وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود فایل ها در رابطه با : رابطه بین خودکارآمدی با سلامت روان در بین والدین دارای کودکان عادی و ...

۴- نیازهای مالی، اقتصادی، بخش عمده بودجه خانواده صرف هزینه های مربوط به غذا، پوشاک و وسایل کمک آموزشی می شود این نیازها برای خانواده ای که کودک معلول دارد و نیازمند خدمات پزشکی ویژه می باشد به مراتب شدیدتر است.
پایان نامه - مقاله
۵- نیاز به راهنمایی در وظایف زندگی و خانواده والدین و سایر اعضای خانواده نیاز دارند که ناتوانی کودک خود را درک کنند و بپذیرند، که تقسیم کار توانایی حل مساله، فعالیتهای تفریحی، اکتساب مهارتهای اجتماعی ونظارت درامر برنامه ریز آموزش کودک از جمله وظایف ما باشد (قصبه ۱۳۸۴).
۲-۷ احساسات والدین کودکان استثنایی
بسیار حائز اهمیت است که شما به عنوان والدین کودکان دارایی نیازهای ویژه با نوع احساسات خود برخورد با کودکانتان آشنا شوید. برای سازش با کودک خود نیاز دارید که احساس نسبتاً خوبی درمورد خود پیدا کنید. زندگی، ازدواج و کار شما ایجاب می کند تا حدی رضایتمندی را احساس کنید، ممکن است با توجه به این واقعیت که کودک ناتوان دارید احساس غم وناراحتی کنید. اما نیازی نیست که کل زندگی شما را هاله ای ازغم فرا گیرد. بنابراین اجازه دهید بعضی از احساسات و روشهایی را که افراد در مواجهه با دشواریهایشان پیدا کرده اند مورد نظر قرار دهیم. احساساتی را که علاقمندیم درباره آنها صحبت کنیم همانهایی هستندکه تا حدودی احساسات «بد» و یا ناخوشایند محسوب می شوند مانند شوک،کرخی، گیجی، خشم، اوقات تلخی وگریه و زاری،غم، خجلت و گناه. افراد معمولاً در ابراز احساسات عادی خود دشواری چندانی ندارند، ولی اغلب از بروز احساسات بد وحشت دارند، البته عقیده ما این است که نباید تصور احساس بد را به خود راه دهیم(مفیدی، ۱۳۷۶).
ما عقیده داریم، این افراد دیگر هستند که نمی خواهند درباره مسایل و مشکلات ما اطلاع پیدا کنند، و نیز به این علت است که اصلاًکسی دوست ندارد احساس بد را تجربه کند. ما سعی می کنیم احساساتمان را مخفی کنیم و یا سعی درعادی جلوه دادن آنها داریم. طبیعی است که این احساسات از بین نخواهد رفت و هر چه طولانی تر نگهداشته شوند یا سرکوب گردند احتمال بیشتر نیز وجود دارد که بر زندگی خانوادگی خود ما، و دوستان و همکاران اثر بگذارد(مفیدی، ۱۳۷۶).
بیان حقایق و ارائه اطلاعات صحیح و صادقانه به پدر و مادر کودک استثنایی بر اساس آخرین دانش و دستاوردهای علمی و تجربی در مورد شرایط خاص ذهنی یا جسمی کودکشان در نهایت، موجب رضایت و آسایش خاطر آنان خواهد بود گهگاه مادر و پدری با کودک خود که به روشنی دارایی عقب ماندگی ذهنی است مراجعه می نمایند وقتی به آنها گفته می شود که چرا تاکنون بی جهت کودک را بحال انتظار در خانه نگه داشته اید واکنون کودک شما ۱۲ سال سن دارد ولی بایست سالها قبل به شرایط خاص ذهنی [۶۰] او پی برده باشید معمولاً در پاسخ می گویند ما خود نیز قبلاً حدس می زدیم زیرا که او مثل بچه های هم سن سال خود « به راه نیفتاد» حرف زدن را زمانی که انتظار می رفت شروع نکرد او را به دکتر بردیم دکتر گفت نگران مباشید چیزی نیست صبرکنید چند سال دیگر مثل بچه ها ی دیگر می شود و …( افروز،۱۳۸۴).
۲-۸ پیشینه تحقیق
۲-۸-۱ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
نتایج پژوهش شریعتی و داور منش(۱۳۷۰) نشان داده است که وجود یک فرزند کم توان ذهنی به شدت بر سلامت روانی والدین اثر گذار است و موجب افزایش فشارهای جسمانی و روانی بر والدین مخصوصا مادران می شوند و باعث کاهش مقاومت او در مقابل ابتلا به بیماریهای می گردد و در نتیجه میزان بیماری را در آنان فزونی می بخشد.
لاجوردی(۱۳۷۱) در مطالعه ای تحت عنوان بررسی مقایسه ی میزان افسردگی مادران دارای کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر و مادران کودکان عادی نشان داد که افسردگی در مادران دارای کودک کم توان ذهنی به طور معناداری بیشتر از مادران دارای کودک عادی است.
نظامی(۱۳۷۶) تحقیقی تحت عنوان مقایسه نگرش والدین کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به عقب ماندگی فرزندشان را انجام دادند و نتایج ذیل دست یافته اند: ۴۸% درصد از پدران و ۵۲% ازمادران اذغان کردند که وجود کودک عقب مانده ذهنی سلامت روانی انهار ار مختل کرده است. ۵۴% احساس ناکامی و ناامیدی و ۶۴% احساس دلهره را بیان کرده اند و ۲۴% درصد ازوالدین بیان داشته اند که تولد فرزند عقب مانده ذهنی باعث به وجود آوردن تفاهم در زندگی زناشویی شده و ۲۹% به مشاجره لفظی ۴% نیز به واسطه وجود فرزند عقب مانده ذهنی طلاق گرفته- اند.
خواجه پور(۱۳۷۷) در پژوهشی نشان داد که واکنش های نوروتیک مادران کودکان کم توان بیشتر از مادران کودکان عادی است و وجود چنین وضعیتی در خانواده علاوه بر ایجاد مشکلات عاطفی و روانی برای اعضای خانواده به خصوص مادر، خانواده را دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی می کند. به علاوه بیشتر واکنش های مادران افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است.
یاراحمدی(۱۳۷۸) پژوهشی را در مورد رابطه استرس با بیماریهای جسمی روانی و سلامت عمومی معلمان مرد در شهرستان اهواز با توجه به اثر متغیرهای تعدیل کننده حمایت کننده حمایت اجتماعی و جایگاه مهار پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری معلمان مرد شاغل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شهر اهواز بودند که تعداد ۲۰۰ نفر از آنان به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند که بین عوامل فشارزا با بیماریهای جسمی و روانی همبستگی مثبت بین عوامل فشارزا با سلامت عمومی همبستگی منفی وجود دارد.
امینی و همکاران(۱۳۷۸) پژوهشی را با عنوان رابطه هوش هیجانی با خودکارآمدی و سلامت روان و مقایسه ی آنها در دانش آموزان ممتاز و عادی در سال ۱۳۷۸ انجام داده اند.
نتایج نشان داده است که بین هوش هیجانی، خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان ممتاز و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. به این معنی که میانگین هوش هیجانی، خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان ممتاز بالاتر از دانش آموزان عادی است. همچنین بین هوش هیجانی با باورهای خودکارآمدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. یعنی دانش آموزانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند، دارای احساس خودکارآمدی بالاتری نیز می باشند. علاوه بر این نتایج نشان داده است که بین هوش هیجانی و سلامت روانی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داده است که باورهای خودکارآمدی نیز با سلامت روانی رابطه دارد.
عمران نسب(۱۳۷۸) در پژوهش با عنوان بررسی ارتباط بین اعتقادات دینی و سلامت روان در دانشجویان سال آخر کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران سال ۱۳۷۷موضوع را بررسی کرده است. نتایج نشان داده است که ۲۳/۱۲ درصد واحد های مورد پژوهش از اعتقادات دینی قوی برخوردار بودند و ارتباط معنی داری بین متغیرهای سن و میزان درآمد ماهیانه با اعتقادات دینی وجود داشته است. همچنین اکثریت واحد های مورد پژوهش(۵۵/۶۰درصد) دارای به طور کلی نتایج این مطالعه، نشان دهنده ارتباط معنی داری بین متغیرهای اعتقادات دینی وسلامت روانی بوده است.
بختیارپور(۱۳۸۰-۱۳۷۹) درباره وضیعت بهداشت روانی استان اصفهان پژوهش انجام داد که نتایج این تحقیق نشان داده است که ۶۵/۲۶ درصد بیماران در نواحی برخوردار،۲۳% نیمه برخودار و محروم ۳۶/۲۴ درصد است و اگر چه ۲۵/۵۷ درصد مبتلایان زن و ۲۵/۴۲ درصد آنها مرد هستند اما نتایج آزمونهای آماری رابطه معنی داری را بین جنسیت و احتمال ابتلا به اختلال روانی نشان نداد. همچنین بیشترین درصد مبتلایان از نظر رشته تحصیلی دارای دیپلم رشته آموزش ابتدایی و رشته ادبیات هستند. اما نتایج ارتباط معنا داری بین مدرک و بیماری نشان نداد و رایج- ترین اختلال های روانی در بین معلمان اصفهان به تربیت شامل اختلالات اضطرابی خلقی( انواع افسردگی)، جسمانی شکل، سازگاری، جنسیتی واختلال خواب است.
نتایج پژوهش مهرابی زاده و همکاران (۱۳۸۰) نشان داده است که بین سلامت روانی والدین کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی تفاوت معنا داری وجود دارد.
امیدی(۱۳۸۰) وضعیت بهداشت روانی معلمان شهر کاشان را مورد بررسی قرار داد که دران یک گروه نمونه تصادفی ۳۰۰ نفره از معلمان و به این نتیجه رسید ۲۳ % ا ز معلمان جامعه آماری مورد مطالعه به یکی از انواع اختلالهای روانی دچار هستند. رایج ترین اختلالات به ترتیب میزان شیوع، اختلال کم خلقی( ۶% ) اختلال اضطراب(۵% ) بود بالاترین درصد بیماری در معلمان دارای مدرک دیپلم( حدود ۳۱% ) و پایین ترین میزان اختلال در معلمان با مدرک تحصیلی فوق دیپلم( ۴% ) می باشد و زنان( ۲۳% ) و در مردان (۱۳% )دچار اختلالات روانی هستند.
جمالی(۱۳۸۱) در پژوهش با عنوان بررسی رابطه بین نگرش های مذهبی، احساس بخش بودن زندگی و سلامت روان در دانشجویان دانشگاهای تهران موضوع را بررسی کرده است. نتایج این تحقیق نشان داده است که نگرش مذهبی وسلامت وسلامت روان همبستگی معنی داری را نشان دادند. ضمن اینکه بر اساس آزمون تی مستقل بین جنسیت و نگرش حاضر نشان می دهد با افزایش میزان احساس معنا بخشی زندگی و نگرش مذهبی، سلامت روان نیز افزایش می یابد که این موضوع نشانگر میزان اهمیت معنا جویی و اعتقادات مذهبی در ایجاد و حفظ بهداشت روانی افراد جامعه می باشد.
معتمدی شارک و افروز(۱۳۸۲) پژوهشی با عنوان بررسی رابطه سبک های اسنادی و سلامت روان در دانش آموزان تیز هوش و عادی را با هدف مقایسه ی سبک های اسنادی و سلامت روان در دانش آموزان تیز هوش و عادی و همچنین بررسی روابط موجود میان این متغیر ها انجام داده اند. نتایج نشان داده است که مقایسه ی میانگین گروه ها نشان داد که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان تیز هوش در موقعیت ناخوشایند سبک اسنادی جزئی تری دارند و این تفاوت از نظر آماری معنادار است. نتایج نشان داده است که دو گروه عادی و تیزهوش در مؤلفه ی نارسا کنش وری اجتماعی تفاوت معناداری داشته اند. به بیانی دیگر دانش آموزان تیزهوش در این مؤلفه دارای نارسا کنش وری اجتماعی بیشتری نسبت به دانش آموزان عادی هستند.
جمع بندی ادبیات پژوهشی نمایانگر آن است که والدین کودکان کم توان ذهنی در مقایسه با والدین کودکان عادی از سلامت روانی پایین تری برخوردار هستند. مطالعات تجربی در ۱۵ سال گذشته نشانگر این نکته است که عزت نفس یک عامل روانشناختی مهم اثرگذار بر سلامت و کیفیت زندگی به شمار می رود. با افزایش عزت نفس، احساس توانمندی و ارزشمندی در فرد به وجود می آید و تغییرات مثبتی همچون پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای کسب موفقیت، داشتن اعتماد به نفس بالا، بلند همت بودن و تمایل به داشتن سلامت بهتر در فرد پدیدار می شود(مشکی و همکاران،۱۳۸۷).
حق شناس، و همکاران(۱۳۸۲) پژوهشی با عنوان مقایسه ویژگی های شخصیتی و سلامت روان دانش آموزان دبیرستان های تیزهوشان و دبیرستان های عادی انجام داده اند.
نتایج نشان داده است که جنسیت دارای تاثیری مرزی بر نمرات شاخص های بهداشت روان دارد دوگروه نیز دارای نمرات متفاوتی در شاخص های بهداشت روان بودند تعامل جنسیت و نوع مدارس در نمرات شاخص سلامت روان معنی دار بود آزمون های تعقیبی را برای مقایسه بین گروهی نشان می دهد. همان طور که ملاحظه می شود تفاوت عمده در سه خرده مقیاس اضطراب و نیز علایم جسمانی معنی دار می باشد دختران تیزهوشان نسبت به دختران عادی میانگین نمرات پایین تری در سه خرده مقیاس اضطراب و افسردگی و علایم جسمانی به دست آورده اند به عبارت دیگر آنها از سلامت روانی بهتری نسبت به گروه عادی برخوردار می باشند. درتعامل جنسیت و گروه ها نیز تفاوت در شاخص های شکایات جسمی اضطراب و افسردگی مشاهده گردید نتایج نشان داده است که دانش آموزان مدارس تیزهوشان دارای نمرات کمتری در شاخص های اضطراب و افسردگی هستند. پسران مدارس عادی شکایات جسمی کمتر از پسران مدارس تیزهوشان دارند در حالی که دختران مدارس عادی شکایات جسمی بیشتر از دختران مدارس تیزهوشان نشان می دهند .پسران مدارس تیزهوشان به طور نسبی اضطراب و افسردگی بیشتری را از دختران این مدارس تجربه می کنند در حالی که دختران مدارس عادی اضطراب و افسردگی بیشتری نسبت به پسران این نوع مدارس دارند. البته بایستی همین جا متذکر شد که این حد از نمرات آزمون پرسشنامه سلامت عمومی نشان دهنده اختلال افسردگی یا اضطراب بیمارگونه در هر دو گروه نیست و فقط تفاوت آماری دو گروه مورد نظر می باشد.
نریمانی و همکاران(۱۳۸۴) طرحی را با عنوان مقایسۀ سلامت روانی مادران کودکان استثنایی با سلامت روانی مادران کودکان عادی انجام داده اند که هدف از این طرح هدف از تحقیق حاضر یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا بین مادران کودکان استثنایی و مادران کودکان عادی از نظر سلامت روانی تفاوت وجود دارد یا خیر؟ نتایج نشان داده است که بین چهار گروه مادران دارای کودک کم توان ذهنی، نابینا، ناشنوا و عادی از نظر اختلال روانی، افسردگی، اضطراب، روان پریشی، ترس مرضی، تفاوت وجود دارد. در مورد متغیرهای افسردگی، اضطراب، روان پریشی و کل آزمون در سطح معنی دار است، همچنین به دست آمده در مورد متغیر پرخاشگری در سطح معنی دار است. متغیر ترس مرضی در سطح معنی دار است. از نظر شکایات جسمانی، وسواس، اجبار، حساسیت در روابط متقابل، و افکار پارانوئیدی تفاوت معناداری بین گروه ها به دست نیامد. با بهره گرفتن از آزمون تعقیبی نشان می دهد که از نظر افسردگی بین مادران دارای کودک ناشنوا با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک نابینا تفاوت معنادار وجود دارد و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر از میانگین افسردگی بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک نابینا، ناشنوا و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند از نظر اضطراب بین مادران دارای کودک ناشنوا با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر از میانگین اضطراب بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک نابینا، ناشنوا و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند. از نظر پرخاشگری بین مادران دارای کودک نابینا با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک ناشنوا با مادران دارای کودک نابینا تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک ناشنوا تفاوت معنادار وجود دارد و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک ناشنوا از میانگین پرخاشگری بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر، نابینا و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند. از نظر ترس مرضی بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک نابینا تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک ناشنوا تفاوت معنادار وجود دارد و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک ناشنوا از میانگین ترس مرضی بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک نابینا، کم توان ذهنی تربیت پذیر و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند. از نظر روان پریشی بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک نابینا تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک ناشنوا تفاوت معنادار وجود دارد. و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک ناشنوا از میانگین ترس مرضی بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر، نابینا و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند. از نظر میانگین کل آزمون بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر تفاوت معنادار وجود دارد، بین مادران دارای کودک عادی با مادران دارای کودک ناشنوا تفاوت معنادار وجود دارد و در مجموع به ترتیب، مادران دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر از میانگین اختلال روانی بالاتری برخوردار هستند و سپس مادران دارای کودک ناشنوا، نابینا و عادی در مرتبۀ بعدی قرار دارند. از نظر شکایات جسمانی، وسواس، اجبار، حساسیت در روابط متقابل و افکار پارانوییدی بین گروه ها تفاوت معنا داری بدست نیامد.
عناصر مهریار(۱۳۸۵) درپژوهش خود با عنوان رابطه بین سلامت روان و شادکامی دانشجویان دختر و پسر انجام داده پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. نتایج نشان داده که نمره ی سلامت روان و مولفه های آن؛ یعنی کارکرد جسمانی عدم اضطراب، کارکرد اجتماعی و عدم افسردگی با شادکامی رابطه معنا دارد. همچنین، رابطه مثبت معنی داری بین خرده مقیاس عدم اضطراب و شادکامی مشاهده شد یعنی رابطه مستقیمی بین عدم اضطراب و شادکامی وجود دارد. بدین معنا که هر چه نمره ی اضطراب فرد کاهش یابد میزان شادکامی نیز افزایش خواهد داشت. یعنی رابطه معکوسی بین عدم افسردگی و شادکامی وجود دارد مقایسه ی میزان شادکامی دانشجویان دختر و پسر نیز نشان دهنده ی تفاوت معنا داری بین میزان شادکامی دانشجویان دختر نیست. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که رابطه معنی داری بین سلامت روان و شادکامی وجود دارد. بنابراین هر چه فرد از سلامت روان بالاتری برخوردار باشد، میزان شادکامی وی افزایش خواهد یافت و همین طور شادکامی فرد سلامت روان بالاتری را برای وی به ارمغان خواهد آورد.
-براتی (۱۳۷۵)رابطه بین خود کارآمدی ،عزت نفس وخود پایی با عملکرد تحصیلی رامورد بررسی قرار داد.نمونه های پژوهش تعداد۳۰۰نفر دانش آموز دختر وپسر سال سوم نظام جدید شهرستان اهواز بود .نتایج نشان دادکه خود کار آمدی با عملکرد تحصیلی در گروه دختران دارای همبستگی معنا دار بود .ونتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که اعتبار پیش بین متغیرهای خود کارآمدی وخوپایی برای عملکرد تحصیلی وجود دارد ویک مدل دو مولفه ای از خود کار آمدی (با همبستگی مثبت )وخود پایی (با همبستگی منفی )برای عملکرد تحصیلی درکل دانش آموزان وجود دارد .
کرامتی (۱۳۸۰به نقل از مژدهی ۱۳۸۱) رابطه بین خود کار آمدی ادراک شده دانش آموزان و نگرش آنها نسبت به درس ریاضی را مورد بررسی قرارداد. نمونه های پژوهش ۳۹۰ نفر از دانش آموزان سوم راهنمایی شهر تهران بود . نتایج پژوهش نشان داد که بین خود کارآمدی نگرش نسبت به ریاضی و پیشرفت در ریاضی رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد . همچنین نشان داد که بین دخترها و پسرها در زمینه خودکارآمدی و پیشرفت در ریاضی تفاوت معناداری وجود ندارد .
ـ مژدهی (۱۳۸۱)در پژوهشی به مقایسه باور های خود کار امدی دانش اموزش پسر شاخه های نظری ،فنی وحرفه ای و کار ودانش در شهرستان سنندج پرداخت . تعداد ۲۰۰ نفر از دانش اموزان در این پژوهش شرکت داشتند .نتایج تحقیق نشان داد که باور های خود کارامدی دانش اموزان رشته ریاضی و فیزیک به طور معنا داری از باور های خود کار امدی دانش اموزان رشته های علوم انسانی و علوم تجربی بیشتر است .بین باورهای خود کار امدی سایر رشته هاو شاخه ها به طور کلی ربط معنا داری مشاهده نشد.
ـ کندری (۱۳۸۱)در پژوهشی باور های خود کار آمدی دانش آموزان پسر پایه دوم مقطع متوسط شاخه های نظری وفنی وحرفه ای شهر تهران رامورد مقایسه قرارداد.نمونه پژوهش شامل ۲۴۰نفر بود .نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت باورهای خود کار آمدی هریک ازرشته های ریاضی فیزیک وعلوم تجربی وشاخه های فنی وحرفه ای بارشته علوم انسانی معنا دار است
پژوهش مرتضوی (۱۳۸۳)باعنوان روابط متقابل بین خود کار آمدی پنداری وادراک حمایت از سوی خانواده ،معلمان ودوستان نزدیک درارتباط با رضایت از زندگی درنمونه های از دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران نشان داده که:
-بین رضایت از زندگی وکارآمدی پنداری شخصی رابطه مثبت معنا دار وجود دارد .
-بین کار آمد پنداری جمعی ورضایت از زندگی رابطه مستقیم وجود دارد.
-بین ادراک حمایت از سوی خانواده ،معلمان ودوستان با کار آمدی پنداری رابطه مثبت معنادار وجود دارد.
-میان کار آمدپنداری شخصی وجمعی رابطه وجود دارد.
-دختران میزان حمایت عاطفی واطلاعاتی والدین خود رابه طور معناداربیشترازپسران توصیف می کنند.
-میان دختران و پسران دانش آموز تفاوتی از نظر میزان حمایت عاطفی معلمان مشاهده نمی شود . پاسخ های پسران در مقایسه با دختران بیانگر این است که از حمایت اطلاعاتی بیشتری از سوی معلمان برخوردار هستند .
-میان کارآمد پنداری شخصی و جمعی از یک سو و افزایش سن از سوی دیگر هیچ گونه رابطه معنا داری مشاهده نشد .
میر مشتاقی (۱۳۸۴) در پژوهشی به بررسی و مقایسه رابطه خودکار آمدی و خود تنظیمی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه سوم دبیرستان پرداخت . این محقق به این نتیجه رسید که بین خود کار آمدی و خود تنظیمی همبستگی مثبت وجود دارد . همچنین این محقق میان خود کار آمدی و خود تنظیمی با میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه سوم دبیرستان رابطه معنی داری یافت.
رضایی ، درویش (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه خود کار آمدی ریاضی ، اضطراب ریاضی نگرش ریاضی و جنسیت با پیشرفت ریاضی دانش آموزان سال اول دبیرستان شهر تهران دریافت که بین خود کار آمدی ریاضی و نگرش ریاضی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد هم چنینی بین اضطراب ریاضی خود کار امدی ریاضی ، نگرش ریاضی و پیشرفت ریاضی ، رابطه منفی داری وجود داشت . خودکار آمدی ریاضی در دختران و پسران تفاوت معنی داری ندارد نگرش ریاضی و اضطراب ریاضی در دختران و پسران تفاوت معنی داری دارد.
هم چنین متغیرهای خودکار امدی ریاضی و اضطراب ریاضی بیشترین سهم را در پیش بینی نمره ریاضی دارند .
نیک طلب (۱۳۸۴)درتحقیقی به بررسی رابطه سبکهای شناختی (کلی نگر و جزئی نگر و تصویری)،خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم رشته علوم تجربی و علوم انسانی پرداخت ، نتایج نشان داد که بین خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد و همچنین بین سبکهای شناختی خود کارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رشته علوم تجربی و علوم انسانی وجود ندارد .
-برمک (۱۳۸۶) نشان داد آموزش راهبر دهای فرا شناختی تاثیری در افزایش خود کار آمدی عمومی دانش آموزان ندا رد .
-مدرکی (۱۳۸۷)دربررسی رابطه کار آمدی معلم ، خود کارآمدی ریاضی دانش آموزان با عملکرد ریاضی آنها به این نتیجه رسید که این خود کار آمدی ریاضی وعملکرد ریاضی دانش آموزان رابطه مثبت ومعناداری وجود دارد.
۱-کار آمدی معلم با خود کار آمدی ریاضی همبستگی خوب وبا عملکرد ریاضی دانش آموزان رابطه متوسط دارد
۲- بین خود کارآمدی ریاضی دختران وپسران تفاوت معناداری وجود ندارد .
منصوری(۱۳۸۶)نشان داد که بین خود کار آمدی ریاضی وپیشرفت ریاضی رابطه مثبت اما بین اضطراب امتحان وپیشرفت ریاضی رابطه منفی وجود .
-نگریان (۱۳۸۷)دربررسی رابطه بین سبکهای شناختی ، خود کارمدی وعزت نفس دانشجویان به این نتیجه رسیدند که .
۱-بین خود کار امدی وعزیت نفس دانشجویان رابطه وجوددارد بدین معنا که افرادی که خودکارآمدی بالاییدارند از عزت نفس بالای نیز برخوردارند .
۲-بین خود کارامدی وعزت نفس دانشجویان دختر وپسرتفاوت وجودندارد .

راهنمای نگارش مقاله با موضوع رابطه هوش اخلاقی ومهارت های اجتماعی با عملکرد تحصیلی دانش ...

چ)اندازه حوزه تحصیلی: نواحی روستایی خیلی کوچک و حوزه های شهری خیلی بزرگ نرخ ترک تحصیلی بالاتری دارند. مطالعات زیادی حوزه تحصیلی خیلی بزرگ را به عنوان مهمترین عامل پیش بینی کننده ترک تحصیل در نظر می گیرند(شریفیان،۱۳۸۱).
ه)مشارکت پایین در فعالیت های فوق برنامهدانش آموزان ترک تحصیل کرده سطوح پایین تری از مشارکت را در فعالیت های فوق برنامه گزارش می دهند. در مدارس کوچکتر مشارکت بیشتر است و فشار بیشتری بر روی دانش آموز برای مشارکت وجود دارد. دانش آموزان در این مدارس از فرصت های رشدی و فعال بودن سود می برند. در مدارس بزرگتر، دانش آموزان معدودتری در فعالیت ها مشارکت می کنند و دانش آموزان زیادی از این فعالیت ها می گریزند.
پایان نامه
خ)جو منفی مدرسه: فقدان محیط کلاسی مناسب و فقدان حس امنیت عوامل یکپارچه شده ای در ایجاد یک جو منفی مدرسه هستند(سنترا وراک[۷۵]،۲۰۰۰).
۵-عوامل شغلی
الف)وارد شدن پیش از موقع در جریان کار: دانش آموزانی که مشغول به کار هستند ممکن است ترک تحصیل کنند یا تمایل کمتری برای ادامه دادن تحصیلاتشان داشته باشند. ایکستروم و همکارانش (۱۹۸۶؛ به نقل از مگدول، ۱۹۹۴) دریافتند که ۲۷/۰ از پسرانی که ترک تحصیل کرده بودند دلیل کار کردن خود را علت رها کردن درس و مدرسه می دانستند و ۱۴/۰ فشارهای والدین برای کار کردن را علت ترک تحصیل می دانستند(مگدول،۱۹۹۴).
ب)کار کردن به مدت طولانی: کارهای پاره وقت مزیت هایی برای نوجوانان دارد. اما کارهای طولانی مدت ممکن است برای دانش آموزان مشکلاتی را به بار آورد. کار کردن طولانی مدت ممکن است منجر به غیبت های بیش از حد از مدرسه شود و این باعث می شود دانش آموز زمان کمی را صرف تکالیف مدرسه کند، در امتحانات تقلب کند، انتظارات پایین معلم نسبت به وی را در پی داشته باشد، کلاس های ساده تر انتخاب شود(مگدول،۱۹۹۴).
نظریه های پیشرفت تحصیلی
اﻣﺮوزه ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ داﻧﺶآﻣﻮزان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﻬﻢ ﺑﺮای ارزﻳﺎﺑﻲ ﻧﻈﺎمﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻫﻤﻮاره ﺑﺮای ﻣﻌﻠﻤﺎن، داﻧﺶآﻣﻮزان، واﻟﺪﻳﻦ، ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان، و ﻣﺤﻘﻘﺎن ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﻧﻴﺰ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻳﺎدﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎن ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻼکﻫﺎی ارزﻳﺎﺑﻲ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺮای داﻧﺶآﻣﻮزان ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺪل ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻌﺮف ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎی ﻋﻠﻤﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﺮای ورود ﺑﻪ دﻧﻴﺎی ﻛﺎر و اﺷﺘﻐﺎل و ﻣﻘﺎﻃﻊ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻫﻤﻴﻦ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺑﺴﻴﺎری از ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﻛﺮده اﻧﺪ. از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻲﺗﻮان از ﻋﻮاﻣل نگرش می توان یاد کرد. در ادامه به بررسی نظریاتی چند پیرامون پیشرفت تحصیلی می پردازیم.
۱- گانیه[۷۶]
گانیه معتقد است که برای یادگیری دو دسته شرایط وجود دارد: شرایط درونی و شرایط بیرونی. شرایط درونی که به آن مراحل یادگیری نیز می گویند، جریاناتی است که در هنگام یادگیری در درون یادگیرنده می گذرند. این مراحل عبارتند از انگیزشی، دریافتن، اکتساب، نگهداری، یادآوری، تعمیم هدف، عملکرد، و بازخورد. شرایط بیرونی یادگیری که به آن ها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود، موقعیت های هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذارند. در حقیقت کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری که به آن ها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود وموقعیت هایی هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذراند. بنابراین کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری برای تحقق یافتن مراحل درونی یادگیری است. به عبارت بهتر، رویدادهای آموزشی پیش بینی هایی هستند که هر معلمی در طرح درس خود برای انجام کارهای کلاسی صورت داده است. این شرایط عبارتند از جلب توجه، آگاه ساختن دانش آموزان از هدف، تحریک یادآوری آموخته های قبلی، ارائه محرک، فراهم ساختن راهنمایی یادگیری، فراخوانی عملکرد، فراهم ساختن بازخورد ارزیابی عملکرد و افزایش یادداری و انتقال(سنسگری وهمکاران[۷۷]،۲۰۰۹).
۲- بلوم[۷۸]
بلوم در نظریه یادگیری آموزشگاهی خود می کوشد تا متغیرهایی که موجب تفاوت های افراد در پیشرفت تحصیلی می شوند را تعیین کند. وی معتقد است که اگر سه متغیری که مشخص کرده است، به دقت مورد توجه قرار گیرند، یادگیری در آموزشگاه ها به بهترین وجه صورت خواهد گرفت و آموزشگاه ها به سمت یک نظام آموزشی خالی از اشتباه قدم برخواهند داشت. این سه متغیر عبارتند از:

 

    1. میزان تسلط دانش آموز بر پیش نیازهای مربوط به یادگیری مورد نظر

 

    1. میزان انگیزشی که دانش آموز برای یادگیری دارد (یا می تواند داشته باشد).

 

میزان تناسب روش آموزشی با شرایط و ویژگی های دانش آموز(سنسگری وهمکاران،۲۰۰۹).
پیشینه تحقیق
تحقیقات داخلی
در پژوهش منصوری (۱۳۸۰) بین نمرات آزمون هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی همبستگی بدست آمد. براساس یافته های این تحقیق، بین هوش هیجانی دختران و پسران در نمره کل آزمون، مولفه خودآگاهی، خودکنترلی و هوشیاری اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود داشت. ولی در مولفه های خودانگیزی و مهارتهای اجتماعی بین نمرات دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
قلی زاده وامینی(۱۳۸۱) تحقیقی با عنوان بررسی رابطه مشارکت دانش آموزان دختر دبیرستان های خمینی شهر در فعالیت های اجتماعی با پیشرفت تحصیلی، ویژگی های جمعیت شناختی و رشد اجتماعی آن ها در سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹ انجام دادند. و نتایج ذیل به دست آمد. بین عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان شرکت‌کننده در فعالیت های اجتماعی مدرسه و عدم شرکت آن ها در این فعالیتها تفاوت وجود نداشت. متوسط عملکرد دانش‌آموزان شرکت‌کننده ۱۳/۱۶ و دانش‌آموزانی که مشارکت نداشتند، ۲۳/۱۶ با توان آماری ۷۰۸/۰ بود. ولی تفاوت بین شغل پدر و مشارکت دانش‌آموزان معنادار بود. بدین معنی که دانش‌آموزانی که پدران آنها کارمند و یا متخصص بودند نسبت به دانش‌آموزانی که پدران آنها کارگر بودند و یا شغل آزاد داشتند، در فعالیت های اجتماعی مشارکت بیشتری داشتند.همچنین رابطه بین تحصیلات والدین و تعداد فرزندان خانواده و مشارکت اجتماعی دانش‌آموزان معنادار بود. فرزندان والدینی که میزان تحصیلات آنها در سطح راهنمایی و متوسطه بود در فعالیت های اجتماعی مشارکت بیشتری داشتند.
فروتن (۱۳۸۲) نیز در تحقیق خود رابطه بین مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سوم راهنمایی شهرستان لامرد را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان دادند که رابطه معنی داری بین رشد اجتماعی با پیشرفت تحصیلی آنان وجود ندارد. بدین معنی که مسأله رشد مهارتهای اجتماعی در آموزش و پرورش تاحدودی بیگانه می باشد و همگام با پیشرفت تحصیلی، رشد اجتماعی تکامل نیافته است . به تعبیری آموزش و پرورش در بعد مهارتهای اجتماعی موفق عمل نکرده است. همچنین رابطه بین مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی در دو جنس دختر و پسر که بصورت مستقل بررسی شد نیز رابطه معنی داری مشاهده نگردید.
لواسانی وهمکاران(۱۳۸۶) تحقیقی با عنوان رابطه ویژگی های فردی، تحصیلی و خانوادگی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران انجام دادند. تحلیل داده ها مشخص کرد که از میان ۱۶ متغیرپیش بین فقط ۶ متغیر جنسیت، درستی انجام تکلیف، تحصیلات مادر، انگیزه پیشرفت، سن دانش آموز و درگیری والدینی در امر تحصیل ضرایب معناداری برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند . تحلیل های رگرسیون برای بررسی اثرات تعدیل کنندگی جنسیت و تحصیلات مادر نشان داد که آن دو به ترتیب تعدیل کننده سن و درگیری والدینی برای پیشرفت تحصیلی هستند.
المبوری (۱۳۸۷) در بررسی و مقایسه رابطه سبک های یادگیری و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان دختر سال سوم دبیرستان مدارس دولتی و نمونه دولتی شهرستان کاشمر چنین بیان نمود که از میان مؤلفه های عملکرد تحصیلی تنها میان برنامه ریزی و فقدان کنترل پیامد با سبک یادگیری رابطه معناداری وجود دارد . تفاوت میان سبک یادگیری دو گروه مورد بررسی معنادار ، سبک یادگیری مدارس نمونه دولتی اکثراَ واگرا و سبک یادگیری مدارس عادی انطباق یابنده بوده است . میان عملکرد تحصیلی دانش آموزان مدارس دولتی و نمونه دولتی تفاوت معناداری مشاهده نشد . یافته ها نشان داد سبک یادگیری دانش آموزان رشته ریاضی واگرا ، رشته تجربی ، جذب کننده و رشته علوم انسانی انطباق یابنده است و همچنین تفاوت بین خودکارآمدی سه رشته علوم ریاضی ، علوم تجربی و علوم انسانی معنادار بوده است اما در مقایسه با سایر مولفه های عملکرد تحصیلی تفاوتی مشاهده نشد .
سلیمانی و همکاران(۱۳۸۸) تحقیقی با عنوان تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دیرآموزانجام دادند. یافته‌ها نشان‌ داد که این روش مداخله‌ای اثر معنی‌داری بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان‌ دیرآموز داشته است. می‌توان نتیجه گرفت که با انتخاب مهارت‌های مناسب و آموزش آن ها می‌توان‌ سطح سازگاری و نمرات دانش‌آموزان را افزایش‌ داد.
پاشائی (۱۳۸۸) در بررسی تاثیرآموزش مهارتهای مقابله با هیجانات با رویکرد شناختی اجتماعی در کاهش اضطراب امتحان،استرس و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر چنین بیان نمود پژوهش حاضر،تلاشی در جهت بررسی تاثیر آموزش مهارتهای مقابله با هیجانات در کاهش استرس،اضطراب امتحان و افزایش عملکرد تحصیلی دآنش اموزان است. بررسی نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین ها ی گروه آزمایش و کنترل در سطح۰۵/>p معناداراست که این نتایج نشان دهنده تاثیرآموزش مهارتهای مقابله با هیجانات در کاهش اضطراب امتحان ، استرس و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان است .در مورد تاثیر آموزش این مهارتها بر ۵ شاخص عملکرد تحصیلی نیز نتایج نشان دهنده تاثیر این مهارت ها بر شاخص های خودکارآمدی،تاثیرات هیجانی و فقدان کنترل پیامد و عدم تاثیر آموزش مهارت ها بر عوامل برنامه ریزی و انگیزش است.
مهرابی زاده وهمکاران(۱۳۸۸) تحقیقی با عنوان تأثیر آموزش جرأت ورزی بر مهارت های اجتماعی، اضطراب اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دخترانجام دادند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین این دو گروه، حداقل یکی از متغیرهای وابسته مهارتهای اجتماعی، اضطراب اجتماعی و عملکرد تحصیلی، تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل واریانس یکطرفه در مانوا نیز نشان داد که بین دو گروه از لحاظ هر سه متغیر وابسته تفاوت معنیداری وجود دارد. نتیجهگیری: آموزش جرأتورزی بر روی اضطراب اجتماعی، مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل تأثیر دارد و بین دو گروه از لحاظ این متغیرها تفاوت معنیداری مشاهده میشود. به بیان دیگر، آموزش جرأتورزی باعث کاهش اضطراب اجتماعی و افزیش مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان گروه آزمایشی شده است.
جعفری نژاد فرد کهن و غباری بناب (۱۳۸۸) در پژوهشی به مقایسه مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استثنایی در مدارس تلفیقی و استثنایی پرداختند. که نتایج این پژوهش نشان داد بین‌ میانگین نمره مهارتهای اجتمایی و همچنین پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی و مدارس عادی (تلفیقی) تفاوت‌ معناداری وجود ندارد. همچنین مقایسه دو گروه نشان داد که تفاوت معناداری بین دانش‌آموزان دختر و پسر ناشنوا در موقعیت تلفیقی و استثنایی وجود دارد. این تفاوت نشان می‌دهد که دختران از نظر مهارت اجتماعی و پیشرفت تحصیلی نمرات بالاتری کسب کرده‌اند.
ابطحی وندری(۱۳۹۰) تحقیقی با عنوان رابطه خلاقیت و سازگاری اجتماعی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان متوسطه شهر زنجان انجام دادند. و نتایج زیر به دست آمد: بین خلاقیت و ابعاد آن با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین سازگاری اجتماعی با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. در ابعاد سازگاری اجتماعی قالب اجتماعی، مهارت اجتماعی، روابط خانوادگی، روابط مدرسه ای و روابط اجتماعی با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معنادار وجود داشت و تنها بعد علائق ضد اجتماعی با عملکرد تحصیلی رابطه منفی و معنادار دارد. بین پسران و دختران در عملکرد تحصیلی تفاوت معنادار وجود ندارد. در ابعاد سازگاری اجتماعی در علایق ضد اجتماعی تفاوت معنادار مشاهده نشد. در خلاقیت و بعد انعطاف پذیری تفاوت معنادار به نفع دختران مشاهده شد و در ابعاد سیالی، بسط و ابتکار تفاوت معناداری مشاهده نشد.
لیوارجانی و غفاری(۱۳۹۰) تحقیقی با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ انجام دادند. نتایج تحلیل نشان داد که بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، همبستگی مستقیم معنی دار وجود داشت ولی بین مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی، همبستگی معنی دار نبود. در نهایت نتایج تحلیل رگرسیون به منظور تبیین سهم هر یک از متغیرهای هوش هیجانی، مهارت های اجتماعی به تفکیک در پیش بینی پیشرفت تحصیلی نشان داد که از بین دو متغیر مورد مطالعه، متغیر هوش هیجانی بیشترین سهم را در تبیین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان داشت.
تحقیقات خارجی
فورنهام[۷۹] و میشل[۸۰](۱۹۹۱) در یک تحقیق طولی که ۴ سال ادامه یافت به بررسی ویژگی های شخصیتی، نیاز ها و مهارتهای اجتماعی و پیشرف تحصیلی پرداختند. نتایج آنها نشان داد که بین مهارتهای اجتماعی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.
یافته های سوجیا[۸۱] و لوئیس[۸۲](۱۹۹۶؛ به نقل از لیوارجانی و غفاری، ۱۳۸۹) نشان می دهد کودکانی که در مهارت های اجتماعی نقص دارند اغلب با مشکلات یادگیری و رفتاری مواجه می شوند. چنانکه نقص در مهارت های اجتماعی پایه ای بماند، در دراز مدت فرد را با مشکلاتی از قبیل چرخه های شکست، طرد شدن از طرف همسالان، ضعف تحصیلی در مدرسه و مشکلات سازگاری در بزرگسالی مواجه می سازد.
چن و همکاران[۸۳](۲۰۰۱) در پژوهشی به بررسی رابطه بین رفتار اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی پرداختند. نتایج پژوهش آنان، رابطه مثبتی بین پیشرفت تحصیلی و رهبری اجتماعی، تحمل ناکامی، مهارت اجتماعی، جرأت ورزی و روابط دوستانه با همسالان را نشان داد. همچنین رابطه منفی بین پیشرفت تحصیلی و پرخاشگری، ناسازگاری های تحصیلی گزارش شد.
استراحن[۸۴](۲۰۰۳) در تحقیق طولی که ۲ سال به طول انجامید به بررسی نقش اضطراب اجتماعی و مهارت های اجتماعی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان پرداخت. داده های دانش آموزان(۲۵۳=n) در اوایل سال تحصیلی به عنوان خط مبنا در نظر گرفته شد. در این میان افرادی که دارای کنترل عاطفی(احساسات مخفی) بودند، احتمال کمی وجود داشت که در تحقیق باقی بمانند. نتایج نشان داد که عواملی مانند مهارت های اجتماعی، تعهد سازمانی، سازگاری تحصیلی و اجتماعی، رتبه کلاس دبیرستان، نمرات استعداد کمی، جنس، و قومیت می توانند عملکرد تحصیلی دانشجوان را پیش بینی کنند. همچنین اضطراب اجتماعی به عنوان یک پیش بینی قابل ملاحظه ای از کالج پایداری یا معدل پدیدار نشد.
ولش وهمکاران[۸۵](۲۰۰۵) دربررسی صلاحیت های اجتماعی تحصیلی، ۱۶۳ نفرازدانش آموزان مقطع ابتدایی را بطورتصادفی انتخاب کردند. توانایی های اجتماعی افراد بوسیله آموزگاران وپیشرفت تحصیلی بوسیله نمرات ریاضی وزبان تعیین شد. نتایج پژوهش نشان داد که پیشرفت تحصیلی مستقیما با توانایی اجتماعی افراد ارتباط دارد.
وود[۸۶](۲۰۰۷) درپژوهشی با عنوان تأثیرکاهش اضطراب برعملکرد تحصیلی وسازگاری اجتماعی انجام داد. نتایج تحقیق وی نشان داد که آموزش شیوه های کاهش اضطراب درافزایش عملکرد تحصیلی وسازگاری اجتماعی کودکان مؤثراست. همچنین نتایج نشان داد که کودکان دارای سازگاری اجتماعی بالاتردارای عملکرد تحصیلی بهتری هستند.
زدنک وشکور[۸۷](۲۰۰۷) درتحقیقی با عنوان توسعه سواد اخلاقی درکلاس، دریافتند که نقش معلم درتوسعه سواد اخلاقی دانش آموزان برای رشدحرفه ای وپیشرفت تحصیلی آنان ضروری است.
دیپریت[۸۸] و جنینگ[۸۹] (۲۰۱۲) در تحقیقی به بررسی مهارت های اجتماعی و رفتاری و شکاف جنسیتی در پیشرفت تحصیلی اولیه پرداختند. در این مطالعه طول گروهی از کودکان از اوایل کودکستان تا کلاس پنجم مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان دادند که مهارت های اجتماعی و رفتاری اساساً اثرات مهمی بر نتایج تحصیلی کودک تا کلاس پنجم دارند. همچنین تفاوت های جنسیتی در اکتساب این مهارتها نقش دارد، علاوه بر این بخش قابل توجهی از شکاف جنسیتی در نتایج دانشگاهی نیز ناشی از دوران مدرسه اولیه می باشد.
جمع بندی و مدل پژوهش
هدف از این پژوهش بررسی رابطه هوش اخلاقی و مهارت های اجتماعی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستان های عشایری شیراز است.
هوش اخلاقی عبارت است ازتوانایی تشخیص درست ازنادرست براساس اصول جهان شمول تعریف شده. این نوع هوش، درمحیط جهانی مدرن کنونی می تواند به مثابه نوعی جهت یاب برای اقدامات عمل نماید. هوش اخلاقی نه تنها چهارچوب قوی وقابل دفاع برای فعالیت انسان فراهم می کند، بلکه کاربردهای فراوانی دردنیای حقیقی دارد. درواقع، این نوع هوش تمام انواع دیگرهوش انسان رادرجهت انجام کارهای ارزشمند هدایت می کند(بهشتی فروهمکاران،۲۰۱۱: ۳).
مهارت‌های اجتماعی رفتارهایی هستند که به مردم برای کنش متقابل با دیگران کمک می‌کنند. در مدرسه، کنش متقابل ممکن است با هم‌کلاسی‌ها، معلمان و سایر کارکنان مدرسه باشد. در مراحل بعدی زندگی، این کنش متقابل با همکاران، سرپرستان، دوستان و افراد دیگری برقرار می‌شود که شخص ملاقات می‌کند(رندی ومیشل۲۰۰۸: ۲).
عملکرد تحصیلی، عبارت است از کلیه فعالیت ها و تلاش هایی که یک فرد در جهت کسب علوم و دانش و گذراندن پایه ها و مقاطع تحصیلی مختلف در مراکز آموزشی از خودنشان می دهد. عملکرد تحصیلی عبارتست از درجه و میزان موفقیت فرد در امتحانات پایان ترم تحصیلی مدارس که از نمره صفر تابیست تعیین می گردد(مارتین وهمکاران،۲۰۰۶).
بنابراین در این پژوهش عملکرد تحصیلی دانش آموزان متغیر وابسه می باشد که شامل پنج بعد (خودکارآمدی، تاثیرات هیجانی، برنامه ریزی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش) می باشد که از نظریه فام و تیلور ۱۹۷۰ گرفته شده است. دو متغیر دیگر یعنی هوش اخلاقی با ده بعد (عمل کردن مبتنی بر اصول، ارزشها و باورها، راستگویی ، ایستادگی بخاطر حقیقت، وفای به عهد، مسئولیت پذیری برای تصمیمات شخصی، اقرار به اشتباهات و شکستها، قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران، علاقمند بودن به دیگران، توانایی در بخشش اشتباهات خود و توانایی در بخشش اشتباهات دیگران) و مهارت اجتماعی با پنج بعد (مهارت های اجتماعی مناسب، رفتارهای غیر اجتماعی، پرخاشگری و رفتارهای تکانشی، برتری طلبی، اطمینان زیاد به خود داشتن و رابطه با همسالان) متغیرهای مستقل در این پژوهش هستند که به ترتیب هوش اخلاقی از نظریه لنیک و کیل و مهارت اجتماعی از نظریه ماتسون گرفته شده است و مدل مفهومی پژوهش به شرح ذیل خواهد بود.
مدل مفهومی پژوهش
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
تحقیق علمی که همان کاربرد روش علمی است در جستجوی شرایطی است که تحت آن پدیده خاصی رخ میدهد و مشخص کردن شرایط دیگری است که تحت آن پدیده رخ نمیدهد. به عبارت دیگر قضیه اصلی روش علمی آن است که تحت چه شرایط خاصی پدیده رخ میدهد. پیش از شروع بحث درباره مراحل روش علمی و صورتبندی مسئله تحقیق لازم است تعریف روش شناسی، روش و تحقیق مورد نظر قرار داده شود. در این فصل روش تحقیق، قلمرو مکانی تحقیق، جامعه آماری، نحوه نمونهگیری و تعیین اندازه نمونه، روش تجزیه و تحلیل داده ها و ملاحظات اخلاقی بیان گردیده است. همچنین ابزارهای جمعآوری اطلاعات معرفی و روایی و پایایی آن را مورد بررسی قرار گرفته است.

ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره :تاثیر تبلیغات و ابعاد برند بر قصد خرید مشتریان گلاب قمصر کاشان

-  ارزش ویژه برند، ارزش افزوده یا پاداش یک محصول به یک مشتری است که به نام برند نسبت داده میشود .
-   ارزش برند، ارزش افزودهای است که از طریق افزایش قدرت نگرشی برای یک محصول به واسطه استفاده از یک برند، ایجاد میشود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
-  کلر ارزش ویژه برند را به عنوان اثر متمایز دانش برند بر واکنش مشتری نسبت به فعالیتهای بازاریابی صورت گرفته برای آن برند، تعریف مینماید.
-  در بین تعاریف مختلفی که برای ارزش برند ارائه شده است، تعریف آکر از عمومیت بیشتری برخوردار است. طبق نظر وی، ارزش برند  عبارت است از مجموعهای از داراییها و تعهدات پیوند یافته با یک برند.
انتخاب و اجرای یک استراتژی مناسب و توسعه یافته برند به عنوان عامل نهایی موفقیت یک سازمان خدماتی نظیر بانکها محسوب میشود. اگر یک مشتری به این اعتقاد برسد که تفاوتهای چشم گیری بین برندها وجود دارد و این موضوع به یک بخش مهم  اطلاعاتی در تصمیم خرید منجر شود، اتکا او به تصمیمگیری بر مبنای برند افزایش خواهد یافت. برندها، خصوصا آنهایی که ارزش بالایی دارند،  میتوانند به عنوان ارزشمندترین و قدرتمندترین داراییهای سازمان مطرح گردند. این مهم به سازمانها اجازه میدهد که از وفاداری بالای برند، آگاهی نسبت به برند، کیفیت ادراک شده و پیوند و ارتباط قوی با مشتریان بهرهمند گردند. علاوه بر مسایل مطرح شده، ایجاد یک وفاداری بلندمدت در مشتریان میتواند برای سازمانهایی با ارزش بالای برند یک مزیت متمایزکننده ایجاد نماید. آناند و همکاران بر این موضوع تاکید میکنند که ارزش برند برای خدماتی نظیر بانکداری که دو مشخصه تجربه و اعتبار در آنها قوی میباشد، دارای اهمیت بالایی میباشد. مشخصه اعتبار به آن دسته خصوصیاتی از خدمت و کالا اشاره دارد که مشتریان حتی پس از خرید یا مصرف خدمت یا کالا، قادر به تعریف یا ارزیابی آن نمیباشند.ارزش برند داری دو جز میباشد، آگاهی نسبت به برند و محتوای برند. محتوای برند توسط تجربه مشتری در رابطه با سازمان تحت تاثیر قرار میگیرد. برخی شاخصهای بانکی مانند عملیات و فعالیت خدماتی، کارکنان،  محیط،  مشخصهها، ارزشها، دید شخصی نسبت به تصویر برند، تهییج و تحریک احساسات توسط برند و خصوصیت ویژه برند همگی به منظور تعریف محتوای برند کاربرد دارند .آگاهی از یک برند اطلاعاتی است که برند یک سازمان از طریق تبلیغات، تسهیلات خدماتی و ظاهر ارائه دهندگان خدمات، نام سازمان و آرم ان ارائه مینماید. یک منبع دیگر از آگاهی نسبت به یک برند عبارت است از ارتباطات بیرونی برند یک سازمان، شامل اطلاعاتی که مشتریان در مورد خدمت دریافت میکنند، بهطور مثال ارتباطات شفاهی و روابط عمومی. یو و همکاران بر این باور هستند که ابعاد شخصیت انسانی میتواند به منظور اندازه گیری خصوصیت ویژه برند مورد استفاده قرار گیرد. وی پنج بعد را به عنوان اجزای خصوصیت ویژه برند معرفی نموده است که عبارتند از: صداقت، کاردانی، باتجربگی، شور و هیجان و مقاومت(اسمیث،۳۲۹:۲۰۰۷).
۲-۱-۷.ارزش اجتماعی نام تجاری
ارزش مالی یا اقتصادی برندها از سوی دارندگان آنها کاملاً پذیرفته شده است، اما ارزش اجتماعی آنها وضوح چندانی ندارد. آیا نام های تجاری ارزشی برای کسانی غیر از صاحبان آنها ایجاد می کنند و آیا ارزش آنها هزینه ای را برای جامعه به وجود خواهد آورد؟ حضور همه جانبه نام های تجاری گاه موجب ناخشنودی مردم در سرتاسر جهان شده است. آنان ارتباط مستقیمی بین نام های تجاری و مواردی نظیر استثمار کارگران که در کشورهای در حال توسعه به فعالیت مشغول هستند و یا یکسان سازی فرهنگ ها متصورند. به علاوه نام های تجاری متهم شده اند که موجبات رقابت طاقت فرسا و تیره کردن نظام سرمایه داری را از طریق ایجاد انحصار و محدود کردن انتخاب مشتری فراهم می آورند.از سوی دیگر برهانی وجود دارد که نام های تجاری موجب ثبات جامعه در زمینه ارزش اقتصادی به مثابۀ نتیجۀ بلافصل افزایش رقابت پذیری و بهبود عملکرد محصول می شوند و از سوی دیگر افزایش مسؤلیت پذیری اجتماعی دارندگان نام تجاری را نیز سبب خواهند شد. شرکت هایی که در جهت ارتقا و ترویج نام تجاری خود، فعالیت های گسترده ای را در مقایسه با دیگر شرکت ها صورت می دهند، تمایل به نوآوری بیشتری در این زمینه دارند. نیاز به ارتقای مرتبط نام تجاری موجب افزایش سرمایه گذاری در زمینه تحقیق و توسعه شده است که زمینه تحقق فرایند مستمر بهبود و توسعه محصولات را فراهم می آورد. دارندگان برند مسؤل کیفیت و عملکرد محصولات و خدمات برنددار خود هستند تا تعهد اخلاقی شان را به اثبات رسانند. با فرض ارتباط مستقیم بین ارزش نام تجاری و دو عامل فروش و ارزش هر سهم، هزینه های نهان مرتبط با رفتار غیر اخلاقی، بسیار بیش از هر نوع سود حاصله خواهد بود و به همین دلیل باید هزینه های رفتار اخلاقی را در جهت کسب وکاری اخلاقی پرداخت کرد. تعدادی از نام های تجاری با سابقه ، به رفتارهای غیر اخلاقی متهم شده اند(میتال،۶۸:۲۰۰۱).
۲-۱-۸.ارزش مالی نام تجاری
نرخ بازگشت مالی یک استراتژی نام تجاری یکپارچه، می تواند فوق العاده باشد. نامهای تجاری برای سهامداران به طرق ذیل ایجاد ارزش می کند:
- انتخاب مصرف کنندگان را هدایت می کند: در محیط بازار جهانی که مصرف کنندگان با محصولاتی مواجه می شوند که به لحاظ کلیه جوانب برابر هستند، نام تجاری یک راه میان بر برای فرایند تصمیم گیری آنها به شمار می آیند.
- بر وفاداری مشتری می افزاید: مشتریان بیشتر نام هایی را انتخاب می کنند که می شناسند.
- ورود به بازارهای جدید را ممکن می سازد: بررسی شرکتها نشان می دهد که شرکتها با نام تجاری قوی درورود به بازارهای جدید به مراتب موفق تر هستند.
- افزایش قیمت محصول را ممکن می سازد: شرکتها با نام تجاری قوی اغلب قیمتهای بیشتری را برای کالاهای خود درخواست می کنند.
- استخدام کارکنان را افزایش می دهد: نام تجاری قوی ۲۵ درصد بیشتر از سایر عوامل نظیر حقوق، نوع کار،فرهنگ شرکت، فرصتهای ترفیع و تشویق مؤثر می باشد. این شرکتها بیشتر می توانند نخبگان را جذب کنند(باغبان، موسوی، ۱۳۸۳).
۲-۱-۹.  ارزش ویژه برند در بازار رقابتی
مفهوم ارزش ویژه برند مشتری محور به عنوان اثر تفاضلی (افتراقی) که شناخت برند بر پاسخ مصرف کننده به فعالیت های بازاریابی آن برند دارد تعریف شده است.گفته می شود که ارزش ویژه برند مشتری محور مثبت (یا منفی) دارد وقتی که مصرف کنندگان بیشتر (یا کمتر) به فعالیت آمیزه بازاریابی برند واکنش مساعد نشان می دهند، در مقایسه با زمانی که فعالیت بازاریابی یکسانی نسبت به یک نسخه فرضی ویا بی نام از محصول و یا خدمت انجام می شود.واکنش مصرف کننده به فعالیت های بازاریابی برای برند رقیب یا یک برند جایگزین مشخص می تواند معیار مفیدی باشند (به عنوان مثال برای تعیین یگانکی تداعی معانی برند و هزینه فرصت توسعه برند ، به ترتیب).ارزش ویژه برند مشتری محور زمانی مفهوم می یابد که مصرف کنندگان با برند اشنا باشند و برخی تداعی معانی های مطلوب و منحصر به فرد با برند در حافظه داشته باشند.مصرف کنندگان فقط یک تصویر از یک برند دارند، که توسط دارایی های برند در اختیار شما می باشد: نام ، سنت ، بسته بندی ، تبلیغات ، وضع ارتقاء ، قیمت گذاری ، پذیرش تجارت ، نظم و انضباط نیروی فروش ، رضایت مشتری ، الگوهای تکرار خرید ، و غیره ایجاد شده .واضح است که برخی از دارایی ها برای بازاریابان محصول نسبت به بازاریابان خدمات مهمتر هستند ، و بالعکس. کیفیت و قیمت به عنوان مفاهیم جدا از هم در ذهن مصرف کنندگان وجود ندارد و مرتبط(وابسته به هم) هستند.تحقیقات نشان داده اند که تخفیف های زیاد سبب می شود که مصرف کنندگان به این که چیزی اشتباه است اعتقاد پیدا کنند. تنزیل مکرر خدمات ارزش برند را به دلیل یک عکس العمل تقریبا ناخودآگاه توسط مصرف کننده ، کاهش می دهد زیرا که معتقد است کیفیت نیز کاهش یافته است.(کاتلر،۲۰۰۱)
۲-۱-۱۰.ارزش ویژه برند و رابطه مشتری
ارزش ویژه برند قدرتمند اجازه می دهد تا شرکت ها بهتر مشتریان را حفظ کنند، به نیازهایشان با اثربخشی بیشتر رسیدگی کنند ، و سود(منافع) را افزایش دهند.ارزش ویژه برند می تواند با پیاده سازی موفق و مدیریت تلاش بازاریابی ارتباطی مداوم به وسیله ارائه ارزش به مشتری، و گوش دادن به نیازهای آنان افزایش یابد.بی توجهی به نکاتی که رابطه برند-مشتری ارائه نموده در بازار و به کار نگرفتن این منافع و خوش بینی اینکه رابطه یقینا در دراز مدت ایجاد خواهد شد منجربه شکت می شود. ایده اصلی برند ممکن است بین مشتری کامل و احتمالی قرار داشته باشد، اما مجموع کلی ایده برند یا ادراک ریشه در تجربیات مشتریان با برند خود و همه پیغام هایش و تعاملات و مانند آن دارد.در بازار یک برند برحسب ارزش ویژه بالایش، یک برند قوی در نظر گرفته خواهد شد.ارزش ویژه برند بالاتر خواهد بود اگر وفاداری، آگاهی، کیفیت ادراک شده ، روابط کانال قوی و تداعی معانی برند نیز بالاتر باشند. ارزش ویژه بالای برند مزایای رقابتی بسیاری را برای شرکت فراهم می کند. ارزش ویژه برند ممکن است به عنوان بالاترین ارزش پرداخت شده برای برند در جریان(طی)خرید-پرداخت بدیهی باشد. این مفهوم ممکن است به عنوان ارزش افزوده یک کسب و کار بالاتر از ارزش دارایی های فیزیکی آن به سبب جایگاه بازار به دست آمده توسط برند و توسعه پتانسیل برند تعریف شود.(هومن،۴۷:۱۳۸۴)
۲-۱-۱۱.ارزش از نگاه مشتری
اخیرا مسائل مربوط به آینده بازاریابی مخصوصا این مساله که آیا بازاریابی سنتی مناسب شرایط غالب قرن حاضر است یا خیر، توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. هرچند در مورد به کار گیری اصل اساسی و اولیه بازاریابی یعنی برآوردن نیازهای مشتریان اجماع نظر وجود دارد، اما بحث بر سر این است که محیط کنونی بازار با تغییرات بنیادی نسبت به دهه ۶۰ میلادی تغییر در روش های اجرای اصول را ضروری می سازد.در دنیای امروز بایستی از بازارهای بالغ و به حد کمال رسیده ای سخن گفت که ویژگی های متفاوتی نسبت به گذشته دارند و از مهم ترین ویژگی های آنها می توان به مهارت و قدرت مشتری و کاهش تأثیر تبلیغات بر وی اشاره نمود. امروزه عرضه کنندگان در بازار کالاهای صنعتی و مصرفی با مشتریانی مواجهند که تقاضاهای نامحدودی دارند اما کم تر تحت تأثیر ابزار های سنتی بازاریابی قرار می گیرند. از سوی دیگر محصولات بازار از دید مشتری تفاوت زیادی با یکدیگر ندارند چنان که نام تجاری محصول مورد نظر مشتری در دسترس وی نباشد به راحتی «برند» دیگری را جایگزین آن می کند و این نشان دهنده کاهش وفاداری مشتریان است. رقابت قیمتی نیز معنی سابق را از دست داده است و سازمان های بازار گرا و مشتری مدار به جای رقابت بر سر قیمت به حفظ و ارتقای وفاداری مشتری به عنوان ابزاری جدید در بازاریابی می اندیشند(مارتین،۵۵:۱۹۹۶).
در مفهوم بازاریابی اعتقاد بر این است که نیل به اهداف سازمانی بستگی تام به تعریف و تعیین نیازها و خواسته های بازار های هدف و تأمین رضایت مشتری به نحوی مطلوب تر و مؤثرتر از رقبا دارد.در دنیای رقابت های فزاینده امروز، شرکت هایی موفق خواهند بود که رضایت مشتریان خود را بیشتر تأمین کنند. شرکت هایی که صرفا به دنبال فروش کوتاه مدت نبوده و کسب رضایت بلندمدت مشتری را از طریق ارائه کالاها و خدمات همراه با ارزش برتر و متمایز وجهه همت خود قرار دهند.در این بازار فوق العاده پویا مشتری از سازمان انتظار دارد که بیشترین ارزش ها را با مناسب ترین قیمت عرضه کند و سازمان ها نیز مدام به دنبال روش های جدید و ایجاد نوآوری در خلق و ارائه ارزش هستند و حتی از ارزش مشتری تحت عنوان «منبع آتی مزیت رقابتی» خویش نام می برند(پولی،۲۰۰۴).
“تریسی” و “ویرسما” بر مبنای نتایج تحقیقاتشان در زمینه رقابت مدرن و آنچه رهبران بازار را در این میدان موفق نگه داشته، به سه حقیقت مهم که درک عمیقی می طلبند اشاره می کنند:
۱- ایجاد ارزش
۲- مدل عملیاتی ارزش
۳- راهبردهای ارزشمند
اولین مورد به وعده تلویحی و ضمنی مدیریت سازمان جهت ارائه ترکیبی از عوامل ایجاد کننده ارزش مثل قیمت، کیفیت، عملکرد، امکان انتخاب و سایر تسهیلات به مشتری اشاره می کند. مفهوم دوم به ترکیبی از فرایند های عملیاتی، سیستم های مدیریتی،ساختارها و فرهنگ تجاری مربوط می شود که سازمان را در ایجاد ارزش به مشتری مورد حمایت و پشتیبانی قرار می دهد و مورد سوم سه راه متمایزی که سازمان ها بدان وسیله قادر به ایجاد ارزش و اجرای مدل عملیاتی ارزش در بازار و ارائه آن به مشتریان خواهند بود را در بر می گیرد. این راه ها به شرح زیر هستند.
برتری عملیاتی: چنین سازمان هایی مثل وال مارت به دنبال ارائه محصولات با قیمت مناسب و خدمات مفید و کم ترین سردرگمی برای مشتریان هستند.
رهبری محصول: سازمان هایی مثل Intel و Nike به دنبال ارائه بی نظیرترین محصول در نوع خود به مشتریان می باشند و به همین خاطر در این سازمان ها نوآوری و تغییرات سریع برای حفظ موقعیت برتر در بازار محصول غیر قابل اجتناب است.
صمیمیت با مشتری: این سازمان ها درک عمیقی از مشتریان خود دارند و خواهان ارائه بهترین راه حل به مشتری و برقراری رابطه نزدیک با او هستند که از این دست می توان به برخی از بانک های خصوصی اشاره کرد.انتخاب هر یک از این راهبردهای ارزشمند یک انتخاب استراتژیک رقابتی است که مشتری را محور بسیاری از تصمیمات و برنامه های سازمان قرار می دهد و این انتخاب استراتژیک تلاش های سازمان را به سمت ارائه ارزش برتر به مشتریان سوق می دهد(بیک،۳۰۳:۲۰۰۴).
با این وجود «ترسی و ویرسما» معتقدند که رقابت مدرن دارای سه حقیقت است: مشتریان متفاوت ارزش های متفاوتی طلب می کنند. سازمان ها نمی توانند در تمامی ابعاد ارزش ها، بهترین باشند آنان بایستی با توجه به گروه مشتریان منتخب خود دامنه ارزش هایی که برروی آنها تمرکز می کنند را محدود سازند، همان طور که استاندارد ارزش ها افزایش می یابد انتظارات مشتریان نیز بالا خواهد رفت. از این رو سازمان ها برای حفظ مزیت رقابتی و پیشگامی خود بایستی مدام در ارائه ارزش به مشتری به جلو حرکت کنند(بیک،۳۰۱:۲۰۰۴).
ارزش:
دو رهیافت مکمل در زمینه سنجش و ارزیابی ارزش وجود دارد. رهیافت اول در جستجوی ارزش دریافت شده[۳] به وسیله مشتریان کالاها و خدمات سازمان است. وقتی این ارزش بهتر و بالاتر از ارزش پیشنهادی رقبای سازمان باشد فرصت موفقیت و حفظ موقعیت رقابتی سازمان در بازار فراهم می شود.رهیافت دوم به سنجش ارزشی می پردازد که یک مشتری یا یک گروهی از مشتریان به سازمان می رسانند. در اینجا سازمان به صورت مداوم و جدی به ارتقا و حفظ مشتریان با ارزش خود می پردازد تا انگیزه خرید مجدد و وفاداری آنان را افزایش دهد و تلاش می کند مشتریان با ارزش کمتر یعنی مشتریانی با منافع کمتر برای سازمان - یا به عبارتی مشتریانی که میزان هزینه صرف شده برای آنان بیش از منافع حاصل از مبادله با ایشان است - را نیز به گروه های بالاتری از ارزش سوق دهد؛(ایوان[۴]،۴۳۲:۲۰۰۲).
۲-۱-۱۲.تشخیص شخصیت برند
شخصیت برند یک مفهوم جذاب و خوش آیند در بازاریابی امروز است.آکر[۵]آن را به عنوان یکی از ابعاد هسته ای هویت برند و اتفاقا به عنوان نزدیکترین متغیربه فرایند تصمیم گیری مصرف کننده برای خرید توصیف کرده است. ایده شخصیت واکنشی است به گرایش به ارزش روابط شخصی در جامعه معاصر. آن همچنین به این ایده که روابط در زندگی اجتماعی مهم هستند، اشاره دارد.برحسب سلسله مراتب نیاز های مازلو،آن تلاش می کند تا محصولات خود را به سطوح بالاتری از رضایت نیاز، مثل تعلق ، عشق و اعتماد به نفس بالا ببرد. شخصیت برند در روش های مختلف و با ابزارهای مختلف آفریده شده است.به هر حال ، همیشه ایجاد(آفریدن) شامل ارتباطات فعال همراه شرکت است: شخصیت باید منتشر شود تا زنده بماند. تحقیقات ارزش ویژه برند تلاش برای مطرح کردن یک ارزش به اتکاء یک برند در بازار است به همان شکلی که سهام / انبارها ارزش شرکت در چشم سرمایه گذاران است.در واقع، تحقیقات ارزش ویژه برند نشان داده اند که این دو با یکدیگر رابطه دارند .رشد در ارزش ویژه برند با رشد ارزش سهام، و همچنین فروش ها، سود ها، قیمت حق بیمه و رضایت کارمندان ارتباط دارد(همبستگی دارد). تحقیق ارزش ویژه برند دو عنصر دارد:
نقشه برش نما(نمودار) برند-جایی که برند و رقبایش با مجموعه ای از ارزش ها و ویژگی ها نمایش داده می شوند.شاخص ها معمولا در مدل ثابت هستند، اما ویژگی ها ممکن است خاص آن برند یا طبقه باشند.
مدل تبدیلی-جایی که مدل درجه قوت یا آسیب پذیری که شما بر مبنای مشتریانتان در رابطه با رقابت دارید ارزیابی می کنند.
در دنیای پیشرفته امروز، سرعت و رقابت دو اصل مهم در فعالیت های تجاری و اقتصادی محسوب می شوند. در نتیجه اگر قصد دارید تا شاهد رشد فعالیت های تجاری خود باشید باید سطح کیفی و میزان فروش محصولات خود را افزایش دهید.(مینور،نقل ازصالح،۱۳۸۶)
۲-۱-۱۳.هویت برند
هویت برند همان جوهر برند است. مهمترین و منحصر به فردترین خصوصیات برند، در هویت برند تجاری نمایان می شود. پروفسور جان کاپفر معتقد است« داشتن یک هویت، یعنی بودن شما، همان طور که هستید تبعیت از طرح ثابت ولی فردی خودتان».آکر در سال ۱۹۹۶ موضوع هویت برند را مطرح می کند و ابعادی را معرفی می کند که هویت یک برند را معرفی می. برطبق نظر آکر، این ابعاد عبارتند از:

 

    • برند به مثابه محصول

 

    • برند به مثابه سازمان

 

    • برند به مثابه شخص

 

    • برند یه مثابه سمبل.

 

هویت برند تعیین کننده فردیت، آرمانها و اهداف، ارزشها و علائم شناسایی برند تجاری است.
از دیدگاه کاپفر تفاوت هویت و تصویر برند در این است که هویت، آن چیزی است که شما هستید در حالی که تصویر برداشتی است که مصرف کننده طی ارتباط با شما از شما استنباط می کند. بخشی از هویت برند تجاری در جلوه های ظاهری آن نظیر رنگ و طرح برند نمود پیدا می کند. گر چه تعیین هویت بصری و ظاهری برند یک گام ضروری و اولیه به شمار می آید ولی تمام ابعاد هویت را پوشش نمی دهد.جوهر اصلی برند آن چیزی است که قراراست در آینده تصویر شده و در ذهن مشتری نقش بندد. ظاهر آراسته و آنچه به چشم می آید،بیان هویت یک برند است. انتخاب نماد، مستلزم تعریف روشنی از معنای برند است. برند برای آنکه قدرتمند باشد، وظیفه دارد نسبت به هویت خود وفادار بماند.(کاتلر،۴۷:۱۳۸۶)
۲-۱-۱۴. ابعاد کارکردی برند
بسیاری از تحقیقات نتوانسته اند تمایز میان کارکردهای محصول و کارکردهای برند تجاری را به درستی مشخص کنند.کارکردهای یک محصول به خصوصیات یا ویژگی های فیزیکی یا ملموس آن مربوط هستند. لذا در همه محصولات حتی در محصولاتی که بدون برند تجاری مشخص، و یا با یک برند ناشناخته وارد بازار می گردند، دیده می شوند. این کارکردها همان برداشت های مربوط به خصوصیات یا ویژگی های محصول هستند. از طرف دیگر،کارکردهای یک برند در ارتباط با ویژگیهای نا محسوس یا تصورات مصرف کننده از یک محصول و با برند تجاری خاص می باشد. این کارکردها نشان دهنده فایده هایی هستند که فقط از مصرف محصول با یک برند خاص کسب می شود. ریو، وازگوئز و ایگلسیاس در تحقیقی که در زمینه برداشت از برند تجاری انجام دادهاند، برای یک برند تجاری چهار فایده یا کارکرد قائل شدندکه شامل: گارانتی، هویت فردی، هویت اجتماعی و منزلت است که شرح مختصر هر یک ازآنها در زیر آورده شده است.

 

    • کارکرد گارانتی

 

مصرف کننده، این کارکرد را به عنوان ضمانت یا گارانتی کیفیت می شناسد و با معیارهایی نظیر بهره وری کیفی بالا در عملکرد، قابل اعتماد بودن و برآورده ساختن انتظاراتش ارزیابی میکند. این کارکرد همچنین می تواند مفهومی باشد از ارتباط برند تجاری با سطح عملکردی مناسب که نیازهای مصرف کننده را به خوبی برآورده ساخته و او را راضی کند.

طرح های پژوهشی دانشگاه ها در مورد بررسی و نقد ایرادات قوشچی بر موضوع امامت «تجرید العقائد»- فایل ...

 

    1. قید «فی امور الدین و الدنیا» بیان می‌کند که امامت منحصر به امور دنیوی نیست، بلکه به هر دو حوزه دینی و دنیوی مربوط می‌شود.

 

    1. قید «دار تکلیف» حاکی از این است که ظرف امامت دنیا می‌باشد.

 

 

۶-۱٫ فصل ششم:
وجوب امامت

بیشتر متکلمان اسلامی امامت را واجب می‌دانند. محقق طوسی در این باره می‌نویسد:
«مردم در نصب امام اختلاف دارند؛ برخی به وجوب عقلی آن اعتقاد دارند و برخی به وجوب نقلی آن معتقد هستند و بعضی دیگر آن را واجب نمی‌دانند. دسته نخست خود به دو گروه تقسیم می‌شوند. غلاه و اسماعیلیه به وجوب امام از سوی خداوند (من الله) اعتقاد دارند، ولی شیعه امامیه بر وجوب بر خداوند (علی الله) باور دارند.
اکثر معتزله، مثل جاحظ به وجوب عقلی آن بر خلق معتقد هستند و اشاعره یا عموم اهل سنت به وجوب نقلی امام عقیده دارند.
خوارج و اصم از میان معتزله نصب امام را واجب نمی‌دانند»[۵۹].
قوشچی نیز در این باره می‌نویسد:
«در این که نصب امام بعد از زمان نبوت واجب است یا نه؟ و بر فرض وجوب بر ما واجب است یا بر خدا؟ و نیز وجوب آن عقلی است یا سمعی؟ اختلافی وجود دارد.
در ادامه می‌افزاید: اهل سنت معتقد هستند که تعیین امام واجب سمعی و بر عهده مردم است و معتزله و زیدیه وظیفه مردم می‌دانند و قائل به وجوب عقلی هستند.امامیه به وجوب عقلی اعتقاد دارد و تعیین امام را نیز بر عهده خدا می‌داند. خوارج نصب امام را مطلقا واجب نمی‌دانند. ابوبکر اصم از معتزله، بر این باور است که در صورت امنیت نیازی به وجود امام نیست در نتیجه تعیین امام نیزواجب نیست. غوطی و پیروان او می‌گویند: در هنگام امنیت در جامعه، نصب امام برای اظهار شعائر شرعی واجب است، ولی موقع ظهور فتنه‌ها نصب امام واجب نیست؛ زیرا نصب امام موجب بیشتر شدن فتنه خواهد شد»[۶۰].
دانلود پایان نامه

۱-۶-۱٫ مذهب امامیه:

از منظر امامیه وجوب امامت وجوب کلامی است؛ یعنی وجوب علی الله مطرح است، نه وجوب علی الناس و وجوب فقهی.
مراد از وجوب کلامی این است که نصب امام، مقتضای حکمت و لطف الاهی است و چون ترک چنین فعلی مستلزم نقص در ساحت خداوندی است، محال می‌باشد در نتیجه انجام آن برای خدا واجب و ضروری است.

۲-۶-۱٫ مذهب اشاعره:

اشاعره نیز همانند امامیه به وجوب امامت اعتقاد دارند، ولی وجوب آن را وجوب علی الناس و نقلی می‌دانند، لذا جایگاه بحث از امامت را علم فقه می‌دانند نه علم کلام.

۳-۶-۱٫ دلایل وجوب امامت در نگاه محقق طوسی و فاضل قوشچی:

از مباحث پیش روشن شد که اصل وجود امام در نزد بیشتر متکلمان اسلامی ضرورتی اجتناب ناپذیر است، هر چند در نحوه وجوب آن در میان آنها اختلاف نظر وجود دارد. در چرایی وجوب امام نیز بحثهایی در بین متکلمین اسلامی صورت گرفته است که در این باره نیز اختلاف نظر‌هایی مشاهده می‌شود. در این جا به دلایل وجوب امامت و به تعبیر محقق طوسی به پاسخ پرسش «لم الامام؟»از منظر محقق طوسی و محقق قوشچی پرداخته می‌شود.

۴-۶-۱٫ دلایل وجوب امامت از منظر محقق طوسی[۶۱]:

شیعه امامیه معتقد است که هر آن چه بر وجوب نبوت دلالت می‌کند، وجوب امامت را نیز اثبات می‌کند.
«امامت ادامه نبوت است و دلیلی که ارسال پیامبران را واجب می‌کند، همان دلیل نصب امام جانشین پیامبر را نیز واجب میسازد»[۶۲]، از ین رو قاعده لطف عمده ترین دلیل وجوب بعثت انبیا و وجوب امامت از سوی شیعه مطرح شده است.
محقق طوسی در کتاب تجرید العقائد به یک دلیل عقلی که همان قاعده لطف است، بسنده کرده است، ولی در رساله امامت که به همراه کتاب تلخیص المحصل چاپ شده است، به ادله دیگری نیز اشاره کرده است.این ادله عبارت از موارد زیر می‌باشد:

 

    1. آیه اولی الامر: محقق طوسی این آیه را به عنوان دلیل نقلی بر وجوب امامت می‌داند. خداوند در این آیه میفرماید: «اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی الأَمرِ مِنکمُ»[۶۳]اطاعت از اولی الامر را واجب کرده است. روشن است که وجوب اطاعت از اولی الامر فرع بر اصل وجود آنهاست.

 

    1. حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» دلیل نقلی دیگر بر وجوب امامت می‌باشد. این حدیث هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت روایت شده است که در صفحات پیشین به این منابع اشاره شد.

 

این حدیث دلالت می‌کند که هیچ زمانی از وجود امام خالی نیست و معرفت امام بر مردم واجب است، لذا مقدمه آن که وجود امام باشد، واجب خواهد بود.

 

    1. سیره مسلمانان: مسلمین پس از وفات پیامبر اکرم۶ در اصل وجود امام و خلیفه برای رسول خدا۶ اتفاق نظر داشتند و تنها در نحوه تعیین و مصداق او اختلاف داشتند.

 

    1. قاعده لطف: محقق طوسی می‌نویسد: امام لطف است از این رو برای تحصیل غرض، نصب امام بر خداوند واجب است[۶۴]. در رساله امامت نیز در بیان ضرورت امامت و توضیح این قاعده می‌آورد:

 

«از آن چه گذشت روشن می‌شود که چون ممکن است مکلفین به واجبات اخلال برسانند و مرتکب قبایح شوند؛ از این رو نیازمند نصب امامی هستند تا آنها را منع کند و اخلال کنندگان به واجبات و مرتکبین قبایح را باز دارد و آنان را به انجام واجبات و ترک قبایح وادار نماید تا مکلفین به انجام طاعات نزدیک شده و از معاصی دور گردند پس این سبب، مقتضی وجود امام و وجوب نصب وی بر خداوند و مسلط کردن او بر مردم است»[۶۵].
شارح قوشچی در بیان سخن محقق طوسی می‌گوید:
«امام، لطفی از جانب خدا بر بندگان خود است، زیرا اگر مردم رئیسی داشته باشند که آنها را از انجام نواهی و محظورات باز دارد و بر انجام واجبات ترغیب نماید مردم به انجام عبادات و ترک محرمات نزدیک تر خواهند شد و چون بنابر عقیده امامیه لطف بر خدا واجب است؛ از این رو تعیین امام هم بر خدا واجب می‌باشد»[۶۶].
در ادامه قوشچی به این دلیل محقق طوسی اشکال می‌گیرد. در فصل بعدی به طور مفصل به بیان قاعده لطف و بررسی اشکالات بر آن، پرداخته شده است.

۵-۶-۱٫ دلایل وجوب امامت از منظر فاضل قوشچی:

قوشچی برای بیان وجوب امامت سه دلیل ذکر می‌کند:
۱٫اجماع صحابه: محقق طوسی می‌نویسد: عمده ترین دلیل اهل سنت بر وجوب امامت همین دلیل است[۶۷].
قوشچی می‌گوید: «دلیل نخستین و عمده بر وجوب امامت اجماع صحابه می‌باشد.قوشچی در توضیح این دلیل می‌آورد: اصحاب پس از وفات رسول اکرم۶و هم چنین پس از وفات هر امامی تعیین امام را از اهم واجبات می‌دانستند و در این رهگذر بود که کفن و دفن رسول خدا۶ را رها کردند و به تعیین جانشین و خلیفه مشغول شدند.
روایت شده است، هنگامی که رسول خدا۶ وفات کرد، ابوبکر گفت: ای مردم! هر که محمد۶ را می‌پرستید، همانا محمد۶ مرد و هر که پروردگار محمد۶ را می‌پرستید، او زنده است و نخواهد مرد. ناچار هستیم که برای امر خلافت کسی را تعیین کنیم تا عهده دار خلافت شود پس تامل نمایید و نظر بدهید خدا شما را بیامرزد» پس از سخنان ابوبکر مردم از هر سوی به او روی آوردند و وی را تصدیق کردند و هیچ کس نگفت نیازی به وجود امام نیست»[۶۸].
۲٫حفظ نظام اسلامی و اقامه حدود اسلامی
شارع به اقامه حدود اسلامی و محافظت از مرزهای اسلامی و آماده سازی سپاه برای حفظ اسلام فرمان داده است، از این رو حفظ نظام اسلامی واجب است. این امور بدون وجود امام محقق نمی‌شود. چون مقدمه واجب در صورت مقدور بودن، واجب است، پس تعیین امام نیز واجب خواهد بود[۶۹].

دانلود فایل های پایان نامه در مورد استراتژی قیمت دهی برق در بازار رقابتی برق ایران با ...

در شرایط واقعی از آن جایی که هر فروشنده می تواند کل انرژی هر واحد تولید کننده برق خود را بین یک پله الی ۱۰ پله متفاوت قیمت دهی کند و همچنین ممکن است هر فروشنده چندین واحد تولید کننده داشته باشد و همچنین با عنایت به تعداد فروشندگان برق که بالغ بر ۱۲۰ نیروگاه می باشد، تعداد بسیار زیاد این پله ها و یکی از زوایای پیچیدگی مدل سازی ملموس خواهد شد. به طور مثال یک نیروگاه مانند نیروگاه سیکل ترکیبی دماوند دارای ۱۲ واحد توربین گازی و ۶ واحد توربین بخار می باشد پس می تواند جمعاً برای ۱۸ واحد خود قیمت دهی کند و اگر از تمام فرصت های ایجاد پله خود بهره ببرد ۱۸۰ پیشنهاد پله قیمتی متفاوت می تواند در بازار داشته باشد.
پایان نامه - مقاله
با پیشروی مسیر برنامه بازار به نقطه تعیین کننده ۳۴۹۸۵ نزدیک می شویم اما با توجه به اینکه این نرم افزار در اختیار مدیریت بازار قرار دارد و نه در اختیار بازیگران بازار؛ از قیمت سایر رقبا اخباری در دسترس نیست بنابراین پیدا کردن نقطه تقاطع دو خط میزان تقاضای مصرف و پله های قیمت در واقع مساله ای می شود که استراتژی های قیمت دهی به دنبال کشف آن نقطه می باشند. به این نقطه بسیار مهم اصطلاحاً نقطه تسویه بازار گفته می شود.
این اتفاق(تعیین نقطه تسویه بازار و مشخص شدن بازندگان و برندگان بازار، نمودار رسم شده در شکل ۴-۱) در هر شبانه روز ۲۴ بار و یا به عبارت دیگر در هر ساعت یکبار صورت می پذیرد. به تفسیر دیگر هر فروشنده هنگامی که وارد سامانه قیمت دهی نیروگاه خود می شود، میزان تقاضای بار مصرفی در ۲۴ ساعت روز آتی را می داند و بر مبنای این نیازهای مصرف و سایر پارامترهایی که خود باید در نظر بگیرد برای هر ساعت روزهای آتی نیروگاه خود قیمت ثبت می کند.
با عنایت به آنچه که گفته شد، هدف تمام استراتژی های موجود کشف نقطه تسویه بازار می باشد که این کشف، در گرو پیش بینی رفتار سایر رقبا و یا به عبارت دیگر پیش بینی یا حدس قیمت های سایر بازیگران بازار است[۱۶، ۱۷، ۱۸].
همان طور که گفته شد در این پایان نامه از شبکه عصبی جهت مدل کردن مساله و همچنین از الگوریتم ژنتیک برای بهینه سازی مدل(کاهش خطای مدل) استفاده شده است. در واقع به منظور آموزش شبکه عصبی مصنوعی این پژوهش از اطلاعات ۳۶۵ روز یک نیروگاه مشخص که به طور مستمر در بازار شرکت کرده است استفاده شد. از آن جایی که هر شبانه روز ۲۴ ساعت دارد بنابراین در کل ۸۷۶۰ داده جهت آموزش اولیه شبکه عصبی به کار رفته است. صحت و اعتبار این ۸۷۶۰ داده نیز از سامانه قیمت دهی بازار برق شرکت مدیریت شبکه برق ایران(متصدی دولتی مدیریت شبکه برق و دیسپاچینگ ملی) مورد تایید قرار گرفته است.
مدل جدید پیشنهادی این پایان نامه به صورت کلی در شکل ۴-۲ خلاصه گردیده است.
شکل ۴- ۲: شماتیک طرح پیشنهادی و جعبه های تصمیم گیری تعبیه شده در الگوریتم حل مساله
توضیح اینکه در این طرح پیشنهادی ۴ جعبه تصمیم گیری تعبیه شده است که در هر جعبه یک منطق کلی پیگیری می شود. در جعبه اول داده های مربوط به یکسال گذشته توسط شبکه عصبی مصنوعی آموزش داده می شود و در نهایت یک قیمت مناسب به عنوان خروجی شبکه وارد گره بعدی در مدار می گردد. همین موضوع در رابطه با جعبه های دوم و سوم با جامعه آماری داده های مربوط به یک ماه گذشته و یک هفته گذشته تکرار می گردد. در مورد جعبه چهارم باید گفت که با یک بازه مشخصی که توسط بازیگر بازار برق تعیین می شود(مثلاً با تلرانس ۷۵ مگاوات) داده های مربوط به نزدیکترین میزان تقاضای بار شبکه کشور به بار پیش بینی شده روزهای آتی که در اختیار بازیگران بازار قرار می گیرد.
خروجی های این چهار جعبه با نمادx1 ، x2، x3 و x4 نام گذاری شده و به هر کدام از خروجی ها وزنی با نام λ اختصاص می گیرد. اکنون با بهره گرفتن از الگوریتم ژنتیک معادله زیر شکل می گیرد و به تعداد دفعات مورد نظر کاربر عملیات وزن دهی به ها انجام می پذیرد. بدین ترتیب اگر جعبه ای از چهار جعبه تعبیه شده در طرح قیمت نامناسبی نسبت به سایر قیمت ها تعیین کند با ضریب وزن دهی در نظر گرفته شده، خود به خود اثر کمتری بر روی خروجی نهایی خواهد گذاشت. یادمان باشد که کل این فرایند ها تنها و تنها برای تعیین قیمت بهینه یک ساعت از شبانه روز طی می شود و در ساعات دیگر این مراحل توسط نرم افزار نوشته شده تکرار می گردد. معادله ای که در الگوریتم ژنتیک بررسی می شود به صورت زیر می باشد:

 

(۴-۱)  

متغیرهای ورودی
در بازار برق ایران، هنگامی بازیگر فروشنده می خواهد در سامانه قیمت دهی، قیمت های مورد نظر خود را برای روزهای آتی(معمولاً سه روز آینده) به ثبت برساند، یکسری از اطلاعات امروز بازار در اختیار وی قرار می گیرد تا علاوه بر سابقه گذشته از نتایج عملکرد خود در روز گذشته نیز اطلاع پیدا کند. از مهمترین این اطلاعات می توان به داده های جدول زیر اشاره کرد:
جدول ۴- ۱: متغیرهای ورودی مدل سازی

 

نام داده علامت اختصاری واحد اندازه گیری
میزان بار مصرفی کل کشور Load مگاوات
میانگین موزون قیمت تمام بازیگران بازار در روز قبل Pmean ریال بر مگاوات
حداکثر قیمت پذیرفته شده از بازیگر در روز قبل Pmax_accepted ریال بر مگاوات

متغیرخروجی
در این مساله خاص تنها قیمت بهینه برای هر ساعت از شبانه روز آتی خروجی به حساب می آید. البته با یک ضریب کوچک اطمینان می توان از مقدار کمتر این خروجی به عنوان پله اول قیمت استفاده کرد و با توجه به استراتژی بازیگر که می خواهد در چند پله دیگر قیمت ثبت کند؛ پله های بعدی را به ترتیب صعودی ثبت نمود.

 
مداحی های محرم