کیفیت زندگی کاری یک برنامه جامع و فراگیر است که به ارتقای رضایتمندی کارکنان میپردازد و برای جذب و نگهداری کارکنان ضروری است. در همین رابطه والتون[۴۸] عوامل کیفیت زندگی کاری را شامل موارد زیر دانسته است(مجیدی، شیرزاد، اقدام، باقری، صمدی، ۱۳۹۱: ۴۰ و ۴۱):
پرداخت منصفانه: پرداخت مساوی برای کار مساوی و نیز تناسب پرداختها با معیارهای اجتماعی و معیارهای کارکنان و نیز تناسب آن با دیگر انواع کار.
محیط کاری ایمن: ایجاد شرایط کاری ایمن از نظر فیزیکی و نیز تعیین ساعات کار منطقی.
تأمین رشد و امنیت مداوم: فراهم کردن زمینه بهبود تواناییهای فردی، فرصتهای پیشرفت، فرصتهای به کارگیری مهارتهای کسب شده و تأمین امنیت در زمینه درآمد و اشتغال.
قانون گرایی در سازمان: فراهم بودن زمینه آزادی سخن بدون واهمه از عکس العمل مقام بالاتر و نافذ بودن سلطه قانون نسبت به سلطه انسانی.
وابستگی اجتماعی زندگی کاری: نحوه پرداخت (ادراک) کارکنان درباره مسؤلیت اجتماعی در سازمان.
فضای کلی زندگی: برقراری توازن و تعادل بین زندگی کاری و دیگر بخشهای زندگی کارکنان که شامل اوقات فراغت، تحصیلات و زندگی خانوادگی است.
یکپارچگی و انسجام اجتماعی: ایجاد جو و فضای کاری مناسب که احساس تعلق کارکنان به سازمان و اینکه آنان مورد نیاز سازمان هستند را تقویت کند.
توسعه قابلیتهای انسانی: فراهم بودن فرصتهایی نظیر؛ استفاده از استقلال و خود کنترلی در کار، بهره مند شدن از مهارتهای گوناگون و دسترسی به اطلاعات متناسب با کار.
تعابیر نوین از کیفیت زندگی کاری عبارتند از (شریفزاده، جزینی و محمدی مقدم، ۱۳۹۰: ۲۹ و ۳۰):
مدیریت کیفیت فراگیر: این مفهوم به عنوان یکی از مفاهیم بهبود سازمانی محسوب میشود. یکی از صاحب نظران بهبود سازمانی رابطه بین مدیریت کیفیت فراگیر و بهبود سازمانی را این گونه تعریف میکند: مدیریت کیفیت فراگیر تلاشی است که به دنبال ایجاد و دائمی ساختن جوّ مناسب در سراسر سازمان است که در آن کارکنان به طور مداوم توانمندیهای خود را جهت ارائه محصولاتی که مشتریان ارزش ویژهای برای آنها قائلند بهبود بخشند. مشخصه های زیر تعیینکننده مفهوم مدیریت کیفیت فراگیر میباشد: تأکید عمده بر مشتریان، استفاده عملیاتی روزانه از مفهوم مشتریان داخلی، تأکید بر اندازه گیری با بهره گرفتن از فنون کنترل کیفیت آماری و کنترل فرایندهای آماری، مقایسه عملکرد سازمان با بهترین عملکرد سازمانهای دیگر، جستجوی مداوم جهت یافتن منابع ایجاد ضایعات با هدف حذف کامل آن، مدیریت مشارکتی، تاکید بر تیم ها و کار تیمی، تاکید عمده بر آموزش مداوم، حمایت مستمر مدیریت سطح عالی.
قدرتمندسازی کارکنان: مفهوم قدرتمندسازی کارکنان در طی ده سال گذشته شهرت بسیاری پیدا کرده است. دوتن از صاحب نظران دو نظریه کاملاً متفاوت از قدرتمند سازی کارکنان ارائه کردهاند. برخی از این افراد بر این باورند که قدرتمند سازی کارکنان کلاً به تفویض اختیار و مسئولیت مربوط میشود و آن را فرایندی از بالا به پایین میدانند که طی آن مدیران ارشد دورنمای خود را کاملاً روشن نموده و اهدافی خاصی را بر عهده کارکنان میگذارند. بر اساس این دیدگاه که آن را دیدگاه مکانیستیک (ایستا) مینامند، تفویض اختیار تصمیم گیری از طریق مرز بندی های شکاف و واگذاری مسئولیت به طور دقیق انجام میشودکه موجب افزایش کنترل مدیریت میشود و دیدگاه دوم که آن را دیدگاه ارگانیک مینامند براین باور است که قدرتمند سازی بیشتر رویکرد از پایین به بالا است و بر مفاهیمی نظیر ریسک پذیری آگاهانه، رشد و تغییر، اعتماد و مالکیت تاکید میکند. در این شیوه کارکنان به عنوان کارآفرینان و مالکینی مطرح میشوند که تصمیمات هوشمندانه اتخاذ میکنند.
مهندسی مجدد سازمان: کوتاه ترین تعریف مهندسی مجدد سازمان در همه چیز از نو آغاز کردن است. مهندسی مجدد کردن یک شرکت به معنای کنار گذاشتن نظم موجود و برپا کردن نظامی نوین است. نویسندگان کتاب مهندسی مجدد سازمان با ارائه تعریف رسمی از این مفهوم آن را چنین تعریف کرده اند: بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشهای فرایندها برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی چشمگیر در معیار های حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت، خدمات و سرعت.
ابعاد و جنبههای گوناگون کیفیت زندگی کاری را میتوان در شکل (۲-۵) ملاحظه نمود (احمدی بالادهی، صالحی و فلاح پور، ۱۳۹۳: ۴۹):
کیفیت زندگی کاری
کارکنان:
رضایت شغلی، ارتقاء و کاهش تنیدگی
کارفرمایان:
بهرهوری، وفاداری، تطابق و کاهش انتقال
جامعه:
بالا رفتن ارزش نیروی انسانی، تولید ناخالص ملی و رضایت از زندگی
شخص:
طراحی شغل، بهبود مسیر ترقی آموزش
فرایند:
تقسیم سود، برنامه ارتقاء
گروه:
تیمها، حلقههای کیفیت، خودگردانی، مشارکت
ساختارها:
ساختارهای منعطف، کاهش دیوانسالاری، اهداف گسترده
شکل۲-۵) اجزاء کیفیت زندگی کاری(همان منبع: ۴۹)
۲-۳-۴) آثار و اهمیت کیفیت زندگی کاری
اهمیت کیفیت زندگی کاری با توجه به پیچیدگی روزافزون جوامع و بازارهای کار و توجه بیشتر به ماهیت نیروهای انسانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. به عقیده تعدادی از صاحب نظران، بخشی از رکود بهرهوری و کاهش کیفیت محصول در برخی از کشورها، ناشی از کاستی های کیفیت زندگی کاری و تغییراتی است که در علایق و اولویتهای کارکنان پدید آمده است. کارکنان به دنبال آن هستند تا در کارشان نظارت و دخالت بیشتری بیابند. آنان میل دارند که مانند یک مهره در یک دستگاه بزرگ، به شمار نیایند(مجیدی و همکاران، ۱۳۹۱: ۳۷).(مجیدی, شیرزاد, اقدام, باقری, & صمدی, ۱۳۹۱)
کیفیت زندگی کاری برنامهای جامع و گسترده است که رضایت کارکنان را افزایش میدهد، یادگیری آنها را در محیط تقویت میکند، و به آنها در امر مدیریت تغییر و تحولات یاری میرساند. هدف بسیاری از سازمانها افزایش رضایت کارکنان در تمام سطوح است. عدم رضایت کارکنان از کیفیت زندگی کاری مشکلی است که تقریباً به همۀ کارکنان بدون توجه به موقعیت و جایگاه آنها آسیب میرساند. اما این مسألۀ پیچیدهای است، زیرا تفکیک و تعیین اینکه چه مشخصههایی با کیفیت زندگی کاری رابطه دارند امری دشوار است. همچنین، عدم توجه به کیفیت زندگی کاری کارکنان علاوه بر اینکه لطمات جدی به کار سازمانی میزند، میتواند به زندگی خصوصی آنها در خارج از محیط کار نیز کشیده شود و بالعکس مزایای کیفیت زندگی کاری، علاوه بر زندگی کاری، زندگی غیر کاری را هم در بر میگیرد که این امر نیز در مرتبه دیگر بر ارتقاء کیفیت عملکرد فرد در سازمان تأثیر میگذارد. لذا، «تعیین وضعیت کیفیت زندگی کاری کارکنان ابزار بسیار مهمی برای آن دسته از مدیران منابع انسانی است که علاقمند به بهبود رضایت شغلی و ارتقاء عملکرد کارکنان خود میباشند(قرونه، مرادی مقدم و بجانی، ۱۳۹۱: ۶۹).(قرونه, مرادی مقدم, & بجانی, ۱۳۹۱)
یکی از آفتهای مهم مدیریت، بی توجهی به کیفیت زندگی کاری کارکنان سازمان است. این بی توجهی، اثربخشی و کارایی سازمان را به شدت کاهش میدهد. به دلیل فقدان شناخت مدیران سازمان از کیفیت زندگی کاری، این مقوله، تناسب و اندازههای واقعی خود را در سازمانها از دست داده است. کیفیت زندگی کاری یا کیفیت نظام کار یکی از جالب ترین روش های ایجاد انگیزش و راهگشای مهم در طراحی و غنی سازی شغل کارکنان است که ریشه در نگرش کارکنان و مدیران به مقوله ی انگیزش دارد. ضرورت توجه به کیفیت زندگی کاری و بهبود آن، یک منطق دارد وآن هم این است که ۶۵ درصد عمر مفید انسان ها در محیط کار سپری میشود. کیفیت زندگی کاری پایین یعنی این که کارمند شغلش را تنها به عنوان وسیلهای برای رفع نیازهای اقتصادی میداند و کارمندانی با چنین تفکر، غالباً وفاداری کمی به سازمان دارند و برای جبران کمبودها مجبور هستند تا دست به کارهای دیگری نیز بزنند. افراد وقتی میتوانند با تمام وجود به سازمان خود خدمت کنند که نیازهای شخصی و خانوادگی آنان به طور نسبی ارضاء شود. به عبارت دیگر، نفع فردی و جمعی باید هر دو در یک مسیر و در یک جهت باشند(علیمردانی، عبدالهی و حسین پور طولازدهی، ۱۳۹۳: ۱۱۰).(علیمردانی, عبدالهی, & حسین پور طولازدهی, ۱۳۹۳)
چگونگی تعامل بین حوزهها و ابعاد مختلف زندگی کاری یک فرد مانند تعامل بین مسئولیتهای خانوادگی و شغلی و نیز تعهدی که نسبت به هر یک از ابعاد دارد به شناخت بهتر از فرد کمک میکند. سطح رضایتمندی از هر یک از این دو بُعد به این معنی نخواهد بود که در بُعد دیگر نیز همان سطح از رضایت بدست میآید ولی آنچه مسلم است، این است که سطح آسایش و رضایتمندی در هر حوزه بر یکدیگر تأثیر دارد، حتی اگر جهت این تأثیر نامشخص باشد که میتوان این ارتباط را به صورت شکل (۲-۶) زیر نشان داد(دهقان نیا، شهبازی و دهقانیاناری، ۱۳۹۲: ۶۱):
شکل۲-۶) رابطۀ کیفیت زندگی کاری با کیفیت زندگی(همان منبع: ۶۲)
۲-۳-۵) عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی کاری
سه جنبه مهم فردی بر کیفیت زندگی کاری افراد اثر میگذارد که این سه جنبه به هم مربوطند و کیفیت زندگی کاری جامع هنگامی بدست میآید که نیازها معتدل شوند. از این رو کسانی که کاری سودمند دارند، آن را در شرایط فیزیکی پسندیدهای انجام میدهند، و دستمزد مناسبی دریافت میکنند، از کیفیت جامع بر خوردارند. این سه جنبه عبارتند از(قرونه، مرادی مقدم و بجانی، ۱۳۹۱: ۷۵):
جنبه روان شناختی: آنچه کارکنان در محل کار انجام میدهند و چگونگی انجام دادن آن.
جنبههای فیزیکی: شرایطی که کارکنان در آن کار میکنند و رویکرد کلی مدیریت در زمینه ایمنی کار، آلودگی و نظایر آن.
جنبههای اقتصادی: افراد در برابر کاری که انجام میدهند چه مقدار دریافت میکنند و این دستمزد تا چه اندازه میتواند آنان را از سطح زندگی مناسب بهرهمند کند.
برخی از راهبردها برای ارتقاء شاخص های کیفیت زندگی کاری عبارتند از(احمدی بالادهی، صالحی و فلاح پور، ۱۳۹۳: ۴۸):(احمدی بالادهی, صالحی, & فلاح پور, ۱۳۹۳)
رهبری مؤثر و رفتار سرپرستی: کارکنان علاقمند به کار کردن برای سرپرستی هستند که به آنان احترام گذارده و از آنان حمایت کند و در برخورد خود با آنان عدالت و انصاف را رعایت نماید. سرپرست بایستی در رابطه با زیر دستان جوّ رضایتمندی را به وجود آورد. سرپرست موفق بایستی قادر به سازماندهی و هدایت افرادی که کار خلق میکنند، باشد.
توسعه مسیر ترقی: ایجاد مشاوره شغلی به کارکنان، به عنوان یکی از مواردی که میتواند موجبات بهبود کیفیت زندگی کاری را فراهم آورد تلقی میشود. اجزای اصلی یک برنامه جامع توسط مسیر شغلی عبارت است از:
برنامه ریزی منابع انسانی.
انتقال دادن فرصتهای شغلی و اطلاعات مربوط به مسیر ترقی کارکنان.
مشاوره شغلی هم از ناحیه سرپرست به عنوان بخشی از ارزیابی عملکرد هم توسط واحد پرسنلی.
تعلیم و آموزش به کارکنان هم از داخل و هم در خارج از سازمان.
توسعه وظایف خاص شغلی و چرخشی شغلی.
جداول کاری منعطف: شامل زمان منعطف یا ساعات کاری شناور، استخدام پاره وقت و کار مشارکتی و کار فشرده هفتگی.
ارتباط با کارکنان: بهتر کردن ارتباط میان کارکنان نیز یک روش اثربخش و کارآمد برای بهبود بهرهوری و کیفیت زندگی کار شناخته شده است.
نوسازی سبک سازمانی: ایجاد سبکی نو در سازمان از طریق افزایش سطوح مشارکت در مدیریت میباشد.
در ادامه به برخی از تحقیقات انجام شده در حوزه کیفیت زندگی کاری پرداخته خواهد شد.
۳-۵ روایی ابزار تحقیق:
روایی، اصطلاحی است که به صحت منطقی و علمی یک مطالعه پژوهشی اطلاق می شود (رائولین و گروزیانو، ۲۰۰۴). در مورد پژوهش های علمی این گفته درست است که «بدون داده های خوب نمی توانید نتایج خوب به دست آورید». مقصود از داده های خوب آن است که شیوه اندازه گیری آن دارای پایایی و روایی باشد. روایی از واژۀ روا، به معنای جایز و درست گرفته شده، و روایی به معنای صحیح و درست بودن است. مقصود از روایی آن است که وسیله اندازه گیری بتواند خصیصۀ مورد نظر را اندازه بگیرد. اهمیت روایی از آن جهت است که اندازه گیری های نامناسب و ناکافی می تواند هر پژوهش علمی را بی ارزش و ناروا سازد (خاکی، ۱۳۷۸، ۲۸۸). و یا به عبارت دیگر، تا چه حد میزان آن چه را که مدعی اندازه گیری آن است اندازه گیری می کند. در تحقیق حاضر اقداماتی برای افزایش میزان روایی پرسشنامه انجام شده که خلاصۀ آن ها به شرح زیر می باشد:
علیرغم این که هر دو پرسشنامه به کار رفته در این پژوهش استاندارد می باشند لذا اقدامات زیر نیز برای سنجش سطح روایی ابزار های سنجش انجام شده است: ابتدا مطالعات زیادی از طریق مطالعه کتاب ها، مقاله ها و پایان نامه ها انجام شد تا به طور کامل مفاهیم و متغیر های مهم مورد استفاده در تحقیق و چگونگی اندازه گیری آن ها روشن گردد تا بتوانیم سؤالات مناسبی را برای بررسی فرضیه ها مشخص نماییم. بعد از طراحی سؤالات هر فرضیه، پرسشنامۀ ابتدایی در اختیار اساتید محترم راهنما و مشاور قرار گرفت تا اصلاح و تأیید گردد.
۳-۶ پایایی ابزار تحقیق:
پایایی در کلی ترین سطح خود، به ثبات یا قابل اعتماد بودن فنون اندازه گیری اطلاق می شود (لیری[۵۷]، ۲۰۰۴). این مفهوم با این امر سر و کار دارد که ابزار اندازه گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می دهد. پایایی ابزار تحقیق، عبارت است از ثبات یا هماهنگی[۵۸]، قابلیت اعتماد[۵۹]، پیش بینی پذیری[۶۰]، همگونی[۶۱]، حساسیت[۶۲] و دقت[۶۳] می باشد. مقصود از پایایی یک وسیله اندازه گیری این هست که اگر خصیصۀ مورد سنجش را با همان وسیله (یا با وسیله مشابه و قابل مقایسه با آن) تحت شرایط مشابه دوباره اندازه بگیریم، نتایج حاصله تا چه حد مشابه، دقیق و قابل اعتماد است (هومن، ۱۳۷۴، ۲۲۶-۲۲۹). با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS می توان پایایی (قابلیت اعتماد) ابزار اندازه گیری خود را با روش «آلفای کرونباخ» بدست آورد؛ هر چه درصد به دست آمده به ۱۰۰% نزدیکتر باشد بیانگر قابلیت اعتماد بیشتر پرسشنامه می باشد (مقیمی، ۱۳۷۷، ۳۵).
۳-۶-۱ پایایی پرسشنامه کیفیت زندگی کاری:
پایایی پرسشنامه کیفیت زندگی کاری با توجه به میزان آلفای کرونباخ ۸۸۷/۰ می باشد که به صورت جدول زیر ارائه می شود.
جدول۳-۳ پایایی پرسشنامه کیفیت زندگی کاری
تعداد
آلفای کرونباخ
۲۵
۰٫۸۸۷
۳-۶-۲ پایایی پرسشنامه عملکرد سازمانی:
پایایی پرسشنامه عملکرد سازمانی با توجه به میزان آلفای کرونباخ ۸۷۴/۰ می باشد که به صورت جدول زیر ارائه می شود.
جدول ۳-۴ پایایی پرسشنامه عملکرد سازمانی
تعداد
آلفای کرونباخ
۲۲
۰٫۸۷۴
۳-۷ آزمون های آماری مورد استفاده (روش تجزیه و تحلیل داده ها)
در بخش تحلیل با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS به تحلیل توصیفی و استنباطی پرسشنامه ها می پردازیم. برای توصیف آماری داده ها، از روش های توصیفی مانند فراوانی، نسبت ها و میانگین، مد و انحراف معیار و برای توصیف واضح و شفافتر، از توصیفات هندسی (مثل انواع نمودارها و جداول) استفاده شده است و در بخش استنباطی به تحلیل فرضیه های موجود پرداخته شده است. به دلیل اهمیت فرض نرمال یا غیر نرمال بودن داده ها از آزمون های مناسبی مانند آزمون کولموگروف – اسمیرنوف و آزمون اسپیرمن یا پیرسون استفاده خواهیم کرد. برای استفاده از همبستگی پیرسون بایستی نرمال بودن داده ها تایید شود. ولی در صورت برقرار نبودن فرض نرمال بودن از آزمون همبستگی رتبه ای اسپیرمن استفاده می کنیم که بر اساس رتبه ها آزمون انجام می شود. برای تعیین نرمال بودن داده ها در نرم افزار spss از آزمون کولموگروف – اسمیرنوف استفاده می شود. این آزمون روش ناپارامتری ساده ای برای تعیین همگونی اطلاعات تجربی با توزیعهای آماری منتخب است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات
مقدمه
تجزیه و تحلیل داده ها برای بررسی صحت و سقم فرضیه در هر نوع تحقیق از اهمیت خاصی برخوردار است و امروزه در بیشتر تحقیقاتی که مبتنی بر اطلاعات جمع آوری شده از موضوع مورد پژوهش می باشد تجزیه و تحلیل اطلاعات از اصیل ترین و مهمترین بخشهای پژوهش محسوب می شود. در این فصل داده هایی که از طریق پرسشنامه های جمع آوری شده بدست آمده اند، در دو بخش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در بخش اول برای توصیف پاسخ های نمونه آماری به سؤالات، از جدول های توزیع فراوانی و درصد پاسخهای مربوط به سؤالات استفاده شد و برای نشان دادن داده های آماری سؤالات عمومی بصورت مجسم، از نمودارهای ستونی استفاده گردیده است. و در بخش دوم فرضیه های تحقیق بر اساس نتایج بدست آمده از بررسی سؤالات با استفاده آمار استنباطی (آزمون کلموگروف- اسمیرنف، اسپیرمن، رگرسیون خطی) مورد آزمون قرار گرفته تا تائید یا رد گردد.
۴-۱ بخش اول: توصیف آماری سؤالات پرسشنامه
۴-۱-۱ توصیف جنسیت پاسخگویان:
مرد زن
پاسخ های بدست آمده از پرسشنامه های جمع آوری شده، برای سؤال فوق به صورت جدول شماره ۴-۱ میباشد:
7- زمينهسازي براي سركوب ايران بهوسيله سازمان ملل.
8- جلوگيري از گسترش جنگ به كشورهاي منطقه.
9- مهار و كنترل ايران و جلوگيري از ورود تسليحات استراتژيك و موشكهاي دوربرد به اين كشور(یکتا،1373: 171).
در حاليكه انگلستان با عراق روابط دیپلماسی حسنه ای داشت و همواره يكي از تأمين كنندگان اسلحه آن كشور به شمار ميرفت. با شروع جنگ ايران و عراق، انگلستان اعلام بيطرفي كرد و به دنبال آن، دفاتر خريدهاي نظامي ايران را در لندن تعطيل نمود. اما اين اعلام بيطرفي، در حمايتهاي انگليس از عراق تغييري ايجاد نكرد و ارسال كمكهاي اين كشور به عراق به ويژه در زمينههاي تسليحاتي ادامه يافت(علیخانی،1376: 179). یك هفتهنامه انگليسي درباره ارسال سلاحهاي اين كشور به عراق نوشت"عليرغم وجود قانون تحريم رسمي فروش تسليحات و تكنولوژي پيشرفته به عراق، يك وزير و چندين مقام عاليرتبه دولت انگليس به شركتهاي انگليسي كمك كردهاند، تجهيزاتي را كه مصرف نظامي دارند، به بغداد ارسال كنند". آلن كلارك، وزير تداركات نظامي انگليس كه در دهه1980 در وزارت تجارت و صنايع اين كشور مشغول به كار بود، با وجود تحريم فروش اسلحه به عراق، ارسال اين تجهيزات به بغداد را تسهيل كرده است. گفته ميشود اين تجهيزات شامل رادارهاي پيشرفته، تجهيزات نظامي، تجهيزات مربوط به صنايع مهماتسازي و تجهيزات مورد مصرف در صنايع موشكي بوده است” (صفری، 1370: 76).
كمكهاي فراوان نظامي انگلستان به عراق و حمايتهاي سياسي آن كشور از سياستهاي عراق در نظام جهاني نيز سبب تيرگي روابط با ايران گرديد كه سرانجام در 8 خرداد1366 سفارت انگلستان در تهران تعطيل شد و تعداد ديپلماتهاي ايراني در انگلستان به يك نفر كاهش يافت و روابط دو كشور به پايينترين سطح ديپلماتيك تنزل يافت در اين زمان كمكهاي نظامي انگلستان به عراق افزايش چشمگيري پيدا كرد به طوريكه اين كمكها به “عراقگيت” معروف شد(ولایتی،1376 :220). البته بايد در نظر داشت كه انگلستان در عين حال يكي از تأمينكنندگان غيرمستقيم سلاح به ايران بود.[116] و از اين راه، درآمد هنگفتی داشت. اما در عمل، كاملا به عراق گرايش داشته و سياست خود را در جنگ، فشار سياسي بر ايران براي پذيرش صلح بود و فعاليتهاي آن كشور براي تصويب قطعنامه598، اهميت خاصي داشت. اين كشور پس از عدم تصويب قطعنامه در كنار آمريكا از انواع اهرمهاي سياسي و نظامي براي فشار به ايران استفاده ميكرد، مثل طرح تحريم تسليحاتي ايران، در صورتي كه قطعنامه598 را نپذيرد. انگلستان و دیگر رهبران غربی، با سكوت در مقابل تجاوز عراق به ايران و بيتوجهيبه اقدامات غيرانساني عراق در طول جنگ مسئوليت سنگين و غيرقابل جبران بحرانهاي منطقهاي و جهانيرا به عهده دارند، كه تهاجم عراق به ایران و بعدها کویت تنها دو نمونه از اين بحرانها محسوب ميشود. سياستها و اقدامهاي كشورهايی همچون انگلستان و آمریکارا ميتوان در موارد زير خلاصه كرد:
الف) محكوم نكردن تجاوز های صدام در قبال ایران:
يكي از اقدامات هماهنگ قدرتهاي بزرگ در طول هشت سال جنگ، محكوم نكردن آغازگر جنگ بود، اين كشورها در حالي كه آشكارا شاهد حمله عراق در31 شهريور1359 به مرزهاي ايران بودند، ولي به دليل حفظ منافع خود، چشم بر اين حقيقت بستند كه پيامد سنگين اين بيتفاوتي ادعاي ارضي عراق در مورد كويت بود كه منجر به حمله عراق به اين كشور شد.
ب) سكوت در برابر اقدامات غيرقانوني عراق در طول جنگ:
براي همگان آشكار است كه عراق در طول هشت سال جنگ براي رسيدن به اهداف خود، از هرگونه ابزاري استفاده ميكرد، براي نمونه ميتوان به موارد زير اشاره كرد: موشكباران شهرها و مناطق غيرنظامي، به كارگيري گسترده انواع سلاحهاي شيميايي در مناطق جنگي و مسكوني و كشتار هزاران انسان بيگناه، حمله به هواپيماهاي مسافربري، حمله به كشتيها و نفتكشهاي غير نظامي در خليجفارس، استفاده از اصول غير انساني و نقض قوانين و حقوق بينالمللي. در حمله عراق به كويت نيز شبيه اين گونه اقدامات غير قانوني و متضاد با قوانين بينالمللي مشاهده شد كه معلول عدم برخورد قدرتهاي حافظ صلح و حامیان حقوق بشری همچون انگلیس و غرب و سازمانهاي بينالمللي با عملكرد عراق در جنگ ايران و عراق بود.
ج)عدم محكوميت فجايع انساني عراق:
رژيم بعث عراق در طول جنگ و در برخورد با مردم خود نشان داده است كه به هيچ اصل انساني و حقوقي كه مورد پذيرش مجامع بينالمللي است پايبند نيست. نمونه بارز آن بمباران گسترده شيميايي شهرهايسردشت و حلبچه بود كه با بيتفاوتيمجامع بينالمللي و انگلیس و آمریکا مواجه شد. سكوت اين كشورها باعث تقويت روحيه قدرتطلبي، جنايت پيشگي رهبر عراق شد كه همين عمل را در حمله به كويت نيز مرتكب گرديد. در واقع، همان انگلیس و دیگر رهبران غربی با سكوت خود زمينههاي رفتار غيرانساني صدام را فراهم كردند تا جايي كه، وي از اين برخوردها به عنوان يك استراتژي ياد كرد و آن را استراتژي بازدارندگي مبتني بر وحشتآفريني ناميد و بهوسيله موشكباران شهرها و ايجاد فضاي وحشتناك رواني و يا بمباران گسترده شيميايي بارها از اين استراتژي در جنگ ايران و عراق استفاده كرد. اين استراتژي براي او نتايج خوبي داشت، بههمين دليل بهترين ابزاري بود كه عراق در حمله به كويت از آن بهره برد(سعیدآبادی، بیتا:34).
د) فروش تسليحات پيشرفته در سطح گسترده به عراق:
يكي از بزرگترين اقدامات جانبدارانه انگلستان و دیگر همکاران غربی نسبت به عراق، فروش انواع و اقسام سلاحهاي پيشرفته در طول جنگ هشتساله به اين كشور بود تا بتواند در براندازی نظام جمهوری اسلامی تمامی مساعی خود را بکار گیرد. اما اين عمل كشورهاي جهان، سبب مسلحشدن عراق به سلاحهاي بسيار پيشرفته و تبديل شدن آن كشور به يكي از قويترين كشورهاي منطقه خاورميانه شد. و به اين ترتيب، تهديدي بزرگ براي كشورهاي همسايه گرديد. توان نظامي و تسليحاتي عراق به قدري افزايش يافت كه آن كشور در هنگام جنگ با ايران نيز از قدرت نظامي قابل توجهي برخوردار بود. اين تقويتها موجب شد تا صنايع دفاعي اين كشور قادر به توليد سلاحهاي شيميايي ميكروبي و هستهاي باشد[117]. همچنين، عراق ادعا كرد كه8500 ليتر باكتري آنتراكس(عامل ایجاد بیماری سیاه زخم ) فشرده توليد كرده است که همگی از مواد بسیار خطرناک شیمیایی به شمار رفته که استفاده آن در هیچ جنگی جائز نبوده است. در حالی که از اين مقدار، شش هزار ليتر براي تجهيز سلاحها در جنگ ایران مورد استفاده قرار گرفت، اين محلول از كشت مجموعههاي وارد شده از انگلستان، فرانسه، ايالات متحده و كارخانههاي ملي به دست آمده است(سعیدآبادی،بیتا: 16). به همين علت، عراق همواره به داشتن ذخاير عظيم سلاحهاي شيميايي شهرت خاصی داشت. ارتش عراق حتي مجربترين نيروي نظامي در زمينه استفاده از سلاحهاي شيميايي در ميدان جنگ توصيف ميشد(سعیدآبادی،بیتا:29). بنابراين، ملاحظه ميشود كه ارسال سلاحهاي گوناگون پيشرفته و فناوري ساخت آنها، عراق را به قدري قوي و قدرتمند ساخت كه نسبت به همسايگان خود و حتي منافع كشورهاي قدرتمند تهديدي جدي به حساب آمد و با تكيه بر همين توان، حمله به كويت را طراحي كرد.
ه) استفاده از سازمانهاي بينالمللي براي حمايت از عراق:
از آنجا كه قدرتهاي بزرگ در سازمانهاي بينالمللي چون سازمان ملل و برخي ديگر از نهادهاي بينالمللي داراي نقش و نفوذ مستقيمي بودند همواره عراق را مورد حمايت يكجانبه قرار ميدادند. اين حمايتها در شوراي امنيت شوراي امنيت سازمان ملل بسيار چشمگير بود، به نحوي كه مصوبات شوراي امنيت همواره جنايتهاي عراق را نادیده گرفته و رفتار غيرانساني و ضدحقوق بشر اين كشور را توجيه ميكرد. مروري بر قطعنامههاي شوراي امنيت نشان ميدهد كه اين كشورها حتي در مواردي كه فجايع عراق، وجدان بشري را هم به درد ميآورد، از محكوم كردن عراق خودداري ميكردند(ولايتي،پيشين:162-157).چنانچه ملاحظه شد كمكهاي گوناگون قدرتهاي بزرگ به عراق از ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي و تبليغاتي به اين كشور خصوصيات ذيل را بخشيد:
1- از لحاظ سياسي عراق به كشوري قدرت طلب، زير پاگذارنده قوانين بينالمللي و حقوق بشر تبديل شد.
2- از لحاظ نظامي به قويترين كشور خاورميانه و منطقه خليجفارس تبديل شد كه توانايی ساخت سلاحهاي خطرناك شيميايي، بيولوژيك وامكان دست يابي به سلاح هستهاي را به دست آورد.
3- از لحاظ اقتصادي، مشكلات مالي عراق را حل كرد و آن كشور عليرغم تحمل صدمههاي زياد در جنگ با ايران به شرايطي بهتر از سالهاي قبل از جنگ دست يافت.
4- عدم محكوميت عراق در مجامع بينالمللي و افكار عموميجهان باعث افزايش جسارت و جاه طلبی های صدام در صحنه بينالمللي و منطقهاي شد.
5- و اينكه حاصل عملكرد قدرتهاي بزرگ كه نهايتا هم منافع اين كشورها را مورد تهديد قرار داد و هم همسايگان خود را با مشكل مواجه ساخت.
نمودار دایره ای اقدامات انگلستان در خلال جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران بر حسب شدت بحران
حال با بهره گرفتن از سطح تحلیل سه گانه دوس سانتوس-ساندرز- برچر درصدد تحلیل و تطبیق بحران جنگ تحملی با اقدامات بریتانیا می باشم. پیشتر اشاره گردید که بریتانیا با وقوع انقلاب اسلامی ایران منافع خود را در منطقه به شدت با خطر مواجه دید چراکه ایده صدور انقلاب اسلامی و ایجاد ارتباط گسترده با کشورهای منطقه که همگی به نحوی زیرچتر حمایت بریتانیا و غرب قرار داشته اند، منافع بریتانیا را در منطقه با چالشی عظیم مواجه میکرد. بنابراین مدیریت بحران انقلاب اسلامی ایران با تحریک اعراب و رژیم بعث عراق به جنگ با ایران صورت پذیرفت. در این میان، بریتانیا علاوه بر فروش گسترده تسلیحات نظامی به عراق سود سرشاری را نصیب خود کرد، بلکه با قرار دادن ایران تحت شدیدترین فشارهای بین المللی، اقتصادی و سیاسی و نظامی طیف وسیعی از بحران ها را در داخل ایران ایجاد نمود که در فوق بدان پرداخته شد.
گفتار3- انگلستان و هجمه به مشروعیت نظام جمهوری اسلامی با حمایت از گروه های معاند:
دراین بخش واکاوی و تحلیل آن دسته از بحران های داخلی که انگلستان در طراحی، اجرا و بازخورد آن بر جامعه ایران پس از انقلاب نقش به سزایی داشته است از سوی نویسنده مورد بررسی قرار می گیرد. بحران هایی که ذیل بحران های نرم قرار گرفته و هدف را مستقیما متوجه پایه های مشروعیت نظام اسلامی ایران قرار می دهد. در این بخش نویسنده دو بحران سیاسی مهم و مخرب منتسب به انگلیس در ایران پس از انقلاب یعنی ترغیب و تحریک سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه های معاند نظام جمهوری اسلامی و وقایع منجر به انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد 1388 را ذیل بحران های قدرت نرم انگلیس و غرب قرار داده که نخستین بازخورد آن را می توان تزلزل در مشروعیت بنیان های اسلامی- ایرانی دانست که در ادامه به هر کدام از بحران ها به تفصیل اشاره خواهد شد.
بند1- فعالیت های ضد انقلابی سازمان مجاهدین خلق، حمایت های بریتانیا از نخستین گروه معاند نظام جمهوری اسلامی:
دامنه فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون نه تنها این گروه را به مهم ترین گروه تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است بلکه آن را به عنوان یک گروه تروریستی، سال ها در لیست گروه های تروریستی غرب گنجانده است هر چند ماهیت فعالیت های این گروه تروریست در ابتدای فعالیت آنان کاملا در راستای منافع انگلیس و غرب بوده است. فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق متاثر از سه عامل شرایط سیاسی– اجتماعی حاکم بر ایران در دوره پهلوی، اندیشه های چپ گرایانه و التقاطی گروه، و ناکامی گروه در فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و حمایت مستقیم قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای نقش موثری در گسترش و تداوم اقدامات تروریستی آنان داشته است(نجات حسینی،1379: 407-456).
با بن بست سیاسی گروه مجاهدین خلق پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم صدام، این گروه پس از حدود پنج دهه فعالیت تروریستی که ایران را به یکی از بزرگ ترین قربانیان اقدامات خشونت بار تروریستی در جهان تبدیل کرده بود در شرایط کنونی در صدد تحولی ماهیتی و کارکردی برآمده است. در این بخش نویسنده با تبیین زمینه ها، علل، تاریخچه و ریشه های فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس آن تا کنون به ارزیابی سازمان و روابط آن با قدرت هایی همچون انگلستان و دیگر رهبران غربی پرداخته و چشم انداز فعالیت های آن را مورد بررسی قرار داده است. سازمان مجاهدین خلق یکی از گروه های تروریستی است که بیشترین فعالیت های تبلیغاتی و نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی را سازماندهی کرده است. این گروه با ورود به فاز نظامی و آغاز جنگ مسلحانه از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به همکاری با غرب و سپس صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران پرداخت که موارد مذکور، هم چالش های مسالمت آمیز و هم چالش های خشونت آمیز را در تئوری بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز پوشش می دهد. سازمان مذکور، پس از جنگ تحمیلی نیز به فعالیت های ضد ایرانی خود ادامه داده و علاوه بر اقدامات تروریستی علیه مسئولین و مردم ایران، پی گیری سیاست های ایذایی علیه منافع ملی ایران از طریق لابی های امنیتی و پارلمانی در انگلستان و آمریکا و برپایی نشست ها و تظاهرات های متعدد، جاسوسی و ارائه اطلاعات از برنامه هسته ای ایران، تشدید فشارها علیه ایران در پرونده آمیا، حقوق بشر و مسئله هسته ای و اختلاف افکنی در روابط ایران و همسایگان را نیز در کارنامه فعالیت های خود گنجانده اند که همگی را می توان در تئوری های بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز جای داد. از سوی دیگر این گروه با استقرار در پایگاه های نظامی خود در عراق، به عنوان متحد استراتژیک و ارتش خصوصی صدام(میثمی،1386: 9-66)، در سرکوب قیام شیعیان و کردهای عراق در سال ۱۹۹۱نیز نقش داشته است. مجموعه این فعالیت ها سبب شده است این گروه در لیست گروه های تروریستی غرب قرار گیرد که در ابتدا جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بیشترین حمایت های مادی و معنوی را از این گروه تروریست به عمل می آوردند. با وجود این، پس از حمله مشترک نیروهای انگلیس و آمریکا به عراق و محاصره نیروهای آن در پایگاه اشرف، انتقال مسئولیت کنترل آنان به ارتش عراق و ضرب الاجل دولت عراق برای خروج آنان از این کشور و همچنین در پرتو تحولات درونی این گروه مانند ناپدید شدن مسعود رجوی (سرکرده گروه) و گسترش فعالیت های مریم رجوی در اروپا، نام این گروه از لیست گروه های تروریستی در انگلیس و سپس اتحادیه اروپایی و رویکردهای موافق و مخالف با آنها در آمریکا و اروپا وخارج شده است. این گروه در شرایط حساس، پیچیده و مبهمی قرار گرفته است. بر این اساس، در این قسمت، نویسنده به برخی از مهمترین روابط و همکاری های سیاسی، اقتصادی، میان سازمان مجاهدین خلق و انگلستان اشاراتی خواهد نمود.
الف) زمینه هاو علل شکل گیری ریشه های تروریستی درسازمان مجاهدین خلق قبل از پیروزی انقلاب:
سازمان مجاهدین خلق یکی از گروه های سیاسی – نظامی است که در اواسط دهه چهل شمسی با هدف مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی به وجود آمد(فوزی، 1384: 85-100). این گروه از درون نهضت آزادی منشعب شد و رویکرد التقاطی مارکسیستی و اسلامی داشت، و از این رو از سوی حکومت پهلوی به مارکسیست های اسلامی معروف شد. فضای سرکوب و اختناق حاکم بر کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و واکنشهای خشونت آمیز رژیم پهلوی در قبال فعالیت های مسالمت آمیز مخالفان سیاسی به ویژه سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ سبب شد گروه های مختلف سیاسی با ایدئولوژی های گوناگون به مشی مسلحانه رو آورند(از فروغ جاويدان تا مرصاد ، 1385: 36- 74)[118].
بر این اساس از میان نیروهای مذهبی، هیأت های موتلفه و حزب ملل اسلامی و از میان نیروهای غیر مذهبی، چریک های فدایی خلق و چند گروه دیگر چپ گرا به مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی پرداختند(نجاتی، 1372: 397). در شهریور ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق توسط سه تن به نام های: سعید محسن، محمد حنیف نژاد و عبدالرضا نیک بین که از اعضای نهضت آزادی ایران بودند، تشکیل شد. بنیانگذاران گروه با بررسی دلایل شکست جنبش های گذشته و پس از چند سال مطالعه و بررسی سطحی متون دینی و چند کتاب مارکسیستی و مائوئیستی تحت تأثیر فضای انقلاب مسلحانه ناشی از تجربه های دولت های کمونیستی شوروی، چین و کوبا در نهایت به این نتیجه رسیدند که تنها راهکار مبارزه با رژیم سلطنتی، نظامی و وابسته پهلوی، پیگیری استراتژی مبارزه مسلحانه است(فوزی،1384: 94-100). اگر چه سازمان مجاهدین خلق، ایدئولوژی اسلامی را به عنوان مکتب گروه پذیرفت، اما علمی دانستن متون مارکسیستی و بهره گیری وسیع از آنها بر ایدئولوژی آنان تأثیر گذاشت.در واقع، در متدولوژی مسیر مبارزاتی آنان که مرحله آخر آموزش ایدئولوژیک گروه نیز به حساب می آمد و بعدها به صورت کتاب شناخت نیز تدوین شد، با بهره گرفتن از مدارک دست دوم مارکسیستی مانند آثار فلسفی مائو، اصول مقدماتی فلسفه ژرژ پولیتسر و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی استالین روش شناخت دیالکتیک مورد بحث و آموزش قرار گرفت و با پذیرش این مباحث به عنوان اصول شناسایی دینامیک به مثابه علم، زمینه تجزیه و تحلیل آنان از اسلام بر اساس دیدگاهی مارکسیستی به وجود آمد(بهروز،1381: 100- 135 ).
سازمان با رویکرد التقاطی، استراتژی خود را مشی قهرآمیز در جهت سرنگونی رژیم پهلوی از طریق همگانی کردن مبارزه مسلحانه قرار داد و بدین منظور به تشکیل شبکه ای نظامی که مسئولیت تدارک مبارزه مسلحانه را بر عهده داشت، پرداخت(احمدی حاجی کلانی،1387: 309). بر این اساس، گروه در سال ۱۳۴۷ خط مشی خود را تحت تأثیر تجربیان انقلابیون کمونیستی، بر محور توده ای کردن مبارزه و ایستادگی در مقابل جو پلیسی برای شکستن سد یأس و از بین بردن ثبات سیاسی رژیم از طریق عملیات مسلحانه آغاز کرد و تأکید کرد پیروزی نهایی از طریق ارتش آزادیبخش و جنگ های چریکی امکان پذیر است (Abrahamian,1987 : 206-210).
لذا گروه برای تدارک عملیات مسلحانه تیم های اطلاعات و تدارکات تشکیل داد و برای فراگیری فنون نظامی، با سازمان آزادیبخش فلسطین ارتباط برقرار کرد و در این چارچوب برخی از اعضای گروه به اردوگاه های فلسطینی در کشورهای عربی مانند سوریه، لبنان و اردن اعزام شدند (احمدی روحانی، 1384: 35). پیش از نخستین عملیات نظامی که برای مراسم جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی تنظیم شده بود اکثر رهبران و اعضای سازمان در شهریور سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند. در این میان تمامی اعضای کمیته مرکزی سازمان، به جز مسعود رجوی، اعدام شدند. این وضعیت عملا سرآغاز دوره دوم فعالیت سازمان مجاهدین خلق یعنی بازسازی و تغییر ایدئولوژی آن در خلال سال های ۱۳۵۴-۱۳۵۰ بود(سام دلیری و شهبازی، 1391: 1-24).
در واقع اگر چه دستگیری گسترده اعضا و کادر رهبری سازمان در شهریور ۱۳۵۰ ضربه ای اساسی به این سازمان وارد کرد اما به رغم اعدام هسته مرکزی سازمان، در فاصله سال های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴، با بازسازی سازمان با مرکزیت جدید، سازمان تا سال ۱۳۵۵، بیش از ۴۰ مورد اقدام مسلحانه کرد که شامل بمب گذاری و ترور می شد(کوشکی،1387: 56-60).پس از مارکسیست شدن بسیاری از اعضای باقیمانده و تصفیه نیروهای مذهبی، اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در بیانیه ای در سال ۱۳۵۴ با اعلام ناامیدی خود از ترکیب مارکسیسم و اسلام، اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان را منتشر کردند و مارکسیسم را تنها فلسفه واقعی انقلاب دانستند. این تغییر مواضع، شکاف عمیقی میان نیروهای گروه ایجاد کرد و به گسترش تصفیه درونی و ترور برخی اعضای مذهبی گروه انجامید(درویشی،1382: 124-130). بر این اساس، ریشه های تروریستی فعالیت های گروه منافقین با ترورها و تصفیه های درون گروهی تشدید شد(دیدار،1388: 66-67).
افرادی که در این سال ها در تشکیلات به قتل رسیدند، عمدتا در معرض دو اتهام قرار داشتند: نخستین دلیل ترور آنان، به مسائل پلیسی و امنیتی و ترس گروه از نفوذ دوباره ساواک و احتمال خیانت اعضاء برمی گشت، چنانکه ترورهای جواد سعیدی، مرتضی هودشتیان و علی میرزاجعفر علاف از این نمونه بود. دومین دلیل ترورها، به اختلافات عقیدتی میان اعضاء گروه پس از تغییر ایدئولوژی مرتبط بود چنانکه ترور شریف واقفی و صمدیه لباف از این قبیل بود(کوشکی،1387: 58).به هر حال با گذار گروه از ترورهای این دوره و شکاف ایدئولوژیک درون سازمانی، عملا بسیاری از اعضای گروه که در زندان بودند منشعب شدند و جریانات مذهبی نیز حمایت خود را از گروه قطع کردند. این شرایط، زمینه ورود گروه به دوره سوم فعالیت، یعنی رکود و سازماندهی مجدد آن در زندان در خلال سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ را به وجود آورد (کوشکی، 1388: 44-48). در این دوره، بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق در زندان بودند و به تدریج مسعود رجوی به عنوان باقیمانده هسته مرکزی سازمان، از خط مشی و ایدئولوژی قبلی گروه دفاع کرد و جریان اصلی سازمان مجاهدین خلق را در درون زندان سازماندهی کرد. با آزادی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۵۷، اعضای سازمان دوباره حول محور رهبری رجوی جمع شدند و سازمان، بازسازی شد. فعالیت نیروها و هواداران سازمان در داخل و خارج از کشور نیز شدت گرفت(عزیزی، 1387: 200-223).
ب) مواضع و عملکرد تروریستی سازمان در قبال انقلاب اسلامی:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ گروهک مذکور، خود را قطب و محور انقلاب می دانست و اعتقاد داشت نیروهای انقلابی حاکم، قادر به رهبری مبارزه ضد امپریالیستی نیستند و بنابراین مردم تنها باید از سازمان مجاهدین خلق پیروی کنند(آصف نخعی،1385: 76-77). اما به رغم شعارهای ضد امپریالیستی از همان ابتدا رویکرد سازش و جلب حمایت از غرب به ویژه نیروهای انگلیسی- آمریکایی را در دستور کار خود قرار دادند. بر این اساس، با وقوع هر یک از حوادث و بحران های پی در پی در انقلاب، سازمان مجاهدین خلق به رغم اعلام وفاداری ضمنی به رهبر انقلاب، با تأکید مستمر و گسترده بر صلاحیت و پیشتازی انحصاری خود و زیر سوال بردن جریان های دیگر، واکنش های متفاوتی با جریان اصیل انقلاب اقدام به ایجاد یک شبکه زیرزمینی مسلح، ظاهرا برای تأمین حفاظت خود کرد و آموزش جنگ های چریکی را در خانه های امن خود در دستور کار قرار داد(کاظمی، 1386: 56-63) که همگی را می توان در تئوری بی ثباتی دیوید ساندرز و تحت عنوان چالش های خشونت آمیز قرار داد. در این شرایط، نخستین مواضع سازمان در تقابل با مواضع نظام، حمایت آنان از شورش گری جدایی خواهانه در کردستان، ترکمن صحرا و گنبد، طرح انحلال ارتش، تشنج آفرینی در انتخابات مجلس خبرگان و عدم شرکت در رفراندوم قانون اساسی بود که همگی در حمایت های کامل انگلیس و غرب و با هماهنگی کامل از سوی آنان صورت پذیرفت(راستگو، 1384: 37).
همچنین، به رغم اینکه آنان قانون اساسی نظام را نپذیرفته بودند اما در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، رجوی از سوی سازمان، خود را به عنوان نامزد احراز منصب ریاست جمهوری معرفی کرد. اعلام کاندیداتوری رجوی با مخالفت افراد و گروه های مختلف مواجه شد و در نهایتا امام(ره) با حکمی صریح نامزدی کسانی را که رفراندوم قانون اساسی را تحریم و در آن شرکت نکرده بودند ممنوع اعلام کردند(فوزی،1386: 89-110). با وجود این، به رغم ادامه کارشکنی های سازمان در مقابل نظام نوپای اسلامی به آنان اجازه حضور در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی داده شد، اما هیچ یک از ده ها کاندیدای نمایندگی آنان از جمله رجوی به مجلس راه نیافتند. لذا، عدم موفقیت سازمان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و عدم اقبال مردمی به آنان، زمینه دیگری را در راستای بحران سازی های پیاپی سیاسی و اغتشاشات طولانی مدت سازماندهی شده خیابانی و فعالیت های تروریستی سازمان به وجود آورد(صوفی آبادی،1387: 281-324). با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق در اعلامیه های خود ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود در جبهه ها را به تجویز مقامات کشور منوط کرد.در این راستا، سازمان خواهان واگذاری مسئولیت یک خط جنگ به صورت مستقل به سازمان بود تا از این طریق به سلاح و مهمات و تدارکات دست یابند (بسطامی،1381: 91). از سوی دیگر سازمان در تحلیل درون گروهی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ ارتجاعی و ناعادلانه ای می دانست که در صورت ادامه جنگ، عراق برنده آن خواهد بود(از فروغ جاويدان تا مرصاد ،1385: 21).
بر این اساس، نیروهای مجاهدین خلق در برخی جبهه های جنگ نیز تنها به تک روی و حرکات نمایشی و تبلیغی دست زدند و در مواردی نیز به جمع آوری اطلاعات و شایعه پراکنی در میان جنگ زدگان یا عکاسی از نقاط مهم پرداختند که در نتیجه، پس از گذشت کمتر از یک ماه از جنگ، دادستان انقلاب اسلامی آبادان ۴۱ نفر از اعضای سازمان مجاهدین را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد(کلهر، 1386: 98-106). با وجود این، سازمان که پس از شکست در انتخابات مجلس به دلیل موضع مشترک با بنی صدر در تقابل با نیروهای مذهبی به بنی صدر نزدیک شده بود، همچنان خود را آماده حضور در جبهه ها معرفی کرد و اجازه حضور یا عدم حضور خود را در جنگ در صلاحیت بنی صدر و نه دادستانی انقلاب دانست(بسطامی،1381: 100).
در اسفند ۱۳۵۹ سازمان مجاهدین خلق به مهم ترین متحد و پشتیبان بنی صدر تبدیل شد. پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، آنان به فاز مقابله مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی وارد شدند و شرایط را در راستای جنگ داخلی سوق دادند(دیدار، 1388: 66-67). سازمان منافقین که مدتی قبل با فرمان خلع سلاح سازمان از سوی امام(ره) مخالفت کرده بودند، حرکت شبه نظامی خود را در قالب راهپیمایی میلیشیا به بهانه حمایت از بنی صدر گسترش دادند، و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رسما به قصد کودتا و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شدند(راستگو،1384 :48). در این شرایط، تصور سازمان این بود که مبارزه مسلحانه با همراهی مردم، به سقوط حکومت منجر خواهد شد اما این مسئله محقق نشد و اولین اقدامات تروریستی آنان در تهران، حداقل ۳۰ کشته و ۲۰۰ مجروح بر جای گذاشت. بر این اساس، با عدم اقبال مردمی به این اقدامات مسلحانه، سازمان برنامه خود را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، در سه مرحله تدوین و عملیاتی کرد:
مرحله اول، از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا تابستان ۱۳۶۱، شامل بی ثباتی سیاسی در درون نظام، بر هم زدن نظم و امنیت و ثبات سیاسی و تثبیت نظامی گروه و معرفی خود به عنوان جایگزین نظام جمهوری اسلامی ایران بود که همگی را می توان تحت عنوان چالش های خشونت آمیز قرار داد. در این مرحله سازمان مجاهدین با فرار رجوی و بنی صدر از ایران به پاریس و شکست گام نخست اغتشاشات اجتماعی، ورود به فاز نظامی و عملیات های متعدد تروریستی را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد همزمان با تداوم فعالیت های تروریستی در داخل کشور، ترور مسئولان عالی رتبه و ائمه جمعه با نفوذ، بی ثباتی و استمرار آشوب را درداخل کشور پیگیری نماید(حیدری،1389: 31-92).لذا، عملیات تروریستی که در تاریخ های ششم و هفتم تیرماه، ونیز هشتم شهریور ۱۳۶۰، شهادت شهدای محراب (آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی)، شهید هاشمی نژاد و آیت الله علی قدوسی ) انجام شد(کوشکی،1387: 403).
اقدامات تروریستی سازمان منافقین در این دوره تنها محدود به موارد فوق نبوده و با استناد به کتاب جمع بندی یک ساله مقاومت مسلحانه، مسعود رجوی در گزارش خود مدعی است در مرحله اول از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱، سازمان تعداد دوازده هزار نفر از نیروهای جمهوری اسلامی را به شهادت رسانده است. همچنین عملیات تخریب و انفجار منافقین در ایران با استناد به مصاحبه رجوی با رادیو صدای مجاهد به طور میانگین هر هفته ۲۰ عملیات تخریب و انفجار تأسیسات دولتی و غیردولتی بوده است(بینا، 1385: 277).از سوی دیگر سازمان برای معرفی خود به عنوان جایگزین نظام جمهوری اسلامی ایران، با جمع کردن بعضی از جریانات ضد انقلاب خارج از کشور به گسترش فعالیت های سیاسی تبلیغاتی علیه نظام نیز دست زد و به تأسیس شورای ملی مقاومت در فرانسه مبادرت ورزید. در این شورا به همراه سازمان، حزب دمکرات کردستان، جبهه دمکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان اساتید دانشگاه های ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه و بعدها نیز حزب کار ایران و جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران و اتحادیه کمونیست های ایران(سربداران) حضور داشتند، اما با توجه به تعداد اعضای محدود بسیاری از این سازمان ها، سازمان مجاهدین خلق نقش پدرخوانده را در این شورا داشت. میثاق شورای ملی مقاومت، بنی صدر به عنوان رئیس جمهور نظام جمهوری دمکراتیک اسلامی و رجوی به عنوان نخست وزیر انتخاب شدند(مظاهری،1384: 43-59).
با وجود این، تنها دو سال بعد، بنی صدر به سبب قدرت طلبی و مخالفت با سلطه کامل رجوی بر شورا، به بهانه عدم موافقیت با انتقال شورا به عراق، جدایی خود را از شورای ملی مقاومت به صورت علنی اعلام کرد و در سال ۱۳۶۴ نیز با آغاز برخی گفتگوها میان حزب دمکرات کردستان و مقامات امنیتی ایران، این حزب نیز از شورای ملی مقاومت خارج شد. مرحله دوم اقدامات تروریستی سازمان از تابستان ۱۳۶۱ تا پایان سال ۱۳۶۲ بود که انگلیس وغرب بسان دوره نخست، اولین و مهمترین حامیان بی شائبه سازمان مجاهدین خلق به شمار می رفتند. در این مرحله، که تبلیغات وسیع رسانه های انگلیسی بی بی سی و سی ان ان، به اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق وانمود می کرد که مرحله اول برنامه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی یعنی هدف قرار دادن رأس هرم قدرت در ایران با موفقیت سپری شده است و اکنون ضربه به بدنه نظام جمهوری اسلامی یا به تعبیر سازمان، سرانگشتان رژیم شامل پاسداران، بسیجیان و همچنین افراد انقلابی طرفدار نظام از عامه مردم در دستور کار قرار دارد(مظاهری،1384: 60-74).
اما حقیقت آن بود که هیچ یک از ترورها و بمب گذاری های سازمان، موجب کمترین ضربه به ارکان نظام نشد، بلکه نظام با پشتیبانی وسیع نیروهای مردمی، در مبارزه و ریشه کن نمونه اساس انگلیسی- آمریکایی سازمان مجاهدین خلق، مصمم تر نمود(هاشمی،1388: 125-149). حادثه هفتم تیر که منجر به شهادت بیش از هفتاد تن از چهره های درجه اول نظام شد و به فاصله یک ماه و اندی ترور رئیس جمهور و نخست وزیر در هر کشوری اتفاق افتاده بود، موجب فروپاشی نظام آن کشور می شد.اما در ایران به سبب حمایت وسیع و گسترده و همه جانبه مردم، همچنان اساس مشروعیت نظام جمهوری اسلامی به قوت خود باقی مانده بود و حتی می توان اجرای سیاست های تروریستی انگلیسی– آمریکایی صورت گرفته از سوی نیروهای مجاهدین خلق را گامی در اتحاد بیشتر نیروهای مردمی و نهایتا استحکام بنیان های مشروعیت نظام جمهوری اسلامی تلقی نمود(هاشمی،1388: 160-183). لذا هنگامی که انگلستان و غرب با درک این موضوع که نمی توان بنیان های مشروعیت نظام را با ایجاد بی ثباتی های سیاسی همچون ترور و آشوب و ناامنی با خدشه مواجه کرد، نیروهای مردمی و اتحاد آنان را مورد هجمه خود قرار داد. به همین خاطر جبهه مجاهدین خلق مبارزات و فعالیت های تروریستی خود را معطوف به سمت نیروهای مردمی نمود(حقانی زنجانی،1360-61-65).
در چارچوب این استراتژی با توجه به اینکه بدنه نظام جمهوری اسلامی ایران متکی به آحاد مردم شکل گرفته بود، بنابراین هر کس که به نحوی نشان از اتحاد و هم رایی با نیروهای مردمی داشت به ترتیبی که اعضای سازمان مجاهدین خلق، او را حامی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی تشخیص می دادند، هدف قرار میگرفت و ترور می شد. در ذیل به برخی از اقدامات خصمانه و تروریستی نیروهای مجاهدین خلق که در این راستا صورت گرفت اشاره خواهد شد، در واقع افرادی و گروه هایی که در ذیل آمده اند همگی به عقیده نیروهای مجاهدین خلق، به نحوی مشمول فعالیت های تروریستی می شدند:
- افرادی که به نماز جمعه می روند.
۵-۲-۱) انتقال مومنتوم بین سطحی به دلیل کشش
انتقال مومنتوم بین فازی بین گاز و مایع به دلیل تاثیرات نیروی کشش با بهره گرفتن از غلظت بین سطحی و سرعت نسبی (یو و تو ۲۰۰۴) فرموله شده است
(۵-۱)
در رابطه بالا، ضریب کشش است. در مطالعه حاضر، دو رابطه پیشنهاد شده توسط ایشی و زوبر(۱۹۷۹) و سیمونت و همکاران (۲۰۰۷) اعمال شده است. نتایج پیش بینی با داده های تجربی تایید شده است تا عملکرد دو ضریب دراگ ارزیابی شود.
مدل ضریب دراگ ایشی و زوبر(۱۹۷۹) با ملاحظات دسته بندی رژیم های جریانی مختلف ارائه شده است. تابع می تواند برای حباب های منفرد در نواحی با اعداد رینولدز متمایز یعنی استوکس، ویسکوز، نیوتون، ذرات منحرف شده و رژیم جریانی کره ای مرتبط شود. زمانی که این مدل در نرم افزار ANSYS FLUENT 14 اجرا می شود، رژیم ها به صورت ذره غلیظ کروی ، ذره غلیظ منحرف شده و رژیم سرپوش کروی غلیظ ساده می شود.
رژیم ذره کروی متراکم[۸۳]
(۵-۲)
رژیم ذره منحرف شده متراکم[۸۴]
(۵-۳)
رژیم سرپوش کروی متراکم[۸۵]
(۵-۴)
در رابطه بالا، عدد رینولدز مخلوط است. اطلاعات بیشتر در ایشی و زوبر(۱۹۷۹) یافت می شود.
مخصوصا، در معادله(۵-۳) مدل ضریب دراگ رژیم ذره منحرف شده متراکم ، فرم ضرب عامل E را تشکیل می دهد که براساس کسر خالی به صورت زیر داده شده است:
(۵-۵)
در رابطه بالا
(۵-۶)
و بیانگر عدد ایتوس با ضریب تنشی سطح σ است
(۵-۷)
برای رژیم سرپوشی کره ای متراکم، عامل ضریب فرم زیر را خواهد داشت:
(۵-۸)
همانطور که در ANSYS FLUENT 14 اجرا شده است، انتخاب رژیم به صورت زیر است:
(۵-۹)
اخیرا، سیمونت و همکاران(۲۰۰۷) داده های تجربی فراوانی را بررسی کرده و روابط دراگ مختلف را برای سیستم های هوا- آب خالص ارائه می کند که به صورت زیر نوشته می شود:
(۵-۱۰)
در رابطه بالا، ضریب دراگ یک حباب منفرد در یک محیط بی نهایت است که با موازنه بین نیروهای شناوری، دراگ و گرانشی به صورت زیر بیان می شود:
(۵-۱۱)
در رابطه بالا، سرعت یک حباب منزوی در یک مایع ساکن است که می تواند با بهره گرفتن از روابط جمیل احمدی و همکاران(۱۹۹۴) محاسبه شود:
(۵-۱۲)
در رابطه بالا
(۵-۱۳)
در معادله (۵-۱۰)، عامل تکثیر براساس سیمونت و همکاران(۲۰۰۷) به صورت زیر است:
(۵-۱۴)
در رابطه بالا، m برابر ۲۵۰ تنظیم می شود. اصلاح فوق برای محدوده گسترده ای از کسرخالی و رژیم های جریانی مختلف صادق است.
۵-۲-۲) مدل عدد چگالی متوسط حباب(ABND)
در مطالعه فعلی، مدل عدد چگالی متوسط حباب () ارائه شده توسط یو و تو (۲۰۰۶) و چنگ و همکاران (۲۰۰۷) اعمال شده است. مدل به صورت زیر نوشته می شود:
(۵-۱۵)
در رابطه بالا، ، ، بیانگر تغییرات عدد چگالی حباب به دلیل برخورد تصادفی، شکست القایی و حلقه جریانی است. براساس گزارش چنگ و همکاران(۲۰۰۷)، جملات چشمه ای یو و مورل (۲۰۰۴) ، عملکرد بهتری نسبت به بسیاری از مدلهای دیگر ارائه کردند، بنابراین، ترم های چشمه ای بو و مورل(۲۰۰۴) در مطالعه حاضر استفاده شده است.
۵-۲-۳) هسته های شکست و پیوستگی
یو و مورل(۲۰۰۴) دو مقیاس زمانی مشخصه مهم مشابه جدید شامل زمان سیر آزاد یا زمان برخورد را در نظر گرفته و نرخ پیوستگی حباب به دلیل برخوردهای تصادفی حباب را توسعه دادند
(۵-۱۶)
در رابطه بالا، =۲٫۸۶، و است.
برای شکست حباب، آنها بحث کردند که شکست حباب عمدتا به دلیل نوسان رزونانس است. با در نظر گرفتن فرکانس طبیعی نوسان حباب ها، زمان برخورد برآورد شده و نرخ شکست حباب ها به صورت زیر داده می شود:
(۵-۱۷)
در رابطه بالا، و و عدد وبر بحرانی ۱٫۴۲ استفاده می شود(سویک و پارک ۱۹۷۳). با در نظر گرفتن نقطه انتقال از جریان حبابی پراکنده به جریان گلوله ای، مسر خالی بیشینه مجاز مقدار ۰٫۵۲ دارد.
شکل ۵-۲٫ جزئیات هندسی آزمایش هیبیکی و همکاران (۲۰۰۱)
۲۰ تا ۳۰ سال
۸۵
۰/۲۳
۳۱ تا ۴۰ سال
۱۹۱
۸/۵۱
۴۱ تا ۵۰ سال
۷۳
۸/۱۹
۵۱ سال و بالاتر
۲۰
۴/۵
در این قسمت توصیف آماری( میانگین، فراوانی، درصد و …) پرسشنامه یادگیری سازمانی و در قالب جداول، مورد بررسی قرار گرفته است. در تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده و تبدیل پاسخ های کیفی به مقادیر کمی از روش وزن دهی (ارزش گذاری) استفاده خواهد شد. بدین صورت که با محاسبه میانگین مربوط به هر سوال امتیاز هر یک از سوالات مشخص می گردد. همان گونه که در فرمول زیر مشخص می باشد با تعیین فراوانی پاسخ های مربوط به هر گزینه و تعیین امتیاز مربوط به آن گزینه امتیاز هر یک از سوالات مشخص می گردد.
حاصل جمع (امتیاز هر سطح× فراوانی مربوط به آن) = امتیاز هر سوال
تعداد پاسخ دهندگان به سوال
جهت تعیین طیف مطلوبیت برای هر سوال این گونه عمل شده است: از آنجا که پرسشنامه یادگیری سازمانی دارای طیف ۵ گزینهای می باشد و همچنین از آنجا که میانگین هیچ سوالی نمی تواند کمتر از ۱ باشد. فاصله بین اعداد ۵-۱ به سه قسمت مساوی تقسیم می شود. بنابراین برای پرسشنامه یادگیری سازمانی فاصله طیف مطلوبیت ۳۳/۱ بدست آمد. پس از محاسبه امتیاز مربوط به هر سوال، معین می کنیم که امتیازات مورد نظر در کدام قسمت پیوستار زیر قرار می گیرد.
پرسشنامه یادگیری سازمانی
مطلوب نسبتاً مطلوب نامطلوب
۵ ۶۶/۳ ۳۳/۲ ۱
برای پرسشنامه یادگیری سازمانی چنانچه امتیاز سوال بین ۱ تا ۳۳/۲ باشد وضعیت نامطلوب، چنانچه امتیاز سوال مورد نظر بین ۳۴/۲ تا ۶۶/۳ بدست آید وضعیت آن نسبتاً مطلوب و چنانچه امتیاز سوال مورد نظر بین ۶۷/۳ تا ۵ بدست آید وضعیت مطلوب ارزیابی می گردد.
پرسشنامه یادگیری سازمانی از ۹ مولفه و ۳۷ سوال تشکیل شده است که فراوانی ودرصد هر یک از سوالات و میانگین مربوط به هر مولفه در ادامه ارائه شده است. جهت محاسبه میانگین سؤالات، ابتدا ارزش عددی هر کدام از گزینه ها( کاملاً موافق= ۵ ؛ موافق= ۴ ؛ تا حدی= ۳ ؛ مخالف= ۲ ؛ کاملاً مخالف= ۱) در تمامی نمونه ها جمع زده و سپس بر تعداد سؤالات تقسیم شده است. و جهت قضاوت در مورد مطلوبیت مؤلفه ها، با توجه به اینکه میانگین ها بر اساس طیف لیکرت از ۱ تا ۵ گزارش شده است، بر اساس طیف بازرگان و همکاران(۱۳۸۶) عمل شده است.
استاندارد
۱ تا ۳۳/۲
۳۴/۲ تا ۶۷/۳
۶۷/۳ تا ۵
نا مطلوب
نسبتاً مطلوب
مطلوب