۱-تکبیرگوی محترم در شبهای چهارشنبه در هنگام اقامه نماز جماعت وقتی امام در رکعت دوم دست برای قنوت بلند میکند، میگوید: «اللهم کن لولیک الفرج» در نماز مغرب و «اللهم عج لولیک الفرج» در نماز عشاء (منحصر به یک شب چهارشنبه خاص نیست) در حالی که معمولاً «کذلک الله ربی» میگویند. ناگفته نماند که حالت و سبک گفتن نیز بسیار عاطفی و هم راه با شور است؛
۲-همان تکبیر گو پس از پایان نماز عشاء، ابتدا با حالتی حزین دعای «الهی عظم البلاء… را میخواند و وقتی به «یا مولای یا صاحب الزمان» میرسد با حالت گریه آن را تکرار و بعد از آن دعای سلامتی حضرت را «اللهم کن لولیک…» میخواند؛
۳-مجری برنامه که قبل از سخنرانی نکاتی را یاد میآورد، بیشتر به گونه عاطفی به شرح حال برخی علما در آمدن به جمکران میپردازد؛
۴-فراوانی ذکر مصیبت در هنگام دعای توسل چنان که معمولاً در طول دعا دست کم پنج بار ذکر مصیبت طبیعی و قطعی است؛
۵-تهیه و توزیع نوار لوحهای فشرده احساسی و عاطفی در واحد سمعی و بصری، چنان که به گفته مسئول محترم آن، برخی نرمافزارهای تهیه شده توسط آن واحد به شرح ذیل است: نجوای عارفان، فیض حضور، آرام جان، قرار سبز، نوای انتظار ۱و۲، شمس ولایت و … تقریباً ۲۲ مورد نرم افزار فوق، جنبه احساسی و عاطفی دارد و شامل مولودی، مداحی، مناجات با حضرت و… است. از طرفی، در فهرست کامل محصولات فرهنگی- رسانهای آن واحد برای فروش، ۱۴۰ عنوان سی دی و نوار کاست موجود بود، اعم از آن چه خود آن واحد تهیه کرده یا مراکز دیگر که از آن تعداد فقط ۳۷ مورد جنبه آموزشی و معرفتی داشت که عمدتاً سخنرانی بود؛
۶- در مراسم ویژه ایام نیمه شعبان و جشنهای آن نیز امور احساسی و عاطفی غلبه دارد، چنان که در شب نیمه شعبان سال (۱۳۸۵) و شب قبل و بعد آن، مسئولان فرهنگی مسجد در هر شب دوازده ساعت برنامه در نظر گرفته بودند که از آن میزان، جای گاه برنامههای عاطفی و احساسی تقریباً دو سوم بوده است، شامل مداحی، هم خوانی، شعرخوانی، دعا و زیارت و اجرای برنامه مجری.
۷-واحد انتشارات مسجد مقدس جمکران علی رغم تلاش گسترده برای چاپ کتب پیرامون حضرت در سطح وسیع و شمارگان زیاد و زحمات فراوانی که مسئولان دل سوز آن بر عهده گرفتهاند، به چاپ کتابهای احساسی و عاطفهای گرایش دارند، چنان که از مجموع ۱۱۶ کتاب درباره حضرت حجت u که توسط آن انتشاراتی محترم چاپ شده است (تا پایان سال ۱۳۸۵)، تعداد حدود ۵۲ مورد تقریباً با گرایش عاطفی بالاست. برخی از عناوین کتب منتشر شده از این قرار است: مهربانتر از مادر، مسافر گم شده، عطر یاس، در آسمان عشق، تشرف یافتگان (چهار دفتر)، بهتر از بهار، آن آشنا آمد، یار غایب از نظر (مجموعه اشعار)، نامههای جوانان به امام زمان، نامههای دختران به امام زمان و …
نیمه شعبان روز میلاد امام زمان، روز زنده شدن آروزها، احیای امیدها، رونق گرفتن تمناهای عالی انسانی است.
شیخ حرّ عاملی از بزرگان اصحاب نقل میکند که امام صادق u فرمود:
«شبی که حضرت قائم در آن متولد شد، هیچ نوزادی در آن متولد نمیشود مگر این که مؤمن خواهد شد و اگر در سرزمین کفر متولد گردد خداوند او را به حرکت امام مهدی به سوی ایمان منتقل میسازد.[۲۵۶]
در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین u و همچنین زیارت امام زمان u مستحب است امام صادق فرمود:
«شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است. این شب در نزد خدا چنین مقامی دارد که ولادت با سعادت امام زمان در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت آن افزوده است.[۲۵۷]
مقام معظم رهبری در سخنان خود به مناسبت نیمه شعبان سال ۱۳۸۷ هـ.ش در مورد این روز میفرماید:
روز نیمه شعبان روز امید است. این امید، مخصوص مجموعه شیعیان یا حتّی مخصوص امت مسلمان هم نیست. اصل امید به یک آینده روشن برای بشریت و ظهور یک موعود، یک منجى، یک دست عدالت گستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همه ادیانی است که در عالم سراغ داریم، ادیان الهی و آسمانی نخواستهاند امید واهی به مردم بدهند، آنها واقعیتی را بیان کردند…»[۲۵۸]
به همراه تولد مهدی (عج) شادی و امید در دل همه مشتاقان و آرزومندان، تحقق وعده الهی (وعده قسط و عدل جهانی و پیروزی مستضعفان) زنده میشود.
پیروان مذاهب به خاطر علاقهای که نسبت به رهبر مذاهب و پایه گذار آن دارند و نیز به خاطر علاقهمندی به اولیای مذاهب خاطره ولادت و یا پیروزیهایشان را جشن میگیرند.
نکته چشمگیر در این جشنها آن است که در برخی موارد گویا شور و نشاط بیشتر است و جشنها را باشکوه بیشتری برگزار میکنند و برای رونق آن کوشش فراوانتری میشود این امر در مورد جشن ولادت امام زمان هر چه با شکوهتر است.[۲۵۹]
جشن نیمه شعبان جشنی توأم با آگاهی دادن و آگاهی یافتن و آمادگی برای شرکت در نهضتی بزرگ و انسانی، نهضتی که سازنده و حیات بخش است و بالاخره جشن همه مستضعفان جهان است. شرکت کنندگان در جشن بیاد دوران حکومت حیات بخش او آمادگی خود و استقبال از چنین موقعیتی را اعلام میدارند. مردم این جشن را گرامی میدارند از آن جهت که حیات و تولد مهدی u سرنوشت ساز و عامل توجیه بقاء و راز زندگی توأم با حشمیت و شرافت است.[۲۶۰]
« اگر چه از اساس این روز الهی همواره روز جشن و سرور و اعلام وجود و حضور شیعیان و حضور اهل بیت بوده و هست و بر جلوه جهانی و شکوه ملکوتی آن افزوده می شود اینک چند سالی است که به عنوان دهه مهدویت وسعت زمانی و گستردگی برنامه های آن در داخل و خارج از کشور بیشتر و پربارتر شده و با نشاط و شور و رونق و اخلاص کامل تر برگزار می شود. در واقع این دهه مدرسه همگانی و دانشگاه بزرگ ولایی می شود که شعب حیاتی فرهنگی و اخلاقی و تربیتی آن در جوامع شیعه بلکه سایر جوامع فراگیر شده و مرد و زن و پیر و جوان و عالم و جاهل همه از برکات معرفت و هدایت آن بهره مند می شوند و چه آفاق جدیدی که هر سال از آن ظاهر و ابواب علم و معرفت و بصیرت بیشتر که از آن به روی مردم گشوده می شود همه اقشار و طبقات به ویژه جوانان مومن و پرشور در این میدان وسیع با اظهار وجود عزت و کرامت اسلام و قداست و معنویت و استعلای فرهنگ مهدوی را گرامی میدارند و فرق ضاله را مایوس می سازند».[۲۶۱]
جشنها و مراسمى که به نام امام عصر(ع) و براى بزرگداشت یاد ایشان برپا مىشوند، فرصت مناسبى براى تجدید پیمان با آن امام، یادآورى تکالیف و رسالتهاى ما نسبت به آن حضرت، ترویج فرهنگ انتظار و آمادهسازى جامعه براى ظهور یگانه منجى عالم بشریت است اما منحصر کردن شیوه بزرگداشت و پاسداشت جشن میلاد نیمه شعبان در برگزاری مجالس شادی و چراغانی و توزیع نقل و شیرینی از آسیبهایی است که زمینه غفلت را فراهم میسازد.
در این شیوه تمامیت اهتمام در آخرین ساعت عصر پانزدهم شعبان به پایان میرسد، بیآنکه شرط ضروری این پاسداشت که همانا قشر معارف مهدوی، مصونیت بخشی به مردم در وقت بروز امواج فتنه، تردید و تهدید است ادا شده باشد.
این نحوه از مجالس جشن و سرور ناخواسته کناره گیری از حضور فعال در صحنههای مناسبات اجتماعی را القا میکند و چشم مردم را بر تهدیدهای نظامهای استکبار و استعماری میبندد. نگاهی به فهرست برنامههای رسانهای چون صدا و سیما در ایام برگزاری جشن میلاد نشان میدهد که این رسانه مهم و تأثیر گذار که حضرت امام از آن به عنوان دانشگاه عمومی یاد کردند با وجود داشتن امکاناتی وسیع بدون هیچ گونه برنامه ریزی جدی و آمادگی شایسته به ناگاه در صحنه جشن و شادی مردم حاضر میشود و با ارائه برنامههایی ضعیف، فاقد محتوا فاقد طرح کلان و منسجم و با اتکا به چند برنامه عجولانه و ترتیب مجالس میهمانی رنگارنگ با حضور چند هنرپیشه، چند خواننده، چند ورزشکار، سرو ته ماجرا را هم میآورد در این میان اگر همت طبیعی مردم در برگزاری جشن و برپایی طاق نصرت و … نبود معلوم نبود این همه شبکه رادیویی و تلویزیونی در این ایام چه میکردند؟ انصافاً تا کی میتوان از فلسفه غیبت و راز طول عمر امام سخن به میان آورد؟
با این نحوه گفت و شنود کدامین نسل را میتوان در برابر هجمه های بزرگ رسانهای غرب- که عموماً توجه خود را معطوف آخرالزمان، ظهور منجی و امثال اینها کردهاند- بیمه کرد و یا معرفت ضروری و لازم را در مورد حجت حی خداوند در میان مردم منتشر ساخت تا از مرگ در جاهلیت در امان مانده باشند؟
طی چند سال گذشته سازمان تبلیغات اسلامی هر دو سال یک مرتبه اقدام به برگزاری یک نشست تخصصی میکرد، نشستی که تنها گروهی از خواص با کارت دعوت در آن راه مییافتند آن هم با حضور برخی سخنرانان رده بالای سیاسی که حضورشان و ضرورت حفظ امنیتشان به خودی خود مانع از حضور عمومی مردم میشد که در سال جاری همین نشست هم تعطیل شد.[۲۶۲]
و متأسفانه در سالهای اخیر بسیاری از جشنها و مراسم نیمه شعبان کار کرد اصلی خود را از دست داده و به مجالس خنثی و بیمحتوا و گاه ضد انتظار و مروج سکون و رکود تبدیل شدهاند. حتی در مواردی دیده شده است که در این جشنها و مراسم اعمالی صورت میگیرد که خلاف شرع آشکار و خواسته حضرت بقیه الله الاعظم و ارواحنا له الفداه است. اعمالی چون بخش موسیقیهای مبتذل، اختلاط زن و مرد، اسراف و تبذیر، اجرای نمایشهای سخیف و بیمحتوا، نگاههای مسموم، رقص و پایکوبی، شرابخواری و مصرف مواد مخذر، فروش فیلمهای سوپر و نیمه سوپر با نازلترین قیمت و مولودی و مداحیهای ضعیف و موهن و …[۲۶۳]
در این شرایط وظیفه گروهها و تشکلهای فعال در حوزه فرهنگ مهدوی دو چندان شده و بر آنها لازم است که ضمن تلاش برای حفظ کارکرد اصلی مجالس و مراسم مهدوی از هر عملی که بر خلاف احترام و قداست این گونه مراسم و مغایر با خواستههای امام عصر u است جلوگیری کنند.
با امید به این که خداوند متعال به همه ما توفیق تبلیغی مهدوی، همراه با معرفت و خلوص کامل و به دور از هر گونه افراط و تفریط عطا فرماید.[۲۶۴]
اهمیت تحقیق در موضوع آسیب شناسی فرهنگ انتظار و سینمای غرب را میتوان از وحشتی که به این وسیله در دل مستکبران عالم ایجاد میشود، فهمید؛ چرا که امروزه تلاش استکبار جهانی، به سرکردگی آمریکا- خصوصاً بعد از فروپاشی نظام شوروی- در این است که خود را یکّه تاز میدان قرار دهد و هر گونه ندای مخالف را سرکوب کند و در دل انسانهای آزاده عالم و مشتاقان عدالت، تخم یأس و پژمردگی بپاشد و افراد را از بهبودی اوضاع و دل بستن به الهی، ناامید کند. مسأله مهدویّت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در راستای رسیدن به این اهداف، مطرح شد.
مسأله آینده (فیوچریسم)، برای بشر از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ آمریکا با نشان دادن آیندهای تاریک و خونبار برای بشر، در فیلمهایی که به وسیله هالیود (مرکز فیلم سازی آمریکا) به تصویر کشیده میشود، سعی کرده است که خود را منجی بشریّت معرّفی کند!
در دهه ۱۹۹۰ دو نظریه جدی پیرامون مدینه فاضله یا آرمان شهر، مطرح شد؛ یکی، «نظم نوین جهانی» که توسط جرج بوش ابراز شد و دیگری، «پایان تاریخ» که از سوی فوکویاما مطرح شد. این دو نظریه به نحوی از نیت سیاسی غرب، در ایجاد یک فرهنگ جهانی و تحمیل آن بر جهان، پرده برمیدارد. اهداف آنها در مجموعه فیلمهایی که ساختهاند به وضوح دیده میشود؛ در فیلمهایی مثل «روز استقلال» که در مورد آن تبلیغات گستردهای به راه انداختند؛ داستان فیلم از این قرار است که یک گروه فضایی به زمین حمله میکنند و آمریکاییها دفاع میکنند و در نهایت، در روز استقلال آمریکا، اینها دشمن رادفع میکنند.
پیام این گونه فیلمها این است که آمریکا، تنها سیستمی است که جهان رااز خطراتی که در آینده رخ میدهد، حفظ میکند. در فیلم نوسترا داموس نیز این آمریکا است که در مقابل مسلمانان میایستد و همین طور در بازی کامپیوتری مشهور «یا مهدی» که اسم اصلیش «جهنم خلیج فارس» است، خلیج فارس را مرکز حرکتهای تروریستی جهان جلوه میدهد و خود را سردمدار مبارزه با آن معرفی میکند. از بعد روانشناسی، این بازی، افرادی را نسبت به امام زمان و لفظ «یا مهدی» شرطی میکند؛ ولی باطن قضیه، تلاش برای توجیه حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس است.
چنان که در فیلم نوسترا داموس آمده، این مطلب را به مخاطب القاء میکنند که «امام عصر u فردی بیرحم و خون ریز است و در اثر جنگ، تعداد زیادی بیوه و یتیم بر جای میگذارد؛ آن حضرت را با لباسهای عربی نشان میدهند که هر کاری بخواهد میتواند با فشار دادن یک کلید انجام دهد؛ ولی ما باید متحد شویم و جلوی او را بگیریم؛ دنیا باید مانع قیام او شود؛ زیرا او برای مردم جز بلا و مصیبت چیزی به ارمغان نمیآورد. باید کاری کرد که مردم از او منتفر شوند.»
آنان میخواهند چهره فردی که مظهر رحمت واسعه الهی است را خشن و خون ریز جلوه دهند تا مردم از آن بزرگوار فاصله بگیرند و زمینه ظهور فراهم نشود.[۲۶۵]
در جهان ارتباطات مطمئناً بسیاری از وسایل ارتباطی ما دچار تغییرات ساختاری و غیر ساختاری می شود. حوزه های ارتباطی انسان ها ساحت هنر است که ساحتی آسمانی ـ زمینی دارد. در تغییراتی که در این ساحت پدید آمد، هنر «سینما» تولد یافت. سینما به عنوان «هنر هفتم» و به صورت یک هنر صنعت توانست با سیطره و به کارگیری هنرهای دیگر جایگاه وسیعی را در دنیا کسب کند. طبق بررسی هایی که صورت گرفته، کنش انسانی، اغلب محصول دریافت های شهودی است تا دریافت های عقلانی؛ عنصر سینما «تصویر» است. تصویر جایگاه ویژه ای در دستگاه فکری و روانی انسان دارد و از این رو اگر ما پنج حس خود را پنج دروازه روحمان بدانیم برای ارتباط با پدیده های پیرامونی در هر شبانه روز ۷۹ درصد اطلاعاتمان را از چشممان یعنی از طریق تصویر به دست میآوریم و این همان نقطه اثر سینما است و از آنجا که جهان امروز، جهان تصویر است و عمدهترین بخش فعال در این میدان، سینما و صنعت فیلم سازی است و از این طریق میتوان بر افکار عمومی تأثیر فراوان گذاشت، فیلم سازان آمریکایی مسأله انتظار و مهدویت را نشانه گرفتهاند و سینما بهترین حربه برای تأثیر مستقیم آن بر روی موضوعی چون انتظار و «آخرالزمان» که حجم عظیمی از ناخود آگاه هر انسان را به صورت خود اختصاص داده است میدانند.
درگیری «خیر» و «شر» و خوبی و بدی، هسته اصلی و جانمایه هر قصه و ابزار اصلی داستان پردازی و به تبع آن سینما است. «قهرمان» و «ضد قهرمان» که در سینما«هرو»[۲۶۶] و «ولاین»[۲۶۷] شناخته می شوند، عناصری غیر قابل اجتناب، نه تنها در سینما که در تمام داستان های اساطیری به شمار می روند. یکی از مفاهیمی که ناخودآگاه و خودآگاه انسان امروز را فارغ از دغدغه های روزمره به خود مشغول کرده، پایان زمان و نبرد نهایی خیر و شری است که بشر از سال های کهن به آن اهتمام داشته و آن قهرمان و ضد قهرمان نهایی است. سینما به عنوان مدرنترین کارخانه رؤیا پردازی، خیلی زود به این اصل اولیه قصه گویی متوسل شد و تولد نوعی خاص از سینما و گسترش و توسعه آن به عنوان یک صنعت و تجارت، مرهون این اصل است. واقعیت این است که سینما امروزه به عنوان یکی از ابزارهای چشمگیر در توسعه تمدن مادی درآمده است. سینما به دلیل جذابیت های ظاهری و فریبنده فراوان و کارکردهای عینی و مؤثر آن، مورد توجه عوام و خواص قرار گرفته است. برخی غرق شکوه مادی آن شده اند که بیشتر مردم جهان را تشکیل می دهند و عده اندکی متأملانه با آن برخورد می کنند. قطعاً توجه به این نکته در خصوص مطالعه علمی و تمرکز بر مسئله آخرالزمان تأثیر مهمی در این روند دارد. مسئله دیگر زمینه های فلسفی و فکری و مبادی مادی یا ماوراء الطبیعی رسانه ها، به خصوص سینما، و فنون و «عملیات روانی» آن است که سهم بسزایی در تصمیم گیری های خرد و کلان رسانه ای دارد، از آنجایی که برای ساخت این گونه فیلم ها هزینه های نجومی و تلاش ها و تخصص های گوناگون به کار گرفته می شود. سینمای هالیوود همواره غرب و نشانه ها و نمادهای جامعه غربی و شخصیت های متأثر از فرهنگ غربی و همه مظاهری که به نوعی متأثر از جامعه سفید پوستان اروپایی و امریکایی و به خصوص « انگلوساکسون»هاست را مظاهری را از بخش سفید و نیروهای خیر داستان پردازی خود قلمداد می کند و هر آنچه در مقابل آن قرار می گیرد جزو عناصر سیاه و شر به حساب می آورد. در یک نگاه کلی از منظر آنها هر آنچه در فرودست آنها قرار نگیرد، در مقابل آنها تعبیر خواهد شد. این همان دیدگاهی است که امروز در گفت و گوهای سیاسی دولتمردان آمریکایی دیده میشود.
در دوران جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم، سینمای نو ظهور به قضیه آخرالزمان رویکردی مبسوط نشان داد و با تلاش متمرکز بر دو هویت دولت نازیسم و پس از آن اردوگاه شرق سیاسی با محوریت دولت شوروی، بخش عمده ای از آثار هالیوود و اروپای غربی ناظر به این قضیه شد. با فروپاشی ارودگاه شرق و ابرقدرت شوروی عملیات راهبردی تقابل با تمدن و تفکر اسلام انقلابی مورد توجه قرار گرفت و نوعی خاص از رویکرد به مسئله آخرالزمان مورد توجه قرار گرفت؛ در حالی که در خلال این رویکرد، اصولی خاص نیز به صورت پیدا و پنهان مورد توجه قرار گرفتند. در این خصوص سینمای هالیوود در دنیای رسانه ای غرب در ترسیم جایگاه خود در تضاد خیر و شر دچار تردید و شک، پنهان کاری انحراف نشده و همیشه خود را مظهر خیر و سفیدی و دیگران را مظهر شر و سیاهی قلمداد کرده و می کند.
موضوعی دیگر که جا دارد به آن اشاره شود، پرداخت جدی و همیشگی نسبی نسبت به اخلاق و دین است. امور انسانی و اجتماعی می آید؛ یعنی نسبت خیر و شر در مراتب مختلف معنا می یابد. موضوع مهمی که همواره دستمایه آغاز داستان است، ایجاد جو نا امنی و اضطراب و وحشت (ترور) که مقدمه ای برای پذیرش قدرت برتر و حاکمیت خشن و بی رحمانه است. این اتفاق یکی از سرفصل های راهبرد فرهنگی است که در بعضی از این فیلم ها دنیا به پایان خود می رسد و چیزی جز انهدام گسترده و نابودی نسل بشر باقی نمی ماند . فیلم «نوستر آداموس» «فردا چگونه به بشر نگاه خواهد شد»[۲۶۸] و «روز بعد»[۲۶۹] نمونه ای از این فیلم ها هستند؛ در حالی که در بعضی دیگر افرادی باقی می مانند که در تلاش زندگی دوباره به تجدید تلاش و ایجاد حکومت صهیونیستی می پردازند؛ مانند فیلم «حکومت آتش» ، «نبرد آخر» ، «روز استقلال» و «آرماگدون».
هالیوود با ساخت این فیلم ها قصد دارد ترس و وحشت ناشناخته و هولناک و عظیمی را در دیدگان مخاطب ساده و بی دفاع خود ماندگار سازد تا تعابیر اصلی آخرالزمانی ناشی از کتب غیر آسمانی مانند تلمود را به خورد مخاطب دهد.
نکته دیگر که در این خصوص مطرح است، استمرار فیلمسازی در ژانرها و گونه های مختلف سینمایی اعم از عاطفی، رمانتیک، کمدی، حماسی، حادثه ای، سیاسی، جنگی، تخیلی، کودک و نیز در قالب های انیمیشن، بازی رایانه ای و غیره سود می جوید و از همه ظرفیت های انسانی هم استفاده می کند. این شگرد انبوه سازی در برخی اوقات بسیار کارساز است و در یک دوره زمانی کاملاً عملیاتی می نماید. در فیلم «هفت دیوید» «فینچر» که فیلمی صد درصد آخرالزمانی است، کارگردان با مطرح کردن هفت گناه مشهور مسیحیت و یهودیت فرجامی تلخ را مطرح می کند که به عزا نشستن انسان و مصیبت وارگی زندگی انسان معاصر را ترسیم می کند، مضاف بر اینکه عنصر روایت باعث تمرکز در موضوع نیز می شود.
حقیقت این است که مسئله حضور منجی، نحوه پرداخت آن و مسئله آخرالزمان، بلایا و مصیبت های قبل از ظهور … جنگ در لابلای آن متجلی است؛ به گونه ای که حتی دین«هندو»کالکی را به عنوان دهمین تجلی «ویشنو» که منجی خویش می داند، سوار بر اسب سپید و با شمشیری آخته تصور می کند که جهان را دچار محنت شده است، نجات می دهد.
این همان نقطه کشش است که تمام مخاطبان را جذب می کند و وقتی سینما با ارائه تصویر با تأکید بر نقاط روشن ذهنی مخاطبان، سایر نقاط مبهم را نیز روشن و تصویر مورد نظر را بزرگتر جلوه میدهد و آن اسطوره منجی غربی یا انتظار در تفکر غربی در صهیونیزم مسیحی را به تماشاچی های میلیونی تزریق می کند.
مثلاً در فیلم «ماتریکس» منجی، هویت صهیونیزم مسیحی را دارد؛ یعنی تلفیق صهیونیزم را با مسیحیت دارد، چون « نئو» باز تولید مسیحیت و « زایان»همان صهیون است و در فیلم هایی مثل «آرماگدون»مخاطب به آرمان های یهودی نزدیک می شود و فیلم «روز استقلال » در حقیقت با یک نوع آخر الزمان کاملاً آمریکایی روبروست.
واقعیت این است که سینمای امروز بسیار ملهم از اندیشه های فلسفی است که نظریه های مطرح شده در جهان معاصر مثل «پایان تاریخ» و «برخورد تمدن ها» الهام گرفته است و از این رو مسئله منجی بسیار کم رنگ و بحث فرجام تاریخ پررنگ شده است؛ در حالی که گرایش به این فیلم ها نیز افزایش یافته است و عجیب این که از ۲۲ فیلم برتری که از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ انتخاب شده اند، ۱۹ فیلم به نحوی به آخرالزمان ربط دارد. از جمله این فیلم ها فیلم «ارباب حلقه ها» است. در این فیلم جنگ خیر و شر مطرح است. این فیلم قوی از یک کارگردان ونزوئلایی است و عجیب اینکه نحوه پرداخت جنگ خیر و شر در این فیلم همان رویکردی است که کارگردان «ترمیناتور ۲» یعنی « جیمز کامرون» دارد. نحوه جنگ خیر و شر، سلاح ها و انسان ها در این فیلم متعارف نیستند. تصاویر این فیلم شبیه همان مفهوم های انتظاری است که متون اسطوره ای و یا در متون مذهبی در جنگ آخرالزمان بیان شده است. در « ارباب حلقه ها» هم مسئله فرجام و هم نحوه پرداخت به آن فرجام به نحوی بیان جنگ آخرالزمان است؛ یعنی به شدت با آن جریان های اسطوره ای که پیرامون نبردهای خیر و شر داریم، مشابه است، این در حالی است که مفاهیم چندی در قالب واقعیت به خورد مخاطبان داده می شود که از جمله آنها مفاهیم پیچیده ماتریالیسم دینی است.[۲۷۰]
۴
۲۷۰
کاهش جرائم و تصادفات
۲
۳-۴- جمع بندی الگوهای ادبیات تحقیق:
پس از بررسی کلیه الگوهای ارزیابی عملکرد و با توجه به جمع بندی ادبیات تحقیق در ارزیابی عملکرد و همچنین ویژگی های سازمان مورد مطالعه می توان گفت که الگوهای مدل سرآمدی EFQM ، کارت امتیازی متوازن BSC، ماتریس عملکرد و الگوی تحلیل ذی نفعان جامعترین الگوها را ارائه کرده اند، به گونه ای که عوامل ذکر شده در سایر الگوها را می توان در ذیل آن ها قرار داد. این عوامل عبارتند از:
درالگوی ارزیابی متوازن BSC ابعاد: یادگیری و رشد، فرآیندها،مشتری و مالی لحاظ گردیده است. بعد یادگیری و رشد که درالگوی ارزیابی متوازن وجود دارد و به پویایی سازمانی کمک می کند درالگوی ارزیابی عملکرد یگان های ناجا می تواند با عنوان توانمندسازی و یادگیری لحاظ گردد، که به این عامل درادبیات پژوهش تحت عنوان “سرمایه انسانی"،"سرمایه سازمانی"،"سرمایه اطلاعاتی” و"آموزش و توانمندسازی” پرداخته شده است. ازآنجا که اهمیت بحث ظرفیت و توان در سازمان های پلیسی غیر قابل انکار و تأثیرگذاری حیاتی درموفقیت این سازمان ها دارد، بعد ظرفیت و توان نیز در نظر گرفته می شود. همچنین تأثیر فرایند داخلی درعملکرد به اندازه ای مهم تشخیص داده شده که بُعد جداگانه ای برای آن لحاظ می گردد. و مؤید فرایندهای سازمانی، فرایندهای عملیاتی و سیاست های ماموریتی است. بعد مالی در سازمان های تجاری در حقیقت برگرفته از فلسفه وجودی آنهاست و در بررسی انجام شده"عوامل اقتصادی” متغیر مهمی دراجرای برنامه ها است، لذا از آنجا که بودجه نقش اساسی در اجرای برنامه های ناجا دارد، بودجه و اعتبارات نیز در الگوی طراحی شده بُعد جداگانه ای به خود اختصاص خواهد داد. این چهار بُعد با الگوگیری از الگوی سرآمدی EFQM با عنوان توانمند ساز (ورودی) و با بهره گرفتن از مدل ماتریس عملکرد به عنوان وجوه داخلی مطرح شده اند.
تأثیرات محیطی در قالب متغیر"قوانین ومقررات” مطرح می شود که برعملکرد ناجا معمولاً یک سویه است، سبب می گردد که بُعد جداگانه ای تحت عنوان سیاست ها و قوانین به توانمندسازها (ورودی های) الگو اضافه شود که وجه خارجی آن تلقی می شود.
بعد مشتری در سازمان های تجاری برای حفظ و توسعه بازار لحاظ گردیده است و از آنجا که التفات به تمام ذی نفعان از شمو لیت بیشتری برخوردار است و بر اساس الگوی تحلیل ذی نفعان، ذی نفعان به دو بخش: ذی نفعان کلیدی (برسازمان کنترل مستقیم دارند و خواسته های آنها در اهداف سازمان متبلور می شود)، مانند: حاکمیت، فرماندهان و مدیران و کارکنان،
و ذی نفعان غیرکلیدی (که درهدفگذاری اثرگذار نیستند، مانند: مردم جامعه) جایگزین بعد مشتری خواهد شد. آخرین بُعد الگو، مربوط به نتایج (خروجی) است که با عنوان بُعد سرآمدی وتأثیرگذاری اجتماعی در داخل و خارج از سازمان مطرح می شود این بُعد درمبانی نظری به عنوان عامل برون سازمانی و معیار کاربرد نتایج به آن پرداخته می شود.
ابعاد و مؤلفه های الگو:
الف) ابعاد ورودی شامل:
۱- بُعد توانمندسازی و یادگیری با مؤلفه های:
سرمایه سازمانی
سرمایه انسانی
سرمایه اطلاعاتی
آموزش و توانمندسازی
۲- بُعد ظرفیت و توان با مؤلفه های:
تعامل و مشارکت پذیری
قابلیت سازی
شبکه سازی
تاثیرگذاری
ساختار
۳- بُعد فرآیندهای داخلی با مؤلفه های:
فرآیندهای عملیاتی
فرآیندهای سازمانی
سیاست های ماموریتی
۴- بُعد بودجه و اعتبارات با مؤلفه های:
رشد اعتبارات
بهره وری بودجه
۵- بُعد سیاست ها و قوانین با مؤلفه های:
سیاست ها و راهبردها
قوانین و مقررات کشوری
ب) ابعاد خروجی شامل:
۶- بُعد خروجی ذی نفعان با مؤلفه های:
رضایت ذی نفعان داخلی(کلیدی):
تقویت اطمینان و رضایت مسئولین
تحقق ماموریت های ناجا
منزلت پلیس
توسعه پلیس
ایجاد محیط ارزشی، آرمانی و قانونمند
استانداردسازی رفتارپلیس
و مؤلفه های رضایت ذی نفعان خارجی (غیرکلیدی):
کیفی سازی خدمات پلیس جامعه محور
۴- توسعه نیروی انسانی
۵- بهبود ظرفیت انتقال و انتشار دانش و فناوری
۶- تولید کالا و خدمات
برا ساس نظام ملی نوآوری در فناوری نانو که در آن خلق و شناسایی دانش، تسهیل نوآوری، ایجاد شبکههای خبرگی، بهبود فرایند های انتقال و اشتراک گذاری دانش، تجاری سازی دانش و توسعه سرمایه انسانی از کارکردهای اصلی میباشند و از طرفی نانو یکی از مهمترین مؤلفههای شایستگی و مزیت رقابتی کشورها شده است و تحقیقات و بودجههای فراوانی صرف تولید این علم میگردد، علاقهمندی دولتها و افزایش سرمایهگزاری در این دانش نیاز به رصد پیشرفتها و توسعه جهانی این معقوله را حیاتی کرده است، لذا لزوم به کار گیری مدیریت دانش در ستاد ویژه توسعه فناوری نانو که یکی از سازمانهای دانش محور میباشد، کاملاً احساس میشود. یکی دیگر از نکات قابل توجه در زمینه ضرورت به کار گیری مدیریت دانش در ستاد ویژه توسعه فناوری نانو توجه به اقدامات سایر کشور های پیشرو از قبیل آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و هند در تاسیس مراکزی برای مدیریت دانش نانو در سطح ملی و بینالمللی میباشد.
در حال حاضر شرکتها و سازمانهای بسیاری در جهان بر روی مدیریت دانش سرمایه گذاری کردهاند. علی رغم موفقیت برخی، سازمانهای بسیار زیادی نیز با شکست مواجه شدهاند. به نظر میرسد یک سری از شرایط، موقعیتها و چالشها منجر به موفقیت یا شکست نهایی فعالیت مدیریت دانش در سازمان میشود، بنابراین قبل از این که منابع کمیاب سازمان در چنین حوزه پر ریسکی سرمایه گذاری شود، مدیریت باید به دنبال ابزاری باشد تا عدم اطمینان پروژه مدیریت دانش را کاهش دهد. همچنین عدم وجود مکانیزمهای صحیح ارزیابی وضعیت جاری سازمان برای اجرای مدیریت دانش، و یا توسعه فعالیتهای مدیریت دانش، این نوع سرمایه گذاری را در ذهن مدیران تنها به یک هزینه اضافی تبدیل نموده است. بدین صورت برای هدفمند نمودن استفاده از دانش به عنوان یک مزیت رقابتی و راهبردی و نیز سازماندهی مراحل توسعه مدیریت دانش در سازمان، شناخت وضعیت موجود سازمان در زمینه مدیریت دانش و تعیین عوامل مؤثر بر تصمیم گیری یک سازمان برای به کار گیری و بهبود مدیریت دانش امری ضروری و حیاتی است. به عبارتی انجام تحلیلی عمیق از وضعیت سازمان در زمینه مدیریت دانش امری ضروری است.
هدف از انجام این مطالعه موردی ارزیابی میزان آمادگی مدیریت دانش در ستاد ویژه توسعه فناوری نانو بر مبنای عوامل و شاخصهای موفقیت مدیریت دانش شناسایی و تایید شده در قسمت اول تحقیق میباشد.
تعریفهای کلی، آمادگی را به عنوان یک پیششرط برای فرد یا یک سازمان به منظور موفقیت در روبرو شدن با تغییرات سازمان بیان میکند. آمادگی مدیریت دانش توانایی یک سازمان، یک بخش یا یک گروه کاری به منظور اتخاذ موفقیت آمیز استفاده و نفع بردن از مدیریت دانش است. ارزشمند است این نکته اشاره شود که ارزیابی آمادگی، محیط سازمان و آمادگی آن برای اتخاذ و حمایت از روشن مدیریت پروژه در حد بنگاه را تجزیه و تحلیل میکند (موسی خانی و همکاران، ۱۳۸۹) .
استراتژیهای مدیریت دانش هر روز بلوغ بیشتری پیدا میکنند از جمله توانایی ایشان برای ارزیابی آمادگی سازمان برای چنین سیستمهایی میباشد. چون بسیاری از سامانههای مدیریتهای دانش، همانگونه که مدیران آنها را طراحی کردهاند، به طور موفقیت آمیز تکامل نمییابند. محققان باید تسهیل کنندهها و موانع احتمالی سیستمهای دانش در سازمانها را کشف نمایند (Mohammadi et al , 2009).
ارزیابی آمادگی مدیریت دانش از طریق پاسخگوئی به دو سوال اساسی ارائه میگردد وضعیت جاری مدیریت دانش در سازمان چگونه است؟ و چه تغییراتی میبایست قبل از آغاز اجرای مدیریت دانش میبایست در سازمان شکل گیرد؟ یک ابزار برای ارزیابی آمادگی میبایستی بر این اساس طراحی شود مبنی بر اینکه مدیریت دانش از طریق عوامل حیاتی موفقیت ارتقاء مییابد. قبل از سرمایهگذاری با ریسک بالا، سازمان باید جو عدم اطمینان به مدیریت دانش را کاهش دهد. عجز و ناتوانی و ارزیابی آمادگی فردی و سازمانی در مدیریت دانش ممکن است منجر به خسارت زمانی و انرژی مدیران مرتبط شود.
بعد از شناسایی شاخصهای موثر در موفقیت مدیریت دانش و گروه بندی آنها به عوامل مرتبط و تایید آنها به وسیله خبرگان، پرسشنامه دوم برای ارزیابی آمادگی ستاد ویژه توسعه فناوری نانو (سازمان دانش محور) استفاده گردیده است. پرسشنامه بر مبنای عوامل و شاخصهای موفقیت مدیریت دانش تایید شده در قسمت اول تحقیق طراحی شده و از پاسخ دهندگان (مدیران و کارشناسان ستاد) خواسته شد وضعیت جاری مدیریت دانش در ستاد را در هر یک از شاخصهای موفقیت مدیریت دانش بر مبنای مقیاس پنج امتیازی لیکرت تعیین نمایند. پس از جمع آوری ۱۲ پرسشنامه تکمیل شده به وسیله کارشناسان و مدیران ستاد، ابتدا با بهره گرفتن از آزمون دو جملهای اجماع نظر کارشناسان و مدیران ستاد در مورد وضعیت جاری هر شاخص در ستاد مورد سنجش قرار گرفت، سپس میانگین امتیاز شاخصها محاسبه تا امتیاز هر عامل بدست آید. هرچه میانگین شاخصها و امتیاز عوامل بیشتر باشد ستاد نانو آمادگی بیشتری در آن شاخصها و عوامل برای موفقیت مدیریت دانش دارد، به عبارت دیگر ستاد وضعیت بهتری در آن عامل و شاخصهای مربوطه دارد. بعد از تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده و مقایسه میانگین وضعیت جاری عوامل موفقیت مدیریت دانش در ستاد نانو با وضعیت مطلوب از نظر خبرگان، این امکان به ستاد نانو داده میشود روی عواملی که با وضعیت مطلوب فاصله دارند متمرکز و آنها را بهبود بخشند. نتایج آزمون دو جملهای و میانگین شاخصها و امتیاز هر عامل در جداول زیر نشان داده شده است. در نهایت وضعیت فعلی عوامل موفقیت مدیریت دانش در ستاد با بهره گرفتن از آزمون فریدمن رتبه بندی گردید تا با رتبه بندی عوامل موفقیت مدیریت دانش از نظر خبرگان مقایسه و رهنمودهایی جهت بهبود مدیریت دانش در ستاد ارائه گردد.
جدول ۴-۱۵- آزمون دو جملهای و میانگین شاخصها و امتیاز عامل پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان
امتیاز عامل | میانگین | سطح معناداری | احتمال پایهای پیش فرض | درصد | تعداد | طبقه | شاخص | عامل موفقیت | |
| | | | | | ۳ | گروه ۱ | پذیرش مدیریت دانش از سوی مدیریت عالی سازمان | پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی سازمان |
| | ۳ | گروه ۲ | ||||||
| |
گروه: بعضی دوست دارند که در گروه بزرگ دوستان مطالعه کنند.
بزرگسال: بعضی دانشآموزان (حدود ۲۸ درصد) ترجیح میدهند که با یک بزرگسال کار کنند.
تنوع: بعضی افراد به راه های مختلف عمل میکنند، اما بعضی دیگر در یک الگوی واحد عملکرد بهتری دارند (سیف، ۱۳۸۹).
ادراکی: بعضی از دانشآموزان مطالب پیچیده را از راه شنیدن بهتر یاد میگیرند (شنیداری)، بعضی از راه دیدن (دیداری)، بعضی دیگر وقتی که اشیاء را لمس میکنند مثل زمانی که از گفته های معلم یادداشت برمیدارند یا زیر مطالب خط میکشند بهتر میآموزند و باز هم بعضی دیگر وقتی که حرکت میکنند (مثلاً راه میروند یا پایشان را تکان میدهند) بهتر یاد میگیرند (جنبشی). تحرک: بعضی یادگیرندگان میتوانند بنشینند و برای ساعتهای متوالی بدون تحرک زیاد به مطالعه و یادگیری بپردازند، در عوض بعضی یادگیرندگان نیاز به تحرک و رفتن به اینسو و آن سو دارند.
زمان: بعضی افراد در اوقات صبح خوب یاد میگیرند، بعضی افراد دیگر در ساعتهای بعد از ظهر یا شب بهتر میآموزند.
پردازش کلی- تحلیلی: پردازشگران کلی در صورتی خوب یاد میگیرند که ابتدا به طور اجمالی مطالب را مرور کنند و رابطه اجزای آن را با یکدیگر درک نمایند، آنگاه به مطالعهی قسمتهای مختلف آن بپردازند. در مقابل، پردازشگران تحلیلی ابتدا اجزای مطلب مورد یادگیری را گام به گام پشت سر هم میآموزند و از راه یادگیری و درک قسمتهای مختلف مطلب به یادگیری کل آن اقدام میکنند.
تکانشی- تأملی: بعضی یادگیرندگان به سرعت به نتیجهگیری میرسند، بعضی دیگر با تفکر و تأمل و به کندی نتیجهگیری میکنند.
استفاده از یکی از دو نیمکرهی مغز: بعضی افراد در حین تمرکز روی مطالب از نیمکرهی راست خود استفاده میکنند، در حالی که بعضی افراد دیگر نیمکرهی چپ را مورد استفاده قرار میدهند.
و- سبکهای حسی- شهودی، دیداری- کلامی، فعال- تأملی و کلی- متوالی
فلدر[۸۸] و سیلورمن[۸۹] (۱۹۸۸) سبکهای یادگیری را با توجه به چهار سؤال زیر در چهار دسته قرار دادهاند:
ویژگیهای اساسی سبکهای یادگیری
ویژگیهای اساسی سبکهای یادگیری عبارتنداز:
هیجان
هیجان[۱۰۶] پدیدهی جان بخش زندگی و اساس فراز نشیبهای تجارب روزانه و لحظات بیادمانی حیات انسان است. آشکار است که هیجانها مهم هستند و نقش بسیار مهمی در زندگی ما بازی میکنند. بیش از همه آنها مکمل سلامتی، موفقیت و روابط شخصی هستند و برای بقای ما مهم هستند. دلایلی منطقی برای این گفته وجود دارد. اول اینکه، هیجانها شامل اطلاعاتی در مورد خود و دیگران و جهان اطراف میباشند. دوم اینکه آنها، در تفکر و تصمیمگیری به ما کمک میکنند. سوم اینکه، هیجانها بیسامان نیستند، بلکه قابل فهم و پیشبینی میباشند. هیجانها طی میلیونهای سال تکامل یافتهاند و در نتیجه استعدادی بالقوه هستند که امروزه به عنوان یک سیستم راهنمای درونی به انسان خدمت میکنند(سپهریان، ۱۳۸۶).
هیجانها پدیده های چند بعدی هستند. آنها به صورت پدیده های ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجانها تا اندازهای احساسهای ذهنی هستند و باعث میشوند تا به شیوه خاصی احساس کنیم، مثلاً خشمگین یا شادمان شویم. هیجانها پاسخ زیستی نیز هستند واکنشهای فیزیولوژیکی، که بدن را برای عمل سازگاری آماده میسازد. هیجانها هدفمند هم هستند. برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد میکند که در غیر این صورت چنین نمیکردیم. هیجانها پدیده های اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده میشویم، علائم قابل تشخیص چهرهای، ژستی و کلامی میفرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر میکنند. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار جنبهی تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ میکند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندی و بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم میکند (ریو[۱۰۷]، ۲۰۰۵، ترجمهی سید محمدی، ۱۳۸۷).
هوش هیجانی
یکی از مفاهیمی که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته، مفهوم هوش هیجانی است. دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالا در حل بهتر مسائل و کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس میکند و آنچه که فکر میکند؛ میباشد. هوش هیجانی یعنی توانایی اداره مطلوب خُلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانشها است. عاملی که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد اندیشه و امید میکند. پیچیدگیهای عصر حاضر و سرعت تحولات در عرصه های مختلف زندگی، نقش یافته های دقیق و علمی روانشناسی را حساستر نموده است.
در مسیر تحولات زندگی اهمیت هوش هیجانی به عنوان یک عامل برای سازگاری مناسب با تحولات، بیشتر مشخص شده است و در این میان توانمندیهای صرفاً عقلانی دیگر نمیتواند پیشبینیکننده خوبی برای موفقیت در زندگی باشند. هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از هوشبهر برای موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوشبهر عبارت است از توانایی یادگیری مجموعهای از مهارتهای هوشی مختلف، در عین حال میتوان آن را مجموعهای از توانشهای نسبتاً کلی مثل توانایی در به خاطر سپردن اعداد و توانایی در واژه سازی دانست. به عبارت دیگر هوشبهر شامل توانایی های ما برای یادگیری منطقی و انتزاعی است، و به ما میگوید چه کاری میتوانیم انجام دهیم. هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از هوشبهر در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش هیجانی به ما در جهت شناخت احساسات خود و دیگران، مهارت کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسؤلیت پذیری در مقابل وظایف کمک میکند.
در سال ۱۹۹۰ پیتر سالوی و جان مایر از دانشگاه ییل نظریه قابل فهمی از هوش هیجانی ارائه دادند. آنان هوش هیجانی را نوعی پردازش اطلاعات هیجانی میدانند که ارزیابی دقیقی هیجانها در خود و دیگران، ابراز مناسب هیجان و تنظیم انطباقی هیجان به نحوی که زیستن را ارتقاء بخشد در برمیگیرد (بخشی سورشجانی، ۱۳۸۷).
صاحب نظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش هیجانی میپردازند، معتقدند که هوش هیجانی میتواند کاربردها و تأثیرات مهمی بر فعالیتهای گوناگون زندگی آدمی چون رهبری و هدایت دیگران، توسعه حرفهای یا شغلی، زندگی شغلی، زندگی خانوادگی و زناشویی، تعلیم و تربیت، سلامت و بهزیستی روانی و … داشته باشد. از هوش هیجانی نباید به عنوان رقیب یا جانشینی برای توانایی، دانش و آگاهی و مهارتهای شغلی نام برد. بلکه باید فرضشود که هوش هیجانی میتواند سبب بهبود و اصلاح فعالیتهای حرفهای، موقعیتهای شغلی و کسب مهارتهای لازم و مطلوب گردد (نوری امام زادهای و نصیری، ۱۳۸۶).
تاریخچه هوش هیجانی
قدمت واژه هوش هیجانی به سال ۱۹۹۰ برمیگردد که دو محقق آمریکایی به نامهای پیتر سالوی و جان مایر در مقاله خود نخستین بار از این واژه استفاده کردند. از نظر آنان هوش هیجانی عبارت بود از این که هوش هیجانی یعنی شناخت و مدیریت احساسات خود و دیگران و استفاده از هیجانها برای تحرک و هدایت فکر خود و دیگران. البته پیش از آنها، یکی از هم دانشگاهیهای پیترسالووی به نام هوارد گاردنر نیز نظریهای با عنوان «هوشهای چندگانه[۱۰۸]» داده بود و در میان هوشهای هفتگانهاش چیزی شبیه به هوش هیجانی به اسم هوش درون فردی معرفی کرد (کشفی، ۱۳۹۱).
سیاروچی، فورگاس[۱۰۹] و مایر ( ۲۰۰۶، ترجمهی نوری امام زادهای و نصیری، ۱۳۸۳) فعالیتهای صورت گرفته در حیطهی هوش هیجانی از سال ۱۹۰۰ به بعد را به پنچ دوره تقسیم کرده است.
مطالعهی هوش: طی این دوره قلمرو روان آزمایی هوش توسعه یافت و فناوری پیچیده و پیشرفت آزمونهای هوش به وجود آمد.
مطالعهی عواطف: در حوزهی عواطف، مباحث پیرامون مسأله تخم مرغ و مرغ بود که ابتدا کدام به وجود آمد، اول واکنشهای فیزیولوژیکی به وجود میآیند بعد هیجان یا بالعکس. در حیطه های دیگر داروین روی موضوع وراثت و تکامل و پاسخهای هیجانی بحث میکرد، اما طی این دوره، اغلب عاطفه به عنوان موضوعی که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار میگیرد، مورد توجه بود.
مطالعه های مربوط به هوش اجتماعی: در همان زمان که ارزیابی هوش مطرح شد و فعالیتهای علمی در مورد هوش کلامی و استدلالی در جریان بود، تعدادی از روانشناسان جهت شناسایی هوش اجتماعی تلاش میکردند. اما در کل میتوان گفت تلاشهای در این مسیر تا حد زیادی دل سرد کننده و مفاهیم هوش محدود به شناخت بود.
یکی از اصول مسلم در قوانین الهی احترام جان هر مسلمانی است و نمی توان غیر از موارد منصوصه از ناحیه شرع مقدس اسلام جان هر مسلمانی را در معرض خطر قرار داد. در مورد دلایل و مستندات این اصل (علاو ه بر حکم عقل) دلایلی از قرآن را می توان ذکر کرد:
الف. سوره مائده
«من أجل ذلک کتبنا علی بنی إسرائیل أنّه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنّما قتل النّاس جمیعاً؛ بدین سبب مقرر کردیم بر بنیاسراییل حتماً کسی که دیگری را غیر از قصاص یا فساد در زمین بکشد، مثل این است که همه انسانها را به قتل رسانده است».(آیه ۳۲ سوره مائده)
این آیه دلالت دارد هرکس، کسی را که قتلی یا فسادی مرتکب نشده است به قتل برساند مانند آن است که همه مردم را به قتل رسانده است. بدیهی است که اگر در مواردی جواز قتل مشکوک باشد عموم آیه محکم است. بنابرین اگر معلوم نباشد شخص مرتکب قتل یا فساد شده است نمی توان او را به محازات مرگ محکوم نمود. اگر کسی بگوید تمسک به این آیه در موارد شک، تمسک به عام در شبهات مصداقیه مخصص است و در چنین مواردی، مشهور بین اصولین این است که به آن تمسک نمی کنند، در جواب می گوییم این درست است که عدم جواز تمسک در صورتی است که اصل منقحی که در خاص جاری گردد و موضوع آن را مشخص سازد، وجود نداشته باشد، در ما نحن فیه اصل عدم ارتکاب قتل و فساد، نسبت به متهم جاری می گردد و با انضمام اصل، به عموم، موضوع حکم ثابت می شود.
ب. سوره اسراء
« و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق»(آیه ۳۳ سوره اسراء)
از این آیه استفاده می شود که تا احراز نشود اعدام کسی حق باشد نمی توان او را اعدام کرد، پس در موارد مشکوک باید از اعدام خودداری کرد و قید «التی حرم الله» برای بیان این حقیقت است که اصل در هر نفس این است که محترم می باشد و قتل وی جایز نیست مگر آنکه احترام وی سلب گردد و کشتن وی حق باشد.
ج. سوره نساء
« و من قتل مومنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها»(آیه ۹۳ سوره نساء)
از این آیه به خوبی استفاده می شود که خون مسلمان مورد احترام است و مجازات قتل او خلود در جهنم است.[۹۲]
بنابر اصول و قواعد مزبور، حکم مجازات مفسد فی الارض به نحو مطلق، نمی تواند قتل و یا مجازات محاربه باشد، زیرا بعید است که شارع مقدس که برای دماء ارزش فوق العاده قائل است، بدون تبیین یک ضابطه روشن حکم به قتل «مفسد» داده باشد.
بر این اساس مجازات مفسد محارب، مجازات محارب است و مجازات مفسد غیر محارب به دلیل فقدان نص و وجود شبهه حکمیه و در پی اجرای قاعده درء ، مجازات محاربه نخواهد بود. بلکه مجازات مفسد به دلیل فقدان نص در حوزه تعزیرات قرار خواهد گرفت مگر آنکه افساد منطبق به جنایتی باشد که موجب حد ( غیر از حد محارب مثل زنا و سرقت و…) یا قصاص باشد. بنابرین برای مجازات مفسد در غیر موجبات حد یا قصاص باید به تعزیرات و قاعده ( التعزیر دون الحد) رجوع نمود. مراد از قاعده مزبور این است که اگر کیفر تازیانه برای شخص لازم التعزیر انتخاب شده است باید کمتر از مقداری باشد که در حدود اجرا می شود و اگر زندان تعیین می گردد باید کمتر از مدت زندان در حدود باشد.[۹۳] از این رو هیچ کس را نمی توان از طریق تعزیر اعدام یا حبس ابد نمود زیرا مجازات حبس ابد در مورد اعمال حد آور است.
مجازات مجرمینی که برای آنها حد شرعی در نظر گرفته شده است لازم است همان حدود درباره آنان اجرا گردد و با توهمات بی اساس و تخیلات بی ارزش نمی توان احکام الهی را تغییر داد ومجازات دیگری تحت عنوان «مفسد فی الارض» برای آنها در نظر گرفت زیرا این نوع طرز تفکر موجب تغییر در احکام الهی و قوانین اسلامی است و از مصادیق حکم «بغیر ما انزل الله» می باشد. و اما مجازات آن دسته ای از مجرمین که برای آنها کیفر خاص در نطر گرفته نشده است، اگر قابلیت اصلاح دارند لازم است در اصلاح آنها کوشید و در اصلاح آنان از راه های مختلف حتی از روش های علمی استفاده کرد و از روانپزشکان و روانکاوان و روانشناسان استفاده کرد تا از اعدام که بدترین مجازات است خودداری شود. خوشبختانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران به این امر توجه شده است و اصلاح مجرمین در قانون اساسی یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران قرار داده شده است. در اصل سوم قانون اساسی آمده است: دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد… سپس یکی از آنها را تحت عنوان بند ۱ چنین بیان کرده است.
۱-ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی…
بدیهی است که مراد از مبارزه یا مظاهر فساد و تباهی که در این اصل آمده، به قرینه مقابله با آن رشد فضائل اخلاقی، تربیت افراد فاسد و اصلاح آنها است.
بدین ترتیب، بایسته است در موارد افساد به معنای عام همچون اشاعه فحشا و فساد، ترویج مواد مخدر به نحو گسترده، مفاسد اقتصادی و غیره که هرکدام به گونه ای جامعه را به اضمحلال و نابودی می کشانند تعزیرهایی متناسب با نوع جرم را در نظر گرفت.[۹۴]
در مجازاتهای اسلامی این اصل است که مجازات باید با جرم تناسب داشته باشد.[۹۵]تعزیر بر حسب جرم، مجرم و صاحب حق مختلف است که تعیین آن بنابه صلاحدید حاکم و والی مسلمانان است.[۹۶]
بخش دوم:
بررسی انتقادی سیاست جنایی تقنینی افساد فی الارض
فصل اول: جهت گیری سیاست جنایی تقنینی جرم «افساد فی الارض»
در این فصل برآنیم جرم «افساد فی الارض» را در پرتو قوانین موضوعه جمهوری اسلامی ایران بررسی کنیم تا مشخص شود که منظور از «افساد فی الارض» در قوانین موضوعه چیست و تعریفی که قوانین موضوعه از آن ارائه کرده اند بر چه مبنایی است تا با روشن شدن عناصر تشکیل دهنده جرم(قانونی، مادی و معنوی ) بتوان احکام و قواعد حاکم بر آن جرم را مشخص کرد. به همین خاطر ابتدا در مبحث اول این فصل رویکرد قوانین خاص جزایی در قبال «افساد فی الارض» را می آوریم. این قوانین عبارتند از: قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب۳/۸/۶۷، قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب۱۵/۹/۶۷، قانون مجازات اخلال گران اقتصادی مصوب ۱۹/۹/۶۹، مادّه واحده قانون تشدید مجازات جاعلان اسکناس و وارد کنندگان، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان اسکناس مجعول مصوب ۲۹/۱/۱۳۶۹، قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب ۹/۱۰/۸۲، قانون مجازات عبوردهندگان اشخاص غیر مجاز از مرزهای کشور مصوب ۱۳۶۷، قانون تشدید مجازات محتکران و گرانفروشان مصوب ۲۳/۱/ ۱۳۶۷، قانون مجازات فعالیت کنندگان غیر مجاز در امور سمعی و بصری مصوب ۱۳۸۶ و قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۲۸/۴/۸۳، که در این قوانین بعضاً عنوان «افساد فی الارض» آمده و مرتکب آن را شایسته مجازات دانسته شده است. و در ادامه در مبحث دوم این فصل به طور تفصیلی به «افساد فی الارض» در قانون جدید مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ خواهیم پرداخت.
مبحث اول: رویکرد قوانین خاص جزایی در مورد جرم «افساد فی الارض»
با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم مشروطه سلطنتی، مجدداً امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مساله قضاوت و دادرسی مبتنی بر فقه اسلامی شد و از همان اوان انقلاب کوششها برای جلوگیری از اجرای قوانین موضوعه خلاف شرع اسلام و تطبیق سیستم جزایی موجود با قوانین اسلام آغاز گردید؛ ضمن آنکه دادگاههای انقلابی تشکیل و به اجرای حکم «مفسد فی الارض» در مورد منافقین و سلطنت طلبانی که به افساد خود لجاجت می ورزیدند اقدام می نمود. و به تدریج که از عمر انقلاب می گذشت زمینه ایجاد یک سیستم جزایی بر پایه عدل اسلامی توسط قضات عادل و آشنا به مقررات فقهی صورت پذیرفت و در قانون اساسی نیز به این امر تاکید می شد[۹۷] و گامهای موثری در جهت اسلامی کردن امر قضا و قوانین مدون جزایی برداشته شد، که از آن جمله تصویب قوانین جزایی موقت تحت عنوان قانون مجازاتهای اسلامی شامل حدود، قصاص، دیات و تعزیرات مصوب سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ کمیسیون امور قضایی مجلس شورای اسلامی را می توان نام برد.[۹۸] حد «افساد فی الارض» هم یکی از عنوانهای فقهی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در راستای فرایند اسلامی سازی حقوق و ایجاد سیستم جزایی اسلامی، وارد سیستم عدالت کیفری کشورمان شد.
قبل از پرداختن به جهت گیری سیاست جنایی تقنینی جمهوری اسلامی ایران در قبال جرم «افساد فی الارض» یا به عبارت دیگر بررسی تفصیلی جرم «افساد فی الارض» در نظام کیفری کشور عزیزمان ایران، لازم دانستم در ابتدای فصل سیر تحول قانونگذاری در قبال «افساد فی الارض» و اینکه «افساد فی الارض» طی چه فرایندی وارد نظام کیفری ایران شد بطور خلاصه ذکر کنم؛
گفتار اول: سیر تحوّل قانونگذاری
در سال ۱۳۶۱ کمیسیون امور قضایی مجلس شورای اسلامی به اتکای اصل هشتاد و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، لایحه قانون حدود و قصاص را مورد تصویب قرار داد و جهت کسب نظر به شورای نگهبان ارسال نمود. شورای مذکور تعریف مندرج در ماده۲۰۱ این لایحه را مورد ایراد تشخیص داد چرا که در این ماده آمده بود: «هر فرد یا گروهی که با توجه و آگاهی، دست به عملی زند که سلامت نظام جامعه اسلامی را در قسمتی از زمین به خطر اندازد، مفسد فی الارض است.» ایراد وارده بر این ماده به این نحو بود که: ماده ۲۰۱ حذف شود و مصادیق لازم را به عنوان موادی صریحاً ذکر نمایند از قبیل تشکیل مراکز فساد و عشرتکده و امثال آن از تهیه و فروش مواد مخدر در حد زیاد که موجب فساد جامعه شود.»
لذا شورای نگهبان به این منظور متن ماده ۲۰۱ را مورد ایراد قرار داد که تعریف ارائه شده بسیار عام و گسترده بوده و این امر باعث می گردد تا محاکم بر اساس متن این ماده، آرای متفاوتی صادر نمایند و نتیجتاً کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی ناگزیر به حذف این ماده از متن لایحه قانون حدود و قصاص گردید.
البته از آنجایی که جرایم ضد انقلابی از جرایم عمدی، تفکیک شده بود و رسیدگی به جرایم ضد انقلاب در صلاحیت دادسرا و دادگاههای انقلاب اسلامی قرار گرفت و از طرفی در قانون حدود و قصاص مصوب سال ۱۳۶۱ جرم «افساد فی الارض» تعریف نشده بود لذا رسیدگی به جرایم مرتبط با «افساد فی الارض» طی بخشنامه های صادره از طرف شورای عالی قضایی در صلاحیت دادسرا و دادگاههای انقلاب قرار گرفت.[۹۹]
دادگاه عالی انقلاب اسلامی جهت مشخص نمودن دایره «افساد فی الارض» در زمینه قاچاق مواد مخدر طی نامه شماره ۱۶۳۳ مورخ۲۵/۱۱/۱۳۶۲ خطاب به شورای عالی قضایی درخواست استفتاء از مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می نماید. در این نامه آمده است: «تریاک که دارای منفعت عقلانی است و مصارف شرعی نیز دارد ولی از جانب دولت اسلامی، خرید و فروش و هر گونه نقل و انتقال آن در کشور ممنوع اعلام شده، آیا خریدار و فروشنده مالک عوض و معوض می شوند و نهی دولت اسلامی فقط جنبه تحریمی دارد و فساد معامله را همراه ندارد یا آنکه نهی موجب فساد هم می شود که در این صورت، فروشنده مالک عوض نشده و حاکم طبق احکام (مقبوض به عقد فاسد) عمل کند و گاهی به جهت مجهول بودن مالک ثمن آن را استرداد نماید و همچنین در قاچاق تریاک که فی الجمله دارای منافع مشروع است و در چه حدی (افساد فی الارض) بر آن صدق می کند؟» حضرت امام راحل در این زمینه مقرر می فرمایند: «بسمه تعالی ۱. تخلف از منع دولت نباید بشود ولی حکم وضعی ندارد. ۲. فساد در صورتی که مواد مخدر پخش شود به طوری که موجب ابتلای بسیاری شود یا به قصد این عمل یا با علم به اثر»[۱۰۰]
متعاقب این امر، شورای عالی قضایی پیرو فرمان صادره طی بخشنامه شماره۴۳۲۸۳/۱ مورخ ۱۶/۹/۱۳۶۱به کلیه دادگاهها اعلام می نماید: «… محکومیت به مجارات اعدام در رابطه با مواد مخدر در صورتی صحیح و منطبق با موازین اسلامی است که فعالیت مجرم در حدی باشد که موجب انطباق عنوان «مفسد فی الارض» بر او گردد یعنی فعالیت او در امر توزیع و حمل و مانند آن سبب فساد در ناحیه یا منطقه ای از زمین شود… ». ضمناً دادستان کل کشور طی بخشنامه ای جداگانه ای به کلیه دادسراها و دادگاههای انقلاب ابلاغ می نماید: «پیرو بخشنامه۱۴۶۴/ ب/ش مورخ ۲۶/۹/۱۳۶۴ شورای محترم عالی قضایی دائر بر شمول ماده واحده قانون حدود صلاحیت دادسراها و دادگاههای انقلاب مصوب مجلس شورای اسلامی نسبت به جرایم زیر:
الف. هرگونه اعمال خلاف عفت عمومی، فحشا و منکرات، رفتارهای مبتذل و غرب گرایانه مشابه آن با انگیزه ضدیت و دهن کجی به نظام و اخلال در امنیت سیاسی و یا اخلاق؛
ب. ارتکاب رشاء، ارتشاء، اختلاس و جرایم علیه اموال و حقوق عمومی مخل امنیت اقتصادی و همچنین غارت بیت المال.
شایسته است که کلیه دادسراها و دادگاههای انقلاب اسلامی نسبت به پذیرش این قبیل پرونده ها از مراجع انتظامی و پیگیری قاطع و رسیدگی دقیق و مجازات متخلفین و مجرمین وفق ضوابط شرعی و قانونی اقدام نمایند. ضمناً دقت شود تا از رسیدگی به جرایمی که عادی است و جنبه ضد انقلاب و اقدام علیه امنیت ندارد، خوداری شود تا از شأن دادسرای انقلاب کاسته نشود».[۱۰۱]
با امعان نظر در این بخشنامه چنین استنباط می گردد که منظور شورای عالی قضایی از «افساد فی الارض»، بیشتر جرمی بوده که علیه نظام اسلامی تحقق می یابد و هر گونه رفتاری است که سلامت و امنیت جامعه اسلامی را به خطر می اندازد و هدف از ارتکاب آن قصد ضربه زدن یا مقابله با نظام اسلامی باشد. بر این اساس قانونگذار در تصویب برخی از قوانین با بهره گرفتن از عنوان «مفسد فی الارض» مجازات اعدام را برای مرتکبین این قبیل جرایم مقرر کرد از جمله این قوانین عبارتند از: قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب۳/۸/۶۷، قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب۱۵/۹/۶۷، قانون مجازات اخلال گران اقتصادی مصوب ۱۹/۹/۶۹، مادّه واحده قانون تشدید مجازات جاعلان اسکناس و وارد کنندگان، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان اسکناس مجعول مصوب ۲۹/۱/۱۳۶۹، قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب ۹/۱۰/۸۲، قانون مجازات عبوردهندگان اشخاص غیر مجاز از مرزهای کشور مصوب ۱۳۶۷، قانون تشدید مجازات محتکران و گرانفروشان مصوب ۲۳/۱/ ۱۳۶۷، قانون مجازات فعالیت کنندگان غیر مجاز در امور سمعی و بصری مصوب ۱۶/۱۰/۱۳۸۶، قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۲۸/۴/۸۳ و بلاخره قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ که بطور صریح جرم «افساد فی الارض» را، یکی از جرایم مستوجب حد دانسته و برای آن مجازات اعدام در نظر گرفته است،که در ادامه به بررسی موارد مذکور در قوانین فوق الذکر خواهیم پرداخت. به این ترتیب که در فصل اول این بخش به بررسی تفصیلی جرم «افساد فی الارض» در حقوق موضوعه خواهیم پرداخت و در فصل دوم هم با نگاهی انتقادی به سیاست جنایی تقنینی جرم انگاری «افساد فی الارض» خواهیم پرداخت.
گفتار دوم: قانون مبارزه با مواد مخدر
در ماده ۶ قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ۳/۶/۶۷ چنین آمده بود: «مجازات مرتکب به جرایم مذکور در بندهای ۱، ۲، ۳ مواد ۴ و ۵ برای بار دوم یک برابر و نیم مجازات مذکور در هر بند و برای بار سوم دو برابر میزان مقرر در هر بند و در مرتبه های بعدی به ترتیب دو و نیم و سه و نیم و … برابر مجازات مذکور در هر بند خواهد بود، مجازات شلاق برای بار دوم به بعد حداکثر ۷۴ ضربه است.
در موارد مذکور در فوق چنانکه در نتیجه تکرار جرم مجموع مواد مخدر به بیش از پنج کیلو گرم برسد مرتکب در حکم مفسد فی الارض است و به مجازات اعدام محکوم می شود. حکم اعدام در صورت مصلحت در محل زندگی محکوم و در ملا عام اجرا می گردد….»
در ماده ی ۹ همین قانون نیز چنین آمده بود که: «مجازات مرتکب به جرایم مذکور در بندهای یک تا پنج ماده ۸ برای بار دوم یک برابر و نیم مجازات مذکور در هر بند، و برای بار سوم دو برابر میزان مقرر در هر بند خواهد بود. مجازات شلاق برای بار دوم یک برابر و نیم مجازات مذکور در هر بند، و برای بار سوم دو برابر میزان مقرر در هر بند خواهد بود مجازات شلاق برای بار دوم به بعد حداکثر ۷۴ ضربه است در مرتبه چهارم چنانچه مجموع مواد مخدر در اثر تکرار به سی گرم برسد مرتکب در حکم مفسد فی الارض است و به مجازات اعدام محکوم می شود. حکم اعدام در صورت مصلحت در محل زندگی محکوم و در ملاءعام انجام خواهد یافت. چنانچه مجموع مواد مخدر در مرتبه چهارم در اثر تکرار به سی گرم نرسد مرتکب به بیست تا سی میلیون ریال جریمه نقدی، ۱۰ تا ۱۵ سال حبس با هفتادوچهار ضربه شلاق محکوم می شود.»
چنانچه ملاحظه شد قانونگذار در قانون اخیرالذکر قصد داشته که عمل مرتکبین قاچاق مواد مخدر را نوعی «افساد فی الارض» عنوان نماید و لیکن تنها اعدام در مواد ۶ و ۹ این قانون در حکم «افساد فی الارض» معرفی شده و سایر اعدامهای عنوان شده در این قانون تحت عنوان مذکور بیان نشده است. ولی به هر حال در این مواد نه «افساد فی الارض» تعریف شده و نه قاچاق مواد مخدر به عنوان «افساد فی الارض» معرفی شده است و تنها تحت شرایطی بعضی از اعمال را که بیان داشتیم را در حکم «افساد فی الارض» می داند.[۱۰۲]
هرچند در اصلاحیه ۱۷/۸/۷۶ قانون مبارزه با مواد مخدر عنوان «مفسد فی الارض» از ماده ۶ حذف شد. اما در ماده ۹ این قانون عنوان «مفسد فی الارض» از این ماده حذف نگردیده است. یادآوری این نکته لازم است که پیش از تصویب قوانین مزبور نیز دادگاهها قاچاقچیان مواد مخدر را به عنوان «مفسد فیالارض» به مجازات مرگ محکوم میکردند. در همین زمینه شورای عالی قضایی در بخشنامه شماره ۴۳۳۸۳/۱ ـ ۱۶/۹/۱۳۶۱ مقرر داشت: محکومیت به مجازات اعدام در رابطه با مواد مخدر در صورتی صحیح و منطبق با موازین اسلامی است که فعالیت مجرم در حدی باشد که موجب انطباق عنوان «مفسد فیالارض» بر او گردد یعنی فعالیت او در امر توزیع و حمل و مانند آنها سبب فساد در ناحیه یا منطقهای از زمین شود (مجموعه بخشنامهها، ۱۳۸۲: ۱۷۴).[۱۰۳]
گفتار سوم: قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری
در ماده ۴ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء اختلاس و کلاهبرداری مصوب۱۵/۹/۶۷ آمده است:
«کسانی که با تشکیل یا رهبری شبکه چند نفری به امر ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری مبادرت ورزند علاوه بر ضبط کلیه اموال منقول و غیر منقولی که از طریق رشوه کسب کرده اند به نفع دولت و استرداد اموال مذکور در مورد اختلاس و کلاهبرداری و رد آن حسب مورد به دولت یا افراد، به جزای نقدی معادل مجموع آن اموال و انفصال دایم از خدمات دولتی و حبس از پانزده سال تا ابد محکوم می شوند و در صورتی که مصداق «مفسد فی الارض» باشند مجازات آنها، مجازات مفسد فی الارض خواهد بود.»
در این ماده چنین بیان گردیده است که اگر اعمال مذکور صدق عنوان «افساد فی الارض» کند شخص «مفسد فی الارض» خواهد بود، فلذا تعیین «افساد فی الارض» بودن اعمال مذکور در ماده را به عهده ی قاضی گذاشته، اما اینکه قاضی با کدام معیار اعمال صورت گرفته را مصداق «افساد فی الارض» بداند مشخص نگردیده. و چنانچه ملاحظه می شود در این قانون نیز قانونگذار نه تنها «افساد فی الارض» را تعریف نکرده بلکه «صدق عنوان افساد فی الارض» بر اعمال مذکور را به عهده قاضی گذاشته، که این خود موجب سر در گمی و همچنین صدور آراء متفاوت از محاکم و قضات خواهد گردید.
همچنین منظور مقنن از «مصداق مفسد فی الارض باشند» صدق عنوان محاربه نیست به دلیل اینکه عناصر و ارکان تشکیل دهنده جرایم مذکور در ماده هیچ گونه شباهتی با ارکان جرم محاربه ندارد. بنابرین مقصود مقنن احتمالا آن است که هرگاه ارتکاب جرایم مالی فوق در سطح وسیع صورت گرفته و با قصد ایجاد اخلال در نظام اقتصادی حکومت اسلامی، فتنه گری و سست کردن پایه های نظام باشد چنین شخصی مصداق عنوان «مفسد فی الارض» بوده می توان او را اعدام کرد.
گفتار چهارم: قانون اخلال گران اقتصادی
در مواد ۱و۲ قانون مجازات اخلال گران اقتصادی مصوب ۱۹/۹/۶۹ چنین آمده است:
ماده ۱. ارتکاب هر یک از اعمال مذکور در بندهای ذیل جرم محسوب می شود و مرتکب به مجازات های مقرر در این قانون محکوم می شود؛
الف: اخلال در نظام پولی یا ارزی کشور از طریق قاچاق عمده ارز یا ضرب سکه قلب یا جعل اسکناس یا وارد کردن یا توزیع نمودن عمده آنها اعم از داخلی و خارجی و امثال آن.
ب: اخلال در امر توزیع مایحتاج عمومی از طریق گرانفروشی کلان ارزاق یا سایر نیازمندی های عمومی و احتکار عمده ارزاق یا نیازمندی های مذبور و پیش خرید فراوان تولیدات کشاورزی و سایر تولیدات مورد نیاز عامه و امثال آن به منظور ایجاد انحصار یا کمبود در عرضه آنها.
ج: اخلال در نظام تولیدی کشور از طریق سوء استفاده عمده از فروش غیر مجاز تجهیزات فنی و مواد اولیه در بازار آزاد یا تخلف از تعهدات مربوط در مورد آن و یا رشاء و ارتشاء عمده در امر تولید یا اخذ مجوزهای تولیدی در مواردی که موجب اخلال در سیاستهای تولیدی کشور شود و امثال آنها.