از اواسط دهه ۱۹۷۰ مطالعات تجربی در مورد جرایم رایانهای آغاز شد. این مطالعات تعداد محدودی از جرایم رایانهای را مطرح نمود اما در همان زمان تعداد بسیاری جرایم رایانهای صورت گرفته بود که یا گزینش نشده بود یا اصولاً شناخته شده نبود، از نمونه این جرایم میتوان به قضیه «امریکن اکویتی فوندینگ» در آمریکا(کلاهبرداری از طریق سوء استفاده از ۵۶ هزار مورد بیمه به ارزش حداقل ۳۰ میلیون دلار) و قضیه «هراشتات» در آلمان ( مربوط به معاملات ارزی خارجی به ارزش چند میلیون دلار که منجر به ورشکستگی بانک هراشتات در سال ۱۹۷۴ و ورود ضرر بالغ بر ۲/۱ میلیون مارک آلمان به مشتریان گردید) اشاره نمود.
دیدگاه عمومی و عملی در مورد جرایم رایانهای در دهه ۱۹۸۰ به گونه ای بنیادین تغییر یافت، مشخص گردید که جرم رایانهای محدود به جرایم اقتصادی نبوده و سایر زمینه ها را هم که جنبه اقتصادی ندارد مثل دستکاری رایانه بیمارستان یا تعدی نسبت به حریم خصوصی زندگی دیگری را نیز در بر میگیرد. در اواخر این دهه و با پیشرفت سریع تکنولوژی اطلاعات، بیشتر نظرها در زمینه جرایم رایانهای به انتقال غیر قانونی سرمایهها با بهره گرفتن از ابزار الکترونیکی مانند سامانههای خود پرداز، ویروسهای رایانهای و کرمهای رایانهای و نفوذ یابندگان و همچنین جعل اسناد با بهره گرفتن از رایانه معطوف شده بود. خطر خراب کاری خصوصاً در سال ۱۹۸۹ آشکار شد، زمانی که در تحقیقات جنایی در جمهوری فدرال آلمان خرابکاری (نفوذ یابندگانی) آلمانی شناسایی شدند که با بهره گرفتن از شبکه های اطلاعاتی بین المللی دادهها توانسته بودند به اطلاعات خارجی محرمانه آمریکا انگلستان و چند کشور دیگر دست یافته و این اطلاعات را به سرویس امنیتی روسیه بفروشند (باستانی، برومند، ۱۳۸۳)
تقریباً در همان اوان خطر ویروسها و کرمهای رایانهای آشکار شد زمانی که کرم اینترنتی که توسط یکی دانشجوی آمریکایی ساخته شده بود در طی چندین روز نزدیک به ۶۰۰۰ سیستم رایانهای متصل به شبکه جهانی اینترنت را مختل نمود.
در دهه ۹۰ میلادی همزمان با رشد سریع تکنولوژی رایانه و فراگیر شدن شبکه جهانی اینترنت جرایم رایانهای شکل و ابعاد جدیدی به خود گرفته است در این دهه علاوه بر جرایم شناسایی شده میتوان به جرایم جدیدی از قبیل قاچاق کلمات رمز در اینترنت جرایم در محیط مجازی یا جرایم سایبری، جرایم مولتی مدیا (چند رسانهای) اشاره نمود فعالیتهای فراملی مجرمانه در خصوص جرایم رایانهای و اینترنتی امروزه ابعاد جدیدتری یافته و روز به روز به گستردگی آن افزوده میگردد. به طوری که برخی از مؤسسات و سازمانهای بین المللی در این زمینه اقداماتی نمودند که ذیلاً به آنها اشاره می شود.
تصویب موافقتنامه جرایم رایانهای در سال ۱۹۸۶ – ۱۹۸۵ توسط شورای اروپا که نتیجه تلاش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی اروپا (OECD) کمیته تخصص شورای اروپا، سازمان ملل و انجمن حقوق جزاء (AIDP) میباشد که هر یک از سازمانهای مذکور گامهای بلندی برای تدوین قوانین مرتبط به جرایم رایانهای بردشاته و تقسیم بندیهای در ارتباط با این گونه جرایم پیشنهادی نموده اند.
در سال ۱۹۸۹ کمیته تخصص شورای اروپا در خصوص جرایم رایانهای پس از بررسی نظریه های ارائه شده توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی اروپا (OECD) و نیز بررسیهای حقوقی دو فهرست تحت عنوان فهرست حداقل یا اجباری و فهرست اختیاری برای تدوین و یکنواخت نمودن سیاست جنایی مربوط به جرم رایانهای به شورای اروپا پیشنهاد نمود که مورد تصویب واقع شد در سال ۱۹۹۴ انجمن بین المللی حقوق جزا (AIDP) در نشست خود یکسری اعمال و افعال را به عنوان جرایم مستقل رایانهای تدوین نمود تا این که بالاخره شورای اروپا در ۲۳ نوامبر سال ۲۰۰۱ میلادی مبادرت به وضع موافقتنامه جرایم رایانهای نمود که بدون شک نتیجه سالها تلاش مستر آن شورا و سازمانهای مختلف بین المللی بوده است. لازم به ذکر که این موافقتنامه در چهار فصلی و چهل و هشت گفتار تصویب شده است[۱۹]۱٫
در هر یک از کشورها به تناسب ورود این تکنولوژی جرایم مربوط به فضای مجازی در آنها شیوع پیدا نمود.
در خصوص تاریخ وقوع جرایم در فضای مجازی نمی توان وقوع آن را به سال ۱۳۴۱ که رایانه وارد ایران شد همزمان دانست. کاربرد رایانه در سالهای اولیه بسیار محدود بوده و در دهه ۵۰ و ۶۰ کم کم بر
تعداد رایانههای موجود در ایران و همچنین وسعه برنامه های افزوده شد به دلیل عدم وجود قانون مدرن و آمار دقیق از جرایم و سوء استفاده از رایانه نمی توان تاریخچهای مشخص بیان نمود.لیکن در اواخر دهه ۱۳۶۰ مواردی از تخلفات رایانهای به صورت کپی و تکثیر غیر مجاز نرم افزارها نمود پیدا کرده است که تا اواسط دهه ۷۰ نیز اکثر تخلفات رایانهای به صورت عدم ایفای تعهد توسط شرکتهای طرف قرار داد بود که خود نیز ممکن است ناشی از سوءنیت و قصور متعهد و یا عدم تبیین دقیق موضوع تعهد و قرارداد باشد.
بر اساس اطلاعات موجود اولین جرم اینترنتی در ایران در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۷۸ به وقوع پیوسته یک کارگر چاپخانه و یک دانشجوی کامپیوتر در کرمان اقدام به جعل چکهای تضمینی مسافرتی کردند و چون تمایز و تفاوت چندانی بین جرم اینترنتی و جرم کامپیوتری وجود ندارد عمل آنها جرم اینترنتی محسوب میگردد[۲۰]۱ .
که با توجه به گسترش رایانه و تکنولوژی اطلاعات در ایران گروه های هکر موسوم به گروه مش قاسم و .. بوجود آمدند و جرمهای نظیر جعل اسکناس، اسناد و بلیطهای شرکتهای تعاونی اتوبوسرانی، جعل اسناد دولتی از قبل گواهینامه، کارت پایان خدمت، مدرک تحصیلی و جعل چکهای مسافرتی بخشی از این جرایم میباشد.
با توجه به گسترش رایانه و تکنولوژی اطلاعات در ایران با گسترش تخلفات مرتبط با کپی و تکثیر غیر مجاز نرم افزارها و برنامه های رایانهای سرانجام پس از سالها بحث و بررسی قانون « حمایت از پدیدآورندگان نرم افزارهای رایانهای» در دی ماه ۱۳۷۹ تصویب شد. که آیین نامه اول آن نیز در ۷۰ ماده تهیه و در اواخر سال ۱۳۸۰ جهت بررسی و تصویب به هیأت وزیران ارسال شد. از طرف دیگر با شیوع و وقوع جرایم مرتبط با رایانه و شبکه جهانی (اینترنت) مقامات قضایی و انتظامی اقداماتی در رابطه با بررسی مبارزه و پیشگیری از جرایم رایانهای و آموزش نیروی متخصص در این زمینه به عمل آورند با این وجود بنظر برخی دیگر مواردی از جرایم رایانهی در دهه ۶۰ به عنوان اولین جرایم رایانهای در این قسم مورد شناسایی واقع شدند یکی از این جرایم که در دادگستری رسیدگی شد و منجر به صدور حکم محکومیت علیه متهم شد. جرم نسخه برداری غیر مجاز بوده که به موجب دادنامه مورخه ۳/۴/۱۳۷۲ شعبه ۶۵ دادگاه کیفری ۲ تهران در خصوص شکایت یک شرکت نرم افزار رایانهای مبادرت به صدور رأی مینمایند که پس از احراز وقوع بزه به استناد بند ۱۱ ماده ۲۳ قانون حمایت از حقوق مؤلفان و
مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۴۸ متهم را به تحمل مجازات محکوم و حکم به جلوگیری از عرضه نرمافرارهایی که به طور غیر مجاز تکثیر شده اند صادر مینماید[۲۱]۱٫
گفتار سوم) مبانی تحقیق
با توجه به گسترش روز افزون فضای مجازی و جرایم مرتبط با آن در این تحقیق به شرایط شکل گیری جرایم در فضای مجازی در نظام کیفری ایران و ارکان ۳ گانه آنها و تفاوت آنها با جرایم کلاسیک و انواع آنها و نحوه مقابله قانون گذار ایران با این گونه جرایم و جرایم مندرج در قانون جرایم رایانهای در دو قسمت که قسمت اول جرایم سایبری به اعتبار فضای مورد استفاده و قسمت دوم فضای سایبری جرایم جدید مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل دوم
جرایم مالی و اقتصادی در فضای مجازی
جرایم مالی و اقتصادی یکی از انواع جرایم کلاسیک و سنتی محسوب میشوند که در فضای سایبر نیز قابلیت تحقق دارند. بین جرایم مالی و اقتصادی تفاوتهایی وجود دارد.
جرایم مالی و اقتصادی یکی ازانواع جرایم کلاسیک و سنتی محسوب میشوند که در فضای سایبر نیز قابلیت تحقق دارند. بین جرایم مالی و اقتصادی تفاوتهایی وجود دارد. جرایم مالی جرایمی هستند که معمولاً به صورت فردی ارتکاب مییابند و هدف مرتکب بردن یا تخریب مال دیگری است در حالی که جرایم اقتصادی به صورت سازمان یافته ارتکاب مییابد و موجب آسیب دیدن اساس و پایه های اقتصادی کشور می شود….
جرایم اقتصادی، موضوع رشته مستقلی از حقوق کیفری اقتصادی میباشند. ارزشهای که مورد حمایت این قانون قرار میگیرند. غالباً ماهیت فنی دارند و این جرایم را به جرایم مادی صرف تبدیل می کنند. و طی آن، عمل مجرمانه مرتکب صرف نظر از عنصر روانی وی قابل مجازات است و حتی بی احتیاطی و بی مبالاتی مرتکب نیز با پاسخ کیفری همراه می شود. ضمانت اجرای جرایم مالی و اقتصادی عمدتاً جنبه مالی دارد و در غلب جریمه متبلور می شود زیرا هدف مرتکبین این جرایم کسب سود و منفعت مالی میباشد. لذا مجازاتهای نقدی که باعث کاهش درآمدهای آنان و برگرداندن درآمدهای نامشروع آنان می شود، مجازات مناسبی برای آنان میباشد.
عنوان جرایم مالی و اقتصادی در گزارش یازدهیمن کنگره پنج سالانه پیشگیری از جرایم و عدالت کیفری سازمان ملل متحد به کار رفته است که در بند ۱۸۷ این گزارش آمده است، که افزایش جرایم اقتصادی و مالی ناشی از پدیده جهانی شدن و پیشرفتهای فناوری اطلاعات است و این جرایم نه تنها بر اوضاع اقتصادی و مالی تأثیر منفی گذاشته و منجر به بی اعتمادی در دنیای تجارت میشوند بلکه آثار منفی دراز مدت بر دموکراسی و حکمرانی مطلوب خواهند گذاشت و این تأثیر منفی در کشورهای در حال توسعه به مراتب بیشتر از کشورهای توسعه یافته است.
همانطور که فوقاً اشاره شد در کنگره پیشگیری از جرایم سازمان ملل متحد آثار مخرب جرائم مالی در فضای مجازی را خطرناکتر از جرایم سنتی علل خصوص برای کشورهای در حال توسعه پیش بینی نموده و کارشناسان خطرات ناشی از آن را بی اعتمادی در دنیای تجارت و تأثیر منفی بر دموکراسی عنوان نموده اند که در این فصل سعی می شود تا دو جرم از مهمترین جرایم مالی و اقتصادی که در فضای سایبری ارتکاب مییابد مورد بررسی قرار میگیرد در مبحث اول جرم کلاهبرداری در فضای مجازی و در مبحث دوم جرم پولشویی که از اصلیترین جرایم اقتصادی میباشد مورد بررسی قرار میگیرد.
مبحث اول) کلاهبرداری رایانهای
در حقوق جزایی کلاسیک کلاهبرداری از جمله جرایم علیه اموال محسوب می شود. بعد از پیشرفت سیستمهای رایانهای کلاهبرداری رایانهای یکی از مطرحترین و مهمترین جرایمی است که بوجود آمده است. این جرم در زمره جرایمی است که توسط یقه سفیدها[۲۲]۱صورت میگیرد. یقه سفیدها افرادی هستند که به دلیل موقعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بالای خود کمتر در مظان اتهام قرار میگیرند و به دلیل هوش و توانایی بالایی که دارند مرتکب جرایم مدرن و نوین میشوند. به همین دلیل جرایم آنان کمتر کشف می شود و رقم سیاه آن بالاتر میباشد[۲۳]۲٫
جرم کلاهبرداری کلاسیک متفاوت از کلاهبرداری رایانهای میباشد هر چند نتیجه هر دوی آنها برای مال دیگری میباشد ولی روش ارتکاب جرم کلاهبرداری کلاسیک با کلاهبرداری رایانهای متفاوت میباشد.
زیرا عنصر فریب شرط لازم و ضروری برای تحقق کلاهبرداری کلاسیک میباشد و مرتکب باید با انجام مانور متقلبانه، فرد را فریب دهد و از این طریق مال وی را ببرد، در حالی که در کلاهبرداری رایانهای نیازی به فریب دیگری نیست و به صرف این که کاربر با انجام اقداماتی و از طریق اخلال در دادههای رایانهای در فضای سایبر یا عملکرد سیستمهای رایانهای به منفعت یا مالی دست پیدا کند جرم کلاهبرداری رایانهای تحقق پیدا می کند. از طرفی مصادیق توسل به وسایل متقلبانه در کلاهبرداری کلاسیک با کلاهبرداری رایانهای متفاوت است و حتی در قوانین برخی کشورها شرط متقلبانه بودن رفتار مرتکب یا صاحب مال با امور فیزیکی توسل به وسایل متقلبانه مواجه نیست وی تماماً با دادههای اطلاعاتی و سیستمهای رایانهای سرو کار دارد و با برنامه نویسی نادرست یا تغییر داده ها یا هر گونه تقلب در سیستم رایانهای بانک یا مؤسسات دیگر اموال را بدست میآرود.
بنابراین قوانین مربوط به کلاهبرداری کلاسیک نمیتواند جوابگوی کلاهبرداری رایانهای باشد، در قوانین بسیاری از کشورها مثل آلمان و نروژ، دانمارک، سوئد و پرتقال تعاریف قانون کلاهبرداری محتاج به این است که شخص فریب بخورد.
قوانین این کشورها شامل مواردی که مرتکب صرفاً از طریق سوء استفاده از رایانه و بدون فریب انسان مال دیگری را میبرد، نمی شود. بنابراین قوانین کلاسیک این کشورها شامل مواردی مانند سوء استفاده از صندوقهای پرداخت و سایر صور کلاهبرداری رایانهای نمی شود این کشورها با اصلاح قوانین کیفری خود یا وضع قوانین جدید در مقابل کلاهبرداری رایانهای عکس العمل نشان دادهاند[۲۴]۱٫
لازم به ذکر است که کاربر ممکن است از طریق رایانه یا شبکه های رایانهای مانند اینترنت در فضای مجازی برای فریب دیگری استفاده کند مثلاً فردی در حین چت با دیگری وی را با حرفهای خود فریب میدهد مثلاً به او وعده میدهد که اگر پول خود را در اختیار وی قرار دهد وی با سرمایه گذاری آن پول سود خوبی نصیب وی خواهد کرد و آن فرد نیز این کار را انجام میدهد، در این صورت جرم کلاهبرداری رایانهای تحقق پیدا نمیکند بلکه این عمل مصادیق کلاهبرداری کلاسیک میباشد و با همان قوانین کلاسیک قابل تعقیقب و مجازات میباشد، زیرا در این مثال کاربر از رایانه به عنوان یک وسیله برای ارتکاب جرم استفاده کرده است و با فریب وی مال را برده است. و این عمل متفاوت است با کاربردی که از طریق اخلال در داده های رایانهای با عملکرد سیستمهای رایانهای بدون این که دیگری را فریب دهد مال وی را میبرد.
و از لحاظ تاریخی اولین کلاهبرداری رایانهای مربوط به دهه ۱۹۶۰ قضیه الدون رویس که در مبحث تاریخچه جرائم توضیح داده شده میباشد.
بنابراین دهه ۱۹۶۰ تاریخ وقوع اولین جرم کلاهبرداری رایانهای میباشد. از آن تاریخ به امروز کلاهبرداری رایانهای اشکال متنوعتری پیدا کرده است.
در بدو امر ارتکاب این جرم از طریق برنامه سازی کذب بود اما با گسترش به کارگیری ابزارهای الکترونیکی و پیشرفتهای حاصل در مخابرات، ماهوارهها و در نهایت شبکه های کامپیوتری بین المللی از جمله اینترنت، کلاهبرداری رایانهای صور جدیدی یافت. از جمله اشکال جدید کلاهبرداری رایانهای میتوان به موارد زیل اشاره کرد:
الف) سوء استفاده از شبکه تلفنی
سوء استفاده از شبکه تلفنی در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی به منظور اجتناب از پرداخت هزینه مکالمات تلفنی انجام میشد ولی شکل جدیدی سوء استفاده از شبکه تلفنی در دهه ۹۰ شکل گرفت که به منظور سوء استفاده مالی و انتقال پول به وسیله شرکتهای تلفنی میسر شد. در این نوع کلاهبرداری نفوذگران[۲۵]۲ که
اغلب افرادی جوان هستند با سوء استفاده از تکنیکهای فنی و به وسیله اختلال در سیستمهای صوتی و پستی، مکالمات تلفنی خود را با هزینه مشترکین دیگر انجام می دهند.
ب) سوء استفاده از صندوقهای پرداخت
این گونه کلاهبرداری از قدیم با بهره گرفتن از کارتهای مسروقه صورت میگرفت ولی امروزه با استفاده گسترده از سخت افزار و نرم افزار به ویژه کامپیوتر، اطلاعات الکترونیکی کذب به صورت کد روی لبههای مغناطیسی کارتهای الکترونیکی و کارتهای بانک و اعتبار ثبت شده مورد سوء استفاده قرار میگیرد. مرتکبین این نوع کلاهبرداری شمارههای محرمانه ضروری برای سوء استفاده از کارتها را اغلب از طریق تجاوز با مکالمه تلفنی، از طریق تدارک صفحه کلید، نفوذ کردن یا مختل نمودن خطوط مخابرات داده ها بدست میآورند.[۲۶]۱
ج) سوء استفاده از کارتهای اعتباری
این کارتها به سه گروه تقسیم میشوند. اولین گروه، کارتهای دارای ارزش ذخیره شده میباشند که ارزش مورد نظر به طور الکترونیکی روی آن ثبت شده است و مشتریان برای انجام معاملات از آن استفاده می کنند این کارتها ممکن است فقط حافظه باشند که مملو از ارزش هستند و برای انجام اعمال ویژه از جمله مکالمات تلفنی به کار میروند که معمولاً پس از پایان ارزش قابل استفاده نیستند و یا این که کارتهای هوشمند که برای ذخیره کردن اطلاعات دارای حافظههای کوچک کامپیوتری میباشند.
دومین گروه به کارهای بدهی مربوط می شود که قابلیت انجام معاملات و عملیات را دارد و حسابهای بانکی بلافاصله از طریق ارتباط پیوسته ایجاد شده بین ماشینها و تحویلدار خودکار (ATM) و پایانه های انتقال وجود الکترونیکی در محل فورش و بانکها ثبت می شود.
گروه آخر کارتهای که برای خرید کالا و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد که پرداخت قیمت آنها در آینده انجام خواهد شد. کارتهای بکار رفته برای کلاهبردارای عموماً کارتهای سرقت شده یا مفقودیاند که ممکن است بدون اینکه تغییری در آن ایجاد شده مورد استفاده قرار گیرند و یا از طریق علامت گذاری مجدد و رمز گذاری مجدد دچار تغییر و یا جعل شوند طرق انجام شده معمول بر روی کارتها برای سوء استفاده شامل رمز گذاری، روخوانی کارت، کلاهبرداری از طریق درخواست و کلاهبرداری از طریق شماره شناسایی شخص میباشد.[۲۷]۱
با توجه به اینکه در حقوق ایران جرم کلاهبرداری رایانهای در قانون تجارت الکترونیک و قانون مجازات جرایم رایانهای جرم انگاری شده است در زیر مورد بررسی قرار میگیرد.
گفتار اول) بررسی کلاهبرداری رایانهای [۲۸]۲ در حقوق ایران
در حقوق ایران در دو مورد به جرم کلاهبرداری رایانهای پرداخته شده است اول قانون تجارت الکترونیک میباشد، که در سال ۱۳۸۲ به تصویب رسید و در ماده ۶۷ به جرم انگاری کلاهبرداری رایانهای پرداخته است، دوم لایحه قانون مجازات جرایم رایانهای است که هنوز به تصویب نهایی مجلس نرسیده است، در ماده ۸ به جرم کلاهبرداری رایانهای می پردازد. در این بخش به بررسی این دو سند قانونی داخلی در مورد کلاهبرداری رایانهای میپردازیم:
الف ) کلاهبرداری رایانهای در قانون تجارت الکترونیک
قانونگذار ایران با علم به این که کلاهبرداری رایانهای با ماده ۱ قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداری قابل مجازات رایانهای د بستر مبادلات الکترونیک نموده است.
رکن قانونی
ماده ۶۷ قانون تجارت الکترونیک مقرر میدارد: « هرکسدر بستر مبادلات الکترونیکی با سوء استفاده و یا استفاده غیر مجاز از داده پیامها ، برنامهها و سیستمهای رایانهای و وسایل ارتباط از راه دور و ارتکاب افعالی نظیر ورود، محو، توقف(داده پیام)، مداخله در عملکرد برنامه ها یا سیستم رایانهای و غیره دیگران را بفریبد و یا سبب گمراهی سیستمهای پردازش خودکار و نظایر آن شود و از این طریق برای خود یا دیگری وجوه، اموال یا امتیازات مالی تحصیل کند و اموال دیگران را ببرد، مجرم محسوب و علاوه بر رد مال به صاحبان اموال به حبس از یک تا سه سال و پرداخت جزای نقدی معادل مأخوذه محکوم می شود.
تبصره : شروع به این جرم نیز جرم محسوب و مجازات آن حداقل مجازات مقرر در این ماده میباشد.
رکن مادی
“A با X .. را معنی میدهد (معنی میداد).” یا “A با X به این معنی است (به این معنی بود) که…”
(اینها برای محکمکاری است و فقط در حد یک علامت خواهند بود)
من نمیخواهم ادعا کنم که تمام استفادههای ما از “معنا” به راحتی و به شکل بدیهی و مرتب داخل دو گروهی که از هم متمایز کردهام قرار میگیرند، اما فکر میکنم که در بیشتر موارد ما میتوانیم دست کم به شکل منصفانه و قوی گرایش داشته باشیم به این که یک کاربرد معنی در یک گروه را به جای دیگری بگذاریم.
سؤالی که اکنون مطرح میشود این است: «دربارۀ تفاوت بین مواردی که میشود گفت کلمه در معنای طبیعی خود به کار رفته و مواردی که میشود گفت کلمه در معنای غیر طبیعی خود به کار رفته، چه چیز بیشتری قابل گفتن است؟ البته پرسیدن این پرسش ما را از سعی برای توجیهِ “معناغط” بر حسبِ مفهومهای طبیعیِ “معنا” باز نخواهد داشت.
فکر میکنم این سوال دربارۀ تمایز بین معنای طبیعی و غیرطبیعی، همان چیزی است که مردم -وقتی به تمایز بین نشانههای طبیعی و قراردادی علاقه نشان میدهند- میفهمند. اما فکر میکنم قاعده سازیِ من بهتر است. بعضی از چیزهایی که میتوانند معنایغط از چیزی باشند، نشانه نیستند (برای مثال، کلمهها نیستند)، و بعضی در هیچ مفهوم متداولی، قراردادی نیستند (برای مثال، حرکتهای مشخص در موقع حرف زدن)؛ در عین حال بعضی از چیزهایی که معنای طبیعی دارند نشانهای از آنچه معنیمیدهند نیستند (مقایسه کنید با مثال بودجۀ اخیر)
نخست میخواهم به طور خلاصه به آنچه ممکن است نوع سببیِ پاسخ به سؤال بنامم توجه کنم و آن را رد کنم، “معنایغط چیست؟” ممکن است ما مثلاً سعی کنیم کم و بیش به همراه سی. ال. استیونسن (در اصول اخلاقی و زبان) بگوییم: برای آن که X معنایغط چیزی را بدهد، X باید تقریبا گرایشی را به تولید یک نگرش در شنونده داشته باشد (به روش شناختی یا به روشی دیگر) و یگ گرایش در گوینده باید به وسیلۀ یک نگرش تولید شود؛ این گرایشها به “یک روندِ دقیقِ شرطیسازی به همراه کاربرد نشانه در ارتباط” وابستهاند. اما به طور واضح این روش، کاری صورت نخواهد داد.
بیایید به موردی توجه کنیم که در آن، یک “گفته"، اگر همواره به عنوان معنایغط چیزی را تعریف کند، از نوع توصیفی یا اطلاعی خواهند بود و بنابراین، نگرشِ مربوط، نوعِ شناختی خواهد بود –مثلا در مورد یک باور اینگونه است-. (من از «گفته» به عنوان یک کلمۀ خنثی استفاده میکنم تا آن را برای هر جایگزینِ معنایغط به کار بگیرم؛ این کلمه یک ابهامِ کنشمند مناسب دارد) شکی در این نیست که بسیاری از مردم وقتی فکر میکنند در آستانۀ رفتن به مراسم رقص هستند گرایش به پوشیدن کتِ دنبالهدار را دارند و در این نیز شکی نیست که بسیاری از مردم با دیدن کسی که کت دنبالهدار پوشیده است نتیجه میگیرند که شخص مورد نظر درحال رفتن به مراسم رقص است. آیا این ما را قانع خواهد کرد که پوشیدن یک کت دنبالهدار به این معنایغط است که کسی در حال رفتن به مراسم رقص است (یا همیشه تقریبا معنایغط از چیزی را میدهد)؟ بدیهی است که این طور نیست. این روش به تعریفِ عبارتِ “وابسته به یک روندِ دقیقِ شرطیسازی…” کمکی نمیکند، حتا اگر تمام این معناها پاسخی باشند برای منظرۀ پوشیده شدن یک کت دنبالهدار به هر روش آموزشی یا اکتسابی، این مورد را از معنایغط بودن مستثنا نخواهد کرد. اما اگر مجبور باشیم که دومین بخش عبارت توصیفی را در نظر بگیریم ("به همراه کاربرد نشانه در ارتباط")، در این صورت شرح معنایغط به شکل بدیهی دایرهوار خواهد بود. ما مجبوریم فقط بگوییم x معنای غط دارد اگر در یک ارتباط به کار رود، که هرقدر هم صادق باشد سودمند نخواهد بود.
اگر این کافی نیست پس یک مشکل یعنی همان مشکلی که استیونسن تشخیص داد وجود دارد: به عنوان مثال، ما چگونه از گفتنِ اینکه “قدبلند بودنِ جونز” قسمتی از معنای “ورزشکار بودن جونز” است اجتناب میکنیم، در حالی که اگر به کسی بگوییم “جونز ورزشکار است” توقع داریم که باور کند که “جونز قدبلند است". در اینجا استیونسن به یک قاعدۀ زبانشناسی متوسل میشود، به عبارت دیگر، به یک قاعدۀ مُجاز در زبان که میگوید: “ورزشکاران ممکن است غیرِقدبلند باشند.” همین کمک میکند بگوییم که بر اساس قاعدۀ مورد نظر، ما از صحبت دربارۀ “ورزشکارانِ غیرِقدبلند” منع نمیشویم. اما چرا منعی برای گفتن آن نیست؟ چون غلط دستوری نیست یا بیادبانه و غیره نیست. اما به جرأت میتوان گفت که دلیلش بیمعنا نبودن است (یا، اگر خیلی هم دلیل محکمی باشد، به هیچ روشی قواعد معنا برای عبارات مربوط را از بین نمیبرد). اما این دلیل ما را در چرخهای دیگر گرفتار میکند، بعلاوه، یکی میخواهد بپرسد چرا، اگر درست باشد که در اینجا از قواعد بخواهیم آنچه را معنی میشود از آنچه پیشنهاد میشود تمییز دهد، ما را به شفافیت - برای مثال، سروکار داشتن با آنچه استیونسن در توصیف عبارتِ وابسته به شرطیسازی معرفی کرده- نزدیکتر نخواهد کرد.
به نظر میرسد در یک نظریۀ علّی که الان تفسیر شد، حتا اگر آن را همانطور که هست بپذیریم، یک نقص دیگر این است که ما با یک تجزیۀ صِرف از «گفته»ها دربارۀ معنیِ استاندارد یا معنی عمومیِ یک “نشانه” مجهز شدهایم. نه قوانینی برای سروکار داشتن با گفتههایی دربارۀ معنای مورد نظر یک گوینده یا نویسندۀ خاص از یک نشانه در یک موقعیت خاص ساخته شده است (این همان چیزی است که میتوانیم از معنای استاندارد نشانه جدایش کنیم)؛ و نه آشکار است که چگونه این نظریه برای ساختن چنین قوانینی خودش را سازگار کند. حتا ممکن است کسی بیشتر در نقد فرو برود و مدعی شود که نظریۀ علّی، از این واقعیت چشم پوشی میکند که معنی عمومیِ یک نشانه نیازمندِ توضیح از سوی استفاده کنندگانی است که آن نشانه را در موقعیت خاص معنا کردهاند (یا ممکن است معنا کنند)؛ و تصور بعدی این است که آنچه با نظریۀ علّی توضیح داده نمیشود در واقع همان مسألۀ اصلی است. من با این نقد بسیار افراطی همدردم، اگرچه میدانم که نکتۀ مورد نظر بحث برانگیز است.
پیشنهاد نمیکنم که بیشتر از این به نظریه از نوع نگرش علّی توجه کنیم. گمان میکنم چنین نظریهای در جلوگیری از مشکلات ناتوان است، مثل همان چیزی که طرح کردم و بدون آنکه درستیاش را کاملا از دست بدهد به عنوان نظریهای از این نوع رتبهبندی کردم.
حالا میخواهم روش دیگری را امتحان کنم و حدس میزنم سطرهای کارگشاتری باشند. اگر ما بتوانیم معنای جملات زیر را روشن کنیم:
“X از چیزی معنایغط میداد (در یک موقعیت خاص)” و
“X به این معنایغط بود که چنین و چنان (در یک موقعیت خاص)”
و
“A از چیزی به وسیلۀ x معنایغط میداد (در یک موقعیت خاص)”
“A به وسیلۀ x به این معنایغط بود که چنین و چنان (در یک موقعیت خاص)”
معقول است که عبارتهای زیر نیز به ما کمک کند:
X معنایغط میداد (بدون زمان) از چیزی (که چنین و چنان)،
A به وسیلۀ x (بدون زمان) معنایغط میداد از چیزی (که چنین و چنان)
و همین طور به جای اینها بگذارید"همان چیزی را معنی میدهد"، “میرساند"، “متضمن است” و غیره. بیایید برای لحظهای وانمود کنیم که مجبوریم با “گفته"هایی سروکار داشته باشیم که ممکن است اطلاعی یا توصیفی باشند.
اولین جرقه این است که پیشنهاد کنیم “x از چیزی معنایغط میدهد” صادق است اگر x به وسیلۀ یک گفته بخواهد یک باور را در شنوندهای القا کند و بگوید که باورِ گفتن آنچه x معنایغط میدهد چیست. این کارساز نیست. من ممکن بود دستمالی از آقای B را کنار صحنه قتل جا بگذارم تا به کارآگاه القا کنم که آقای B قاتل بوده اما نمیخواستم بگویم دستمال (یا هرچیزی که جا گذاشتهام) معنایغط از چیزی میدهد یا من با جاگذاشتن آن این معنایغط را داده بودم که آقای B قاتل بوده است. به طور واضح ما باید دستکم این را اضافه کنیم که برای آن که X الزاماً معنایغط چیزی را بدهد تنها نباید با قصد القا کردنِ یک باور قطعی بیان شده باشد بلکه بیان کننده باید از شنونده هم بخواهد که قصدی را که ورای “گفته” وجود دارد تشخیص دهد.
اگرچه این روش شاید بهتر باشد اما باز هم کافی نیست. به موردهای زیر توجه کنید:
(۱) هیرودیس سَرِ قدیسجانِ تعمیددهنده را در بشقابی بزرگ به سالومه هدیه کرد.
(۲) بچه در حالی که احساس ضعف میکرد اجازه داد تا مادرش ببیند که او تا چه حد ضعف دارد. (چون حدس میزد که مادرش با نتیجهگیریهای خودش او را کمک کند)
(۳) من ظرفهای چینیای را که دخترم شکسته است و این ور و آن ور پخش شده، رها میکنم تا همسرم ببیند.
اینجا به نظر میرسد که مواردی داریم که شرایط را به سمت دادن معنایغط پیش میبرد. برای مثال، هیرودیس قصد داشت که به سالومه بباوراند که قدیسجانِ تعمیددهنده مرده است و همچنین بدون تردید میخواست سالومه تشخیص دهد که او قصد دارد بباوراند که قدیسجانِ تعمیددهنده مرده است. برای موارد دیگر هم همینطور است. هنوز به طور قطعی فکر نمیکنم که ما میخواهیم بگوییم که اینجا موارد معنایغط داریم.
آنچه ما میخواهیم پیدا کنیم مثلا تفاوت بین “عمدا و علنا رهاکردن کسی برای دانستن” و “گفتن” و همچنین تفاوت بین “وادار کردن کسی به فکر کردن” و “گفتن” است.
راه خروج شاید موارد بعدی باشد. دو مورد زیر را مقایسه کنید:
(۱) من به آقای x یک عکس از آقای Y را که دوستیِ نامشروعی با خانم X را وانمود میکرد نشان دادم.
(۲) من یک تصویر از آقای Y در حال بروز این رفتار کشیدم و آن را به آقای X نشان دادم.
من متوجهم که میخواهم انکار کنم که در (۱) عکس یا نشان دادن آن به آقای x توسط من از هرچیزی به هیچوجه معنایغط نمیدهد؛ حال آنکه میخواهم ادعا کنم که در (۲) تصویر یا آن چیزی که کشیدهام و نشان دادهام معنایغط چیزی را میدهد (که آقایY به طور نامشروعی غیرِدوست بوده است)، یا دست کم با آن میخواهم ادعا کنم که از نشان دادن آن، این معنایغط را در نظر داشتم که آقای Y به طور نامشروعی دوست بوده است. تفاوت بین دو مورد چیست؟ مطمئنا در مورد (۱) تشخیصِ آقای X از قصد من برای باوراندنِ این که چیزی بین آقای Y و خانم X وجود دارد، کم و بیش بیربط است تا تاثیری که با عکس تولید میشود. آقای X به وسیله عکس دست کم به خانم X مشکوک میشود حتا اگر به جای نشان دادن به او، عکس را به طور اتفاقی در اتاقش جا گذاشته بودم. و من (نشان دهنده عکس) از آن غافل نبودم. اما این تفاوت دارد با تاثیری که یک تصویر درباره خانم X، روی آقای X میگذارد چه بداند که من قصد آگاه کردن یا باوراندن چیزی به او را دارم یا نه. و چیزی جز سعی من در تولید یک اثر هنری نبوده است.
اما حالا اگر این گزارش را قبول کنیم به نظر میرسد که در دشواری بیشتری گرفتار شدهایم. برای توجه کردن و صحبت اخم میکنیم. اگر من در خط سیری معمولی از اتفاقات، بیاختیار اخم کنم کسی که به من نگاه میکند ممکن است اخم را علامت طبیعی نارضایتی تلقی کند. اما اگر عمداً اخم کنم (تا نارضایتیام را برسانم) یک ناظر ممکن است هنوز برای نتیجهگیری این که من ناراضیام، مورد توقع قرار بگیرد یا مهیا شود که قصد من را تشخیص دهد. آیا باید بعد از آن گفت: وقتی که هیچ تفاوتی در واکنش ناظر انتظار نمیرود چه اخم من را بیاختیار بداند چه به قصد اطلاع بداند، اخم من (به طور عمد) معنایغط چیزی را نمیدهد؟ فکر میکنم این به سختی قابل مشاهده است؛ برای آنکه معمولا اخم عمدی (برای تلقین کردن یک باور) همان تاثیری را ممکن است داشته باشد که اخم بیاختیار دارد، پس میتوان انتظار داشت که داشتن همان تاثیری که مخاطب فقط مهیای آن است، آن را به قصدی برای نشان دادن نارضایتی تبدیل میکند. این است که اگر ما تشخیص قصد را دور بیندازیم و شرایط محیطی دیگر را حذف کنیم (شامل تشخیص اخم عمدی) باورِ تولیدِ گرایش به اخم، باید به مثابه چیزی آسیب دیده یا ویران شده تلقی شود.
شاید بهتر است که آنچه را برای معنایغط دادن A از چیزی به وسیله x، لازم است به این شکل خلاصه کنیم: A باید به وسیله x قصد القای یک باور در یک مخاطب را داشته باشد و همچنین باید قصد داشته باشد که گفتهاش حاصل از یک قصد تشخیص داده شود. اما این قصد داشتنها غیر وابسته نیستند، تشخیص به وسیله A قصد میشود تا نقش خود را در القای باور بازی کند و اگر کاری انجام ندهد مشکلی در اجرای قصدهای A وجود دارد. بعلاوه، فکر میکنم قصد داشتنِ A از تشخیصی که این نقش را ایفا میکند مستلزم این است که وانمود کند مقداری شانس وجود دارد که آن تشخیص در واقع این نقش را ایفا خواهد کرد و آن را به عنوان این نتیجۀ مسلّم در نظر نمیگیرد که باور در مخاطب القا خواهد شد چه قصد ورای گفته تشخیص داده شود چه نشود. به طور خلاصه شاید ما باید بگوییم که A” معنایغط چیزی را به وسیله X میداد” تقریبا هم ارز این است که بگوییم A"، X را گفت به قصد القای یک باور به وسیله معناهای تشخیصِ این قصد". به نظر میرسد که این قضیه مستلزم یک پارادوکسِ خودبهخود باشد اما واقعا این طور نیست.
حالا شاید وقت آن است که این ادعا را رها کنیم که ما باید فقط با موارد “اطلاعی” سروکار داشته باشیم. بگذارید با بعضی مثالهای امری یا شبه امری شروع کنیم. من یک آدم حریص در اتاقم دارم، و از او میخواهم برود، پس یک اسکناس یک پوندی از پنجره بیرون میاندازم. آیا در اینجا هیچ گفتهای با معنایغط وجود دارد؟ نه، چون در رفتاری که من انجام دادم تشخیص او را از هدفم مبنی بر این که به هر روش موثری او را به رفتن برانگیزانم قصد نکردم. این قضیه مثل مورد “عکس” است. اگر از سوی دیگر من به در اشاره کرده بودم یا کمی او را هل داده بودم، بعد از آن، رفتار من باید این طور برداشت میشد که یک معنادارغط را درست کردهام، تنها به این دلیل که تشخیص قصد من به وسیلۀ من قصد شده بود تا در سرعت رفتن او موثر باشد. یک جفت مورد دیگر میتواند اینها باشد: (۱) یک پلیس که یک ماشین را با ایستادن سر راهش متوقف میکند و (۲) یک پلیس که با تکان دادن دست یک ماشین را متوقف میکند.
یا به طور واضح به یک مورد از نوع دیگر برگردیم: اگر من به عنوان یک ممتحن کسی را بیندازم ممکن است برای او غم یا خشم یا احساس حقارت به وجود بیاورم؛ و اگر کینهجو باشم، ممکن است قصد این تاثیر را داشته باشم و حتا قصد داشته باشم که او قصد من را تشخیص دهد. اما تمایل ندارم که به او بگویم که رد شدن او توسط من معنایغط میدهد. از سوی دیگر اگر در خیابان کسی را بزنم احساس عدم تمایل دارم از این که آن را با مورد معنایغط همانند کنم. و این تمایل برای من به نظر میرسد که وابسته به این واقعیت باشد که نتوانستهام به طور منطقی انتظار داشته باشم که او غمگین (خشمگین، حقیر) شده باشد مگر آنکه او قصد من را از اثری که رویش گذاشتهام تشخیص داده باشد. (مقایسه کنید با اینکه اگر دانشکده حقوق من را قطع کند روی هم رفته آنها را متهم میکنم که نابودم کردهاند اگر آن را به ۶/۲ پنی پایین بیاورند من ممکن است آنها را متهم کنم به اینکه به من بیاحترامی کردهاند. با پایین آوردن مقداری متوسط من کاملا نمیدانم که چه باید بگویم.)
بعد ممکن است تعمیمهای بعدی را درست کنیم:
(۱) “A به وسیلۀ X معنایغط چیزی را میداد” تقریبا مشابه است با “A از گفتۀ X قصد داشت به وسیلۀ معناهای تشخیصِ این قصد، تأثیری در یک مخاطب تولید کند.” و میتوانیم اضافه کنیم که پرسیدن اینکه A چه معنایی میداد همان پرسیدن ویژگی تاثیرِ قصدشده است (هرچند، البته همیشه ممکن نیست که جوابی درست بگیریم که شامل عبارتِ دارای “که” باشد برای مثال شامل “یک باور که..” باشد.
(۲) “X معنای چیزی را میداد” تقریبا برابر است با “کسی به وسیلۀ X از چیزی معنایغط میداد.” اینجا دوباره مواردی وجود خواهد داشت که کاملا کارساز نیست. من تمایل دارم بگویم (با مشاهدۀ چراغ راهنمایی) تبدیل به قرمز این معنایغط را میدهد که عبور و مرور باید متوقف شود، اما گفتنِ آن خیلی غیرطبیعی است. کسی (مثلاً شرکت مورد نظر) به وسیلهی چراغ قرمز این معنایغط را میداد که عبور و مرور باید متوقف شود. با وجود این به نظر میرسد که انواعی از منشأها برای قصدهای یک شخص وجود داشته باشد.
(۳) X به این معنایغط است (بدون زمان) که چنین و چنان. این ممکن است به مثابۀ اولین چیزی باشد که یکسان فرض میشود با بعضی اظهارات (یا تکههایی منفصل از اظهارات) دربارۀ آنچه مردم (یعنی فاعل نامعلوم) به وسیلۀ X، قصد دارند (با تعریفی دربارۀ تشخیص) تأثیر بگذارند. من کلمهای برای گفتن دربارۀ آن خواهم داشت.
آیا هر نوعی از تاثیرِ قصدشده کاری صورت خواهد داد یا مواردی وجود دارد که یک تاثیر قصد شود (با تعریفهای مورد نیاز) و در عین حال، ما نخواهیم از معنایغط حرف بزنیم؟ فرض کنید من شخصی بسیار ساختگی را کشف کردهام که اگر به او بگویم که هرجا من به شکل خاصی خرخر کردم از او میخواهم که از خجالت سرخ شود یا وانمود کند که با یک کسالت جسمی مواجه است. بعد از آن، هرجا که او خرخرکردن را تشخیص دهد (و قصد من را به همراه آن) او از خجالت سرخ میشود یا وانمود میکند که با یک کسالت جسمی مواجه است. آیا بعد میشود بگوییم که خرخرکردن معنایغط چیزی را میدهد؟ فکر نمیکنم اینگونه باشد. این اشارات به این واقعیت که برای معنایغط داشتنِ X تاثیرِ قصدشده باید چیزی باشد که مقداری از مفهوم آن تحت کنترل مخاطب باشد، یا این که در بخشی از مفهوم علت، تشخیصِ قصدی که ورای X وجود دارد برای شنونده علت است نه صرفاً یک دلیل. ممکن است به نظر برسد که انگار نوعی تجانس در اینجا وجود دارد (دلیل برای رفتار کردن یا دلیل برای انجام دادن) اما نمیتوانم آن را جدّی تصور کنم. به این دلیل که شکی نیست که از یک دیدگاه، سوالات دربارۀ دلیلها برای باور کردن، سوالاتی دربارۀ مدرکها هستند و کاملاً متفاوتند با سوالاتی که دربارۀ دلیلها برای انجام دادناند. با وجود این برای تشخیص دادنِ قصد بیانگر از بیان کردنِ X (گفتۀ توصیفی) به منظورِ داشتن یک دلیل برای باور کردنِ چنین و چنان، دست کم کاملا شبیهِ داشتن یک انگیزه برای قبول کردنِ چنین و چنان است. به نظر میرسد تصمیمهایی که با حرف اضافۀ “که” بیان میشود شامل تصمیمهایی باشند که با حرف اضافۀ “برای” بیان میشود (و به همین دلیل است که ما میتوانیم “باور کردن را رد کنیم” و همچنین “مجبور باشیم که باور کنیم"). (موردِ “کتک زدن یک نفر در خیابان” به راه حل کمی متفاوتی نیاز دارد، برای یک نفر ممکن است در هیچ مفهوم واضحی این نباشد که خواسته مورد صدمه قرار بگیرد، اما دیگری میتواند مورد صدمه واقع شدن را رد کند.) پس به نظر میرسد که گویا تاثیرِ قصدشده باید چیزی تحت کنترل شنونده باشد یا دست کم از جهاتی تحت کنترل او باشد.
یک نکته را قبل از ورود به یکی دو استدلال مخالف بگویم: فکر میکنم نشان داده شد که از آنچه دربارۀ ارتباط بین معنایغط و تشخیص قصد بیان کردهام، اگر درست بگویم فقط آنچه ممکن است قصد اولیۀ بیانگر بنامم مربوط به معنایغط از یک “گفته” است. اگر من X را بیان کنم در حال قصد کردن (با کمک تشخیص این قصد) برای القای تاثیرِ E و قصد کنم این تاثیر E را به سمت تاثیر بیشتری به نام F سوق دهم و سوق دادن را ادامه دهم تا آنجا که تصور شود که رویداد F منحصرا وابسته به E است، نمیتوانم F را در پایینترین حدّ وابستگی به تشخیصِ قصدم برای القای E در نظر بگیرم. این است که اگر (بگویم) من قصد کردم که مردی را با دادن بعضی اطلاعات وادار به انجام کاری کنم، این نمیتواند به عنوان چیزی مربوط به معنایغط از گفتۀ من برای توضیح آنچه قصد دارم او انجام دهد در نظرگرفته شود.
حالا ممکن است سوالاتی دربارۀ کاربرد نسبتا آزاد من از کلمههایی مثل قصد و تشخیص پیش بیاید. من باید هر قصدی را از آباد کردنِ تمام زندگی گفتاریمان با ارتشهایی که از رویدادهای روانشناسی بغرنج تشکلیل شدهاند، انکار کنم. من تصور نمیکنم که هیچ جدولی فلسفی دربارۀ قصد را حل کنم. اما به طور واضح میخواهم استدلال کنم که هیچ مشکل خاصی با کاربرد من از کلمه قصد در ارتباط با معنا به وجود نمیآید. نخست، مواردی وجود خواهد داشت که در آن یک گفته با یک نقشۀ آگاهانه یا قاعده سازی آشکار از “قصد"، همراهی و دنبال میشود. (برای مثال من نشان میدهم که چگونه برآن شدم تا از X استفاده کنم یا از خودم میپرسم که چگونه چیزی در این میان میفهمم.) بدیهی است که وجود چنین نقشۀ واضحی، نسبتا به سختی، به نفع قصد بیانگر (معنا) به مثابه نقشۀ کشیده شده، حساب میشود. اگر این طور نباشد قطعا فکر میکنم مثلاً یک بیانگر که یک قصد را بیان کرده است تا در روشی ناآشنا عبارتی آشنا را استفاده کند، ممکن است در دام کاربرد آشنا بیفتد. همینطور دربارۀ مواردِ غیر زبانشناسی: اگر ما دربارۀ قصد یک کنشگر بپرسیم عبارت قبلی به سختی اهمیت پیدا میکند. با این حال کسی ممکن است نقشهاش این باشد که یک نامه را در زبالهدان بریزد و در همان حال آن را یک صندوق پست بداند؛ وقتی دستش را بلند میکند ممکن است برود و بگوید من به هیچ وجه قصد نداشتم این کار را بکنم یا من فرض میکنم که حتما قصد انداختن آن را داشتهام.
به طور آشکار، قصدهای زبانشناسیِ (شبهِ زبانشناسی) قاعدهمند، بدون شک نسبتاً کمیابند. در فقدان آنها بهتر است اعتماد کنیم به انواع مشابه و فراوانی از معیارهایی که در مورد قصدهای غیرزبانشناسی به کار میبریم، جایی که استفادهای عمومی وجود دارد. یک بیانگر وادار میشود قصد کند که آنچه را معمولاً رسانده میشود برساند (یا آنچه معمولاً برای رساندن قصد شده) و ما به یک دلیل خوب نیاز داریم تا قبول کنیم که یک کاربرد خاص از یک استفادۀ عمومی انشعاب پیدا کرده است. (برای مثال او هرگز استفادۀ عمومی را نمیداند یا آن را فراموش خواهد کرد). به همین شکل در موارد غیر زبانشناسی: ما به قصد داشتنِ نتایج معمولیِ کنشهایمان معتقدیم.
بار دیگر، در مواردی که شکی وجود دارد، در گفتن دربارۀ دو یا چند چیز که یک بیانگر قصد دارد برساند، ما تمایل داریم به متن گفته ارجاع دهیم (به شکل زبانشناسی یا طور دیگر) و بپرسیم که کدام مسئله مربوط به چیزهای دیگری است که او میگوید یا انجام میدهد، یا کدام قصد در یک موقعیت خاص با بعضی هدفهایی که او به طور بدیهی دارد متناسب است (برای مثال مردی که در یک آتشسوزی داد میزند تلنبه، و تلنبۀ دوچرخه را نمیخواهد). برابرهای غیرزبانشناسی واضحند: زمینۀ متن، معیاری برای جاگرفتن این سوال است که چرا مردی که الان سیگاری بر لبش گذاشته است دستش را در جیبش میگذارد؛ ارتباط با پایانِ بدیهی، یک معیار است متناسب با این که چرا مردی از یک گاو فرار میکند.
در بعضی مواردِ زبانشناسی، ما از بیانگر، بعد از گفتنش، قصدش را میپرسیم و در بعضی از این موارد (بسیار دشوار مثل یک فیلسوف که از او خواسته میشود که معنای یک پیام مبهم را در یکی از آثارش توضیح دهد)، پاسخ بر اساس آنچه او به یاد میآورد نیست بلکه بیشتر شبیه یک تصمیم است، تصمیمی دربارۀ اینکه چگونه آنچه گفته شده میتواند برداشت شود. من نمیتوانم یک برابرِ غیرزبانشناسی در اینجا بیابم؛ اما موردی اینچنین خاص، به نظر نمیرسد یک تفاوت اساسی ایجاد کند.
تمام اینها بدیهی است اما مطمئناً نشان دادن این که معیارهای قضاوت قصدهای زبانشناسی به معیارهای قضاوت قصدهای غیر زبانشناسی شباهت زیاد دارد، نشان دادن این است که قصدهای زبانشناسی به قصدهای غیر زبانشناسی شباهت دارد.
روش پژوهش
روش بررسی ما در این پژوهش به سه قسمت تقسیم میشود:
یک سرمشق باشید
اگر شما یک نرم افزار[۳۸] غیر مجاز یا دیگر موارد دارای حقوق انحصاری را دانلود می کنید یا از مطالب غیر مجاز استفاده می کنید از فرزندتان چه انتظاری دارید!!!
زمان و مکان
کامپیوتر را در یک اتاق معمولی جایی که در معرض دیدتان است نگه دارید!
اجازه ندهید یک غریبه با کودکتان تنها باشد. نگذارید آنها از طریق کامپیوتر با هم در ارتباط باشند. فقط وقتی شما در خانه بیدار هستید اجازه دهید فرزندتان به اینترنت دسترسی یابد. اگر آنان نمی توانند تا پاسی از شب بیرون باشند، پس نباید به اینترنت نیز دسترسی داشته باشند.
از به کارگیری کامپیوتر نترسید
از کامپیوتر یا اینترنت نترسید. آنها ابزار جالبی هستند که میتوانند زندگی هر عضو خانواده را پربار کنند. به غرایز خود اعتماد کنید و درست طبق آن عمل نمایید. هر چه بیشتر بدانید بهتر می توانید از خانواده تان حمایت کنید.
با داشتن مسئولیت در قبال استفاده های آنلاین کودکانتان از کامپیوتر، شما میتوانید به میزان زیادی هرگونه خطر بالقوه ی اینگونه استفاده را کاهش دهید. به موارد زیر به عنوان یک قاعده توجه کرده و به فرزندتان یادآوری کنید.
- هرگز اطلاعات شخصی را اعلام نکنید.
- آدرس منزل، اسم مدرسه یا شماره تلفن نباید به افراد غریبه داده شود.
- سرویسهای اینترنتی را که کودکتان از آنها استفاده می کند، بشناسید.
- اگر نمیدانید چگونه به سیستم وارد شوید از فرزندتان بخواهید به شما نشان دهد. پی ببرید سرویس اینترنتی مورد استفاده ی او چه نوع اطلاعاتی ارائه می کند و آیا روشهایی برای والدین وجود دارد که جلوی موضوعات را بگیرد.
- هرگز به کودک اجازه ندهید یک ملاقات ترتیب دهد.
- یک ملاقات حضوری با یک کاربر دیگر کامپیوتر بدون اجازه ی والدین یک عمل کاملاً ناپسند است. اگر یک ملاقات ترتیب داده می شود، اولین نکته آن است که در یک مکان عمومی و مطمئناً با حضور شما باشد.
- هرگز به پیامها پاسخ ندهید.
- پیامهای روی اینترنت که وسوسه انگیز، ناپسند، تهاجمی و تهدیدآمیز هستند و یا احساس ناخوشایندی در شما ایجاد می کنند نباید با پاسخ شما مواجه شوند. کودکانتان را تشویق نمایید که اگر با چنین پیام هایی روبه رو شوند به شما بگویند. اگر شما یا کودکانتان پیامی دریافت کردید که باعث آزارتان شد نظیر مسائل جنسی یا تهدیدآمیز یک کپی از آن برای پلیس ارسال نمایید و از آنان کمک بخواهید؛ بدرفتاریها را گزارش نمایید.
- در صورت مشاهده ی آنلاین هرگونه نقاشی، نوشته و یا عکس محرک احساسات جنسی کودک، سریعاً موارد را به پلیس گزارش دهید.
افراد غریبه ی آنلاین
افراد آنلاین ممکن است آن کسی نباشند که به نظر میرسند. به دلیل آن که شما نمیتوانید شخص را ببینید و یا حتی صدایش را بشنوید، برای او آسان است که خودش را اشتباه معرفی کند. بنابراین، کسی که ادعا میکند یک دختر ۱۲ ساله است، در واقع میتواند یک مرد ۴۰ ساله باشد.
محتوای آنلاین
هر چیزی که به صورت آنلاین میخوانید ممکن است صحیح نباشد. هر پیشنهادی که به نظر می رسد «خیلی صحیح است» احتمالاً صحیح است. در مورد هر پیشنهادی مبنی بر دعوتتان به یک ملاقات یا دیدار فردی از منزلتان، کاملاً مراقب باشید.
قوانین و دستورالعملهای منطقی وضع کنید
شما باید قوانین و دستورالعملهایی برای استفادهی فرزندانتان از کامپیوتر وضع کنید. ابتدا در مورد این مقررات با کودکتان بحث نمایید و سپس آنها را به عنوان یک یادآوری نزدیک کامپیوتر نصب کنید.
نظارت بر پایبندی
بر میزان پایبندی کودکتان به این قوانین نظارت کنید، به خصوص زمانی که فرزندتان مقدار زیادی از وقتش را صرف کامپیوتر میکند. استفاده ی افراطی کودک یا نوجوان از خدمات آنلاین یا صفحات خبری، به خصوص تا پاسی از شب، ممکن است منجر به یک مشکل اساسی شود.
فعالیت خانوادگی
محل کامپیوتر را به جای اتاق خواب کودک، در یکی از اتاقهای دیگر اعضای خانواده در نظر بگیرید. سعی کنید همان گونه که تمام دوستان فرزندانتان را می شناسید؛ «دوستان آنلاین» آنها را نیز شناسایی کنید.
نکاتی برای کودکان
هرگز اطلاعات شخصی را اعلام نکنید.
اطلاعات شخصی شامل نام دوستان یا خانواده، آدرس، شماره تلفن، و نام مدرسه است. این اطلاعات عکسهای خصوصی و آدرس ایمیل فرد را نیز شامل می شود.
هر چه را میخوانید باور نکنید.
وقتی یک مرد وانمود می کند که زن است یا یک فرد ۵۰ ساله وانمود میکند که یک نوجوان ۱۲ ساله است، شما نمیتوانید تشخیص دهید. افراد آنلاین ممکن است عکسشان را نفرستند، به وسیله ی عکسهایی که دوستان به اصطلاح آنلاین برایتان می فرستند فریب نخورید.
کلمات رمز باید مخفی نگه داشته شوند
هرگز کلمه ی رمز را به کسی غیر از والدین یا سرپرست تان نگویید. کلمه ی رمز برای حفاظت شخصی شماست و افشای آن به افراد غریبه میتواند واقعاً خطرناک باشد. اگر شخصی تماس گرفته و بگوید در خدمات آنلاین یا ISP (تأمین کننده های سرویسهای سرویس های اینترنتی) کار می کند و به کلمه ی رمزتان نیاز دارد، اسم و شماره تلفن و آدرس ایمیل او را بگیرید سپس با خدمات تماس گرفته و بپرسید که آیا چنین شخصی آن جا کار می کند و آیا اجازه دارد که کلمه ی رمز را بخواهد یا خیر.
رفتار اینترنتی داشته باشید
همان گونه که در حالت آفلاین با نزاکت رفتار می کنید، با افراد آنلاین نیز مؤدب رفتار نمایید. اگر شخصی با شما بی ادبانه و گستاخانه رفتار میکند پاسخ ندهید؛ افراد قلدر آنلاین درست مثل افراد قلدر آفلاین هستند. آنها میخواهند که شما واکنش نشان دهید (هرگز کارشان را تلافی نکنید).
هرگز ایمیلهای نا آشنا را باز نکنید
ایمیلهای ناآشنا را حذف نمایید. ایمیلهای رسیده از افراد غریبه را باز نکنید. این ایمیلها ممکن است حاوی دستور العملهای مغرضانه (ویروسها، WORM ،Trojans و غیره) باشند که برای کامپیوترتان مضر است. اگر تردید دارید، از والدینتان، سرپرستتان یا یک بزرگسال دیگر بپرسید.
بهتر است درباره آن چه می بینید صحبت کنید
در هنگام جست وجوی وب سایت، اگر چیزی پیدا کردید که دوستش ندارید، احساس ناخوشایندی به شما دست می دهد یا شما را می ترساند، کامپیوتر را خاموش کرده و درباره ی آن با یک فرد بزرگسال صحبت نمایید.
به خودتان استراحت دهید
به مدت طولانی آنلاین نباشید. وقتتان را با خانواده و دوستان خود به صورت آفلاین سپری کنید.
قراردادهای وب سایت را بخوانید
قراردادها و خط مشیهای کاربر در مورد وب سایتها، در جهت وضع دستورالعملهایی برای استفاده ی شما از وب سایت مفید هستند. این قراردادها را با والدینتان بخوانید و از آنان بخواهید که مفاهیم شان را برایتان توضیح دهند. این امر به شما و والدینتان کمک میکند تا مسائل امنیتی مربوط به اینترنت را درک کنید.
کپی کردن کار درستی نیست
محتوای موجودی یک وب سایت را به منظور استفاده ی دیگر کپی نکنید مگر این که مجوز مناسب را داشته باشید.
از خودتان محافظت کنید
هرگز با افرادی که به صورت آنلاین آشنا شده اید، ملاقات ترتیب ندهید مگر آن که والدینتان همراهتان باشند. اگر قرار است چنین دیداری انجام شود، حتماً در یک مکان عمومی و با حضور والدین یا سرپرست باشد.
به والدینتان آموزش دهید
زمانی را صرف آموزش فعالیتهای آنلاین به پدر و مادرتان کنید. سایت های مورد علاقه تان را به آنان نشان دهید و بگذارید هنگام استفاده از اینترنت شما را تماشا کنند.
والدین را در فعالیتهای آنلاین دخیل نمایید؛ آنها از این که بدانند شما هنگام استفاده از اینترنت در امنیت به سر می برید احساس خشنودی می کنند.
قیمت
۶۳۳/۰
۲۸۴/۵۸
۰۰۰/۰
محصول
۷۶۳/۰
۱۶۰/۶۶۳
۰۰۰/۰
توزیع
۷۱۲/۰
۷۶۲/۲۰۶
۰۰۰/۰
منبع: یافته های تحقیق
همانطور که ملاحظه میگردد، آماره آزمون KMO برای گویه های تمامی متغیرهای تحقیق از ۵/۰ بالاتر است و سطح معناداری نیز برای تمامی متغیرهای تحقیق نیز کمتر از ۰۵/۰ است، لذا تحلیل عاملی برای گویه های متغیرهای استفاده از شبکه، کارآفرینی، عدماطمینان استراتژی های بازاریابی، ترفیع، قیمت، محصول و توزیع مناسب میباشد.
۴-۷ بررسی مدل اندازه گیری پژوهش
۴-۷-۱ بررسی روایی سازه ابزار تحقیق
به منظور بررسی دقیق روایی سازه، شاخص های CR و AVE با بهره گرفتن از بارهای عاملی استاندارد شده بدست آمده از CFA محاسبه می شود. در رابطه با میزان آستانه CR نظرات مختلفی ارائه شده است. میزان ۶/۰ برای روایی ترکیبی به عنوان استاندارد توسط باگزی و یی[۱۰۰] (۱۹۸۸) پیشنهاد شده است، و فورنل و لارکر (۱۹۸۱) در مطالعه خود بر حداقل مقدار ۵/۰ به عنوان سطح پذیرش شاخص AVE تأکید داشته اند. همانطور که در جدول مشخص شده است میزان این شاخص ها برای تمامی در همه متغیرهای تحقیق بیشتر از استاندارد تعیین شده است . میتوان نتیجه حاصل را رضایتبخش عنوان نمود که نشان از وجود سازگاری داخلی در هر یک از متغیرهای تحقیق است. از سوی دیگر، شاخص AVE برای همه متغیر تحقیق بالاتر از ۵/۰ است و میتوان نتیجه را قانعکننده در نظر گرفت. با توجه به مقادیر بارهای عاملی و شاخص های CR و AVE مربوط به هر متغیر مکنون در تحقیق مشخص میگردد که ابزار تحقیق دارای روایی سازه است. در جدول زیر مقادیر این شاخص ها به تفکیک نشان داده شده است.
بررسی بارهای عاملی مربوط به مدل اندازه گیری نشان میدهد بارهای عاملی برای تمامی متغیرهای مشاهدهگر از میزان استاندارد تعیین شده بالاتر است؛ با توجه به این نکته هیچ کدام از سوالات پرسشنامه حذف یا تعدیل نمی شوند و تمامی آنها در تحلیل مدل معادلات ساختاری در نظر گرفته شده اند. بنابراین میتوان اطمینان حاصل نمود که هر متغیر مشاهدهگر (سؤالات پرسشنامه) با متغیر مکنون مربوط به خود (عامل مربوطه) دارای همبستگی در سطح مناسبی است و روایی سازه مورد تأیید است.
جدول ۴-۱۵: روایی سازه (بارهای عاملی، میانگین واریانس توسعه داده شده و پایایی ترکیبی)
متغیر
سئوال
بارعاملی
آلفای کرونباخ
پایایی ترکیبی
روایی همگرا
استفاده از شبکه
Q1
۷۴۴/۰
۹۴۲/۰
۸۹۴/۰
۹۶۱/۰
شاهزاده تا به آخر همین روند را حفظ کرد، اما همیشه سعی می کرد تا خود را با جریان های اجتماعی و سیاسی اصفهان که علما در آن نقش داشتند همراه نشان دهد.
در قضایای مبارزه با فرقه بابیه، همیشه و در همه حال، همه گونه همراهی را با علما داشت و یا در برگزاری مراسم های عزاداری همیشه نقش اصلی را ایفا می کرد و از کمک به روحانیون نیازمند دریغ نداشت.
اما گاهی ناچار می شد در مقابل قدرت گیری علما بایستد. در جریان قرارداد رژی و تحریم تنباکو ابتدا به وظیفه خود یعنی حمایت و انجام فرمان شاه پرداخت، اما بزودی متوجه شد نمی تواند در مقابل قدرت علما و مردم بایستد، به همین خاطر دست از مخالفت با آنان برداشت.
در جریان مشروطیت، علیرغم همکاری نزدیک علما و شاهزاده به دلیل خواست های مردمی، با آنکه روحانیون تمایلی برای عزل شاهزاده نداشتند، اما شاهزاده از حکومت اصفهان برکنار شد، اما در ادامه اگر مخالفت های مردم، دول خارجی و دولت مرکزی نبود، مسلماً شاهزاده توسط روحانیون به اصفهان برگردانده می شد، همان گونه که خواستار نایب السلطنگی او شدند او را به شاهی برگزینند.
پیوست ها
پیوست اسناد
سند شمارهیک (صفحه اول)-گزارش شاهزاده ظلالسلطان به ناصرالدین شاه در مورد تحریکات میرمحمدحسین خاتون آبادی-۱۲۹۶ هـ .ق. –ص ۵۵ - صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۸۵
سند شمارهیک (صفحه دوم)-گزارش شاهزاده ظلالسلطان به ناصرالدین شاه در مورد تحریکات میرمحمدحسین خاتون آبادی-۱۲۹۶ هـ .ق. –ص ۵۵ - صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۸۵
سند شماره دو – نامه آقانجفی به میرزا آشتیانی در مورد فتنه بابیت- ۱۳۰۷ هـ .ق.–ص ۷۲ - صفایی، نامه های برگزیده، ۱۳۵۰: ۶۵
سند شماره سه (صفحه اول)-پیش نویس تلگراف ناصرالدین شاه جهت احضار به تهران- ۱۳۰۷ هـ .ق.–ص ۷۳ - صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۱۲۷
سند شماره سه (صفحه دوم)-پیش نویس تلگراف ناصرالدین شاه جهت احضار به تهران- ۱۳۰۷ هـ .ق.–ص ۷۳ - صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۱۲۷
سند شماره چهار (صفحه اول) – تلگراف ناصرالدین شاه به شاهزاده ظلالسلطان در مورد قرارداد رژی -(ص ۸۰)-مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
سند شماره چهار (صفحه دوم)– تلگراف ناصرالدین شاه به شاهزاده ظلالسلطان در مورد قرارداد رژی (ص۸۰)- مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
سند شماره پنج (صفحه اول)- تلگراف ناصرالدین شاه به شاهزاده ظلالسلطان در مورد مرگ دو جوان مارنانی ۸۷- صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۱۲۷
سند شماره پنج (صفحه دوم)- تلگراف ناصرالدین شاه به شاهزاده ظلالسلطان در مورد مرگ دو جوان مارنانی ۸۷- صفایی، اسناد برگزیده، ۱۳۵۰: ۱۰۵
پیوست تصاویر
شاهزاده ظلالسلطان مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
شاهزاده ظلالسلطان مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
شاهزاده ظلالسلطان تاریخ سرگذشت مسعودی
پسران شاهزاده ظلالسلطان مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران