت کاتیونهای دوپ شده با تیتانیا حدود تقریبی قرارگیری سطوح انرژی تیتانیا و دوپنتهای فلزی قلع و سریم در شکل ۴-۱۱ نشان داده شده است.
شکل ۴-۱۱: نمایش شماتیک سطوح انرژی تیتانیا به همراه دوپنت فلزی.
برای محاسبهی دقیقتر باند ممنوعه از فرمول ۳-۸ ارائه شده در فصل سوم استفاده شد. شکل ۴-۱۲ نشان دهنده ۱/۲(ναh) برحسب انرژی فوتون نوری (hν) است. انرژی باند ممنوعه نمونهها از طریق امتداد خطوط مماس بر منحنی ۱/۲(ναh) بر حسب (hν) در قسمت خطی منحنیها، تعیین می شود. امتداد خطوط مماس تا مقادیر α=۰ و تلاقی آن با محور افق، انرژی جذبی را مشخص می کند که متناظر با انرژی باند ممنوعه مستقیم برای تیتانیا است. همانطور که مشاهده می شود مقادیر انرژی باند ممنوعه اپتیکی با مقادیر بدست آمده از فرمول ۴-۳ و ارائه شده در جدول ۴-۸، مطابقت دارد.
شکل ۴-۱۲: منحنی ۱/۲(ναh) برحسب (hν) برای نمونههای مختلف- باند ممنوعه مستقیم.
شکل ۴-۱۳ نشاندهنده ۲(ναh) برحسب انرژی فوتون نوری (hν) است. با برونیابی این منحنی میتوان باند ممنوعه غیر مستقیم را برای نمونههای فوق بدست آورد. همانگونه که مشاهده می شود باند ممنوعه غیر مستقیم بدست آمده برای تمامی نمونهها عریضتر از باند ممنوعه مستقیم است [۱۴۷].
شکل ۴-۱۳: منحنی ۲(ναh) برحسب (hν) برای نمونههای مختلف- باند ممنوعه غیر مستقیم.
۴-۳-۹ اثر زمان تابش بر بازده تجزیه فتوکاتالیستی
شکل ۴-۱۴ تغییرات جذب MB در اثر افزایش زمان تابش در مجاورت نور مرئی را برای نمونههای MB، T، Ce%2-T، Sn%5-T و Ce%2- Sn %5T- در بازهی زمانی min 120-0 نشان میدهد. همانطور که مشاهده
می شود، مقدار جذب MB در مجاورت نور مرئی در حضور پودرها نسبت به نمونه مرجع افزایش یافته است. بنابراین نمونههای حاضر از بازده فتوکاتالیستی بالاتری برخوردار میباشند. فعالیت فتوکاتالیستی نمونه تیتانیا همراه با دوپ همزمان Sn و Ce را میتوان به سطح ویژه بالای آن نسبت به سایر نمونهها، همچنین باند ممنوعه کمتر در محدوده امواج نور مرئی، نسبت داد.
شکل ۴-۱۴: تغییرات جذب MB در حضور نمونههای تیتانیای خالص و تیتانیای همراه با دوپنت.
درصد تجزیه شدن MB در حضور نمونههای تیتانیای خالص و تیتانیای همراه با دوپنت تحت تابش نور مرئی با بهره گرفتن از فرمول ۳-۱۶ ارائه شده در فصل۳، محاسبه شد و نتایج حاصل در شکل ۴-۱۵ قابل مشاهده است. بازده فتوکاتالیستی برای نمونههای Ce%2-T، Sn%5-T و Ce%2- Sn %5T- بعد از یک ساعت تابش نور مرئی، به ترتیب %۱۱/۴۵، %۶۹/۵۶ و %۳۳/۶۸ میباشد. همچنین مقادیر بازده فتوکاتالیستی برای نمونههای فوق بعد از ۲ ساعت تابش نور مرئی، به ترتیب %۲۴/۶۳، %۴۱/۷۵ و %۰۴/۸۴ میباشد. باتوجه به نتایج مشاهده می شود درصد تجزیه فتوکاتالیستی در دقایق اولیه بیشتر است. در واقع سرعت واکنش با افزایش زمان تابش، کاهش مییابد. با گذشت زمان ممکن است بین مواد واکنش دهنده و واسطه رقابتی در تخریب رنگدانه به وجود بیاید. در واقع بعد از مدت زمان مشخصی، مکانهای فعال فتوکاتالیستی به وسیله رسوب محصولات، غیر فعال شده و عمر فعالیت فتوکالیستی را کوتاه میکند.
شکل ۴-۱۵: درصد تجزیه شدن محلول MB در حضور نمونههای تیتانیای خالص و تیتانیای همراه با دوپنت تحت تابش نور مرئی.
۴-۳-۱۰ تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی
شکل ۴-۱۶ و ۴-۱۷، مربوط به تصاویر میکروسکوپ الکترونی از نمونهی تیتانیای بدون دوپنت (T) و تیتانیای دوپ شده با سریم و قلع (TSC6) کلسینه شده در دماهای C˚۴۷۵، ۵۷۵، ۷۷۵ به مدت ۱ ساعت، همچنین نمونه کلسینه شده در دمای C˚۷۷۵ بهمدت ۲ ساعت میباشد. با افزایش دمای کلسیناسیون، اندازه ذرات افزایش یافته است. هر چه اندازه ذرات ریزتر باشد قدرت تخریب آنها بیشتر است زیرا راحتتر شناور
میشوند و سطح بیشتری را در اختیار واکنش تخریب فتوکاتالیستی قرار می دهند. باتوجه به تصاویر مورفولوژی ذرات کروی شکل میباشند. همانطور که مشاهده می شود تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی با محدوده اندازه ذرات بدست آمده از نتایج پراش اشعه ایکس تطبیق نسبتاً مناسبی دارد. البته قابل ذکر است در حالت کلی اندازه ذرات کروی مشاهده شده در میکروسکوپ الکترونی متفاوت از نتایج محاسبات اندازه کریستالیت در XRD خواهد بود. هر ذره مشاهده شده در تصویر میکروسکوپ الکترونی یک تک کریستال TiO2 نیست و ذرات آگلومره از چندین کریستال واحد تشکیل شده اند [۱۲۴].
شکل ۴-۱۶: TiO2خالص-کلسینه شده دمای C˚۴۷۵ بهمدت h1.
شکل ۴-۱۷:تصاویر FESEM نمونه TSC6 – a) کلسینه شده در دمای C˚۴۷۵ بهمدت h1 ، b) کلسینه شده در دمای C˚۵۷۵ بهمدت h1، c) کلسینه شده در دمای C˚۷۷۵ بهمدت h1، d) کلسینه شده در دمای C˚۷۷۵ بهمدت h2.
۴-۳-۱۱ نتایج حاصل از آنالیز عنصری EDX
مطابق شکل ۴-۱۸، داده های حاصل از آنالیز EDX نمونه سنتز شده وجود تیتانیوم، قلع و سریم را در نمونه نهایی تایید می کند، اگرچه بقای نسبت وزنی حین فرایند سنتز حفظ می شود ولی به دلیل وجود محدودیتهای آنالیز عنصری داده های میکروسکوپ الکترونی به لحاظ کمی و ابعادی، نسبت پیکهای عناصر مورد نظر با نسبت وزنی ترکیبهای حاوی تیتانیوم نمی توان مقایسه دقیقی انجام داد. همچنین قابل ذکر است حضور عنصر طلا به دلیل آماده سازی نمونه برای آنالیز میکروسکوپ الکترونی میباشد.
شکل ۴-۱۸: طیف EDX – a) تیتانیای خالص b) تیتانیای دوپ شده با قلع و سریم.
۴-۳-۱۲ نتایج و تحلیل آنالیز سطحی XPS
برای بررسی دقیقتر اثر دوپنت بر استحاله فازی آناتاز به روتایل، تشکیل جای خالی اکسیژن و شناسایی عناصر Ti، Sn و Ce با عدد والانس مورد نظر، از آنالیز سطحی XPS استفاده شد. تغییر فاز آناتاز به روتایل که با افزایش دما قابل دستیابی است، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. یکی از این عوامل، فشردگی شبکه کریستالی و میزان عیوب سطحی کریستال است که به طور مستقیم به شرایط سنتز بستگی دارد. افزایش عیوب سطحی کریستال سبب افزایش انتقال فاز آناتاز به روتایل می شود [۱۴۸]. تشکیل جای خالی اکسیژن سبب افزایش سرعت انتقال فازی آناتاز به روتایل میگردد. استوکیومتری TiO2 و یا به عبارتی میزان تشکیل جای خالی اکسیژن می تواند بهوسیله نوع و مقدار ناخالصیهایی که در حین سنتز یا کلسیناسیون به شبکه کریستالی TiO2 وارد می شود، تحت کنترل قرار بگیرد [۱۴۹].
شکل۴-۱۹ ترکیب و حالت شیمیایی Ce%2- Sn%5T- به روش XPS در رنج وسیع را نشان میدهد. این آنالیز حضور دو عنصر Sn و Ce را در شبکه TiO2 نشان میدهد.
شکل ۴-۱۹: طیف XPS از نمونه تیتانیای دوپ شده با سریم و قلع (TSC6) – اسکن در رنج وسیع.
با توجه به شکل۴-۲۰، پیکهای متعلق به Ti 2p3/2 و Ti 2p1/2 تقریبا در انرژی پیوند حدود eV1/458 و ۵/۴۶۳ مشاهده می شود. این اعداد حاکی از حضور عنصر Ti با حالت شیمیاییTi4+ میباشد [۱۵۰]. این مقادیر اندکی پایینتر از اعداد گزارش شده برای تیتانای خالص میباشد (eV1/464 وeV 9/458) [115]. شاید دلیل این امر حضور Sn با الکترونگاتیویته (۹۶/۱) بیشتر نسبت به Ti (54/1)، در نتیجه انرژی پیوند الکترونی
پایینتر باشد. از طرفی حضور سریم با الکترونگاتیویته کمتر (۲/۱) نسبت به Ti نیز حائز اهمیت است و انتظار میرود انرژی پیوند الکترونی برعکس Sn بالاتر از مقادیر گزارش شده باشد [۱۵۱]. احتمالاً به دلیل حضور همزمان دو دوپنت در ساختار تیتانیا و مقادیر بیشتر Sn، این عنصر موثرتر عمل کرده است. هر چقدر الکترونگاتیویته بیشتر باشد چگالی الکترونی اطراف کاتیونهای تیتانیوم و آنیونهای اکسیژن کاهش مییابد و این امر سبب افزایش در مقادیر انرژی پیوند میگردد. همچنین میتوان شیفت پیکهای Ti را به حضور عنصر Ti با عدد والانس کمتر از ۴ (Ti3+) نسبت داد. این امر می تواند ناشی از حضور جای خالی اکسیژن در اثر اضافه شدن دوپنت در ساختار TiO2 باشد [۱۵۲].
شکل ۴-۲۰: طیف XPS – Ti 2P.
طیف XPS از عنصر Sn دوپ شده در شبکه تیتانیا در شکل۴-۲۱ شامل دو پیک Sn (Sn 2d5/2 وSn 2d3/2) است. موقعیت پیک مربوط به Sn 2d5/2 در eV9/486 و Sn 2d3/2 در eV4/494 قرار دارد که دلیلی بر حضور کاتیون Sn با عدد والانس ۴ به صورت Sn4+ در شبکه TiO2 میباشد [۱۵۲]. همانطور که در نتایج حاصل از XRD ذکر شد به دلیل شعاع یونی نزدیک،Sn4+ بهراحتی در شبکه تیتانیا جایگزین Ti4+ شده است [۱۴۱]. نتایج حاصل از XPS نیز تاییدکننده این امر است و پیک مربوط در حد فاصل بین Sn فلزی (۴/۴۸۴) و SnO2 (۶/۴۸۶) قرار گرفته است [۱۵۳].
شکل ۴-۲۱: طیف XPS – Sn 3d.
باتوجه به گزارشات قبلی، پیکهای موجود در eV 2/898 و eV9/881 متعلق به Ce4+ میباشد و پیکهای موجود در eV1/904 و eV3/885 به Ce3+ اختصاص دارد [۱۱۵]. طیف XPS از Ce 3d با کیفیت بالا در شکل ۴-۲۲ نشان داده شده است. پیکهای موجود در eV4/902 و eV4/886 به ترتیب مربوط به Ce 2d3/2 و Ce 2d5/2 میباشند[۱۵۴]. این امر نشاندهنده آن است که Ce عمدتاً به صورت Ce3+ در شبکه TiO2 وجود دارد [۱۵۵]. از آنجایی که غلظت Ce بسیار کم میباشد بنابراین پیکهای بسیار ضعیفی در این ناحیه مشاهده
می شود. وجود چند پیک نزدیک به هم در این محدوده نشاندهنده حضور احتمالی هر دو یون Ce3+ و Ce4+ در ساختار تیتانیاست. باتوجه به گزارشات استفاده از نیترات سریم بهعنوان پیشماده این امر محتمل به نظر
می آید [۱۵۷،۱۵۶].
شکل ۴-۲۲: طیف XPS – Ce 3d.
شکل ۴-۲۳ طیف فتوالکترون اشعه ایکس سطح کربن را نشان میدهد. از آنجایی که کربن بسیار سطحی است و الکترونهای آزاد شده از آن بهسادگی از سطح جامد فرار می کنند، پیک کربن ساده و بدون ساختار است. پیک کربن بهعنوان رفرنس برای مشاهدهی جابجایی سایر پیکها استفاده می شود و در محدوده انرژی پیوندی eV 6/284 میباشد.
شکل ۴-۲۳: طیف XPS – C 1s.
طیف گسترده و نامتقارن XPS از تراز ۱s اکسیژن، نشاندهنده بیش از یک حالت شیمیایی برای اکسیژن می باشد [۱۵۸]. پیک مربوط به اکسیژن در شبکه کریستالی TiO2 (Ti–O–Ti) در محدوده eV83/529 و دیگری در انرژی پیوندی بالاتر eV91/531 مربوط به Ti-OH بوده که به دلیل آب جذب شیمیایی شده OH است [۱۵۹-۱۵۷]. همانطور که شکل ۴-۲۴ نشان میدهد میتوان پیک موجود درeV4/529 را به پیوند اکسیژن با تیتانیوم نسبت داد.
نگارنده سعی کرده است جهت اعتبار و به روز بودن رساله حاضر از منابعی استفاده نماید که به قلم بزرگان فقه و حقوق و نیز اقتصاددانان برجسته حقوق خانواده نگارش یافته است. غالب منابع فقهی با بهره گرفتن از نرم افزار کم نظیر «جامع فقه اهل البیت ع ۲» مورد تتبع قرار گرفته است.[۲۱] منابع خارجی غالباً از طریق کتابخانه های دیجیتال در دسترس و سایتهای ارائه مقالات علمی همچون jstore, Heinonline, Westlaw و lexinexis مورد مطالعه قرار گرفته است.
بررسی تطبیقی دو رویکرد علمی
به باور نگارنده بررسی صرف اقتصادی حقوق خانواده و خصوصاً حقوق مالی زوجه و عدم توجه به تحلیل فقهی و حقوقی موضوعات مورد بررسی، امری عقیم است. هر چند نمی توان فواید نظری تحلیل اقتصادی صرف را نادیده گرفت اما برای تأثیر عملی کنکاش صورت گرفته باید دو هدف را در کنار هم مد نظر قرار داد؛ مشروعیت و کارآیی. دو بال تحلیل نوین و جامع حقوق است. به نظر میرسد اصرار بر هر یک از این اهداف بدون توجه به دیگری، پرواز شاهین اندیشه را مشکل و شاید در عصر حاضر ناممکن میسازد. بنابر این در دو بخش از رساله حاضر، با دو رویکرد به تحلیل موضوعات مشابهی پرداختهایم و در نهایت سعی کردهایم با تلفیق این دو رویکرد، نتایج «مشروع» و «کارآمد» به دست آوریم.
مندرجات رساله حاضر در دو بخش تعبیه شده است. مبنای تقسیم بندی بخشها تقابل «مشروعیت» و «کارآمدی» است. در بخش اول از منظر فقهی به تحلیل حقوق مالی زوجه پرداختهایم. در این بخش سعی شده است در حد امکان، در احکام فقهی و حقوقی مربوط به حقوق مالی زوجه اجتهاد صورت گیرد و نظریهای که از منظر فقهی مشروعیت دارد، ارائه گردد. در این بخش فارغ از مصلحت انگاری و جانبداری نسبت به عواطفی همچون میل به انصاف و عدالت و صرفاً با روش فقهی محض، مسائل مربوط را بررسی نماییم. بخش اول شامل ۴ فصل میباشد. در چهار فصل مزبور به ترتیب مهر، نفقه، ارث و سایر حقوق مالی زوجه مورد تحلیل فقهی قرار گرفته است.
بخش دوم عهده دار نگاه مصلحت بینانه اقتصادی به حقوق مالی زوجه است. در این بخش که در ۷ فصل مدون گردیده، ابتدا ماهیت اقتصادی و کارکردها و الگوهای ازدواج مورد بررسی قرار میگبرد. بررسی اقتصادی قرارداد ازدواج از آن جهت ضرورت دارد که تأثیر مستقیم بر تحلیلهای بعدی از نهادهای مالی درون و پیرامون ازدواج همچون مهر، نفقه و … مینهد. پس از آن هر یک از حقوق مالی زوجه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در نهایت لازم است در یک نگاه جامع نگر به کلیه حقوق مالی زوجه نگریسته شود که در فصل هفتم، حقوق مالی زوجه به این شیوه، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
«آدم گفت: بار الها این مخلوق زیبا کیست که همنشینى و دیدارش مرا آرام دل گشته؟ خداوند فرمود: این کنیز من حوّاست، آیا دوست داری همدم تو باشد؟ … او را از من خواستگاری کن!»[۲۲]
بخش اول: تحلیل فقهی حقوقی حقوق مالی زوجه
ازدواج «میثاق غلیظ»[۲۳] و «سر عظیم»ی[۲۴] است که ماهیت آن یکی از معماهای پیچیده حقوقی است و هر یک از دانشمندان به تعبیری از آن میپردازد؛ برخی، شاید بر اساس توصیه شدید و اکید شارع و اجر معنوی بسیار زیاد مترتب بر نکاح، آن را قراردادی عبادی معرفی میکنند[۲۵] و در برابر، عده ای ایراد می کنند که در عبادات، قصد تقرب شرط صحت است ولی در نکاح، شرایط عمومی صحت قراردادها کفایت می کند.[۲۶] در برخی نظامهای حقوقی، از تعبیر قرارداد برای نکاح دست کشیده و آن را «نهاد اجتماعی»[۲۷] یا «موقعیت»[۲۸] معرفی می کنند.[۲۹]
فارغ از اینکه بسیاری از این اختلافات ناشی از شرح اسم است و برخی در نتیجه عدم رعایت ملاحظات منطقی[۳۰]، قطعاً میتوان ادعا نمود که توازن موجود در نکاح به نحوی است که غالباً حقوق مالی، نصیب زوجه میباشد و حقوق غیر مالی از آن زوج. در نتیجه نکاح، حق تمکین، ریاست بر خانواده، ولایت بر فرزندان، حق تعیین محل سکونت و … به زوج تعلق میگیرد و مهر، نفقه و اجرت المثل به زوجه. با این وصف نوعی توازن در حقوق ناشی از نکاح وجود دارد که پیشی گرفتن و تورم هر طرف موجب عدم توازن در این نهاد جادویی دیرآشنا می شود. عدم توازن در یک قرارداد، هم ناعادلانه است و هم غیرکارا و در بلند مدت رو به اصلاح و تعدیل خواهد گذاشت. در تحلیل حقوق مالی زوجه نباید فراموش کرد که یکسویه قضاوت کردن و جانبدارانه تحلیل کردن، نتیجه مطلوبی برای پژوهشگر ندارد.
از دیگر سو، برای کامیابی در تحقیق باید اعتدال در روش تحقیق را در نظر داشت. علت غایی حقوق، عدالت است و هدف تحلیل اقتصادی، کارایی.[۳۱] نه جزم اندیشی فقهی و حقوقی، راه را برای تحول ارتقا بخش در نظام حقوقی میگشاید و نه منفعت گرایی صرف، ذهن عدالت جوی بشر را قانع می کند. پس از سویی تحلیل فقهی-حقوقی حقوق مالی زوجه لازم است و از دیگر سو تحلیل اقتصادی آن. در نهایت به هدف جمع استعلایی این اهداف (عدالت و کارآمدی) باید به سنجش میزان اعتبار و نحوه اعتبار بخشیدن به تحلیل اقتصادی حقوق در منطق حقوق خانواده پرداخت. با این وصف در رساله پیش رو، از سویی به کارآمدی حقوق زوجه نظر داریم و از دیگر سو به عادلانه بودن آن. بخش اول رساله حاضر در پی تبیین و تحلیل فقهی حقوق مالی زوجه است. در این راستا در هر فصل از این بخش، یکی از حقوق مالی زوجه بررسی و تحلیل می شود.
مبحث اول: مفهوم شناسی
گفتار اول: تعریف
«مهر» واژه ای تازی و معادل «کابین» یا «دست پیمان» در زبان فارسی است.[۳۲] در زبان انگلیسی واژه marriage portion یا dower معادل واژه مهر است.[۳۳] عربها واژگان متعددی برای بیان این معنا به کار میبرند؛[۳۴] علاوه بر عبارت «مهر»، از واژگان «صداق»، «نحله»، «فریضه»، «اجر»، «حلوان»، «نافجه» و «سیاق» به همین معنی استفاده شده است.
«مهر» به معنی اجر زن[۳۵] و کابین اوست و به تعبیر برخی نویسندگان، مالی است که مرد در عقد نکاح به زن میدهد و تعیین مقدار آن منوط به تراضی طرفین است. به کار بردن واژه «صَداق» نیز بدین خاطر است که میل و شوق صادقانه بسیار زوج را در بخشیدن مالش نشان میدهد[۳۶] یا به خاطر این که نشانه «صدق ایمان» است.[۳۷]
«نحله» نیز تعبیری از مهر است اما از آن جهت اهمیت دارد که واژه برگزیده خداوند متعال برای تعبیر کابین و مهر زنان میباشد. پروردگار جهان در آیه ۴ سوره مبارک نساء می فرماید: «وَ آتُوا النِّسٰاءَ صَدُقٰاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً»؛ (و مهر زنان را به عنوان یک عطیّه به آنان بپردازید (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشد، حلال و گوارا مصرف کنید).
در این آیه شریفه، «الصدقه» اسم براى مهریه است. دربارۀ «النحله» نیز اقوال مختلفى وجود دارد؛ برخى گفتهاند که این کلمه، از ریشۀ «انتحل کذا» مىباشد و وقتى گفته مىشود که شخص به چیزى بدهکار شود و به آن اعتقاد داشته باشد. معناى آیه این است که، «مهریۀ آنان را به خاطر دین و بدهى به دنیا، به آنان بدهید».
برخى نیز گفتهاند معنى نحله در آیه شریف این است که «تا تفضّلى از طرف خدا بر زنان باشد»، که با این معنا «نحله» حال از «صدقه» است و نیز گفته شده است که «النحله» با کسر نون به معناى «عطیّه و بخششى است که با رضایت خاطر تمام و بدون هیچ طلبى در مقابلش، داده شود». همچنین گفتهاند که «نحله» یعنى «بدون عوض». [۳۸]
در اصطلاح فقهی و حقوقی، مهر به معنای مالی است که معمولا زوج به زوجه در عقد نکاح میپردازد یا به نفع زوجه بر ذمه زوج مستقر می شود.[۳۹] هر چند این تعریف را از جهتی می توان مورد مناقشه قرار داد چرا که «در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی[۴۰]، زن مستحق مهر المثل است» (ماده ۱۰۹۹ ق.م.) بنابر این، مهر المثل –که یکی از اقسام مهر است- در نکاح باطل نیز وجود دارد. لذا برخی حقوقدان ها چنین تعریفی را پیشنهاد می دهند: «مهر حقی مالی برای زن است که شارع مرد را مکلف به پرداخت آن در عقد ازدواج صحیح یا وطی به شبهه یا عقد فاسد، نموده است»[۴۱]
البته این تعریف نیز مصون از نقد نیست چرا که نکاح باطل، اصولاً حقی برای زن پدید نمیآورد. ماده ۱۰۹۸ قانون مدنی بر همین مبنا بیان میدارد: « در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر میتواند آن را استرداد نماید».
بنابر این هر عقد نکاح فاسدی موجب استحقاق زن برای دریافت مهریه نمی شود. ولی در مواردی که وطی به شبهه صورت میپذیرد، زن مستحق مهر المثل میگردد.[۴۲] به همین دلیل مهر را تعریف نموده اند به: «مالی که با نزدیکی غیر از زنا یا نکاح یا اتلاف قهری بضع واجب می شود»[۴۳]
به نظر میرسد چنانچه مهر المثل را از اقسام مهرها بدانیم، تعریف اخیر تعریف دقیقتری باشد ولی چنانچه مانند برخی نویسندگان، مهر المثل را صرفاً خسارت غیرقراردادی و منحصر به نزدیکی ناشی از عقد فاسد بدانیم،[۴۴] «مهر مالی است که معمولا زوج به زوجه در عقد نکاح میپردازد یا به نفع زوجه بر ذمه زوج مستقر می شود».[۴۵] این تعریف سابقه فقهی نیز دارد؛ شیخ مفید در تعریف مهر بیان میدارد: «مهر چیزی است که زوج پرداختش را به زوجه هنگام عقد عهده دار می شود.»[۴۶]
ظاهر احادیثی که مهر را تعریف نموده است، تعریف اخیر را تقویت می شود. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مهر چیزی است که مردم بر آن تراضی مینمایند …»[۴۷] حضرت باقر علیه السلام نیز در تعریف و میزان مهر فرمودند: «صداق چیزی است که مردم بر آن تراضی مینمایند، چه کم باشد و چه زیاد؛ این است صداق»[۴۸]
ممکن است ایراد شود که استناد به چنین احادیثی برای تقویت تعریف اخیر، چندان مستحکم نیست چرا که احادیث مزبور در مقام بیان[۴۹] تعریف و ماهیت مهر نیست بلکه در مقام بیان میزان مهر است. اما واقعیت اینگونه نیست؛ در برخی احادیث راوی از ماهیت مهر پرسش میکند و معصوم علیه السلام در پاسخ میفرماید: «چیزی است که مردم در مورد آن تراضی نمایند.»[۵۰]
گفتار دوم: اقسام مهر
استقراء در مجموع احکام مربوط به مهر در قانون مدنی و احکام فقهی، پنج قسم مهر را روشن میسازد:
بند اول: مهر المسمی
الف) تعریف
چنانچه میزان مهر، هنگام نکاح معین و ذکر شده باشد به آن مهر المسمی میگویند.[۵۱] برخی نویسندگان بیان داشته اند که مهر المسمی، آن مهری است که هنگام عقد و یا پس از عقد و پیش از نزدیکی، مهر به تراضی تعیین شود[۵۲] ظاهراً نظر اخیر مبتنی بر ماده ۱۰۸۷ قانون مدنی است که بیان میدارد: «اگر در نکاح دائم، مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد، نکاح صحیح است و طرفین میتوانند بعد از عقد مهر را به تراضی تعیین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آنها نزدیکی واقع شود، زوجه مستحق مهر المثل خواهد بود».
به نظر میرسد زوجین پس از نزدیکی نیز میتوانند بر میزان مهر تراضی نمایند و قسمت اخیر ماده ۱۰۸۷ ق.م. دلالت بر زوال چنین حقی ندارد. بنابراین تعریف آقای دکتر کاتوزیان از مهر المسمی دقیقتر به نظر میرسد. ایشان در تعریف مهر المسمی میگوید: اگر مهر ضمن عقد نکاح یا پس از آن به تراضی معین شود به آن مهر المسمی گویند[۵۳]
ب) اقسام مهر المسمی
علاوه بر مهر المسمی به معنی خاص خود که در بحث فوق مطرح شد، مهر السنه نیز یکی از اقسام مهر المسمی است. همچنین ممکن است زوجین، اختیار تعیین مهر را به یکی از طرفین یا دیگری تفویض نموده باشند. از دیدگاه تحلیلی مهری که توسط یکی از طرفین یا شخص ثالث تعیین شود نیز مهر المسمی محسوب می شود.
مهر السنه
مهر السنه، مهر معینی است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله کابین همه همسران و دختران خویش قرار داد.[۵۴] میزان مهر السنه به اجماع فقها و روایت صحیح، پانصد درهم نقره است و هر درهم معادل ۶/۱۲ نخود نقره شرعی است (ماده ۲۹۷ ق.م.ا. سابق).[۵۵] البته منظور از نقره شرعی، نقره مسکوک است که مسکوک بودن بر قیمت آن میافزاید. برخی فقها در خصوص میزان مهر السنه نوشته اند: «هر مثقال نقره هزار تومان است که پانصد درهم دویست و پنجاه هزار تومان است و اگر مسکوک بودن را هم اضافه کنیم حدود سیصد هزار تومان مىشود».[۵۶]
مشهور فقها قائل به استحباب تعیین مهر به میزان مهر السنه هستند و در برابر، سید مرتضی بر این نظر و فتوا بوده است که تعیین مهر بیش از میزان مهر السنه صحیح نیست و مازاد بر آن باید مسترد گردد.[۵۷] دلیل سید مرتضی بر این حکم اجماع و روایتی میباشد که به تعبیر صاحب ریاض روایت ضعیفی است.[۵۸] همچنین استناد ایشان به اجماع، مورد تردید و شگفتی صاحب نظران قرار گرفته است[۵۹] چرا که بر حکم مخالف این نظر نیز ادعای اجماع شده است و اجماع مخالف به منطق فقه و ادله شرعی، نزدیکتر است.
مهر المفوضه
گاهی عرف و عادت اجتماع یا احترام و ریش سفیدی بزرگان باعث می شود زوجین از چانه زنی و تعیین مهر پیش از ازدواج دست بردارند و اختیار تعیین مهر را به دیگری بسپارند. همچنین ممکن است اختیار تعیین مهر را به زوج یا زوجه اعطا کنند. در این وضع، مهر به نحو اجمال و ابهام در عقد تعیین شده است اما تعیین میزان آن تفویض میگردد.[۶۰]
مشروعیت تفویض تعیین مهر
فقهای اهل سنت، تفویض تعیین مهر را مطلقاً باطل میدانند و در صورت تفویض، احکام مهر باطل را بر آن مترتب مینمایند.[۶۱] در فقه امامیه اصل تفویض مورد پذیرش همه فقها است و اختلافات مطرح شده، در خصوص فروعات و تفاصیل آن میباشد.[۶۲] البته ادعای اجماع بر پذیرش «تفویض مهر»، که از سوی برخی فقها مطرح شده،[۶۳] مشکل است؛ چرا که مسأله در آثار برخی متقدمین از جمله سید مرتضی، سلار، قطب راوندی و ابن زهره مطرح نگردیده است ولی در این باره شهرت قوی وجود دارد.[۶۴]
قانون مدنی تفویض مهر را در ماده ۱۰۸۹ به رسمیت شناخته است و بیان میدارد: «ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث می تواند میزان مهر را هر قدر بخواهد معین کند».
قسمت اول ماده ۱۰۸۹ با دقت تنظیم نشده است چرا که اختیار تعیین مهر، قابل تفویض به زوجه نیز میباشد و تنها تفاوت آن با تفویض به زوج یا شخص در این است که در صورت تفویض، زوجه «نمیتواند بیش از مهرالمثل را معین نماید» (ماده ۱۰۹۰ ق.م.) بنابر این بهتر بود در قسمت اول ماده ۱۰۸۹ ق.م. بیان میداشت: «ممکن است اختیار تعیین مهر به یکی از زوجین یا شخص ثالثی داده شود…»
میزان مهرالمفوضه
همانگونه که ملاحظه شد، میزان مهرالمفوضه با توجه به شخص تعیین کننده متفاوت است. چنانچه زوج یا شخص ثالثی اختیار داشته باشند، به هر میزان که اراده نمایند نافذ است و چنانچه به زوجه چنین اختیاری تفویض گردد، نمیتواند بیش از مهرالمثل تعیین نماید. این ترتیب از نگاه عقل متعارف عادلانه نیست. اگر اساس و مبنای تحدید اختیار زوجه محافظت از زوج در برابر تعهد بیش از حد متعارف است، چرا از زوجه چنین حمایتی صورت نمیپذیرد و اگر اصل بر آزادی اراده فرد مختار است، چرا زوجه از چنین اصلی مستثنا شده است؟
به نظر میرسد تحدید اختیارات مفوض الیهم منطقیتر و منصفانهتر از آزادی اراده ایشان یا نابرابری باشد. به هر حال برای بررسی تفصیلی این مسأله، میزان مهرالمفوضه را در سه صورت بررسی مینماییم؛ الف) در صورت تفویض تعیین مهر به زوج، ب) در صورت تفویض تعیین مهر به زوجه و ج) در صورت تفویض تعیین مهر به شخص ثالث.
میزان مهرالمفوضه در صورت تفویض تعیین مهر به زوج